قطعه ۵۰

الامان مهدی جان/ بهاریه ۲۳: معمولا ‌وقتی اسم عید میاد، یاد خونه تکونی و لحظه سال تحویل و سفره هفت سین، یا شاید هم یاد خاله بازی های نوروز و عیدی گرفتن ها میفتیم. تقریباً ۱۵ سالی هست که روز دوم عید ساعت هشت صبح جدید از مقابل مسجد به همراه امام جماعت و جمعی از نمازگزاران و بسیج به دیدار خانواده های معظم شهدای مسجد میریم. هر سال هم کادویی تهیه میکنیم تا بهونه ای باشه. نزدیک هر بیت شهید که میشیم ، نوای ”کجایید ای شهیدان خدایی” رو میخونیم، وقتی میرسیم پدر و مادر شهدا طبق رسم هر ساله همون دم در با شیرینی و شکلات پذیرایی میکنند و با فرستادن صلواتی به دیدار بیت بعدی میریم.
به کوچه شهید عبدالله نژاد میرسیم و شروع به خوندن میکنیم. تا به منزل میرسیم پیرمرد باصفایی در میزنه و از تو اف اف میگه خوش اومدین بفرمایید بالا. بیت شهید عبدالله نژاد تنها خانه ای است که هر ساله به اصرار پدر شهید، داخل میرویم و دیدار میکنیم.
توی ورودی در ایستاده و خوش اومد میگه. ما هم تک تک سلام و احوالپرسی میکنیم و میشینیم. با تعارف پیرمرد، یکی از بچه ها پذیرایی رو شروع میکنه. از دیدن ما خوشحاله و شروع میکنه به صحبتهای تکراری هر ساله. هر سال هم با یه حس سوزناکی تعریف میکنه، انگار جگرش از یه داغی سوخته.
میگه: علی من دیگه مفقود نیست، ‌خوابش رو دیدم که دستم رو گرفت و منو برد کنار ضریح مولا. بعد اشاره کرد به قبری که کنار ضریح بود و گفت: این مزار منه بابا. دیگه دنبالم نگرد و چشم به راهم نباش،‌ من جام خوبه و…
و طبق هر ساله صلواتی مخصوص میگه بفرستیم:
نثار مولود کعبه، ساقی کوثر، علی علیه السلام صلوات!… و اشک هاش سرازیر می شه پیرمرد.
***
سال ۸۴ تشییع جنازه شهدا بود. من و علی اصغر تو معراج شهدا بودیم و اسامی شهدا رو که تک تک از جلو چشمانمون عبور میکردن رو ‌می خوندیم. رو یه تابوتی نوشته شده بود: شهید علیرضا عبدالله نژاد. یه دفعه همزمان به هم نگاه کردیم و گفتیم عبدالله نژاد خودمونه.
پیش حاج آقا بیرقی رفتیم و سلام کردیم و آمار این شهید رو گرفتیم. حاجی گفت: اول شلوغش نکنید، دوم اینکه بزارید مراسم تموم بشه تا سوابقش رو پیدا کنیم.
بعد از مراسم با پیگیری معلوم شد ‌این شهید همان شهیدی بود که پدرش به عشق اون هر شب تو مسجد، بانی صلوات نثار امیر المومنین بود.
چه مراسم تشییع و خاکسپاری ای شد… یادش بخیر!
به اصرار خواهر شهید این مراسم رازی شد بر دلهایمان تا پدر با صفای شهید، این چند سال آخر عمرش هم به عشق نجف مولا و مزار جگر گوشش زندگی کنه.
ما هم از سال ۸۴ موقع سال تحویل میریم سر مزار این شهید توی قطعه ۵۰ و مراسم زیارت عاشورا برگزار میکنیم.
امسال شما هم بیاین. به بهونه این خاطره. راستی، برای شادی روح شهدا صلوات نمی فرستین؟

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….

  2. صبا می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

  3. الامان مهدی جان می‌گوید:

    حاج حسین ممنون از بابت صلوات آخرش
    انشاء الله با شهدا محشور بشی

  4. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم”

    سلام بر حسین*

  5. ف م می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم واحشرنا معهم و العن اعدائهم
    شایان ذکر است که فرشته ها بعضی ازپیکرها را جابه جا میکنند ممکنه که ایشون هم یکی از اون افراد باشند

  6. ناصح می‌گوید:

    اگر با دیگرانش بودمیلی چرا ظرف مرابشکست لیلی لیاقت نصیحت رهبری برشمامبارک

  7. پارسا می‌گوید:

    خوشا به حال شما که در انتظار شهادت هستید .به گفته شهید زین الدین در زمان غیبت به کسانی منتظر گفته می شود که منتظر شهادتند.
    اگر عمری باشه یک سری به قطعه ۵۰ میزنم.فقط نمیدانم کدام قسمت هستید.

  8. ط . زمانی می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  9. میلاد می‌گوید:

    با سلام . دیشب امدیم قطعه ۵۰ و همنوا با شما شدیم.از بابت خاطره زیباتون هم ممنون.

  10. شافی می‌گوید:

    سلام
    ان شا الله اگر عمری باشه میام…قطعه ی ۵۰…شهید علیرضا عبدالله نژاد
    دلم هوای بهشت کرده..
    فقط کاش ردیف اش رو هم مینوشتی مومن

  11. .... می‌گوید:

    چه خوب بوده این دیدارها…
    دیگه هست؛ نیست؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.