درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
بسم الله…
از منم نمی ترسه؟
منتظر مطلب تان درباره فضای استیضاح وزیر کاریم. ما به مطالب تان معتاد شده ایم اخوی.
بچه ها آنقدر پاک و سالم هستند که همه چیز را با پاکی خود می بینند.
حیف که ما بزرگترها ذهن معصوم بچه ها را خراب می کنیم…
مجلس امروز رو مخمه ها!!!
موندم ما ۹ نفر که آن لاین هستیم چی از جون قطعه می خوایم؟ مطالب قبل رو که خوندیم، هی از این صفحه به اون صفحه!!!
برای بچه ها صدقه بدید و اسفند دود کنید.
خدا براتون حفظشون کنه.
میو!! 🙂
جا داره تو این دهه ی فجری یادی از امام عزیز بکنیم که امروز جاش خیلی خالی بود تا “بزنه تو دهن دولت” و مجلس! البته “به پشتوانه این ملت”. شدن سوهان روح امام!
نمی دونم این متن، طنزه؟ جدیه؟ سیاسی، اعتقادیه؟ اجتماعیه؟ فرهنگیه؟! اصلا قابل پیش بینی نیست.
وقتی سید احمد میگه؛ هنرمندی داداش، یه چیز می دونه که میگه…
سلام دوست عزیز(زهرا). حضرت امام توی دهن کدوم دولت بزنند؟ منظورتون کدوم دولته؟!
«شوشه» از گربه میترسد!
(اسم مرغمه خوب…)
سلام…
چه عجب!
تا ببینیم این گربه رو سیاسی می کنید یا نه؟!
گربه ی من چند وقت پیش مرد. اسمش اولیور بود. هنوز داغش رو دلمه. داغمو تازه کردین.
حالا کدوم یک از اینا گربه هه هست؟ 🙂
میگم چقد شبیه شماست صالحه! حلال زاده به داییش رفته!
بابا من باید برم بخوابم کار داره ملت. این متن چی شد پس؟
نماز صبح قضا بشه گردنتون از مو باریکتره…
بیمار گفت فلان فلان شده ها
خیلی نکته ها در این جمله است…
تا آماده شدن متن بد نیست یادداشت روز رو بخوانیم.
امان از دست نفس و کینه و
اطرافیان بی خاصیت:
چه اون هایی که تو مجلس داد و بیداد می کردن.
چه اون هایی که مشاوره برای این بگم بگم ها دادن.
چه کسانی در پی انتقام بودند؟! ( یادداشت روز)
«… از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده است».
نکته فوق، فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب خطاب به رؤسای دولت و مجلس است که نزدیک به دو هفته قبل و با اشاره به شرایط حساس کنونی ایراد شده بود. رهبر انقلاب در همین دیدار تأکید کرده بودند که دولت و مجلس به جای پرداختن به بحث های بی حاصل، تمامی امکانات و توان خود را برای رسیدگی به مسائل مهم و حیاتی کشور و مخصوصاً مقابله جدی با پدیده گرانی و رفع این مشکل از چرخه معیشتی اقشار کم درآمد و محروم به کار گیرند. توصیه رهبر معظم انقلاب علاوه بر آن که به لحاظ جایگاه قانونی و از آن مهمتر، مقام و جایگاه ولایت امری ایشان لازم الاتباع است، به لحاظ عقلی و منطقی نیز به وضوح و بدون کمترین ابهامی قابل فهم است و آنان که این واقعیت عریان و معادله بی مجهول را درک نمی کنند، چه بخواهند و چه نخواهند به مردم و کشور خیانت کرده اند و تنها تخفیفی که می توان برای آنها قائل شد این است که بدون قصد خیانت، مرتکب خیانت شده اند! یعنی از سه عنصر تشکیل دهند جرم- عنصر معنوی (نیت)، عنصر مادی (انجام عمل مجرمانه) و عنصر قانونی (تأکید قانون بر مجرمانه بودن عمل)- فقط عنصر اول یعنی «نیت سوء» کسانی که مرتکب جرم بزرگ دیروز شده اند قابل پذیرش نیست و نمی توان گفت که انگیزه خیانت داشته اند!
اما شواهدی در دست است که نشان می دهد واقعه تلخ و ناگوار و خیانت آمیز دیروز توطئه مشترک «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافی» بوده است. دو جریانی که برخلاف آنچه به ظاهر ادعا می کنند، در پس معرکه دست در دست یکدیگر دارند و برای عملیاتی کردن توطئه های مشترک از برخی مسئولان ساده اندیش و یا -خدای نخواسته- خودباور بهره می گیرند. بخوانید…!
۱- کدام جریانات از تقابل دولت و مجلس سود می برند؟ کدام محافل، تعامل مثبت و سازنده این دو قوه در راستای اطاعت از رهنمود رهبر معظم انقلاب برای کاهش اختلافات و گره گشایی از رنج های اقتصادی مردم را برنمی تابند و آرامش و گره گشایی را به زیان خود ارزیابی می کنند؟ چرا ناگهان باید فضای همدلی و همفکری دو قوه برای اتخاذ تدابیر مشترک اقتصادی و رسیدگی به دغدغه های آزاردهنده طبقات مستضعف و کم درآمد جامعه به هم ریخته شود؟ چه کسانی آرامش جامعه و امیدواری توده های شریف مردم به همت مسئولان برای حل معضلات را با اهداف بعضاً اعلام شده خود در تعارض می بینند و به جای آن اصرار دارند فضای مسموم التهاب و تشویش و بدگمانی و یأس را زیر پوست افکار عمومی تزریق کنند؟ فقط نیم نگاهی به اظهارات و مواضع و عملکرد دو جریان فتنه و حلقه انحرافی طی چند ماه اخیر بیندازید و سپس اتفاقات دیروز مجلس را که در متن و حاشیه استیضاح وزیر کار رخ داد را به ارزیابی بنشینید.
۲- دو هفته پیش رهبر معظم انقلاب رؤسای دو قوه، شماری از رؤسای کمیسیون های مجلس و برخی مقامات دولتی را احضار کرده و ضمن گلایه از فضای مجادله و تعارض میان مسئولان، از آنها خواسته بودند به اقتضای حساسیت شرایط، اهتمام به امور خطیر کشور را در اولویت قرار داده و حتی مسائل مهم -به زعم خود- را فدای «اهم» که همان مسائل کلان کشور و از جمله دغدغه های معیشتی مردم و معضل تورم است، کنند. ایشان همچنین خواستار تنازل طرفین برای پیشبرد اصلاحات و تدابیر اقتصادی شده بودند. اظهارات رهبر معظم انقلاب در این جلسه آمیخته ای از انذار و تبشیر، و عتاب و عطوفت بود. در پی این رهنمود راهبردی، جلسات ارزشمندی برای هم اندیشی دولت و مجلس برقرار شد و به تصمیم های مثبتی هم برای حمایت از اقشار ضعیف جامعه نزدیک گردید. این جلسات در حال نهایی شدن بود که ماجرای دیروز به وقوع پیوست. ماجرایی که پی آمد خسارت آفرین آن، از پیش قابل پیش بینی بود و کیهان در تماس با برخی از چهره های خدوم هر دو طرف دولت و مجلس به عواقب ناگوار آن اشاره کرده بود.
۳- موضوع عزل و نصب آقای سعید مرتضوی به ریاست «صندوق/ سازمان تأمین اجتماعی» از چند ماه قبل به مسئله ای کشدار -و البته کم مایه- تبدیل شده بود. وی به هنگام انتصاب، قاضی معلق قوه قضائیه بود. بنابراین دولت در این انتصاب وارد موضع اتهام شد و سپس با اتخاذ شیوه «قانون دانی و قانون شکنی» به دور زدن قانون مبادرت ورزیده بود. خارج کردن حوزه مدیریتی یاد شده از نظارت وزارت کار و سپردن حکم مدیریت آن به معاون اول رئیس جمهور، دور از شأن دولت و ریاست جمهوری بود، چرا که تمکین و اجرای یک قانون- حتی اگر ضعیف و ناقص تلقی شود- به لحاظ عقلی، منطقی و حقوقی، به مراتب خردمندانه تر از مواجهه با قانون و یا دور زدن آن است. به تعبیر سوم، یک مدیر دولتی -و هیچ مدیر دیگری- مجاز نیست و حق ندارد با این توجیه که فلان حکم قضایی یا قانون را نمی پسندد ضوابط قضایی یا تقنینی را دور بزند.
در عین حال باید از نمایندگان محترم- و بعضاً رنجیده خاطر- مجلس پرسید؛ اولاً با استیضاح وزیر کار و برکناری یا ابقای وی قرار بود به کدام مقصود عقلانی برسند. جز اینکه با عزل وی، بی ثباتی تازه ای در نظام اداری پدید آورند و یا پس از ابقای وزیر فقط یک تنش غیر ضروری آفریده باشند؟! و در هر دو صورت، مسئله مورد اختلاف اصلی سر جای خود باقی بماند؟ ثانیاً آیا با توجه به مسائل و موضوعات مهم تر کشور، آیا این مسئله اولویت داشت یا باعث شد اولویت مهم و در دستور کار دو قوه مجدداً به حاشیه برود؟ (مجدداً تأکید می شود اقدام دولت در تقابل با حکم دیوان عدالت اداری و نظر مجلس، ناپسند و غیر قابل دفاع است).
۴- اقدام رئیس جمهور در ایراد اتهام به برادر رئیس مجلس- فارغ از صحت و سقم آن، آن هم برای ایجاد انفعال و به هم ریختن جلسه- اقدامی غیر اخلاقی، غیر عقلانی و نوعی تحریف صورت مسئله است. صرف نظر از شیوه مذموم به کار رفته در این اتهام پراکنی، نفس این کار نوعی دفاع بد از وزیر کار بود که نتیجه آن در رأی معنی دار نمایندگان نشان داده شد. هیچ ناظر بی طرفی این روش را تأیید نمی کند که با متهم کردن برادر رئیس مجلس- صرف نظر از درست و یا غلط بودن اتهام- خود او به جای متهم بنشیند و آنگاه از این برچسب، برای پاسخ به اعتراضات حقوقی و قانونی نمایندگان استیضاح کننده استفاده شود… گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری!… متأسفانه این جدیت در پی جویی اتهامات اقتصادی، درباره مثلاً ملاقات آقای «م» با متهم اول یک پرونده فساد کلان اقتصادی در هتل لاله و… دیده نمی شود! چرا؟!
۵- چه کسانی اصرار داشتند شماری از نمایندگان استیضاح کننده را -و نه همه آنها- را تشجیع کنند که در فضای همدلی پیش آمده بین دولت و مجلس، یک موضوع چالشی نظیر استیضاح را پیش بکشند؟ در میان این گروه کسی است که دو هفته پیش مدعی شد خوب است یکی از ساکتین فتنه رئیس جمهور شود! و شبکه دولتی انگلیس از او به عنوان اصلاح طلب جدید یاد کرد. از آن سو چه کسی تله گذاری کذایی را برای تهیه یک ویدئوی ۲۵ دقیقه ای از یک ملاقات ۲۴ ساعته طراحی کرد و مطالبی تقطیع شده، مبهم و بودار را تحویل رئیس جمهور داد تا خرج ماجراسازی در مجلس شود؟ آیا رئیس جمهور در این اقدام تبلیغاتی به طرف مقابل شلیک کرده است یا به سمت خود و دولت تیر انداخته است؟ کدام مرکز مشترک از این تقابل دولت و مجلس سود می برد و ذوق زده است؟ کافی است همین دیشب و امروز تیتر برجسته روزنامه های زنجیره ای و سایت های داخلی و بیگانه را مرور کنید تا پاسخ سؤال را دریابید!
بدخواهان با دو بازوی- فتنه و حلقه انحراف- مجلس و دولت را به سوی درگیری تازه سوق داده اند تا از مردم متدینی انتقام بگیرند که حماسه نهم دی را -فارغ از بازی نامزدها- آفریدند، پای انقلاب ایستادند و در همین انتخابات مجلس سال گذشته با مشارکت معنادار خود به دهان دشمن زدند.
بلافاصله بعد از واقعه تلخی که دیروز در جلسه علنی مجلس اتفاق افتاد، رسانه های دشمن با ذوق زدگی از درگیری و اختلاف شدید مسئولان در دولت و مجلس خبر دادند و حال آن که به گواهی آنچه گذشت، رخداد دیروز ناشی از کم توجهی- البته غیرقابل توجیه- مسئولان محترم بوده است. اگرچه تلخ و ناگوار بود ولی با هوشیاری دولت و مجلس که نشانه های آن بعد از وقوع ماجرا دیده می شود، نمی تواند تکرار شدنی باشد و با جرأت می توان گفت که دشمنان بیرونی و دنباله های حقیر داخلی آنها در فاصله ای کوتاه پس از آن ماجرا شاهد ادامه همدلی اخیر پیش آمده میان دولت و مجلس خواهند بود و همین جا بایستی بار دیگر هشدار چند ماه پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان را گوشزد کرده و امیدوار بود که غفلت پیشین به تکرار ننشیند؛ «یکی از راه ها، ایجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤسای محترم هشدار می دهم. من از رؤسای قوا حمایت کردم، باز هم حمایت می کنم- مسئولند، باید کمکشان کرد- اما به آنها هشدار می دهم… البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هیچ اشکالی هم ندارد- دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است- اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهای گوناگون، به اختلاف علنی، به گریبانگیری، به مچ گیری منتهی شود… اختلافات را نباید علنی کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده.»
گربه بخوردتون دولت و مجلس، ببر مازندران هم تیکه پارتون کنه!
امروز خیلی ناراحتم به خاطر مسائل مجلس!
مغرب داشتم، مطلبی درباره مادر احمد متوسلیان میخوندم!
بغضم گرفت
شهدا………..
یک دکمه پیرهن خاکی سردار کربلای ۵ از همه عرض و طول زندگی شما بزرگ تر است. همت و باکری و احمدی روشن و رضایی نژاد، پیشکش!
فاطمه از خیلی ها بزرگتر است…
در آستانه ۲۲ بهمن، آیا مجبوریم به جای سران استکبار، مشت محکم بزنیم دهان سران اختلاف؟!
پس این گربه ش کجا بود؟…
خجالت؟!
اصولا کسی از کسی خجالت می کشد که خودش را بدهکار بداند! اینجا همه طلب کارند از این نظام!
پتو (گفت و شنود)
گفت: دیروز در مجلس چه خبر بود؟!
گفتم: دولت و مجلس به جای پرداختن به مشکلات مردم، با یکدیگر درگیر شدند.
گفت: دولت و مجلس که طی دو هفته گذشته با همدلی و همفکری مشغول رسیدگی به مشکلات مردم بودند و به نتایج خوبی هم رسیده بودند.
گفتم: بالاخره شرکت سهامی اصحاب فتنه و حلقه انحرافی که نباید بیکار بنشینند!
گفت: پس تکلیف مشکل گرانی و قول دولت و مجلس برای حل این مشکل چه می شود؟
گفتم: شخصی تب داشت، دو تا حکیم باشی بالای سر او حاضر شدند و هر دو با هم دست زیر پتو بردند تا نبض بیمار تب دار را بگیرند و بعد با هم اعلام کردند که حال بیمار وخیم است. بیمار گفت فلان فلان شده ها، شما زیر پتو نبض یکدیگر را گرفته اید!
خدایی از رفتار امروز اینا می شد “شیفتگان خدمت” بودن رو احساس کرد؟!
و می شد “تشنگان قدرت” نبودن رو استنباط کرد؟!
و اهل ولایت بودن دشوار است؛ پایمردی می خواهد و فداکاری.
شهیدان بر شهادت خنده کردند
به عطر خود بهاران زنده کردند
به زیر لب بگفتا لاله این حرف
شهیدان لاله را شرمنده کردند
شهیدان اسوه ی ایثار و جودند
صفا و زینت ملک وجودند
به خون خود زمین آغشته کردند
غبار از چهره ی دنیا زدودند
شهیدان محشری برپا نمودند
به میدان بلا غوغا نمودند
………….
خون دل های بعد از نه دی هشتاد و هشت یا به تعبیری فتنه ی هشتاد و اشک
هر چی بوده از حلقه انحرافی بوده
خانه نشینی
افتضاح بگم بگم و بگو بگوی مجلس.
دوباره یاد اون روزها ی پر استرس جلوه کرد.
اما اهل ولایت بیدار و پایدارند.
سلام
خطابم به فاطمه ۱۱ ساله: فاطمه جون! بیا و نویسنده بشو… با روح صادقانه ای که داری، حتما حتما رو دست دایی جون می زنی ان شاالله! مطمئن باش دایی ناراحت نمیشه! از خداش باشه… در ضمن عکست رو عوض کن! این چیه اینطوری بچه رو دست گرفتی؟!…
خطابم به صالحه ۱۵ ماهه: اعجوبه قرنی ان شاالله! تو هم نویسنده بشو… هم رو دست فاطمه، هم رو دست دایی بزن!!
خطابم به مبصر قطعه: خسته نباشید…
متاسفم برا خودم!!! اینجا تو بوشهر وضع برنج یه خورده که نه حسابی تو همه! ننه و بابا آدمای ساده ای هستن! چند وقته هی میخوان برن چند تا کیسه برنج از همین تعاونیا که دمه درش صفه بگیرن تا برا مدتی به قول خودشون راحت بشن و تو فکره خریدن کیسه برنج ۵۰ تومنی نباشن. ولی بنده حس وطن دوستیم گل کرده و پامو تو یه کفش کردم که؛ نه! این کار درست نیست و نباید اینکارو کنین! هر چی میگن؛ این کیسه تموم شد، معلوم نیست بعدا قیمتش چقد بشه ها! میگم؛ تا اون موقع خدا کریمه. می دونین دلیلم برا اینکارم چیه؟ خواستم مثلا با جلوگیری خانواده از خرید ۲ کیسه اضافی برنج، یه قدمی واسه حل این مشکل بردارم. می دونین اتفاقای امروز و رفتار مسئولین عالی رتبه این مملکت، منو یاده چه چیزی انداخت؟! آره درسته{کشک}!!!!
هی!!!
…………………….
رفتن به جهاد نفس کاری ست بزرگ
از جبهه گریختن اشتباهی ست بزرگ
ما بر سر پست انقلابیم اکنون
خفتن سر پست اشتباهی ست بزرگ
نمی دانم دیشب کی بخواب رفتم از فرط گریه و فکرهای جورواجور. ای کاش یک جشنواره فیلم هم برای مسوولین مملکت ما برگزار می شد تا ببینند رفتار آن ها بیش از آن که یک ژست سیاسی باشد گاهی چنان حال به هم زن است که هیچ پرده ای جز صفحه ی کراما کاتبین خدا یارای ثبت آن را ندارد.
دیروز یک شنبه سیاه بود اما نه یک شنبه سیاه مجلس. دیروز احمدی نژاد اثبات کرد که دیگر نماینده ی میلیون ها نفر نیست. امروز مردم تکلیف خود را به خوبی فهمیدند.
و این همان معنای آیه شریفه خداست که فرمود:
و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون انما یوخرهم لیوم تشخص فیه الابصار
و گمان نبرید که خداوند از آنچه ظالمین می کنند غافل است. به انها مهلت داده می شود تا در روزی که چشم ها بینا و آگاه است به انان رسیدگی شود.
راست گفت پروردگار حکیم
از آن شب به بعد، هر وقت می خواهم مشمع زباله را درون سطل سر کوچه بیندازم، چند متر مانده به سطل زباله های مکانیزه، مثل این خل و چل ها، بنا می کنم آواز خواندن، طوری که احیانا اگر گربه ای، موشی، سگی، دیوی، بچه کوسه ای داخل سطل باشد، صدا را بشنود و زودتر بپرد بیرون! 🙂 🙁 🙂 🙁 🙂 گاهی هم که به تناسب موقعیت، نمی توانم آواز بخوانم، قدم هایم را چنان محکم برمی دارم که احیانا اگر گربه ای، موشی، سگی، دیوی، بچه کوسه ای داخل سطل باشد، صدای گام هایم را بشنود و زودتر بپرد بیرون!
“آقایان! شما بخواهید هم نمی توانید شهید حاج حسین خرازی را الگوی خود کنید. یک دکمه پیرهن خاکی سردار کربلای ۵ از همه عرض و طول زندگی شما بزرگ تر است.”
*************
باز هم شرمندهی شهدا شدیم
ریشه همه ترس ها “جهل” است.
سلام
حرف و حدیث مجلس اعصاب برامون نگذاشت از یک طرف اتهاماتی که به برادر روسای دو قوه زده شد (درست یا غلط) که در صورت صحت باید گفت فاتحه!!!
دوم نگه نداشتن شان مجلس و رئیس دولت (البته حرمت امامزاده به متولی اش است)
و از همه اینها مهمتر عدم توجه دو قوه با فرمایشات امام خامنه ای عزیز می باشد و فقط گفتم قربون دل رهبر که با کیا طرفه!!!
سلام. تازه اول اسکی بازیشان است برادر…
آقا این شماره هفت کولاک بود
دیروز «بگم بگم» گفتند و چیزی نگفتند؛ چون ترسو بودند! امروز «بگم بگم» گفتند و چیزی که می خواستند بگویند، آخر سر شق القمر کردند و گفتند؛ چون ترسو هستند!
تا یکم جلسات دولت و مجلس مردم رو امیدوار میکنه دوباره حرف استیضاح و بگم بگم شروع میشه آقای مطهری باید جوابگوی این تنشهایی که فقط به ضرر مردم و به نفع دوستان منافق و فتنه گر ایشونه باشه
آقای احمدی نژاد هم که ماشالله نزده……………….
“اما آقای فلانی و آقای بهمانی، وقتی می ترسند، نه از خون ۳۰۰ هزار شهید خجالت می کشند، نه از روی نازنین جانشین شما. تازه اول اسکی بازی شان است…”
ممنون از این متن، مثل همیشه عالی بود..
با سلام
بیچاره مردم که بخاطر اسلام و امام و رهبر و خون شهدا تحمل می کنند و هیچ گونه اعتراض نمی کنند و آنوقت بزرگان ظاهری قوم ما نه می توانند مشکلات مردم را حل کنند و نه می خواهند حل کنند و آنوقت این مردم والامقام را پیش عوامل استکبار (داخلی و خارجی) سرافکنده می کنند…….
خدا حفظشون کنه خواهر زاده هاتون رو… من کلا دیوونه بچه ام الانم چند دقیقه ای محو صالحه شدم… فکر کنم اگر تا الان خدا به من خواهر زاده نداده حتما میدونه از سر علاقه من بچه ها رو عاصی میکنم….
اما بگذریم از این حرف ها خدارو شکر من دیروز نرسیدم صحن علنی مجلس رو از رادیو گوش بدم و از تو سایت ها و دوستان و خانواده شنیدم چون احتمالا سکته میکردم از این همه فشار عصبی…
انقدر دریده و بی ابرو شدن که حرف آقا براشون حجت نیست… انقدر نفهم هستن که قشنگ تو این دهه فجر که دشمن داره جز و وز میکنه راحت آتو دستش دادن…
سلام………………
با سلام
اولا بایست که غضنفرها را گرفت… و حلال زاده به داییش میره.
دوما آی شلوغ با مطلب زیر به روز شده است.
ویژگی های رییس دولت، از منظر امام علی (ع)
کلا به این نتیجه رسیدم که فرقی نداره تو کدوم دوران زندگی می کنیم؛ چون علی همیشه تنهاست… اصلا مگه میشه به علی بدون تنهاییش فکر کرد…
دیروز مسئولان ثابت کردن که چقدر شبیه اهل کوفه هستند…
(خصوصی)
آقای قدیانی؛
فکر کنم اون عکس بچه که تو پست “جمهوری نازنین اسلامی” گذاشتین همین صالحه بود…
بچه ها! دلم خیلی گرفته…………….
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/191387/%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%82%D8%AA-%D8%AA%D9%88-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%DA%A9-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7
جدا متن خوندنی ای بود.
خیلی خوب به هم ربط دادید دو موضوع رو.
ممنون آقای قدیانی.
وای بر این ترسوهای بی ثبات…
سلام
با “مقتدر مظلوم و خائنان قطعی!” به روزم.
حتما بخوانید و نظر خودتون رو ارائه کنید.
موفق باشید.
۴۰۴* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
کودکان را به خاطر پنج چیز دوست مىدارم: اول آنکه بسیار مىگِریند، دوم آنکه با خاک بازى مىکنند، سوم آنکه دعوا کردن آنان همراه با کینه نیست، چهارم آنکه چیزى براى فردا ذخیره نمىکنند، پنجم آنکه مىسازند و سپس خراب مىکنند (دلبستگى ندارند).
(مواعظ العددیّه، ص ۲۵۹)
خب چرا از این بعد نگاه نمی کنید به قضیه، که اگه این فیلم به دفاع از وزیرش ربط داشته چی؟
می خواست تمام تلاشش رو بکنه که وزیرش رو نگه داره. کجا می برد فیلمش رو؟؟
قوه قضاییه که مال این خانواده است، مجلس که مال برادران لاریجانیه.
مجلس کلا چنبره زده بر دولت. میخواد فلان کار رو بکنه مجلس قانون میذاره نه انجام نده. می خواد بهمان کار رو نکنه مجلس قانون می کنه که باید انجام بده.
از طرفی، اگه توطئه مجلس بر استیضاح کردن باشه تا دولت از حدنصاب بیفته و منحل بشه چی؟؟
توطئه های پشت پرده خیلی زیاده نمیشه به راحتی نظر داد.
کل یوم برام سواله این بصیرت مردم شهر مقدس قم! چرا پرسه در مه باید رأی بیاره؟؟؟
مردم عزیز قم فکر نمی کنید کم کاری کرده این؟
اولش چه ژست وحدتی گرفته بودند بیشعورها!
احمدینژاد: دولت و مجلس با هم یکی هستند!
لاریجانی: شاهد هستید که من به خاطر حفظ وحدت، مخالف استیضاح بودم!
سلام علیکم…
اشک که چه عرض کنم باید خون گریه کرد…
دیشب از فرط ناراحتی خوابم نمی برد…
امان از دل رهبرکه با کیا طرفه…
دعوای کودکانه و زشت شما خطاست/ نفس شما به حضرت ابلیس مبتلاست
وقتی که خصم منتظر یک بهانه است/ آیا جدال و جنگ در این روزها رواست؟
این رهبر عزیز دلش خون شد از شما/ حتما دوباره گفت که عمار من کجاست
امواج فتنه می رسد از هر طرف ولی/ کشتی نوح را چه غم از ورطه بلاست
این انقلاب کشتی اولاد احمد است/ این پور حیدر است که بر عرشه ناخداست
جواد محرابی
………………
ممنون داداش حسین سالار؛
واقعا هنرمندید!
“سال ۸۸ آن همه به اصل انقلاب اسلامی توهین شد، «پرسه در مه» زدند؛ چون ترس داشتند! الان از یک نوار، به خاطر روی گل امر «آقا» نمی توانند بگذرند؛ چون ترس دارند! دیروز «بگم بگم» گفتند و چیزی نگفتند؛ چون ترسو بودند! امروز «بگم بگم» گفتند و چیزی که می خواستند بگویند، آخر سر شق القمر کردند و گفتند؛ چون ترسو هستند! اگر گربه برای من ترس دارد، از دست دادن صندلی برای بعضی ها، ترس دارد. اگر من متاثر از ترس، فقط چند متر بالا و پایین می شوم، بعضی ها ناشی از ترس، کیلومترها سرسره بازی می کنند روی خون شهدا!…”
خیلی عالی بود…
خدا به همه بچه حزب اللهی های ما بصیرت عنایت فرماید!!!
چرا بعضی از بچه ها گیج می زنند؟!
حضرت آقا راه و چاه را برای ما مشخص کرده اند ها!
این چه کاری است که بعضی ها فکر می کنند باید طرف یک نفر را بگیرند؟!!!
اگر ((آقا)) امروز قلبشان درد گرفته باشد، این ها جواب ما را می دهند؟!…
هیچ جای متن به اندازه این یک جمله دل آدم رو نمی سوزونه.
دوستان عزیز، خودتون رو برای یک انتخابات (فتنه) خونین و گسترده تر از
۸۸ آماده کنید. برم کابل بخرم تا گرون نشده! لامصب دست رو هرچی میذاریم
سوبله چوبله شده. زنجیر! کابل! شیلنگ! امان از این گرونی.
آخرشم کمربندم، دستم رو می گیره!
بندری؛
آقای رییس جمهور اگر می خواست وزیرش رو نگه داره کارهای اخلاقی دیگه ای هم وجود داشت. نه تو این موقعیت حساس که همه نگاهشون سمت ما هست بیاد تو مجلس بگم بگم راه بندازه… پدر ملت رو با این بگم بگم هاش دراورد…
تو مجلس هم یه مشت بی شعور رفتن صندلی ها رو اشغال کردن… نمیدونن با این استیضاح دستی تو تشنج مجلس داشتن….
بی ربط:
خیانت به کشور:
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/11/16/270782_371.jpg
ای بسیجیهای از جنسِ امام
باز هم وقت نبرد است و قیام
ضربه ها دارند جاری می شوند
زخم ها دارند کاری می شوند
باز دنیا شهر کوفی ها شده
ای بسیجی ها علی تنها شده
زیر ِ باران ولایت ، تر شوید
با شهیدان باز همسنگر شوید
دشمنان دارند وحدت می کنند
در زمین ظلم و جنایت می کنند
می رسد هر دم به گوشم این صلا
قال مولا : کل ارض کربلا
کیست در میدان فداکاری کند ؟
این حسینِ عصر را یاری کند ؟
باید از حالا بسیجی تر شویم
بیقرار و بی دل و بی سر شویم
باید این دل را برای او کنیم
مال و جان و نان فدای او کنیم
غرق ایمان ، غرقِ در پاکی شویم
مثل مردان خدا خاکی شویم
در مسیر عشق جانبازی کنیم
تا شهیدان را ز خود راضی کنیم
دشمنان ما بدانند این کلام
دوره ظلم و جنایت شد تمام
گوش بر فرمان قرآن می دهیم
ما سر ایمانمان جان می دهیم
گر چه در ظاهر به لب در خنده ایم
در درون از خشمتان آکنده ایم
ما ز نسل مصطفی و حیدریم
ما بسیجی های خطِ رهبریم
گر عیان گردد که فرمان می دهد
هر بسیجی بشنود جان می دهد
با شهیدان باز همدم می شویم
راهی خط ِ مقدم می شویم
خاکریز ِ عشق را پر می کنیم
پشت ِ سنگرها تفکر می کنیم
غرق ِ کار و غرق ِ همت می شویم
مثل ابراهیم همت می شویم
با ولی تجدید بیعت می کنیم
باز هم قصد شهادت می کنیم
از زمین خوردن نمی ترسیم ما
اصلا از مردن نمی ترسیم ما
در زمین خلق حماسه می کنیم
دشمنان را زیر پا له می کنیم
عشق تفسیر بسیجی بودن است
تحت تاثیر بسیجی بودن است
ای بسیجی های صاف بی و ریا
پس کجا رفتند مردان خدا ؟
باز شعرم سوی جبهه می رود
سوی بانه سوی فکه می رود
سوی مردان دلیر و با خدا
آن شهیدان که شدند از ما جدا
در میان خیمه بی سر می شدند
توی سنگرها کبوتر می شدند
روزها در جبهه مشغول عدو
نیمه شبها با خدا در گفت و گو
توی سنگر یکه تازی کرده اند
با گلوله عشق بازی کرده اند
بی سر و بی دست و بی پا می شدند
در میان دجله پیدا می شدند
وای از وقتی که سرها می رسید
آن زمانی که خبرها می رسید
جمله ها دارند غم می آورند
واژه ها دارند کم می آورند
باز ما ماندیم و یک دل خاطرات
دست و پاهایی که مانده در فرات
حیدر نجفی
بی آنکه از جای خود، تکان بخورد، گفت: پیشی!
بچه های این دور زمونه…
والا!
می گم برادر حالا دیگه عکس ژنرال رو از این ستون یسار بردار عکس کریم باقری رو بذار خوب …
ممنون استاد…
بندری؛
حتی اگه حق، کاملا با احمدینژاد بوده باشه؛ باز هم کارش اشتباه بود.
بعضی ها ناشی از ترس، کیلومترها سرسره بازی می کنند روی خون شهدا!…
……
به این جمله آقای پرسه در مه دقت کنید: در جایی که ولایت فقیه هست ، انسداد وجود ندارد.
آقای پرسه در مه! سره سره بازی روی خون شهدا ومیراث امام یعنی ولایت فقیه تا کی؟
اون وقتی که فرمودند خواص، روشنگری کنند باید خفه خون بگیرید؟
ولی وقتی می فرمایند وحدت را حفظ کنید و جدول دشمن رو پر نکنید، باید دهن تون رو باز کنید؟
آقایون اشتباه می کنید. اشتباه ناشی از ترس…
فرزندان انقلاب نخواهند گذاشت شما به اهداف نامشروع تان برسید.
سلام
قلب آقا درد بگیره…..
خدا نکنه
ولی چه نگرانی گرانی
کاش اندازه عقل کودکانه ای می فهدیدند آقایان
خیلی وقته این سایت زیبا رو می خونم ولی از روی تنبلی ذاتی ای که دارم کامنت نمی ذارم اما اینقدر این مطلبتون به دلم نشست که نمی تونم ازتون تشکر نکنم…
آقای قدیانی! من از صفحه سایت شما انرژی می گیرم. از اینکه کسی حرفایی که توی ذهنم شناور هستند رو اینقدر قشنگ و جامع به کلمه و جمله تبدیل می کنه…
من گاهی که احساس می کنم توی اعتقاداتم تنهام، میام و سایت شما رو می خونم و انرژی می گیرم.
از مظلومیت سید علی بازم بنویسید………
قلمتون پر توان و عمرتون همیشه پر برکت باشه
جناب بندری!
اگه بخواهیم مثل شما حساب کنیم باید بگیم “کلا برامون سواله این بصیرت مردم ایران ، که کسی مثل جناب بگم بگم رای میاره”.
هیچی نمی شه گفت
فقط…
اللهم الحفظ امامنا خامنه ای…
یا صاحب الزمان
واقعا آدم با دیدن این مسولین نفهم بی انگیزه میشه.
واااااااااااااااااااای آقا چی میکشه از دست این عتیقه ها…..
واقعا فاطمه با ۱۱ سال سن این حرفا رو زده؟؟؟!!!
من باورم نمیشه. جملات خودتون بود به نام اون بچه نوشتید.
“دوستان عزیز، خودتون رو برای یک انتخابات (فتنه) خونین و گسترده تر از ۸۸ آماده کنید…”
خواهش می کنم دوستان گرامی اینطور قضاوت نکنند. صحبتهای حضرت آقا رو فراموش نکنید. مراقب باشیم برای این آتشی که مسئولین ایجاد کردند هیزم نباشیم…
براستی؛
{چرا چیزی را که عوام می فهمند خواص نمی فهمند و این نکته ای است برای اهل تدبر}
و ظهور بی تردید نزدیک است…
رسول الله:
کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و نگه دارد، تا او را با آن سخن رسوا کند.
حالا بازم هی بگم و بگو و…
و صدای مظلومیت آقا دیروز در مجلس از همه بلند تر بود!!
حتی از نوار صوتی…
از خودم خجالت کشیدم!
از خودم بدم آمد!
صالحه از گربه نمی ترسد…
من می ترسم…
.
.
.
از داییِ صالحه! 🙂
خونریزی (گفت و شنود)
گفت: سایت جرس- ارگان حلقه ماسونی لندن- از بی عرضگی اپوزیسیون گله کرده و نوشته است چرا اپوزیسیون از امکاناتی که در خارج کشور دارد برای مبارزه با رژیم استفاده نمی کند؟!
گفتم: چه امکاناتی؟!
گفت: نوشته است گروه های اپوزیسیون در خارج کشور می توانند از طریق اینترنت و فضای مجازی علیه رژیم موضع بگیرند! تا معلوم شود که علیه رژیم فعال هستند.
گفتم: یارو که در یک شهر دزدی کرده و از مردم کتک مفصلی خورده بود بعد از آن که وارد یک شهر دیگر شد، روی پشت بام رفت و خطاب به مردم شهری که او را کتک زده بودند شروع به فحاشی و رجزخوانی کرد. دوستش با وحشت به او گفت؛ بس کن دیگه! بیا پایین! الان خون و خونریزی راه می اندازی!
یاد اون کاریکاتور تاریخی مازیار بیژنی افتادم که چند نماینده مجلس در حال تخلی و ایضا در حال مکالمه اند.
آقای قدیانی! یه نظرسنجی بذارید توی سایتتون که مثلا از ۱۰۰ نمره به عملکرد هر کدوم از سران دو قوه در جریان استیضاح وزیر کار چه نمره ای میدن؟؟؟ نتیجه اش جالب خواهد بود.
من که به احمدی نژاد (در نهایت بغض) صفر و به لاریجانی زیر ده میدم.(البته از صد نمره ها)
……………….
به گزارش خبرنگار قضایی فارس به نقل از دادسرای تهران، سعید مرتضوی سرپرست سازمان تامین اجتماعی و دادستان عمومی و انقلاب سابق تهران شامگاه شب گذشته بازداشت شد.
میگم، صالحه طفلکی رو چپه گرفته، فاطمه! کجا در آغوش گرفته؟!!!
سوسک! چنان شاخک تکان میده که پلنگ دم تکان نمی ده، نمی دونم چرا انقدر ازش وحشت دارم؟! 😐
اصلا کاری با این کارها نداشتم، وقت نداشتم آخه!! نمی دونم چه شد که داشتم دعواهای مزخرفِ دو بزرگِ نوپا رو گوش میکردم و مثل اسپند بالا و پایین می پریدم!!
واقعا این اجسامِ بزرگ، دارای عقولِ کافی هم هستند؟ (کافی=قدر ارزن)
حدیثی بسیار بسیار ارزشمند:
امام هادی سلام الله علیه
مَن أطاعَ اللَّهَ یُطاعُ؛
هر کس از خدا فرمان بَرَد، از او فرمان می برند.
میزان الحکمة: ح۷۵۵۴
….
حالا هی بعضیا بیان با بگم بگم و بوگو بوگو بخوان در چشمِ مردم عزیز بشن!!!
آقای قدیانی! باز هم شما، من که از پشه هم می ترسم… امشب خیلی ناراحت و عصبی بودم اما خدا رو شکر می کنم که اومدم یه نگاهی به متن شما انداختم و کلی خندیدم. اونجایی که گفتید از ترس گربه جیغ زدید یاد یه بنده خدا افتادم. یه آقایی داشته با خانومش توی خیابون قدم میزده، به خانومش میگه اگر گربه ای… جونوری… چیزی پرید جلوی پات، نترسیا… کار خدا همون موقع یه گربه می پره جلوی پای آقا… مرد از ترس، شیییییییییش کیلومتر می دوه و جیغ می زنه. البته لازم به ذکر است که اون اقایی که از ترس گربه جیغ زد و دوید، الان توی زندانه………….
ان الله مع الصابرین.
همه این اتفاق ناخوشایند درسی بزرگ برای تک تک ما است و البته از یک سو نعمتی.
چگونه می شد در آستانه انتخابات، مدعیان پر سر و صدای آن در پیش چشم ملت، میزان ولایت پذیری خودشان را به محک بگذارند؟ از این بهتر هم می شد؟
آقا با خیانت دانستن استفاده از احساسات مردم برای اختلاف افکنی، در حقیقت چاهی عمیق و ژرف در پیش پای مدعیان دروغین سربازی ولایت کندند تا بهترین و ساده ترین روش تشخیص را برای مردم فراهم کرده باشند.
سبحان الله
فقط ناراحتی بیشتر از آنجا است که عده ای راه افتادند و گفتم و گفتیم را سر داده اند.
خدا را شکر که احمدی نژاد هر چند به خاکی و بیراهه زد اما به اذعان دوست و دشمن او برای مملکت کار هم کرد ولی مطلوب عده گفتم و گفتیم ها از همان روز اول بنای بردن ملت به خاکی داشت و وای اگر امثال آن خبیث به این مسند رسیده بودند.
بچه کوسه!! 😀
این نوشته عالیه؛ عالی!
ممنون داداش حسین
یه مطلب در مورد سازمان خانوادگی قضاییه بزن عزیز جان.
طووفانی بود! ایول الله! هلاکه بخش ۷!
با سلام
.. “سران اختلاف” …
میشه ازش شعارهای خوبی برا ۲۲ بهمن ساخت.
“سران اختلاف حیا کن…”
به نظر من چیزی که از همه بیشتر به این انقلاب ضربه زده و می زنه، مصلحت اندیشی تو تمام سطوح حکومته. آقای مرتضوی متهم به مشارکت قتل از سال ۸۸ چرا باید بعد از سه سال محاکمه بشه؟ مردم خوب می بینند و این تناقضها را درک می کنند. یه مجرم آفتابه دزد رو یک ماه بعد از ارتکاب جرم می کشن بالای دار ولی مسئولین محترم رو به بهانه مصلحت سنجی، سالها کش می دن. حفظ نظام شده بهانه حفظ افراد در تمام سطوح. یه نظر سنجی بکنید از سطح جامعه تا ببینید چقدر مردم به عدالت حکومت معتقدند! می ترسم همین باعث شود تا کمر این انقلاب بشکند.
به گزارش ایسنا:
رییسجمهور تاکید کرد: موضوع دستگیری سعید مرتضوی را وقتی از مصر برگردم به طور جدی دنبال میکنم.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، محمود احمدینژاد صبح امروز پیش از عزیمت به مصر در جمع خبرنگاران گفت: خبر دستگیری مرتضوی را شنیدم و بابت آن متاسفم.
وی ادامه داد: نمیدانم چرا اینطور است. فردی تخلف کرده اما شخص دیگری دستگیر شده است و این کار بسیار زشت است.
احمدینژاد با تاکید بر اینکه “وقتی از سفر برگردم حتما این مساله را دنبال میکنم”، خاطرنشان کرد: قوه قضاییه باید قوه قضاییه ملت باشد چون این قوه یک سازمان ویژه خانوادگی نیست.
اینو گفتم که بدونین بروبچز این قصه سره دراز دارد!!!!
سلام حسین جان. خوبی بزرگوار؟ خیلی وقته خبری نگرفته بودم ازت. می دونم که درک میکنی. منم اینور سرم به خاکساری آستان گرمه. گفتم سری بزنم از سر دلتنگی و چند خط شعر برات بنویسم بلکه یه کم حالی بیاد رو حالت… (البته شاعرش من نیستما… محمدِ… محمد محمدی)
تا حدودی عجیب جا کرده
بین هر دل، حسین قدیانی
می کند هر شب از کتاب دلش
آیه نازل، حسین قدیانی
در گلوی اهالی فتنه
شد هلاهل، حسین قدیانی
کلماتی کنار هم چیده
مثل پازل، حسین قدیانی
انتقادی نوشت و یکباره
شد اراذل! حسین قدیانی
عکس او دیدنی ست، با نمک است
بچه خوشگل، حسین قدیانی
بین کار صحیح و کار خطا
حد فاصل، حسین قدیانی
خبر آمد که بازداشت شده
دل غافل، حسین قدیانی
زیر پرونده ی خواص، زده
مهر باطل، حسین قدیانی
در سفر هاش عکس می گیرد
از منازل! حسین قدیانی
آن طرف لشگری سیاهه نویس
در مقابل، حسین قدیانی
نه ده را نوشت و فهمیدم
هست فاضل، حسین قدیانی
پدرش شد شهید و حرفش را
کرده کامل حسین قدیانی
…
داداش قلمت پر دوات و پر دوام انشالله. فقیر دعاتم.
احسنت؛
حفظکم الله…
دیروز جنگ تحمیلی رزمنده های مجروح بسیجی از درد به خود می پیچیدند ولی جلوی دشمن “آه”
نـــــمی گفتند تا نکند دشمن شاد شود تا مبادا صدام هلهله کند.
امروز
روسای قوا آه نکشیدن پیشکش… صدای هلهله بی بی سی و من و تو و صدای آمریکا را نمی شنوید؟
مشکلات مردم حل شد؟مشکلات مردم پیشکش،مشکل “خودتان” حل شد؟!
پنج روز دیگر، ۲۲ همین ماه هلهله هایتان را
عزادار می کنم. رجز خوانی هایتان را درگلو ساکت می کنم شما هنوز ملت مرا نشناخته اید ملتی که در دوران جنگ رئیس جمهورش با دشمن همدست می شود و می ایـــــــستد. ملتی که روزانه تحریم بارش می کنند و از حق مسلم خود دست نـــــــمی کشد. ملتی که پیامبرش محمـــــد امین است و با نصفه خرما در جنگ حاضر می شود و از عقیده اش دست بردار نمی شود. ملتی که مقتدایش حسیـــــن بن علی است هیچ گاه از تشنگی “کم” نمی آورد. عزادارتان می کنم.
با عرض پوزش خدمت سید احمد
شما وقتی که متن رو سانسور می کنید، خواننده متن، متن رو بی ربط می بینه…
لطف کنید یک بار دیگه انتهای دیدگاهم رو بخونید. خودتون متوجه می شید که منظور بنده چی هست. خوب هزاران نفر توی زندان هستن… دلیلش مهم هست که شما حذف کردید.
خصوصی:
“عکس او دیدنی ست، با نمک است
بچه خوشگل، حسین قدیانی”
********
هه هه هههه
اصلاً یه وضعی{همراه با تکان دادن سر}
آقایان از این مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد خجالت نمی کشید!
http://www.shahrekhabar.com/picnews/1360072560442259
چه جالب! منم پنج تا خواهر زاده دارم هر پنج تاشونو دوست دارم! خیلییییی زیاد…
سلام
هییییییییییی!
فعلا تا اطلاع ثانوی از شنیده ها کلافه م!
اگه خودم دیده بودم چی می شد؟!
سلام
یه دو ماهی نیستم.
دارم میرم جنوب.
قطعاً در مناطق عملیاتیِ جنوبِ ایران، دعاگو و نائب الزیارة دوستان خواهم بود.
نیام ببینم داداش حسین رو اذیت کردید هاااااا{شکلک سید احمد}
واقع متاسفم که ادعای مسلمانی بعضی ها گوش فلک را پر میکنه اما از تهمت و افترا و اتهام تراشی برای دیگران کوچکترین ابایی ندارند.
من کاری به خوب و بد قاضی مرتضوی ندارم اصلا کار ما هم نیست و قانون باید نظر بده. اما ای کاش در راستای طرح جمع آوری ارازل و اوباش، یه طناب دار هم میاوردن وسط بهارستان کار این بنده خدارا یکسره می کردند؛ این حضرات مجلسی. طرفو که قاتل و جنایتکار معرفی کردن، خب همون جا اعدام انقلابیش می کردن و دیگه لازم هم نبود به خاطر مصالح مملکت (!!!؟؟؟) اینقدر خودتونو به زحمت بندازین و وزیر را استیضاح کنید.
شاید نباید قضاوت کرد ولی از این موش و گربه بازی دولت و مجلس فقط بوی روکم کنی و پوز زنی میاد تا مصالح مملکتی.
خدا همه ما را به راه راست هدایت بفرماید انشاالله.
سکوت…
.
.
.
تشویش و نگرانی پشت این سکوت {التماس دعای فرج} اللهم احفظ قاعدناامامنا خامنه ای
وای بر این منیت ها…
وای بر قلب های غافل..
وای بر دنیاپرستی..
همه جیز شعار..
دل من سخت گرفت.. اگر از تاریخ غافل شویم قطعا از زخم خوردگان خواهیم بود..
مسعود ساس!
خوش به حالت. نایب الزیاره ما هم باش. دو ماهی ریه هات باهوای پاک جنوب قهرمان، تازه می شه… با عطر شهیدان…
کارد به استخوان رسیده. خیلی ها به دنبال زندگی بهتر، این کشور را ترک می کنند…….
سلام؛
حقشه خداییش حاج منصور یه چند تا از اون فحش های آبدار نثار این …… ها بکند!
……………
یا علی
عوض (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: اسرائیل بعد از اعلام خبر ساخت جنگنده قاهر ۳۱۳ از سوی ایران بلافاصله آن را تکذیب کرد!
گفت: وقتی همین جنگنده آتش به جان صهیونیست ها انداخت، خبر آن را تایید می کنند.
گفتم: البته یک روز بعد اعتراف کردند که ایران این جنگنده را ساخته است و ساخت آن برای اسرائیل خطرناک است.
گفت: یک روزنامه صهیونیستی این تناقض گویی مسئولان رژیم صهیونیستی را ملامت کرده و خطاب به آنها نوشته است؛ دولتمردان اسرائیل باید اطلاعات دقیقی داشته باشند و کسانی که توان دریافت اطلاعات دقیق را ندارند باید جا به جا شوند.
گفتم: راست میگه! دولتمردان رژیم صهیونیستی و نوزادان یک وجه تشابه دارند و آن اینکه هر دو باید زود به زود عوض شوند!
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر قطعه ۲۶ به روز می شود!
“۲۲ بهمنِ کربلای پنجی ها”
……………
سلام خدمت سید احمد جان.
برادر! من چند بار نظر دادم ولی نمیدونم به چه دلیل یا سانسور و یا حذف شده! اگه میشه اولا به ما بگین هدفتون در کل از این بخش نظر دهید چیه؟ دو اینکه خط قرمزاتونو برا ما مشخص کن که ما نیایم اینجا ۲ساعت نظر یا حرفمونو بنویسیم. بعدش معلوم نباشه که آیا سانسور میشه یا حذف میشه یا به نمایش در میاد! لطفا اگه میشه مفصل توضیح بدین.
ممنون…
عجب!
میعاد؛
کامنت های شما به دلیل عدم رعایت نکات ویرایشی، حذف می شود!
فرصت اینکه همه کامنت های شما را ویرایش کنیم، نداریم.
به کامنت بچه های ثابت دقت کنید، متوجه می شوید چه طور باید کامنت بگذارید.
نقطه و ویرگول و علامت سوال و تعجب و …، به کلمه ماقبل خود می چسبد و با کلمه بعدی فاصله دارد.
چند بار تمرین کنید، عادت می کنید.
لطفا قبل از ارسال، کامنتتان را یک بار بخوانید که غلط ویرایشی و انشایی نداشته باشد!
ممنون…
ــــــــــــــــــــــــ
بندری!
این تذکر شامل حال شما هم می شود.
به جای تعجب، درست کامنت بگذارید. ممنون از همکاری شما!
۴۰۵* حضرت رسول صلی الله علیه و آله:
ای ابوذر! گناه در نظر مؤمن، بسان سنگ بزرگی است که بالای سر او قرار دارد و هر لحظه ممکن است بر سر او بیفتد، اما در نظر کافر، همچون مگسی است که از نوک بینی اش عبور کرده باشد…
(مکارم الاخلاق، ص۴۵۸)
————–
از جوار امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام، دعاگوی اهالی خوب قطعه ام…
سلام؛
اصولا ما با سانسور موافقیم.
… هم باشد بهتر!
ای کاش این دوستان بوق ما در دولت و مجلس هم کمی خود سانسوری داشتند.
“بل اکثرهم لا یعقلون” را کم کم می توان فهمید و “یحمل اسفارها” را شاید در تفسیر برخی از اینها!
و در مورد بچه ها؛ علامه حسن زاده (حفظه الله) وقتی بچه می بیند بر طبق شنیده ها دست بچه ها را می بوسد.
سرش چیست؟ الله اعلم
یه بار هم ما نقش اپوزیسیون رو بازی کنیم!؟
http://www.shahrekhabar.com/analysis/1360133640591127
فکر کنم به خاطر اون کارش تو مجلس بوده!!!
مجید برجک زن
شما درست می فرمایید .اما به نظر من حیف فحش که به این ها داده بشه…
………………
عالی بود.
خیلی متن زیبایی بود. از آنهایی که خواندنش کیف دارد.
متفاوت و خاص از ترس گفتید.
خدا قوت آقای قدیانی.
و باز شهدا خوش تر از همه گفتند:
ما از دشمنان اسلام و انقلاب انتظار مساعدت و همکاری نداریم و آنچه ما را به هدفمان، آن هدفی که اولیا و پیامبر عظیم الشان(ص) ما داشتند، نزدیکتر می کند، “وحدت کلمه” و “وحدت فعل” است.
{سردار شهید رحیم بردبار}
سقوط (گفت و شنود)
گفت: شش تن از رؤسای سابق سازمان امنیت و اطلاعات رژیم صهیونیستی برای اولین بار و در یک اقدام بی سابقه نسبت به آینده این رژیم ابراز نگرانی شدید کرده اند.
گفتم: حیوونکی ها حق دارند، روی پرچم اسرائیل دو خط آبی به نشانه از نیل تا فرات ترسیم کرده اند ولی امروزه برای حفظ جان خود مجبورند دور خودشان دیوار بکشند.
گفت: ولی یک روزنامه صهیونیستی به آنها شدیداً اعتراض کرده و نوشته است «اگرچه تحولات منطقه موجودیت اسرائیل را به خطر انداخته ولی نباید از هم اکنون ابراز ناامیدی کرد».
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو از طبقه بیستم یک برج به پایین پرت شده بود وقتی به طبقه یازدهم رسید با خودش گفت تا اینجا که شانس آوردیم و به خیر گذشت!
مبارکااا باشه… می بینیم که بعضیا بالاخره پاشونو از روی وجدانشون برداشتن و یه کوچولو، یه کوچولو دارن واقع بین میشن…
اون روزی که اخلاق داشت پایمال و به قولی له و لورده میشد و قلب آقامون به درد میومد که خوب ساکت بودیم و به قول خودمون، حفظ نظام می کردیم!
“با کنکور تفریحی در آستانه ۲۲ بهمن” به روز هستم. 🙂
http://shafagh313.persianblog.ir/post/180/
***
ان شاءالله عازم مشهد الرضا(ع) هستم.
…………………………
کاش به قولش عمل کند و برود فضا، این… که با انحراف، زبان فتنه را مقابل حزب الله باز کرد…
خیلی عالی بود، مثل همیشه!!
ارتباط جالبی برقرار بود بین این ترس و اون ترس!
قلب ما هم درد گرفت از درد آقامون؛
چی بگم هنوز بعد چند روز در بهت و حیرت به سر می برم بیشتر از اون از این جماعت (به اصطلاح بسیجی) احمدی نژادی در تعجبم که با دیدن این همه خراب کاری هنوز هم دلیل می تراشند و ماس مالی می کنند!
خدا هدایت (لعنت) کنه باعث و بانی این اختلاف و دو دستگی در جماعت حزب اللهی رو.
البته از بعضی هاشون مشخص است که واقعا قاطی کردن و نمی تونن بعد از اون همه طرفداری در سال ۸۸ باور کنن که یک آدم می تونه تا این حد رنگ عوض کنه. اینم از صافی و پاکی دل خودشونه که این طور ساده به قضایای احمدی نژاد نگاه می کنند. (البته اگر وابسته به جریان انحرافی نباشند)
…
باز هم از قلم زیباتون ممنونیم.
سلام بر جناب قدیانی عزیز!
خیلی جامع و کامل و مختصر:
“قلمرو حکم رانی شیطان، ترس آدمی است…”
شهید آوینی(ره)
ارادت ویژه،
خدا قوت
یا علی…
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر قطعه ۲۶ به روز می شود…
این روزها به کسانی که گله شکایت دارن، میگم تو خودت چیکار کردی واسه جامعه که اینقدر مدعی شدی؟
بعد به خودمم میگم؛ اما وقتی به خودم میگم اینقدر دلم میگیره… اینقدر ناراحت میشم که حد نداره.
اصلا کلا دنیای دلگیری داریم، نه؟؟؟
سند (گفت و شنود)
گفت: یک سایت حق العمل کار وابسته به جریان فتنه از اسنادی که کیهان درباره وابستگی سران فتنه به مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس منتشر کرده است بدجوری عصبانی شده و خودش را به گیجی زده است.
گفتم: خب معلومه! چوب را که برداری «گربه دزده» یک جوری می شود.
گفت: این سایت بعد از انتشار این همه سند درباره وطن فروشی سران فتنه و ماموریت آنان از سوی دشمنان بیرونی، تازه می نویسد پس چرا کیهان سند رو نمی کند؟!
گفتم: به یارو گفتند؛ بابات مرده! و انتظار داشتند از ناراحتی غش کند ولی یارو که خیلی خوش غیرت تر! از این حرف ها بود گفت؛ راستش را بگوئید! حتما یک اتفاق بد دیگری افتاده و شما می خواهید با این خبرها، ذهن مرا برای شنیدن آن خبر بد آماده کنید!
سلام…………………
سلام… خدا قوت؛
زیبا بود و تاثیرگذار.
خدا یه صبری هم به ما بده برای تحمل این همه ناملایماتی…
ما اهل کوفه نیستیم… علی تنها بماند…
سلام؛
خیلی خیلی قشنگ بود.
خدا خیرت بده داداش…
سلام؛
امام عزیز فرمودند: قلم های در روزنامه ها، دست هایی که این قلم ها به دستشان است، آنهایی که در رادیو، تلوزیون و در سایر جاها سخنرانی می کنند، همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته اید. آن وقتی که می خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، چشم شما، گوش شما، در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید، سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد.
کاش این جملات امام مشق شب، هر شب تک تک ما و آنها بود.
زیبا بو هم شروعش هم پایانش؛ همه جوره.
الله اکـــــبــــــر… خامنه ای رهبر…
دوستان محترم؛
تا دقایقی دیگر قطعه ۲۶ به روز می شود…
سلام. خیلی مخلصیم…
واقعا مطالب نابی دارید. خدا اجرتان بدهد.
برای سلامتی رهبر عزیزمان صلــــــــوات.
……………
سلام
واقعا عالی بود…
از «نه ده» گرفته تا… صالحه
خدا حفظتون کنه…
خواستی یه سری هم به ما بزن…
رامین نوری زاده- خوزستان- شهرستان دزفول-
مدیر وبلاگ صفی آباد نیوز
از شما بابت این مطلب قدر دانی می کنم
به نظر شما اینقدر استفاده ابزاری از نام شهدا، نشانه ضعف شما نیست؟ شما انسان درستی نیستید. اغلب روانی
دزدی ها رادر مجلس دیدید؟ این هم کار دشمنان بود؟
ای که دستت می رسد کاری بکن…
چند وجبی با ما همراه باشید تا جستجوی حقیقت!
سلام…
سلام؛
دیگه بی خیال این مسئولین به قدرت چسبیده. فقط فدای مردم کشور عزیزمان ایران، که حضورشان فقط و فقط به خاطر اصل نظام و رهبری بود.
بعدالسلام.
حاج حسین!
عالی بود؛ واقعا خوشمان آمد.
خیلی دوست دارم به وبلاگم سر بزنید؛ خود شخص شما!
تشریف آوردید حتما یک نظر هم برای دلخوشیمان بگذارید.
راستی من یکبار شما را در محلاتی زیارت کردم، اما جرات به جلو آمدن و احوال پرسی نداشتم.
انشالله دفعات بعد خدمت می رسم…
یا علی.
یه پیام “بی زرگانی” برم؟
ساعت ۲۳:۵۱
تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر
ماشاءلله حزب الله…
داداش حسین بسیجی ها فـــــــــــدایی داری…
نیمرو (گفت و شنود)
گفت: در اخبار سایت های ضد انقلاب آمده است که هفته قبل، ابتدا رضا ربع پهلوی و مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی در ملاقات با یک کمیته فرعی اتحادیه اروپا خواستار مهار جمهوری اسلامی ایران شده بودند.
گفتم: چه غلط ها! خب دیگه چی؟!
گفت: همین سایت ها نوشته اند بلافاصله بعد از این ملاقات، اردشیر امیرارجمند و رجب مزروعی نیز به نمایندگی از سران فتنه با همان کمیته فرعی ملاقات کرده و همان درخواست را مطرح کرده اند ولی مسئولان اروپایی به آنها وعده سرخرمن داده اند.
گفتم: یارو میهمان یک آدم قالتاق شده بود. صاحبخانه پرسید؛ گشنه ای؟! یارو جواب داد؛ آره! صاحبخانه گفت؛ خودم هم خیلی گشنه ام! قراره یک مرغ بخرم، وقتی خریدم، بهش میگم تخم کنه تا برات نیمرو درست کنم!
۲۲ بهمن ما که ترکوندیم شما رو نمی دونم؟!
گربه هم ترس داره؟؟؟
من که هر وقت گربه می بینم میگم پیشی بیا منو بخور ولی نمی دونم چرا فرار می کنه؟!
……………..
سلام؛
مثل همیشه زیبا و نکته سنج چقدر دقیق. کاش مسئولین از این خواهر زاده شما یاد بگیرند. گاه عوام شعورشان از برخی خواص بیشتر است.
راستی چه خواهرزاده های نازی دارین. خدا حفظشون کنه برای خودش و حضرت ماه.
التماس دعا آقای قدیانی…
بچه کوسه رو خوب اومدی حسین جون.
ﺳﻼﻡ.
ﺣﺴﯿﻦ ﻗﺪﯾﺎﻧﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺟﯿﻎ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ؟!
کلیپ زیبای سلام من به مدینه با صدای حاج عبدالرضا هلالی به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع) تقدیم به همه عاشقان اهل البیت
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=7691
بازتاب: «صالحه» از گربه نمی ترسد
سلام
بعد از روزها پیگیری مطالب شما اولین باره که میخوام نظر بدم، چون احساس می کنم لازمه؛ برامم فرقی نمی کنه که این نظر علنی بشه یا نه؛ ولی خود آقای قدیانی حتما بخونن. ابتدا به رسم دین و ادب و اخلاق -که این روزها در سطح جامعه مون کیمیاست- از قلم شیوای ایشون که گویای ناگفته های ذهنی ماست تشکر می کنم. اما در مورد عکس صالحه و فاطمه نکته ای ذهنم رو مشغول میکنه که نگفتنش رو صحیح نمی دونم؛ آقای قدیانی شما فرزند شهید بزرگواری هستید و داعیه دار خون شهدا (آقای … من تایپیست نیستم، نمی دونمم علامت تعجب رو با کدوم دکمه می تونم بذارم اما اگر برای شما ظواهر و علائم از اصل کلام مهمتر است، می تونید متن را منتشر نکنید یا حذفش کنید، مهم اینه که من در پیشگاه الهی رسالتمو انجام داده ام) و بر مبنای وصیت همان عزیزان همیشه زنده می گویم که حجاب و به خصوص چادر حافظ اثر خون آنان هست؛ بنا به گفته خودتان فاطمه خانم ۱۱ سالش هست و (از خواهرزاده ۹ ساله من و باقی خواهر زاده ها به شهدا نزدیکتر است البته از نظر نسب نه در نزد خداوند) ۲ سال است که از مکلف بودنش می گذرد؛ اما به برترین حجاب مزین نیستند. آقای قدیانی این روزها سیاست با دین و دنیای ما پیوند خورده است ولی نه آنقدری که به خاطرش آخرتمان را بر باد دهیم. امام (ره) اگر از هیچ چیز جز خدا نمی ترسیدند به خاطر توجهشان به جزئیات و اولویت هایی بود که حتی به ذهن همعصرانشان هم خطور نمی کرد (اولویت با قانون الهی است در برابر سیاست). من با مشغله ای که داشتم تمامی نظرات دوستان را مطالعه کردم تا ببینم فردی این نکته را متذکر می شود، اما…….
در عکس فاطمه جان چادری که دیده نمی شود هیچ، موهایشان هم پیداست، روزانه x نفر به مطالب شما سر می زنند و این عکس رو می بینند، خواهرانه عرض می کنم هر چه زودتر این عکس را اصلاح یا حذف بفرمایید، تا پیام زینب کبری و برارادرانش را در کربلای ۱-۲-۳-۴-۵……… رسانده باشید.
حسین آقا قلم من به شیوایی شما نیست اما امیدوارم در میان این علامت های وضع شده حسن نیت خودم را رسانده باشم، ان شاءالله
در پایان هم دوست دارم به آقای … تذکر بدهم که اگر هزاران هزار نفر هم همزمان خواننده مطالب باشند، همگی فدایی راه حضرتش هستیم نه مرید حاج حسین و قلمشان(علامت تعجب)
خواهش می کنم (با اجازه آقای قدیانی) اگر خواستید این پیام را در دید همه بگذارید بدون هیچ سانسور و فیلتر و ویرایش باشد مثل قلم سرخ حاج حسین
در پناه خدا زیر سایه حضرت مهدی و نایب بر حقش باشید…
با سلام:
از تذکر م.خ کلی حال کردم که ما به خودمان هم رحم نمی کنیم و اشتباه را خیلی زود گوشزد می کنیم؛ حال قدیانی باشد یا کسانی که ظاهرا حجاب دارند، اما رفتار نشان می دهد که خیلی عریان عمل می کنند، مثلا همین چند روز پیش گفتند؛ طرف رفت اوین من که کلی لذت بردم، ولی روز بعد شنیدم با تامین آزاد شده، کلی حالم گرفته شد……….
هر چی از همرزم رسد درد دارد اما، بی خیال…
شما که دنبال انجام رسالت در پیشگاه الهی هستید، ای کاش خودتان لحاظ می کردید و پیام تان را خصوصی بیان می نمودید و اتفاقا باید برایتان فرق می کرد و مهم می بود که علنی نباشد که همه تاکید دین به آراستگی اندرز به پنهانی بیان کردنش است.
…………………
…………
سلام داش حسین؛
عالی بود. احسنت به این همه بصیرت …
وقتی قبح گناه ریخته شود دیگر کاری نمی توانی بکنی. وقتی آقایان تو خانه نشینی و جاهای دیگه فقط آقا را سپر بلا کردند و با تکرار حرف های آقا و عمل به خواسته خود به قول یکی از کامنت ها باید منتظر بدتر از این ها باشیم؛ ولی بدانند رهبری حکیم داریم که اونا غافلند.
چشم وا کن احد آیینه عبرت شدو رفت
دشمن باخته، بر جنگ مسلط شد و رفت
آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود
داد و بیداد برادر، که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست
یک به یک در ملا عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانی و فلانی رفتند
همه رفتند غمی نیست علی می ماند
جای سالم به تنش نیست ولی می ماند
مرد مولاست که تا لحظه آخر مانده
دشمن از کشتن او خسته شده وا مانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند
جگر همزه اگر داشت کسی می ماند
مرد آنست که تا لحظه آخر مانده
دشمن از کشتن او خسته شده در مانده
مرد آنست که سر تا قدمش غرق به خون
آنچنانی که علی از احد آمد بیرون
و …
شعر از سید حمید رضا برقعی
ممنون…………….
سلام؛
لینک به لینک می گشتم سایت های ارزشی رو!
طولانی، خسته کننده و سخت، که فقط ۲ تا مثل خودشون می فهمن.
ولی شما جالب می نویسی… خدا قوت
میو……………
گربه رو عشقه
خسته نباشی؛
دمت گرم
خیلی حال کردم، مخصوصا با بند هفتم.
دختری هستم ۱۵ ساله؛ زمان جنگ را ندیدم ولی دو عموی مادرم شهید شده اند. یکی کلا مفقود شده. درسته که جنگی ندیدم، ولی می دونم شماها چه کارای بزرگی کردین. این وطن من به مردانی چون شما افتخار می کند. اول خدا بعدم به خاطر شجاعت شماست که ما راحت و آزاد زندگی می کنیم. از شما یه خواهش دارم. لطفا برام یه نصیحتی بکنید. حرفای شما خیلی به دلم نشست. به نظر من شما یه پدر خوبی هستین برای دخترایی مثل من.
سلام؛ یه سوال دارم!
به نظر شما آقای احمدی نژاد از اولش این جور بود یا جاه و مقام این جوریش کرد؟
البته شما که علم غیب ندارید ولی با توجه به اوایل و شواهد و قراین موجود چی فکر می کنید؟
یعنی امکان داره رئیس جمهور آینده هم اولش با نیت خوب بیاد و بعد کار رو خراب کنه؟!
باید برای کسایی که با نیت خوب میان برا خدمت دعا کنیم که تو این بین شیطونه گولشون نزنه!
آفرین
چقدر این مطلب خوب بود؛ با اینکه چند سال گذشته، ولی باز هم…