۳ بهاریه آخر مسابقه قطعه ۲۶

نجوایی با سید/ نویسنده: نسیم مرادپور

خیال سرو قدانت به پیشواز آید/ مگر به کشور آزادگان سفر داری
گمان مکن که فراموش من شوی هرگز/ تو آن نه کز سر دیوانه دست برداری
سری به روزن ماهم بزن ای ماه/ چه شد که از نوازش زندانیان حذر داری
شمیم زلف تو دیوانه می کند گاهم/ مگر هنوز از این کوچه ها گذر داری

سید جان سلام ! من امشب می سوزم از داغ تو که سوخته بودی شقایقم. دلم می شکند و عودی روشن می کنم به یادت، بوی شهادت می پیچد در مشام دلتنگی ام. بی قرار می شوم. من این غم مقدس را به هیچ شادی مصنوعی و مبتذلی نخواهم فروخت. این گونه با اشک هایم بر خاک باران خورده ی مزارت بیعت می کنم؛ الهی! ایاک نعبد و ایاک نستعین. تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم؛ ما را به راه راست هدایت کن به همان راه خاکی که می رفت به سوی فکه، قتلگاه آقاسید و سعید سعادتمند. پاهای خسته ی ما را نیز به آن راه بکشان. هوا، هوایی بهاری بود و پس از باران؛ بارانی که دیشب باریده بود بر خاک فکه. سید بود؛ راوی روایت فتح و دوستان. دیشب من بودم و خاطره های تو. تمام شب در یادت بودم، تمام شب بی خواب شده بودم و رؤیای شهادت تو را می دیدم! جای پاهای مردان خوب روی خاک هنوز پیدا بود و هر که پشت سر شماست باید بیاید و پا روی جاپای شما بگذارد که بقیه ی راه ها و حاشیه ها خطرناک است. خوابم می آید و صدای ناله های تو که با زخم، یا زهرا می گفتی، خواب مرا پرواز می دهد. کفترهای اهلی و پشت بامی روزمرگی هایم در این شب دیجور با صدای پاهای تو که روی خاک فکه می روی سوی شهادت، نرم نرمک آرام و بی صدا می پرند از روی پلک های خواب، کفترها می پرند، کفترها عشق می شوند، کفترها چشم، کفترها یاد می شوند و می آیند بالای پیکر تو، بال می زنند و بال می زنند. تو رو به آسمان بر سینه ی خاک افتاده ای با چشم های نیمه باز… ثانیه های آخر می شتابند به سوی ملائک که بیایند با هودجی از نور، بیایند که روح بزرگ سید را به آسمان هفتم و از آنجا به عرش خدایی ببرند. می آیند که پاکیزه ترین نفس تزکیه شده را از سدرة المنتهی بگذرانند، صدای بال های فرشته ها که می آید طنین پرهای کفتران پشت بامی به گوش تو نمی رسد. ما تنها مانده ایم سید و تو را می نگریم که بار بسته ای و می روی که در بالا بایستی و در امتداد تاریخ، وسعت روح خویش را مشاهده کنی… برانکارد تو را می دیدم که چهار گوشه اش را دوستانت گرفته اند؛ همان جا، فکه را می گویم؛ عود پایان می گیرد و بوی تربت کربلا تمام خاک را در بر می گیرد. ذکرهای آخر بر لبانت نقش می بندد. در میان واژه های یا زهرا ی پی در پی دعا می کنی، روی همان برانکارد شهادت: اللهم اجعل مماتی شهادة فی سبیلک… خدایا گناهانم را ببخش و شهیدم کن. تو به تاریخ شقایق های آتش گرفته می پیوندی. سید جان، تو فردا می شوی و دیروز می شوی، تو مشق کودکان دبستانی فردا می شوی تا از روی خط تو مبارزه ی همیشگی علیه دشمنی که همیشه در کمین است را مشق کنند و نغمه های محزونت را لالایی. پارچه ی سفیدی روی تو انداخته اند و تو تمام شدی در چشمان ظاهر بین دنیا و می روی و محو می شوی. آن رفیق و همراه تو روی تلی از خاکستر نشسته و با بهت نگاهش، تو را بدرقه می کند… مرتضی خداحافظ!… کسی ترانه ی خداحافظی را می خواند و دلم دود می کند، خبر دار می شوم که خانه ی دلم آتش گرفته، می دوم حیران به سویت که از تو کمک بخواهم. بگویم سید بازگرد. کاش نروی… یا دارند تو را می برند؟ دوربین روی خاک افتاده، دستانت زخمی و قلمت خونین. سید جان! کارت نیمه تمام مانده، می شنوی؟… برمی گردی و نگاه می کنی… ابرها می آیند و باران نم نم، آغاز می کند باریدن را. دلم تنگ و تنگ تر می شود. خاک فکه بوی باران خورده ی خیسی می دهد. قلبم درد می گیرد و می خواهم فریاد بزنم. دست می گذاری روی دهانت مثل سکوت و می گویی: هیس! شهر در پناه شهداست… “بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند، راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز دررفتن است”… تو می روی و پشت سرت را می پایی و ما را خواب می بینم یا بیدارم که می گویی: “و من به همه ی بسیجیان امید بسته ام…” کفش هایم را درمی آورم و می گریزم، می پرسی کجا؟ می گویم: کار دارم، کارهای نکرده! می روم که بیدار شوم از خواب دوشی و پرندوشی، از خواب شوخ و بی معنی بازیگوشی، از خواب بی اویی و فراموشی. می روم که زود به کلاس اول مدرسه ی آن وری بروم برای ثبت نام، آنجا که معلم یکی است و صفرهایی تهی از خود که در کنار قامت الف، بی نهایت می شوند و فارغ التحصیلان هوای نفس که بسیجی می شوند!… آقامعلم، خوب می داند آن که دل به ﭽشمان خداجوی امام حسین بسته، می فهمد که لذت یک زیارت عاشورا خواندن و پرواز روح در یک سحر دل نواز دو کوهه هرگز برابری نمی کند با لذت های ابلهانه و خوش گذرانى هاى بچه گانه… سید مرتضى با یک صد هزار ستاره ى کهکشان راه مکه ایستاده مثل ماه، هنوز به آوایی دل نشین تو را می خواند با مردم بالا: “راه ما راه سید الشهدا است…” فقط جواب اشک های آن ستاره ی اسیر خاک را می دهد که پای در راه شیری نهاده است، آن ستاره ای که می خواهد نیمه شب با علی به سوی کعبه برود، با کوله پشتی اخلاص، بر دوش… صدای اذان از مأذنه های آسمان هفتم می پیچد در گوش روح خسته ات. با اشک توبه وضو می گیری، هنوز یک زندانی هستی که مثل مسعود سعد در قلعه ی “مرنج” از پشت میله ها، از روزن تنگ این دنیا چشم به بالا دوخته ای، شهر علی! “دیاری که در آن کبوتران همه در آفتاب پرواز می کنند”… آنجا که قاصدک های شهادت از دستان شهدا می افتند بر خاک برای بسیجی ها، ساده دلان فهیم و پاک!… صدای سید هنوز دارد می آید که با گروه روایت فتح لحظه های آخر، کجایید ای شهیدان خدایی را زمزمه می کند. کیست که دلش برای شهادت پر نکشد؟ سید دیروز صبح رفت، پس از باران. می دانی طوفانی در پیش است ولی باید بگذری و بروی. می دانی حاشیه ها تاریک است برای همین پاهایت را روی جای پوتین های شهیدان گمنام می گذاری که روی خاک مانده یادگاری و آموختی که “این بیت الاحزان مهبطی است در هجران تا بسوزی و از آتش فراق، ققنوسی برآید با بال های آتشین که تو را بر بال های خویش از سدرة المنتهی نیز بگذراند. زمین در انزوای کهکشان سر در گریبان ماتم فرو برده است و بر تنهایی امام عصر می گرید و ستارگان، شمع گریان جمع غریبانه ی اصحابند”… بی قرار می کنی ما را مرتضی! چه کنیم؟… “و ذات بشر عین بی قراری و تحول است؛ قرار انسان در بی قراری است، چرا که او دارالقرار را در بهشتی بیرون از این عالم می جوید و بهشت های زمینی هر چند او را برای زمانی کوتاه بفریبند، نمی توانند که از هجرت معنوی بازش دارند. این یک کشش ماوراء الطبیعی است که تعطیل بردار نیست، اگرچه ممکن است همچون جزر و مد اقیانوس ها در تبعیت از یک نظم ادواری شدت و ضعف داشته باشد!”

کار قشنگی از دیوونه داداشی

“بهاریه ای گلچین” از بهاریه های شما ستاره ها!… به ترتیب از ۱ تا ۷۲  

اشک امانم را بریده بود ولی خوردمش، تا مبادا ببینند چشم گریانم را… (۱)
خاطرات هر سالم تکرار مکرراته… (۲)
مثل مردن و زنده شدن می مونه… یعنی غنچه ها هم برای باز شدن درد می کشند؟ (۳)
دنبال آقامون بگردیم… (۴) بین زمین و آسمان…(۵)
من بهارنود را تنها در خانه خواهم ماند تا خدا چه خواهد… (۵)
یا خدا یعنی چی؟… چه خجالتی کشیدم موقع گفتن این کلمات… (۶)
هر چه خون بود، پاشیده شده بود روی این قسمت کاغذ… (۷)
می دانم که ثانیه های آخر بود… نفس ها در سینه حبس شده بود… چیزی به تحویل سال نمانده بود… (۸)
زنده ماندن و نه زندگی کردن!… (۹)
این کجا و آن کجا… و من اولش می خواستم بروم به همان نا کجا که انگار شهدا گوشم را گرفتند و برم گرداندند… (۱۰)
“خانه ی حسین، خانه ی عشق است…” (مهدی محمد زاده) وب طرح یک آرزو…
برای برگشتن به خانه آماده شدیم… (۱۱)
برای لحظه ای حس کردم قلبم نمی زنه، لحظه شماریم شروع شد… (۱۲)
آماده بشین می خوام جایی ببرمتون که تا حالا هیچ کاروانی رو نبردم، جایی که هنوز بکر مونده… (۱۲)
روز اول سال نو… روز جمعه… (۱۳)
بگذار غریبه ها بدانند که الله عاشقانش را به قتلگاه عشق می کشاند تا مبتلایشان کند… (۱۴)
چه ابتلایی؟ چه حزنی؟ چه دردی؟ چه فراغی؟ چه سوزی؟… (۱۴)
هیچ وقت زمستون رو حس نمی کنم… (۱۵)
امسال من مسافرم… (۱۶)
آمدم که بگویم این دستهای خالی، دخیلتان… من امسال هنوز خانه تکانی نکرده ام… چقدر اشکم اسیر است خدایا… اصلآ آمدم که گریه کنم… چه درمانده اند کسانی که شما را ندارند… (۱۷)
…حیات تازه یافتن توسط شهدا چه قدر شیرین است؛ آن ها تو را به عید دیدنی دعوت می کنند… (۱۸)
آیه بودنش را با سر انگشتهای دلم حس کردم… (۱۹)
سراسر زیارت و عشق،… “الهی لک الشکر و لک الحمد”… (۲۰)
من گدای این همه کرم بودم و چه لطفی داشت این گدایی… (۲۱)
آهای جا مانده! بگو سیب… (۲۲)
خوابش رو دیدم که دستم رو گرفت و منو برد کنار ضریح مولا… (۲۳)
تا دل آسمان می رفتی و بر می گشتی!… (۲۴)
چراغا روشن!… (۲۵)
چه لذتی دارد شور عید را با شفای مادر جشن گرفتن… (۲۶)
عشق اولین و آخرینم بود و تمنای کلامی ازش داشتم… (۲۷)
اما آن مخلوق زیبا را هنوز خالقی ست زیباتر… می روم، می روم زیبایی ها را دوباره ببینم… (۲۸)
فقط می تونم بگم: “یاد باد، آن روزگاران یاد باد…” (۲۹)
سرگرم بازی تقدیر بودم که بازی دوباره ای شروع به شکل کردن گرفت، من ماندم و سرگشتگی غروبی پر از صدا… (۳۰)
هجمه ای که نه تنها آشقته ام نمی کند که در آرامشی خاص فرو می روم… شاید اما… (۳۱)
… از خوشحالی بال در آوردم… و من رهسپار میعادگاه و سرزمین عشق شدم… (۳۲)
“…خدایا قسمت می دهم این بار به خون خودت آن سید و سالار شهیدان / دل غم زده ی شیعه ی مولا به فرج شاد بگردان…” (۳۳)
آه… (۳۴)
… با همون روی گشاده به ما خوش آمد گفت،… با همون لبخند قشنگ ما رو بدرقه کرد… (۳۵)
جز خود و خدایش کسی نمی داند، (۳۶)
در جدال عقل و حس، عقل، مغلوب احساساتم می گشت،… اشکی هم چاشنی هوای بهاری… (۳۷)
می تونی هق هق دلتنگیت رو هوار بزنی و مطمئن باشی که گم می شه و می رسه به جایی که باید برسه!… (۳۸)
… خودت وارد زندگی ام شدی و چه خوب کردی که آمدی… (۳۹)
دارم در همین حال و هوا نفس می کشم و زندگی می کنم… (۴۰)
“با نفس گرم سینه زنای تو، می خونه دلم به هوای تو”… (۴۱)
من یه حال عجیبی دارم… (۴۲)
به یاد کلاس قرآنی افتادم و “خدایی که همین نزدیکی است”… (۴۳)
دوباره آسمان مانند آیینه شد… (۴۴)
اجازه می دهی به جای بهاریه، نامه ای عاشقانه بنویسم؟… (۴۵)
خاطره ی دل من است عاشقی!… (۴۶)
شاید سال بعد من هم راهی نور شدم!… (۴۷)
تا آن لحظه در هیچ کجا از خورشید نخواسته بودم که اندکی بایستد… (۴۸)
برای دلم صواب این بود که ببینمش و کمی آرام شوم. (۴۹)
آخر شب هوس دیدن قطعه ۲۶ زد به سرم… (۵۰)
لابد داشت خوش می گذشت که تا نماز صبح در بهشت زهرا ماندیم… (۵۱)
انگار قرار بود در لحظه تحویل سال اتفاق خیلی مهمی پیش بیاید… (۵۲)
گاهی اونقدر افکار و اندیشه های گوناگون به من فشار می یارن که ضعف می کنم … (۵۳)
با شنیدن نام عید دوران کودکی به یادم می آید… (۵۴)
حالا سالهاست که زیر لبی با هم حرف می زنیم… (۵۵)
توی آن وانفسای سرگردانی که برای ما حکم قیامت داشت. (۵۶)
شب سختی بود اما گذشت تا بهار رسید… (۵۷)
اما حسینیه گردان تخریب راحال و هوایی دیگر است؛ در آن جا خوب درک می کنی این کلام را…. (۵۸)
دادم دوستم با دست خط خوبش روش بنویسه: (۵۹) ”شد بهانه ای برای شروع یک جا مانده”… (۶۰)
آخر نظاره گر بوده ام عاشورا را، فرات را، موج را… (۶۱)
قرارمان بین الحرمین بود. آه از بین الحرمین و حس ملکوتی آن… (۶۲)
ما در پایگاه ها پرونده نداریم! پرونده های ما دو جا بایگانی می شود! در دو بین الحرمین!… (۶۳)
دیشب کجا و امشب کجا. دیشب منتظر تحویل سال و امشب منتظر شنیدن: بسم الله القاصم الجبارین… (۶۴)
من اونجا بود که واقعآ فهمیدم “از دو نقطه فقط یک خط راست می گذره”… (۶۵)
مثل ماهی سر سفره عید که از تنگ تنگش خسته شده و همه ی آرزویش رسیدن به دریاست، (۶۶)
دل مان عادت کرده است دیگر به بی کسی… (۶۷)
اصلآ نمی دانم چگونه شد آن زمان که همه پرستو ها داشتند به آشیانه بر می گشتند، (۶۸)
تو آمده بودی، با دوازده شهید دیگر… من بهت زده، بغض کرده بودم و نمی دانستم تو اینقدر به دلم نزدیکی!…(۶۹)
“صدای اشک”…
این اشک از جنس اشک های من نبود از جنس آب کوثر بود… (۷۰)
… داشتم احساس جدیدی را تجربه می کردم… (۷۱)
شادی روح همه ی شهدا و مادرانشان صلوات می فرستید؟… (۷۲)

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ فدایی رهبر

پایان مسابقه بهاریه/ آغاز رای دادن شما به ۵ بهاریه برتر

یک: قشنگ بود گمانم که با عدد مقدس هفتاد و دو، مسابقه بهاریه قطعه ۲۶ به اتمام رسید.
دو: لطفا عدالت را در قضاوت رعایت کنید؛ نه لزوما مثل قوه قضائیه!… 
همه نوشته ها در ستون “۰۶ : ۲۰” است الا بهاریه یک و بهاریه ۲ تا ۶ و بهاریه ۷ و و بهاریه ۳۳ که شعر امین محسنی مقدم است و بهاریه ۴۶ و ۳ بهاریه همین پست. برای آنکه حق دوستی ضایع نشود، بعد از مرور همه بهاریه ها داوری کنید. میثم عزیز مدیر سایت هنری دوئل زحمت داوری طرح ها را خواهد کشید. از میثم و همه شما خوبان ممنون. برای داوری حتما نام نویسنده و عنوان/ تیتر بهاریه را ذکر کنید. سروده این پست که کار مهدی محمدزاده است، در مسابقه شرکت دهید. تا ۲ شنبه برای داوری وقت دارید؛ پس ازمیان همه بهاریه ها داوری کنید تا به بهاریه های آرشیوی ظلم نشود. 

قطعه ۲۶: مدیر وبلاگ “پابه پای ماه” همراه بهاریه خود ۲ عکس هم فرستاده اند که در زیر می بینیم و می خوانیم. با سپاس از ایشان و بهاریه خوب شان…

باید بنویسمت…

نرگس، وبلاگ پابه پای ماه/ بهاریه ۶۹: الان که می گویم بهار، تمام اتاق را عطری پر میکند که می دانم از آن توست، می دانم می گویی هنوز هم مرا یادت هست… یادت هست؟ ثانیه ها به تیک تاک حضور تو سپری می شدند، من که نمی دانستم تو آن شب آنجایی! اگر می دانستم بهانه نمی گرفتم چرا شلمچه نه، چرا طلاییه نه، چرا شرهانی نه، چرا… اگر می دانستم که نمی رفتم سجده تا چند لحظه پلک هایم را روی هم بگذارم و خستگی در کنم! صاف می نشستم و خیره می شدم به در که ببینم تو کی از راه می رسی! اگر می دانستم که با دلخوری به دوستم نمی گفتم خوابم می آید! می پرسیدم پس چرا نمی آید؟! البته حضور تو در چند سطر نمی گنجد؛ ولی باید بنویسمت! می دانم تو مرا یادت هست؛ مرا، بغل دستی ام را، دوستم را، خانواده ام را، رهبرم را…؛ تو حواست به همه هست، می دانم اگر من مواظب لبخند آقا نباشم تو هستی؛ این منم که مدام تو را فراموش می کنم. ولی این چند دقیقه باید برای تو بماند، این بغضی که از لحظه سال تحویل در گلویم مانده، این نگاهی که هنوز هم خوابش می آید… وقتی آمدی انگار همه صلوات فرستادند؛ یا شاید هم خواستند بفرستند و نتوانستند، ولی اشکها قطره قطره الماس شد و چکید، لحظه سال تحویل، همه داشتند “یا مقلب القلوب…” می خواندند و ما با قلب های منقلب خواندیم “اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ”. خواندیم “اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ الاْیمانِ وَ التَّوْحیدِ”. خواندیم “اَشْهَدُ اَنَّکُم قُتِلْتُمْ عَلی مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ”. خواندیم”اَشْهَدُ اَنَّکُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بکُمْ لاحِقُونَ”. شما بر ما سبقت گرفتید… تو آمده بودی، با دوازده شهید دیگر… من، بهت زده، بغض کرده بودم و نمی دانستم تو اینقدر به دلم نزدیکی…! الان که می گویم بهار، یاد خیلی چیزها می افتم، مخصوصا یاد دلم که در معراج الشهدا پیش تو گذاشتمش و آمدم!

مسافر کربلا

م. سادات سلیمی/ بهاریه ۷۱: قلم را در دست می گیرم و به گنجینه… نه! اصلا نیازی به قلم در دست گرفتن و رجوع به گنجینه خاطرات نیست. مغز من، قلم به دست نگرفته، سرشار از جمله می شود! چه برسد که قلم به دست بگیرم. زهرا، دوست صمیمی اما نه چندان قدیمی من است. قرار بود عید امسال را با هم به اردوی جهادی برویم اما خب نشد، یعنی قسمت چنین شد که ما عید از هم جدا باشیم. وقتی سال تحویل شد، احساس دلتنگی کردم ولی علتش را نمی دانستم. اول دوری پدرم به ذهنم رسید، اما بعد از صحبت با او آرام نشدم. دومین گزینه که به ذهنم رسید، دوری از زهرا بود اما با پیام دادن به او هم آرام نشدم… شاید ده روز مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم تا اینکه… نمی دانم چه پیامی به دستم رسید که به طور اتفاقی جمله ای به ذهنم خطور کرد؛ “هرکس که کربلا را زیارت نکرده باشد، گمشده ای در دل احساس می کند!” ناگهان دلم خالی شد، داشتم احساس جدیدی را تجربه می کردم. شاید این چهارمین باری باشد که دچار احساس جدید می شدم، خوشحال شدم که بعد از این همه دغدغه به نتیجه رسیدم. اما این خوشحالی دیری نپایید، مشکل بزرگتری در پیش بود. باید راه های مختلف را برای رسیدن به گمشده ام بررسی می کردم…(مامان و بابا که ۵ سال پیش رفتن و فعلا قصد رفتن ندارن. خواهر و همسرشون هم که پارسال رفته بودن. آن یکی خواهر هم که مثل من است. خودم هم که نمی تونم برم! در نتیجه باید بی خیال اصرار به خانواده می شدم)… بعد از اینکه همه راه ها مورد بررسی واقع شد، چیزی شبیه ناامیدی در من سوسو زد و از آنجا که “لا تقنطوا من رحمه الله”، ما هم آن سوسو را کور کردیم و نشستیم به مذاکره مسالمت آمیز با خود آقا امام حسین!… خیلی نگذشت که زهرا -همین دوست صمیمی اما نه چندان قدیمی-  قرار مسابقه بهاریه قطعه ۲۶ را به ما داد. حرفش را خیلی جدی نگرفتم اما وقتی دیدم در مسیج… ببخشید پیامک نوشته بود: “هر که دارد هوس کرببلا بسم الله”، ما هم جوگیر شدیم. ولی باز هم خیلی جدی نگرفتمش. به همین خاطر بحث را در باب مزاح باز کردیم؛ که اگر ما بنویسیم صددرصد می بریم اما شما را چه کنیم که انگ بی معرفتی به ما می زنی! ایشان هم در جواب گفت: آرزویم است که دوستم به آرزویش برسد! ما که باشیم بخواهیم به اولاد پیغمبر انگ بزنیم… خلاصه ما دست به قلم نشده، برنده نشده، شروع کردیم به تعارف زدن. مدام ما می گفتیم بدون شما نمی رویم، ایشان هم هی می گفت: برو خدا به همراهت! بعد از این تعارف های طولانی اما محبتی، ما هم رفتیم تو خط خاطره ای، دلنوشته ای، چیزی… اما پیدا نکردیم! یعنی پیدا کردیم لکن خاطره به آن معنا نبود. البته اگه ما انتخاب شویم و از کانال “قطعه۲۶” عازم کربلا شویم، قطعا همین نوشته جزء شیرین ترین خاطراتم خواهد شد.(حسین قدیانی: تا یار که را خواهد و میلش به که باشد… کربلا نه قسمت است و نه همت، دعوت است!)

دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی!

آبجی زهرا/ بهاریه ۷۲: مادرجون چند سالی که زمین گیر شده، مونده پیش ما. می گه: “خونه ی شما از همه جا بهتره”.
شب ها و روزها کنچ پذیرایی می شینه و اصلا تکون نمی خوره. هرچی می گیم مادر جون بیا اینور بشین، بیا تلویزیون ببین، انگار نه انگار.
یکی از شب های ماه رمضون، مادرجون پا شد ۴ دست و پا اومد طرف ما. توی هال. “احسان علیخانی” داشت با مهمان برنامش صحبت می کرد. مادرجون تلویزیون رو که دید خشکش زد.
گفت: “ببین مادر. این پسره رو ببین.”
“احسان علیخانی” رو می گفت. هیچ کدوم مون تا حالا دقت نکرده بودیم. من گفتم: “آره مامان. نگاه کن. احسان علیخانی چقدر شبیه داییه”… و واقعا چقدر شبیه دایی ابوالفضله.
خودمونم مونده بودیم که مادرجون با این حواس پرت و این حافظه ی درهم ریخته، چه جوری توی چند لحظه تشخیص داد.
من که دایی رو ندیدم. نه خودش رو نه قبرش رو. دایی ابوالفضلم الان بیشتر از ۲۵ ساله که مفقودالاثره.
مادرجون همیشه می گه که آقا سید امین (آقا جون من) از غصه ی ابوالفضل دق کرد و مرد.
خلاصه مادرجون عشقش شده دیدن احسان علیخانی توی ماه رمضون و برنامه های مناسبتی تلویزیون.
هر وقت می شینه پای تلویزیون می گه: “مادر ببین احسان علیخانی برنامه نداره”؟
می گم: مادرجون. خیلی باحالی ها. گاهی اسم من یادت میره ولی اسم این احسان علیخانی یادت نمی ره.
خلاصه وقتی مادرجون پای تلویزیون نشسته، کار من عوض کردن شبکه ها است. از اینور به اون ور.
مادرجون شبکه خبرم بی خیال نمی شه.
نزدیک سال تحویل بود. توی خونمون همه خواب بودن. نزدیکه ۳ صبح بود دیگه. داشتم تند تند شبکه ها رو عوض می کردم. دیدم احسان علیخانی شبکه جام جم برنامه داره. شیرجه رفتم طرف پذیرایی که مادرجونو صدا کنم.
ولی حواسم نبود… مادرجون خیلی وقته که پیش ما نیست. مادرجون این عید رفته پیش خود “دایی ابوالفضل”.
حالا من هستم که مجبورم بازم به جای دایی، احسان علیخانی رو ببینم.
شادی روح دایی ابوالفضل و مادرجونم و همه ی شهدا و مادرانشون صلوات می فرستید؟!(حسین قدیانی: البته!… آفرین، قشنگ بود و قشنگ و قشنگ!)

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. چشم انتظار می‌گوید:

    خداخیرتون بده منو بردیدبه مقرتفحص لشکر۳۱عاشوراسال ۷۷ آه چه زودگذشت … انشاءالله همیشه پابه پای ماه طی طریق کنید متن تاثیرگذاری بود.

  2. سیداحمد می‌گوید:

    کربلا نه قسمت است و نه همت، دعوت است!

    کربلا….

  3. سیداحمد می‌گوید:

    تمام شد؟
    واقعا ۷۲ تا؟

    عجب عددی؛ ۷۲…..

    http://up.iranblog.com/images/32f8e9y2pwdif8mqivf3.jpg

  4. سیداحمد می‌گوید:

    بهاریه ۷۲ “دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی!”

    واقعا خاطره زیبائی بود.

    دوستان نویسنده بهاریه ها در این مدت حسابی اشک ما را در آوردیدها!

  5. فدایی رهبر می‌گوید:

    من به نسیم مرادپور/ بهاریه ۴۶ : از ۹۰ تا سیصد و سیزده…

  6. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  7. سیداحمد می‌گوید:

    ممنونم که تا شنبه برای داوری وقت دادید؛ خیلی عالیه،

    خسته نباشید داداش حسین.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  8. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

    ستاره ها!…
    داداش حسین!…

    “همگی برنده اید…”
    دم همه گرم، اساسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی!

  9. سیداحمد می‌گوید:

    جناب فدائی رهبر!

    فقط یک رای؟
    شما می توانید ۵ بهاریه برتر را انتخاب کنید.

    دوستان لطف کنید و بعد از مطالعه همه خاطرات و با دقت زیاد در یک کامنت هر ۵ رای خود را اعلام کنید تا زحمت داداش حسین را زیاد نکنیم.

    ممنونم!

  10. فدایی رهبر می‌گوید:

    داداشی اینم یه طرح سریع زدم اگه صلاح دونستی بزار
    http://uploadfa.net/1390/5dy08h439cue0jhekw8.jpg

  11. قاصدک منتظر می‌گوید:

    با سلام و خسته نباشید
    اقای قدیانی اگر یه قسمت رو برای داوری دوستان مشخص کنید که همه نظراتشونو یه جا بذارند بهتر نیست, البته بازم هر جور صلاح می دونید.

  12. فدایی رهبر می‌گوید:

    اصلاح میکنم.
    من به نسیم مرادپور/ بهاریه ۴۶ : از ۹۰ تا سیصد و سیزده…
    م. سادات سلیمی/ بهاریه ۷۱: مسافر کربلا
    پرستوی مهاجر/ بهاریه ۶۲:بین البهارین… عباس و حسین!
    سیده از فرانسه/ بهاریه ۴۴: ۴۰ سال بعد
    سلاله ۹ دی/ بهاریه ۳۹: یکِ یکِ هفتاد و گنج…

  13. il,kd ;i aa jh nhnha nhvi می‌گوید:

    سلام
    به نویسنده ی این متن :
    خیلی ساده در عین حال زیبا بود .
    باید مادر باشی تا حال مادر جون رو بفهمی .
    پ ن :
    هیچی بدتر از انتظار نیست . اونم در انتظار جگر گوشه ای که بدنیا آوردیش – شیرش دادی و پا به پاش بیدار موندی .
    خدا رحمتشون کنه .
    انکار نمی کنم با چشمانی اشکبار این کامنت رو می نویسم .
    پ ن ۱:
    مادرها چقدر شبیه همند .
    یاعلی

  14. il,kd ;i aa jh nhnha nhvi می‌گوید:

    آقای قدیانی به نظرم اون اوایل گفتید به ۷ نفر باید رای بدیم درسته ؟

  15. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی” نیمه شبی!

    ساعت ۲:۳۰ بامداد
    تعداد افراد آنلاین: ۱۹ نفر

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــدائی داری…

  16. سیداحمد می‌گوید:

    جناب il,kd ;i aa jh nhnha nhvi

    5 خاطره بهاریه را ما انتخاب کنیم و فکر میکنم ۱ طرح بهاریه را آقا میثم انتخاب میکنند که جمعا می شود ۶ تا! آن یکی هم با داداش حسین است!

  17. شافی می‌گوید:

    خسته نباشید همگی..
    جالب بود اشنایی با سربازان جنگ نرم و قلم هایشان..
    ان شا لله سرفرصت رای میدیم..
    یا علی

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    من اعتقاددارم همه بهریه هازیباست وحقیقتاجزمتن های داداش حسین که بادقت تمام مطالعه میکنم بقیه روخیلی نتونستم بادقت بخونم . علی ایحال من نظرم اینه ۱ – دادش حسین عزیز ۲ – بهاریه ۴۰ باعنوان (این بالا) که الحق تحمل سختی زندگی باداداش حسین حداقلش یه سفرکربلاست/

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    درضمن ازامتیازویژه ای که داداش حسین دراغازکارعنوان کردندبه بهاریه هایی که زودترنوشتن فراموش نشه .

  20. چشم انتظار می‌گوید:

    یه پیشنهاد :
    کسایی که ازطرف مولادعوت میشن برای سفرعشق حتی الامکان همه ستاره هارودراونجایادکنن . شرایطی فراهم بشه که برای خداحافظی هرکس تمایل داره درمحل مقررحضورپیداکنه.

  21. چشم انتظار می‌گوید:

    یه پیام مهم :
    تارسیدن به مرز ۱۵۰۰۰۰۰ نفربازدیدفقط ۲۱۷۷۷ نفر بدوبدو

  22. یه داور! می‌گوید:

    با سلام
    “یک یک هفتاد و گنج ” از “سلاله ۹ دی ” در بهاریه شماره ۳۹
    “این بالا ” از “عاشق” در بهاریه شماره ۴۰
    “تولدی دوباره در آغوش خدا ” از “خانم خوشگو” در بهاریه شماره ۳
    “هلاچین” از “انتظار زیباست” در بهاریه شماره ۲۴
    “دل پر ” از “شافی” در بهاریه شماره ۶۳

  23. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    قبل از هر چیز از شما حاج حسین عزیز تشکر می کنم که این فرصت زیبا رو به وجود آوردید که بچه ها استعدادهاشون رو نشون بدن.
    بدون اغراق می گم بیشتر از ۹۵ درصد بهاریه ها به دل نشست چون خیلی صادقانه و دلی بودند.
    انتخاب واقعا سخته ولی این ۵ تا بیشتر با دل بازی می کرد:

    ۱- بهاریه ۴۶- خانم نسیم مرادپور- از نود تا سیصد و سیزده
    ۲- بهاریه ۳۹- سلاله ۹ دی- یک یک هفتاد و گنج
    ۳- بهاریه ۴۷- ستارک حضرت ماه- شماره حساب
    ۴- بهاریه ۱۲- ماه غریبستان- از حین تا فرات
    ۵- بهاریه ۷۱- م سادات سلیمی- مسافر کربلا

    ان شاءالله هر کس از بین دوستان به این سفر دعوت شد بقیه رو هم فراموش نکنه.
    موفق باشید.
    التماس دعا
    یا علی

  24. چشم انتظار می‌گوید:

    آبجی زهرامتن قشنگی نوشتند

  25. یه داور! می‌گوید:

    خوبه همه داورا مثل من باشند ! ( بخوانید نباشند )

    “از ۹۰ تا سیصد و سیزده” از ” خانم مرادپور ” در بهاریه ۴۶

    حالا اگه میگفتین ۶ تا انتخاب کنید احتمالا من ۵ یا ۷ تا انتخاب داشتم !
    با این داورا هر طور صلاح میدونید رفتار کنید .
    البته لطفا نه به روش قوه قضائیه ای !!

  26. il,kd ;i aa jh nhnha nhvi می‌گوید:

    سلام
    ممنون آقای مبصر از توضیحت .

  27. هادی می‌گوید:

    سه تارای میدم:
    عاشق-این بالا
    احسان مرادی-بخشی ازاشکهای من
    هادی علی مددی-صدای قلک

  28. ف.طباطبائی می‌گوید:

    سلام و عرض ادب خدمت داداش حسین عزیزمون. خسته نباشید و تشکر زیاد بابت این مسابقه بهاریه که ابتکار فوق العاده ای بود. از خوندن خاطرات واقعا لذت بردیم. چیزای زیادی هم یاد گرفتیم. خیلی سخته انتخاب بهاریه های برتر ولی خوب بالاخره باید ۵ بهاریه رو انتخاب کنیم دیگه. اینم رای من:

    ۱) بهاریه ۴۰- عاشق- این بالا.
    ۲) بهاریه ۷- داداش حسین- خاطره من از عید خاطره است.
    ۳) بهاریه ۳۹- سلاله۹ دی- یک یک هفتاد و گنج.
    ۴) بهاریه ۶- چشم انتظار- خطبه عقد که گریه نداره.
    ۵) بهاریه ۳۳- امین محسنی مقدم- شعر بهاریه.

  29. انتظار زیباست می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی خیلی وقته می خواستم در مورد داوری ها صحبتی داشته باشم اما ترجیح دادم زمان داوری برسه بعد مطرح کنم.

    خداییش نه به خاطره بهاریه خودمه، نه به خاطره کربلا رفتن. اما فکر می کنم اینجوری با نظر دادن من و بقیه دوستان عدالت رعایت نمیشه! چون ما می تونیم بگیم یه متنی زیبا بود اما از لحاظ نویسندگی و ویرایشی که اطلاعاتمون به اندازه ی یک داور نیست.

    و دیگر اینکه شما گفته بودید کسانی که زودتر بهاریه شونو بفرستن امتیازی بهشون تعلق میگیره اما حالا پست های اولیه بهاریه رفته تو آرشیو مثلا الان با باز کردن قطعه ۲۶ تا بهاریه ۵۴ در ستون ۲۰:۰۶ نشون داده میشه!
    و کمتر کسی پیدا میشه بره دنبال این بهاریه ها بگرده و همه ی بهاریه ها رو بخونه و بعد رای بده، مگر کسی که از اول همه ی بهاریه ها رو خونده باشه و در ذهنش مونده باشه.
    میخوام بگم همین طور که داوری طرح /بهاریه ها رو به یک متخصص سپردید. داوری خاطره /بهاریه ها رو هم به یک متخصص (که خودتون باشید) بسپرید، بهتر نیست؟!
    البته دوستان هم نظر بدن اما نظرشون به ارزش یک رای نباشه!
    موفق باشید

  30. فدایی رهبر می‌گوید:

    به شما کلا عرض کنم اگه من رای نیارم حتما تقلب شده.
    از طرفدارانم میخوام ساعت ۹شب با شعار مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی از من حمایت کنید.

  31. ف.طباطبائی می‌گوید:

    آقا سید تشریف ندارن با اجازه من یه پیام بذارم؟

    ساعت ۱۳:۱
    افراد آنلاین: ۳۱ نفر

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین بسیجیا فــــــــــــدائی داری

  32. یاسین می‌گوید:

    عاقبت خود ماندم ویرانه تنهایی خود
    دلم برای خودم تنگ می شود آری،همیشه دلتنگ خویشتن بودم
    سلام.نمی دونم چی بنویسم .ولی دلم برای دلم گشته بی طاقت .جمعه تا هفته های رفته ی این عمر می زند دائم، دم از خدای محرم خدای بی ساحل
    حضور این دل دلتنگ نام مادر نیست،غروب سرد زمستانُ باور عاشق
    شعور من نه شعار ی پر از درد است ،حضور همدم بی طاقت من درد است
    تمام یاور من در میان تنهایی،خدای خاطره هم باز با دلی تنگ است
    اگرچه من ز دلُ دل درون این بازی است،ولی غروب دلم باز یاد آن یاری است
    ……………
    وقت نیست،باید برم ولی ی عالمه حرف مونده و این تدبیر بی طاقت،التماس دعا

  33. ف.طباطبائی می‌گوید:

    با بخشی از کامنت “انتظار زیباست” موافقم. اینکه بهاریه های ابتدائی رفته تو آرشیو و شاید بعضی ها اونا رو نبینن. اما دوستان باید وجدانا با خوندن همه بهاریه ها در رای گیری شرکت کنن. اگر همه رو نخونید و فقط با خوندن بعضیهاش رای بدید حق و ناحق کردید و فکر میکنم این حق به گردنتون میمونه. ازتون میخوام که همه بهاریه ها رو بخونید. داداش حسین که لطف کردن و تا شنبه وقت دادن برای داوری. اکثر بهاریه ها کوتاهه و زمان زیادی نمیبره خوندنشون. پس یه همت کنید و بخونید و رای بدید. نذارید در حق بهاریه های ابتدائی اجحاف بشه.

  34. یاسین می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    چی میشه که بعد از یک مدت غریب تازه می فهمی حکمت یار چیه ؟البته یکمش،
    نمی دونم هزا سوال بی جواب تو ذهنم با دلم بازی می کنند که تو دنیای بیرون کسی جواب گوی آنها نیست.؟؟؟؟؟
    کجای غافله ها دل مرا جا داد.دلم به یاد دلم باز یاد من هم داد ،تمام تک تک غربت درون این بازی ،دلم به یاد دلم باز یاد من هم داد،از این غروب سیاهُ از آن طلوع بزرگ،تمام تک تک این لایه های پنهانی، مرا به یاد دلم تا دلت پر از دل داد.
    راز دنیا را نفهمیدم که توفان دلم غوقا گرفت،وندر این بازی دلم با یاد من جایی گرفت
    نام آن شد من درون دفترم،حال این بازی برفت قلب من در سوز او تا قصه ای دیگر به نام او بگوید، یار را زندان تن از دست ما ای دل گرفت……….
    شدم تنها اونم با خدای بسم الله الرحمن الرحیم.این یعنی توحید ندارم و اگرم هست خیلی ضضعیف و من درآوردی…قطعه قطعه ی دلم یاد بازی خودم خدای خودم … افسوس حسرت قالب این قاب یخی و سکوت جانماز این یادگار بزرگ
    انگار درون این دنیا تنها شدم با دلی پر از غوقا،نه رنگ جنون به این دلم یاری داد نه غرت من به من ز دل یاری داد……………………………………………………………….

  35. به جای امیر می‌گوید:

    ازدواج (گفت و شنود)

    گفت: وزیر خارجه دولت خودخوانده و غیرقانونی فلسطین از اراجیف دیکتاتورهای رو به زوال عرب علیه جمهوری اسلامی ایران حمایت کرده است!
    گفتم: پشه خودش چی هست که فشار خونش باشه. محمود عباس رئیس او یک بهایی دست نشانده صهیونیست هاست و دولت او هم فقط از سوی اسرائیل و چند کشور عربی دست نشانده آمریکا به رسمیت شناخته شده است.
    گفت: در اسناد ویکی لیکس هم فاش شده بود که همین محمود عباس واسطه کمک ۵۰ میلیون دلاری اسرائیل به سران فتنه بوده است.
    گفتم: اگر این کاسه لیس های اجق وجق به جمهوری اسلامی ایران بد و بیراه نگویند جای تاسف دارد.
    گفت: حیوونکی ها تقصیر ندارند، آخر و عاقبت کسانی که دمشان را به دم اسرائیل گره می زنند غیر از این نمی شود!
    گفتم: چه عرض کنم، یک «جغد» با یک «فوک» ازدواج کرده بود، بچه شون شده بود «جوک»!

  36. یاسین می‌گوید:

    جنون این دل من باز یاد خون دارد خدای من ز دلم باز آرزو دارم
    امسال عید نداشتم.عید من فاطمیه بود بس.وقتی جستجو کردم دیدم همه جا همین خبر نه فقط درون این دفتر………………….
    ولی هیچ جا به اندازه ی دل،این احساس من یاری نمی داد.یادم به کتابی که دوستم داده بود و من برای اولین بار اون را در روز عید می خوندم بدون اینکه حتی مظمونشم بدونم در مورد مادر بود………………….
    جالب همه جا همه شلوغ می کردند که عید باشه ولی نبود.تلویزیون خودکشی کرد ولی نه بازم نشد.
    ما برای مادرمان چه کرده ایم که امروز برای فرزندش انجام دهیم.رنگ خون را تنها بچه های فاطمه می دانند بس.
    در لابه لای غربت ما مردانی از جنس نور نه،از جنسی به رنگ و نام خدا تا تمام آبروی ولی در لابه لای مرزهای ایران از غروب شلمچه تا بی تابی اروند مو به مو و همقدم با فرزند فاطمه فاطمی شدند………………….
    حال ما ماندیم یاد آن دوران،دگر رنگ ولی در درون دفتر رهبر نیست که نیست همه انگار ولی زمان خویشند……………..
    چقدر این علی تنهاست و چقدر این علی مظلوم.تکرار تاریخ را تو می بینی یا من،یا زمان، آن را درون دیده و دل قرار داده………….
    امروز را برای خدا می نویسم شاید فردا خدای من از باران شرک به خدای علی و محمد برسد

  37. سیداحمد می‌گوید:

    سلام به داداش حسین و همه دوستان؛

    بچه ها واقعا خواهش میکنم همه بهاریه ها را بخوانید و بعد رای دهید!

  38. سندس می‌گوید:

    من ده تارأىدارم! پنج تارأىخودم پنج تاهم رأىهمسرم. اگه اینجورى قبول نیست میگم خودش جداگانه کامنت بذاره. رأىمابه این بهاریه هاست:١-حاج خانم«این بالا»٢-حاج آقا«خاطره من ازعیدخاطره است»٣-چشم انتظار«خطبه عقدکه گریه نداره»۴-سلاله ٩دى«یک یک هفتادوگنج»۵-آبجىزهرا«دایىابالفضل ومادرجون ومن و… احسان علیخانى!» / اینها به توان دو.

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    سیداحمدکجایی ؟ تومگه مبصرچندتاکلاسی ؟ الان که ساعت دو و چهل دقیقه ی عصره حدود ۱۹ تاستاره توقطعه دارن چشمک می زنن نکنه ازخستگی رفتی تویه کلاس دیگه یک گوشه ای داری استراحت می کنی . هرجاهستی زیرسایه ی قطعه ی مقدس ۲۶ ودررکاب سردارحسین سالم باشی.

  40. دانیال می‌گوید:

    سلام داداش حسین،آقا مخلصیم،
    ما همه بهاریه رو خوندیم بخدا،بعضیاشو هم چند بار خوندیم.
    اینم رای این بنده حقیر:
    ۱)بهاریه۷ / خاطره من از عید خاطره است/ حسین قدیانی
    ۲)بهاریه۴۰ / این بالا/ عاشق
    ۳)بهاریه۶۳/ دل پُر/ شافی
    ۴)بهاریه۶/ خطبه عقدر که گریه نداره/ چشم انتظار
    ۵)بهاریه۳۹/ یک یک هفتادو گنج/ سلاله ۹دی

  41. سجاد می‌گوید:

    سلام خوبید ممنون از وبلاگ قشنگت می خوام این عکسای جدیدتو تو وبلاگم بزارم اجازه می دی؟

  42. مختار می‌گوید:

    پیشنهاد مسابقه بعدی : خاطرات دوستان از ۸ ماه جنگ تحلیلی 
    فرصت مسابقه : ۲۲ خرداد مصادف با آغاز جنگ نرم
    جوایز : ۵ عدد باتوم ( من خودم متقبل میشم! نوع باتومها رو هم خودتون مشخص کنید!)

  43. سیدمهدی.ک می‌گوید:

    سلام حاج حسین عزیز، تشکر بابت مسابقه بهاریه، ما واقعا از خوندن خاطرات لذت بردیم.
    انتخاب سخت بود اما نظر بنده اینه

    ۱ بهاریه ۷ ### آقای قدیانی ### خاطره من از عید خاطره است
    ۲ بهاریه ۴۰ ### عاشق ### این بالا
    ۳ بهاریه ۶۳ ### شافی ### دل پُر
    ۴ بهاریه ۳۹ ### سلاله ۹دی ### یک یک هفتاد و گنج
    ۵ بهاریه۶ ### چشم انتظار ### خطبه عقد که گریه نداره

  44. چشم انتظار می‌گوید:

    این بحرطویل روبه عشقِ داداش حسین نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد . البته دروبلاگم نیزگذاشتم

    شبی راباخدا خلوت نمودم ، تاکه برگیرم نَمی ازرحمتِ فیض الهیُّ به لطف بی کرانش ، اندکی ازکوله بارِمشکلاتِ رنجِ زندانِ تن وبارگناه ومعصیت راکم نمایم . درهمین اثنای ذکروورد ویاری ، ازخدای خود ، به ناگه یادم ازآن قطعه ی پرنورِسربازانِ رهبر، درفضایِ سایبرووبلاگ آمد ، تاکمی صیقل نمایم جسم وجان را . چیست آن سایتِ سراسرعشق وشوروحال ومستی ؟! صاحبش رامی شناسم . درمیان هرستاره می شودپیدانمودش . نامِ زیبایی که با – با اکبرِخونین بدن ، براونهاد ورفت تا دینِ خداراپاسْ داردازگزندِ دشمنِ بعثیُّ همسررابه همراه پسر، تنها نهاد وامرِمولا ، سیّد وروحِ خدا ، بابای خود رابردودیده . لیک ، آن تمثیلِ زیبای ستاره ، برحسین وهمرَهانِ باوفا ، چون مبصر(سیداحمد) وهم میثم وعکاس مجروح مسلمان ودگراعضای حاضرباتمام اسمهای مستعاروواقعی ، مصداق دارد . آسمانِ قطعه ی بیست وششِ ماپرزنوراست وحسین اش باعث آرامش جان ودل ودا- دا- شِ هرکس که بسیجی باشدوتنهای تنها رهبرش سیدعلی آن حضرت ماهِ منیرِانقلابی که دراین ره ازنثارجان ومال وخونِ دل خوردن ندارد هیچ ترسیُّ به وقت جنگِ تحلیلی ، نَوازَد دشمنِ نامردِ نالوطیُّ پایین آورَد ، بُرجَک ، زمردان خداجویِ منافق سیرت وصورت ، دراین یکسال واندیُّ تبسم آورَد ، سیمایِ دل ، آرای رهبررا وگه گاهی بگریاند ، جمیع بچه های باصفای قطعه ی سرشارْ ازحبِّ ولایت را . خدایا ! ازتمام فیلترینگ وهکُّ هم ویروسِ ناشی ازرذالت های جلبک های سبزورنگ وا – رنگ . نگهبان باش ، تاروزی که خورشیدِ حقیقت ، نورعالم تابِ عصمت ، پرچمِ این انقلابِ مهدَوی را ، ازامانت دارِجانبازِسرافرازی ، که دستی درید ِعباس دارد ، بانثاربوسه ای دریافت دارد. آمین
    http://hipnotism.blogfa.com

  45. سیداحمد می‌گوید:

    نمیدونم شما هم به اندازه من برای انتخاب بهاریه های برتر دچار مشکل شدید یا نه!

    شاید باورتون نشه که من هر بهاریه را چند بار خوندم تا بتونم درست تصمیم بگیرم.
    رفقا !
    بهاریه های همه واقعا خوب بود و از نظر بنده حدود ۲۰ بهاریه واقعا عالی بود؛
    شکر خدا که ستاره ها همه با شعور و با منطق هستند؛
    دوستانی هم که تو این مسابقه مسافر کربلا نشدند انشالله به حق مادرم به زودیِ زود کربلائی بشن.
    این هم ۵ رای بنده!

    ۱) بهاریه۷ / داداش حسین/ خاطره من از عید خاطره است.

    ۲) بهاریه ۴۰ / عاشق / این بالا.

    ۳) بهاریه ۶۳ / شافی/ دل پُر.

    ۴)بهاریه ۶ / چشم انتظار/ خطبه عقد که گریه نداره.

    ۵) بهاریه ۳۹ / سلاله ۹دی/ یک یک هفتادو گنج.

  46. بنده می‌گوید:

    “..کربلا نه قسمت است و نه همت، دعوت است!”
    واقعا… چیست فرق بین دعوت و قسمت؟!!

  47. انتظار زیباست می‌گوید:

    سلام
    به گمانم همه ی بهاریه ها را خواندم.
    ۱ـ بهاریه ۷ / آقای قدیانی/ خاطره من از عید خاطره است.
    ۲ـ بهاریه ۴۰ / عاشق/ این بالا.
    ۳ـ بهاریه ۸ / خسته اما امیدوار / تخم مرغ زندگی
    ۴ ـ شعرـ بهاریه ۳۳ / امین محسنی مقدم.
    ۵ـ بهاریه ۷۲ / آبجی زهرا / دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی!

  48. انتظار زیباست می‌گوید:

    البته بهاریه سید احمد و خانم ها خوشگو و مریدانی هم خوب بود.

  49. سولدوز می‌گوید:

    حرکت وبلاگی حمایت از فیلمهای ارزشی -مااخراجیها را در سینما میبینیم نه در کف خیابان!
    تصویر وکد بنرهای حمایتی را ببینید:
    http://www.suldoz.ir/post-2371.aspx

  50. شهادت می‌گوید:

    بهاریه”مسافرکربلا” چه ساده و صمیمی و حرف دل بود…خودمونیما چه اعتماد به نفسی!

  51. ساوش می‌گوید:

    برای سلامتی امام زمان و تعجیل در فرج ان حضرت صلوات

  52. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی رزگانی”

    ساعت ۲۳: ۳۳
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین عزیز بسیجیها فــــــــــــــدائی داری…

  53. انصارکلیپ می‌گوید:

    برخی مواضع مدیر حوزه اباصالح قم!

    این کلیپ جهت آشنایی امت حزب الله با مدرسه ای علمیه و مدیریت آن است که با تفکرات غلط و خطرناک خود ذهن پاک طلاب مبتدی را شستشو داده و از مسیر حق و حقیقت که همان مسیر ولایت باشد خارج می کند. این کلیپ حاوی مشتی از خروار مواضع خطرناک آقای سید محمد مهدی شیرازی مدیر مدرسه ی علمیه ی اباصالح قم می باشد.

    حجم : ۹ مگابایت / فرمت wmv

    کلیپ تصویری

    مستقیم / download

  54. چشم به راه منجی عالم بشریت می‌گوید:

    با سلام

    آقا حسین
    سلام
    نمی دانم چه رسمی است که کسانی که دم از شهید و شهادت می زنند مورد بی مهری و ….قرار می گیرند.چرا از مرحوم سپهر نمی نویسید . او که با اشعار حماسی در زمان اصلاحات به جنگ تمام عیار با آن فاسدان مزدور رفت و یاد شهدا را در آن دوران خفت بار اصلاحات زنده نگه داشت. البته زیادند شهدای بزرگواری که آثار و برکات معنوی داشته اند اما باید با تمام قوت و قدرت از شهدا و مروجان فرهنگ شهادت گفت و نوشت. خدا نگهدارتان

  55. حی علی الجهاد می‌گوید:

    جام عشق و لب سیدمرتضی …

  56. سیداحمد می‌گوید:

    جناب سندس! هر کسی جدا گانه باید کامنت بگذارد؛ توان موان نداریم!

  57. علیرضا بختیاری می‌گوید:

    باسلام
    با .. مزار شهیدان خرمشهر یا سالن غذاخوری راهیان نور ؟ … بروزم

    راستی قبر مادری که با فرزند دو ساله اش شهید شد و با همان فرزند در یک قبر دفن شد کجاست ؟ مزار ۱۷۷ شهید گمنام ابادان …. بزرگترین مزار شهدای گمنام نه فقط رزمندگان بلکه زنان و کودکان هم ….

  58. mostafa می‌گوید:

    بهاریه ۴۰ / عاشق/ این بالا

  59. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان لطفا بیشتر از ۵ رای ندهید، در شمارش با مشکل مواجه میشویم!
    لطفا همکاری کنید!

  60. سیداحمد می‌گوید:

    بچه ها دقت کردید؟ مهلت رای گیری تمدید شد!
    تا ۲ شنبه وقت دارید!

    لطفا همه رای ها را در همین پست بگذارید.
    با تشکر!

  61. صبا می‌گوید:

    بازدید امروز: ۶۳۲

    افراد آنلاین: ۴

  62. صبا می‌گوید:

    سلام سحر جمعه بخیر
    من یکبار که بهاریه ها را با دقت خوانده بودم. الان دروغ نگویم نشستم همه را دوباره مرور کردم.برگه ای دستم گرفتم و اسمهای مورد نظرم را به ترتیبی که می خواندم نوشتم.ته اش شد ۱۸تا.
    حالا!می شود لطفا برای رعایت همان “عدالت”ی که فرمودید معیار هایی برای “قضاوت” بدهید.
    راستی شرکت در این انتخابات واجب است یا مستحب؟( قصد کم گرفتن زحمات شما و ستاره ها را ندارم ولی) میشود در رای گیری شرکت نکرد؟
    بعضی خاطرات زیبا بود و بعضی قلم ها، بعضی هم هردو اما خاطر همه ستاره ها زیباتر.
    ستاره ها! نوروز امسال قطعه مقدس۲۶ کلاس خوبی بود با درسهایی بزرگ، فکر میکنم ارزش عید گفتن را داشته باشد. امیدوارم امام حسین علیه السلام از همه ما دعوت کنند تا حضرت زهرا سلام الله علیها به فرزندشان صاحب الزمان بفرمایند که در روزی ما تاییدو قسمت کنند زیارت امسال کربلا را. خلاصه خیلی ها برای کربلا دعوت می کنند. می خوام بگم باید هزینه استشمام بوی سیب تو خاک کربلا را پرداخت کرد ،شاید “چه جوریش” واسه برخی مثلا بهاریه نوشتن باشه اما شماره حسابش و بهاش واسه هرکی یه چیزه.باید پرداخت کرد.
    اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول / رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
    چو بر در من بی نوای بی زر و زور / به هیچ باب ندارم ره خروج و دخول
    کجا روم چه کنم چاره از کجا جویم / که گشته ام ز غم و جور روزگار ملول
    چه جرم کرده ام ای جان و دل به حضرت تو / که طاعت من بیدل نمی شود مقبول
    به درد عشق بساز و خموش کن حافظ / رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول
    ولی
    حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید / از شافعی نپرسند امثال این مسائل

  63. صبا می‌گوید:

    بازدید امروز: ۶۴۸

    افراد آنلاین: ۱
    تجربه کمیابیه مگه نه؟!

  64. سیاوش عادل می‌گوید:

    داداش حسین دیشب رفته بودم قطعه ۲۶ خدا وکیلی حال عجیبی پیدا کردم.یاد شما هم افتادم.برای پدرتون هم فاتحه خوندم.یک خواهش می تونم بکنم؟ فردا بیست فروردین سال روز شهدادت مرتضی اوینی یه پست ازش بفرست….

  65. چشم انتظار می‌گوید:

    درآستانه ی ۲۰ فروردین ، هجدهمین سالگردشهادت سیدشهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی و ۲۱فروردین دوازدهمین سالگردشهادت صیاددلها صیادشیرازی، دوعمارامام خامنه ای عزیز ، ازیادآن مسافران کوی دوست غافل نشویم . شادی ارواح مطهرشون صلوات.

  66. قاصدک منتظر می‌گوید:

    به نام خدا
    ا)بهاریه۷ /اقای قدیانی/خاطره من از بهار خاطره است
    ب)بهاریه۳۹ /سلاله ۹ دی/یک یک هفتاد و گنج
    پ)بهاریه۴۰ /عاشق/این بالا
    ج)بهاریه ۴۶ /نسیم مراد پور/از نود تاسیصد و سیزده
    د)بهاریه۶۲ )پرستوی مهاجر/بین البهارین…عباس وحسین

  67. سجاد می‌گوید:

    سلام
    همگی خسته نباشید.

    ۷۲ پروانه …. * ۷۲ بهاریه…..
    رفتند از این خانه …. * آمدند به این قطعه ……
    هم سوخته شمع ما …. * هم سوخته دل ما….
    هم سوخته پروانه….. * هم سوخته کاشانه….
    ———————————————–
    من شخصا اعلام میکنم با اینکه فقط ۲-۳ تا از بهاریه رو نخوندم (اون هایی که خیلی طولانی بود!) و چون بهاریه ها همگی عالی بودند و من هم تخصصی در نوشتن ندارم به نفع بقیه داوران! از داوری کنار می کشم!!! (به اندازه کافی حق ناس به گردنم هست که لازم نیست اینجا هم بهش اضافه بشه!).
    امیدوارم کسانی هم که برنده میشن ما رو از دعای خیرشون بی نصیب نکنن.

    یاعلی مدد.

  68. یاس می‌گوید:

    سلام
    من فکر می کنم این شیوه رای دادن به هیچ عنوان صحیح نباشد برای اینکه امتیاز رعایت نکات املایی و ویرایشی و همچنین ارسال زودتر بهاریه در این رای گیری لحاظ نمی شودبا این حال در این رای گیری شرکت می کنم .
    ۱- حسین قدیانی- بهاریه ۷- خاطره من از عید خاطره است
    ۲- چشم انتظار- بهاریه ۶ – خطبه عقد که گریه نداره
    ۳- تارامهدوی-بهاریه۱۵-غریب قریب
    ۴- هادی علی مددی-بهاریه۲۹-صدی قلک
    ۵-سلاله ۹دی -بهاریه۳۹-یک یک هفتادوگنج
    بااین حال اصراردارم خوداقای قدیانی یا یک فردمتخصص بالحاظ شرایط ذکرشده درابتدای اعلام مسابقه قضاوت بکنه.

  69. سیداحمد می‌گوید:

    ما منتظر متنقم فاطمه هستیم….

    http://up.iranblog.com/images/n1noie261gq79bfozphs.mp3
    ببار ای بارون ببار…..

  70. عادل می‌گوید:

    ۱-بهاریه۷
    ۲-بهریه۴۶-خانم مرادپور
    ۳-بهاریه۴۰
    ۴-بهاریه۸-خسته اما امیدوار
    ۵-بهاریه۳۹-سلاله ۹ دی

  71. سلام داش حسین

    بین این بهاریه هایی که خوندم، به نظرم شماره ۷۲ بهتر بود

    ضمن اینکه به نیت ۷۲هم هست!
    لذا اگر بهش جایزه ندی تهِ نامردیه!!

  72. سیداحمد می‌گوید:

    شیعه سیاسی عزیز!

    یعنی شما الان یک رای دادی؟
    رای شما هم منظور میشود.

    نظرتون چیه که به شماره ۵ به نیت ۵ تن!
    شماره ۱۲ به نیت ۱۲ امام!
    شماره ۱۴ به نیت ۱۴ معصوم!
    شماره ۲۶ به نیت قطعه۲۶ !
    جایزه بدهند؟!

    مزاح بودها !
    ارادتمند.

  73. فدایی رهبر می‌گوید:

    فروردین، هجدهمین سالگرد سید مرتضی است و خواندن این مقاله تاریخی خالی از لطف نیست:

    تجدد یا تحجر؟

    وزیر فرهنگ و ارشاد در نشستی که به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه تهران انجام گرفته بود سخنانی ایراد کرد که سخت قابل تأمل است.*

    قبل از هر چیز آنچه که تحسین ما را برانگیخت صراحت لهجه و صداقتی بود که در گفتار ایشان وجود داشت. در روزگارانی که همه به مصلحت اندیشی و حزم و احتیاط و ملاحظه کاری گراییده اند، این صراحت بسیار پربُهاست و به اعتقاد ما، اگر دیگران نیز بتوانند با پرهیز از ریا و عُجب و دورویی و سیاست بازی، با همین صراحت نظرات خود را ابراز دارند، فضایی سالم برای تضارب آرا و دستیابی به حق ایجاد خواهد شد. تصورات ما از یکدیگر هنگامی درست است که ما دور از حیله بازی و نقاب سازی منویات خود را بیان کنیم و مصلحت اندیشی های ریاکارانه ما را از ابراز اعتقادات خویش منع نکند.

    وزیرارشاد اسلامی در این سخنان آن همه صداقت دارد که در جایی می گوید: “ما معتقد نیستیم که هر چه در جمهوری اسلامی می شود خوب است. گاهی اشتباه می کنیم. اول فکر می کنیم خوب است، بعد می بینیم بد است و با آن برخورد می کنیم. ”

    … واین صداقت شرط پذیرش حق است. مناظره و مباحثه فکری هنگامی به حق خواهد رسید که طرفین برای خود امکان اشتباه قائل شوند و خود راحقّ مطلق نینگارند. مقدماتی که وزیر محترم ارشاد برای سخنان خویش چیده است نیز بسیار داهیانه و تحسین برانگیز است و ما به خود اجازه می دهیم که بر قسمت هایی از سخنان ایشان تأکید ورزیم و در حاشیه آنها به بحث بپردازیم. ایشان در همان آغاز در جهت “شناخت عالمانه واقعیت ها” می گوید: “انقلاب ما با آنچه در دنیا می گذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است و اصولاً هر انقلابی با وضع موجود به مخالفت بر می خیزد.”

    و اما در عـین حال، ایشان از غـــرب و یا به قول ایشان “جهان رقیب ما” غفلت نکرده اند و گفته اند:
    “ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز – غرب فکری – دارای اندیشه است، قرن هاست که شکل گرفته است، مبانی آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است، تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است و نحله های فکری مختلف سمبل آن است. مسئله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است؛ بخصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است. آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.”

    سازگاری نظام فکری، سیاسی و ارزشی غرب با تمایلات اولیه بشر حقیقی است که هرگز نباید مورد غفلت قرار گیرد و همان طور که حجت الاسلام خاتمی فرموده اند، طبع اولیه بشر خود به خود خواستار این نظام است. به اعتقاد ما لفظ “بدویت” بیش تر مناسب این مقام است، تا آنجا که امروزه صورت مصطلح یافته. انسان هر چه بیشتر از بدویت به سوی تعالی روحانی که غایت خلقت اوست پیش رود، از تمایلات طبع اولیه خویش بیشتر فاصله خواهد گرفت و بنابراین، این “آزادی” به آن صورتی که در دنیای امروز تفسیر می شود هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالی نیست. این آزادی، که در ادامه این گفتار وزیر ارشاد آن رامعنا کرده است، مطلوب انسان های بدوی است و بدویت به این معنا در مقابل تمدن قرار ندارد. بشر امروز بدویت را مثابه متضادی برای مفهوم تمدن می شناسد و لذا از این سخنان سخت در حیرت فرو خواهد شد. و اما بدویت – آن سان که مورد نظر ماست – نه در متضادّ تمدن بلکه متضاد تعالی روحانی است. تعالی روحانی غایت دین و وحی است و بنابراین، تمدن غرب از آن لحاظ که بشر را ازدین و دینداری دور کرده، او را بیش از پیش به سوی بدویت و جهالت ادوار جاهلیت رانده است.

    دانلود پوستر در سایز اصلی
    http://mohannad-h.persiangig.com/image/aviny.jpg

    اما این روزگار، از سویی دیگر، روزگار استحاله ظاهر و باطن تمدن های متفاوت باستانی در باطن تمدن غرب است. در همه جای کره زمین حیات افراد بشر صورت واحدی دارد و ارتباطات بین المللی، خواه نا خواه، تفکر غرب را از طریق یک شبکه واحد در سراسر دنیا پراکنده است. تفکر غرب و ارزش های آن برای مردم سراسر کره زمین به صورت امر متعارفی در آمده است و اصلاً فرصت و قدرت آنکه خود را از سیطره این امر متعارف خارج کنند و آن را مورد ارزیابی قرار دهند ندارند. در داخل کشور ما نیز بسیارند کسانی که مسیطَر این امر متعارف هستند و از همان نظر گاهی که عرف جامعه غربی و غرب زده است، به ما و اعمال و سیاست های ما می نگرند؛ و متأسفانه نشریات و رسانه های ما بیش تر در دست اینهاست.

    چه باید کرد؟ مسلّماً در شرایطی اینچنین که همه سیاست های نظام اسلامی با عرف بدویت و جاهلیت جامعه غرب سنجیده می شود هرگز نمی توان غایات الهی اسلام و صورت مطلوب آن را یکباره، بدون در نظر داشتن خواست همه اقشار جامعه، بر آن حاکمیت بخشید. این همان علتی است که در آغاز پیروزی انقلاب، آنان را که امیال خود را منافی با دین و دینداری می یافتند از کشور تاراند. نکته ای که آقای خاتمی ما را به آن تذکر داده اند این است که این امیال در نظام ارزشی تفکر غرب، که اکنون بر سراسر دنیا سیطره یافته، چیزی خلاف عرف نیست.

    در غرب نوشیدن مایع تندی که عقل را زائل می کند و اختیار را از کف انسان باز می گیرد عملی خلاف عرف نیست؛ قمار، زنا، همجنس بازی، جلوه فروشی، عُجب، کبر، تسلیم در برابر عادات، بندگی غیر، بندگی نفس… و حتی خود کشی امری خلاف عرف نیست. آنها حتی وسایلی ساخته اند که با آن می توان در کمال سهولت و در عین احساس لذت از شرّ زندگی خلاص شد! در آنجا – و به تبع آن در جوامع غرب زده – نوشتن و خواندن کتاب هایی که در آن انواع و اقسام این امور متعارف (!) انجام می شود مجاز و حتی ممدوح است، و اصلاً بشر دغدغه ای جز این ندارد که اوقات فراغت خود را مستغرَق در لذات گوناگون سپری کند و در ساعات کار نیز فقط برای تأمین حوایج اوقات فراغت خویش مثل سگ جان بکند. در آنجا این پارادوکس که به نظر ما ابلهانه می آید امری کاملاً متعارف است. در غرب – و به تبع آن در جوامع غرب زده – ساختن فیلم هایی که در آن خلاف عرف عمل نمی شود کاملاً مجاز است، یعنی مثلاً یک زن شوهردار به مردی دیگر دل می بازد و این کار سه نوبت تکرار می شود و حتی در نوبت سوم نیز به کامیابی نمی انجامد.

    آقای خاتمی گفته است: “آزادی از دیدگاه آنان یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان – طبع اولیه انسان – تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.” و در برابر این مفهوم آزادی، تصویری از دشواری حیات دینی ترسیم می کند و می گوید: “نظامی که ما عرضه می کنیم از طریق جهاد و ریاضت کسب می شود. کسب تقوا کار بسیار مشکلی است. هدف زندگی غربی ها رفاه مادی و رسیدن به آزادی است. همچنین دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هر کس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز بر می خیزد، از امکانات غول آسای تکنولوژی یا ظرفیت تکنیک ها در جهت القای افکار خود سود می جوید. این در شرایطی است که مثل گذشته در دنیا مرز وجود ندارد و هیچ قدرتی نمی تواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند.”

    پیش از آنکه به ادامه بحث بپردازم باید بگویم که حتی اگر ما به اندازه غربی ها هم نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند بودیم، اگر چه شرایط امروز ما به مراتب بهتر از این می بود که اکنون هست، اما باز هم طرح این بحث ها ضرور می نمود چرا که ما تا جواب این سؤال ها را پیدا نکنیم و با یکدیگر به اتفاق نظر نرسیم، هرگز نخواهیم توانست شیوه مقابله درستی برای مبارزه با غرب بیابیم.

    گفتار وزیر محترم ارشاد کاملاً درست است؛ در این جهان بی مرز هیچ قدرتی نمی تواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند. اما مگر ما فقط از همین طریق است که می توانیم به غایات دینی خویش دست یابیم؟ برای آنکه مردم به دینداری رو کنند حتماً باید در ذهن خویش از واقعیت فاصله بگیرند؟ این واقعیت خلاف فطرت بشر است و اگر ما حجاب ها را یک سو نهیم، خواهیم دید که دعوت مردم به دینداری دعوتی است همسو با جذبه ی فطرت… اگر چه طبع بدوی بشر از آن اِعراض دارد. گویا وزیر محترم ارشاد اصل را براین قرار داده اند که اسلام فقط با دور کردن مردم از این واقعیت – یعنی عرف حیات غربی و غرب زده – محقق می شود و حال که نمی توان از این واقعیت فاصله گرفت، پس ما اعتراض و انتقاد را هم کنار بگذاریم و همان طور که در برابر نشان دادن کُشتی و بکس و… تسلیم شدیم، همه آنچه را که دشمن می خواهد بر ما تحمیل کند بپذیریم.

    در اینجا حداقل سه اشتباه روی داده است که من خود را ناچار از ذکر آنها می بینم، هر چند این احتمال نیز وجود دارد که مراد وزیر محترم ارشاد همان مطلبی نبوده است که بنده از سخنان ایشان ادارک کرده ام:

    – حیات دینی کاملاً منطبق بر فطرت بشر است و ما هرگز نباید به این توّهم دچار شویم که تفکر ما در برابر تفکر متعارف غربی از جاذبیت کم تری برخوردار است. البته همان طور که عرض کردم طبع اولیه بشر به عالم حس نزدیک تر است و بنابراین، به متعلّقات حواس ظاهری خویش بیش تر تمایل دارد. با این حال، جاذبیت حیات معنوی اگر چه وسعت کم تری دارد، اما از عمق و ماندگاری بیش تری برخوردار است.

    – دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شده اند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کرده اند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از « مردم » گرفته اند. این همان اشتباهی است که به نحوی دیگر دوستان ما در تلویزیون نیز به آن گرفتار آمده اند. “عرف خاصّ” جامعه ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلاً تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد. روشنفکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانه های دیگر بیش تر در اختیار اینان است، چرا که تجربه تاریخی تشکل و تحزب، ژورنالیسم و غیره را از سر گذرانده اند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره می برند.

    اما تجربیات این یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه بیش نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری می شود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن، جز در برهه کوتاهی از مشروطیت، واقعیت نیافته است.

    عرف روشنفکری “عرف عامّ” جامعه ما نیست. عرف عامّ جامعه ما منشأ گرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تأثراتی ظاهری نمی پذیرد و بنابراین، حتی بعد از پنجاه سال حکومت پهلوی، مردم باز هم قدرت یافتند که انقلاب اسلامی را به ثمر برسانند. هنوز هم چیزی تغییر نکرده است. امکان حضور مردم در تحولات این دهه دوم بعد از پیروزی انقلاب کم تر شده و اگر چه این معضلی بسیار بزرگ است، اما حضور بالقوه مردم هنوز هم در هر موقعیت دیگری که فطرت الناس در رابطه با ولایت تشخیص دهد می تواند به فعلیت برسد. عرف عام همچون رودخانه ای در عمق جریان دارد، اما عرف خاص کفی است که می جوشد و سطح و ظاهر را پوشانده است و اجازه نمی دهد که باطن آن یعنی رودخانه را ببینیم. هیاهوها نباید ما را به اشتباه بیندازد که هر چه هست و هر که هست هم اینانند که در هفته نامه ها و ماهنامه ها و فصلنامه ها قلم می زنند.

    – اشتباه دیگر دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آنها در برابر غرب دارد آن است که آنها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمی بینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمی کنند. دگراندیشان و روشنفکران سکولار باید آزاد باشند، اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت می خواهد. دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاست های نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی می کند.

    دوستان ما توجه ندارند که واقعیت متعارف در جهت وصول به غایات ما دچار تحولاتی بنیادین شده است و اکنون تاریخ کره زمین آمادگی پذیرش یک انقلاب جهانی را دارد. رادیوهای خارجی، ویدئو و حتی ماهواره نباید ما را بترسانند. مبارزه از این پس سخت تر خواهد شد و به جای فرار از آن – و یا فرار دادن مردم از آن – و پناه آوردن به شعار قلابی “نسل سوم” (۱) در برابر نسل مضمحل دوم، که هر دو و بلکه هر سه مرعوب غرب و مُنهمِک (۲) در آن هستند، باید روی به مبارزه آورد، با این اطمینان قلبی که ما مبشّر همان تفکر نجات بخشی هستیم که جهان امروز به آن نیازمند است و در انتظار آن بوده. نسل سوم هنر و ادبیات غرب زده با نسل دوم آن نه در تفکر و نه در قوالب تفاوت چندانی ندارد و آنچه که باید منظر امید انقلاب اسلامی را پُر کند نسلی است انقلابی و شریعتمدار که روی به هنر و ادبیات آورده است.

    و البته ما نیز به این مشکل بزرگ توجه داریم که اسلام قرن ها از صحنه حیات اجتماعی مردم دور بوده است و اکنون تا جواب های مناسبی برای تدبیر و تقدیر مناسبات و معاملات امروز بیابد، سال ها طول خواهد کشید. وزیر ارشاد نیز نوشته است: “مشکل دیگر ما این است که اسلام قرن ها از صحنه زندگی دور بوده است. ما در امور متعالی مثل عرفان و حکمت در اوج تعالی هستیم ولی در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسان ها برمی گردد، دچار خلأ هستیم. این خلأ، خلأ تئوریک است. اسلام اصیل همواره به عنوان مبارز حضور داشته و خواهان تغییر شرایط بوده ولی در زمینه موارد اثباتی کار زیادی انجام نشده است. در این موارد با فقه سرو کار داریم. فقه نظم عملی رفتار فردی و جمعی را مشخص می کند. فقه مصطلح ما در این زمینه ها دچار نقص است. فقه ما باید تحول پیدا کند تا با نیازهای ما متناسب شود… ”

    و البته همان طور که وزیر محترم ارشاد در جملات بعد گفته است، حضرت امام خمینی (س) نیز به این نقص در فقه مصطلح اذعان داشتند و خود در تمام زندگی در جهت جبران آن تلاش کردند. و بعد افزوده است: “هر کس که این مشکلات را نادیده بگیرد و مشکل دیگر را اصل کند جامعه را از حل مشکلات باز می دارد.”

    باید توجه داشت اشکالی که بر فقه مصطلح وارد است هرگز همان اشکالی نیست که بعضی از روشنفکران بر آن نأکید می ورزند. اشکال فقه یک نقص ذاتی نیست و هر کس چنین بیندیشد اسلام را از توان تشکیل حکومت تهی می کند و تلاش هایش همه در جهت جدایی دین از سایر شئون و حیثیات وجود بشر قرار می گیرد. این اشکال از آنجا منشأ گرفته که اسلام هرگز در قرون جدید تجربه حاکمیت سیاسی نداشته و اکنون که این ضرورت به طور کامل چهره نموده است، لاجرم از یک سو ابواب جدیدی برای جوابگویی به این مسائل مستحدثه در فقه گشوده خواهد شد و از سوی دیگر، تفکری که در آفتاب و سایه دین پرورش یافته است به مقابله با تفکراتی روی خواهد آورد که با اصل دین مخالفت می ورزند.

    نباید توقع داشت که مقابله با همه موانع و مشکلات – و مثلاً مقابله با نحله های فلسفی معارض با دین – به دست فقه مصطلح و یا فقها انجام شود. نطفه علم کلام در یک چنین مقابله ای تاریخی بسته شده است، و اگر در نسبت فقه – به معنای مصطلح – با علم کلام بیندیشیم، خواهیم دید که معنای فقه و فقیه از معنای مصطلح خویش وسعت بیش تری خواهد یافت و به معنای تحت اللفظی فقه (۳) نزدیک تر خواهد شد. فقه در این معنای وسیع تر، علم کلام و حتی همین علم کلام جدید را که حضرت آیت ا… مطهری (ره) بنیانگذار آن هستند در بر خواهد گرفت. ساده انگاری است اگر بخواهیم معرضه فکری این شیخ شهید را با نحله های فلسفی غرب در دفاع از ساحت دین و دینداری، از آن لحاظ که خارج از حوزه مفهومی فقه مصطلح قرار دارد، بی ارتباط با این بحث بدانیم. اسلام پاسخگوی تمام مسائل بشر است و میان امروز و دیروز در این معنا تفاوتی حاصل نمی آید. همواره در حوزه عرف خاص، این پاسخگویی با تفقه در دین – به معنای وسیع کلمه که علم کلام و بخشی از تاریخ فلسفه دوره اسلامی را نیز شامل می شود – میسور و محقق گشته است و در حوزه عرف عام با تفقه به معنای مصطلح. ما که اسلام را پاسخگوی همه مسائل بشر می دانیم مقصودمان آن نیست که پاسخگویی فقط از طریق فقه مصطلح انجام می گردد. حکمت احکام فقهی نیز نه آنچنان است که حتماً از طریق فقه مصطلح قابل استنباط باشد. حکمت معنایی اعمّ از فلسفه دارد و می تواند محصول تفکر عقلی باشد، وقتی در نسبت با حضور دینی تحقق یابد. عقل می تواند در اتقطاع از وحی و در خدمت اهوای بشر و یا در نسبت با وحی، صورت های مختلفی از تحقق و تعین پیدا کند. عقل نظری و عقل عملی نیز دو وجه مختلف از امر واحد هستند و عقل یک بار در مقام نظر و بار دیگر در مقام عمل تحقق می یابد؛ و عمل صورتی متنزل از نظر است.

    بنابراین، خلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرموده اند، خلأ مبتلابهِ مادر نظم اجتماعی و روابط بین انسان ها، خلأ تئوریک نیست. اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص – هر چه هست – از آنجاست که تمدن امروز محصول فلسفه ای منقطع از وحی است. از یک سو تمدن غرب محصول تفکری عقلی است که در ذیل فلسفه یونان تحقق یافته است و از سوی دیگر، از لحاظ تاریخی این نخستین بار است که مواجهه ای نظری و عملی میان تفکر دینی ما و تمدن فلسفی غرب روی می دهد و تا این مواجهه اتفاق نمی افتاد، حکمت نظری دین امکان نمی یافت که در صورتی عملی تنزل یابد و پاسخگوی مسائل روز باشد.
    کسانی که کتاب “بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی” را از متفکر شهید، استاد مطهری (ره) دیده اند می توانند در آن مصداق روشنی برای این امر بیابند که چگونه حکمت نظری دین می تواند به معنای تحت اللفظی تفقه نزدیک شود. فی المثل، استاد شهید در این کتاب، سرمایه داری ماشینی را به مثابه موضوعی جدید در فقاهت و اجتهاد دیده اند و نوشته اند: “صرف توسعه و تغییر کمّی ماهیّت شیء را عوض نمی کند مادام که منجّر به تغییر کیفی نشود. به عقیده ما مشخّصه اصلی سرمایه داری که آن را موضوع جدیدی از لحاظ فقه و اجتهاد قرار می دهد دخالت ماشین است، ماشینیزم صرفاً توسعه آلت و ابزار تولید نیست، که انسان ابزار بهتری برای کاری که باید بکند پیدا کرده است، بلکه تکنیک و صنعت جدید علاوه بر بهتر کردن ابزارها، ماشین را جانشین انسان کرده است، ماشین مظهر فکر و اراده و نیروی انسان بما هُوَ انسان است… ماشین جانشین انسان است نه آلت و ابزار انسان، یک انسان مصنوعی است.” (۴)

    صاحب نظران می دانند که همین مبنایی که شهید مطهری اتخاذ کرده اند می تواند جوابگوی بخش عظیمی از سؤالات جوامع امروز در مواجهه با ماشین باشد و لذا، دغدغه عدم تناسب آهنگ انقلاب با زمان – که به نظر می آید دغدغه اصلی وزیر ارشاد و بسیاری دیگر از مسئولان نظام اسلامی است- نباید آنها را به این سمت براند که تنها راه حفظ انقلاب را در دور شدن مردم از واقعیات ببینند و از سر رعب و دستپاچگی، تلاش اصلی خود را در این جهت قرار دهند که اسلام را حامی ارزش ها و دستاوردهای تمدن امروز نشان دهند و با صراحت بگویم، به جای اعتماد به نسل هنرمندی که از انقلاب جوشیده اند و در جریان انقلاب پرورش یافته اند، در مواجهه با روشنفکران ضدّ دین به اختراع نسلی دیگر – هر چند من درآوردی و بی ریشه – بپردازند که در ضدیت با دین و انقلاب هیچ چیز از آن دو نسل دیگر کم ندارند.

    تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سویِ صراط عدل دهان باز کرده اند: زاهدان متنسّک و عالمان متهتّک؛ آنان فلسفه و عرفان و شعر و موسیقی را تفکیرمی کنند و اینان فقه را از پاسخگویی به مسائل روز عاجز می دانند، و صراط عدل از میانه این دو پرتگاه و از بطن آن می گذرد. وزیر محترم ارشاداسلامی فقط به تحجر و عوام زدگی تاخته اند و از غرب زدگی و تجدد سخنی به میان نیاورده اند. ایشان پس از ذکر این حقیقت که: “انقلاب ما آرمان هایی داشت که در شعارهایش متبلور بود. یک دین حقیقی به همان میزان ماندگار است که قابل تحقق باشد. آرمان به خودی خود وجود ندارد بلکه ما را به سمت اهداف می راند. زندگی ما نظم می خواهد. اگر آهنگ انقلاب متناسب با زمان نباشد دچار مشکل می شویم.” فرموده اند: “شاید آسان ترین راه را انسان های سطحی مطرح می کنند، یعنی اینکه رقیب ما، اندیشه مخالف ما، نباید اجازه حرف زدن داشته باشد و باید جلویش گرفته شود. اما واقعاً این راه حل مشکل ما را حل می کند؟ ملاک سلیقه کی باید باشد؟… استراتژی فرهنگی یک نظام نمی تواند بر منع قرار گیرد. در طول تاریخ اسلام این گونه نبوده است. اندیشمندان اسلامی به استقبال اندیشه های دیگران می رفتند و لحظه به لحظه فرهنگ اسلامی را غنی تر می کردند”.

    بسیاری به صورت نادرست می پندارند که تنها مجاری انتقال افکار کانال های رسمی است و نباید هیچ اندیشه مخالفی در قالب کتاب یا فیلم اجازه انتشار داشته باشد و این فکر شوخی است. امواج رادیویی امروز و امواج تصویری فردا این انتقال را امکانپذیر می سازد.

    شکی نیست که استراتژی فرهنگی یک نظام نمی تواند بر منع قرار گیرد و میزان آن را نیز خود وزیر ارشاد در سخنان خویش معین فرموده اند: “در لیبرال ترین حکومت ها در جایی که علیه نظام توطئه می شود منع وجود دارد و درک این توطئه بر اساس سلایق شخصی نیست و قانونمندی خاص خود را دارد.”

    اما مسلّماً جای این سؤال وجود دارد که “آیا استراتژی فرهنگی نظام نمی تواند بر تقویت تلاش هایی ارتکاز یابد که در تفکر و غایات با او همسو و هماهنگ هستند؟ ”

    مگر کسی از وزارت ارشاد خواسته است که استراتژی فرهنگی خود را بر منع قرار دهد؟ دوستان ما باید به یاد داشته باشند که اکنون حجاب سکوت و صبر هنگامی شکسته شده که آتمسفر فرهنگی در عرف خاص آنچنان مسموم و نا امن است که هیچ مؤمنی احساس امنیت نمی کند. من با صراحت به مسئولان فرهنگی و هنری کشور اعلام می دارم که این دغدغه که فرزندان ما امروز و فردا در فضای کدام فرهنگ رشد خواهند یافت ما را به سختی به وحشت می اندازد.

    از داهیانه ترین سخنانی که وزیر ارشاد در این گفت و گو به زبان آورده اند این است که: “ما معتقدیم که باید با تبادل اندیشه در افراد مدافع نظام مصونیت به وجود بیاوریم. لازمه این کار این است که جامعه با آرای مخالفین مواجه شود ولی این مواجهه باید کنترل شده باشد.”

    اما واقعاً همین استراتژی است که به منصّه عمل در آمده است؟ آیا واقعاً دوستان ما در وزارت ارشاد آتمسفر فرهنگی جامعه را کنترل دارند؟ آیا لازمه این مصونیت اجتماعی آن نیست که در کنار مواجهه جامعه با آرای مخالفین، تلاش های دوستانه مؤید انقلاب و دینداری نیز تقویت شود؟ آیا لازمه مصونیت یافتن مدافعان انقلاب در مواجهه با آرای مخالفین آن است که ما آتمسفر فرهنگی جامعه را آن گونه که نسل های جدید فرصت هدایت را از دست بدهند؟

    ما نیز با تحجر مخالفیم، اما در عین حال می دانیم که تنها مرتجعین و متحجرین نیستند که به نظام فرهنگی و هنری کشور اعتراض دارند. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجددِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چاله ای به چاه نیفکند… و البته باز هم صد هزار بار شکر که عرف عام از این کشاکش فارغ است و راه خویش را فطرتاً در نسبت با شریعت می یابد. دشمنان ما می گویند: “مشکل امروز ما غرب زدگی نیست، عوام زدگی است.”

    پی نوشت ها:
    *در حاشیه ی سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع دانشجویان، دهم اردیبهشت ۱۳۷۰ .[ ر.ک. به : سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیرامون بحث های اخیر فرهنگی و هنری در کشور، کیهان، ۱۴۱۷۳، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۰،ص ۲۲٫ -و.]
    (۱) ر.ک. به مقاله ی «حلزونهایی خانه به دوش» در همین مجموعه.
    (۲)مستغرق.
    (۳) «فقه» به معنای دریافتن و فهمیدن است.
    (۴) مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، حکمت، تهران، ۱۴۰۳ ق، ص ۹۶٫

  74. tahere می‌گوید:

    السلام علی الحسین…
    وعلی علی بن الحسین
    وعلی اولادالحسین
    وعلی اصحاب الحسین

    ….

    به قول دیونه داداشی دم همه تون گرم
    ولی بهاریه ۶۹ واقعا عالیه….(من وقت نکردم همه بهاریه ها رو بخونم)

    ….

    شهادت نصیبتان

  75. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان لطفا در رای دادن عدالت و وجدان و مقررات را رعایت کنید؛ ۵ بهاریه ای که از میان این ۷۲ تا فکر می کنید بهتر است، انتخاب کنید؛ از میان همه بهاریه ها تا حق کسی ضایع نشود.

  76. الیاس(سندس) می‌گوید:

    سلام علیکم،خیلىمخلصیم حاج آقا. پنج انتخاب بنده همان است که سرکارخانم قبلا مرقوم فرمودند،که بنابه تذکرسیداحمدآقامجددا:١-خاطره من ازعیدخاطره است / آقاى قدیانى ٢-این بالا /عاشق ٣-خطبه عقدکه گریه نداره / چشم انتظار۴-دایى ابالفضل ومادرجون ومن و…واحسان علیخانى / آبجىزهرا ۵-یک یک هفتادوگنج / سلاله نه دى./ یاعلى

  77. شافی می‌گوید:

    سلام
    من نمیدونم چرا میگید تا شنبه !!
    یک بار دیگه پست داداش جسین رو بخونید!
    ایشون نوشتن تا ۲ شنبه اما “۲” افتاده یک طرف خط و “شنبه “افتاده پایین!!!
    !!!

    بالاخره تا ۲ شنبه است یا شنبه!
    سرم گیج رفت انقد بهاریه خوندم!
    اما یکی از یکی زیباتر

    =============
    نظر بنده هم اینه که یک داور از نظر فنون نگارشی و کمی تخصصی تر بیاد وسط برای قضاوت..کی بهتر از خود داداش حسین؟
    بیشتر برای هممون چالبه بدونیم خود داداش کدوم بهاریه ها رو پسندیدن؟

    وقتی یک متخصص داره بخش تصویرزمینه رو داوری میکنه خوب یک متخصص باید این بخش رو هم داوری کنه دیگه!

  78. سیداحمد می‌گوید:

    میلاد حضرت زینب مبارک باشه انشالله….

    http://up.iranblog.com/images/h7chr0qik87793fdlcql.mp3

  79. وائل می‌گوید:

    باز فصل نرگس رسید و دلدادگی های من شروع شد…

  80. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام به همه ستاره ها
    میلاد خانم زینب دخت نازنین امام علی و حضرت زهرا و خواهر حسنین علیها سلام مبارک
    ۱٫ نسیم مراد پور * بهاریه ۴۶
    ۲٫ سلاله ۹ دی * بهاریه ۳۹
    ۳٫ راهی * بهاریه ۳۸
    ۴٫ آبجی زهرا * بهاریه ۷۲
    ۵٫ خودم پرستوی مهاجر * بهاریه ۶۲ آخه خاطره ام به دل خودم خیلی نشست اگه شما هم بجای من بودید و آن لحظات ناب را گذرانده بودید اعتماد به نفستان همین قدر می شود و این بهترین خاطره تان می بود.
    اگر رأی به خودم قبول نیست به عنوان نفر پنچم عاشق * بهاریه ۴۰

  81. بی دل می‌گوید:

    سلام علی قلب زینب الصبور
    بهاریه ۷۲،آبجی زهرا-بهاریه۵۹ فدایی رهبر

  82. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام
    من هم مثل بعضی از دوستان معتقدم فرد متخصص در نگارش (خود اقای قدیانی یا کسی مثل خودشون)داوری کنند,عدالت و انصاف بیشتر رعایت می شود.

  83. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان!

    نویسنده بهاریه ها “می توانند” به بهاریه خودشان هم رای بدهند.

  84. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “بهاریه ای گلچین”، از بهاریه های شما ستاره ها!… به “ترتیب”، از (۱) تا(۷۲):

    (تقدیم به قطعه ۲۶)

    اشک امانم را بریده بود ولی خوردمش، تا مبادا ببینند چشم گریانم را… (۱)
    خاطرات هر سالم تکرار مکرراته… (۲)
    مثل مردن و زنده شدن می مونه… یعنی غنچه ها هم برای باز شدن درد می کشند؟ (۳)
    دنبال آقامون بگردیم… (۴) بین زمین و آسمان…(۵)
    من بهارنود را تنها در خانه خواهم ماند تا خدا چه خواهد… (۵)
    یا خدا یعنی چی؟… چه خجالتی کشیدم موقع گفتن این کلمات… (۶)
    هر چه خون بود، پاشیده شده بود روی این قسمت کاغذ… (۷)
    می دانم که ثانیه های آخر بود… نفس ها در سینه حبس شده بود… چیزی به تحویل سال نمانده بود… (۸)
    زنده ماندن و نه زندگی کردن!… (۹)
    این کجا و آن کجا… و من اولش می خواستم بروم به همان نا کجا که انگار شهدا گوشم را گرفتند و برم گرداندند… (۱۰)
    “خانه ی حسین، خانه ی عشق است…” (مهدی محمد زاده) وب طرح یک آرزو.
    ….
    برای برگشتن به خانه آماده شدیم… (۱۱)
    برای لحظه ای حس کردم قلبم نمی زنه، لحظه شماریم شروع شد… (۱۲)
    آماده بشین می خوام جایی ببرمتون که تا حالا هیچ کاروانی رو نبردم، جایی که هنوز بکر مونده… (۱۲)
    روز اول سال نو… روز جمعه… (۱۳)
    بگذار غریبه ها بدانند که الله عاشقانش را به قتلگاه عشق می کشاند تا مبتلایشان کند… (۱۴)
    چه ابتلایی؟ چه حزنی؟ چه دردی؟ چه فراغی؟ چه سوزی؟… (۱۴)
    هیچ وقت زمستون رو حس نمی کنم… (۱۵)
    امسال من مسافرم… (۱۶)
    آمدم که بگویم این دستهای خالی، دخیلتان… من امسال هنوز خانه تکانی نکرده ام… چقدر اشکم اسیر است خدایا… اصلآ آمدم که گریه کنم… چه درمانده اند کسانی که شما را ندارند… (۱۷)
    …حیات تازه یافتن توسط شهدا چه قدر شیرین است؛ آن ها تو را به عید دیدنی دعوت می کنند… (۱۸)
    آیه بودنش را با سر انگشتهای دلم حس کردم… (۱۹)
    سراسر زیارت و عشق،… “الهی لک الشکر و لک الحمد”… (۲۰)
    من گدای این همه کرم بودم و چه لطفی داشت این گدایی… (۲۱)
    آهای جا مانده! بگو سیب… (۲۲)
    خوابش رو دیدم که دستم رو گرفت و منو برد کنار ضریح مولا… (۲۳)
    تا دل آسمان می رفتی و بر می گشتی!… (۲۴)
    چراغا روشن!… (۲۵)
    چه لذتی دارد شور عید را با شفای مادر جشن گرفتن… (۲۶)
    عشق اولین و آخرینم بود و تمنای کلامی ازش داشتم… (۲۷)
    اما آن مخلوق زیبا را هنوز خالقی ست زیباتر… می روم، می روم زیبایی ها را دوباره ببینم… (۲۸)
    فقط می تونم بگم: “یاد باد، آن روزگاران یاد باد…” (۲۹)
    سرگرم بازی تقدیر بودم که بازی دوباره ای شروع به شکل کردن گرفت، من ماندم و سرگشتگی غروبی پر از صدا… (۳۰)
    هجمه ای که نه تنها آشقته ام نمی کند که در آرامشی خاص فرو می روم… شاید اما… (۳۱)
    … از خوشحالی بال در آوردم… و من رهسپار میعادگاه و سرزمین عشق شدم… (۳۲)
    “…خدایا قسمت می دهم این بار به خون خودت آن سید و سالار شهیدان / دل غم زده ی شیعه ی مولا به فرج شاد بگردان…” (۳۳)
    آه… (۳۴)
    … با همون روی گشاده به ما خوش آمد گفت،… با همون لبخند قشنگ ما رو بدرقه کرد… (۳۵)
    جز خود و خدایش کسی نمی داند، (۳۶)
    در جدال عقل و حس، عقل، مغلوب احساساتم می گشت،… اشکی هم چاشنی هوای بهاری… (۳۷)
    می تونی هق هق دلتنگیت رو هوار بزنی و مطمئن باشی که گم می شه و می رسه به جایی که باید برسه!… (۳۸)
    … خودت وارد زندگی ام شدی و چه خوب کردی که آمدی… (۳۹)
    دارم در همین حال و هوا نفس می کشم و زندگی می کنم… (۴۰)
    “با نفس گرم سینه زنای تو، می خونه دلم به هوای تو”… (۴۱)
    من یه حال عجیبی دارم… (۴۲)
    به یاد کلاس قرآنی افتادم و “خدایی که همین نزدیکی است”… (۴۳)
    دوباره آسمان مانند آیینه شد… (۴۴)
    اجازه می دهی به جای بهاریه، نامه ای عاشقانه بنویسم؟… (۴۵)
    خاطره ی دل من است عاشقی!… (۴۶)
    شاید سال بعد من هم راهی نور شدم!… (۴۷)
    تا آن لحظه در هیچ کجا از خورشید نخواسته بودم که اندکی بایستد… (۴۸)
    برای دلم صواب این بود که ببینمش و کمی آرام شوم. (۴۹)
    آخر شب هوس دیدن قطعه ۲۶ زد به سرم… (۵۰)
    لابد داشت خوش می گذشت که تا نماز صبح در بهشت زهرا ماندیم… (۵۱)
    انگار قرار بود در لحظه تحویل سال اتفاق خیلی مهمی پیش بیاید… (۵۲)
    گاهی اونقدر افکار و اندیشه های گوناگون به من فشار می یارن که ضعف می کنم … (۵۳)
    با شنیدن نام عید دوران کودکی به یادم می آید… (۵۴)
    حالا سالهاست که زیر لبی با هم حرف می زنیم… (۵۵)
    توی آن وانفسای سرگردانی که برای ما حکم قیامت داشت. (۵۶)
    شب سختی بود اما گذشت تا بهار رسید… (۵۷)
    اما حسینیه گردان تخریب راحال و هوایی دیگر است؛ در آن جا خوب درک می کنی این کلام را…. (۵۸)
    دادم دوستم با دست خط خویش روش بنویسه: (۵۹)”شد بهانه ای برای شروع یک جا مانده”… (۶۰)
    آخر نظاره گر بوده ام عاشورا را، فرات را، موج را… (۶۱)
    قرارمان بین الحرمین بود. آه از بین الحرمین و حس ملکوتی آن… (۶۲)
    ما در پایگاه ها پرونده نداریم! پرونده های ما دو جا بایگانی می شود! در دو بین الحرمین!… (۶۳)
    دیشب کجا و امشب کجا. دیشب منتظر تحویل سال و امشب منتظر شنیدن: بسم الله القاصم الجبارین… (۶۴)
    من اونجا بود که واقعآ فهمیدم “از دو نقطه فقط یک خط راست می گذره”… (۶۵)
    مثل ماهی سر سفره عید که از تنگ تنگش خسته شده و همه ی آرزویش رسیدن به دریاست، (۶۶)
    دل مان عادت کرده است دیگر به بی کسی… (۶۷)
    اصلآ نمی دانم چگونه شد آن زمان که همه پرستو ها داشتند به آشیانه بر می گشتند، (۶۸)
    تو آمده بودی، با دوازده شهید دیگر… من بهت زده، بغض کرده بودم و نمی دانستم تو اینقدر به دلم نزدیکی!…(۶۹)
    “صدای اشک”…
    این اشک از جنس اشک های من نبود از جنس آب کوثر بود… (۷۰)
    … داشتم احساس جدیدی را تجربه می کردم… (۷۱)
    شادی روح همه ی شهدا و مادرانشان صلوات می فرستید؟… (۷۲)

    “یا حسین”…

  85. چشم انتظار می‌گوید:

    دیوونه ی داداشی خیلی باحالی خلاصت مثل خلاصه ی چهارقسمت مختارچسبید.

  86. ف.س می‌گوید:

    آب
    بخشکد دلت!
    باد
    پریشان شوی!
    خاک
    شود خاک عزا بر سرت!
    پیش نگاه شما
    “مادر” خورشید سوخت…
    *****************************************************
    سلام داداش حسین بزرگوار، رای بنده به بهاریه ها:
    ۱) بهاریه۷ / داداش حسین/ خاطره من از عید خاطره است.
    ۲) بهاریه ۴۰ / عاشق / این بالا.
    ۳) بهاریه ۶۳ / شافی/ دل پُر.
    ۴)بهاریه ۶ / چشم انتظار/ خطبه عقد که گریه نداره.
    ۵) بهاریه ۳۹ / سلاله ۹دی/ یک یک هفتادو گنج.

  87. سیداحمد می‌گوید:

    ماشالله دیوونه داداشی، واقعا کار زیبائیه،
    احسنت به شما.
    خیلی عالی از جملات بهاریه های مختلف استفاده کردید.

  88. حی علی الجهاد می‌گوید:

    سلام
    میلاد اسوه صبر و استقامت بر همه قطعه‌ای‌ها مبارک

    نمیدونم می‌رسم بهاریه‌ها رو بخونم یا نه

    کار “دیوونه داداشی” هم حرف نداشت

  89. فدایی رهبر می‌گوید:

    سلام داداش. اینم یه طرح تقدیم به قطعه

    http://uploadfa.net/1390/3d5is55469464a88x2a4.jpg

    و با تشکر از کار زیبای دیوونه داداشی

  90. چای پولکی می‌گوید:

    سلام. فرصت نکردم همه بهاریه ها رو بخونم؛ برای همین هم رأی نمی دهم. ولی اومدم که کسانی که جایزه رو می برند، من رو هم جزء جامونده ها یاد کنند. التماس دعا.

  91. چای پولکی می‌گوید:

    با اجازه سید احمد بزرگوار
    پیام بی زرگانی:
    ساعت ۱۰ دقیقه بامداد
    افراد آنلاین: ۱۹ نفر

  92. عرشی می‌گوید:

    سلام خدا بر رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام و همه ی پیروان و دوستارانشان ! مخصوصا آنهایی که به پاخواسته اند !!!

    سلام بر قطعه متبرک ۲۶ و این همه خواهر وبرادر باصفا !!!

    واما انتخاب بنده :

    شافی / دل پر / بهاریه ی ۶۳
    عاشق / این بالا / بهاریه ۴۰
    زورو / بگو سیب / بهاریه ۲۲
    ز.منصوری / هفت سین و هفتاد و دو سر / بهاریه ۶۴
    عباس اسلامی / آقازاده ی ما / بهاریه ۴۳

    صل الله علیک یا اباعبدلله

    سلام علیکم و رحمه الله

    جناب آقای حسین قدیانی ، به علت اینکه به طور قطع و یقین ، مسبب خیرات و برکات هستید و روز به روز به قطر پرونده ی سپیدتان که کپی برابر اصل می شود انشالله با کتاب عاشقی پدر ملکوتیتان ، از شما در خواست میکنم به همراه آن یار مهربانتان برای بنده و حاجتی که دارم دعایی هر چند کوتاه ولی عمیق بفرمایید !!

    حاجاتتان روا !

  93. سیداحمد می‌گوید:

    من وبگذر را نمی بینم!
    ظاهرا مشکل از اینترنت بنده ست، چون سایر دوستان وبگذر را میبینند.

    چای پولکی! ممنونم از شما.

    فقط پیامتون یه چیزی کم داشت:
    داداش حسین فـــــــــــــــــــــدائی داری….

  94. شافی می‌گوید:

    داداش حسین خودتون و بانو رو جدا بفرستید کربلا!

    یک کار دیگه هم میشه کرد!
    ماها شما رو میفرستیم و شماها ۵ نفر دیگه رو!!
    جای ۲ نفر دیگه باز شه!!!

    انتخاب واقعا سخته…..
    واقعا…..

    ضمنا

    ممنونم از دویوونه ی داداشی
    با کاری که کرد اشک رو به چشای من اورد و کلی خاطره از ۷۲ بهاریه….

    و …. پرونده های ما در دوجا بایگانی میشود
    در دو بین الحرمین….

  95. سیداحمد می‌گوید:

    جناب شافی!

    اما قشنگیه ماجرا اینجاست که بهاریه های داداش حسین و حاج خانم هم بین
    بهاریه هاست،
    شما که ماشالله همه رو خونید، رای بدید،
    انشالله که نتایج خوبی حاصل میشه از این رای گیری.

  96. شافی می‌گوید:

    هرچه فسفر ذخیره داشتم سوزاندم!در این چند ساعت…
    همین داور بودن را تجربه نکرده بودیم که کردیم!

    رای دادن سخت است…سخت….

    اما اگر مجبور به انتخاب باشم:

    ۱)بهاریه ۴۰ /این بالا/عاشق
    ……..نمیدانم چرا قلم بانو عجیب به دلم نشست…شاید چون خودم هم عاشقم….
    معصومیت دلنشینی داشت این قلم …
    ۲)بهاریه ۶/عقد که گریه نداره/ چشم انتظار
    ۳)بهاریه۴۴/۴۰ سال بعد/سیده از فرانسه
    ۴)بهاریه ۴۸/احمداسماعیلی بیگدلی/سمفونی عطش
    ۵)بهاریه ۳۹/سلاله ۹ دی/یک یک هفتاد و گنج

    پ ن :
    به داداش حسین هم رای نمیدم!
    چون خانمشون که ان شا الله برنده بشن قرار نیست که تنهایی مشرف بشن!!!و برعکس!
    پس دوستان بیایید همه دست به یکی کنیم در یکی از انتخاب هایمان یا به ۷ رای بدهیم یا به ۴۰٫این جوری جا برای یک بنده خدای دیگه باز میشه
    به خودمم رای نمیدم..نوشتم رو دوست دارم اما رای نمیدم….

    ===========================

    دوستان هرکس که ارباب از راه سنگر جنگ نرم لشگر ۲۶ حسین قدیانی!! دعوتشون کردند خواهشا خواهشا خواهشا برای همه ی ما دعا بفرمایند و نایب الزیاره باشند…
    ان شا الله

  97. به جای امیر می‌گوید:

    جن (گفت و شنود)

    گفت: حزب اعتماد ملی اعلام کرده که حساب این حزب از کروبی جداست.
    گفتم: چرا؟! واسه چی؟!
    گفت: ظاهراً نمی خواهند آنهمه جنایت، وطن فروشی و خیانت کروبی به پای آنها هم نوشته شود!
    گفتم: ولی اعضای حزب اعتماد ملی که تا همین چند روز پیش یک کروبی می گفتند و هزارتا کروبی از لب و لوچه شان آویزان بود.
    گفت: کروبی را بگو که خودش را زرنگ می دانست و حالا اعضای حزبش در زرنگی روی دست او بلند شده اند!
    گفتم: چه عرض کنم؟! می گویند شخصی از کنار جن رد می شد، جن با دیدن او انگشت تعجب به دندان گزید و از ترس چند بار گفت بسم الله…

  98. صبا می‌گوید:

    میلاد خداوند عاطفه و عاطفه خداوند ، زینب کبری مبارک
    “دیوونه داداشی”
    گلچین تون خیلی قشنگ بود . تازه اگر کمی جابه جا می کردید قشنگ تر هم میشد. راستش امروز داشتم فکر میکردم بهاریه شما کدام است؟
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
    یا حسین علیه السلام

  99. وارث می‌گوید:

    سلام
    من که خیلی نخوندم بهاریه ها رو چون فرصتم داغون بود توی این مدت. ولی از بین اون هایی که خوندم آبجی زهرا و پرستوی مهاجر رو میشناسم و با هم دوست هستیم. با عدالت کامل اونها رو انتخاب میکنم. ببینید من چقدر عادلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوبه من قاضی نشدم ها. ( شکلک خنده)
    موفق و موید باشید زیر سایه آقا امام زمان و در رکاب امام خامنه ای

  100. بیست و ششی می‌گوید:

    ساعت ۲:۵۵ هنوز قطعه تایید نظر داره!!!!

  101. یه بیست و ششی می‌گوید:

    بازدید امروز: ۳۴۴

    افراد آنلاین: ۴

  102. یک نسل دومی می‌گوید:

    امیدوارم درست قضاوت کرده باشم.به اونایی که به دلم نشست رای دادم هرچنداگرقراربودبود رای دادن محدودیتی نداشته باشه تعداد اون به پانزده تا می رسید:
    ۱)بهاریه ۷ /خاطره من ازعیدخاطره است/حسین قدیانی
    ۲)بهاریه ۳۹/سلاله۹دی/ یک یک هفتادوگنج
    ۳)بهاریه۶/چشم انتظار/خطبه عقدکه گریه نداره
    ۴)بهاریه ۲۱/یه بنده خدا/آقا
    ۵)بهاریه ۲۹/هادی علی مددی/صدای قلک

  103. محمد می‌گوید:

    سلام
    بهاریه “دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی!” واقعا زیبا بود یه لحظه از اسمون خوردم زمین! واقعا نویسنده کارش قوی بود…
    همه خوب بودن …
    انشالله روزی همه بشه کربلا

  104. سلام

    ۶٫چشم انتظار
    ۴۰٫عاشق
    ۷۲٫ابجی زهرا
    التماس دعا
    یاعلی ع

  105. با سلام حسین جان ! بسیاری از نوشته های شما در کیهان که در سال های دور به رشته تحریر درآمده در این وبلاگ دیده نمیشه ! من تعدادی از اون ها رو جمع کردم و در وبلاگ کیهانی ها تحت عنوان اسم خودتون آرشیو کردم ، ببینید خالی از لطف نیست ، هم مطالب طنز در ستون آقای چیز و هم مطالب جدی ! موفق باشید

  106. ناشناس می‌گوید:

    بهاریه هایی که بوی شهدا میدادند به نظرم زیبا بودند ولی از بین همه اینها ستاره دارند:
    ۱ـ بهاریه ۸ / خسته اما امیدوار / تخم مرغ زندگی
    ۲ـ بهاریه ۲۳/ الامان مهئی جان/ قطعه ۵۰
    ۳ ـ شعرـ بهاریه ۳۳ / امین محسنی مقدم.
    ۴ـ بهاریه ۴۰ / عاشق/ این بالا.
    ۵ـ بهاریه ۷۲ / آبجی زهرا / دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی!

  107. حمید صادقی می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    یه سری به ما هم بزن
    جای ما داغ تره

  108. باران می‌گوید:

    سلام از همه دوستان می خواهم برای مادربزرگ مهربون من (مادرشهیدحسن علی اکبر)که الان در ای سی یو است عاجزانه می خواهم که دعا کنید تا خدا اورا دوباره به ما هدیه کند

  109. یاسین می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    نمی دونم از میون ما آدما خدا با کدوممون راحتر .نه از ما ها کدوممون با خدا راحتریم ؟
    همه می گن از خدا خودی تر مگه هست .ما می گیم نه.
    صبر کن یادم به ی مطلبی افتاد آیت الله انصاری در وصف ایشون نوشتند که چون از خدا شرم داشتند نشسته می نشستند و خوابشون می برد.
    کوتاه بیا!داری سخت می گیری ها .اولا اون آیت الله بود و …….. هزارتا نکته دیگه
    بعدم مگه نمی دونی به اندازه تک تک آدمها خدا وجود داره
    خدای اون اونطوری بوده و رفتار ایشون به اون صورت.خدای منم همین و منم به این شکل باش راحتم.
    راستی میشه یاد خدا نبود.و اگه خدا داریم چرا بعضی وقتها می لنگم.خدا همه چیزش رو برنامست پس این همه افتادگی برای چیه؟
    بگم داستان عوض شده ،من به جای افتادگی در برابر او ،در برابر ابزار او که وسیله نجات و سعادتم هستند افتادگی و تعظیم دارم.این سرنوشت و زندگی من
    حالا می خوای اوجی هم تو دل شب داشته باشم
    دلم خیلی سوخت وقتی از خطیب نماز جمعه شنیدم که گفتند طبق حدیث شیعه ی ما نیست کسی که نماز شب نداره و یا این جمله که آیت الله بهجت فرمودند گوی سبقت را نماز شبها ربوده اند
    اینا یعنی چی؟؟؟
    یعنی از اهلش باید پرسید. اینم یادت باشه آن را که خبر شد خبری باز نیامد
    یا علی ……..التماس دعا

  110. ن ر گ س می‌گوید:

    دختر آمد،
    حیف؛ مادر می رود …

    * بهاریه ها عالی بود؛ تک تکشون، نوشته ی منم اشتباهی بین بهاریه ها بر خورده بود، گفتم که فقط نوشته ی عکسا بود؛ در هر صورت، تبریک میگم، کار خیلی قشنگی بود.

  111. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    اخه چه جوری رای بدیم ؟ما که هنر قلم نداریم. اگر هم “هنری” باشه برای دله . دل من به همه بهاریه ها که قطعه رو صفا دادن یک رای میده اخه همش قشنگه

  112. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    روی تول بار در کامپیوتر من بجای ۲۶ نوشته ۳۲؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ “بابااکبر” کجاست؟!

  113. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    بچه های قطعه زود باشین به من تبریک بگین(اون شکلکی که داره دست میزنه) کامنتم در پست “ننه مرد”اول شد….
    الا هم این کامنت خنده دار نیست کاملا جدیه اون “موسوی “که موجودی مضحکه …هاهاها…..

  114. محمدی می‌گوید:

    ای کاش همه مادران شاغل بودند
    http://mehdimohamadi.persianblog.ir/

  115. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام و خوش به حال کربلایی ها
    التماس دعا

  116. یوسف می‌گوید:

    بی صبرانه منتظر نقد همه جانبه و تیز بینانه فیلم ضد خانواده اصغر فرهادی -که البته خانواده خودش هم خارجند، خودشم خیلی دوست داره بره ولی اگه بره اونجا فیلم بسازه دیگه بهش از سیاسی ترین جشنواره دنیا جایزه نمی دن- هستیم، به نظر من تک تک دیالوگهای فیلم جای نقد داره و به همه چی- از خانواده های مذهبی و قوه قضاییه بگیر تا کل نظام جمهوری اسلامی- توهین شده…

    کاش یک آوینی بود تا دشنه بر می داشت، کاش…

  117. ن.بهادری می‌گوید:

    سلام
    ۱:بهاریه ۴۰-عاشق-این بالا
    ۲:بهاریه۳۹-سلاله ۹ دی-یک یک هفتادو گنج…
    ۳:بهاریه ۶-چشم انتظار-خطبه عقد که گریه نداره
    ۴:بهاریه ۷۲-آبجی زهرا-دایی ابالفضل و مادر جون و من و…احسان علیخانی
    ۵:بهاریه ۱۱-سید احمد-ک مثل کفش مثل کاهو

  118. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۰:۲۹
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فــــــــدائی داری…

  119. فدایی ولایت می‌گوید:

    من صادقانه میگم متاسفانه وقت نکردم و ندارم همه بهاریه ها رو بخونم _از این بابت هم ناراحتم ها، گفته باشم!_ و از همین جا از بقیه پوزش می خوام. و حالا رای بنده؛

    ۱_ م.سادات سلیمی/بهاریه ۷۱/ مسافر کربلا
    ۲_ احسان مرادی/ بهاریه ۶۸/ بخشی از اشک های من
    ۳_ شافی، وبلاگ هو الشافی/ بهاریه ۶۳/ دل پر
    ۴_ ط، ن/ بهاریه ۵۵/ بعد از بله
    ۵_ مرتضی طالبی/ بهاریه۵۰/ آدم رو جو نگیره

    خدا خیرتون بده اقای قدیانی که با این مسابقه هم استعداد بچه ها شکوفا و رو شد، هم بهانه ای شد که ۱۵ نفر زائر شن.
    انشالله هر کی که مستحق و شدیدا ارزومند باشه بره.
    دوستان برنده! مشرف شدید ما رو از قلم نندازیدا! (مام که اصلا حسودیمون نمیشه!:) )

  120. 313 می‌گوید:

    سلام
    خداقوت
    الان که مسابقه تمام شد میگم
    خیلی دلم میخواست تو مسابقه شرکت کنم
    خیلی حرف و دلنوشته داشتم
    نوشتم و پاک کردم…
    نمیدونم چرا نشد
    اما از همه ی کسایی که نوشتند ممنونم…
    شهادت نصیبتان

  121. فدایی ولایت می‌گوید:

    کار “دیوونه داداشی” بزرگوار حرف نداشت! بارک الله… چه خلاقیتی! فکر کنم سخت بود، نه؟!

  122. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام
    بهاریه این اشک از جنس اشک های من نبود از جنس آب کوثر بود…۷۰-به یاد کلاس قرآنی افتادم و “خدایی که همین نزدیکی است”۴۳-… ۵۵-حالا سالهاست که زیر لبی با هم حرف می زنیم… ۶۳-همه ما در پایگاه ها پرونده نداریم! پرونده های ما دو جا بایگانی می شود! در دو بین الحرمین!… ۳۲-… از خوشحالی بال در آوردم… و من رهسپار میعادگاه و سرزمین عشق شدم…

  123. سلام
    .
    نوشتیم با عنوان “روایت فتح، روایت حجاب در عصر امروز است”…
    .
    http://golesorkh135.blogfa.com/
    .
    یاعلی

  124. یک بنده خدا می‌گوید:

    سلام و خدا قوت.اینم از رای من:
    بهاریه های
    ۶
    ۱۰
    ۱۳
    ۳۹
    ۴۰
    ۴۶

  125. رفیق دوران تنهایی می‌گوید:

    سلامی به گرمی تنهایی

    به نظرم این بهاریه ها خوب بودند

    بهاریه۷-حسین قدیانی-بهترین خاطره من ازعیدخاطره است

    بهاریه۱۶-…-اشک شمع

    بهاریه۲۹-هادی علی مددی-صدای قلک

    بهاریه۹-سجادی-عیدعیدعید

    بهاریه۳۹-سلاله۹دی-یک یک هفتادوگنج

  126. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    قرار بر این شد که فقط ۵ بهاریه را انتخاب کنید، خوب وقتی به ۶ تا رای میدید چه طوری باید محاسبه کنبم؟

    قرار شد شمارۀ بهاریه های مورد نظرتان را بنویسید نه اینکه جمله ای را از بهاریه انتخاب کنید!!!

    چرا همکاری نمی کنید؟
    قانونا فردی که قانون رای گیری را رعایت نکند، رای اش منظور نخواهد شد!

  127. افق می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت
    میلاد حضرت زینب (سلام الله علیها) بر شما و همه ستاره ها مبارک.
    خوشا به سعادت ستاره هایی که از قطعه مقدس کربلایی می شوند.
    یا علی

  128. عرفان می‌گوید:

    لالا لالایی لالا لالایی لالا …

    بخوانید لالایی بخوانید همنوا شوید با صدا و سیما .لالایی بخوانید و راحت بخوابید همراه دولتمردان عزیزمان که راحت خوابیده اند همراه شوید با دولت عزیز در جشن نوروز .جشن بگیرید پایکوبی کنید و آخرش هم با خیال خوش بخوابید اصلا فکر این نباشید که چند کیلومتر پایین تراز مرز آبی ایران دارند یه عده را به جرم هم مسلک بودن با شما می کشند اصلا خم به ابروی مبارکتان هم نیاورید که دو نوجوان ۱۵ ساله را دیروز در شهر شیعیان کشتند بله درست خواندید شهر شیعیان دیگر ایران نیست شهر شیعیان فقط و فقط بحرین است ایران بهتر است به سیزده به درش برسد بروید دشت ، کوه ، صحرا ، دریا ، جنگل، …بروید سبزه گره بزنید بروید نه جایی نروید بس است دیگر چه قدر فعالیت می کنید بروید راحت بخوابید خسته شده اید حیف شد آن قدر مشغول گشت و گذار بودید که محکوم کردن کشتار مردم بحرین را یادتان رفت اشکال ندارد به خوابتان برسید به خواب راحتتان برسید که در آن خواب می بینید اسفندیار ، رستم را می کشد و به افتخارش سران کشور های منطقه را برای جشن نوروز دعوت کنید و دور هم آجیل بزنید دور هم که هستید یادتان باشد به ریش مردم بحرین ، لیبی ، یمن ،مصر ، تونس ، عربستان و فلسطین هم بخندید به خونشان هم به قیامشان هم و به وجودشان هم . شما راحت باشید آن قدر خوابیدید که دنیا را آب برد حالا بروید ابتدای دربی برای ژاپن یک دقیقه سکوت کنید و در اخبار بگویید بیداری اسلامی . سهم جنبش اسلامی مردم در اخبار بیش از ۳ دقیقه نیست اما سفرهای نوروزی و ترافیک سنگین شب عید حداقل ۳۰۰ دقیقه .۱۳ روز خوابیدید ۱۳ روز که چه عرض کنم شما از اول اسفند به این سمت تعطیلید اول اسفند که چه عرض کنم شما تعطیلید. آن قدر به تعطیلات رفتید که نفهمیدید انقلاب مردم در مصر مصادره شد آن قدر تعطیلید که نفهمیدید در انقلاب تونس مردم تونس را سگ های امریکایی گشتند آن قدر تعطیلید که نفهمیدید اردن یک روزه کل انقلاب را سرکوب کرد و یمن با گفتن کلمه ی زیبای گفتگو دارد زمان می خرد تا عربستان از بحرین فارق شود و به یمن برسد و از فرط تطالت(تعطیل بودن!)نفهمیدید که چگونه سر شیعیان عربستان را با شمشیر زدند و نفهمیدید غرب با سران مخالفین لیبی به توافق رسید و از این به بعد بازی لیبی برای ایران بازی دو سر باخت است برای غرب دو سر برد و آن قدر خر و پف کردید که از صدایتان بحرین کر شد و خودتان کور و ندیدید که چطور مساجد را در چند کیلومتریتان در کنار خلیج همیشه فارستان خراب کردند و چگونه ۱۵ ساله ای را با نارنجک و ۱۵ ساله ای را با گلوله مستقیم کشتند . بخوابید راحت باشید جرات مداخله نظامی که ندارید جرات کار دیپلماتیک (حداقل در مصر وتونس پیروز شده)که ندارید جرات سلاح دادن به مخالفان را که ندارید حتی جرات دفاع از خودتان را هم ندارید وقتی که کویت به شما می گوید جاسوس .همان بهتر که با اسفندیار جشن نوروز بگیرید و با لالاییش راحت به خواب بروید.شب به خیر .

  129. سیداحمد می‌گوید:

    جناب فدایی ولایت! ۵ نفر با ۱ طراح ۶ نفر… نه ۱۵ نفر!

  130. منتظر می‌گوید:

    آرزوی سر سفره هفت سین/مهسا.س

  131. فدایی رهبر می‌گوید:

    داداش حسین باز این علی مطهری حرف زد… منتظر نقدت از این نامه هستیم هااااا

  132. سید مصیب می‌گوید:

    اگر از موسیقی آخر اخراجی ها ۳ خوشتون اومده
    می تونید از طریق لینک زیر اونو گوش کنید

    http://www.y-m.ir/m/sounds/view/1300866363-mp3

  133. لجمن می‌گوید:

    من مطالب را نخواندم و متأسفانه نمی توانم در رأی دادن شرکت کنم . از این جهت شرمنده داداش حسین و همه ی بروبچ قطعه مقدس ۲۶ هستم . اما مطلبی برای سید صالحی عزیز و اسم مبارک حضرت زهرا نوشتم که دوست دارم بخونی داداش . حتما بخون یک خط بیشتر نیست !!! : http://lajman.blogsky.com/1390/01/19/post-54/

  134. زینب می‌گوید:

    تو به انتظار من ، خندیدی !
    تو حتی خنده های ساده مرا هم …..!
    حداقل به سادگیشان رحم میکردی …..!
    آری ، آری
    میدانم ، نیاز نیست با صدای بلند برایم تکرار کنی
    میدانم ،
    مگر من رحم کردم …..!
    اما تو باز یادت رفت رفیق ….!
    اینجا ، تو خدایی …..!

    من سال تحویل ، از میان همه دعاها ، دعای فرج را انتخاب کردم
    تو هم شنیدی میدانم !
    و تو بهتر از من میدانی ، دعای فرجم از درد ناامیدی بود !
    و من چقدر دلم میخواست با تمام وجودم تکرار کنم ” اللهم عجل لولیک الفرج ”
    و چقدر سخت است امتحان ……!
    و من همه چیز را به گرو برداشته ام ……!
    بعضی وقت ها با خود میگویم چقدر احمقم …..!
    حتی به خنده های معصومانه ” الهه ” هم رحم نکردم ….!
    با خنده های او هم معامله کردم .!
    پشیمانم ، مثل …… پشیمانم .!
    دلم میخواد معصومیت خنده های الهه را باز پس گیرم ……!
    اگر تو دلت میخواهد خدایی کنی ،
    چشم های منتظرم را بی فروغ مگذار .!.!.!.

    .!.!.!.

    الهه ، عزیز دلم ، بخند ! من خنده های ساده تو را میخواهم !

    ______________________________________________________

    به وبلاگ قطعه ۲۶ رفتم ، دقیق نمیدانم چه بود ولی ظاهرا مسابقه ایی با عنوان بهاریه بود !
    دیر رسیدم انگار ،
    و من بهاریه ام را فقط برای تو مینویسم .

  135. سیداحمد می‌گوید:

    علی مطهری چه ارزشی داره که داداش بخواد برای حرفاش نقد بنویسه؟!

  136. سروش می‌گوید:

    لبخند بزن آقا
    تولد عمه جان است امشب
    ****************************
    میلاد بر شما مبارک
    http://fanosban.blogfa.com/

  137. زینب می‌گوید:

    سلام

    بهاریه ۷۰ – حاج کاظم ۲

    بهاریه ۷۲ – دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی

  138. سلام به همه اهالی قطعه ۲۶ و ممنون از خانوم مرادپور به خاطر درددل زیباشون با سید

    مشتاق دیداریم در وب ریشه‌های استوار

  139. کوثر به گوشم می‌گوید:

    بسم رب الشهدا

    سلام
    امروز در سالگرد شهادت شهید آوینی تفائلی زدم به گنجینۀ آسمانی و این بود جوابم:

    http://kosar-begusham.persianblog.ir/post/59/

  140. پ می‌گوید:

    ۷۰-۴۳-۵۵-۶۳-۲۶

  141. صبا می‌گوید:

    خیلی قشنگ بود
    “فارغ التحصیلان هوای نفس که بسیجی می شوند!” باید ببخشید فکر کنم باید می نوشتید فارغ التحصیلان نفس.

  142. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان لطف کنند و فینگلیش نظر ندهند؛ دیگر تایید نمی شود…

  143. mostafa می‌گوید:

    <<<<<<<<<<<<<<<<<<jone aziiizet bekhon inoooooo
    ba man moshkeli dari aghaye ghadiani?chera nazare mano taiid nemikoni?
    man goftam nazaramo raje be baharie ha
    boro 1 sar be baharie hamsareton bezanid mibinid ke omadam nazar dadam ke emshab shabe tavalodam bode va khob kadoe dadim behem
    fek kardi hamin tori omadam zadam 47 masalan
    dar zemn alan shodi sar baze jange narm mage na
    bia in avalin webloge mane
    http://www.aradanm.blogfa.com
    on moghe ke kasi nemidonest jange narm chie va hame miraftan faghat be isna va irna sar mizadan man mineveshtam
    be khoda in karet dorost nist aghaye ghadiani
    mamnon ke in nazaro khosooosi mikoni
    1 harfi bod beyne man va khodet hamin
    dg ham nazari nemidam inja faghat mikhonam
    ya ali
    eltemase doa

  144. mostafa می‌گوید:

    nazaramo peyda kardam
    bebakhshid zod ghezavat kardam aghaye ghadiani
    gar che az shoma bozogtaram ama halal konid be bozorgie khodeton
    ama jedan 3 bar gashtam nabod
    eynak lazem shodim
    ya ali

  145. سلام
    داوری کار همچو منی نیست که هم تخصص ندارم و هم نمی دانم هر کدام از این هفتاد و دو تن با چه حال و شور و حرارتی و با چه نیتی عزم کربلا کرده اند.
    لذا تصمیم بر قرعه کشی گرفته و قرعه کربلا به نام این عزیزان افتاد:
    ۱) ۳۹ / سلاله نه دی / یک یک هفتاد و گنج
    ۲) ۳۲ / ط عبدی پور / عیدی آقا
    ۳) ۵۷ / ف .ب / دعای بهاری مادر
    ۴) ۶۲ / پرستوی مهارج / بین البهارین عباس و حسین
    ۵) ۴۱ / سجادی / اذن دخول

  146. محسن می‌گوید:

    هرکس انتخاب شدنائب الزیاره بقیه هم باشه
    باتوجه به اولویتی که قراربود برای بهاریه های ارسالی درزمان اغازین مسابقه درنظرگرفته بشه به پنج بهاریه زیررای میدم:
    بهاریه۷/حسین قدیانی/ بهترین خاطره من ازعیدخاطره است
    بهاریه۲۰/شریفی/تاسه نشه بازی نشه
    بهاریه۲۹/هادی علی مددی/صدای قلک
    بهاریه۳۹/سلاله۹دی/یک یک هفتادوگنج
    بهاریه۴۰/ عاشق/ این بالا

  147. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اگر متن نوشتن اینست من هم بلدم هر کلمه با ربط و بی ربطی را به صرف زیبا بودن کنار هم بچینم و نتیجه ای هم نگیرم… سرم در گرفت تا این متن “نجوایی با سید” تمام شد!

    تایید کنید یا نه، نظرم خیلی تند تر از این بود. به حرمت قطعه بیست و شش یک درصدش را کامنت گذاشتم.

  148. مهدی باخدا می‌گوید:

    کدامیک اشتباه بزرگی کردند؟ سعید تاجیک یا اکبر هاشمی رفسنجانی؟

    http://mahdibakhoda.blogfa.com/post-6.aspx

    آیا هاشمی با استیضاح رهبری موافق است؟

  149. شافی می‌گوید:

    سلام
    مردیم از اضطراب….
    خوش به سعادت برنده ها……

  150. وائل می‌گوید:

    نمی‌دانم چه بگویم؛ چقدر دلم تنگ شده است برای‌ت امام

  151. وائل می‌گوید:

    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  152. مهدی می‌گوید:

    ابتدای مسابقه اقای قدیانی گفته بودندبهاریه ها بایدحداقل ۱۰۰۰وحداکثر۱۵۰۰کلمه باشند.بهاریه هاروکه خوندم دیدم اکثرا این شرط حداقلی راندارند.ضمنارعایت نگارش واملاءوارسال زودترنیزامتیازداشت.حالااگه بهاریه ای باعدم رعایت این نکات رای آوردتکلیف چیه؟به نظرم خیلیها زحمت کشیدندوبارعایت نکات فوق محدودیت زمانی وطویل بودن متن رامتحمل شدندوتورای گیری جایگاهی ندارند.ازطرفی عده ای به علت اینکه خاطره شون زیبا اماکوتاه(زیر۱۰۰۰کلمه)بوده ازشرکت درمسابقه صرفنظرکردندوشانس رقابت را ازدست دادندچون احراز اون شروط را جدی می دونستند. میشه بگیدچه جوری این شرایط رادررای گیری کاربران میشه اعمال کرد.فکرمی کنم بااین شیوه انتخاب عدالت برقرارنشه.به هرحال هرکسی که کربلا قسمتش شدبقیه رو فراموش نکنه وبخصوص برای رهایی ملت بحرین به طورمخصوص دعاکنید

  153. محمدی می‌گوید:

    شما به همه تو هین کردی!!!
    http://mehdimohamadi.persianblog.ir/

  154. قاصدک منتظر می‌گوید:

    پروردگارا!
    رفتن در دست توست,
    من نمی دانم چه موقع خواهم رفت,
    ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانت قرار دهی وانقدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
    امیر سپهبد,شهید”علی صیاد شیرازی”

  155. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    متن خانم مراد پور خیلی عالی بود
    ان شاءالله شفاعت شهید آوینی شامل حال شما و همه عاشقان شهدا بشه صلوات بفرستید
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    التماس دعا
    یا علی

  156. به جای امیر می‌گوید:

    موش -گفت و شنود

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: اظهارات یک سناتور آمریکایی بدجوری باعث عصبانیت گروه های اپوزیسیون شده است.
    گفت: مگه چی گفته؟!
    گفتم:این سناتور آمریکایی در مصاحبه ای گفته است؛ گروه های اپوزیسیون ایران اگر عرضه داشتند در داخل ایران می ماندند و کاری می کردند نه این که به آمریکا و اروپا بیایند و فقط هزینه روی دست ما بگذارند.
    گفت: خب! دیگه چی؟!
    گفتم:همین سناتور آمریکایی با اشاره به شیرین عبادی گفته است؛ ظاهراً ازخانم عبادی غیر ازحرف زدن و جایزه گرفتن کاری ساخته نیست.
    گفت: حالا به این پیرزن بیچاره چیکار دارند؟!
    گفتم: سناتور آمریکایی گفته است؛ خانم شیرین عبادی مسئولیت های خود را به عنوان برنده جایزه صلح نوبل فراموش کرده است!
    گفت: پدرسوخته ها! از این پیرزن بیچاره چه توقعاتی دارند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! آموزگاری به یکی از دانش آموزان گفت؛ بنویس «کوه»! دانش آموز با گریه گفت؛ آقا اجازه! خیلی سنگینه! بنویسم موش؟!

  157. چشم انتظار می‌گوید:

    ستاره هابخوانند :
    سخنان حضرت ماه در دیدار با خانواده ی شهید آوینی ۲/۲/۱۳۷۲

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.

    به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.

    من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.

    من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)

    وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»

    یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)

    اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)

    می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»

    در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.

    امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.

    خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.

    چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.

    نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.

    حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.

  158. کامیار می‌گوید:

    اکهی بخشکی شانس عدبایدبزنه واین یک ماهه مابریم فرنگستون ونرسیم حتی یه بارم بیایم قطعه ولی خوش به حال اونایی که بهاریه دادن من همه بهاریه هاروخوندم وخدایی رای میدم:
    خانم عاشق/بهاریه ۴۰
    ط.ن/بهاریه ۵۵
    سلاله ۹دی/بهاریه ۳۹
    زورو/بهاریه۲۲
    هادی علی مددی/بهاریه۲۹
    توروخدارفتین ماروهم دعاکنین ستاره ها

  159. کامیار می‌گوید:

    راستی بانظراقامیلادعزیزدرباره ی متن خانم مرادپوربه شدت موافقم

    حالامن نظرم به اون تندی نیست هاولی باباادم سرگیجه میگیره

  160. ر.بیات می‌گوید:

    رای من:
    بهاریه ۵۵ باعنوان بعدازبله/ط.ن
    بهاریه۴۰باعنوان این بالا/عاشق
    بهاریه ۷۰ باعنوان حاج کاظم۲/امیرحسین .د
    بهاریه ۱۱باعنوان ک مثل کفش مثل کاهو/مبصرقطعه
    مویدباشید

  161. خودت می‌گوید:

    جناب آقای مطهری

    نماینده محترم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی

    با عرض سلام و احترام

    مطلع شدیم که نامه را به رئیس جمهور مردمی و انقلابی کشورمان مرقوم فرمودید که جنبه تبلیغاتی آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته . لازم می دانم نکاتی را به شما برادر عزیز متذکر شوم . امیدوارم همانگونه دغدغه دینی و انقلابی شما باعث شد که همچون منی به شما رای دهم و قلمتان را در نوشتار قوت دهم تاملی در این متن نیز بفرمایید باشد که در اصلاح امور دنیا و آخرت بیشتر از پیش موثر باشیم.

    جناب آقای مطهری آیا وقتش نیست که آنچه به دیگری می گویید برای بار دیگر به خود گویید . ما در لیست اصولگرایان با شما آشنا شدیم ولی در رفتار اصلاحطلبان دنبال شما گشتیم .

    آقای مطهری

    شما بارها در محافل و مجالس توسط مردم به بصیرت توصیه شدید . آیا جای تامل ندارد ؟ آیا مردم احساس نمی کنند که شما به نظرشان توجه نکرده به ایشان پشت کردید و با کمرنگ کردن جرم فتنه گران آن زمان که از گفته های شما این جمله منتشر شد “آقای احمدی نژاد و فتنه گران باید همزمان محاکمه شوند” آب در آسیاب دشمن ریختید.

    اتفاقی در کشور افتاد که در اثنی آن شما موضع بر علیه دولت نگرفته باشید؟ صاحب اصلی حمایت از فتنه گران

    و ایجاد تشکیک در اردوی اصولگرایان کیست ؟

    آیا روایات متعدد از اهل بیت درمورد نوروز را نخوانده اید ؟ یا نشنیده اید؟

    وقتی کلام رایج فشار از کف خیابان و چانه زنی از بالا بود شما چه کردید ؟چرا یادآوری ننمودید کلام خدا را و اراده

    پیامبرش را ؟ آنزمان که بانگ مقدس الله اکبر به توصیه بی بی سی فارسی بهایی از برجهای شمال تهران شنیده می شد کلامی از شما به میان نیامد .

    سوالی که همیشه در وقت جنجال سازی کلام و نوشتار شما به ذهن می آید این است:

    برادر علی مطهری

    شما در دوران اصلاحات کجا بودید ؟؟

    براستی آن زمان که حضرت حسین علیه السلام را خشونت طلب می نامیدند و عاشورا را نتیجه خشونت بدر قلمتان مشغول امضاء چه بود ؟؟؟

    امیدوارم تجدید نظر بفرمایید ولو به برداشتن یک نقطه از کلمه جرم .

    درد بسیار و بدنبال دواییم هنوز….

    جناب آقای مطهری شما عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هستید . این گفتار و رفتار شما بسیاری از کسانی را که فرهنگ ناب اسلامی را دوست دارند و سرمشق زندگیشان قرار دادن را وادار می کنند که به درگاه خدا از رای دادن به شما توبه کنند . بهتر نیست در غوغای روزگار طبل نقد و انتقادتان را به سازی موثر و ضابطه مند تبدیل کنید ؟؟

    امیدوارم تمام آنچه نگفته ام از چالشهایی که بواسطه سوء استفاده دشمن از فرمایشات دلسوزانه شما بوجود آمد را در مقابل چشمانتان بیاورید و نقطه برداشته شده قبلی را برای اغاز نوشتن کلمه تجدید نظر به کارببرید .

    مرا نه به خزانه اتصال است و نه به کرم شما امید .

    فرزند محترم شهید بزرگوار استاد مطهری

    درد دل بنده اگر به صدا آمد نه به سبب خصومت و نه از روی محبت است . تکلیف است که ناقص به جا آمد و بهانه ی ناقص بودنش هم در نزد پروردگار این است که :

    در خانه اگر کس است یک حرف بس است

  162. سمانه می‌گوید:

    ۶
    ۴۰
    ۵۰
    ۷۲

  163. مجتبی می‌گوید:

    سلام به همه..
    این طرح تقدیم به همه برو بچه های قطعه ۲۶ و حومه..
    (جملات خیلی قشنگ از شهید شوشتری)

    http://s29.aks98.com/files/21320547350620030910.jpg

  164. خدابخشی می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی،فردا ۲۲ فروردین ۵ بعداز ظهر دانشجویان بسیجی مقابل سفارت عربستان برای محکوم کردن تعرض ارتش آل سعود به مردم مظلوم و بی گناه بحرین تجمعی برگزار خواهند کرد همین جا از تمام فداییان اسلام و بسیجی دعوت می کنیم همراهی کنند.

  165. جا مانده می‌گوید:

    باز هم دیر رسیدم.
    به قول مختار:
    از قافله عشق جا ماندم.
    بعد از مدتها سر زدن به سایت مسابقه را دیدم…

  166. فدایی رهبر می‌گوید:

    سید احمد عزیز اگه نقد نکنیم و اگه با قلممون به برجکشون نزنیم دفعه بعد پررو تر میشن و کلفت تر از دهنشون حرف میزنن.

    وقتی مطهری دلسوز دولت می شود!!!

    جناب آقای مطهری سلام

    نامه جنابعالی به ریاست محترم جمهور باعث تعجب همگان شده و سوالاتی را در اذهان پدید آورده است.

    جناب مطهری، ترویج نوروز به عنوان یک اصل اصیل ایرانی در خارج از مرزهای جغرافیایی و شناساندن فرهنگ ایران به عنوان نماد اسلام، از نگاه شما ایرادی دارد؟

    شما از چه چیز نگران هستید؟ آیا کسی ایران را به غیر از اسلام در سطح جهان می شناسد؟

    شما بهتر از من میدانید که پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)، با اخلاق نیکویش بود که توانست مکتب اسلام را در عصر جاهلیت و در بین اعرابی که نماد حماقت بودند، گسترش دهد. پس چه ایرادی دارد که با نام ایران و با فرهنگ اصیل ایرانی زمینه ساز ترویج اسلام ناب محمدی شویم؟

    جناب مطهری، اگر فردی از نوروز به عنوان یک فرهنگ اصیل ایرانی یاد کند مشکل دارد؟

    اگر فردی دم از نوروز بزند و یا بر ترویج فرهنگ نوروز در ماورای مرزهای جغرافیایی تاکید کند؛ یعنی با اسلام مشکلی دارد؟

    ضرب المثل “اثبات شی نفی ما ادا نمی کند” را نشنیده اید؟

    آقای مطهری! شما از کجا می دانید که متن سخنرانی رییس جمهور با مقام معظم رهبری هماهنگ نشده است. وقتی شما از جمله “بعید می دانم” استفاده می کنید یعنی هیچ اطلاعی ندارید و فقط و فقط بر اساس حدس و گمان اینگونه گستاخانه بر مقام اول رسمی کشور می تازید.

    جناب مطهری! شما تا به کی می خواهید از اسم و رسم پدر بزرگوارتان نان بخورید؟ درجات و مقامات علمی و معنوی حضرت امام خمینی(ره) و استاد بزرگوار شهید مطهری بر هیچ احدی پوشیده نیست. اما اینکه شما نام “شهید مطهری ” را ابزاری کرده اید برای بالا کشیدن خود از طناب پوسیده سیاست؛ درست است؟

    آیا در جمهوری اسلامی ایران بزرگواران دیگری چون مطهری نبوده اند که شما بتوانید از سخنان آنان بهره جویید و یا نام آنان را در کنار نام امام خمینی(ره) قرار دهید. شما که خود نماد مسلم ابزار گرایی و سودجویی از نام خوانوادگی تان هستید؛ چطور ریاست محترم جمهور را متهم می کنید به استفاده ابزاری از نام حضرت ولی عصر (عج) ؟!!!

    آقای مطهری! سعی کنید در حیطه وظایف و اطلاعات خودتان اظهار نظر کنید و پایتان را از کفش مراجع عظام تقلید خارج کنید. اگر رییس جمهور و یا نزدیکان ایشان در رابطه با امام زمان و یا ائمه معصومین اشتباهی مرتکب شوند به لطف خدا هنوز سایه علمای گرانقدر بر سر این مردم هست که نیازی به اظهار نظر شما نباشد!!!

    راستی! تا یادم نرفته خدمتتان عارض باشم؛ معضل حجاب در جمهوری اسلامی بر می گردد به دوران ریاست جمهوری آقایان هاشمی و خاتمی، نه مصاحبه تلویزیونی آقای احمدی نژاد!

    آقای مطهری شما که به سه گانه “یگانه پرستی، عدالت و عشق” نقد وارد می کنید با کدامیک مشکل دارید؟

    یگانه پرستی، عدالت و یا عشق؟

    جناب مطهری، “عشق و محبت به همه انسانها” از نظر شما! تعبیر درستی نیست. نظر شما هم برای خودتان محترم. شما که سنگ اسلام را به سینه می زنید خوب است بدانید از نگاه دین مبین اسلام همه انسان ها پاک و زلال هستند و مستحق عشق و محبت ؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود. این امر در شریعت ما مسلمانان یک اصل بی چون و چراست.

    اگر فردی خلاف خوب بودنش اثبات شد آن وقت حق با شماست و مستحق دشمنی. ت

    ولی و تبری که در اسلام آمده دقیقا برای زمانی مطرح می شود که خلاف خوب و پاک بودن انسانی عیان شود وگرنه عشق و محبت سزاوار تمام بشریت است.

    آقای مطهری شما با ملت آمریکا مشکل دارید یا دولت آمریکا؟ در زمان صدام ملعون و ۸ سال جنگ تحمیلی چه؟ شما با ملت عراق جنگیدید یا دولت عراق؟ اگر جنگ شما با ملت عراق بود پس چرا در حمله آمریکا به عراق پشتیبان همان ملت عراق شدید؟

    اینها همه نشان دهنده این است که لزوما هر کسی که زیر سلطه دولت کفر باشد کافر نیست. بنده از شما سوالی می پرسم. شما می توانید ضمانت کنید تمام مردم ایران صد در صد مورد رضایت اسلام هستند و طبق دستورات قرآن گام بر می دارند؟

    با توجه به استدلالهای شما باید جوابتان این باشد که ، چون مردم ایران زیر بیرق جمهوری اسلامی ارتزاق می کنند پس همه، مورد تایید اسلام هم هستند. موافقید؟!!

    و در پایان برادران بهتان توصیه می کنم که از روی کینه به کسی انتقاد وارد نکنید. شما اگر نگران و دلسوز دولت خدمتگزار بودید حداقل یکی از هزاران خدمات ارزنده او را می دیدید و لب به ثناگویی می گشودید.

    شما با شخص احمدی نژاد کینه دارید و منتظرید نقطه ضعفی پیدا شود و آنرا پیراهن عثمان کنید.

    شما از کی تا بحال دلسوز دولت شده اید؟ اگر شما دلسوز دولت بودید نامه خود را سرگشاده و در اختیار رسانه ها قرار نمی دادید و خیلی دوستانه با شخص رییس جمهور در میان می گذاشتید. آ

    قای مطهری در عملکرد چند سال اخیر حضرتعالی هیچ نشانی از دلسوزی برای دولت خدمتگزار یافت نمی شود.

    آقای مطهری کمی خدا را هم ناظر بر اعمالتان ببینید و بترسید از روز جزا!!!

    این مطلب را در ندای انقلاب بخوانید

  167. ایلیا می‌گوید:

    سلام خاطرات قشنگی بود که از خواندن آنها لذت بردم و به این چندتا رای می دم.
    ۱- بهاریه۶****خطبه عقدکه گریه نداره****چشم انتظار

    ۲- بهاریه۷****بهترین خاطره من ازعیدخاطره است****حسین قدیانی

    ۳- بهاریه۲۹**** صدای قلک****هادی علی مددی

    ۴- بهاریه۳۰****خودم مشهدودلم کربلا****یاسین

    ۵- بهاریه۴۰**** این بالا**** عاشق

  168. قلیدون می‌گوید:

    به وبلاگ ماهم سری بزنید
    بزودی در وبلاگ ما:
    رابطه های تاثیر گذار مربی جدید تیم ملی ایران با مسلک قلیدون و فراماسونری موجود
    خواص هویج و سیب و گوجه سبز
    ۱۴ اردیبهشت چه روزی است؟
    فلسفه ی آرماگدون
    مصاحبه ی مارادونا با وبلاگ قلیدون
    تاریخچه ی کامل قلیدون
    و هزاران مطلب جالب و خواندنی دیگر…
    مطالب موجود در وبلاگ ما:
    چهره ی واقعی همسایه ایران ارمنستان
    آیا مارادونا یکی از سران فراماسونری است؟
    رابطه ی دولت ایران با مسلک قلیدون و درنتیجه رابطه ی هردو مورد با فراماسونری موجود
    قلیدون ترین آدم دنیا
    و مطالبی دیگر
    قرعه کشی هم داریم
    http://gholeidoon.blogfa.com
    http://gholeidoon.blogfa.com
    http://gholeidoon.blogfa.com
    http://gholeidoon.blogfa.com
    http://gholeidoon.blogfa.com

  169. یه بیست و ششی می‌گوید:

    از سیزدهم مطلب جدیدی نذاشتیدا! نمی خواهید مطلب جدیدی با قلم خودتون برامون بذارید؟

  170. سلام داداش حسین.یه “تکلیف” انجام دادم تصحیحش نمی کنید؟

    (عنوان:بی بی و رژ لب؟

    من هستم و کربلایی؛پول یارانه هم کفاف زندگی مان را می دهد…

    بی بی راست می گفت.بی بی کی رژ لب می خواهد؟کی رنگ مو می خواهد؟اگر آقاجون است، که به همان حنای بی بی راضی است.بی بی که برای عمل دماغ ،به بیمارستان نمی رود. بی بی همه اش یک بار به بیمارستان رفت. وقتی که فکر می کرد قلبش گرفته.آنروز نه بنیاد فهمید ،نه آنانکه باید می فهمیدند.آن یک باری هم که رفت افاده نکرد.از آن وقت هربار قلبش گرفت،رفت گلزار…

    آه…سوختم؛سوختم…دستم گرفت به سماور بی بی، که همیشه ی خدا داغ است. بار چندم است نمی دانم؛ فقط می دانم همه اش تقصیر بی بی است.اشکال ندارد بقیه اش را با سوز و عصبانیت می نویسم…

    باتو هستم ای پیرزن متحجر متهجر…هنوز مقید مانده ای به حجاب؟روسری ات را بردار .بگذار موی سفیدت را ببینند که در جوانی سفید شد.بگو از آن شبهای پر درد ،که وقتی می رفت،تا می آمد مرخصی، دلت هزار جا می رفت…بگو پسرت آنقدر رفت جبهه،تا بار آخر که خود نیامد؛آوردنش؛بدون سر…حق داشتی غصه بخوری…آخر با کلی نذر ونیاز آوردیش به دنیا؛یادم هست؛ بارها گفته ای برایم… گفته ای که در بین الحرمین نذر کرده بودی اگر دختر بود اسمش را بگذاری زینب و اگر پسر شد غلام حسین…بی خیال ننه جان.هرچه سعی کنی هنوز اجرآن مادر شهید را نداری که فرزندش معروف است به گمنامی…

    سوز امانم را بریده …می روم دستم را بگذارم داخل آب حوض بی بی.آقاجون کنار حوض ،تسبیح گویان وضو می گیرد…بچه جان باز دستت رو سوزاندی؟روغن نباتی خور! جوان هم جوانهای قدیم… )

  171. امیر حسین می‌گوید:

    سلام
    به نظرم این پنج بهاریه از همه قشنگ بود
    بهاریه۷ حسین قدیانی- خاطره من ازعیدخاطره است
    بهاریه۲۹ صدای قلک- هادی علی مددی
    بهاریه۳۹ یک یک هفتادوگنج- سلاله۹دی
    بهاریه۴۰ عاشق- این بالا
    بهاریه۶۴ ۷سین و۷۲سر- ز.منصوری

  172. محمد حسین می‌گوید:

    سلام

    بهاریه۷ بهاریه۷حسین قدیانی/ خاطره من ازعیدخاطره است
    بهاریه۶ خطبه عقدکه گریه نداره/چشم انتظار
    بهاریه۳۹ یک یک هفتادوگنج/ سلاله۹دی
    بهاریه۲۹ صدای قلک/ هادی علی مددی

  173. فاطمه محیا می‌گوید:

    من از بین همه بهاریه ها به شعر امین محسنی مقدم بهاریه۳۳ رای میدم به نظرم خیلی زیبا ودر عین کوتاهی حرف همه ما بود

  174. خیبری می‌گوید:

    من با دوتاشون خیلی حال کردم یکی ۷ یکی هم ۴۰
    واسه خود داداش و همسرشون
    ولی میترسم که بهشون رای بدم
    بعد این دو تا باهم دیگه پاشن برن کربلا
    بعدش قطعه بمونه رو هوا
    من وقتی میبینم حتی یک روز قطعه تغییری نکرده دپرس میشم
    راستی رای من رو حساب نکنید
    چون که همه ی بهاریه ها رو نتونستم بخونم و میترسم حقی ضایع بشه
    اصلا
    فکر کنم من نتونم رای بدم
    چند سال به بالا می توند توی این انتخابات شرکت کنند ؟؟؟؟

  175. آبجی زهرا می‌گوید:

    سلام.
    آرای این جانب:

    ۶٫چشم انتظار
    ۳۹٫سلاله ۹ دی
    ۴۰٫عاشق
    ۶۲٫پرستوی مهاجر
    ۷۲٫آبجی زهرا

    لعنت بر این نفس. 🙂 من هرکاری کردم، نتونستم روی نفسم پا بذارم و خودمو انتخاب نکنم. 🙁

  176. علی رضا می‌گوید:

    بهاریه ۶ ( چشم انتظار / خطبه عقد که گریه نداره )
    بهاریه ۷ ( حسین قدیانی / بهترین خاطره من از عید خاطره است )
    بهاریه ۲۳ ( الامان مهدی جان / قطعه ۵۰ )
    بهاریه ۲۹ ( هادی علیمددی / صدای قلک )
    بهاریه ۳۹ ( سلاله ۹ دی / یک یک هفتاد و گنج )

  177. مشتی می‌گوید:

    سلام

    این هم نظر من:

    بهاریه۶ – خطبه عقدکه گریه نداره- چشم انتظار

    بهاریه۲۹ – صدای قلک- هادی علی مددی

    بهاریه۴۰ – این بالا- عاشق

    بهاریه۵۲- سوره سال- کوثربه گوشم

  178. یک بنده خدا می‌گوید:

    سلام
    به مناسبت رای گیری قطعه ۲۶ و در راستای خود شیرینی بنده از “یک نسل دومی” خیلی خیلی خیلی ….بازم خیلی تشکر می کنم که به من رای دادند (بهاریه های ۲۱) البته درسته که ایشون تنها کسی بود که به من رای داد اما کلا به شما که عرض کنم من اسیر این صحنه ارایی خطرناک نمیشم!!!
    من اول باید بشم در غیر اینصورت تقلب شده!
    من همینجا اعلام میکنم که همه ی هوادارانم که به من رای دادند و “داداش حسین قدیانی” اونا رو بازتاب نداد بریزند تو خیابون و تا بر نگردونندن رای ها به صاحبش در میدان ازادی تحصن کنند…بله!…ما اینیم دیگه ….در ضمن لابد اینم سانسور میشه نه؟؟؟ :D)

  179. سیداحمد می‌گوید:

    شیطونی نکنید من اومدم!

    کی اسیر این صحنه آرائی خطرناک نمی شد؟! 🙂

    هر کی به نتیجه انتخابات اعتراض داره به خودم بگه!!!

  180. فدایی رهبر می‌گوید:

    ترو خدا یکی به من رای بده حداقل دلم خوش بشه 😀

  181. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان! برای داوری، فقط تا فردا شب وقت دارید؛ فقط!

  182. به جای امیر می‌گوید:

    لنگ (گفت و شنود)

    گفت: رجبعلی مزروعی که به بلژیک پناهنده شده است بعد از مدت ها سکوت اعلام کرد که مسئول شاخه خارج از کشور سازمان مجاهدین انقلاب است.
    گفتم: ولی سازمان که شاخه خارج از کشور ندارد و اعضای اصلی آن هم زندانی هستند!
    گفت: مزروعی اعلام کرده که در ضمن یکی از اعضای «شورای هماهنگی راه سبز» در خارج کشور نیز هستم!
    گفتم: این شورا هم که وجود خارجی ندارد و تازه قرار بود اعضای آن اعلام نشوند.
    گفت: چه عرض کنم؟! ظاهراً خودش به تنهایی یک گروه تاسیس کرده است!
    گفتم: یارو از حمام بیرون آمد و داد زد و گفت؛ آهای! لنگ حموم و حوله و فرش زیرم و لحاف رویم و پرده اتاقم و سفره نونم و… همه را بردند. حمامی به او گفت؛ مردک خجالت بکش، تو فقط یک لنگ داشتی و یارو گفت؛ همان لنگ همه این کارها را برایم انجام می داد!

  183. سلام
    بهاریه۷ بهترین خاطره من از عید خاطره است
    بهاریه۴۰ این بالا/عاشق
    بهاریه ۷۰ حاج کاظم۲/امیرحسین .د
    بهاریه ۵۴ به دنبال اعیاد زندگی ام می گردم/کاشف
    بهاریه ۳۹ یک یک هفتاد و گنج / سلاله ۹ دی
    به قول بعضی از دوستان بهتره یه متخصص داوری کنه، کسی که خاطره خیلی قشنگی تو زندگیش ثبت نشده طبیعتا حق انتخاب شدن ازش گرفته میشه (بعضیها مثل خود من اونقدر توی این دنیا زندگی نکردیم که بتونیم خاطرات زیبایی رو داشته باشیم و با یک قلم زیبا به تحریر دربیاریمشون) ولی اگر براساس رعایت قواعد نگارشی نوشته های دوستان انتخاب بشه حق کسی ضایع نمیشه !
    یا علی !

  184. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    داداش حسین کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  185. سیداحمد می‌گوید:

    من هم دلم برای مطالب داداش حسین خیلی تنگ شده… قطعه ۲۶ هست اما به روزرسانی های داداش حسین نیست…

  186. سیداحمد می‌گوید:

    این گلها از طرف خودم و همه بچه های قطعه ۲۶ تقدیم به گل سر سبد بسیجیها، داداش حسین عزیزمون.
    (گلهای باغچه مونه)

    http://up.iranblog.com/images/sz53o421pyduvezsa03.jpg

    http://up.iranblog.com/images/mj7r984u91rr417v1e9.jpg

    http://up.iranblog.com/images/x511mjqt9wk9p0mshn9i.jpg

    http://up.iranblog.com/images/b0ow1eqpa6v07h6wc1y2.jpg

  187. یک بنده خدا می‌گوید:

    من در بیانه ی چیزم یعنی ببخشید دوم خودم باید عرض کنم که :
    همین الان همه ی طرفدارای من در میدان ازادی دارن برای احقاق حق من ریاضت می کشند…میگین نه !!
    …خب از بی بی سی بپرسید!

  188. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    کجاست ستاره ی رواق خورشید؟
    کو شمعی که توی خیمه درخشید؟

    دلم شده اسپندی روی آتیش…
    چی شد قرار ساعت ((۲۰:۰۶))؟!

    پژمرده شد گلهای تو باغچه ها!!!
    پس کو گل سر سبد بچه ها؟!…

  189. سیداحمد می‌گوید:

    رفقا!

    فقط اون ۴ تا عکس اولی گلهای باغچه مون بودها!

  190. قاسم می‌گوید:

    سلام حسین آقا!
    شما که به ما سر نمیزنی اما ما خاطرخواتیم شدید!
    مطلبی که چند سال پیش واسه مرتضی نوشتم:
    دلم خیلی برای مرتضی تنگ شده است.

    چون در همین بزرگ راه همت،فرهنگ شهدا زیر چرخ پرادوها و پاژیروها له شده است.

    چون سنگرِفرهنگ به دست دشمن افتاده و همین امروز،فرداست که همه ی سلاح­های ایمانمان را مصادره کند.

    چون سال هاست که کسی برای نماز در کربلا،در فرات دلش وضوی شهادت نمی گیرد.

    دلم خیلی برای مرتضی تنگ شده است.

    چون دلم به جای شهادت،به ارتفاع برج میلاد دوهزار تومانی می خواهد.

    چون صدها شهید قلابی در سینما و تلویزیون دفاع نامقدس را ترویج می کنند.

    چون کارگردان گفت که بعضی شهیدها آدم حسابی نبودند.

    دلم خیلی برای مرتضی تنگ شده است.

    چون لباس های خاکی مان را دور انداختیم و سفارش دادیم شیطان پرست ها برایمان لباس بدوزند.

    چون آنتن ماهواره ی همجنس بازها،موهایمان را بدجوری به خود جذب کرده است.

    چون عکس نیکبخت روی دیوار اتاق من است و عکس چمران بالای سر قبرش جامانده است.

    دلم خیلی برای مرتضی تنگ شده است.

    چون صبح که محمّدابراهیم،شهید شد؛ظهرِ همان روز در میدان های تهران،مراسم به خاک سپردنِ یادش همراه با رقص های مختلط برگزار شد.

    چون یادمان رفته است که چرا کسی حاضر بود روی مین بخوابد و ما حاضر نیستیم از روی دلارها بلند شویم.

    چون هیچ کس نیست که داد بزند:”بسیجی دخترباز نبود،مشروب نمی خورد و سنتور نمی زند؛او فقط عاشق بود؛عاشق خدا.”

    دلم خیلی برای مرتضی تنگ شده است.

    چون روی گوشی موبایلم عکس لخت حیوان های تازه کشف شده و صدای ناقوس های جهنّم ریخته ام.

    چون دیروز چفیه ام را سوزاندم تا با خاکسترش روی دیوار بنویسم:”سلطان عشق ، منصور.”

    چون ذهن جوان های شهرم اسیر موهای پریشان دخترکان آرایش کرده ای است که لباس های هشت سالگی شان را پوشیده اند.

    دلم خیلی برای مرتضی تنگ شده است.

    چون مدت هاست کسی نگفته است که “حاج احمد متوسلیان کیست و شهیدهمّت چرا شهیدهمّت شد و کربلا کجاست و بسیجی چرا عاشقّ کربلاست… .”

  191. محمد مهدی امجد می‌گوید:

    باز هم شبه‌روشنفکران بیمار، خود را به ورطه‌ی هول و هراسی افکنده‌اند که انتهای مسیرش از ابتدا مشخص است، اما شاید در میان جبهه نیروهای انقلاب کمتر کسی انتظار چنین روزهایی را داشت. روزهایی که سینما رفتن و نرفتن هم سیاسی شود!

  192. bipelakmajnon313 می‌گوید:

    اللهم جعل مماتی شهادة فی سبیلک
    عبارت بالا آخرین حرف سید شهیدان اهل قلم قبل از شهادتش بود…………
    راستی برادر یکسری هم به قطعه ۲۱۱ردیف۴۷شماره ۱۵ بزنید ” سید علیرضا مصطفوی ”
    یاعلی

  193. محمد می‌گوید:

    سلام بهاریه ۷ خیلی خوب بود

  194. عقیق می‌گوید:

    سلام
    از اسمتون به اینجا رسیدم.
    و هدر بالای سایت منو میخکوب کرد…
    مطالبتون بسیار زیاده و کم کم و با تعمق باید بخونم ،بهاریه هاتونو خوندم و ان دایی واحسان علیخانی یجور دیگه دلمو ………….
    موفق باشید و اجرتان با خود سید الشهدا …

  195. ف.طباطبائی می‌گوید:

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت داداش حسین عزیز.
    خسته نباشید.
    داداش حسین دلمون برای متنهاتون تنگ شده. منتظر متن جدیدتون هستیم.

  196. Ali P1 می‌گوید:

    بسم الله.
    سلام به همه اهالی قطعه.
    خواستم بگویم که از دکتر احمدی نژاد خیلی ناامید شده ام. خیلی راحت می توانیم به دولت او افتخار کنیم و دائم او را با دولت های هاشمی و خاتمی مقایسه کنیم و به خود ببالیم ولی توجه نمی کنیم که چه انتظاراتی از او داشتیم. بله دولت احمدی نژاد از دولت های سازندگی و اصلاحات بهتر است. خیلی هم بهتر است. اصلا با آنها قابل مقایسه نیست. اما … اما فاصله آن با دولت آرمانی ما هم خیلی زیاد است. من کاری به علی مطهری ساده لوح و بی بصیرت که طی ۲ سال اخیر همواره اشتباه موضعگیری کرده و مسائل اصلی را از فرعی تشخیص نداده ندارم ولی باور کنید بخش های زیادی از انتقاداتش به دولت هم وارد است.
    انتقادات دیگری هم به دولت وارد است.
    ۱- دعوت از پادشاه اردن و دفاع جانانه از این دعوت
    ۲-افاضات جدید جناب جوانفکر در توجیه تاخیر احمدی نژاد در برکناری مشایی
    ۳-دادن مسئولیت های جدید به بقایی
    ۴-تقدس دادن به نوروز و تاکید بیش از حد به آن
    ۵-عملکرد فوق العاده ضعیف در قبال حوادث منطقه
    و…
    مسئله جریان مسئله ساز که یک مسئله فرعی است دارد مثل یک غده سرطانی بزرگ می شود. وقتی این مسئله روی سیاست خارجی دولت احمدی نژاد هم اثر می گذارد باید نگران بود.
    به قول داداش حسین دکتر نگذار رای ما را به تو وتو کنند.

  197. حی علی الجهاد می‌گوید:

    سلام

    وقتش نبود که همه بهاریه ها رو بخونم اما

    دوتای این بهاریه ها حتما قابل تحسینن

    ۱- بهاریه۴۰ عاشق- این بالا

    ۲- سلاله ۹ دی/ بهاریه ۳۹: یکِ یکِ هفتاد و گنج…

    هر کی نصیبش شد این کربلای باصفا و عاشقانه خواهشا بقیه رو فراموش نکنه

  198. Ali P1 می‌گوید:

    رای من:
    یک بنده خدا/ بهاریه ۲۱
    سلاله ۹ دی/ بهاریه ۳۹
    عاشق/ بهاریه ۴۰
    ستارک حضرت ماه/ بهاریه ۴۷
    ز. منصوری/ بهاریه ۶۴

  199. کامیار می‌گوید:

    درباره ی این داوری بهاریه هابانظراونایی که گفتن داوری روخودداداش انجام بدن موافقم

    اخه بعضی ازدوستان اصلا داوری بلدنیستن “اول ازهمه خوامو می گما”

    تو یکی ازکامنتادیدم راجع به یکی ازبهاریه ها که اسمشو نمیارم وخیلی هم ضعیف نوشته شده نوشته بودن کارنویسنده قوی بوداخه برادرمن خواهر من یه نگاه درست به همه بهاریه ها بکنین بعدداوری کنین فقط نبایدبه صرف اینکه داداش واسه بعضی بهاریه هاچیزکی نوشتن رای دادکه
    پس عدالت عماری تون کوباباخوش انصافا

  200. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۴:۲۹
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فــــــــــــــدائی داری…

  201. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان! برنده ها امشب اعلام می شود…

  202. سجاد می‌گوید:

    سلام بر همه
    داداش حسین, برنده ها رو کی اعلام میکنین؟

    خسته نباشید.
    یا علی مدد.

  203. فدایی رهبر می‌گوید:

    بچه ها مهلت داره تموم میشه تروخدا به منم رای بدید. آرای باطله از رای هایی که به من دادن بیشتره که :((

  204. سیداحمد می‌گوید:

    فدائی رهبر بزرگوار!

    یه پیشنهاد دارم؛
    تا نتایج آرا اعلام نشده شما یه کنفرانس خبری بذار و اعلام کن که با اتفاق آرا بهاریه فدائی رهبر اول شده،
    بعدش من زنگ میزنم و پیروزیتو بهت تبریک میگم!
    موافقید؟ 🙂

  205. سیداحمد می‌گوید:

    بخشی از شعر زیبای “سیدحمید برقعی” :

    یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم
    روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

    پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است
    یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

    بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه
    هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله….

  206. یک بنده خدا می‌گوید:

    برادر “Ali P1” خیلی خیلی ممنون بابت رای به این حقیر.

  207. Ali P1 می‌گوید:

    بیانیه شماره شونصد درباره مسابقه بهاریه:
    پیروزمندان مسابقه بهاریه، نیازی به ایجاد درگیری و تشنج ندارند و کسانی که خود را پیشاپیش بازنده انتخابات(ببخشید مسابقه بهاریه) می‌دانند بیشتر به برهم زدن فضای انتخابات نیاز دارند.

  208. یک بنده خدا می‌گوید:

    اخه پس کو گل سرسبد بچه ها؟؟…

  209. سیداحمد می‌گوید:

    دلتون برای داداش حسین تنگ شده؟
    برای سلامتی و آرامش و موفقیتش و اینکه انشالله به زودی مطلب جدیدی برامون بذاره، همه بخونید:

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا

    فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا

    خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ

    یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿۲۵۵﴾ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ

    یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ

    عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ

    الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.

  210. صابر می‌گوید:

    توروخدا اسم این آقا(علی مطهری) رانیارید. صدرحمت به آقای هرمنوتیک . اه خدا این ادم فقط(علی فریمانی) تمرین انشاءمیکنه وهی به این واون نامه میده.فقط مونده یه نامه هم به خودش بده. بگذریم ازاین حرفها؛ حقیقتا بهاری هارو هلهلکی خوندم وممکنه حقی هم ضایع بشه امادیگه به بزرگواری خودتون ببخشید.اگه خودحسین اقازحمت انتخاب رومی کشیدنداین مشکلات نبود:

    بهاریه۶چشم انتظار(خطبه عقد…)
    بهاریه ۷حسین قدیانی(خاطره من از…) مگه میشه رای نداد!!!
    بهاریه۲۹هادی علی مددی(صدای قلک)
    بهاریه۳۰یاسین(خودم مشهدو…)
    بهاریه۳۹سلاله۹دی(یک یک…)

  211. فدایی رهبر می‌گوید:

    هوراااااااااااااااا اول شدم.
    بخدا رفتم واسه همتون دعا میکنم.
    امشب جشن پیروزی میگیریم

  212. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “خصوصی”

    (دلم گرفته بود،… خیلی زیاد!… اگه دوست داشتی عمومیش کن… وگر نه،… نه!)

    سلام شهابی که تو “نت” درخشید!
    ما بچه ی بدی بودیم،… ببخشید!…

    پشیمونیم!… تنبیه دیگه کافیه!…
    واسه توبه، کم آورده قافیه!!!…….

    یادت میاد، از تو تعریف می کردیم؟؟
    به به و چه چه رو ردیف می کردیم؟

    فدایی و دیوونه داشتی،… داداش!
    خودمونیم!… کم پز ندادیم باهاش!

    اما حالا می گیم: دوستی و دوری!
    نمی صرفه، نزدیکی و “مغروری”!…

    می گیم با طرح و اشعار بی اساس،
    وبلاگت تو شده داداش!… بی کلاس

    بسیجی های پایه کار و سریش……..
    پر کشیدن از قطعه ی بیست و شیش

    فک نکنی دنبال آب و دونن!……….
    نباشی هم، قدرتو خوب می دونن!

    دیگه چه طور بگیم،… با چه زبونی؛
    تموم شده، دوره ی مهربونی!…….

    هم دشمن، هم دوست تو جفت و جوره!
    شاید اسم “صبر ایوب”، غروره!!!!!!!!!!!!!!

    مثل یه بغض بسته تو گلومی!…..
    آخه فدات بشم،…چقدر مظلومی!

    من اگه شعر نگم واسه داداشم،….
    یه لحظه هم می خوام دنیا نباشم!

    هستم تو قطعه تا وقتی “تو” باشی!
    فدات!… امضاء: “دیوونه ی داداشی”.

  213. سیده از فرانسه می‌گوید:

    سلام
    امیدوارم که برای رای دیر نرسیده باشم
    ۱) بهاریه ۱۳ مابقی خدا می آید روح الله مهدوی
    ۲) بهاریه ۳۹ یک یک هفتاد و گنج سلاله ۹ دی
    ۳) بهاریه ۳۶ بنام پدر میلاد پسندیده
    ۴) بهاریه ۲۹ صدای قلک هادی علی مددی
    ۵) بهاریه ۲۱ آقا یک بنده خدا

  214. سامان نعیما می‌گوید:

    می خواستم بهاریه بدهم اما خب نشدولی به جایش رای میدهم
    بهاریه۷:نویسنده داداش حسین
    بهاریه۴۰:نویسنده عاشق
    بهاریه۵۵:نویسنده ط.نون
    بهاریه۲۱:نویسنده یک بنده خدا

  215. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام . خدا قوت.
    امشب مسافران بیست و ششی کربلا معلوم می شوند. خوشا به سعادتشان.
    آنجا بچه های را قطعه را فراموش نکنند یک وقت…

  216. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    بابا دلمون برای دلنوشته های اقای قدیانی تنگ شده,فکر کنم گذاشتند بعد از اتمام وقت مسابقه یه دلنوشت توپ بنویسند.

  217. خیبری می‌گوید:

    حسین کجاست
    یکی میشه بگه
    چرا نیست
    سید احمد جان
    میشه بگی حسین کجاست

    راستی من به انتخابات اعتراض دارم
    تقلب شده
    بریزید تو خیابون
    هر کی ریش داره را بزنید چون اون تقلب کرده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  218. سیما-ر می‌گوید:

    اینم رای من:
    بهاریه۱۹نوشته م.ک بانام برفیه
    بهاریه۲۹نوشته هادی علی مددی بانام قلک
    بهاریه۵۶نوشته زخ بانام طیاره بالای هفت سین شد
    بهازیه۶۵نوشته فاطمه خادمی بانام سالی که بین ذوسفرتحویل شد
    بهازیه۳۹نوشته سلاله۹دی بانام یک یک هفتادوپنج

  219. صبا می‌گوید:

    من نمی توانم ۵تا بهاریه انتخاب کنم.
    می شود لطفا شما ۵تای اولی را که انتخاب کردید رای مرا هم به آنها حساب کنید؟ لطفا خواهش می کنم

  220. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سلام
    ستاره هایی ک بهاریه نوشتند دست شما درد نکنه (:
    همه عالی و خوب (:
    ۵ بهاریه برتر:
    ۱- بهاریه ۳۹ . سلاله ۹ دی . یک یک هفتاد و گنج
    ۲- بهاریه ۴۰ . عاشق . این بالا
    ۳- بهاریه ۶۳ . شافی . دل پر
    ۴- بهاریه ۶۴ . ز منصوری . ۷ سین و ۷۲ سر
    ۵- بهاریه ۷۲ . آبجی زهرا . دایی ابالفضل و مادرجون و من و… احسان علیخانی!
    داداش حسین و مبصر محترم خسته نباشید
    ممنون ک هستین (:

  221. فاطمه می‌گوید:

    ندای هل من ناصرحسینی
    لبیک یاخمینی
    ندای هل من ناصرحسینی
    لبیک یاخمینی…
    ای لشکرحسینی
    ای لشکرحسینی
    تاکربلارسیدن
    یک یاحسین دیگر…
    برادرانی که دعوت میشوند یادشان باشد برای رسیدن به کربلا چه خونهای عزیزی ریخته شدوشهدای ما نائل به زیارت آقا نشدند(هرچندبا اهدای خونشون زیارت درمعراج راخریدند) .
    پس قدرحضوراسان وبی دغدغه خودتان رادراین سفربدانید.
    واما آراء (ازبین آنهایی که خواندم):
    + بهاریه ۱۶……….اشک شمع
    + بهاریه۲۰……….تاسه نشه بازی نشه/شریفی
    + بهاریه۷…….خاطره من ازخاطره خاطره است/قدیانی
    + بهاریه۲۹…….صدای قلک/هادی علی مددی
    + بهاریه۱۲…… ماه غریبستان ازحین تافرات/فراز

  222. مختار می‌گوید:

    تو بعضی سایتا زده بودن سعید تاجیک رو گرفتن!
    اگه واقعیت داشته باشه ننگ به تو ای قوه قضائیه!

  223. ناشناس می‌گوید:

    همه بهاریه ها خوب بودند اما این بهاریه ها نظرم روجلب کرد :
    بهاریه۴۰ /// عاشق- این بالا
    بهاریه۷/// حسین قدیانی- خاطره من ازعیدخاطره است
    بهاریه۱۴/// رسم عاشق کشی- محمدرضا
    بهاریه۲۹ /// صدای قلک- هادی علی مددی
    بهاریه۵۶ /// طیاره بالای هفت سین شد- زخ

  224. منصور.م می‌گوید:

    سلام/تقریبا همه بهاریه ها راخوندم انصافازیبا بودندامابعضی ازبهاریه ها بیشتردرددل بودتاخاطره.بعضی ازنوشته هاهم ده تادوازده خط بودکه به نظرم بایدبیشتردل به کارمی دادند. بااینکه انتخاب سخت بود ولی انتخاب من این بهاریه هابود.امیدوارم انتخابم درست باشه.
    *بهاریه۶ _ چشم انتظار_خطبه عقدکه گریه نداره(به خاطربیان خوب وزیبا با چاشنی طنز)
    *بهاریه۷ _ حسین قدیانی_خاطره من ازعیدخاطره است(به خاطرقلم خوب وحرفه ای)
    *بهاریه۲۹_صدای قلک_ هادی علی مددی(به خاطربیان زیبا واحساسی)
    *بهاریه۳۹_سلاله۹دی_یک یک هفتادوگنج(به خاطربیان ومحتوای زیبا)
    *بهاریه۴۰_ عاشق_این بالا(به خاطرمتن زیباوعدم جدایی دوکبوترعاشق درسفرعشق)

  225. چشم انتظار می‌گوید:

    سلام داداش حسین عزیزمتن آماده شددرصورت صلاح دیدتاییدفرمایید البته سرتیترش تغییرکرد : دروبلاگم نیزقراردادم . ممنون
    وحیدجلیلی رابه تلویزیون دعوت نکنید ..!

    کمترکسی است که اهل مطالعه ومداقه درادبیات فرهنگ وایثاروحتی ادبیات سیاسی باشد و وحیدجلیلی رانشناسد . وحید را نه تنهابانوشته هایش دردنیای جرایدکاغذی ونشریات الکترونیکی می توان شناخت ، بلکه یکی ازمهمترین ویژگیهای اوصراحت لهجه ورک بودن اوست . حتمااولین وآخرین برنامه ی اورادرمجموعه ی دیروز،امروز،فردا که یک وحید دیگرازسلاله ی سربازان منصف ولایت مدیریت می کرد دیدید. وازحواشی بعدازآن آگاهید. ولی این متن رامی خواهم باکمال احترام ، تقدیم کنم به مدیران تاثیرگذاروبالایی تلویزیون ایران وشخص جناب ضرغامی بنمایم : بله این عقیده ی من است که :

    وحیدجلیلی رابه تلویزیون دعوت نکنید ..!

    چون : اوباکسی تعارف نداردهرجاکه تشخیص دهدبایدنقش سربازی خودرابه عنوان یک متفکرصاحب نظردرعرصه ی فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی درخط ولایت ایفاکند ، درنگ نخواهدکردوفارق ازخط وخطوط سیاسی رایج ، برایش مهم نیست که کسی خوشش بیایدیاناراحت شود.اوازجمله ستاره هایی است که درآسمان انقلاب فقط برای ماه می درخشد . پس شایدحضورش درتلویزیون برای کسانی که منافعشان درگروپخش برنامه های پول سازواعتبارآوراست مضرباشد. مخصوصااگرقرارباشداین برنامه (هفت)دردفاع ازفیلم های خاص باکارگردانان تدارک شده باشد.

    وحیدجلیلی رابه تلویزیون دعوت نکنید ..!

    چون : اومواضعش همان مواضع دیروز،امروز،فردا است وبه همین دلیل که وحیدیامین پورهم بااصراربرمواضعش محوگردید (البته ازصفحه تلویزیون)خوب ، وحیدجلیلی هم همین گونه خواهدشد. اگرقراربوداودررابطه باشهید سیدمرتضی آوینی ، سخن بگوید ، به اندازه ی بزرگی آن مردخدا سخن می گفت . نه ازروی شکم سیری وبرحسب خواسته ی ازروی اکراه فریدون جیرانی دربرنامه هفت جمعه شب ۱۹/۱/۹۰ که ازفراستی خواست مرتضی ! راتعریف کند. گرچه که ده دقیقه ای فراستی اززمان کارباشهید درسوره صحبت هاوتعاریفی کرد واشاره ای به حفظ اصول ارزشمنداودرکنارارائه ی برنامه های نونمود که ای .. قابل تحمل بود ، لکن بیشترمشتاق به معرفی خوددرکنارشهیدبودتاسیدالشهدای اهل قلم . مسلما وحیداززوایایی به زندگی شهیدآوینی درهجدهمین سالگردعروجش صحبت می کرد که بعضی ازهم صنفان اوقصد کتمان این بخش ازحیات پررمزورازمرتضی رادارند ، پس منطقی است که نیاید. البته بامنطق صداوسیمایی.

    وحیدجلیلی رابه تلویزیون دعوت نکنید ..!

    چون : اواکتفابه یک موضوع ازپیش تعیین شده توسط تهیه کننده نمی کندورشته ی کلام راحتمابه سمت بعضی خطوط قرمزودست های پشت پرده درعالم فرهنگ وهنروسیاست اعم ازدولتی وغیردواتی آن ، خواهدبرد. پس چه ضرورتی دارداورابه تلویزیون دعوت کنندوسال ۹۰ راباتلخ کامی برای مدیران سیماآغازنمایند . چون قراراست دراین برنامه بعضی عوامل ، بطورمستقیم وغیرمستقیم وتمام قد به دفاع ازفیلم جنجالی وزرد وسیاه (جدایی نادرازسیمین ) بپردازند . خوب ، وحید هم که ازمنتقدین جدی این فیلم وکارگردان آن است . بخصوص باآن سرقت های درروزروشن واعمال غیراخلاقی روشنفکران حقیرنسبت به اخراجی های ۳ ، مصلحت نیست دراین برنامه حضورداشته باشد . لذاطی گفتگویی محترمانه به اوکه ازقبل برای این برنامه دعوت شده بودمی فرمایند : جنابعالی ممنوع التصویرهستید شرمنده .!!! ودرهمین رابطه می بینی دربرنامه ی (راز) که عقبه ی فکری آن رامردبابصیرتی چون نادرطالب زاده تغذیه می کندگرفتارهمین تنگ نظری های صاحبان منافع می شودوپس ازپخش برنامه ی رازباحضورحاتمی کیا ، (که ای کاش به حرف مرتضایش گوش دهد که : ای بلبل عشق جزبرای شقایق ها مخوان) قسمت های عمده ای ازانتقاد وی به اصغرفرهادی وفیلم جدایی نادرازسیمین درتکرارروزبعدحذف می شودواحتمال می روددرآینده ای نه چندان دورسرنوشت دیروز،امروز،فردا سراغ نادرهم بیاید.

    وحیدجلیلی رابه تلویزیون دعوت نکنید ..!

    چون : مدیرمسئول ماهنامه فرهنگی (راه) آنقدرمعرفت و شناخت ازراه دارد که همچون یکی ازهمسنگرانش ، ملقب به سردارنبردسایبری یعنی (حسین قدیانی) معتقد باشد: اتهام به حرکت جلوترازرهبری بهانه ای برای تفریط است . یعنی عقب ماندگان ازرهبری معتقدند : آنان که ازرهبری جلوترحرکت می کنند ، بخصوص درمقوله ی عدالت افراطی هستند ! وآنجاکه وحیدپاسخ آنان رابه زیبایی باموضوع مارقین وزاهقین می دهد . حتمامصالح ایجاب می کندبه تلویزیون نیاید.

    وحیدجلیلی رابه تلویزیون دعوت نکنید ، چون اوممنوع التصویراست …!

  226. سید علی می‌گوید:

    ازقافله جاموندم ونتونستم بهاریه بفرستم . البته ناگفته نمونه که انشاء خوبی هم ندارم.ماهم فقط خوندیم ولذت بردیم. به تکلیف عمل می کنیم ورای می دیم ورای مون رو هم پس نمی گیریم :
    ” خاطره من ازعیدخاطره است” حسین قدیانی
    “خطبه عقدکه گریه نداره”چشم انتظار
    “اولین سالی که ستاره شدم”فدایی رهبر
    “یک یک هفتادوگنج”سلاله۹دی
    “صدای قلک”هادی علی مددی

  227. حاج ابوالفضل می‌گوید:

    ماروتومعذورات گذاشتیدتاهمه خاطرات رو بخونیم.حدودسه تاچهارساعت وقتمون روگرفت اما ارزش داشت.حدودا ۱۰ خاطره قشنگ بود.یکی موضوع قشنگی داشت یکی دیگه قلم خوب والبته دو سه تایی هم بودکه اشک آدم رودراورد.هرکی انتخاب شدفرقی نمیکنه انگاربقیه انتخاب شدندومنتخبین بایداونجا به یادبقیه باشند.
    خاطره من ازعیدخاطره است/ حسین قدیانی/ بهاریه۷
    خطبه عقدکه گریه نداره/ چشم انتظار/ بهاریه۶
    صدای قلک/ هادی علی مددی/ بهاریه۲۹
    یک یک هفتادوگنج/ سلاله۹دی/ بهاریه۳۹
    این بالا/ عاشق/ بهاریه۴۰

  228. چشم انتظار می‌گوید:

    فاطمیه نزدیک و … دلهامشتاق و… چشم هانمناک و…. جانهای عاشق تشنه ی جرعه ای ازکلام ناب (داداش حسین بچه بسیجی ها) که برحسب ضرورت فدایی هم دارد. بنواز با آن قلم مقدست که جوهرش باجوهره ی پاک بابااکبرعجین است .

  229. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بحمدالله تمام شد و با لطف حضرت حق همه ی بهاریه ها را خواندم.از وقتی که خواندن این بهاریه ها را تمام کرده ام ،دارم فکر می کنم که چرا ما در جبهه ی این طرفی شهرام جزایری نداریم؟حالا می دانم و درست که همان بهتر که نداریم ؛ اما یعنی در این حوالی یک ثروتمند،پولدار، مایه دار پیدا نمی شود که بگوید همه برنده اند و تقبل کند که همه را بفرستد کربلا؟
    چه پر توقع شده ایم ما.چه پر توقع شده ام من. آخر خداییش سخت است انتخاب بین این قلم ها که یکی از یکی بهتر است. انشاءالله روزی همه ی بچه های قطعه شود همین امسال ، زیارت شش گوشه ی ارباب.

    بهاریه۷*بهترین خاطره من ازعیدخاطره است*حسین قدیانی
    شعرـ بهاریه ۳۳ * امین محسنی مقدم.
    بهاریه۴۰* این بالا* عاشق
    بهاریه ۴۶ **از ۹۰ تا سیصد و سیزده *نسیم مرادپور
    بهاریه ۶۳ * دل پُر*شافی

  230. یاس می‌گوید:

    چی شده نظرات رونمیشه دیداشکالی پیش اومده نتیجه بهاریه کی اعلام میشه

  231. حمید می‌گوید:

    نسبتا بهاری های زیردلنشین تربودند:
    شماره ۶۵ فاطمه خادمی (سالی که بین دوسفرتحویل شد)
    شماره۳۹سلاله۹دی(یک یک هفتادوگنج)
    شماره۷حسین قدیانی(خاطره من ازعیدخاطره است)
    شماره۶۶مهسا.س(ارزوی سرسفره هفت سین)
    شماره ۲۹هادی علی مددی(صذای قلک)

  232. فدایی رهبر می‌گوید:

    اااااااااااااااااااااااااااااااااا یکی بهم رای داد. ایول سید علی
    بچه ها این سید علی خیلی گله ها. دمت گرم.

  233. رای ما یک کلام
    فدایی رهبر وسلام

    هرکی به فدایی رهبر رای بده ماهی ۵۰هزار تومن حقوق مادام العمر میگیره.
    قول میدم گشت ارشاد و چند برابر کنم.
    قول میدم مجله شلمچه دوباره راه اندازی بشه.
    قول میدم از کسایی مثل شهرام پول نگیرم. بخدا
    قول میدم…
    مگه میشه کسی که با داداش حسین عکس داره رای نیاره

  234. باران می‌گوید:

    سلام . کار همه عالی بود و خسته نباشند .

    ۷٫حسین قدیانی
    ۴۰٫عاشق
    ۷۲٫آبجی زهرا
    ۳۹٫سلاله ۹ دی

  235. مادر می‌گوید:

    عاشق.۴۰٫ این بالا.
    حسین قدیانی. ۷٫ خاطره….
    چشم انتظار.۶٫ خطبه عقد…

  236. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان ساعت ۲۳ پایان مهلت رای گیری است.

  237. سجاد به فدایی رهبر می‌گوید:

    سلام
    فدایی رهبر, اگه من می خواستم شرکت کنم بخاطر اینکه اسیر این صحنه آرایی خطرناک نشدی حتما بهت رای میدادم!
    البته الان هم پیشاپیش برنده شدن رو بهت تبریک میگم!!!!!

    یا علی مدد.

  238. میرحسینی می‌گوید:

    مرتضی فتح ما را برای ابراهیم همت روایت میکند.
    مهندس موسوی در مراسم تشییع جنازه پناه دهنده به (دجال امروز وفراری دیروز) شال سبز را بر گردن آویخت تا بگوید وبگوییم که ای دجال ودجال مسلکان ما بیشماریم …..

  239. محمد ابراهیمی می‌گوید:

    حرفـی از اعـمـاق ایـمان میزنم

    بــا لــب و لــعــل شــهیــدان میزنم

    عده ای از همرهان غافل شدند

    از حمـایت ز عـلی جـاهـل شـدنـد

    خـاک شـهر کـوفـه بر سرهایتان

    پـس چـه شـد ایـمـان و باورهایتان

    پشـت بـر مولا و زهـرا کـرده ایـد

    هیچ شرم از این شهیدان کرده اید

    یارب …

    یــــارب بـــه عـلـی و مــیـثــم تمـارش

    یارب به حسین و تشنه لب انصارش

    هر کس که بد “سیدعلی” میخواهد

    ایــن اول ســال از زمــیــن بـــردارش

    … اللّهم احفظ امامنا الخامنه ای …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.