اختلاس در سبد رای اصول گرایی؟!

فردای انتخابات هم روز خداست و چه خوب که شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۰ و به لطف و استعانت خدا؛ مسرور از یک انتخابات باشکوه، خط قرمز پررنگی بکشیم روی این همه دعوا و مناظره و داد و بی داد. اگر قسمی از این بگومگوها را طبیعی ایام انتخابات و بدیهی ایام تبلیغات بدانیم، بعد از جمعه، دیگر وقت «وحدت بر مدار خدمت» است، که دعوا و مرافعه، خواه در «نظام اسلامی»، خواه در «نظام خانواده» عمدتا از بیکاری بلند می شود! اولی را اگر «متعهدین» می توانند شهادت دهند، گرفتن شهادت دومی از «متاهلین» کار راحتی است! این روزها می خواستم در مذمت مناظره ها، مطلبی بنویسم که دیدم، مزه انتخابات، گاهی به همین سر و کله هم پریدن هاست. حتی گاهی به غلبه «شور» بر «شعور». از شنبه اما بی مزه و لوس و بی معنی می شود اگر که ادامه دهیم این منم منم را و کش بدهیم این قیل و قال را. به ویژه منم منم و قیل و قال دوستان عزیز اصول گرا. هر اصول گرایی احتمالا ادعا دارد که ولایت فقیه را بیش از آن دیگری دوست می دارد. اگر من و تو، واقعا «آقا» را دوست می داریم، از یاد نباید ببریم که امسال، سال «جهاد اقتصادی» بود. می خواستم به جای «بود»، بنویسم «است»، که دیدم؛ ای دل غافل! سال «جهاد اقتصادی» تمام شده است. یعنی اگر صرف نظر کنیم از این چند روز باقی مانده تا پایان سال… بله دیگر! می توانیم ادعا کنیم که تمام شده سال «جهاد اقتصادی»، آنهم به سرعت برق و باد! تا این ۲۰ روز آخر سال تمام شود، مگر چقدر وقت باقی مانده برای کار؟! این زمان اندک، بیشتر، وقت ارائه کارنامه است. دولت و مجلس و شورای شهر و شهرداری و کجا و کجا باید ارائه دهند کارنامه شان را و بگویند که کار ویژه شان، متناسب با منزلت نام سال ۹۰ چه بوده؟! شاهکارشان چه بوده؟! قطعا همه این نهادها، چیزی برای ارائه دارند، اما یک سئوال: اگر وقتی که صرف دعوای این و آن شد، متمرکز روی کار و خدمت می شد، آیا باز هم این بود کارنامه مسئولین در سال «جهاد اقتصادی»؟! گمانم باز هم زود، دیر شد و داد و بی داد، بسی افزود به «سرعت برق و باد». خوب یا بد، بخش مهمی از مدیریت کشور، به خصوص در حوزه خدمت رسانی، دست نیروهای محترم اصول گراست. اصول گرایان چه با هم وحدت داشته باشند، چه نه، مردم، جدا جدا نمی سنجند کارنامه شان را. تجربه عصر بعد از دوم خرداد، نشان داده که مردم، این گونه مواقع می گویند؛ «اصلاح طلبان خوب کار کردند» یا «اصلاح طلبان بد کار کردند» و زیاد درگیر این مسئله نیستند که این وسط، چه کسی «اصلاح طلب خوب» بوده و چه کسی «اصلاح طلب بد». بگذریم که در مجموعه های سیاسی، اگر جمع، «تقوای جمعی» نداشته باشد، همه با هم، اما به درجات مختلف، «بد» می شوند، و مع الاسف، در این داوری، حق با مردم می شود! چنین قضاوتی حتما دامن اصول گرایان را هم خواهد گرفت. آن روز، بیش از آنکه ناظر بر انتخابات روز جمعه باشد، ناظر بر انتخابات ریاست جمهوری آتی، بلکه امتحانات متعدد پیش روست که البته خیلی دور نیست. اینجاست که «دغدغه وحدت»، برای جریان اصول گرایی، اهمیت مضاعف پیدا می کند. مرادم از «وحدت»، حتما آنی نیست که مثلا آقای هاشمی هر از گاه تذکرش را می دهد! منظورم از «وحدت»، حتی چیزی فراتر از آن وحدتی است که این روزها و به تناسب فضای روز، توسط عقلای قوم اصول گرایی، بر آن تاکید می شود. اینکه طبعا دعوت عاقلانه ای است، اما گذشته از این همه جبهه یک شبه و یک روزه، نیم نگاهی اگر به جبهه دوست و دشمن، یعنی «جبهه جمهوری اسلامی» و «جبهه نظام سلطه» بیاندازیم، می بینیم که مهم تر از «انتخابات»، «امتحانات» است. در این «پیچ مهم تاریخ»، اصول گرا اگر حرف اصول گرا را نفهمد و اصول گرا اگر با اصول گرا وحدت نداشته باشد، باید دید کدام جبهه تضعیف می شود؛ جبهه دوست یا جبهه دشمن؟! گمان نکنم واضح تر از این مسئله ای باشد! که خنده دار است اگر دم از وحدت شیعه و سنی بزنیم، اما نتوانیم زیر یک خیمه، «اصول گرایی» کنیم!! به تذکر یا تنبه، وقت اشاره به نکاتی است:

یک: چه قبل و چه حین و چه بعد از انتخابات، بخشی از دعوای گروه های اصول گرا، چیزی از جنس اختلاف سلیقه بر سر خدمت است. اینجا باید مراقب «رسانه های زنجیره ای» بود که بی خود و بی جهت، بر این «اختلاف سلیقه طبیعی»، نام «دعوای بر سر قدرت» ننهند. هواداران گروه های اصول گرا نیز در این مقوله، نباید آتش بیار معرکه شوند. این هر ۲ را باید کنترل و مراقبت ویژه کنند، بزرگانی که دل شان برای آینده جریان اصول گرایی می سوزد. در این باب، به خاطر جیره و مواجب، خطر «زنجیره هواداران» را حتی از خطر «زنجیره ای ها» بیشتر می دانم!

دو: بالطبع، طبیعی و ناشی از اختلاف سلیقه نیست، بخشی از دعوای اصول گرایان با هم، مثل همین بگومگوی این روزها. با این همه، فرض، حتی فریضه است که از روز شنبه، نه فقط شاهد دور جدید منازعات گروه های اصول گرا نباشیم، بلکه بالکل متوقف شود این روند. قطار اصول گرایی از روز شنبه، دوباره باید برگردد روی ریل خدمت و دگر بار، «حمالی» جایگزین «حرافی» شود. تا روز جمعه اگر بنا به دلایلی می شود به پاره ای از این کشمکش ها حق بدهیم، از روز شنبه اما، کار و خدمت، آنقدر باید از اصول گرایان وقت بگیرد، که اصلا مجال و نایی برای دعوا نداشته باشند. از شنبه به بعد، هر اصول گرایی اگر بی دلیل، بر تنور دعوا بدمد، حتما و قطعا و طبعا و بی برو برگرد، «نفوذی» است، نه «اصول گرا». چنین شخصی را می توانیم و باید «مردود خدمت»، از این هم مهم تر، «مردود پیچ مهم تاریخ» بخوانیم، گیرم که در فتنه هشتاد و اشک، نمره فوق بیست گرفته باشد!

سه: حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ و جلوگیری از تکرار آن با عبرت گیری از گذشته، بیش از پیش، لزوم توجه به نکته دوم همین یادداشت را به همگان گوشزد می کند. روز بعد از انتخابات، «روز فرصت» است. هر اختلاف بی خودی میان دست اندرکاران کشور، به ویژه حضرات اصول گرا، همین روز فرصت را، تبدیل می کند به «روز تهدید». اصولا و اساسا آنچه بیدار می کند مار خفته دشمن را، حتی پایش را به کف خیابان انقلاب اسلامی باز می کند، تشدید اختلافات داخلی است. بگذارید از همان فتنه ۸۸ مثالی بزنم. چرا ما معتقدیم فتنه ۸۸ را «نامه سرگشاده» کلید زد؟! دلیلش روشن است. نویسنده آن نامه، از طرفی رئیس مجلس خبرگان رهبری بود و از طرفی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام. امام و «حضرت آقا» هم که زیاد با ایشان عکس داشتند!! مخلص کلام این است: وقتی کسی در این سمت های حساس و خطیر، آنهم از داخل بدنه مهم ترین ارکان نظام، در آن واحد، هم علیه ولایت و هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، «نامه سرگشاده» می نویسد، و کیلومترها جلوتر از اختلاف، صحه بر عداوت و صفحه علیه دموکراسی و ولایت می گذارد، چنین کاری باز می کند پای آشوب گران را به صحنه ها و دشمن را به چیزهایی امیدوار می کند. القصه! دامن زدن به اختلاف، هنوز هم یعنی خواسته یا ناخواسته، ستون پنجم دشمن شدن و گرای آشوب، فتنه و انحراف دادن. کدام ستون پنجمی، شاخ و دم داشته؟!

چهار: این سکه اما روی دیگرش، بسی زیباست، اگر که فردای انتخابات، «فردای خدمت» باشد. باز هم باید «گفتمان خدمت» سایه قشنگ خودش را بر سر جریان اصول گرایی بیاندازد؛ سایه سنگین! که بس است صفرا فزودن سرکنگبین! مردم از این جریان، اگر تا امروز استقبال کرده اند، ناشی از همین «گفتمان خدمت» بوده است و الا حتی اصحاب فتنه هم، همچنان گاهی دم از خط امام و اسلام و ولایت مداری و خون شهدا و قانون و شعارهای قشنگ می زنند. به شعار اگر باشد، اصلاح طلبان حاضر در انتخابات هم، کم و بیش، همین چیزها را دارند می گویند. خیال اصول گرایان جمع، که هیچ کس شعار بد نمی دهد! اما وجه ممیزه جریان اصول گرایی از جریان اصلاح طلبی، «شعار» نیست؛ «کار» است. جریان اصول گرا اگر می خواهد به «آقا» بهترین کمک ها را حتی در زمینه عبور فاتحانه از «پیچ مهم تاریخ» بکند، باید در وهله اول، آمار بیکاری را کاهش دهد. گرانی را مهار کند. ارزش پول ملی را فزونی دهد. فاصله طبقاتی را از اینی که الان هست، کمتر کند و از همین چیزها! که راه «عرش» از «فرش» می گذرد. به یقین بهترین میدان جنگ «خیبر و بدر»، «جهاد اقتصادی» است.

پنج: اگر راه آسمان، از زمین می گذرد، پس کلید قفل خدمت، وحدت است و بالعکس. نه خدمت، بی وحدت ممکن است و نه وحدت، بدون خدمت. خدمت و وحدت، لازم و ملزوم هم اند. از کنده بدخیم تفرقه، جز دود سیاه منیت بلند نمی شود. منیت در هر شکل و شمایلی بد است. خواه رفتار خاندان اشراف باشد و خواه آفت بصیرت! حتی در مقولات خدمت و وحدت هم، منیت بد است. اسم مستعار ولایت مداری ما اگر منیت باشد، بدترین چیزهاست. تصویر مغرورانه از «عمار» ارائه دادن، بدترین ظلم هاست. منیت، نه فقط به وحدت، بلکه به خدمت و بصیرت و ولایت و درد ملت و پیچ مهم تاریخ و اصل انقلاب اسلامی آسیب می زند. منیت به جریان اصول گرایی آسیب می زند. منیت آنقدر آفت بزرگی است که گاهی به چهره ولایت مداران واقعی آسیب می زند. ولایت مدار واقعی اهل اخلاص است، اما با «پروژه مخلص سازی»، دست به اختلاس در سبد رای جریان اصول گرایی نمی برد و توهم نمی زند که «۹ دی» را فقط و فقط گروه خودش آفریده. یوم الله ۹ دی، آنقدر بزرگ است، که کلیت جریان اصول گرا نیز حق ندارد سندش را به نام خود بزند، وای به حال این و آن! در یوم الله ۹ دی، جا نه فقط برای اصلاح طلبان، بلکه حتی برای مردم معترض روز ۲۵ خرداد هم هست و ایشان نیز می توانند عضوی از اعضای «باشگاه سراسری چهارشنبه» باشند، که دیدیم بودند! یوم الله ۹ دی، خانه قشنگ و دنج و کوچک و بزرگ و باصفایی است، به نام ملت ایران و مولای حیدری اش. اصول گرا و اصلاح طلب و عمار و مالک و فلانی و بهمانی هم این وسط البته حق پلکیدن دارند، اما حق مصادره ندارند. این حرف ها را ما امروز می زنیم که ان شاء الله شنبه لازم نباشد بزنیم! شنبه حتی وقت زدن این حرف ها هم نیست؛ وقت آن است که همدیگر را هل بدهیم در میدان کار و سر عرق بیشتر ریختن برای آلام و آمال این ملت، صلح کنیم با هم، و الا اگر، کمی بیش از حد، دیگران را با چماق ساکت و مردود فتنه برانیم، این وسط چیزی که زیاد است، چماق است! چماق کاسب فتنه، چماق مردود انحراف، چماق ساکت اختلاس، چماق رفوزه پیچ مهم تاریخ، چماق تک ماده وحدت، چماق کوفت و چماق زهرمار!! کدام عقل سلیم، شک دارد که برای جریان اصول گرایی، «گفتمان خدمت» از «گفتمان چماق» بهتر است؟! از حد که بگذرد گفتمان چماق، و بوی قدرت اگر بگیرد دعوای اصول گرایان، مردم، متاسفانه یا خوشبختانه، آنقدر بیکار و علاف و معطل نیستند که ببینند در این «کُشتی سر گردنه» احیانا حق با کیست! پس سوراخ نکنیم بخشی از آن کِشتی را که خود، در زمره مسافرانش نشسته ایم. این کشتی اگر غرق شود، اصول گرا با اصول گرا، با هم، و در اوج وحدت(!) غرق خواهند شد! دیر است اگر هنگام هلاکت، پی به رمز و راز وحدت ببریم!

شش: نه دوست عزیز! چون منی، حتی اگر هم بخواهم، نمی توانم ماله بر ماست مالی کنندگان فتنه ۸۸ بکشم! که در قلمم، جز جوهر جوشش و جوانی و تعصب و غیرت و ولایت مداری و مبارزه و خون و انتقام نیست. حتی کتمان نمی کنم که مزاجم بیشتر با «جنگ» می سازد تا «صلح» و باز هم اگر لازم باشد پرده برمی دارم از «پرسه در مه» و «ولایت مترو»، اما راه انتقاد، انشعاب نیست و راه مرزبندی، تخریب وحدت نیست. این مهم را من با این خصوصیات فهمیده ام؛ در عجبم از عقل جماعتی!! نکته باریک تر از مو اینجاست که دست بر قضا، ازدیاد «دعواهای بی خود بر سر قدرت»، مجال به «دعواهای لازم بر سر ولایت» نمی دهد!! و اگر این دومی، گاهی لازم باشد -که هست!- آن اولی، به این دعوا آسیب می زند!! آیا آن روز که محکم و جانانه و انقلابی و البته به جا، نقد می کردیم آنان را که باید، حتی اصول گرایانی که باید، لزوما این همه جبهه و این همه بروبیا داشتیم؟! آیا برای دفاع از اصل انقلاب اسلامی، راحت تر نبودیم؟! و آیا ممکن نیست اصول گرایانی را که مثل ما فکر نمی کنند، حتی گاهی مردود و ساکت فتنه می شوند، بی آنکه حکم به اصول گرا نبودن شان دهیم، نقدشان کنیم؟! آیا در این «پیچ بزرگ تاریخ»، بیش از آمریکا و اسرائیل، باید ایشان را زد؟! آیا خط کش را کجا باید گذاشت؛ میان عمل بد فلان اصول گرا، یا حیثیتش؟! آیا دود این همه اختلاف، یکی هم در چشم من افسر جنگ نرم نمی رود، که به جای «خون نویسی» مجبورم به «خون دل نویسی»؟! مگر ملاک، حال فعلی افراد نیست؟! مردود وحدت امروز شدن، بدتر است، یا مردود فتنه دیروز بودن؟! مردود پیچ امروز شدن، خطرش بیشتر است، یا مردود پیچ و مهره و میخ و چکش ۸۸ بودن؟! از تاریخ باید عبرت گرفت، یا آن را نبش قبر کرد؟! به راستی اگر همه گروه های عزیز و محترم اصول گرا در نفی دیگری با چماق مردود و ساکت و کاسب، دارند راست می گویند، و اگر فرض کنیم که اصول گرا دروغ نمی گوید؛ می دانید بدیهی ترین نتیجه این مسئله، منجر به بروز چه فاجعه ای خواهد شد؟! من می گویم: مردود بودن کلیت جریان اصول گرایی به عنوان بخش مهمی از بدنه اجرایی نظام، نه بنا بر اراجیف دشمنان، که به اعتراف خودشان!! این فاجعه، برای هر گروه اصول گرا بد است، اما برای کلیت جریان اصول گرایی، بدتر، و به همین سیاق، برای خود نظام، بسی بدتر!! و عجبا! که به اعتبار آمار، نه اعتراف خود اصول گرایان(!) حتما قابل دفاع است کارنامه خدماتی جریان اصول گرا!! نه ایران امروز با ایران اعصار سازندگی و اصلاحات قابل مقایسه است، نه تهران بزرگ. جریان اصول گرایی، از دل تحریم، یارانه ها را هدفمند کرد و سفره مردم را بیش از گذشته، وارد چرخه سود حاصل از فروش نفت کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، به صندلی قدرت، اعم از مجلس و دولت، رنگ و بوی خدمت داد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، میز کار قوه مجریه را تا دوردست ترین روستای مرزی کشور توسعه داد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، انرژی هسته ای را بدل به انرژی مثبت و ملی همه ایرانیان کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، در اوج تحریم هوشمند، کشتی غول پیکر متقاضی نفت را دست از پا درازتر، راهی «قاره سرد» کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، در عرصه های مختلف تولید علم بومی، تا مرز اعجاز رفت و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، در شرایط بدخیم اقتصاد ریاضتی دنیا، موجبات رضایت مردم از شرایط اقتصادی جامعه، لااقل به نسبت ادوار سازندگی و اصلاحات را فراهم کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! چرا که اصول گرا مشغول دعوا با اصول گراست و یادش رفته که «گوشت قربانی»، خود اصول گرایی است! یادش رفته که محصول گفت و گوی تمدن ها، غصه «محور شرارت» شد، اما محصول مقاومت، قصه محشر «بیداری اسلامی». یادش رفته که خاورمیانه در عصر حاکمیت کدام جریان سیاسی بر کشور، دارد روی انگشت سپاه قدس می درخشد! یادش رفته که محبوب ترین فرد جهان عرب و سمبل ایستادگی در برابر غاصبین قدس، ملل مظلوم بیداری اسلامی از شیعه گرفته تا سنی، و از حزب الله تا اخوان المسلمین، کودکان آواره قبه الصخره، مردم معترض افغانستان، ملت همسایه غربی، جوانان دیوار به دیوار خلیج فارس، آیات القرمزی، حاملین تصویر «مصطفای شهید» در قلب آمریکا، اهالی شرق عربستان، جبهه دوست، جبهه دشمن، خانواده شهدای هسته ای، مادر شهید دهه ۶۰ و جانباز ویلچری، حتی فرزند شریف شهید قشقایی، همه و همه دارند ما را نگاه می کنند!! قرار نیست بس کنیم؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

«جمعه» روز «انتخابات» است، اما «شنبه» روز «امتحانات» است. خیالم از حماسه سازی مکرر ملت، راحت است. ندید می گویم و به فضل خدای بزرگ اعتقاد راسخ دارم که جمعه را این ملت، بدل به «یوم الله» می کند، اما به شکرانه حضور باشکوه ملت، «شنبه» باید فقط و فقط روز کار باشد. شنبه باید آشتی کند گفتمان خدمت با جریان اصول گرایی، هر چند که قهر هم نبوده! شنبه باید بهترین شنبه سال مظلوم و مهجور «جهاد اقتصادی» باشد. راستی! گفتم سال «جهاد اقتصادی»… کم کم داشت یادمان می رفت نام امسال چه بود!! گفت: «ای که پنجاه رفت و در خوابی، مگر این پنج روزه دریابی؛ تا کی این باد کبر و آتش خشم، شرم بادت که قطره‌ آبی؛ کهل گشتی و همچنان طفلی، شیخ بودی و همچنان شابی؛ تو به بازی نشسته و چپ و راست،  می‌رود تیر چرخ پرتابی؛ تا درین گله گوسفندی هست، ننشیند فلک ز قصابی؛ تو چراغی نهاده بر ره باد، خانه‌ای در ممر سیلابی؛ گر به رفعت سپهر و کیوانی، ور به حسن آفتاب و مهتابی؛ ور به مشرق روی به سیاحی، ور به مغرب رسی به جلابی؛ ور به مردی ز باد درگذری، ور به شوخی چو برف بشتابی؛ ور به نعمت شریک قارونی، ور به قوت عدیل سهرابی؛ ور میسر شود که سنگ سیاه، زر صامت کنی به قلابی؛ ملک‌ الموت را به حیله و زور، نتوانی که دست برتابی؛ منتهای کمال، نقصان است، گل بریزد به وقت سیرابی؛ تو که مبدا و مرجعت این است، نه سزاوار کبر و اعجابی؛ خشت بالین گور یاد آور، ای که سر بر کنار احبابی؛ خفتنت زیر خاک خواهد بود، ای که در خوابگاه سنجابی؛ بانگ طبلت نمی‌کند بیدار، تو مگر مرده‌ای نه در خوابی؛ بس خلایق فریفت است این سیم، که تو لرزان برو چو سیمایی؛ بس جهان دیده این درخت قدیم، که تو پیچان برو چو لبلابی؛ بس بگردید و بس بخواهد گشت، بر سر ما سپهر دولابی؛ تو ممیز به عقل و ادراکی، نه مکرم به جاه و انسابی؛ تو به دین ارجمند و نیکونام، نه به دنیا و ملک و اسبابی؛ ابلهی صد عتابی خارا، گر بپوشد خری است عتابی؛ نقش دیوار خانه‌ تو هنوز، گر همین صورتی و القابی؛ ای مرید هوای نفس حریص، تشنه بر زهر همچو جلابی؛ قیمت خویشتن خسیس مکن، که تو در اصل جوهری نابی؛ دست و پایی بزن به چاره و جهد، که عجب در میان غرقابی؛ عهدهای شکسته را چه طریق، چاره هم توبه است و شعابی؛ به در بی‌نیاز نتوان رفت، جز به مستغفری و اوابی؛ تو در خلق می‌زنی شب و روز، لاجرم بی‌نصیب ازین بابی؛ کی دعای تو مستجاب کند، که به یک روح در دو محرابی؛ یارب از جنس ما چه خیر آید، تو کرم کن که رب اربابی؛ غیب دان و لطیف و بی‌چونی، سترپوش و کریم و توابی؛ سعدیا راستی ز خلق مجوی، چون تو در نفس خود نمی‌یابی؛ جای گریه ا‌ست بر مصیبت پیر، تو چو کودک هنوز لعابی؛ با همه عیب خویشتن شب و روز، در تکاپوی عیب اصحابی؛ گر همه علم عالمت باشد، بی‌عمل مدعی و کذابی؛ پیش مردان آفتاب صفت، به اضافت چو کرم شب‌ تابی؛ پیر بودی و ره ندانستی، تو نه پیری که طفل کتابی».

وطن امروز/ ۱۰ اسفند ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. یا زینب می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    عجب عکس زیبا و پر مفهومی انتخاب کردید!

  3. سیداحمد می‌گوید:

    “یوم الله ۹ دی، آنقدر بزرگ است، که کلیت جریان اصول گرا نیز حق ندارد سندش را به نام خود بزند، وای به حال این و آن! در یوم الله ۹ دی، جا نه فقط برای اصلاح طلبان، بلکه حتی برای مردم معترض روز ۲۵ خرداد هم هست و ایشان نیز می توانند عضوی از اعضای «باشگاه سراسری چهارشنبه» باشند، که دیدیم بودند! یوم الله ۹ دی، خانه قشنگ و دنج و کوچک و بزرگ و باصفایی است، به نام ملت ایران و مولای حیدری اش.”

    “باشگاه سراسری چهارشنبه” را خیلی خوب آمدید!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “جریان اصول گرایی، از دل تحریم، یارانه ها را هدفمند کرد و سفره مردم را بیش از گذشته، وارد چرخه سود حاصل از فروش نفت کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، به صندلی قدرت، اعم از مجلس و دولت، رنگ و بوی خدمت داد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، میز کار قوه مجریه را تا دوردست ترین روستای مرزی کشور توسعه داد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، انرژی هسته ای را بدل به انرژی مثبت و ملی همه ایرانیان کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، در اوج تحریم هوشمند، کشتی غول پیکر متقاضی نفت را دست از پا درازتر، راهی «قاره سرد» کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، در عرصه های مختلف تولید علم بومی، تا مرز اعجاز رفت و اصول گرا از این حرف نمی زند! جریان اصول گرایی، در شرایط بدخیم اقتصاد ریاضتی دنیا، موجبات رضایت مردم از شرایط اقتصادی جامعه، لااقل به نسبت اداوار سازندگی و اصلاحات را فراهم کرد و اصول گرا از این حرف نمی زند! چرا که اصول گرا مشغول دعوا با اصول گراست و یادش رفته که «گوشت قربانی»، خود اصول گرایی است! یادش رفته که محصول گفت و گوی تمدن ها، غصه «محور شرارت» شد، اما محصول مقاومت، قصه محشر «بیداری اسلامی». یادش رفته که خاورمیانه در عصر حاکمیت کدام جریان سیاسی بر کشور، دارد روی انگشت سپاه قدس می درخشد!”

    به جای اینکه با استفاده از این جملات، مردم را هوشیار کنند، خودشان دارند تیشه به ریشه می زنند!
    با توجه به همه انتقادات، خدمات بسیار زیاد این جریان غیر قابل چشم پوشی است.
    کاش از این همه خدمت و سابقه خوب، بهتر استفاده می کردند!

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “وجه ممیزه جریان اصول گرایی از جریان اصلاح طلبی، «شعار» نیست؛ «کار» است.”

    “به یقین بهترین میدان جنگ «خیبر و بدر»، «جهاد اقتصادی» است.”

    “منیت به جریان اصول گرایی آسیب می زند. منیت آنقدر آفت بزرگی است که گاهی به چهره ولایت مداران واقعی آسیب می زند.”

    “خشت بالین گور یاد آور، ای که سر بر کنار احبابی
    خفتنت زیر خاک خواهد بود، ای که در خوابگاه سنجابی
    بانگ طبلت نمی‌کند بیدار، تو مگر مرده‌ای نه در خوابی
    .
    .
    با همه عیب خویشتن شب و روز، در تکاپوی عیب اصحابی…”

  6. برف و آفتاب می‌گوید:

    جمع اضداد هستید در عین موقعیت شناسی! معرکه بود!

    از شنبه به بعد، هر اصول گرایی اگر بی دلیل، بر تنور دعوا بدمد…«نفوذی» است…کدام ستون پنجمی، شاخ و دم داشته؟!

    تصویر مغرورانه از «عمار» ارائه دادن، بدترین ظلم هاست.

    …اصول گرا با اصول گرا، با هم، و در اوج وحدت(!) غرق خواهند شد!

    راه مرزبندی، تخریب وحدت نیست.

  7. چای پولکی می‌گوید:

    سلام و عرض ادب

  8. حنظله می‌گوید:

    “هنر مردم این است که در انتخابات، کسی را برگزینند که به فکر دین و دنیا و فرهنگ ملت باشد و بتواند بار عظیم پیگیری اهداف مادی و معنوی نظام را بر دوش گیرد.”
    امام خامنه ای

  9. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اولاً: ممنون بخاطر آن جواب دلگرم کننده!
    ثانیاً: اصلاً نمی توانم در دلم بخوانم… الآن هم نمی توانم بلند بلند بخوانم چون طولانی هم بود… این حالت بینابین هم گلویم را درد آورد.
    ثالثاً: دلت خوش است… این همه روز به سر و کله هم پریدن برایشان عادت شده… مگر می شود این عادت را ترک کرد؟!
    رابعاً: چقدر این شعر سعدی را خوب انتخاب کردی داداش… یاد آن انتخاب شعر “من غلام قمرم” افتادم!

    هییییییی!!
    حسین قدیانی: دوستان حتما حفظ کنند این شعر سعدی را… بنویسند از رویش با قلم… مدام بخوانندش…

  10. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “باشگاه سراسری چهارشنبه”
    چه قدر دلنشین است، همیشه، تعابیرتان، از یوم الله ما.
    همه گفتنی ها را گفتید. “در عجبم از عقل جماعتی”
    * وحدت و خدمت*
    والسلام.

  11. م.طاهری می‌گوید:

    چه عکس فوق العاده ای انتخاب کرده اید برای این متن.

  12. سیداحمد می‌گوید:

    “گره خدمت، با وحدت باز می شود…”

  13. برف و آفتاب می‌گوید:

    به جای “دکتر آذر” تشکر می کنم از شما، جهت ترویج حفظ شعر!

  14. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    نکته های آموزنده زیادی داشت. سپاسگزارم.
    البته آقایان مسئول، باید با دقتی مضاعف این متن را بخوانند.

    “بعد از جمعه، دیگر وقت «وحدت بر مدار خدمت» است،”

  15. سیداحمد می‌گوید:

    این قسمتش جالب و زیرکانه بود!

    “دعوا و مرافعه، خواه در «نظام اسلامی»، خواه در «نظام خانواده» عمدتا از بیکاری بلند می شود! اولی را اگر «متعهدین» می توانند شهادت دهند، گرفتن شهادت دومی از «متاهلین» کار راحتی است!”

  16. ف. طباطبائی می‌گوید:

    این متن شما، حرف دل همه مردمه.
    ما امیدواریم انتخابات که تموم شد، بحث و کل کل هم تموم بشه و همه بچسبن به خدمت.
    دعا می کنیم…

  17. بانو می‌گوید:

    “اشداء علی الکفار/ رحماء بینهم”.
    آرامش ۱۳ اسفند ایران، خواب را حرام خواهد کرد در چشم دشمن .

  18. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۲:۵۸
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله حزب الله…
    داداش حسین بسیجیها فــــــــــــدائی…

  19. یا زینب می‌گوید:

    فکر می کنم تو این شرایط باید برای رسیدن به وحدت، انتخاب کردن اصلح و انتخاب شدن اصلح دست به نذر و نیاز و دعا بزنیم.

  20. قاصدک منتظر می‌گوید:

    از روز شنبه اصولگرای واقعی کسی است که مردانه قد علَم کند و کمر همت ببندد برای خدمت به مردم؛ و گرنه کسی که بخواهد به این قیل و قال ادامه دهد همچون علف هرزی می ماند که به دور شاخه های دیگر می پیچد و بازده کاری دیگران رو هم پایین می آورد.

  21. پسرک می‌گوید:

    به نام خدا!
    سلام. تو هنوز هستی؟!
    الان بعد از مدت هاست که اومدم اینجا.
    سوالی که نوشتم رو از یه راننده تاکسی یاد گرفتم. یعنی عرفا و مراما، با این تعلیم و تعلم، من رو بنده خودش کرد.
    می گه؛ سوار تاکسی شده بودم، نوار گذاشت. گفتم بی زحمت قطعش کن، زد کنار گفت: شماها هنوز هم هستین؟!
    حالا برای خودمم سوال شده!! ماها هنوز هم هستیم؟! خیلی حرفه وا!!
    هنوز یه عده ای باشن…

  22. سایه/روشن می‌گوید:

    “مى‏ خواهند شما را بى‏ تفاوت کنند. دست هایى الان در کار است که از حالا مشغول‏ اند به اینکه نگذارند شما اصلا وارد بشوید در صحنه، نگذارند که ملت ما وارد بشود در صحنه. باید وارد بشوید؛ چاره ندارید! اسلام است؛ حفظ اسلام است! و باید چشم شان را باز بکنند که در دام نیفتند! آمریکا دامش را الان پهن کرده است در تمام ایران؛ در دام نیفتند! گول این تبلیغاتى که این گروه ها مى‏ کنند، تبلیغ مى‏ کنند، گول این ها را نخورند؛ ببینند اشخاص صحیح سالم متعهد دانا چه مى‏ گویند!”
    .
    .
    .
    …::::صحیفه امام(ره)/جلد۱۵/صفحه۱۹::::…

  23. به جای امیر می‌گوید:

    اسکار (گفت و شنود)

    گفت: این فیلم «جدایی نادر از سیمین» چه ویژگی داشت که جایزه اسکار گرفت؟
    گفتم: چه عرض کنم؟! ولی وزارت خارجه آمریکا، سخنگوی کاخ سفید، رئیس جمهور فرانسه و بسیاری از دولتمردان آمریکایی و اروپایی اهدای این جایزه را تبریک گفته اند و رژیم صهیونیستی اعلام کرده که قصد دارد این فیلم را بار دیگر در سینماهای اسرائیل اکران کند.
    گفت: بالاخره نگفتی این فیلم چه ویژگی هایی داشت که با استقبال گسترده دولتمردان کودک کش اسرائیل و مقامات دولتی آمریکا و انگلیس و فرانسه روبرو شد؟
    گفتم: این فیلم، مردم ایران را ملتی عقب افتاده، دروغگو و حقه باز معرفی می کند که بزرگترین آرزوی آنها زندگی کردن در آمریکا یا یک کشور اروپایی است!
    گفت: خب معلومه که چرا آب از لب و لوچه اسرائیلی ها راه افتاده و ذوق زده شده اند ولی چرا برخی از مسئولان فرهنگی خودمان هم از این فیلم ضد ایرانی تقدیر کرده اند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می خواست گردو بشکند، گردو را گذاشته بود زیر پاش و بعد با سنگ می زد توی سر خودش!

  24. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “حدیث انتخاب”

    ۳* رسول خدا صلی الله علیه و آله:

    کسی که متولی کاری از کارهای امت من شود و همان طور که برای خود دل می سوزاند، برای امت من دل نسوزاند و خیر خواهانه و با تلاش برای آنان قدم بر ندارد؛ خداوند در قیامت او را با صورت در آتش می اندازد.

    (تاریخ بغداد، ج۸، ص ۴۷۲)

  25. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    خدمت رسانی به مردم، فلسفه و هدف اصلی پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی است.

    “امام خامنه ای”

  26. مجنون می‌گوید:

    سلام!
    کاش می شد یه جوری اسم سی نفری رو که از دو جبهه اصول گرا انتخاب کردید، می گفتید؛ چون بالاخره شما اطلاعاتتون بهتر، دقیق تر و کامل تر از ماست.
    اگه صلاح دونستید، راهنمایی کنید!
    یاعلی
    حسین قدیانی: نوشته های وبلاگم را برای کمک، کافی می دانم. صلاحیت چنین معرفی ای را ندارم.

  27. جنبش می‌گوید:

    سلام! به روزم…

  28. راحیل می‌گوید:

    سلام!
    ربطی به این متن نداره…
    از سر شب مدام تو فکر شهید احمدی روشنم.
    یه زمانی یه عده ای سر و صدا می کردن که پیکر شهدا رو تو دانشگاه نیارین، مگه دانشگاها قبرستونه!
    فکر کنم الان فهمیده باشن که تو سیستم نظام انقلابی بعضی وقتا گلزار شهدا دقیقا وسط دانشگاهه!
    همین.
    خدایا! پاکمان کن، بعد خاکمان کن…

  29. آذرخش می‌گوید:

    دعوای اصولگرا رو بی خیال!
    عکس نوشت ها رو بچسب.

  30. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی” نصفه شبی برم؟

    ساعت ۲:۳ بامداد!
    تعداد افراد آنلاین:۲۳ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بی همتا فــــــــــــدائی داری…

  31. حیدر رزمندگان اسلام می‌گوید:

    سلام و یک سوال
    شما متوسط هر ماه چند کتاب می خوانید؟ مثلا از سال ۷۶ به این ور مجموعا چند کتاب خوانده اید؟
    حسین قدیانی: علیک سلام! خوب کتاب می خوانم…

  32. باران می‌گوید:

    ما گره خورده ایم به هم، در قصه ی بنی آدم…

  33. محصل می‌گوید:

    الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خامنه ای رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ بر آمریکا، مرگ بر منافقین خائن، مرگ بر اسراییل

  34. خروش ملی می‌گوید:

    سلام!
    توجه توجه! بر و بچ پایداری
    مطلب: اگر…
    حتما بخوانید و با سلیقه خودتان سریعا اصلاح و باز نویسی و منتشر کنید.

  35. عمار می‌گوید:

    “گره خدمت، با وحدت باز میشود.”
    عالی بود.

  36. میری هلن می‌گوید:

    داداش حسین! دوست داریم.
    مخصوصا که آبروی این جبهه های ادعایی رو به باد دادی… دیروز ۳۰۰ هزار شهید توی یک جبهه جا شدن…

  37. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا حی و یا قیوم**

  38. ع. منصور می‌گوید:

    سلام داداش حسین!
    ………………………………
    برن گم شن این مدعیان اصولگرایی. یاد شهدا به خیر باشه…
    حسین قدیانی: دوستان! این نوشته را بخوانید؛
    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/102667
    وای وای! توهین به هاشمی شد؛ عکس خدا پاره شد!!

  39. ف. طباطبائی می‌گوید:

    نامه فرزند شهید یزدانی عالی بود. هر چی که لازم بود، تو این نامه گفته شد!!
    قشنگ هم بیان شد.

    اما علی مطهری نباید پاسخگوی این نامه و سوالات باشه. قبل از علی مطهری، شورای نگهبان باید پاسخگو باشه. برای چی تائیدش کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چه گویم که ناگفتنم بهتر است…
    حسین قدیانی: در جایی از نامه، فرزند شهید یزدانی، به دلیل اهانت به آقای هاشمی، باید اعدام شود! نظر من که اینه!! اگر «آقا» این نامه را بخواند، آیا از دست فرزند شهید یزدانی راضی خواهد بود؟!

  40. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    قطعه ۲۶ حرمت دارد، به همین دلیل وقتی اسم «ع. م» می آید نمی شود راحت کامنت بگذاریم.
    بند بند نامه مذکور، حرفی است که ما بارها تکرارش کردیم. ولی کو گوش شنوا؟!!
    فقط می شود تاسف خورد و خونِ دل…
    حسین قدیانی: شما چه مجازاتی را برای امیرحسین یزدانی بی بصیرت، پیشنهاد می کنید؟!
    الف) اتصال به کاروان آن سفرکردگان! ب) تبعید! ج) فاجعه هشتم شهریور! د) حادثه هفتم تیر!

  41. ف. طباطبائی می‌گوید:

    بله!!
    به دوستتون بگید با نوشتن چنین نامه ای، آمادگی هر گونه اتفاق رو داشته باشه.
    بالاخره علی مطهری و علی لاریجانی و هاشمی و امثالهم، خط قرمز دادستان و قاضی القضات محسوب میشن!
    حسین قدیانی: بصیرت، شعور، معرفت، ولایت پذیری، موقعیت شناسی… اینها همه آن چیزهایی است که فرزند شهید یزدانی بی بهره است از داشتنش!! اعدام باید شود، فوقش ترور!! من با او در حج بودم؛ لاکردار در حج هم کج می رفت!! و مدام با من لج می کرد!! و چیزها می گفت، پشت سر ملک عبدالله که هیچ کم از آقای هاشمی ندارد!! این جوان، باید شلاق بخورد تا آدم شود!! این جوان، دارد دل «آقا» را خون می کند!!

  42. فرزند شهید یزدانی می‌گوید:

    حسین جان! پدرت خوب، مادرت خوب
    «آقا» رو چه به علی مطهری!
    حسین آقا!
    من اگر با سفارش رییس مجلس و علی مطهری، اعدام بشم
    بهتر از اینه که سکوت کنم!
    هر غلطی دلش میخواد بکنه!!
    قبول کن جان من…
    تو رو اون گیسوهات!
    اون محاسنت!
    حسین قدیانی: تو حیا نمی کنی؟! تو آدمی؟! تو می فهمی؟! تو به هاشمی توهین می کنی؟! تو در نامه ات می گی؛ «آقای هاشمی… یعنی ببخشید؛ آقای مطهری». تو اسگل گیر آورده ای دامت برکاته را؟! یعنی تو واقعا نمی دانستی و اشتباهی شده بود؟! تو حج بودی؟! تو توبه کردی؟! تو دور خانه خدا بودی؟! تو حجرالاسود بودی؟! «درمانگاه منا» یادش به خیر!!

  43. قاصدک منتظر می‌گوید:

    وقتی علی مطهری با این همه تفاسیر تأیید صلاحیت بشه! لابد پسر شهید یزدانی و من و شما باید رد صلاحیت بشیم و حرف نزنیم و لال شیم! بقیه آخر و عاقبتمون رو هم شما گفتید!
    حسین قدیانی: علی مطهری در تهران اول نشود، دوم یا سوم خواهد شد!! خلاصه ۵ تای اول!! باز هم دعوا کنند حضرات با هم!!

  44. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “چیزها می گفت، پشت سر ملک عبدالله که هیچ کم از آقای هاشمی ندارد!!”
    چرا یه چیزی کم داره! اونم فائزه ی بابا!

  45. ق.ق می‌گوید:

    خبر/ فوری//
    اعلام حکم اعدام برای فرزند شهید یزدانی/
    این حکم به دلیل نامه ای است که نامبرده ساعاتی پیش به سران اصلی کشور و مخصوصا آقازاده بزرگ منتشر کرد./
    حسین قدیانی: رونوشت/ ملک الموت!!

  46. سیداحمد می‌گوید:

    سلام خدمت داداش حسین عزیز و آقا امیرحسین بزرگوار!

    دست مسئولین زحمت کش درد نکند با این تائید صلاحیت کردنشان!
    یک نفر به خاطر داشتن دو همسر رد صلاحیت شد (البته از نظر من باید می شد!)، یکی مثل علی مطهری با این همه سابقه درخشان، تائید شد.

    اگر بسیجی ها اراذل و اوباشند، تو چی هستی؟!
    علی مطهری: من فرزند آقای هاشمی هستم!! البته دامت برکاته!!

  47. سیداحمد می‌گوید:

    …تر از علی مطهری، آن کاندیدی است که گفت: ای کاش مطهری در لیست ما بود!

    دست رو دلم نذار که خونه!!!!!!
    حسین قدیانی: دقایقی پیش در میدان ارک تهران جاری شد؛ حکم اعدام فرزند شهید یزدانی!!

  48. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “علی مطهری در تهران اول نشود، دوم یا سوم خواهد شد!! خلاصه ۵ تای اول!! باز هم دعوا کنند حضرات با هم!!”

    آن هایی که به متن های اخیر انتخاباتی قطعه، نقد داشتند و اصولا نمی گرفتند، روح این نوشته ها را، آن زمان می فهمند که دیگر خیلی دیر است. مطهری می رود مجلس، آن وقت شماها می زنید تو سر و کله همدیگر.

    یک دست مریزاد هم باید به حاج آقا پناهیان بگوییم که جواب یاوه گویی های این آتشفشان بصیرت را دادند…
    حسین قدیانی: آری! پناهیان نشان داد بصیرتش عمق دارد؛ سطحی نیست. چه آنجا که جواب ابلهان را داد، چه آنجا که دقیق و درست و عمیق فهمید قصه این روزها را…

  49. محصل می‌گوید:

    وای خدا!
    یه پیشنهاد دارم آقای قدیانی! ای کاش اسم این قطعه رو این چند روز بذارید:
    “ستاد روحیه دهی به مردم قبل از انتخابات”
    مردم اینقدر خندیدم.

  50. قاصدک منتظر می‌گوید:

    پیشاپیش شهادت پسر شهید یزدانی را که در راه رسوایی عده ای منتقد از خدا بی خبر، سر خود را تقدیم به حکم ق.ق نموده است، تبریک عرض می کنیم. از خدای منان سلامتی و ثبات قدمشان را در این راه خواستاریم.
    حسین قدیانی: مرده که دیگر ثبات قدم نمی خواهد!! مرده دیگه!!

  51. سیداحمد می‌گوید:

    آتشفشان! آنقدر وقیح است که اصلا جوابیه حاج آقا پناهیان را به روی خودش نمی آورد!

    با این دسته گل هائی که حضرات اصولگرا، در زمینه اتحاد به آب دادند، مطمئنا علی مطهری رای بالائی در تهران می آورد؛
    حالا بحث اینجاست که این اگر رای بالا بیاورد، دیگر خدا را بنده نیست!!!
    حسین قدیانی: وای وای وای! دارم می میرم از خنده! یارو دیده لیست مورد نظرش رای دندان گیری نداره، برداشته توی وبلاگش نوشته: گفتمان ما پیروز است!! و عمل کردیم به تکلیف!! حالا اگر رای داشتند، عرق گیر ملت را پرچم می کردندها!!

  52. محصل می‌گوید:

    برای شادی روحش:
    الفاتحه مع الصلوات!
    حسین قدیانی: از شوخی گذشته، خیلی باحال و دوست داشتنی و بی ریاست این فرزند شهید!! یادش به خیر! توی حج، مدام به من می گفت: در وبلاگت الکی بنویس؛ در منا صورت گفت؛ ترور ملک عبدالله توسط حسین قدیانی!!!!!!!!!!!!!!!! یا بالعکس!!!!!!!! خنده دار شده چقدر قطعه ۲۶!!!!!!!!!!!!

  53. قاصدک منتظر می‌گوید:

    آخه یه دفعه دیدید اون دنیا هم، قبل از رسیدگی به اعمال و حساب و کتاب ها، با علی مطهری تو یه صف بودیم، به ثبات قدم ایشون نیاز شد!

  54. سیداحمد می‌گوید:

    خدا عاقبت ما را ختم به خیر بگرداند؛
    خدا را شکر هیچ وقت اسیر سیاسی بازی نشدیم! آزاد بودن و آزاد تصمیم گرفتن هم نعمتی است برای خودش ها!

  55. محصل می‌گوید:

    اللهی! درد و بلاش بخوره تو سر آقای هاشمی، یعنی ببخشید آقای مطهری!!!!!
    ق. ق: شما اعدامی!!

  56. محصل می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون!!!
    راستی در جواب آخرین سئوال پای چوبه دار، که میپرسن آخرین حرفت چیه؟ به نظرتون چی بگم بهتره؟
    حسین قدیانی: «به همین مناسبت» پیام تسلیتی برای خودت صادر کن!!

  57. عمار می‌گوید:

    نامه آقای امیر حسین یزدانی حرف دل ما هم بود. اگر بنا به اعدام است، ما هم هستیم. این ملعون نباید تایید صلاحیت میشد.

  58. باران می‌گوید:

    اینم مدل جدید پیامک، که امروز دریافت کردم:
    آقای بووووق تأیید صلاحیت شد، وعده ی ما ۱۲ اسفند ماه!
    خنده دارتر از این، دیگه نمیشه 🙂

  59. خضر می‌گوید:

    سلام داداش حسین؛
    رفتیم خونه شما! نمیدونم شما، علی رضا کوچولو و بقیه بچه های شهدا هم بودید یا نه!
    ولی من خودم برای اولین بار، با پادر میانی دل شکسته یه بچه شهید، پام به اون قطعه از بهشت باز شد.
    مامانم بچه شهیده، عاشق آقا. خودش دیروز گفت دم غروبی داشته دعا میکرده که خدا دل بچه شو که بنده باشم هرجوری شده شاد کنه. هنوز دعاش تموم نشده بود که زنگ زدن به من گفتن یه کارت ملاقات برا شما نگه داشتیم، فردا خودتو برسون.
    رفتم! باورم نمیشد هنوز جمعیت نیومده بود اولین بارم بود وارد بیت میشدم کم مونده بود پس بیفتم. رفتم جلو ردیف سوم نشستم منتظر دیدن روی ماه….
    بچه ها میگفتن خوش به حالت اولین باره اومدی همون جلو هم جا برات پیدا شد؛ ولی من تو دلم میگفتم کاش بین عمل کنندگان به حرف آقا هم حداقل تو ردیف سوم بودم و قول دادم به آقا که باشم.
    یا علی

  60. سرباز کمپ می‌گوید:

    زیارتم قبول.
    داداش امروز بیت بودی؟
    زیارت قبول!

  61. محصل می‌گوید:

    این متن رو از روزنامه کیهان خوندم؛ افتادم یاد ضرب المثل شیرینی که میگه:
    موش تو لونه اش جا نمیشد، جارو به دمبش میبست.
    این انتخابات ایران هم جدیدا شده حکایتی واسه خودش!!!!!!!!!!!!!!!!
    “روز گذشته بهمن شریف زاده از حامیان مشایی در نشستی خبری لیست ۳۰ نفره ای را برای حوزه انتخابیه تهران با عنوان جبهه توحید و عدالت اعلام کرد.
    شریف زاده از سوی شورای نگهبان برای انتخابات مجلس نهم رد صلاحیت شده است.”

  62. سیداحمد می‌گوید:

    بال پرواز گشایید که پرها باقیست
    بعد از این باز سفر، باز سفرها باقیست

    پشت بت ها نشود راست پس از ابراهیم
    بت شکن رفت ولی باز تبر ها باقیست

    گفت فرزانه ای هر روز شما عاشوراست
    جبهه ها باقیست، شمشیر و سپر ها باقیست

    جنگ پایان پدر های سفر کرده نبود
    شور آن واقعه در جان پسر ها باقیست

    گر چه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
    شرط ها باقیست، اما و اگر ها باقیست

    شرط اول قدم آنست که مجنون باشیم
    در ره منزل لیلی که خطر ها باقیست

    نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
    فتنه ها می رود و خون جگر ها باقیست…

    http://www.faupload.com/upload/90/Esfand/سلحشور.mp3

  63. باران می‌گوید:

    عید همگی مبارک

  64. آذرخش می‌گوید:

    عجب نامه ای بود نامه فرزند شهید یزدانی!
    از اوناش بودها!
    آخ آخ!! این نامه که فقط حکم اعدام برای نویسنده نداره.
    ده بار اعدام برای خود نویسنده و اعدام تضمینی برای کسایی که حداقل یک بار نامه رو خوندن. سه بار اعدام با طناب هم برای کسانی که کامنت گذاشتن و تعریف کردن از نامه!

  65. برف و آفتاب می‌گوید:

    چه جواب جالبی برای این شعر “بت نگویید شکستیم؛ که بتگر باقی است” : “بت شکن رفت؛ ولی باز تبر ها باقیست”

  66. برف و آفتاب می‌گوید:

    من تعریف نکرده ام از نامه! یعنی خیالم راحت؟!!

  67. بی نشانی می‌گوید:

    ……………………..

  68. عمار می‌گوید:

    خوش به حال دوستانی که بیت رفتند. تو رو به خدا هر موقع رفتید، ما را هم دعا کنید…

  69. بی نشانی می‌گوید:

    …………………………….
    حسین قدیانی: نظرتان را درست و بدون غلط ویرایشی بگذارید.

  70. بی نشانی می‌گوید:

    ………………

  71. sara می‌گوید:

    ممنون! اجرتون با امام زمان…

  72. محمد می‌گوید:

    من شده توی همه پست هات نظر بذارم میذارم که بگم تقلبه
    تقلب
    بیاید و تو وبلاگم با مدارک ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.