در آستان آسمان، در اوج پرواز، گوش عقاب را فقط “ماه” می تواند بگیرد

شمارش معکوس برای بازدید ۱۵۰۰۰۰۰ در قطعه مقدس ۲۶/ کاری از “فدایی رهبر”

مصاحبه اختصاصی قطعه ۲۶ با عقاب آسیا، احمدرضا عابدزاده

یکی ۲ هفته پیش ظهر جمعه ای بود که رفته بودم خانه دوستم مرتضی در ده قلهک که چه جمع و جور و باصفاست. در محله ای که هنوز هم تهران را با طای دسته دار می نویسند. پر از “طهرونیای قدیم” که آخر مرام و معرفت بودند. از خانه مرتضی بگویم؛ خانه ای ویلایی اما کوچک. حوضی بزرگ و چند ماهی که چند ماهی است در غم مادر مرتضی شریک اند با مرتضی. خانه ای قدیمی. شاید هم کلنگی. مال مرحوم پدربزرگش. به “موری” گفتم: بیا قدمی بزنیم. “نه” نیاورد. خیلی زود کوچه پس کوچه های ده قلهک را رد کردیم و پیچیدیم توی شریعتی. رفتیم بالا. بی هدف. همین طوری. وسطای راه گرسنه ام شد. پیچیدیم توی اولین ساندویچی و نشستیم پشت صندلی که ناگهان دیدم مرد پشت دخل، روزی روزگاری همه عشقم بود…
شهر ما شهر مونیخه/ تیم ما بایرن مونیخه/ عقاب آسیا با ماس/ دروازه بان تیم ماس/ احمدرضا عابدزاده… احمدرضا عابدزاده/ اُ اُ اُ اُ اُ…
بچه که بودم، استقلالی بودم. دلیل استقلالی بودنم کسی نبود جز احمدرضا عابدزاده. با آن قد و بالای رعنا و موهای خوشگل و آدامسی که ۲۴ ساعت در دهان داشت و اینقدر خونسرد بود که به مهاجم حریف لایی می انداخت توی هجده قدم خودی. یک جوری هم با فیگور راه می رفت که همه خوش شان می آمد. از دختران پاک و احساساتی عاشق امضاء تا پسربچه های لپ گلی که بدون اذن والدین به عشق دیدن آقای عقاب از شهرستان می کوبیدند و می آمدند استادیوم. هر ۲ دست را می داد بالا، شانه را می داد بالا، با سر این طرف و آن طرف را نگاه می کرد و مهاجم تیم حریف را سوسک می کرد. گلر نمی آید روی دست عابدزاده. اینها که هستند، پر عقاب هم نمی شوند.
این شعر که بالا نوشتم مال زمانی است که عابدزاده از استقلال رفت پرسپولیس و من هم که عاشق چشم و ابروی استقلال نبودم، به طرفه العینی پرسپولیسی شدم. به هر حال یا باید این کار را می کردم و یا مثل هوادران متعصب استقلال، شاکی از دست عقاب بی معرفت، بد و بیراه نثارش  می کردم. بگذریم که پدرم هم خدابیامرز از اساس و به صورت ایدئولوژیک پرسپولیسی بود و مثل همه ملت معتقد بود پرسپولیس، مردمی تر از استقلالی است که نامش تاج بود.
البته حالا استقلالی ام. با این فوتبال، ای بسا چند سال دیگر طرفدار تراکتورسازی تبریز شدم. وسط بازی های لیگ برتر حتی اگر دوربین عنکبوتی هم کار گذاشته باشند، عمدتا می زنم آن کانال. امروز که این دوربین را دیدم، فقط گفتم؛ “چه غلطا!”
گفتم که، عابدزاده مرا استقلالی کرد. آن زمان طرفداران استقلال شعارشان این بود: “شهر ما شهر میلانه/ تیم ما آث میلانه/…” که هنوز نمی فهمم رنگ قرمز لباس آث میلان چه نسبتی با آبی پوشان پایتخت داشت.

***
اول خیال کردم دارم خواب می بینم، اما خودش بود. راستی راستی داشت پول می شمرد. پول های عمدتا چرک. اصلا دوست نداشتم قهرمان محبوب روزگار جوانی های نوستالوژیک خود را پشت دخل ببینم. بیشتر دوست داشتم پشت چراغ قرمز در همان بلیزر شیک و گنده و قدیمی و ناب و منحصر به فردش ببینم، اما عابدزاده پشت دخل بود.
لابد خیال نمی کرد کسی با این گله ریش اهل بخیه باشد. وقتی نگاهم به نگاهش گره خورد، دیدم باز دارد آدامس می جود. خنده ام گرفت. از جا بلند شدم و چون در مغازه کسی نبود، گفتم:
شهر ما شهر مونیخه/ تیم ما بایرن مونیخه/ عقاب آسیا با ماس/ دروازه بان تیم ماس/ احمدرضا عابدزاه… احمدرضا عابدزاده…/ اُ اُ اُ اُ اُ…
خندید. بد خندید. همه دندان های سفیدش معلوم شد. شاید به احترام این ریش ما از جا بلند شد و سلام و علیکی و ماچ و بوسه ای. حالا عابدزاده در آغوش من بود. در همین چند ثانیه، دنیایی خاطره از جلوی چشمانم رژه رفت. 

خاطره. خاطره. خاطره. آدم به مرور همین خاطرات است که زنده است… می نشستم جلوی آینه و همه عشقم این بود که پشت موهایم شبیه عابدزاده شود. آن سالها ایران در بازیهای پکن به لطف پنالتی هایی که عقاب گرفت، اول شد. خیلی دوست داشتم بروم استادیوم، اما مادرم نمی گذاشت. می گفت: جو بدی دارد. یکی ۲ باری هم که دزدکی رفتم، تلافی اش سرم در آمد. خوب یادم هست که آن اوایل یک بار قبل از دربی از خواهرم پرسیدم؛ فکر می کنی استقلال می زند یا پرسپولیس؟ گفت: اون تیمی که عابدزاده توشه!… و چون اون تیمی که عابدزاده توش بود، استقلال بود، آبی ها آن بازی را بردند. در روحیه عجیب غریب عابدزاده همین بس که تا به حال هیچ دربی ای را نباخته. چه آن زمانی که آبی بود و چه آن وقتی که رنگ قرمز به تن کرد.

 ***
حرفها با عابدزاده زدم. جالب اینکه آخرش هم یادم رفت خودم را معرفی کنم و حتی یادم رفت از او به خاطر این مطلب اجازه بگیرم. آنچه در زیر می آید، بخشی از حرفهای عقاب آسیاست…

تو یه سیب رو که می ندازی بالا، هزار تا چرخ می خوره تا به زمین برسه. من که الان خیلی وضعم خوبه. ما فوتبالیست داریم در حد تیم ملی، که الان به نون شبش محتاجه. همیشه توی این مملکت پهلوون زنده رو عشق بوده. این آدامسی که می بینی ۲۴ ساعت توی دهنمه؟… اینا با منم همچین برخورد کردن. اون زمانی که عقاب آسیا بودیم واسشون، هوامونو داشتن، بعد که مصدوم شدیم و افتادیم گوشه بیمارستان، همه چی یادشون رفت. ما اگه به نون و نوایی هم رسیدیم، زحمت کشیدیم. بی خوابی کشیدیم. از زن و بچه دور بودیم. اونایی که الان دارن بازی می کنن، مفت مفت می خورن و می خوابن، این همه هم پول می گیرن. پول چی رو می گیرن؟… پول غصه ای که بعد از باختای تیم ملی می کنن به دل این ملت. پول اینو می گیرن. الانم خدا رو شکر. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که محتاج نامرد نیستم. دستم به دهنم می رسه. دیشب پشت چراغ قرمز یارو دختره گفت: خیلی باحالی آقای عابدزاده، از بس که اشک شوق توی چشمای مردم نشوندی. واسه من همین بسه. همین که عزت و احترامم پیش ملت هست، واسم بسه. دیگه چی می خوام از خدا. مگه چند سال توی این دنیا می خوام زندگی کنم؟… دیشب رفتم جلوی آینه دیدم پیر شدیم رفت! پیر شدیم! یه وقتایی اونقدر دلم برای جوونیام تنگ می شه که نگو. آدامس می خوری؟… غذا چی سفارش دادی؟ حالا مهمون ما باش. چه ریش خوشگلی داری… بیا! بزن روشن شی!

***
گاهی که استادیوم می روم، مثلا بازی های دربی، می نشینم کنار استقلالی ها. وقتی هم که جو گیر می شوند و به عابدزاده بد و بیراه می گویند، گوشم را می گیرم تا صدای فحش علیه مرد محبوب روزگار بچگی خود را نشنوم. یا آن وقتی که پرسپولیسی ها در حمایت از “عقاب آسیا” شعار بدی نثار “استقلالیا” می کنند. به هر حال عقاب آسیا، فرقی نمی کند چه رنگی باشد. عقاب، عقاب است. این فقط الاغ است که چون از جوی آب باریک می پرد، خیال می کند باید به عقاب در کلاس “امر به معروف” درس پرواز یاد دهد. درافتادن با الاغ، کسر شان عقاب است. حریف عقاب، شاهین است. حریف روباه، شیر. در آستان آسمان، در اوج پرواز، گوش عقاب را فقط “ماه” می تواند بگیرد. اگر گوش الاغ را سوارش می گیرد، پس “عقاب آسیا زنده است، چون فوتبال زنده است”.

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ کاری از داداش مرتضی

طرحی از سجاد(سرباز ماه)

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. فدایی رهبر می‌گوید:

    چگونه از یک افتضاح سبز جلوگیری کنیم

    الان نزدیک به یکسال و نیم از روزی که ما تلاش کردیم سبز باشیم، می گذرد اما کم‌کم رنگ‌مان دارد تغییر می کند و با سرعت زیادی داریم هم رنگ تنه درختان می شویم. فراخوان این هفته باعث شد تا برگزار نشدن یک تجمع دیگر هم به رزومه ما افزوده شود که همین امر ما را بر آن داشت تا با آسیب شناسی فراخوان‌ها و تجمعات اخیر و همچنین ارایه چند راهکار از متمایل شدن رنگ‌مان به قهوه ای جلوگیری کنیم. ما که نفهمیدیم بالاخره رهبران این جریان چه کسانی هستند اما خود رهبران که احتمالا از رهبر بودن خود مطلعند، می توانند از این پیشنهادات ما استفاده کنند.

    جای خوبی را برای تجمع انتخاب کنید

    انتخاب یک جای مناسب برای تجمع، انصافا نصف تجمع است. متاسفانه مکان‌هایی که جدیدا برای تجمع اعلام می شود، تناسبی با جمعیت هدف ندارد. آمدن به خیابان انقلاب یا آزادی مستلزم خارج شدن از خانه، سوار شدن به اتومبیل، پیدا کردن جای پارک آن هم در مرکز شهر و انجام دادن همه این مراحل در حین بازگشت است که بر همگان واضح و مبرهن است، چنین انتظاری از طرفداران سبزاندیش ما انتظاری نابجا و بیش از حد است. خاصه آنکه بعضا دیده شده از هواداران خواسته می شود از میدان امام حسین تا میدان آزادی پیاده روی کنند که واقعا شرم آور است. بهتر است رهبران جنبش سبز که از آن‌ها در افواه عمومی به سران عوضی، اسراییلی، خائن، قاتل و نامرد فتنه نام برده می‌شود، تکلیف هواداران را مشخص کرده و اعلام کنند که اگر براندازی رژیم چنین هزینه هایی دارد، ما برویم وقتی پولدار شدیم، بیاییم. در همین راستا، مکان‌هایی چون درکه، دربند، پارک ملت، خیابان فرشته و پیست اسکی توچال پیشنهاد می‌شود. ضمنا نباید از پشت بام‌ها نیز غافل شد مخصوصا که دیگر اکثر خانه ها آسانسور دارند.

    در انتخاب مکان باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که حداقل یکی دو مغازه که چیزی مانند ساندویچ یا لباس زنانه می فروشند، در آن حوالی وجود داشته باشد تا بتواند بهانه خوبی برای برخی آقازاده ها شود.

    بهانه های مهمی جور کنید

    با توجه به اینکه شایعه زندانی شدن موسوی و کروبی هم نتوانسته است موجب خیزش میلیونی جمعیت خلق لیبرال کمونیست خداجوی ایران شود، به نظر می رسد به بهانه های دلخراش تری نیاز باشد.

    به عنوان مثال در این زمینه می توان از کروبی شجاع خواست که وارد میدان شود. قطعا او که همیشه آماده است برای آزادی ایران مورد تجاوز قرار گیرد، سخت نیست تا از پسرش بخواهد چنین شایعه ای را پخش کند. این کار اگر باعث انسجام جنبش نشود، قطعا موجب شادی و انبساط در میان هواداران شده که همین هم غنیمت است. پخش شایعه هایی چون بستن موهای زهرا رهنورد به اسب کشیدن او در خیابان، فرو کردن سیخ در گوش موسوی و درآوردن آن از دماغ او و یا قوی شدن احتمال یک در میلیون بازداشت فائزه هاشمی می تواند باعث خیزش یا خیزاندن جنبش شود.

    اینترنت را قطع کنید

    متاسفانه مشاهده شده که درست در ساعاتی که هواداران غیور ما در زیر پای دژخیمان رژیم مشغول چیبس خوردن و لاو ترکاندن هستند، عده ای از هوادارن پای اینترنت نشسته و مشغول بارگذاری پست های حماسی در فیس بوک و… می باشند. در صورتی که قطعا حضور آنها باعث خواهد شد تا جمعیت ما به اندازه انگشتان هزارپا شده و سه سوته رژیم را ساقط کنیم. بنابراین پیشنهاد می‌شود تا با قطع اینترنت، هواداران را مجبور کنیم از نزدیک شاهد وقایع باشند. این کار علاوه بر پرشور شدن تجمع، این حسن را دارد که موجب می شود تا از انتشار مطالبی که داد می زند نویسنده در تجمع حضور نداشته، جلوگیری شود و آبروریزی کمتری شود.

    هم دیگر را تحریک کنید

    علاوه بر سران جنبش، تمامی هواداران هم موظف هستند تا یکدیگر را به حضور در تجمع تحریک کنند. این کار می تواند با ارسال پیامک، تماس تلفنی و… صورت پذیرد. برای اجرایی شدن این طرح می توان به تنبیه کسانی پرداخت که این کار را نمی کنند. این مهم با توجه به تعداد هواداران و از طریق دیدن پیامک‌های گوشی آنها قابل انجام است. اما برای اینکار چند جمله تحریک کننده پیشنهاد می‌شود:

    فحش گذاشتم هر کی نیاد تجمع.

    لعنت بر پدر و مادر کسی که تو خونه اش بشینه.

    هوی، عوضی پاشو بیا تو خیابون.

    میای یا من بیام؟

    خوشگله میای بریم تو خیابونا یه چرخی بزنیم، ماشین جدیدمو نشونت بدم؟

    دهنتو … که حاضری… ولی … نداری پاشی بیای تو خیابون. واقعا که … هستی.

    تکذیب کنید

    با توجه به اینکه در چند مورد اخیر ثابت شده است که از شکل و شمایل خیابان‌ها در ساعت‌های مانده به تجمع می توان میزان استقبال مردم را فهمید، بد نیست که در صورت مشاهده استقبال نکردن هواداران، ده بیست دقیقه مانده به ساعت فراخوان، تکذیبیه ای منتشر و تجمع را لغو کنیم. اگر دیدیم نه! افراد زیادی آمدند، تکذیبیه را تکذیب می کنیم. بعدش اگر دیدیم آن افراد زیاد هوادار ما نبوده اند و رهگذر بودند، تکذیبیه تکذیبیه را تکذیب می کنیم. اگر دیدیم آنها رهگذرانی بودند که می خواستند به تجمع بپیوندند، تکذیبیه تکذیبیه تکذیبیه را تکذیب می کنیم. فقط باید حواس‌مان باشد تعداد تکذیبیه ها از دستمان در نرود.

    لباس های چهار فصل بپوشید

    یکی از ضعف های ما این است که از داشته های خود درست استفاده نمی کنیم. این چه افتضاحی است که ما تصاویر یک تجمع را نداریم که تجمع کنندگان آن لباس زمستانی پوشیده باشند. فکرش را بکنید، اگر در تجمعات پس از انتخابات، مردم لباس زمستانی پوشیده بودند، الان می توانستیم همان تصاویر را قالب کنیم. بنابراین از همان معدود تجمع کنندگان خواهشمندیم که برای لحظاتی کاپشن خود را درآورده و با زیرپیراهنی در انظار حاضر شوند. به خدا جای دوری نمی رود. دیدید باز در تابستان فراخوان دادیم و نیامدید، بگذارید لااقل با این تصاویر دستمان به جایی بند باشد دیگر.

  2. سیداحمد می‌گوید:

    فدای داداش حسین همه فن حریفم بشم!

    بخدا سالاری
    الهی درد و بلات بخوره تو سر دشمنات؛

    بشکنه اون دستی که فحش و توهین برات میذاره!

    الهی خدا توان و انرژی مضاعف بهت بده داداشم.

  3. فدایی رهبر می‌گوید:

    یه زمان امضای عابدزاده رو داشتم.
    وقتی تیم ملیی اومده بود نساجی بروجرد ازشون امضا گرفتم.
    یادش بخیر…

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    نمی دونم هدف داداش حسین عزیزازاین مصاحبه چیه چون هیچ وقت نمی شه پیش بینیش کردولی یه چیزرومطمئنم که هدفش حتمارضای خداست ویک نتیجه گیری صحیح

  5. فدایی رهبر می‌گوید:

    بیانیه ی جدید جنبش راه سبز: در سه شنبه های اینده یعنی ۳۱اسفند ۳۸اسفند و ۴۵اسفند راهپیمایی با حضور ۱۷۰میلیونی از میدان امام حسین تا پل چوبی انجام میگیره. لطفا اطلاع رسانی کنید. [شکلک کرکر خنده]

  6. سجاد می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشی برادر.خدا قوت.
    چرا توی پست های اخیر به کسی جواب نمی دین؟ چیزی شده داداش؟

    یا علی مدد

  7. سلاله 9 دی می‌گوید:

    این قطعه به روزنامه ای می ماند که همه ی مطالب در آن گنجانده می شود از سیاسی و ورزشی و سینمایی و …
    این جا خودش یک خبر گزاری است.
    ممنون که در همه ی زمینه ها به ما آگاهی می دهید..

  8. آماده می‌گوید:

    سلام
    …………

    قطعه جدیدا ردیف ورزشی گذاشته؟

  9. anti fitna می‌گوید:

    سلام
    دوست دارم اولین نفری باشم که عیدو به حاج حسین و همه دوستان قطعه۲۶ پیشاپیش تبریک میگم

  10. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  11. amar می‌گوید:

    سلام داداش حسین جان. خیلی کنجکاوم بدونم این متن قراره چه طوری باشه. البته داداش حسین که در هر صورت کارش درسته اما کنجکاوم دیگه !!!!!!!!!!!!

  12. سید مصیب می‌گوید:

    قطعه ۲۶
    برنامه نود

    تفاوتشونم اینه که :
    اونا پیامک میدن
    ما نظر

    اونا جیب مخابرات رو پر می کنند
    ما جیب خیلی ها رو
    (ایرانسل و مخابرات و …)

    اونا تخمه می خورند
    ما قصه(کی گفته !)

    اونا اسپانسر دارند
    ما نداریم

    اونا جایزه دوربین می گیرند
    ما جایزه عکس ماه

    اونا شب کارند
    ما صبح کار ( ساعت ۵)

    اونا تفریحشون کارشناسیه بازیه
    ما تفریحمون خوندن مطلب های حسین جونه

    اونا ماه ندارند
    ما داریم

    حالا که تاییدش نمی کنی بزار یه انتقاد کنم یه وقت ناراحت نشوم
    شوخی کردم

  13. مدافع کلیپ می‌گوید:

    کلیپ تصویری:

    صحبت های حجت الاسلام ماندگاری در مورد ولایت پذیری
    کسی که در برابر ولایت فقیه تسلیم باشد ،تسلیم امام زمان(عج)است،تسلیم رسول الله است،تسلیم خداست

    http://www.modafeclip.com

  14. مهدی می‌گوید:

    منتظریم

  15. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سلام بر نویسنده بی همتای بسیجیها و سلام آقا سید.
    متن فوتبالی؟! منتظریم.
    داداش حسین بذار حسودها و بدخواه ها هر چی میخوان بگن، مهم اینه که ماها با تمام اهل خونه ارادت داریم خدمتتون و هر ساعت و هر لحظه دعاتون میکنیم.
    یه داداش حسین که بیشتر نداریم پس خیلی دوسش داریم.

  16. میم می‌گوید:

    خاطره ای از شهید گنه کار در وبلاگ گروه شهدای گمنام
    http://shohada-ie-gomnam.blogfa.com/

  17. اشکوری می‌گوید:

    چهارشنبه آنجا گفتند مطلبی برای ارائه نداری. اما واقعاً تعجب کردم وقتی شما را آنجا دیدم.

  18. سجاد می‌گوید:

    سلام داداش
    ببین چطوره. یکم خنده دار شده ولی بدک نیست!
    تقدیم به قطعه مقدس ۲۶:
    http://www.img4up.com/up2/92186541426930503487.jpg

    یا علی مدد

  19. سیدمهدی. ک می‌گوید:

    سلام حاج حسین آقای عزیز. خیلی مخلصیم برادر،
    ما بی معرفتیم، متناتونو چند بار میخونیم و لذت میبریم اما برای تشکر تنبلیم، شما به بزرگواری خودتون ببخشید ما رو. کامنتهای مبصر جان را به حساب ما هم بنویسید البته با اجازه آقا سید.
    جد غریبمون نگهدارتون باشه حاج آقا.
    ……………………….

  20. شهرزاد می‌گوید:

    سلام عرض شد

  21. شهرزاد می‌گوید:

    سلام
    برای آقای حسین قدیانی خصوصی خصوصی (لطفا تایید نکنید)
    سلام
    سلام داداش حسین بچه بسیجی ها
    این اولین بار است که این حرف را می زنم شاید چون خودم را بسیجی نمی دانم…شاید
    من ……………..
    آنقدر قبولتان دارم و اعتماد و برادر که شماره نوشتم و صادقانه از شما خواستم

  22. حجت می‌گوید:

    سلام
    ………………….

  23. سایه می‌گوید:

    همین که غیر قابل پیش بینی هستین هیجان انگیزه…
    خیلی مشتاقم بدونم قضیه چیه!

  24. اسکندری می‌گوید:

    من هیچ وقت غذای نذری عقاب آسیا را جلوی مسجد ارک در روز عاشورا بعد از پایان مراسم حاج منصور که خاص به خانمها می داد یادم نمی رود

  25. فدایی رهبر می‌گوید:

    داداش اینم یه طرح واسه این رکورد ۱۵۰۰۰۰۰
    http://uploadfa.net/1389-2/16fj94dufgztu3fpgmb.gif

  26. نیما میلانی می‌گوید:

    به عشق عمه جان امام زمان می نویسم
    خدا شاهده که مو به تنم سیخ شده
    حسین داداش دو سه ماهی از محرم می گذره
    دلم واسه پیرهن مشکیم تنگ شده
    دلم واسه صدای حاجی تنگ شده
    دلم واسه از عباس نوشتنات تنگ شده
    دادا تو رو خدا از اربابمون بنویس
    تو رو خدا یه ذره دلمونو ببر زیر پای آقا
    تو رو خدا ……
    ابد والله ما ننسا حسینا
    السلام علیک یا زینب الکبری

  27. آماده می‌گوید:

    شهر ما شهر مونیخه/ تیم ما بایرن مونیخه/ عقاب آسیا با ماس/ دروازه بان تیم ماس/ احمدرضا عابدزاه… احمدرضا عابدزاده…/ اُ اُ اُ اُ اُ…

    صفای همه استقلالیا یه صلوات

  28. حی می‌گوید:

    سلام

    فکر نکنم کسی باشه که از آقای عابدزاده خاطره نداشته باشه هرکی هرچی یادش بره ایران استرالیا یادش نمیره اون موقع پیش دانشگاهی بودم و فقط هم طرفدار تیم ملی البته پرسپولیسی هم بودم کمی و انصافا فوتبال اون موقع می‌ارزید به دیدنش!

  29. داداش مرتضی می‌گوید:

    سلام
    عابدزاده همشهری ما هست؛ همین! 🙂

  30. ریحانه می‌گوید:

    البته الانم عقاب آسیا داریما وحید طالبلو 😡

  31. سلاله 9 دی می‌گوید:

    چه قدر غیر منتظره احمدرضا عابدزاده پشت دخل ساندویچی!!!
    این طرح جناب فدایی رهبر هم برای بازدید یک میلیون و نیم خیلی قشنگ است.
    در کامنت قبلی ام گفتم قطعه مثل روزنامه و خبرگزاری ای می ماند که همه ی مطالب را در بر می گیرد ،اصلاح کنم که هیچ خبرگزاری و روزنامه ای قطعه مقدس ۲۶ نمی شود.اینجا محل رفت و آمد ستاره هاست.

  32. آماده می‌گوید:

    در اوج پرواز، گوش عقاب را فقط “ماه” می تواند بگیرد.

    بله فقط حضرت ماه می تواند بگیرد!

  33. قاصدک منتظر می‌گوید:

    در اوج پرواز,گوش عقاب را فقط “ماه”می تواند بگیرد.

  34. سیداحمد می‌گوید:

    “عقاب، عقاب است. این فقط الاغ است که چون از جوی آب باریک می پرد، خیال می کند باید به عقاب در کلاس “امر به معروف” درس پرواز یاد دهد. درافتادن با الاغ، کسر شان عقاب است. حریف عقاب، شاهین است. حریف روباه، شیر. در آستان آسمان، در اوج پرواز، گوش عقاب را فقط “ماه” می تواند بگیرد.”

    واقعا متن قشنگی بود؛ خیلی چسبید.
    شروع خوبی داشت اما پایان فوق العاده ای داشت.

    الحق و الانصاف که داداش حسین بسیجیهائی؛

    بی نظیری عزیزم.

  35. احمدرضا می‌گوید:

    به به! به به!
    داداش حسین می ارزید همه این تهمت ها رو تحمل کنی اما همین چند جمله رو بگی:
    عقاب، عقاب است. این فقط الاغ است که چون از جوی آب باریک می پرد، خیال می کند باید به عقاب در کلاس “امر به معروف” درس پرواز یاد دهد. درافتادن با الاغ، کسر شان عقاب است. حریف عقاب، شاهین است. حریف روباه، شیر. در آستان آسمان، در اوج پرواز، گوش عقاب را فقط “ماه” می تواند بگیرد. اگر گوش الاغ را سوارش می گیرد، پس “عقاب آسیا زنده است، چون فوتبال زنده است”.
    فوتبالی بود این جمله، کسی هم نمی تونه چیزی بگه! سالار قلمی به مولا!

  36. به جای امیر می‌گوید:

    تیلیت (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: ضدانقلابیون فراری بدجوری به جان هم افتاده و همدیگر را مسخره می کنند.
    گفت: خب! مبارک باشه! بالاخره خودکفا شدند و به جای اینکه دیگران آنها را مسخره کنند، خودشان یکدیگر را مسخره می کنند.
    گفتم: یکی از آنها در سایت گویانیوز نوشته؛ آخه اینهم شد کار؟ اینجا در شهرهای آمریکایی و اروپایی پشت کامپیوتر نشسته ایم و دستور راهپیمایی صادر می کنیم و بعد که می بینیم هیچکس نیومده، اعتراض می کنیم که چرا نیومدید؟!
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: همین سایت در ادامه نوشته، مگه قرار بود کسی بیاد؟ مگه غیر از ما که توی اروپا و آمریکا لم داده ایم کس دیگری هم گفته بود میام که اعتراض می کنیم چرا نیومده؟!
    گفت: حیوونکی راست میگه! چند هفته میگن بیا بیا بیا و چند هفته دیگه داد می زنن چرا نیومدی؟ چرا نیومدی؟…
    گفتم: از یارو پرسیدند صبحونه چی می خوری؟ گفت؛ تیلیت! پرسیدند ناهار چی؟ گفت تیلیت! پرسیدند عصرونه چی؟ گفت تیلیت! پرسیدند شام چی؟ گفت تیلیت! گفتند بی خیال! اصلا از این موضوع بگذریم، حالا بگو ببینیم اوقات فراغت رو چطوری می گذرونی؟ گفت؛ نون خرد می کنم واسه تیلیت!

  37. داداش مرتضی می‌گوید:

    هی پیش خودم می‌گفتم این مصاحبه با کدوم سیم رابط به قضیه‌های این چند روز ربط پیدا می‌کنه؟ که الان فهمیدم داداش بساط سیم و کابلش هم تکمیله!
    مثل همیشه عالی
    ——————-
    طرح‌های خوب آقا سجاد گل، آدمو وسوسه می‌کنه که آخرش می‌شه این:
    http://s2.kimag.es/share/38337734.jpg

    نمی‌دونستم تو کدوم بخش قطعه بزارم… می‌بخشید دیگه…

    یاعلی

  38. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خیلی باحال بود. پرت شدم تو حال و هوای استادیوم. هر چند که عابدزاذه قرمزش پرنگتره!
    خیلی آقائی داش حسین.

  39. محسن رحیمی می‌گوید:

    http://www.mohsenrahimi.blogfa.com/post-41.aspx
    بشنوید ندای ” هَل مِن ناصر یَنصُرنی ” یک فرزند شهید را
    محسن رحیمی
    دوستی دارم که از بی پناهی، پناه به من بی پناه آورده که: غم دل با که بگویم؟ بشنو تو که دوست منی! رسم دنیا تشریح کرد و من نیز پناه به قلم و کاغذ سپید آورده ام چنین:
    کودکی به دنیا می آید! صدای گریه کودک که شنیده می شود از همان دقایق نخست چنان استنباط می شود که مادرش را صدا می زند و با گریه فراوان مامان….. مامان…. می گوید! کودک کم کم وقتی گرمای آغوش پدر را تجربه کرد، بابا گفتن هم می آموزد!
    اما بودند کودکانی که هرگز “بابا” را تکرار نکردند و هرگز آغوش گرم و محبت پدر را درک نکردند!
    از کجای این حکایت تلخ شروع کنم که از هر جایی شروع شود باز هم پایان تلخی دارد!
    به نام خداوند یک فرزند شهید که یک بار هم روی بابا ندید!
    حکایت فرزند شهیدی است که رسم زمانه راهی را برایش ترسیم کرده که سرانجام پس از این همه سال نیش زبان فراوان شنیدن، سر از جایی در آورده که متحیرش کرده و حیران!
    صبح یک روز کاری:
    سلام! سلام عارف جان، زود باش امروز خیلی کار داریم! اول زمین رو خوب تمیز کن بعد برو سراغ بقیه کارها، عارف: باشه!
    او امروز بیش از ۲۲ سال است که پدرش را ندیده و شاید در دامنه لغات ذهنش چنین کلمه ای وجود ندارد! به او گفته اند که پدرش شهید شده است و پدر ندارد، در عوض این است سهمیه کنکور… این است شهریه دانشگاه آزاد … این است نیش زبان…. این است استفاده از جایگاه و نام شهدا توسط مسولان و این است….
    او از دلتنگی هایش برایم می گوید و اینجا که تاریک تاریک است…. او خسته شده از این همه زمین جارو کردن و ظرف شستن و دستشویی شستن ها! او دیگر توان ندارد و این متن پژواک صدای اوست… هل من ناصر ینصرنی؟
    واقعا کیست که او را یاری کند؟
    و من سوال دارم که چرا؟ چرا در این شهر فلان مدیر کل باید صدها هزار تومان بدهد به نشریات استانی برای اطلاع رسانی کارهایی که وظیفه او بوده و انجام داده؟ و چرا یک فرزند شهید باید هم درس بخواند و هم کار کند، آن هم نه کاری که در شأن او باشد بلکه در یک رستوران پادویی کردن و شستن ظرف و دیگ و لگن و …
    دردش را به چه کسی بگوید؟ کجاست گوش شنوا؟ کجاست دادرسی که به فریاد او برسد؟ کجاست آن خبرهایی که همیشه حکایت از دیدار مسولان با خانواده شهدا دارد؟ چه کسی از حال او خبر دارد؟ چه کسی از احوال او و خانواده اش پرسیده است؟ کجاست دیدار با خانواده شهدا که می گویند؟ حتی رئیس بنیاد شهید قزوین هم یک بار به خانواده آنها سر نزده چه رسد به دیگر مسولان… آقای رئیس! چند بار به خانواده او سر زده اید؟ اصلا چند بار به او اجازه ملاقات داده اید یا او را به دفترتان دعوت کرده اید در این ۲۲ سالی که فرزند شهید بود و شما همواره رئیس بودید؟
    او امروز در همین شهر شاهد است که همه مسولان به ادامه دادن راه پدرش اذعان می کنند و همه خود را بازمانده از کاروان شهدا می دانند در حالی که کاروان شهدا ادامه دارد و او خود ادامه کاروان شهداست! او که امروز از صبح تا شب مجبور است در یک رستوران کار کند هنوز نمی داند کجای آن دل غم دیده اش جا دهد حرف های مسولان شهرش را!
    او که سراپا انرژی و استعداد است، چرا باید به جای اینکه سر کلاس باشد و “بله استاد” بگوید امروز مشغول شستن ظرف های رستوران است و “بله اوستا” می گوید! او هنوز نمی داند چرا به جای اینکه استعدادش را پرورش دهد و به جای اینکه قلم بر دست بگیرد، امروز جارو بر دست دارد و زمین رستوران را تمیز می کند! او از خود سوال بسیار می پرسد ولی هنوز اندر خم جواب یک سوال مانده است که چرا…؟
    دانشجویی که به دلیل مشکلاتی که امکان دارد برای هر خانواده و جوانی پیش بیاید، تعداد ترم های تحصیلش در دانشگاه آزاد از تعداد ترم های مجاز که بنیاد شهید شهریه پرداخت می کند بیشتر شده و مجبور است که هم کار کند برای هرماه ۱۰۰ یا ۱۵۰ هزار تومان و هم درس بخواند.
    او که مرا می بیند کلامی ندارد جز اینکه: دلتنگِ دلتنگم و راه فراری نیست از این دلتنگی …!
    و این است پاسخی که برایش دارم شاید برخی نیز بخوانند و تلنگری هرچند کوچک به آنها باشد اما کارساز :
    کیست که او را یاری کند؟

    به نام خدای غروب شلمچه / به نام خدای استخوانهای شکسته
    به نام خداوند یک فرزند شهید / که یک بار هم روی بابا ندید
    به نام خداوند جان آفرین / خداوند پادوی ِ رستوران آفرین
    به نام خداوند بی حامیان / خداوند حامی بی پارتیان
    به نام خداوند یک دوست جوان / شده مدتی پادوی ِ رستوران
    بشُسته بَسی ظرف و دیگ و لگن / به همراه آن دستشویی و زمین لجن
    شده خسته از این همه خستگی / از این روزهای سرافکندگی
    به نامش زده سرنوشت ” در به در” / از آن روزها که گشت بی پدر
    بگوید برایم از آنچه کرد، آنکه دید / رفیقم برایش، ندارم حرف جدید
    بگویم برایش بکُن سینه ات را سپر / بِکِش گردنت، بگیر بالا سرت ای پسر
    همه جا بزن جار که من عارِفم / هَمو که به دستشویی شُستن شاغلم
    مباش شرمسار از این کار خود / که تو میخوری مُزد دستان و بازوی خود
    اگر او رسیدست به جایی از خون بابای تو / تو چرا؟ اوست که باید شرمسار باشد جای تو!

  40. ن.بهادری می‌گوید:

    وای دستتون طلا. دلم تنگ شده بود برای عابدزاده. راستشو بگم، انگار فراموشش کرده بودم.
    چه روزگاری بود. یادش به خیر.من خودم چقدر ذوق می کردم، ایشون را می دیدم.فوتبالم فوتبال قدیم، بازیکناش مرام داشتند، مثل عابدزاده. موفق باشید.

  41. سید یاسین می‌گوید:

    سلام
    حاج سعید بازداشت شده؟

  42. حجت می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    به صلامتی عقاب اسیا صلوات بفرس.

    عابدزاده رو نه فقط بخاطر بازیش که به خاطر مردمی بودنش و مقرور نبودنش دوست دارم.

  43. داداش حسین بسیجیها از یاح یاح و ها ها بدش میاد پس من چه جوری بگم خیلی خندیدم؟ خیلی تصادفی بود…

  44. “چشم انتظار”! دلیل این متن صفای دل داداشه که نمیتونه کنترلش کنه میشه یه پست.

  45. حسین می‌گوید:

    http://www.islamupload.ir/images/n2c3onkzilg0xg9ne0ut.jpg
    حضرت عباس علیه‏السلام در جایی چشم به جهان گشود که رایحه دل‏انگیز وحى، فضاى آن را آکنده بود و در دامان مردى بزرگوار پرورش یافت که بر قله های رفیع ایمان و یقین ایستاده بود. در خانه‏اى رشد کرد که از زیور و زینتهاى دنیایى تهى، اما از نور ایمان و علوم و معارف ژرف سرشار بود؛ خانه‏اى گلین با درى چوبى که یادگار خانه‏دارى زهرا علیهاالسلام بود؛ خانه‏اى که گاهی کانون خاطراتى تلخ و جانکاه براى على علیه‏السلام بود و شاید با هر رفت و برگشت از آن، تلخى داغى سترگ، گلویش را مى‏فشرد؛ داغ زهرا علیه‏السلام و این خانه یادگارى بود از شجاعت و شهامت زنى در دفاع از امامت تا پاى جان.

    پیداست که عباس علیه‏السلام نیز از همان آغاز و در همان خانه با مفهوم بلند ولایت و صبر و مبارزه با ظلم آشنا شده است و از همانجا زمینه‏هاى ایستادگى و جانفشانى در راه حق در او به وجود آمده است.او که در کنار برادران بزگواری چون امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و خواهری چون حضرت زینب علیه السلام رشد و پرورش یافت مفاهیم عالی انسانیت و عزت و اقتدار اسلامی را در وجود خود یافت و با آن تا آخرین نفس با نهایت ادب و احترام در کنار امام خود ایستاد و از ولایت و مسیر نورانی حضرت حق دفاع کرد.

  46. زهرا می‌گوید:

    ای کاش که حد اقل آدرس وبلاگو بهش داده بودین یه سری میزد تا از این طریق بهش بگیم خیلی آقایی عقاب آسیا خیلی هم دوست داریم…………..

  47. بشیر می‌گوید:

    درخواست مناظره با مرکز تخصصی مهدویت + تایید برجستگان عرصه مهدویت از فیلم مستند
    در روزهای گذشته خصوصاً پس از انتشار مستند ظهور بسیار نزدیک است شاهد صف بندی عده ای متشکل از گروههایی که گمان میبرند امام زمان انحصاراً مال آنهاست و کسی جز آنها حق مطالعه در مورد آن وجود نازنین را نداردو فقط ایشان باید در باره آقا اظهار نظر کنند بودیم.
    کسانی که با استعانت از تمام امکانات و نیروهای لازم مثل رادیو و تلویزیون و تریبون دست به تخریب نا جوانمردانه سازندگان این مستند زدند و از هیچ کوششی فرو گذار نکردند.
    کسانی که بشارت نزدیک بودن ظهور منافع آنها را تهدید کرده تا جایی که در مدت کوتاهی دست به انکار مستندات روایی و هتک بزرگان و نادیده گرفتن حقایق مهم این عرصه زده اند .
    گروه مبشران ظهور و گروهها و افراد همفکر و هم نظر ، اعتقاد دارند که مرکز تخصصی مهدویت به دلایل مبهم و نامشخص سعی در کتمان حقیقت و مخدوش کردن موج بشارت ظهور دارد ، فلذا این گروه فرهنگی برای تنویر اذهان عمومی و آشکار شدن حق به مرکز تخحصصی مهدویت پیشنهاد مناظره می دهد.
    این جبهه گیری در عین تلخ بودن ثمراتی هم داشته که از آن جمله :
    ۱ هماهنگ شدن افراد و گروههای موافق
    ۲ پیدا شدن عده ای که در این عرصه نبودند
    ۳ قوی شدن و بالاتر رفتن سطح مطالعات مهدوی در جامعه
    ۴ معلوم شدن دوست و دشمن
    ۵ کسب تجربه در مناظره و رویارویی با منکرین
    http://u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=661:1389-12-20-14-25-15&catid=77:1389-04-03-20-24-30

  48. رند خراباتی می‌گوید:

    زان پیش‌تر که عالم فانی شود خراب // ما را ز جام باده گلگون خراب کن

  49. طاهره فتاحی می‌گوید:

    اول. کسی که هنوز ریشه دارد برای ریش احترام قائل است.
    دوم. آن موقع فوتبالیست ها مرد بودند. مگر مثل الان بود؟ یک مشت مردنما معلوم نیست توی زمین و بیرون زمین دارند چه کار می کنند. چند شب پیش محمد نوری را آورده بودند توی تلویزیون که به مردم پیام رانندگی ایمن و این حرف ها بدهد. بعد از کلی فکر کردن گفت: “هرگز نرسیدن(مکث طولانی) بهتر از دیر رسیدن است”. مجری هم همین حرفش را تکرار کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    سوم. نمی دانم چرا فوتبالیست هایی که یک زمانی قهرمان های افسانه ای مردم بودند اصلا خوشگل نبودند…

  50. محمدرضا نوری می‌گوید:

    سلام برو بج ۲۶
    پس از ghadiany.com بلاگفا دامین ghadiany.ir رو هم مسدود کرد…
    خود این رفقا که تف به ریا هستند و راهی یاد نمی دن ، چند نفر رو دیدم که سوال می کردن ازم.
    گفتم بیام اقلا اینجا یه کامنت بذارم…
    از ghadiani.blogfa.com برای پیوند زدن استفاده کنید.
    یا علی

  51. محمدرضا نوری می‌گوید:

    نه داداش؛ ای حرفها هم که این حاج حسین آقا میگه نیست
    استقلالی استقلالیه
    با عابدزاده و بی عابدزاده هم نداره…
    عشق این صحبت هارو بر نمی داره
    خواهشا جو نده حاج حسین
    خودت یارو رو دوست داری بنا نیست بذاری تو دهن همه اس اسی ها
    استقلالی وقتی قرمز تنش رفت(زبونم لال) ، کار تمومه
    اگر هم بحث دروازه و گلر و دروازه بانی باشه عابدزاده انگش کوچیکه ناصر خان هم نیست.. جو نده الکی
    یه دفعه یکی پیدا میشه مثل من که یه زمانی یه جایگاه به نامش بوده میاد و اینجوری می نویسه.
    قرار نیست همه خوانندگان قطعه که آدم حسابی باشن… یکی هم مثل من…
    اینم به عشق سلطان؛
    یا سلطان … خیلی بد شد … تو رو رو نیمکت ندیدم … ناصر خان…
    رفقا شرمنده ها این حاج حسین شعار نوشت ، مجبورم بگم : احمد عابدزاده ، برگرد به بازی و ممد نوازی و این حرفها هم که یادتون هست ، دیگه اینجا جاش نیست… ایشالا دربی برا لنگیا می خونیم.
    البته این عابدزاده یه ذره ، بازم میگه فقط یه ذره با بقیه فرق دارم ، اون هم فقط و فقط به خاطر ملبورن و گرنه قرمز تن این هم رفته…
    بحث فوتبال و استادیوم شد؛ شادی روح مرحوم داود جورابلو صلوات
    حاج حسین قدیانی … یه دونه باشی
    یاعلی

  52. مریم نوری می‌گوید:

    موافقم با خانم فتاحی کسی که هنوز ریشه دارد برای ریش احترام قائل است
    و اینکه کاش خودتون را معرفی می کردید
    عابد زاده همیشه مورد احترام است علتش شاید به خاطر آن اشک شوق نشاندن و خوشحالیهایی باشد که تکرار نشدنی بود

  53. سعید می‌گوید:

    انصافا عابدزاده بازیکن دوست داشتنی ای بود.اصلا اون نسل انگار یه نسل دیگه بود. بازیکن های الان رو که میبینی بیشتر یاد جماعت مفتخور میفتی تا بازیکنان غیرتی و ایرانی…..

  54. il,kd ;i aa jh nhnha nhvi می‌گوید:

    ما که فوتبالی نیستیم اما همچنان زنده باد زنده باد تیم امید ( نیشخند)

  55. _████__████_███
    __███____████__███
    __███_███___██__██
    __███__███████___███ اللهم عجل لولیک الفرج
    ___███_████████_████
    ███_██_███████__████
    _███_____████__████
    __██████_____█████
    ___███████__█████
    ______████ _██
    ______________██
    _______________█
    _████_________█
    __█████_______█
    ___████________█
    ____█████______█
    _________█______█
    _____███_█_█__█
    ____█████__█_█
    ___██████___█_____█████
    ____████____█___███_█████
    _____██____█__██____██████
    ______█___█_██_______████
    _________███__________██
    _________██____________█
    _________█
    ________█
    ________█

    فدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی داری سالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار

  56. من می‌گوید:

    بدبختی این جاست که شهریه دانشگاه آزاد میره تو جیب ……
    بچه ها اگه همه با هم کمک کنیم می تونیم به آقا عارف کمک کنیم .
    اگه میشه داداش حسین خودت یه جوری به عهده بگیر چه می دونم شماره حسابی چیزی بچه ها به خدا آدم شرمنده میشه
    راستش من فکر می کردم بابام سخت پول می ده ولی وقتی می بینم کسی مثل عارف مجبوره ..

  57. من می‌گوید:

    راستی ای کاش قطعه صندوقی داشت که بازدید کننده ها می تونستن کمک هاشون رو به اون بریزن

  58. من می‌گوید:

    البته من خودم هشتم گرو نهمه ولی خوش بختانه تازه از چنگال دانشگاه آزاد نجات پیدا کردم

  59. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۵:۳۸
    تعداد افراد آنلاین: ۳۶ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــــــــــدائی داری….

  60. پسرشجاع می‌گوید:

    مخالفین نظام را مردم و موافقین را لباس شخصی میدانند

    وقتی با جماعت فریب خورده سبز حرف میزنم بیشتر به عناد و کینه و حماقت این جماعت پی می برم …

    فتنه گران سبز اغتشاشگران را مظلوم میدانند و تروریستها را مردم خدا جوی میگویند …در نگاه سبزها

    در ایران هیچکس طرفدار جمهوری اسلامی نیست ..اینها مخالفین را مردم و موافقین را لباس شخصی می نامند …اینها میگویند هر کسی طرفدار حکومت جمهوری اسلامی است از دولت مواجب میگیرد و بسیجی هست ..

    اینها طرفداران حکومت را بسیجی میدانند ..توهم این عده آنقدر زیاد است که با اینکه راهپیمایی های مناسبتها را با چشمانشان می بینند اما باز هم فکر میکنند اینها همه بسیجی و لباس شخصی هستند ..اینها مردم نیستند ..مردم فقط و فقط کسانی هستند که با حکومت جمهوری اسلامی مخالف هستند نه موافق…خداوند آنچنان مهر بر دلهای اینها زده که مصداق آیه صم بکم شده اند …و خداوند وعده داده است که ..فهم لا یرجعون …

    این جماعت نادان و متوهم ….قاتل را روزنامه نگار….بی دین را فعال مدنی…..قانون شکنان روشنفکر ……..دروغگویان وشایعه سازان را درستکار و قهرمان میدانند….کشتن وکتکاری بسیجیان را دمکراسی مینامند……توهین و فحاشی به مقدسات مردم را آزادی بیان مینامند

    مجرمین و قانون شکنان و اغتشاشگران را زندانی سیاسی مینامند…بقول دوستی : قاتلین را روزنامه نگار و تروریست را فعال مدنی میخوانند …

    خودشانمشروب میخورند ومست میکنند و به خیابانها می آیند و به سطل آشغالها حمله میکنند اما به مردمی که در ۲۲ بهمن راهپیمایی میکنند تهمت میزنند که برای سندیس آمدند ..

    کاش شما هم ساندیس حلال میخوردید نه مشروب حرام…

  61. ف. طباطبائی می‌گوید:

    بیچاره اونائی که بهتون حسادت میکنن، هر کاری کنن به گرد پاتون هم نمیرسن.
    متن قشنگی بود داداش حسین. ممنونم. اما طبیعتا این قسمتش بسیار بسیار عالی بود، واقعا کارتون عالیه.

    “به هر حال عقاب آسیا، فرقی نمی کند چه رنگی باشد. عقاب، عقاب است. این فقط الاغ است که چون از جوی آب باریک می پرد، خیال می کند باید به عقاب در کلاس “امر به معروف” درس پرواز یاد دهد. درافتادن با الاغ، کسر شان عقاب است. حریف عقاب، شاهین است. حریف روباه، شیر. در آستان آسمان، در اوج پرواز، گوش عقاب را فقط “ماه” می تواند بگیرد. اگر گوش الاغ را سوارش می گیرد، پس “عقاب آسیا زنده است، چون فوتبال زنده است”.”

  62. حامد می‌گوید:

    اگه ازش تلفن داری ازش بپرس اجازه هست آدرسش رو بدی همه بیاییم اونجا کباب ترکی بزنیم

  63. همه ما موفقیت رو مدیون انقلاب و شهدا هستیم. اینکه عابدزاده شد ”عابدزاده” از برکت انقلاب بود.

    http://ghadr1.blogfa.com

  64. ابوالفضل می‌گوید:

    جالب بود…
    فوتبالم فقط اونا بازی میکردن…. اینی که امروز میبینیم بیشتر شوتباله تا فوتبال…
    موفق باشی

  65. ترگل شیعه می‌گوید:

    اون لحظه که خورد به دیرک دروازه خیلی بد بود بچه بودم اما یادمه

  66. ابوالفضل می‌گوید:

    ای خدا این نامردا به همه جا احاطه دارن!!!!
    تا لینک وب شما رو میذاریم…. فوری حذفش میکنن و همه چی بر میگردونن به حالت پیش فرض…
    مخلصیم داداش حسین…
    سید عزیز معذرت میخوام اگه با حرفام اذیتتون کردم….
    علی یارتون.

  67. عبرت می‌گوید:

    سلام برادر
    خدا قوت
    انصافا هر وقت به دیدار قطعه ۲۶ نائل می شوم تا اعماق روحم شاد می شوم که اهل فلم هایی همچون شما در عرصه هستید و ایستاده اید تا اخر پای همه چیز و همه هزینه ها.
    الله یارتان

  68. جمالی می‌گوید:

    سلام
    شاد کردن دل مردم اجرش بسیار است!
    عقاب اسیا مرام داره!
    واقعا حیف که خرج این مملکت رو میدن به یه عده”اکثرا” که هیچی از مرام حالیشون نی!و فقط به فکر شکمشونن و شهواتشون!
    جالبه بعد از اون طرف یه کشاورزی”بیکار نگفتم”که زحمت میکشه و محصولی برای این مردم!اماده میکنه را با خرید ارزان محصولاتش وسودی که کسب میکنن میرن و دوربین عنکبوتی می “خرن”
    عاشق نوشته های داش حسین……….علی

  69. گلادیاتور می‌گوید:

    سلام داداشی
    حست رو درک کردم ! همین حال و همین غافلگیری رو وقتی توی ستارخان قدم می زدم (با ضعیفه مون!) تو ساندویچی فرشاد پیوس به دست اوردم ! اون موقع که پیوس بازی میکرد، پرسپولیسی بودم تیر ! وقتی خداحافظی کرد، شدم استقلالی 🙂 (تیم فروش خودتونید !) همه عشقم این بود که بازیکن بشم و به این عابدزاده گل بزنم ! میرفتم شیرودی، ناصر ابراهیمی با شلاق(اصطلاحه ها!) صافمون میکرد! من هم عشقم گل زدن به عابدزاده بود … یه هو به خودم اومدم و دیدم پیر شدم و عابدزاده خداحافظی کرد و ..(منظورم همون مصدومیتشه) خلاصه خیلی دوستش دارم … البته کمتر از داداشی با اون ریشهای ژولیده اش 🙂

  70. سید حسین می‌گوید:

    آقای محمد رضا نوری مراقب حرف زدنت باش
    اولاً یه ثانیه بازی کردن عابدزاده ارزشش بیشتر از تمام طول دوران ورزشی حجازی بوده.
    دوماً حجازی رو که با دود و قلیون و …. میشناسن بقیش رو هم نمیگم.
    در ضمن اون شش تا رو که هنوز یادتون نرفته ؟؟؟ کی درواز بانتون بود راستی ؟؟؟ من واقعاً نمیدونم اسمش کی بود ؟؟؟
    در آخر
    داداش حسین قرمز رو عشق است چون رنگ خون شهدا هم قرمز است نه آبی ؟؟

  71. حسین می‌گوید:

    ی بار عابدزاده رو دیدم، خیلی گرم و مردمی برخورد کرد. خیلی. بقول خودش، زحمت کشیدست والی مثل بقیه این فوتبالیست ای ۲ زاری می شد

  72. سیداحمد می‌گوید:

    عید میلاد حضرت امام حسن عسگری را به همه شما دوستان تبریک عرض میکنم.

    http://islamupload.ir/images/7ybg9kwhk281on3kui1y.mp3

    زیارت حرمشان نصیب همه آرزومندان انشاء الله،
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  73. ف.طباطبائی می‌گوید:

    داداش حسین ولادت امام حسن عسگری بر شما و خونواده محترمتون مبارک.
    این گل ناقابل تقدیم به شما و حاج خانم.
    http://islamupload.ir/images/v7ik75s7yes1a01bznl.jpg

  74. محمد جواد می‌گوید:

    اول :استقلال رو به اث میلان تشبیه می کردند چون اث میلان دو دهه قبل ابی پوش بود
    دوم: از عابدزاده خوشم نمی اومد چون فکر می کردم ادم مغروری است اما بعد از اینکه این مطلب را خواندم که عابدزاده در جواب شایعه اقامتش در امریکا گفته : من یک وجب از خاک ایران را به خاک آمریکا نمی‌دهم. موضوع اقامت من در این کشور اصلا صحت ندارد و آن را تکذیب می‌کنم من در غربت مثل اسیرها هستم. اصلا یک لحظه هم نمی‌توانم به اقامت در آمریکا فکر کنم… فهمیدم که هنوز خیلی مانده تا تفاوت غرور و غیرت را بفهمم . ادا و ادعا مال امثال من مرام و معرفت هم مال عابدزاده. یاعلی

  75. جهادمقدس می‌گوید:

    سلام
    یادش بخیر
    من که از وقتی این مثلا فوتبالیست های جدید به عرصه آمدن، دیگه فوتبال نگاه نمی کنم ، حتی تیم ملی رو
    وقتی می بینمشون احساس پوچی و بی هویتی بهم دست می ده! واقعا یاد فوتبالیست های بااصالت قدیم ترها بخیر.
    ..
    توانمندیدها… ما ارتباطاتی ها به امثال شما می گیم :یه ارتباطاتی واقعی!
    یا علی

  76. yotla می‌گوید:

    تبریک میگم انگار اونقدر حرف زدید که شما هم با چند تای دیگه تو لیست ترور سبزها قرار گرفتید گفتم اول بگم م‍ژده گانی بگیرم.
    به نقل از صراط نیوز

  77. گمنام می‌گوید:

    حاجی دوست داریم

  78. اعیاع می‌گوید:

    الهی شهیدبشی!
    برادرحسین حال داشتی یه سربه سنگرماهم بزن!
    منتظر!

  79. سجاد می‌گوید:

    سلام
    به مناسبت سالروز شهادت سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت.
    -تصویر همراه با دست نوشته حضرت ماه در مورد ایشان:
    http://www.img4up.com/up2/67495740285640837686.jpg

    -تصویر همراه با قسمتی از سخنان این شهید بزرگوار:
    http://www.img4up.com/up2/23121758466362356924.jpg

    یا علی مدد

  80. شیخ الشیوخ می‌گوید:

    http://s30.aks98.com/files/44398815979710859192.jpg

    سلام
    امروز رفتم حرم امام
    این عکس رو گرفتم و گفتم هدیه کنم به شما و دوستان ولایی
    طرح و عکسش از خودمه
    یا علی

    شیخ الشیوخ

  81. کوثر کریمی می‌گوید:

    سلاااااااااااام من چند روز نبودم. چقدر پست های زیبا و خنده دار وجالب. .مخصوصا پست حضرت ماه .چقددددددددددر انرژی داشت.همه رو سیو کردم.تشکر از قلمت و فکرت .فوتبالی نیستم ولی از دیدن عکس عابدزاده پشت دخل ناراحت شدم.چرا؟

  82. مهدی آنتی گرین می‌گوید:

    سلام
    ای جونم عابدزاده واقعا مرد بی نظیری هست خدا کنه بتونه پسرشو یه دروازه بان توپ کنه دل مارو شاد کنه

    موسوی را اعدام کنید
    http://www.mahdi2o3.blogfa.com

  83. بسعد می‌گوید:

    من فک می کردم شما بسیجیا به فوتبال علاقه ندارین .. باعث شدی متعجب شم!

  84. محمد می‌گوید:

    سلام اولین باره سایتتون رو میبینم به نظر میرسه مطالب خوبی دارید.(چون هنوز خیلی از مطالب رو بررسی نکردم)از طریق bbc با این تارنما آشنا شدم
    باز بگین bbc آدم رو منحرف میکنه; ما رو هدایت کرد!
    در مورد تشبیه استقلال به آث میلان این دلیل رو از زبان یکی از دوستان استقلالی که میلانی دوآتیشه ای هم بود شنیدم که “قرمز زندانی شده با میله های سیاه یعنی آبی” و در مورد اینتر میلان هم برعکسش.
    در ضمن از کامنت قبلی و لینکی که گذاشته بود هم اصلا خوشم نیومد.
    موفق باشید

  85. سید امید عرب می‌گوید:

    سلام علیکم،
    من هم می خواستم مثل عقاب آسیا به حریفهامون لایی بزنم اما نشد. خواستم دریبل زیدانی بزنم باز نشد…بگذریم که با بی بصیرتی بنده و شما مهاجمان،تیم تحریریه در مسابقات ۲۲ بهمن موسسه کیهان یکی مونده به آخر شد اما هنوز خوشبختانه اخلاق رو نباختیم.

  86. زینال می‌گوید:

    یادش بخیر. دوران راهنمایی بود که همیشه با مدیر مدرسه سر اینکه عابدزاده بهتره یا نیما نکیسا بحث می کردیم. اون زمان نکیسا دروازه بان پیام مشهد بود و مشهدیا هم عاشق پیام. تیم دیگه ای نداشتن. از این تیم قراضه هم فقط همین یکی به لطف مصدومیت عابدزاده دعوت شده بود به تیم ملی و دست بر قضا شد دروازه بان شماره یک تیم ملی. خلاصه کلی حرص می خوردیم که عابدزاده مصدومه و مدیرمان هم کلی رجز می خورد.
    کلا فوتبالدوستای ایران دوران شیرینی با عابدزاده داشتن مخصوصا با او ژست آدامس جویدنش و خندیدنش که سفیدی دندوناش حالی به حالی می کرد ….!!!!

  87. جلبک ستیز می‌گوید:

    حسین آقا سلام
    شما که نیومدی
    اما میثم و احسان و خیلی بچه های دیگه اومدن
    و اونایی هم که اومدن راضی بودن
    خلاصه جات خالی بود
    اگه دوست داشتی بیا گزارشش رو بخون حداقل
    http://www.jolbaksetiz.com/post-72.aspx

  88. نور بصیرت می‌گوید:

    سلام علیکم . مطلب بسیار خوب و جالبی بود . استفاده کردم .

    @@@@@@@@@@@@@@@

    دوستان ما چند فعالیت فرهنگی جدید را آغاز کرده اند …

    حتماً به ما سر بزنید .

    إنشاءالله حضورتان گرمی بخش محفل ما خواهد بود .

    http://www.nbasirat.blogfa.com

    منتظر شما هستیم …

    *** برای تبادل لینک و لوگو هم در خدمتیم ***

  89. sadegh می‌گوید:

    سلام دوست عزیز
    وبلاگتان را دیدم.
    بسیار جالب و قابل قدردانی بود.
    لینک وبلاگتان را به وبلاگم افزودم.
    لطفا وبلاگ مرا هم ببینید و اگر مناسب می دانید، به لینک های وبلاگتان بیفزایید.
    http://gmf-dl.blogfa.com

    باتشکر
    lpln whnr pnhnhk

  90. کمیلم می‌گوید:

    آقا لذت بردیم اساسی…

  91. لــردیـا خرید می‌گوید:

    جوووووووووووونم به عقاب آسیا
    عشقی مــــــــــــــرد

  92. امیرحسین می‌گوید:

    عقاب آسیا کیه؟
    سید مهدی رحمتیه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.