یاران چه غریبانه ماندند در این خانه!

تعداد بهاریه های رسیده تا الان: ۳۹ خاطره

کمی صبر کنید نوشته های زیبای تان را در قطعه ۲۶ خواهید دید

سارا خوشگو/ طرح بهاریه ۱۰

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ ۲ طرح از وبلاگ عقل عشق

سجاد، سرباز ماه

نجوایی با سردار همیشه متبسم سالهای عاشقی، حاج علی فضلی

این متن با اندکی تغییر در روزنامه وطن امروز ۲۵ اسفند ۸۹ کار شده است

ما با ۲ چشم، آن چشم تو را می بینیم که می بیند و تو با آن چشم، ما را نگاه می کنی که خیال می کنیم نمی بیند؛ با همان چشم که اشک را به درون می ریزد تا هیچ کس نفهمد بعد از جنگ در این چند سال که زیادی زنده بودی، چه از دست این روزگار آزگار کشیدی ای آموزگار همیشه متبسم جهاد و مبارزه. ای سردار که دنیا را با یک چشم نگاه می کنی، با  همان که ما خیال می کنیم نمی بیند. با همان چشم که به شهادت رسید و الان سنگ مزارش روی صورت توست. اجازه می دهی ۲ انگشتم را روی این زیارتگه عشاق بگذارم و برای این “چشم شهید” فاتحه بخوانم؟… بسم رب الشهداء و الصدیقین باید برایت آشنا باشد؛ گاه گاهی برو و وصیت نامه ات را بخوان که در سه راه شهادت با خون همسنگرت با خونی که داشت از چشمت می چکید، نوشتی. بخوان که قانون اساسی جمهوری اسلامی، یکی از صفحاتش وصیت نامه توست. اینکه حالا به شهادت نرسیده ای و زنده مانده ای، لابد لیاقت می خواست که تو نداشتی، اما اینکه امروز امام تو خامنه ای است، لیاقتی بود که هر شهیدی آن را نداشت. شهدایی که در روزگار جنگ، خامنه ای رئیس جمهور را دیده بودند، اما تو در جنگ روزگار آخرین سفیر مسافری را امام می خوانی که قرار است به زودی برگردد از سفر. بو کن بهار را. می شنوی؟ مردی در راه است. بهار، صدای قدم زدن های مهدی فاطمه است در آخرین کوچه پس کوچه های زمستان. بس است زندگی در بن بست غیبت. نه سردار؟… بیا برای ظهور، وقت تعیین نکنیم؛ مولای خامنه ای شاید عجله داشته باشد که بیاید و جهان را که پر از ظلم و جور است، پر کند از عدل و داد. بگذار یک بار هم مصلحت شیعه در اجرای “عدالت” باشد. شاید برای آمدن، برای ظهور، یوسف زهرا از من و شما بیشتر عجله داشته باشد. می ترسم بگویم کی سر می رسد سحر، زودتر برگشت از سفر. تا اذان صبح به افق ظهور، وضوی تو را می خواهد در شط خون. با من امسال جنوب می آیی؟ دوست دارم بلد راه، تو باشی که جبهه و جنگ را مثل دنیا با یک چشم می بینی. با همان چشم که ما خیال می کنیم نمی بیند، اما می بیند. خوب هم می بیند. تو شهدا را در بیداری با همین چشم می بینی. مگر نه این است که این چشم تو به شهادت رسیده است؟ مگر نه این است که شهید، شهید را می بیند؟… “بسی گفتیم و گفتند از شهیدان، شهیدان را شهیدان می شناسند”… سردار! اگر تو جانباز چند درصدی، چشمت چه گناهی کرده است؟ چشم تو شهید صددرصد است؛ مثل همه پیکر شهید دقایقی. در دفترچه خاطراتت جای اسم یک شهید خالی است؛ چشم تو. آری! آن شهید والامقام همین چشم توست. هر بسیجی شیدای این چشم توست. این یک چشم معمولی نیست؛ خدا بر چشم تو سرمه شهادت کشیده است. چقدر هم زیبا… اما سردار! یک چشم از چشم تو زیباتر است و آن هر ۲ چشم عباس بن علی است. علمدار کربلا گفتم؛ گریه نمی کنی؟ ابالفضل یک شهید هزار شهید است؛ درست مثل برادرش حسین. مثل علی اکبر. گاهی اعضای یک بدن از تمام آن بدن، زودتر به شهادت می رسد. قبل از عباس، این “کفین ابالفضل” بود که به شهادت رسید. دستی بر بدن نداشت اما تو می توانستی از چشمان قشنگش بخوانی که؛ “سر تا پای من مست رخ ماه حسینه”. عباس مست رخ ماه حسین بود و ما مست رخ “ماه حسین” که عباس بود… سردار! تو می توانی به خامنه ای بگویی علمدار، من که نمی توانم. تو شست و شو کرده ای، من کجا و خرابات کجا؟ دل خوش به این هستم که هر لشکری، سیاهه لشکر می خواهد… گفت: “سر تا پای من مست رخ ماه حسینه، چشمای پر از اشکم سر راه حسینه/ بی تاب حسینم، بی خواب ابالفضل/ رویای لب اهل زمینه، مشک خالی از آب ابالفضل/ از روز ازل دل به علمدار تو دادم، تا روز قیامت می رسی “آقا” به دادم/ من هستم مریدت، تو هستی مرادم/ تو شاه همه اهل جهانی، من عبد و غلام خانه زادم”… سردار! من اگر هم بخواهم به نائب امام زمان سلام کنم، تو را واسطه می کنم و می گویم: “ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین”. سردار! برای ما حسینیه جماران، بیت رهبری است و این هر ۲ خیمه حسین است. سنگر خوب و قشنگ تان در فتح خرمشهر هم خیمه حسین بود. اگر نبود، خدا با ۲ دست بریده برادر حسین، خرمشهر را آزاد نمی کرد. یادت هست در دوکوهه، کوچه باز می کردید و آهنگران برای تان از کربلا می خواند؛ یادت هست؟ سردار! در صورت تو شهیدی آرمیده است که ما خیال می کنیم نمی بیند ولی تا آن سوی هستی می داند و می بیند که قصه چیست. چشمی که شهید باشد، شاهد تمام ماجراست. می شود از چشمت، از همان چشم که ما خیال می کنیم نمی بیند، حال بابای خاطره را بپرسی؟ یکی دو روز پیش قصه اش را نوشتم. پدرش علیرضا همرزم تو بود و اینک مثل یکی از چشمهای تو به قافله شهدا پیوسته است. سردار! سال تحویل نمی خواهد بهشت زهرا بیایی. بنشین کنار همین چشمت که ما خیال می کنیم نمی بیند ولی می بیند. گاهی پنج شنبه ها یا غروب جمعه که دلت می گیرد، برو کنار چشمت و برایش فاتحه بخوان. اصلا تا به حال شده که خواب چشمت را ببینی؟ من فقط ۲ بار خواب پدرم را دیده ام. تو چند بار خواب چشمت را دیده ای؟… اما من تا به حال زیاد خواب چشم تو را دیده ام. من خواب چشم تو را که خیال می کنیم نمی بیند، زیاد در بیداری دیده ام. آخرین بار کی تو را دیده ام؟… ۱۸ تیر در سه راه جمهوری؟!… فتنه ۸۸ ولی هر چه گشتم ندیدمت. نه که نبودی، بودی اما من ندیدمت و نشد که برای چشمت، این شهید والامقام فاتحه بخوانم. یک بار خوب یادم هست که در خیابان انقلاب، دوستم کمیل گفت: همین الان اینجا بود، رفت. از ندیدنت دلم گرفت. فتنه که خوابید رفتم بهشت زهرا… و خدای من! دیدم آن مرد که دارد برای حسن باقری فاتحه می خواند، تو هستی. جلو نیامدم. شنیده ام برای شهید، از همان راه دور فاتحه بخوانی قبول است. از همان راه دور، چشمانم را بستم و برای چشم تو فاتحه خواندم. فاتحه که تمام شد، چشم که باز کردم، دیدم چند نوجوان حلقه ات کرده اند و تو داری به آنها می گویی؛ این شهدا هستند که باید برای ما فاتحه بخوانند. آمدم جلو. سلام و علیکی و بوسه ای بر یک شهید که مزارش روی صورت توست. آنجا رویم نشد که بگویم. الان برایت می نویسم: “می شود به چشم شهیدت بگویی برای من فاتحه بخواند؟”… بگو این فاتحه را فوت کند توی صورتم تا نسیم فکه مرا هم وصل کند. من بریده ام این روزها سردار. خسته شده ام. تو هم فکر کنم بریده باشی. خسته شده باشی. بلاتکلیفی! نمی دانی علی فضلی، آن چنددرصدی است که به شهادت رسیده و یا این تن رنجوری است که خورد خورد دارد به شهادت می رسد؟ سردار! مابقی روح تو را، این جسم باقی مانده را ما داریم شهید می کنیم. آنجا که با کم کاری خود، کاری می کنیم رهبر بگوید “این عمار”. خوب می دانم که این “این عمار” دل تو را شکست. من از عمق همان چشم شهیدت می فهمم تمام غیرتت را ای مرد. می خوانم از همان چشم شهیدت که دنیا را برایت زندان کرده ایم مومن خدا. هر چه بعد از جنگ، نفس کشیدی، مُمِد درد بود. زندگی در قفس بود. سخت است بی شهدا زندگی کردن، نه؟… این روزها غلط نکنم دلت برای ۲ حاج احمد خیلی تنگ شده؛ متوسلیان و کاظمی. همت و باکری. چمران و باقری. موحددانش و کریمی. قوجه ای و کارور. وزوایی و ورامینی… حتما باید اسم چشم شهیدت را هم بیاورم که باور کنی جا مانده ای از کاروان؟… نمی خواهم بگویم “یاران چه غریبانه رفتند از این خانه”. من از اساس با این شعر مشکل دارم. اگر آنکه مانده، تو هستی و آقاعزیز و مادر شیرودی و خاطره، باید گفت: “یاران چه غریبانه، ماندند در این خانه”. انصافا غریب نیستی؟ احساس تنهایی نمی کنی؟ سخت نیست؟… آفرین! خیلی سخت است. احسنت بر صداقتت!… “یاران چه غریبانه ماندند در این خانه، هم سوگ غم یار و هم هجرت پروانه”… سردار! آخرین بار کی در حوض جلوی حسینیه حاج همت پادگان دوکوهه وضو گرفتی؟ دلت برای صدای همت تنگ نشده است؟… چشمهایش! چشمهایش! چشمهایش! چشم همت دیوانه می کرد آدم را. دلت برای چشم شهید خودت چی؟ چه رنگی بود؟ گاهی که دلت از دست این مردم می گیرد، بنشین کنار چشم شهیدت و با مردمک چشمی که الان در بهشت است و خیلی هم، پیش تو نیست، نجوا کن. گاهی مردمک یک چشم به خصوص وقتی شهید باشد، بیش از مردم کوچه و بازار، زبان آدم را می فهمد. مردمک چشمهایت الان کجاست؟ بگو بیاید و از تو دفاع کند. نیست! شاید هم هست، و تو نیستی. بین تو و چشم شهیدت، آن اندازه که از پهنای صورتت هویداست، فاصله نیست. فاصله خیلی بیشتر از این حرفهاست. مثل فاصله خاطره از پدر شهیدش علیرضا. مثل فاصله بهشت از این دنیا که با این همه فاصله از بهشت، نمی دانم چرا اسمش را جهنم نگذاشته اند! شاید جهنم فاصله اش به بهشت از فاصله این دنیا تا بهشت کمتر باشد. حالا عزیز من، دیدی چرا گفتم: “یاران چه غریبانه ماندند در این خانه، هم سوگ غم یار و هم هجرت پروانه”. سردار! هر چه پروانه بود رفت. این پروانه ها که گه گاه دور و برت می بینی، یک مشت پر سوخته اند. پروانه نیستند. پروانه آن چشم شهید تو بود که رفت. این یکی چشمت دارد می سوزد. مثل دلت. دارد می سوزد مثل دلت، شبیه آن وقتی که قلبت تیر می کشد. قلب، تنها تفنگی است که وقتی تیر می کشد، به جای دشمن می زند به خودش. قلب تنها شیشه ای است که وقتی می شکند، هیچ دستی را نمی برد الا دست خودش. حیف که نمی دانم چند درصد شیمیایی هستی، و الا به تو می گفتم که عناصر بی بصیرت جدول مندلیف چه بلایی بر سر سینه جانباز اعصاب و روان می آورند. سردار! تمام قفسه سینه تو آسایشگاه ثارالله است و خدا را شکر کن که وقتی قلبت در این جنگ روزگار می شکند، ضربان قلبت به جای “حسین حسین” می رود روی موج “عباس عباس”. حالا به من بگو در فاصله این ۲ صدا باید کدام روز را به تو تبریک بگویم؛ روز پاسدار یا روز جانباز؟! تو سردار! نه پاسداری و نه جانبازی، اما هم پاسداری و هم جانباز. تو مثل زینب می مانی. داری “سعی” می کنی میان این ۲ مقام و هروله ات آنجاست که آب را سراب می بینی. آب را شراب می بینی. آب را حباب می بینی. این هر ۳ دشمن تو هستند. حواست هست؟! آب فقط در اروند بود. اروند، وحشی نبود. اتفاقا خیلی هم مهربان بود. وحشی کسانی هستند که دل نازنین تو را می شکنند. وحشی، مثلث سراب و شراب و حباب است. سراب مارقین. شراب قاسطین. حباب ناکثین. همان زر و زور و تزویر. سردار! ابوتراب عین آب بود. رهبر انقلاب عین آب است و دشمنان علی در هر زمانه ای، جملگی سر و ته یک کرباسند. سراب و شراب و حباب، سر و ته یک کرباسند. سردار! تو هم عین آب می مانی. عین اروند. عین پازوکی. عین محمودوند. درست است که الان جنگ روزگار است، اما اگر گریبان تو را ۳ ضلعی سراب و شراب و حباب، چسبیده اند و رها نمی کنند، شک نکن که امروز هم روزگار جنگ است. دیروز تو باید در سه راه شهادت می جنگیدی و امروز در سه راه جمهوری و فردا در سه راه سایبر. الان جنگ، جنگ “آن لاین” است با “چفیه”. مرز جنگ زیاد روشن نیست. سردار! بگو که همت، آن لاین نبود. بسیجی بود. بگو که باکری، آن لاین نبود. بسیجی بود. بگو این حرفها را… و بگو که در فاو، صدها کیلومتر جلوتر از خمینی می جنگیدید و کسی شما را متهم به خروج از ولایت مداری و شکستن دل امام نمی کرد. بگو که جنگیدن در روزگار جنگ، آسان تر بود از جنگیدن در این جنگ روزگار. بگو که از ماه نباید بر فرق ستاره هایی که عاشقانه و عاقلانه و شهادت طلبانه، خامنه ای را دوست دارند، چماق ساخت. بگو این حرفها را… این داغ را. بگو که حتی به بهانه نهی از منکر دوست، جهاد با دشمن را نباید رها کرد. بگو که شمر در گودی قتلگاه گوگل نشسته روی سینه حسین و دارد از خورشید سر می برد. بگو که رقیه باز هم در آستانه یتیمی است و زینب تنهاست. بگو که من یعنی “علی فضلی” را رها کنید و ببینید حال و روز منطقه را. بگو که عدالت و ولایت و ادب و اخلاق و علی، این همه یار داشت و ما نمی دانستیم! بگو کسانی که یک زخم به شمر نیانداخته اند، چگونه دارند دست و پای علی اکبر را می بندند. بگو از اتحاد سراب و شراب و حباب، علیه سربازان سپاه آب. بگو این حرفها را… و بگو که تیغ بر شمر نیانداختن، اما در عوض هلهله کردن از خطای دوست، اسمش نهی از منکر نیست. بگو که دل رهبر را آن کسی می شکند که روی سینه حسین نشسته است. بگو که دل رهبر را “این همرهان سست عناصر” بی بصیرت می شکند. بگو که بابای ماست خامنه ای. آری! تو هم بگو… و راستش را بگو… راستش را بگو سردار! الان چند درصد بدنت به شهادت رسیده است؟ آیا بنیاد شهید برای چشم شهیدت کارت صادر کرده است؟ سردار! هنوز چشم تو در نوبت است، که اینگونه سخاوتمندانه بذل و بخشش می کنند واژه مقدس شهید را تا دل تو و خاطره و مادر شهیدان جنیدی بشکند، اما در عوض نشکند چینی نازک تنهایی کسانی که حسین غلام کبیری را در همین فتنه ۸۸ به شهادت رساندند. علی گفت به ابن ملجم، شیر بدهید، اما دیگر دستش شمشیر نداد. اینجا عده ای معنای قصاص را بد فهمیده اند و معتقدند کار ابن ملجم در شب قدر، تقصیر حرفهای علی بود که در “نهج البلاغه” زد. اینجا سردار! عده ای معتقدند چون علی از غصه درآوردن خلخال از پای پیرزن یهود، دق کردن را روا می دانست، پس صفر تا صد حق با یهودای مصلحت است! و چون علی چنان کرد، باید در عوض، چادر از سر زن محجبه در روز عاشورا کشید، تا دل علی نشکند! و باید کمی علی کوتاه بیاید، کمی معاویه، تا اصلا صفینی نباشد که از دل آن نهروان بیرون آید. تا اصلا جمل نباشد… و چون علی روزی از طلحه تعریف کرده بود و دگر روز با زبیر در یک قاب نشست، پس ناکثین، عماران علی بودند!… و عمار و مقداد و مالک و ابوذر، بد، ابوزر و ابوزور و ابوتزویر و ابومصلحت و عموزنجیرباف و امار با الف، همه خوب!… و همه معلم اخلاق!… الان وقت خوبی است. بهانه هم دست مان آمده است. چنان جوی درست می کنیم که همه چیز، بی اخلاقی باشد، الا بی بصیرتی!… سردار! هیهات که فتنه ۸۸ را فراموش کنیم. سردار! اینجا جماعتی هستند که معتقدند چون علی احترام همسر پیامبر را نگه داشت، پس تنها ناسزایی که حد شرعی ندارد، فحاشی علیه عمار است… و تنها شعاری که حد قانونی ندارد، “مرگ بر اصل ولایت فقیه” است… و چون “آقا” گفتند؛ حتی اگر عکس مرا هم پاره کردند، شما سکوت کنید، آنقدر باید سکوت کرد که رهبر “این عمار” بگوید… و چون “آقا” توصیه به اخلاق کردند، فقط باید بچه حزب اللهی ها را ناسزا گفت… و چون “آقا” امر به قانون کرده اند، فقط باید عمار را شلاق زد و زندانی کرد… و چون “آقا” گفتند؛ به احدی ظلم نکنید، فقط باید بچه بسیجی ها مظلوم باشند و فقط باید بر سر عمار داد کشید… تا آن منافق ملعون باز هم برای بازگشتش به نظام شرط تعیین کند… تا کسی با آن فتنه گر پستونشین کاری نداشته باشد که گفت: این بار باید علی را از تخت پایین کشید… قصه این است سردار! بگو اینها را تا بلکه فتنه از یادمان نرود. تا چشم شهید تو را فراموش نکنیم و خیال نکنیم فحاشی و دروغ و تهمت و تیغ و داغ و دار و درفش علیه تو آزاد است. سردار! کمی بیشتر “همت” کرده بودی، الان داشتی با “محمدابراهیم” پرسه می زدی در خیابان های بهشت. در ماتم خیبر، در سوگ بدر، در فراق آب اروند، لطفا افسوس بخور مرد. این آه و افسوس کمترین سهم توست… “توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد” کمترین سهم توست. سردار! بیا بنشین در اتوبوس کاروان راهیان نور و تا جنوب، همسفر ما باش. برای ما از سمت چپ جاده بگو که محل شهادت یکی از ۲ چشمان توست. و از سمت راست سه راه شهادت که دو سوم بدنت آنجا به شهادت رسید. می دانم چرا روی ویلچر نمی نشینی. تو آنقدر سبکی که مثل سبکباران می خرامی و می روی و عاقبت مرا تنها می گذاری و می روی. پس نخاع تو را همان خدایی قطع نکرده است، که خرمشهر را آزاد کرد و الا جای تو حتی روی ویلچر هم نیست. جای تو درون تابوت است… راستی، گفتم تابوت! از مراسم تشییع پیکر چشم شهیدت برایم بگو. روی تابوت چشم شهیدت آیا پرچم ۳ رنگی که گذاشته بودی، “الله” نداشت که عده ای به جای اسلام، دم از مکتب ایران می زنند؟!… از شب هفت چشم شهیدت بگو!… و بگو که بعد از شهادت این چشم، چه مقدار نگاه که پاک و معصوم به یتیمی رسیدند. سردار! کاش چند تا شهید مثل چشمان تو بیشتر داشتیم که مثلث سراب و حباب و شراب به امام جام زهر نمی داد. می دانی! تو باید به چشم خود بگویی “این عمار” هر وقت که دلت برای برادران دستواره تنگ می شود. بخشی از صورت تو، امتداد بهشت زهرای من است: قطعه ۲۶ ردیف صورت، شماره آن چشم که ما خیال می کنیم نمی بیند، ولی خوب می داند و می بیند و می خواند انتهای افق را. این چشم، یادگاری جنگ است که خدا تقدیم تو کرد. “روزگار جنگ” بعثی ها یک چشمت را گرفتند و اینک در این “جنگ روزگار” بعضی ها باز تو را نشانه گرفته اند. مکتب بعثی ها حتی عراق هم نبود. کوفه بود، اما مکتب تو مکتب کربلاست. مکتب تو “آرم سپاه” است. مکتب تو دقیقا روی قلب توست. مکتب تو صدای ضربان قلب توست. مکتب تو “حسین حسین” است. مکتب ما اما آن چشم توست که خیال می کنیم نمی بیند. آهای حاج علی فضلی! تو آنقدر برایم مقدس بودی، که قبل از نوشتن این متن، وضو گرفتم و هنگام مسح سر، یادم آمد که اگر تو نبودی، باز هم “علقمه” را بر یتیمان کربلا بسته بودند. ای مرد! معلم انشای سال اول راهنمایی از من خواسته بود با “دجله و فرات” جمله بسازم. نوشتم “اروند”… و مابقی کلمات جمله ام مثل ۱۵ درصد از بدن تو افتاد توی آب و در جزر و مد “والفجر ۸” گم شد. خانم معلم خودش همسر شهید بود؛ خانم قره چه داغی. بنده خدا زد زیر گریه، اما من چون مرد بودم، بغضم را نگه داشتم برای روز مبادا. امروز وقتش است که در مظلومیت تو گریه کنم بدتر از ابر بهار. سراپای بدن تو برای من روضه عباس است، جز آن چشم شهید که “ما رایت الا جمیلا” است. سردار! می دهی با چشمانت یک عکس بیاندازم، پز بدهم که من هم با شهدا عکس دارم؟! می شود اشکهای مرا با همان چشمی ببینی، که ما خیال می کنیم نمی بیند. آهای حاج علی فضلی! ما تو را از همت و باکری بیشتر دوست داریم ها. گفته باشم؛ نگی نگفت. به قول بابای خاطره، توی خواب پس پری شب، یه دونه باشی!… سردار! تو سالهاست که به صورت “آن لاین” داری شهید می شوی. سالهاست. هر وقت فتنه ای می شود و تو را در سه راه شهادت… ببخشید؛ سه راه جمهوری می بینم، خدا را شکر می کنم که علی فضلی با ماست و قوت قلب می گیرم. آخر می دانی! آشوبگران عاشورا از تو مثل همان می ترسند که “آقا” گفت اسرائیلی ها مثل همان می مانند! الان شرایط طوری است که به راحتی نمی توان کلمه “سگ” را بر زبان جاری کرد و “کمثل الکلب” گفت. راستی، آخرین بار تو را کی دیدم که این همه دلم برایت تنگ شده است؟… تو بابای مرا در جنوب جا گذاشتی، یا شهدا تو را جنب بهشت جا گذاشتند؟!… تمام زندگی ام این روزها پر شده از “علامت تعجب”. “بعضی ها” و “بعثی ها” چقدر از ملک عبدالله اردنی خوش شان می آید!(علامت تعجب) فرش قرمزی که سرخی اش از خون شهداست، کاش جلوی ابلیس پهن نشود!(علامت تعجب) این فرش را در کویر، “ننه علی” با چه مشقتی بافت و چقدر زجر کشید تا “علی” را سرباز “مکتب ولایت فقیه” بار بیاورد!(علامت دسته عزاداری سیدالشهدا) “ننه علی” می تواند مادر تو باشد!(علامت اینکه وقتی علم از دست عباس افتاد، فاطمه زودتر از ام البنین خودش را بالای سر عباس رساند) اگر در قید حیات است، که خدا را شکر، اما اگر نیست، با همان چشمی که ما خیال می کنیم نمی بیند، می توانی “مادر” را ببینی که باز هم به جای “جبهه” می گوید “منطقه”!(علامت ظفر) همت رفت منطقه. باکری رفت منطقه. در روستای کیاسر شمال، مادر شهیدی که بچه اش را به جنوب فرستاده بود، می گفت: پسرم رفته منطقه. منطقه. منطقه. منطقه… آهای حاج علی فضلی!(علامت دستوری) “میدان لولو” بخشی از منطقه عمیلیاتی “الی بیت المقدس” است!(علامت سکوت ممنوع) و تو با آن چشم که ما خیال می کنیم نمی بیند، باید شهدا را این روزها در “منطقه” زیاد دیده باشی!(علامت عاشقی) “ننه علی” که جای خود دارد. فکر کنم “علی” هم مالک را به جای مصر، رهسپار منطقه کرده بود!(علامت قیام و انتقام) تمام منطقه خاور میانه امروز سه راه شهادت است و در “التحریر” برادران زین الدین را “اخوان المسلمین” صدا می زنند!(علامت وحدت) منطقه دارد از وصیت نامه ۳۰ سال پیش تو که ۵ سال بعد در یکی از والفجرها تمدیدش کردی، مشق می نویسد!(علامت عشق) از دست توست و از دست منطقه رفتن های امثال توست که نتانیاهو حتی وقت نمی کند که سرش را به دیوار بکوبد!(علامت سگ) مسئله تو مسئله منطقه است. “الی بیت المقدس” مرجع تقلید آن کودک آواره ای است که برای رهایی بیت المقدس دنبال سنگ می گردد و مرجع تقلید سیدحسن نصرالله، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای است.(نقطه فصل الخطاب. داخل همین پرانتز بگویم: بابای ماست خامنه ای، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد!)(علامت تخس بودن من) هر آنکس که سرباز “آقا” است؛ خواه سرداری چون تو باشد و خواه هزاران هزار ستاره که کوچک ترین شان منم، “مسئله های بزرگ” دارد. ما مسئله شیطان بزرگیم و اسرائیل مسئله ماست. عده ای می خواهند “صورت مسئله” را پاک کنند و در مبارزه ما با دشمن، انحراف ایجاد کنند. این جماعت، ملک عبدالله اردنی را از توی بچه بسیجی بیشتر دوست دارد. تفرقه را از وحدت بیشتر دوست دارد. سازمان ملل را از پادگان دوکوهه بیشتر دوست دارد. مستشرقین “۱+۵” را از مستشهدین کربلای ۵ بیشتر دوست دارد. غرب را از جنوب بیشتر دوست دارد. هنرپیشه ها را از بسیجی های باریشه بیشتر دوست دارد. ولایت خالی را از ولایت فقیه بیشتر دوست دارد… و متاسفانه چون نفاق را هم از صداقت بیشتر دوست دارد، ماجرا کمی پیچیده می شود. آنکه در زمین کار خدمت، بذر دودستگی می پاشد و در ضمیر دل ملت، مسئله سازی می کند؛ آنکه قطار دولت را از ریل کار به ویل انکار می کشاند؛ آنکه از یک سو دم از مکتب “ایران” می زند و از سویی دیگر برای آنانکه حتی نام شهرشان “اسلام” است، دایه مهربان تر از مادر می شود؛ آنکه در خلوت با بازیگران می نشیند و با “هدیه” دادن به فکر جذب ویلانشینان “تهرانی” است، ولی در جلوت نگران سهم سالها پیش پایین شهری ترین اقشار جامعه از عدالت است؛ آنکه از رای پابرهنه ها به احمدی نژاد ارتزاق می کند تا شکم پولیوودی ها را پر کند؛ آنکه می خواهد حق دیروز اسلامشهری ها را به حساب امروز هیئت مدیره ها واریز کند؛ آنکه نزد اصحاب سینمای زرد از خاتمی هم لیبرال تر است و پیش هیئات و تکایا و مساجد جنوب شهر از علی فضلی هم بسیجی تر است؛ آنکه ولو کوچک و دست چندم و محقر، مسئله تفرقه درست می کند؛ آنکه جوانان اسلامشهر و پاکدشت و ورامین و قرچک روی برگه رای شان به احمدی نژاد، نام او و جریان انحرافی اش را ننوشتند و اینک جولان مرام او را در کنار نام دکتر می بینند؛ آنکه از ولایت فقیه هم بیشتر دغدغه عدالت دارد!… آری! آنکه این همه بد تا می کند، باید هم صراط مستقیم سپاه را برنتابد… آهای حاج علی فضلی! اگر به من بگویی جانباز چند درصدی، من به تو خواهم گفت که الان چند درصد بدنت، درست مثل همان چشم که ما خیال می کنیم نمی بیند، هنوز از منطقه عملیاتی “الی بیت المقدس” برنگشته است. چه انحرافی است آن جریان که این یکی چشم تو را هم نشانه رفته است اما در روزگاری که بهار نزدیک است، نه فقط با شخص دجال کاری ندارد که از “ملت دجال” سخن می گوید و برای “فرزندان سفیان” پالس دعوت می فرستد، تا به دروغ ثابت کند که ما یعنی جمهوری اسلامی اهل مبارزه نیستیم!!… آنهم کدام ما؟!… ما که نیمی از پیکرمان، پاره های تن مان، مثل آن چشم تو که ما خیال می کنیم نمی بیند، هنوز از منطقه برنگشته است. چه انحرافی است آن جریان که می خواهد ما جز منطقه، در یک جبهه دیگر هم بجنگیم. آن تکه از گوشت و پوست و استخوان تو که در کانال کمیل جا مانده، نسیم فکه آن را برد و اینک در کانال سوئز دارد جواب می دهد. چشم شهید تو الان در “کرانه باختری” صورت جغرافیاست. جز منطقه، ما را جبهه ای نیست. الان کل منطقه کانال حنظله است. اگر خاتمی از ملک عبدالله عربستان پول گرفته است، -که گرفته است- آنجا که در ۹ دی چشم فتنه را کور کردیم، بخشی از جنگ ما در منطقه بود. این بار کدام ملک عبدالله و کدام منحرف دیگر می خواهند در منطقه عملیاتی “منطقه” به نفع آمریکا و اسرائیل بازی کنند؟!… آهای حاج علی فضلی! خوب شد که شهید نشدی. زندگی در این “جنگ روزگار” تو را زلال می کند. زبانم لال، اگر شهید شده بودی، الان سایت “فضلی آن لاین” و “آقاعزیز آن لاین” یا از تفنگ تو بر سر باتوم ما چماق ساخته بود، یا می گفت: “بسیجی واقعی، فضلی بود و جعفری”!… و یا با همان تفنگ تو تیر مکتب ایرانی را رهسپار قلب “آرم سپاه” می کرد… آهای حاج علی فضلی! فتنه منطقه کمی پیچیده است؛ برادران افراسیابی، تو را در ۸ سال دفاع مقدس دیدند. حالا در سه راه جمهوری و در سه راه سایبر، ما از آن چشم تو که خیال می کنیم نمی بیند، سهم داریم… تویی که به خامنه ای می گویی “علمدار”، اجازه می دهی خطابت کنم “سردار”؟… سردار!… گفت: “سردار دوباره دشنه بردار، آن سو همه نهروانیانند؛ یک عده به فکر کیسه هاشان، یک عده به فکر نام و نانند؛ سردار دوباره دشنه بردار، در شهر کسی به فکر گل نیست؛ بر سنگ مزار حاج همت، جز رقص صدایی از دهل نیست؛ سردار ببین چگونه قرآن، بر نیزه به رقص و پاره پاره است؛ سردار ببین دوباره اینجا، شبها چه سیاه و بی ستاره است؛ سردار بگو که لب ببندند، نامرد مترسکان گمراه؛ ها میشنوی؟ صدای گریه است، انگار علی نشسته بر چاه”… من نمی دانم؛ یعنی از چشم تو می دانم… سردار!(علامت اتمام حجت) من می دانم و تو… اگر یک بار دیگر رهبرم بگوید “این عمار؟”

***
راستی سردار! راه بهشت از منطقه می‌گذرد؛ امروز در منامه، دیدم جوانی را که داشت با تفنگ تو در کربلای ۵ می‌جنگید. هیچ فکر می‌کردی سردار که در آن سنگر کوچک تو در شرق ابوالخصیب، تمام منطقه جا شود؟!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ میلاد پسندیده

فدایی رهبر

سروده صادق/ وبلاگ “ظافر ۸۸” برای بهاریه خاطره

در میان خاک و خون از فاطمه یادی کند/ با تمنایی لطیف از خاطره یادی کند
در دلش با نیت بابا شدن پرواز کرد/ تا که دختش خاطره از خاطره یادی کند
گفته بودش بر مزارم میکنی بابا خطاب/ تا که آرام دلش را این چنین یادی کند
نی تنی و نی مزاری تا شود تسکین دل/ خاطره بابای خود را در کجا یادی کند
در زمان کوچ بابای ش تولد یافتن/ این ولادت با شهادت را چنین یادی کند
با هزاران آرزو بر سفره عقدش بیا/ تا که در رویای خود بابای خود یادی کند

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. رضا می‌گوید:

    به نظر من تنها کسی که از سرداران جنگ در حال حاضر بوی شهدارو میده علی فضلیه خدا ایشون براما نگه داره انصافا نعمته بزرگی هستش

  2. حسین کاوه می‌گوید:

    طعم «اقتدار علوی» حاج علی را ، البته بیشتر از بسیجیان ، گردنکشان و یاغیان به اسلام و انقلاب چشیده اند. وی در ایامی که به عنوان فرماندار نظامی تهران ، مسئولیت حفظ امنیت پایتخت ام القرای اسلام را بر عهده داشت ، مصداق روشن یک «پاسدار نظام اسلامی» را به کسانی که به هر دلیلی امر برایشان مشتبه شده بود نشان داد و هنوز خاطرات این سردار آهنین ، نقل محافل آن کسان و ناکثان است.

  3. حجت می‌گوید:

    حاجی خبری که ازش این چندروزه کار شده کذب محضه صبر کن تکذیبیه اش بیاد…

  4. فدای رهبر می‌گوید:

    سلام داداش
    شهادت غریبانه خواهر امام رضا(ع) حضرت معصومه(س) رو به همه ی دوستای خوب این سنگر تسلیت می گم.به امید زیارت و شفاعت این بانوی بزرگوار
    یا فاطمه ی معصومه ادرکنی

  5. حسین کاوه می‌گوید:

    داداش حسین و سایر دوستان عزیز این مطلب رو حتما بخوانید
    (( بسیجی ترین ژنرال به روایت تصویر))

    http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=22539

  6. سید مختار موسوی می‌گوید:

    با عرض معذرت هرکاری کردم نتوانستم در قسمت دیدگاه مطلب بنویسم ، صد درصد عیب از من است . فقط خواستم خواهشی از استاد خودم داشته باشم ، اگر وقت کردید سری به به وبلگ حقیر بزنید ودیدگاه قلبی خود را برالیم بنویسید واگر قابل دیدید از مطالبم برای هفته نامه ۹دی استفاده کنید وسپس مرا از رهنمودهای عالیه خودتان برای هرچه بهتر شدن کارها محروم نکینبد . ضمناً یک گلایه کوچک وبرادرانه از برو بچه های ۹دی از جمله آقایان رسایی عزیز ومعاف عزیز دارم که بعداً تقدیم می کنم . اگر در ۹دی برای شهرستانیها هم جایی باشه بهتر نیشد . موفق باشید . مرید وارادتمند شما سید مختار موسوی از شهرستان بهبهان استان خوزستان .

  7. سید مختار موسوی می‌گوید:

    غلطهای املایی مطلب ارسالی ناشی از مسائل فنی ریانه است که امید وارم به بزرگواری خوتان مرا عفو بفرمائید

  8. احدزاده می‌گوید:

    سلام بسیجی های عزیز
    مرحله دوم انتخاب وبلاگ سال شروع شده که ده تا وبلاگ به دور نهایی رسیدن پس زودی رو ادرس زیر کلیک کنید و تو هر سه انتخابتون وبلاگ قطعه ۲۶ حاج حسینو انتخاب کنید
    http://WWW.chehre89.com
    اجرکم عندالله

  9. جواد می‌گوید:

    سلام حاجی
    چقدر شلوغ شده اینجا این آخرسالی!
    چی کار می کنید شماها؟
    اول آیا یا که نه؟

  10. سجاد می‌گوید:

    سلام
    منتظر این متن خواندنی هستیم. تقدیم به قطعه مقدس ۲۶:

    http://www.img4up.com/up2/78589731637022054738.jpg

    خسته نباشید,خدا قوت.
    یا علی مدد.

  11. بی نشان می‌گوید:

    فرا رسیدن سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها کریمه اهل بیت ، دختر مولا باب الحوائج و خواهر حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام را به همه دوستداران و عاشقان حضرتش تسلیت عرض میکنم ؛ همچنین امروز مصادف است با سالروز شهادت سردار عاشورایی خیبر سپاه حضرت محمد رسول الله حاج محمد ابراهیم همت ؛ از خداوند متعال عاجزانه مسئلت میکنم که در دنیا و عقبی شرمنده روی اهل بیت عصمت و طهارت و همچنین مدیون خون پاک شهدا نشویم …

    اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک آمین یا رب العالمین

  12. جانم فدای رهبرم می‌گوید:

    سلام داداش
    به دوستان طراح میگید با این ۷تا سین قرآنی یه طرح کارت پستالی بزنن واسه سفره هفت سین.
    ممنون میشم تا امشب آماده شه.
    عکس حضرت ماه هم فراموش نشه
    ۱-سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ
    ۲-سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ
    ۳-سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ
    ۴-سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ
    ۵-سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
    ۶-سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ
    ۷-سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

    یا علی

  13. علیرضا می‌گوید:

    سلام بر مالک اشتر علی جناب سردار حاج علی فضلی
    آن که شش ماه قبل از انتخابات نگفت تقلب می شود.
    آن که تمام نامه هایش به حضرت ماه با سلام و والسلام است.
    آن که زن و بچه هایش نگفتند تقلب شد بریزید تو خیابان
    آن که خطبه ننگین ۲۵+۱ تیر را ایراد نکرد
    آن که بر خلاف نظر ولیش حرف نزد
    آن که وقتی می گوید “ولایت فقیه فصل الخطاب است” بوی تعفن نفاق و دروغ نمی دهد
    آن که فرزندش در لندن دکترا نمی گیرد
    آن که فرزندش به دلیل حضور در ساندویچی و روسری فروشی دستگیر نشده است
    آن که نظری نمی دهد تا آن زمان که حضرت ماه نظر میدهند
    آن که با سران فتنه جلسه نمی گذارد
    آن که خار در چشم صدای یانکیها و بی بی سی و … غیره است تا جایی که آرزوی مرگش (شهادتش) را دارند
    آن کس که سکوت در برابر نفاق نمی کند و قبل از “این عمار” چون مالک در برابر ناسزا ها و سنگها و تیرها و… چون شیر می ایستد.
    آن که با دیدنش هر کسی یک دنیا عاشق خلوصش می شود و برایش جز شهادت چیزی را از خدا طلب نمی کند.
    آن که …
    اگر این افرادی که به ایشون حمله کرده اند اندکی از دریای این مالک اشتر را چشیده بودند اکنون وسیله موج سواری دیگران نمی شدند…
    بصیرت یعنی اطارفت را بشناسی تا از وجودت سوء استفاده نشود…

    قولوا قولا سدیدا…
    والعاقبة لاهل تقوا…

  14. آوای بی صدا می‌گوید:

    این یه سفرنامه است….یه دلنوشته است…نمیدونم…تو هرچی می خوای اسم بذار براش..

    وست دارم نظرتون بدونم…سفر به سرزمین آسمانی ها
    منتظرم

  15. antifitna می‌گوید:

    سلام
    برای حفظ اسلام یا باید خون داد یا خون دل خورد.شهید اوینی

    امثال سردار فضلی شهدای زنده ای هستند که روزی خون دادند و امروز هم خون دل می خورند.
    با” سخنی با باکری افلاین به روزم”

  16. دهم ربیع الثانی سالروز شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها بر همگان تسلیت باد.
    کبوتر حرم:
    http://eslami1414.persiangig.com/image/1390/kabootarweb.jpg
    فایل در ابعاد بزرکتر در آفتاب مهتاب موجود است.

  17. سید می‌گوید:

    سلام. همان طور که می دونید دفتر رییس جمهور ملک عبدالله اردنی رو به ایران دعوت کرده که میگن کار مشاییه. به هر حال آقای قدیانی شما دست به قلم شوید و چیزی بگویید. اینجور که نمیشه

  18. سلاله 9 دی می‌گوید:

    کیهان دیروز را که خواندم و قضیه را با سرچ در اینترنت پی گیری کردم، مطمئن بودم شما هم مطلبی خواهید نوشت.امان از جریان منحرف و حاشیه ساز !!! منتظریم برای خواندن نجوا با سردار دلیر ورشید و بی ادعای روزگار جنگ.

  19. راجع به مسابقه:
    السابقون(!) خیلی به دلم نشست
    نگاهی به قطعه انداختم
    و باز هم افتخار دارم که اولین مطلب بهاری در قطعه قبل از طرح مسابقه از طرف حقیر ارسال شده! یعنی که یعنی…

  20. کمیل درویشی می‌گوید:

    گناه سعید تاجیک…

    سعید تاجیک، مرا نمی شناسد ولی من، اورا خوب می شناسم. شلمچه ، اروندکنار ، فاو ، دهلاویه و … برای من، با خاطرات سعید، ممزوج و آمیخته شده، نمی توانم به شلمچه فکرکنم ولی روایت های دلنشین سعید تاجیک را با خود مرور نکنم، نمی توانم به هویزه فکر کنم و اشکهای سعید را فراموش کنم.
    سعید برای من، نماد روایت دلاورمردی هاست.تجسم سعید برای من، تجسم یک اسطوره ی نوجوان بود. شاید تفسیر “بصیرت” و تدبیر برای یک نوجوان امروز که هم سن آن روزهای سعید است ، بسی سخت باشد، اما سعید نوجوان ، خیلی زود به این “بصیرت” رسیده بود.
    امروز سعید تاجیک ، دیگر یک نوجوان نیست. امروز سعید ، بغض فروخفته ی مردیست که ۸سال جنگ، با جانش، ۸سال سازندگی، با توانش و ۸سال اصلاحات با زبانش نتوانست سکوت کند، مردی که در بحبوحه فتنه سال گذشته هم از پای ننشست.
    اما امروز…
    امروز در حالی این نامه را می نویسم که من هم از نسل همین دغدغه دارانم. پدرم هم از جنس همین داغداران است؛ از نسل فرزندان حضرت امام که خاک مهران و دهلران و بازی دراز و تپه های الله اکبر و ترکش های ۶ میلی و آرپی جی های عراقی، پدرم را از پرونده های بنیاد شهید بهتر و بیشتر می شناسند ، الحمدلله نه یک پرونده ی رزمندگی دارد و نه حتی یک درصد جانبازی…
    رسالت نسل ما، فرزندان حضرت آقا، بسی سنگین تر از فرزندان حضرت امام است؛ زیرا روح خدا کمتر درگیر خرده فرمایشات خودی ها بود و حضرت آقا چه ها که نمی کشد از دست خودی های دیروز و امروز…
    مثل مایی که هیچ نداریم الا قلم و ما یسطرون، و سلاحنا قلم! چه باید کرد جز گفتن و نوشتن!
    در این روزها که سعید تاجیک جبهه ها، مورد هجوم و حمله خودی ها و غیر خودی هاست، برخی به دفاع برخواستند و برخی به محکومیت ؛ ولی من می خواهم از جنبه اعمال نظر حضرت آقا که فرمود: در گفتارها و نوشتارهایتان ظلم نکنید، دستی به قلم بسایم تا درد دلی کنم با آنها که هم، هم دردم هستند و هم، هم دل…
    بعد از خواندن نامه های حمایت و محکومیت و پس از مشاهده کلیپ حضور فائزه هاشمی در ری، اولین چیزی که دغدغه ام شد ، گناه سعید تاجیک بود. اگر به فرموده ی حضرت آقا، بنا بر این باشد که ظلم نکنیم، در این داستان، گناه سعید، چه بود؟میخواهم نگاه متفاوتی به این قضیه داشته باشم:
    گناه سعید ، قدر نشناسی بود! قدر نشناسی از چه کسی؟ از خانواده هاشمی؟!از زحمات فائزه هاشمی؟!
    خیر! هرگز!
    قدر نشناسی از زبان خودش!
    قطعا زبان سعید تاجیک از گوش فائزه هاشمی، مقدس تر است !
    آنچه بر زبان سعید ، جاری شده است ، ذکر نماز شب و رمزهای مقدس عملیاتی ، و آنچه بر گوش فائزه ، فحاشی ضد انقلاب علیه اسلام و عاشورا و حضرت آقا؛
    نگفته آشکار است که سعید، قدر زبانش را ندانسته که نباید بر این زبان مقدس، فحاشی و توهین جاری شود حتی علیه فائزه،
    و سعید، پتانسیل سطح گوش فائزه را بالا برده که- اگر فحش ها و توهین ها را نادیده بگیریم- بغض های مقدس یک دغدغه دار انقلاب را به گوش فائزه رسانده که گوش فائزه تا حالا نشنیده بود.
    علاوه بر این، سعید یک خطای ندانسته هم مرتکب شد: سعید باعث شد که دل مانند منی برای فائزه به درد بیاید! بزرگترین خطای سعید، این بودکه صحنه ای را خلق کرد که همه ی کسانی که هیچ تعلق خاطری به فائزه هاشمی نداشتند ، در هیئت یک زن تنها، حتی برای چند لحظه، برای او دلسوزی کردند! بزرگترین گناه سعید، این بود که باعث شد که فائزه، یکی از ظالم ترین زنان ایرانی در حق انقلاب و آرمان هایش، در قالب یک زن مظلوم و مورد ظلم قرار گرفته تصویر شود! سعید، باعث شد که سعید تاجیک، بغض فروخفته ی سالهای حماسه و ایثار، در قامت یک ظالم ، تصویر شود!
    بغض های مقدس نوجوان با بصیرت دیروز، نباید مرد حادثه های امروز را یک بی بصیرت نشان دهد!
    گناه سعید این بود که کسانی که سالهای حماسه و ایثار را در کشورهای دوست!، به امور مهم تر ! مشغول بودند، بغض فروخفته ی هم رزم پدران ما را به باد انتقاد گرفتند!
    گناه سعید…
    فاعتبروا یا اولی الابصار…

    کمیل درویشی
    متولد۶/۶/۶۶
    ساکن: اهواز

  21. کمیل درویشی می‌گوید:

    سلام اخوی
    در مورد مطلب سعید تاجیک ، دوست داریم ما رو با نظرت بنوازی

  22. یا خامنه ای می‌گوید:

    وای از دست این مشایی، امان از دست این مشایی، کشت ما رو این مشایی، الهم خلصنا من شر مشایی…
    بابا جون ما باید بریم سفارت اردن رو بگیریم از شر این لانه جاسوسی آمریکایی صهیونیستی خلاص شیم تو پادشاه خائن اردن، ملک عبدالله رو دعوت کردی بیاد ایران اونم تو این شرایط که همه ملت های منطقه چشم دوختن به ما…
    داش حسین تو یه چیزی بگووووووووووووووو…………….

  23. مهدی آنتی گرین می‌گوید:

    سردار دوباره دشنه بردار

    تیتر حماسی همینه همینه

    موسوی اعدام کنید
    http://www.mahdi2o3.blogfa.com

  24. ط.عبدی پور می‌گوید:

    خاطره
    “عیدی آقا امام حسین علیه السلام”
    چند سالی بود که پدرم توفیق این را یافته بود خادم زائرین عتبات عالیات گردد وبه عنوان مدیر کاروان هر ۲یا ۳ ماه یکبار این توفیق را می یافت که به زیارت نائل آید.مادامی که پدرم در آنجا بود اکثر بمب گذاریها در آن زمان رخ میداد،وچون ایجاد ارتباط در آن زمان به سختی انجام می شد همه خانواده در اضطراب وترس به سر می بردیم.به همین دلیل، مادرم از او خواست که دیگر به این سفر نرود،پدرم نیز قبول کرد تا زمانیکه اوضاع عراق آرام نشود،نرود.۲ سال گذشت ،همیشه دوست داشتم همراه او این توفیق را بیابم به پابوسی آقا بروم.اما از سال ۸۸ این دوست داشتن به یک آتش در درون تبدیل شد که خاموشی آن انگار فقط با آب فرات عملی است.تا اینکه لحظه تحویل سال ۸۹ بود همه خانواده دور سفره هفت سین نشسته بودند، تلویزیون حرم آقا ابی عبدالله(ع) را نشان می داد،رفتم جلوی تلویزیون نشستم وچشمانم به تلویزیون خیره مانده بود وبه هیچ چیز فکر نمی کردم جز آنچه در طلبش بودم.سال تحویل شد،در دل تنگ وزارم آقا را قسم دادم وعیدی ام را در این سال نو از ایشان طلب کردم ،گفتم آقا جان شما را به پهلوی شکسته مادرت زهرا(س) قسم میدهم که توفیق زیارت وپابوست را به من عطا فرمائی.به خودم که آمدم دیدم اشکهایم سرازیر شده است.با این حال میدانستم که پدرم حالا حالاها به سفر عتبات نمی رود واذن تنها رفتن را هم به من نمی دهند وامر مهمتر اینکه مهلت ثبت نام برای عتبات بیش از یک ماه بود که به پایان رسیده بود.
    روز دوم فروردین بود،پدرم در اداره کشیک داشت وبعد از اتمام کارش میهمانهایمان را بردیم بیرون شهر.دور آتش جمع شده بودیم وحرف می زدیم که پدرم گفت:صبح از دفتر زیارتی با من تماس گرفتند که آیا ۲۰ اردیبهشت کاروانی را به کربلا می بری؟همه با تعجب نگاهش کردیم،آخر در این ۲ سال به دفاتر گفته بود که دیگر کربلا نمی روم وآنها هم دیگر باهاش تماس نمی گرفتند. مادرم با حالتی عصبی گفت:جوابش را دادی؟گفتی که نمی روی؟پدرم با خونسردی خندید وگفت:گفتم که می روم.می خواستم از خوشحالی فریاد بزنم .به پدرم گفتم باید من را هم با خودت ببری اما او می گفت:که قرعه کشی شده و لیست پر شده،ول کن نبودم گفتم حالا با دفتر تماس بگیر.روز بعد با دفتر تماس گرفته بود، گفته بودن که مدیر کاروان دو نفر سهمیه داره می توانی با خودت ببریش،سریعتر گذرنامه اش را بیار.گذرنامه را که بردم کفتن که مهلت آن رو به اتمام است وگذرنامه ات حداکثر باید تا ۳ روز دیگر آماده باشد.
    ولی آماده شدن گذرنامه حداقل ۸ روز طول می کشد.گفتم میروم پناه بر خدا. رفتم کارها را انجام دادم و از مسئول ثبت گذرنامه پرسدم چقدر طول می کشد تا گذرنامه بیاید،گفت:حداقل ۸ روز.اولش نا امید شدم اما بعد گفتم،کسی که کارها را تا اینجا درست کرده، بقیه را هم خودش درست می کند.۳ روز گذشت در زدند،در را که باز کردم پستچی بود گذرنامه ام را آورده بود از خوشحالی بال در آوردم.ومن رهسپار میعادگاه وسرزمین عشق شدم.واین را خوب دریافتم که………

  25. ناصر می‌گوید:

    فقط خواستیم بگیم مرسی؛ خیلی مرسی!
    ما هم ساندیس خوریم. ما هم تازه یه پاتوق واسه خودمون درست کردیم، یه سری بهمون بزنید و نظری بدید خیلی خوشحال میشیم
    بازم مرسی

  26. ناصر می‌گوید:

    یادم رفت که بگم بیاید اینجا:http://p313.2fa.ir
    بازم مرسی یعنی مرسیکم الله

  27. سارا خوشگو می‌گوید:

    وقتتون پر برکت باد

    طرح بهاریه :
    http://up.iranblog.com/images/8bipk2gc7595892nqvf4.jpg

    یا علی .

  28. سایه می‌گوید:

    سلام
    هر چند هیچ وقت به گرد پاتون نمیرسم که همه نوشته هاتونو بخونم اما الان منتظرم…

    راستی سمت چپ هم که دو ستونش کردین خیلی بهتر شده…

  29. احمد می‌گوید:

    سیستانیها می گن :
    “خیرات چَشِ تو لَلَ جُو”
    فدای چشمای تو عزیز جان

  30. محمد می‌گوید:

    تا باشد که یار از من رو سیاه راضی گردد

    تا یار که را خواهد و میلش به که باشد …
    تا باشد که یار از من رو سیاه راضی گردد

    تا یار که را خواهد و میلش به که باشد …

    اللهم عجل لولیک الفرج

    بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست؟ بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست؟
    هر کس که نشد فدایی خامنه ای بی شک تو بدان منتظر مهدی نیست

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اللهم احفظ قائدناالامام الخامنه ای

    مــــــــنتظــــــر حضــــــــور قشـــــــــــنگت میبـــــــــاشــــــــم

    یا علی

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اللهم احفظ قائدناالامام الخامنه ای

    مــــــــنتظــــــر حضــــــــور قشـــــــــــنگت میبـــــــــاشــــــــم

    یا علی

  31. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  32. حسین می‌گوید:

    سلام
    ما دوست داران ولایت همه سربازان ولایت رو دوست داریم سردار فضلی که جای خود دارد اصلاً ایشان آخر متانت هستند مثل دیگر سربازان ولایت و پشت سر حضرت آقا ان شاء الله به جمع سربازان حضرت ولی عصر (عج) بپیوندیم دعا کنیم ما هم سرباز ولایت باشیم

  33. گمشده می‌گوید:

    سلام علیکم
    سردارحاج علی فضلی یک مرد واقعی است.
    خضوع و فروتنی اش در دل جبهه و پشت جبهه زبان زد است.
    خیلی برایم جالب است وقتی از خوش رویی ایشان در میان دوستان و سر سختی شان در برابر دشمن می شنوم .
    قلمتون استوار .
    به امید ظهور دولت یار
    التماس دعا
    یا حق

  34. 313 می‌گوید:

    سلام عیکم
    مثل اینکه من جاموندم از قافله!!!!

    التماس دعای فراوان دارم از همه ی ستاره ها…
    منتظر مطلب جدید هستیم…شهادت نصیبتان…

  35. چشم انتظار می‌گوید:

    حسین عزیزای سردارجانبازهشت ماه جنگ تحلیلی نجواکن باسردارجانبازهشت سال جنگ تحمیلی گوش به فرمانیم

  36. ترگل شیعه می‌گوید:

    سلام
    منتظریم

    این مدتی که حالم خوش نبود میومدم می خوندم اما نظر نمی دادم

    این شا الله همگی سلامت باشید

  37. مریم می‌گوید:

    سلام برادر
    خواهشمندم نقدی جانانه در خصوص سفر پادشاه اردن {ان دوره گرد} به ایران بنویسید

  38. چشم انتظار می‌گوید:

    درخصوص برنامه رازمطلبی خواندم بدنیست ستاره هابخوانندچون به نظرمن نادرطالب زاده هم یکی ازعمارهاستhttp://www.rajanews.com/detail.asp?id=82107

  39. صبا می‌گوید:

    امام صادق (ع) می فرماید: ” برای خداوند متعال حرمی ست و آن مکه و برای رسول خدا (ص)حرمی ست و آن مدینه و برای امیر المومنین(ع) حرمی ست و آن کوفه، و قم کوفه صغیر است . بهشت دارای هشت در است که سه در آن از قم است. در ان شهر زنی از اولاد من رحلت می کند که نامش فاطمه است ، و او دختر موسی بن جعفر(ع) است که به شفاعت او تمامی شیعیانم داخل بهشت می شوند.”
    شهادت حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها را به “ماه” و “ستاره ها” و مولایشان تسلیت عرض میکنم.

  40. یه نفر می‌گوید:

    هان
    این چرا خالی بود؟؟؟؟؟؟؟/

  41. چشم انتظار می‌گوید:

    آهای ستاره های آقا دراین جاخاطراتی ازحضرت ماه نورافشانی می کندازدست ندین
    http://www.jahannews.com/vdcbggb80rhb08p.uiur.html

  42. چشم انتظار می‌گوید:

    آرزوی شب عیدیک دختربزرگوارشهید
    http://www.jahannews.com/vdch-vnz-23n-zd.tft2.html

  43. چشم انتظار می‌گوید:

    حدس میزنم الان داداش حسین یه باتوم خوب وقشنگ دستشه به اتفاق بروبچ ریش توپی مسجدارگ جلبک های سبزروزیرنظردارندکه نکنه یه وقت … زیادبشه وبخوان برای خودشون امشب دردسردرست کنن برای همین قطعه یه نیمه تعطیله

  44. محسن فاضلی می‌گوید:

    وقتی جریان انحرافی بر سر سفره انقلاب بنشینند، باید هم توقع داشت که ولی نعمتان ما مورد هجوم واقع شوند. اگر نوادگان … با علم و کُتَل مکتب ایرانی به مصادره عقل و هوش رییس جمهور عدالت خواه کمر همّت ببندند، باید ناظر شاهد پایمال شدن آیه های مقدس دفاع هشت ساله بود! وقتی ابن زیاد ها بوزینه وار بر گرد صندلی های حکومت الهی ورج و وورجه کنند باید هتک حرمت عبدالله بن عفیف ها را شاهد بود.
    سلام بر حاج علی فضلی، حقیقتا چشم خداست.

  45. علیکمال می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    به نظر من نمره سردار فضلی عزیز در ولایتمداری ۱۹ می باشد، یعنی فقط یک غلط دارد.
    ما می‌دانیم که امام خامنه‌ای با هیچ کس تعارف ندارد و هرگاه در جایی اشتباهی از کسی و یا گروهی سر بزند به سرعت برخورد کرده و راه درست را نشان می‌دهد. (نمونه‌اش فرمایشات اخیر ایشان در مذمت هتاکی بود که البته با جمله «جوانان مؤمن و متعهد» همراه بود)، اما ایشان در ۱۴ خرداد امسال بلافاصله بعد از آن شعارها، سخنرانی فرمودند ولی کوچکترین ایراد و اشکالی به این عمل مردم نکردند. پس چرا سردار فضلی آنرا نادرست دانست؟
    تنها غلط سردار فضلی عزیز اشتباه دانستن حرکت خودجوش مردم و بسیجیان در ۱۴ خرداد امسال بود.
    همانطور که گفته می‌شود سعید تاجیک در قضیه فا… اشتباه کرد (البته به نظر بنده اشتباهش همان اجازه دادن فیلمبرداری بود) باید قبول کنیم سردار هم در این یک مورد اشتباه کرد.

  46. طاهره فتاحی می‌گوید:

    چند روزی است که سایت دوئل بالا نمی آید.
    وقتهایی که قطعه دچار مشکل می شد ما می رفتیم دوئل و می گفتیم قطعه بالا نمی آید. حالا در قطعه۲۶ می گویم که دوئل مشکل دارد 🙁
    دلم برای دوئل بدجوری تنگ شده…

  47. فدایی رهبر می‌گوید:

    سلام داداش حسین. هنوز نخوندم ولی باید جالب باشه. اینم یه طرح.
    http://islamupload.ir/images/tr01ocu45c5e1eaeewhi.jpg

  48. فدایی رهبر می‌گوید:

    سلام داداش حسین. هنوز نخوندم خوندم نظرمو میدم.
    اینم طرح نمیشه گفت دستکاریه یه طرحه
    http://islamupload.ir/images/tr01ocu45c5e1eaeewhi.jpg

  49. بسم رب الشهداء والصدیقین.

    السلام علیک با ابا عبدلله.

    اللهم عجل لولیک الفرج.

    اللهم الحفظ والنصر قائدنا الخامنه ای بالقرآن.

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سلام.
    عید است ولی بدون او غم داریم

    عاشق شده ایم و عشق را کم داریم.

    ای کتش که امسال ظهورش برسد.

    اینگونه هزار عید با هم داریم.

    خیلی التماس دعا.
    یا علی.

  50. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام به همه ستاره ها و سلام به آقای قدیانی
    دوستان بوی بهار به قطعه هم آمده و بهاریه ها حال و هوای قطعه را بهاری کرده
    امسال لحظه سال تحویل من حرم امام حسین هستم (انشاء الله) و نایب الزیاره. ما را از دعای خیرتان بی نصیب نفرمایید.
    لحظه سال نو یادتان نرود بگویید “السلام علیکم یا اباعبدالله” و متبرک کنید تمام لحظات سال ۹۰ را به یاد و نام آن عزیز باشد که از شفاعتشان برخوردار گردیم.انشاء الله.

  51. سیداحمد می‌گوید:

    سلام داداش حسین بعد از یک روز پر کار و خسته کننده چقدر خواندن یک متن عالی و طولانی از داداش حسین لذت بخش است.

  52. هم سنگر می‌گوید:

    بسم رب الشهدا و الصدیقین
    سلام
    ظاهرا امشب بخت با من یار بود و افتخاری نصیبم شد تا اولین نگارنده دیدگاه باشم.
    درود بر قلم توانا و اندیشه پویای شما
    شهادت نصیبتانو التماس دعا

  53. سلام داداش حسین.بازم یاد گرفتم از بصیرتت…

    دوست داشتم یه سنگم تو کله من می خورد!(علامت تخس بودن من)،بعد میتونستم یه اینطور جمله ای بنویسم:
    آنکه در خلوت با بازیگران می نشیند و با “هدیه” دادن به فکر جذب ویلانشینان “تهرانی” است

  54. میلاد پسندیده می‌گوید:

    چقدر خوب است که هنوز از قلم داداش حسین خون شهدا می جوشد… دستت درست… اشکمان را در آوردی و ایضاً حرصمان را!

  55. سلام داداش حسین.بازم یاد گرفتم از بصیرتت…

    دوست داشتم یه سنگم تو کله من می خورد!(علامت تخس بودن من)،بعد میتونستم یه اینطور جمله ای بنویسم:
    آنکه در خلوت با بازیگران می نشیند و با “هدیه” دادن به فکر جذب ویلانشینان “تهرانی” است، ولی در جلوت نگران سهم سالها پیش پایین شهری ترین اقشار جامعه از عدالت است.

  56. ترنم ظهور می‌گوید:

    سلام-از اونجایی که شما مشخص نکردید خاطراتو کجا بفرستیم
    منم اینجارو مناسب دیدم،چون جدیدتر بود

  57. ناشناس می‌گوید:

    بالاترین : ۲۴ اسفند نظام نابود می شود.

    ثانیه هایی قبل متوجه شدیم نظام اسلامی پس از ۳۲ سال سقوط کرد
    هنوز کسی نتوانسته بفهمد نظام در کجا سقوط کرده است
    اما بعضی منابع ناآگاه اعلام کردند نظامی را در فراز شهر دزفول مشاهده کرده اند که در حال سقوط بود
    مسئولان امیدوارند با پیدا شده جعبه سیاه نظام دلیل سقوط آن را اعلام کنند
    در همین زمینه سردار سپاه ناحق موسوی دلارور بیانیه ای نوشته و در آن تاکید کرده که وقتی در حیاط منزل از روی آتش می پریده نوه اش یک عدد تی ان تی به او تعارف کرده و وقتی در رودربایستی گیر کرده آن را گرفته و پس از روشن کردن آن , آن را به هوا پرتاب کرده و با چشم غیر مسلط خود مشاهده نموده تی ان تی به بدنه نظام برخورد کرده است .
    او در ادامه از ارتش میلیونی خود درخواست کرد که به خیابان ها آمده و با شعار « فرشته چو بیرون رود دیو درآید» به شادمانی پردازند .
    به خبری که همینک به دستم رسید توجه کنید . مسئولان اعلام کردند که نظام سقوط نکرده هیچ بلکه کمی هم بالاتر رفته است. احتمالا موسوی از تلسکوپ غیر استاندارد استفاده کرده است.
    همچنین مرکز تخصصی جنبش *در جلسه ای به نقد شعار سه شنبه های سبز پرداخته است و اعلام کرده است که یک عده صهیونیست اومدند یک شعار دادند که سه شنبه نظام سقوط می کند . اولا اسناد این شعار ضعیف بوده دوما این کار باعث می شود مردم نسبت به ظهور ببخشید سقوط بی اعتنا شوند .

    ۲ تا عیدی می خوام بدم
    یکیش جامعه مجازی یاوران مهدی (عج)
    http://www.y-m.ir

    یکیشم کوتاه کننده لینک
    http://www.ww3.ir
    این کوتاه کننده مهمترین دلیل وجودش بلاگفا بوده
    توضیح کامل رو شنبه می دهم ۲۸ اسفند

  58. ترنم ظهور می‌گوید:

    سنگر به یاد ماندنی”

    چهارمین روز نو۸۶ بود به گمانم،با شور وشعف میان خاک های پر معنای شلمچه با پای برهنه و دلی مملؤ از اشتیاق ویاد شهدا قدم می زدم.
    وهنگامی هم که در جدال عقل وحس، عقل مغلوب احساساتم می گشت، اشکی هم چاشنی هوای بهاری وعیدانه دلم میشد..!
    در طول مسیر سنگری از دور نمایان شد.
    به شوق رسیدن به سنگر با قدم های یکی در میان و با شتاب خود را از گروه پیش انداختم.
    وارد سنگر شدم، ولی انگار سرم را بیرون سنگر جا گذاشتم..! چشمانم سیاهی می رفت،قطرات اشک بی مهابا بر پهنه ی صورتم جاری می گشت.
    سنگینی سرم ونگاه های اطرافیانم را حس کردم.
    از بین این همه چشم طبیعی ومصنوعی(دوربین) به طرف خودم شُکه شدم..!؟
    خدایا چه شده است؟! موقع داخل شدن سرم محکم به چوب ورودی سنگر برخورد کرده بود. ازقضا راوی گروه توضیح می داده که خیلی از بچه ها ورزمنده ها از فرط خستگی وبه خاطر کوتاه بودن سنگر سرشون به چوبهای ورودی می خورده وخراشیده میشده!!؟
    و خٌب در همین لحظه هم چشمان جمعیت به طرف سنگر بود واین صحنه زنده برایشان اتفاق افتاد..!
    ومن هم بی خبر از همه چیز سوژه خنده آنها شده بودم..

  59. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین اگه خوب دقت کنی اصلاسرداربایک چشم قشنگ تره ، تودل بروتره ولی به حدی که توعاشق چشم این چهره ی ماندگاری من عاشق صدای دل نشینش هستم چقدرخوب بودیکی ازستاره هامی تونست برنامه تلویزیونی صندلی داغ روکه چندسال پیش ازسرداردعوت کرده بودپیداکنه وبذاره بعدببین اون فیلم بااین نجوای عاشقانه ی توچه می کنه بادل این ستاره های چشمک زن.

  60. محمد می‌گوید:

    سلام …..سلامی که برای تو و مادر ت سلامتی بیاره.
    حاج علی فضلی از معدود فرماندهانی هستند که تا آخرین روزهای زنده بودن پدر شهید ید الله کلهر به عیادت و دیدن ایشان میرفتند آن هم بدون تبلیغ …..!

  61. تارا مهدوی می‌گوید:

    این چند خط گواهه که چقدر دلت شکسته پرنورترین ستاره حضرت ماه
    .
    .
    .
    سردار! بگو که همت، آن لاین نبود. بسیجی بود. بگو که باکری، آن لاین نبود. بسیجی بود. بگو این حرفها را… و بگو که در فاو، صدها کیلومتر جلوتر از خمینی می جنگیدید و کسی شما را متهم به خروج از ولایت مداری و شکستن دل امام نمی کرد. بگو که جنگیدن در روزگار جنگ، آسان تر بود از جنگیدن در این جنگ روزگار. بگو که از ماه نباید بر فرق ستاره هایی که عاشقانه و عاقلانه و شهادت طلبانه، خامنه ای را دوست دارند، چماق ساخت. بگو این حرفها را… این داغ را. بگو که حتی به بهانه نهی از منکر دوست، جهاد با دشمن را نباید رها کرد. بگو که شمر در گودی قتلگاه گوگل نشسته روی سینه حسین و دارد از خورشید سر می برد.
    .
    .
    .
    بهار نزدیکه درخشان ترین ستاره… علی زمان مظلوم و تنهاست…ستاره هایش مظلوم تر… به پایان میرسد این مظلومی و تنهایی به زودی…
    اللهم عجل لولیک الفرج

  62. خط انقلاب می‌گوید:

    من آن روز بودم. اجازه ندادم همنشین سران فتنه سخنرانی کند. هنوز هم معتقدم کارم درست بود. برای خدا بود. و اگر سردار بگوید اشتباه بود شاید نپذیرم اما به خود اجازه نخواهم داد بر سردار خود اهانت که نه حتی کوچکترین انتقادی بکنم. هنگامی که من و ما یا پشت کامپیوترمان بودیم، یا خواب بودیم، یا بچه بودیم، یا از ترس در اتاق و خانه و پناهگاه پنهان گشته بودیم او در وسط میان بود و از من و ما محافظت نمود. او در ۸۸ نیز در وسط میدان بود. و من در پشت کامپیوترم. سردار اگر تو بر کار من انتقاد نمودی لابد حق با توست. اما بر صورت من کشیده ای نیز بزنی با من به تو چیزی نخواهم گفت. زیرا تو سردار و بزرگ مایی.

    http://adihamed.blogfa.com/post-321.aspx

  63. طاهره نعمت اللهی می‌گوید:

    چقدرمطول من میمیدم برای متنهای مطول ماکه رفتیم بخوانیم بعدنظربگذاریم مطول

  64. غریب می‌گوید:

    سلام

    آهای حاج علی فضلی! فتنه منطقه کمی پیچیده است؛ برادران افراسیابی، تو را در ۸ سال دفاع مقدس دیدند. حالا در سه راه جمهوری و در سه راه سایبر، ما از آن چشم تو که خیال می کنیم نمی بیند، سهم داریم… تویی که به خامنه ای می گویی “علمدار”، اجاز می دهی….. اجازه می دهی

  65. غریب می‌گوید:

    “اجازه “می دهی درسته نه اجاز می دهی

    یا علی مددی…

  66. ترگل شیعه می‌گوید:

    متن قشنگ بود من که نه جبهه دیدم نه منطقه ی جنگی احساس بغض کردم

  67. یه ستاره از قم می‌گوید:

    سلام

    حاج علی فضلی ابالفضل با وفای رهبر است و برای ما که در خیمه حسین هستیم قوت قلب و امید حرم و برای یزدیان قتال العرب و العجم.
    سردار پای به رکاب بگذار و محاصره ماه را بشکن از همین دو سه تا خواص بی بصیرت باقی مانده، این ها مثل سگ(برای این یکی مجوز شرعی دارم) از تو می ترسند و ثوابش را هدیه کن به لحظه ای که عباس زد به دشمن و لشکریان عمر سعد به هم ریخت، مثل مشک آب. مشکت را پر از ستاره کن از شریعه حضرت ماه و برایمان بصیرت بیاور که سخت تشنه ایم! مکتب ایرانی سراب است، آب فقط در چشمه ی ماه است(علامت این که کاش می شد یکی درست و حسابی نثار صاحب مکتب ایرانی کنم که به چشم سردار ما که فکر می کنیم نمی بیند ولی می بینید و خوب هم می بیند چپ نگاه کرده است … حیف نمی شود، باشد سر وقتش! (بر چشم بد لعنت))
    ما همه سرباز تو ایم حاج علی فضلی که تو سردار خامنه ای هستی
    گوش به فرمان توایم حاج علی فضلی که تو سردار خامنه ای هستی
    این دعا مخصوص خودم هست:
    خدایا من را با حاج علی فضلی محشور کن!
    سردار برایم آمین می گویی!

  68. چشم انتظار می‌گوید:

    این چندعکس به عشق سردارعلی فضلی باحاله
    http://www.leader-khamenei.com/picture/martyrs-photos/911-ali-fazli.html

  69. چشم انتظار می‌گوید:

    یه مصاحبه قشنگ ازسردارپیداکردم مربوط به چندسال پیشه که خاطرات دفاع مقدس رو بااون صدای دل نشینش تعریف می کنه ازدست ندین
    http://www.iranseda.ir/FullGanjine/?g=836231

  70. طاهره نعمت اللهی می‌گوید:

    کلی نظرداشتم برای این متن مطول که فقط میتوانم بگویم اجرت بازهرای بتول//علامت سرگذاشتن روی کیبوردوگریه که نه زارزدن…………….//

  71. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی

  72. روزبهانی می‌گوید:

    سلام

    الهی آنانکه تو را شناختند ” تنها جسمشان در دنیا با مردم ” و ” قلبشان همیشه در نزد تو حاضر است” و اگر لحظه ای از تو چشم فرو بندند روحشان از شوق دیدارت در قالب جسم تاب نیارود.(امام صادق علیه السلام)

    یاحق

  73. پسرشجاع می‌گوید:

    سلام
    از قدیم گفتند آب دریا به پوز سگ نجس نخواهد شد
    آنانی که امروز کمر همت به تخریب این سردار بزرگ بستند یقینا از نسل شمر ومعاویه و ابن ملجم می باشند …خفاشان شب پرستی که از نور حقیقت این حق پرستان واهمه دارند ..
    من همیشه و البته با یقین میگویم خاک آن کمونیست روسی و نازیهای آلمانی بخورد تو سر این مسلمانانی که قدر یادگاران وجانبازان و سرداران جنگ را میدانند و سعی در تخریب آنها دارند
    نوه های سربازان جنگ جهانی دوم در آلمان و روسیه و ..از بیشترین احترام در نزد مردمشان برخوردارند
    اما اینانی که دم از اسلام میزنند اینجور به این عزیزان حمله ور میشوند

    کفر آنها به از اسلام اینها

    اما اینها مصداق من ینتظر می باشند و مورد لطف و عنایت خداوند
    درود بر سردار فضلی

  74. عطار.. می‌گوید:

    عالی عالی عالی عالی عالی
    بسیار زیبا و جذاب..
    خدا قلمت رو نگهداره واسه ولایت..
    ان شا الله که واسه ظهور آقا یه بهاریه هم بنویسی..
    زنده باشی دلاور..
    هر که در این بزم مقرب تر است…
    جام بلا بیشترش می دهند….

  75. سیداحمد می‌گوید:

    فوق العاده بود داداش حسین
    واقعا فوق العاده بود

    چقدر زیبا نوشتید…

    وقتی داشتم کتاب “دا” را میخواندم گاهی اوقات آنقدر شدت گریه ام زیاد میشد که کتاب را کنار میگذاشتم و یک دل سیر اشک میریختم، الان این متن شما هم همین حال را داشت.
    ۲ ساعتی طول کشید خواندنش،

    واقعا خیلی عالی نوشتید، چند وقتی بود که متن اینچنین ننوشته بودید.

    واقعا لذت بردم، احسنت به شما. در این جنگ روزگار اگر نبود دلنوشته های حسین قدیانی نمیدانم تکلیف دل ستاره ها چه بود!

    بارها و بارها این متن را خواهم خواند….

    علمدار کربلای نگهدارت داداش حسین.

  76. حی علی الجهاد می‌گوید:

    یاد “دوکوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب” افتادم و یاد “نه ده” و یاد تکه کوچک پیراهن محمدابراهیم همت همان که روزی شهیدی زنده به دستم داد و گفت لحظه شهادت تنش بوده و حالا تبرکی بر دست من و شماست که یادمان نرود راه همت را …

    آهای حاج علی فضلی! این صدای همت و باکری است که از حلقوم عمار سید علی بلند است در مدح تو … در مدح چشم شهید تو …

    اگر عمارهای با الف در پاچه‌خواری تباهی و سیاهی دق کردن را تمرین می‌کنند، اگر برخی آفلاین‌ها، همت و باکری را آنلاین تعریف می‌کنند تا کجی راه‌شان هویدا نشود، اگر مکتب ایرانی‌ها، در پی مخدوش کردن اسلام آنلاین در همه جهان هستند، در عوض اینجا عمارها برای چشم شهیدت مرثیه می‌خوانند و شهادت را آرزو می‌کنند …

    چه می‌کنید با دل این جماعت … با این نوشته‌های دلی …

  77. راضیه نوروزی می‌گوید:

    توی فتنه ۸۸ به حدی دلمون خون بود که تو صفحه تلویزیون شرایط سید حسن رو دیدم نه تنها دلم به درد نیومد تازه مثل آبی بود رو دل سوخته (هر چند دلم می خواست شعارها جز برنامه باشه نه همه برنامه . لا اقل سید حسن هم دو کلمه حرف می زد ) . جمعیتی که اومده بودن بگن سید حسن ازت دلخوریم . دلخوری شون شده بود شعارهایی که از صفحه تلویزیون به سختی می شد فهمید چی می گن . هرچند سید حسن نفهمید چرا دلخوریم .
    سردار ! اگه بگی غلط کردید حتی اگه از کارمون شرمنده نباشیم اما سرمون رو پایین میندازیم چون خیلی ارادت داریم .

  78. صبا می‌گوید:

    “خدا را شکر می کنم که علی فضلی با ماست و قوت قلب می گیرم” شما که این را می گویید ؛ پس چگونه دوباره می گویید”. سردار! کمی بیشتر “همت” کرده بودی، ”
    مثل این سرداران را خدا به مثل شما هدیه داد. تو را خدا نگویید”سردار کمی بیشتر…” شاید کمی بیشتر همت کرده اند که امروز هستند.
    یه دونه هستید.

  79. صبا می‌گوید:

    جایی قول را قوا نوشته اید . ولی اصلا مهم نیست.(گریه )
    تا اذان صبح به افق ظهور، وضوی تو را می خواهد در شط خون(زیاد گریه)
    “من بریده ام این روزها سردار. خسته شده ام. “(و باز گریه)
    “صدای گریه است، انگار علی نشسته بر چاه”… ” (یه جایی هست توی روضه که داد می زنی از شدت سنگینیه غم، دیگه نخون . خدایا! اینجا همون جاست.”
    اصلا حرفی می ماند مگر گریه؟!

  80. صبا می‌گوید:

    ” و چون “آقا” گفتند؛ حتی اگر عکس مرا هم پاره کردند، شما سکوت کنید، آنقدر باید سکوت کرد که رهبر “این عمار” بگوید… و”

    ” مثل فاصله بهشت از این دنیا که با این همه فاصله از بهشت، نمی دانم چرا اسمش را جهنم نگذاشته اند!” اسمش را جهنم نگذاشته اند ولی گفته اند باطن دنیا جهنم است.

  81. جواد می‌گوید:

    تو می نویسی و قطره قطره اشک من جاری می شود
    می خوانم و می بارم
    تو می نویسی:
    “سردار! کمی بیشتر “همت” کرده بودی، الان داشتی با “محمدابراهیم” پرسه می زدی در خیابان ”
    و بغض من می ترکد
    باز می نویسی و باز می نویسی
    و می نویسی:
    علامت تخسی من
    و من منفجر می شوم….
    این بار از خنده!
    این یعنی مومن مجمع اضداد
    و به قول امیرخانی: مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد

  82. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حقیقتش نوشتت رو نخوندم چون چشام به زور بازه. فقط اومدم یه سلامی عرض بکنم به حسین قدیانی سالار تمام نویسنده های جهان بعد از حسین شریعتمداری!

  83. متن داداش حسین عالی است
    هنر نمایی قطعه ای ها هم حرف ندارد
    آرم رواق از میلاد پسندیده کاملا حرفه ایست . دستش درد نکند
    شعر صادق هم خیلی زیباست و البته من ایشان را در بین الحرمین دیدم وقتی در صف مضیف الحسین ایستاده بودم برای گرفتن نهار. نمی دانم از کجا مرا شناخته بود. کربلا ما را به هم گره زد.
    اصلا کربلا همه ما را به هم گره زده
    نمی بینی چطور همه به تب و تاب افتاده اند.
    امسال عجب بهاریه با این بهاریه
    هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله…

  84. راستی فراموش کردم بگویم
    دو ستون طرفین مطالب، خیلی بهتره کرده حال و هوای قطعه را
    مثل کوچه های سینه زنی
    یا مثل سفره های آخر هیئت
    یا مثل درختهای اطراف یک جاده
    آری جاده مستقیم اینجاست.

  85. هوشنگ می‌گوید:

    در مورد مشائی معتقدم به این اصل اساسی : هر که با آل علی درافتاد ، ور افتاد .

  86. قاصدک منتظر می‌گوید:

    هرکه عاشق پیشه تر بی خویش تر
    هر دلی بی خویش تر در نیش تر
    دردل من باغ ها از لاله ها
    همچو نی در بند بندش ناله ها
    با خیال لاله هاصحرا نورد
    دشت را پوید ولی با پای درد
    می رود تا سرزمین عشق وخون
    تا ببیند حالشان چون است چون
    بر مشام جان رسد از هر کنار
    بوی درد و بوی عشق و بوی یار

  87. سازندگی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی این وبلاگ بچه های جهادی استان لرستان حتما نظر بزار ومارا در این راه یاری کنید
    والسلام علی من اتبع الهدی

  88. دایی شعبان می‌گوید:

    سردار واقعا دوست داشتنیه انگار کوه آرامشه.
    فردا میرم مناطق داداش حسین شما که پارتیت پیش شهدا کلفته برام دعا کنید امسالم باسالای دیگه فرق کنه حداقل مثل سفر اولم باشه همون سفری که شهدا جذبم کردن!زندگیم عوض شد.

  89. چشم انتظار می‌گوید:

    چندبیت شعرزیباتوهمین حال وهواتقدیم می کنم به سردارامیدوارم خوشش بیادالبته شاعرش نمی دونم کیه خوانندش روهم برای اینکه تبلیغ نشه نمی گم :

    نذارکه سفره ی دلت پیش غریبه وابشه /
    این بغض نشکسته بایدسهم خودخدابشه /

    پابه دنیای فرشته هابذار/
    دنیای فرشته هاحقیقته /
    واسه توکه بوی آسمون می دی /
    گم شدن توزندگی مصیبته/

    ای آخرین نشونه ی رسیدنی/
    که واسه همیشه بی نشون میشی /
    پارومخمل ستاره هابذار/
    داری همسایه ی آسمون می شی /

    وارث نجیب زخمهای درشت /
    طاقت دلای پرپرنداری /
    سرتوروشونه های ما بذار/
    وقتی عاشقی وسنگرنداری /

    نشون بی نشون من /
    به قلب آسمون بزن /
    تامردم ازروی زمین /
    ستارتونشون بدن

  90. سلاله 9 دی می‌گوید:

    {چون “آقا” گفتند؛ حتی اگر عکس مرا هم پاره کردند، شما سکوت کنید، آنقدر باید سکوت کرد که رهبر “این عمار” بگوید}همه خوب ،همه معلم اخلاق
    تا رفتیم از رهبر دفاع کنیم عده ای که نمی دانم چه باید نامیدشان ،گفتند:( خود آقا گفته اگر عکس مرا هم آتش زدند شما سکوت کنید و نیرویتان را حفظ کنید برای مقابله با دشمن) .بدبختی اش این جاست که این جماعت در مقابله با دشمن هم ساکتند و کلا دارند نیرویشان را حفظ می کنند، برای کی و کجا نمی دانم.

    {آهای حاج علی فضلی! ما تو را از همت و باکری بیشتر دوست داریم .سردار! تو سالهاست که به صورت “آن لاین” داری شهید می شوی}
    سردار فضلی شهید زنده روزگار جنگ است، دارم فاتحه می خوانم برای چشمش.

  91. محمد می‌گوید:

    لطفا اطلاع رسانی کنید:

    دعای جوشن صغیر برای نجات مظلومان بحرین
    http://www.jahannews.com/vdchmvnz-23n-id.tft2.html

  92. حسین جان واقعا حیف است اینهمه زیبایی که در این متن آمده
    اگر صلاح دانستی بعضی از بخشهایش را بارنگ دیگر یا کمی درشت تر بگذار
    یا لااقل چند اینتر بزن بین بعضی پاراگرافها
    چشمها یاری نمی کند شاید هم بعضی از دوستان حوصله نکنند یا خسته شوند
    می دانم که اشتیاق دوستان به مطالب زیاد است و همه اش را می خوانند
    اما باید رفاه حال ایشان را در نظر بگیری
    می بخشی جسارت ما را
    بوس داداش مهربونم

  93. ... می‌گوید:

    “با من امسال جنوب می آیی؟ ”
    چه وقت به سلامتی؟ مارا نمی برید؟(شکلک گریه)

  94. مسلم می‌گوید:

    سلام
    خوش مرام ، با انصاف طوری می نوشتی تا اشک اجازه خواندنش را بدهد .خود تو چند بار با گریه مطلبی را به پایان رساندی.من که فقط نفرینت کردم و خواندم .خدا را به چشم سردار قسم می دهم که عاقبتت را ختم به خیر و شهادت کند.انشاءالله

  95. سرباز صفر ولایت می‌گوید:

    بسم الله
    سلام علی آل یس

    با همکاری مجاهدین بحرین و در رثای مردانگی شان قلم خواهیم زد

    لبیک یا حسین

    http://WWW.ABNAOLFATEMAH.BLOGFA.COM

  96. حسین می‌گوید:

    وهابیان ابله و رژیم سفاک آل سعود و حامیان آن بدانند ما گوش به فرمان رهبریم که اگر اراده کند دمار از روزگارشان در میاوریم.

    [img]http://www.islamupload.ir/images/0ddskpgolunoxydn230.jpg[/img]
    [img]http://www.islamupload.ir/images/x3xd95ok3tlg3jvtb96s.jpg[/img]

  97. الامان مهدی جان می‌گوید:

    هوز جانفشانی های سردار علی فضلی و تو اسلامشهر یادم نرفته
    یادم نمیره طفلی بودم که جلو رفتم و به سردار سلام کردم حاجی هم بین اون همه بزرگان اومد جلو و منه کوچک رو در آغوش گرفت و بوسید
    چه زیبا گفتی جای قبر شهیدی روی صورت داری

  98. یک بنده خدا می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت
    باید بگم که بخش “۲۰:۰۶” وقتی باز می شه نوشته هاش نمیاد و بعد از باز شدن هم ردیف کنار نوشته هاش به هم میخوره! بی زحمت اقای معین را در جریان بگذارید تا این وضع درست شود.الان این دو بهاریه ی جدیدی که گذاشتید را می توانم در کنار صفحه بخوانم اما نمی توانم بروم نظر بزارم.در ضمن من از بهاری های ۶ و ۱۰ و ۱۳ خیلی خیلی خوشم امد.مخصوصا ۶٫ حالا البته اگه من اوا نشم حتما تقلب شده !!!! 😀
    در هر صورت من اسیر این صحنه ارایی خطرناک نمیشم! گفته باشم

  99. مروی می‌گوید:

    سلام

    داداش حسین اجازه میدی داداش صداتون کنم؟
    اونقدر بغضمو جلوی مردم درحین خوندن این نوشته فرو خوردم که طاقت نیاوردم رفتم وضو بگیرم که کسی متوجه ام نشه . با خودم گفتم ای کاش ازاون اول خواندن وضو داشتم.حین خواندن یاد حضرت ماه می افتادم که با خواندن این نوشته چه حالی بهشون دست میده.

  100. مهدی می‌گوید:

    سلام
    متن بسیار زیبا و تاثیر گذاری نوشتی.
    …………….

  101. عاشق کوهستان می‌گوید:

    سلام عزیز

    خدا خیرت بده
    دلمو بردی کجاها ………
    زمان جبهه و جنگ و دوستان شهیدم
    خدایا منو به عزیزانم برسون
    ممنون از شما دوست گرامی

  102. 9دی می‌گوید:

    باسلام خدمت شما دوستان عزیز
    با توجه به اینکه درمنطقه التهاب ایجاد شده ومردم مسلمان برحسب وظیفه دست به قیام زده اند برخود وظیف دیدم که مطلبی را باعنوان نامه ای به مسلمانان سراسر جهان بنگارم
    آدرس وبلاگ من:http://eshghali3.persianblog.ir/
    آدرس لینک مورد نظر:http://eshghali3.persianblog.ir/post/4/
    باتشکر محسن -بسیجی امام خامنه ای

  103. سروش می‌گوید:

    بسیار بسیار زیبا و به جا و به حق بود. (هرچند که اگر خودت رو تو این متن کمتر می دیدی بهتر بود) الحق که جای چنین متنی در میان وبلاگ ها و سایت ها خالی بود. دستت درد نکنه.
    و ای کاش که برخی نادانان بی بصیرتیشان اجازه می داد تامی فهمیدند و می شناختند این سرداران را.

  104. ط.ع می‌گوید:

    و در این‌ عصر که‌ عصر مظلومیت‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ دست‌ امریکا و شوروی‌ و سایر وابستگان‌ به‌ آنان‌ و از آن‌ جمله‌ آل‌ سعود، این‌ خائنین‌ به‌ حرم‌ بزرگ‌ الهی‌ ـ لعنة‌الله و ملائکته‌ و رسله‌ علیهم‌ ـ است‌ به‌ طور کوبنده‌ یادآوری‌ و لعن‌ و نفرین‌ شود

    وصیت نامه امام خمینی که به لطف آقای هاشمی دامت برکاته دچار تضاد شده بودیم با این بخشش

    حیف که عیده وقت نداریم خریدامون مونده انشالله بعد از سیزده بدر اگه خبری از بحرینیها بود و زنده موندن به اونها هم میرسیم
    خدارو چه دیدی شاید خوش شانس بودن امام زمان ظهور کرد

  105. محمد حسن می‌گوید:

    دعای جوشن صغیر برای نجات مظلومان بحرین
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=82234

  106. سید مصیب می‌گوید:

    اینجانب آمادگی خود را برای اعزام به بحرین به دستور مقام معظم رهبری و دفاع از مردم مظلوم بحرین اعلام داشته و آماده شهادت می باشم. لطفا دوستانی که این آمادگی رادارند اعلام نمایند. مرگ بر وهابیون وآل سعوددجالان عصرما

  107. ناشناس می‌گوید:

    سلام .تهرانم .یه کافی نت .اینقدر که اینجا به یاد شما بودم یاد دایی ها وعموهای خودم نبودم .دتنگم .فقط یه نوک پا آمدم بگویم دوستتان دارم وبروم .در پناه خدا باشید .التماس دعا.

  108. سوسو می‌گوید:

    ناراحت شدم کامنتم را نگذاشتید .با ذوق آمدم اینجا .

  109. morteza می‌گوید:

    آقا بحرین و زدند وهابی های کثیف
    راجع بهش مطلب بنویسی ممنون میشم
    ضمنا خیلی دوست دارم به وبلاگم سر بزنی و نظر بدی
    یا حق

  110. آشنا می‌گوید:

    احــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسنت!

  111. نقدی بر روند ژئواستراتژیک خاورمیانه و آسیا

    http://www.ghadr1.blogfa.com/

  112. سید جلال می‌گوید:

    نامه شیعیان بحرین به رهبرانقلاب: برایمان دعا کنید

    شیعه آنلاین: در پی بحرانی شدن اوضاع جاری در بحرین و افزایش حملات وحشیانه نیروهای رژیم بحرین که از سوی کشورهای مختلف حمایت می شوند، گروهی از شیعیان بحرینی نامه ای کوتاه خطاب به مقام معظم رهبری نوشته و نسخه ای از آن را برای پایگاه خبری شیعه آنلاین ارسال کردند.

    متن کامل این نامه که به شرح ذیل است :

    بسم‌الله الرحمن الرّحیم
    محضر مبارک ولی امر مسلمین جهان
    حضرت آیت‌ الله العظمی سید علی خامنه ‌ای (مدظله العالی)
    سلام علیکم ..

    با سلام و صلوات بر خاتم أنبیاء محمد مصطفی (ص)،‌ او که پیامبر بود و از ایشان رسالت بر دوش داشتن را آموختیم، بر علی (ع) که از ایشان عدالت وار بودن را یاد گرفتیم، بر سیده دو عالم که در ایشان ولایتمداری را یافتیم، بر سبْطیْ شباب اهل الجنّة که از ایشان صبر و فرهنگ سرخ شهادت را به ارث بردیم، ‌بر ائمّه‌ طاهرین علیهم‌ السّلام که از ایشان جهاد در راه حقّ را آموختیم و بر تک سوار آخر الزّمان (عج) که از ایشان انتظار اصلاح را به تعلم نشستیم.

    سلام ما بر آن امامی که در عرصه‌ی تاریک تاخت و تاز طاغوتیان قیام نمود و درود فراوان بر حضرتعالی که پرچمدار فعلی انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین جهان هستید.

    ما گروهی از شیعیان بحرین هستیم که از حضرتعالی تقلید می کنیم و سیرت و سنت جنابعالی برای ما حجت است. واقعیت این است که اکنون از ظلم و ستم آل خلیفه نزد جنابعالی شکایت می کنیم. فشار بر ما سنگین شده به حدی که برادران و خواهران و عائله ما را در مقابل چشممان می کشند، فریادرسی کمک نمی کند ما را. اجتماع می کنیم برای رضای خدا و در راه عزت مسلمین و شیعیان اما کشته می شویم.

    از شما درخواست می کنیم برایمان نزد خدا دعا کنید زیرا اطمینان به استجابت آن داریم. و در ثانی کوچک تر از آنیم که درخواستی کنیم، مع ذلک رنج این آلام و مصیبت ها را که از طرف ما را احاطه کرده، جز با حضرتعالی با چه کسی در میان بگذاریم؟! هر طور که صلاح می دانید ما مقلدان و فرزندان خود در بحرین را یاری دهید. سخنرانی عربی جنابعالی در خصوص انقلاب مصر، برادران مصری ما را منصور گردانید و موجب توفیق و نصرت آنان شد، ما نیز در رنج و عذابیم و جز مقاومت و آمادگی برای شهادت چیزی نداریم و خداوند متعال فتح و نصرت را مسئلت می کنیم..
    والنصر قادم إنشاءالله
    جمعی از مقلدان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در بحرین

  113. javad می‌گوید:

    راستی سردار! راه بهشت از منطقه می‌گذرد؛ امروز در منامه، دیدم جوانی را که داشت با تفنگ تو در کربلای ۵ می‌جنگید. هیچ فکر می‌کردی سردار که در آن سنگر کوچک تو در شرق ابوالخصیب، تمام منطقه جا شود؟!

  114. نرجس مریدانی می‌گوید:

    سلام نوشته شما درد بود ودل رو ریش ریش کرد مانند حاج همت دیگر کسی نخواهد آمد کسی که قبل از به دنیا امدن ابا عبدالله شافیش بوده باید هم اینچنین می بود آخ که چه گفتی عجب چشمانی داشت حاج محمد ابراهیم ،خوب به عکس ۲ از فرستاده سجاد دقت کنی خواهی دید بهاربی تو سرسبزی ندارد اگر باشی بهار،بهاری خواهد شد و بهاری خواهد کرد دیگر نمی خواهم منتظرت باشم می خواهم به سمت بیایم فهمیده ام که انتظار یعنی به سو بهار رفتن و به سوی تو آمدن پس لطفا دعا کن گامهایم استوار تر باشد که به بهار برسم و تورا درک کنم.

  115. همت می‌گوید:

    سلام. کسی از دوستا نمیدونه چرا سایت دوئل(میثم محمد حسنی) باز نمیشه؟!!!!
    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    لطفا یکی جواب بده!
    به شدت به طرحاشون نیاز داریم

  116. چشم انتظار می‌گوید:

    رواق منظرچشمم آشیانه ی توست / کرم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست

  117. جواد می‌گوید:

    بسم رب المظلومین

    نبرد اشقی الاشقیا با «خمینی» های بحرین

    همین چند ماه قبل بود که در یک برنامه تلوزیونی از زبان ذاکر اهل البیت حاج صادق آهنگران شنیدم که

    مردم بحرین برای نوزادانشون نه تنها اسم روح الله بلکه اسم «خمینی» رو انتخاب می کنند.

    وحالا خمینی های بحرین فهمیده اند که هرکجا نام خمینی باشد حتماً سر و کله آمریکایی ها هم پیدا می شود.

    خمینی های بحرین حالا باید با دست های خالی به جنگ سگ های وهابی آمریکا بروند.

    خمینی های بحرین، اگر دستهایشان خالی است ولی دلهاشان پر از فاطمه(س) و علی(ع) است.

    خمینی های بحرین، اگرچه تانک آمریکایی ندارند ولی اباالفضل دارند وعلم حسین(ع) در دل.

    …و بشنوید از خمینی های بحرین، زیارت عاشورا را : اللهم العن خص انت اول الظالم با العن منی

    و ابدأ به اولاً ثم العن الثانی والثالث والرابع اللهم العن آل سعود و العن باراک اوباما والعن …

    رفقا برای برادران بحرینی هر کاری میتونید انجام بدین

    سلام حاجی
    کلیپی برای دخالت آمریکا و تهاجم نیروهای عربستانی و اماراتی به بحرین آماده کردیم.
    در ردیف عشق مقدس بذاریش ممنون میشم.
    لینک دانلود با کیفیت بالا ، ۱۱مگابایت :
    http://s1.picofile.com/file/6442179074/Bahrain_and_USA_2_9dai_blogfa_com.wmv.html
    لینک دانلود با کیفیت پایین ، ۵ مگابایت :http://s1.picofile.com/file/6442207242/Bahrain_and_USA_9dai_blogfa_com.wmv.html

    آدرس پست در وبلاگمان که متن بالا هم کار شده:

    http://9dai.blogfa.com/post-40.aspx

    ببخشید که طولانی شد!
    یا علی

  118. وائل می‌گوید:

    خیال کن مسافری

    تمام هستی خود را

    نه ایستگاه ِ متروک و خالی ِ آخر ِ شهر

    که در شلوغ‌ترین ایستگاه،

    میان آدمها،

    به جا گذاشته و

    به خانه برگشته ست.

    و بعد زانویش را

    به جای آن چمدان‌های جامانده،

    گرفته در دستش.

    – به قهر با دنیا –

  119. نیما میلانی می‌گوید:

    داش حسین خیلی کارت درسته
    خداییش یه لحظه احساس کردم تو روضه ی حاجی نشستم
    خدا خیرت بده
    عشق است سرداری که شاید به دید بعضی کوردلان یه چشم نداشته باشن
    ام همونطور که حضرت آقا فرمودند تو فضای مه آلود فتنه با همون یک چشم چنان بصیرتی از خودشون نشون دادن که پس فردای قیامت پیش ارباب همه ی بچه بسیجی ها رو
    رو سفید کنن.

  120. امیررضا آل حبیب می‌گوید:

    تا جیب تورا غرق دلارت کردند
    مانند خران موج سوارت کردند
    انگشت نشان داده که پیروز شدی
    تو غرق توهمی خمارت کردند
    جز شهوتیان کسی تو را دوست نداشت
    این شهوتیان مگر چکارت کردند
    این مردم عزیزند شما رذلی رذل
    بیهوده نشد که پست و خوارت کردند
    خوردید و جماعتی به کشتن دادید
    ری رفتی به افسار مهارت کردند
    قانون کاپیتلاسیون را دارید
    شهزادی و شهسوارت کردند
    ای عاشق ساندویچ وشلوار و خیار
    از خانه مگر که تار و مارت کردند؟
    یک مملکت از جور شما جان بر لب
    خره مهره ی باند بیشمارت کردند
    آنقدر به این و آن دادی فحش
    ای فاحشه تا فحش نثارت کردند

  121. وائل می‌گوید:

    بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
    آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
    شاید بیش از این نپسندی به کار عشق
    آزار این رمیده ی سر در کمند را
    بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت :
    اندوه چیست؟ عشق کدامست؟ و غم کجاست؟
    بگذار تا بگویمت : این مرغ خسته جان
    عمری در هوای تو از آشیان جداست
    دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام
    خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
    شاید که جاودانه بمانی کنار من
    ای نازنین، که هیچ وفا نیست با منت
    تو آسمان آبی آرام و روشنی
    من چون کبوتری که پرم در هوای تو
    یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم!
    با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
    بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
    بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
    بیمار خنده های توام بیشتر بخند !
    خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب !

  122. وائل می‌گوید:

    بیایید در سال جدید

    اولین بازدید

    اولین دعا و عرض حاجت از خدا

    اولین لبخند عجین با اشک حسرت مان

    اولین سین از سفره عید

    برای او باشد…

    سلام علی آل یاسین…

  123. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی” برم؟

    ساعت ۲۲:۱۷
    تعداد افراد آنلاین: ۳۵ نفر

    ماشالله ستاره های خوب حزب الله…
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــدائی داری…

  124. فدایی رهبر می‌گوید:

    میگم داداشی با این پستی که زدی حاضرم شط ببندم سیل بد و بیراه از طرف جلبک ها سرازیر شده. نمیدونم چرا اینا از سردار …. بماند.
    اینم یه طرح هرکدوم و که صلاح دونستی بزار البته تو پست بعدی. بهاریه ها.
    http://islamupload.ir/images/os8cwm4gmrkx5s8mbawh.jpg

    http://islamupload.ir/images/elz0nu12mcsja0a062v.jpg

    قابل توجه داور مباسقه من با داداش حسین عکس یادگاری دارم ها اینم سندش.
    http://islamupload.ir/images/jmy5guxyl6rr20eta1.jpg

    هوامونو… آره دیگه

  125. ر.رئیسی می‌گوید:

    لطفاً با حجاب اسلامی وارد شوید!
    در rouyesh.iranblog.comبه روز هستم.

  126. چای پولکی می‌گوید:

    سلام و شب بخیر.
    چرا آمار قطعه گم شده؟
    به یک و نیم میلیون نرسید؟

  127. چشم انتظار می‌گوید:

    ستاره ها آی ستاره ها اگه امثال سردارعلی فضلی ، صفارهرندی ، حسین شریعتمداری و خیلی ازعمارهاکه اسمهای قشنگشون زیاده ، گوش ماروهم بگیرن ومخالف نظرمون نظربدن شرف داره که امثال علی فریمانی واحمدتوکلی ومشایی وخیلی ازخواص وعوام بی بصیرت یه وقتهایی بخوان ازماتعریف کنن

  128. محمد می‌گوید:

    حاجی زیبا بود مثل همیشه ممنونیم
    سری به بنده بزنید خوشحال می شوم
    به امید دیدار
    یا علی

  129. ساجد می‌گوید:

    نه از مهر ور نه از کین می نویسم
    نه از کفر و نه از دین می نویسم

    دلم خون است ، می دانی برادر
    دلم خون است ، از این می نویسم

    بگذار بگویمت

    این دل به کدام واژه گویم چون شد
    کز پرده برون و پرده دیگر گون شد

    بگذار بگویمت که از ناگفتن
    این قافیه در دل رباعی خون شد

    ای عشق

    دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
    بالی به هوای دانه ی ما نزدی

    دیر است دلم چشم به راهت دارد
    ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
    قیصر امین پور
    باتشکر از مطلب جالبتون

  130. ناشناس می‌گوید:

    سلام

  131. لجمن می‌گوید:

    داداش من با خواندن این مطلب بعد از اینکه کلی لذت بردم فهمیدم تو چقدر بزرگی که دوستی مثل حاج علی فضلی داری . برام دعا کن در این ایام نزدیک بهار اصلا حالم خوش نیست . برام دعاکن . خیلی دوست داشتم برات بهاریه بنویسم اما : کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد !!!

  132. kosar می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خیلی خیلی این متن رو دوست داشتم.
    ممنون.ممنون
    از این که با سردار فضلی هم آشنام کردید : ممنون.ممنون
    خیلی ممنون داداش حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.