حالا که همچین است، بمب هسته ای حق مسلم ماست!

پرده اول/ باید رفت با دست، توی شیشه «آژانس»

ما در آژانس بین المللی انرژی هسته ای، با چه کسانی و چرا هنوز داریم مذاکره می کنیم؟! خنده دار و مضحک نیست؛ دست طرف مذاکره ما، بارها و بارها به خون جوانان ملت ما و این اواخر، دانشمندان هسته ای و خبرگان علمی جمهوری اسلامی آلوده شده است. تروریست را باید ادب کرد، محاکمه کرد یا مذاکره؟! تن دادن به قواعد دیپلماسی، حد و مرزش کجاست؟! جای نشان دادن خشم مقدس و انتقام عاشورایی کجاست؟! اگر تا پیش از این، پیشنهاد شماری از دلسوزان نظام مبنی بر خروج از NPT به نوعی رجز و تهدید می مانست، زین پس، نسخه لازم و بی مانندی به نظر می رسد. واقعیت این است که طرف مذاکره ما، در میز آژانس به دیپلمات های ما دست می دهد، اما با دست دیگرش اقدام به ترور نخبگان ما می کند. به راستی! خون چند اندیشمند ما باید به زمین بریزد، که موعد با دست رفتن توی شیشه آژانس فرا رسد؟! هم الان دنیا، همین دنیای ۹۹ درصد، به ۳ نتیجه رسیده است. یکی اینکه جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ای، هرگز به دشمن باج نداده است. دیگری اینکه این باج ندادن و این اقتدار، در عین مظلومیت و حجب و حیا صورت گرفته است. سوم اینکه جمهوری اسلامی در زمینه ۲ ابتکار، الگوی مناسبی برای جهانیان است. اولا، ایستادگی پای منافع هسته ای برخلاف میل جبهه نظام سلطه. ثانیا، در نظر گرفتن نظری، علمی، عملی و از همه مهمتر ایمانی و دینیِ مرز میان انرژی هسته ای و بمب هسته ای. با این همه، طرفه حکایت اینجاست؛ از عصر دوم خرداد یعنی زمانی که دیپلمات های هسته ای دولت وقت، بعضا ساز ناکوک با سیاست های اصل نظام می زدند تا به امروز، بسیاری از دانشمندان آزاده دنیا و اساتید و برجستگان فرهیخته کشورها، با علم بر بی شرفی و نفاق طرف های مذاکره کننده با ما، نیز عدم صداقت آژانس هسته ای، این سئوال و این انتقاد را به طور هم زمان از ملت، دولت و حکومت جمهوری اسلامی مطرح می کنند که چرا شما فقط انرژی هسته ای را حق مسلم خود می دانید؟! و با این حال و روز، آیا حق مسلم دیگر کشور شما داشتن بمب هسته ای نیست؟!… نخیر! اشتباه نشود. این منتقدین، خود به نیکی می دانند که جمهوری اسلامی، یکی هم به خاطر پایبندی به اصول دین مبین اسلام، هرگز نمی تواند، یعنی نمی خواهد سراغ استفاده نامتعارف از انرژی هسته ای برود، اما در ادامه همین بحث، پرسش آشکار و مشخص دیگرشان این است؛ آیا هر حکم محکم و هر قاعده استوار، یک استثنا ندارد؟! به عبارت روشن تر، حرف حساب این دسته از دلسوزان جهانی نظام جمهوری اسلامی این است؛ وقتی طرف مذاکره کننده شما در نشست های هسته ای، در روز روشن اقدام به ترور دانشمندان شما می کند، وقتی اغلب اوقات تاکید داشته که استفاده ایران از انرژی هسته ای، اهداف مسالمت جویانه داشته است، و وقتی که بعضا ادعاهای دروغین مطرح می کند و در عین حال، از ارائه سند عاجز است، چه لزومی دارد جمهوری اسلامی، این چنین و تا این حد، پایبند اصول اخلاقی و مقررات بین المللی باقی بماند؟! آنهم در حالی که طرف مذاکره کننده شما، خودش بمب هسته ای دارد؟! القصه! جمهوری اسلامی همواره تاکید داشته که در هیچ شرایطی دنبال بمب هسته ای نخواهد رفت، اما اینگونه که نظام سلطه دارد خوی تروریست خود را به رخ جهانیان می کشد، گمانم چند سال بعد، شاید آمریکا و اسرائیل موفق شوند شمار دیگری از عزیزترین نخبگان علمی ما را بدون هیچ گناهی به شهادت برسانند، لیکن آن روز، دنیا مجبور است این حق را به جمهوری اسلامی بدهد که بمب هسته ای، به شدت حق مسلمش است، خواه از آن استفاده کند، خواه نکند! آری! بمب هسته ای، در چنین شرایطی، حق مسلم ماست، اما «خوش تر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران». مایی که برای مقابله با دشمن، یوم الله ۹ دی داریم، قطعا نیازی به بمب هسته ای نداریم، اما مسئله اینجاست؛ چه به بمب هسته ای نیاز داشته باشیم و چه نداشته باشیم، بمب هسته ای حق مسلم ماست. خوب یا بد، این نظر جهانیان است که شاهد بی شرفی نظام سلطه در تعامل با جمهوری اسلامی اند. «بمب هسته ای حق مسلم ماست». این شعار را باید داد، اما به آن نباید عمل کرد. یعنی نیازی به آن نیست. در این دیار، هر قطره از خون هر بسیجی، قدرتی به مراتب مافوق بمب هسته ای دارد و آن سرباز که مولایی همچون «سیدعلی» دارد و خیبر و بدر و والفجر ۸ و کربلای ۵ دارد، بمب هسته ای می خواهد چه کار؟! با همه این احوال، «بمب هسته ای حق مسلم جمهوری اسلامی است». سردادن این شعار و عمل نکردن به آن، برگ زرین دیگری است در پرونده اقتدار مظلومانه انقلاب اسلامی. اما حرف آخر؛ ما که خود نخواسته و نمی خواهیم بمب هسته ای داشته باشیم؛ در عوض استفاده نکردن از این حق مسلم، آیا بهتر نیست قید مذاکره با طرف زبان نفهم و تروریست را بزنیم؟! خروج از NPT و با دست رفتن توی شیشه آژانس، البته شعاری است که باید بدان عمل شود! اینجا که ایران است؛ این روزها حتی در دنیای کفر هم امنیت ملی را BBC تعیین نمی کند. در چنین شرایطی آیا بهتر و عاقلانه تر نیست که امنیت ملی ما را خون مصطفی احمدی روشن ها معین کند؟! دنیا گروگان ما نیست، شاهد ماست. ما بمب هسته ای لازم نداریم، بلدیم چگونه انتقام خون دانشمندان مان را بگیریم. دشمن بداند؛ پاسخی کوبنده تر از بمب هسته ای در راه است. بگذریم که بمب هسته ای اگر خیلی مرد بود، آمریکا و اسرائیل را باید از این فلاکت نجات می داد. نه آیات القرمزی بمب هسته ای دارد و نه سیدحسن نصرالله. هسته های مقاومت که باری پیش از این خمینی وعده تحققش را داده بود، بردش از ۲۰۰ کلاهک رژیم جعلی اسرائیل بیشتر است. اگر «علی» فاتح خیبر بود، این روزها جهان اسلام به سلاله حیدر کرار، می گوید «امام خامنه ای». آنکه «ذوالفقار» دارد، بمب هسته ای به کارش نمی آید، هر چند حق مسلمش باشد!

پرده دوم/ هم «انکسر ظهری» و هم «ما رایت الا جمیلا»

یک: زیاد گفته اند از شجاعت حاج بخشی. پیرمردی که چشم ما نبود، عشق ما بود، اما بگذار روایت کنم چند قطره ای از اشک عشق را. آخرین بار که این قطرات را دیدم، توی خانه اش بود. پرسیدم؛ آخرین بار کی گریه کردی؟! گفت: همین امروز صبح که سر از سجده نماز صبح برداشتم، چشمم افتاد به عکس پسرم عباس روی دیوار… ۲ بار هم زمان جنگ، آنقدر گریه کردم که از حال رفتم. یکی توی دریاچه نمک والفجر ۸ بود. پیکر بی جان پسرم عباس را خودم جمع و جور کردم و بعد رفتم جایی خلوت و آنقدر گریه کردم که از حال رفتم. به خودم که آمدم، رفتم و حال خبرنگار ایتالیایی را گرفتم! یکی هم کربلای ۵ بود. همه دیدند که توی سه راه شهادت، داماد جانبازم جلوی چشمم داشت شهید می شد، همه دیدند که برداشتم و ماشین سوخته را شروع کردم آب ریختن و خاموش کردن، همه دیدند که خندیدم و شروع کردم شکلات پخش کردن و «ماشاء الله حزب الله» گفتن، اما جز خدا، کسی اشک مرا ندید. زمین شلمچه داشت می لرزید و شانه های من بیشتر! این عکس را فقط خدا از من گرفت. هیچ کس نبود!

دو: روز جمعه در امام زاده علی اکبر چیذر، همان مردی که شب قبلش از رسانه ملی، بر وجود مصطفاهای بیشمار جبهه علمی جمهوری اسلامی صحه می گذاشت و چون کوه، محکم و باشکوه ایستاده بود، چند باری از حال رفت و اگر کمک دیگران نبود، حتما زمین می افتاد. این مرد، پدر شهید مصطفی احمدی روشن بود.

*** *** ***

اقتدار و صبر و ثبات ملت شهیدپرور ما اتفاقا آنجایی مفهوم خودش را بیشتر نشان می دهد که عشق، جز با اشک سخن نمی گوید. قطعا پشت سر «ما رایت الا جمیلا»، «الان انکسر ظهری» نهفته است. اقتدار، اتفاقا در اوج مظلومیت است که خودش را نشان می دهد.

پرده سوم/ این هم از چندمین شهید نسل ما

جمعه ای که بعد از نماز، پیکر حاج بخشی را دست گرفتیم و تا معراج آسمانی و دلربای قطعه ۲۶ مشایعت کردیم، قهرمان قصه هر چه بود، از نسل ۱۵ خرداد ۴۲ بود و بسیجی خمینی و رزمنده روزگار جنگ، اما چه خوب، که جمعه ای بعد، درون تابوت، قهرمانی از نسل امروز آرمیده بود و بسیجی خامنه ای بود و رزمنده جنگ روزگار. آری! آرام آرام، ما هم داریم شهید می دهیم. نسل من، در فتنه، به شهید حسین غلام کبیری و شهید امیرحسام ذوالعلی می نازد و در عرصه هسته ای، به شهید داریوش رضایی نژاد و شهید مصطفی احمدی روشن. حالا ما هم افتخار می کنیم که در نسل مان و از نسل مان، شهید پیدا شده است. شهدایی که به جای زمین، در زمان، و در همین زمان، تفحص شان می کنیم و زیارت شان می کنیم. شهید مصطفی احمدی روشن، از آنجا که با تیر مستقیم آمریکا و اسرائیل به شهادت رسید، نوید این را می دهد که اینک نوبت عشق بازی بسیجیان خامنه ای فرارسیده است. حالا امام زاده علی اکبر چیذر، امام زاده ای دارد که برادر امام رضاست، و البته ۲ مزار دیگر هم دارد؛ یکی مزار شهدای نسل اول انقلاب و یکی هم مزار شهید نسل ما. مصطفای شهید، شاید برادر امام رضا نباشد، اما حتما سرباز امام زمان و بسیجی نائب بر حق ایشان هست. اصلا مهم نیست که ما از کدام نسلیم. آنچه اهمیت دارد، شهیدپروری ملت ماست. ما جملگی از نسل انقلابیم و دیگر چه فرقی می کند پیرمرد باشیم یا جوان باشیم یا همچون علیرضا احمدی روشن، فقط ۴ سال مان باشد؟! خردسال ترین و نونهال ترین نسل انقلاب اسلامی نیز، مفتخر است که به درجه والای فرزند شهیدی رسیده است و ما افتخار می کنیم که مادر علیرضا، همان مادر ماست، با همان صبر و ثبات و اقتدار، آن روز که خبر شهادت شهدا را می آوردند. ما افتخار می کنیم که مادربزرگ علیرضا به دوست و دشمن، این وعده را می دهد که علیرضا را هم مثل مصطفی بار می آورد. ما افتخار می کنیم به پیوند نسل ها و اتصال دهه ها و اتحاد فصل ها. حالا قهرمان درون تابوت، جوانی است از نسل ما. همسرش شیرزنی است از نسل ما. فرزندش اما، فصلی بعد از ما، علم پدر را بر دست خواهد گرفت و سرباز موسم «ظهور» خواهد شد. کجا بسته است در باغ شهادت؟! کجا فاصله افتاده میان نسل ها و فصل ها؟! ما جمعه ای حاج بخشی را تشییع می کنیم و جمعه ای دیگر، شهیدی از تبار خودمان را. اینک سردر دانشگاه، در باغ شهادت است و باز هم جبهه و جنگ و سنگر بسیجی، دانشگاه است. روزگاری جبهه، دانشگاه بود و اینک، دانشگاه، جبهه است. دانشگاه، جبهه ماست و در خط مقدم علم و فن آوری، دوکوهه های هسته ای، در جای جای این مملکت می درخشد. اگر خامنه ای، خمینی دیگر است، مصطفی احمدی روشن هم چمران و همت و باکری و باقری دیگر است. چه فتنه باشد و چه جنگ بر سر علم و خوداتکایی، رد بسیجی واقعی را هیچ کجا نمی توان پیدا کرد، الا در پایگاه بسیج امروز. تا نسل من شهید می دهد، بسیجی همان بسیجی است و بسیج همان بسیج است. بسیج، همیشه لشکر مخلص خداست و بسیجی، انتقام خون برادر بسیجی اش را از آمریکا و اسرائیل خواهد گرفت، اما دل بسیجی خون است… بسیجی با خدای خود نجوا می کند؛ من تا کی باید زیر تابوت شهدا را بگیرم؟! زیر تابوت چند شهید؟! بزرگ ترین آرزوی هر بسیجی این است که هنگام مرگ، یک پرچم ۳ رنگ منقش به آرم «الله»، روی تابوتش را پوشانده باشد. بسیجی نمی میرد الا با شهادت و این مهمترین پیام خون مصطفی احمدی روشن بود. اینک در چیذر، زیارتگاهی هست که منتسب به فرزندان گمنام عرصه علمی و هسته ای امام زمان است. این شهید از نسل ماست. پس بسیج زنده است، چون شهید می دهد.

روزنامه وطن امروز/ ۲۵ دی ۱۳۹۰

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    بسم الله

  2. قاصدک منتظر می‌گوید:

    پیکار علیه ظالمان پیشه ی ماست
    جان در ره دوست دادن اندیشه ی ماست
    هرگز ندهیم تن به ذلت, هرگز
    در خون زلال کربلا, ریشه ی ماست

  3. کبوترحرم می‌گوید:

    بمب هسته ای حق مسلم ماست.
    …::: یا زهرا(س) :::…

  4. سنگربان می‌گوید:

    “حالا که همچین است، بمب هسته ای حق مسلم ماست!”
    متن کوبنده ای میشه ، معلومه از تیترش………

  5. بی تاب هویزه می‌گوید:

    بمب هسته ای!!!!!!!!!!!!

    به یک عبارتی، هر کدام از مردم ما، یک بمب هسته ای اند برای غربی ها…

  6. سیداحمد می‌گوید:

    ما هیچ وقت در موضع ضعف نخواهیم بود… دشمنانمان خوب به این خصلت ما واقفند!
    علت هراسشان هم، همین اقتدار نظام جمهوری اسلامی است.

    با تیترتان جگرم حال آمد داداش!

  7. حنظله می‌گوید:

    سلام علیکم
    اعظم الله اجورکم
    التماس دعا
    منتظریم برادر حسین
    از تیتر مطلب مشخصه که بازم می خوای کری بخونی
    بخون که خوب می خونی

  8. چشم انتظار می‌گوید:

    خدا نگذره از حسن روحانی و تیم منفعل و مفلوکش که دو سال ما رو از حق مسلممون محروم کردند.
    حالا که چنین است و چنان است
    پس داشتن بمب، حقــمان است!

  9. سایه/روشن می‌گوید:

    دوباره خاطرات آمدنت را مرور کرد،
    یک زن که زخــــــــــــــــــــم خورده طوفان کربلاست… .

  10. لیلا می‌گوید:

    سلام
    کمی طلبکارانه و بچه گانه نیست تیتر متن؟!
    حسین قدیانی: صبر کن شما متن را بگذارم، بعد نظر بده!!

  11. سادات می‌گوید:

    ما به کوری چشم سران اردوگاه استکبار و نظام سلطه، این راه را با قوت و اراده‌ی راسخ دنبال خواهیم کرد و پیشرفت رشک‌آور ملت بزرگ خود را به رخ دشمنان عنود و حسود خواهیم کشید، و البته از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنه‌ی آن هم هرگز چشم‌پوشی نخواهیم کرد.
    امام خامنه ای ( حفظه الله تعالی )

  12. یه طرح تو همین حدودا زدم.
    البته متن رو که هنوز ندیدم.
    اما طرحم اینه:
    http://camp707.com/archives/2244

  13. سیداحمد می‌گوید:

    “تن دادن به قواعد دیپلماسی، حد و مرزش کجاست؟! جای نشان دادن خشم مقدس و انتقام عاشورایی کجاست؟!”

    “آیا خون چند اندیشمند ما باید به زمین بریزد، که موعد با دست رفتن توی شیشه آژانس فرا رسد؟”

    “«بمب هسته ای حق مسلم جمهوری اسلامی است». سردادن این شعار و عمل نکردن به آن، برگ زرین دیگری است در پرونده اقتدار مظلومانه انقلاب اسلامی. اما حرف آخر؛ ما که خود نخواسته و نمی خواهیم بمب هسته ای داشته باشیم؛ در عوض استفاده نکردن از این حق مسلم، آیا بهتر نیست قید مذاکره با طرف زبان نفهم و تروریست را بزنیم؟!”
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    “در این دیار، هر قطره از خون هر بسیجی، قدرتی به مراتب مافوق بمب هسته ای دارد و آن سرباز که مولایی همچون «سیدعلی» دارد و خیبر و بدر و والفجر ۸ و کربلای ۵ دارد، بمب هسته ای می خواهد چه کار؟!”

    “اگر «علی» فاتح خیبر بود، این روزها جهان اسلام به سلاله حیدر کرار، می گوید «امام خامنه ای». آنکه «ذوالفقار» دارد، بمب هسته ای به کارش نمی آید، هر چند حق مسلمش باشد!”

  14. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ما شمع زاده ایم که سوزیم پای تو
    ما را هزار بار، محرم مذاب کرد

    ساقیِ سرابیم ز لبِ تشنه ی باران
    دل را شررِ آب، عطش بار عذاب کرد
    .
    .
    .
    سلام بر حسین*

  15. سیداحمد می‌گوید:

    “قطعا پشت سر «ما رایت الا جمیلا»، «الان انکسر ظهری» نهفته است. اقتدار، اتفاقا در اوج مظلومیت است که خودش را نشان می دهد.”

    احسنت…

  16. پری می‌گوید:

    خروج از NPT و با دست رفتن توی شیشه آژانس، البته شعاری است که باید بدان عمل شود!

    بسیج زنده است، چون شهید می دهد.

  17. سیداحمد می‌گوید:

    “سردر دانشگاه، در باغ شهادت است.”

    “روزگاری جبهه، دانشگاه بود و اینک، دانشگاه، جبهه است.”

    “دانشگاه، جبهه ماست و در خط مقدم علم و فن آوری، دوکوهه های هسته ای، در جای جای این مملکت می درخشد. اگر خامنه ای، خمینی دیگر است، مصطفی احمدی روشن هم چمران و همت و باکری و باقری دیگر است.”

  18. “اصلا مهم نیست که ما از کدام نسلیم. آنچه اهمیت دارد، شهیدپروری ملت ماست”

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  19. م.ر می‌گوید:

    جسارتا فکر می کنم “منتسب” درست باشد. هم خانواده ی “نسبت” است.
    (چند خط آخر به جای منتصب)

  20. سیداحمد می‌گوید:

    “دل بسیجی خون است…
    خدا!
    تا کی باید زیر تابوت شهدا را بگیرم؟! زیر تابوت چند شهید؟!”
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    ممنون داداش حسین؛
    خدا قوت…

  21. بی تاب هویزه می‌گوید:

    عبارت “دوکوهه های هسته ای”، خیلی زیبا بود…

  22. حنظله می‌گوید:

    – اقتدار و صبر و ثبات ملت شهیدپرور ما اتفاقا آنجایی مفهوم خودش را بیشتر نشان می دهد که عشق، جز با اشک سخن نمی گوید. قطعا پشت سر «ما رایت الا جمیلا»، «الان انکسر ظهری» نهفته است. اقتدار، اتفاقا در اوج مظلومیت است که خودش را نشان می دهد.

    فوق العاده است

  23. حنظله می‌گوید:

    – حالا ما هم افتخار می کنیم که در نسل مان و از نسل مان، شهید پیدا شده است. شهدایی که به جای زمین، در زمان، و در همین زمان، تفحص شان می کنیم و زیارت شان می کنیم.
    – اما دل بسیجی خون است… بسیجی با خدای خود نجوا می کند؛ من تا کی باید زیر تابوت شهدا را بگیرم؟! زیر تابوت چند شهید؟! بزرگ ترین آرزوی هر بسیجی این است که هنگام مرگ، یک پرچم ۳ رنگ منقش به آرم «الله»، روی تابوتش را پوشانده باشد.

    طیب الله اخوی ، ناز قلمت
    زنده باشی

  24. چشم انتظار می‌گوید:

    پس بسیج زنده است، چون شهید می دهد. قربون معرفتت داداش.

  25. خاتم می‌گوید:

    سلام
    حسین شاید تکراری باشه
    ولی کارت خییییییلی درسته
    یا علی

  26. ستاره خرازی می‌گوید:

    دوکوهه های هسته ای
    دوکوهه های علمی

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    اگه همینجور ادامه بدیم این آژانسی های عوضی، با خودشون فکر نمی کنند ما جا زدیم؟ واقعا” تا کی می خوایم به NPT متعهد بمونیم؟ وقتی قانون جنگل حرف اول و آخر رو در آژانس و سازمان ملل می زنه.
    نکنه همونطور که ما حسن روحانی و اعوان و انثارش رو لعن می کنیم به خاطر عقب نشینی، آیندگان هم طور دیگه فکر کنند که چرا با این همه ظلم آشکار، ایران باز هم متعهد بود به تعهداتش؟ یعنی ما از هند هم کمتریم؟! هرچند که قیاس الان ما با زمان دوم خرداد، یقینا” قیاس مع الفارقه و سایه ی الانِ دیپلماسی هسته ای شرف داره به زمان خاتمی ملعونِ منافق. اصلا” من می گم اگه اون زمان این ابله ها اینطور با خفت تن به تعطیلی نمی دادند ما باز هم از این موقعیت که هستیم جلوتر بودیم.
    .
    .
    خاطرات یکی از رفقای مصطفای شهید رو می خوندم خیلی جالب بود همراه با اشک مدام با این مضمون می گفت تمام رفقای مصطفی بسیجی و همفکر اون عزیز بودند و من جزو کسایی بودم که از لحاظ فکری و سیاسی با ایشون تفاوت داشتند ولی اون پشت همه ی حرف هاش منطق داشت. مصطفی این طور نبود که کورکورانه یک مسئله‌ای را قبول کند. مثلا اگر به ولایت فقیه اعتقاد داشت اعتقادش روی تفکر بود و همواره در حال استدلال برای مسائل بود. مصطفی همیشه با اعتقاد پیش می‌رفت و برای پیشرفت شغلی مسائل را مثل بعضی‌ها مطرح نمی‌کرد و آگاهانه نسبت به این مسائل اعتقاد داشت. مصطفی برای کارهایش فکر می‌کرد و پشت فکرش منطق داشت. وقتی هم که من با مصطفی حرف می‌زدم مصطفی حرف‌هایم را کاملا گوش می‌کرد و بعد رد یا تائید می‌کرد.
    خوش به حالش و خوش به حال ما که از نسلمون شهید داریم و به اون می نازیم.
    ممنون داداش حسین به خاطر یاد آوری این پیوند مبارک.

  28. میلاد پسندیده می‌گوید:

    کشاندی کشاندی و آوردیمان تا زیبا بگویی: «بسیج زنده است، چون شهید می دهد.»

    دستت مستدام داداش.

  29. بی نشان می‌گوید:

    “بزرگ ترین آرزوی هر بسیجی این است که هنگام مرگ، یک پرچم ۳ رنگ منقش به آرم «الله»، روی تابوتش را پوشانده باشد. بسیجی نمی میرد الا با شهادت و این مهمترین پیام خون مصطفی احمدی روشن بود.”
    انشالله خدا دو چیز رو روزی همه بسیجی ها کنه: اول خدمت به نظام و انقلاب، دوم شهادت در راه نظام و انقلاب

  30. سنگربان می‌گوید:

    «بسیج زنده است، چون شهید می دهد.»
    جوشش خون شهید است که دارد ثمر می دهد!!
    این خون های به ناحق ریخته شده ، آینده ما را تضمین می کند ……
    عالی بود ممنون…..

  31. ف. طباطبائی می‌گوید:

    باید رفت با دست، توی شیشه «آژانس»
    هم «انکسر ظهری» و هم «ما رایت الا جمیلا»

    چه جملات زیبائی. کلی مفهوم پشت هر کدومش نهفته.
    ممنون آقای قدیانی.

  32. ف. طباطبائی می‌گوید:

    “روز جمعه در امام زاده علی اکبر چیذر، همان مردی که شب قبلش از رسانه ملی، بر وجود مصطفاهای بیشمار جبهه علمی جمهوری اسلامی صحه می گذاشت و چون کوه، محکم و باشکوه ایستاده بود، چند باری از حال رفت و اگر کمک دیگران نبود، حتما زمین می افتاد. این مرد، پدر شهید مصطفی احمدی روشن بود.”

    شهید احمدی روشن که به آرزوش رسید و مزد زحماتشو گرفت ولی خیلی برای خونوادش سخته این جدائی. خدا بهشون صبر بده. جدا لحظات سختی رو سپری میکنن.

  33. حی علی الجهاد می‌گوید:

    “باید رفت با دست، توی شیشه «آژانس»”

    الان دیگه مردم عامی کوچه و بازار هم در حرف‌های‌شان به این امر صحه می‌گذارند …

    وقتی تلویزیون دارد محکوم کردن مدام وزارت خارجه را نشان می‌دهد و همه به نشانه‌ی اعتراض صدای‌شان بلند می‌شود که اگر راست می‌گویید کاری کنید، محکوم کردن که هنر نیست، محکوم کردن شما جان چند دانشمند هسته‌ای را نجات داده است؟!

  34. سیداحمد می‌گوید:

    “جمهوری اسلامی، یکی هم به خاطر پایبندی به اصول دین مبین اسلام، هرگز نمی تواند، یعنی نمی خواهد سراغ استفاده نامتعارف از انرژی هسته ای برود،”

    این دشمنان زبان نفهم ما، از این تفکر اسلامیِ نظام ما با خبرند و نهایت سو استفاده را می برند.
    بیش از این نباید به قوانین این جماعت خونخوار پایبند بود!
    لااقل یک بار اگر جاسوس هایشان را جلوی چشمشان اعدام کنیم، حساب کار دستشان می آید. حیوانات وحشی و درنده از این جماعتِ پلید، با ارزش ترند!

  35. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    گرچه غرقه در خون شد تن تو
    نخواهد رست هرگز دشمن تو
    تو افتادی به خاک اما دل ما
    پر است از آفتاب روشن تو
    به یمن خون تو جوشیده هر سو
    هزاران گل به باغ میهن تو
    تو فهمیدی حسینی زیستن را
    جهان وا مانده در فهمیدن تو
    مبارک باد می گوید به هستى
    شهیدی تازه در پیراهن تو
    على محمد مودب

  36. بچه مثبت می‌گوید:

    طعنه ها زد که از برای ظهور وقت تعیین می کنی و چه و چه !!
    آخر گفته بودم : وقتی ظهور می کند که آدم شویم.
    بچه مثبت…

  37. قاصدک منتظر می‌گوید:

    انشاالله اسفند ماه با هر رایی که می دهیم, یه مشت می زنیم تو شیشه ی اژانس! اون موقع, بمب هسته ای باید بیاد پیش رای های ما لنگ بندازه!

  38. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    از آنجا که همیشه دیر میرسم ، تیتر و متن را با هم میخوانم.
    یک سوال: شما تیتر را انتخاب میکنید و بعد متن را مینویسید و یا بر عکس! ؟؟
    اگر اول متن را می نویسید و سپس تیتر را انتخاب میکنید چرا تیتر را زودتر می گذارید؟
    این که شد دو تا سؤال!!!!

    با همه این ها بسیار زیبا بود و بسیار قوی و مستحکم.
    گر چه این سه پرده در ادامه هم معنی میدهد ولی هر کدام جداگانه هم فضایی مخصوص خود دارد و به تنهایی جذاب است. به طوری که اگر هر کدام را به تنهایی بخوانیم هم هدف نویسنده کاملا مشخص است.

    و حالا که بسیجی ما دانشمند است و دانشمند ما بسیجی و دانشمند بسیجی ما پر است از عطوفت و احساسات پاک و عشق به خاک وناموس و ولایت و اعتقاداتش و حالا که دشمن بر نمی تابد این همه را و حالا که همچین است و بمب هسته ای حق مسلمی است که اعتقادی به استفاده از آن نداریم چون یوم الله نه دی داریم پس نتیجه می گیریم که باید باید با دست رفت تو شیشه “آژانس”

    آقا اجازه درست گفتیم!!

  39. قاصدک منتظر می‌گوید:

    پرده دوم/
    یاد متن “راز اشکهای گرم پیرمرد ” افتادم که درباره ی پدر شهید سید ابراهیم شعبانی و شانه های لرزان و اشکهایی که در روضه ی حضرت علی اکبر می ریخت, بود و در ان متن گفتید: اگر پدر شهید باشی, بیشتر از بقیه می فهمی که امام حسین(ع) چه کشید بالای سر پیکر قطعه قطعه ی علی اکبر!
    حالا حاجی بخشی هم مثل پدر سید ابراهیم در تکیه ارباب در بهشت برای امام حسین اشک می ریزه!

  40. مسیح سلیمی می‌گوید:

    قطعا استادی بی بدیل هستید آقای قدیانی.
    عمیقا لذت میبریم از بینش و هنر شما.

  41. سلاله 9 دی می‌گوید:

    تا نسل من شهید می دهد، بسیجی همان بسیجی است و بسیج همان بسیج است.
    .
    ..

    بسیجی نمی میرد الا با شهادت و این مهمترین پیام خون مصطفی احمدی روشن بود.

    ..
    .
    *در این دیار، هر قطره از خون هر بسیجی، قدرتی به مراتب مافوق بمب هسته ای دارد.*

  42. سهراب می‌گوید:

    به نظر من هیچوقت حکومت نه جرات میکنه از NPT بیاد بیرون نه جرات میکنه مقابله به مثل کنه. حکومت زورش فقط به معترض داخلی میرسه. البته ایران همیشه همین بوده. مگه پادگانی که منفجر شد تلافی کردند که اینها را بکنند

  43. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسیجیان مرغان آغشته به عشقی هستند که جایشان را در این دنیا نیست.

    “شهید بهشتی”

  44. هنوز منتظریم... می‌گوید:

    بسم رب الشهدا
    سلام بر مصطفی

    وسلام به تمامی بچه های قطعه ۲۶ و حسین قدیانی هم…
    خیلی وقتی نیست که با قطعه اشنا شدم و یکی از بچه ها بهم معرفی کرد
    تا اونجایی که تونستم پست ها و مطالب سایت رو خوندم.
    در بعضی جاها انتقاد داشتم و در بعضی پیشنهاد و البته اکثرا اشتیاق…
    می خواستم تا یه چند وقت داخل قطعه چیزی ننویسم و فقط استفاده کنم ولی این آقا مصطفی نذاشت…
    مصطفی…. مصطفی….مصطفی….
    بذار بی مقدمه برم سر اصل مطلب مصطفی
    به پسرت و عکس هات که نگاه میکنم یه چیز غریبی رو داخل تمومشون حس میکنم و اونم اینه که انگار داخل همشون میدونستی اینا آخرین یادگاریته که داری از خودت واسه بچت و البته همسر زینب گونه ات باقی میذازی تا یه عمر باهاشون زندگی کنن.
    نمیخوام فضولی کنم ولی شاید همسرت دوست داشت اربعینی خونوادگی دور هم به هیئت برین.
    شاید میخواست یه ۹ دی دیگه با هم شعار بدین…
    شاید میخواست یه بار دیگه به گلزار شهدا برین…
    شاید….
    یه شعر اومد داخل ذهنم که فکر میکنم باید بنویسم البته با موضوع بی ربط نیست ولی منو ببخش مصطفی(دوستان به خاطر این جمله ما رو حلال کنید)
    “زهرا نبود آنکه بیفتد به روی خاک سیلی به صورت زن من بی خبر زدند”
    چه روزهای سختی است این ” جنگ روزگار ”
    انگار میدونستی که تو به این دنیایه خاکی و البته شاکی تعلق نداری.
    عکس صحنه رو که دیدم یه چی خیلی آتیشم زد اونم پیرهن مشکیت بود.
    بابا ما یه عمر تو هیئتا میخوندیم :(پیرهن سیاه روضه هات /لباس پادشاهیه—–پیرهن سیاه روضه هات / افسر شاهنشاهیه)
    انگار تو حقیقتشو درک کردی.
    انگار تو راه رسیدن به خدا رو پیدا کردی.
    “قطعا پشت سر «ما رایت الا جمیلا»، «الان انکسر ظهری» نهفته است. اقتدار، اتفاقا در اوج مظلومیت است که خودش را نشان می دهد.”

    راستی از عند ربهم یرزقونی چه خبر؟
    از قهقهه های مستانه بگو…

    دوستان جدیدت چه طورند؟ همون هایی که امروز اربعینی داخل جنوب عراق در راه دوست فنا شدند؟
    میدونی نامردی از کوچیکی تو خون این دنیاپرستاست…وقتی میبینن حریف برهان و منطق نمیشن به نامردی میزنن ، اونم از پشت.
    یه روزی مادرو از پشت زدند یه روزی حسینو یه روز عباسو حالا هم….
    نه بابا…به قول خود حسین قدیانی ما روضه خون نیستیم.
    روضه رو باید امثال خمینی ها بخونن که هنوز بسم الله نگفته مستمع غرق در حق و حقیقت میشه.

    مصطفی…
    داخل امتحان زندگیت ۲۲ شدی
    دعا کن که ما پاس بشیم نمره خوب پیشکشمون
    میدونی چرا ۲۲ شدی؟
    چون خدا ۲ نمره اضاف رو گذاشته واسه امتحانش ، که هر کی لیاقتشو داره بگیره.
    ده ه ه ه بی معرفت حداقل میگفتی این کد تقلبش چیه که زودتر ره صد ساله رو یه شبه بری؟
    ده ه ه ه بی معرفت رفتی و ما رو تو این شهر گناهان کبیره تنها گذاشتی.

    راستی رفتی اونجا سلام ما رو هم برسون…میدونم ، اسمم رو هم نمیدونی ولی فکر کنم این جوری بهتره…
    اصلا سلام کل بچه های قطعه رو برسون…
    چرا کل قطعه…سلام کل سربازای خامنه ای رو، خود اقا رو برسون…
    در آخر یک جمله به شما اقای قدیانی:
    “خون شهدا گرچه بسیار ارزشمند و سازنده است ، لکن قلم ها بیشتر میتوانند سازنده باشند و اصولا شهدا را قلم ها میسازند و قلم ها هستند که شهید پرورند”
    امام روح الله

  45. به جای امیر می‌گوید:

    صلاحیت (گفت و شنود)

    گفت: برخی از حامیان فتنه که رد صلاحیت شده اند می گویند «علت رد صلاحیت ما انتقاد به دولت بوده است»!
    گفتم: ولی بسیاری از منتقدان پر و پا قرص دولت تایید صلاحیت شده اند.
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: شخصی را به خاطر شرب خمر دستگیر کرده و به کلانتری برده بودند. از مامور کلانتری پرسید؛ ما را برای چی اینجا آورده اند؟ مامور گفت برای عرق خوری. یارو گفت؛ پس چرا معطل می کنید؟ خب! بیارید بخوریم و بریم!

  46. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۲۶* امام حسن علیه السلام:

    خیری که هیچ شری در آن نیست ، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است .

    (تحف العقول، ص۲۳۷)

  47. صبا می‌گوید:

    “ما بمب هسته ای لازم نداریم،
    بمب هسته ای اگر خیلی مرد بود، آمریکا و اسرائیل را باید از این فلاکت نجات می داد.
    تا نسل من شهید می دهد،
    و بسیج همان بسیج است.
    ما بمب هسته ای لازم نداریم،
    هرچند
    بمب هسته ای حق مسلم ماست.”

  48. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    هر قطـره خــونِ قـلــــــم، دوکــوهه یِ هســــته ای ست
    حق مسلمِ ما، همین بمـــــبِ «قــطـعـــــــــــه» ای ست

    زنـده می شه بسـیجـی، با شــــــــــــهادت همیشـــــه
    کلاهــــــکِ اتمــــــی، پـــلاکِ «بیســـــت و شـــیشـــــه»

    رفـته “داداشـــی” با دســــــت، توی شیشـــه یِ آژانس
    درِ باغِ شـــــــــــهادت، سر درِ «قـــطـعــــــــــــه» یِ ماس

    اگر (امام خامـنه ای)، همــــــــــان (امام خمـینی) ست
    مصطفای شهید هم … است
    .
    .
    .
    ” فرزندش اما، فصلی بعد از ما، علم پدر را بر دست خواهد گرفت و سرباز موسم «ظهور» خواهد شد… “

  49. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ذالجلال و الاکرام**

  50. عمار می‌گوید:

    سلام. متاسفم که همیشه جزو آخرین نفراتم. ولی فعلا چاره ای نیست! اما همیشه دلم با ستاره هاس*****************
    “بزرگ ترین آرزوی هر بسیجی این است که هنگام مرگ، یک پرچم ۳ رنگ منقش به آرم «الله»، روی تابوتش را پوشانده باشد. بسیجی نمی میرد الا با شهادت و این مهمترین پیام خون مصطفی احمدی روشن بود”

  51. احمد می‌گوید:

    چه زیبا آرمیدنی

    شاگرد و استاد در کنار هم ابدی شدند و بر سر سفره رزق الهی متنعم

    http://www.faupload.com/upload/90/Dey/1-15/IMG-0384.jpg

  52. راستی آن روز یادت هست؟ آخرین روزی که از کنارم می رفتی؟ روزی که توان جدا شدن از همدیگر را نداشتیم؟ گویی نیرویی قلبهامان را به هم گره زده بود. نمی دانم آن روز حال عجیبی داشتم گرچه کوچک بودم اما هنوز آن بی قراریها یادم هست هنوز هم اشکهای ملتمسانه و کودکانه ام را به یاد دارم، هنوز هم غربت رفتنت به خاطرم مانده است. ولی تو باید می رفتی تا چگونه رفتن را به همگان بیاموزی.
    دلنوشته دختر شهید اصغری خواه فرمانده گردان کمیل لشگرقدس گیلان

    http://s1.picofile.com/file/7102513652/File0304.jpg

  53. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    متن خواندنی و آرامش بخشی بود.
    سپاسگزارم آقای قدیانی.

    “تن دادن به قواعد دیپلماسی، حد و مرزش کجاست؟!”

    فکر می کنم تا امروز به اندازه کافی امتحان خود را خوب پس داده ایم. دشمنانمان هم به اندازه کافی از این خوب بودن ما سوءاستفاده کرده اند.
    وقت ادب کردن طرف های مذاکره (گرگ های درنده) فرا نرسیده؟!!

  54. سایه می‌گوید:

    طبق گفته اخبار تلوزیون جمهوری اسلامی ایران آژانس انرژی اتمی اسامی دانشمندان ما را به اسرائیل می دهد !!!!!!!!!

  55. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    سایه@
    این جمله اصلا تعجب نداره؛ دولت خاتمی این لیست رو در اختیار آژانس گذاشت. (بازم یه دونه علامت تعجب)

  56. سایه می‌گوید:

    به مرتضی اهوازی
    روز شهادت شهید احمدی روشن اخبار گفت فاش شد!!! اژانس انرژی اتمی لیست دانشمندان هسته ای ایران را به اسراییل داد .

  57. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    درسته سایه! زمان فاش شدن اخبار خاص بنا به شرایط تعیین میشه؛ منظور نظرم هم الزاما فقط خبرگزارى هاى خارجى نیست…

  58. به جای امیر می‌گوید:

    شاعر (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: «آلن ایر» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا از اقدام مدعیان اصلاحات در تحریم انتخابات قدردانی کرده است.
    گفت: ولی تحریم انتخابات را دو ماه قبل، خود آمریکایی ها به مدعیان اصلاحات توصیه کرده بودند.
    گفتم: خب! «آلن ایر» هم به خاطر این که مدعیان اصلاحات دیکته آمریکا را بی غلط نوشته اند از آنها تشکر کرده است.
    گفت: یعنی برای آمریکا نوشابه باز کرده و از خودشان تعریف و تمجید کرده است؟!
    گفتم: شخصی که ادعای شاعری داشت در یکی از محافل ادبی، یک شعر بی سر و ته را خواند و بعد با هیجان از شعر خودش تعریف کرد. به او گفتند؛ رسم آن است که دیگران از شعر یک شاعر تعریف کنند و یارو گفت؛ ۳۰ سال صبر کردم غیر از «زکی» چی شنیدم؟!

  59. ستاره خرازی می‌گوید:

    خون چند اندیشمند ما باید به زمین بریزد، که موعد با دست رفتن توی شیشه آژانس فرا رسد؟!
    امروز یه آن دیدم آی فیلم داره تبلیغ آژانس شیشه ای رو می کنه
    رسید به جای حساس، حاج کاظم با سر رفت تو شیشه
    چرا ما با دست بریم، ما هم با سر میریم تو شیشه آژانس
    هم هیجانش بیشتره هم اونا بیشتر میترسن لااقل یه کم دل ما، نمیدونم خنک میشه نمیشه
    کاچی به از هیچی

  60. م.طاهری می‌گوید:

    متن قشنگی بود ولی خط به خط پرده سوم آن فوق العاده بود.

    “بسیج زنده است، چون شهید می دهد”

    حالا نوبت نسل ماست

  61. پیام فضلی می‌گوید:

    #مهندسی معکوس شورش؛ مدل جدید شده فتنه۸۸ برای انتخابات مجلس نهم
    http://sms88sms.persianblog.ir/post/1186/

  62. به جای امیر می‌گوید:

    خیالات (گفت و شنود)

    گفت: سایت ضد انقلابی «چراغ آزادی» خطاب به سران فتنه نوشته است وقتی اصلاح طلبان برای پروژه تحریم شما تره هم خرد نمی کنند و در انتخابات ثبت نام می کنند، انتظار دارید اپوزیسیون هنوز هم شما را رهبران جنبش سبز(!) بداند؟!
    گفتم: حیوون زبون بسته عجب حرف حسابی زده؟!
    گفت: همین سایت نوشته «ثبت نام شما در انتخابات یعنی جنبش سبز و تقلب در انتخابات کشک بوده»!
    گفتم: باز هم حرف حساب زده! خب، دیگه چی گفته؟!
    گفت: نوشته «نکند یک وقت معلوم شود که خاتمی و کروبی و موسوی هم خیالاتی شده و مخفیانه در انتخابات شرکت کرده باشند»؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی که در قرعه کشی بانک شرکت کرده بود در پیاده رو حرکت می کرد و دو تا پسرش دنبال او راه می رفتند. یکی از بچه ها گفت اگر بابا برنده ماشین بشه، من روی صندلی جلو می نشینم و دیگری گفت؛ نه خیر! من می نشینم و سر همین با هم دعوایشان شد. پدرشان رو به آنها کرد و گفت؛ کاری نکنید که ترمز کنم و هر دوتاتون رو از ماشین بندازم بیرون!

  63. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    ادامه متن ستون یسار، همین الان به روز می شود…

  64. فدایی سیدعلی می‌گوید:

    من یه کنکوری بی انگیزه بودم که فقط درس میخوندم و تست میزدم بدون هیچ دلیلی اما حالا بعد از رفتن اقا مصطفی با عشق درس میخونم تست میزنم بیخوابی میکشم دیگه نه ال کلاسیکو میبینم نه ۹۰ فقط و فقط درس میخونم با عشق به امید روزی که اانتقام خون اقا مصطفی رو بگیرم دل اقا رو شاد کنم و انشالله که اسمونی شم لطفا دعا کنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.