نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
http://miladps3.persiangig.com/image/72_daghighe.jpg
از تیترش معلومه که طنزه. منتظریم…
حسین قدیانی: طنز؟!… نه، خیلی هم گریه دار است!
منو یاد ننجون شیخ بی سواد انداخت.
منظور از گریه دارو گرفتم
خدا قوت به ستاره های حضرت ماه.
ماشاءالله طرح ها یکی از یکی قشنگ تر است.
کاش می شد هر پنج تا را روی جلد کار کرد.
خدا قوت داداش حسین پرکار.
آقا تا ما رفتیم مشهد و برگشتیم شما یک کتاب جدید به رشته ی تحریر درآوردید. (داشتی ادب جمله را)
ماشاءالله لاحول ولا قوه الا بلله العلی العظیم (چشم نخورید ان شاءالله…)
😉
بوی “فیلتر” می آید از این تیتر!
فکرکنم متن ، مربوط به تغییرات دررویه ی دکتره یه چیزهایی مثل : دلتنگی برای دولت نهم بامقدار معتنابهی سوز و آه .
سلام
خیلی خوب.
منتظر هستیم.فدای قلمت داداش.
کارم از گریه گذشته, بدان می خندم!!
یا علی مدد.
سلام
همچنان منتظر متن….
بسم الله الرحمن الرحیم
یارب الحسین،بحق الحسین ،اشف صدر الحسین،بظهورالحجة
در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیرگیر / با دست روبهان دغل شد چرا اسیر
آن شاهباز عزّ و شرف از چه از سریر / با های وهوی لاشخوران آمدی به زیر
این آتشی که در دل این مُلک شعله زد / با نیروی جوان بُد وبافکر بکر پیر
با عزم همچو آهن آن مرد سال بود / با جوی های خون شهیدان سی تیر
با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر / با ناله های مردم زحمتکش وفقیر
باخشم ملتی که به چنگال دشمنان / بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر
با آنکه خفته است به یک خانه از حلب / با آنکه ساخته است یکی لانه از حصیر
با مردمی که آمده از زندگی به تنگ / باملتی که گشته است از روزگار سیر
افسوس شیخ و نظامی و مست ودزد / چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر . . . .
تو این روزای جشن دلم بد جور یاد محرم کرده وهوای گریه داره . . . میدونم آخرشم این دل براما دل نمیشه
تو این روزا یکی از بزرگترین خوشیام قطعه ی مقدس ۲۶ ؛ انشاا . . . بحق زهرا (س) همیشه برقرار باشید .
یا مهدی (عج)
” حاج حسین تنها نیست “
زانو (گفت و شنود)
گفت: امارات متحده عربی درخواست کرده که عضو «ناتو» بشود!
گفتم: ولی ناتو از کشورهای بزرگ غربی تشکیل شده که دارای ارتش و ماشین جنگی پیشرفته هستند. امارات فسقلی را چه به عضویت در ناتو؟!
گفت: ای عوام! این سران حیوونکی عرب بوی مرگ به مشامشان خورده و می خواهند برای جلوگیری از سقوط حکومت هایشان از حمایت ناتو برخوردار شوند.
گفتم: مگر آمریکا و متحدانش در حمایت از مصر و یمن و تونس و عربستان چه غلطی توانسته اند بکنند که حالا امارات فسقلی به آنها دل بسته است؟!
گفت: احتمالاً تصور کرده اند «ناتو» به معنای فارسی آن، یعنی آدم «قالتاق» است و پیش خود گفته اند مگر چه چیز ما از بقیه قالتاق ها کمتر است که عضو ناتو نباشیم!
گفتم: ولی اماراتی ها در مقابل قالتاق بودن غربی ها، خیلی خنگ و پپه هستند… می گویند شتری از رودخانه رد می شد، روباهی پرسید؛ خیلی گوده؟ و شتر جواب داد؛ نه! تا زیر زانوست و روباه پرید وسط آب در حالی که داشت غرق می شد به شتر گفت؛ تو که گفتی تا زیر زانوست و شتر گفت، آخه منگل! زانو داریم تا زانو!
سلام به همگی
خواستم بگم یاد ننجون معروف افتادم دیدم فدایی گفته پس دیگه نمگم ولی منتظر متن هستم و به قول دخترم “خدا را شکر شد” که ننوشته تا دقایقی دیگر…
از زلزله چه خبر؟!
کشیش مسیحی و…
هان! حالا شدی احمدی نژاد. ما اگر می خواستیم به حرفهای روشنفکرانه رای بدهیم، که تصدقت! به تو رای نمی دادیم… یادم بیاندازید ۲رکعت برای این بچه- دکتر را بدل از فرزند شهید خود گرفته بود- نماز بخوانم.»
یادش بخیر منم واسه پیروزی دکتر نماز شکر نذر کرده بودم
خیلی زیبا بود جمله پایین:
«بچه جان! ممنون می شوم اگر نگذاری زبانم مو دربیاورد!» … این جمله را «ننه محمود» می گفت پنج شنبه ای که گذشت. این را گفت، خطاب به دکتر گفت و قامت بست به نماز اما نشسته! سالهاست که مادر شهید «محمود سالک» روی ویلچر زندگی می کند…
داداش متن رو نذاشتید از خود کیهان خوندم!
http://kayhannews.ir/900301/14.HTM#other1411
با خواندنش آه کشیدم!
زیبا نوشتید و حرف دل، مثل همیشه.
ممنونم، خسته نباشید داداش.
رفقا!
کلا سعی کنید متنهای “حسین قدیانی” را پیش بینی نکنید!
منی که ماه هاست با نوشته های حسین قدیانی و قطعه۲۶ زندگی میکنم هم هیچ گاه نتوانستم آنچه در ذهن ایشان میگذرد را حدس بزنم!
حسین قدیانی: خودم از تو بدترم!
داداش چه کامنتهایی رو بیشتر میپسندید؟
حسین قدیانی: همین کامنت تو رو!
داداش حسین! متن یک طرف، جوابهایی که به کامنتها می دهی، یک طرف!
پس درست حدس زدم
پیام “بی زرگانی
ساعت ۱:۲۹ نیمه شب
تعداد افراد آنلاین: ۱۲ نفر
داداش حسین بسیجیها فــــــدائی داری…
فقط میخواستم زیر کامنتم اسم شما بیاد که خدارو شکر اومد
گفت: غرض عرض مزاحمت بود که بحمدالله حاصل گشت…
خیلی مخلصیم (دو نقطه D)
حسین قدیانی: می بینم هی داری کامنت می گذاری که تلافی جوابم بشه!
“آن زمان که درست کار می کنیم، سرباز خامنه ای هستیم و آن وقتی که بد کار می کنیم، قطعا نمی توانیم ادعای سربازی داشته باشیم.”
زیباست!
یه جمله فوق العاده بگم؟
“عمق درد ترجمه کردنی نیست، تجربه کردنی است!”
حسین قدیانی: این جمله توی کتاب قطعه ۲۶ هست؟!
ما کمآوردتونیم داداش حسین
به امید حذف جریان انحرافی توسط خود دکتر
حسین قدیانی: نمی خواهد حذف کند، همین که حسابش را جدا کند، ما راضی هستیم… و خدا کند روزی نگویم که نمی خواهد جدا کند، همین که بگوید من و مشایی یکی نیستیم، راضی ایم… و باز هم نقطه چین و ماچین…
دوستان طراح!
ممنونم؛ ماشالله طرح ها یکی از یکی زیباتر است.
حسین قدیانی: خیلی طرحهای این دفعه قشنگ بود؛ واقعا شرمنده ام می کنند بچه ها.
قانونا باید باشه،
راستش هنوز به چشمم نخورد؛
ولی پیداش میکنم.
اگر همه متناتو بذارم کنار، بابت همین یه جمله تا ابد غلامتم!
به شما که عرض میکنم؛
کروبی در حصر هم به تجارت مشغول است (خبر ویژه)
کروبی برای تسهیل در برخی فعالیت های تجاری و اقتصادی خواستار تغییر محل سکونت شده است.
گزارش ها حاکی از آن است که کروبی خواستار جابه جایی خانه خود از خانه فعلی ( در منطقه دیباجی واقع در فرمانیه تهران) به خانه ای دیگر شده است. بی بی سی در توجیه این درخواست از قول افراد نزدیک به کروبی می گوید مسئولان امنیتی با انتقال کروبی و همسرش به مکانی دیگر موافقت کرده اند تا ساکنان سایر واحدهای مسکونی مجتمع محل سکونت آنها بتوانند از خانه های خود استفاده کنند. ۴ واحد از این مجتمع مسکونی ۸ واحدی متعلق به کروبی و خانواده وی است.
ارتباطات بیرونی کروبی و موسوی پس از دعوت به اغتشاش در ۲۵ بهمن محدود شد. رسانه های ضد انقلاب آن زمان ادعا کردند کروبی و موسوی و زهرا رهنورد به زندان حشمتیه منتقل شده اند. اما بعدها همین رسانه ها و از جمله کلمه اعتراف کردند که کروبی و موسوی در خانه های خود حضور دارند و به جای دیگری منتقل نشده اند.
گزارشها حاکی است همسر کروبی که برخلاف رهنورد آزادی رفت و آمد را دارد، در پی یافتن منزل مسکونی دیگری است.
در همین حال سایت «ندای انقلاب» گزارش داد «شنیده های موثق حکایت از آن دارد که پس از خانه نشینی سران فتنه به همراه همسرانشان، هم اکنون کروبی و همسرش سرزنده تر از موسوی و همسرش می باشند».
بنابر این گزارش موسوی و همسرش اغلب مشغول نقاشی هستند و تعداد بوم زیادی در هفته های اخیر سفارش دادند تا برای آنها تهیه شود.
این گزارش از رفتارهای پرخاشگرانه رهنورد در روزهای اول حکایت می کند که اکنون فروکش کرده است.
«ندای انقلاب» می افزاید: «همسر کروبی در اوایل در واحدی دیگر از آپارتمانهای کروبی در خیابان دیباجی زندگی می کرد و در اصل جدا از شیخ مهدی بود که این امر موجبات اعتراض کروبی را فراهم آورد. همسر کروبی البته همانند زهرا رهنورد خانه نشینی را انتخاب نکرده بلکه برای بسیاری از کارهای شخصی از خانه خارج شده و به امور خود رسیدگی می کند. مهدی کروبی نیز که برعکس موسوی از روحیه بهتری برخوردار است، علاوه بر رفتن به استخر در هر هفته از خورد و خوراک بهتری نیز استفاده می کند شنیده شده که کروبی علاوه بر حفظ رژیمی که پزشک مخصوص برای او صادر کرده از بهترین رستورانهای تهران در منطقه خیابان دولت سفارش انواع کباب و… را می دهد! او روزانه خرده فرمایشهایی را برای مامورین حاضر در محل در مورد خرید مایحتاج خود دارد.»
حسین قدیانی: کلا سالار است این کروبی!
داشتم به این فکر می کردم که ما در حال امتحان هستیم…امتحانی که آیا آماده ظهور هستیم…آیا احمدی نژاد را فدای آرمانمان میکنیم یا بر عکس….فکر کنم از این امتحان سریلند آمدیم بیرون…
حسین قدیانی: بحث دکتر نیست اصلا. خدا کند میان هیچ کدام ما با آرمانها تعارضی نیافتد.
…
آخی کروبی!
یادش بخیر!
چند شب پیش داشتم متن “سران فتنه در حمام عمومی” را میخوندم!
بیچاره کروبی که آب داغ ریخته بود روش و سوخته بود!!!
تعداد آنلاینها رو به افزایش است!
آنلاین: ۱۸ نفر!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
دوست داریم داداش حسین بسیجیها!
(اینو به نمایندگی از طرف همه بچه ها گفتم ها، مطمئنم همه موافقن)
سلام داداش!
دلنوشت قشنگی بود مخصوصا در آروم کردن اونایی که از دکتر بریدن!
فقط یه چیزی،با این چندباری که قالیباف رو بلد کردی اصلا حال نکردم،دلیل خاصی داشت که ازش نوشتی؟آ
حسین قدیانی: آیا وقتی در اوایل کتاب “نه ده” نوشتم “تونل توحید زیباست…” دلیل خاصی داشت؟! به این معنی، هرگز نوشته هایم “سیاسی” نیست!
حیف دکتر…حیف زحمتاش…حیف…
…
کاش هرچه زودتر دکتر تکلیفش رو با جریان منحرف مشخص کنه.دلم تنگ شده برا محمود خودمون!
با سلام
خیلی حال کردم از این همه بجه پایه…
از اینرو گفتم اولین حضورمو تو این ساعت اعلام کنم!!!!
یا علی…
سلام
وقتی که این نوشته را خواندم سری به آرشیوتان زدم و تمام نوشته هایی که در سال ۹۰ نوشته بودید را کنار هم گذاشتم و باهم و مخصوصا با این نوشته مقایسه کردم . نکته قابل توجه اینکه شما انگار در تمام این نوشته یک حرف را میزنید ! نوشته هایتان تقریبا فرقی با یکدیگر ندارد . یک بار در هنگامی که رهبر انقلاب سال ۹۰ را سال جهاد اقتصادی نامیدند ، نوشتید و این مفهوم را باز کردید . و بعد بارها در نوشته های دیگرتان شاهد هستیم که همین مفاهیم را تکرار میکنید . مثلا باز هم به دلیل افتتاح این دو سد ، دقیقا همان حرف های قبلی چند سال قبل را در مورد دکتر مطرح ، و باز هم همان حرف ها را در حوزه اقتصاد زدید ! و یا در مورد انتقاد به دولت . بعد از داغ شدن قضیه این جریان انحرافی ، بار ها و بارها در این مورد نوشتید که وقتی آن ها را کنار یکدیگر قرار میدهی ، میبینی همه یک چیز را میگویند و زیاد تفاوتی با یکدیگر ندارند و تقریبا بازی با کلمات هستند . در مورد شهرداری تهران و کم شدن فاصله بین جنوب و شمال شهر هم بار ها و بارها حتی در کتابتان هم نوشته اید . در ضمن من نمیدانم شما چطور به این نتیجه رسیدید که این فاصله کم شده است ؟ درست است که در بحث حقوق شهروندی اقدامات خوبی انجام گرفته و آنها حداقل چند پارک و به قول شما استخر را دارند ولی آیا از لحاظ طبقه اجتماعی تفاوت زیادی بین آنها و بالاشهر نشینان وجود ندارد ؟ آیا در جامعه بحث اختلاف طبقاتی وجود ندارد ؟ شما جوری سخن میگویید که انگار مشکل جنوب شهری ها فقط احداث یک پارک بوده که حالا آْن هم احداث شده است و دیگر مشکلی در این قسمت از شهر نداریم ! من نمیگویم وقتی رئیس جمهور در یک منطقه متوسط به پایین سکونت میکرد تاثیری در جامعه نداشت ولی آیا این کافی است ؟ اگر به نظر شما این مشکل را حل میکند چه بهتر است که هنگام دیدارهای خصوصی تان با مقامات این نکته را به اقای احمدی نژاد گوشزد کنید . البته آقای احمدی نژاد به نظر این اقدام را در کاخ ریاست جمهوری انجام داده است . چون دقیقا به گفته داماد ایشان ( به نقل از خبرگزاری فارس ) : ” دیوار اتاق خانه های دکتر به قدری فرسوده است که وقتی عطسه میکنی میلرزند و نماز آیات بر اهل منزل واجب میشود ” حال باید دکتر را تحسین کرد که کاخ ریاست جمهوری را به وضعی کشانده که همانند مردم جنوب شهری زندگی کند !
شاید من را بکوبید و بگویید برای ایجاد فتنه در این حلقه وارد این وبلاگ شده ام ولی استناد حرف من نوشته های خودتان است . مثلا اگر تمام نوشته هایتان در مورد رهبر انقلاب را کنار هم بگذاریم میبینم که تمام تعاریف و توصیف ها تکراری است . در مورد فتنه ، خاتمی ، کروبی ، هاشمی ، ف . ه و … انقدر نوشته اید و انقدر این نوشته ها شبیه هم هستند که انسان میماند . من کاری با خاندان هاشمی ندارم ولی قضیه ” ف . ه ” چند بار باید به صورت تکراری و با یک شیوه روایت سوژه نوشته قرار بگیرد ؟ در مورد شهیدان هم همین طور .
شما در اکثر نوشته هایتان اول میایید در مورد فتنه ، رهبر انقلاب ، شهیدان و … که اکثرا مفاهیمی هستند که خوانندگان همیشگی به آنها عدت کرده اند را میاورید و سپس انقدر آن ها را کش میدهید که صفحه پر شود . سپس در لا به لای این حرف های تکراری حرف جدیدی را هم مطرح میکنید . خوب برای مطرح کردن یک تحلیل سیاسی یا اقتصادی چه لازم است که در مورد فتنه بنویسید و بعد به سراغ تحلیل بروید ؟
در پناه حق !
سلام حاج حسین
جسارتا دو تا نکته کم اهمیت رو یادآوری می کنم:
“زمان جنگ” رزمندگان دم می گرفتند که؛ «جاده داره باز می شه، روح امام شاد می شه»
شاید اون موقع گفته باشند “قلب” امام شاد می شه نه “روح” امام
و شما جمله حضرت آقا رو زیر “شیشه میز تحریر” تون گذاشته اید احتمالا، نه زیر میز تحریر
موفق باشید کماکان.
حسین قدیانی: هر ۲ نقدتان البته می تواند “وارد” هم نباشد؛ با این همه از دقت شما ممنون.
…
سلام. با “عصای موسی” به روزم.
سر بزنید و نظر یادتون نره.
یا علی
http://www.medad-shami.mihanblog.com
خیلی وقته نوشته هات رو میخونیم، متن خیلی خوب و منصفانه ای بود ولی نمیدانم چرا برخی از جملات امروزت به دلمان ننشست،
چون همین برادران اصولگرا(ی منتقد) که ازشون نام بردی، بی بصیرتی و سکوتشان (زمان فتنه) یادمان نمیرود و هیاهو و انتقاد شدیدشان به دولت (بعد از فتنه و امروزه) را کاملا شاهد هستیم و آدم احساس میکند این برادران در فکر دیگری هستند …
به قرآن راست می گی داداش من یکی حاضرم بمیرم به قیمت این که دکترمتوجه جریانات اطرافش بشه
یاد این شعاری که قبل از انتخابات میزدیم بخیر:
ایول ایوله ایول دکی تاج سره ایول…
خداییش عالی بود.دلم می خواهد، ده بار دیگه بخونم.
بسم الله الرحمن الرحیم
یارب الحسین،بحق الحسین ،اشف صدر الحسین،بظهورالحجة
سلام
عالی نوشتید “از ما قبول نمیکنی ، دمی بنشین پای درد دلهای اهل منزل “راستش فکر نمیکردم کسی راجع به این مطلب چیزی بنویسه ؛ با اینکه خیلی وقت متنهاتون رو میخونم ولی هنوز گاهی هنگ میکنم وباس یه بار ریست کنم تاهضم بشن ؛… راستی تو این روزا که بازار شایعه علیه رئیس جمهور داغ ؛ ما شنیدیم رابطه دکتر و مشایی مثل رابطه شمس ومولاناست !!! .
یا زهرا (س)
سلام دوستان . من از شما میخواهم که در شب زنده داری ها از خدا بخواهید دکتر را در جدا کردن خودش از …. کمک کند .
به یاد حاج منصور (حفظه الله):
با یک خروش ناله شب زنده دارها
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یک یا علی یا علی
تا احمدی ( البته احمدی دولت ۹)
«جاده داره باز می شه، روح امام شاد می شه».
عجیب گریان کردی چشمانم را
…
جناب روزبه!
حسین قدیانی در مورد شهدا حرفهای تکراری میزند؟
نظر شما برای خودتان محترم! ولی اگر قرار بود به حرف شما باشد بعد از گذشت صدها سال از حادثه کربلا، محرم هم دیگر نباید اهمیتی داشته باشد!
فاطمیه و عاشورا هم تکراری است؟؟؟
آنقدر کامنتتان مضحک است که خنده ام گرفته!
اصلا فرقی نمیکند که شما چه تفکری داشته باشید، انقلابی باشید یا ضد انقلاب!
فقط کافی است ۲ چشم بینا داشته باشید تا متوجه پیشرفت محلات جنوب شهر تهران شوید! ضمنا آقای قدیانی تا به حال کجا گفته امکانات جنوب شهر کاملا مثل شمال شهر شده است؟؟؟!!! کسی منکر فاصله طبقاتی شده؟؟؟
اگر مطالب را نمی فهمید به نویسنده ایراد نگیرید، کمی درک خودتان را بالا ببرید!
گفتید “شاید من را بکوبید و بگویید برای ایجاد فتنه در این حلقه وارد این وبلاگ شده ام”
ببخشید ها ولی زیادی خودتان را جدی و تحویل گرفته اید!!!
ضایع شدم… کاملاً متفاوت از ذهنیت من بود این متن و اصلاً بوی فیلتر نمی دهد که هیچ؛ بوی لوح تقدیر هم می دهد! … عالی بود
سلام
ممنون که داداش حسین خودمونی !!! ممنون.
این جمله بدجوری می خوره توی برجک بعضی ها ” … اما هیچ کدام «کمال صالح» و «سیمره» را پیامک نکرده اند!”
سلام
خیلی عالی.ذکر خدمات دولت بهتر از نقد حاشیه ها.
من تو روزنامه دیدم که آیت الله مصباح گفته مشایی فراماسونه و باید دستگیر بشه, من قبلا شک داشتم اما الان دیگه واقعا با این قضایای جن گیری مطمئن شدم.
————
راستی داداش شنیدم که مشایی گفته هر نویسنده ای که برای کیهان کار میکنه اگه از کیهان جدا بشه , بهش پول و پست میده!!!! اونم چه پست هایی!
از درستی یا نادرستی این حرف اطلاع دارین؟!
یا علی مدد.
قسمت دوم متن مرا یادعکس نوشت های مصاحبه با دکترصفار انداخت.آرزومونه که همه ی مسئولین از بالا تا پایین سرباز مولاوسیدمون باشند و دعا می کنیم برایشان.
{از ما قبول نمی کنی، دمی بنشین پای درد دل های اهل منزل}
طبق اخبار موثق، آن چند روزی که دکتر مشغول “دورکاری” بودند،خانواده ی ایشان نیز شدیدا به این امرمعترض بودند.
درموردخبر ویژه کیهان هم، خدا را شکر که موسوی نقاشی می کشد روی بوم و چیز دیگری نمی کشد.درباره ی کروبی هم کاش می شد، خرده فرمایشهایش برای مامورین حاضر در مورد خرید مایحتاجش را عمومی می کردند.مُردیم از بس که سوژه نمی دهد به ما برای خندیدن.
سلام
داداش نمی خوای در مورد موفقیت وزرات اطلاعات مطلبی بنویسی؟
خداییش سربازان گمنام امام زمان(عج) خیلی کار خفنی(!) کردن.
خدا قوت.یا علی مدد.
جناب روزبه!
مطالبی که فرمودید قطعا نظر شماست و درجای خود محترم؛اما منی که روزی چندبار به قطعه سر می زنم و تقریباهمه ی متن ها را حداقل یک بار خوانده ام،تا به حال به این فکر نکرده بودم که مطالب تکراری شده است.فرموده اید که چرا در تمام نوشته هایتان یک حرف را می زنید و همین مفاهیم را تکرار می کنید؟ببخشید مگر قرار است که ایشان چند حرف بزنند و مفاهیم دیگری را بیان کنند و اگر قرار باشد که از رهبر و شهداو فتنه و فتنه گران و …ننویسند،پس باید از چی بنویسند؟ومگر دفاع از ولایت تکراری می شود؟هر وقت شعار “مرگ بر ضد ولایت فقیه “و “مرگ بر امریکا”تکراری شد،این نوشته ها هم تکراری می شود.در مورد آن مواردی که شما به عنوان دلیلی بر تکراری بودن مطالب به آن ها اشاره کردید،مطلبی را متذکر شوم و آن هم این که اگر در یک متن ۵۰-۶۰ خطی، چند خطش برایتان آشنا بود و احساس کردید که در مطالب قبلی خوانده اید،به این دو مورد توجه کنید که اولا،خیلی مواقع لازم است برای این که مطلبی در ذهن مخاطب جا بیفتدو به خاطر اهمیتش«مثل جهاداقتصادی» چند بار تکرار شود و هر بار از زاویه ای به آن پرداخته شود و دوما به این دقت کنید که ایشان برای چند روزنامه می نویسند و مخاطبین این روزنامه ها متفاوت اند و اگر به موضوعی در کیهان پرداختند،دلیلی نمی شود که درمورد آن موضوع در وطن ننویسند.
قطعه قطعه مهره
سلام
حیف توست، تویی که «جوان» آمدی در «پاستور» و حالا «پیر» شده ای 🙁
دکتر خودمون باش
بذار دوباره با دیدن لبخند بعد از خدمتت دلمون خنک شه و انرژی بگیریم واسه تو راه امام موندن 🙁
بذار همیشه ممنون باشیم ک هستی (:
دوستانی که می خواهند بدانند چطور این طرح جلد دوم را برای “۷۲ دقیقه قبل از شهادت” ساخته ام به لینک زیر مراجعه کنند:
http://miladps3.mihanblog.com/post/53
شمارش معکوس برای افتتاح شبکه اجتماعی تبیان
شنبه؛ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
شمارش معکوس ما دارد به انتها میرسد. ۳ روز به لحظهای که وعده کردهایم نمانده است؛ و من میخواهم امروز خبر خوش را به شما بدهم.
نظرات ۴ اطلاعیه گذشته را که میخواندم، دیدم که خیلی از شماها درست حدس زده بودید که چه چیزی در راه است؛ و من خرسند که امروز این خبر خوش را به شما میدهم.
قبلا هم گفته بودم که زندگیها آنقدر پیچیده شده است که دیگر دنیای خاکی برای فراهم کردن تعاملات آدمها کم میآورد. مریخ هم که نمیشود رفت. پس بهترین راه شبیه سازی است.
بله دوستان، در زندگی هزار لای امروزی دیگر به ارتباطات فیزیکی نمیشود اکتفا کرد. باید به سراغ تعاملات اجتماعی از راه دور رفت.
بر این اساس تبیان هم دست به کار شد تا دنیای مجازی خود را مثل خیلی جاهای دیگر بسازد. اما فرق دنیای تبیانی با تمام دیگران این است که برای کاربران خوبش و به فراخور حال ایشان ساخته شده است.
آنچه دروازههایش دو سه روز دیگر به روی شما گشوده خواهد شد، شهر تبیان است که بر سر در آن به قدوم تمام پاکان تهنیت نوشته شده به واژههای نور! سرت را که بلند کنی چشمانت به این کلام روشن میشود: اُدخُلوها بسلامٍ آمِنین.
دوستان خوب، شبکه اجتماعی تبیان، شبکه پاک خانوادگی است که خواهد کوشید آرمان شهر روابط اجتماعی و تعاملات میان فردی باشد. پایگاهی که بر فرهنگ مهرانگیز اسلامی – ایرانی بنا نهاده شده است.
تبیان بر آن است که به کمک خداوند تبارک خدمات ویژه ای را در بستر شبکه اجتماعی خود عرضه کند. لذا این شبکه هرچه زودتر به امکانات بی نظیری آراسته خواهد شد که از هم اکنون نوید آن را به شما میدهیم.
شبکه اجتماعی پاک تبیان قدوم شما را به گلبرگهای صداقت و ایمان و به عطر همدلی و صفا آراسته و مفتخر است که تک تک شما را به جشن تولد خود فراخواند.
امید است که به لطف شما در این خدمت جدید قدمی برای بالندگی خود و شما برداشته و خوشنودی حضرت باری تعالی را فراهم آوده باشیم.
خدا را به این همه لطف شاکریم که این توفیق را ارزانی ما کرد تا میزبان چشم و دل ایرانیان و جوانان پاک باشیم.
شُکراً لله و الحمدُ لَه تبارکَ و تعالی
http://www.tebyan.net
…
داداش حسین از دیدار جدید امام خامنه ای از خانواده شهیدان جنیدی گزارش نمیزنی؟
…
هییییییی یادش بخیر…
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۰۰:۴۴ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۲۰ نفر
ماشالله…
داداش حسین بسیجیها فــــــــدایئ داری…
سلام. وب خوبی دارین مایل به تبادل لینک با شما هستیم.اگر شما هم موافقید ما را با نام قلیدون لینک کنید و در بخش نظرات وبلاگ ما به ما اطلاع دهید تا ما هم شما را با نام دلخواهتان لینک کنیم
با تشکر
http://gholeidoon.blogfa.com
طرح های زیبایی است
راستی جای طرحهای عباس باوفا خالی است
وبلاگش هم خیلی وقته آپ نمی شه
کسی خبر ازش نداره
آیا احمدی نزاد راه کروبی را می رود؟
یک روزی بود که شیخ مهدی رییس مجلس بود با شاه فالوده نمی خورد باید برا دیدنش یا مصاحبه باهاش کلی پشت درهای اتاقش منتظر می موندی وخلاصه برا خودش برو بیایی داشت و تازه تو انتخابات ۵-۶ میلیون رای داشت .
اما نمیدونم چی شد که گیر کرباسچی افتاد آخه یکی نیست بهش بگه که تو رو با این کارگزارانی چیکار؟ شاید اونم با این فرقه ها مشورت کرده و براش پیش بینی کردن که اون با این امیرکبیر تهرون می تونه رییس جمهور بشه!
دوستای ناباب بهش گفتن تو که ۵-۶ میلیون رای داری اگه دو سه تا گروه دیگه رو هم بتونی با خودت همراه کنی تو دور اول انتخاباتو تموم می کنی تازه اگه دور اولم تموم نشه حتما تو دور دوم با رفیقت میر حسین باید رقابت کنی اونوقت با گاوبندی میر، میره کنار و تو میشی نفر دوم مملکت .
حالا این گروههای جدیدرو از کدوم طرف انتخاب کنیم.
اصول گراها که طرف ما نمیان پس می ریم سراغ صوفی ها ، بهائی ها ، بقیه اقلیتها، سروش ، اکبر گنجی و خیلیهای دیگه. . . .
.
.
ولی نمی دونست که این ۲۰۰-۳۰۰ هزار تا رای اون ۵-۶ میلیون تای دیگه رو از بین می بره !!! حالا شیخ مهدی باید بشینه ببینه چطور سرش کلاه گذاشتن و انداختنش تو دام که هم تو زمین دشمن بازی کرد و هم به عنوان یک نیروی انقلابی که تو مجلس ششم جلوی تندروها رو گرفت ، تبدیل به یک ضد انقلاب شد!!!
.
.
ولی قضیه ی دکتر با شیخ مهدی فرق می کنه به شرطی که به قول قالیباف حرف مرد دو تا نشه !
با گذاشتن چند تا مطلب کنار هم تازه می فهمیم که چرا دکتر از حرف حاج منصور وحدادیان ناراحت شده ، چون هنوز روی رای ۲۵ میلیون حساب باز کرده و نتنها نمی خواد رایش کم بشه بلکه می خواد ایرانیان خارج کشور رو و ملی گراها رو هم به طرف خودش بکشه! ولی چه کنم که جمع نقیضین محال است و اگه باور ندارین از شیخ مهدی بپرسین که قبلا امتحان کرده! ! !
.
.
نظر شما چیه داداش حسین؟
سلام
آخی خوش به حال کسایی که آقای قدیانی پایین کامنتشون یه چیزی مینویسه مثل دوران ابتدایی که آدم دوست داره معلمش بیاد بالا سرشو یه چیزی تو دفترش بنویسه
آخییییییییییییییییییییییییییییییییییییی واقعا خوش به حالشون
سلام.
آقای قدیانی عده ای قصد سوء استفاده از نام شمارو دارند و با نام شما به وبلاگم اومدن و مطلب دور از انتظاری گذاشتند.
برای اثبات حرفم…
حسین قدیانی: برای همین حرفهاست که اصولا در هیچ وبلاگی کامنت نمی گذارم. پس نیازی به اثبات حرفتان نیست. این عده را هم به خدا می سپارم. قیامتی هم هست. به اسمم کامنت می دهند، ایمیل می فرستند، در فیس بوک از نام من و قطعه ۲۶ سوء استفاده می کنند، اما هیچ کدام اینها نمی تواند جلوی کار و پیشرفت مرا بگیرد. به زودی با ۲ کتاب “۷۲ دقیقه قبل از شهادت” و “رسالت-سیدخندان؛ یه نفر!” می فهمند که اسیر این بازی ها نمی شوم و فقط کار خودم را می کنم. این ۲ کتاب به زودی و احتمالا توسط انتشارات قدیانی وارد بازار نشر خواهد شد.
حضور رهبر معظم انقلاب در بیت شهیدان جنیدی
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9003022034
حضور حضرت ماه در بیت شهیدان جنیدی
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9003022034
سلام و خدا قوت
خیلی خوب بود…به قول مبصرمون حرف دل رو زدید داداش.
راستی دلم برای شیخ تنگ شده!
یادش بخیر!
حاجی! یک طرح جلد هم برای سمفونی مورچه ها ساخته ام… خوشحال می شوم نظرتان را بگویید:
http://miladps3.persiangig.com/image/Samfoni_Murcheha.jpg
حسین قدیانی: ممنون برادر!
…
با سلام
بیش از ۳۰ مورد از اتهامات وارده بر مشایی را در لینک زیر بخوانید
مستند است
همراه با عکس و تصویر
http://www.jolbaksetiz.blogfa.com/post-87.aspx
…
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
خونین شهر شهر خون “آزاد شد”
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
{لطفا ریتم شعر راحفظ نمایید)
سلام
سالروز آزاد سازی خونین شهر مبارک باد ان شاءالله
من تا حالا خرمشهر نرفتم ولی شنیدم گویا مردم هنوزم در شهرهای جنوبی وجنگ زده دارند مقاومت می کنند جانانه ,گویا کسی پیدا نمی شود دلش بسوزد برای این مردم ساکت ونجیب, به قول سردار سعید قاسمی مدیران با موتور میروند به خرمشر برای مدیریت با پژو و پرادو بر می گردند به به چه شهر خوبی حتما صلواتیه دیگه
به قول مادر بزرگها: امیدوارم هر کی پول این مردم مظلوم را می خورد به زودی از سرطان جان بدهد بمیرد
زنده باد اسلام
زنده باد سید علی
زنده باد خرمشهر
زنده باد ایران
زنده باد حسین قدیانی
با علی موجودی ۱۴سال پیش از دبیرستان طالقانی دزفول دیپلم گرفتیم. نمازمان را مسجد نجفیه می خواندیم و شب های جمعه با موتور هونداهفتاد مخصوص دزفولیها می رفتیم شهید آباد(گلزار شهدای دزفول تا علی زیارت عاشورا بخواند… علی شاعر بود و هست. از همه مهتر اینکه صریح است و پر درد. چند سالیست عضو هیات علمی دانشگاه شده ولی هنوز کله اش بوی قرمه سبزی می دهد…
این هم آخرین نوشته اش که بدجوری خورد توی حالم… گفتم من هم منتشرش کنم تا بخورد توی حال شما:
در موشک باران، الف، دزفول، در خاک باران هم ؟
روزگاری صدای نامحرم رادیو عراق دیگر برای مردم شهرم دزفول تکراری بود که : «عراق ظرف ۴۸ ساعت آینده اهداف تعیین شده در زیر را مورد هدف حملات موشکی خویش قرار خواهد داد» :
الف – دزفول
ب – . . .
و اگرچه شهرهای مورد هدف در الفبای ابجد عراق تغییر می¬کرد اما جایگاه الف همیشه مختص دزفول بود.
دزفول شهری که از۱۷۶موشک ۶، ۹ و۱۲ متری و ۲۵۰۰ گلوله توپ و۳۰۰ راکتی که پیکر استوارش را مجروح کرد و۱۹۰۰۰ واحد مسکونی و اداری اش را تخریب کرد هیچ گاه شکوه نکرد.
حتی ۲۶۰۰ شهیدش که در طول ۲۷۰۰ روز مقاومت جان را فدای امام و انقلاب کردند، گمنام تر از همیشه ازپشت قاب عکس های خاک گرفته شان دنیا را به نظاره نشسته اند.
شهری که عراقی¬ها به ( بلدالصواریخ – شهر موشک ها) می شناختند و ایرانی¬ها پایتخت مقاومت ایران لقبش دادند.
جنگ تمام شد و آنچه ماند، جز آوار نبود و جز دل¬های شکسته ای که داغ عزیزان را داشت و امید به فردایی روشن بود که شهرم را سرپا نگه¬ می¬داشت.
اما افسوس از آنچه که باید به شهرم می¬دانند تا از آوارهای فروریخته و از تل¬های خاک دوباره واژه¬ای به نام خانه بسازد،
از آنچه باید به شهرم می¬دادند تا قامت خمیده¬اش دوباره استوار شود،
تا پیکر مجروحش مرهم یابد و زخم¬هایش مداوا شود،
چیزی جز القاب گوناگون به شهرم نرسید.
مردمی که گاه تکه پاره¬های عزیزانشان را خودشان با دست از روی زمین بر می¬داشتند و آرام می¬گفتند «فدای سر امام»، مدال افتخارشان را همان لحظه گرفتند، مدال¬های رنگ و وارنگ شما را می¬خواهند چه کنند؟
و امروز سال¬هاست که از روزهای بارش موشک می گذرد ، اما بارش خاک امان شهرم را بریده است و این¬بار نیز مثل سابق که شهرم موشک باران می شد ، آنان که در ویلاها و خانه¬ های نرم و راحتشان و در خنکای بادهای مصنوعی، اکسیژن خالص تنفس می کنند ، از درد شهرم بی خبرند. مگر اینکه گاه خبرنگاری دلش به حال شهرم بسوزد و عکسی از بارش خاک برای بی خبران پخش کند و بگوید :
امروز در شهرهای زیر بازهم خاک بارید:
الف – دزفول
ب- . . .
و آنان نیز کمی عاجزشان درد بگیرد .
آی آنانکه خودتان بهتر می دانید !
به داد شهرم برسید که دارد خفه می¬شود.
نه تنها خفه از بارش خاک که ازبارش باران بی امان بی عدالتی!
اگر باز دهان شهرم را با ترفندی نبندید که چرا شکایت می کنی؟
خاک کربلاست ! خاک نجف است ! کلاً خاک تربت است و شفا بخش!
یا اینکه اهالی بهداشت و درمان در روبروی دوربین نگویند که : این خاک خاصیتش این است که بدنتان را در مقابل تعداد زیادی از بیماری ها واکسینه و مقاوم می کند.
اگر این خاک توفیقی است که نصیب شهرم می شود ،
اگر این خاک شفا بخش است ،
چرا تا گردی از این توفیق به شهر شما رسید ، زمین و آسمان را به هم دوختید؟
ماسک مجانی دادید و شیر و ماست در خیابان ها توزیع کردید؟
نقطه به نقطه آمبولانس گذاشتید؟
مگر نه آن هم تربت بود و شفا بخش؟
شفا کجا و آمبولانس کجا؟
و ای آنکه تجربه ای در تنفس خاک نداری ، می دانی تفاوت من با تو چیست ؟
من هر گاه که خاک خروار خروار از آسمان ببارد ، با صورتی که با ماسک پوشیده شده است، با سری که تند و تند گیج می رود و گلویی که مدام سرفه می کند، باید سر کلاس تدریس دانشگاهم از عدالت دفاع کنم و تو آن روز که گرد و غباری ناچیز خدای نکرده قصد کند سری به شهرت بزند ، یک روز قبل و دو روز بعدش را برایت تعطیل می کنند و عمدتاً سه شنبه و چهارشنبه است که بتوانی با توجه به قانون ( بین التعطیلین ، تعطیل) و با احتساب پنجشنبه تا جمعه ، در ویلای شمالت خوب حال کنی؟
هنوز یادم نرفته است که شهرم ۱۷۶ موشک خورد وگفتند: آفرین مقاوم باش و با اولین موشک هایی که به شهرتو خورد ، جنگ تمام شد.
پس من با الهام از آن تجربه، در غربت شهرم دعا می کنم که گردی از این غبار به شهر تو برسد تا شاید تو تنفس کنی و مزه اش را بفهمی. شاید آنگاه گرد و غبار هم مثل جنگ تمام شود.
علی موجودی
سلام
متنی که در بالا آمده برگرفته از وبلاگ وحید یامین پور است نمی دونم خبر دارید یا نه آقا وحید قرار بود یک شنبه برنامه رو به فردا را اجرا کند که گویا دوباره آقایان اجازه صادر نفرمودند آخر, حرف حق تلخه مشکل امثال یامین پور و حسین قدیانی اینه که حرف حق میزنند آقا شما بیا بگو همه چیز گل وبلبله اگه کسی کاری بهتون داشت
راستی روز زن ومادر را تبریک میگم البته به همه ی خانم ها, مخصوصا مادران و همسران بزرگوار وصبور شهید مخصوصا مادرآقای قدیانی امیدوارم سایه این بزرگواران همیشه بالای سر ملت شهیدپرور ما باشد و ان شاءالله ما قدر همه ی این عزیزان را بدانیم
ولادت درخت امامت، کوثر الهی، سمبل ایثار، قصیده پاکی ها، مثنوی عرفان، غزل خوبی ها، مدافع ولایت، ام ابیها، صدیقه کبری، فاطمه زهرا علیهاالسلام بر همه شیفتگان و
ره پویان طریقش تبریک وتهنیت باد. [گل]
عید میلاد حضرت زهرا بر همه دوستان مبارک.
…
بسم الله و سلام
…
سلام داداش حسین .
فقط امدم خسته نباشید و خدا قوت بگم .
ولادت حضرت زهرا(سلام الله ) هم تبریک میگم . راستی بسیجی امروز ۳ خرداد سالروز آزادسازی خرمشهره
یاد امام خمینی پاینده باد((خرمشهر را خدا آزاد کرد))
رهبر ما خامنه ای زنده باد
یا علی
سلام
داداش کجایی؟
خدا قوت.یا علی مدد.
“لزوما ما با همه منتقدین این روزهای دولت، حتی با همه مخالفین جریان انحرافی، یکی نیستیم. شکی در این نیست که عده ای به بهانه نقد جریان منحرف، در حال تصفیه حساب با خدمات دولت، خود دکتر، و رای ما به دکتر هستند”
…
در مورد این به نظرم اگه یه مطلب بنویسید خیلی جالبه.
توزیع ساندیس بین فلسطینیان در روز نکبت!
http://fa.azadnegar.com/article/%D8%AA%D9%88%D8%B2%D9%8A%D8%B9-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%8A%D8%B3-%D8%A8%D9%8A%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D8%B7%D9%8A%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%86%D9%83%D8%A8%D8%AA
اللهم اجعل عاقبت امورنا خیرا
…
بانوی آب و آینه، مادر جان میلادت مبارک،
مادرم عیدی نمیدهی؟
اللهم عجل لولیک الفرج…
کمترین چیزی که در راه خامنه ای می شود داد،جان است،جان.
در خبرگزاری ها خواندم که آقا رفته اند به خانه ی شهیدان جنیدی ،حیران ماندم از بزرگواری رهبر،از این همه توجه شان.
{خامنهای به تعداد همه مسؤولانی که در این نظام سر کار آمدهاند به خانواده شهدا سر زده است. سر زده هم سر زده است.
خامنه ای موهبتی است که خدا به ما داده.
اسم شب نماز شب ماست خامنهای. ذکر هر شب ماست خامنهای. علی زمانه ماست خامنهای. حسین دوران است خامنهای. سید و سالار است خامنهای. خار در چشم اغیار است خامنهای. مهربان با یار است خامنهای. دلبر و دلدار است خامنهای. حضرت ماه است خامنهای. نایب بقیةالله است خامنهای. عباس نگهدار است خامنهای. مدح خامنهای ثنای سیدعلی، شاد کردن دل مادرش زهراست. فرزند فاطمه است خامنهای. سید و آقاست خامنهای. مثل ماه زیباست خامنهای. حافظ آرای ماست خامنهای. فرزند شهیدی میگفت؛ بابای ماست خامنهای. پیرزنی در جنوب شهر میگفت؛ با ماست خامنهای. جوانی در شمال شهر میگفت؛ چه صبور است خامنهای. دشمن میگفت؛ اعصاب ما را خرد کرده خامنهای. پدر شهید سعید شاهدی میگفت؛ اینها باختند، برد کرده خامنهای. برادر شهید همت میگفت؛ «سلم لمن سالمکم خامنهای». مادر همت خواب «محمد ابراهیم» را دیده که میگوید؛ «حرب لمن حاربکم خامنهای». هر چه دشمن بیشتر به من فحش بدهد، تو را زیباتر مدح میکنم خامنهای. دلنوشتهایم در سال ۱۳۸۸ همه تقدیم تو باد خامنهای.}
قطعه مقدس ۲۶/ ۲۴اسفند۸۸
چه قدر دلم برای این سبک نوشته تنگ شده است.
ما قطعا سه تیری خواهیم ماند !
…
سلام ، میلاد دخت نبی بر شما مبارک باد . مطلبتون مثل خیلی از مواقع خوب و قابل تقدیر بود. امیدوارم همیشه در مسیر ولایت باشید . خوشحال می شوم اگر وقت کردید به من هم سری بزنید تا از تفکرتتان بهرمند شوم . http://andishkadeh1.persianblog.ir
…
سلام
گوگل برای انتخاب نام “خلیج فارس” یا نام جعلی”خلیج عربی” یک نظر سنجی برگزار کرده
برای ناکام ماندن اقدام دشمنان حتما در نظر سنجی شرکت بفرمایید و به دوستان هم اطلاع دهید
لینک نظر سنجی
http://www.persianorarabiangulf.com/index.php
…
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱۸:۵۳
افراد آنلاین: ۲۴ نفر
داداش حسین عزیز بسیجیها فــــــدائی داری…
سلام
ضمن تبریک میلاد بانوی بزرگ اسلام حضرت زهرای مرضیه و روز زن
با بهانه ای خلقت بروزم
http://karamad.info/?p=388
یا علی
قطعه قطعه مهره
سلام
با این ک چند روزه نیستین اما
ممنون ک هستین !
سلام،
با “ناخدای خدا” بروزم!
حتما ببینید!
http://sabteasrar.loxblog.com/
http://adeldarbandi.blogfa.com
به امید ظهور
سلام
میم مثل مادر …
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=73064&categoryID=5763
…
حسین آقای عزیز و …
مگه چی گفتم که سه نقطه کردی کامنتم رو؟!!
داداش ما کلا دوستت داریم چه با سانسور چه بی سانسور!
با سلام
شما میتوانید تصاویر وبلاگ خود را در آپلود سنتر مهندس طلبه آپلود کنید.
منتظر شما هستم
یا علی مددی
آدرس آپلود سنتر مهندس طلبه:
http://www.fupload.ir
آدرس وبلاگ مهندس طلبه:
http://www.zolfaqar.ir
مولای ما سید ما در قران خواندیم که نگویید ایمان اوردیم بلکه گویید اسلام اوردیم .باز در جای دیگر به ما اسلام فهماند که اگر صدای دیگر مسلملنان را بشنوی و از تو کمک بخواهند و کمک بتوانی بکنی و نکنی مسلمان هم نیستی.
هر روز را سپری می کنیم مانند دیروز و ما ۳۶۵ تا یک روز را تکرار می کنیم و فکر این را نمی کنیم که اگر مانند
چینی های بودایی کار می کردیم امروز جایگاه ایران و شیعه در حدی بود که کسی جرات حمله به همسایه هم مذهبمان را نداشت.
پس برادر ما مقصریم که وقت گران بهایمان را بر سر ۹۰ و قهوه تلخ گذاشته ایم و تولید علم و فن را به غریبه داده ایم توف به این ننگ ما که باز میگوییم و عمل نمی کنیم .
این مادران شهدا خودشان فرزندانشان را به قربان گاه فرستادند ولی ما خودمان را در رخت خواب ناز غفلت قربانی می کنیم
.
سلام.
کجایید؟ نگرانیم. مشغول کارهای نهایی چاپ کتابتان هستید؟ آیا؟؟؟
…
…
…
…
سلام داداش
این مصاحبه با سعید قاسمی چی شد ؟
خیلی وقته قولش رو دادی
برای توقف کشتار مردم بحرین به آدرس زیر رفته و بعد از باز شدن این لینک، باید به انتهای صفحه رفته و بر روی گزینه click here to sign petition کلیک کرد. پس از باز شدن صفحه بعدی، در مستطیل اول نام و در مستطیل دوم آدرس پست الکترونیکی (ایمیل) خود را وارد کنید. و نیازی به پر کردن دیگر مستطیل ها نیست، پس از آن بار دیگر بر روی گزینه sign petition باید کلیک کرد.
http://www.petitiononline.com/ssi2011/petition.html
لطفا شما هم این مطلب را در وبلاگتان قرار دهید و به دوستان دیگرتان هم بگویید.در صورت جمع شدن یک میلیون امضا سازمان ملل متحد باید به این موضوع رسیدگی کند.
با تشکر از شما
…
با سلام…
پایگاه فرهنگی راز۵۷ http://WWW.RAZE57.COM
سنگری برای تمامی وبلاگ نویسان ارزشی
در انتظار مطالب، نظرات و پیشنهادات…
آینده از ان ماست…
داداش دلمون تنگ شد…
سید احمد شما یه چیزی بگو حداقل
سلام
خسته نباشی دلاور
بسیار بسیار زیبا بود
****حسین شریعتمداری در کرمان، از جریان انحرافی می گوید:*****
نگاه امروز به جریان انحرافی،برخاسته از بصیرتی آزمون داده است…
http://www.mahannews.com/index.php?option=com_content&view=article&id=2712:H-sh&catid=95:%D8%AE%D8%A8%D8%B1&Itemid=286
بقیه نظراتمون که تایید نشد!
باشد که تایید افتد!
تو پشیمان می شوی
و گریه خواهی کرد
روزی که دیر شده ست
به میر… افهم هم نخواهم گفت
که دیر شده ست برایش…
افهم! یا شیخ افهم…
نه مصریان به خانه باز نمی گردند
که خانه تمامی آنان میدان التحریر است
بمبی به نام فیس بوک گذاشتند
خنثی شد
بمبی به نام تویتر
ترکید
بمبی به نام تو و میر
بمبی به نام ۲۵ بهمن
ترکیدید
در سطل آشغال!
حالا دنبال بمب های دیگرند
اما دوستان محمد عبده
و جمال عبدالناصر
و خالد اسلامبولی
نیاز به فیس بوک ندارند
و مصر
بدون اینترنت هم اموراتش را می گذراند
و بی نیاز به شیخ فضول و میر ذلول
همچنان که غزه و لبنان
با آن شعار مبارک پسندتان تا حال
ایستاد
و حال شان را گرفت
و مصر
هیچ نیازی به شیخ فتنه گر ندارد
خلاف رای شما
مصر به انقلاب ایران افتخار کرد
آقای سید ابراهام السلطنه
آقای اسرائیل زاده
آقای محملباف
صدای مرا دارید؟
و از شجاعت ایران تعریف کرد
حتی گفت امام خامنه ای
اما نگفت خرت به چند شیخ بیسوات
دیدی
خلاف رای شما
نصرالله تنها با یک سخنرانی
اشک سعد حریری را درآورد
و سارکوزی و شما را
سرجایش نشاند.
حالا در مصر
تنها باید لانه خرس و زنبور اشغال شود
وگرنه دستگاه های جاسوسی
کارشان را می کنند
باید مواظب سفیر انگلستان باشند
در تمام جهان
مواظب بی بی سی
وگرنه سی سال عقب می افتند
اگرچه مصر فهیم
مصر بزرگ
تمام این چیزها را می داند
“من تیغ رویارو زنم …”
شما هیچ غلطی نمی توانید کرد
نه با هزار نفر
نه با صد هزار نفر
نه حتی با یک میلیون نفر
که ما شصت میلیون نفریم
و از لج تان ساندیس های ایرانی می خریم و می خوریم
اما به پپسی کولا رای نخواهیم داد
و هیچ نیازی به مک دونالد و کی اف سی نداریم
و هیچ نیازی به بی بی سی و صدای امریکا
شما شب را در استودیوی بی بی سی بخوابید
و صبحانه تان را در استودیوی صدای امریکا بخورید
شما برای خنده ما خوبید
گیرم که برلوسکنی فاحشه هایش را فرستاد
محملباف دوستان بازیگر امریکایی اش را
نوری زاده خواهران اسرائیلی اش را
گیرم که به نفع شیخ کروبی
خانوم هیلاری لشکر کشید
گیرم که با دروغ
طفلان معصوم را به خیابان کشیدید
باز هم شما کمترید
نه مولای ما به شما باج خواهد داد
نه ما
حسین(ع) با یک جبهه جنگید
علی(ع) با دو جبهه
مولای ما با چهار جبهه می جنگد
اما باکی نیست
من دیده ام پسران رهبر را
یک لاقبا و ساده
در میان همین مردم
و دیده ام بچه های فتنه گران را
سوار اسب و یله در انگلستان و دوبی
و دیده ام کدام شیخ
از شهرام خان پول گرفت
و دختر کدام شیخ
مربی اسکی و اسب داشت
و در محله لیان شانپو رای می خریدند
من تمام اینها را دیده ام
و فرش کهنه و ساده خانه آقا گواه است
و شام های ساده آقا را دیده بودم
در کرمان
من دیده ام کدام تان راست می گویید…
**
امشب ولنتاین نازنازی هاست
بادا بادا مبارک بادا
آن روز هم عاشورا بود
و والانتیان شیخ و تو بود
شیخ و گوگوش
میر و سروش
والانتین است
شیمون پرز و نوری زاده
خانوم هیلاری و فائزه
مریم قجر با آن یکی شیخ فتنه گر
والانتین است و همه دست بزنند
جنگ ساندیس و کوکاکولاست
لطفا دست بزنید
باشد شما با شمشیرها و سلاح های عجیب غریب هالیوود بیایید
ما با همین نی ساندیس می آییم
و با همین بچه های بسیجی
و با موتورهای دو ترک و سه ترک ساخت وطن
و با همین پیرزنان و پیرمردانی که هر سپیده شما را نفرین می کنند
افهم یا شیخ مهدی دیروز
افهم یا شیخ مینی جوبها و گوگوشها
یا شیخ گوگوش و داریوش
تو پشیمان می شوی
و گریه خواهی کرد
روزی که دیر شده ست
به میر افهم هم نخواهم گفت
که دیر شده ست برایش …
علیرضا قزوه!
…
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿۲۵۵﴾ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.
خدا سنگرمان را، قطعه ی مقدس مان را، تا ابد برایمان حفظ کند.
عادت کرده ایم به خواندن روزانه دو سه متن در قطعه. این روزها بی قطعه سخت می گذرد.سخت می گذرد.سخت.
چی بگیم آخه…
خداوندا ملت ۳۰۰ هزار شهید ما را آن ده که آن به
قطعه قطعه مهره
داداش حسین
سید احمد
آقای قدیانی
لطفا یکی مارو از نگرانی در بیاره 🙁
عجب غیبت کبرایی دارید شما.
فقط امیدوارم حالتان خوب باشد و مشکلی نداشته باشید و همچنان حالتان خوب باشد…
تغییرات را که که در اول سایت دیدم پریدم اینجا اما دیدم هنوز نظری تایید نشده
این غیبت چند روزه همه را نگران کرده است ها…
انشالله هر جا هستید سلامت باشید
من مطمئن هستم که تمام این مسائل انحرافی از طرف هاشمی است چرا؟
…
سلام
با مطلب تحت عنوان :
” خبر فوری/دروغ سایت متعلق به هاشمی ! ”
به روزم !
یا علی
…
سلام
بابا بصیرت!!!
یه ذره تو این اوضاع دلمون آروم شد به اینکه یکی هست حرفای دل ما رو هم به حاج محمود برسونه.
بهشون بگید:ما تو دانشگاه بخاطرش همه ی آبرومون رو گرو گذاشتیم
کاری نکنه که…
به ریش ما بخندند مهم نیس
ولی وای اگه بیش از این دل آقامون رو خون کنه….
همیشه سیت دعا میکنم ککا (به لهجه بوشهری بخونید)
جریان کتاب هفتادو دو دقیقه قبل از شهادتت چیه داداش ؟
کتاب نه ده و قطعه بیست و شش رو که خریدم به سرعت تمام دوستام برداشتند و دارند میخوننش . نذاشتن که من یک نگاه به این کتاب های با ارزش بکنم
داداش
خیلی گلی دعامون بکن
خیلی چاکریم ولی ما که امتحاناتمونه هرروز داریم به وبتون سر میزنیم و هرروز دست از پا درازتر برمیگردیم
احتمالا نمیخواهید به روز کنید؟
نکنه از وقتی کتاب جدیدتون چاپ شده سرتون شلوغ شده؟؟
شوخی میکنم ولی مارو این همه منتظر نذارید به فکر دل ما هم باشید
سلام حاج حسین . مخلصیم
مخلص خودتو اون موهای شونه نخورده و اون ریشهای درهم برهمت …
اما بعد . ما از روز اول هم با کسی عهد اخوت نبستیم که حالا با یه مویز گرمیمون بکنه و تب و لرز بگیریم . ما با خلوص و اعمال و گفتار اون روزهای دکتر حال کردیم که پای همه ی مصائب رای دادن به او ایستادیم . بد هم ندیدیم . حداقل آقا نزدیک به ۴ سال یه نفس راحت کشید و یه رئیس جمهور حرف حساب فهم را به خودش دید . از اول هم ملاک ما حق و حقیقت بود نه فرد و حزب و گروه . حالا هم چیزی عوض نشده . یه غیر معصوم دچار لغزش شده . اگر بازگشت ؛ فبه المراد و اگر نه که بر دامان کبریایی حضرت دوست گردی نخواهد نشست و تنها خطاکار از قطار همیشه روبه جلوی حضرت ماه پیاده خواهد شد و خسرالدنیا والاخره . تاریخ شیعه آنقدر از این سوار وپیاده شدنها به خود دیده است که نگو و نپرس. لذا آنچه تا ابد باقیست حقانیت ولایت است وبس
پس کی خسته است دشمن ….
داداش…
حاج حسین و همه بچه ها حلالم کنید که عازم بیت الله ام
همه سربازای سایبری حضرت ماه رو یاد میکنم
یا علی
سپهر سخنور
W W W . A R Z I A N . I R
چرا کامنت مارا روی سایت نمیگذارید؟کجائبد؟؟؟؟؟/
…
سلام…
با توجه به هک وبلاگم و حتی تا حدودی در آستانه فیلتر شدن آن پیش رفتم(در چند روز گذشته ) ،دردنامه ای را نوشتم با نام “چرایی فیلترینگ سلیقه ای وبلاگها” که دانستن نظر شما دوست عزیز هم در این مقوله برای من مهم است _سربازان خودسر امام زمان _
ای حسرت جان و تنم
تنها دلیل بودنم
آه ای شهادت العجل آه ای شهادت العجل
چشم من و امر ولی
جان من و سید علی
ای مقتدایم چشمان تو
مومن شدم بر ایمان
در دست مهدی دستان تو
جانم فدای سید علی
جانم فدای سید علی