عرفه در سومار

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ سروده ای از چشم انتظار

دویدم و دویدم، به کودکی رسیدم/ تو خاطرات نابم، ملوک خانومو دیدم
ماشالا پر بچه بود، ۸ دختر و ۱ پسر/ برای یک دخترش، دائم می داد نویدم
اما مرضیه خانوم، همسایه ی اون وری/ به جز انبار توپام، چیزی ازش ندیدم
هرچند که وسواسی بود، مثل مامان خوبم/ ولی تو قلب پاکش، نوای حق شنیدم
۲۰۰ تا توپ فوتبال، اونم همش دو لایه/ تحویل مادرم داد، از خوشحالی پریدم
یادش بخیر وقتی که، برای رفع حاجت!/ تو دستشویی موندم و، شرمندگی کشیدم
حالا فقط تو ذهنم، خاطره ای مونده و/ از عکس تو حیاط و، بابا اکبر شهیدم
ممنون دختر کوچولو منو بردی به اون سال/ شدم طفل صغیری، با آنکه من رشیدم

سخنی با سردار دشمن شکن، حاج قاسم سلیمانی/ به زودی در وبلاگ قطعه ۲۶

یک شنبه دعای عرفه در شهر سومار بودم. غرب کشور. بچه های تفحص ۲ شهید آورده بودند از دل همین خاک سومار. هر چند سومار بعد از جنگ، خالی از سکنه شده، اما از مردم بومی بگیر تا امثال ما، آمده بودند برای مراسم تشییع. به یمن شهدا باز هم شهر، شهر شده بود و زندگی مگر برای ساعاتی جاری شده بود در این شهر. سومار زمان جنگ، روستایی بزرگ بود که جنگ، به شدت ویرانش کرد. خیلی ها رفتند شهر ایوان استان ایلام و همان جا ساکن شدند. بعد از جنگ اما نبود امکانات سبب شد اهالی سومار، اگر چه زادگاه شان را دوست می دارند، مع الاسف به سومار برنگردند. حالا چند صباحی است که سومار، صاحب شهردار و شهرداری شده تا بلکه مردم و مسئولین دست به دست هم بدهند و دوباره روح زندگی بدمند به این شهر جنگ زده. بگذار چند نکته ای بگویم از آنچه روز عرفه در این شهر دیدم.

یک: قبل از دعا رفتم تا از تنها سوپرمارکت شهر، آری! تنها سوپرمارکت شهر، واقع در تنها میدان شهر، آب معدنی بخرم. به جوان صاحب بقالی گفتم: چرا همچین است اینجا؟ در جواب، همان چیزهایی را گفت که در مطلع این پلاک خواندی. با بغض حرف می زد و از اینکه سومار خالی از سکنه شده، غصه ها داشت؛ «گیرم که اهالی بخواهند برگردند، با کدام امکانات؟! اینجا اسمش شهر است، اما مسجد ندارد، مدرسه ندارد، رونق و کسب و کار و مغازه ندارد. راهیان نور هم اغلب می روند جنوب، تا سومار در میان جبهه های غرب غریب، غریب ترین باشد».

دو: کنار شهرداری اما مردی را دیدم که با زن و بچه آمده بود. گوشه ای سفره پهن کرده بودند و نشسته بودند به غذا. منتظر بودند تا شهدا بیایند و بعد از مراسم تشییع، دعای عرفه بخوانند. با این مرد هم کلام شدم. به گوشه ای از شهر اشاره کرد و خانه مخروبه ای را نشانم داد و گفت: آنجا که می بینی، خانه من است. من توی همین خانه به دنیا آمدم. وقتی جنگ شد، زن و بچه و زندگی ام را بردم ایوان، و خودم برگشتم. سومار خیلی کوچک بود و زود دست به دست می شد میان ما و عراق. بعثی ها خیلی بد زدند سومار و نفت شهر را. روزی که شهر سقوط کرد، دیدم روی دیوار نوشته اند؛ «آمده ایم که بمانیم». نوشته بعثی ها را پاک کردم و به جایش نوشتم؛ «ما برمی گردیم به شهرمان»… و بعد، با یک دل پر از درد، رفتم پیش خانواده ام که ببینم در غربت چه می کنند. سقوط سومار، تلخ ترین خاطره همه زندگی ام است، اما وقتی که به همت رزمنده ها، شهر دوباره دست ایران افتاد، من ۳ هفته قبلش از ایوان برگشتم، تا در آزاد کردن شهرم، بی نقش نباشم. از همان دوران سقوط، اسلحه ای دستم مانده بود، که با آن آمدم. بعد از چند روز درگیری و تعدادی شهید، عاقبت شهر آزاد شد. بعد از آزادی شهر، اولین کاری که کردم، این بود؛ رفتم پی همان دیوار و همان نوشته. در میان خرابه ها، آنقدر گشتم که پیدا کردم دیوار را. همین که چشمم به دست خطم افتاد، زدم زیر گریه. دستم را می کشیدم روی کلمات جمله «ما برمی گردیم به شهرمان» و اشک می ریختم. از سر شکر به درگاه خدا ایستادم به نماز. آب شهر اما کلا قطع بود. مانده بودم چگونه وضو بگیرم. کمی آن سوتر جنازه یک عراقی افتاده بود. مرده بود. قمقمه اش را نگاه کردم. هنوز چند قطره ای آب داشت. قمقمه را برداشتم تا وضو بگیرم، اما دروغ نگفته باشم، خیلی تشنه ام بود؛ خیلی! آب درون قمقمه به اندازه ای بود که یا باید وضو می گرفتم و یا آب را می نوشیدم. بی خیال عطش که کشنده بود، وضویی ساختم و کنار همان دیوار ایستادم به نماز. بهترین و قشنگ ترین نماز همه عمرم را با اشک و ندبه و گریه و زاری خواندم. چند ساعت بعد، ماموریت مراقبت از چند اسیر بعثی را دادند به من. یکی شان که مثل بلبل، فارسی را با لهجه کردی حرف می زد، گفت: ما عراق را که خاک مان است، دوست داریم، شما ایران را که خاک تان است، اما شما خمینی را دوست دارید، ما از صدام بیزاریم.

سه: سخنران این مراسم، سردار علی فضلی بود. مرد محبوب جبهه ها. بعد از اینکه سخنان سردار تمام شد، خیلی ها به خصوص از مردم بومی و عشایر، جلو آمدند و سردار را گرفتند به روبوسی. یکی پیشانی علی فضلی را می بوسید و دیگری چشمش را. همان چشم مجروح را. از همین دیدار گرم و صمیمی اشاره کنم به ۲ صحنه.

الف: مردی با لباس عشایر آمد جلو و بعد از اینکه پیشانی سردار را بوسید، گفت: زمانی که خامنه ای آمده بود کرمانشاه، نشد که به خود ایشان بگویم. این را به شما می گویم، شما هر وقت «آقا» را دیدی، به ایشان از قول ما بگو؛ «ما عشایر حواس مان به همه جا هست؛ مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم».

ب: اما صحنه دوم. همان نویسنده جمله «ما برمی گردیم به شهرمان»، جلوی علی فضلی را گرفت و گفت: سردار! درد ما را به گوش مسئولین برسان. چه کسی بدش می آید به شهرش، وطنش، زادگاهش برگردد، اما در سومار غریب، کو کار؟ کو زندگی؟ کو مدرسه؟ کو بازار؟

چهار: گمانم به برکت تدفین ۲ شهید گمنام دفاع مقدس در خاک سومار، و حضور گرم تر راهیان نور در جبهه های غرب و به ویژه شهرهای نفت شهر و سومار، و ایضا همت مسئولین محلی، می شود امید داشت که دوباره سومار را زنده کرد. سومار حیف است شهری که بود، باشد؛ بهتر است شهری که هست، باشد. از جنوب و غرب و شرق و شمال، هر چه در شهرهای مرزی، روح زندگی بیشتر جریان داشته باشد، این به نفع امنیت ملی ماست، چرا که اولین مرزبانان این خاک، ساکنین شهرهای مرزی اند.

پنج: باز هم از همان نویسنده جمله «ما برمی گردیم به شهرمان» بگویم که می گفت: آخرین بچه ام سمیه، گاهی که از ایوان می آورمش سومار، و دیوار پر خاطره را نشانش می دهم، می زند زیر گریه و می گوید؛ بابا! پس ما کی برمی گردیم به شهرمان؟!

شش: این همه را نوشتم، اما آنچه که من فهمیدم، سومار، دوباره یک شهر زنده نمی شود، مگر که سوماری ها، خود بخواهند به شهرشان برگردند. اگر قناعت کنند به همین که فلان جا کار دارند و بهمان جا خانه، لابد هیچ وقت سومار، شهر سومار نمی شود. برای طلوع دوباره زندگی در این شهر پر خاطره، اولین کسی که مسئول است، خود سوماری ها هستند. این شهر، سقوط غم انگیزش، و آزادی جان افزایش، بخشی از خاطرات همچون گنج ۸ سال جنگ ماست. حالا که بلندای سومار، زیارتگه ۲ ستاره شهید شده، حالا که نسل سمیه، دنبال روزگار وصل می گردند، البته که حیف است شهری شهردار داشته باشد، اما سکنه نداشته باشد. این جمله آخر را از زبان همان جوانک سوپرمارکتی نوشتم که با بغض حرف می زد.

روزنامه جوان/ ۱۸ آبان ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “آقا!
    «ما عشایر حواس مان به همه جا هست؛ مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم».”

    ممنون داداش حسین؛
    دلنشین بود و البته پر غم و درد…

  3. سیداحمد می‌گوید:

    با خواندن این جمله:
    “سخنران این مراسم، سردار علی فضلی بود. مرد محبوب جبهه ها….. یکی پیشانی علی فضلی را می بوسید و دیگری چشمش را.”
    یاد این جملات افتادم:

    “ای سردار که دنیا را با یک چشم نگاه می کنی، با همان که ما خیال می کنیم نمی بیند. با همان چشم که به شهادت رسید و الان سنگ مزارش روی صورت توست.
    .
    .
    تو شهدا را در بیداری با همین چشم می بینی. مگر نه این است که این چشم تو به شهادت رسیده است؟ مگر نه این است که شهید، شهید را می بیند؟… “بسی گفتیم و گفتند از شهیدان، شهیدان را شهیدان می شناسند”… سردار! اگر تو جانباز چند درصدی، چشمت چه گناهی کرده است؟ چشم تو شهید صددرصد است؛ مثل همه پیکر شهید دقایقی. در دفترچه خاطراتت جای اسم یک شهید خالی است؛ چشم تو. آری! آن شهید والامقام همین چشم توست. هر بسیجی شیدای این چشم توست. این یک چشم معمولی نیست؛ خدا بر چشم تو سرمه شهادت کشیده است. چقدر هم زیبا…”

  4. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    سلام آقا ی قدیانی، وقت به خیر.

    با گذشت سالهای زیاد از جنگ، چرا هنوز سومار آباد نشده؟
    جدا غم انگیز است شرح حال امروز سومار.
    متن دلنشینی بود که غمی عظیم درونش نهفته!!
    لیاقت مردم شهرهائی چون سومار، خیلی بیشتر از این هاست که می بینیم و می شنویم.

  5. سنگربان می‌گوید:

    سلام!
    چقدر این عکسا قشنگ و غمناک…
    خوش بحالتون….
    خیلی دوست دارم جبهه غرب،خصوصاً قلاویزان و سومار ببینم….
    نمی دونم چرا اینقدر کاروان کم می برند اون طرفا…..
    چقدر شهدای غرب غریبند…..

  6. مجنون العباس(ع) می‌گوید:

    سلام برادر

    زیارت قبول

    مثل همیشه حرف نداره،
    مأجور باشید

  7. سلاله 9 دی می‌گوید:

    به شدت دلنشین و مجذوب کننده و البته همراه با بغض بود، خواندن این متن و جملاتش.
    حیف است حالا که ۳-۲۲ سال از پایان جنگ می گذرد، هنوز خیلی از شهرهای مرزی ما با کمبود امکانات و مشکلات عدیده روبرو باشند. متاسفانه بعضی از شهرهای جنوبی کشورمان هم پس از گذشت این همه سال، هنوز زخم و ویرانی از جنگ در پیکر دارند.

    “ما برمی گردیم به شهرمان”

    “حالا چند صباحی است که سومار، صاحب شهردار و شهرداری شده تا بلکه مردم و مسئولین دست به دست هم بدهند و دوباره روح زندگی بدمند به این شهر جنگ زده.”

  8. سیداحمد می‌گوید:

    عکس دوم (غروب عرفه در سومار) در عین زیبائی چقدر پر غم است!
    این تصویر را در ذهنم تداعی کرده

    http://upload20.ir/upload/1320772394919531875.jpg

  9. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    عکس های جذاب بر زیبائی متن افزوده.
    سپاسگزارم.

  10. سیداحمد می‌گوید:

    چقدر قشنگ اما محزون نوشتی داداش حسین!

    همه گمانم این نکته را تصدیق کنند…

  11. سلاله 9 دی می‌گوید:

    «آقا» را دیدی، به ایشان از قول ما بگو؛
    «ما عشایر حواس مان به همه جا هست؛ مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم».

    و ایضا از قول ما؛
    «علمدار ولایت! بسیجیان فدایت»

    “برخامنه ای رهبر خوبان، صلوات.”

    ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم

  12. جلال معترف می‌گوید:

    داداش حسین چقدر غم تو متنت موج میزنه؟
    عکس ها هم غم انگیز ترش کرده حاجی.
    البته خیلی زیباست

  13. جلال معترف می‌گوید:

    خدا وکیلی مسئولینمون در هر دوره ای، نسبت به مردم شهرای جنگ زده کم لطفی میکنند. اتفاقا مردم کم توقعی هستند. متاسفانه مسئولینمون به مردمی که زیاد غر بزنن و جنجال کنن بیشتر میرسن. حق مردم مظلوم پایمال میشه!!

  14. ف. طباطبائی می‌گوید:

    بد بغضی به همراه داشت این پست. این مردم نیاز به کمک دارند، نیاز به یاری برای احیایِ دیارشان. زیبا بیان میکنید خاطراتتان را.

    عکس ها چقدر تاثیر گذارند.
    “در سومار، آسمان هم داشت عرفه می خواند” و چقدر محزون و زار!!

  15. سیداحمد می‌گوید:

    ۲۷ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسینِ زهرا…

  16. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خیلی قشنگ بود.
    این خاطراتی که سوغاتی میاری، توی ذهنت ثبت میکنی یا همونجا
    مکتوبشون میکنی؟

  17. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    الان از دیوار سوال پرسیدم؟؟؟
    راستی جریان این جواب ندادنا چیه؟ خیلی وقته چیزی ننوشتی.
    نکنه از اعمال ذیحجه است؟

  18. جماران می‌گوید:

    افتاده به دام شمع، پروانۀ دل… حاشا که رها کند غمش، خانه دل
    مطرود شود ز جرگه درویشان… دیوانه وشی که نیست دیوانۀ دل

    “امام روح الله”

  19. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی عزیز؛

    داداش حسین هم خاطرات را مکتوب می کنند و هم بعضی اوقات به ذهن می سپارند.

    از نحوه کلامت در کامنت آخری خنده ام گرفت؛ شیرینی تو!

  20. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سید، سالاری برادر

  21. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم رب الفاطمه(س)

    ۸۲* امام جعفر صادق علیه السّلام:

    به خدا و محمد و علی علیهما السّلام ایمان نیاورده است، کسی که هرگاه برادر مؤمن او برای رفع حاجتی نزد وی بیاید، با چهره باز با او برخورد نکند. اگر بتواند خود حاجت او را برآورد، باید در این باره به سرعت اقدام کند و اگر نمی تواند، نزد دیگران برود تا حاجت او را برآورده سازد و اگر کسی غیر از این باشد که برایت وصف کردم هیچ گونه ولایت و رابطه ای بین ما و او نیست.

    (بحارالانوار، ج۷۲، ص ۱۷۶)

  22. چوک دیریا می‌گوید:

    اسلامی ایرانی عزیز منم بش میگم جواب بده ولی نمیده
    تازه این قسمت که میگم جواب بده نقطه چین می کنه
    پس کو دموکراسی؟ آزادی بیان؟ کوش؟
    بابا بشکن این روزه سکوت رو کفارش با من حاجی
    میگم کچل نکردی شما؟
    میگم زودتر رو کن سخنتو با حاج قاسم

  23. هم سنگر می‌گوید:

    با سلام
    زیارت شما قبول.
    کاملا درست است که مردم غرب کشور بسیار مظلومند.در مظلومیت آنها همین بس که همیشه متهمند به خدایی طلبی و به قول استاد درس جغرافیایم”برون نگری”.خواستم به استاد فرزانه ام بگویم که تنها چند درصد از ما اهالی غرب این عقیده را دارند که اغلب به خاطر اختلاف مذهب با حکومت مرکزی است و … افسوس که استادم به عقیده غلط خود پافشاری می کرد و همکلاسیهای من هم با نگاه سنگینی که به سمت من بود،سخنان او را تصدیق می کردند.هر چند می دانستم دل هیچ کدامشان برای نظام و رهبری نمی تپد و ذره ای عشق ولایت ندارند.بغضم را خوردم و به بقیه درس گوش دادم. اما دلم هنوز به حال مظلومیت شهرم و مردم ولایتمدارش مس سوزد.بی بصیرتی تا به کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  24. یه بیست وشیشی می‌گوید:

    سید تو رو جدت، داداش حسین قهره با ما؟
    ما که بچه های خوبی هستیم. چقدر این استاد دل نازکه،به داداش بگو هر قدر ناز کنه ما به بالاترین قیمت ممکن نازشو میخریم به مولا.

  25. سیداحمد می‌گوید:

    ساعت ارسال کامنت اول این پست و پست قبلی را ببینید!
    🙂
    الان کشف کردم!

  26. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    من نمیدونم این داداش ما جدیدا با کی میگرده، اینجوری شده!!
    سید اگه چیزی میدونی بگو، ما آمادگیشو داریم!
    در ضمن من کشته مرده این دقایقتم که از ساعت بیشتر طول میکشه!

  27. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    دقیقه دقیقه جمع شود، وانگهی ساعت ها شود!

  28. سیداحمد می‌گوید:

    ادامه متنِ قبلی، آپ شد!

  29. قاصدک منتظر می‌گوید:

    بهترین مترجم کسی است که بتواند سکوت دیگران را ترجمه کند.

  30. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
    ارباب ما معلم عیسی بن مریم است
    عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت
    قنداقه حسین شرف عرش اعظم است
    …………………………………….
    هوائی کردی دل ما رو. دمت گرم.

  31. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خدا وکیلی باید یه وزارت برای توالت تشکیل بشه. وزارت خلاء!!
    کثیف ترین دستشوئیها برای ماست. خیر سرمون مسلمونیم.
    نه آب دارن، نه مایع دستشوئی دارن. بعضی جاها هم اینقدر خوفناکه
    جرات نمیکنی بری توش!! با خودت میگی … حالا بیا درستش کن. والا!

  32. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی!

    وزارت خانه ها را دو تا یکی کردند تا دولت کوچک شود!
    حالا شما وزارت جدید تاسیس کردی؟

  33. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    دولت کلا روی کاکل یک نفر میچرخه! منتها هرچی تعداد رفقا کمتر باشه
    بهتر میشه دستورات لازم رو داد. اتفاقا فرد مورد نظر برای اداره وزارت مستراح
    گزینه خیلی خوبیه، چون خودش استاد گند کاریه!

  34. ققنوس19 می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
    باسلام واحترام
    ضمن تبریک دهۀ ولایت ،با موضوع «انتظار در ادیان زمینی » بروزم و منتظر قدوم مبارکتان هستم
    ……………
    احسنت گزارش زیبا و جالبی بود .موفق باشید

  35. شهاب می‌گوید:

    سومار در دل ماست…. و دلاور مردان سومار فاتحان دل مرده ما هستند
    همان هایی که اکنون عند ربهم یورزقونند

  36. گناه یعنی خداحافظی با حسین می‌گوید:

    سلام.حاجی جان دمت گرم.وقتی دل نوشته های شمادرباره شهدامیخونم دوباره به زندگی امیدوار میشم.راستی این شعرم به ذهنم اومد/عشق اینکه بمونی توی سنگر/با لباس خاکی بشی توپرپر/تااینکه چشمای قشنگ رهبر/از دست دشمنا نشه یه وقت تر

  37. چای پولکی می‌گوید:

    اطلاعیه روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری (۱۳۹۰/۰۸/۱۷)

    روابط عمومی دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: اصحاب رسانه و تریبون از نقل و یا انعکاس هرگونه مطلب منتسب به رهبر معظم انقلاب اسلامی و دفتر معظم له، که خارج از مجاری رسمی دفتر مقام معظم رهبری منتشر می شود، به طور جدی خودداری نمایند.
    متن این اطلاعیه به شرح زیر است:
    بسمه تعالی
    به رغم تذکراتی که تاکنون در جهت ابراز و نشر مطالب منتسب به رهبر معظّم انقلاب اسلامی و دفتر معظمٌ له داده شده، مجدداً با اظهاراتی غیر واقعی و بی اساس در تریبونهای عمومی خصوصاً در زمینه‌ی مباحث مهم و حساس مربوط به قانون اسا� �ی مواجه شدیم که مایه تأسف بود.
    امید است هم صاحبان تریبون و هم اصحاب رسانه به این مهم توجه کرده و از نقل و یا انعکاس هرگونه مطلب که خارج از مجاری رسمی دفتر مقام معظم رهبری منتشر می شود، بطور جدی خودداری نمایند.
    روابط عمومی دفتر مقام معظّم رهبری
    ۹۰/۸/۱۷

  38. احساس می‌گوید:

    به نام الله
    عالی بود
    از طرف ما هم همین رو به” آقا” بگید:
    ما حواس مان به همه جا هست؛ مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم

  39. احساس می‌گوید:

    بابا فونت درشت که التماس کردن نداره!خودشون هر موقع بخوان مینویسن!یادتون نره که ایشون یه خورده ـ شایدم یه خورده از یه خورده بیشتر!ـمغرورند!
    شماها متن رو بخونید! که قشنگه
    مهم اینه که آقا سید هست!

  40. به جای امیر می‌گوید:

    یخ (گفت و شنود)

    گفت: روزنامه «هاآرتص» با تمسخر اظهارات نتانیاهو نوشته است تهدیدهای اسرائیل علیه ایران یک «گنده گویی» احمقانه است.
    گفتم: ای بابا! چرا نمی گذارند حرفش را بزند و عقده دلش را خالی کند؟!
    گفت: «یدیعوت آحارنوت» روزنامه دیگر رژیم صهیونیستی از نتانیاهو پرسیده است با کدام پشتوانه از حمله نظامی به ایران سخن می گویی؟!
    گفتم: اتفاقا «رابرت کاپلان» مشاور سابق پنتاگون و از طرفداران سینه چاک اسرائیل روز دوشنبه در مصاحبه با «بی بی سی» به همین موضوع پرداخته و گفته است؛ نتانیاهو امیدوار است بعد از حمله به ایران «جنبش سبز»(!) بار دیگر احیاء شده و به کمک اسرائیل بیاید!
    گفت: حیوونکی ها به چه چیزهایی دلشان را خوش کرده اند!
    گفتم: چه عرض کنم؟! آموزگار به دانش آموزی گفت؛ یک «موجود» را نام ببر! و دانش آموز گفت؛ آقا اجازه؟ یخ! آموزگار با عصبانیت گفت؛ بی سواد! خجالت نمی کشی؟ و دانش آموز گفت؛ من خودم صد دفعه دیده ام که روی دکه ها نوشته «یخ موجود است»!

  41. احساس می‌گوید:

    عکاسیتون حرف نداره به مولا

  42. احساس می‌گوید:

    راستی چرا یه بارم عکس سید احمد بزرگوار رو نمیزنید؟!

  43. احساس می‌گوید:

    یه سوال دیگه:میشه مدل دوربینتون رو هم بگید؟

  44. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی عجیب است ها؛
    طرف از مسئولین بلند پایه نظام است، جلسات خصوصی با حضرت آقا دارد. مسلما حرف های محرمانه بینشان رد و بدل می شود.
    وقتی جائی کارش گیر می کند آن حرف محرمانه را با پیاز داغ اضافه و جوری که به نفع خودش باشد تغییر می دهد و در میام مردم بیان میکند!

    یک بار اگر مسئولی را که از طرف آقا حرفی به دروغ بیان کند، گوشمالی بدهند، دیگر چنین اتفاقی نمی افتد.
    بچه شدند مسئولین ما!

  45. احساس می‌گوید:

    نه جناب سید!به قول لرها اینها رو باید انجه انجه کرد!!!تا حالشون جا بیاد!

  46. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام ” بی زرگانی”

    ساعت ۱۳:۳۳
    تعداد افراد آنلاین: ۲۲ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بی همتا، فـــــــــــدائی داری…

  47. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    کامنتِ بیست و شیشی، مثنویِ حماسی ست!
    تاییداش آسمونی! نقطه چینـاش اساسی ست!!

    کامنت چیِ قطعه ای، عشقِ فــــونــتِ درشـــتـه!
    جون می ده با نئشِـگیش! خمــاریش اونو کشته!!

    فـونت درشـت خوراکِ کامنت چیِ قطعه ای ست!
    حق مسـلّـم همین انـــــرژیِ هســـــتـه ای ست!!
    .
    .
    .

    بازم سکوت کن داداش! حال می ده این التماس!
    اونکه دلش کم می خواد!.. اصلاً نداره “احساس”!!

    _________________________________________________…
    «فونت درشت التماس نداره!… فدایــــــــــــــــــــی داره!!»

  48. احساس می‌گوید:

  49. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    احساس

    من که میگم آقا سید، بزرگ مرده گمنام قطعه هستن.
    هی من میگم ایشون از بچه های بالا هستن شما باور نمیکنید.
    سید سانسور نکن دیگه

  50. سایه/روشن می‌گوید:

    آسمان قطعه یعنی همان آسمان هفتم؛
    یعنی جایی فراتر از دیدن…
    و این آسمان هفتم است که در عکس هفتم رخ نمایانده.

    هفت عدد مقدسی ست همان طور که آسمان ما.
    .
    .
    .

  51. عطشان می‌گوید:

    سلام علیکم

    ای بابا دل بچه ها از نبود فونت درشت خونه ها.
    یکم نگران شدم نکنه ما کاری کردیم که آقای قدیانی از دستمون دلگیر شدن
    شاید هم درگیر چاپ کتاباشون هستن به هر حال ما تنها کاری که از دستمون بر میاد دعا کردن برای سلامتی ایشون و همه ی ستاره هاست(البته اگه لایق باشیم ) ان شاءالله همین روزها شاهد فونت درشت باشیم.

  52. چشم انتظار می‌گوید:

    آقا سید احمد
    اگه قرار بود سخنان حضرت آقا در بین مردم مثل خیلی از سخنرانی هاشون مطرح بشه، که جلسه ی محرمانه و خصوصی با مسئولین نمی ذاشتند بعضی ها خیلی بی انصافند.

  53. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین
    انشاءالله با حضور این دو شهید گمنام، سومار هم دارای سکنه می شود و هم سکینه.
    البته اگه کسی خورده نگیره، حضور شما هم در این آینده ی نه چندان دور بی تأثیر نیست.
    و اما به نظر من، شاه بیت این سمفونی بازگشت به شهر، بی گمان همین یک جمله است که:
    مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم.
    مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم.
    مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم.
    مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم.
    مرد نیستیم، اگر برایت شهید نشویم.

  54. حسین می‌گوید:

    شمام عجب دنیایی داریدا

  55. مهاجر می‌گوید:

    انتقادنوشت:

    اخوی چقدرروزمرگی زیادشده درنوشته هایت…

  56. چشم انتظار می‌گوید:

    تعابیر حضرت آقا در خصوص سردار سلیمانی سال ۷۶ در دیدار اعضا و مسئولان ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت سرداران و ۸ هزار شهید استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان:
    “خود شما هم که آقای سلیمانی باشید در نظر ما شهیدید.
    شما شهید زنده هستید.
    بله، شما هم شهیدید.
    شما بارها در میدان جنگ به شهادت رسیدید.
    و در سال ۸۴ در دیدار با خانواده‌های شهدای استان کرمان این جمله را خطاب به سرداران حاضر در این جلسه بیان فرمودند:
    سردار سلیمانى هم ایثارگر است، او هم یک شهید است، سردار رئوفى هم همین‏طور؛ سردار احمدیان هم همین‏طور. این سرداران، شهید زنده‏ اند؛ به شرطى که این راه را ادامه دهند. البته این شرط و شروط براى همه است.

  57. شریفی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی

    هروقت می آیم کل مطالب تان رامی خوانم حرف حق جواب ندارد.

    سلام ودرودبه رهبربزرگوارآزاداندیشان جهان سیدعلی آقای مهربان

    سلامت باشید وپایدار

  58. احساس می‌گوید:

    خصوصی شایدم عمومی!
    بعضی از کامنت ها رو بنظرم دلیلی نداره که حذف میکنید!
    بنظرم چیز بدی نگفتم که نقطه چین کردید
    اگه هم به این دلیل این کارو کردید که بحث ها ادامه پیدا نکنه بازم نیازی نبود چون من که خودم گفته بودم بحث رو ادامه نمیدم

  59. م.طاهری می‌گوید:

    یه حسی، یه بغضی با خواندن این متن در آدم به وجود می آید که می طلبد یک بار دیگر آنچه که پیش از متن “طومار سومار” اضافه کردید، خوانده شود

  60. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    قطعه ۲۶ تا دقایقی دیگر با ۲ متن به روز می شود…

  61. امین رحمانی می‌گوید:

    سلام علیکم
    برادران بزرگوار

    با نوشته ای درباره منتظری تا ساعاتی دیگر به روز میشوم
    قدم رنجه کنید تشریف بیاورید خوشحال می شویم
    نظر هم فراموش نشود
    جمیعا و عمیقا متشکرمaminrahmanifard.blogfa.com

  62. عمار می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/link/4605
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  63. سیداحمد می‌گوید:

    ماشالله به علی اکبر بهشتی عزیز، با این همه سلیقه در عکاسی!
    بهشتی باشید…

  64. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۳۳
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله ستاره های حزب الله
    داداش حسین عزیز فــــــــــــدائی داری…

  65. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آقای بهشتی که عکساش همیشه قشنگه.
    ولی اینکه ساعت ۲۰٫۴۷ وعده میدی و آخرش عکس یه برگ میذاری
    قشنگتره!

  66. سیداحمد می‌گوید:

    ۲۶ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسینِ زهرا…

  67. به جای امیر می‌گوید:

    توپ (گفت و شنود)

    گفت: رجزخوانی های مقامات اسرائیلی درباره احتمال حمله نظامی به ایران، بد جوری اوضاع رژیم صهیونیستی را آشفته کرده و به هم ریخته است.
    گفتم: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. و حالا که می بینی، خدا هم خواسته است.
    گفت: به گزارش رسانه های غربی و روزنامه های اسرائیلی، صهیونیست های ساکن فلسطین اشغالی، این تهدیدها را جدی گرفته اند و از ترس شروع جنگ و نابودی اسرائیل، پا به فرار گذاشته اند.
    گفتم: دیروز هاآرتص با عصبانیت خطاب به نتانیاهو و ایهود باراک نوشته بود؛ «بهتر است خفه شوید و اینهمه درباره حمله به ایران لاف نزنید»!
    گفت: دیروز ایهود باراک هم که از نتیجه معکوس تهدیدهای توخالی شوکه شده بود ادعا کرد که تهدیدی در کار نبوده و اساسا حمله نظامی به ایران یک «هذیان» است!
    گفتم: میرزا آغاسی به ناصرالدین شاه قول داده بود یک توپ قوی بسازد که از تهران بتواند به مسکو شلیک کند! و هنگام آزمایش آن، گلوله درون توپ منفجر شد و خدمه آن را لت و پار کرد. میرزا آغاسی خطاب به ناصرالدین شاه که در محل حضور داشت گفت؛ این توپ که خودی ها را اینجور لت و پار می کند، تصور بفرمائید که با دشمن چه خواهد کرد؟!

  68. برخی از ما از نردبان شهدا بالا رفتیم

    اما نردبان را شکستیم

    از شهدا سود بردیم

    بعدها رهایشان کردیم

    آرمان های آنها را فراموش کردیم

  69. سادات می‌گوید:

    سلام
    ابر چشمم زغم دوست پر از باران است
    جان به لب آمده و سوخته جانان است
    بیست و پنج روز دگر مانده ندا سر بدهیم:
    امشبی را شه دین در حرمش مهمان است…..

  70. شوکران می‌گوید:

    از بس فونت درشت فونت درشت کردین، تمام شب داشتم خواب فونت درشت میدیدم! خوابم خیلی طولانی بود، صبح که بیدار شدم هر چی یادم بود یادداشت کردم.
    اولین بار نیست خواب اینجا رو میبینم، قبلا هم چند بار کابوستو دیده بودم!
    یه بار خواب دیدم منو دار زدی! یه بارم خوب دیدم کشتنت، یه بار دیگه خواب دیدم به مرگ طبیعی مردی!
    یه شب خواب دیدم دعوام کردی، من به بابام گفتم، اونم به ملکه الیزابت گفت، ملکه هم دستور داد پروندت رو بردن شورای امنیت محکومت کردن!
    چندتا خواب دیگه هم دیدم ولی درست یادم نمیاد چی بود!

  71. شوکران می‌گوید:

    خواب دیدم زیر کامنت چشم انتظار فونت درشت گذاشتی، اون پز می داد بقیه هم بهش حسودی میکردن! نمیدونم چی شد یهو همه افتادن به جون هم، کم مونده بود این اسلامی ایرانی چشم انتظار رو قتل عام کنه!
    عمو سید احمد ایستاده بود پای تخته اسم بدها رو می نوشت! تو هم هیچ کاری نمی کردی، نشسته بودی رو صندلی بروبر فقط نیگا میکردی، بعد که همگی حسابی از خجالت هم دراومدن، بلند شدی گفتی حالا که اینطور شد پشت گوشتونم ببینید دیگه فونت درشت نمی بینید! بعد رفتی بیرون، مام دوباره شروع کردیم به دعوا!
    بقیه اش یادم نمیاد، درهم برهم بود.

  72. جانباز صبور می‌گوید:

    سلام علیک و قلبی لدیک و ماچی لپیک
    داش حسین من پاهامو زیر شنی جانذاشتم
    پای چپم در مدینه الصدر بغداد، پای راست و دست چپم در تهران به خاک سپرده شدند
    ضمن اینکه «فقط برای خودت می گما…» من در جنگ رو در رو با آمریکایی ها جانباز شدم. در شهر نجف اشرف و در ۵۰۰ متری حرم مطهر در ابتدای قبرستان وادی السلام
    چهار ایرانی هم که یکی از آنها از دوستان من بود، به شهادت رسیدند و در قطعه شهدای جیش المهدی (عج) به خاک سپرده شده اند.
    در لحظه ی مجروحیت، آر پی جی در دست داشتم و در میدان نبرد «تن با تانک» حضور داشتم.
    انشاالله دوست دارم برای شما به طور مفصل ماجرا را تعریف کنم. اگر شما مایل بودید…
    یا علی

  73. سلام بزرگوار
    خیلی بهتون سر زدم ولی نمی دونم هیچ وقت نتونستم براتون بنویسم.
    خیلی دوست دارم راهنماییم کنین. بهم سر بزنید و با تجربه ها و صحبت های خوبتون یاریم کنین البته وبلاگ من هیچ وقت به پای شما نمی رسه ولی شما بزرگواری کنین و سر بزنید.
    یا زهرا

  74. مصباح می‌گوید:

    سلام
    بالاخره از جبهه غرب سخنی به میان اومد..خداخیرتون بده

    یاحسین

  75. جلال معترف می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین و سید و همه دوستان.
    روزگارتون خوش///

  76. چشم انتظار می‌گوید:

    شوکران!
    شما این خواب های خشن رو می بینی و بعدش بدون سانسور میای تعریف می کنی، نمی گی شاید تو قطعه یه نوجوونی، خردسالی چیزی این ها رو بخونه و قالب تهی کنه!!! بد آموزی داره. هی می گن اینقدر خواب های اکشن نبینین…
    ما رو هم که به کشتن دادی!

  77. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    شوکران عزیز، فیلم “اره” (saw) زیاد نیگاه میکنی؟
    آخه این چه خوابائی عزیز من؟ مردم خواب امام راحل رو میبینن!
    توی خواب با امام کلی جر و بحث میکنن.
    الاایحال توصیه میشه برای یک خواب راحت و آسوده فیلمهای زیر رو ببینی:
    ۱٫ پدر خوانده! ( هر شب)
    ۲٫ مهدی به لندن می رود!(هفته ی دانش آموز!)
    ۳٫ فائزه برگر!(شبهای پنجشبه)
    ۴٫ بدون عفتم هرگز!(روز جهانی دیابت)
    ۵٫ پست فطرتهای لعنتی!!(هر وقت یاد شیخ، مهندس،ممد و …. افتادی!)
    ۶٫ فهرست شیندلر!(نزدیک انتخابات مجلس)
    ۷٫ سگهای انباری!(۲ خرداد هر سال)

  78. gonahkar می‌گوید:

    هوالشهید

    اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک[گل]

  79. آسمان گراف می‌گوید:

    سلام
    با طرحی با نام آمانو مترسک آمریکا و صهیونیست ها) به روزم
    تشریف بیاورید

  80. ف. طباطبائی می‌گوید:

    با اجازه مسئول مربوطه!!

    افراد آنلاین: ۲۳ نفر

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  81. ناشناس می‌گوید:

    سلام

    من هم یکشنبه سومار بودم

    مطلبتون که مثل همیشه عالی بود.

    اما این بار عکس ها هم بیش از همیشه به دل و به جان می نشست
    خصوصا برای من که گوشیم خاموش شده بود و هیچ عکسی نتونستم بگیرم و عکس های شما روزی من شد…

    التماس دعا

  82. یه دوست می‌گوید:

    سلام به برو بچ قطعه ۲۶راستش چند وقتی به وبلکتون سر نزده بودم ولی نسبت به قبل خیلی فرق کرده راستش احساسم این که شما باید جامع تر کار کنید بیش تر رو مسائل سیاسی روز باشید راستش …از نقد کردنتون می ترسم وگر نه…

  83. دینا می‌گوید:

    سلام

    عالیییییییی عالییییییییییییییییییییی عالیییییییییییییییییییییییییی می نویسید

  84. پروانه می‌گوید:

    سلام
    با مطلبی با عنوان “درد ” به روز هستم
    تا انسان درد را حس نکند دنبال درمان نمی گردد ،اگر کسی گم گشته ای داشته باشد روز و شب دنبال آن هست اما اگر کسی چیزی یا کسی را گم نکرده باشد برای چه به دنبال آن بگردد ،اصلا دنبال چه بگردد؟…
    تشریف بیاورید

  85. سایه/روشن می‌گوید:

    “صدای آژیر اشک می آید
    در پشت نام های شهیدان
    پنهان شوید!

    چه روزهای قشنگی بود
    چه واژه های قشنگی
    “گردان کربلا”

    اینجا شبیه شهر نئون هاست
    هورا حراج عشق
    دلار و بیستون
    کوکا کولا و بوکس
    هورا به شام های هتل هیلتون
    که شور انقلابی خوبان را شیرین کرد
    دعای خاص بخش خصوصی
    شعری در راستای بهره اسلامی
    قصیده ای در مدح بانک ملی و ملت
    بگذار بچه های حضرت مولانا
    تاجر شوند
    ملت یتیم می شد اگر
    این مادموازل نبود
    خانقاه غیر انتفاعی
    مجهز به شعر و شومینه و یاهو
    مریدهای تمام وقت می پذیرد
    درویش های ترم چهارم
    حلاج می شوند!
    عارف وشان نیمه مذکر
    در آبشار زلف
    غسل می کنند
    باور کن مجله های فرانسه از کاغذند
    در مجله های کوچک پاریس چه می فروشند؟

    _صدای ما را از بهشت می شنوید! (این صدای شهیدی است بی سر):

    مردان انقلابی بعد از این!
    میز نهارتان را
    بر نصف النهار ها بچینید
    با طناب استوا تاب بازی کنید
    کفن مان را بادبان کشتی تفریحی تان کنید!
    شبتان آفتابی!
    .
    .
    .
    فردا دست های قطع شده
    گل می دهند و سنگ فراوان است
    فراوان است
    فراوان است.”

    …..::::علی رضا قزوهـــ::::…..

  86. یک گمنام می‌گوید:

    سلام بزرگوار . بی نهایت از این سایت و مطالبش خوشم اومد . خسته نباشید و اجرتون با خدا . با اجازه اتون لینکتون کردم .

  87. چوک دیریا می‌گوید:

    این دیگه بندریه:
    زود بش نه، متن حاجی رو بکو نه
    ادگو شو جمعه انوسوم ولی از جمعه گذشتن و رو ادنکه

  88. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    امام علی علیه السلام:

    ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة.

    بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود.

    (بحارالانوار ج۵۱ ص۱۰۹)

  89. ف. طباطبائی می‌گوید:

    عصر یک جمعۀ دلگیر…

    **اللهم عجل لولیک الفرج**

  90. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    به دلیل سفر دیروز و امروز داداش حسین به شهر گرگان، قطعه ۲۶ فردا به روز می شود.

    از خلف وعده پیش آمده به ویژه درباره متن حاج قاسم سلیمانی عذرخواهی می کنم.

  91. سیداحمد می‌گوید:

    میلاد آقا امام هادی، نوۀ امام رضا و پدر بزرگ صاحب الزمان، بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  92. یاسر می‌گوید:

    سلام ، … نمی دانم ، شاید سلام کافی باشد برای یک دنیا دلتنگی …

  93. سیداحمد می‌گوید:

    ۲۴ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسینِ زهرا…

  94. با سلام به شما وخسته نباشید بسیاربرام جالب بود خوندن این مطالب انگار همه جا خود را همراه شما دیدم تونستم جلوی چشمام اون صحنه هارا مجسم کنم. برادر من در همان منطقه به شهادت رسیدند و حتما همانجایی که شما بودید فکه در زیر همان آسمون .وقتی از زیبایی آسمون از آون مکان نوشته بودید انگار از نگاه برادرم این را میخوندم. خیلی دلم می خواد که من هم به این مکان برم . حتما ایندفعه به ایران آمدم آنجا خواهم رفت تا با چشم خودم ببینم کجا برادرم و عزیزان ما به شهادت رسیدند. من از شما قبلا هم خواهشی داشتم میدونم که نوشته های من در حدی نیست که شما بخواهید بخونید ولی چون در مورد شهدای خانواده ام در وبلاگم مینویسم دوست داشتم که شما یکی از پستهام رو بخونید اگر وقت کردید پست من را به اسم (و تو را در هر لباسی زیبا دیدم………) را بخونید در اونجا در آخر مطلبم نوشته برادرم درست چند روز قبل از شهادتش درست تو همون دشتی که شما بودید و اون چند روز بعد به شهادت رسبده نوشته . خواهشم این بود که حتی شده کمی من را برای بهتر نوشتن راهنمایی کنید. ممنون میشم. من آماده هر نوع انتقاد هستم تا بلکه کمکی بشه برای بهتر نوشتنم. امیدوارم که خود شهدا به شما پاداشی در خور این لطفتون بدهند. مرسی موفق باشید
    حسین قدیانی: خواندم. خدا همه شهدا را با سیدالشهدا محشور و مشهور کند. نوای سایت تان، خاطره دارد برایم… و اما امان از این جملات اخوی شهید؛ «بسم الله الرحمن الرحیم. لحظات، لحظات حساسی هست. ساعتهایی به شروع عملیات نمانده. دیشب گردان ما و گردانهای دیگر تیپ سیدالشهداحرکت کردیم و آمدیم در بالای فکه و الان که دارم خاطراتم را می نویسم، در حدود ۴۰۰ متر با عراقی ها فاصله داریم. انشالله امشب با یک حمله برق آسا دشمن را دور می زنیم و نابودش می کنیم. انشالله. الان همه بچه ها اینجا هستند و خمپاره دشمن هم روی مان کار می کند. تا لحظاتی بعد تا ساعتهایی بعد عاشقان خدا به معشوق شان می رسند. چهره ما آماده شهادت هست و من در حسرت چهره ها مانده ام. تا ساعتهایی بعد برادران به آرزویی که خیلی وقت انتظار آن را می کشیدند، می رسند و آن شب حمله، شب دیدار مهدی است. ساعت ۶ دقیقه به ۲ بعد از ظهر ۲۱/۱/۶۱».

  95. سلاله 9 دی می‌گوید:

    هدایت کن مرا باگوشه چشمی
    صراط تو صراط مستقیم است
    بهشت شیعه باشد سامرایت
    حریمت عرش جنات النعیم است
    بیا و شیعه را دریاب، آقا
    قرار ما دم سرداب، آقا
    “احسان محسنی فر”

    میلاد حضرت امام هادی علیه السلام مبارک.
    راهی کربلایم؛ انشاءالله در کنار ضریح شش گوشه ی اباعبدالله، نائب الزیاره همه ی اهالی قطعه مقدس ۲۶ خواهم بود.

    اَللَّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُود…
    حسین قدیانی: فعلا فقط می توانم بگویم خوشا به حال تان. حتما به یاد قطعه و بچه ها به شکل مخصوص باشید. از زحمات و کامنت های متنوع و قشنگ تان هم ممنون. در ضمن، سلامی به همه بچه های خوب قطعه ۲۶ بدهم و این یعنی یک سلام که بوی کربلا می دهد…

  96. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم رب الفاطمه(س)

    ۸۴* حضرت امام هادی علیه السلام:

    شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادت مندتر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.

    (تحف العقول، ص ۵۱۲)

  97. سیداحمد می‌گوید:

    فوتبال ما به اندازه کافی اعصاب خراب میکنه، حالا اگه خیابانی گزارش کنه دیگه…!
    چه جمله ای میشه گفت در توصیف این سبک گزارش؟!

  98. سیداحمد می‌گوید:

    سلاله؛

    واقعا مسافر کربلائی؟
    خوش به سعادتت و از طرف همه بچه ها، به شدت التماس دعا.
    سلام ما را به ارباب برسان…

  99. سیداحمد می‌گوید:

    این عکس از بچگی هات که بالای این پست گذاشتی، یکی از قشنگترین عکس هاته داداش؛
    خیلی دوست داشتنیه!

  100. سیداحمد می‌گوید:

    یک سلام که بوی کربلا می دهد… و علیکم السلام…
    حسین قدیانی: خوبه سلاله برای قطعه ۲۶ یک سفرنامه ای، چیزی بنویسه. از همون جنس منیف اشمر که قبلا نوشت و قشنگ نوشت. خیلی وقته جای مطالب بچه ها در قطعه خالیه. این آخرین سروده چشم انتظار هم در عین سرعت، خیلی عالی شده. زیاد می خوانمش…

  101. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خدا توفیق دهد و لایق باشم، دعاگوی همه ی بچه بسیجی های این دیار و به ویژه اهالی قطعه مقدس ۲۶ (ح ق: و شخص حسین قدیانی!!) خواهم بود؛ علی الخصوص شب عید غدیر در حرم امیرالمومنین علیه السلام.

  102. سیداحمد می‌گوید:

    سلاله نشان داده که قلم خوبی دارد؛
    انشالله آنجا به یاد اهالی قطعه ای از بهشت باشد و چند خطی سوغاتی برایمان بیاورد!

  103. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    سلاله؛
    التماس دعا تو بین الحرمین حتما به یادمون باشید مخصوصا عکس کامنتم.

    روزی فرا میرسد که به جرم جنون عشق ما را به کربلای تو تبعید میکنند….یاحسین.

    سلام داداش حسین.
    حسین قدیانی: این تلقی را دوست دارم که متن های عمدتا مطولم در قطعه ۲۶ در حکم جواب من به کامنت های شما یعنی محبت های شما حساب شود. فی الواقع جز این هم نیست.

  104. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
    بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

    تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
    تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا…

    سلاله ۹دی عزیز
    سفرت به خیر، التماس دعا.

  105. سیداحمد می‌گوید:

    از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند:

    هر کس که می خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم “امام حسین” را ترک نکند.
    حسین قدیانی: این متن ستون خیمه یعنی «هم بازی» از اون متن هایی شده که حیفم می آید حالا حالاها متن دیگری در ستونش جایگزین کنم.

  106. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سلام بر قطعه ای از بهشت و ساکنانش.
    میلاد امام علی النقی مبارک.

    سلاله عزیز،
    سفر خوبی داشته باشی.
    دعامون کن، زود هم برگرد.

  107. سیداحمد می‌گوید:

    حق دارید!

    متن خواندنی ای شده داداش.
    البته متن های قطعه ۲۶ همه خواندنی هستند و وقتی متن جدید روی متن ها قرار می گیرد، من دلم برای متن های قبلی تنگ می شود؛
    آرشیو خوانی لذتی دارد غیر قابل وصف!

  108. 12221157 می‌گوید:

    سلام.
    به رسم قدیم ها آمدیم سری بزنیم. واقعن دلمان هوای قطعه ۲۶ کرده بود و چه بوی محرم می دهد این جا …
    یاد کرب و بلا به خیر … و پرچم گنبد ارباب که هر بار نگاهش کردم یاد مبصر بزرگوار قطعه افتادم.
    هنوز هم که هنوز است هر وقت به این عکس شما و پدر نگاه می کنم عجیب دلم می گیرد …
    برقرار باشید و سربلند
    دعایمان کنید زیاد

  109. جلال معترف می‌گوید:

    سلام داداش حسین و سید عزیز
    عیدتون مبارک/
    داداش حسین چشممون به اسمتون روشن.
    مسافر کربلا هم سفرشون بی خطر باشه انشاالله.

  110. یه بیست و ششی می‌گوید:

    اینجا که همینطوریشم عطر کربلا داشت، سلاله ۹ دی هم هوایی تر کرد ما را.

  111. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    همیشه ممنون و مدیون شمائیم آقای قدیانی،
    این قطعه بهشتی با زحمات شما به اینجا رسیده است.
    بی تعارف عرض می کنم خیلی آرامش بخش است اینجا.

  112. از همین گرگان دیشبی که دیدمت می‌گوید:

    چه وب متنوعی دارین. اصلا معمولی نیست و چقدر مطلب داره. بابت آشنایی خدا را شکر. بچه بسیجی های گرگان خیلی مظلومن. دریاب ما را طبق وعده برادر.
    حسین قدیانی: خودتان اما بیشتر باید به فکر باشید. خیلی بیشتر.

  113. سیدمهدی. ک می‌گوید:

    حاج حسین آقا سلام داداش، خوبید؟
    ایام مبارک حاجی.
    چه حال و هوائی داره سایتت حاجی!
    دریاب ما را…

  114. سیداحمد می‌گوید:

    “بچه بسیجیهای گرگان خیلی مظلومن”

    درسته برادر، خیلی مظلومن… خیلی…
    خدا بزرگه… اتفاقا در شرایط سخت، بسیجی باشید خیلی شیرین تره!

  115. سلاله 9 دی می‌گوید:

    کاری کنید که حفظ ارزش ها، سکه رایج و کار اصلی باشد.

    “امام خامنه ای”

  116. چشم انتظار می‌گوید:

    ممنونیم از داداش حسین که اولین فونت درشتشون اینقدر متبرک با یاد یک شهیده. به ما رسید.

  117. چشم انتظار می‌گوید:

    سلاله ای زنسل نه دی، به کربلا راهیست
    و این سفر نشانه ی دریا، برای یک ماهیست
    به یاد آن همه سردار دشت کرب و بلا
    برای بدرقه ات، اشک و غبطه و آهیست
    در این سفرِ هجرت از خود، به سوی حسین(ع)
    زمان یاد هر ستاره ی قطعه، سحرگاهیست.

  118. حی علی الجهاد می‌گوید:

    میلاد امام هادی علیه‌السلام مبارک

  119. چشم انتظار می‌گوید:

    اینکه ما رو لایق دونستین و شعر رو خوندین یه دنیا شرمنده ایم داداش.
    ای کاش بخش هایی از خواب شوکران تعبیر بشه!!

  120. صبا می‌گوید:

    سلاله عزیز!
    سلام مرا هم به امام حسین علیه السلام برسانید.
    در آرزوی خاک در یار سوختیم…

  121. چشم انتظار می‌گوید:

    سلامی به همه بچه های خوب قطعه ۲۶ بدهم و این یعنی یک سلام که بوی کربلا می دهد…
    یعنی درست حدس زدم؟ داداش هم به همین زودی عازم هستند یا شاید هم منظورشون چیز دیگه ایه ….
    در هر صورت اگه داداش هم راهی شوند به همین زودی انشاءالله، برگ سبزی به صورت شعر تقدیم خواهد شد انشاءالله.

  122. سنگربان می‌گوید:

    سلام!
    وای شما رفتید به شهر من گرگان!!!!
    خوش بحال بچه بسیجی های گرگان…….
    چند ماهه که نرفتم ، الان هوایی شدم…..
    دیدید چه شهرهای قشنگی داریم….
    طبیعت زیبا! اصلاً همه چی باهم داره….
    جنگل، دریا ،کوه و دشت در کنار بیابان و شتر !!
    واس همین به استان گلستان می گن ایران کوچک…..
    امیدوارم خوش گذشته باشه….

  123. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام
    سلاله ۹ دی عزیز
    انشالله به سلامتی برید و برگردید.
    تو دوراهی بین الحرمین اگه دلتون شکست, خیلی التماس دعا.

  124. چوک دیریا می‌گوید:

    اوف!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    به به سکوت صاب قطعه شکست و چشممون به دست خط حاج آقا رو شن شد
    میگم حاجی! گفته بودم اگه سکوت رو بکشنی ، کفارش با منه حالا چی هست کفاره اش؟
    پسر شاد شدم بعد از چند مدت سکوت(جواب کامنت ها) صفا کردم از صحبتت
    بابا زود باش رو کن متن حاج قاسم رو

  125. چوک دیریا می‌گوید:

    به به
    سلاله ۹ دی التماس دعا و اگه یادت موند سلام منو به حضرت امیر برسون و از سمت ما با حضرت بیعت کن و بگو ما با رهبر هستیم تا ظهور سرور
    یه وقت هایی به بعضی ها حسودی می کنم هر چند عزیز اند برام ولی خب مثل سلاله که در آستانه عید غدیر در بارگاه حضرت امیر که نجوا می کنه با ایشان و بیعتی دوباره
    یا حاج اسماعیل دوست و برادرم که ان شاالله عاشورا کربلاست و فک کنم حالا حالا ها نوبت من نشه
    ای خدا این چه وضعیه؟ که تا حالا حتی مناطق جنگی هم نرفتم و جون کنیدم عاشورا بریم و اونم نشد
    خدا یه صفایی به ما بده نه

  126. سایه/روشن می‌گوید:

    “به شکــــوفه ها
    به باران*
    برسان ســــــــلام ما را”
    .
    .
    .

  127. به جای امیر می‌گوید:

    زمانه (گفت و شنود)

    گفت: یکی از مدعیان اصلاحات طی مقاله ای به دفاع از نظام سرمایه داری پرداخته و آن را بهترین نظام حکومتی دانسته است!
    گفتم: یعنی از نظر مدعیان اصلاحات، حاکمیت اقلیت یک درصدی کلان سرمایه داران بر اکثریت ۹۹ درصدی مردم، بهترین راه برای اداره جامعه است؟!
    گفت: از اول هم معلوم بود که اصلاح طلبان نوچه های کلان سرمایه داران هستند و در حالی که نان مردم ایران را می خورند، حلیم آمریکا و اسرائیل را هم می زنند.
    گفتم: درباره بحران های اخیر نظام سرمایه داری چه می گوید که سراسر آمریکا و اروپا را فرا گرفته است.
    گفت: نوشته است، این بحران ها ناشی از عمل نکردن به آموزه ها و توصیه های نظام سرمایه داری است!
    گفتم: سگی از جوی آب بیرون آمد و در حالی که خودش را تکان می داد، لباس یک عابر را خیس کرد. به عابر گفتند لباست نجس شده و یارو جواب داد؛ این که سگ نیست! بز است! در همین حال صدای عوعوی سگ بلند شد و یارو گفت؛ یاللعجب! چه زمانه ای شده، بز را ببین که صدای سگ درمی آورد!

  128. ف. طباطبائی می‌گوید:

    کجان اونائی که می گفتن ایران نباید به بحرین ۶ تا گل بزنه؟
    نه تنها باید گل می زدن، بلکه باید یه فصل خدا هم کتکشون می زدن.
    انشاءلله روزی برسه، بدتر از اینکه آل خلیفه و آل سعود سر شیعیان بحرین آوردن، سرشون میاریم.
    بدم میاد ازشون، خاک بر سر های ظالم.

  129. عطشان می‌گوید:

    سلام علیکم
    چشام چارتا شد فونت درشت دیدم نمی دونید چقدر خوبه دیدن و خوندن این فونت های درشت زیر کامنت دوستان.

    چه خبر بوده دیشب فونت درشت و یاد کربلا و حرم عشق.

    سلاله بزرگوار برای همه ی ستاره ها و من حقیر بین حرمین خیلی خیلی دعا کن.

  130. آذرخش می‌گوید:

    منو باش!
    اومدم بگم یه جواب زیر کامنت من بزنید دل ملت آب شه.
    اومدم دیدم اوووووووه ریخته جواب. فقط دل ما آب شد!!!
    زهی خیال باطل!
    والا.
    حسین قدیانی: همیشه ترفندهای جالبی داری!

  131. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    آقای قدیانی قطعه۲۶ با فونت درشت و اسم شما، خیلی خیلی دوست داشتنی تر می شود.
    خداوند حافظ و نگهدار شما و دوستداران شما.
    (این دوست داران شما خیلی مهم بود!!)

  132. آذرخش می‌گوید:

    یاه یاه یاه
    خودم می دونم
    یاه یاه یاه

    یا به قول سیداحمد “یاح یاح یاح”
    😀

  133. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    به به فونت درشت
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی حضرت آقا صلوات

  134. یاسر می‌گوید:

    رفت سجده و العفو العفو گفت و بلند بلند اشک ریخت…. بلند بلند اشک ریختنش را دوست داشتم ها …همه ی مردم توی رستوران بجای نهار خوردن گوش می دادن و بس … سر از سجده برداشت و از پله ها اومد پایین همه برگشتند سمتش و نیگاش کردن براش تو دلم لاحول ولا قوت الا بالله خوندم که چشم نخوره ، خیلی نورانی و خوشگل شده بود…
    وقتی که رفت برای یک عمر تنها ماندم ، من رفیق باز بی رفیق ماندم…
    کمرم شکست…

  135. یاسر می‌گوید:

    سلام به همه ، التماس دعا ازهمه مخصوصا اونا که راهی اند…

  136. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خوب به سلامتی نوشتنت گرفت!
    حالا خدائیش، تیریپ بود یا دیدی بچه ها زیادی باهات صمیمی شدن
    گفتی یه خورده جمع و جورشون کنم؟
    بنویسی، ننویسی باهات شوخی میکنیم! والا.
    البته شوخی سالم.
    همونطوری که اگه بنویسی یا ننویسی، دوستت داریم.

  137. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    قطعه ۲۶ تا دقایقی دیگر و احتمالا با ۲ متن به روز می شود

  138. به جای امیر می‌گوید:

    آب پز (گفت و شنود)

    گفت: ماجرای سندی که گفته می شود علیه امیرعباس فخرآور به دست آمده و این روزها در میان اپوزیسیون از آن صحبت می شود چیست؟!
    گفتم: کپی یک نامه ۳ صفحه ای است که امیرعباس فخرآور برای شخصی به نام «یاسر» در تهران فرستاده و عکس های خود با جرج بوش و چند سناتور آمریکایی را هم ضمیمه آن کرده است.
    گفت: خب! که چی؟
    گفتم: کسی که این نامه را در دست دارد و کپی آن را در میان برخی از گروه های اپوزیسیون منتشر کرده معتقد است که «یاسر» نام مستعار آقای «ر-ح» یکی از ماموران وزارت اطلاعات در تهران است.
    گفت: عکس های خودش با جرج بوش و مقامات آمریکایی را برای چی فرستاده؟
    گفتم: می گویند برای این که به مامور وزارت اطلاعات نشان بدهد در آمریکا جایگاه قابل استفاده ای دارد!
    گفت: پس بیخود نیست که احمد باطبی و چند تن دیگر از ضد انقلابیون فراری می گویند وقتی تحلیل های او را می شنوند احساس می کنند که حرف های او یک پیش زمینه پنهان دارد!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یک مرغ، آب جوش خورده بود، تخم مرغ آب پز بیرون می داد!

  139. سیداحمد می‌گوید:

    ۲۳ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسینِ زهرا…

  140. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    متاسفانه در انفجار اخیر، سپاه یکی دیگه از سردارای خوبش رو از دست داد.
    شهید سردار حسن مقدم.
    روحش شاد

  141. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴿الحجرات: ١٠﴾

  142. محمد علی می‌گوید:

    کامنتم…

  143. سلام جناب قدیانی
    ایام بر شما مبارک…

  144. 313 می‌گوید:

    سلام

    خداقوت

  145. ف.طباطبائی می‌گوید:

    انفجار دیروز، خیلی خیلی ناراحت کنندست.
    شهداشون که انشاءالله مهمان اولیا خدا هستن ولی خونواده هاشون…
    دعا کنیم خدا صبرشون بده.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد.

  146. ف.طباطبائی می‌گوید:

    هاشمی صلاح نمی دونه پسر دزد و فاسدش برگرده ایران. خب خدا رو شکر!!

  147. وارش می‌گوید:

    می نویسی شهید گمنام

    دلم هزاره کهکشانها می گیرد

    از این همه غربتشان…

  148. حسین می‌گوید:

    سلام داداش
    یه خبر واست داشتم.
    خبر داری چند روز پیش در اصفهان یه نگهبان مترو توسط یه ماشین چند ده میلیونی زیر گرفته شد ( دقیقا در محل کارش که یک کیوسک بیشتر نبود ) ؟ خبری داری اون نگهبان ( سعید شیرازی ) فرزند شهید بود ؟ خبر داری توی یکی از دانشگاههای معروف اصفهان ( این آخریه ) دو نفر فرزند شهید را گذاشتند مسئول نظافت دستشویی های دانشکده ها . خبر داری اونها دیپلم به بالا بودند؟ خبر داری بیشتر از چند روز دووم نیاوردند و با خجالت و سرافکندگی اونجا را ترک کردند؟ زنگ زدی بنیاد ببینی واسه فرزندان شهید چه وامی در نظر گرفتند ؟ وام خرید تاکسی .
    اصلا خبر داری از قانون مملکت که میگه فرزندان شهید باید در شغلهایی باشند که در شأن شهید و خانواده ایشان است . خبر داری فرزند شهید توی بیابونای نطنز به عنوان نگهبان بیابان محافظت شده داره به صورت شرکتی کار میکنه.
    واسه اطلاعات خودت گفتم . آخه یاد اون نوشته ی تو افتادم که می خواستی کارت فرزند شهید بودنت را جلوی زریبافان پاره کنی.
    یا حق

  149. محمد مشکاتی می‌گوید:

    سلام داداش حسین… اگر طراحی این عکس جالب نیست ، دلیل دارد و دلیل آن این است که من طراحیش کردم… چه کنیم که تازه کاریم… یا علی

    http://up.sibdownload.com/images/xtlw9dmqig1c28aumwu.jpg

  150. ستوده می‌گوید:

    عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است…
    یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن! (شهید آوینی)
    عید ولایت مبارک …
    التماس دعا
    بهشتی باشید[گل]

  151. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    فردا آخرین فرصت دیدن سردار گمنام موشکی سپاه
    ۸ صبح-حسینیه عاشقان ثارالله-میدان کلاهدوز
    شادی روح شهید تهرانی مقدم و ۱۶ شهید جهاد خودکفایی سپاه صلوات

  152. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    قطعه ۲۶ با ۳ متن تا دقایقی دیگر به روز می شود…

  153. حسین می‌گوید:

    سلام داداش
    من همونم که از اصفهان واست نوشتم. نگفتم که این مطلب را در قسمت پیامها بگذاری بلکه خواستم فکری کنی ، یه تحقیق درباره اش بکنی و بعد متنی بزنی.
    نگفتم که توی این شلوغی پیامها گم بشه. اون مطلب را از روی صفحه پیامها بردار و برو تحقیق کن . اگه درست بود فکری کن واسه فرزندانی که بی بابا بزرگ شدند و الان افتخارشون اینه که یه داداش دارند به نام قدیانی که عین خودشونه.
    یه خبر توی همین مایه خبر قبلی واست داشتم ولی خیلی دل آدم را می سوزونه . چه کنم که خبر قبلی توی این هیاهوی پیامهای تبریک گم شد.

  154. ۲ عکسی که در یکی از جلسات به یادگار از شما گرفتم رو ارسال میکنم !
    http://img.www2.zipisoft.com/images/7ua3zuc6la1hbh8qzsv.jpg
    http://img.www2.zipisoft.com/images/zrevdx3eaum1wyofvn.jpg
    البته تصاویر بیشتری از حضرتعالی دارم که در صورتی که مایل باشید ارسال میکنم ، یاعلی
    حسین قدیانی: چه عکسایی!! یادش به خیر!

  155. غریب غرب می‌گوید:

    سلام و درود خدا بر حاج حسین
    خیلی عالی بود
    منم اونجا بودم
    حیف که توفیق زیارتتون رو نداشتم

    یا علی مدد/صلوات

  156. ذهابی می‌گوید:

    باسلام حاج حسین استاد عزیز
    این عید سعید بر شما وخانواده قطعه ۲۶ مبارک باشد
    همچنانکه بر همه شیعیان وعاشقان امامت و ولایت وجهان مبارک است
    امید وارم انشاالله روزی راشاهد باشیم که پرجم لا اله الاالله برفراز همه دنیا به دست مهدی زهرا (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بر افراشته شود .
    ودر انروز مومنان حقیقی حتی انها که ازبین ماسفر کرده اند زیر آن پرچم را گرفته باشند
    درضمن شهادت تعدای از همرزمان درانفجار انبار مهمات رابرامام عصر و خانوادههای انان وامام خامنه ای تسلیت عرض مینمایم .برای خود انان از درگاه ایزد منان علو درجات وبرای بازماندگان صبر وشکیبائی بر این ضایعه عظمی را مسئلت دارم .
    بزرگوار با دو پست جدید در خدمت شما هستیم اگر توانستی وفرصت نمودی یه سری به ما بزن و مارا از راهنمائی خود بهره مند ساز .سخنت توتیای چشم من ومربیان قران است . خانه مارا به قدوم خویش مزین بنما . سرورم نیک بنگر انشاالله اینده چه جوانانی خواهیم داشت
    انشاالله با نسلی نو ایران وجهانرا اباد می کنیم الاسلام یعلو ولا یعلی علیه. .
    التماس دعا الاحقرذهابی…

  157. آواره سوماری می‌گوید:

    با سلام،اولاً از اینکه بعد از مدتها یکی پیدا شدو از شهر فراموش شده ما مطلبی نوشت تشکر می کنم، گفته بودین که شهر شدن سومار در مرحله اول به خود سوماریها برمی گرده می خواستم به عنوان یه سوماری گوشه ای از مشکلات این منطقه رو خدمتتون بگم شاید شما با انعکاس اون بتونید کمکی به ماها بکنید.شهرما تازه دو، سه سالی که صاحب آب آشامیدنی شده ولی شاید باور نکنید برای دو ماه استفاده خیلی معمولی ۱۲۰۰۰۰هزار تومان از ما به اسم حق فاضلاب شهری و آب میگیرند، استاندار خیلی محترم!!!! برای رفع محرومیت از منطقه در زمینه بازارچه مرزی سومار جدیداً با جدا کردن دو روستای آخرسومار(که بازار چه در آنجا واقع شده) و قرار دادن آنها در محدوده گیلان غرب درحالی که بخش میانی و روستاهای آن را جزء قصرشیرین کرده اند و دوباره چند روستای آخری را جزء محدوده گیان غرب کرده اند تا با این حیله عملاً سوماری ها که این همه زجر دیده اند از نعمت وجود بازارچه محروم شوند و کسانی صاحب سومار شوند که حتی یکبار هم به انجا نیامده اند و روز دعای عرفه انجا بیایند و اشک تمساح بریزند خدا وکیلی این انصاف است ماها که جان و مالمان را در راه این مرز و بوم از دست داد ایم و هر زمان دیگر هم که نیاز باشد بدون لحضه ای درنگ آماده جان فشانی هستیم این گونه مورد لطف و عنایت مسئولین قرار بگیریم!!!

  158. سجاد شاکریــ می‌گوید:

    زینب همان کسی است که در راه عصمتش
    عبـــاس می دهد! نخ معجر نمی دهد…
    ولادتش مبارک
    .
    .
    پیامک جمعه ها غروب که به دستتون می رسه ان شاء الله؟

  159. حسین می‌گوید:

    درود بر شما که به فکر شهر شهیدان، شهر عملیات مسلم، شهر شهیدان گمنام هستید. خیلی استفاده کردیم.
    من خودم در این شهر همان موقع دعای عرفه سرباز بودم وحالا که اینو دیدم کاملا به یاد اون موقع افتادم. خیلی خوشحالم که به فکر ارتفاعات گیسکه و میان تنگ هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.