اشک شوق

برد و باخت، «اخلاق» می خواهد، یا به تعبیر عامیانه، «ظرفیت». هم آنکه می برد و هم آنکه می بازد، باید رعایت کند چیزهایی را، که بازی های دنیا پر است از فراز و نشیب. اگر چه فاتح اصلی حماسه ماندگار ۱۲ اسفند، آحاد ملت اند، لیکن نمی توان منکر برد و باخت نامزدها، لیست ها و گروه های سیاسی شد. قطعا تا یکی دو روز دیگر، همه کاندیداهای محترم این دوره از انتخابات، متوجه رای مردم می شوند. از این ۲ حال، خارج نیست؛ یا راهی «بهارستان» می شوند، یا در جایی دیگر مشغول خدمت، که به لطف خدا، برای خدمت، چیزی که در این کشور زیاد است، صندلی است. البته چه خوب است اگر که به بهانه آرمان گرایی، واقع گرایی را تعطیل نکنیم و به اندازه خود، تشکر کنیم از اصحاب سیاست، که با رقابت گرم شان، یکی از اضلاع موثر حماسه آفرینی ملت بودند. با این همه، شکر حضور ملت، علاوه بر سجده به درگاه خدا، حتما مکلف به ۲ «تکلیف واجب» می کند؛ یکی اصحاب سیاست را، یکی اصحاب قدرت را. بر سیاسی ها فرض است به احترام رای ملت، حتی المقدور به رقابت پایان دهند و فضای عمومی کشور را برای خدمت، «آرام» نگه دارند. جز این کنند، ناسپاسی کرده اند. «آرامش»، پیش فرض رخوت نیست، بلکه اسباب خدمت است. بر اصحاب قدرت نیز فرض است که قدر این ملت را بدانند و جواب محبت بی حد و حصر مردم را فقط و فقط با کار بدهند. مردمی که جمعه، چنین به صحنه آمدند و این چنین حماسه ای آفریدند، مردمی که زن و مرد و پیر و جوان و دختر و پسر و شهری و روستایی و بالاشهری و پایین شهری، همه با هم یک دل و یک صدا شدند، مردمی که سلیقه های مختلف و عقیده های متفاوت، اندک لطمه ای به وحدت شان نزد، مردمی که در صف دور و دراز رای، اعضای یک پیکر شدند و قطره های زلال یک دریا شدند؛ حتما لایق مسئولینی خادم، پرکار و حریص در خدمت رسانی اند. برای این مردم، هر اندازه که کار شود، باز هم کفه لطف مردم، سنگین تر است. پس فرض است بر قوه مجریه که جواب محبت مردم را با کار بدهد. این مردم لایق خبر افتتاح اند، نه احیانا اخبار پروژه های نیمه تمام. ما هیچ وقت، دولت مستقر را با دولت سازندگی و اصلاحات نمی سنجیم، بلکه با خودش قیاس می کنیم. ظرفیت خدمت رسانی در این دولت، بالاست و اگر حواشی بگذارد، دولت فعلی در مقوله خدمت، دولت مستعدی است. تو ببین و خود قضاوت کن که خبر پیشرفت هسته ای، خبر افتتاح بیمارستان، خبر احداث بزرگراه، خبر افزایش حقوق کارمندان و کارگران، خبر بیمه های تکمیلی، خبر کم کردن گرانی، خبر یارانه ها، خبر بالا بردن ارزش پول ملی، خبر کم شدن فاصله ها، خبر توزیع منابع ثروت به عدالت و اخباری از این دست، با دل این ملت خوب و مهربان و صمیمی چه می کند؛ احیانا خبر اختلاس و خبر انحراف و خبر حرافی بی مبنا، با همین دل چه می کند؟! بار خدمت، البته فقط روی دوش دولت نیست. قوای مقننه و قضائیه نیز در شعاع تکالیف خود، کارشان مصداق خدمت است، که در این نوشته، مرادم از «خدمت»، هر آن کاری است که لبخند رضایت بر لب ملت بنشاند. سهل است که توسعه خطوط مترو، افتتاح پل صدر و درست کردن فلان ورزشگاه در پایین ترین نقطه شهر تهران، خوشحال می کند اهالی پایتخت را و بگومگوی شهرداری و دولت بر سر بودجه مترو، روی مخ تهران نشینان راه می رود. آیا مردمی که در حسینیه ارشاد و مسجدالنبی و مسجد لرزاده و کجا و کجا ۳ ساعت صف ایستادند تا بلکه رای خود را درون صندوق بیاندازند، سزاوار چه هستند؟! اینکه از حضرات، کار ببینند، یا اینکه از حضرات، دعوا ببینند؟! سپاس به چیست؟! ناسپاسی به چیست؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

این نوشته را با تذکر در باب «اخلاق برد» و «اخلاق باخت»، شروع کردم. مجلس شورای اسلامی، کمتر از ۳۰۰ نماینده می خواهد و طبعا انتخاباتی از این دست، بیش از برنده، بازنده دارد. آنکه رای نیاورده، حق اعتراض دارد، اما حق اعراض ندارد. حق سرپیچی از قانون ندارد. آنکه رای نیاورده، باید رعایت کند اخلاق باخت را. باید تمکین کند به رای مردم، که آرای مردم را جماعتی از معتمدین همین مردم، می شمارند. راهی شدگان بهارستان هم باید اخلاق برد را رعایت کنند. آفت برد، غرور است و برد و باخت، از پی هم می آیند. مردمی که پای صندوق، «اخلاق رای دادن» را به خوبی نمایش گذاشتند و دنیایی را مات و مبهوت از حضور خود کردند، مردمی که در طول ایام تبلیغات، «اخلاق هواداری» را قشنگ و با طمانینه مراعات کردند، نامزدی را سزاوارند که اخلاقش به ملت رفته باشد؛ خواه انتخابات را باخته باشد، خواه انتخابات را برده باشد، که مهم تر از برد و باخت، اخلاق برد است و اخلاق باخت. در این انتخابات، نه نامزد پیروز و نه قطعا نامزد مغلوب، هیچ کدام نمی توانند ادعای فتح گفتمان سیاسی خود را داشته باشند. «گفتمان ملت» صدر هر گفتمانی نشسته است. دنیا اینک، خمینی و خامنه ای را به ملتی بزرگ، باشکوه، فدایی، وفادار، عاشق، هم رای و هم نظر می شناسد. القصه! وقتی کلاس کار ملت ما اینقدر بالاست، چه خوب اگر که بیاید به این کلاس، مجلس ما، دولت ما، نامزد پیروز ما، نامزد شکست خورده ما. فتنه ۸۸ را یادتان هست؟! گمانم نامزد بازنده، بی کلاسی کرد و الا این نمی شد که الان، رای دادن سیدمحمد خاتمی در شهر دماوند، زلزله بیاندازد در اردوگاه بدخواهان! نامزد مد نظر، اگر کمی کلاسش به ملت ایران رفته بود، اگر کمی عقل داشت، این بلا را بر سر جریان اصلاحات نمی آورد.

آری! ما همه باید بیاییم به ملت ایران! اگر «اخلاق دریا» نداشته باشد، قطره از دریا دور می شود… صادقانه اعتراف می کنم که قلمم قفل کرده است! کلیدش دست کلمات نیست! زبان فارسی مگر چند حرف دارد که با آن بشود مردم کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری را وصف کرد که قریب ۱۰۰ درصدشان در انتخابات شرکت کردند؟!

هی رفیق! من پایه ام… می آیی با هم «اشک شوق» بریزیم؟!

جوان/ ۱۵ اسفند ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بسم الله…
    حسین قدیانی: دوستان محترم! شهدا عامل حرکت ما هستند، نه عامل سکون ما. اگر با دلم بود، دوست می داشتم هرگز پایین نرود تصاویر حاج حسین خرازی، اما از حضرت علمدار آموخته ام که حتی؛ قطعه ۲۶ را هم باید درست بنویسم، نه درشت!! پس با سلامی دوباره بر سردار کربلای ۵ به ستون یمین وبلاگ، اجازه حرکت دهیم…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “این مردم لایق خبر افتتاح اند، نه احیانا اخبار پروژه های نیمه تمام. ما هیچ وقت، دولت مستقر را با دولت سازندگی و اصلاحات نمی سنجیم، بلکه با خودش قیاس می کنیم. ظرفیت خدمت رسانی در این دولت، بالاست و اگر حواشی بگذارد، دولت فعلی در مقوله خدمت، دولت مستعدی است.”

    ممنونم!

    الان دیگر مسئولین باید خودشان را نشان دهند.
    مردم به بهترین نحو ممکن، وظیفه شان را انجام دادند.
    امیدواریم با توجه به این حضور تاریخی و زیبا، مسئولین عزیزمان کمی در برنامه ریزی هایشان تجدید نظر کنند!

    خسته نباشید داداش حسین…

  3. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “مسئولان در نظام اسلامی، باید بدانند که از لحظه لحظه دوران مسئولیت آنها، در آن دنیا سؤال خواهد شد…”.

    امام خامنه ای

    *برای این مردم، هر اندازه که کار شود، باز هم کفه لطف مردم، سنگین تر است.*

  4. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “ما همه باید بیاییم به ملت ایران!”
    دریغا که بعضی‌ها می‌روند به ملت ایران!!

    اما ملت از این باکلاس‌تر وجود نداره… ایول!

  5. هوشنگ می‌گوید:

    حماسه سبابه ها!
    میدانید که با سبابه یعنی با این انگشت بسیار کارا میتوان خیلی بلاها سر دشمن آورد.
    از جمله فرو کردن در چشمش، ورق زدن برگ های آخر عمرش، انداختن گزینه هایش به زیر میز، اشاره مستقیم به صورتش با خشم، چکاندن ماشه، کلیک کردن روی نماد میانبر سایت قطعه و … و از همه مهمتر نشان دادن رنگ شده اش به دشمن بعد از رای دادن.

  6. میلاد پسندیده می‌گوید:

    حالا با آپ شدن ستون یمین، انتظار می کشیم دوباره با متنی درباره شهدا، یاد و خاطره متن تاریخی “اینجا مزار من است” را زنده کنید.

    اما درباره متن حاضر، اینکه بخش اولش به نظرم بیهوده بود و اصحاب سیاست، نمک نشناس تر از آنند که به این حرفها گوش بدهند… عشق است با بخش دومش و عشق است این ملت کلاس بالا را.

  7. برف و آفتاب می‌گوید:

    دنیا اینک، خمینی و خامنه ای را به ملتی بزرگ، باشکوه، فدایی، وفادار، عاشق، هم رای و هم نظر می شناسد.

    خیلی کیف کردم از این جمله!

  8. حنظله می‌گوید:

    ما ملت همیشه در صحنه، به عهد خود وفا کردیم؛ حال نوبت شما منتخبین مردم است که به عهد خود وفا کنید.

    کاش قدر بدانید این مردم نازنین را!

  9. عمار می‌گوید:

    این حضور با شکوه مردم، واقعا که اشک شوق هم دارد.

  10. چشم انتظار می‌گوید:

    پایه ایم داداش حسین!! بریز تا بریزیم.
    اشکی که تو می ریزی، نه تنها آتش عشق دل تو را خاموش نمی کند، بلکه؛ این شعله را، شعله ورتر می سازد! شاید تنها اشکی که حکم بنزین سوپر! دارد اشک شوق است برادر…

  11. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    گفتم الان میگی من پایه ام، بریم دربندی، لواسونی، کباب بزنیم بر بدن!

  12. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آقای لوئی جرگه یا جلگه یا لوئی شانزدهم یا هرچی، رای نیاورد.
    هی رفیق! من پایه ام…

  13. م.طاهری می‌گوید:

    هزار هزار آفرین به این ملت!
    هزار هزار آفرین به مردم چهارمحال و بختیاری!

  14. ملت پیروز انتخابات
    شکست سنگین جبهه پایداری در استان گیلان!

  15. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی مردم خوبی داریم… خیلی!
    حس غرور و شعفِ غیر قابل وصفی دارم!

    خیلی با شخصیت یک هفته تبلیغات کردند؛
    به محض پایان زمان تبلیغات، همه دست از تبلیغات کشیدند و منتظر زمان رای گیری شدند؛
    با آغاز زمان رای گیری، خیلی با شخصیت و منظم، رای شان را به صندوق انداختند و منتظر اعلام نتیجه شدند.
    همه مراحل خیلی شیک و با وقار طی شد.

    “وقتی کلاس کار ملت ما اینقدر بالاست، چه خوب اگر که بیاید به این کلاس، مجلس ما، دولت ما، نامزد پیروز ما، نامزد شکست خورده ما.”

  16. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی
    هی رفیق پایه ام، بریزیم. راستش؛ اگر دیروز شرم حضور در جمع نبود، پای تلویزیون حسابی میریختیم. البته ناگفته نماند گاهی هم صدای خنده مان به آسمان میرفت، مثلا وقتی اون بنده خدا، خیلی قشنگ، به اوباما گفت: گزینه هاتو ببر زیر میز.
    —————-
    راستی راجع به مسابقه خاطره ها نظر مثبتِ خودتو نگفتی؟ موافقی؟
    —————-
    اسلامی ایرانی!
    میدونی دیشب تا ساعت چند بیدار بودیم تا خیالمون از عدم راهیابی لویی جرگه راحت بشه و بعد از ۴ سال با سربلندی سر بر بالش بگذاریم. نکنه تو هم همشهری خودمونی که اینقدر خوشحال شدی؟! ناقلا!

  17. مجنون می‌گوید:

    هی رفیق! من پایه ام… می آیی با هم «اشک شوق» بریزیم؟!
    دیروز که در صف انتخابات در سرمای شهرمان میلرزیدم، با هر گام که به چارچوب ورودی سالن رای گیری نزدیک میشدم، بارها اشک شوق ریختم و زیر لب الحمدالله گفتم.
    جان من و همه کامنت گذاران قطعه ۲۶ فدای لبخند دلنشین آقا، چقدر دلشان از حضور من و تو شاد گشت.
    از فکر شادی دل ایشان اشک شوقم دو چندان میشد. بی اختیار نگاهم به صورت زیبای حاج حسین خرازی میافتد که در کنار این ستون به رویمان لبخند میزند.
    وای بر مسئولین!! وای بر نمایندگان! چه بار سنگینی در مقابل این حضور و شور شعور مردم و مملکت و اسلام بر دوش گرفتند!! خدا بهشان رحم کند.

  18. مرتضی می‌گوید:

    به عنوان یه رای اولی!
    خیلی حال داد انتخابات… هرچند نماینده ی مورد انتظار ما رای نیاورد!!!
    تو ارومیه… افرادی که من رای دادم به ترتیب سوم و چهارم و پنجم شدند!
    اینم از شانس ما…

  19. میلاد پسندیده می‌گوید:

    انتخابات رشت به دور دوم کشیده شد… میزان مشارکت مردم ۷۵٫۲ درصد بود.
    باید زودتر به فکر المثنی باشم برای دور دوم! ان شاء الله، این دفعه قسمتمان بشود… قربون خدا برم که نذاشت دلم بشکنه. 🙂

  20. سایه/روشن می‌گوید:

    هیچ چیز به اندازه ی جاری شدنِ اشکِ سال خوردگان، وقتی که از شهدا حرف می زدند، تلنگر و عشق نداشت.

  21. یا زینب می‌گوید:

    قلبم وایساد وقتی دیدم عکس سردار نیست.
    اما وقتی خوندم: “شهدا عامل حرکت ما هستند، نه عامل سکون ما.” دلم آروم شد.

  22. شیدا می‌گوید:

    صبح جمعه تا شب چشم از شبکه خبر برنداشتم؛ همه لبخندهاى خشکیده بر لب و فریادهاى شوق جا مانده از انتخابات قبل را قضا کردم.
    این بار دشمن زرد روى و افسرده بود. باز هم پایه ام براى ریختن دریا دریا اشک شوق… و صحرا صحرا إبراز غرور به هویت بختیارى ام.

  23. میلاد پسندیده می‌گوید:

    دوست دارم ببینم اولین کسی که این خوشحالیِ دست جمعیِ ملی را خراب می کند، کیست؟!

  24. م.اشرف می‌گوید:

    دیدند صلابت تو پابرجا ماند
    انگشت تحیر به لب دنیا ماند

    و الله به تاریخ نخواهند نوشت
    سید علی خامنه ای تنها ماند…

  25. میلاد پسندیده می‌گوید:

    الآن می خواهم بدانم دلیل این همه تاخیر در تایید کامنت من چه بود؟! البته به جز اینکه “چهاردیواری اختیاری” و “عشقم کشید” !

  26. سرباز کمپ می‌گوید:

    من هم پایه ام!

  27. میلاد پسندیده می‌گوید:

    “زبان فارسی مگر چند حرف دارد که با آن بشود مردم چهارمحال و بختیاری را وصف کرد که ۱۰۰ درصدشان در انتخابات شرکت کردند؟!”

    چی شد که؟!!

  28. بیست و شیشی می‌گوید:

    یه دونه ای داداش حسین.
    بحث کلاس ملتو خوب بیان کردی.

  29. سوگند می‌گوید:

    افتخار می کنم که یک بختیاری هستم…

  30. بانو می‌گوید:

    “برد و باخت، «اخلاق» می خواهد”و
    درود بر اخلاقی ترین مردم دنیا!!!
    اشک شوق می خواهد، آنجا که ایرانی یک صدا می شود…

  31. به جای امیر می‌گوید:

    خواب! (گفت و شنود)

    گفت: رسانه ها و مقامات خارجی و گروه های اپوزیسیون و بسیاری از مدعیان اصلاحات فضای رسانه ای را روی سرشان گذاشته بودند که در انتخابات مجلس نهم کسی شرکت نمی کند!
    گفتم: حیوونکی ها! خب! حالا چی میگن؟!
    گفت: اما، دو ساعت بعد از شروع رأی گیری و حضور بی سابقه مردم پای صندوق های رأی، دنده عقب گرفته اند و حتی خاتمی هم که شرکت در انتخابات را تحریم کرده و شرط گذاشته بود، پای صندوق رفت و رأی داد!
    گفتم: احتمالا خاتمی تحت شکنجه مجبور به رأی دادن شده! یا این که او را شستشوی مغزی داده اند!
    گفت: خبرگزاری های بزرگ آمریکایی و اروپایی اعتراف کرده اند که محاسباتشان درباره عدم حضور مردم غلط از آب درآمده و چیزی شبیه یک خواب بوده است!
    گفتم: خانمی به همسرش گفت؛ دیشب خواب دیدم یک انگشتر الماس گران قیمت برایم خریده ای، تعبیرش چیست؟ همسرش گفت؛ تا دوشنبه صبر کن، تعبیرش را خواهی دید! و روز دوشنبه یک بسته کادویی به همسرش هدیه داد. توی بسته، کتاب تعبیر خواب بود!

  32. قاصدک منتظر می‌گوید:

    ای کاش صاحبان قدرت و سیاسیون، ضعف های اخلاقی و زنگارهای ذهنی شان رو در طراوت حضور باشکوه ملت همیشه در صحنه بزدایند و با درس گرفتن از کلاس بصیرت مردم، راه درست خدمت رسانی به این مردم بی بدیل رو یاد بگیرند.

  33. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    دست مریزاد به ملت ایران

  34. ف. طباطبائی می‌گوید:

    می آیی «اشک شوق» بریزیم؟!

    جدا حماسه ۱۲ اسفند و ابراز احساسات مردم، اشک شوق داره.
    ممنون آقای قدیانی.

  35. پرستو می‌گوید:

    دلم می خواد اشک بریزم. عقلم نمی خواد. می گه: نکنه راست نباشه، نکنه سرکاریم، نکنه دروغه، نکنه…

  36. بهنام می‌گوید:

    ای بت شکن خامنه ای
    الله سنّن یار اولسون
    دشمنلرین خار اولسون
    جان سنه قربان اولسون

  37. سلام جناب قدیانی.
    اگه کمی بی ربطه به مطلبتون ببخشید.
    آتشی بر پلیدی ها
    موج مردمی آتش زدن پرچم اسرائیل و امریکا در چهارشنبه سوری
    لطفا شما دوست عزیز هم با حرکت و نوشته هایتان در انتشار موج وبلاگی و پیامکی ” آتشی بر پلیدی ” سهیم باشید.

    به دنبال حرکت خودجوش به آتش کشیدن پرچم امریکا و اسرائیل در چهارشنبه سوری ، توسط جمعی از جوانان ایرانی در شهرهای مختلف ایران، امسال نیز این حرکت ،در نقاط مختلف ایران انجام خواهد شد.

    شما نیز لطفا با پویش و نوشته های زیبای خویش در فراگیری این موج وبلاگی و پیامکی و گسترش زنجیره ی انسانی نقشی ماندگار ایفا نمایید.
    ادامه در وبلاگ…..
    یاعلی

  38. آنتی کوفی می‌گوید:

    این بلا را بر سر جریان اصلاحات نمی آورد. آری! ما همه باید بیاییم به ملت ایران! اگر «اخلاق دریا» نداشته باشد…
    فکر کنم باید می گفتی: آری! ما همه باید بیاییم به کلاس ملت ایران… لفظ (کلاس) رو جا ننداختی؟ نکنه خواستی بگی بی کلاسی؟!

  39. سیداحمد می‌گوید:

    آنتی کوفی؛

    جمله ای که به آن اشاره کردید، کاملا درست است.
    یک بار دیگر بخوانید، متوجه معنای جمله می شوید!

    در متن شأن ملت ایران، تشریح شده و در ادامه گفته شده که همه چیز باید در حد شأن این ملت باشد… باید به این ملت بیاید… باید برازنده این ملت باشد!

  40. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    داداش حسین در نمایشگاه کتاب امسال، ۴ عنوان کتاب جدید خواهد داشت…

    به زودی مقدمه ایشان بر کتاب مجموعه طنز فتنه ۸۸ با نام «آر. کیو ۸۸» را در «قطعه ۲۶» خواهید خواند، که اولین متن ایشان برای وبلاگ، در سال ۹۱ همین مقدمه است…

    «آر. کیو ۸۸» گلچینی از بهترین طنزهای مرتبط با فتنه ۸۸ داداش حسین است در ۵۰۰ صفحه که شماری از این طنزها مال زمانی است که این وبلاگ هنوز درست نشده بود و احتمالا شما هم نخوانده اید…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.