حق: اگر از زندگی بهشتی، حزب شهیدپرور جمهوری اسلامی را حذف کنیم، خیلی چیزها از «حمزهی خمینی» کم کردهایم اما مصباح منهای گروه متفرقپرور پایداری، از قضا صاحب مصابیح بیشتری است. پایداری هیچ چیز به فیلسوف فقید اضافه نکرد؛ الا آنکه «چهلچراغ منور حوزه» را بیخود و بیجهت، خرج جزئیات سیاست کرد و آنقدر در این وادی افراط کرد که گاه شماری از خلقالله یادشان میرفت #مصباح فقط مصباح پایداری نیست؛ مصباح مناظره با چپ کلاسیک و مصباح مباحثه با راست آکادمیک هم هست. خدای من! این مصباح سوای پایداری چقدر یادآور یزد است. «عروس کویر» را به بادگیرهایی میشناسند که به زعم من، باد گرم را میگیرد و ضمن پالایش آن، نسیمی جانفزا تحویل میدهد. جز این بود مگر مصباح یزدی؟ در اوج صبر، موج بصر راه میانداخت و ضمن گرفتن حرف امثال حجتی و سروش، نظرشان را نقد میکرد و حقترین جملهی ممکن را نقل میکرد. بیعلت نبود بیست سال پیش برای خرید «آذرخش کربلا» و البته چند تایی کتاب دیگر از علامه، از تهران کوبیدم رفتم قم و آنقدر تهیهی این مصباحنوشتها برایم حلاوت داشت که برگشتنی نزدیکای عوارضی یادم آمد اصلا زیارت حرم فاطمهی معصومه نرفتهام! برگشتم شهر خون و قیام و علاوه بر تسبیح و انگشترم، آثار مصباح یزدی را هم معطر کردم به گل و گلاب ضریح بانو. این همان کاری بود که آن سالهای آلوده به دوم خرداد، علامه با جوانکی که راقم این متن باشد، کرد. از زمین و آسمان، شبهه میبارید و من راستش خیلی با مکتوبات شهید مطهری ارتباط نمیگرفتم. نیست که عمدتا پیادهشدهی سخنرانیهای استاد بود، از ضعف ویرایش رنج میبرد. انگار کن گنج را داده بودند دست بچه. از این حیث، نثر مکتوبات «مطهری خامنهای» را به «مطهری خمینی» ترجیح میدهم. اساسا علامه خوشقلمتر بلکه آرامتر از سلف مطهر خود بود و من که هرگز عصبانیت او را در هیچ مجادلهای ندیدم. نه! با وجود این سلسلهجنبان حلم، هرگز نگویید «شهر بادگیرها» کوه ندارد. مصباح، ابرکوه خطهی کویر است که همهی حرفها را میشنود و درجهآخر «حرف طلایی» را خودش میزند. فرقی هم نمیکند جلویش معمم نشسته باشد یا مکلا. من، علامه آیتالله مصباح یزدی را «الههی تئوری» میخوانم که شاهکارش «تئوری الهی» بود و مصداق «فیتبعون احسنه». خدا در صدف مصباح، انشعاب کلامالله هادوی گذاشته بود تا با علامه- فراتر از مطهری- امام هادی و پدرانش تا علی و پسرانش تا مهدی را بشناسیم. کاش پایداری دکان نسازد از مصباح و کاسبی نکند با علامه؛ تا ما هم سر لج نیفتیم و کج نگوییم. مرا ببخش مصباح عزیز!
یسار
وصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
به نام خداوند جان و خرد
سلام
مانند همیشه عااالی
مخصوصا این تیکه اخر:
کاش پایداری دکان نسازد از مصباح و کاسبی نکند با علامه…
سلام..جناب آقای قدیانی چرا موضع ثابتی ندارید و با انتقادات دیگران چرخش مواضع میدهید، اگر حرفتان ح ق است چرا عقب نشینی؟
سلام…رفتار دوگانه دارید جناب آقای ح ق
قلمت شده ثمنی که باهاش تجارت خون در سیاست می کنی…
کاش یه دونه بکوبن تو دهنت همونایی که روت رو زیاد کردن و تو هم یاد بگیری با خون پدرت دکان نسازی برای خودت و با اسم رهبری که قطعا دلش از امثال تو خونه.
سلام بر قدیانی عزیز
ان شا الله محفوظ وموئید و…باشید
جریانی که گذشت تجربه ای شد که بیشتر بر اعصابتان مسلط باشید
چرا که اگر ابتدا با یک گروه طرف بودید اما بعدا گروه ها وافراد متعددی در صدد در صدد به بازی گرفتن شما بودند
بنده عامل اصلی از کوره در رفتنتان را هم همین افراد وگروه ها میدانم
بنده کسی نیستم که بین دوقطبی مصباح وقدیانی بیفتم
عاشق مصباح ودوسدار قدیانی هستم
هرچه بیشتر از عمرم میگذرد بیشتر مصلحت سنج تر می شوم نمی دانم چرا
از شماهم میخوام در شمشیر کشیدن هایتان باطل را بزنید نه افرادی که شاید مسلمان باشند یا ضرر مملکت واسلام در این ضربات باشد
خدا حفظت کنه