این دعوا مرافعه شما قلب مرا ناجور به درد می آورد

صحبت صمیمی حسین قدیانی با حجت الاسلام رحیمیان

«نسلا بعد نسل» با «خدمتگزار والاتر»

دست ما که از دامان ماه کوتاه است، اما از سیاست و سیاسی بازی، هر وقت دلم می گیرد، می روم طبقه دهم ساختمان بنیاد شهید در خیابان طالقانی… آنجا حاج آقایی هست که هنوز هم با شنیدن نام امام خمینی، بغض می کند، خاطره تعریف می کند، گریه می کند، اشک می ریزد… می لرزد شانه هایش… آنجا حاج آقایی هست که از گریه با صدای بلند نمی ترسد… آنجا حاج آقایی هست که هنوز خیلی سیاسی نشده… آنجا حاج آقایی هست که به شدت «آدم» است… آنجا حاج آقایی هست که با گل گاو زبان از مهمانش پذیرایی می کند… آنجا حاج آقایی هست که شاید خواننده نداند، اما تمام کتیبه های حرم امام حسین (ع) و عباس بن علی (ع) به خط زیبای اوست… قصه برمی گردد به ۴۰ سال پیش، غصه برمی گردد به دل من…

*** *** ***

حجت الاسلام رحیمیان نماینده امام خامنه ای در بنیاد شهید، محکم ترین دلیل برای حکیمانه بودن انتصاب های رهبر است. یک خط امامی اصیل، روح اللهی ناب، ساده زیست، ساده و بی ریا، اهل دل، اهل هنر، خطاط و خط شناس، خط مقدم شناس، اشکی و آرام، نماینده «آقا» در بنیاد شهید است. ناظر بر علاقه ممتد خانواده شهدا به امام راحل، گمانم وقتی رهبر انقلاب می خواست نماینده ای در بنیاد شهید معرفی کند، گشت و گشت و گشت تا یک خط امامی اصیل را رهسپار طبقه دهم بنیاد کند. خط امام، یعنی خط خون، خط خون دل، خط مقدم… یعنی خط خوش اکتاب بین الحرمین… یعنی خط و خطوط پیشانی های نورانی… خط امام یعنی دیده های همچنان بارانی…

*** *** ***

بعد از سلام و علیک، گفت: چه خبر؟ گفتم: خبرها باید پیش شما باشد! گفت: تو قلمش را داری، وظیفه داری الان یک نامه محرمانه، خیلی محترمانه و صمیمی به رئیس قوه بنویسی… از این «نامه دلی ها»… به دست خودش برسان… بی تاثیر نیست. اصلا توی نامه، باهاش صحبت کن! به اسم کوچک صدایش کن! در نامه، باهاش مهربون باش! گفتم: حاج آقا! اتفاقا به اقتضای همین وظیفه بود که با ایشان رفتم سازمان ملل، و الا خیلی حال و حوصله عواقب این همسفری را نداشتم! گفت: هیچ وقت سیاسی نباش، همیشه اخلاقی باش! گفتم: آخه… گفت: تو به این حرف ها چه کار داری؟! گفتم: بر فرض نوشتم، مگر حالا چقدر تاثیر دارد؟! گفت: فرق خمینی و خامنه ای با امثال شما جوانان در همین است که رهبران الهی، حتی جواب های و هوی را با «نصیحت» می دهند، نه هیاهو. با «اخلاق» می دهند، نه سیاست… خدا چگونه به هدایت بنده اش حریص است؟!… از همین منظر، رهبران الهی نیز به حفظ آدم های پیرامونی حریص اند. فرقی نمی کند؛ فلانی باشد یا بهمانی، کی باشد یا کی. یعنی تا آخرین لحظه از کوشش و تلاش و نصیحت و اندرز برای حفظ نیروها دریغ ندارند. این نگاه، یک نگاه متعالی، آرمانی و ایمانی است. در این نگاه، امام خامنه ای دقیقا دارد همان راه امام خمینی را می رود. امام راحل هم با هیچ کس زود تصفیه حساب نکرد. با هیچ کس زودتر از موعد، تسویه حساب نکرد. امام تا آنجا که جا داشت، مهلت می داد، صبر می کرد، دعوت به وحدت کلمه می کرد، پند می داد. الان «آقا» هم همین کار را دارد می کند… من اگر خامنه ای را دوست دارم، اتفاقا برای این است که در خط امام هستم. کسانی که از درک «آقا» عاجزند، یقینا برای این است که بر خلاف ادعای شان، در خط امام نیستند. خط امام، خط دیروز نیست، خط امروز است. خط گذشته نیست، خط حال است. مهم ترین نشانه در خط امام نبودن، دشمنی با «آقا» است… یادش به خیر! یک روز در جماران، توی اتاق امام، گوشه ای نشسته بودم و دیدم ۲ تا از مسئولان (که حالا نام شان بماند!) داشتند پیش امام، سر یک موضوع با هم بحث می کردند. البته موضوع مهمی بود و کم و بیش بحث می خواست. ناگهان بحث شان تبدیل به بگومگو شد که امام گفت: «این دعوا مرافعه شما قلب مرا ناجور به درد می آورد». {اشک حاج آقا رحیمیان با شانه های لرزان} آن روز، نه مردم شاهد دعوای آن ۲ مسئول بودند، نه دشمنان. نه صدا و سیمای خودمان، نه رسانه های دشمن، لیکن امام گفت: «این دعوا مرافعه شما قلب مرا ناجور به درد می آورد». صحبت قلب امام است ها! صحبت قلب نائب امام زمان است ها! صحبت قلب امام شد، بگذار برایت چند تا خاطره تعریف کنم تا بفهمی امامی که با مشاهده یک بگومگوی پنهانی، قلب شان دچار درد می شد، همان امامی بود که از هیچ چیز و هیچ کس غیر خدا نمی ترسید. هر ۲ باری که برای تبعید امام را آمدند بردند، بعد از نماز شب امام بود. بار اول، بعد از سخنرانی مهم سال ۴۳ در مسجد اعظم بود. آن روز من خودم آنجا بودم. فردایش که آمدند امام را ببرند، در راه تهران، حضرت امام از راننده خواستند جایی ماشین را نگه دارد تا نماز بخوانند که راننده قبول نکرد. ظاهرا چند بار امام اصرار کرده بودند که فایده نکرد. ناچار امام در همان حین حرکت، نماز اول وقت خود را می خواند. دقایقی بعد راننده ماشین ناگهان با سرعت زیادی به سمت یک جاده خاکی می پیچد. این را بعدها خود امام برایم تعریف کرده بود که؛ «مطمئن بودم اینها بنا دارند سر به نیستم کنند. اگر ترس از عواقبش نبود، {منظور ترس رژیم از عواقب سر به نیست کردن امام است} واقعا یقین داشتم قصد اینها سر به نیست کردن من است، اما توی همان جاده فرعی، یک لحظه مراجعه به قلبم کردم، دیدم آرام آرام است… انگار نه انگار». یک بار هم زمان موشک باران تهران، در چهارراه پیروز (تقاطع صدر و قیطریه) بمبی منفجر شد. این بمب آنقدر مهیب بود که همه جای تهران از جمله جماران را لرزاند. موقع انفجار، پیش امام بودم که مشغول مطالعه روزنامه بودند. شاید تا به حال این را جایی نگفته باشم. متاثر از انفجار، دندانه لولای شیشه اتاق امام از جا کنده شد و عدل، خورد به شانه من! خوشبختانه شیشه را ضربدر گذاشته بودیم، نشکست. من به شدت ترسیده بودم. خیلی زیاد! سعی کردم خودم را جمع و جور کنم که یک آن نگاهم افتاد به امام. از شدت حیرت، خنده ام گرفت! امام همچنان داشت روزنامه می خواند، آرام آرام! گفتم: آقا! مثل اینکه همین الان بمب منفجر شدها! امام گفتند: برو ببین برای مردم که اتفاقی نیفتاده.

– حسین قدیانی: این خاطره شما از امام، مرا یاد امیرالمومنین انداخت که وسط نماز، اگر تیر از پای حضرت می کشیدند، متوجه نمی شد، اما وسط همین نماز، غافل از کمک به دیگران نبود و انگشتر خود را می داد به فرد نیازمند. آقای رحیمیان! واقعا امام خمینی که بود؟!

– حاج آقا رحیمیان: همه لطف دارند و مرا به عنوان یک خط امامی می شناسند. بهترین راه برای شناخت امام خمینی، معرفت نسبت به ولی فقیه حاضر است. می خواهی خمینی را بشناسی، خوب به رفتار و گفتار «آقا» نگاه کن. در صورت و سیرت و بصیرت و حتی نترسی و شجاعت، اشبه الناس به امام، شخص «حضرت آقا» است. یک روز بود که در دولت همین آقای هاشمی، همه ما کاسه چه کنم چه کنم دست مان گرفته بودیم که اگر دولتمردان اروپایی، سفرای خود را از ایران فرابخوانند، چه می شود؟! همان ایام رفتم پیش «آقا». گفتند: «مثل بچه های خوب، یکی یکی برمی گردند سر کارشان! اصلا نگران نباشید!» من آنجا گریه ام گرفت! «آقا» گفت: چی شده؟! گفتم: من این آرامش و نترسی شما را فقط در یک نفر سراغ دارم و آن امام خمینی است. بعد «آقا» ادامه داد: «من همیشه از حق و حقوق خودم گذشته ام و می گذرم، لیکن در راه حقوق این ملت، حق و حقوق انقلاب، آبروی امام و خون شهدا، یک ذره هم کوتاه نخواهم آمد… یعنی اجازه ندارم که کوتاه بیایم».

– حسین قدیانی: خامنه ای را نگاه کن، خمینی را بشناس!

– حاج آقا رحیمیان: احسنت! با قلدر بازی دول اروپایی اغلب ما ترسیده بودیم، اما «آقا» از آن دست مردان بزرگی است که فقط از خدا حساب می برند… با این همه، یک آن فکر کنید این دعواها با قلب نازنین جانشین امام خمینی چه می کند؟! آیا رواست این قلب را به درد بیاوریم؟! آیا بابت این رنجوری، خدا از ما خواهد گذشت؟! من باور دارم که ضربان قلب ولی فقیه، دست امام زمان (عج) است. نکنیم این کارها را! نکنیم این دعواها را! بازی نکنیم با آخر و عاقبت خودمان! قلب ولی فقیه، خیلی مقدس است. خیلی اهمیت دارد برای خدا… همان روز انفجار، من فورا رفتم بیمارستان قلب. واقعا برایم سئوال شده بود؛ «آیا امام خمینی متاثر از آن انفجار مهیب و ترسناک، هیچ نترسیده اند؟!» لابد می دانید که این اواخر، قلب امام، علی الدوام تحت کنترل بود و به واسطه یک مانیتور ضربان قلب ایشان مرتب چک می شد. من در بیمارستان قلب، از مسئول کنترل ضربان قلب امام پرسیدم؛ در این یک ساعت اخیر آیا منحنی ضربان قلب امام دچار نوسان نشد؟! دستگاه را نگاه کرد و گفت: اتفاقا من خودم حواسم به انفجار بمب بود! اما خودتان نگاه کنید دیگر! کدام بمب مهیب می تواند قلب روح الله را ولو اندازه یک خط کوچک، بالا و پایین کند؟! نه، یک ذره هم تغییر نکرده ضربان قلب امام!

– حسین قدیانی: الان اگر بخواهیم قلب امام که همان قلب «آقا» است را از خودمان راضی نگه داریم، راهش چیست؟

– حاج آقا رحیمیان: قبل از جواب، باید بگویم که واقعا همین طور است. قلب خمینی در سینه خامنه ای می تپد. امام اما یک شاخص قرآنی داشتند و همیشه می گفتند؛ ببینید کارتان چقدر دوستان را خوشحال می کند و چقدر دشمنان را ناراحت می کند؟ قطعا هر کاری از ما که دشمن را ناراحت و دوست را مسرور کند، کاری مرضی رضای خدا و روح خداست. با این معیار، کاری که در مجلس صورت گرفت و کاری که در قم رخ داد، نه فقط اشتباه، بلکه گناه بود، گناه. حالا جالب اینجاست؛ ما یک وقت کاری می کنیم که دشمن از ما خوشحال می شود، اما بر اساس آموزه های قرآنی، دشمن حتی اگر از ما شاد هم بشود، باز دلیل نمی شود که خیال کنیم دشمن، ما را دوست دارد. شادی دشمن به خاطر منافع خودش است، نه اینکه احیانا عاشق چشم و ابروی ما شده! هزاری هم برای دشمن، جفتک چهارگوش بیندازیم، او ما را دوست نخواهد داشت. دشمن تجلی ابلیس است. شاید شیطان از فلان گناه ما مسرور شود، اما این سرور، یقینا ناشی از این نیست که شیطان دوستدار ما شده! شیطان و شیطان اکبر، دوستدار منافع خودشان اند، نه هوادار اصحاب فتنه و اهل انحراف. دشمن، دشمن است و تحت هیچ شرایطی و با هیچ خبط و خطایی دوستدار ما نخواهد شد. دشمن، دشمن است و اگر ما از اصول خودمان ببریم و فقط با این و آن دعوا کنیم، نهایت لطفی که دشمن در حق ما می کند، این است؛ مثل یک سقز، شیره ما را می مکد و از مزه ما استفاده می کند، بعد پرت مان می کند سطل خاک! شما الان ببین بعضی مطرودین فراری واقعا چه جایگاهی نزد آمریکا دارند؟ فی الواقع هیچی! گفت: «ببین از که بریدی و با که پیوستی؟!» مقصود اینکه؛ دشمن خبیث تر از این حرف هاست که ما فکر می کنیم. لذا همان بهتر که رفتار و گفتار ما دشمن را ناراحت و دوست را خوشحال کند، نه بالعکس.

– حسین قدیانی: من که هر وقت از مسائل روز، غصه دار می شوم با آن فراز وصیت نامه امام آرام می شوم؛ «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد، ضمیری امیدوار…».

– حاج آقا رحیمیان: اصلا در حکم کیمیاست این بند از وصیت امام، اما برای فهم بهتر این فراز زیبا، باید ۲ خط قبل و ۲ خط بعد این فراز را دوباره مرور کرد. من الان برایت می خوانم؛ «…و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می‌بینم، امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد. با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد… {اشک بی امان نماینده رهبر در بنیاد شهید} و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است». من درباره این «دلی آرام…» حرف دارم. اولا؛ در ادبیات امام، رهبری یعنی خدمت، و رهبر یعنی خدمتگزار. ثانیا؛ امام از آینده مطمئن بودند، نشان به نشان «نسلا بعد نسل». ثالثا؛ امام می گویند: «با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند». همه این سخنان کد است. یکی اینکه؛ «با رفتن یک خدمتگزار»، خدمتگزار دیگری خواهد آمد که «در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد». دیگری اینکه؛ «خدمتگزاران بالا» از نظر من یعنی همه مسئولانی که بعد از امام، برای ملت امام بدون منت کار کنند، اما «خدمتگزار والاتر» بی گمان یعنی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای. بنابراین ریشه دل آرام امام برمی گردد به اطمینان ایشان از رهبری نظام و آینده نظام. یک بار سرکار خانم زهرا مصطفوی به خود من گفت که بعد از ماجرای منتظری، از امام پرسیدم؛ تکلیف جانشین شما چه می شود؟! فرد خاصی که نداریم، شورایی هم که مشکل است. امام جواب داد؛ چرا فرد خاصی نداریم؟! همین آقای خامنه ای. «همین آقای خامنه ای» یعنی «خدمتگزار والاتر». حالا پیش این «خدمتگزار والاتر»، آیا مضحک نیست بعضی ها بیایند و طوری حرف بزنند که انگار خدمت یعنی هیچ کس، الا دار و دسته خودشان؟!

– حسین قدیانی: جناب رحیمیان! به خاطر همین چیزهاست که من در نوشتن نامه محرمانه هیچ سودی نمی بینم!! آخر بگو؛ به کرمان کریمان که زیره خدمت نمی برند… به پایه گذار سفرهای استانی یعنی «حضرت آقا» که پز مردم داری نمی دهند… وانگهی! ما که «آقا» نیستیم تکلیف نصیحت داشته باشیم!

– حاج آقا رحیمیان: والا من توصیه ام را کردم به شما.

– حسین قدیانی: باشد… به حرمت شما قلمی می زنم و می دهم…

– حاج آقا رحیمیان: این من و شما نیستیم که هوای انقلاب را داریم، بلکه این خداست که هوای انقلاب را دارد. مثلا ببین! موسوی ۲۰ سال سکوت کرده بود. می توانست ۴ سال دیگر هم سکوت کند و برای انتخابات ۹۲ بیاید نامزد شود. با این اوضاع، ای بسا ۳۰ و چند میلیون رای می آورد و هیچ بعید نبود رسما اعلام خدایی کند!! من اما فکر کنم خدا به سرش انداخت که همان سال ۸۸ بیاید و دروغ بودن ادعای خط امامی اش بر همگان معلوم شود. مگر مکر خدا از مکر چند تا فتنه گر و منحرف کوچک تر است؟! الان هم اگر جریان انحرافی بخواهد مکر کند، خدا قشنگ تر به صحنه می آید و همچین ناز مکر می کند که آقایان اصلا نفهمند چی شد!! حرف من این است؛ اگر مهدی هاشمی، ناخواسته، خطر منتظری را از سر انقلاب دفع کرد، و اگر فتنه ۸۸ ناخواسته، خطر موسوی را، باز هم در فتنه های رویارو، ناخواسته و البته خداخواسته، خطرها دفع خواهد شد و مکر خدا کارگر خواهد شد. خدا یک جوری هوای این انقلاب را دارد که انگار حرف حساب خدا این است؛ «صاحب این انقلاب، صاحب این خون شهدا، صاحب این خمینی و خامنه ای، و صاحب این ملت، من خدا هستم.» البته فتنه ۸۸ مثل جنگ تحمیلی، رنج های خودش را داشت، لیکن همیشه «گنج بصیرت» از دل «رنج مصیبت» بیرون می آید. ما دوره شاه، یک جور امتحان شدیم، دوره جنگ، یک جور، دوره فتنه ۷۸ یک جور، زمان فتنه ۸۸ یک جور، الان هم یک جور… و هر چه جلوتر می رویم، فتنه ها سخت تر می شود، لیکن «نسلا بعد نسل» به یمن «خدمتگزار والاتر»، اهل کوفه نیست که تنها بگذارد علی را… به من بگو؛ از دل تنور چه چیزی بیرون می آید؟!

– حسین قدیانی: آتش!

– حاج آقا رحیمیان: نه! از دل تنور، هر چه خدا بخواهد بیرون می آید… و اگر خدا بخواهد از دل تنور، آب زلال می زند بیرون! سال ۸۸ از دل تنور فتنه، به جای «آتش براندازی»، «آب زلال بصیرت» خارج شد. همین حزب الله لبنان و همین سیدحسن نصرالله. بارها دشمن نقشه کشید که برای همیشه ریشه مقاومت را در منطقه خاور میانه یا به قول «آقا»؛ غرب آسیا بزند. مشخصا قبل از جنگ غزه و جنگ های فلان روزه، یک بار مکر اساسی کردند که در لبنان اثری از حزب الله نباشد. فتنه آنقدر شدید بود که سیدحسن نصرالله و عماد مغنیه و خیلی های دیگر آمدند پیش «آقا». همه هم نگران بودند نسبت به سرنوشت مقاومت، اما سخنان «آقا» آرام شان کرد. «آقا» گفت: «بروید و قوی تر از گذشته کارتان را بکنید که از جمع شما، عده ای با چشم خودشان شاهد فتوحات مکرر مقاومت خواهند بود، عده ای شاهد شکست قطعی اسرائیل». آنجا البته قبل از سخنان رهبر، بچه های وزارت خارجه، آمار و ارقامی مستند ارائه دادند که حاکی از ناخوشی حال حزب الله و مقاومت بود. بعد از جلسه، من رفتم پیش سیدحسن و گفتم: نظر «آقا» را قبول داری یا نظر دیگران را؟! گفت: راستش را بخواهی دلم صد در صد با نظر امیدوارانه «آقا» است، اما عقلم بیشتر حرف دیگران را باید قبول کند! یعنی شواهد، مرا به چنین نتیجه ای می رساند! گفتم: حالا دنبال کدام می روی؟! عقلت یا دلت؟! گفت: معلوم است که دلم! هر چند «آقا» هم عقل ماست، هم دل ما.

– حسین قدیانی: شما بعد از این همه فتوحات حزب الله، باز هم سیدحسن را دیده اید؟!

– حاج آقا رحیمیان: یک بار بعد از یکی از فتوحات حزب الله، سیدحسن به من گفت: «حالا بیش از پیش ایمان دارم که خدا با زبان خمینی و خامنه ای با ما سخن می گوید. ما آماده بودیم برای شکست، اما امام خامنه ای سخن از پیروزی می گفت…». اینکه من گفتم؛ «خدا اگر بخواهد، از دل تنور، آب بیرون می فرستد»، یکی از نشانه های قشنگ و بامزه اش مرگ اسحاق رابین است. اسحاق رابین قبل از مرگش دوره افتاده بود تا با پنبه صلح، سر از بدن مقاومت جدا کند، اما اسرائیلی های افراطی تر از او، حتی همین «صلح صوری» را هم تاب نیاوردند! بعدها قاتل اسحاق رابین که از یهودیان افراطی بود گفت: من از طرف خدا مامور بودم که اسحاق رابین را بکشم!! این صهیونیست تندرو هر چند که داشت یاوه می گفت، اما راست می گفت!! او مامور خدا بود، اما نه از کانالی که فکر می کرد!! یک بار سیدحسن به من گفت: اگر مرگ اسحاق رابین نبود، پنبه صلح، معلوم نبود جانی برای مقاومت باقی بگذارد یا نه؟!

– حسین قدیانی: خنده دار اینکه زحمتش را خود صهیونیست ها کشیدند!!

– حاج آقا رحیمیان: خدا اگر بخواهد از دل تنور آتش، آب گوارا بیرون می فرستد…

– حسین قدیانی: زیاد مصدع اوقات شدیم. چند سئوال مختصر و شاید بی ربط بپرسم و تمام… شما عاقبت اصلاح طلب هستید یا اصول گرا؟!

– حاج آقا رحیمیان: هیچ کدام! خط امام!

– حسین قدیانی: بعضی از مردم به خانواده شهدا طعنه هایی می زنند که لابد به گوش شما به عنوان نماینده «آقا» در بنیاد شهید هم رسیده. به شما هم از این طعنه ها می زنند؟!

– حاج آقا رحیمیان: من همیشه میوه را از میدان میوه و تره بار می خرم. آن فردی که با یک یا دو مشمع کوچک است، می آید جلو، سلام و علیک می کند و خدا قوت می گوید، اما آن فردی که چند تا مشمع بزرگ دارد و کلی خرید کرده، می گوید؛ حاج آقا! گرانی پدرمان را درآورده!!

– حسین قدیانی: بهترین دست خطی که دیده اید؟!

– حاج آقا رحیمیان: خط امام!

– حسین قدیانی: اصیل ترین خط امامی؟!

– حاج آقا رحیمیان: خود «آقا».

– حسین قدیانی: مثل همیشه از شما یک هدیه می خواهم…

– حاج آقا رحیمیان: من معمولا مراعات وقت رهبر عزیز را می کنم، اما یک بار تعدادی از فرزندان شاهد نخبه و ممتاز علمی در روز آخر همایش شان، اصرار کردند که ما تا «آقا» را نبینیم از اینجا نمی رویم! آنقدر هم جدی بودند که آخر سر من ناچار شدم زنگ بزنم و برای فردا از بیت رهبری وقت بگیرم. خلاصه! بردیم این بچه ها را بیت. «آقا» که آمدند داخل حسینیه… خب! دیدار رسمی نبود؛ همه شان از جا بلند شدند و دوان دوان با چشمانی گریان رفتند کنار «آقا». یکی می گفت: سلام «آقا»… یکی می گفت: سلام بابا… یکی می گفت: پدرم همیشه با شما خواب من می آید… {گریه بی امان حاج آقا} این بچه ها از بس اشک می ریختند، من یک آن دقت کردم دیدم خود «آقا» هم گوشه چشم شان قطره اشکی نشسته…

– حسین قدیانی: «نسلا بعد نسل» با «خدمتگزار والاتر».

وطن امروز/ ۹ اسفند ۱۳۹۱

۸ متن آخر صفحه «۰۶ : ۲۰» وبلاگ «قطعه ۲۶»

{چپ راست، تند و تیز علیه آقای چیز… کیهان}
{شهدا! سر کدام تقاطع، محل قرار؟!… وطن امروز}
{تقدیم به دکتر حسن حبیبی… وطن امروز}
{سلام از شماست رسول خدا… جوان}
{از هنگ ربیع تا آهنگ حاج صادق… وطن امروز}
{سابقه سرگشاده… وطن امروز}
{زلال، مثل طالقانی… وطن امروز}
{منبر؛ چه تیتر قشنگی… وطن امروز}

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. دلخون می‌گوید:

    نکنه متن عمار، عمار است رو فراموش کنین….

  3. ZaHRa می‌گوید:

    دمتون حیدری

  4. زهرا می‌گوید:

    ای سلاله، هیچی دیگه پس سلام.

  5. بجستان می‌گوید:

    ما منتظریم از عمارها بگی دیگه
    باید از عمار گفت تا رسوا کنن همچین کسانی رو که می خوان با کاراشون قلب امام رو از کار بندازن

  6. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    تمام کتیبه های حرم امام حسین (ع) و عباس بن علی (ع) به خط زیبای اوست…

    http://www.javanonline.ir/vdcbgzbssrhbgzp.uiur.html

    مسابقه‌ای برگزار شد و به من هم گفتند یک نمونه از خطم را بدهم، نمونه خط‌ها را بردند بغداد و بنده برنده شدم…

  7. ف.طباطبایی می‌گوید:

    “تمام کتیبه های حرم امام حسین (ع) و عباس بن علی (ع) به خط زیبای اوست”

    جالبه؛ نمی دونستم!!

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “من اگر خامنه ای را دوست دارم، اتفاقا برای این است که در خط امام هستم. کسانی که از درک «آقا» عاجزند، یقینا برای این است که بر خلاف ادعای شان، در خط امام نیستند.”

    احسنت!

  9. یه غریبه می‌گوید:

    میخوام چندتا جمله کوتاه و کاربردی نشونتون بدم:

    ادامه تا ساعاتی دیگر…
    تا دقایقی دیگر…
    تا ثانیه دیگر…
    تا چند روز دیگر…
    تا هفته دیگر…
    و تا دیگرهای، دیگر…

  10. یه غریبه می‌گوید:

    هر متنی احسنت نداره، اما این متن تا اینجاش کلی احسنت داشت.

    انشاالله مثل متن عمار چند سال طول نده. 🙂

  11. صهبا می‌گوید:

    “گفت: فرق خمینی و خامنه ای با امثال شما جوانان در همین است که رهبران الهی، حتی جواب های و هوی را با «نصیحت» می دهند، نه هیاهو. با «اخلاق» می دهند، نه سیاست… خدا چگونه به هدایت بنده اش حریص است؟!…”

    واقعا چه نکته مهمی!!

  12. گل پسر می‌گوید:

    عمار، عمار است…
    حاج آقای رحیمیان، عمار است
    ما نیز خدا کند عمار باشیم!

  13. آزاد اندیش می‌گوید:

    امام گفت: «این دعوا مرافعه شما قلب مرا ناجور به درد می آورد».
    ما که امام نیستیم ولی قلبمون از رفتارای بعضی مسئولین به درد میاد، زیاد!

  14. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    قصه برمی گردد به هم الان، غصه برمی گردد به دل من…

    گفتم: دیگر فکر نکنم تاثیری داشته باشد.

    خط امام، یعنی دیده های همچنان بارانی….
    یعنی خط و خطوط پیشانی های نورانی….
    یعنی خط خون، خط خون دل، خط مقدم.

    گفت: هیچ وقت سیاسی نباش،
    همیشه اخلاقی باش!

    رهبران الهی تا آخرین لحظه از کوشش و تلاش و نصیحت و اندرز برای حفظ نیروها دریغ ندارند…

  15. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۴۱۷* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:

    با اندرزهاست که پرده غفلت کنار مى رود.

    میوه اندرز، بیدارى و توجه است.

    (غرر الحکم، ح ۴۱۹۱ و ح ۴۵۸۸)

  16. لبیک یا حسین می‌گوید:

    قربان قلب شکسته ی مولا
    به فدای قلب رنج دیده ی آقا
    برای سلامتی قلبهای نازنین امام و نائبش صلوات!

  17. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ماشالا به این مردان بی ادعا. خدا حفظشون کنه.

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    نماینده امام خامنه ای در بنیاد شهید…
    .
    .
    چقدر قشنگ.

  19. sarbaze1404 می‌گوید:

    سلام
    “فرق خمینی و خامنه ای با امثال شما جوانان در همین است که رهبران الهی، حتی جواب های و هوی را با «نصیحت» می دهند، نه هیاهو. با «اخلاق» می دهند، نه سیاست”.
    قشنگ بود داداش.
    راستی حسب فرمایش آقا تو ۱۴ خرداد امسال، چند تا ویژه نامه ی تاریخی سیاسی داریم کار می کنیم. قاجار را هفته ی پیش منتشر کردیم و فردا هم انشا الله دوره ی سلطنت رضاخان را منتشر می کنیم؛ لطفا دعا یادتون نره…
    راستی وصیت نامه ی بابا اکبرتون هم تو صفحه ی اول زدیما
    یاعلی

  20. عمار می‌گوید:

    عازم یک سفرم
    سفری دور به جایی نزدیک
    سفری از خود من تا به خودم
    مدتی هست نگاهم به تماشای خداست
    و امیدم به خداوندی اوست.

  21. مجنون می‌گوید:

    سلام
    این متن تا همین جاش که چسبید
    تا انشالله بقیش!

  22. طه می‌گوید:

    هرچی فکر می کنم بیشتر متوجه می شم که قدر امام خامنه ای رو نمی دونم. امیدوارم که ندانستن مقدمه ی دانستن بشه

  23. محمد می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید
    چرا این پست و پست عمار عمار است رو یه ذره یه ذره می ذارین؟! خوب اول کاملش کنید بعد بذارید نه اینکه جونمونو به لبمون برسونید ….
    اما با این همه دمتون گرم ……

  24. به جای امیر می‌گوید:

    الکوفت! (گفت و شنود)

    گفت: «م-ع» یکی از خبرنگاران فراری روزنامه های زنجیره ای که از آمریکا پناهندگی گرفته ادعا کرده است «من موفق شدم در ایالتی که ساکن هستم، نظر خیلی ها را به جنبش سبز جلب کنم»!
    گفتم: باید این را هم می نوشت که در یکی از دانشگاه های همان ایالت وقتی خودش را مخالف جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد، تعدادی از دانشجویان آمریکایی او را هو کرده و یکی از آنها آب دهان به صورت او انداخته و گفته بود «اسرائیلی کثیف برو گمشو».
    گفت: این را ننوشته ولی یکی از سایت های اپوزیسیون خطاب به او نوشته: خانم «م-ع» آمریکایی ها اصلا به ما محل نمی گذارند شاید شما جمع ایرانیان فراری را با مردم ایالت محل سکونت خود اشتباه گرفته اید؟
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو در دوبی وارد یک رستوران شد و گفت «الکباب» و گارسون برایش کباب آورد. گفت؛ الگوجه اضافه و یک سیخ گوجه برایش آوردند. با تعجب گفت؛ خوب شد زبون مردم دوبی رو بلدم! و گارسون گفت؛ فلان فلان شده، اگر من ایرانی نبودم، الکوفت هم برات نمی آوردند!

  25. طاعتی می‌گوید:

    اَه…
    چرا وسط کار قطع می کنی!؟

  26. سینا می‌گوید:

    ای غصه هایت قاتلم
    هرشب دعایت می کنم
    داغت نبینم جان من
    جان رافدایت می کنم
    بایدبلرزدقلبشان وقتی شنیدنداین سران
    گفتی که من”فعلا”فقط دارم”نصیحت” می کنم
    من با تو تنها ای علی
    عهد اخوت بسته ام
    محض گل روی شمادارم رعایت می کنم!

  27. سیداحمد می‌گوید:

    این روزها بیش از پیش نیاز به عمل به نکاتی که ایشان بیان کردند داریم!

    نگاهشان، نگاه ارزشمندی است.
    این ها که شما از حاج آقا رحیمیان گفتید نشان دهنده مخلص بودن ایشان است.
    خدا حفظشان کند.

    جذاب می نویسی داداش حسین!

  28. زهرا :) می‌گوید:

    مردی که به “درخت سیب” تکیه می داد ولی تکیه اش به “خدا” بود.

  29. صاعقه گمنام می‌گوید:

    لـــــــــــــــــــــــــــــبـــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
    السلام علیک یا امام خامنه ای (حفظه الله)

  30. فدایی همت می‌گوید:

    سلام دوستان.
    لطفا برا یه وبلاگ جدید مذهبی سیاسی فرهنگی اسم پیشنهاد بدید؟
    با تشکر.

  31. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین؛

    مهارتت در نوشتن، به وضوح آشکار است در پیاده کردن گفتگو!
    سالاری…

  32. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۴۱۸* مهربان خدای ما:

    من در زمین و آسمانم نمی‌گنجم، ولی قلب بنده ی مؤمنم مرا در خود جای می‌دهد…

    (کافی، ج ۲، ص ۱۲۸)

  33. به جای امیر می‌گوید:

    نصیحت! (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: برخی از مدعیان اصلاحات که با توجه به ننگ وطن فروشی بر پیشانی خویش، تاریخ مصرف خود را تمام شده می دانند، در ادامه مأموریت ناکام مانده فتنه ۸۸ به سنگ اندازی های خنده دار در اردوگاه اصولگرایان روی آورده اند.
    گفت: ای بابا! مگر خنداندن مردم چه اشکالی دارد؟!
    گفتم: یکی از پامنبری های جبهه اصلاحات که تا چند وقت قبل می گفت؛ آقای فلانی از چشم مردم افتاده و رأی ندارد، دیروز در مصاحبه با ایلنا گفته است اگر ایشان وارد صحنه شود معادلات را به نفع اصلاح طلبان تغییر داده و بالاترین رای را خواهد داشت!
    گفت: ولی مثل اینکه به این آقا توصیه شده بود حرفهای خنده دار نزند.
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو نشسته بود و زار زار گریه می کرد، پرسیدند؛ چی شده؟! گفت؛ کاش به حرفهای بابام گوش کرده بودم! پرسیدند؛ حرفهای بابات چی بود؟ جواب داد چه می دونم چی گفته بود؟ من که گفتم به حرفهاش گوش نمی کردم!

  34. صبا می‌گوید:

    خصوصی

    حرف های آقای رحیمیان خیلی تاثیر گذاره، اما به سوال یا سخن شما که می رسم انگار یک ایست به وجود می آید. مثلا همین بند اول که داستان حضرت امیر و تیر و نماز را روایت کرده اید؛ انگار یک جوری می خواهید به مخاطبتان کمک کنید، خیلی رو، این داستان را عنوان کردید!
    نمی دانم چطور بیان کنم… در حد بضاعت اندک خودم، امیدوارم توانسته باشم منظورم را بیان کنم.

  35. fatima می‌گوید:

    هیچ وقت سیاسی نباش. همیشه اخلاقی باش.
    موافقم. انصافا که درست فرمودن. چون دنیای سیاست انقدر پیچیده هست که خودشون هم پیچ می خورن!
    حضرت آقا الگوی بارز سیاسی اخلاقی ما هستند.

  36. یه غریبه می‌گوید:

    امام انسانی چونان دیگران نبود، از قبیله انبیا و اصحاب آنان بود. مصداقی از مصادیق معدود “نبا عظیم” که هر هزار سال یکی می رسد.

    (شهید آوینی)

    (و باید گفت امام همچنان زنده است)

  37. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حسین قدیانی، مطالبش “رو‏” نیست، بلکه مثل خار، فرو میکنه تو چشم ضد ولایت. واسه همین الان، خیلیها “چشم‏”‏ ندارن ببیننش. دوسش دارم هزار تا.

  38. صبا می‌گوید:

    حالا مگه بقیه ندارن هزار تا! شایدم بیشتر از هزار تا!!!

  39. صبا می‌گوید:

    “شما الان ببین بنی صدر واقعا چه جایگاهی نزد آمریکا دارد؟”

    “جواب های و هوی را با «نصیحت» می دهند، نه هیاهو.
    با «اخلاق» می دهند، نه سیاست…
    به حفظ آدم های پیرامونی حریص اند. فرقی نمی کند؛ فلانی باشد یا بهمانی، کی باشد یا کی.
    یعنی تا آخرین لحظه از کوشش و تلاش و نصیحت و اندرز برای حفظ نیروها دریغ ندارند.”

    حاجی این اسم باید حتما بیاید در روزنامه؟ شرمنده!

  40. ... می‌گوید:

    خصوصی
    “پدرم همیشه با شما خواب من می آید… ” قبل از خواب انگار یه “به” جا افتاده!

  41. ... می‌گوید:

    خصوصی
    شرمنده؛ “اهل کوفه نیست که تنها بگذار علی را…” بگذارد!

  42. شیدا می‌گوید:

    قلبمان را آرام کردید با این نوشته زیبا و غنى… خداوند قلبتان را آرام و مطمئن کند.
    امیدوارم که به سفارش ارزشمند حاج آقا رحیمیان عمل کنید و آن نامه “دلى” را بنویسید و به دست “خودش” برسانید.
    انشاالله مؤثر باشد.

  43. مهدی منتظر می‌گوید:

    با سلام ارجاع به بند دوم متن انجا که نوشته شد:
    (به نظرم آقا گشت و گشت و گشت تا یک خط امامی اصیل را روانه طبقه دهم بنیاد شهید کند)
    شاید مناسب بود که پس از آن ذکر می شد:
    (اما ملاحظه نمود که امام خمینی قبل از ایشان، زحمت پیدا کردن فرد مناسب را کشیده و ایشان را به عنوان قائم مقام بنیاد شهید انتخاب کرده و آقا نیز بر همان انتخاب صحه گذاشت و ایشان را به طبقه دهم فرستادند.)
    فضولی در متن زیبای شما که که محسوب نمی شود؟ می شود؟ ببخشید اگر این طور است.

  44. سنگربان می‌گوید:

    “من باور دارم که ضربان قلب ولی فقیه، دست امام زمان (عج) است.
    نکنیم این کارها را!
    نکنیم این دعواها را!
    بازی نکنیم با آخر و عاقبت خودمان!
    قلب ولی فقیه، خیلی مقدس است. خیلی اهمیت دارد برای خدا…”

    دل آدمو می لرزونه این بند…

  45. عمار می‌گوید:

    دمتان گرم.
    آخر اشک ما را در آوردید!
    آن هم در محل کار!

  46. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    تیپ تو قشنگ بود. توی عکس ها و پوسترها زیاد دیده بودمت. توی فیلم ها قشنگ و مهربان می خندیدی. یا علی می گفتی و دل شیر پیدا می کردی برای جنگیدن. من، عاشق تو شده بودم. می خواستم کاملا عین تو باشم؛ همان قدر تو دل برو و صمیمی… لباس خاکی ات را به تن کردم. همان لبخند گرم تو را توی صورتم کاشتم. تسبیح یادگاری ات را که بوی خاک شلمچه می داد، دست گرفتم و دست آخر هم چفیه ی دوست داشتنی ات را به گردن انداختم. جلوی آینه چند بار قدم زدم. خودم را حسابی ورانداز کردم. تیپم کامل شده بود. اما من گفته بودم که می خواستم کاملا عین تو باشم. حالا باید مثل تو رفتار می کردم. باید مرامم هم مثل تو می شد. باید نترس می شدم. باید سنگر علم را نگه می داشتم. باید از نام و نان می گذشتم. باید خدایی می شدم. باید بادکنک های رنگی و خالی دورو برم را می ترکاندم. باید حقیقت بین می شدم. اما خداییش این یکی سخت بود. من آن همه زحمت کشیده بودم که تیپم عین تو باشد، اما اگر می خواستم مرامم هم عین تو باشد، می بایست طرف حسابم، فقط خدا می شد… اسمت را چسبیده و رسمت را رها کرده بودم. نصفه نیمه شبیه تو شده بودم. لبخند ملیح تو هنوز توی صورتم بود…
    http://sangariha.com/i/attachments/1/1361863869706060_large.jpg

  47. برف و آفتاب می‌گوید:

    عجب مصاحبه‌ای بود. دستتون درد نکنه. شارژ شدیم.

  48. برف و آفتاب می‌گوید:

    “موسوی ۲۰ سال سکوت کرده بود. می توانست ۴ سال دیگر هم سکوت کند و برای انتخابات ۹۲ بیاید نامزد شود.”

    با تصورش وحشت کردم!!

    اما اگه فتنه ۸۸ اتفاق نمی‌افتاد؛ شاید الان یه نفر این‌طوری مغرور نمی‌شد!
    تو نامه‌تون سلام ما رو هم برسونید…

  49. سید می‌گوید:

    سلام
    صفا کردم

  50. محصل می‌گوید:

    احسنت. خدا قوت. خدا حق پدرت رو به ما حلال کنه. خوش به حالش برای فرزند خلف و صالحش. روحش شاد

  51. بسیجی خداجو می‌گوید:

    کور باد چشمی که بد خواه علی ست
    راه خوشبختی فقط راه علی ست

    سلام؛
    بسیار جالب و خواندنی بود.
    خوشا آنان که
    «ب-ن-د-ه- ی خدا» هستند…

  52. سلمان می‌گوید:

    عالی بود حسین جان. لذت بردیم و به قول معروف حسابی شارژ شدیم. فقط تکه تکه پابلیش کردی نفسمون برید به خدا. آخه ما هم دل داریم. حیف نیست دل بچه حزب اللهی ها رو این طوری…. یا علی

  53. قطعه 27 می‌گوید:

    یه نامه ی با ادبانه برای محمود بنویس ولی یه بی ادبانه هم برای اسی سفارشی بزن 🙂

  54. سیداحمد می‌گوید:

    گفتگوی شیکی بود؛
    بسیار خواندنی!

    داداش حسین ثواب کردید در این گفتگوها! آخر شناخت خوبی نسبت به حاج آقا رحیمیان نداشتم.

    یکی از زیباترین گفتگوهایی بود که اخیرا خواندم.
    ممنون ممنون ممنون…

  55. عطشان می‌گوید:

    سلام؛
    “من یک آن دقت کردم دیدم خود «آقا» هم گوشه چشم شان قطره اشکی نشسته…”

    خیلی فکر کردم چه کامنتی بنویسم، اما چه بگویم که نگفتنم بهتر است. فقط خدا رو شکر که ما نیز عشق را تجربه کردیم.

  56. گل پسر می‌گوید:

    خیلی زیبا بود.
    کلا گفتگو با یک خط امامی اصیل، اینقدر قشنگ هست که نشود تا آخرش را نخواند.

  57. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “حجت الاسلام رحیمیان نماینده امام خامنه ای در بنیاد شهید
    یک خط امامی اصیل:

    من اگر خامنه ای را دوست دارم، اتفاقا برای این است که در خط امام هستم. کسانی که از درک «آقا» عاجزند، یقینا برای این است که بر خلاف ادعای شان، در خط امام نیستند. خط امام، خط دیروز نیست، خط امروز است. خط گذشته نیست، خط حال است. مهم ترین نشانه در خط امام نبودن، دشمنی با «آقا» است…

    بهترین راه برای شناخت امام خمینی، معرفت نسبت به ولی فقیه حاضر است. می خواهی خمینی را بشناسی، خوب به رفتار و گفتار «آقا» نگاه کن. در صورت و سیرت و بصیرت و حتی نترسی و شجاعت، اشبه الناس به امام، شخص «حضرت آقا» است.

    قطعا هر کاری از ما که دشمن را ناراحت و دوست را مسرور کند، کاری مرضی رضای خدا و روح خداست.

    ریشه دل آرام امام برمی گردد به اطمینان ایشان از رهبری نظام و آینده نظام.

    اگر خدا بخواهد از دل تنور، آب زلال می زند بیرون! سال ۸۸ از دل تنور فتنه، به جای «آتش براندازی»، «آب زلال بصیرت» خارج شد.”

  58. لبیک یا حسین می‌گوید:

    شاید خیلی ها راحت بتونن حدس بزنن حسین قدیانی چی توی نامه می نویسه.
    هر چی نوشتی از اشک بچه ها هم بنویس!
    از ناله ی مادرهای شهدا هم بنویس!
    از شهدا هم بنویس!
    هر چی نوشتی از لبخند ها هم بنویس! باشد که یادش آید کدام دست را بوسیده است دست جانباز آقا را آیا؟
    از شعارها هم بنویس؛ جومونگ ایران زمین هاشمی را زد زمین! باشد که یادش آید در کنار هاشمی قرار نبود با هم مسابقه بگذارند برای رسیدن به…!
    از ۵ میلیون رای هم بنویس که چه طور تبدیل به ۲۴ تا شد! باشد که یادش آید آن هنگام که ۵ میلیون رای داشت آزاده های جهان جان برای سید علی می دادند!
    از ما هم بنویس… از خودت هم بنویس… از آّبـــــــــــــــــــــــــــــــروی همه ی ما بنویس که چی شد؟ کجا رفت؟ هنگامی که چشم در چشم غریبه تر ها می افتاد!
    زیاد حرف دارم اما این آخریش باشه؛
    از “مصباح” هم بنویس! بیشتر از همه ی ما و شما و بقیه به او خندیدن “الله یستهزئ بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون”. تا توانستند کوبیدند؛ آنقدر که خودی ها باورشان آمد که چه عجیب ایشان هم بد آمده! “مصباح” اما خودش گذاشت تا تهمت ها و غیبت ها بریزد گناهانش را.
    این ها حرف دل بود اما قطعا شما نویسنده ی نامه هستی نه ما!

  59. به جای امیر می‌گوید:

    ستاره (گفت و شنود)

    گفت: ۱+۵ بعد از آنهمه ادعا درباره پیشنهاد جدید، همان پیشنهاد اجلاس بغداد را با یک دستکاری جزیی به ایران ارائه کرد.
    گفتم: از اول هم معلوم بود که آنها قصد پایان دادن به چالش هسته ای با ایران را ندارند و از این چالش به عنوان یک اهرم برای تحریم ها استفاده می کنند.
    گفت: با این حساب ادامه مذاکرات چه فایده ای دارد؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو که آدم قالتاق و شارلاتانی بود به شریکش گفت؛ از این که با من شریک شده ای راضی هستی؟ شریکش گفت؛ ستاره ها را بشمار. یارو با ذوق زدگی پرسید؛ یعنی بی نهایت؟! و شریکش گفت؛ نه مردک! یعنی وقت تلف کردن!

  60. مسعود می‌گوید:

    فدای قلب نازنینت آقا جانم…
    جان و روح ما فدای یک لحظه عمر با برکت شما…
    ما هنوز نمرده ایم کسی به مولای حیدری ما…

    آقا جانم با صدای بلند و رسا می گویم
    بابی انت و امی و اهلی و مالی و اولادی یابن رسول الله…

    لبیک یا خامنه ای… لبیک یا حسین است

  61. م.طاهری می‌گوید:

    چقدر عالی بود این مصاحبه. چقدر دلنشین و روشنگر بود.
    خیلی ممنون بابت این مصاحبه.
    خدا حفظشان کند.

  62. علی می‌گوید:

    سلام و درود به کسایی که در دوران سختی و در سربالایی احمدی نژاد رو تنها گذاشتن. درود بر شما حسین آقا.

  63. سیداحمد می‌گوید:

    می گفتند اسکار سیاسی نیست!
    واقعا ثابت شد که سیاسی نیست!!!

    نه تنها اسکار سیاسی نیست، حتی…

    “تحریم و تهدید و جنایت، سیاسی نیست. آژانس بین المللی انرژی هسته ای سیاسی نیست. سازمان ملل، سیاسی نیست.”

    http://www.ghadiany.ir/?p=11411

  64. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    حسین قدیانی: به خاطر همین چیزهاست که من در نوشتن نامه محرمانه هیچ سودی نمی بینم!!

    http://jahannews.com/vdciw5arut1ayp2.cbct.html

    بعضی اوقات اصلا باورم نمی شود که این دکتر همان احمدی نژاد ما باشد. شاید الان باید بگوییم؛ احمدی بت شکن! بت منیت رو بشکن…

  65. پیر مرد می‌گوید:

    چندین بار این مصاحبه را خواندم. هر بار عظمت آقای رحیمیان برایم آشکارتر شد، خصوصا در امام شناسی‌، چه در باره حضرت امام “ر‌ه” و چه در مورد حضرت آقا.
    مهمترین بخش آن ایمان به حفاظت حضرت حق از این انقلاب است و اینکه ما فقط مامور به انجام وظیفه ایم، باقی‌ به دست اوست.

    اما در مورد نامه، قطعا این هم یک انجام وظیفه است. می دانم که داداش حسین اشراف کامل داری لیک این گزارش و آمار شاید مفید باشد.
    دعای خیر بابا اکبر به همراهت.

    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/196536/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-200%D9%88%D8%B9%D8%AF%D9%87%E2%80%8C-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AF-%D8%AC%D8%AF%D9%88%D9%84

  66. پیر مرد می‌گوید:

    راستی‌ بررسی آمار فوق هم جالب است:

    سال اول ۲۳ وعده

    سال دوم ۷۶ وعده

    سال سوم ۲۶

    سال چهارم ۳۲

    سال پنجم ۴

    سال ششم ۹

    سال هفتم ۱۸

    امسال تا کنون ۱۸

  67. عمارنامه می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشر گردید.
    http://www.ammarname.ir/link/19175
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید.
    موفق و پیروز باشید.
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  68. بنت الهدی اسدی می‌گوید:

    حسابی بارانیمان کردید…
    «نسلا بعد نسل» با «خدمتگزار والاتر»…
    به فدای چشمان به اشک نشسته تان آقا…

  69. ......... می‌گوید:

    ممنون… واقعا بابت این پست. عالی بود!

  70. ......... می‌گوید:

    وحید یامین پور:
    یالا فرهادی، مثل یک ایرانی باشرف، اسکار رو پس بده
    هنوز کسی مانده که نداند اسکار و هالیوود پیاده نظام پنتاگون است؟! اینها همه چیز را به گند کشیدند. از نوبل و لیست های نخبگانی شان بگیر تا اسکار. وقتی عقب افتاده هایی مثل شیرین عبادی نوبل می گیرند و زهرا رهنورد در لیست صد متفکر اول کره ی زمین انتخاب می شوند باید هم به «آرگو» اسکار بدهند تا معنای «لتفسدنّ فی الارض مرتین و لتعلنّ علوّا کبیرا» به تمامه محقق بشود.

    دیشب از سر خودآزاری فرهنگی نشستم و فیلم «جدایی نادر از سیمین» را دوباره دیدم تا احساسم از دنیایی که امریکایی ها ساخته اند کامل باشد. دنیایی که دروغ جزء ذات آن است. حالا جناب اصغر فرهادی – تو که در نکوهش دروغ فیلم ساخته ای – بهتر است برای محافظت از شرف ایرانی ات سرت را بالا بگیری و بوسه ات روی مترسک مبتذل اسکار را پس بگیری.

  71. به جای امیر می‌گوید:

    بوسه! (گفت و شنود)

    گفت: روزنامه آمریکایی واشنگتن پست نوشته است «زمان به نفع ایران در حرکت است و اوباما هنوز متوجه افول و ضعف پی درپی آمریکا نیست.»
    گفتم: حرف حساب زده ولی منظورش چیه؟!
    گفت: «جنیفر روبین» نویسنده صهیونیست این یادداشت نوشته است «در آمریکا رئیس جمهوری داریم که از شهروندان مالیات می گیرد ولی آن را به نفع ایران و به ضرر آمریکا مصرف می کند.»
    گفتم: حالا این صهیونیست آمریکایی چرا اینجور جوش آورده و آمپرش پریده؟!
    گفت: نوشته است؛ «هر روز برای آمریکا و اسرائیل یک مشکل پیش می آید و هنوز مشکل اولی تمام نشده، مشکل بعدی شروع می شود.»
    گفتم: حیوونکی حق داره! یارو می گفت؛ ما بدبختی را بوسیدیم و کنار گذاشتیم ولی مگه ول می کنه، هی میره و برمی گرده میگه یه بوس دیگه بده!

  72. دلآرام می‌گوید:

    یاحق
    خداقوت نماینده خدمتگزار والاتر و نماینده نسلا بعد نسل

  73. دلآرام می‌گوید:

    توضیح:
    اولا بعد از مدتها سلام
    اصلا کسی مارو یادش بود؟!
    دوما دلم خیلی واسه قطعه تنگ می شد اما…
    سوم اینکه حاج آقا رحیمیان نماینده خدمتگزار والاترند و شما نماینده نسلا بعد نسل که ماها باشیم
    امیدوارم هر دو عزیز از توجهات خاص حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه بهره مند باشند…

  74. محسن می‌گوید:

    سلام حسین آقا. خوب هستید؟ نظر خصوصی بنده به دستتون رسید؟ من جوابی دریافت نکردم حتی یک ایمیل خالی. دوستان اگر امکانش هستش نظر بنده رو به ایشون انتقال بدن. با تشکر.

  75. پرستو می‌گوید:

    خیلی قشنگ بود حرفاشون

  76. سلام من حدود یک سالی میشد که نیومده بودم اینجا. باز هم مثل اوایل، نوشته بسیار عالی و پر مفهوم است! کاش مسئولان هم یک سر به اینجا بزنند…

  77. احساس می‌گوید:

    سلام…

  78. مستعار می‌گوید:

    با سلام؛
    دید من نسبت به آقا و مقام رهبری به حد اعلا رسید. ممنون از اینکه تا این حد به من کمک کردید.
    خدا قوت دهد شما را…

  79. علی می‌گوید:

    واقعا عالی بود.
    جیگرم حال اومد…
    خدا تمام یاران امام خامنه ای را حفظ کند.

  80. نالان می‌گوید:

    این من و شما نیستیم که هوای انقلاب را داریم، بلکه این خداست که هوای انقلاب را دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.