رئیس قوه حرفیه؟!

چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.

۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!

۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!

۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!

۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.

۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».

۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی ‌پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».

جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. sajad می‌گوید:

    montazerim
    حسین قدیانی: OK

  3. ف. طباطبائی می‌گوید:

    با دیدن تیترش گفتم: ای وای!!
    شاهد چه متنی خواهیم بود آیا؟!!
    حسین قدیانی: الان متن را می گذارم. از دوستان می خواهم قبل از شروع خواندن متن، برای حکیم حماسه سرا؛ ابالقاسم فردوسی، فاتحه ای بخوانند… و متن را با دقت مضاعف!!

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    شایدم در پاره ای موارد و لحاظ کردن بعضی ملاحظات‏!‏ رئیس قوه ی مجرمیه‏!‏‏!‏

  5. یک دوست می‌گوید:

    عده ای می گفتند و ما باور نمی کردیم…

  6. سیداحمد می‌گوید:

    جناب رئیس جمهور هم گاهی اوقات حرف هایی می زند که آدم هیچ رقمه نمی تواند طرفش را بگیرد!!!
    آخر این دیگر چه حرفیست؟!
    لا اله الا الله…

  7. سیداحمد می‌گوید:

    به قول بچه ها: آدمو سگ بگیره… جو نگیره!!!

  8. برف و آفتاب می‌گوید:

    اگه تحت جو این حرفو گفته باشه که خوبه!
    از رفیقش یاد گرفته که در هر زمینه ای اظهار نظر کنه دیگه لابد!

  9. برف و آفتاب می‌گوید:

    هر آنکس که در جانش، بغض (سید) علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست
    حسین قدیانی: بچه ها! بیاییم به پاس زحمات حکیم حماسه سرا، حفظ کنیم این سروده زیبا را… به به!
    «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی ‌پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».

  10. سلاله 9 دی می‌گوید:

    الان دقیقا می خواستم به همین کمال همنشین و مصاحبت با خالق سخنان قلمبه سلمبه اشاره کنم.

    یاد این متن، خیلی بخیر.
    http://www.ghadiany.ir/?p=6676
    حسین قدیانی: همین بود که افسانه شد کامنت هایش دیگر؟! نه ؟!

  11. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بله! کاش باز هم در این سبک و سیاق، متنی بنویسید برای قطعه… فوق العاده بود.

  12. برف و آفتاب می‌گوید:

    کی امتحان می گیرید استاد؟

  13. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    واقعا دکتر چنین حرفی زدند؟؟!!!

    دارم شاخ درمیارم! البته فکر می‌کردم کم‌کم باید عادت کنیم به شنیدن حرف‌های عجیب و غریبی که به ایرانیت ختم می‌شن، اما دیگه نه تا این حد!!!

    خدا عاقبت همه‌مون رو به‌ خیر کنه!

    راستی کامنت‌های اون متن خیلی بیشتر از این‌ها بودها!!! چه بلایی سرشون آوردید؟
    حسین قدیانی: گمانم همین قدر بود!! اما همینش هم خاطره انگیزه!! «چینش ماورایی» و جواب بامزه «سجاد»!!

  14. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    به برف و آفتاب؛

    به نظرت چه جوری باید امتحان بگیرن؟؟!!!

    بگن کل شعر رو از حفظ بنویسیم این‌جا خوبه؟؟؟!!!

    (از اون‌ شکلک‌ها که ریسه می‌ره از خنده!)

  15. برف و آفتاب می‌گوید:

    ۲ بیت حفظ شدم!
    به گفتار پیغمبرت راه جوی….دل از تیرگی ها بدین آب شوی
    چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی….خداوند امر و خداوند نهی

  16. حامد توکلی می‌گوید:

    حسین جان! این که رای ما نمک ندارد را می توان از نمک خور بودن بالای سیاسیون دید که بس که نمک خوردند و نمکدان شکسته و نشکسته سفره بی حرمت شده و نشده پای دیگری نشسته اند دانست.

    هر چند دکتر احمدی نژادی که امروز دیگر رئیس جمهوری نیست که ۸۴ تا ۸۹ سینه سپر میکردم برایش (از عمد جمع نمیبندم) نیست.

    اما آن جور که سید، دلمان را سوزاند با قصه و فلسفه و خیال بافتن های گاه و بیگاه دلم را شکست. (سید جان! جناب خاتمی رو میگما شما به دل نگیر. 🙂 ) آنجور سید، بی آبرویمان کرد پیش سگانی چون همان ها که میدانید، محمود شرمنده مان نکرد! محمود خوارمان نکرد! محمود پیش خودی خفیف مان کرد و سید، پیش غریبه ها، دست جفتشان درد نکند و دست امثالشان قلم شود از هر نوع کرسی.

  17. سلاله 9 دی می‌گوید:

    نمی دانم این حرفی که می زنم تا چه حدی درست است؛ اما به نظرم بعضی سازوکارها در کشور ما مشکل دارد؛‌ یعنی که مثلا چه لزومی دارد که حتما سخنران مراسم اختتامیه جشنواره بین المللی شعر فجر، رییس جمهور مملکت باشد. مگر تخصص رییس دولت، در زمینه شعر و ادب فارسی است؟ کار رییس جمهور یک چیز دیگر است. نه در اینجا، در خیلی از همایش ها و نشست های دیگر هم همین طور است. طرف تخصص اش را ندارد، دعوت اش می کنند برای صحبت. همین می شود دیگر. باید یک ساعت را درباره موضوعی سخن بگوید که سر رشته ای ندارد.
    حسین قدیانی: اگر بپذیریم که در صورت نبود فردوسی، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود، در آن صورت، در وصف رسول خدا، دقیقا چه باید بگوییم؟!! و اما! قبول دارم نظر آن دوستانی را که معتقدند؛ احمدی نژاد تمام شد و رفت!! ندانسته از این اظهار نظرها نمی کند دکتر!! متاسفانه مرض دارد! همان مرضی که هاشمی هم دارد!! این حرفها را در کامنت دارم می گویم!! و الا تف سر بالاست زدن این حرفها!! گاهی نگاه می کنم مناظرات این روزها را! اصلا سودی به حال ما ندارد نقد این دولت!! اصلا!! مثل تفی بر صورت خود ما، به رخ مان می کشند حرفهای خودمان را در مناظره ها!! این هست، اما گاهی واجب النقد می شود این دولت!! و جمع این ۲ مقوله، چقدر مشکل است!! اصلا سوژه یک متن است…

  18. برف و آفتاب می‌گوید:

    روشش دیگه به خود استاد بستگی داره. کتاب باز باشه یا تستی!

  19. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی
    اشاره خوبی بود. همینگونه خوب است. به قول آیت الله مصباح(حفظه الله) [در مورد خودی ها] باید نقد فعل کرد، نه نقد فاعل. البته اگر بعضی دوستان در کامنت (مطابق تذکر خودشان) جوگیر نشوند و نیت خوانی و نقدِ فاعل نکنند.
    حسین قدیانی: کاش دوستانی که گاهی علامه مصباح را بی دلیل و گاهی بسیار بد و ناشیانه، هزینه خودشان می کنند، به همین تذکر مطهری زمان عمل کنند. و اما جناب «م. اشرف»! کسانی که مرا لااقل در این پایگاه مجازی و بر اساس نوشته هایم می شناسند، لابد گواهی می دهند که هرگز اهل سکوت در برابر ساکت فتنه و مردود فتنه نبوده و نیستم! متحدی هم نیستم! همه بحث من بر سر این است که گاهی لازم است، نه از اصول، بلکه از منیت خودمان پایین بیاییم، وحدت را هیچ و پوچ فرض نکنیم، و در عین حفظ وحدت، باز هم هر جا که لازم شد نقد کنیم ساکتین و مردودین را. بحث دیگری هم دارم البته! آن این است که «بهشتی زمان» ما کیست در داخل مرزهای کشور؟! همه داریم رنج می بریم از این فقدان! حتی کامنت شما و جواب من، بخشی از این رنج است!! این حالا چه ارتباطی دارد به اینکه بگوییم؛ اگر بهشتی شهید نمی شد، نظر ما درباره اش چه می شد؟! فعلا که هم بهشتی شهید شده و هم نظر ما درباره اش روشن! بهشتی اما در قید حیات هم که بود، و زمانی که احدی از سرنوشتش مطلع نبود، «مدیر» بود!

  20. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    اما من مطمئنم بیشتر بود!

  21. سیداحمد می‌گوید:

    ممنون سلاله؛
    لینکی که گذاشتید، یادآوری قشنگی بود.

    چقدر خاطره قشنگ داریم ما اینجا!

    اینجا قطعه ای از بهشت است…

  22. سیداحمد می‌گوید:

    شما حفظ کنید؛
    شیوه امتحان گرفتنش با من!!!

  23. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    هییییییییییییییییییییییییی! این روزها خیلی باید گفت: دکتر! کجایی که یادت بخیر!!!

  24. م.اشرف می‌گوید:

    البته در بخش اول حرف دارم که آنچه در پست قبل گفتم مرا بس است. + ایشان گفته من از رأی مردم نیستم؟؟(استفهام انکاری). البته در مورد اصولگرا بودن دو معنا هست: یکی محتوای آن، که مثل واژه مقدس بسیجی فراگیر است و به اعضاءِ خود افتخار میدهد، نه اینکه افتخار کسب کند. دیگری به معنای یک تشکل سیاسی که خود شما در نقد آن و اعمال سبکشان سخن ها گفته اید و عضو آن بودن تحفه ای نیست. و خواستم بگویم: “سال ۸۴ همه میگفتند تو برو کنار رأی نمیاری؟ چرا وحدت را به هم میزنی؟ و امثال آن. و ایشان با فقط رأی مردم بالا آمد” گفتم: ” ولش کن این قطعه مقدس جای این مباحث اختلاف بر انگیز نیست.” زنده باد ولایت فقیه! مرگ بر ضد ولایت فقیه، آمریکا و اسرائیل. دشمن اصلی را دریابیم بهتر است. هر چه فریاد داریم سر آمریکا میکشیم.
    حسین قدیانی: و بدبختی اینجاست که اتفاقا دکتر، زبان امثال قالیباف و توکلی و حتی مطهری و حتی سران فتنه و حتی هاشمی را با رفتار و گفتارش بدجوری باز کرده!! اتفاقا گلایه ما به دکتر، باز کردن همین زبان هاست!! البته! گذشته کار از این حرفها!! بی خیال به قول شما… بی خیال!!

  25. سیداحمد می‌گوید:

    در کشور عزیز ما، مشکل برگزاری همایش های الکی و بی مصرف را حل کنند، انتخاب سخنرانِ مرتبط و متخصص، پیشکش!

  26. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    عدالتث! انسانیتث! حقیقتث!
    دیگه کهیر میزنم وقتی این کلمات رو میشنوم.
    رسما گند زد توی همه چی رفت.
    ۹ من شیرده که میگن، همینجا کاربرد داره!
    حسین قدیانی: احسنتث!!

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین، وقتی تعریف می کنیم می گین چرا تعریف می کنید‏!‏ آخه کسی که اینقدر قشنگ دو سه تا موضوع مهم رو، کاملا قابل درک و مرتبط به هم در یک پست میاره و هم فردوسی بزرگ بیخ گوش ما‏ رو، (اختصاصی‏!‏‏)‏ باز شناسایی می کنه و از طرف دیگه، در مذمت تعاریف خارج از عرف و نابجا تذکر می ده و از طرفی تر‏!‏ یک نوازشی می کنه رییس حراف و الاف دولت اصلاحات رو، تعریف نداره؟ داره داداش من. چه ناراحت بشین چه نشین، همینه که هست. می خوای بخواه، نمی خوای بازم بخواه‏!‏ چقدر با موبایل سخته کامنت گذاشتن!

  28. بانو می‌گوید:

    دوستی می گفت؛ می ترسم از روزی که دوره احمدی نژاد تمام شود و همان حرف هایی که برای هاشمی و خاتمی می شنویم، در مورد احمدی نزاد، به گونه ای دیگر بشنویم!
    انگار هنوز دوره تمام نشده، بوی حرف ها بلند شده!!
    چه قدر به دل چسبید، آنجا که گفتید انگار رای مان نمک ندارد!
    اندیشه تان پربار و مستدام…
    حسین قدیانی: اما «دعا» دقیقا مال همین جاهاست!! از «دعا» نباید مایوس شد!! ولو اینکه از بعضی ها ناچاریم!!

  29. چشم انتظار می‌گوید:

    جدا این اسلامی ایرانی مخه! به چه چیزهایی دقت می کنه!
    تا به حال متنی نبوده در مورد احمدی نژاد بخونم و بخندم، چون همش غصه می خوردم، ولی این بار حسابی خندیدم.
    داداش هم که اند جواب دادند!

  30. سیداحمد می‌گوید:

    اصلا خوشم نمی آید از کلمات قلمبه(!) استفاده کنم؛ و الا کامنت ثقیل گذاشتن، خیلی هم سخت نیست!
    فعل خود به خود اتفاق می افتد؟! فاعل هیچ نقشی در رخداد فعل ندارد؟!
    کلا درست نیست در بحث هایی که در بین ما اتفاق می افتد، اینقدر راحت از بزرگی چون مصباح اسم ببریم.

    متاسفانه، مثال های زیادی دارم از نقدهای صریح و سنگین و بعضا تندِ علامه مصباح نسبت به فاعل!!!

    الحق ایشان «مطهری زمان» است؛ دقیقا با همان مختصات و مشخصات!!!
    حسین قدیانی: متاسفانه داری درست می گویی!! علامه مصباح، چه زمان دفاع از دکتر، چه ماهها پیش و در مقام نقد دکتر، بیش از «فعل»، متوجه «فاعل» بودند!! و در هر ۲ مورد، تند و غلیظ!! طرفه حکایت اینجاست؛ لابد ایشان نباید اجازه هزینه شدن خودشان، توسط لیستی را بدهد که هنوز هم احمدی نژاد را مثل سوم تیر دوست می دارند!! و حتی بعضی هاشان، مشایی را همچنان!! اما بدبختی اینجاست که آن یکی لیست هم، همچین لیست دهن سوزی نیست!! این وسط پیدا کنید «عمار» را؟!

  31. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    به خدا دل ما بیشتر از همه برای احمدی نژاد میسوزه.
    بیچاره توی باتلاق دور و بریاش افتاده، هرچی میگیم محمود جان
    چنگ بزن به ریسمان ولایت، بیای بیرون، گوش به حرف نمیده.
    بچه آهنگره دیگه، انعطاف پذیر نیست. لج بازه.
    فکر کرده جای کاوه آهنگر رو گرفته، شده محمود آهنگر!
    ولی محمود فقط “محمود کاوه”

  32. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “…همان مرضی که هاشمی هم دارد!!”

    یعنی همان متن احمدی رفسنجانی. خیلی بد تا کرد، با دل مان. دراز کردن زبان اغیار جلوی یار. ای بابا!
    دعا می کنیم…

  33. م.اشرف می‌گوید:

    آسید احمد!
    مخلصیم
    عتابتان به روی چشم، منظورم سوء استفاده از اسم نبود.
    اسم ما رو تو بدها ننویس.

  34. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!!
    جالب بود.
    البته من هنوز روی “بهشتی زمان” ام. یه چیزی ذهنمو مشغول کرده: “بهشتی” چطوری “بهشتی” شد؟ از اول بهشتی بود یا خودش خودشو بهشتی کرد؟ چرا الان بهشتی نداریم؟

    اصلا اینجا جای این سوالا هست؟
    اگه نیست حذف کنید لطفا کامنتمو. شاید با صدای بلند فکر کردم.
    حسین قدیانی: باید مسئله های نظام را کم کنیم، تا بلکه بتوانیم بهشتی بسازیم و بهشتی پرورش دهیم!! فعلا که چند تا عمار در یک اقلیم جا نمی شوند و خودشان شده اند مسئله نظام!!

  35. چشم انتظار می‌گوید:

    دکتر با این کارهاش، حکایت از اینجا رونده و از اونجا مونده رو پیدا می کنه. و چقدر بده که یک آدم این وضع رو پیدا کنه. خدا کنه برگرده به همون راهی که با ملت شروع کرده بود.

  36. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    قبول. اما زمان بهشتی هم خیلی مسائل بوده لابد. (البته من که نه سنم قد میده نه ذهنم). با این وجود اون زمان بهشتی ساخته شد. یعنی الان شرایط بدتر از اون موقع است؟
    واقعا میشه بهشتی پرورش داد؟
    نکنه الان بهشتی داریم اما مثل اون موقع بعد از شهادتش تازه می فهمیم کی بوده؟
    حسین قدیانی: نه! آن زمان بهشتی، قبل از شهادتش هم بهشتی بود و سرشناس!! منتهی دشمن بیشتر شناخت او را!!

  37. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    دشمن بیشتر شناخت او را!!
    الان دارم زندگینامه بهشتی رو میخونم به قلم خودش. شاید بیشتر فهمیدم.
    http://www.tebyan.net/Index.aspx?pid=11960

  38. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    ………………..

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    شنیدم این روها تولد ۸۵ سالگی حضرت آیه الله جنتی مرد خستگی ناپذیر خط ولایت است. برای همین عکسی پیدا کردم دوستان ببینند.
    http://www.faupload.com/upload/90/Bahman/آیت-الله-جنتی-۷۲۳×۱۰۲۴٫jpg

  40. سیداحمد می‌گوید:

    خداوند آیت الله جنتی عزیز و مهربان را برای انقلاب و نظاممان حفظ بفرماید.

  41. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    این که گفتید دشمن او را بیشتر شناخت، خیلی آدمو به فکر می بره. یه طور وحشتناکی به آدم احساس وظیفه میده که حواسش به همه کس، همه جا و همه چیز باشه.
    زندگی نامه شهید بهشتی رو خوندم به علاوه گاه شمار زندگی شون. یه جورایی انگار اول خودش خودشو ساخته، بعدشم بالاخره شاگرد امام بودن دیگه. شاگرد عالی یه استاد عالی نتیجه اش شده “بهشتی”. البته حتما عوامل دیگه ای هم بوده.
    واقعا باید تأسف خورد به اینکه الان بهشتی نداریم یا یکی که مثل ایشون باشه.

  42. سجاد می‌گوید:

    «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!!
    باید می نوشتی علامت! به توان n

  43. سجاد می‌گوید:

    سلام!……………………….

  44. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    آره واقعا. مغز آدم هنگ میکنه وقتی از این حرفا می شنوه. نه میشه خندید نه میشه گریه کرد. با ایمان و قاطعیت…
    ای خدا…

  45. سجاد می‌گوید:

    خداوند آیت الله جنتی عزیز و مهربان را برای انقلاب و نظاممان حفظ بفرماید

  46. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    چقدر به خاطرش، از کس و ناکس حرف خوردیم….
    هر چند نیتمون شخصش نبود، ولی خوب دلمون خوش بود بعد از چند وقت، رو یه نفر می تونیم حساب کنیم.
    ای بابا…

  47. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۶۱* امیرالمومنین علی علیه السلام:

    آدمی به گفتارش سنجیده می شود و به رفتارش ارزیابی می گردد. چیزی بگو که کفه سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود.

    (الحدیث، ج۲، ص۱۲۶)

  48. به جای امیر می‌گوید:

    بتمرگ (گفت و شنود)

    گفت: یک سایت ضدانقلابی شرایط اپوزیسیون فراری را در آمریکا و کشورهای اروپایی بسیار وخیم و خجالت آور دانسته است.
    گفتم: چرا؟! چطور مگه؟!
    گفت: نوشته است «در ایران که بودیم هرچه می خواستیم می گفتیم و می نوشتیم و اعتراض هم می کردیم که آزادی نیست اما، اینجا، فقط حق داریم علیه ایران بنویسیم و حرف بزنیم.»
    گفتم: خب! دیگه چی؟!
    گفت: می نویسد؛ اینجا اگر یک کلمه به شرایط خود اعتراض کنیم و یا چیزی علیه آمریکا یا کشور اروپایی که در آن پناهنده شده ایم بنویسیم و بگوییم تهدید به دیپورت (اخراج) می شویم.
    گفتم: از نوکر یکی از خانها پرسیدند اسمت چیست؟! گفت؛ یادم نیست! با تعجب پرسیدند؛ چرا؟! مگر می شود که آدم اسم خودش را فراموش کند؟! پس اربابت تو را چی صدا می کند؟ گفت؛ «بتمرگ»، «خفه شو»، «زر نزن»! و البته بعضی وقت ها هم مرا مرتیکه احمق صدا می زند!

  49. ستاره خرازی می‌گوید:

    “جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند”

    از تبار اسفندیار و رحیمی و سایر دوستان بودن هم راحت تره، هم به نفع تر نه؟ وگرنه مردشی از تبار مختار باش.

    چند سالی هست که دیگه این برنامه ها رو نمی بینم، تو روزنامه هم نمی خونم. ولی یادمه تا چند سال پیش با هر مجرمی که مصاحبه می کردن، حتما یکی از دلایلش این بود: رفیق ناباب و این رفیق ناباب یه حقیقته، نه یه پاسخ تلویزیونی.
    منتها تا وقتی نیش این مار خوش خط و خال به فرد نخورده توصیه و نصیحت هیچکس اثر نداره و وقتی زهرش رو ریخت هیچ پادزهری.

  50. ناشناس می‌گوید:

    شما همون نبودی که کتابت را به رئیس جمهور تقدیم کردی؟!!!

  51. سرباز کمپ می‌گوید:

    “سلطان محمود”

    😉

  52. ف. طباطبائی می‌گوید:

    احمدی نژاده دیگه. کلا خرابکاری های اینطوری، تو خونِشه!!

  53. حنظله می‌گوید:

    فعلا که چند تا عمار در یک اقلیم جا نمی شوند و خودشان شده اند مسئله نظام!! ممممممممم آفرین آفرین

  54. میلاد پسندیده می‌گوید:

    (مهدی هاشمی، رئیس اسبق رادیو تلویزیون، خاطره ای از سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) بیان کرد که مربوط به گزارش مردمی آن روز رادیو بود… گزارشگر به صورت زنده از یکی از بانوان گذرکننده از خیابان، می پرسد: به نظر شما الگوی زن مسلمان ایرانی، باید چه کسی باشد؟ و زن پاسخ می دهد: اوشین! و گزارشگر که شوکه شده، می پرسد: چرا حضرت زهرا نه؟! و می خواهد ماستمالی کند که نمی شود.

    امام در نامه ای به رئیس صداوسیمای وقت، بدون بسم الله می نویسد: انا لله و انا الیه راجعون… عاملین پخش این گزارش موهن را یافته و اگر دلیلی بر عمد در بیان این سخنان یافتید، آنها اعدام کنید… !…)

    البته عمدی نبود و اعدامی صورت نگرفت و فقط ناشی از جهالت و جوگرفتگی مصاحبه شونده بود… حالا آیا رئیس هم به غیر عمد، مقام ربوبیت داده به جناب فردوسی؟!

    مگر خدا نفرمود: (انا نزلنا الذکر و انا له لحافظون) ؟!

  55. میلاد پسندیده می‌گوید:

    بیت نهم این شعر حکیم توس، اشاره دارد به حدیث نبوی که فرمود پس از من، امت واحده اسلام، ۷۲ فرقه خواهد شد.
    پس شعر، اینگونه باید اصلاح شود:

    دو هفتاد کشتی برو ساخته *** همه بادبان ها بر افراخته

  56. حنظله می‌گوید:

    سلام اخوی! خدا قوت!

    خواستم بگم این “حنظله” ای که کامنت گذاشته من نیستم ها!!
    یه وقت سو استفاده شد، به نام من تموم نشه.

    نشون به اون نشون که من هیچ وقت نمی گم “ممممممممم آفرین آفرین”

  57. عمار می‌گوید:

    چند ماه پیش در همایشی، یکی از اساتید زبان فارسی، قسمتی از اشعار فردوسی را نقاله خوانی کرد. همه لذت بردند. طوری که تا چند دقیقه، ممتد دست می زدیم. فردای آن روز، یکی از دوستان گفت، این استاد تمام حرکاتش، حین نقاله خوانی، حرکات زرتشتیان باستان بوده!! می ترسم این لحن صحبت رئیس قوه مجریه هم… آره!!

  58. مجنون می‌گوید:

    سلام
    ممنون از متن
    خدا عاقبت بخیرمون کنه
    انشاءالله

  59. آقای رییس جمهور! ما از تبار نسل چایکارانیم و الان حدود ۶ ماهه که پول فروش برگ سبز چایی هامون هنوز پرداخت نشده. آقای رییس جمهور! با این شرایط نسل چای مون به بوته فراموشی سپرده میشه و میرود پیش رستم و سیاوش و آرش. یادت باشد آقای احمدی نژاد یادت باشد.
    حسین قدیانی: درد چایکاران، این روزها بسیار زیاد است. همه شمال شده حرف این دغدغه… که هم دیده ام، هم شنیده ام!! خیلی بد و بی تدبیر عمل شد امسال در زمینه چای و خیلی ها، خیلی صدمه دیدند…

  60. میلاد پسندیده می‌گوید:

    دور و بر ما که دیگر چای نمی کارند. نمی صرفد!!
    حسین قدیانی: چقدر چای باد کرده دست ملت، اون وقت می رن از خارج چای می خرن!! هنوز اما پول همون چای کمی که از چایکار خریدن رو ندادن!!

  61. میلاد پسندیده می‌گوید:

    و ایضاً همین مشکلات در برنج و زیتون و مرکبات و حتی بادام زمینی! مشهود است… این همه واردات برای چه؟! برای که؟!! این همه واردات چه نفعی دارد جز بیشتر کردن بیکاری؟
    حسین قدیانی: حالا در نظر بگیر همین چایکار بدبخت بینوا، وقتی اظهارات احمدی نژاد درباره فردوسی یا همین دعوای اصولگراهای دولت و مجلس را می بیند، چه لعنتی می کند چه چیزی را و چه کسی را و چه کسانی را!! ضربه این چیزها از فتنه ۸۸ و آمریکا و اسرائیل خیلی بیشتر است…

  62. میلاد پسندیده می‌گوید:

    آی گفتی… آدم چیزها می شنود از این کشاورز جماعت… دیروز از جمعی از ایشان، درباره انتخابات پرسیدم که به کی رای می دهید؟… گفتند اصلاً رای نمی دهیم و چیزهای مورد دار دیگر!!! به که؟! به چه؟!
    آیا این خوبست که کار به جایی برسد که دهقان آرزو کند به دوران ارباب و رعیتی بر می گشت؟!

    آره آقای رئیس جمهور؟!
    اگر فردوسی، ایران و انسانیت و توحید و عدالت را زنده نگه داشت… با عرض معذرت شما داری می میرانیشان با این کارهای اخیرت.

  63. م.اشرف می‌گوید:

    …………………………………..

  64. معین می‌گوید:

    پس کی بهاریه برگزار می کنی دیگه سردار؟

  65. هوشنگ می‌گوید:

    زمانی که یک مقام اجرائی شروع کرد به رهنمود دادن، جریان انحرافی معنی پیدا میکند.
    رهنمود دادن کار رهبری است نه رئیس جمهور.
    رئیس جمهور باید به دولت زیر دستش دستور بدهد رهنمود های رهبری بسرعت و با دقت اجرا شوند نه اینکه خودش محل صدور رهنمود شود.

  66. عمار می‌گوید:

    انقلابی بودن ارزش نیست، انقلابی ماندن ارزش است.(شهید بهشتی)

  67. لبیک یا حسین می‌گوید:

    این وسط پیدا کنید عمار را؟!

  68. احساس می‌گوید:

    یه جمله لری هست که میگه :”دست به دِلُم نَنه که خینه”!! از دست این صحبت های احمدی نژاد!

  69. محمد رضا می‌گوید:

    برای امتداد راه شهیدان:
    مهمان که می رسد
    مادر از خجالت آب می شود
    پدر؛ در صد درجه به جوش می آید
    سماور می چاید
    قند بالا می رود
    کاشف السلطنه؛ قاچاق چی معروف چای!
    با احمد و محمود وارد می شود
    و کارخانه های چای لاهیجان
    یک به یک کلوچه می شوند.
    “اکبر اکسیر”

  70. از همین دوردستها می‌گوید:

    …………….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.