کعبه گهواره علی است…

بگذار خوش باشم به این که “ناد علیا مظهر العجائب، تجده عونا لـک فی النوائب، کل هم و غم سینجلی، بعظمتـک یا الله، بنبوتـک یا محمد، بولایتک یا علی“… بگذار خوش باشم به این امید و آرزو که هر وقت نهج البلاغه را باز می کنم، انگار نشسته ام در مسجد کوفه و “علی” دارد برایم خطبه می خواند. همان علی که نامش با “عین” عدالت آغاز می شود و همان مسجد که سقفش آسمان است و نور را مستقیم از ستاره ها می گیرد. همان علی که “در کعبه شد پدید و به محراب گشت شهید، نازم به حسن مطلع و حسن ختام او“. همان علی که هوای دل عدالت را داشت. همان علی که منفعت خود را قربانی مصلحت اسلام می کرد. همان علی که کاخ نداشت. می خنداند یتیم ها را. روی شانه هایش سوارشان می کرد. شیر برای شان می برد. شیر برای شان می شد. نان آورشان بود. مهربان بود. وقت نماز انگشتر می بخشید به سائل و وقت نماز بهترین زمان بود که تیر از پایش بکشند. همان علی که وقت نماز از خود بی خود می شد، ولی از درد ولی نعمتان، هرگز! از اشک چشم دخترکان یتیم، هرگز! وقت نماز. وقت نماز. وقت نماز… “دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند، واندران ظلمت شب آب حیاتم دادند“. آنهم چه مبارک سحری. سحر ماه مبارک. همان علی که وقتی رفت، راحت شد از دست ما. ما که برایش سرباز خوبی نبودیم. امت خوبی نبودیم. شیعه خوبی نبودیم. ما که ندانستیم قدرش را. ما که نفهمیدیم فاطمه بنت اسد چرا باید علی را در خانه خدا و نه هیچ کجای دیگر به دنیا می آورد. ما که نشناختیم علی را. ما که گمان می کنیم سکوت، حق علی است. ما که تنها گذاشتیم ابوتراب را. همان علی که برای مسلمان باقی ماندن ما سکوت کرد، اما سکوت، حق علی نبود. این همه بی معرفتی حق علی نبود. خدا علی را خلیفه می خواست، اما ما علی را راضی کردیم به سکوت. چه بد تا کردیم ما با علی. علی امام خوبی بود برای ما. ما مردم خوبی نبودیم برای علی. علی چاه را به ما ترجیح می داد. ما بهانه ها را به علی. روزی سرمای هوا را و دگر روز گرمای هوا را و همیشه هوای نفس را. همان نفس که علی کشته بود آن را در وجود خویش. همان علی که اصحاب پیامبر تنهایش گذاشتند. همان علی که هم خود جای مهر روی جبین داشت و هم دشمنانش. همان علی که اهل قرآن بودند دشمنانش. اهل حکم خدا. اصحاب رسول خدا. همان علی که باید با عناوین پرطمطراق می جنگید. همان علی که سینه اش پر از داغ بود. دادش از فراق بود. همان علی که برای حفظ اسلام سکوت کرد اما برای حفظ عدالت دست به شمشیر برد. همان علی که در فتنه جمل جنگید با ناکثین. در فتنه ای دیگر با قاسطین. در فتنه بعد با مارقین. روزی نامه می داد به منصوبش که این چنین با اشراف هم سفره نشو، و دگر روز ناله می کرد که عمار کجاست. گویی تنگ شده بود دل علی برای عمار. آنقدر این دل نازنین برای عمار تنگ شده بود، که ما هم انگار شنیدیم “این عمار” را. “میثم میثم عمار” را. انگار ما هم دیدیم بغض علی را. جمل را نهروان را بی صفتی را. آنان که با پیامبر بودند و بر علی شوریدند، و آنان که با علی بودند و بر پیمان خود استوار نماندند. آنان که با علی بودند در خیبر و بدر، اما با علی نماندند در همیشه دهر. یکی شان که “ناکث” بود، علی را بی عدالت می خواست و یکی شان که “مارق” بود، عدل را بی علی، اما عدالت و علی ۲ روح بودند در کالبد ذوالفقار. نمی شد و نمی شود که از هم جدای شان کنی. هم علی شهید شدت عدالت خود شد و هم عدالت بعد از علی یتیم شد. در آن مبارک سحر گمانم هست، فرق عدل و علی با هم شکافته شد. علی رستگار شد، اما روزگار بی عدالتی ها شروع شد. سقف مسجد کوفه کوتاه شد. سوسوی ستاره ها بی ثمر… و عدالت شد صاحب عزای علی. همان علی که علمدار عدل بود. همان علی که هم از انگشت عقیل گذشت و هم از انگشتر عقیق، اما تاب نیاورد ظلم را. ستم را. جور را. جهل را. همان علی که قرآن ناطق بود. همان علی که حق با او بود و او با حق. همان علی که در خانه خدا دیده به جهان گشود. همان علی که حتی مادرش هم “فاطمه” بود. همان علی که همسرش فاطمه، مادر حسین بود و همسرش فاطمه، مادر عباس. همان علی که فقط او در کعبه باید به دنیا می آمد و لا غیر. آری! عدالت این است که علی با همه فرق داشته باشد. علی دردانه خداست. علی یکی یک دانه خداست. این فقط علی است که باید در خانه خدا به دنیا آید. به این مقام که می رسد، کعبه باید ادب کند و شکافته شود. باید راه دهد به فاطمه بنت اسد تا علی در خانه خدا در خانه خود خدا به دنیا بیاید. جای این شکاف هم الی الابد باید معلوم باشد تا همگان بدانند، اگر جان کعبه نباشد، و اگر ولایت نباشد، کعبه به جز سنگ نیست. علی نشان دارد در خانه خدا. پلاک کعبه علی است. کلید این خانه دست علی است. پیامبران همه بنای خانه ای بودند که قرار است مولد علی باشد. خانه خدا یعنی زادگاه علی. این فقط ولی الله است که می تواند و باید در این خانه به دنیا بیاید. نام مادرش هم باید فاطمه باشد، نه اسم دیگری. شکاف خانه خدا هم برای همیشه باید معلوم باشد. خدا لابد خانه اش را بی این شکاف مقدس نمی خواهد، که کعبه در هر عصری و در هر نسلی، بی نشان از این نشانه نیست. ساحت کعبه امام است، کعبه به جز سنگ نیست. حجرالاسود به جز سنگ نیست… پس بیا! بیا ای دخت اسد! بیا ای مادر! بیا ای زن! ای فاطمه! ای که آبستنی علی را! بیا در خانه من! من خدای تو هستم و خدای علی! دوست دارم طفلی که در رحم داری، اولین جایی که می بیند، خانه خودم باشد. خانه ام را می گذارم در اختیار تو و علی. دوست دارم اولین جایی که صدای علی را ثبت می کند، بیت الله الاعظم باشد. خانه خودم باشد. دوست دارم علی در خانه من به دنیا بیاید. اراده کرده ام دیوار این خانه را بشکافم به یمن قدوم علی، که باب اصلی خانه من ابوتراب است. فقط هم علی می تواند از این شکاف رد شود و تو که مادرش هستی. حالا باید هاجر “سعی” کند، بلکه به جای آب، ابوتراب را ببیند. “زمزم” اولین زمزمه علی است در این عالم و دوست دارم اولین خنده و اولین گریه علی در خانه خودم باشد. دوست دارم خانه ام گهواره طفل تو باشد. من، خدای احد و واحد، خدای “لم یلد و لم یولد” خدای “قل هو الله احد” دوست دارم علی را. نام علی را. ناد علی را. سینجلی را. محمد دوست دارد علی را. عیسی و موسی و ابراهیم و نوح، علی را دوست دارند. عرش و فرش به نظاره نشسته. چه مبارک سحری! این خانه، خانه توست فاطمه! راحت باش در آن. داخل شو. دوست دارم علی را در خانه خودم به دنیا بیاوری تا فخر بفروشم به ملائک، که این، آن آدمی بود که شما به آن سجده کردید. آری! همین طفل. همین علی. همین علی که تا لحظاتی دیگر صدای گریه اش را خواهید شنید. راستی فاطمه! همین که علی به دنیا آمد، بخوان به اذن من در گوش عرش و فرش که “علی لای لای علی لای لای…”. راستی فاطمه! ای مادر علی! وقت این “علی لای لای” که اشک از چشمان گرمت سرازیر می شود، این چشم بارانی را تقدیم مادر طفل ۶ ماهه ای کن که “حسین” خون مطهرش را در ارض کربلا به دست گرفت و راهی آسمان من کرد تا از او قبول کنم این قربانی را. فاطمه! علی لای لای… علی لای لای! فاطمه! کعبه گهواره علی شده است؛ مبارک باشد بر تو، بر من و بر همه کائنات، اما امان از آن گهواره خالی، قنداق خونی… 

روزنامه وطن امروز/ ۲۵ خرداد ۱۳۹۰

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “اما سکوت، حق علی نبود. این همه بی معرفتی حق علی نبود. خدا علی را خلیفه می خواست، اما ما علی را راضی کردیم به سکوت. چه بد تا کردیم ما با علی. علی امام خوبی بود برای ما. ما مردم خوبی نبودیم برای علی. علی چاه را به ما ترجیح می داد. ما بهانه ها را به علی. روزی سرمای هوا را و دگر روز گرمای هوا را و همیشه هوای نفس را. همان نفس که علی کشته بود آن را در وجود خودش. همان علی که اصحاب پیامبر تنهایش گذاشتند. همان علی که هم خود جای مهر روی جبین داشت و هم دشمنانش.”

    اشک….

  3. سیداحمد می‌گوید:

    “علی دردانه خداست. علی یکی یک دانه خداست. این فقط علی است که باید در خانه خدا به دنیا آید. به این مقام که می رسد، کعبه باید ادب کند و شکافته شود. باید راه دهد به فاطمه بنت اسد تا علی در خانه خدا در خانه خود خدا به دنیا بیاید. جای این شکاف هم الی الابد باید معلوم باشد تا همگان بدانند، اگر جان کعبه نباشد، و اگر ولایت نباشد، کعبه به جز سنگ نیست. علی نشان دارد در خانه خدا. پلاک کعبه علی است. کلید این خانه دست علی است. پیامبران همه بنای خانه ای بودند که قرار است مولد علی باشد.”

    به به… به به…

  4. سیداحمد می‌گوید:

    لا اله الا الله…
    چه طور تمام کردی این مطلب را داداش؟
    چه کار کردی؟

    “علی لای لای….”
    “امان از آن گهواره خالی، قنداق خونی… “

  5. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “علی لای لای علی لای لای…”.
    آقای قدیانی! قلمی که این گونه از “علی”بنویسد،سجده ی شکر دارد،به جا آورید این سجده را…

  6. دانیال می‌گوید:

    حاج حسین سالار دمت گرم،حرفی برای گفتن نمونده. حکما خودت خوب میدونی با این مطلب چه کار کردی با دل مخاطبت. خیلی مخلصیم

  7. سیداحمد می‌گوید:

    “راستی فاطمه! ای مادر علی! وقت این “علی لای لای” که اشک از چشمان گرمت سرازیر می شود، این چشم بارانی را تقدیم مادر طفل ۶ ماهه ای کن که “حسین” خون مطهرش را در ارض کربلا به دست گرفت و راهی آسمان من کرد تا از او قبول کنم این قربانی را.”

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “عدالت بعد از علی یتیم شد.”

  9. فدایی رهبر می‌گوید:

    شب میلاد اسدالله الغالب ماه گرفتگی+نمازآیات+اطلاع رسانی فراموش نشود

  10. خیبری می‌گوید:

    علی یارتان باشد

  11. ط.عبدی پور می‌گوید:

    فقط اشک است که بعد از خواندن این مطلب سرازیر می شود ودیگر هیچ!
    علی نگهدارت

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    علی (ع) نگه دارت داداش جون . ازاونجاکه متنت یه حال با حال می خواد . فعلا تشکرکنم تابعد .

  13. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام به همه ستاره ها
    عید ولادت مولایمان امام علی (ع) به همه مؤمنین مبارک باد
    شیعیان عیدتان مبارک باد. چقدر زیباست این گره نامرئی بین کلمه شیعه و نام مبارک علی. دوست دارم روزی هزار بار فریاد بزنم من شیعه علی (ع) هستم. و به این موهبت خدادادی که از روز ازل قسمت من شد بخودم و به عالم ببالم. انشاء الله که سرباز و شیعه حقیقی آقا بمانیم .

  14. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    داداش شب عیدی نوشته تان اشک به چشمانمان آورد.
    بسیار زیبا بود . خداوند یار و یاور خودتان و قلمتان.

  15. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    این گفت که آمده به دنیا مولا
    آن گفت که می‌رود علی از دنیا
    پهلوی شکسته‌ای که دارد کعبه
    پهلوی شکسته‌ای که دارد زهرا
    میلاد عرفان‌پور

    عالی بود داداش؛ عالی!

  16. سیداحمد می‌گوید:

    به هر دو عالم کسی نباشد برای من آشنا تر از تو
    منم منم بی بهاتر از من، توئی توئی کیمیا تر از تو

    نوشته بر تیغ ذوالفقارت که جبر باشد در اختیارت
    و مرد عالم فقط تو هستی خود توئی لافتی تر از تو

    دمی که رفتی به دوش احمد تمامی کائنات گفتند
    کسی نبوده کسی ندیده کسی نرفته فراتر از تو

    به شوق رویت روم به هر سو، به ذکر یا حق به ذکر یا هو
    برای اثبات بودن او چه آیه ای بر ملا تر از تو؟

    تو را خدائی که آفریده درون آئینه ای کشیده
    تو وجه اوئی خودت بگو که کدام بنده خدا تر از تو

    جهان سراسر فقط تو هستی برای عالم مدد تو هستی
    ازل تو بودی ابد تو هستی، که دیده بی انتها تر از تو

    نوشتی از روزگار سیرم، برای تنهائیت بمیرم
    به چاه گفتی کسی نمانده برای من آشناتر از تو

    به کعبه تکیه بزن دوباره بگو که بودی، بگو که هستی
    که در زمین و زمان صدائی دگر نباشد رسا تر از تو

    “سیدحمیدرضا برقعی”

  17. صبا می‌گوید:

    “اما امان از آن گهواره خالی، قنداق خونی…”
    “اما عدالت و علی ۲ روح بودند در کالبد ذوالفقار.”
    عدل یعنی علی و علی یعنی عدل. عدل از وجود علی سرچشمه می گیرد.

  18. سیداحمد می‌گوید:

    بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

    نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی

    کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَیُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی

    بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ

    الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُاَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی

    بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إَِیاکَ نَستَعینُ یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ

    اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا

    قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهارُ یاقاهِرَالعَدُوّ یاواِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ

    یامُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ

    اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِوَاِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یاغیاثَ

    المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا

    اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ

    العالَمینَ.

  19. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سلام داداش حسین. خسته نباشید.
    به معنای واقعی این مطلبتون دلنشین بود. خیلی با احساس نوشته شده.
    درسته که خیلی اشکمون در اومد ولی تشکر بابت این متن زیبا.

  20. امیرمسعود می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی این اولین کامنتم برای شماست.آدرس سایتتون و کتاب نه ده و قطعه۲۶ شما رو پسر دائی عزیزم و مبصر شما بهم داده.
    اکثر مطالبتونو می خونم،عادت به کامنت گذاشتن ندارم ولی روز پدر شده و دلم گرفته،حس کردم اینجا جای خوبی برای به آرامش رسیدنه.آقای قدیانی پدر من جانباز شیمیائی بوده و چند سال پیش شهید شده.از زمین و آسمون دلم گرفته.خودم چند ماه دیگه پدر میشم ولی دلتنگ و بیقرار بابای مهربون خودم هستم.برای این دل گرفته دعا کنید.
    آقاسیداحمدجان مخلصم.

  21. مدیریت سایت گرداب می‌گوید:

    “یا قادر”
    مدیرمحترم وبلاگ “قطعه ۲۶″، برادر قدیانی

    با سلام و ادب
    ضمن تبریک میلاد امیرالمومنین علی(ع) و قدردانی از تلاش متعهدانه شما به اطلاع می‌رساند‌ این پست از وبلاگ جنابعالی با عنوان “کعبه گهواره علی است”، در بخش “در حاشیه” سایت گرداب قرار گرفت.

    با سپاس فراوان
    مدیریت سایت “گرداب”

  22. قاصدک منتظر می‌گوید:

    کسی که از ازل عشق تو کیمیا کرده
    دل مرا به ولای تو مبتلا کرده
    تو ای مبدل از سیئات بالحسنات
    مس گناه مرا عشق تو طلا کرده
    خوشا به حال کسی که از اول عمرش
    درون قلب تو یک گوشه دست وپا کرده
    کسی که گفت”علی مع الحق”از ایمان
    برای اخرتش فاطمه دعا کرده
    خودم به خانه دلم در نجف وقافیه…
    مرا دوباره هوایی کربلا کرده
    سلام بر لب عطشان سیدالشهدا
    به زخمهای فراوان سیدالشهدا

  23. قمر می‌گوید:

    علی همچنان در غربت است

  24. چترباز می‌گوید:

    درود بر قطعه بیست و ششی ها!
    و خدا قوت به حاج حسین قدیانی

    و درود بر شهدای بحرین که با همین موضوع به روزم و یا شاید هم به تعبیر داش حسین ” به شبم” :دی
    http://www.chatrbaz.ir

    یا علی

  25. م.طاهری می‌گوید:

    بغضی که این دلنوشت ایجاد می کند را آن پایان می شکند

  26. ترنج می‌گوید:

    همیشه جمله آخرت تیر خلاسی رو میزنه و محشر میشه…

  27. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سلام
    عیدتون مبارک
    دست علی ب همراه تون …
    ممنون ک هستین (:

  28. عماد می‌گوید:

    بسمه تعالی
    با سلام خدمت همه قطعه ۲۶ ها
    این عید را به همه شما تبریک عرض می کنم.
    یا علی سید علی

  29. فرهاد ترابی می‌گوید:

    عالی بود یاعلی یاعی مالک ملک دلی نام زیبای توشد رافع هر مشکلی یاعلی یامولا ای نگار زهرا یاحیدر یاحیدر یا مرتضی (ع) التماس دعا

  30. چشم انتظار می‌گوید:

    امام صادق (ع) :
    این که من ولایت امیرالمومنین علی (ع) رادارم ، برایم ارزشمندتر ازآن است که ، از فرزندان اوهستم .

  31. ترنج می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    بودن بین شما دوستان برام افتخاره
    از اینکه منو بین خودتون پذیرفتید ممنون
    به وبلاگم یه سری بزنید خوشحال میشم به اسم”نامه هایی برای پدرم”

  32. مقر 707 می‌گوید:

    سلام
    چه طوری حاج داداش حسین بچه بسیجی های قدیانی.
    به خدا من هر روز میام ها. فقط می خونم و لذت میبرم. ببخش که وقت ندارم هر روز نظر بذارم.
    ما همیشه قطعه بیست و ششی می مونیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.