نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
بگذریم که بعید است جنی وجود داشته باشد که بتواند پا به پای اسی پاتر بیدار بماند!
😀
ممنون داداش
سلام
عالی بود . واقعا عالی بود . خیلی خوش حالم که بالاخره شما یک موضع گیری شفاف تر در قبال این جریان نشان دادید . از هر نظر نوشته خوبی بود و باید به قلم شما آفرین گفت . در بین روزنامه نگاران و طنز نویسان بدون تردید بهترین طنز را در این حوزه شما نوشتید .
بهشت نصیبتان …
مکتب ایرانی /
قاعدتا” ازاون جایی که اجنه اساسا” اعتقادی به مکتب ایرانی ندارند ، قطع به یقین نه تنهاهیچ ارتباطی بااسی پاترنداشته بلکه درصددحذف اون هم هستند !
مدیریت انبیاء /
جریان انحرافی که درمدیریت انبیای الهی تشکیک ایجادکرده والبته عامل اصلی آن راحکومت های ظالم وفاسدمی داند ، چگونه می تواند با اجنه ای که حد و حدود جن بودن خود را می داند وپا را فراتر ازحریم های تعریف شده برای خود نمی گذارد ! ارتباط داشته باشد !
دولت های قبل /
این اجنه ورمال هایی که ازآن هانام برده شده اون قدرارتباطات کثیف وشیطانی با برخی دولت مردان ( سازندگی واصلاحات ) داشته اند ! که ننگ است برای جریان انحرافی ! که بااین گونه رمال ها ارتباط داشته باشد ، حداقل ارتباط عاطفی ندارد !
سلام
(از قرار ما در انتخابات,روی برگه ارای مان نوشتیم “احمدی نژاد”اما چه جوری نوشتیم “احمدی نژاد”که خوانده شد”مشایی”,احتمالا بیانگر ان است که این ماییم که با جن سر و کار داریم,نه جریان انحرافی!)
این جناب اسی پاتر با این همه مشغله کاری به یک دهم کاراشون هم برسند خود چیزی شبیه معجزه است.تازه ان قدر کم خوابی دارد که نه وقتشو داره ونه فکر کنم جنی باشد که بتواند پا به پای ایشون بیدار بمونه.در ضمن با این همه سهم که به ایشون تعلق می گیره ماشالله! وضعیت مالی طوری هست که برای رتق و فتق امورشون نیازی به جن نداشته باشند,مگر اجنه ول کن ایشون نباشند که اون امری الی حده است!مهمتر از این مسائل, وقتی حمایت ابلیس بزرگ هست ,کمک اجنه کیلویی چند!?
استدلال متقنی بود!
سلام
توی پاراگراف کم خوابی جمع ۱۹ ساعت بیداری و ۳ ساعت خواب میشه ۲۲ ساعت!
حاج حسین حواست کجاست؟ 🙂
بعدش نظر منو پاک کن
حسین قدیانی: باشه!
ممنون از شما خیلی عالی بود
سلام
اگه بازم سانسورنمیشم…..
الو
الو….
فکر کردم قطع شد!آهان
خیلی عالی بودولی سوز داشت…
یاعلی
چه تحلیل منصفانه ای. خوشمان آمد.
فقط اون پانوشت به تنهائی خودش یه متن طنزه.
سلام
” گفت و شنود ”
گفت: از فراخوان رادیو فردا و رادیو اسرائیل برای ۲۲ خرداد چه خبر؟!
گفتم: اعلام کرده بودند که در سکوت و بدون شعار و نشانه از ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر ۲۲ خرداد در پیاده روی خیابان ولی عصر(عج) راه بروند! که این کار همیشگی مردم است و به فراخوان رادیو اسرائیل ربطی ندارد.
گفت: سایت های ضد انقلاب نوشته اند عده زیادی آمده بودند ولی هیچکدامشان هیچ عکسی منتشر نکرده اند!
گفتم: فقط یکی از سایت ها، یک عکس منتشر کرده که در آن مردها با پالتو و کاپشن زمستانی دیده می شوند!
گفت: ولی در گرمای ۲۲ خرداد که هیچکس پالتو و کاپشن نمی پوشد!
گفتم: آدم شارلاتانی بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ نزد مرحوم آیت الله کاشانی رفت و ادعا کرد؛ من به حمایت از شما آمده بودم که چند تا تیر خوردم و پالتویی را که با آتش سیگار سوراخ کرده بود به عنوان سند نشان داد. مرحوم آیت الله کاشانی گفت؛ اولاً؛ اگر اینهمه تیر خورده ای چرا نمرده ای؟! و ثانیا؛ کدام احمقی در گرمای ۲۸ مرداد پالتو می پوشد؟!
دلایلتون برای اثبات عدم ارتباط اسی با جن منطقی بود. خوب این مشکل اساسی مملکت هم حل شد. اسی رو نجات دادید. من اگه جای اسی بودم حتما به عملیات کارت به کارت فکر می کردم. این متن اون هم در کیهان لطف بزرگی به اسی بود.
یه چیزی هست چند وقته می خوام بگم نمی شه
چند وقت پیش که در لبنان سید حسن نصرالله کنفرانس داشت تو سخنرانیش هر وقت می خواست سخنی ازحضرت ماه بگه می کفت امام خامنه ای جالب اینه که شبکه پرس تی وی هم تو تیتر خبرش نوشته بود امام خامنه ای ولی امان از این رسانه رسمی خودون همیشه میگه آیت الله خامنه ای حتی تو ترجمه ی صحبت های سید حسن هم می گفت آیت الله خامنه ای
ای وای خدا انگار دیگران قدر این نعمت رو بیشتر از ما می دونند
نمی دونم این کامنتو عمومی می کنید یا نه
داداش حسین به خدا این روزا خیلی نگرانم البته از آینده انقلاب نه چون خود امام گفتن به این انقلاب هیچ آسیبی نمی رسه حالا این جریانها بیان و برن ولی خبرهای خوبی از دولت و احمدی نژاد به گوش نمی رسه تو تلویزیون و اینترنت و کوچه و بازار پر شده از انواع حرفایی که آدم نمی دونه کدومش راسته کدومش دروغ می دونید بدیش چیه اینه که زبون بعضی ها جلوی ما دراز شده “دید گفتیم ” ها زیاد شده از همه بدتر اینه که همه این هارو می زارن به حساب حمایت آقا از احمدی نژاد
همه چی رو اعصاب آدمه این روزها اصلا دوست ندارم جایی برم آخه همه منتظرن یه چیزی بشه بعد … آخه بعضی ها انصاف ندارن تا اتفاقی میوفته کل نظام رو می برن زیر سوال
سال ۸۸وقتی به احمدی نژاد رای دادم بین خیلی ها شدم خائن خیلی ها برام قیافه گرفتن که اینم آره ولی من به کسی رای دادم که مرجع تقلیدم رهبرم بهش رای داده بود حالا دیگران هرچی می خوان بگن مهم نیست ولی الان همین آقای دکتر داره دل رهبر رو به درد میاره وای که دارم سر درد می گیرم از دست کارهای این آقایون
در برهه ی حساس کنونی وظیفه ی ما چیه بالاخره از کی و چی باید حمایت کنیم ؟
سرمای تابستان ! (گفت و شنود)
گفت: از فراخوان رادیو فردا و رادیو اسرائیل برای ۲۲ خرداد چه خبر؟!
گفتم: اعلام کرده بودند که در سکوت و بدون شعار و نشانه از ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر ۲۲ خرداد در پیاده روی خیابان ولی عصر(عج) راه بروند! که این کار همیشگی مردم است و به فراخوان رادیو اسرائیل ربطی ندارد.
گفت: سایت های ضد انقلاب نوشته اند عده زیادی آمده بودند ولی هیچکدامشان هیچ عکسی منتشر نکرده اند!
گفتم: فقط یکی از سایت ها، یک عکس منتشر کرده که در آن مردها با پالتو و کاپشن زمستانی دیده می شوند!
گفت: ولی در گرمای ۲۲ خرداد که هیچکس پالتو و کاپشن نمی پوشد!
گفتم: آدم شارلاتانی بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ نزد مرحوم آیت الله کاشانی رفت و ادعا کرد؛ من به حمایت از شما آمده بودم که چند تا تیر خوردم و پالتویی را که با آتش سیگار سوراخ کرده بود به عنوان سند نشان داد. مرحوم آیت الله کاشانی گفت؛ اولاً؛ اگر اینهمه تیر خورده ای چرا نمرده ای؟! و ثانیا؛ کدام احمقی در گرمای ۲۸ مرداد پالتو می پوشد؟!
با اجازه آقا سید
ساعت: ۱۳:۱۰
افراد آنلاین: ۲۶ نفر
استاد ! گوارایت باد … (نکته)
از «دیوجنس حکیم» – فیلسوف یونانی/۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح(ع)- حکایت کرده اند که وقتی شنید دیوانه ای زبان به مدح او گشوده است، سر از تاسف به گریبان کشید و با خود اندیشید «مگر چه کار احمقانه ای از من سرزده است، که دیوانگان بی سرو پا را خوش آمده و آن را شایسته تقدیر دانسته اند؟! انتظار آن بود که دیوانگان، زبان به ملامت من گشایند و ناسزا نثارم نمایند.»
انتظار آن روز «دیوجنس» که معکوس از آب درآمده بود، این روزها درباره استاد گرانقدر، علامه محمدتقی مصباح یزدی به روال منطقی رخ نموده و حاشیه نشینان جریان انحرافی زبان به ناسزاگویی علیه ایشان گشوده اند. ناسزاگویی جریان انحرافی به استاد با توجه به هویت وابسته و از پرده بیرون افتاده این جریان، اگرچه در شنیدن تلخ و ناگوار است ولی به قول حضرت امام راحل – رضوان الله تعالی علیه- نشانه درستی و سلامت راهی است که علامه مصباح یزدی به صلابت پیموده و می پیمایند. برادر عزیزم آقای ابراهیم حاج محمد زاده از فرماندهان ارشد سپاه در دوران جنگ تحمیلی که چند سالی در زندان سیاسی رژیم طاغوت با یکدیگر همبند بودیم و ۴ سال قبل از دستگیری با مشاهده انحراف سازمان منافقین از این سازمان جدا شده بود می گفت: روزی با مسعود رجوی برای شنیدن سخنرانی استاد شهید، مرتضی مطهری به حسینیه ارشاد رفتیم و بعد از سخنان آن شهید بزرگوار، وقتی سرکرده منافقین تقدیر و تمجید من از استاد را مشاهده کرد، زبان به بدگویی علیه ایشان گشود و تهمت های ناروایی را متوجه استاد کرد. او می گفت؛ سازمان به این نتیجه رسیده بود که اگر هوادارانش پای سخنان استاد مطهری بنشینند، به نفاق این سازمان پی می برند و از آن جدا خواهند شد و از سوی دیگر منافقین نمی توانستند این واقعیت را برای هواداران بازگو کنند. بنابراین تصمیم گرفتند که با تهمت پراکنی و فحاشی و ناسزاگویی به استاد مطهری هواداران را از نزدیک شدن به آن استاد بزرگوار بازدارند.
منافقین بعد از انقلاب اسلامی نیز از همین ترفند علیه شهید مظلوم، آیت الله دکتر بهشتی در سطح گسترده ای استفاده کردند تا آنجا که حضرت امام(ره) بعد از شهادت شهید بهشتی، مظلومیت آن شهید بزرگوار را سخت تر از شهادت ایشان دانستند.
جرم شهید مطهری و شهید بهشتی آن بود که بیشتر و پیشتر از دیگران به هویت واقعی سازمان منافقین و پیوند این سازمان تروریستی با بیگانگان پی برده بودند و آگاه کردن مردم از این هویت وابسته و پلشت را وظیفه خود می دانستند. این دقیقاً، همان به اصطلاح جرمی است که حضرت علامه مصباح یزدی- از نگاه جریان انحرافی- مرتکب شده است و معرفی این جریان انحرافی و پیوند خورده با دشمنان بیرونی را وظیفه خود دانسته است. وگرنه تا چند ماه قبل، اعضای این جریان انحرافی با کمتر از پیشوند «علامه بزرگوار»، «حضرت آیت الله» و امثال آن از استاد، یاد نمی کردند!
و بالاخره، اگرچه در این باره گفتنی های بسیاری هست که برای همگان شنیدنی است و دیر نیست روزی که این گفتنی های شنیدنی درباره هویت واقعی جریان انحرافی و پیوندهای بیرونی آن گفته شود، ولی در این وجیزه تنها به این سخن خطاب به حضرت آیت الله مصباح یزدی بسنده می کنیم که؛ اگر خدای مهربان – نستجیربالله- شما را دوست نمی داشت، مدال پرافتخار کینه توزی جریان انحرافی علیه حضرتعالی را بر سینه دریایی و لبریز از زلال بصیرت و معرفت شما نصب نمی فرمود. استاد ! گوارایت باد …
حسین شریعتمداری
سلام حاجی…
بعد از کلی غیبت …
بالاخره اومدم
با سلام
آفرین بر قلم توانا و روشنگرتان
الحق که یک فرزند شهید واقعی هستید.
اندیشه تان روشن و قلمتان برنده باد.
التماس دعا
سلام علیکم
خداقوت
خوشمان میاد که یکی به نعل زدید و یکی به میخ؟؟؟
هم برو بچ جریان انحرافی رو خوشحال کردید و هم از اسی پاتر گرامی دفاع کردید…
عالی بود مثل همیشه…
ش
ه
ا
د
ت
ن
ص
ی
ب
ت
ا
ن
از آنجایی که شیطان از جنیان است، پس شیطان بزرگ هم همان جن بزرگ است پس فرضیه شما باطل و اسی پاتر همچنان با اجنه مرتبط است!
سری هم به ما بزنید!
نفوذ انقلاب اسلامی به رهبری امام خامنهای در عمق استراتژیک دشمن
{بگذریم که بعید است جنی وجود داشته باشد که بتواند پا به پای اسی پاتر بیدار بماند!}
خیلی قشنگ و طنازانه بود.
دارم فکر می کنم که این طنزها چگونه به ذهن تان می رسد؟
جناب آقای روزبه جعفری!
{خیلی خوش حالم که بالاخره شما یک موضع گیری شفاف تر در قبال این جریان نشان دادید.}
آقای قدیانی همیشه موضع شفاف داشتند در قبال این جریان.شما احتمالا نوشته های شان را کامل پیگیری نمی کرده اید.در این قطعه آن قدر متن طنز و جدی و تحلیلی و …خوانده ام درباره ی این جریان که شده ام یک پا کارشناس برای نقد این جریان.
سلام. با دو تا پست جدید به روزم.منتظر نقدتان هستم.حتما نقد کنید متن ها رو.
http://www.medadshami.ir
یا علی
امروز که سایت کیهان دیر آپ شد و نیمه های شب نتوانستیم این مطلب را در سایت بخوانیم، صبح در اداره مطلب را در روزنامه خواندم.
و شما چه می دانید خواندن متنی جدید از داداش حسین، در آغاز کار اداری چه لذتی دارد!
ممنون داداش، چه حالی کنه اسی با این متن.
###############################################
من قبلا خطاب به کروبی می گفتم خیلی باید خوشحال باشه که داداش حسین با قلم زیباش اونو مخاطب قرار میده و طنزهای تمیزی براش می نویسه،
حالا همون حرفو به اسی میزنم!
آقا اسی برو حالشو ببر که داداش حسین ما چنین متنی برات نوشته!!! 🙂
دیگر جانی در بدن نداریم ۹دی را نیز بستن!!!
خدایی هفته نامه ایی به اندازه ی ۹دی موفق و منتقد نبوده و نیست!!!
خدا رحمتش کند!!!
موفق باشید. یاعلی(ع)
این جا آسمان است…
ستاره ها همه ی دلخوشیّشان این است
شبی به سمت یکی شان قمر نگاه کند
اگر که نوبت نجمی رسد شبی،دیگر
نگه به مه ز سر شوق تا پگاه کند
ستاره با دل مجنون و دیده ی پرخون
دو چشم بسته ز لیلی طواف ماه کند
دل ستاره بزرگ است بر خلاف زمین
ز سبزیِ دل او خاستن گیاه کند
قمر همیشه کند سر فدائی خورشید
برای طوف حریمش حساب ماه کند
ز زهره و زحل و غیر،نائبش ماه است
و با قمر،خودِ او گردش سپاه کند
تو را اگر سر عهدی بود به حضرت ماه
چراغ تو شب اهل ریا سیاه کند
اگر به دل تو تمنا ز یرزقون داری
گمان مکن که تنت اندکی رفاه کند
همیشه بوده نوامان به ندبه های فراق
که ما فدائیِ ارواحُنا فِداه کند!
هماره باید از او خواست تا به وقت عمل
ز بند تن برهاند وَ خصم جاه کند
امان ز لحظه ی غفلت چو او بود شاهد
که یوسفش به امان قصد و عزم چاه کند
اگر شبی ز سما،توشه ی سفر بندد
ستاره ها همه عزمی به کوره راه کند
و بیت ها که ندارد به حال من فرقی
بصیرت است که باید عدو تباه کند
******* ********
اگر به سر بودت جان!،هوای شمس بخوان
دعا به جمعه به سانی که سنگ آه کند
——————-
مریم سرآبادانی
buyebarunatresib.blogfa.com
دم و قلمت گرم برادر
علی علی…
سلام داداش حسین
اولا عید مبارک
منم یه جورایی با عطشان هم دردم
توی دانشگاه همه جبهه گرفتند و میگند دیدید گفتیمو باید فاتحه ی این دولتو خوندو چه و چه و بعدش ختم میشه به جاهایی که نباید بشه….
توی فشار امتحانات چیزی که واقعا خسته ام میکنه همین حرفاست …میگید من چه کنم؟
واقعا وبلاگ باحالی دارید ما رو هم دعا کنید تا بتونیم مثل شما موفق باشیم .