عادت بد ماست؛ جلوی نام بدها ضربدر می گذاریم اما اخبار مرتبط با خوبها را پوشش نمی دهیم.
http://aks98.com/images/osgttg336enzp4zbmm6.jpg
http://aks98.com/images/bvty9opgm18s3nh4lox5.jpg
دیوونه داداشی/ امام صادق علیه السلام: هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن منتظر فرج هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما (اعراب) آن را وانهادید.
منبع: بحار، جلد ۵۹ صفحه ۹۲
(۱۵ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سجاد، سرباز ماه/ قسمتی از نامه حضرت امام خمینی(ره) به سید احمد خمینی: از وصیت های من که در آستان مرگ (هستم) و نفس های آخر را می کشم به تو که از نعمت جوانی برخورداری آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و آنانکه به حب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمی گذارند و مجالس و محافل شان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن که تاثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذیر است و سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل می کند، پرهیز نمایی که با خو گرفتن با این مجالس ممکن است از انسان سلب توفیق شود که خود مصیبتی است جبران ناپذیر.
(۹ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
شیخ الشیوخ از وبلاگ گروهی آنتی بالاترین/ در پایان ارشاد القلوب نقل شده است؛ خداوند در شب معراج از پیامبر پرسید: ای احمد آیا میدانی بهترین شادمانی کدام است؟ و جاودانه ترین زندگی چیست؟
ندا آمد: بهترین شادمانی آن است که انسان همیشه مشغول به ذکر من باشد و از آن خسته نشود و نعمتهای مرا فراموش نکند و مرا بشناسد و شب و روز به دنبال جلب رضایت من باشد و جاودانه ترین زندگی این است که، همیشه مراقب نفس خویش باشد تا دنیا نزد او کوچک و بی ارزش شود و آخرت نزد او بزرگ و با ارزش گردد، خواسته مرا برای خواسته خودش ترجیح دهد و به دنبال رضایت من باشد و مرا آنچنان که هستم بزرگ بداند، همیشه متذکر علم و اطلاع من به خودش باشد. در لحظه، لحظه شب و روز پیشامد گناه مرا مراقب خویش بداند و آن چه را که نمی پسندم از قلبش بدر کند، باشیطان و وسوسه هایش مخالفت کند، شیطان را در قلبش جای ندهد. وقتی این کار را انجام داد قلبش را با جام محبت سیراب میکنم تا غیر مرا در قلبش جای ندهد و ذکر و فکر وهمت و سخن اش پیرامون نعمتهایی باشد که به بندگان محبوبم ارزانی داشته ام. چشم قلب و گوشش را می گشایم تا با قلبش بشنود و با آن به جلال عظمت من خیره شود. دنیا را برایش تنگ و کوچک مینمایم و لذّات دنیا را برایش بی ارزش و خوار می کنم تا از آن ها نفرت داشته باشد و از دنیا و آنچه در آن است بر حذرش می دارم، آن طور که چوپان گوسفندانش را از چراگاههای کشنده حفظ می کند. اینجاست که از مردم فرار می کند و از دنیای فانی به جهان باقی میرود و از خانه شیطان به منزل رحمان می شتاید، و او را با هیبت و عظمت زینت می بخشم. این بهترین شادمانی وهمان زندگی جاودان است و این مقام والای کسانی است که به خواسته خدا راضی اند.
(۱۲ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
چشم انتظار/ شهید مدرس می گفت: اگر من نسبت به بسیاری از اسرار، آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم، برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع کم کنید، آزاد می شوید. باید جان انسان از هر گونه قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید.
منبع: مردان علم درمیدان عمل
(۹ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سجاد، سرباز ماه/ قسمتی از نامه امام خمینی به سید احمد؛ فرزندم! با قرآن این کتاب بزرگ معرفت آشنا شو. اگر چه با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب، محبوب است، اگر چه عاشق و محب، مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه این که قرآن کتاب ما است به سجده رویم از عهده بر نیامده ایم.
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سیدمرتضی/ شب عاشورا است، عباس در خدمت اباعبدالله(ع) نشسته است. در همان وقت یکی از نفرات دشمن نزدیک میآید و فریاد میزند: عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند. عباس میشنود، ولی مثل اینکه ابداً نشنیده است، اعتنا نمیکند، آنچنان در حضور حسین(ع) مودّب است که آقا به او فرمود: «جوابش را بده، هرچند فاسق است!»
جلو می آید، میبیند شمر بن ذی الجوشن است. روی یک علاقة خویشاوندیِ دور که از طرف مادر با عباس دارد -هر دو از یک قبیله اند- وقتی از کوفه آمده است، به خیال خودش امان نامهای برای ابالفضل و برادرانِ مادری او آورده است؛ به خیال خودش خدمتی کرده است. تا شمر حرف خودش را گفت، عباس پرخاش مردانه ای به او کرد و فرمود: «خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است، لعنت کند! تو مرا چه طور شناخته ای؟ دربارهی من چه فکر کرده ای؟ تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امام و برادرم، حسین بن علی را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو، آن دامنی که ما در آن بزرگ شده ایم و آن پستانی که از آن شیر خورده ایم ، ما را اینطور تربیت نکرده است.»
منبع: برگرفته از کتاب گفتارهای معنوی، ج ۲ صفحه ۸۵
صلوات: برای معرفت و ادب علمدار کربلا، یل ام البنبن
(۴ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سلامت تن زیباست اما پرنده عشق، تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشد و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شود؟ و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
(۹ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
۱- نمازهای پنج گانه را در پنج وقت بخوانید. نماز شب را حتما بپادارید.
۲- روزهای دوشنبه و پنج شنبه را حتی المقدور روزه بگیرید.
۳- اوقات خواب را کم کرده و بیشتر قرآن بخوانید.
۴- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل شوید.
۵- به تهیدستان انفاق کنید.
۶- از مواضع تهمت دوری نمایید.
۷- در مجالس پرخرج و باشکوه شرکت نکرد و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید.
۸- لباس ساده بپوشید.
۹- زیاد صحبت نکنید. دعاها را زیاد بخوانید. خصوصا دعای روز سه شنبه را.
۱۰- ورزش کنید.
۱۱- بیشتر مطالعه کنید.
۱۲- دانش های فنی را بیاموزید.
۱۳- دانش تجوید و عربی را بیاموزید و در هر زمینه ای هوشیار باشید.
۱۴- کار نیک خود را فراموش کنید. گناهان گذشته را به یاد آورید.
۱۵- از نظر مادی به تهیدستان و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.
۱۶- از اخبار روز دنیا و مربوط به مسلمین با اطلاع شوید.
(۶ دیدگاه)
- بایگانی: یمینعادت بد ماست؛ جلوی نام بدها ضربدر می گذاریم اما اخبار مرتبط با خوبها را پوشش نمی دهیم.
http://aks98.com/images/osgttg336enzp4zbmm6.jpg
http://aks98.com/images/bvty9opgm18s3nh4lox5.jpg
به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
(۲۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
(۲۴ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
(۲۶ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
(۳۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
(۸ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
(۱۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
سلام خدا بر داداش حسین
سلام خدا بر همه عاشقان و شیفتگان حسین(ع)
مخصوصا سعید جلیلی
سلام بر حسین*
چشم دشمنای داداش حسن قدیانی کور شه الهی
“لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم”
هرندی یک چیز دیگر است. تولد جریان اصولگرایی محصول روشنگریهای کیهان و شریعتمداری و هرندی بود.
از حماد بن عثمان گوید:
شنیدم امام صادق (ع ) مى فرمود:
هر که چون نماز بامداد گزارد، صد بار بگوید:
ماشاءالله کان لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم
(آنچه خداوند بخواهد، خواهد شد و هیچ نیرو و توانى ، جز با کمک او نخواهد بود)،
در آن روز خود بدى نبیند.
شیخ شهید از حضرت رسول اکرم (ص ) نقل کرده که فرمود:
شیطان بر دو قسم است :
شیطان جنى ، که با گفتن “لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم “از شما دور مى شود.
و
شیطان انسى ، که آن هم از شما دور مى شود با فرستادن صلوات بر محمد و آل او “اللهم صل على محمد و آل محمد”
دمت گرم داداش حسین. کلا با یک خط بحث را از این بدها بردی به طرف این خوبها. همه اینها که نام بردی مثل گل می مانند و عمرشان به کوتاهی گل مباد.
خدایا از تو بخاطر افرینش داداش حسن تشکر میکنیم
……………………….
عجب ذهن خلاقی داری شما داداش حسین اما من باقری لنکرانی را حتی از هلو خوشمزه تر می دانم.
سلام اقای قدیانی
دلنوشته هاتون روح مارا غذاست.
سلام
یک جمله به اندازه ی یک هفته مطلب نویسی درباره ی فضایل این اشخاص
ولی صفار یه چیز دیگست
یا علی
بر دشمن ولایت لعنت
باقری لنکرانی = معجزه افرینش= مرد بهشتی=تقوا= نور
به نام خدا
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و احفظ قائدنا امام الخامنه ای
سلام علیکم
نمیدونم شاید به خاطر اینه که خیالمون از بابت وفاداری شون به رهبری خیالمون راحته انشأالله خدا ما رو ببخشه
عالی بود
مثل همیشه.
لنکرانی -صفارهرندی- سعید جلیلی میخوامتون خیلی زیاد
جلسه سران فتنه در حمام عمومی!
حسین قدیانی
تنی چند از سران فتنه به همراه خواص بی بصیرت با حضور در حمام عمومی ضمن استحمام به بررسی جدیدترین راهکارهای برون رفت فتنه سبز از بحران پرداختند.
در ابتدای این مراسم شیخ بی سواد که به اشتباه حمام نمره رفته بود توجیه شد و در عین حال گفت: من حضور خود را در حمام عمومی یک فداکاری بزرگ می دانم! آنگاه مهندس پشت ممد تمدن را کیسه کشید. در همین حین هادی غفاری که با تفنگ بادی به حمام آمده بود هدف خود از آوردن تفنگ بادی به حمام را تخلیه چاه در اثر آبگرفتگی خواند. وی که داشت لیف می کشید از علی مطهری خواست روی سرش آب بریزد که پنجمین فرزند هاشمی با اشاره به بند بودن دستش به لنگ حمام از این کار خودداری کرد. نامبرده گفت: ریش ریش شدن بخشهایی از لنگ حمام به خاطر حرفهای احمدی نژاد در مناظره است! وی با اشاره به قیافه صاحب حمام وی را از لشکریان عمر سعد خواند و در عین حال دلاک حمام را از عناصر سپاه معاویه دانست!
به گزارش خبرنگار حوزه حمام “قطعه ۲۶″ در ادامه ممد تمدن با اشاره به نقش سنگ پا در توسعه فضای سیاسی کشور از مهندس خواست آرام تر کیسه بکشد، که مهندس گفت: من اسیر این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد.
ممد تمدن استفاده از روشور در حین کیسه کشیدن را اقدامی در چهار چوب قانون اساسی خواند و گفت: با بگیر و ببند و ارعاب، چرک بدن از تن آدم در نمی آید. وی افزود: عده ای به اسم کیسه کشیدن با شامپو زدن مخالفت می کنند و عده ای هم به نام دفاع از سنگ پا به جنگ شامپو صدر صحت رفته اند که هر دوی این دیدگاهها افراطی و مخالف با جامعه ای عاری از خشونت است. مهندس هم چرکهای بیرون آمده از پشت ممد تمدن را “چرکهای خداجو” خواند و با انتقاد از مقایسه سران فتنه با طلحه و زبیر از ممد تمدن خواست با تشت روی سرش آب بریزد.
مهندس نحوه لیف کشیدن ممد تمدن را ناشیانه خواند و با اشاره به رفتن چیز در چشمش، به نقش لباس شخصی ها در این حادثه پرداخت. مهندس در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: خشک!
این گزارش می افزاید؛ آنگاه شیخ از “نمره” به حمام عمومی آمد و رفت زیر دوش اما به دلیل جوش بودن آب شیر، شیخ سوخت و در حالی که عصبانی به نظر می رسید گفت: به شما که عرض می کنم من کلا غلط کنم با شما حمام بیایم. در همین لحظه و در حالی که کل حمام عمومی را بخار گرفته بود، آقای پرسه در مه از دلاک خواست که او را یک مشت و مال حسابی بدهد اما دلاک با انتقاد از مواضع دوگانه آقای پرسه در مه، کلید کمد وی را کف رفت!
که همین اتفاق باعث شد فضای حمام تا ساعتی متشنج شود. گفتنی است صاحب حمام با اخراج خواص بی بصیرت از حمام عمومی از ایشان خواست به “نمره” بروند تا در فتنه بعدی نمره بهتری بگیرند!
لازم به ذکر است تا لحظه تنظیم این خبر هنوز شیخ در حمام عمومی مانده است!
سلامتی هر سه
بویژه سعید جلیلی
صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هر کس دلش در گرو ولایت باشد ، هیچگاه نامش از خوبان عالم خط نخواهد خورد
با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شب فتنه می در خشد چون ماه
در هر نفسم برای او می خوانم
لا حول و لا قوه الا با الله
لا حول و لا قوه الا با الله
لا حول و لا قوه الا با الله
لا حول و لا قوه الا با الله
لا حول و لا قوه الا با الله
لا حول و لا قوه الا با الله
سلامتی داداش حسین بچه بسیجی ها هم بفرست صلوات قشنگه رو
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط بهی علمک
فقط سعید جلیلی، بعد هم صفار، یعدشم باقری البته اول خود داداش حسین!
علی مطهری بصیرت را از حسین قدیانی اموز اگر طالب فرزند شهید بودنی.
تایید کن برادر
یار ماه و دشمن اغیار؛ صفار
نور این کرانه؛ لنکرانی
جلال ایستادگی؛ جلیلی
هرندی هرندی هرندی هرندی
اول لنکرانی
اخرم لنکرانی
دوست دارم لنکرانی
فقط باقری لنکرانی و اون دوتای دیگه هم عالی اند.
هرندی عالی است.
مختصر و مفید به این میگن داش حسین دمت مرسی
جمع خوبان جمعه گلشون که داش حسینه کمه
صفار و حسین قدیانی و لنکرانی و جلیلی
به به چه شودددددددددددددددددددددددددددددددددد
لعن علی عدوک یا حسین — ه..می و خاتمی و میر یزید
فقط خود داداش حسین. من به ایشان رای می دهم.
با سلاممممممممممم
و عرض ادببببببببببببب
خدمت داش حسین خودمممممم
این ۳ تا که نظیر ندارن ………………..
ای ول به داداش حسین که ورق بازی را برگرداند. همه این ۳ نفر و خودت رو عشقه.
اومد پیشم
حالش خیلی عجیب بود
فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت :حاج آقا دوتا سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: ینی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حاسب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جونا و آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز وخوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و
قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن
خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
گفت: اما سوال بعدیم اینه که من با یاد مرگ آدم شدم
دیگه دین به چه درد من میخوره و یا اینکه با من چی میکنه؟
گفتم: اتفاقا دین به درد آدما میخوره نه غیر آدما، تازه شما از این به بعد
با دین عاشق میشی
بزرگترین کار دین عاشق کردنه عاقلهاست
و انسان کامل یعنی بشر غرق شده در دریای عشق و عقل
خنده ی زیبایی روی لبش نشست
انگار چشمهاش پنجره شده بود به رو به اقیانوس آرام
مثل خودش آرام آرام آرام
خدا حافظی کرد و تشکر
داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم
با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!
هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم
گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم
گفتن: نه
گفتم: خارج چی؟
و باز گفتند : نه!
خلاصه حاجی مارفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
باز خندید و رفت
رفت و دل منو با خودش برد
اونقدر افراد خوب زیادند که نمیشه نام برد! ما بدها را جدا میکنیم الباقی خوبند!
رای ما در انتخابات ریاست جمهوری ۴ سال بعد
“محمد جواد لاریجانی”
۳ قوه را بدیم دست این ۳ تا داداش
ایت الله لاریجانی که دیوانشم
محمد جواد لاریجانیم که خیلی محشره
علی لاریجانی؟!؟!
به نظر من صفار. اصلا نه، هر ۳ نفر خوبن. اما داداش حسین یه هلوی دیگس!
همایش تقدیر از خبرنگاران که با حضور رئیسجمهور کشورمان و جمعی دیگر از مسئولین برگزار شد، علاوه بر هدایای در نظر گرفته شده از سوی دکتر احمدینژاد و وزیر ارشاد برای خبرنگاران، به نوبه خود حواشی جالبی را نیز به همراه داشت.
در این مراسم و پیش از آوازخوانی علیرضا افتخاری، استاد آواز موسیقی اصیل ایرانی خطاب به رئیسجمهور گفت:
آقای رییس جمهور دوستت دارم، خیلی دوستت دارم. این حرف را از روی خودستایی و تکلف نمیگویم بلکه ازدلم برخاسته و حرف دل من است.
این خواننده شناخته شده همچنین در اشاره به مواضع احمدینژاد عنوان کرد:
شما رئیس جمهور شجاعی هستید بدانید امروز چشم ۶ میلیارد انسان به شما است. آقای احمدینژاد زمانی که رئیسجمهور شدید، خیلی جوان بودید و اکنون پیرشدید. مرحبا برشما.
همچنین افتخاری پس از اجرای قطعاتی در وصف شهدا و هنگامی که از روی سن پایین آمد، رئیسجمهور را به گرمی در آغوش گرفت.
احسنت به علیرضا افتخاری این هنرمند مومن و انقلابی .
پس حسین شریعتمداری را چرا نیاوردی؟
سلام داداش . به ترتیب علاقه ام بگم ؟
داداش حسین قدیانی صفار هرندی باقری لنکرانی سعید جلیلی
اولی سه ستاره دومی و سومی دو ستاره چهارمی یه ستاره !
اسپندش خوشگلتره.
نظر من راجع به لنکرانی مثل بچه ها خیلی مثبته
بنظرم ارباب حسین(ع) هم اقای لنکرانی را دوست داره
یادم نمیره پرچم سرخ یا حسین را که گویا هرساله تعویض میشه اینبار ارباب هدیه داد به باقری لنکرانی .
و یادم نمیره که لنکرانی اشکی میریخت و اشکش را با پرچم سرخ یا حسین پاک میکرد .
سلام داداش حسین.ببخشید چند وقتیه نیومدم عرض ارادت.
ای خدا! داداش حسین بشه رئیس جمهور! ملت همه قلم به دست میشن! اصلا من به کسی رای میدم که داداش حسین رو بکنه معاون اول خودش.
عاشق همشونم.
عاشق همتونم.
یا علی علیه السلام
تا با مشایی هستی ……….. احمدی ما نیستی
سلام خوبین داداش حسین؟
اسمتون رو توی پیشخوان دیدم گفتم سلام و خسته نباشید عرض کنم خدمتتون
التماس دعا
اصلا هیچ کدوم. فقط شیخ بیسواد! یاه یاه یاه!!
هرندی. فقط هرندی بعد جلیلی بعد داداش حسین قبلش باقری لنکرانی اول از همه کروبی!
همه عالی اند اما باقری لنکرانی بهتر است.
جلوی اسم بدا ضربدر میزاریم تا زشتیشونو همه خوبا ببینن و بد نشن . که اگه بد بشن روی هویتشون ضربدر میزنیم و از قطار یاران ماه پیادشون میکنیم . فرقی نداره کی با شه و با کی عکس داشته باشه .
اما بهتره به خوبه هم صد آفرین بدیم تا خوب بمونن تا ببینن اون بدا هو دلشون بسوزه که مردم اینا رو دوست دارن .
پس صد افراین بر جلیلی و لنکرانی و هرندی
خوب درسم رو پس دادم حاج حسین ؟
بسم الله
فقط هدف عرض ارادت بود . یاعلی
یه جمله هم بذارم یه کم معنوی بشه عمل به دستور اول ماه رجب داداش حسین گل.
اللهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فی ما بقی منه .
التماس دعا از همه ستاره ها به خصوص داداش حسین عزیز.
اللهم وفقنا فی نصرت دیننا و قائدنا
حداد هم خوبه …خوبا زیادن
میشه امیدوار بود!!
داداش حسین هر چی میخوام برم توی این وب که ادرس دادی کامنت بذارم چرا نمیشه؟
من با حرف های جلیلی به وجد میام
سعید قاسمی هم محشره
نادر طالب زاده ،حسن عباسی،شریعتمداری هم کسانی هستن که من از خوندن مطاللبشون وگوش دادن به حرفاشون
نمیگذرم
صفار هرندی هم که عالیه
هه هه 🙂
ساعت ۱۱:۰۴
افراد آنلاین: ۱ نفر
یعنی هیچ نفر
هه هه 🙂
ساعت ۱۱:۰۵
افراد آنلاین: ۱۵ نفر
یعنی چطور؟؟
هه هه 🙂
ساعت ۱۱:۰۶
افراد آنلاین: ۲۸ نفر
چه خبره؟؟؟
هه هه 🙂
ببخشید جهت مردم آزاری اما واقعی بود
هه هه 🙂
ساعت ۱۱:۰۷
افراد آنلاین: ۹ نفر
چه نواسانی!!!
داش حسین خیلی با حالی به مولا , چارشاخ گاردون آدم یهو میاد پایین با این شیرینکاری هات . یه وقت مطلب می نویسی چار وجب که نمی شه کلمه هاش رو بشماری , یه وقت مطلب می زنی چار بند انگشت که سر و ته کلمه هاش شیش تاس ؛ « سعید جلیلی ، صفار هرندی ، باقری لنکرانی » که دومی و سومی قربونی انگل داش محمود شدن و رفتن یه جور دیگه به ماه و مردم خدمت کنن . گمونم هر چی فکر کردن دیدن نمی تونن تو ظلمت مشایی دم از ماه و ستاره ها بزنن , آخه وجدان رو نمی شه توجیه کرد داداش جون .
هرندی، سعید جلیلی، هلو 😀
ای جوان ها چقدر سیاسی هستید شما! کمی به فکر موفقیت و آینده ی مطمئن باشید. به جای قطعه ی ۲۶ و نه ده و حسین قدیانی و صفار هرندی و… بروید روش های موفقیت در زندگی و راه های کسب پول را بیاموزید که خربزه آب است…
روابط عمومی سازمان غفلت و جهالت مدرن
ماه را می نگرم
غرق در نیایشی شبانه ، و ستارگان را
در خضوعی ژرف ، بر سجادۀ ابر و به این می اندیشم که :
عمر لبخند اگر چه کوتاه است
ماه
اما هنوز هم ماه است.
…
داداش حسین ! چه بسا خوبانی که به بدها پیوستن ! چه ستاره دارایی که ضرب در خوردن . ای خدا …
کلا یه چند روزی هست که زدی تو خط فلسفه…
من می میرم واسه همشون ولی فکر نکنم خودشون خبر داشته باشند!! 🙂
البته برای شما که ویژه میمیرم.
خدا حفظشون کنه
شکر که ستون خوب ها هیچ وقت سوت و کور نیست
داداش حسین ستاره ها !
غایب !
صفار هرندی بلند نظر و روشن بین است . که بنده تمام قد در برابرش تعظیم میکنم . شخصیت دلنیشینی دارد که باعث محبوبیتش میشود . خوش مشرب . خوش برخورد . مردم دوست . درد آشنا . از خانواده معظم شهدا . از مبارزین صدر انقلاب .از خانواده ی مبارز ، مومن و مذهبی . یار صدیق رهبری . و به نوعی قابلیت آچار فرانسه نظام در جبهه فرهنگی را دارد . شخصیتی با چنین ویژگیها در دوران حاضر بدیل مناسب و ممتازی برای کرسی ریاست جمهوری ایران اسلامی است .
واما
لنکرانی همان هلوی خودمان است .
سلام داداش…وای چه عکسای قشنگی….
بهشتی باشید
التماس دعا
سلام داداش حسین
زیارت قبول! ابته با تاخیر قبول کنید دیگه!
نمی دونید چند وقته دلم تنگ شده بیام اینجا بشینم مطلب بخونم و گریه کنم!
نمی دونم چرا اینقدر گریه هایی که اینجا می کنم رو دوست دارم! به دلم می شینن! البته شما می تونید امشو بذارین غرور یا مثلا خود خواهی !
ولی اگه خون بابا اکبر شما و عمو اکبر ما اشک در نیاره باید تعجب کرد…..
زیاد میام اینج خودمو متبرک می کنم, آنتی ویروس بصیرتمو آپ دیت می کنم! ولی کم می کامنتم!
عذر تقصیر!
محتاج دعایتان هستم
به بابا اکبر سفارش سفارشی ما را بکنید!
خواهش می کنم!
راستی دم علی رضا افتخاری هم اساسی گرم ! پوز این پست ترین ها رو زد….
ممنون از ” داداش رسول ” واسه مطلبشون…جالب بود.
از آقا امین و آقا میلاد هم ممنون به خاطر شعرا و عکس…دیشب حس نظر دادن نبود تشکر کنم. آدم خوشش میاد.من که ذوق میکنم دیگه آقای قدیانی رو نمیدونم چقدر ذوق میکنن !؟…ایشون هم حتما خیلی ذوق میکنن…مرسی.
هر سه تا رو خوب اومدی داداش
لنکرانی که خیلی ماهه مخصوصا با این کانون بصیرتی که راه اندازی کردن گرچه همه برنامه ها رو نتونستم شرکت کنم اما همون چندتایی که رفتم عالی بود
من عاشق اون بچه مثبت عینکی ولایتی ولایتی ولایتی هستم
لنکرانی جیییییییگگگگگگگگگرررررررررر
ای کاش یکی از اون پرنده های ابابیل بیاد یه سلام علیک اساسی با مشایی بکنه
لنکرانی +++++++++
مشایی———
سلام
مثل اینکه خبری از مطلب جدید نیست
اینجا یه نیمچه زلزله ای اومد ما فعلا نماز آیاتمونو بخونیم بر می گردیم
یا علی
سلام . تست هوشه ؟ من که نفهمیدم چی به چیه 🙁
الان ۵۹ نفر آنلاین هستند و منتظر شما.
ولی ظاهرا شما دارید نود میبینید…
خدا همه سربازان ولایتو حفظ کنه.
اگرهم کسی نقشه شومی برای ضربه زدن به نظام اسلامی در سر داره الهی نیست و نابود بشه.
خیلی مخلصیم داداش حسین بسیجیها.
سعید جلیلی رو خوب پوشش بدید.واقعا حیفه.
یا حق.
سلام برنویسنده ی حکومت اسلامی،داداش حسین ستاره هایی که درمدار ولایت دور حضرت ماه می گردند.
لازم به ذکر است کامنت گذاشتن برای شما افتخار ماست
وبه شما که عرض کنم، نه خواهش می کنم از غریب الغربا آقا امام رضا ع هم مطلب بنویسید،ناسلامتی شمس الشموس است امام ما ای ستاره ی حضرت ماه.
به هر حال خواهش کردن ازداداش حسین هم افتخار ماست ولو برای بارچندم.
سلام
بدجوری خوابم میاد بعید می دونم بتونم تا اومدن مطلب جدید دووم بیارم
همین الان اعلام می کنم متن بعدی اول هستم
نظرم هم مثبته
هر چی داداش حسین بگه
شب خوش
یا علی
جدی جدی دارم میرم
یه دل می گه برو بخواب انگار امشب خبری نیست
یه دل می گه تا حالا که موندی یه ۱۰ دقیقه هم روش
یه دل هم داره ضعف میره
اه زیاد شد.این دل که داره ضعف میره یکی از همون دوتای بالاست
داداش حسین ما امشب نمیاد؟
به قول یه دوست بامرام هـــــــــــــــــــــــــــــــــــیییییییییییییییییییییییییییییییییییی….
پیام بازرگانی تموم شد.بدو برو ادامه ی نود.منم میرم,دوباره که پیام بازرگانی داد برمیگردم.
ولی هیچی پیام”بی”زرگانی سید احمد خودمون نمیشه…
سلام به همه
ستاره ها بدجوری محتاج دعاتون هستم. خیلی ها.
منو از دعاهای بعد از نمازتون فراموش نکنید.
سلام برادر .امشب از مطلب جدید خبری نیست؟
ما منتظریما.
سلام به همه خوبان
خداوند یکی از بزرگترین عنایاتش رو به من در دو ترم گذشته کرد، اونهم این بود که قسمت شد چندین بار با دکتر لنکرانی عزیزدلم جلسه داشته باشیم و از نزدیک ایشون رو زیارت کنم و از آراء و نظرات ایشون استفاده کنم.
دوستان شما در مورد دکتر لنکرانی یه چیزهایی شنیدین ولی خدا را شاهد میگیرم که “شنیدن کی بود مانند دیدن”. باید از نزدیک ببینی تا بدونی چیه!!!
دکتر احمدی نژاد عزیز هم از نزدیک ایشون رو دیده بود که بهشون گفت “هلو”
……………………….
داداش حسین مطلب جدید نبودددد؟
خسب شدیدی بر ما غلبه کرده !
یکی تکلیفه ما رو روشن کنه.
داداش حسین:تکلیفه شما روشنه ۱۰۰ بار از روی “سعید جلیلی، صفار هرندی، باقری لنکرانی ”
بنویس تا بعدآ.
فکر کنم دچار یه نوع بیماری روانی شدم.
سلام داداش حسین و ستاره ها.لطفا دکتر عباسی رو همبه لیستتون اضافه کنید و واسه سلامتیش یه صلوات بفرستین.
ممنونمممممممممم
سلام خسته نباشید امروز برای اولین بار بهتون سرزدم کارتون عالیه خداحفظتون بکنه
بنده مخلص این آدم خوبا هستم.اونا که همیشه شاگرد اول کلاس جمهوری اسلامی هستن معلومه که جلو اسمشون خالیه.چه تعبیرجالبی ارائه دادید.
هر چند وقت یه بار با داداش کوچیکه یه بحث داریم پیرامون جنگ نرم و دفاع٬امروزم مث اکثر وقتا بحث متعلق به شما بود همیشه من باید از دست این داداش کوچیکه انگشتامو گاز بگیرم و حرص بخورم!گرچه من آخرش سر از کار این موجود در نیاوردم.خدا عاقبت همه رو به خیر کنه:آآآامین.
حدود یه ساعت پیش آمار افراد آنلاین ۶۳ نفر بود!ایول رکورد.
سلام
خسته نباشی داداش
حالم گرفته ، دلم پره ، خسته شدم از بی آبرویی ها و روزگار و …
یاد لنکرانی و هلو بودنش یا یاد ادب صفار عزیز آرومم کرد الان
شاد باشی
🙁 مطلب جدید کوووووووووووووووووووووووووووووووووووو؟
کجایی داداش ؟
یه آسمون ستاره منتظرن .
عزیزی اساسی
شب بخیر عزیزم.
اللهم ارزقنا توفیق طاعة
مفضل می گوید امام صادق به من گقت:
بنویس و علمت را میان دوستانت منتشر کن و چون مرگت رسید آن را به پسرانت میراث بده زیرا که برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد ودر آن زمان جز با کتاب انس نگیرند…
http://www.seyedkhorasani.mihanblog.com/
…………………………..
سلام به همه ستــــــــاره ها
بیایید تو این ساعات آخر ماه شعبان همدیگه رو دعا کنیم
در روزهای آخر این ماه بســــــــیار بگویید:
“اللـــــــــــــــــــــــــــــــهمَ إن لَم تکن فی ما مَضی مِن شعبان،فَغفــــــــــــــِـــــر لَنا فی ما بَقی مِنه”
“خدای من!
اگر در مدتی که از ماه شعبان گذشت ما را نیامرزیدی،بیامرزمان در باقیمانده ی آن”
شادی ارواح مطهر شهدا و امام شهدا صلوات
هورااااااااااااااا.نود تموم شد…
داداش حسین کجا رفتید؟
هر جا رفتید خدا پشت و پناهتون
سلام فقط هرندی
اتل متل خبر دار
چوو پیچیده تو بازار
میکروفن طلایی
هدیه می ده مشایی
بابا ایول من سال هاست که دیگه پایان برنامه نود رو ندیدم
اظهارمحبت به ستاره های ماه کاری خوب وشایسته است امامن خودم ازصفارشنیدم که اشاره زودهنگام به انتخابات اینده راردمی کردولی نگاهش به لنکرانی.فتاح.جلیلی بودوخودش رادرکارروشنگری وتبیین اندیشه اسلامی -انقلابی مفیدترازسایرکارهامی دانست.
مانمیتونیم بگیم کی خوبه کی بده ،ولی اگه کسی هنوزازفطرتش دور نشده ومخلص باشه میتونه نیت اشخاص رو بفهمه آقایان جلیلی وصفار ولنکرانی ازخوبان هستند ولیکن خوبان گمنام زیادی هستند که خداحفظ شان کند عاقبت انسان مهم است ودعاکنیم که همه عاقبت به خیرشویم،گفتم عاقبت به خیری یاد ولی امر مسلمین جهان افتادم که دردیداری به ایشان گفته بودیم ما چفیه میخواهیم که گفتندتمام شدوبعدگفتیم به جای چفیه دعا کنیدکه گفتنداحسنت دعا بهتر است انشاالله که عاقبت به خیرشوید. آقای قدیانی طلبه سیرجانی منتظرتان هستنددرحرم سیدالکریم دوست داشتید کتاب۹و۱۰ را به ایشان هدیه بدهید ،اللهم عجل لولیک الفرج
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
——
این کارنامه دکتر احمدی نژاده
سلام داداش احساس کردم که یاد دوران مدرسه افتادید که نوشتید جلوی اسم بد ها را ضربدر می زنیم اما شما با نکته سنجی های عمیقتان واطلاع رسانی به موقعتان با استفاده از ساده ترین کلمات خوشبینی و روحیات مثبت را در ما نهادینه می کنید .
خوبترین خوبها خورشید حق (اللهم عجل لولیک الفرج )
ونائب برحق ایشان که انشاءالله قدرشان را بهتر وبیشتر بدانیم آیه الله خامنه ای رهبر عزیز مملکتمان ومورد توجه سید حسن نصرالله رهبر حزب الله
وداداش حسین ستاره پرنور ماه که نه آوینی دوم بلکه حسین قدیانی اول است
سلامتی همه ستاره های حضرت ماه اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
نظر دوستان در مورد ریاست جمهوری سعید جلیلی چیه در مقابل بعضیای دیگه تو دولت؟
من که عاشقشم
سعید جلیلی یه چیز دیگست
سعید جلیلی عالی برای ریاست جمهوری
سعید جلیلی؛ زدی توی خال، انصافا خودِخودِشه، مطمئنم که صفار هم به جلیلی رأی می ده. البته دکتر هلوی عزیزمون از اون پهلوونایی است که با عقل با برکت و صفای مثال زدنی و پشتکار افسانه ایش، جایی برای مطرح شدن خیلی ها نمی گذاره.
بابا تو رو خدا، حاج حسین آقا رو این قدر اذیتش نکنید، گرفتار جلسه و امضای پروتکل و … نکنید، او فقط برای این که دکتر به او گفت اگر وزارتو نپذیری نامردیه پذیرفت وگرنه کار مهمتری داره که الآن چندتا چشمه اش رو در سال فتنه و بعد از فتنه دیدید! اگر چه بعضی ها مثل کارآگاه گجت فکر می کنند غبار فتنه همین جوری خود به خود خوابیده!! بگذارید صفار بیشتر بگوید و بنویسد و دیده بانی کند.
عشق، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند
جستجویی در درون ما نهاد
داستان دلبران آغاز کرد
آرزویی در دل شیدا نهاد
رمزی از اسرار باده کشف کرد
راز مستان جمله بر صحرا نهاد
قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت
کاتشی در پیر و در برنا نهاد
از خمستان جرعهای بر خاک ریخت
جنبشی در آدم و حوا نهاد
عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جان وامق در لب عذرا نهاد
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
چون نبود او را معین خانهای
هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد
بر مثال خویشتن حرفی نوشت
نام آن حرف آدم و حوا نهاد
حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد
منتی بر عاشق شیدا نهاد
هم به چشم خود جمال خود بدید
تهمتی بر چشم نابینا نهاد
یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک:
فتنهای در پیر و در برنا نهاد
کام فرهاد و مراد ما همه
در لب شیرین شکرخا نهاد
بهر آشوب دل سوداییان
خال فتنه بر رخ زیبا نهاد