به سراغ مرگ برویم…

دیوونه داداشی/ شهید جانعلی جاری: من خودم از آقا و سرور خودم حسین (ع) درس مبارزه و جهاد و درس شهادت را یاد گرفتم، من آموختم که زندگی مادی، نکبت بار است و نباید منتظر باشیم که مرگ ما را فرا بگیرد بلکه ما باید به سراغ مرگ برویم…

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    ممنون دیوونه داداشی؛
    عالی بود انتخابت.

    “نباید منتظر باشیم که مرگ ما را فرا بگیرد بلکه ما باید به سراغ مرگ برویم…”

  2. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  3. سلاله 9 دی می‌گوید:

    « هنر آنست که بمیری، پیش از آن که بمیرانندت . مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مرده اند »

    ( شهید آوینی)

  4. سجاد می‌گوید:

    سلام
    کجایید ای شهیدان خدایی ……

    یا علی مدد.

  5. سیداحمد می‌گوید:

    درد بی آرام دوست…

    می خواهی با خدا رفیق شوی اما نمی دانی چگونه! احساس می کنی دلت برای خدا تنگ است! احساس دوری می کنی، فکر می کنی او تو را دوست ندارد، صدایت را نمی شنود و به تو محل نمی گذارد!
    می خواهی عاشق خدا باشی، می خواهی اسمش که بیاید قلبت به تپش بیفتد، بدنت گرم شود و خون در رگهایت بدود. دلت می خواهد نوازش خدا را احساس کنی، از اینکه تا به حال نتوانسته ای یک نماز درست و حسابی برایش بخوانی، خودت هم ناراحتی! دلت می خواهد سرت را که به خاک می گذاری دیگر برنداری!
    می گوئی چرا من نمی توانم ذکر خدا بگویم؟ چرا اینقدر غفلت دارم؟ می گوئی چرا ذکر خدا برایم شیرین نیست! چرا محبت خدا در دلم نیست؟!
    عملت نمی گوید اما دلت می خواهد به خدا بگوید:

    زعشق هر چه سرایم توئی تمام توئی
    تو روح مهری و معنای عشق تام توئی…

    می بینی که پیامبر اکرم(ص) در موردش فرموده:

    اَنتَ الذی سَجَدَ لَکَ سَوادُ الَّیل و نُورُ النَهار و ضوءُ القَمَر وَ شُعاعُ الشمس و دَویُ الماء وَ حَفیفُ الشَجَر.
    تو کسی هستی که سیاهی شب، روشنائی روز، نور ماه و شعاع خورشید و صدای شرشر آب و حرکت برگ درخت برایت سجده می کنند.

    نا امید می شوی و می گوئی:
    من از کجا! عشق از کجا!
    تو من را برای چه می خواهی!
    تو عشق من را می خواهی چه کار؟ این همه عاشق!

    آه می کشی، دلت می سوزد، اشکت گرم گرم جاری می شود، پیر باشی یا جوان فرقی نمی کند! آرزو آرزوست و دنبال چاره می گردی.
    اما می دانی او خودش چه می گوید؟

    می گوید:
    و نحن اقرب الیه من حبل الورید.
    و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم. (سوره ق، آیه۱۶)

    می گوید:
    هو معکم اینما کنتم
    هر جا شما باشید او هم با شماست. (سوره حدید آیه۴)

    و می گوید:
    ما یَکونُ مِن نَجوی ثلاثَةٍ اِلّا هُوَ رابِعُهُم و لا خَمسَةٍ اِلّا هُوَ سادِسُهُم
    (هیچ رازی را سه کس با هم نگویند جز آنکه خدا چهارم آنها، و نه پنج کس جز آن که خدا ششم آن ها است. (سوره مجادله، آیه ۷)

    پس تو چرا احساس نزدیکی به خدا نمی کنی؟ چرا عاشق نیستی؟ چرا اینقدر غفلت؟
    می دانی جوابش چیست؟ می دانی محبت و انس با خدا چگونه به دست می آید؟ می دانی چگونه به خدا نزدیک می شوی؟ چطور عاشق خدا می شوی؟
    جواب سوالاتت تنها در یک جمله است!
    خدا نزدیک است، خیلی هم نزدیک، از رگ گردن نزدیک تر! و مگر نزدیک تر از رگ گردن کجاست؟
    او قریب است اما تو دوری!
    قدر خدا را نمی دانی. باید نزدیک شوی! اما چگونه؟
    با دغدغه خدا را داشتن، با خدا خدا کردن. الله الله گفتن. با ذکر و سجده و عبادت و خلوت با خدا…
    این است که عبودیت می آورد. پیامبر هم اول بنده خدا می شود بعد رسول او، و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله…
    و همین محبت و انس با خدا را به همراه می آورد و تو را عاشق می کند و اگر می خواهی بدانی، این ها توصیه های همیشگی آیت الله کشمیری است:
    ذکر، نماز با توجه، نماز شب، قرآن، خلوت، سکوت و ….
    احوال آیت الله کشمیری را بخوان.
    از ذکرش، از نمازش، از نماز شب و قرآنش،
    در حین خواندن جواب سوالات و مشکلات خود را هم در لابلای آن پیدا کن و از او نیز بیاموز!

    ما هم می توانیم نزدیک شویم؛
    ما هم می توانیم عاشق خدا باشیم؛
    اگر عارف نشویم عاشق که می توانیم باشیم…

    می خواهی عاشق شوی؟
    پس شروع کن و از خود او هم کمکم بخواه!

    اللهم اَذِقنا حَلاوَةَ وُدِّکَ و قُربِکَ… (مناجات خمس عشر)

    ((این متن برگرفته از کتاب “شیدا” است که در تجلیل از عارف بزرگوار “آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری” نوشته شده است.))

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.