قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ طرح نوشت: احدزاده
این هفته که رفته بودم بهشت زهرا چند تایی عکس گرفتم که ۶ تایش را می گذارم ببینید
و آخرین عکس
این “راه” پیمایی را تقدیم می کنم به برادر بزرگترم “وحید جلیلی” که زیاد دوستش دارم
قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ کلیپی از جواد
http://s1.picofile.com/file/6408080480/Bahrain_9dai_blogfa_com.wmv.html
با اینکه در دکان دکه، آن زیر گذاشته شده بود، خم شدم و برش داشتم و خریدمش به ۲۰۰۰ تومان. کمی نامرتب در می آید، ولی غنیمتی است در این آشفته بازار فرهنگ. یک سر مرا می برد سوی “سوره”ای که آیه هایش را “آوینی” می نوشت. “راه” هوای بچه ها را دارد. جمع خوبی جور کرده وحید جلیلی گرد خود. هر چند که قضاوتش درباره صفار وزیر ارشاد را کمی تا قسمتی تند و غیر منصفانه تشخیص دادم.
نگاهش می کنم همان جا جلوی دکه. تیتر مجله “رستاخیز عزت لگدمال شده” است و تیتر دومش “بدریون در تنگه جمل”. شماره ۵۰ و ۵۱ این مجله است. ورق می زنمش. در صفحه “منفی یک” خبری می خوانم که؛ “راه” منتشر می کند. گزیده ۳۲ سال روزنامه نگاری انقلاب اسلامی. در ۱۸ پرونده موضوعی با آثاری از ۱۵۰ روزنامه نگار، نویسنده و هنرمند انقلاب اسلامی. برگزیده از ۴۰ مجله و روزنامه. صفحه ۱ فهرست مطالب است و ایضا بچه های راه. عبدالحسین احمدی. محمدحسین باقری. محمدحسین بدری. مصطفی حریری. محمدسرور رجایی. رضا زاده محمدی. نعمت الله سعیدی. محمدمهدی سیار. محمدرضا طاهری. احسان صفرزاده. میلاد عرفان پور. یاسر عسگری. امید مهدی نژاد. محمدجواد میری. صفحه آرا: مهدی بادیه پیما. دبیران تحریریه: محمدعلی صائب. علی محمد مودب. سردبیر و مدیرمسئول: وحید جلیلی… و همه هم از جنس مذکر! پس چیست نقش خواهران من و تو در این جنگ نرم؟… تلفنی هم برای تماس و احیانا خرید مجله که می نویسمش: ۸-۶۶۹۶۸۸۹۷ و ناشر: دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.
ورق می زنم تا صفحه ۴ که به جای سرمقاله، سخنرانی “آقا” را کار کرده با این تیتر “برکت ۳۲ سال ایستادگی” که تا صفحه ۷ ادامه دارد. با ۲ سوتیتر در صفحات ۶ و ۷: “امروز بعد از ۳۲ سال، شما نگاه می کنید به جامعه ما. رفتارها از روز اول اگر اسلامی تر نباشد، حداقل مثل روز اول پیروزی این انقلاب است. جوانهایی که امام را ندیدند، دوران جنگ را ندیدند، از انقلاب چیزی یادشان نیست، اما پایبندی و التزام شان به مبانی اسلام، از بعضی ما پیرمردها بهتر است”… “آن عدالتی که اسلام از ما خواسته است، با آنچه که امروز در جامعه ماست، فاصله زیادی دارد، اما حرکت به سمت عدالت اجتماعی متوقف نشد و ادامه پیدا کرد و روز به روز شدیدتر شده است”. این همه قطعا درست، ولی سخن “آقا”، “سخن آقا”ست و مجله راه که دیر به دیر هم می آید، با سرمقاله زیباتر است. به قلم وحید یا دیگر بچه های “راه”. صفحات ۱۰ و ۱۱ و نیمی از ۱۲ ویراسته ای است از سخنان سعدالله زارعی درباره اوضاع امروز منطقه که تیتر یک مجله هم از دل همین سخنرانی بیرون آمده است. یعنی تا صفحه ۱۲ مجله، خبری از “قلم” نیست و این را نپسندیدم. صفحات اول مجله بهتر است به قلم همین بچه های “راه” مزین شود. من “راه” را می خرم که “راهی ها” را بخوانم، نه “سخنرانی ها” را. با این همه سوتیتر دوم سخنرانی زارعی عزیز قشنگ انتخاب شده بود: “اگر رژیم مبارک ان شاء الله به دست مسلمانان ساقط شود، اگر رژیم اسرائیل می خواست ۱۰ سال عمر کند، این ۱۰ سال به یک سال تبدیل می شود. الان فضای تنفسی اسرائیل، مصر است. اگر این فضا بسته شود، اسرائیل در سیستم مرزی حبس می شود. هیچ اتفاق دیگری که نیفتد، همین حبس اسرائیل را ساقط می کند”.
“خمینی فی قلب کل مصری” عنوان گفت و گوی کوتاهی است با رایزن فرهنگی سابق ایران در مصر که به شدت خواندنی است. “انقلاب اذان” هم تیتر گفتاری درباره انقلاب تونس است که این هم ویراسته سخنرانی علیرضا رضاخواه است در مجمع مطالبه مردمی مشهد. چو عیبش گفتم، حسن این کار هم بگویم. چه بسیار سخنرانی که این طرف و آن طرف می شود، اما ویرایش نمی شود و راهی به رسانه های مکتوب پیدا نمی کند. این کار “راه” ابتکار خوبی است. دعوای من با این بچه ها، سر نحوه چینش این سخنرانی ها در “راه” است که گمانم جای آن، اول مجله نیست.
صفحه ۱۷ به قلم راشد الغنوشی متنی مطول و چند صفحه ای کار شده درباره تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر نهضت اسلامی تونس. متن مهمی است. پر از تحلیل. در صفحه ۲۲ “با قاطعیت می گفتند اسرائیل از بین می رود” عنوان تیتری است از دل مصاحبه با روح الله رضوی، عضو کاروان آسیایی غزه. مطلب بعدی “تفسیر خطبه منای امام حسین از زبان امام خمینی” است. مطلب را که می خوانی، می بینی این خمینی است که امام ماست، نه آن خمینی که موسسه تنظیم دارد به خوردمان می دهد. خمینی پاپ نبود. “فرزند صبح” نبود. خمینی، ساحتی بود، ساعتی قبل از ظهور. درست مثل خامنه ای.
“بازیگوشی جوانانه طلاب” عنوان متنی است که بر چند آسیب در حوزه های علمیه، گذر کرده است. نوشته حجت الاسلام مهدی همازاده. صفحه ۲۸ ویراسته گفتاری می خوانیم از پرویز امینی، مولف کتاب ارزشمند “جامعه شناسی ۲۲ خرداد” با عنوان “متدولوژی امام در تعریف جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی”. در سوتیتر این مطلب می خوانیم: “مردمی کردن مبارزه و جنگ به این معنا بود که امام، “ابعاد، اندازه و قواره” میدان مبارزه با شاه و جهاد در دفاع مقدس را جوری تعریف می کرد که هر کسی با هر جنسیت(زن و مرد) و سن و سال(جوان و پیر)، ساکن در هر منطقه جغرافیایی(شهر و روستا)، با هر میزان از تحصیلات و در نهایت با “هر ظرفیتی و با هر توانی” خود را جزء مبارزه و نقش آفرین در صحنه جهاد بداند.
“تجربه های نو در نگارش تاریخ شفاهی انقلاب” به بهانه نقد کتاب “هنر در گرماگرم انقلاب” نوشته ای از نعمت الله سعیدی است و اگر چه مطول، اما تحلیلی و مستدل.
در قسمت “پرونده” یاد شهید دکتر مجید شهریاری گرامی داشته شده. در این بخش، گفت و گوهای خوبی شده با استاد مهدی طیبی و نیز سرکار خانم قاسمی، همسر شهید… “من از زمانی که با ایشان آشنا شدم، همواره معلم بودند. بعدها شنیدم که قبل از آن هم معلم بودند…”. “زره باف شهر ما” روایتی است از آیت الله جوادی آملی در همین باب. در این پرونده مطالب دیگری هم هست که شهریاری شهید را می توان از خلال آن بهتر شناخت.
روح الله رشیدی در مطلب “اعتراض انکارشدگان به سینمای خواب زده” نگاهی انداخته به جشنواره فیلم عمار. حسین بدری هم گفت و گو کرده با حسین شمقدری، کارگردان “یزدان تفنگ ندارد”… “بچه جنوب شهر می گوید؛ اگر قرار است اعتراض و شلوغی باشد، باید از جنوب شهر شروع شود. می گوید؛ ما زیر خط فقریم و مشکل داریم. ما باید سر و صدا کنیم، شلوغ کنیم؛ چرا شمال شهری ها شلوغ می کنند؟”
“بدون احمدی نژاد هم این گفتمان باز تولید می شود” تیتر گفت و گو با کارگردان مستند “آقای احمدی نژاد و کانادایی ها”ست. میلاد دخانچی.
فائقه السادات میرصمدی مصاحبه ای کرده با نویسنده کتاب “نامیرا” تا “راه” خیلی هم مردانه نباشد. صادق کرم یار از “یک سال زندگی با اهل کوفه” گفته و گفته: “سعی کردم به این اتفاق از بالا نگاه نکنم. نگاه تحلیلی و جامعه شناختی به کوفه نکنم…”.
علی داوودی در صفحه ۶۹ “راه” به بررسی کاریکاتورهای دوست عزیزم “مازیار بیژنی” پرداخته. این مازیار اگر از جبهه آن طرف بود، الان طلا ساخته بودند از مجسمه اش و برو بیایی! چقدر خالی است این روزها جای مازیار در صفحه ۱۴ کیهان. در این نوشته می خوانیم: یکی از تیپ های برجسته بیژنی انسانهای ظاهرالصلاح و معقول و مشهور و مسئول و مشخصا حق به جانب است که می تواند و باید هر تصمیمی بگیرد”.
مهدی همازاده گذری بر ریزش ها و رویش ها در صدر اسلام کرده تا “بدریون در تنگه جمل” در صفحه ۷۲ “راه” شکل بگیرد. خواندن این متن جالب و پر از کد و نشانه و کتاب و آدم، حتما توصیه می شود.
“سنگر انفرادی زندان” عنوان دست نوشته های طلبه سیرجانی است. شیخی که “عبای عدالت” بر تن کرده و قصد دارد، عدالت خواهان را علیه فساد منسجم کند… “طلبگی فقط این نیست که ما درس بخوانیم. یک کارهای دیگری هم هست که همان رسالت طلبگی ماست…”.
ورق می زنم “راه” را و به “سیستم اقتصاد یک روستا” می رسم؛ “اورازان از چشم جلال آل احمد” که نویسنده آن “مرضیه فروزنده” است. پس تا به حال “راه” ۲ تا نویسنده خانم داشته. پس چرا اسم شان در شناسنامه نیامده؟! به این معنا قائل به جدایی خواهران از برادران نیستم، که سنگر بچه حزب الهی در جنگ نرم، فیزیکی نیست که لازم به پرده کشیدن باشد… بگذریم. از این نوشته خوشم آمد. به خصوص که جلال را زیادی دوست دارم.
در قسمت مربوط به “جبهه فرهنگی” مطالب خوبی می خوانیم؛ راست کار دغدغه های آقاوحید. از متن “در حضور تاریخ دروغ می گویند” خوشم آمد که محسن صفایی فرد نوشته. سیدمجتبی قریشی نژاد هم “چمران، چه گوارا، ژاوی و دیگر چریک های تاریخی!” را نوشته. تیتر مطلب آدم را تحریک می کند به خواندن. محمد خرم دل هم “پاتوق مان مسجد بود” را نوشته. مرا یاد پدرم انداخت و امیرحسین فردی و مسجد جوادالائمه. بگذریم که از تیتر “۶ متر از جبهه فرهنگی انقلاب” خیلی خوشم آمد. نوشته محمدحسین جمال زاده.
“راه” در صفحه ۱۳۰ “در جست و جوی خواجه نصیر قرن پانزدهم” باز هم به قلم خانم فروزنده (نه بابا! مثل اینکه ما اشتباه فکر می کردیم!) مقاله قابل تاملی نوشته. میزگردی هم گذاشته با حضور دکتر فیاض و دکتر آزاد ارمکی که زحمت تنظیمش را رضا نساجی کشیده. در باب جامعه شناسی است و علوم اجتماعی که این روزها سر و صدایی پیدا کرده.
“رایزن شهید” یادنامه شهید گنجی است. مطلب “گنجی را در لاهور بهتر می شناسند” از عباس دهقان را خواندم. برای مابقی هم باید وقت بگذارم. مصاحبه با خانم فنی زاده -همسر شهید- با عنوان “تمام وقت، وقف هدف” قشنگ بود و پر از نوستالوژی برای یکی مثل من.
در صفحه ۱۵۶ “آدم با لباسش دعوا ندارد” توصیه هایی است از حجت الاسلام نظافت در باب ازدواج و خانواده و از این حرفها که در تلطیف فضای مجله، بسی موثر دیدمش. آخرین صفحات “راه” با چند خبر تمام می شود.
جای قلم خود را در “راه” خالی می بینم. خدا کند وقت کنم و برای شماره عیدشان مطلبی بدهم. آقاوحید همین امشب به من گفت که بچه ها دارند تمام سعی شان را می کنند که این شماره، آخرین شماره “راه” در سال ۸۹ نباشد.
این “راه” پیمایی تمام نمی شود الا به چند نکته:
یک: تشکری از همه دوستان و عرض ارادتی.
دو: سهم “ظهور” را لااقل در این شماره “راه” ندیدم که ادا شود. چرا؟
سه: باز هم در این باب خواهم نوشت. حتما از “۹ دی” می نویسم این روزها. برای کسی که نام تنها کتابش “نه ده” است، هفته نامه “۹ دی” حمید رسایی عزیز را نمی شود نخوانی. در آخرین شماره این هفته نامه مطلب “میثم نیلی” قشنگ بود. دست این عزیزان هم درد نکند… یا به قول حضرت ماه، ای ستاره های خوب! خسته مباد قلم های تان.
چهار: الکی الکی چه نوشته مطولی شد! باید به جای ردیف کنار، بگذارمش همین وسط.
پنج: به زودی ستون سمت راست هم آغاز به کار خواهد کرد در “قطعه ۲۶”. این ستون فقط و فقط به مطالب دیگر دوستان اختصاص خواهد داشت. هر متنی را که از هر رسانه ای، بخوانم و خوشم بیاید، عینا می گذارمش در این ستون. باز هم زحمت ایده های ما افتاد روی دوش عماد عزیز که به خاطر تحمل چون منی با این همه وسواس، ممنونم ازش.
قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ کاری از “سین”
طرح جلدی از شیخ الشیوخ، وبلاگ گروهی آنتی بالاترین