بیست و دوم دی نود و نه
حق: مرده و مردهشور، نقل غرب و غربزدهها است! البته شیخ نجیب باید حواسش به فرق گعدهی خصوصی و رسانهی عمومی باشد! این گله نیز از اصحاب تلویزیون محفوظ که گیرم بعضی وعاظ، ملتفت تفاوت محفل دوستان با مجمع همگان نباشند؛ عقل شما کجا رفته؟ دهها کتاب مطهری را همچین چیزهایی میتواند به فنا دهد. مؤمن باید مرد عصر خود باشد: «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». مصباح علامه بود؛ چون جامع علوم مختلف بود. میتوان فلان موضع مصباح را قبول نکرد اما علامه بودنش را هم؟ چشم باز مصباح آنجا نبود که جسم بیجانش روی سنگی آرمیده بود؛ آنجا بود که با شجاعت محض به مضرات اکتفای صرف به رأی مردم میپرداخت و بیواهمه دموکراسی را مینواخت! کرامت مصباح نیز آنجا بود که با وجود این نظر، هرگز علیه قواعد انتخابات فتنه نکرد. مخالفانش اما عمری در مدح مردمسالاری غرب سخن گفتند ولی هشتاد و هشت دیدیم که هنوز مردم در صف رأی هستند، چطور اعلام ظفر کردند! روزهای پیش که سالگرد نه دی بود و چند روز پیش که آن بلا سر کنگرهی یانکیها آمد، با خودم فکر میکردم کاش غربزدههای ما واقعا «غربزده» بودند و حداقل تذکر به هوادارها را از ترامپ یاد میگرفتند! خیلی شرف داشت خامنهای که تا اواسط فتنه، همچنان «برادر» میخواند موسوی و کروبی را! ترامپ با همهی ترامپ بودنش، اینقدر شعورش رسید که یک هشداری به دورهگردهایش بدهد و جالب اینکه سیستمک آمریکایی، با وجود این اعلام مرزبندی، دست و پای رئیسجمهور کاخ سفید را خیلی زود از رسانههایش کوتاه کرد! در سیستم جمهوری اسلامی اما ده روز بعد از نامهی افراطی رفسنجانی، سیدعلی میآید پشت تریبون که اتهامپراکنیها علیه هاشمی درست نیست؛ او بارها تا مرز شهادت رفته و برای خودش هیچ نیندوخته! غربزدههای خود را دعوت میکنیم به پرستش درست بت غرب! آقای خاتمی! حیف باشد که بگوییم قدر ترامپ هم مدنیت نداشتی، با وجود آن مایهای که آقا برایت گذاشت: «خاتمی گورباچف نیست!» دریغ از یک تذکر روشن به همپیالههایت! اجازه دارم دست ببرم در کلامت حضرت ماه؟ دلم شیطنت میخواهد! از ترامپ هم کمترند این نااهلان! این فائزههای رفوزه! مردهشور، کفن غرب را هم در کنگره پیچیده؛ هنوز جماعت با ما از چشم باز مجسمهی آزادی حرف میزنند! ما با امام تو، سقوط شرق را به تماشا نشستیم و با امام خود، مشغول مشاهدهی سقوط غربیم! یا محسن! بگذار «ف. ه» برای ما از کرامات ترامپ سخن بگوید! آی لذت بردم از خندههایت خامنهای! به کوری چشم خرافاتیها، پرده برمیدارم از حقیقتی: تو که میخندی، ظهور جلو میافتد…
بسمالله…
بهبه… بهبه… عجب مطلبی
دمت گرم
قلمت طلا
یه دونهای به قرآن
“چشم باز مصباح آنجا نبود که جسم بیجانش روی سنگی آرمیده بود؛ آنجا بود که با شجاعت محض به مضرات اکتفای صرف به رأی مردم میپرداخت و بیواهمه دموکراسی را مینواخت!”
صلواتی نثار روح حضرت علامه کنیم
به کوری چشم خرافاتیها، جان و جهانم فدای حضرت آقا…
طوطی چو سخن گوئی پیش شکرت میرد
طوبی چو روان گردی بر رهگذرت میرد
جوزا چو قدح نوشی پیش تو کمر بندد
و آندم که قبا پوشی پیش کمرت میرد
مشک ختنی هر دم در زلف تو آویزد
شمع فلکی هر شب پیش قمرت میرد
کو زنده دلی تا جان در پای تو افشاند
کانرا که بود جانی برخاک درت میرد
ثابت قدم آن باشد کاندر قدمت افتد
صاحب نظر آن باشد کاندر نظرت میرد
هر زندهٔ صاحب دل کز جان خبری دارد
چون از تو خبر یابد پیش خبرت میرد
ای خسرو بت رویان بگشا لب شیرین تا
فرهاد صفت خواجو پیش شکرت میرد
سلام
تو که می خندی، ظهور جلو می افتد…