اسطوره مجازی!

جنبش سبز نمی دانم چه صیغه ای است که دخیل بسته به تابوت این و آن! آن از شیخ ساده لوح، و این هم از مرحوم ناصر حجازی! اما سوء استفاده از اموات -حتی بر فرض که عالم یا اسطوره باشند- قطعا زنده نخواهد کرد نعش بی جان جنبش سبز را. برای اموات فاتحه خواندن، لابد بهتر از آن است که توقع داشته باشی، بلکه زیر تابوت دست از دنیا کوتاه شده ها، معجزه شود! گمانم مرده اصل کاری و آنچه درون تابوت است، جنبش سبز است و باور دارم جنبش سبز بهتر آن است که در مراسم ختم خود شرکت کند، تا اینکه سوء استفاده کند از اموات. اینکه جنبش سبز حیات مجدد خود را به ممات این و آن گره زده، و برای رفتن به قبرستان دنبال بهانه می گردد، هم مرده پرستی است و هم اعتراف ناخواسته این جماعت به مرده بودن. جنبش سبز حکایت آن تشییع کننده ای را دارد که زودتر از میت، به قبرستان می رسد و به جای مرده، خودش را در گور می کند. لابد آنکه زیر تابوت مرد شیک پوش و در مجلس ختم گلر سالهای دور تیم ملی، قصد داشت ماهی بگیرد از آب گل آلود، حتما دلش برای ناصر حجازی نسوخته. دل سوخته آنانی بودند که صادقانه رفتند و زیر تابوت ناصرخان را گرفتند و برایش از خداوند طلب مغفرت کردند. با این همه و هر چند که خود “استقلالی” ام، اما واقعیت این است که ناصر حجازی را “آبی ها” علم کردند تا در برابر اسطوره تیم “قرمز” یعنی “علی پروین” کم نیاورده باشند، که اینجا از آنجاهایی است که باید گفت: “این کجا و آن کجا؟!” شکی نیست که ناصر حجازی گلر خوبی بود، حتی عقاب آسیا بود، شاید -تاکید می کنم شاید!- از عابدزاده هم بهتر بود، اما هرگز مربی خوبی نبود. آنانکه فوتبالی اند، خوب می دانند که کارنامه ناصر حجازی به عنوان مربی، اصلا قابل قیاس با امثال علی پروین و امیر قلعه نوعی، حتی منصور ابراهیم زاده و مجید جلالی نیست. به صرف یک موفقیت در “محمدان بنگلادش” نمی توان چندین و چند نمره منفی در کارنامه مربی گری ناصر حجازی را نادیده گرفت و به صرف خوش تیپ بودن، بلکه عقاب آسیا بودن، بلکه تر چند پیامک، نمی توان بذل و بخشش کرد عناوین و القاب را و “اسطوره” خواند ناصر حجازی را، که اگر ناصر حجازی اسطوره بود، مثل علی پروین در همین مملکت می ماند و وقت جنگ و تنگدستی ترک دیار نمی کرد. البته الان که دست ناصرخان از دامن دنیا کوتاه شده و باید برایش فاتحه خواند و یادش را گرامی داشت و ذکر خوبی هایش کرد، یک چیز است، و اینکه عده ای بخواهند با سوء استفاده از تن بی جان ناصر حجازی برای جنبش سبز “حیات مجازی” درست کنند، یک چیز دیگر. احساس را اما کنار بگذاریم، باید پذیرفت که حجازی نه “اسطوره ملی” بود و نه حتی مربی خوبی برای آبی ها، و الا این همه در ورزشگاه آزادی نمی شنید این شعار را از همین آبی ها که؛ “حجازی حیا کن، استقلال را رها کن!” احساس پرستی و مرده پرستی را اگر کنار بگذاریم، باید بپذیریم که همین الان هم و برفرض زنده بودن ناصر حجازی، هواداران استقلال حتما امیر قلعه نوعی و حتی می خواهم بگویم یکی مثل صمد مرفاوی را به حجازی ترجیح می دادند تا از تیم رقیب طعنه های جورواجور نشوند که: “حاجی فیروز!…”. اما اینکه چرا ناصر حجازی هرگز به مربی گری تیم ملی نرسید، بیش از آنکه دلیل شخصی و شخصیتی داشته باشد و بیشتر از آنکه ناظر بر برخی رفتارهای ناصر باشد، “دلیل فنی” داشت و این دلیل نشات از کارنامه ناموفق او در عرصه مربی گری گرفته بود. این هم که می گویند حجازی “بله قربان گو” نبود، نه اینکه می خواهند لطفی به حجازی کنند، بلکه می خواهند موهبتی را نصیب جنبش سبز کنند. اولا؛ وزن ناصر حجازی آنقدر نبود که “بله قربان گو” بودن یا نبودنش اهمیتی داشته باشد. ثانیا؛ حجازی اغلب چوب غرور بی جا و توهم بی حدش را می خورد؛ آنجا که حتی از تیم های شهرستانی پیشنهاد نداشت، اما نامزد انتخابات ریاست جمهوری می شد، آنجا که چشم دیدن موفقیت دیگر مربیان استقلال مثل همین امیر قلعه نوعی را نداشت، و آنجا که معتقد بود کارلوس کی روش مربی بزرگی نیست! ثالثا؛ بر خلاف این مظلوم نمایی که همیشه ناصر حجازی شگردش بود و این روزها زیاد درباره اش مظلوم نمایی می کنند، واقعیت این است که ناصر حجازی در زمان حیات حتی بیش از استحقاقش مشمول لطف و بخشش شد. هوایش را می داشتند، می گفتند که مسئولان آمده اند سوء استفاده کنند از محبوبیتش! هوایش را مثلا نمی داشتند، می گفتند که ناصرخان دارد چوب زبانش را می خورد! حرفم این است: ملت ما تا “اسطوره واقعی” دارد، حتما مرده پرستی نمی کند. حرفم این است: جنبش سبز بهتر است به جای مرده پرستی، برای نعش بی جان خود فاتحه بخواند.

روزنامه وطن امروز/ ۹ خرداد ۱۳۸۹

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. فرزاد می‌گوید:

  2. دست به دامن مرده ها نشن چیکار کنن!

  3. ف. طباطبائی می‌گوید:

    این سبزها از همون اولش هم مرده پرست بودن.
    از همون تشییع جنازه منتظری. گفتم منتظری یاد شعار اون روز سبزها افتادم.
    *عزا عزاست امروز……. منتظری مظلوم پیش نداست امروز* 🙂 یادش به خیر چقدر خندیده بودیم.
    کلا اینا نه که مردن، به مرده ها خیلی علاقه دارن. ایییییییشالله بعضی ها بمیرن و سبزها بازم از این مرده پرستی ها راه بندازن. اشکال نداره ما تحمل میکنیم.

  4. سید محمود می‌گوید:

    ایول داداش حسین-جواب دندان شکنی به بعضی ها دادی -همونایی که تو این چند وقت این بنده خدا رو الکی گنده کرده بودن-بخصوص ع .ف

  5. هوشنگ می‌گوید:

    آی گل گفتی!!!
    سبزی های هرزه هر چه که به زنده ها گفتند و التماس کردند کسی برایشان تره هم خرد نکرد حالا دست به دامن مرده ها شدند .
    خدا به حال خانواده مرحوم حجازی رحم کند و اینها را از دام این بی آبروهای سیاسی برهاند .

  6. سلاله 9 دی می‌گوید:

    سلام هزارباره بر قطعه مقدس و معزز ۲۶
    این متن تحلیل عمیقی بود از حال و روز جریان به اصطلاح سبز .
    خیلی پسندیدم این نوشته را.این روزها به خاطر همان مرده پرستی و احترام به میت و این جورحرف ها،این حرف ها را کسی نمی زند؛این واقعیت ها را کسی نمی گوید.
    من که نمی دانستم اماچند روز پیش که پدرم گفت این مرحوم می خواسته رییس جمهور شود،خیلی تعجب کردم که بنده ی خدا پیش خودش چه فکری کرده بوده.

  7. زلزال می‌گوید:

    به نام خداوند جان و خرد,

    و با سلام به شهیدان که مصداق” احسن القصص” اند,

    همانطور که میدانید در سوره مبارکه یوسف از شرح ما وقع به عنوان “احسن القصص”

    نام برده شده است.

    یعنی داستان جاری و زنده ای که قوانین و سنت های جاری بر آن تکرار پذیرند ، چون شهیدان.

    و اما “اسطوره” در فرهنگ قرآنی محدود در زمان گذشته و آمیخته با مجاز میباشد.

    بگذریم.

    خاطره ای نقل می کنم از یکی از دوستان مناسب حال و موضوع :

    ” پدر خانم بنده فوت کرده بود و همه در کنار پیکر مرحوم سوگواری و بی تابی می کردند و هرکس از حسن سلوک و اخلاق حسنه اش یادی می کرد با گریه و حزن.

    خواهر مرحوم با گریه و خود زنان گفت:

    داداشم تاج سر همه بود!

    دو هفته ای از درگذشت آن مرحوم نگذشته بود که خواهر مرحوم “سرتاج!” مراسم شیرینی خوران و عقد مفصلی برای دخترش به پا کرد”.

    حکایت “اسطوره سازی” یاد شده نیز بنوعی داغ کردن تنور برای “شیرینی خوری”

    “انحراف” و “فتنه” است که “تاج سر” شیطان بزرگ اند از دیدگاه “خواهر خواندگی”!.

  8. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    یادم نمی ره ایام فاطمیه همین امسال تلویزیون اون طنز مزخرف رو پخش کرد هر چی هم اعتراض کردیم گوش هیچ کس بدهکار نبود ولی همین تلویزیون روز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها برای همین (به قول خودشون) ناصر خان عزادار بود.
    اینقدر گفتن اسطوره که حتی اسطوره های واقعی سوم خرداد هم یادشون رفته بود.
    من یکی که ازشون نمی گذرم

  9. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی
    تحلیل خوبی بود. البته قسمت های فنی فوتبالی را من خیلی سر درنمیارم. البته نتیجه نگرفتن حجازی اظهر من الشمس است.
    اما میگن شب ولادت حضرت زهرا(س) هر کی برنامه۹۰ دیده دلش کباب شده. بعید میدونم تلوزیون شب شهادت حضرت چنین همتی داشته باشه. خدایا مملکت را از دست فوتبال نجات بده. آمـــــــیـــــن!

  10. محسن می‌گوید:

  11. ترگل شیعه می‌گوید:

    مرده پرستی می کنن اون وقت دم از روشن فکری هم میزنند

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    آخ که دلم همونی میگه که داداشم میگه ، ولی زبون گفتن و قلم نوشتنش ، مختص مختص مختص داداش حسین گل گلابه .

  13. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین!
    بعد از چند روز که از مرگ آن مرحوم (خدا بیامرزدش) میگذرد این اولین متنی است که حقیقت محض است.
    خدا نکند بعضی ها را جو بگیرد! چه پیام تسلیتهائی که این روزها از بعضی ها ندیدیم!

    بیچاره حجازی با این طرفدارانش! در تشییع جنازه اش بیشتر از صلوات و فاتحه صدای کف و سوت بلند بود!!!

  14. ن.بهادری می‌گوید:

    خیلی خوب بود.

  15. کامران می‌گوید:

  16. ناشناس می‌گوید:

    سلام یکم مراعات آقای حجازی را میکردید و در این فضا یکسری حرفهارا فعلا نمیگفتید حرفهای حقتان بیشتر به دل مینشست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.