نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون داداش حسین؛
طنز زیبائی بود.
فلاکت اوباما!
غرب زدگی خاتمی با آن “وان، تو، تری” گفتنش!
“ما(دامت برکاته!)” و “پیدا کردن چیزی در این دنیا به نام خانواده ما، عدد نه، به نام شما زدن آن، توسط خودم، عدد ده”
مواجه شدنتان با “شیر نوجوان” که خیلی غیرمنتظره بود!
و در آخر آن جمله معنا دارِ RQ “شهاب ۳ باهات یه کار واجب داره…”
همه اش عالی بود داداش حسین…
حسین جون عالی بود. عالی.
چقدر خندیدم. پیامگیر کیهان که آخرش بود.
حرف نداری داداش
حسین قدیانی: حالا باز برو توی طنزای زمانای قبلم و نظر بده که اونا خنده دار بودن، طنزای جدیدت بی خود!!!
داداش در این چند وقت اخیر، این یکی از خنده دار ترین طنزهای شما بود!
یعنی هم طعنه و کنایه زیاد داشت و هم خنده!
سالاری…
حسین قدیانی: خب طنز همینه دیگه!! باید ۱۰ تا بنویسی، تا چند تاش بگیره. این ذات طنزنویسیه. حتی ستون «گفت و شنود» هم که عالیه، از این قاعده پیروی می کنه. حتی مرحوم گل آقا هم همه طنزاش خنده دار نبود لزوما. من خوب ستون روزنامه اطلاعات ایشون رو می خوندم. گاهی معمولی، گاهی کنایه دار، و گاهی خنده دار بود، اما همیشه خوب بود!! تاکید دارم بگم که همیشه خوب بود، مثل «گفت و شنود»
این چی بود؟؟؟
من اصلا موندم چی بگم!
یعنی ترکوندی…
اتفاقا تلنگر زدن هر از گاهی لازمه.
هنوزم میگم “گیری بر الگوگیری” به جز فریدالدین هندبال !! نکته دیگه ای نداشت.
ولی عمرا جسارت نکنم، کی گفتم بی خوده؟
تقصیر خودته که توقع ما ها رو بردی بالا.
عوضش امشب جبران کردی اساسی. از اون مطالبی هست که ۱۰ بار دیگه هم
بخونم باز میخندم.
شما ننویسی هم روی سر ما جا داری.
حسین قدیانی: گذشته از شوخی، روی جوابی که به مبصر دادم، دقت کن! گیری بر الگوی گیری، قطعا نمی شد خنده دار باشه. کنایه اش غلبه بر خنده اش داشت…
دقت کردم. فقط شما هم دقت کن اگر درباره مطلبی، طنزت نگرفت
در دام تکرار نیفتی. چون کنایه و ایهام و نکته زیر پوستی و هرچی که بوده
قبلا زده شده.
حسین قدیانی: آره! اینو خیلی قبول دارم.
مدیر مسئول کیهان
خیلی ماهه
از همه جالب تر همین بود
چند دقیقه پیش تو سایت روزنامه کیهان بودم که این خبر رو دیدم
ثبت نام کاندیداهای انتخابات مجلس نهم از امروز آغاز می شود.
براساس اطلاعیه شماره ۵ ستاد انتخابات وزارت کشور، ثبت نام از کاندیداها به مدت ۷ روز یعنی از سوم دی ماه تا دهم دی ماه ادامه دارد و کاندیداهای نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی می توانند با مراجعه به ستادهای انتخابات سراسر کشور اقدام به ثبت نام کنند.
مسئولان وزارت کشور پیش از این اعلام کرده اند از افرادی که نقص مدرک داشته باشند اساساً ثبت نام به عمل نخواهد آمد.
مدارک لازم برای ثبت نام چنین است:
۱- اصل کارت ملی و سه نسخه تصویر آن.
۲- اصل شناسنامه عکسدار و سه نسخه تصویر کلیه صفحات آن.
۳- عکس جدید ۴ در ۳ ده قطعه (ترجیحاً با زمینه روشن )
****زبل خان می تونه چند تا از عکسای خوشگلشو که با سوروس جونش گرفته و هنوز کسی ندیده امروز اول وقت بیاره تحویل بده (ترجیحا با زمینه تاریک)
۴- اصل و تصویر آخرین مدرک تحصیلی و یا مدرک معادل که معتبر باشد.
****اینو که دیگه نگو مایه افتخار
۵- اصل و تصویر گواهی رسمی مبنی بر قبول استعفاء و عدم اشتغال در پست و مقام و مشاغل مشمول استعفای موضوع ماده ۲۹ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی.
****اگه به جای این استعفاها، دست از سر جمهوری اسلامی بر میداشت چقدر خوب بود، آخه یه چیزی اخ باشه بعد دودستی هم بچسبن بش دیگه نوبره
ولمون کن
۶- اصل و تصویر برگ پایان خدمت وظیفه عمومی و یا مدرکی معتبر دال بر روشن بودن وضعیت مشمولیت خدمت وظیفه عمومی.
****ایشون و دوستاشون هنوز دوره سربازی رو میگذرونن منتها باسه …..
به استناد ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند:
۱- اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
****قربون این اصل برم، جون مادرتون پاش وایسید و گرنه من اگه یه روز علیه نظام کاری کردم حق ندارید به من بگید نمی تونم نماینده شم گفته باشم همین الان تکلیف منو روشن کنید
۲- تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران.
****اوه اوه این دیگه از اون اصلاس،………
۳- ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه.
****برای دیدن این مطلب فتنه ۸۸ رو دانلود کنید، نه سابقش بیشتر از این حرفاس حیف نیست سابقه ۸ ساله مطیع ولایت بودنش مطرح نشه، گناه داره تو استخدامش موثره
۴- داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن.
****تبصره: داشتن مدرک، بدون درک کافی است
۵- نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابیه
****الان دیگه اشک خاتمی از خوشحالی در میاد آدم باورش نمیشه یه نفر تمام شرایط بالا رو داشته باشه، خدا شما رو باسه این نظام حفظ کنه، تا حالا کجا بودی برادر
۶- سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی.
۱۰۰۰۰۰%
۷- حداقل سن، سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام.
****بابا تازه اول راهی بپر بالا
راستی اگه خانم بچه ها هم مثل خودت با لیاقتن بگو بیان
به قول کامنت اون یکی متن اینجا کلاس درسه. البته من خیلی وقته به این نتیجه رسیدم.
چیزی که تو این پست یاد گرفتم:
ما نباید از طنز فقط دنبال خنده باشیم. و هرچی تیکه انداختن و حالگیریش بیشتر باشه بیشتر خوشمون بیاد. خندوندن یه وسیله است برای جذاب کردن نوشته. مخصوصا برای کسانی که اهل مطالعه نیستند. ” کنایه و ایهام و نکته زیر پوستی و هرچی که بوده” برای اهل مطالعه تکراریه. اما برای کسی که فقط قسمت طنز روزنامه رو می خونه خیلی مفیده.
گاوگیجه گرفتن شماره ها هم خیلی بامزه بود. البته من معنی گاوگیجه رو نمی دونم. شاید تو متن هایی باشه که من نخوندم.
زنگ تفریح خنده داری بود. ممنون.
[قهقهه]
روحم شاد شد!!
صبحانه با طعم طنــــــــــــــــــز!
آقای قدیانی! این را درست نوشته اید؟
“گیری بر الگوی گیری، قطعا نمی شد خنده دار باشه.”
چرا با قطعیت اینگونه می نویسید و زیر سوال می برید؟ شاید کنایه اش غلبه داشته باشد، اما اینگونه هم نبود که خنده دار نباشد.
حسین قدیانی: یکی دو جاش البته خوب خنده داشت، اما همچین مطالبی، خب دیگه! بار کنایه شون بیشتره!
ها ها ها ها
هو هو هو هو
یو هو هو هو
هی هی، ها ها
این ها همه فقط از قسمتِ فلانی “دامت برکاته” بود.
اگه بخوام حالتم رو تو بقیه متن بنویسم باید کلی از این “ها ها هی هه هه” بزارم.
همین رو به توان صد کنید دیگه.
جدا خیلی خیلی دلچسب بود.
چند بار هم که بخونی، شیرینیش کم نمیشه.
ممنون آقای قدیانی.
“نالوطی قطع کرد”
باید هم قطع می کرد! آخه اینا ناجور از شهابِ ما می ترسن.
خاک تو سر خاتمی با این بیگانه پرستی اش و عدد انگلیسی بلغورکردن اش.
این طنز جزء آن دسته از طنزهایی بود که به شدت مرا به وجد می آورد، به خصوص صندوق صوتی آن از خود راضی دامت برکاته.
“بلوتوث خواب دیشبم و پی بردن به بی بصیرتی خودتان” عالی بود.
*************
درباره متن “گیری بر الگوگیری” هم بله، بار کنایه اش بیش تر بود، اما بعضی قسمت هایش واقعا خنده دار بود و شب یلدا با خانواده به این متن خندیدیم ؛ لزوما هم، نظرات همه، نباید یکسان باشد و قشنگی اش هم به همین اختلاف سلیقه هاست. فکر کنم فقط درباره ی شاهکارهای هنری، اکثریت، نظر یکسانی بدهند.
این “همیشه خوب بود”ی را که شما درباره نوشته های گل آقا و گفت و شنود، مطرح کردید، درباره طنزهای خودتان هم صدق می کند. بله، می شود از نظر سطح درجه بندی شان کرد؛ اما این خوب بودن درباره همه اش صدق می کند. بدون هیچ اغراقی و به عنوان یک مخاطب می گویم. در طول این نزدیک دوسالی که دارم طنزهای تان را می خوانم، فقط دو تا را نپسندیدم که هر دو را هم مطرح کردم که یکی را خودتان صحه گذاشتید که با عجله نوشته اید و آن یکی را هم مطرح کردید که خود سوژه از پرداختی که شما به موضوع کرده بودید، ناب تر بوده است. به جز این دوتایی که گفتم، بقیه اش از نظر من، درخور و مناسب بوده است.
یکی از یکی جذاب تر بود.
“ما دامت برکاته! پی بردن به بی بصیرتی خودتان، عدد شش”
همه بی بصیرتن جز تو و بچه هات!!
خانم پری
گاوگیجه همون سرگیجه ست، اما یه کمی دُزش بالاتره!!
چقدر این طنز شیک شده؛
خیلی هنرمندی داداش حسین!
وجه تسمیه اش چیه؟
یک طنز به معنای واقعی.
خیلی زیبا حرفتان را زدید. طعنه ها عالی بیان شده اند.
سپاسگزارم آقای قدیانی.
کاش یه زنگ هم به شیخ بیسواد میزدی. احتمالا با این پیام روبرو میشدی:
به سیستم پیغامگیر ننجون خوش آمدید.
به شما که عرض میکنم، عدد یک
کلا چقدر وقت دارم، عدد دو
برای تولید کف، عدد سه!
چگونه آخرتمان را بر باد بدهیم، عدد چهار
دول عربی، عدد پنج
برقراری ارتباط با آرای باطله، عدد شش
– به سیستم پیامگیر تصویری “قطعه” خوش آمدید؛
برای رد یا تایید کامنت، هر دو، عدد یک!!
اول شدن از انتها، عدد دو
نمایش خودکار چند نقطه چین، عدد سه
و برای دریافت و دیدن «فونت درشت»، عددی نیست!!
لطفا برای خروج از سیستم، عدد بیست و شش را هم زمان فشار دهید!!
خیلی خوب مثل همیشه!
دیوونه داداشی هم قشنگ نوشت!
سلام
آقای قدیانی! پیغامگیر کیهانتون فوق العاده بود. چشم حاج آقا اینا روشن که ببینن دست پروردشون چه شیطنت ها که نمی کنه!
“برای دیدن نیمه پنهان دشمنان، عدد یک
برای تاسف خوردن به خاطر عدم درج ثواب بازجویی در نظام مقدس جمهوری اسلامی، عدد منفی یک…”
خداییش ریسه رفتیم از خنده! طیب الله به این قلم و ذهن.
دردو دلتون با بچه شیره هم که هیچی دیگه:)) اما اگر با اون میمون جدیده درد دل می کردید به نظرم می شد، طنز مطلب رو بیشتر کرد.
سلام
تا قبل از ستاره های آخر فوق العاده بود
تشکر داداش
سلام عالی بود
راستی شماره هاشونم به ما نمیدید تا یه احوالی ازشون بگیریم.
جسارت بنده رو ببخشید اما به نظر من اصلا قشنگ نبود.
ذائقه من با بقیه دوستان که خوششون اومد فرق داره.
پری؛
وجه تسمیه اش در این است که گاو در چراگاه، گاهی آن قدر سرگرم چریدن می شود که اگر دور هم بشود از بقیه، نمی فهمد. پس از سیر شدن برای یافتن دیگر گاوها و صاحبش گیج میزند و حیران می شود.
حالا که خنده جوره:
————————-
نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود. باید کوتاهش می کردم. مانده بودم معطّل تو آن برهوت که جز خودمان کسی نیست، سلمانی از کجا پیدا کنم.
تا اینکه خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح می کند. رفتم سراغش. دیدم کسی زیر دستش نیست. طمع کردم و جَلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی نشستم. چشمتان روز بد نبیند، با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می پریدم.
ماشین نگو تراکتور بگو!! به جای بریدن موها، غلفتی از ریشه و پیاز می کندشان. از بار چهارم هر بار که از جا می پریدم با چشمان پر از اشک سلام می کردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد. اما بار آخری کفری شد و گفت:«تو چِت شده سلام می کنی؟یک بار سلام می کنند». گفتم:«راستش به پدرم سلام می کنم». پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت:«چی؟ به پدرت سلام می کنی؟ کو پدرت؟». اشک چشمانم را گرفتم و گفتم:«هر بار که شما با ماشینتان موهایم را می کنید، پدرم جلو چشمم میاد و من به احترام بزرگتر بودنش سلام می کنم!!».
پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه ای خرجم کرد و گفت: «بشکنه این دست که نمک نداره». مجبوری نشستم و سیصد چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام کردم تا کارم تمام شد!
“رفاقت به سبک تانک”
—————————–
شادی روح شهدای پیرمرد صلوات
چون طنزه و از زبان یکی از پست ترین آدمای دنیاس دلیل نمیشه که از بعضی کلمات استفاده کنید.
شأن قلم شما بالاتر از این حرفاس. امیدوارم منظورمو رسونده باشم.
تو هر شرایطی می نویسید ادب خیلی مهمه. اینجا خیلی ها دارن از شما یاد میگیرن.
دل خوش سیری چند ؟؟؟
کاش یه الماس ۶ میلیاردی داشتم شاید میخندیدم.
الان به بد بختی خودم زار بزنم بهتره.
یلدا؛
امیرالمومنین می فرماید:
اَلکَفُّ عَمّا فى أَیدِى النّاسِ عِفَّةٌ وَکِبَرُ هِمَّةٍ؛
طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عزت نفس و بلند همتى است.
ممنون از توضیحتون. خیلی بامزه است!
عالی بود………..
به امید موفقیت شما و اهالی خطه بصیرت
کیهان ۴ دی، بسیار بسیار ارزشمند است!
ممنون حاجی جان
کاش این اون شب وقتت بیشتر بود و به چند نفر دیگه می زنگیدی!
جمعشون جمع بود، خُلِشون کم بود( شیخنا رو می گم) !!!!!
با وجود این که همیشه آرزوم اینه که شب ها خواب راحت داشته باشین، ولی برای خلق چنین آثاری امیدوارم هر از چند گاهی، حسابی بی خوابی بیاد سراغتون!
سلام
دلمون و شاد کردی
خیرببینی
از آن طنز های خوب قطعه بیست و ششی بود
حالا که همه با یکی ارتباط تلفنی داشتند من هم یه تماس با ف ه داشتم که اون هم تلفنش روی پیامگیر بود. ولی چند تا فرق داشت اولا” صدای منشی به یک آقای سن بالا می خورد که میگفت از اینکه با ف ه(ی) بابا (فریدالدین هندبال کازرونی) تماس گرفتید بسیار ممنونم در حال حاضر با توجه به اینکه صندوق پیامگیر ف ه(ی) بابا روم به دیوار پر از …. هست لطفا” چند ساعت دیگه تماس بگیرین.
چند ساعت دیگه…
باسلام مجدد.
برای سفارش (چیز برگر) با شماره تلفن موسوی به خاطر چیزش. برای سفارش (رست پیف) با شماره ی خاتمی به خاطر پیفش. برای سفارش هات داگ با شماره تلفن کروبی به خاطر داگش. برای سفارش کوسه ماهی با شماره ی بابام به خاطر….شش، و برای بازگشت به منوی اصلی با شماره ی غفلت خانوم به خاطر این که همه چی به مامان بر می گرده، تماس حاصل فرمایید. در غیر این صورت منتظر فتنه ی بعدی مدیر اپراتور(م ه) از لندن باشید. در ضمن از این به بعد این شماره به اسی منحرف واگذار گردیده است. بوووووووووق.
جالب بودمخصوصا قسمت دامت برکاته
خسته نباشید.
داداش حسین حالا ما این اعداد رو به چه شماره ای پیامک کنیم؟!
۰۹۱RQ170SaAHAB3
درسته شمارش؟!
دمت گرم چشم انتظار!
داداش حسین-دم شما گرم-متن خیلی قشنگی بود-خدا خیرتون بده-خیلی عالی بود-بی نظیر
…
🙂
بر پیغامگیر تلفن بعضی ها
اعداد و ببین ردیف شده یعنی ها
اقا خودمانیم چه کیفی دارد
این جور می زنید به برجک بعضی ها
چقدر چیز داشت این متن….
یاد چیز چیز گفتن بعضی ها افتادم، البته بلا نسبت شما …..
طنز جالبی بود…
ممنون……
سلام!خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مسخره بود…حیف که ادمش نیستی باهات بحث کنم.متنفر ازشما-اوبامادامت درکات-
“حیف که ادمش نیستی باهات بحث کنم” یعنی اینکه حیف که اگه بحث رو شروع کنم حالمو می گیری!!
بازتاب: طرح / سال نو؛ بدبختی نو مبارک!
سلام به بروبچه های قطعه ۲۶٫
من اولین باریه که اینجا کامنت می زارم، ولی این مطلب واقعا طنز زیبایی بود .
خدا خیرت بده حسین آقا . . .
شما معنی قرومساخ رو می دونید؟
حسین جون دمت گرم