بسیجی واقعی «بروجردی» بود!

پنج شنبه در مراسم گرامی داشت یاد و خاطره شهدای مسجد تاریخی «قبا» نیم ساعتی هم کلام شدم با یکی از مردان بی ادعای جنگ. سرداری از همان نسل اول فرماندهان سپاه، که این روزها در سپاه محمدرسول الله تهران مشغول خدمت است. در چند نکته، آنچه این سردار گفت، می آورم؛

یک: خیلی از حرف های امام در مقطع جنگ، ظاهرا شعار بود، اما مثلا همین جمله که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، هم واقعیت داشت و هم حقیقت. شما الان به بهشت زهرای هر شهری که می روی، اگر از عملیات الی بیت المقدس، شهید داشته باشند، می بینی که اغلب شهدا مال تاریخ ۱۰ یا ۱۱ اردیبهشت سال ۶۱ است. یعنی دقیقا شب شروع عملیات فتح خرمشهر، که مطلعش، از شباهنگام ۱۰ اردیبهشت شروع شد تا نخستین ساعات روز بعد. در همین تهران، قطعه ۲۶ را که نگاه می کنی، اغلب شهدای عملیات الی بیت المقدس در این قطعه دفن اند و اغلب تاریخ شهادت شان مال همین دو روز است. ما در محور «اهواز-خرمشهر» و در همان شروع عملیات، آنقدر شهید دادیم که اصلا باورمان نمی شد فرجام این عملیات به فتح خرمشهر منجر شود. فقط متاثر از فتوحات قبلی، مثل عملیات فتح المبین، یک کورسوی امیدی داشتیم. البته بچه ها خوب و مردانه جنگیدند، لیکن فتح خرمشهر را فقط و فقط باید به نام خدا نوشت. این همه شهید در همان شب اول عملیات، یعنی اینکه؛ حتی نمی توانیم بگوییم دست خدا از آستین رزمندگان بیرون آمد. دست و آستین و همه چیز، همه چیز و همه چیز، خدا بود و لاغیر. اراده خدا اگر بر آزادی خرمشهر نبود، با محاسبات ما، گیرم محاسبات دقیق و نقشه های عمیق ما، خرمشهر، محال ممکن بود آزاد شود. واقعا یک معجزه بود. یک کار مافوق طبیعت. شما نگاه کنید به چهره فاتحین خرمشهر. مثل «مردان آنجلس» انگار از پس یک معجزه، بلکه یک رویای دور و دراز و دست نیافتنی، بیرون آمده بودند، از بس بهت زده بودند. اگر بگویم فرمانده این عملیات، سردار و سرباز و تدارکات چی و همه کاره این عملیات، کسی جز خدا نبود، آنان که از نزدیک، فتح خرمشهر را دیده اند، شک نکن که باور می کنند. سر همین بود، که وقتی معلوم شد خرمشهر آزاد شده، بچه ها نماز شکر خواندند و اغلب در نماز، دیده های شان، بارانی بود. انگار هرگز لطف و مهربانی و یاری خدا را تا این حد از نزدیک ندیده بودند. البته به یک معنی، تمام جنگ، و تمام حوادث انقلاب اسلامی تا الان، به همین شکل بوده. اولین و مهم ترین پشتیبان این انقلاب، اگر از خمینی یا خامنه ای بپرسی، حتما می گویند که خدا بوده. ولی فقیه، رهبری است که از منظری بالاتر، امور ریز و درشت ما را در همه عرصه ها فرماندهی می کند و به خاطر همین افق بالاتر، می بینی که «آقا» در همین فتنه ۸۸ که به روز ۹ دی ختم به خیر شد، خلاصه حرف شان یک چیز است؛ «ببینید دست قدرت خدا را». در همه کشورها، رهبران و فرماندهان، فتوحات را به خودشان نسبت می دهند، اما اینجا یعنی در انقلاب اسلامی ما، و در جنگ ۸ ساله و دفاع مقدس ۸ ماهه ما، رد پای خدا انگار پررنگ تر است و رهبران ما، چه خمینی و چه خامنه ای، به جای خودشان، ما را دعوت به خدا می کنند. به اینکه خدا را ببینیم و شاکر درگاهش باشیم.

دو: من خودم زمان جنگ، سالهایی را فرمانده بودم. در ایام جنگ تحمیلی، هم مزه سربازی را چشیدم و هم طعم سرداری را. لباسم، لباس بسیج بود، اما می خواهم بگویم که رسالت بسیجی امروز، قطعا و حتما و بی بروبرگرد، از رسالت بسیجی فکه و شلمچه و مرصاد، بسیار بالاتر است. وظیفه بسیجی امروز، سنگین تر است. ابعاد رسالتش وسیع تر، و جهانی تر است. هرگز نقش خودتان را کمتر از وظیفه شهدا تصور نکنید که توهم کرده اید. چه نسل من، چه نسل شما، هر چقدر هم خودمان را فدایی بدانیم، البته به گرد مزار همت و باکری هم نمی رسیم، اما این تنافری با این ندارد که رسالت ما از رسالت بسیجی های دیروز، سخت تر باشد. چه ارتش و چه سپاه و چه بسیج، امروز رسالتی در ابعاد بیداری اسلامی، روی دوش شان است. اگر دیروز حفظ اروند، مهم بود، امروز ما باید آماده باشیم که با بصیرت، با سربازی، با روحیه عاشورایی، و با تفکر بسیجی، پرچم اسلام را به قول «حاج احمد» در انتهای افق بکوبیم. الان دنیا مستعد همراهی با آرمان های ماست. خیلی باید هوشیار باشیم.

سه: اینکه به شما بسیجی های امروز، طعنه می زنند که «بسیجی واقعی، همت بود و باکری»، همین طعنه را باور می کنی که به خود همت و باکری هم می زدند؟! من خودم شاهدم بعد از ماجرایی که در لبنان برای حاج احمد پیش آمد، خب! همت شد فرمانده لشکر. خیلی ها از دوست گرفته تا دشمن، و هر یک به قصد و نیتی، حاج احمد را بر سر همت چماق می کردند که ما متوسلیان را قبول داریم، تو را نه!! بسیجی واقعی، او بود!! همت که شهید شد، همین را برداشتند و به عباس کریمی گفتند!! حالا طعنه زنان، همت را قبول داشتند، اما عباس کریمی را نه!! شبیه همین کنایه ها را مکرر به مهدی باکری و حمید باکری هم می زدند. یا بعد از شهادت شهید بروجردی، که به نوعی استاد متوسلیان و همت بود، خیلی می شنیدیم که این سو و آن سو به همت و متوسلیان می گفتند؛ ما شما را قبول نداریم!! این البته مخصوص محافلی بود که همیشه تاریخ انقلاب اسلامی، وظیفه ای جز نق زدن و ناله کردن و تضعیف روحیه و ضد حال زدن، برای خودشان متصور نبودند. در جبهه و میان بچه های بسیج، اما اصلا از این حرف ها نبود، چرا که برای بچه ها سلسله مراتب ولایت پذیری، به خوبی جا افتاده بود.

چهار: «آقا» برای ما هیچ فرقی با «امام» ندارد. دشمن از خامنه ای بت شکن، همان اندازه می ترسد که از خمینی بت شکن می ترسید. ما بسیجی های زمان جنگ، گاهی در جبهه، نماز شکر می خواندیم که رهبرمان خمینی است و خداباور است و به جای دشمن، فقط از خدا حساب می برد و فقط خدا را می بیند. الان هم، هم ما و هم شما باید به خاطر نعمت ولی فقیه، و نعمت مصداق آن، نماز شکر بخوانیم. شما نگاه کنید در جوامعی که به «آقا» امام خامنه ای، می گویند، اما در داخل کشورشان از نعمت ولایت فقیه و ولی فقیه، مثل ما، برخوردار نیستند. مثلا همین مصر! به نسبت ما چقدر کارشان سخت تر است؟! باید اینها را دید.

***

در همان مسجد قبا، متنی را خواندم که اینگونه شروع شد؛ «محرم، بسیجی ترین ماه تاریخ است و عاشورا، بسیجی ترین، زمان و کربلا، بسیجی ترین زمین». بعد از متن، سردار، مرا کنارش نشاند و گفت: دفاع مقدس، مقطعی از قیام سیدالشهدا بود؛ بسیجی ترین قیام تاریخ.

روزنامه جوان/ ۵ آذر ۱۳۹۰

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. میلاد پسندیده می‌گوید:

    خواندم ولی نمی دانم چه بگویم… سپاس

  2. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “این البته مخصوص محافلی بود که همیشه تاریخ انقلاب اسلامی، وظیفه ای جز نق زدن و ناله کردن و تضعیف روحیه و ضد حال زدن، برای خودشان متصور نبودند.”

    چه قدر حال بهم زن اند این قبیل جریانات. تا وقتی بزرگی هست، کارشان خون به دل کردن است، وقتی هم که رفت، همان را علم می کنند و سر بزرگ دیگری می کوبند. مثل زمانی که شهید بهشتی زنده بودند، کسی از یاد نمی برد که چه قدر اتهامات ریز و درشت نثار این عزیز می کردند.
    چه قدر ناسپاس اند و همیشه تاریخ هم بوده اند این گروه ها که زمانی خون به دل پیامبر می کردند و بعدها امام علی (علیه السلام ) را با نام حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می کوبیدند.

  3. سایه/روشن می‌گوید:

    با این جمله “وظیفه بسیجی امروز، سنگین تر است.”
    و این جمله: “به گرد مزار همت و باکری هم نمی رسیم”
    آدم داغون میشه.
    فکر می کنم بدترین زمان ممکن در تاریخ آفرینش به دنیا اومدم.

  4. «محرم، بسیجی ترین ماه تاریخ است و عاشورا، بسیجی ترین، زمان و کربلا، بسیجی ترین زمین»

    روضه هایت خواندنی است داداش حسین

  5. بچه آدم می‌گوید:

    «ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق، تنها با یقین مطلق ممکن است. و تو ای دل! تو را نیز ازین سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست. نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر. صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است.» =سیدمرتضی آوینی=
    خدا قوت آقای حسین آقا!

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “اگر دیروز حفظ اروند، مهم بود، امروز ما باید آماده باشیم که با بصیرت، با سربازی، با روحیه عاشورایی، و با تفکر بسیجی، پرچم اسلام را به قول «حاج احمد» در انتهای افق بکوبیم.”

    “دفاع مقدس، مقطعی از قیام سیدالشهدا بود؛ بسیجی ترین قیام تاریخ.”

    خواندنی بود و بسیار با اهمیت.
    به راستی که وظیفه و مسئولیت ما این روزها بسیار سنگین است…
    ممنون داداش حسین؛
    خسته نباشید.

  7. پری می‌گوید:

    تو ایران خودمون اما خیلی ها به آقا میگن خامنه ای. نه به رسم محبت، که به خاطر بی معرفتی. اونایی که ولی فقیه بالای سرشون نیست حسرتش رو میکشن. اما اینجا…
    راحت زندگیمونو میکنیم و نمیتونیم بفهمیم اگه آقامون نبود چه بلایی سرمون اومده بود!

  8. ابوالفضل می‌گوید:

    سلام….
    به راستی که بسیج لشکر مخلص خداست!…
    راستی کربلا منتظر ماست!……

  9. یه بیست و ششی می‌گوید:

    “مخصوص محافلی بود که همیشه تاریخ انقلاب اسلامی، …” جسارتا بعد از همیشه یک “در” انگار جا افتاده. شاید هم یک “ی”

  10. ف. طباطبائی می‌گوید:

    هر ۴ بخش از صحبت هاشون برامون مفید بود.
    توکل بر خدا به معنای حقیقی همینجا نمود پیدا میکنه، همین که تو بخش اول گفتید.
    اگر رزمنده هامون خودشونو دست خدا نمی سپردن هیچ وقت چنین پیروزی هائی به دست نمی اومد. اگر با جوون و دل به خدا توکل کنیم، هیچ وقت دست خالی بر نمیگردیم.

  11. صبا می‌گوید:

    “برای بچه ها سلسله مراتب ولایت پذیری، به خوبی جا افتاده بود.”
    چقدر این سلسله مراتب ولایت پذیری جمله ی مهمی ست. به نظرم این که گاهی بعضی از ما در مراتب پایین با والی های شایسته مان مشکل داریم نشان از آن دارد که ما اساسا با ولایت مشکل داریم هرچند که خود را بسی ولایت مدار می دانیم.
    چقدر خون جگر می خورند این والیان شایسته در مرتبه های پایین، از دست این ولایت های به خیال خود، همان هایی که به خاطر امام زمان و آقا و حفظ نظام و وحدت دم بر نمی آورند.

  12. سایه/روشن می‌گوید:

    به “سلسله مراتب ولایت پذیری” واقعا معتقدم. اما مسئول پایگاهی که من باید براش اثبات کنم که ولایت فقیه یعنی حضرت”ماه” جانشین واقعی امام زمانمون هستن، و گاهی رفتاری دارن که خون آدم به جوش میاد، باز هم جایی برای ولایت پذیری می مونه؟!
    پس به همه ی اون هایی که به بدنه ی بسیج رخنه کردن:
    “من صریحا می گویم: فرمانده ای که عدالت ندارد، ولایت هم ندارد”
    .
    .
    .
    …:::از نامه ی شهید متوسلیان به شهید بروجردی:::…

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    به نظرم این که امام راحل عظیم الشان فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد، بیان گر دو چیز است؛
    اول؛ علم و اشراف و آگاهی کامل حضرت امام به قدرت نظامی و تسلط ظاهری دشمن در آن مقطع زمانی بود.
    دوم؛ ایمان به ایمان و اخلاص بالای رزمندگان غیور و دلاور اسلام.

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    اما این که آن سردار فرمود؛
    هر چقدر هم خودمان را فدایی بدانیم، البته به گرد مزار همت و باکری هم نمی رسیم.
    قبول دارم. اما از اون بیشتر این رو قبول دارم؛
    اون هایی که هم، جبهه ی نظامی و هشت سال جنگ تحمیلی، و هم جبهه ی فرهنگی، مثل هشت ماه جنگ تحلیلی رو با تمام وجود درک کردند و کم نذاشتند اگه نگم بالاتر بودند یقین دارم کمتر نیستند. سردار سلیمانی و علی فضلی و … نمونه ای از آن هستند.

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    تصاویری کم تر دیده شده از شهید بروجردی در رکاب حضرت آقا:
    http://casebook.parsiblog.com/Files/18.jpg
    http://casebook.parsiblog.com/Files/17.jpg
    http://casebook.parsiblog.com/Files/16.jpg

    واین هم دیدنی و درس آموز است:
    http://www.rasekhoon.net/weblog/sarafrazan/67499.aspx

  16. میلاد پسندیده می‌گوید:

    کاش دلیلش را می دانستم که چرا اول تایید شد و بعد حذف؟… کامنت قبلی را می گویم!
    حسین قدیانی: من اشتباهی حذفش کردم. ببخش! اگر خواستی دوباره بفرست…

  17. میلاد پسندیده می‌گوید:

    آخه آن کامنت را هرجا غیر از بیست و شش می گذاشتم حذف می شد… گفتم شاید فشار های خارجی باعث شده… !

  18. م.طاهری می‌گوید:

    این قصه سر دراز دارد
    از بعد از رحلت رسول خدا(ص) همین بهانه را می آوردند برای عدم اطاعت

  19. حامد اشعری می‌گوید:

    حسین جون سلام.
    شب خاطره انگیزی بود پنجشنبه.
    یادش گرامی.

  20. و من خود به تازگی فهمیدم که چرا می خواهند نقش ولایت فقیه را کمرنگ کنند می خواهند بگویند که امام چیز دیگری بود در حالی که به امام هم اعتقادی نداشتند و در زمان ایشون هم ایراد می گرفتند.این سخن را هر بار می خونم باز برایم تذکری و تلنگری هست آنجایی که آن صهیونیسم گفت شیعه همچون پرنده ایست که بسیار بلندتر از آن پرواز میکند که در دسترس ما باشد. آن پرنده دو بال دارد یک بال آن بال سرخ شهادت هست و بال دیگر آن بال سبز انتظار و چیزی به اسم ولایت فقیه سپر این دو بالهاست . اگر بخواهید شیعه را بزنید باید آن سپر حفاظتی را بردارید و وقتی این سپر برداشته شد می توان به راحتی با رفاه زدگی بال شهادت و با فساد بال انتظار را کند…..
    و این آرزو را به گور خواهند برد این کوردلان انشالله……..

  21. فاطمه می‌گوید:

    ولی باور کنید من از بسیجی ها خیلی تظاهر تعصب و… دیدم چه کنم؟مراقب خودمون باشیم.

  22. باران می‌گوید:

    سلام

    انصارالمهدی ابتدا باید جزء انصارالحسین باشند.

    التماس دعا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.