با من سخن بگو ۹ دی!

اینجا قطعه ای از بهشت است؛ نه با قلم، که با خون باید نوشت

یوم الله عاشورایی و حماسی «۹ دی»، عملیات «کربلای پنج جنگ روزگار» است

۱- اگر چه روزهایی هستند که در تاریخ، جاودانه می شوند، اما فرق یوم الله، با چنین روزهایی در این است که تاریخ را جاودانه می کند. بعضی روزها اصولا تاریخ سازند و هیچ بدهی به تاریخ ندارند. همچنانکه تاریخ، مردان بزرگ می سازد، اما این مردان حکیم اند که تاریخ را می سازند. تاریخ، خمینی را نساخت، بلکه این خمینی بود که تاریخ ساز شد. یوم الله ۹ دی، محتاج تاریخ نیست، بلکه این تاریخ است که مدیون یوم الله ملت ماست. باید نشست و دید و بررسی کرد که تاریخ به «آقا» چه داده و «آقا» به تاریخ چه داده؟! هم الان ۲۲ سال است که خامنه ای، امام ماست. بی شک جمهوری اسلامی، تاریخ درخشانی دارد، اما درخشانی این تاریخ منور، در این ۲۲ سال سخت و پر فتنه و طاقت فرسا، ناشی از چیست؟! مدیون رهبری کیست؟! گیرم خاورمیانه دارد روی انگشتان مقدس سپاه قدس می درخشد؛ این درخشش، متاثر از فرماندهی کدام علمدار حکیم است؟! گیرم ۹ دی، یوم الله است؛ آیا جز به خاطر وجود گرانقدر «حضرت ماه» است؟! واقعیت این است که اگر خامنه ای نبود، خیلی ها دوست داشتند اندیشه خمینی را در موزه ها نگه دارند، و مگر نگفتند و ننوشتند؟! مگر در فتنه ۸۸ آتش نزدند تصویر امام را؟! مگر گلایه ای داشتند سران فتنه به این کار؟! مگر موسسه تنظیم، اعتراض کرد؟! مگر نمی خواستند به اسم خمینی، رسم ولایت فقیه، آرمان امام را تنها بگذارند؟! گمانم اینک که پای یوم الله ما به ۳ سالگی باز شده، فصل نوینی از تاریخ اسلام آغاز شده، و چندی بعد نیز که انقلاب اسلامی، وارد بهار سی و چهارم عمر خود می شود، امام و شهدای دوران، در ردیف مهم ترین کسانی هستند که به خامنه ای، «خدا قوت» می گویند. صبح گاهان، «خورشید» طلوع نمی کند، الا اینکه اول، «خسته نباشید» به «ماه» بگوید. قدر «علی» را «محمد» می داند و مقام «عباس» را «حسین». می شکند کمر آفتاب، اگر که ماه نباشد. باری در کربلا، این اتفاق افتاد و حسین، کمرش شکست. بعضی ها برای آنکه «کمر ظهور»، «شان نور» و «علم انتظار» را بشکنند، «ولی فقیه» را نشانه رفته اند، اما فتنه گران، اگر در عاشورای ۸۸ نشان دادند که دشمن مشترک انقلاب خمینی و قیام حسینی اند، منحرفین نیز برخلاف لاف گزافی که می زنند، اتفاقا مشکل اصلی شان با «امام زمان» است و دشمنی مشترک دارند با حجت خدا و نائب بر حقش. «جمهوری ایرانی» و «مکتب ایرانی» هر ۲ از یک جا خط می گیرند. می دانید آنجا کجاست؟! سربسته بگویم؛ یک جای «سرگشاده» است! از عمق شعارهای ۹ دی، کینه ها دارند عده ای. دنبال زخم زدنند. عده ای کینه دارند که چرا عکس ما در عمق تصاویر نبود؟! و عده ای کینه دارند که چرا عمق شعارها علیه ما بود؟! غلط زیادی کرده اند این ۲ کس، اگر که بگویند ما هنوز هم با هم مخالفیم! جز دعوا بر سر نشان دادن وقاحت بیشتر، مابقی جاها آشتی اند با هم! «فتنه» چو «انحراف» ببیند، خوشش آید و «راس فتنه» چو «راس انحراف» ببیند، خوشش آید! تیشه زدن به ریشه ۹ دی، مهم ترین کانون وحدت عقده ای هاست. شب پرستانی که خورشید را قبول دارند، اما برای اطاعت از ماه، ناز می کنند و ادا درمی آورند. یکی ادعا می کند که من با خمینی عکس دارم و هر شب، خواب امام را می بینم و… اما بنازم روی آن یکی را که مدعی ارتباط با عوالم بالاتر از این حرفهاست! او با امام زمان عکس دارد!! می بینید؛ برای مقابله با خط ولایت فقیه، خط ملت، و خط عاشورایی یوم الله ۹ دی ۸۸ به چه حربه هایی متوسل می شوند؟! هدف این است: به اسم «الله اکبر»، مخالفت کنند با ولایت خدا. به اسم «محمد»، «علی» را بزنند. به اسم «نهج البلاغه»، ابوتراب را. به اسم «مردم»، «دین» را… و به بهانه «عدالت»، «ولایت» را، که خدا خوب رسوای شان کرد. آنجا که نشان داد؛ دور شدن از ولایت فقیه، از اخلاصت کم می کند و بر اختلاست، اضافه!  

۲- اندازه یک روز از سالگرد یوم الله ۹ دی ۸۸ دور شده ایم، اما همچنان باید سخن گفت با ۹ دی. قشنگ ترین چهارشنبه تاریخ انقلاب اسلامی، چیزی از جنس روز درختکاری و مبارزه با دیابت نیست که سالگرد به سالگردش، تبش بالا رود و یادش گرامی داشته شود. البته ایرادی ندارد که «اداره های جمهوری اسلامی» هم در جشن ۹ دی شریک شوند، اما ۹ دی بیشتر معطوف به «اراده های انقلاب اسلامی» است. راز و رمزی دارد این روز. اسراری از جنس خاک شلمچه.

۳- یوم الله ۹ دی، «کربلای پنج جنگ روزگار» است و چه خوب که عملیات کربلای پنج روزگار جنگ هم در دی ماه حادث شد. بخوانیم با هم این رنج مقدس و پنج شیرین و گنج گرامی و جنگ دیدنی و روزگار رویایی را…

۳/ یک: کربلای پنج، به روایتی؛ تحلیلی ترین عملیات ۸ سال جنگ تحمیلی بود و به شدت سیاسی. یوم الله ۹ دی نیز، در ۸ ماه جنگ تحلیلی، حکم یک عملیات تحمیلی را داشت. یعنی ملت ناچار شد رای و اراده خودش را تحمیل کند به فتنه گران. بی تاب، بلکه دیگر عصبانی کرده بودند ملت شهیدپرور ما را. مادران شهدای ما را. همسران شهدای ما را. فرماندهان سپاه و بسیج ما را. ناراحت کرده بودند «آقا»ی ما را. آشوب عاشورا، علمدار عباس مدار انقلاب اسلامی را سراسر «خشم مقدس» کرده بود. خامنه ای با «۹ دی» سیلی حیدری زد بر گوش بعضی ها. خامنه ای، فرزند زهرا، و «حسینی» است؛ غیرت دارد به خیمه عزای عاشورا و به «چادر روز دهم». فقط زیر یک بیرق، اشک می ریزد رهبر مقتدر ما؛ بیرق اباالفضل.

۳/ دو: عملیات کربلای پنج، به عبارتی؛ محصول شکست در عملیات کربلای چهار بود و اصلا کربلای پنجی در کار نبود و می توان گفت؛ کربلای پنج، همان ادامه کربلای چهار بود که بعد از شکستی سخت، به یک پیروزی دلچسب انجامید. یوم الله ۹ دی نیز، به دنبال فتنه ۸۸ شکل گرفت و در اینجا هم بعد از شکست، پیروزی حاصل آمد.

۳/ سه: بعد از شکست در کربلای چهار، چه بسیار که ناله سردادند و از یاس سخن گفتند و از طولانی شدن جنگ، آه و فغان کشیدند و از این حرفها. کربلای پنج اما دوباره نشان داد که بسیجی، همان بسیجی است و هرگز سنگر دفاع از انقلاب را رها نکرده است. در فتنه هم، تعداد آدمهای ناامید، داشت فزونی می گرفت که فصل ۹ دی، دگر بار نشان داد که ملت ایران، همان ملت ایران است. این بار هم از پس حادثه ای تلخ، حماسه ای شیرین خودنمایی کرد و پیروزی، از پیله شکست، متولد شد. به معجزه می مانست آنچه در کربلای پنج و یوم الله ۹ دی رخ داد. اصلا عادی نبود. 

۳/ چهار: با همه این اوصاف اما از منظری آسمانی تر، بسیاری از بچه های جنگ، معتقدند که شکست در کربلای چهار، از جنس شکست در عاشورای سال ۶۱ هجری قمری بود و در دل خود فتح کربلای پنج را مستتر داشت. گاهی شکست، ناشی از کم کاری سربازان خدا نیست، تقصیر رزمندگان نیست، بلکه تقدیر الهی است. از این زاویه، کربلای چهار هم مثل عملیات «رمضان» و «محرم» می ماند و هیچ کم از «فتح المبین» و «الی بیت المقدس» ندارد. اینک ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، اگر چه هر روز زوایای تازه تری از فتنه رونمایی می شود، اما لطف مخفی پروردگار، حتی در لا به لای فتنه ۸۸ هم قابل رویت است. اطبا معتقدند که برای بدن آدمی، گاهی بیماری، عین درمان است و لازم است بیماری، خودش را نشان دهد و علائمش را هویدا کند. جز این اگر باشد، غدد چرکین در بدن می ماند و دیگر جز مرگ، علاجی نخواهد بود. باورم هست که فتنه ۸۸ هم از این جنس بود و انقلاب اسلامی را متوجه نقاط بیمار اندام خود کرد. قطعا درد دارد برای یک درخت که شاخه های زائدش را قطع کنی، اما دوره درد که تمام شد، درخت می فهمد که چه خدمتی به او شده. آری! پیروزی در کربلای پنج، هرگز خودش را نشان نمی داد، اگر که کربلای چهار، سخت و غمگین تمام نمی شد. حکایت ۹ دی ۸۸ و فتنه ۸۸ هم همین است.

۳/ پنج: دشمن بعد از عملیات کربلای چهار، یاوه ها سر داد، اما کربلای پنج، خیلی زود دشمن را ادب کرد و سر جایش نشاند. بخشی از مهمترین اعترافات دشمن به توانایی های عجیب و غریب انقلاب اسلامی، اتفاقا از فردای کربلای پنج شروع شد و رزمندگان ما در آن عملیات، کاری کردند که هنوز هم مزه کربلای پنج در دهان دشمن، تلخی شکست به همراه دارد. روسای جمهور آمریکا، نسل به نسل برای هم تعریف کرده اند  که بعد از عملیات فوق استراتژیک کربلای پنج، چگونه کاخ سفید، خاک بر سر شد. یوم الله ۹ دی نیز، همین کارکرد را دارد و خنده دشمن، متاثر از فتنه ۸۸ را تبدیل به گریه و ماتم کرد. دشمن اما فعلا از ظاهر ۹ دی، عصبانی است؛ هنوز مانده بفهمد که باطن ۹ دی، چه تیری در چشمش فرو کرده. یوم الله ۹ دی، حالاحالاها با آقای اوباما کار دارد!

۳/ شش: هنوز هم بچه های جنگ، شوخی و جدی، گاهی که می خواهند سوابق خود را به رخ هم کیشان شان بکشند، و یا، هر وقت که می خواهند از سخت ترین روزهای جنگ یاد کنند، جمله معروفی دارند به این مضامین؛ «کربلای پنج کجا بودی؟!» یا «شلمچه کجا بودی؟!» و خداوند منان بر درجات شهید تفحص، «سعید شاهدی» -که این نوشته را تقدیم به روح قشنگ او می کنم- بیافزاید. آقاسعید از فرط تکرار جمله «شلمچه کجا بودی؟!»، به خلاصه گویی افتاده بود اواخر حیاتش و می گفت: داداش! شلم کجا بودی؟! منظور شهید عزیز، سعید شاهدی از «شلم کجا بودی؟!»، هم کربلای چهار بود و هم کربلای پنج… و صدالبته منظور ایشان، فتنه ۸۸ و ۹ دی ۸۸ نیز بود، چرا که قصد اصلی آن شهید، تنبه دادن به این نکته است؛ اگر در میدان نیستی، هر کجا می خواهی باش!

۳/ هفت: بی تعارف اگر بخواهم نوشته باشم، و بی آنکه بخواهم بر درجه اخلاص ذاتی رزمندگان، اندک خللی وارد آورده باشم، واقعیت بامزه اما مهم این است؛ گاهی که این عزیزان، با خودهاشان، می نشینند و پای سخن به گلیم جبهه می رسد، به حضورشان در کربلای چهار و کربلای پنج، «پز مخصوص» می دهند. یعنی اینکه ما اولا؛ تقریبا تا اواخر حیات اصلی جنگ تحمیلی در جبهه بودیم و ثانیا؛ در زمانی جبهه بودیم که حضور در جبهه، تحمل غم و غربت و مظلومیت ویژه ای می طلبید و ثالثا؛ هنگامی شلمچه بودیم که «الی بیت المقدس» نبود و فتح خرمشهر نبود و شیرینی و شربت نبود، اما کربلای چهار بود و کربلای پنج، و صدها رنج، که ماندن در آنجا مرد می خواست، بی شهدا. القصه! می خواهم بگویم کسانی که در فتنه ۸۸ و یوم الله ۹ دی، سرافراز بیرون آمدند، هر چند که غرور، راهی در خصائل شان ندارد، اما به نمره درخشان خود افتخار می کنند و به نوعی پز می دهند که با توجه به کارنامه برخی خواص، انصافا پز هم دارد. فی المثل؛ عده ای در «مناظره» خیلی زور زدند که از مردم رای بگیرند، اما در «مبارزه»، نه فقط برای دفاع از انقلاب اسلامی، زور نزدند، بلکه به جای «شوی اخلاص»، وقیحانه از «نمایش اختلاس» دفاع می کنند! و بعضا دورکاری می کنند! بی حکمت نیست اینکه چرا مردم در یوم الله ۹ دی، عکس بعضی ها را دست نگرفتند! پیام صریح و طعنه دار این کارویژه ملت، این بود: «ما حکومت را به هیچ چیز نمی فروشیم، حتی به دولت». به وقت لزوم البته می شود به جای دولت، بخوانی مجلس و هر جای مقدس دیگری. خارج از خیمه ولی فقیه، طاغوت اند افراد و نهادها.

۳/ هشت: گمانم فاصله کربلای پنج با زمان اتمام ۸ سال جنگ تحمیلی، در عالم تناسب ها، مثل فاصله یوم الله ۹ دی ۸۸ است با ۲۲ بهمن همان سال. بعد از کربلای پنج، جنگ حالت فرسایشی به خود گرفت و به قطعنامه رسید و بعد هم ماجرای «مرصاد» و داستان «صیاد». فتنه ۸۸ نیز اگر چه با یوم الله ۹ دی، ختم به خیر شد، اما باورم هست که راهپیمایی ۲۲ بهمن ماندگار همان سال، «مرصاد جنگ روزگار» بود. ملت در ۹ دی، حجت را بر دشمن البته تمام کرد، اما از آنجا که کار از محکم کاری عیب نمی کند، راهپیمایی ۲۲ بهمن سال ۸۸ آنچنان ویژه تر از سال های قبل انجام شد که رهبر انقلاب، ساعاتی بعد از اتمام راهپیمایی، خطاب به ملت شریف ایران نوشتند؛ «خسته مباد گام های تان»، نامه ای که سرعت عملش بی سابقه بود و پیام داشت در ضمیرش. نکته بسیار مهم، همین جاست. اگر چه یوم الله ۹ دی، کربلای پنج جنگ روزگار است، لیکن اهالی فتنه و اصحاب انحراف و حضرات ساکت، این بار نتوانستند بر سر پیروزی، باز هم بلای جام زهر بیاورند. در فتنه ۸۸ عده ای ملتفت شدند؛ خامنه ای، خمینی دیگر است، اما خامنه ای از همان نخستین ثانیه رهبری حکیمانه شان، برای این ملت، در حکم خمینی دیگر بود. قصه به این برمی گشت که این بار ملت، کار عظیم ۹ دی ۸۸ را، با ابتکار بزرگ ۲۲ بهمن ۸۸ گره زد و چنان دفاعی از فتح الفتوح خود در ۹ دی کرد که دیگر احدی جرئت نکند حرف از تکرار جام زهر بزند. نیاز داشت ۹ دی ۸۸ به ۲۲ بهمن هشتاد و اشک. عده ای می گویند؛ بزرگی خمینی به این بود که جام زهر نوشید. این عده ابله اند و از سیاست، چیزی جز ترس نمی فهمند، چرا که بزرگی خمینی، به انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی و امام خامنه ای امت واحده اسلامی است. بزرگی خمینی به این است که خامنه ای را شایسته رهبری می دانست و فی الحال معلوم شده که خوب می دانست و قشنگ می دانست. الحق که سیمای خامنه ای، بارزترین تجلی بزرگی خمینی است. بزرگی خمینی به این است که همچنان صورت آمریکا از سیلی تاریخی امام راحل ما سرخ است. جام زهر، تجلی مظلومیت امام ما بود، نه بزرگی اش. آنانکه امام ما را نشناخته اند، برای جبران ذلت خود، چرا از امام با عزت امت، مایه می گذارند؟! بزرگی خمینی و انقلاب اسلامی اش، یعنی همانکه گفت: «جنگ ما جنگ فقر و غناست» و برای پی بردن به ابعاد بزرگی امام، امروز باید از کوچه های خاورمیانه تا خیابان های واشینگتن را رصد کرد، نه اینکه کور بود و چون «صم و بکم و عمی» حرف مفت زد. خمینی بزرگ است، ملتش هم ملت بزرگی است، چرا که در ورای کربلای پنج جنگ روزگار، اجازه نداد قصه کربلای پنج روزگار جنگ تکرار شود. ملت رشید ما، این بار، جام زهر را ارزانی همان کسانی کرد که جام زهر را به دست امام داده بودند. این شد که راهپیمایی ۲۲ بهمنِ بعضی ها، فقط به چند قدم ختم شد، که در کتاب «نه ده» شرحش به تفصیل و تفسیر و تصویر آمده است.

۳/ نه: مهمترین یا به نام ترین فرمانده شهید عملیات کربلای پنج، «حاج حسین خرازی» بود. اغلب سرداران نامی، پیش از این در خیبر و بدر و والفجر مقدماتی و اروند به شهادت رسیده بودند و حاج حسین که فقط یک دست در بدن داشت، علمدار شهید کربلای پنج شد. خیلی از بهترین بچه های ملت، در عملیات کربلای چهار و کربلای پنج به شهادت رسیدند. شلمچه، خاک نبود، قطعه ای از افلاک بود و آنقدر، غوغای آتش و حجم دود و وسعت درد بالا بود که جز نگاه مهربان، آشنا و گرم «بی بی دو عالم»، هیچ چیز آرام نمی کرد شهدای ما را، که اغلب با پهلوی شکسته و دست و پای زخم بسته به شهادت رسیده بودند. آن روز فرشته ها با دیدن بچه بسیجی های شلمچه، بار دیگر فهمیدند که چرا باید به آدم سجده می کردند. این بار اما به جای «حسین»، می بایست «مادر حسین» می آمد، چرا که شلمچه، شلمچه بود و من و تو چه می دانیم که شلمچه چیست؟! و شلمچه کجاست؟! ما فقط یک «کانال پرورش ماهی»، یک «جزیره بوارین»، یک «شهرک دوئیجی» و یک «موانع نونی شکل» شنیده ایم. ما فقط یک «شرق ابوالخصیب» شنیده ایم. ما فقط چند تا عکس دیده ایم و چند تایی هم روایت شنیده ایم. گاهی شعاع آتش، آنقدر بالا می رود که شب عملیات را مثل روز، روشن می کند. عملیاتی با رمز «یا زهرا» و بچه هایی که تمام حرف شان این بود: «می رویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم». این بار، سخن، حتی بر سر کربلا هم نبود؛ همه آلام و آرزوها به کوچه بنی هاشم ختم می شد…

۴- «حسین غلام کبیری» که با «راهیان نور» سالی پیش از شهادتش، یعنی ۲۲ سال بعد از «کربلای پنج»، رهسپار شلمچه شده بود؛ دستی بر خاک برد و مشتی از خاک شلمچه را برای مادرش، سوغات آورد. مادر این شهید راه بصیرت، این شهید نسل من، این شهید فصل من، این همه عشق و شرف و تقدس و فضل من، خاک شلمچه را نزدیک صورتش آورد و گفت: بوی بقیع می دهد این خاک… گفت: «دست ‌هایم باز، تا آهنج رفت/ تا غروب «کربلای پنج» رفت/ مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف!/ چون عروسانِ فریبا بود، حیف!/ همچنان پروانه ‌ها رفتید، آه!/ بر دل ما داغ‌ تان چون کوه ماند!/ زخمی‌ام، اما نمک… بی‌فایده است/ درد دارم، نی‌لبک… بی‌فایده است».

۹ دی! با چه زبانی بگوییم تو را دوست داریم؟! با چه زبانی بگوییم به تو غیرت و تعصب داریم؟! از دومین سالگرد تو، یک روز گذشته باشد یا ۳۰۰ روز، و از عمر مقدس تو ۲ سال گذشته باشد، یا ۱۰۰۰ سال، می میریم برایت اما فراموشت نمی کنیم. ۹ دی! ای روز عزیز نسل من! ای ماه من! ای که خود، موج داری و بالی رو به اوج داری و پرواز بلدی و بی نیازی از موج سواری موج سواران مناسبتی. ای بهترین صفحه سررسید من! ای عشق من! ای زیباترین «نه»، کنار بهترین «ده»! ای ۹/ ۱۰! ای «نه ده»! ای تاسوعای عاشورایی! ای شیدای حسین و غلام علمدار! ای ۳ روز بعد از روز دهم! ای سرور ایام سال هشتاد و اشک! ای خوب! ای محجوب! ای جانم! ای روح و روانم! ای مایه حیات جاویدان جوانان امروز! نسل من و قلم مظلوم و قدم شهادت پیشه اش، هرگز اجازه نمی دهد، همان بلایی که بر سر «دوکوهه» آوردند و پادگان و یادگار حاج احمد متوسلیان را مظلوم و غریب رهایش کردند و سال به سال، و فقط طی امواج بنیاد حذف آثاری، یادش می کنند، و تنها و تنها، سالگردش را گرامی می دارند، برای تو هم رخ دهد. ۹ دی! پیام تو، بلندتر از آن است که در پیامک های کوتاه بگنجد. تو برگی از تاریخ نیستی، بلکه تاریخ، دچار خزان می شد، اگر تو نبودی. ۹ دی! اگر نسل من برای زیارت شهدا، راهی زمین جنوب می شود، اما شهدا برای زیارت نسل من، نسل بسیجیان خامنه ای، رهسپار زمان تو می شوند و با تو هم دم و هم سخن می شوند. ۹ دی ۸۸! می شود بگویی از شهدا کدام شان آمده بودند راهپیمایی؟! ۹ دی! ای نازترین چهارشنبه ایام! با من سخن بگو… که تو هر روز منی… شب و روز منی… برای من، نوشتن از تو، هیچ ربطی به این ندارد که آیا سالگردت باشد یا نباشد. برای نسل من، هر روز، جشن تولد توست. ۹ دی! قلم من برای نوشتن از تو، لنگ مناسبت های تقویم نمی ماند؛ بهانه های قشنگ و رنگارنگی دارم… ۹ دی! ما اهل تقویم نیستیم، «چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی»، تا ۹ دی سال بعد، تنها بماند. ۹ دی! با من سخن بگو… و بگو؛ «چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه. پلاک اتوبوس «ایران ۱۱» نبود. نه از آن قدیمی‌ها بود، نه از این لیزری‌ها. پلاک اتوبوس «AK-S022-91H» بود و پلاک پدرم در جبهه «BB-C068-0282H». من با همین اتوبوس رفتم راهی سرزمین نور شدم و بوسه زدم بر خاک کرخه نور. امسال عید باز هم با همین اتوبوس می‌خواهم بروم جنوب. من هنوز هم سوار هوندا ۱۲۵ پدرم می‌شوم. پدرم روی همین موتور، موتور ضدانقلاب را در همین خیابان‌های تهران پایین آورد. ۲۰۰ کلاهک هسته‌ای اسرائیل، حریف هوندا ۱۲۵ پدر من نشده‌اند! پدر من روی همین موتور به شهادت رسید ولی اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود و خرمشهر «المحمره». زیر لاستیک هوندا ۱۲۵ پدر من، هنوز هم دارد استخوان‌های آمریکا خرد می‌شود. امروز هم فتنه‌گران از صدای هوندا ۱۲۵ «بابااکبر» بیشتر از هیبت ماشین‌های ضدشورش نیروی انتظامی می‌ترسند».

***

نه روز من! من دلم برایت تنگ نمی شود؛ نسل من هر روز با تو حرفهای نو دارد. امروز که سهل است، فردا هم سالگرد توست. تو اگر «لیلای زمانی»، من برایت یک نسل «مجنون» می آورم از همان زمین «جزیره» و از همین راهیان نور «طلائیه» که بسیجیانش، به کوری چشم «الجزیره» و «Frence 24» و «همه قیصرهای عالم رسانه»، اعتراف می‌کنند و افتخار می‌کنند که حکومت به همه شان ساندیس داد.

***

۹ دی! السلام ای همسایه خانه عشق! با من سخن بگو…    

روزنامه وطن امروز/ ۱۰ دی ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سنگربان می‌گوید:

    به نام خدای شهدا…

    کربلای پنج، دو کوهه، اتوبوس …..
    ۹دی ، چهارشنبه و همان اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی….

    این پست خیلی قشنگ می شه مطمئنم…..

  2. پری می‌گوید:

    چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه.
    …من با همین اتوبوس رفتم راهی سرزمین نور شدم…

    قبلش البته “بسم الله…”

  3. ترنج می‌گوید:

    مشتاقانه چشم براهیم تا ساعاتی دیگر چشممان به جملات و کلماتی بیفتد که
    از عمق وجود این روز حماسی را معنا میکند …

  4. پری می‌گوید:

    معجون ناشناخته، ابرقدرتی به نام ساندیس…

    http://www.teribon.ir/base/img/2011/12/1038.jpeg

  5. مقداد می‌گوید:

    سلام به ۹ دی و خالقین ۹دی
    زیارت همگی قبول

  6. پرستو می‌گوید:

    بسم رب الحسین

  7. جمله آشنای بالای قطعه، یه عکس آشنا، یه عنوان عاشورایی…تا ساعاتی دیگر داداش حسین می ترکونه…

  8. احسان می‌گوید:

    دیدگاهی ندارم تا بنویسم اصلش دیده ایی برایم نمانده تا بنویسم. اشک امانم را میبرد وقتی چشمم می افتد به دوکوهه. جایی که هیچ وقت نگذاشتیم خانم جان(مادربزرگمان)انجا را ببیند. جایی که روزگاری دایی مرتضی ودایی اباالفضل و عمو مجید(عمو صدایش میکرده اند اما اصلش همسایه مان بوده و رفیق دایی ها) روزگاری بیتوته کرده بودند توی یکی از این چهار گوش های خالی ایی که وقتی باد میپیچید تویشان انگار بیوه زنی شاید هم بچه یتیمی عزیزش را ضجه میزند…
    خانم جان اما هیچ وقت ضجه نزد. حتی جلوی ما گریه هم نمیکرد حتی تر شکر هم می کرد….ما اما گفتم که هیچ وقت نگذاشتیم دوکوهه را ببیندمی ترسیدیم یک چیزی از جگر گوشه هایش پیدا کند و…. بعید نبود این کار ها از کسی که وقتی گره به کار کسی می افتاد حل مشکلش را از مرتضی میگرفت….البته سر مزار ابالفضل هم میرفت اما خودش میگفت مرتضی مثل نسیم میماند هر زمان اراده کنم بغلش میزنم….راست میگفت مرتضی مثل نسیم بود…برای همین هیچ وقت برایش سنگی سفارش ندادیم برای همین هیچ وقت برایش شیشه گلاب اضافه نگرفتیم…اخر چه کسی دیده نسیم مزار داشته باشد؟؟؟..برای همین تر مرتضی هیچ وقت نیامد روحش امد اما جسمش را موکول کرد به وعده….
    برای همین است که امسال باز هم قرار است برویم دوکوهه….با عمو مجید… و دست بکشیم روی دیوار هایش تا پیدا کنیم یادگاری را که با دایی مرتضی و دایی اباالفضل نوشته اند…عمو مجید راوی کاروانهاست. هر که هرجا را سوال کند مثل کف دست نشانی اش را می دهد اما خودش را باید با دستی که روی شانه اش میگذاری پیش ببری…توی ان جمع سه نفره فعلا چشمهای عمو مجید موکول شده به وعده….
    امسال باز هم قرار است برویم دو کوهه ….باز هم بدون خانم جان…سه سالی میشود که دیگر زیاد چانه زنی نمیکنیم برای نبردنش….خودش رفته…رفته به کوپه ی جگر گوشه هایش توی بهشت….اینجا که مستاجر بود کاش انجا جا گرفته باشد….
    گفتم که دیدگاهی ندارم تا بنویسم اصلش دیده ایی برایم نمانده تا بنویسم….اشک امانم را میبرد

  9. امین رحمانی می‌گوید:

    چه روزی بود یوم الله ۹ دی و چه ساعاتی است «ساعاتی دیگر» و چه متنی خواهد بود متن داداش حسین که چشم ها را جلا می دهد و فلب ها را صفا و چه قلمی است قلم داداش حسین
    فکر کنم نون و القلم مصداقش قلم داداش حسین است که خود داداش تجلی و بارقه ای از خداست و بنده صالح و مطیع خداست و خدا در او نفوذ کرده و قلمش معجزه می کند و می آفریند و این قلم داداش معلمی است برای ما و خاری است در چشم بازوی بی ریش انقلاب صاحب نامه سر گشاده و سردار دزدیدندگی و دختر گشنه و برهنه اش و توله فراریش و بچه های دزدش و قلم دستی است که گردن دلقک ایران زمین را می فشارد و به سر حد مرگ می رساند و آخرین کلمه از گلوی نحس نفر پنجم می شنویم خداحافظ شهرام جان عزیزم
    و دستی است که تاج عزت و عظمتی که به رنگ عشق است و اشتباهی بر سر آن متمدن بی غیرت کافر گذاشته شده را با آن عبای شکلاتی او در می آورد و عمامه اش قتلش می شود و عبایش کفنش و «من عذر میخواهم از روحانیت که نمادش تن کسی هست که به دخترکای ایتالیایی دست میده» و این چنین این سالوس مزدور خلع لباس می شود و این قلم دستی است که چنان سیلی محکمی بر گوش میر یزید ظالم متوهم می زند که توهم از سرش می پرد و دیگر فکر رای و ریاست و چیز و چیز نیست و این قلم موسسه مردود کن و نوه مطرود کن و آخوند قلابی و آمریکایی مغضوب کن است
    این قلم خیلی چیزها را در خودش دارد و مرحبا به آن دستی که این قلم را این گونه می چرخاند. احسنت به آن خدا که ما را مفتخر کرد به خلق داداشم حسبن عزیز. ۹ دی دست خدا و کلام خدا و معجزه خدا بود ۹ دی روز خدا بود ۹ دی مال خدا بود ۹ دی تجلی خدا بود خدا در آن روز به واضح ترین لحن ممکن گفت ملت ایران من شما را تنها نمی گذارم من شما را رها نخواهم کرد. چون شما جانتان را برای خامس آل عبا در سال ۸۸ گذاشتید من هم چشم شما را روشن خواهم کرد به دیدن نوه اش و تشفا و تسلای دل غمدیده و جگر سوخته شما در همین نزدیکی است و او خواهد آمد…..

  10. چوک دیریا می‌گوید:

    به نظر میاد این متن باید استثنایی باشه که برا امروز انتخاب کردین…

  11. میلاد پسندیده می‌گوید:

    وقتی اولین بار رفتم مناطق جنگی با خودم گفتم این ملت میان اینجا هی می گن اینجا یه حس و حال خاص داره اما چرا من حس نمی کنم… بار دوم، آخرای سفر، کاروان برای نماز و استراحت و نهار رفته بود دوکوهه… نمی دونم چی شد ولی از تک تک بالکن ها و در تک تک خیابانها و مخصوصاً در حسینیه حاج همت انگار هنوز شهدا در حال زندگی بودند و چقدر روح آدم باز میشه اونجا!!!… هیچکدام از نقاط منطقه زنده تر از دوکوهه نیست… لااقل برای من… عکسی که گذاشتید دلم را برد… کاش دوباره قسمت بشود بروم.

  12. ستاره خرازی می‌گوید:

    سلام
    تا ساعاتی دیگر
    منتظریم
    (اتفاقا ما امروز دوباره رفتیم راه پیمایی، راه پیمایی نه کوه پیمایی برای یادبود ۹ دی
    این دیگه چه یادبودی بود پدرمون در اومد تو این سرما، خدایی ۹ دی دیگه تکرار نمیشه چقدر خوش گذشت یادش به خیر)

  13. ستاره خرازی می‌گوید:

    مخصوصاً حسینیه حاج همت، صدای گنجشکهاش، نماز جماعتش
    شهید گمنام کنار در
    اون حوض قشنگ آبی
    حتی نمایشگاههای کتاب و سی دی
    و از همه دلرباتر گردان تخریب
    جنوب رفتن بدون دو کوهه خیلی سخته خیلی، من طعم تلخشو چشیدم تو راه وایسادن گفتن اینم دوکوهه

  14. سیداحمد می‌گوید:

    دو کوهه السلام ای خانه عشق…

    http://upload20.ir/upload/1325237254230008396.mp3

  15. سلاله 9 دی می‌گوید:

    دست ‌هایم باز، تا آهنج رفت / تا غروب «کربلای پنج» رفت…

    مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف! / چون عروسانِ فریبا بود، حیف!

    همچنان پروانه ‌ها رفتید، آه! / بر دل ما داغ‌ تان چون کوه ماند!

    زخمی‌ام، اما نمک… بی‌فایده است / درد دارم، نی‌لبک… بی‌فایده است

  16. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    http://www.netiran.net/uploads_user/1000/525/100874.jpg
    امروز روز نه دی است! و من خدا میداند چه قدر افتخار میکنم که ایرانی مسلمانم و مقتدایم و امامم حضرت ماه نایب امام زمان نور روزگار م
    ” سید علی حسینی خامنه ای”ست.

  17. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    اعتبار مکان‌ها به انسان‌هایی است که در آن‌ها زیسته‌اند…
    (با صدای نجیب سیدمرتضی)

  18. سلاله 9 دی می‌گوید:

    اگر خامنه‌ای گفت؛ این عمار، رهبرا! ما همه عمار.
    ۹ دی ما با شهدا اما با خشم عاشورایی آمده بودیم. ما باز هم زودتر از دوربین‌های صدا و سیما رسیدیم. ما به دعوت شورای هماهنگی نیامده بودیم. از خشم آشوب عاشورا آمده بودیم. از خشم لشکریان عمر سعد که باز هم خیمه حسین را آتش زدند. «یا خیل الله ارکبی و ابشری بالجنهًْ». ما در ۹ دی حرف‌مان به خامنه‌ای این بود: «والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی» که ما فرزندان علمدار کربلاییم. هر درس که لازم بود عباس به ما داده است.

    شما با مجتبی در کربلای ۵ نبودید، با ما که در کربلای فتنه بودید!

    شب چهارشنبه ۹ دی هشتاد و اشک مادر شهیدی داشت اشک می‌ریخت در سجده نماز شب. سجاده‌اش چفیه «مجتبی» بود. از مجتبی هیچ بازنگشت الا پلاکی و چهار تکه استخوان و وصیتنامه‌ای در ۴ خط. قانون اساسی ما مدیون خون شهداست. قانون را آدمی با دست می‌نویسد و وصیتنامه را شهید با خون، پس ناراحت نشوید اگر می‌گوییم؛ «قانون اساسی ما وصیتنامه شهداست». مسؤولان باید از این جمله شبی هزار بار بنویسند تا مجتبی را فراموش نکنند. مجتبی در کربلای ۵ به شهادت رسید و قریب ۲۰ سال پیکرش بازنگشت. می‌گویی نه، از خاک شرق ابوالخصیب بپرس. از خاک شلمچه…
    کتاب قطعه ۲۶/ ص ۲۳۴

  19. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    تا ساعاتی دیگر…….
    و انتظار……
    وانتظار……
    و انتظار که عادت همیشگیمان شده…..
    کی میرسد خبر آمدنش؟
    تا ساعاتی دیگر آیا؟
    انتظار دیدن متن داداش حسین انگار زودتر به سر میرسد اما……
    با این انتظار ۱۱۷۶ ساله چه کنیم؟
    غروب جمعه های بی حضرت خورشید می کشد آخر ما را……….

  20. چشم انتظار می‌گوید:

    فرازی از دل نوشت به یاد ماندنی (دوکوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب)
    … و دوباره به دوستم گفتم؛ تن پدر من در گور هم دارد منافقین را به لرزه می اندازد. تن هر شهیدی در خاک، لرزه می اندازد بر تن هر منافق نا پاک. اگر یک وصیت نامه از شهیدی بیاورید که در آن نامی از ولایت فقیه برده نشده باشد، من از تمام حرف های خودم برمی گردم. منتهی شهید، نه ندا آقا سلطان. به عرش رفته، نه به هلاکت رسیده. بهشتی، نه جهنمی. دیالمه، نه مهندس. آیت، نه بنی صدر. بنت الهدی صدر، نه رهنورد.
    سر آخر به دوستم گفتم؛ شرمنده که باز هم حریف من نشدید. من خیبری ام اهل فریاد. قلم من همان باتوم دست بچه های بسیج است. قلم من همان “یونی بال” آبی آسمانی حاج کاظم است در آژانس شیشه ای. قلم من کبوتر جلد پشت بام خانه عباس است. قلم من اما این روزها هوای دوکوهه کرده است.
    دوکوهه! السلام ای خانه عشق. سلام بر تو ای پادگان مقدس. ای منزلگه بسیجیان. تو پادگان گمنام ترین اصحاب امام زمانی. بگذار دیگر هیچ قطاری در ایستگاه تو توقف نکند. قطار دل ما اما این روزها روی ریل جنوب افتاده و باز به جنون افتاده.
    دوکوهه! من زبان تو هستم در آخر الزمان. “دوکوهه” آنقدر زیباست که هیچ نامی بر وزنش نیست. با اسم دوکوهه نمی توان بازی کرد. دوکوهه تک است. بی مثال است. دوکوهه! ما تو را اندازه بسیجی ها دوست داریم. خورشید دل ما هر روز از زمین صبح گاه تو طلوع می کند. سحر یعنی صبح دوکوهه. سفر یعنی رفتن به دوکوهه. خطر یعنی دل را زدن به دوکوهه. ظفر یعنی جشن پیروزی در دوکوهه.
    دوکوهه یعنی دوکوهه. دوکوهه!
    (کتاب نه ده صفحه ی ۳۱۳)

  21. آذرخش می‌گوید:

    خبر آمد خبری در راه است، خرم آن دل که از آن آگاه است…

  22. سایه/روشن می‌گوید:

    “کسی که به وقت یاری رهبرش، در خواب باشد؛
    زیر لگد دشمنش بیدار می شود.”
    .
    .
    .
    …:::امام علی علیه السلام:::…

  23. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    فتنه خاموش شد امّا نهم دی باقی است
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901005001252

  24. این جمعه هم گذشت و …
    .
    .
    سلامتی نایب المهدی یه صلوات با وعجل فرجهم

  25. پرستو می‌گوید:

    پس چی شد این متن؟ بابا مردیم…!

  26. قاصدک منتظر می‌گوید:

    (…در روزگار جنگ راحت تر می شد جنگید تا در این جنگ روزگار. جنگ نرم هم شد جنگ ? بعثی ها در شاخ شمیران ادم تر از بعضی ها بودند در شمیران. بعثی ها با صدام عکس داشتند و بعضی ها با امام. بعثی ها عراقی بودند. بعضی ها ایرانی. جنگ هم همان ۸ سال جنگ. این ۸ ماه پیرمان کرد. ۸ سال دفاع مقدس مثل روضه امام حسین بود. و ۸ ماه دفاع مقدس مثل روضه فاطمه. در فاطمیه چشم ادم به جای اشک, سوز دارد….)
    “هوا این روزها خیلی الوده است” قطعه۲۶
    (بچه های کربلای ۵ در شب شروع عملیات از خدا بهشت را طلب نمی کردند, شعارشان این بود:”کربلا, کربلا, ما داریم می اییم”. … گه گاه! اینک در فراق روزگار جنگ, باید با روزگار بجنگیم, روزگار بدون صبحگاه دوکوهه. روزگار محرم های بدون شهدا. روزگار دلتنگی برای اغوش مردان خاکی….)
    “استانه محرم, استانه شهداست” قطعه۲۶

  27. پرستو می‌گوید:

    صدای موذن از مناره های مسجد شهر به گوش می رسد : نماز صبح به امامت امام حاضر مهدی صاحب زمان (عج) … آن روز دور است یا نزدیک ؟ نمی دانم!

  28. حامدازمشهد می‌گوید:

    بیصبرانه منتظریم داداش

  29. بیوتن می‌گوید:

    آقای قدیانی کلاهتان در عکس پست قبلی، برند آدیداس دارد؟؟؟

  30. سیداحمد می‌گوید:

    “تاریخ، خمینی را نساخت، بلکه این خمینی بود که تاریخ ساز شد. یوم الله ۹ دی، محتاج تاریخ نیست، بلکه این تاریخ است که مدیون یوم الله ملت ماست.”

    به به… عجب شروع زیبائی…

  31. حمیدرضا قاسمی می‌گوید:

    باسلام و عرض ادب خدمت ستارگان گرامی
    شعر زیر را تقدیم می کنم به تمامی بچه های قطعه
    یا صاحب الزمان
    گفته بودند که میایی داد مظلوم بستانی
    جهان زجور و ستم آشوب شد نیامدی
    دشمنان گردن شکسته حرمت شکسته اند
    حرم جدتان هم مخروب شد نیامدی
    در این زمانه حفظ دین سخت دشوار است
    همه اعتقادهایمان لگد کوب شد نیامدی
    بعد از شما ولایت فقیه امام ماست
    دشمن بجای ولی محبوب شد نیامدی
    به شر وجود عده ای وطن فروش
    سهم پارچه سبز هم آب جوب شد نیامدی
    حماسه سرخ حسین ازیاد رفته است
    ظهرعاشورا وقت جشن پایکوب شد نیامدی
    تو را به خدا بر ما هم نظری بکن
    چشمانمان زفراق تو مرطوب شد نیامدی

  32. سیداحمد می‌گوید:

    “بی شک جمهوری اسلامی، تاریخ درخشانی دارد، اما درخشانی این تاریخ منور، در این ۲۲ سال سخت و پر فتنه و طاقت فرسا، ناشی از چیست؟! مدیون رهبری کیست؟! گیرم خاورمیانه دارد روی انگشتان مقدس سپاه قدس می درخشد؛ این درخشش، متاثر از فرماندهی کدام علمدار حکیم است؟!”

  33. سیداحمد می‌گوید:

    “صبح گاهان، «خورشید» طلوع نمی کند، الا اینکه اول، «خسته نباشید» به «ماه» بگوید. قدر «علی» را «محمد» می داند و مقام «عباس» را «حسین». می شکند کمر آفتاب، اگر که ماه نباشد.”

    احسنت…

  34. ف. طباطبائی می‌گوید:

    “«جمهوری ایرانی» و «مکتب ایرانی» هر ۲ از یک جا خط می گیرند. می دانید آنجا کجاست؟! سربسته بگویم؛ یک جای «سرگشاده» است!”

    شما طبق معمول فوق العاده اید.

  35. سیداحمد می‌گوید:

    “دور شدن از ولایت فقیه، از اخلاصت کم می کند و بر اختلاست، اضافه!”

  36. سلاله 9 دی می‌گوید:

    غلط زیادی کرده اند این ۲ کس، اگر که بگویند ما هنوز هم با هم مخالفیم! جز دعوا بر سر نشان دادن وقاحت بیشتر، مابقی جاها آشتی اند با هم!
    .
    یکی ادعا می کند که من با خمینی عکس دارم و هر شب، خواب امام را می بینم و… اما بنازم روی آن یکی را که مدعی ارتباط با عوالم بالاتر از این حرفهاست! او با امام زمان عکس دارد!!
    .
    خدا خوب رسوای شان کرد. آنجا که نشان داد؛ دور شدن از ولایت فقیه، از اخلاصت کم می کند و بر اختلاست، اضافه!

  37. سنگربان می‌گوید:

    “نه روز من! من دلم برایت تنگ نمی شود؛ نسل من هر روز با تو حرفهای نو دارد. امروز که سهل است، فردا هم سالگرد توست. تو اگر «لیلای زمانی»، من برایت یک نسل «مجنون» می آورم از همان زمین «جزیره» و از همین راهیان نور «طلائیه» که بسیجیانش، به کوری چشم «الجزیره» و «Frence 24» و «همه قیصرهای عالم رسانه»، اعتراف می‌کنند و افتخار می‌کنند که حکومت به همه شان ساندیس داد.”

    حرف دل مارو بهتر از ما می زنید…..

    ادعای درستی بود….
    همیشه تو قطعه بی مناسبت حرف ۹ دی بود….

  38. سیداحمد می‌گوید:

    “خارج از خیمه ولی فقیه، طاغوت اند افراد و نهادها.”

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    و باز هم همان چهارشنبه و همان اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی. چقدر متن هاتون رو زیباتر از هر زمان می کنه این چهارشنبه واقعا” ستودنیست داداش حسین.

  40. سیداحمد می‌گوید:

    “شلمچه، خاک نبود، قطعه ای از افلاک بود و آنقدر، غوغای آتش و حجم دود و وسعت درد بالا بود که جز نگاه مهربان، آشنا و گرم «بی بی دو عالم»، هیچ چیز آرام نمی کرد شهدای ما را، که اغلب با پهلوی شکسته و دست و پای زخم بسته به شهادت رسیده بودند. آن روز فرشته ها با دیدن بچه بسیجی های شلمچه، بار دیگر فهمیدند که چرا باید به آدم سجده می کردند. این بار اما به جای «حسین»، می بایست «مادر حسین» می آمد، چرا که شلمچه، شلمچه بود و من و تو چه می دانیم که شلمچه چیست؟! و شلمچه کجاست؟!
    .
    .
    عملیاتی با رمز «یا زهرا» و بچه هایی که تمام حرف شان این بود: «می رویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم». این بار، سخن، حتی بر سر کربلا هم نبود؛ همه آلام و آرزوها به کوچه بنی هاشم ختم می شد…”

  41. سیداحمد می‌گوید:

    اندازه یک روز از سالگرد یوم الله ۹ دی ۸۸ دور شده ایم، اما همچنان باید سخن گفت با ۹ دی. قشنگ ترین چهارشنبه تاریخ انقلاب اسلامی، چیزی از جنس روز درختکاری و مبارزه با دیابت نیست که سالگرد به سالگردش، تبش بالا رود و یادش گرامی داشته شود. البته ایرادی ندارد که «اداره های جمهوری اسلامی» هم در جشن ۹ دی شریک شوند، اما ۹ دی بیشتر معطوف به «اراده های انقلاب اسلامی» است. راز و رمزی دارد این روز. اسراری از جنس خاک شلمچه.”
    .
    .
    “۹ دی! ای روز عزیز نسل من! ای ماه من! ای که خود، موج داری و بالی رو به اوج داری و پرواز بلدی و بی نیازی از موج سواری موج سواران مناسبتی.”
    .
    .
    “۹ دی! ای نازترین چهارشنبه ایام! با من سخن بگو… که تو هر روز منی… شب و روز منی… برای من، نوشتن از تو، هیچ ربطی به این دارد که آیا سالگردت باشد یا نباشد. برای نسل من، هر روز، جشن تولد توست. ۹ دی! قلم من برای نوشتن از تو، لنگ مناسبت های تقویم نمی ماند؛ بهانه های قشنگ و رنگارنگی دارم… ۹ دی! ما اهل تقویم نیستیم، «چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی»، تا ۹ دی سال بعد، تنها بماند.”

    اینجا جائیست که باید به قطعه ۲۶ ی بودن افتخار کنیم و بگوئیم
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــــــــدائی داری…

  42. مسعودساس می‌گوید:

    سلام

    زیبا بود مقایسه «کربلای پنج جنگ روزگار» با «کربلای پنج روزگار جنگ»

  43. مسعودساس می‌گوید:

    اینجا جائیست که باید به قطعه ۲۶ ی بودن افتخار کنیم و بگوئیم
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــــــــدائی داری…

    ————————-

    آره والا

  44. میلاد پسندیده می‌گوید:

    تبریک حسین قدیانی… خدا قوت… قبول باشد همه زحمت هایت در این چند روز.

  45. مسعودساس می‌گوید:

    “بی حکمت نیست اینکه چرا مردم در یوم الله ۹ دی، عکس بعضی ها را دست نگرفتند! پیام صریح و طعنه دار این کارویژه ملت، این بود: «ما حکومت را به هیچ چیز نمی فروشیم، حتی به دولت»”

    “خارج از خیمه ولی فقیه، طاغوت اند افراد و نهادها.”

    ————————

    ۲۰

  46. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین؛

    واقعا خدا قوت، عالی بود.
    خیلی کیف کردم از خواندن این مطلب.
    مقایسه کربلای ۵ و ۹دی فوق العاده بود.
    اشاره به اقتدار و مظلومیت امام فوق العاده بود.

    چند مطلب به مناسبت ۹دی نوشتید؛ در هر کدام نگاه متفاوت و سنجیده ای داشتید.
    در هیچ کدام از متن ها حس تکراری بودن وجود نداشت.
    هر کدامش نابِ ناب بود.

  47. آذرخش می‌گوید:

    چقدر بعضی ها ضایع دست به یکی می کنن با بعضی ها که بیان مثلا گیر بدن به برند آدیداس کلاه بعضی های دیگه!

  48. زهرا می‌گوید:

    حماسه ۹ دی همچنان ادامه دارد:
    شعارهای مردمی در نمازجمعه همدان علیه جریان انحرافی/ سخنرانی استاندار ناتمام ماند

    با سردادن شعارهای ضد جریان انحرافی در نمازجمعه همدان، استاندار سخنرانی خود را ناتمام گذاشت و نمازجمعه را ترک کرد.

    به گزارش باشگاه خبرنگاران از همدان، کرم رضا پیریایی استاندار همدان امروز به عنوان سخنران پیش از خطبه های نمازجمعه مرکز استان در حال سخنرانی بود و حدود ۲۰ دقیقه از سخنرانی وی می گذشت که نمازگزاران جمعه همدان شعارهایی علیه جریان انحرافی، مشایی و رحیمی سر دادند.

    استاندار همدان نیز با شنیدن این شعارها سخنرانی خود را نیمه تمام گذاشت و با بیان اینکه تقدس نمازجمعه حفظ نشده است، محل نمازجمعه را ترک کرد.

    گفته می شود مردم همدان به ارتباط نزدیک استاندار خود با جریان انحرافی معترض هستند.

  49. چشم انتظار می‌گوید:

    مقدمه تان در قسمت اول بسیار عالی بود. استفاده از بعضی تعابیر که ابداع خودتان است مثل پتکی بر سر منافقان و دشمن داخلی و خارجی فرود می آید

  50. سلاله 9 دی می‌گوید:

    به معجزه می مانست آنچه در کربلای پنج و یوم الله ۹ دی رخ داد. اصلا عادی نبود.
    .
    روسای جمهور آمریکا، نسل به نسل برای هم تعریف کرده اند که بعد از عملیات فوق استراتژیک کربلای پنج، چگونه کاخ سفید، خاک بر سر شد
    .
    چنان دفاعی از فتح الفتوح خود در ۹ دی کرد که دیگر احدی جرئت نکند حرف از تکرار جام زهر بزند.
    .
    .
    .
    “ملت رشید ما، این بار، جام زهر را ارزانی همان کسانی کرد که جام زهر را به دست امام داده بودند.”

  51. مسعودساس می‌گوید:

    ای وای

    چه فیض عظیمی رو تو نماز جمعه ی امروز از دست دادیم.

    —————————-

    پیریایی یکی از دوستان نزدیک رحیمی و جریان مذکور هستش. کلاً هیشکی دل خوشی ازش نداره. حیف که همه چیز رو نمی شه گفت

  52. سلاله 9 دی می‌گوید:

    چه زیبا با نه دی ما، سخن گفتید؛ زیباتر از آنی که بتوانیم به خاطرش، از شما سپاسگزاری کنیم.
    اصولا اوج تشکر ما آدم ها از کسی، خلاصه می شود در دعای خیری که در حق اش می کنیم. انشاءالله “نگاه مهربان، آشنا و گرم «بی بی دو عالم»” شامل حال تان شود و در رکاب حضرت مهدی باشید، آن روزی که «می رویم تا انتقام سیلی مادر بگیریم»…

  53. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    از نه دی نوشت های پیوستۀ شما در این چند وقت اخیر، درس های زیادی گرفتیم.
    خدا به شما خیر بدهد آقای قدیانی.
    دفاع با دلیل، برهان، عشق و احساس از انقلاب اسلامی هنر بی نظیر شماست.
    اینکه آنقدر زیبا و روان می نویسید که مخاطب را از هر طیفی جذب می کنید، لطف خداست.
    خدا نگهدار شما و خانواده بزرگوارتان.

  54. زهرا می‌گوید:

    مسعودساس
    واقعا حیف که نمیشه بعضی چیزارو گفت.
    اما مطمئنا همدانی ها به این راحتی کوتاه نمیان. الان هم تازه شروع کاره.

  55. سیداحمد می‌گوید:

    عکسی که از حاج حسین خرازی گذاشتید چقدر زیباست.

  56. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    اگر انسان‌هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند؛ دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.
    (با همان صدای نجیب سیدمرتضی)

    اعتبار زمان‌ها به انسان‌هایی است که آن‌ها را آفریده‌اند…
    خداقوت داداش حسین.

  57. عده ای کینه دارند که چرا عکس ما در عمق تصاویر نبود؟! و عده ای کینه دارند که چرا عمق شعارها علیه ما بود؟! غلط زیادی کرده اند این ۲ کس، اگر که بگویند ما هنوز هم با هم مخالفیم!

    باز یاد گرفتیم از بصیرتت داداش حسین.

  58. دیگر با نه دی زندگی می کنیم.

  59. یک دانشجو می‌گوید:

    سلام
    اگرخواستید خصوصی
    گفتید:
    ای مایه حیات جاویدان جوانان امروز!
    ولی من هنوز نگران آینده ام با اینکه ۹دی حس کردم که گره ها داره باز میشه،حس آزادی و آرامش و رهایی از تفکر روی شبهه ها برای دفاع.تمام شدن جنگ روانی.شروع جهادعلمی در آرامش.اما هنوز نگرانم، فکرمیکنم درسهای کافی از ۹دی نگرفتیم،آقای قدیانی!نمیدانم شاید هم به هم ربطی ندارن!شمابگین

  60. پری می‌گوید:

    از چندتا متنی که برای ۹ دی نوشتید، این هم آخریش بود، هم “آخرش”!

  61. پری می‌گوید:

    امام و شهدای دوران، در ردیف مهم ترین کسانی هستند که به خامنه ای، «خدا قوت» می گویند.

    الحق که سیمای خامنه ای، بارزترین تجلی بزرگی خمینی است.

    بزرگی خمینی به این است که همچنان صورت آمریکا از سیلی تاریخی امام راحل ما سرخ است.

    بزرگی خمینی و انقلاب اسلامی اش، یعنی همانکه گفت: «جنگ ما جنگ فقر و غناست»

  62. پری می‌گوید:

    حال بعضی ها رو خیلی ناجور گرفتید ها!

    شب پرستانی که خورشید را قبول دارند، اما برای اطاعت از ماه، ناز می کنند و ادا درمی آورند.

    اما بنازم روی آن یکی را که مدعی ارتباط با عوالم بالاتر از این حرفهاست!

  63. کبوترحرم می‌گوید:

    تو را دوست دارم ای”دو کوهه”
    تو را دوست دارم که بوی بهشت میدهی
    تو را دوست دارم که دامنت برای یکبار هم آلوده نشد
    تو را دوست دارم که به بودنم هستی دادی
    تو را دوست دارم که تو با حسینم آشنا کردی
    تو را دوست دارم که زندگی را تو برایم تفسیر کردی
    اینهمه مغموم نباش “دو کوهه”
    امام رفت،اما راه او باقیست
    دیر نیست آن روز که روح تو عالم را تسخیر کند ونام تو و خاک تو و پرچم هایت مظهر عدالت خواهی شوند
    “دو کوهه” آیا دوست داری که پادگان یاران امام مهدی(عج) نیز باشی؟
    .
    .
    .
    .
    پس منتظر باش.
    .:شهید آوینی:.

  64. دیوونم کردی دیوونه…

  65. مسعودساس می‌گوید:

    اخبار همدان شعار دهندگان نمازجمعه همدان رو عده ای منحرف خطاب کرد!!

    همچنین سه نقطه‌ی همدان که در اوج فتنه، گاهی با سکوتش و گاهی با موضع گیری های غلطش، واژه ی خواص بی بصیرت رو تو اذهان زنده می کرد، شعاردهندگان علیه جریان انحرافی و استاندار نزدیک به جریان مذکور رو، مردمانی از جنس اهالی نهروان خواند!!!

    بازم حیف که همه چیز رو نمی شه گفت.

  66. سیداحمد می‌گوید:

    “عملیات کربلای پنج، به عبارتی؛ محصول شکست در عملیات کربلای چهار بود و اصلا کربلای پنجی در کار نبود و می توان گفت؛ کربلای پنج، همان ادامه کربلای چهار بود که بعد از شکستی سخت، به یک پیروزی دلچسب انجامید. یوم الله ۹ دی نیز، به دنبال فتنه ۸۸ شکل گرفت و در اینجا هم بعد از شکست، پیروزی حاصل آمد.”

    برای سپاهیان حق، شکست موجب هوشیاری می شود؛
    گاهی اوقات شکست هائی از جنس کربلای چهار، لازم و ضروریست.
    قسمت ۳ و زیر مجموعه هایش، واقعا عالی بیان شده است.
    حسین قدیانی: دوکوهه! صبح گاهت باصفا بود…

  67. یلدا می‌گوید:

    …………………………….
    حسین قدیانی: قبول دارم؛ متاسفانه در فتنه گاهی خشک و تر با هم می سوزند و به افرادی ظلم می شود… خاصیت فتنه همین است و اما مسببش باز هم سران فتنه اند. من حاضرم از شما عذرخواهی کنم به جای دوستانم! بدانید که قصدشان ایجاد آرامش بود، ولی گفتم که! در فتنه گاهی خشک و تر با هم می سوزند. موفق باشید.

  68. مسعودساس می‌گوید:

    آن شب حاج حسین خرازی به سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند ولی ما او را نشناختیم. هنگام خواب گفتیم، پتو نداریم و او گفت ایرادی ندارد. یک برزنت زیر پایش انداخت و خوابید. صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت برادر خرازی جلو بایستد. و ما آنوقت تازه او را شناختیم.

    سردار شفیعی

    {شادی روح شهید خرازی، علمدار امام روح الله صلوات}

  69. سیداحمد می‌گوید:

    دو کوهه با صفا بودی و زیبا… چرا حالا شدی تنهای تنها؟

    حق با شماست؛
    این نوا حال و هوای عجیبی داره…

  70. مسعودساس می‌گوید:

    ما آینده خودمان و هدایتمان را، مدیون شهدا هستیم.

    شهید حاج حسین خرازی

  71. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۱۳* پیامبر صلی الله علیه و آله:

    دلى که در آن حکمتى نیست، مانند خانه ویران است؛ پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستى که خداوند، بهانه‏ اى را براى نادانى نمی ‏پذیرد.

    (بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۷۳)

  72. آذرخش می‌گوید:

    ما آمدیم……….. شما هم بودید!

  73. ستاره خرازی می‌گوید:

    ۹ دی ۸۸! می شود بگویی از شهدا کدام شان آمده بودند راهپیمایی؟!
    ****یا شاید بهتره بگیم کدام شان نیامده بودند راهپیمایی؟
    عده ای می گویند؛ بزرگی خمینی به این بود که جام زهر نوشید.
    ****اگه با نوشیدن جام زهر انسان بزرگ میشه خواهش میکنم فرصت رو از دست ندید
    هم شما بزرگ میشید، هم ما از شر شما خلاص، آدم راز به این بزرگی رو بدونه و عمل نکنه حیف نیست
    زیبا بود ممنون

  74. ستاره خرازی می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    (۱)
    شلمچه در جنوب غربی ایران و شرق بصره ی عراق قرار دارد.
    در بهار، تابستان و تا حدی اوایل پاییز، آب و هوای شلمچه گرم و بسیار مرطوب است.
    رطوبت و دمای بالای هوا در بسیاری از ماه های سال آزاردهنده است به خصوص برای آنها که می جنگند.

  75. ستاره خرازی می‌گوید:

    رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در مورد ایشان می‌فرمایند:

    او (حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیره‌ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه‌روزی برای خدا و نبرد بی‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.

    درود بر او و بر همه همسنگرانش که خود نامش حسین بود و لشکرش نیز همنام مولایش امام حسین(ع).

  76. یاسر می‌گوید:

    سلام به سردار …
    منظورم تویی نه هیچکس دیگر سردار این زمانه …
    نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت
    که زخم های دل خون من علاج نداشت

  77. یاسر می‌گوید:

    خوبی داداش حسین! فکر کنم امروز خیلی خسته شده باشی!

  78. پرستو می‌گوید:

    خواندیم
    لذت بردیم
    خسته نباشید

  79. حی علی الجهاد می‌گوید:

    هر چه خواستم جمله‌ای را جدا کنم از متن که قشنگ‌تر باشد، نشد! همه‌ی همه‌ی جمله‌ها به یک میزان برد داشت و نفوذ می‌کرد در دل آدم …

    گاهی آدم با خواندن این چنین متن‌هایی عجیب به فکر فرومی‌رود …

  80. به جای امیر می‌گوید:

    تاکسی (گفت و شنود)

    گفت: گروه های اپوزیسیون از مدعیان اصلاحات در داخل کشور به شدت عصبانی هستند.
    گفتم: چرا؟! اینها که مدتهاست زلف خود را با جبهه اصلاحات گره زده اند و در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ قربون صدقه هم می رفتند؟!
    گفت: حالا به مدعیان اصلاحات می گویند، شرکت شما در انتخابات یعنی این که شعار تقلب دروغ بوده و این باعث شرمساری همه ما نزد ملت ایران است.
    گفتم: ولی جبهه اصلاحات اعلام کرده که در انتخابات شرکت نمی کند و اعضای این جبهه بدون تابلوی اصلاحات ثبت نام کرده اند!!
    گفت: مگر جبهه اصلاحات چیزی غیر از مجموعه اعضای آن است که می گویند اعضا شرکت می کنند ولی جبهه شرکت نمی کند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برای یک تاکسی دست بلند کرد و گفت؛ دو نفر تجریش! راننده با تعجب گفت؛ ولی تو که یک نفر بیشتر نیستی؟ و یارو گفت؛ مرد حسابی! مگه خودت نمیای؟!

  81. قاصدک منتظر می‌گوید:

    ( ۹ دی! السلام ای همسایه خانه عشق!)
    ظرف زمانی ۹ دی همان ظرف مکانی دوکوهه ست! دوکوهه میعادگاه یاران خمینی بود برای جان نثاری; ۹ دی هم میعادگاه یاران خامنه ای بود برای لبیک به ندای رهبرشان!

  82. حنظله می‌گوید:

    بی حکمت نیست اینکه چرا مردم در یوم الله ۹ دی، عکس بعضی ها را دست نگرفتند! پیام صریح و طعنه دار این کارویژه ملت، این بود: «ما حکومت را به هیچ چیز نمی فروشیم، حتی به دولت». به وقت لزوم البته می شود به جای دولت، بخوانی مجلس و هر جای مقدس دیگری. خارج از خیمه ولی فقیه، طاغوت اند افراد و نهادها.

  83. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    به یاد پارسال:

    نه دی روز عشق و خوبیهاست
    روز میثاق با گــل زهـــراست
    روز تجـدیـد عهــد با مــولا
    روز تاسوعای ماه عاشوراست
    التماس دعا
    یا علی

  84. دوست دارم شهید باشم... می‌گوید:

    سلام
    مثل همیشه فوق العاده داداش حسین!
    امروز معلم انشای ما گفت: میخواد برای امتحان انشا یکی از موضوعاتش ۹ دی باشد و یادآور شد که بریم و اطلاعاتی به دست آوریم. من هم که غنی از اطلاعات سیاسی مخصوصا ۹ دی که به خاطر خواندن “نه ده” اضافه هم شده بود، کنارش رفتم خواستم تا منظور دقیقش را متوچه بشم. آخه ایشون از دسته سبزی های ولایتی است که نمیدانم این دو کلمه چه ربطی با هم دارند. خلاصه او که با من کمی راحت تر است به من گفت: یکسری آدم های احمق رفتند تظاهرات کردند، بعدش یکسری دیگه میخوام راجع بهش بنوسین. گفتم: خانم! احمق کدومه؟؟؟ گروه اول؟؟؟ گروه دوم؟؟؟
    خنده ای کرد و گفت: من منظورم گروه اوله و دوباره ادامه داد: این آدم های احمق که رفتن تظاهرات کردن، بعدش یکسری دیگه با عقاید و افکار خودشون رفتن و تظاهرات کردن که من ادامه دادم و شما مخالف این گروه ۹ ۱۰ ای هستید؟؟؟ گفت: اولا ۹ دی، نه ۹ ۱۰ که من این اصطلاح را از کتاب داداشم گرفتم و در دهانم ۹ دی نمی چرخد…
    گفت: من نمیدانم بنویسد………
    من هم از این عصبانی که چرا به ما احمق های دسته دومی میگوید که تصمیم گرفتم در انشای فردایم روشنش کنم که ما احمق نیستیم ما حسینی هایی هستیم که تاب توهین به ارباب را نداریم…ما…
    آمدم تا از روی نوشته های شما داداش حسین و کتابتان چیزی دستگیرم شود و جز این جمله چیزی را برای رو چک نویسم نیاوردم:
    چهارشنبه اتوبوسی که ما را برد تظاهرات همان اتوبوسی بود که…
    نی ساندیس مرخصی کنسل شدن امتحان را یادم آمد……..
    حیف نمیتوانم اسم مهندس چیز و شیخ بی سواد را بیاورم که اگه میشد………..
    تقلب هم از روی دست داداش بزرگه لذتی داره که نگو……….خلاصه راضی باش که نمره صددرصد بیستم توی گلوم گیر نکنه………….
    داداش مطالبت همیشه برای من درس بوده و هست و انشاا… که خواهد بود….
    داداش حسین حسین یارت

  85. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    دستتون درد نکنه. متن خیلی جالبی بود.

  86. ح.م می‌گوید:

    سلام جناب قدیانی عزیز قبلاًترهاکه هنوز اینجوری نبود وبتون خیلی قبل تر از اینکه فیلتر بشه و پیوند داشت وبتون اسم ما هم تو اون لینکها بود اما بهر ترتیب چه با پیوند چه بدون پیوند چه اسمی از ما باشه چه نباشه من همونطور که تو وبم نوشتم مخلص و عاشق این بچه حزب اللهی هام میخوان قبول کنن یا نه تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
    امیدوارم هر کجا هستین موفق باشین یاعلی

  87. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا رب العالمین**

  88. پاییز می‌گوید:

    شلمچه، خاک نبود، قطعه ای از افلاک بود و آنقدر، غوغای آتش و حجم دود و وسعت درد بالا بود که جز نگاه مهربان، آشنا و گرم «بی بی دو عالم»، هیچ چیز آرام نمی کرد شهدای ما را، که اغلب با پهلوی شکسته و دست و پای زخم بسته به شهادت رسیده بودند. آن روز فرشته ها با دیدن بچه بسیجی های شلمچه، بار دیگر فهمیدند که چرا باید به آدم سجده می کردند. این بار اما به جای «حسین»، می بایست «مادر حسین» می آمد، چرا که شلمچه، شلمچه بود و من و تو چه می دانیم که شلمچه چیست؟! و شلمچه کجاست؟! ما فقط یک «کانال پرورش ماهی»، یک «جزیره بوارین»، یک «شهرک دوئیجی» و یک «موانع نونی شکل» شنیده ایم. ما فقط یک «شرق ابوالخصیب» شنیده ایم. ما فقط چند تا عکس دیده ایم و چند تایی هم روایت شنیده ایم. گاهی شعاع آتش، آنقدر بالا می رود که شب عملیات را مثل روز، روشن می کند. عملیاتی با رمز «یا زهرا» و بچه هایی که تمام حرف شان این بود: «می رویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم». این بار، سخن، حتی بر سر کربلا هم نبود؛ همه آلام و آرزوها به کوچه بنی هاشم ختم می شد…

    عالی بود داداش.خیلی عالی بود.
    کاشکی کسی خونه نبود حسابی گریه میکردم.دلم آشوب شد.

  89. عمار می‌گوید:

    بدانید تنها راهی که میتواند برایتان افتخار جاویدان به جای گذارد،اطاعت مطلق از ولایت فقیه است.
    “شهید اسماعیل عزتی”

  90. عمار می‌گوید:

    نماز بلندترین فریادهاست و قامت ما به بلندای نماز است پس قدرتمان را باید در نماز جست.
    “شهید آوینی”

  91. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “«جمهوری ایرانی» و «مکتب ایرانی» هر ۲ از یک جا خط می گیرند. می دانید آنجا کجاست؟! سربسته بگویم؛ یک جای «سرگشاده» است!”

  92. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    این شهید کاظم.. که افتخار میکنم به اینکه خواهرش باشم ، ۱۸ سال بیشتر نداشت. از تابستون ۶۵ تا فروردین ۶۶ که شهید شد جبهه بود و فقط برای تعطیلات عید اومد . ۱۸ فروردین تو دسته خط شکن های عملیات کربلای ۸ در شلمچه به آرزوش رسید.
    اینارو گفتم تا بگم هم کربلای ۴، هم کربلای ۵ و هم کربلای ۸ حضور داشت.
    و چه قدر داشتیم رزمندگانی که بودند همه ی کربلاها را و چه قدر جایشان خالی بوده در

    ” کربلای ۶۱″
    عاشق این بیت حاج منصور بود که در یکی از زیارت عاشورا های تو نوارهاش بود. وبسیار گوش میکرد و بسیار با خودش زمزمه می کرد:
    حسین جان: مادرم گفته غلامت باشم
    خادم در گه مامت باشم
    من هنوز اون نوار رو یادگاری دارم!!!!
    گاهی که خیلی هم زیاده خیلی خیلی دلم براش تنگ میشه علی الخصوص این روز ها که تولدش نزدیکه…. ۲۰ / ۱۰/ ۴۸
    ماه دی هم شده داداش دو قلوی بهمن

  93. محسن می‌گوید:

    سلام دوستان عزیز
    با توجه به تاکیدات امام امت امام خامنه ای(حفظه الله تعالی)بر توجه به عمق شعارهای ۹دی مطلبی را نگاشته ام با عنوان ۹دی نابود کننده دجال انقلاب
    در صورت تمایل به مطالعه به وبلاگ اینجانب رجوع کنید
    آدرس:http://eshghali3.persianblog.ir
    در امان خدا

  94. پری می‌گوید:

    سر بسته بگویم…
    خیلی اشاره زیبائی بود.

  95. چشم انتظار می‌گوید:

    پیشاپیش تولد (شهید کاظم عزیز) به خانواده ی محترمشون مبارک باد.

  96. سلاله 9 دی می‌گوید:

    میلاد با سعادت باب الحوائج، امام موسی کاظم علیه السلام، بر قطعه بیست و ششی ها مبارک باد.
    چه تقارن قشنگی. دومین سالگرد تولد قطعه مقدس ۲۶ هم، بر همه مون مبارک.
    خدا قوت و تشکر، بابت قطعه ای از بهشت و زحمات دوساله تان. قلم تان، بیمه علمدار کربلا.

  97. سیداحمد می‌گوید:

    چقدر عالیست که میلاد امام موسی کاظم (ع) با تولد قطعه مقدسمان مصادف شده است!
    عرض تبریک به داداش حسین عزیز و دوستان.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  98. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  99. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۱۴* امام کاظم علیه السّلام:

    هر که به یک آیه قرآن اکتفا کند، از شرق تا غرب عالم این آیه کفایت می کند او را؛ اگر همراه با یقین باشد.

    (کافی، ج۲، ص۶۲۳)

  100. د.آ می‌گوید:

    «دست ‌هایم باز، تا آهنج رفت/ تا غروب «کربلای پنج» رفت/ مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف!/ چون عروسانِ فریبا بود، حیف!/ همچنان پروانه ‌ها رفتید، آه!/ بر دل ما داغ‌ تان چون کوه ماند!/ زخمی‌ام، اما نمک… بی‌فایده است/ درد دارم، نی‌لبک… بی‌فایده است».

  101. د.آ می‌گوید:

    تو که پرواز کردی مرا محکوم به زیستن کردند…

    تو که رفتی مرا پیش خود نگه داشتند…

    تو که عاشقانه ترین بیت ها را زندگی کردیٰ مرا به سکوت خواندند…

    تو که دست هایت را دادیٰ دست های مرا نگرفتند…

    تو که چشم هایت را بخشیدی ٰ جهان مرا تاریک کردند…

    خوابیدمٰ خواب دیدمٰ باد و پلنگ و دشنه و بیشه زار و مردی …

    خوابیدم ٰ خواب من هم پر از هذیان بود و هم پر از تب

    خواب من چه برآشفت.

    گفه بودی حدس می زنم چه روزگاری خواهد بود.

    و پیشگوی تمام نهانخانه های من بودی…

    و من امروز از تو هیچ برایم نمانده است…

    حتی خرج خمپاره ات را هم خرج کرده امٰ

    چفیه ات را گم کرده ام

    پلاک تو هم در دسترس نیست

    نشانی تو فراتر از بودن ماست

    بودن ما تمامی نیستن در بودن

    شاید هم بودن در نبودن…

    حاجی! تو دست هایت را دادی و کسی جز خودت دست مارا نگرفت

    نگاهم را دخیل بسته ام به نگاهت که ملکوت است

    دعایم کن

    سالگردش نزدیک است. / دلنوشته یک دوست بود .

  102. د.آ می‌گوید:

    خدا قوت *

  103. زهرا می‌گوید:

    هر که به یک آیه قرآن اکتفا کند، از شرق تا غرب عالم این آیه کفایت می کند او را؛ اگر همراه با یقین باشد.
    ـــــــــــــــــــــــ
    حدیث فوق العاده و لذتبخشی بود واسه من. نشنیده بودم. ممنون

  104. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    سلام. قطعه مقدس بچه حزب اللهی ها. تولدت مبارک انشاالله تا ظهور آقا همیشه مقدس و ستاره حضرت ماه بمونی.

    آرزوی ما سلامتی تو و نویسندت هستش… و کوری چشم حسود ها. یاعلی!

  105. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    لطفا در کامنت های تان اصول نگارشی و ویرایشی را رعایت کنید. لااقل بدیهیات را دقت کنید و نقطه را به کلمه قبل بچسبانید، نه به کلمه بعد! اصلاح کامنت های بعضی ها وقت گیر شده، خیلی! البته اغلب دوستان، مراعات می کنند، اما عده ای همچنان کم لطفی می کنند…

  106. بی نشان می‌گوید:

    سلام
    واقعا دستتون درد نکنه. آخراش دیگه علنا” اشکم دراومد مخصوصا اونجایی که با ۹/ ۱۰ نجوا میکردید……. “۹ دی! با چه زبانی بگوییم تو را دوست داریم؟!”
    توی ۹ دی مطمئنم که شهدا بودند بخصوص شهید غلام کبیری و ذوالعلی و….
    یادشان گرامی باد!

  107. امین رحمانی می‌گوید:

    خواهر شهید کاظم
    خداوند شهید شما را در روز تولدش بر سر سفره امام صاحب الزمان مهمان بگرداند و با حضرتش و اجداد طاهرین منتجبینش محشور بگرداند و دل شما را هم شاد بگرداند و به شما اجر و صبر زینبی و تسلی بدهد و مزد صبر شما را بدهد و شما را در دنیا رهرو برادر بزرگوارتان و در آخرت همنشین آن سعید رو سفید که عند ربه زنده است و زندگانی می کند و روزی می خورد قرار بدهد
    ان شاالله…

  108. سیداحمد می‌گوید:

    جناب رحمانی؛

    به این سایت سر بزن، مرحله به مرحله، خیلی واضح توضیح داده!
    ایمیل هم که داری، اصلا کار سختی نیست.

    در ضمن، اگر کامنتی تایید یا رد یا اصلاح و یا خلاصه می شود، با نظر داداش حسین است.
    http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm

  109. آذرخش می‌گوید:

    تولـــــــــــــــــــــــــــد قطعه ۲۶ مبارک

  110. به جای امیر می‌گوید:

    زیر دریایی (گفت و شنود)

    گفت: آمریکایی ها اعلام کرده اند که انتخابات مجلس در ایران می تواند زمینه ای برای به چالش کشیدن جمهوری اسلامی ایران باشد.
    گفتم: غلط زیادی کرده اند!
    گفت: مقامات آمریکایی می گویند ؛ اصلاح طلبان باید از طریق تحریم انتخابات، مشروعیت آن را زیر سؤال ببرند!
    گفتم: دستورالعمل آمریکایی ها قبلاً به مدعیان اصلاحات رسیده و آن را به کار بسته و انتخابات را تحریم کرده اند!
    گفت: همین مقامات آمریکایی ابراز امیدواری کرده اند که تحریم انتخابات از سوی اصلاح طلبان زمینه ای برای تضعیف جایگاه منطقه ای جمهوری اسلامی باشد.
    گفتم: یارو می خواست یک زیردریایی را غرق کند، با هزار زحمت خودش را به زیردریایی رساند و در زد و فرار کرد!

  111. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۰۰:۴۳
    تعداد افراد آنلاین: ۲۸ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــدائی داری…

  112. ستاره خرازی می‌گوید:

    ترسیم ره امام یعنی۹دی
    برزخم دل التیام یعنی۹دی

    مامنتقمان روزعاشورائیم
    مختار!ببین قیام،یعنی۹دی
    *****
    در عصر نبی گر بشکستند عهدعلی را
    گر خانه نشین کرد عدو از ستم خویش ولی را

    ما درس گرفتیم در این ماه حسینی
    تنها نگذاریم دمی رهبر خود سید علی را
    *****
    زیرعلم غریبه رویت نشدیم
    باحضرت دوست بی محبت نشدیم

    درسال غبارفتنه یارب شکرت
    شرمنده درگاه ولایت نشدیم
    *****
    آقا ! دیدم که صلابت تو پابرجا ماند
    انگشت تحیر به لب دنیا ماند

    والله به تاریخ نخواهند نوشت
    سیدعلی خامنه ای تنها ماند
    *****
    عالم تمام،واله ی این شور و شین ماست
    مدیون زینبیم و جهان زیر دین ماست

    تنها حماسه ی۹دی نه،که کل سال
    تحت الشعاع روضه بنت الحسین ماست

  113. سایه/روشن می‌گوید:

    والله به تاریــــخ نخواهند نوشـــــــت
    سیدعلــــی خامنه ای تنــــــها ماند
    .
    .

  114. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ذالجلال و الاکرام**

  115. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    امشب قطعه ۲۶ با ۲ متن به روز می شود که یکی اش درباره فرهاد مجیدی و متفاوت است…

  116. مسعودساس می‌گوید:

    ای خدای بزرگ و مهربان! این خون ناچیزم را در راه تو نثار می کنم؛ حیف که چیز با ارزش تر از این نداشتم.

    {شهید انور فخری}

    //شادی روح شهدا صلوات\\

  117. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    پیامبر اکرم(ص) فرمود: من آیه اى را در قرآن مى شناسم که اگر تمام انسانها
    دست به دامن آن شوند براى حل مشکلات آنها کافى است و آن آیات سوّم و چهارم
    سوره طلاق است:
    «وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ
    فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً»

  118. علمدار می‌گوید:

    سلام و خسته نباشین
    بعد از مدتی سکوت برگشتم.
    خدا قوت

  119. خدا قوت حاج حسین آقا با مطلب زیبایتان دلم پرکشید سمت شلمچه.
    آقا سید مجتبی علمدار تولدت مبارک،چه حکمتی است بین ۱۱ دی و شما که تولد و مجروحیت و تولد آسمانیت شده ۱۱ دی ماه؟

  120. جنگ رسانه ها می‌گوید:

    باسلام
    بنده حقیر شما رو لینک کردم . اگر خواستید من رو با نام “جنگ رسانه ها” لینک کنید
    یاعلی …

  121. گمنام می‌گوید:

    سلام.
    چندروزه که یه کتاب عجیب منو مشغول کرده،هرمتن شاید چند بار خوندم.کتابت عالیه،حرف نداره(نه ده)
    اول برام مهم نبود نویسندش کیه!بعدکه توکف قلمت موندم مهم شدی.آدرس وبلاگت هم خودت دادی.
    ای ول داداش خداقوت،فقط دعا میکنم پایدار و ثابت قدم بمونی.
    واقعا اگر شهدا نبودن ماهم نبودیم.
    التماس دعا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.