گزارش سال ۹۱
درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
برف نامه گدوک
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
- بایگانی: یسار
آشتی
– هنوز قهری؟!…
«پیامک علی به محمود» 🙂
- بایگانی: یسار
جمهور، جمهور، جمهور
تقدیم به نائب بقیه الله الاعظم، علمدار عباس نگهدار انقلاب اسلامی، رهبر مقتدر امت اسلام؛ امام خامنه ای

یک: خدا قوت باید گفت به این ملت. متن، حضور عظیم مردم بود و به یمن این حماسه بزرگ، فعلا می توان از برخی حواشی صرف نظر کرد. یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ هوشمندانه ترین پاسخ به «تحریم هوشمند» بود. دیروز خیلی چیزها معلوم شد. معلوم شد مردم نیز به تاسی از رهبرشان همچنان انقلابی اند. معلوم شد فرزندان انقلاب، هرگز دیپلمات نشده اند که «مبارزه» را فدای «مذاکره» کنند. معلوم شد بصیرت ملت، هم از فتنه های سیاسی بزرگ تر است، هم از فتنه های اقتصادی. معلوم شد نگرانی مردم از گرانی، معطوف به ندانم کاری بعضی دست اندرکاران است، نه اصل نظام. معلوم شد از نظر مردم، مشکلات معیشتی، متاثر از ایستادگی پای آرمان ها نیست. معلوم شد قوای ۳ گانه به ویژه قوه مجریه باید برای این مردم خدایی، بیش از اینها کار کنند. معلوم شد «جمهور» از «رئیس جمهور» جلوتر است. معلوم شد کلاس جمهور از کلاس بی کلاس رئیس جمهور بالاتر است. معلوم شد سخنران اصلی مراسم، شعارهای ملت شهید پرور است، نه حرف های یکی به نعل و یکی به میخ. معلوم شد «بهار انقلابی ها» تکراری نیست، بلکه «بهارنمایی» تکراری است. معلوم شد ملت و ولایت به هم می آیند؛ دولت و مجلس باید خود را به این منظومه برسانند. معلوم شد «وحدت ملی» ذاتی این مردم است. معلوم شد برای این ملت، احدی نمی تواند دایه مهربان تر از مادر باشد. معلوم شد رعیت زاده نمی تواند حامی اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی باشد. معلوم شد کلاس رعیت، از کلاس منیت، از کلاس بی کلاس رعیت نمایی، بالاتر است. معلوم شد این مردم از نسخه پیچی های «وحدت ملی» و «انتخابات آزادانه» بی نیازند. معلوم شد فتنه و انحراف هر ۲ با هم، از سرو بلندبالای ملت ایران، کوتاه ترند. معلوم شد «وحدت» برای این ملت، فریضه است… و معلوم شد چرا «اختلاف افکنی تا روز انتخابات، خیانت است»؟!
دو: ۲۲ بهمن ۹۱ دشمن فهمید در مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، قبل از قوای ۳ گانه، حتی قبل از نیروهای نظامی، با آحاد ملتی طرف است که انقلاب و اسلام و امام و جمهوری اسلامی و «آقا» را مال خود می دانند. اصلا مهم نیست چند سال از ۲۲ بهمن ۵۷ گذشته باشد. مهم این است که دشمن در نبرد با جمهوری اسلامی، در وهله اول با بسیجیان خامنه ای طرف است. نه با رئیس جمهور، بلکه با جمهور. من به دشمن حق می دهم اگر روی شعارهای جمهور، بیش از سخنان تکراری رئیس جمهور، حساب باز کند. از ورای همین محاسبه، نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ، بهتر درک می شود.
سه: ۲۲ بهمن ۹۱ نشان داد حتی اگر دست تفرقه و اختلاف افکنی از آستین فلان سر قوا بیرون آید، باز هم «نشاط ملی» ملت ایران صدمه نمی بیند. دعوای این و آن، البته مردم را ناراحت می کند، لیکن ما نشاط ملی خود را نه از مجلس گرفته ایم، نه از دولت. نشاط ملی ما محصول خودباوری است که آنهم از صدقه سر انقلاب/ جمهوری اسلامی به وجود آمده. در ورای اختلاف افکنی، چرا مردم به شعب ابیطالب برگردند؟! اختلاف افکنان را پس می زنند. (اما نه با اقدام اختلاف افکنانه!) چرا نشاط ملی خود را خراب کنند؟! دست رد به سینه تفرقه می زنند. (اما نه با اقدام تفرقه انگیزانه!) چرا دنبال جبهه های سیاسی حرکت کنند؟! از جبهه ولایت فقیه پشتیبانی می کنند. (اما نه با منیت، که با بصیرت!)
چهار: حفظ حماسه ۲۲ بهمن ۹۱ از خود این حماسه، مهم تر است. مراقب باید بود؛
چهار/ ۱: دعوای این و آن نباید وجه المصالحه رفتار ناصواب و گفتار ناثواب شود. مقابله با بعضی بداخلاقی ها نباید خود همراه با بداخلاقی های دیگر شود. مبارزه با برخی اختلاف افکنی ها نباید خود باعث تفرقه شود. این، عمل به فرامین ولی امر نیست؛ هم سویی با خط اختلاف و خطر تفرقه است. آیا عمل وحدت شکنانه، آنهم در یوم الله ۲۲ بهمن، مقابله با اختلاف است یا هم صدایی با اختلاف؟! و آیا نباید دست مسموم انحراف و فتنه را در بعضی اختلاف افکنی ها متوجه شد؟!
چهار/ ۲: یکی دانستن سهم طرفین دعوا به شیوه کاریکاتوری، یا از آن بدتر، قائل شدن حق بیشتر برای طرف خاطی تر، اولا؛ دور زدن فریضه وحدت است، ثانیا؛ به گستاخی فزون تر اعوان و انصار انحراف منجر می شود. ظاهرا عده ای با مفهوم مقدس وحدت نیز کاسبی می کنند. به ایشان می گویی؛ علی لاریجانی و قالیباف؟! می گویند؛ عدالت و ولایت!! اما همین که می گویی؛ محمود احمدی نژاد؟! می گویند؛ فرود آرام دولت و وحدت!! هنر این جماعت، باج دادن بی مرز به «بهارنمایان» است. مع الاسف ایشان آنقدر که هوای دولت را دارند، هوای انقلاب اسلامی ۳۰۰ هزار شهید را ندارند!! به راستی، بحث ولایت و وحدت است یا کاسبی؟! لاریجانی «۱۱ روز خانه نشینی» کرد یا قالیباف سخن از «بن بست نظام» گفت؟! و آیا جز این است که بعضی جبهه های ناپایدار سیاسی، دوست می دارند ما به ازای حزب الله مظلوم، با عرض معذرت، کمی تا قسمتی «خریت» باشد، نه «بصیرت»؟!
چهار/ ۳: باید هوشیار بود. مبادا دعوای فلانی و بهمانی، سبب شود در مقام قضاوت درباره کلیت مسئولان شریف نظام، مرتکب جفا شویم. این درست که دوست و دشمن، جمهوری اسلامی را به «ملت» می شناسند، اما مسئولان نیز برایند همین جمهوری اسلامی اند. از جمله مسئولان جمهوری نازنین اسلامی، شهید مصطفی احمدی روشن است. او که فقط «نخبه هسته ای» نبود! شهید حسن طهرانی مقدم است. او که فقط «نخبه موشکی» نبود! الحمدلله شمار کثیری از دست اندرکاران نظام، ادامه دهنده راه شهدا هستند. جز این بود، «آقا» شرایط امروز ما را هرگز «خیبری و بدری» توصیف نمی کردند.
پنج: یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ مقدمه مناسبی برای انتخابات خرداد ۹۲ خواهد بود؛ ان شاء الله. مردمی که فردا به این و آن رای خواهند داد، دیروز با حضرت سیدعلی، بیعتی تاریخی و بی مثال کردند. قدر مسلم هر دولت و هر رئیس جمهوری، اگر بخواهد خودش را از اصل ۲۲ بهمن بزرگ تر بداند، از همین ملت شهید پرور، تودهنی سختی خواهد خورد. از همین منظر، «۲۲ بهمن ۹۱» عطر «۹ دی ۸۸» می دهد. «بهار» زنده تر از آن است که «زنده باد بهار» بخواهد. آقای سر قوه! لطف می کنی اگر کلاس بهار را پایین نیاوری. شما کجا و بهار کجا؟! ظاهر شما کجا و ظاهر بهار کجا؟! باطن شما کجا و باطن بهار کجا؟!… بعضی ها از صدقه سر همین ملت و همین ولایت و همین انقلاب و همین ۲۲ بهمن، «شکوفه» زده اند؛ اینک شکوفه خود را از شکوفایی کل بهار، بزرگ تر می بینند! شکوفه انقلاب… نیک اگر بنگری، ملت است. هر که کوفه بازی درآورد، سیلی می خورد.
*** *** ***
با این مردم بیدار، انقلاب اسلامی برای دفاع، به تنها چیزی که نیاز ندارد، خواب است. من نیز در این سالیان روزنامه نگاری، اگر چه زیاد «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره»، اما هرگز مایل نبوده و نیستم درونی دلم را بیرون بریزم. با این همه…
– ایام فتنه ۸۸ دوست و همسنگر پدرم، حاج اصغر آبخضر می گفت: «دیشب خواب پدرت را دیدم. همان لباس خاکی جبهه تنش بود. همان «یا زیارت یا شهادت». طبقه چندم ساختمانی بودیم. از پنجره، درگیری های خیابان را نشان اکبر دادم و گفتم: «آخر این معرکه چه می شود؟!» عکس روی دیوار را نشانم داد و گفت: «با وجود این مرد، انقلاب اسلامی از پس همه فتنه های ریز و درشت قبل از ظهور برمی آید. ما شهدا، هوای این مرد را داریم. مثل امام، دوستش می داریم. ما به کنار، «علمدار کربلا» هم عجیب هوای این مرد را دارد. عجیب دوست می دارد این مرد را. هر وقت شما می گویید؛ «ابالفضل علمدار! خامنه ای نگهدار»، سقای عاشورا به همه ما شهدا آماده باش می دهد».
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
– چند شب پیش، مادربزرگم، خواب «آقا» را دیده بود… به «آقا» گفتم: «ما که از دور، دستی بر آتش داریم و همه چیز را نمی دانیم، فقط با چند خبر، این همه قلب مان می گیرد، این همه آه می کشیم، این همه غصه می خوریم. شما چگونه تحمل می کنید این حجم انبوه اخبار را؟! این همه غم و اندوه را چگونه تدبیر می کنید؟!» «آقا» لبخندی زدند و عکس روی دیوار را نشانم دادند.
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
********* *********
آهای مسئولان! مانیفست ما همچنان همان سرود «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره» است… حتی خواب ما سرشار از بیداری است… مانیفست ما این است؛ «در جنگ با دشمن، ننگه که سازش کرد…».
وطن امروز/ ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
این اجنبی پرستان بی جنبه
۱: خبرنگاران، بعضا به بهانه «انتقاد»، که حق مسلم خود می دانند، توهین می کنند، تهمت می زنند، غیبت می کنند، فحش می دهند، اذهان عمومی را تشویش می کنند و دروغ می گویند. آیا چون ما خود روزنامه نگاریم، می توانیم کتمان کنیم که لااقل بخشی از جامعه خبری، بی هیچ رحمی به صغیر و کبیر، «تقوای رسانه ای» را قربانی اصول بی اصول ژورنالیسم می کنند؟! البته امیر قلعه نویی آدم با شرفی است، و الا «اجنبی پرستی»، فقط مال ۲ دقیقه بعضی خبرنگاران محترم است!
۲: قطعا «اجنبی پرست» حرف بسیار گل درشتی است، اما قلعه نویی، سالی یک بار، درشتی می کند و خبرنگاران، بعضا هر روز! باور کنیم؛ چیزی که اینقدر «روادارانه» عوض دارد، گله ندارد! شکایت و دادگاه و خشم و «آهای مدعی العموم! چه نشسته ای که ژنرال، از گل نازک تر خطاب مان کرد»، ندارد! اگر نقد، خوب است، چه اشکالی دارد یک بار هم امیرخان، پشت خبرنگاران را کیسه بکشد؟! و حتی اگر نقد همراه با اهانت هم سازنده است، -آن طور که عده ای اعتقاد دارند!- چه عیبی دارد حالا یک «اجنبی پرست»؟!
۳: اما بیاییم و فرض کنیم در جامعه خبری ما هیچ اجنبی پرستی وجود نداشته باشد. لااقل به امیر قلعه نویی نمی توان خرده گرفت، چرا که این همه خبرنگاران علیه او راست و دروغ را بهم می بافند، یک بار هم امیرخان چنین کرده! این همه بعضی خبرنگاران، سرمربی آبی ها را مسخره کرده اند؛ در ازای این همه استهزا، گمانم یک «اجنبی پرست»، این حرف ها را نداشته باشد! معفو است! یک سو، امیر قلعه نویی بی ادبیات است، سوی دیگر، جماعتی مبادی آداب و منادی ادب! حتما معفو است!! واقعا مانده ام؛ خبرنگارانی که این همه توصیه به «جنبه» می کنند، صبر و تحمل و بردباری خودشان کجا رفته؟! پس بیاییم و بی خود، برای خبرنگارانی که گاه اجنبی را می پرستند، شان عصمت و تنزه نتراشیم. «اجنبی پرست»، نه شاخ دارد، نه دم! اجنبی پرستی در پوشش شغل خبرنگاری نیز!
۴: اجنبی پرستی، استعاره ای از غاز بودن همیشگی مرغ همسایه، نزد شماری از اصحاب رسانه است! و الا آنکه بخواهد مانوئل ژوزه (بدترین مربی تاریخ پرسپولیس به حیث آمار) را بپرستد، بیش از آنکه «اجنبی پرست» باشد، «احمق» است! جناب کی روش هم با این کارنامه مثال زدنی (!؟) جایی برای پرستش باقی نگذاشته! آنی درنگ کنید؛ اگر یک مربی وطنی، ترجیحا حمید استیلی، نتایج نیم فصل اول پرسپولیس را می گرفت، چگونه با شلاق بعضی خبرنگاران بدرقه می شد؟! مانوئل ژوزه اما چون اروپایی است، حتی با بدترین نتایج ممکن نیز باید محترمانه نقد شود! به سلابه کشیده نشود، مسخره نشود، به هیچ برنامه زنده و احیانا زننده ای نیاید و پاسخگوی افکار عمومی نباشد! از ورای مقایسه رفتاری که با حمید استیلی و مانوئل ژوزه شد، آیا نمی توان نتیجه گرفت؛ شغل بعضی خبرنگاران، نه شغل شریف خبرنگاری، بلکه شغل کثیف اجنبی پرستی است؟! و از ورای مقایسه رفتاری که با امیر قلعه نویی و کارلوس کی روش شد، آیا نباید به موفق ترین مربی لیگ برتر ایران حق داد که بعضی خبرنگاران را اجنبی پرست بخواند؟! قلعه نویی زمان هدایت تیم ملی، بدون هیچ باختی، و فقط به خاطر حذف در ضربات پنالتی مقابل کره جنوبی، مرد و مردانه به «۹۰» رفت و در لفافه نقد کارشناسانه، همه رقم ناسزا و استهزا را متحمل شد، اینک اما جناب شومن، چند ماه بعد از باخت کارلوس خان کی روش به تیم های رده چندمی لبنان و ازبکستان، برای ۴ تا نقد محترمانه، محرمانه به آپارتمان مرد پرتغالی می رود، تا از او رخصت بگیرد!! آیا امیر قلعه نویی هم اینقدر نجیبانه نقد شد؟! جالب است؛ دوره کنونی، به سبب قرعه آسوده، تا الان باید از صعود تیم ملی به جام جهانی مطمئن می شدیم، لیکن باز هم کاسه «چه کنم، چه کنم» دست گرفته ایم! کارلوس کی روش اما به جای عذرخواهی، ژست طلبکارانه می گیرد و از کیفیت پایین لیگ ایران گله می کند!! و چرا نکند؟! او خوب می داند تا چه حد اجنبی پرست اند شماری از اصحاب رسانه. قلعه نویی بود، تا الان جایش را به مربی دیگری داده بود، مایلی کهن هم بود، همین طور. سر دراز دارد قصه اجنبی پرستی… آنقدر دور و دراز که هرگز مجید جلالی، رنگ صندلی تیم ملی را به خود نمی بیند. دربی، شهرآورد بی خودی بود، اما نه بی خودتر از بازی تیم ملی مقابل لبنان و ازبکستان!! و الحق که در قیاس با تیم ملی کی روش، دربی سرافرازانه ای داشتیم! واقعا اگر قرار به این نتایج تیم ملی بود، چه ضرورتی داشت پول زبان بسته مملکت را در جیب مربیان اجنبی بریزیم؟! که برای ۲ تا نقد یواشکی هم، دیگر مجبور نباشیم راهی خانه طرف شویم!! آری، ما هم خبرنگار اجنبی پرست داریم، هم خبرنگاران اجنبی پرستی که از رئیس شومن شان خط می گیرند!
۵: امیر قلعه نویی به «کلهم» می گوید «کل یوم»، «کربکندی» را «گربه کندی» صدا می زند، و به «ذوب آهن» می گوید «ذبّ آهن»! جز اینها سوتی دیگر امیرخان چیست؟! قلعه نویی اما با نام خدا سخن می گوید، هنگام پیروزی و شکست، اهل بیت را فراموش نمی کند، قم و جمکران و زیارت امام زاده آقا علی عباسش ترک نمی شود، وقت قهرمانی، نماز شکر می خواند، در برهه های مختلف، وطن دوستی خود را ثابت کرده، و آمار فتوحاتش با اینکه از تعداد لیگ برتر ما بیشتر است، لیکن هنگام باخت، از نقد و توهین و تهمت، فرار نمی کند. خوب یا بد، نه فقط سطح لیگ برتر ما، از سطح تیم ملی، بالاتر است، بلکه سطح موفق ترین مربی این مرز و بوم نیز از سطح بعضی خبرنگاران مثلا وطنی، بالاتر است. امیر قلعه نویی با این همه رکورد، قطعا از سر خبرنگارنماهای اجنبی پرست، زیاد هم هست، گیرم ملاک ما کوچینگ ژنرال باشد در روز دربی!
۶: سوتی دادن و چند کلمه را پس و پیش خواندن، برای یک مربی فوتبال تجربی که اغلب عمرش در زمین خاکی های جنوب شهر سپری شده، عیب نیست. عیب آن است که عده ای اجنبی پرست، مدعی جامعه مظلوم خبرنگاری شده اند. همان کسانی که فردا در زردنامه های شان خواهند نوشت؛ «موفقیت پرسپولیس، بیشتر به خاطر بگوویچ است تا یحیی گل محمدی»! همان کسانی که امروز می نویسند؛ «کارلوس کی روش از ظرف فوتبال ما بزرگ تر است»! همان کسانی که دیروز نوشتند؛ «مربی گری تیم ملی برای قلعه نویی، لقمه گنده تر از دهان بود»! لقمه گنده تر از دهان اما «لقمه خبرنگاری» است، برای جماعت اجنبی پرست!
*** *** ***
همه به امیر قلعه نویی، یک تشکر درست و حسابی بدهکاریم. ژنرال، شاید بی آنکه خود بخواهد ثابت کرد؛ اجنبی پرستی، هنوز آنقدر بد و مذموم هست که حتی صدای اجنبی پرست ها را هم درمی آورد… نشان به نشان خواب آشفته بعضی ها، قبح اجنبی پرستی در این دیار هرگز نریخته! ممنون گل پسر نازی آباد… بعد از تشر تو، حالا راحت تر از کارلوس مغرور انتقاد می کنند، حتی بعضی ها!
وطن امروز/ ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
جذب حداکثری؛ آری، اما…
چه بهتر که مطلع پلاک امروز را مزین به حدیثی از امام حسن عسکری (ع) کنم؛ «مومن برای مومن، برکت، و برای کافر، اتمام حجت است». «تحف العقول، صفحه ۴۹۸»
*** *** ***
یک: گاهی که بعضی رجل سن و سال دار سیاست، بیش از حد از در صلح و صفا وارد می شوند، صدای آرمان خواهان جامعه به نشانه اعتراض بلند می شود؛ «چرا می خواهید به فتنه گران تخفیف بی خود دهید؟!» موسپیدان اما مخلص جواب شان این است؛ «جذب حداکثری».
دو: جذب حداکثری اگر چه شرط عقل است، لیکن تاکید «آقا» روی این مفهوم، اهمیت آن را مضاعف می کند. با این همه، از بعضی عناصر سیاسی باید سئوالاتی پرسید؛
دو/ ۱: آیا سوژه جذب حداکثری فقط خواص سیاسی اند؟! اگر نه، پس چرا در باب جذب حداکثری، آنقدر که به جذب چند فتنه گر دانه درشت توجه می شود، کوششی برای جذب توده هایی که ذهن شان پر از معماهای بی جواب است، نمی شود؟! آیا رواست که حتی درباره جذب حداکثری نیز شاهد تبعیض باشیم؟!
دو/ ۲: صرف نظر از بحث خواص و عوام، آیا جذب حداکثری به معنای تنها گذاشتن مفاهیم عالیه است؟! آیا ما حق داریم به گونه ای بر مدار جذب حداکثری حرکت کنیم که در ازای جذب فرضی چند فتنه گر عذرخواه، مفاهیمی از قبیل عدالت، مبارزه، پایداری، ایستادگی، آرمان خواهی و… دچار انزوا شوند؟! آیا جذب کردن چند عنصر ناراحت، ارزش چنین خسران بزرگی را دارد؟!
دو/ ۳: قطعا عده ای استثنا وجود دارند که جذب حداکثری شامل حال شان نمی شود. یعنی رفتار و گفتارشان آنقدر وقیحانه و رذیلانه است که لیاقت ورود به سفینه انقلاب اسلامی را ندارند. این جماعت سوژه دفع حداقلی اند. سئوال من از بعضی عناصر سیاسی این است؛ مشخصا و به طور مصداقی بفرمایید احیانا چه کسانی از چارچوب جذب حداکثری به تعریف شما، خارج اند؟! و آیا اصلا قائل به مفهوم دفع حداقلی هستید؟!
دو/ ۴: مراد از گفتمان جذب حداکثری چیست؟! جذب ما به فتنه گران؟! یا جذب فتنه گران توبه کننده به ما؟! آیا هدف از جذب حداکثری فقط و فقط احیای فریضه «شتر دیدی، ندیدی» است؟! آیا کمی آنها باید کوتاه بیایند، و کمی بیشتر از آنها، ما؟!
دو/ ۵: اگر حتی بصیرت، بنا به تعبیر حکیمانه رهبرمان آفت دارد و آفتش «غرور» است؛ آفات جذب حداکثری چیست؟! و اگر جذب حداکثری، بد و نارس و شل و ول و افراطی و تفریطی انجام شود، چه مضراتی خواهد داشت؟!
دو/ ۶: اگر جذب حداکثری را نادرست انجام دهیم و نتیجه اش، احیای مجدد فتنه و سران فتنه باشد، کار عاقلانه ای است؟! هیچ دقت کرده ایم که متاثر از سیاست جذب حداکثری، اصحاب انقلاب قرار است بیشتر شوند یا زبان عناصر ضد انقلاب، درازتر؟!
سه: شگفتا! واقعا شگفتا از روی اصحاب فتنه… این روزها گاهی که رسانه های زنجیره ای را دنبال می کنم، آنچه زیاد می بینم عناوینی از این دست است؛ «تغییر لحن آقای عسکراولادی کافی نیست!»، «ایشان باید رویه اش را نیز تغییر دهد!»، «عسکراولادی باید از اصول گرایان بخواهد که بابت رفتار و گفتارشان، از مردم و اصلاح طلبان معذرت خواهی کنند!»، «ما از سخنان ایشان استقبال می کنیم، اما شرکت در انتخابات، حقی نیست که عسکراولادی و عسکراولادی ها بخواهند به ما بدهند یا ندهند!» و…
چهار: بگذارید وارد مصادیق شوم، تا بیشتر معلوم شود وقتی جذب حداکثری، افراطی انجام می شود، چه نتیجه ای در پی دارد. جناب رسانه ملی وقتی دوربین صدا و سیما را کیلومترها آن طرف تر از جذب حداکثری، مقابل سرکار خانم معصومه ابتکار قرار می دهد، (به عنوان نماینده قشر دانشجو!) باید هم این گونه محصول اش را ببیند که عضو شورای شهر تهران، برود با فلان رسانه گفت و گو کند و بگوید؛ «تمام مولفه های زن مسلمان در حجاب، خلاصه نمی شود!… رویکرد پهلوی اول، بهبود زندگی مردم بود!… نفوذ تفکر امام بر اساس تحولاتی بود که دکتر شریعتی پایه گذاری کرد!…». معصومه ابتکار اگر چه در فتنه ۸۸ تا اوایل سال ۸۹ عمدتا در دفاع از فتنه و فتنه گران موضع می گرفت، اما پس از آن مقطع، ترجیح داد کارنامه خود را بیش از این تیره و تار نکند. مع الاسف صدا و سیما با کاریکاتور کشیدن از مفهوم جذب حداکثری، زبان سرکار خانم را باز کرد! حالا عضو شورای شهر تهران به دفاع از مهندس و شیخ اکتفا نمی کند! حجاب را می زند! از رضاخان دفاع می کند! به امام اهانت می کند! و البته مقصر چنین سخنان گل درشتی در وهله اول، همان رسانه ای است که مفت و مجانی دوربین خود را در اختیار اعوان و انصار فتنه می گذارد. من از شمای خواننده سئوال می پرسم؛ آیا به چنین رویه ای می گویند «جذب حداکثری»؟!
*** *** ***
عالیجنابان با تجربه تر از ما! ای کسانی که بیش از ما سرد و گرم سیاست را چشیده اید! موسپیدان! فداییان جذب حداکثری! آنی درنگ کنید که اگر فتنه به ثمر رسیده بود، اگر نقشه سران فتنه گرفته بود، اگر خون شهید غلام کبیری و ذوالعلی نبود، آیا باز هم مجال داشتید این همه بی قاعده بر طبل جذب حداکثری بکوبید؟! آیا اصلا قائل به این هستید که فتنه ۸۸ سران فتنه ای هم داشت؟! و آیا فکر نمی کنید اهل و عیال فتنه، بازگشت به نظام را، نه برای رجوع دوباره به آغوش پر مهر ولایت فقیه، بلکه برای اتمام کار نیمه تمام شان در فتنه ۸۸ می خواهند؟! این را من نمی گویم به خدا! خودشان می نویسند که «برای رسیدن به مقصود اصلاحات، تنها راه باقی مانده، استفاده از فرصت انتخابات است».
آقایان! این جماعت هر وقت نوشت «اصلاحات»، منظورش «براندازی نظام ۳۰۰ هزار شهید» بود. هنوز هم شک دارید؟!
جوان/ ۲ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
بحران «مالی» و «بحران مالی»
امریکا که قرار بود بعد از کشتن بن لادن، جل و پلاس سربازان خود را از افغانستان جمع کند، ظاهرا بیرون بیا نیست! اما حضور نظامی یانکی ها چه رهاوردی برای همسایه شرقی ما داشته؟! صلح، آرامش، سازندگی، امنیت، رفاه و اشتغال؟! یا کشت و کشتار، کشت بیشتر تریاک، رشد بیشتر قاچاق و فربه شدن بیشتر طالبان؟! کم و بیش وضعیت همسایه غربی نیز بر همین منوال است. در عراق، تروریست های سلفی، دقیقا همان کاری را انجام می دهند، که طالبان در دیار افغان. اگر دیروز، صدام در زندان های بغداد، خاندان حکیم و صدر را وحشیانه می کشت، امروز در عراق، صبحی به شام نمی رسد، الا اینکه از چندین جای مختلف، اخبار اقدامات تروریستی مخابره شود. البته در عراق، ظاهرا، امریکایی ها حضور نظامی ندارند، اما تروریست ها خیال امریکا را بابت ناامن کردن بین النهرین، و دامن زدن به اختلافات قومی و تفاوت های مذهبی جمع کرده اند. واقعا تلخ است آنچه این روزها در عراق می گذرد؛ جنوب عراق محل جولان انگلیسی هایی است که بوی نفت بصره به مشام شان خوش نشسته. شمال عراق تبدیل به پاتوق شرکت های چند ملیتی شده که اغلب صهیونیستی اند. جبهه استکبار اصلا بدش نمی آید در شمال عراق، شمال غرب ایران، و جنوب ترکیه، به بهانه استقلال قوم کرد، از یک «اسرائیل جدید» پرده برداری کند. مرکز عراق هم هر روز شاهد تلفات سنگین ناشی از ترورهای بی وقفه است. واقعیت این است که این روزها در عراق، غرب اندازه صدها صدام کار می کند! در چنین منظومه ای باید دید که چه کار سختی دارد دولت نوری مالکی. و چقدر باید اهل تشیع و تسنن عراق هوشیار باشند که عراق در دام نقشه های تفرقه افکنانه نیفتد. قصه سوریه هم اگر چه کمی حادتر، زیرمجموعه همین ماجراست. اگر در سرزمین های اسلامی، رد پای غرب را درست ببینی، سرمنزلی جز ناامنی و اغتشاش ندارد. آن از افغانستان، آن از عراق، این هم از سوریه. اینک اما فرانسه هم مشخصا وارد گود شده تا به بهانه های واهی، مالی را دوباره تسخیر کند. مالی برخلاف کشورهای همسایه اش، نفت و گازی بی مانند دارد و موقعیتی ممتاز. آیا شما باور می کنید قصد فرانسه از لشکرکشی به مالی، مقابله با فلان گروهک شورشی، یا استقرار دموکراسی باشد؟! امریکا در افغانستان و عراق، چه گلی به سر مردم غرب آسیا زد که حالا فرانسه خاطرخواه صلح و آرامش مردم شمال آفریقا شده؟!
*** *** ***
دنیای استکبار در گذر از جنگ نرم، دوباره به این سوی و آن سوی، لشکرکشی فیزیکی می کند! «استکبار» باز هم بوی «استعمار» گرفته! روزگاری که خیلی هم دور نیست، جبهه غرب فکر می کرد با یک «کلیک» یا «فشار یک دکمه» یا «اینترنت» و «فضای مجازی»، بازی عالم را به سود خویش تمام می کند! و از دنیای به این بزرگی، «دهکده جهانی» می سازد! خودش هم می شود کدخدای جهان! کدخدا که چه عرض کنم؛ خدای جهان! جبهه استکبار البته توهم زده بود! و اینک دوباره مجبور است برگردد به همان روزگاری که اگر جایی، کشوری، منطقه ای را می خواست، لاجرم باید زحمت لشکرکشی و هزینه های سرسام آور نظامی را متحمل می شد! چند سال پیش شاید احدی فکر نمی کرد؛ فرانسه برای چند بشکه نفت بیشتر یا چند لوله گاز مفت، به کشور مالی لشکرکشی کند! دقت کنید؛ این اتفاق در اوایل سال «۲۰۱۳ میلادی» رخ داده! و باز هم دقت کنید؛ فرانسه «ناپلئون بناپارت» ندارد، بلکه فقط در یک قلم، کارخانه ماشین سازی «رنو» ۷۵۰۰ کارگر اخراجی دارد! ندید معلوم است؛ بحران «مالی» هم به «بحران مالی فرانسه» اضافه خواهد شد! غرب اگر با لشکرکشی نظامی می توانست کدخدای جهان شود، قرن گذشته میلادی، قرن بهتری بود! و غرب اگر با یک کلیک می توانست خدای جهان شود، لشکرکشی نظامی نمی کرد! راستی، کدام کدخدا اینقدر بدهکار و بدبخت؟! ندید معلوم است شعار فردای مردم معترض فرانسه به اوضاع ریاضت اقتصادی… «بحران مالی» خودمان را حل کنید؛ «مالی» پیشکش!
جوان/ ۱ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
بسم الله …
وقتی با حنا و سدر و گودرز و شقایق و … کلا همه چی، آخرش جبهه پایداری بینوا را می زنی، این نوشته با همچین تیتر تابلویی، شرط می بندم که از همان اولش با نقد جبهه پایداری شروع می شود! حالا می بینیم …
رحم الله عمارا یوم اسلم، و رحم الله عمارا یوم قتل، و رحم الله عمارا یوم یبعث حیا…
ببینید، خط عمار را خط مستقیم مى گویند. به نظر من، عمار هنوز هم ناشناخته است. عمار یاسر را خود ماها هم درست نمى شناسیم. عمار یاسر، یک حجت قاطعه الهى است. من در زندگى امیرالمؤمنین علیه السلام که نگاه می کردم؛ دیدم هیچ کس مثل عمار یاسر نیست، یعنى از صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله، هیچ کس نقش عمار یاسر را در طول این مدت نداشت. آنان زنده نماندند؛ ولى ایشان حیات با برکتش ادامه پیدا کرد. هر وقت براى امیرالمؤمنین علیه السلام یک مشکل ذهنى در مورد اصحاب پیش آمد؛ یعنى در یک گوشه شبهه اى پیدا شد، زبان این مرد، مثل سیف قاطع جلو رفت و قضیه را حل کرد…
“امام خامنه ای”
۴۱۳* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر گاه دو موضوع به عمار عرضه میشود تا یکی از آن دو را برگزیند، او حتماً آن را که در رشد و صلاح نقش بیشتری دارد، بر میگزیند.
از سر تا قدم عمار مملو از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او آمیخته است…
(الغدیر، ج۹، ص ۲۵_ الدرجات الرفیعه ص ۲۵۸)
دست بوس همه عمار های این انقلاب و امام خامنه ای هم هستیم …
بی صبرانه منتظرم …
سلام
این یعنی تا ساعتی دیگر آیا؟
این یعنی تا دقایقی دیگر آیا؟
این یعنی تا روزهای دیگر آیا؟
در هر حال ما منتظریم حتما.
عسگر اولادی: هاشمی مانند نخ تسبیح است!!!!!!!!
آخه من چی بگم به این مرد. مگه مجبوری حرف بزنی ….
عمار، عمار است…
زبیر هم، زبیر است…
طلحه هم، طلحه…
حق، حق است و باطل، باطل.
هاشمی، بیشتر به طناب پوسیده می ماند، تا نخ تسبیح!
آها داشت یادم می رفت! برای اولین بار اولین کامنت قطعه رو من نوشتم.
جا داره به خودم، سید احمد و برادر هنرمند استاد حاج حسین قدیانی تبریک بگم…!!!
ای بابا…
من که دیگه گول شما رو نمی خورم!
اون وقتی که می نوشتین تا دقایقی دیگر ۲۴ ساعت بعد آپ می کردین… وای به الان که نوشتین به زودی! 🙂
ترجمه عبارت “به زودی” در وبلاگ قطعه ۲۶:
باش تا به روز شه!!
امیدوارم زودتر آماده شود متن؛
کنجکاوم برای خواندنش!
کاش یه بار مسابقه اش کنید این عنوان ها را!
مثلا عنوان رو بگید بچه ها هم بحدسن(!) موضوع متن چیه. یا حتی بگید یه متن با عنوان شما بنویسن اونوقت به نزدیک ترین متن یه جایزه بدید. جایزه هم می تونه مثلا یه سفر حج باشه!!
پیشنهاد خوبیه ها!!
اصلا همین الان موافقاش دست ها بالا.
عطشان؛
قبلا چند بار پیش آمده که بچه ها حدس بزنند موضوع متن را از روی “تیتر”؛ اما معمولا حدس ها زیاد درست از آب در نمی آید، چون متن های حسین قدیانی قابل پیش بینی نیست!
رفقا؛
مشکلی برای باز کردن سایت ندارید؟
اینترنت پرسرعتم قطعه ۲۶ را باز نمی کند.
کسی چنین مشکل ندارد الان؟!
آقا سید
من تسلیمم. چون خودم هم جزء همین بچه هستم که هیچ وقت نتونستم حدس درستی بزنم.
ولی باز هم به جایزش می ارزه ها! از من گفتن.
آقا سید! بنده با همون اینترنت عهد قلقلک میرزا کانکت میشم ولی مشکلی ندارم.
البته خدارو شکر!
می خواین شما هم امتحان کنید.
این متن گمانم یک جورهایی مرتبط باشد با دیدار آقا و دست اندرکاران جشنواره مردمی فیلم عمار.
من دیروز و پریروز برای ورود به قطعه مشکل داشتم. با اینترنت پرسرعت باز می شد اما خیلی به کندی…
سلام! 🙂
عمر و عاص، عمر و عاص است…
سلاله؛
با توجه به شناختی که من از نویسنده قطعه ۲۶ دارم، بعید می دانم به دیدار مذکور ربطی داشته باشد…
“عمار، عمار است”
پایدار است
بر مرامش استوار است
بصیر است
در شجاعت بی نظیر است
صبور است
با ولایت جفت و جور است
پرخروش است
امر رهبر را به گوش است
اهل درد است
به وقتش مرد میدان نبرد است
حدید است
هم او که حافظ خون شهید است
باوجود است
به معنی، مظهر ایثار و جود است
یارِ یار است
زمان فتنه بین بس هوشیار است
“عمار، عمار است”
شلوار (گفت و شنود)
گفت: تا همین چند هفته قبل گروه های ضد انقلاب و اصحاب فتنه در سایت ها و رسانه های خود می نوشتند، فساد کلان بانکی زیر سر خود نظام است و عوامل آن هرگز محاکمه و مجازات نمی شوند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: بعد از شروع محاکمات، گفتند؛ این دادگاه نمایشی است و نتیجه ای ندارد. ولی حالا که مجرمان به اعدام و حبس ابد و زندان های طویل المدت محکوم شده اند، همین رسانه ها می گویند آنها مجرم نیستند بلکه افرادی هستند که درپی شکوفایی اقتصادی بودند!
گفتم: تقصیر آمریکا و اسرائیل است که شلوار اپوزیسیون را برعکس پای آنها کرده است.
گفت: یعنی چی؟ چطور مگه؟!
گفتم: بچه ای شلوارش را برعکس پوشیده بود و مادرش می گفت؛ ذلیل مرده! بالاخره معلوم نیست داری میای یا داری میری؟!
عمار، عمار است، یعنی عمار همیشه توی صراط مستقیم بود.
عمار ۷۶ با عمار ۸۴ و ۸۸ یکی بود. دوگانه سوز نبود!
نمک بخوره، نمکدون بشکنه نبود. نه خیلی “بهار” باز بود! نه تو مه پرسه می زد!
عمار همیشه کنار رهبرش بود. خلاصه عمار، عمار بود.
حسین قدیانی: دوستان محترم! کامنت های تان لطفا تا هنگام به روز شدن متن، یادتان باشد…
اوه اوه اوه!
چی بشه این متن!!!
این که داداش گفت، یعنی یک خبرهایی هست!
اینجوری که شما نوشتی “یادتان باشد” یه لحظه حس اصحاب کهفی بهم
دست داد!
سلام به همگی، من که عمار شناس نیستم! پس فعلا همین.
جناب سینا؛
گفتین که “عسگر اولادی: هاشمی مانند نخ تسبیح است!!!!!!!!”
اگه اشتباه نکنم قبلا شنیده بودم امامت نخ تسبیح تمام این هستی است (ولایت) جل الخالق به این حرفها، آخه کدام تسبیح؟ آهان شاید التزامِ پیوستن عده ای همشکل هم عقیده خودش!
عسگراولادی حالش خوب نیست، یک چیزهایی می گوید برای خودش!
شما به دل نگیرید!
آقا سید؛
من نفهمیدم این جمله یعنی چی؛ “حسین قدیانی: دوستان محترم! کامنت های تان لطفا تا هنگام به روز شدن متن، یادتان باشد…”
اگر هاشمی، نخ تسبیح است، پس می شود گفت:
قالیباف، اسکلت بتون نظام است!
لاریجانی ها، برادران نظامند!
حداد، قفسه کتابخانه نظام است!
محسن رضایی، نقش سجاده نظام است!
احمدی نژاد، رکاب انگشتر نظام است!
اسفندیار، حرز امام جواد نظام است!
کروبی، و ان یکاد نظام است!
خاتمی، کفاره نظام است!
حسین شریعتمداری، نوستراداموس نظام است.
صبا؛
یعنی: یادتون باشه دیگه!!!
به نظرتون چند روز دیگه متن جدید به سایت اضافه میشه؟!
خب وقتی کامنت بگذاریم؛ یادمان هم برود، دوباره می خوانیم، یادمان می آید دیگر!
مگر این که منظور جناب قدیانی این باشد که کامنت های تان را در حافظه نگه دارید و بعد از به روز شدن متن بگذارید!
اصلا بگو، تو حالا همه چیزی رو فهمیدی که می خواهی، حتما سر از این جمله در بیاوری!!
به قول آذرخش؛ والا
احمدرضا؛
به زودی اضافه میشه…!
(به سبک سیداحمد!)
http://ir2up.ir/up19/b0e13613165331.jpg
http://ir2up.ir/up19/b0e13613165332.jpg
نیم ساعت گذشته از نیمه شب
به به… ممنون صبا!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
جناب قدیانی با سلام؛
چند سال قبل که به سایت شما سر می زدم دلسوخته متون زیبای شما می شدم و مدتها اشک می ریختم. اما امروز بعد از مدتها که آمدم دلم به حال خودت سوخت که دینت را به دنیای کیهان و حسین شریعتمداری فروخته ای. و باید تامل کنی که چگونه به اینجا رسیده ای. نمی دانی که منظور احمدی نژاد از ربیع الانام چیست و یا شعار زنده باد بهار را در چه موردی می گوید؟ وای به حال تو و امثال تو که یک نسیم آرام هم به هر جهتی که دلش خواست حرکتت می دهد. امیدوارم عاقبت به خیر شوی!
چرا هیچ کس به این قسمت صحبت آقایم، مولایم، سرورم، امامم، توجه نمیکند.
گریه دارد، به صاحب الزمان قسم، گریه دارد.
من به شما عرض بکنم جوانها! “آن روزى که ‘ما نیستیم’ و شما هستید”، بدانید آن روز ملت ایران وضعش، افقش، زندگى مادى و معنوىاش، به مراتب از امروز بهتر خواهد بود. حرکت ملت ایران به سمت روشنى است، افق ها روشن است. ما یک قدرى باید مراقب خودمان باشیم.
سلام؛
این سخنرانی را از دست ندهید.
حاج حسینی دیگر از نوع فدایی واقعا یکی از تئورسین های ولایی است. به قول داش حسین ((دیدم که میگم))
عمار؛ عمار است……
http://www.jahannews.com/vdcefw8w7jh8foi.b9bj.html
منم برای لحظه ای حس کردم شاید راجع به جشنواره عمار و دیدارشون با حضرت ماه هست که سید احمد بزرگوار گفتن احتمالش خیلی کمه.
بعدش هم که داداش حسین به نوعی، کاملا نامحسوس، تهدیدمون کردن راجع به کامنت ها و حدس زدنامون، پس ناچاریم چشم انتظار متن بمونیم و بمونیم.
با اجازه صاحب قطعه و باقی عزیزان
“جناب محمد”
“امیدوارم عاقبت به خیر شوی!”
کاری به صحبت ها و تهمت هایی که به قول جنابتان، به جناب قدیانی نسبت دادی، ندارم.
اما اخوی؛ یکم یواشتر. کجا با این عجله. از ائمه و بزرگان دینمون یاد نگرفتیم که هر موقع خواستیم دعا کنیم خودمون رو مجزا ندونیم؟!
پس من جمله شما رو تکمیل میکنم:
********************
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
********************
انا لله و انا الیه الراجعون…
حضرت آیت الله خوشوقت به ملکوت اعلی پیوست…
آقا سید احمد…
واقعا اگه تحریم شدم، خوب بهم بگو که منم وقت نذارم برای تایپ کردن با این دست کندم.
فکر کنم این حق من باشه.
امام صادق علیه السلام:
اگر به من بگویند شیعه علی دوست تر میدارم تا اینکه بگویند پسر علی.
خدا رحمت شون کنه…
صبا؛
فکر کنم منظور آقای قدیانی این باشه که شاید نظر ما بعد متن با قبلش تغییر بکنه. البته شاید منظور این باشه…
من که این جوری ام بعضی اوقات یه اتفاقی که میوفته یه فکری در موردش می کنم بعد میام اینجا می بینم تحلیل آقای قدیانی یه چیز دیگه بوده…
مخصوصاً اوایل که با قطعه آشنا شده بودم خیلی این حالت پیش میومد. الان کمتر!
اوایل که خیلی شناخت نداشتم؛ مطالبی که نمی فهمیدم یا یه حالتی شک داشتم، می رفتم تحقیق می کردم بعد متوجه می شدم دید خودم اشتباه بوده…
البته کامنتها و جواب هاش، خیلی کمک کرد تا یکم بیشتر عمیق بشیم تو مسائل!
خدا روحشون رو قرین رحمت کنه.
آیتالله صدیقی درباره نظر رهبر معظم انقلاب درخصوص جایگاه آیتالله خوشوقت گفت:
چند وقت قبل به همراه تعدادی از طلاب به خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم، حضرت آقا فرمودند تنها به علم و اراده خودتان تکیه نکنید طوفانها زیاد است و این طوفانها گاهی اوقات سخت میشود و در این طوفانها نمیتوانید خود را حفظ کنید و باید در این اوقات خودتان را به کسی و یا جایی وصل کنید که شما را حفظ کنند، بعد بنده به حضرت آقا گفتم از چه کسی استفاده کنیم؟ رهبر معظم انقلاب در پاسخ گفتند؛ در طوفان ها خود را به آیت الله خوشوقت وصل کنید.
آیت الله خوشوقت (رحمة الله علیه):
“مشکل اهل کوفه این بود که ایمانشان ضعیف بود. حضرت(ع) را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آن ها بی دین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچاره ها حتی قلوبشان با امام حسین(ع) بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند. ابن زیاد تهدید کرد و گفت شما را می کشم، دست می برم، پا می برم، در رفتند؛ ترسیدند. اگر کمی ایمانشان قوی بود و نترسیده بودند، به میدان می آمدند و شهید می شدند؛ همان طور که امام حسین(ع) با افتخار می رود در دل خطر. کوفیان اما این باور را نداشتند. گفتند تا چرخ زندگی مان می چرخد، تا مزاحمت مالی و جانی در کار نیست، در کنار اهل بیت(ع) هستیم. به همین خاطر وقتی دیدند اگر به طرف امام حسین(ع) بروند کشته می شوند، نرفتند.
جامعه ی کوفه، جامعه بی تقوایی بود. شیعه بودند، اما ضعف ایمان داشتند. به همین خاطر در وقت امتحان فرار کردند. این فرارشان به خاطر ضعف باور بود. اگر ایمان بالایی داشتند، به شهادت افتخار می کردند. اصلاً علت وقوع ماجرای کربلا بی دینی بود.”
سلام؛
خبر فوت آقای خوشوقت شوکه ام کرد. با رفتن هر کدام از این بزرگواران گویی برکت از کوی و برزن شهرمان رخت بر میبندد.
این نکته ای که داداش حسین گفتن فکر همه رو مشغول کرده به گمانم!
نکنه واقعا سفر حج رو جدی گرفتید؟ (ما راضی به زحمت شما نیستیم)
“یه غریبه”؛
من یکی شخصا نه تنها نمی خواهم به آن خط از بیانات آقا توجه کنم؛ حتی حاضر نیستم آن را بخوانم!! اصلا…! چطور دلتان می آید کامنت کنید!
ما در سایه ی مهتاب به طلوع خورشید می اندیشیم. افق روشن است. حرکت ملت به سمت روشنی ست. ما شاکر این انقلابیم. ما زیر نور ماه، تاریکی شب را به سمت طلوع طی می کنیم.
آن جمله را هم می گذارم به حساب این جمله ی عامیانه که بین خودمان رواج دارد وقتی می خواهیم از آینده بگوییم؛ “من مرده، تو زنده”! جز این هم نمی خواهم فکر کنم!! درست یا غلط.
کلا طرفدارای بهار، اهل افراط و تفریط هستند. مثلا الان آقای محمد
میگه: من دلسوخته متنهات بودم! و کلی اشک ریختم. الان میگه:
بی دین! خوب تو اگه دلسوخته ای، چرا الان دماغ سوخته ای؟؟
اگه منظورت از نسیم حسین شریعتمداریه، این نسیم یک عمریه که
جهتش ثابته، مثل بعضی ها، یکدفعه جهت عوض نمیکنه. من میدونم دیگه،
انتخابات ۹۲، ما با شما اسفندیاری ها به مشکل بر میخوریم، اساسی!
الان متن “من آمریکایی ام!” را خواندم.
فکر کنم! که نه، مطمئنم یه متن طوفانی دیگه از شما در راه است.
متنی که به احتمال زیاد سیاسی و به احتمال زیادتر انتقادیه.
امیدوارم این نوشته در این اوضاع ؟؟؟؟؟؟ راه گشا باشد برای قضاوت و تصمیم گیری.
این که علامت سوال گذاشتم برای اینه که نمی دونم، یعنی واقعا نمی دونم اسم این اوضاع رو چی میشه گذاشت.
با سلام به همه عزیزان بویژه آقای قدیانی عزیز
بنده حقیر ان شاالله تابع مطلق ولی فقیه رهبری معظم هستم و در انتخابات هم منتظر اشاره ایشان.
دلنوشته های آقای قدیانی که مرا به شدت تحت تاثیر قرار می داد مربوط به ماه محرم و حال و هوای آن روزها بود به خصوص در پایان ماه عزاداری. اما امروز می بینم جملاتی که را که توسط رئیس جمهور و منتسب به امام عصر (عج) بیان می شود توسط ایشان به تمسخر گرفته شده! متاسفانه مدتی قبل هم کاریکاتوری از حضرت یوسف (ع) در کیهان منتشر شد که هر کسی درکی از دین و رسول خدا و … داشت می باید ناراحت می شد. مگر ما مسلمانان به دلیل توهین هایی که به نبی مکرم اسلام (ص) در نشریات خارجی شد مدتها عزا نگرفتیم؟!! چه شد آن کار سخیف توسط یک مسلمان آنهم شیعه آنهم مدعی پیروی از ولایت فقیه انجام شد؟ بنده حقیر از آقای قدیانی خواهش می کنم به خاطر جذب مخاطب بیشتر تمسخر را ولو در مورد دشمن کنار بگذارند چه بسا خدای نخواسته در این حب و بغضها مقدسات ما مورد تمسخر قرار گیرد. ایشان سال ۸۸ هم در مورد آقای کروبی طنزی نوشته بودند که با وجود اینکه ما از کروبی و امثاله دل پرخونی داشتیم و داریم قابل قبول نبود. چرا که نتیجه آن طنز دیروز می شود تمسخر امروز مقدسات.
وفات حضرت معصومه (س) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ تسلیت باد…
http://uploadtak.com/images/a8693_karimimas9001.mp3
پ ن پ… عمار، یاسر است؟!
حضرت رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام، با هم اتحاد و اتصال دارند، بلکه همه نور واحدند، لذا انسان به هر کدام که متوسل شود، از دیگرى جواب مى گیرد…
“آیت الله بهجت”
تقدیم به قمی های قطعه…
۴۱۴* حضرت امام موسی کاظم علیه السلام:
بهشت داراى هشت درب است و یکى از آنها براى مردم قم است، و آنان در میان مردم سایر شهرها بهترین شیعیان ما هستند، خداوند ولایت ما را در طینت آنان قرار داد.
(بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۶)
خیلی دوست دارم این متن رو بخوانم.
حضرت آقا و آیت الله خوشوقت…
http://www.jahannews.com/vdcaienuy49n061.k5k4.html
سلام
جسارتا اگر مقدور است رنگ ستون های چپ و راست را تغییر دهید. خواندن متن سفید روی زمینه ی سیاه واقعا چشم را به درد می آورد. فونت کوچک نیز این مشکل را دامن می زند. ممنون
سلاله بزرگوار؛
ممنون.
فقط خدا کنه ما قمی ها شامل این فرمایش حضرت موسی بن جعفر (ع) باشیم.
۵۰۰۰ کلمه یعنی چند خط؟!
خب بابا بذارین دیگه… مگه نمی بینین ما خماریم؟!
یک مدینه دل (به جای گفت و شنود)
در سالروز رحلت کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه (س) که حوزه علمیه قم یعنی بزرگترین مرکز تشیع و کانون اصلی گسترش اسلام ناب محمدی(ص)، به سراسر جهان، از برکت وجود آن بزرگوار است، این ستون را به گزیده ای از سروده بلند یوسف رحیمی در رثای حضرتش اختصاص می دهیم؛
چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام، صبح من آغاز می شود
فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه
این جا دل شکسته سبب ساز می شود
کو چشم روشنی که ببیند در این حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز می شود
اعجاز توست، اینکه دلم یاکریم توست
قلب تپنده حرم قم، حریم توست
این جا بهشت دختر موسی بن جعفر(ع) است
از نفخه شهود و تجلی معطر است
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت
دارالعلوم مریم آل پیمبر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوی گل یاس می شود
اینجا حضور فاطمه احساس می شود
میشه دو سه هزار تاشو بزاری تا کمی از عطشمون کم شه؟ مُردیم از فضولی!
ممنون سلاله!
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس/ زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم/ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست/ که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
گاهی فکر می کنم؛ قم؛ نه آب داره، نه هوا و نه طبیعت زیبا. این همه مهاجر فقط به هوای این بانو و به عشق علم دین شان ترک دیار کردند.
هنوز بهار نیامده، هوای بهارنویسی های قشنگ داداش حسین را کرده ام…
یاد بهاریه های قطعه ۲۶ هم به خیر!
۵۰۰۰ تا؟ o_O
با این حساب به انتهای متن برسیم اولش رو یادمون می رود!
تنها ۱ نفر آنلاین که خودمانیم.
آهای تهرانی ها… لا مقام لکم… بعد آقای خوشوقت…
بیایید اینجا در پناه حضرت معصومه سلام الله علیها…
بیایید قم… امن ترین جا برای دین و دنیا در آخرالزمان…
ولی نه…
بمونید دور و بر آقا…
تموم ایران میگن بچه تهرون تکه
لابد عمار، عمار نیست؛
که ندای «این عمار؟!» هست!
ماشاءالله
فعالیت سیاسی از نگاه اخلاق و پاسخ به شبهه
“جلسات اخلاقی چه ارتباطی با مسائل سیاسی دارد؟”
را در وبسایت آی شلوغ بخوانید.
خماری نوشته های داداش حسینم دلنشینه!!
…………………
ذهنم را آماده می کنم برای اینکه هر نوع محلولی را برای این قضیه ی موها استفاده کنی، حتی شیمیایی اش را!!!
انشاالله خدا صبرش را می دهد!
یحتمل این بندگان خدا باید در آغوش کشند صامتین را تا رها شوند!
یاد و خاطره ی آیه الله خوشوقت گرامی باد. آیه الله آقا مجتبی تهرانی، مهمان نوازی بفرمایید…
.
فایل صوتی تسلیت حضرت آقا:
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/12/3/279942_835.mp3
مردانی که حکم اعدام فرزندان خود را امضاء کردند
http://sandiskhor.blog.ir/
همچنان چشم انتظاریم!
الَلهُمَ صَلِ عَلَى نُورِکَ و سِراجِکَ, وَوَلیِ وَلیِکَ, وَوَصِیِ وَصَیِکَ, وَحُجَتِکَ عَلى خَلقِکَ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا بنتَ رَسُولِ اللهِ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أمیرِ الْمُؤمِنینَ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحَسَن وَالحُسَیْنِ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِ اللهِ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا اُختَ وَلِیِ اللهِ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا عَمَةَ وَلِیِ اللهِ, الَسَلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مُوسَ بْنِ جَعْفَرٍ, وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.
حاج احمد! خودت نگاه کن دیگر!
این همه سخنران هیچ کدامش تو نیستی.
این همه جبهه در هیچ کدامش تو نیستی.
بی تو ما «این عمار» شنیدیم باز هم از علی.
برخیز! «انتهای افق» تو را می خواند.
صورت روزگار، سیلی تو را می خواهد.
شعاع آفتاب باید شهادت تو را تایید کند.
باید بلند شوی و سینه خیزمان کنی گرد صبحگاه ظهور…
جناب فرمانده! سخت می گذرد به ما! نیستی، نیستی، نیستی!
بعد از «آقا» هیچ مقامی بالاتر از تو نمی شناسم. نیست، گشته ام.
http://www.ghadiany.ir/?p=15268
…و به همراه همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد
باد یک نامهء بی واژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد
به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد
چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
دشت هم از نفس چادر او گل می چید
چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید
باور این سفر از درک من و ما دور است
شاعرانه غزلی راهی “بیت النور” است
آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید
که اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسید
عاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسید
ماند تا آینهء مادر دنیا باشد
حرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد
صبح شب می شد و شب نیز سحر هفده روز
چشم او چشمه ای از خون جگر هفده روز
بین سجاده، ولی چشم به در هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز
روز و شب پلک ترش روضه مرتب می خواند
شک ندارم که فقط روضهء زینب می خواند…
عملیات خیبر در ساعت ۲۱:۳۰ روز ۳ اسفند ۱۳۶۲ با رمز یا رسول الله آغاز شد.
یاد شهدای مجنون، هورالعظیم، طلائیه تا ابد جاویدان!
شادی روح شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
جناب قدیانی!
حالا اگه این متن ۴۹۹۹ کلمه هم شد ما قبول داریما!
این همه زجر می کشی که حتما بشه ۵۰۰۰ کلمه به خدا راضی نیستیم
نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
سالروز ارتحال ابوالشهیدین، حضرت آیه الله سید مهدی عبادی (رحمه الله علیه) عمّاری از سلاله ی پاک زهرای اطهر (س) امام جمعه ی فقید و دوست داشتنی مشهد مقدس، تسلیت باد…
بی ربط:
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟ چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟ به شانه کشیدی غم سینه اش را؟ و یا چون بقیه تو سربار یاری…
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSp0S_UGntZRMzZvad9HTo0cNfM1sMBbAZHmV0ggzAB10L_uX80Ng
سلام؛
دیدم یکی منو صدا کرد، گفتم بیام عرض ادبی کنم به جمیع دوستان. 🙂
خسته شدیم از بس چک کردیم.
پس این نون خشخاش ما چی شد؟
منتظریم…
سلام!
جناب محمد: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا…
حیفه خودت رو از دعای عاقبت به خیری جدا کردی!!!
بی صبرانه منتظر متن “عمار عمار است” هستم. چرا دل آدمو آب می کنید؟؟؟ سه روزه عنوان گذاشتید به زودی! نمیگید مردم کار و کاسبی دارن؟
درود! اینقدر نذاشتید، کلمه هاشم شمردید! بذارید دیگه…
کــــــــــــــــــف کردم دیگه …
پس این متن کی منتشر میشه ؟
این متن ۵۰۰۰ هزار کلمه ای رو اگه با نظراتش حساب کنی میشه چند تا؟؟؟
به نظرم به بیست سی هزار برسه… نه؟؟؟
متن آشتی با ۶ کلمه که خیلی چسبید. چه شود این متن با ۵۰۰۰ کلمه؟!!
راستی حواسها حتما به این موضوع جمع باشد:
http://www.farsnews.com/media.php?nn=13911204000266
Imam Khamenei’s Perspective on the definition of Middle East
ما خاورمیانه نیستیم
کلیپی زیبا از شبکه نصر درباره فرمایشات امام خامنه ای درباره خاورمیانه
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=7773
ﻣﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺴﺖ!
نه از متن خبریه، نه از مبصر، نه از داداش … و نه از غروب جمعه …………………
وقتی حزب اللهی ها تروریست پرورش می دهند
http://ingholt.ir
نمردیم و معنی به زودی رو هم فهمیدیم! البته هر چی می گذره بیشتر هم می فهمیم.
گذشته از شوخی من دارم کم کم نگران می شم؛ کسی هیچ خبری نداره؟
۴۱۶* رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
آدم بردبار به پیامبرى نزدیک است…
(بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۰)
دوست گرامی زهرا خانوم؛
برای “به زودی” در قطعه هنوز دیر نشده!
سلام
صراط مستقیم راه راست نیست؛ بلکه راهی است که از میان افراط و تفریط میگذرد و آن همان اطاعت محض از تعالیم الهی و طی طریق بندگی است.
“آیت الله خوشوقت رحمة الله علیه”
دیدار دوباره مادر شهید شیرودی و پسر ارجمندش را به ایشان تبریک و وفاتش را به ملت شهید پرور تسلیت عرض می نمایم خدایش بیامرزد
خبر آمد، خبری در راه است…
امام خمینی(ره):
در طول تاریخ، مدعیان فضیلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دین بسیار بوده اند و هستند، لکن صاحبان فضایل و مجاهده و تعهد به حق و حقیقت در اقلیت اند و تنها در سختی هـا و گـرفـتـاری هـا و حـقگویی ها در مقابل قدرت های شیطانی است که مدعیان لاف زن از متعهدان بی سر و صدا و خالصان فداکار از مغشوشان ریاکار متمایز می شوند.
حسین قدیانی
واسه انتخابات نقشه داریم براتون بچه …………………..
حبیب الله عسگراولادی در مصاحبه با هفته نامه آدینه اظهار داشت: کسانی که سه دوره گفت وگوی مکتوب بنده با هفت اصلاح طلب را خوانده اند و مناظره با آقای شریعتمداری را در سیمای جمهوری اسلامی دیده اند و مطالب و مقالاتی را که در جراید در این موضوع رویت کرده اند، چنین داوری را نداشته باشند مواضع بنده کوچکترین زاویه ای با دیدگاه های مقام معظم رهبری در باب فتنه، فتنه گران و فتنه سازان ندارد و حتی اینجانب منتظر تذکر و تشری از جانب رهبری هم بودم که هنوز بحمدالله دریافت نکرده ام.
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شهدا!
آی شما که در اوجید!
از ما بیچارگان که در موجیم
دست گیری کنید.
خبر آمد عماری در راه است!
این ۳۱۳ عمار؟ و بعد اینَ اینَ…
“چشمها را باید شست”، اگر از دردمندای اطرافمون خبری نداریم، چطور انتظار داریم آقامون رو ببینیم؟؟!! برای همین هست که عماری نمی شناسم، و بعضا نمی شناسند!
لابد؛
خواستید بگید عمار پسر “یاسر” است، دیدید عمار نیست.
خواستید بگید عمار پسر “سمیه” است، دیدید عمار نیست.
خواستید بگید عمار از صحابه “پیامبر” است، دیدید عمار نیست.
نه، اینها همه هست و این همه عمار نیست. عمار عمار است!
سلام؛
حاجی مردیم ما از بس منتظر ماندیم…
بجنب پسر دیره…
چند روزه منتظر پست جدیدیم ولی اندر کف مانده ایم ما…
بجنب جانم بجنب…
متنی با ۵۰۰۰ «کامنت» به زودی در وبلاگ قطعه ۲۶ 🙂
طنز/ صف پسته و دیالوگهای احتمالی شب عید
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=151185
البر کامو هم تو این مدت مسخ رو نوشته بود!!!
زیر لفظی میخوای حاج حسین؟!
سکه هم گرونه آخه… 🙂
سلام
خداوند می فرماید “با زبانی دعا کنید که با آن زبان گناه نکرده باشید، تا اینکه دعاتون مستجاب بشه! یعنی بگید دیگران براتون دعا کنن. چون شما با اون زبون گناه نکردی”.
دوست عزیزی که پیام منو می خونی، خواهشا براحل مشکل من گلبرگ از طرف هر شهیدی که دوست داری، یه صلوات بفرست و ثوابشو تقدیم به امام زمان کن و ازشون بخواه مشکل سخت منو به لطفشون حل کنن!
ان شاالله من حقیر هم قابل باشم برا شمای فرستنده صلوات، دعا کنم!
بر محمد و آل محمد صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
…………………………
بابا مردیم از خماری……
یعنی واقعا ۵۰۰۰ کلمه نشده؟!!
دوستان محترم؛
از تاخیر به وجود آمده، عذرخواهی می کنیم… اگر کمی صبور باشید ان شاء الله متن طی روزهای آینده آپ خواهد شد.
دیوونه داداشی؛
آفرین… کامنت قشنگی بود!
بعضی دوستان عجب الفاظی استفاده می کنندها!!!!!!!
حاجی؛ یعنی خیلی مونده هنوز تا “به زودی”؟
حالا که این طور شد منم نظرم رو نمی نویسم تا شما بنویسید!
ولی یه سوال؟!
“ایــــن عــــــــــمــــــــار”؟؟؟
بعد از سه چهار روز تازه سید احمد آقا میگه طی روز های آینده…
اگر کمتر از ۵۰۰۰ کلمه بود، خودمو از پنجره میندازم بیرون…
گفته باشم داداش حسین قدیانی! خونم گردنت!
باید صبور بود، تا عمار شد!
۵۰۰۰ کلمه و صد ساعت سهل است، نه باید بیش از ۱۰۰۰۰۰۰ حرفِ واقعی در قلب داشته باشیم و منتظر هزاران ساعت…
***
شاید بی ربط:
استادی بهم می گفت: اگر به اندازه شمع هم تماما روشن باشی، شاید بتونی روزی نورافکن بشی، فقط روشن باش…
بی ربط :
مناجات زیبای حاج منصور ارضی
http://s2.picofile.com/file/7665958060/arzi_10.mp3.html
سرکاریم الان! خب چرا منتشرش نمی کنی حسین!
خوشم نمیاد قبل خوندن متن کامنت بزارم ولی این دفعه اینقدر دیر شد ماشاالله این همه کامنت…
گفتیم ما هم بگیم منتظریم رفقا فکر نکنن نیستیم!
یا علی
این چشم انتظاری هم عالمی داره ها.
.
.
.
اما العجل بقیه الله.
سکته (گفت و شنود)
گفت: اوباما در مصاحبه ای گفته است از بیماری ناگهانی هیلاری کلینتون و غش کردن و بستری شدن او به شدت ناراحت و نگران شدم.
گفتم: فلان فلان شده مثل آب خوردن دروغ میگه. اگر اینهمه برای هیلاری کلینتون اهمیت قائل بود، چرا از وزارت خارجه آمریکا برکنارش کرد؟!
گفت: راستی چرا؟! چون کلینتون بعد از مرخصی از بیمارستان گفته بود برای ادامه فعالیت آمادگی کامل دارم و پزشکان بر سلامت من تاکید کرده اند.
گفتم: به یارو گفتند؛ شریکت سکته ناقص کرده بود ولی حالش خوب شده. یارو با عصبانیت گفت؛ امان از دست این فلان فلان شده که هیچ کاری رو کامل انجام نمیده!
این شعر از عدم داشتن ارتباط به موضوع، رنج میبرد!
ز سلطان طلب کرد پیرى نژند
که ما را عطا کن مقامى بلند
به دارش کشیدند فى الحال و رَ
حم الله من یقرأ الفاتحه!
ابوالفضل زرویی نصرآباد
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=151219
این لینک را حتما باز کنید و بشنوید و بخوانید مرورش برای حزب الله واجب است
و پیش از خواندن آن هرکسی انگشت اشاره اش به سوی خودش باشد نه دیگری
“اینجا مزار من است!
در کوچه پس کوچه های اصفهان قدیمی
داشت باران می آمد
گل های رنگارنگ باغچه حیاط
مادر حاج حسین
حرف ها زد برای ما از «علمدار»
از بچگی های حسین خرازی، تا جانباز شدنش در خیبر
کربلای ۵
خاطرات روز تشییع
باز هم داشت باران می آمد
علمدار، «خطیب جبهه» بود
وقتی می خندید، دلم را می برد!
چشم هایش
دیوانه ام می کرد!
هنوز داشت باران می آمد
…
سردار!
جبهه ما، اما فقط و فقط همان جبهه شماست
جبهه دفاع از اصل انقلاب اسلامی
دست پیروزی های ما، فقط از آستین خالی شما بیرون آمده!
راستی! وقتی باران می بارد، دل ما بیشتر تنگ می شود برای شما. کاپشن آسمان، روی شانه باران، نقش تو را بر خاطره می زند؛ نشان به این نشان که دست دعای باران هم، بی نیاز از آستین است و بر این زمین تشنه، آزاد و رها می بارد…”
قطعه مقدس۲۶
———————————————————————————————
دلم تنگ شهیدان است هر شب!
با عرض سلام
انجمن انتخابات ایران افتتاح گردید.
فعالیت ها:
*آخرین اخبار کاندیداهای احتمالی
*مناظرات
*معرفی کاندیداها
*اخبار انتخابات
*یادداشت سیاسی
شما می توانید با عضویت در این انجمن آخرین اخبار مربوط به کاندیدای مورد حمایت خود را با دیگران به اشتراک بگذارید
همچنین می توانید با با کاربران دیگر به مناظره بپردازید .
انجمن انتخابات ایران
http://www.e92.ir
تجربه نشون داده متنهایی که فی البداهه می نویسی، خوشخوان تره
تا بخوای ۵۰۰ بار متن رو بازخوانی کنی و جزیی ترین ایراداتش رو برطرف کنی.
بعد ما هی می خونیم هی نمی گیریم. تو منظورت یه چیزه، ما یه برداشت دیگه
می کنیم. ریلکس باش! نطق سازمان ملل که نیست! دلنوشته. بعد با خودت
میگی خوب، این متن رو حاج آقا فلانی و فلانی هم میخونن. اکبرم میخونه.
ممد اینا هم میخونن. حاج حسین . آقا صفار و الباقی نیز، پس یه متن
سوپر دولوکس سخت خوان بنویسم، کرک و پر ملت بریزه!! ما هم که کلا نخود!
“و، در، از، با، به” این ها هم جز کلمه ها حساب می شن؟
هر چه بیشتر بگذره، کنجکاویمون برای خوندن این متن افزایش پیدا میکنه.
منتظر می مونیم!!
آقای قدیانی؛
چرا همش آدم رو منتظر میذارین….
بابا کچلمون کردی!!!
یحتمل عمارها کلا در حال تغییرند و نمی توان سوژه را جمع کرد!
آخر به قول یارو گفتنی؛ هر دم از این باغ بری می رسد.
یک سوال: کامنت قبلی نقطه چین میشه؟
بعضی از دوستان محترم!
صبر کنید و وقتی متن به روز شد، کامنت بگذارید.
دیگر شورش دارد در می آید!
از اینکه ما را در حد ایوب به حساب می آورید ممنونیییییییییییییییییییم
الکوفت! (گفت و شنود)
گفت: «م-ع» یکی از خبرنگاران فراری روزنامه های زنجیره ای که از آمریکا پناهندگی گرفته ادعا کرده است «من موفق شدم در ایالتی که ساکن هستم، نظر خیلی ها را به جنبش سبز جلب کنم»!
گفتم: باید این را هم می نوشت که در یکی از دانشگاه های همان ایالت وقتی خودش را مخالف جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد، تعدادی از دانشجویان آمریکایی او را هو کرده و یکی از آنها آب دهان به صورت او انداخته و گفته بود «اسرائیلی کثیف برو گمشو».
گفت: این را ننوشته ولی یکی از سایت های اپوزیسیون خطاب به او نوشته: خانم «م-ع» آمریکایی ها اصلا به ما محل نمی گذارند شاید شما جمع ایرانیان فراری را با مردم ایالت محل سکونت خود اشتباه گرفته اید؟
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو در دوبی وارد یک رستوران شد و گفت «الکباب» و گارسون برایش کباب آورد. گفت؛ الگوجه اضافه و یک سیخ گوجه برایش آوردند. با تعجب گفت؛ خوب شد زبون مردم دوبی رو بلدم! و گارسون گفت؛ فلان فلان شده، اگر من ایرانی نبودم، الکوفت هم برات نمی آوردند!
(سیداحمد میگوید:
۷ اسفند ۱۳۹۱ در t ۰۰:۱۸
بعضی از دوستان محترم!
صبر کنید و وقتی متن به روز شد، کامنت بگذارید.
دیگر شورش دارد در می آید!)
الان معلومه شما عصبانی شدین…. اما از دست کی خدا می دونه 🙂
درد دلی با افسران جنگ نرم
…………………………. به روزم…
جناب آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم
سلام علیکم. اینجانب نگار س… فرزند یک کارگر خدماتی هستم. حقوق پدر من حدود ۵۰۰ هزار تومان است. از سه ماه پیش اضافه کاری پدرم را قطع کرده اند و هنوز حقوق دی ماه ایشان را هم نداده اند.
جناب آقای رئیس جمهور، پدرم برای اینکه جلوی مادرم و من خجالت نکشد، به هر کاری که درآمد حلالی داشته باشد دست می زند اما باز هم شبها که به خانه برمی گردد، نگاهش را از من می دزدد تا شرمندگی را در چهره اش نبینیم. عقب افتادن حقوق از یکطرف و گرانی عجیب و غریب اجناس از طرف دیگر، فشار را بر او زیاد کرده و از حرفهایی که اخیرا می زند؛ می ترسم نتواند این فشارها را تحمل کند.
جناب آقای احمدی نژاد، اخیرا خواندم دولت برای برگزاری همایشی برای جوانان در بندر عباس، میلیاردها تومان پرداخت کرده است. چطور دولت برای همایش چند میلیاردی، پول دارد ولی برای حقوق عقب افتاده پدر مستضعف من پول ندارد؟
جناب آقای رئیس جمهور، امسال بخاطر وضع مالی پدرم، نتوانستم برای مدرسه مانتو بخرم و با مانتویی شدیدا کهنه که برایم تنگ هم شده به مدرسه می روم. هفته گذشته بچه های مدرسه ما برای بازدید از موزه به اردو رفتند و من برای اینکه پدرم را بخاطر نداشتن پول شرکت در اردو، خجالت ندهم، آن روز را به بهانه ای در خانه ماندم و تا شب گریه کردم. با وجودی که اشکهایم را از مادرم پنهان کردم ولی ایشان متوجه گریه ام شد و زیر لب مدیران شرکت پدرم و مسئولان بالاتر را نفرین کرد.
جناب آقای احمدی نژاد، من اهل نفرین کردن نیستم ولی شما را به امام زمان که اینقدر نامش را می برید قسم می دهم به وجدان خود مراجعه کنید و ببینید صرف بودجه میلیاردی برای همایش جوانان در بندر عباس واجب تر بوده است یا پرداخت حقوق عقب افتاده امثال پدر من؟
سلام
خوب شد نوشتید به زودی!
اگه در آینده ای نه چندان نزدیک می نوشتید، چی می شد؟
بچه ها اینا ما رو مظلوم گیر آوردن
ایستگاه ما رو گرفتن 🙂
حسین جان اگه آزاده نیستی لااقل وجدان کاری داشته باش!
سلام.
به روزم با:
“سبک زندگی + ۴۰پوستر”
فکر کنم الان مسئولین عزیزمون دچار استرس شده باشن؛ یعنی چی میخواد بنویسه؟!! [شکلک جویدن ناخن]
…………………………………
منتظریم همچنان…
ستاره (گفت و شنود)
گفت: ۱+۵ بعد از آنهمه ادعا درباره پیشنهاد جدید، همان پیشنهاد اجلاس بغداد را با یک دستکاری جزیی به ایران ارائه کرد.
گفتم: از اول هم معلوم بود که آنها قصد پایان دادن به چالش هسته ای با ایران را ندارند و از این چالش به عنوان یک اهرم برای تحریم ها استفاده می کنند.
گفت: با این حساب ادامه مذاکرات چه فایده ای دارد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو که آدم قالتاق و شارلاتانی بود به شریکش گفت؛ از این که با من شریک شده ای راضی هستی؟ شریکش گفت؛ ستاره ها را بشمار. یارو با ذوق زدگی پرسید؛ یعنی بی نهایت؟! و شریکش گفت؛ نه مردک! یعنی وقت تلف کردن!
سلام و خسته نباشید…
یه چیزی میخوام بگم یعنی بپرسم که شاید هیچ ربطی به مطالب نوشته شده نداره
اما ذهنمو درگیر خودش کرده
من فقط دنبال حقیقتم، یعنی حقایقی در مورد خانواده شهدای گرانقدرمون همت و باکری… این چیزایی که تو سایتای مختلف نوشته شده رو نمی خوام… یه چیزی میخوام که راضیم کنه، قانعم کنه… قبول چیزایی که تو سایتاس برام سخته… حقیقت رو می خوام و کسی بهتر از شما برای جواب دادن به سوالم پیدا نکردم. لطفا
ممنون
شما هنوزم همون داداش حسین بچه بسیجیایی
خدا قوت برادر
عمار، ماییم.
می گفتند اسکار سیاسی نیست!
واقعا ثابت شد که سیاسی نیست!!!
نه تنها اسکار سیاسی نیست، حتی…
“تحریم و تهدید و جنایت، سیاسی نیست. آژانس بین المللی انرژی هسته ای سیاسی نیست. سازمان ملل، سیاسی نیست.”
http://www.ghadiany.ir/?p=11411
…………
قطعه ۲۶ همیشه برای من با اشک و لبخند توامان همراه بوده؛
متن که فعلا در حد «به زودی» هست ولی با کامنت ها هم، میشه خندید و گریه کرد.
گربه (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: علیرضا نوری زاده که وابستگی خود به موساد را انکار نمی کند بعد از پخش مستند مثلث از تلویزیون و اعترافات زمانی در صفحه فیس بوک خود نوشته است؛ از دو سال قبل نسبت به زمانی مشکوک بودم!
گفت: پس چرا جیک و پک و همه روابط و اطلاعات سری خود را نزد او لو داده است؟!
گفتم: نوری زاده بعد از اعترافات مدحی هم می گفت؛ من از اول هم به او مشکوک بودم!
گفت: سایت صهیونیستی بالاترین خطاب به نوری زاده نوشته است؛ به جای اینهمه پز دادن درباره زرنگی خود، بهتر است رد پاهای خود را پاک کنی تا باعث آبروریزی اپوزیسیون نشوی!
گفتم: یارو به نوکراش می گفت؛ از اون گربه یاد بگیرید که بعد از دستشویی با زبونش خودشو پاک می کنه. یکی از نوکرها گفت؛ ارباب! دلمون میخواد که ما هم مثل اون گربه خودمونو پاک کنیم ولی زبونمون نمی رسه!
معنای به زودی را متوجه شدیم
سلام،
خدا رو شکر که تا فرصت کافی پیدا نکردیم، این متن هم آماده نمیشه، خیلی عالیه که به فکر هم سنگراتون هستید. 🙂
۴۱۹* حضرت امام محمد باقر علیه السلام:
کمال و بلکه همه ی کمال انسانی در سه چیز است:
دانا بودن در دین و احکام آن، شکیبا بودن در ناراحتی ها و مصائب و برنامه ریزی درست در اقتصاد زندگی .
(اصول کافی، ج۱، ص ۳۲)
دلخون؛
من می دونم از دستِ کیه!
بگم؟ بگم؟
خودت خواستی، از دستِ “دلخون” 😐
در مجالس ائمه و روضه اباعبد الله که می شینم آخرش فکر می کنم لااقل اهل جهنم نیستم!
ولی وقتی از قبیل این
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13911208000655
لینکها رو می بینم، جهنم رو جای خودم می دونم!
می بینید، چند دقیقه نگذشت لبخندم تبدیل به غم شد، ولی کجا غم و رنجِ اونها رو من حس می کنم؟
حتی اگه کافر بودن، قلبم به درد میومد! از گرسنگی، از گرسنگی توی دریا مردن!!!
چطوری درک کنم؟ بعضی دلشون برای کم خوردن سگهاشون یا حتی خراشِ پوستِ حیووناشون میسوزه ولی برای جون دادنِ آدمها نه!! حقوق بشر چیه؟ میشه برای ما و اونهایی که توی قایق بودن توضیح بدین؟
سلام…
خدا قوت…
دعوتید:
————————————————-
.:: تار های سیاست در سینمای غرب::.
http://fenjanegraphic.mihanblog.com/post/96
————————————————-
انتقاد و پیشنهاد هم فراموش نشه…
منتظریم…
یا علی
بسمک یا الله
نظر نمی گذاریم دلیل بر نخواندن قطعات قطعه نیست که هیچ، پیگیر بحث های کامنتی نیز هستیم!
القصه، دیدیم بحث ۵۰۰۰ کامنت است گفتیم عرض ادب و انتظاری کنیم به داداش حسین و متن در راه!
یا ستارالعیوب
همین براى انسان کافی است که خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همه احوال، مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه کارها و احوال خود، ناظر بداند.
“آیت الله بهجت”
تصمیم گرفتم اگه این مطلبتون رو زدید و سر کاری نبود یه تکبیر بلند بگم!!!
۴۲۰* حضرت امام محمد باقر علیه السلام:
هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است…
(جهاد النفس، ح۲۷۱)
نه پهلوون! از هیچی نترس! ما هنوز منتظریم… شما به کار خودت ادامه بده.
این کامنت من نیست. فقط تیتر اول صفحه اصلی است. ملاحظه بفرمائید:
«عمار، عمار است
به زودی…
دارم کچل می شم»
آزاداندیش؛
فکر کنم راست بگی! 🙁
شاید هم نه! 🙂
پارسال که دانشجو بودم و خوابگاهی، یه روز تو اتاق تنها بودم یکی از دوستام اومد و یه شیرینی خامه ای هم دستش بود داد بهم. پرسیدم این برا چی؟! با خوشحالی خاصی گفت روز امامت امام زمان!!!
از خوشحالی اون منم ذوق کردم گفتم امام زمان اومد، امامت هم کرد و من بی خبر؟!!!
هیچی دیگه می خواستم بگم مطلب شما هم آماده بشه همونقدر ذوق می کنم!!!
بی ربط:
عزیز قلب فاطمه
نظر نما به ما همه
که بی تو زندگی بس است
بیا نگار فاطمه
نیامدی و قلب من
پریده در هوای تو
شکسته سینه ی غمم
بیاد غصه های تو
بیا به داد ما برس
بزرگ ما همه تویی
قرار قلب مادرت
اشکت نگو برا منه
لبریز درد و ماتمه
ببخشمو صدام بزن
بگو که نوکر منه
یا ابن الحسن آقا بیا…
زهرا میگوید:
۶ اسفند ۱۳۹۱ در t ۱۹:۴۱
“و، در، از، با، به” این ها هم جز کلمه ها حساب می شن؟
سوال جالبی بود! کی مسئول شمردن کلمه هاست؟! من که حوصله ندارم هر کی شمرد و کم و زیاد بود بگه ما هم اعتراض کنیم!!!
امیدوارم دیگه شب عید توفیق خوندن این مطلب نصیبمون بشه …
بی ربط:
فقط منتظران مهدی تا آخر با خامنه ای خواهند ماند
آنها که با جنگ کنار کشیدند یاران صلح بودند
آنها که با تهاجم فرهنگی کنار کشیدند یاران ریا بودند
آنها که با تحریم کنار کشیدند یاران محتکر بودند
آنها که با فتنه کنار کشیدند یاران قدرت بودند
فقط مهدوی ها با سید علی می مانند
http://sangariha.com/i/attachments/1/1362078623570648_large.jpg
ای بابا!
“هر روز چند بار ضایع می شوم!”
هی میاییم و به در بسته می خوریم!
کتاب ها رو زودتر از متن ۵۰۰۰ کلمه ای نوشتید که!!
منتظریم.
ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ
بسم الله…
“شاید به یمن «این عمار»، سالیانی است که از «بی سیم بصیرت»، بیش از هر ندایی، ندای «عمار، عمار، عمار» شنیده می شود.”
همین چند جمله ارزشش رو داشت که چند روز منتظر باشیم… “بی سیم بصیرت”.
عالی!!
ندای «عمار، عمار، عمار» شنیده می شود…
کاش فراموش نکنیم عمار، اولین فرزند شهید اسلام است…
به به… چه شروعی!
خدایی یه دونه ای سالار!
چه با حال! “اولین فرزند شهید اسلام”
احتمالا جزو اولین کسایی بوده که با پتک “سهمیه” مورد نوازش واقع شده!
“آنجا که میان «حقیقت» و «مصلحت» دوگانگی به وجود می آید، کلید حل منازعه، دست «بصیرت» است. حقیقت که همیشه حقیقت است، اما برای فهم این مهم که کدام مصلحت، «مصلحت اسلام» است و کدام مصلحت، «منفعت این و آن»، باید از ترازوی بصیرت مدد گرفت. با این ترازو بهتر مشخص می شود که چرا امیرالمومنین، مصلحت اسلام را در اولویت قرار داد و گاه گاه حتی به خلفای غاصب حق خود، مشورت می داد.”
عالی… یعنی عالی ها!
“بصیرت از سویی همه مخلصین را دعوت می کند که «عمار» شوند، اما هر آنکه عمار نشد، اغیار نمی خواند.”
می خواستم بنویسم این متن، متن امروز است، اما دیدم متن فردا و فرداهای ماست!
ممنون داداش حسین……ارزشش رو داشت.
منتظر بقیه اش هم هستیم.
خدایا؛ فهم و درک این مطلب سخت را بر من آسان بفرما… آمین…
بسیار عالی………….خدا قوت
بسم الله
هر خط رو یکی شروع کنه بشماره، کم یا زیاد نباشه.
دوستان محترم؛
خواهش می کنم با کامنت های حاشیه ای که دیگر از حدش گذشته، سطح متن را پایین نیاورید.
برای نوشتن این متن، داداش حسین زحمت خیلی زیادی کشیده… لطفا خودتان رعایت کنید و در راستای متن، کامنت بگذارید.
بوسه! (گفت و شنود)
گفت: روزنامه آمریکایی واشنگتن پست نوشته است «زمان به نفع ایران در حرکت است و اوباما هنوز متوجه افول و ضعف پی درپی آمریکا نیست.»
گفتم: حرف حساب زده ولی منظورش چیه؟!
گفت: «جنیفر روبین» نویسنده صهیونیست این یادداشت نوشته است «در آمریکا رئیس جمهوری داریم که از شهروندان مالیات می گیرد ولی آن را به نفع ایران و به ضرر آمریکا مصرف می کند.»
گفتم: حالا این صهیونیست آمریکایی چرا اینجور جوش آورده و آمپرش پریده؟!
گفت: نوشته است؛ «هر روز برای آمریکا و اسرائیل یک مشکل پیش می آید و هنوز مشکل اولی تمام نشده، مشکل بعدی شروع می شود.»
گفتم: حیوونکی حق داره! یارو می گفت؛ ما بدبختی را بوسیدیم و کنار گذاشتیم ولی مگه ول می کنه، هی میره و برمی گرده میگه یه بوس دیگه بده!
سلام
بعد این همه چند روز آینده حالا هم که متن و گذاشتید کامل نیست!
آخه این چه کاریه!
بچه های قطعه که این همه صبر کردن، این یه روزم روش، تا شما کامل این متن زیبا رو می گذاشتید!
با عرض معذرت از این کارتون اصلا خوشم نیومد!
ضمنا متن تا اینجاش عالیه و بسیار قابل تامل!
یا علی
“عمار دنبال غرور نمی رود؛ متوجه «آفت بصیرت» هست…”
.
.
.
عجب!!!
تا اینجاش که عالی بود.
مثل همیشه.
خدا قوت اخوی.
الله اکبر که بالاخره زدید متن رو!
عاشق این متن های آموزشی تون هستم. چقدر خوندنش لذت داره. هر جا باشم همه ی کارهامو رها می کنم تا بتونم متن رو بخونم…
اما! حیف پای عمل که می رسه، “تیمور” از من نوعی جلوتره!
🙁
باز ما سانسور شدیم!
“بصیرت متوجه فرق میان مخلصین و مومنین و مسلمین هست.”
“کلید حل منازعه، دست «بصیرت» است.”
تا همین جا خیلی حرف ها و نکته ها داشت.
۴۲۱* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
عبرت گرفتن مداوم به بصیرت مى انجامد…
غفلت پیوسته، بصیرت را کور گرداند.
(غرر الحکم، ح۵۱۵۰_ شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۲)
“سیداحمد”
سلام مطمئنا یکی از دلایل صبر دوستان، برا این بوده که، متن دقیقا بشه ۵۰۰۰ کلمه.
اون کامنت هم که گذاشتم، برا این بود که بگم “الوعده وفا ”
ما متشکر آقای قدیانی هستیم، برا متنهای زیباشون.
ما شا الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم …………..
احسنت تبارک الله.
انصافاً ارزش انتظار بیش از این را نیز داشت.
ممنون.
عمار عمار است
یاسر یاسر است
و مهم تر از همه از دامن زن مرد به معراج می رود
سمیه سمیه است!
سلام
دست مریزاد
همیشه باید دعا کنیم “خدایا! توفیق شناخت تکلیف و عمل به تکلیف را به ما عنایت بفرما”.
و گر نه ممکن است امام حسین (ع) در حال جنگ باشد و نیاز به یاور داشته باشد و ما در محراب عبادت مشغول عبادت خودمان (و شاید به عبارتی هوای نفس خودمان) باشیم
اللهم ارزقنا بصیره…
بی ربط:
از نوع استجابت دعا زیر قبه اش فهمیده ام حسین همه اش فرق می کند…
http://static.niazerooz.com/Im/P/90/0415/Safe6344555130351.jpg
خدا کنه از قافله سیدالشهدا عقب نمونم…
کو متن؟!!!
یا علی!
“یکم: در جبهه های فتنه گون، بصیرت، منجی حق است.
دوم: آنجا که میان «حقیقت» و «مصلحت» دوگانگی به وجود می آید، کلید حل منازعه، دست «بصیرت» است.
سوم: در دعوای میان مخلص سازی و وحدت نیز، همان به که بصیرت حکم کند.
چهارم: اگر چه تمام زندگی جناب عمار بن یاسر درس بصیرت است، …اما شگفتا! … عملکرد جناب عمار در فتنه ای به اهمیت فتنه سقیفه، اولا در قیاس با کارنامه درخشان خودشان، ثانیا در مقایسه با جناب مقداد و جناب ابوذر و جناب سلمان، مورد سئوال است. …
نقل است که مقداد بن اسود در ماجرای سقیفه حتی بی اذن ابوتراب پلک هم نمی زد. البته دقت شود که به اقتضای زمان و مکان، داریم از ولایت پذیری سخن می رانیم، و الا بر ولایت پذیری مالک اشتر نیز نمی توان خرده گرفت؛ آنجا که جلوتر از مولای متقیان به خط زد و به در خیمه معاویه رسید. بسیجی وار به خط زدن، اگر بر مناط انضباط باشد و طبق قاعده فرماندهی، افراط نیست؛ شیوه قهری شیربچه های خیبر و بدر است.
پنجم: آدمی می تواند عمار باشد، حتی مصداق اولای بصیرت باشد، لیکن همه نمرات کارنامه اش دقیقا ۲۰ نباشد. به شرط جبران، آدمی می تواند در فتنه های بعدی، از فتنه قبلی کارنامه بهتری داشته باشد.
ششم: عمار برای دشمن، رجز بی خود نمی خواند. … البته عمار رجز دشمن را برای دوست نمی خواند! صف بندی ها را اشتباه نمی کرد. …رسم بصیرت از اسم بصیرت مهم تر است.
هفتم: یکشنبه کذایی در قم… کسانی که با عقاید حب و بغضی، از دیر به میدان آمده های فتنه، در اذهان هواداران شان، «دیو» ساخته اند، مقصرین دانه درشت آن حادثه تلخ اند.
هشتم: واقعا جریان اصول گرایی چند تا جبهه می خواهد؟! و چرا این تخریب وحدت را لااقل نمی کنیم به اسم منیت و غرور و قدرت انجام دهیم، نه عناوین مقدسی چون ولایت و بصیرت و عمار؟!
نهم: ملاک های ۴ گانه ساده زیستی، استکبار ستیزی، ولایت پذیری و عدالت محوری، همیشه و همیشه ملاک های محکمی برای رای دادن اند، لیکن … مدیریت دست بالا، صداقت، کارآمدی، فضای همدلی، اخلاق و… نیز در کنار ملاک های ۴ گانه، بسی مهم و اساسی اند.
***
دل این قلم می سوزد برای بصیرت.”
ماشالله آقای قدیانی…
متن طولانی بود اما ارزش دوبار خوندن رو داشت….
و هر وقت هم که آمد به نفع جبهه دوست، رفتار و گفتار بصیرت افزا ارائه داد، خطاب مولای متقیان را بر سرش آوار کنیم؛ «تو و دیگران برگردید که دیگر نیازى به شما ندارم…».
روی همین یک جمله چقدر باید فکر کنم… می نویسمش روی کاغذی، چندروزی دستم باشد…
پنجم، عشق بود…
هفتم، سخت…
عمار، عمار است…
“رسم بصیرت از اسم بصیرت مهم تر است”
ممنون آقای قدیانی..
خدا قوت..
هنگام فتن، «بی سیم بصیرت» را باید عماری به دوش گیرد که نه یک قدم از رهبرش پیشی گیرد و نه یک قدم عقب بماند؛ “تا اگر تیری آمد، سینه عمار، سپر حیدر کرار شود.”
واقعا این حلقه رو انقدر تنگ کردن که شاید به عاقبتش فکر نکنند که روزی این تنگی خودشون رو خفه میکنه!
عجب مساله قابل تاملی رو باز کردید.
یک مدت شما تحقیق کردید، حالا یک مدت من باید فکر کنم به زوایای مختلف آنچه خواندم. خیلی پند و عبرت هست در ماجرای نقل شده.
چه برکتی داشت آن «این عمار»!
“فتنه ۸۸ با همه ابعاد بزرگش، در برابر ام الفتن ماضیه محلی از اعراب ندارد. آقایان! حلقه ای که شما تنگش کرده اید، «اولین فرزند شهید اسلام» را هم پذیرا نیست، چه رسد به ما آخرین ها… بس کنید این بساط را. بس کنید! اگر «حزب اللهی و مومن» هستید، بس کنید!”
“اولین فرزند شهید اسلام، البته از «ارکان اربعه شیعه» است؛ سلمان و ابوذر و مقداد و عمار. مگر این ۴ تن را می توان از شیعه گرفت؟! ما هر چه از بصیرت داریم، مدیون تلاش ارکان شیعگی ماست.”
قسمت هفتم؛
یکی شان می گوید؛ «اگر من بودم، به جای پرتاب مهر، مجلس را ترک می کردم»!! “باقری لنکرانی”
دیگری می گوید؛ «اگر من بودم اصلا فلانی را برای سخنرانی دعوت نمی کردم»!! “جلالی رئیس دفتر علامه مصباح”
آن یکی، خوش خیالانه می گوید؛ «اگر رئیس قوه عذرخواهی نکند، دیگر دلیلی ندارم که او را از دیگر سران قوا بهتر بدانم»!!
“کوچک زاده”
بسم الله القاسم الجبارین
در اینکه جبهه سازی ها و تنگ کردن حلقه عمار ها کاری است خطا، زیبا چشممان را باز کردید؛ چشم و دلتان روشن
اما حرف دلم……………………….
خیلی با شما موافق نیستم آقای قدیانی.
علامه مصباح یزدی: گاهی نیز ورشکستگان سیاسی که در آستانه سقوط و حذف قرار گرفته اند، دم از وحدت میزنند، در حالیکه تا زمانی که قدرت در دست آنها بود، اصلا وحدتی نمیشناختند و وحدت را مطرح نمیکردند.
وی با اشاره به عدم ارزش ذاتی وحدت اظهار داشت: اگر چنین بود اهل بیت(ع) نیز برای وحدت نباید ولایت را مطرح میکردند. بعد از وفات پیامبر(ص) نیز فقط ۳ الی ۱۲ نفر مخالف سقیفه بودند، آیا صحیح بود که آنها نیز با بقیه وحدت میکردند؟ در عاشورا نیز تنها ۷۲ نفر مقابل ۳۰ هزار نفری که ظاهرا مسلمان هم بودند، جنگیدند، آیا آنها نیز باید وحدت میکردند؟
استاد فلسفه اسلامی با اشاره به اینکه باید وحدت مطلوب و ملاک آن مشخص شود، اظهار داشت: خداوند «واعتصموا بحبل الله» را بیان میدارد، یعنی وحدت حول حبل الله مقبول و مطلوب است نه هر وحدتی.
اخوی! به عنوان یک فرزند شهید عرض می کنم که اول فرزند شهید اسلام، پیامبر خاتم بود.
نکته دیگر اینکه حلقه انحراف دیگه کیان؟ چرا نمی گیرنشون؟! چرا آقا تا حالا نگفته که انحراف چیه و انحرافی کیه؟!
خدا قوت داداش حسین؛
جدا خدا قوت…
متنی سنگین و طولانی، در عین حال روان و واضح!
چهار و زیر مجموعه هایش عالی بود؛ واقعا درس مهمی بود که خیلی زیبا بیان کردید!
یه دونه ای به خدا…
فتوشاپ (گفت و شنود)
گفت: برخی از منتقدان در آمریکا و اروپا اهدای جایزه اسکار به فیلم ضد ایرانی «آرگو» را نشانه حقارت آمریکا در برخورد با ایران دانسته اند.
گفتم: ولی رسانه های دولتی آمریکا و صهیونیست ها که خیلی از این اقدام تقدیر کرده بودند.
گفت: یکی از منتقدان می گوید؛ تهیه کنندگان این فیلم با وارونه نمایی و تحریف تاریخ خواسته اند از گروگان های آمریکایی در ایران قهرمان بسازند!
گفتم: ولی واقعیت تسخیر لانه جاسوسی یعنی فروپاشی اقتدار پوشالی آمریکا و تحقیر جاسوسان آمریکایی که قابل انکار نیست. خودشان بارها اعتراف کرده اند.
گفت: حیوونکی ها برای این که دلشان خنک شود چاره ای غیر از این نداشته اند!
گفتم: یارو تصادف کرده و لت و پار شده بود. متخصص رادیولوژی برای این که به اطرافیان او دلداری بدهد گفت؛ چیزی نیست! چندتا دنده اش شکسته و جمجمه اش ترک برداشته ولی نگران نباشید، نیازی به عمل جراحی ندارد، خودم با فتوشاپ درستش می کنم!
اینم بخونید بد نیست.
کار را در لحظهی خود انجام ندادند
«لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. کسانى در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند»۱ «لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند.»۲ «عدّهی توّابین، چند برابر عدّهی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! بهخاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظهی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.»
لطفا تنگ هم بزار قسمتی از سخنان امام خامنه ای
ممنون
ای بابا من نمیدونم چرا اینقدر سانسور میشم!
حرف دلم رو هم سانسور کردند!
یکی به داد ما برسه…
اصلا حالا که اینجوری شد؛ داداش نه کاندیدا میشه نه رای میاره!!!
نیمه اول رو که خوندم، گفتم باز زد تو کار بازی با کلمات. ولی در ادامه متن، هر چی جلوتر می رفتم، بیشتر به اشتباهم پی می بردم. واقعا قشنگ بود. آفرین داداش گلم. بازی با “او اربع” هم هنرمندانه بود.
داداش حسین؛
نمی دانم شاید لازم نبود، اما می شد که در بخشی از متن، عتاب امیرالمومنین در نهج البلاغه خطاب به کمیل را هم می گنجاندید و کمکی می کرد که دوستان بهتر درک کنند که آقایان خود عمار پندار زمان ما، لابد اگر بودند در آن زمان، کمیل را هم جز خواص بی بصیرت می گنجاندند و جبهه علیه اش تشکیل می دادند…
هر از گاهی، از تاریخ صدر اسلام، با قلم خودت مطلب بذار. خواندنی و آموزنده است.
آقای قدیانی؛
ضمن احترامی که به شما و متنهایتان قائلم ولی نتیجه ای که از استدلالتان گرفتید قبول ندارم… این چندمین بار است که جبهه پایداری را نقد می کنید در حالی که جبهه پایداری دنباله رو آیت الله مصباح هستند… نمی دانم مرزبندی شما با جبهه پایداری چه حکمتی دارد ولی می دانم که یک جای کار دارد می لنگد من طرفدار گروه خاصی نیستم ولی دلیلی ندارد تک بعدی به ماجراها نگاه کنیم. اگر فرمایشات آقا رو خوب دقت کنیم می بینیم هممون یه جورایی پایمون میلنگه… نباید در این وانفساهای فتن و اتفاقات، گلوله ها را به خودی ها شلیک کنیم. من از عاقبت این متن ها و نتیجه گیری ها شدیدا بیمناکم و از شما عاجزانه خواهش می کنم در گفته هایتان کمی تامل کنید…
با تشکر
سکوت!
گمانم حرف این متن دقیقا همین بود که شما گفتید؛
“هممون یه جورایی پایمون میلنگه… نباید در این وانفساهای فتن و اتفاقات، گلوله ها را به خودی ها شلیک کنیم.”
وقتی به قول تان همه مان می لنگیم، چرا حلقه اصولگرایان را اینقدر بعضی دوستان تنگ می کنند و بقیه را کلا طرد می کنند؟! که ماها خیلی خوب در فتنه موضع گرفتیم و فلانی ها و بهمانی ها نه! پس ما بهتریم و عماریم و بقیه ول معطل اند؟! بخواهیم اینگونه نگاه کنیم بعدها خودشان هم جایی ممکن است اشتباه و خطایی کنند و خودشان هم در این حلقه جا نگیرنند…
فکر نکنم مصداق «گلوله شلیک کردن سمت خودی ها» ۴ تا نقد غیر مستقیم و محترمانه و بی نام و نشان آقای قدیانی باشد، بلکه مثال بهتر حرف شما، جبهه بندی ها و صف بندی های زائد است. کاش می گفتید دقیقا از کجای نتیجه گیری این نوشته، ناراحت، و به قول خودتان «بیمناک» شده اید؟! به نظر من حرف این متن، حرف حساب بود… و البته خیلی هم بحث این جبهه و آن جبهه نبود!
لطفا اصل حرف را بگیرید، نه اینکه حرف را به خودتان بگیرید!
۴۲۲* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
از دست دادن بینایی آسانتر است تا از دست دادن بصیرت و بینش…
(غررالحکم، ح ۶۵۳۶)
تا حالا هیچ نوشته ای نتونسته بود تا این حد بصیرتم رو نسبت به اوضاع افزایش بده! واقعا درباره عمار نوشتن هم برکت داره! ممنون از متن بسیار زیباتون. تمرین صبر هم بود، من که حتی آه هم نکشیدم از این همه تاخیر 🙂
خدا قوت!
“آنجا که میان «حقیقت» و «مصلحت» دوگانگی به وجود می آید، کلید حل منازعه، دست «بصیرت» است. حقیقت که همیشه حقیقت است، اما برای فهم این مهم که کدام مصلحت، «مصلحت اسلام» است و کدام مصلحت، «منفعت این و آن»، باید از ترازوی بصیرت مدد گرفت. با این ترازو بهتر مشخص می شود که چرا امیرالمومنین، مصلحت اسلام را در اولویت قرار داد و گاه گاه حتی به خلفای غاصب حق خود، مشورت می داد. بصیرت به ما یاد می دهد که مصلحت اسلام، فقط مصلحت اسلام نیست؛ نیک اگر بنگری، «مصلحت حقیقت» است. با میزان بصیرت، بهتر می توان فهمید که کدام مصلحت در شعاع حقیقت است و کدام مصلحت در امتداد دروغ.”
“آقایان! حلقه ای که شما تنگش کرده اید، «اولین فرزند شهید اسلام» را هم پذیرا نیست، چه رسد به ما آخرین ها… بس کنید این بساط را. بس کنید! اگر «حزب اللهی و مومن» هستید، بس کنید!”
خیلی خوب بود.
ممنون که بصیرت افزایی کردید.
یه وقتهایی آدم چنان مبهوت “زیبایی” میشه که هیچ حرفى نمى تونه بزنه!
زمان مى بره تا آدم به خودش بیاد و بخواد یکى از اجزاء را در میان آن کلیت زیبا، انتخاب کنه!
اما من، جان کلام را در همکارى “حلقه انحراف” با “جریان فتنه” براى این که دیگر کسى جرات نکند
اسم “اصول گرایی”را بیاورد، مى دانم. و متحیرم که چرا درکش براى بزرگان اصول گرایی این قدر سخت شده است؟!
کاش هر دو جریان اصول گرا روی نفر سومى غیر از آن کسانى که هر دو جبهه پیشنهاد داده اند توافق کنند و بساط اختلاف را جمع کنند.
خطاب آقا مبنی بر این که “اگر حزب اللهی هستید نکنید دیگر…” بسیار عجیب و بی سابقه بود… دل من که لرزید… امیدوارم دل بعضی های دیگر هم بلرزد…
دوستان محترم:
تنگ تر کردن دایره اصولگرایی از طرف هرکسی باشد نکوهیده و اشتباه هست و قبول کنید که ما همگی باید حول مشترکاتمان بگردیم و نقاط قوتمان را بیابیم و از شعارزدگی شدیدا اجتناب کنیم باید در عمل همدیگر را تقویت کنیم و نقدها و انتقادها و انرژیهایمان را جمع کرده و از انحراف و فتنه و استکبار و چه و چه بگوییم حالا این وسط یکی چیزی گفته ملاک را اصول بنیادینمان قرار بدیم و ولایتمداری که شاخصه اصلی اصولگراییست را مبنا قرار بدهیم چه لزومی دارد در بین این همه افاضاتی که از درون و بیرون علیه نظام و ولایت و انفلاب سرازیر میشود؛ دنبال جزییات بگردیم که فلانی حلقه را تنگ گرده… این را بدانیم که هر چه در این دور تسلسل گیر کرده و همچنان به این نقدهای کم منفعت و پر ضرر ادامه دهیم در بازی دو سرباخت وارد شده ایم که شاید فردا برای جبران دیر باشد…
با تشکر
سلام بر استاد قدیانی پیشتاز خلاقیت در نویسندگی…
با توجه به متن بلند بالایتان، اجازه می خوام تا نظری خسته کننده را به زعم خودم هدیه کنم.
اول اینکه این مطلب در رویکرد من نسبت به افراد تاثیر مثبت داشت، البته باید عرض کنم بنده ابتدا مصاحبه دلنشینتان را با حاج آقا رحیمیان خواندم و بعد جناب عمار را، به خاطر همین مکمل ولایت پذیری شد در من.
در ابتدای فتنه ۸۸ بود که ندای این عمار بلند شد و کلیپ زیبایی از اماممان خامنه ای، که بعد از این همه عمار عمار جستجویی کردم و داستان سقیفه و این عمار مولا علی را متوجه شدم که تشتک از سرم پرید!
خلاصه کنم! درسته جریان اصولگرایی ترکوند بعد از افتضاحات اما ملاک حال فعلی افراد است. اگر اختلافی هست علتی دارد. نمی توان به محسن رضایی و احمد توکلی و باهنر و قالیباف… گفت اصولگرا، هم زمان به صفار هرندی و حسین شریعتمداری و حسینیان و… هم گفت اصولگرا.
اصولگرا یک جبهه بیشتر نمی خواهد، آن هم همان است که آن چهار ملاک اساسی را داشته باشد. پس کسی که یکی از چهار ملاک رو نداشته باشه خارج است به شرط اصلاح.
ماجرای دانشگاه آزاد، چوب لا چرخ دولت کردن که بارها رهبری هشدار دادن به مجلس و… هنر همین به اسم اصولگراهاست. ساکتین فتنه هنوز عذر خواهی نکرده اند چگونه توقع این هست که از اشتباهشان گذشت…
اما
قطعه۲۶
محلی است برای ادخال سرور و غم ها…
قطعه۲۶
یعنی
استفاده درست از دنیای مجازی
تبریک…
یک نقد کوتاه:
البته اگه در این حد و اندازه ها باشم!
جناب قدیانی اینکه شما میگید ایجاد تفرقه با تنگ کردن حلقه عمار ها کاری است بس خطا، حرف کاملا متینی است؛ لیکن نادیده گرفتن و کلا چشم پوشیدن از برخی مسائل گذشته و طرز تفکرات نیز به همان اندازه خطاست! چرا که افتادن از این طرف دیوار به حساب می آید!
قابل پیشبینی بود که بعد از اهانت به مطهری امروز، حالا شاهد این باشیم که حضرت عمار را مورد نقد قرار بدهی با چند تا منبع که سندیت هیچ کدام اش قطعی نیست. فردا هم احتمالا نوبت خود آقا باید باشد! کجا می روی آقای قدیانی؟ …
سلام؛
متن را گذاشتم امروز سر فرصت و در سکوت بخوانم، برای اینکه شک نداشتم نکات مهمی در آن وجود دارد.
آقای قدیانی من فقط برداشت خود را از متن شما می گویم که اگر اشتباه است بر درک ناقص من ببخشید.(امیدوارم در این مدت مرا شناخته باشید و بدانیم که عضو هیچ گروه و دسته ای نیستم و فقط دلم می خواهد گنجی که خود بدست آورده ام حفظ کنم، من دلم فقط ماه را می خواهد.)
گویا شما شرایط و اوضاع فتنه سقیفه و افراد آن زمان را با فتنه ۸۸ مقایسه کردید. و شاید در این اوضاع متن رو در راستای جذب حداکثری نوشتید؛ البته شاید!!
من هم اطلاعاتم در مورد سقیفه و جناب عمار محدود است، ولی فکر نمی کنم شرایط آن زمان و فتنه ۸۸ خیلی به یکدیگر نزدیک باشد که بخواهیم از آن نتیجه ای بگیریم. البته منکر شباهت های دو موقعیت به یکدیگر نمی شوم.
در زمان سقیفه من و شما نبودیم ولی فتنه ۸۸ را همه ی ما دیدیم. در سال ۸۸ حداقل بعد از سخنرانی آقا شرایط کاملا برای عوام روشن شد چه برسد به خواص!
راستش هر چه با خود کلنجار می روم که جذب حداکثری را در مورد خواص بی بصیرت و ساکتین (و یا هر چیز دیگر) بپذیرم نمی توانم. به نظر من جذب حداکثری شامل آقایون خواصی که فتنه ۸۸ گیج زدن و کلا تو در و دیوار بودن نمیشود، حداقل در این مقطع و برای ورود به جریان انتخابات.
“آدمی می تواند عمار باشد، حتی مصداق اولای بصیرت باشد، لیکن همه نمرات کارنامه اش دقیقا ۲۰ نباشد.”
(بله اگر ۲۰ نباشد، ولی خیلی ها کلا زیر ۱۰ گرفتند)
این آقایون در امتحان رد شدن حداقل باید دوباره درس بخوانند و دوباره امتحان بدهند.
“کسی که دیر حرف زده، اما عاقبت حرف زده، «ساکت فتنه» نیست.”
آنکس که دیر حرف زده شاید منتظر مانده ببیند کدام جبهه ماندنی است تا بعد در وصف آن بسراید.(نمی دونم شاید خیلی بدبین شدم ولی چکار کنم نمیتونم با این مساله کنار بیام)
اصلا یه سوال، چطور می شود کسی که سالها کار سیاسی کرده، شب و روز با آدم های سیاسی بوده، از جیک و پوک سیاسیون خبر داره، تو فتنه ۸۸ که مردم کوچه و بازار که نهایت منبعشون روزنامه است، عقب بمونه و با تاخیر اعلام موضع بکنه؟ (اگه فقط جواب همین سوال منو بدید کل حرف های شمارو به روی چشم قبول می کنم.)
با عرض شرمندگی طولانی شد.
«چه شد که از خواب غفلت بیدار شدى؟!… تو و دیگران برگردید که دیگر نیازى به شما ندارم. شما در حالى که مرا در یک سر تراشیدن اطاعت نکردید، چه طور مرا در قتال و جنگ با کوه هاى آهنین اطاعت خواهید کرد؟! برگردید که دیگر نیازى به شما نیست».
برداشت من از این جمله حضرت اینه که حتی عمار را نیز گهگاه باید مورد عتاب قرار داد و سرزنش کرد که راه گم نشود. تا مجدد آزمایش و امتحانی و انشاءالله سربلندی عمار.
حالا عمار رو پیدا کردید!!!
به نظر من بعضی دوستان این متن را چند باره بخوانند…
“چه بسا انسانی در فتنه ای، و در بهترین حالت ممکن، «او اربع» باشد، اما در فتنه های قبلی و بعدی، بهترین سایه و همسایه بصیرت خوانده شود. اصلا مصداق بصیرت شود. و چنان عاقبت به خیر شود که امام اول ما در وصفش بگوید؛ «رحمت خدا بر عمار، روزی که اسلام آورد، روزی که شهید شد، و روزی که برانگیخته خواهد شد».”
“آدمی می تواند در ام الفتنه جهان اسلام، حتی به نفع جبهه دوست، ترمز ببرد و شمشیر هم بکشد، اما دست آخر، خودش و کشنده اش رهسپار دوزخ شوند.”
بِرم برای چهارمین بار، متن رو بخونم و حالشو ببرم. و البته؛ بیشتر بفهمم!
ناشناس؛
خوب است اول کمی بررسی کنیم و بعد نقدمان را مستند بیان کنیم، الاختصاص شیخ مفید و رجال طوسی شیخ طوسی و رجال کَشّی از معتبر ترین منابع تشیع اند…
————————-
عمرو بن ثابت گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: همانا وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کردند، همه مردم به کفر گذشتگان خود برگشتند و مرتد شدند، مگر سه نفر: سلمان، مقداد و ابوذر غفاری. سپس امام علیه السلام در مقام بیان این ارتداد چنین فرمودند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند، چهل نفر (از اصحاب) نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمدند و گفتند: به خدا قسم هیچ کسی را به غیر از تو طاعت نمی کنیم. حضرت پرسید: چرا؟ گفتند: چون از رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم شنیدیم (که شما را به جانشینی خود تعیین کرد). حضرت علیه السلام به آنان فرمود: آیا چنین می کنید؟ گفتند: آری. فرمود: بنابراین فردا سرها را بتراشید و نزد من آیید. امام باقر علیه السلام می فرماید: فردا فقط همان سه نفر سلمان، ابوذر و مقداد آمدند و باقی نیامدند. آری، عمار یاسر هم بعد از ظهر در حالی که دستش را روی سرش می زد؛ نزد حضرت علی علیه السلام آمد و علی علیه السلام هم به او فرمود: چه شد که از خواب غفلت بیداری شدی، تو و دیگران برگردید و دیگر نیازی به شما ندارم، شما در حالی که مرا در یک سر تراشیدن اطاعت نکردید، پس چه طور مرا در قتال و جنگ با کوه های آهنین اطاعت خواهید کرد؟! برگردید که دیگر نیازی به شما نیست.
(الاختصاص، ص۶/ رجال طوسی، ص۳۶)
———————–
ابوبکر حضرمی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام افراد مرتد شدند (و دست از علی علیه السلام برداشتند) مگر سه نفر: سلمان، ابوذر و مقداد. راوی از امام پرسید: پس عمار چه طور؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: برای عمار تردیدی عارض شد، اما برگشت.
( الاختصاص، ص۱۱/ رجال کشی، ص۱۱)
“از جمله اشتباهات بعضی گروه های سیاسی این است که گاهی همه را با همان چوبی می رانند که فقط باید سران فتنه را برانند. قطعا با هر کس به تناسب جرمش باید برخورد کرد. این و آن که در فتنه دیر و با تاخیر به صحنه آمدند، جرم شان جرم «ساکت فتنه» نیست. بصیرت گاهی یعنی دقت مضاعف روی خرج عناوین.”
آیا الان ما می تونیم تضمین کنیم کسانی که در فتنه ۸۸ از آزمون سربلند بیرون اومدند و درست موضع گیری کردند، اگر شرایط حساس دیگری پیش بیاد بازم عمارگونه رفتار می کنند و تغییر موضع نمی دن؟! پس نمی شه با توجه به مقطع خاصی از زمان و مکان مهر تایید صد در صدی به افراد زد یا کسی رو رد کرد! (البته حساب بعضیا که کلا جداست!!!)
وقتی از وحدت می گویی چشمانم را برای خواندن خطوط ریز هدر نداده ام جناب قدیانی!
اینگونه زیباتر است هرچند به معنای کم کردن کمال گرایی و توقعاتمان از مسئولین باشد! ما همیشه کم قدر می دانیم و زود طرد می کنیم! و البته همه این حرف ها بدان معنا نخواهد بود که هر کسی را شایسته ریاست جمهوری آینده بدانیم
منم طرح دوستان میگم، داداش حسین مواظب باش، راه رو گم نکنی.
امثال: قالیباف، لاریجانی، توکلی، باهنر، مطهری و جدیدا احمدی نژاد یعنی واقعا اینها لیاقت عمار بودن رو دارن؟!
کج میری داداش کج میری.
من را مهرداد بذرپاش خوب می شناسد، از هم دانشگاهی هایش در صنعتی شریف بودم و واقعا یاد ایامی که احمدی روشن هم با ما در یک کلاس می نشست گرامی باد. اسمم حالا بماند …
جناب قدیانی! بی هیچ اغراقی این متن بهترین و کامل ترین و جامع ترین نوشته ای است که تا حالا از شما خوانده ام. البته دلنوشته ها را نمی گویم. خلاصه واقعا عالی بود. بزرگترین حسن این متن آنجا است که شما وارد یک میدان سخت و نفس گیر شدید، اما با ظرافت از پس متن برآمدید. نوشتن چنین متن های مشکلی کار هر کسی نیست. هر آن احتمال دارد نویسنده ولو اندازه یک کلمه بلغزد و از نوشته اش بوی جسارت به ساحت عماریاسر برآید، اما شما هم حرفتان را زدید و هم قشنگ زدید و هم مراقب خط قرمزها بودید. اگر مهرداد برای این ابرنوشته، جایی جز تیتر یک انتخاب می کرد، واقعا که شک می کردم در عقلش.
موفق و پایدار باشید.
من از دوستانی که نظر شما رو تایید میکنن انتظاری ندارم، برا اینکه اطلاع ندارن داخل جلسات خصوصی چی می گذره.
اما شما چرا!!!؟
واقعا به عقل بعضی بچه ها شک کرده ام!
داداش حسین لطف کردند که کامنت هایتان تایید شد و الا من خیلی از کامنت ها را تایید نمی کردم!
بعضی از بچه ها؛
متن هیچی، اصلا کامنت خودتان را می فهمید؟!
هیچ اصراری نیست که وقتی متنی را نمی فهمید، کامنت بگذارید.
متن را نفهمیدید، آنوقت نقد می کنید؟
«چه شد که از خواب غفلت بیدار شدى؟!… تو و دیگران برگردید که دیگر نیازى به شما ندارم. شما در حالى که مرا در یک سر تراشیدن اطاعت نکردید، چه طور مرا در قتال و جنگ با کوه هاى آهنین اطاعت خواهید کرد؟! برگردید که دیگر نیازى به شما نیست».
این جملات را امیرالمومنین خطاب به عمار گفته اندها! آنهم نه در فتنه ۸۸ بلکه در ام الفتنه سقیفه. شما که البته نه، اما گنده های شما معلوم نیست اگر آن زمان بودند چه بلایی می خواستند سر عمار بنده خدا بیاورند!
بعضی ها متاسفانه هنوز ماقبل بصیرت اند! و بهتر است به جای بصیرت، بدیهیات عقل و نقد و فهم و شعور را درک کنند.
از آنجا که بعضی کامنت ها اصلا در حد و اندازه متن نیست، از داداش خواسته ام از این به بعد در تایید بعضی کامنت ها تجدید نظر اساسی کنند. من با نقد مشکلی ندارم، اصلا خیلی هم خوب است، اما نقدی که نقد باشد، نه صرفا حرافی و نق زدن!
یا حق
یک خداقوت جانانه هم به نویسنده و هم دوستانی که یک دهه تمرین صبر کردن در جهت بصیرت افزایی
من که کل متن رو یکباره خوندم به درایت ن.ن.ب.ن احسنت گفتم.
خودم و شما را توصیه میکنم به…
به خواندن چندباره متن
اون رمز مخفف نماینده نسلا بعد نسل هست خیلی به مغز مبارک فشار نیارید.
جناب مبصر! ممکنه از این “یه غریبه” و چند تای دیگر بخواهید یا عکس کنار اسمشان را عوض کنند، یا مثل بچه آدم کامنت بگذارند؟ در غیر این صورت گله از شماست که چرا هر کامنتی را تایید می کنید؟ … پس فرق قطعه مقدس ۲۶ با سایر وبلاگ ها در کجاست؟؟ داداش حسین این همه برای این متن فاخر زحمت کشیده، آنوقت مثلا همین ۲ تا نقد آخر “یه غریبه” یعنی چی؟! نقد است مثلا؟؟؟ در اوج وقاحت، “کج میری” هم میگه به داداش!!!! این قبیل کامنت ها توهین به عکس کنار اسم شان است، توهین به متن است، توهین به ماست، توهین به قطعه است، توهین به نویسنده است، توهین حتی به خود نقد است. طبعا امثال فلانی و بهمانی بر اساس این متن، هم لیاقت عمار بودن دارند، هم لیاقت زبیر شدن …!!!!
کی حسین قدیانی گفته که احمدی نژاد و قالیباف و ………. عمارند؟! چرا سطح یادداشت رو پایین می آورید؟
خلاصه کسی حالا حرف حساب سرش نمی شود، برای چی باید کامنتش تایید شود؟
واقعا برای چی؟
جناب یه غریبه؛
شما عمار سنج همراهت هست، احیانا؟؟؟؟
آدم واقعا حیرون می مونه چطور بعضی دوستان به راحتی کارشناسی می کنند مسائل رو. و حتی به راحتی، بقیه رو … (از عمد خودم نقطه چین کردم) می دونند و خودشون رو علامه!!!
.
.
.
این متن از اون متن هاست که چند بار باید خونده شه تا مطلب درست و حسابی جا بیفته.
حالا من که به خود نگرفتم!
اما بعضی وقتها اینجا شاه می بخشه وزیر نه ها!
از دوستان خواهش دارم جو ندن به قضیه چون خیلی از اون هایی که حرف متفاوت (نه مخالف) می زنند کم ارادت ندارند به داداش حسین!
قرار نیست که همه یه جور فکر کنند؛ من نادون یه جور فکر می کنم جناب قدیانی یه جور شمای فهیم هم یه جور.
اختلاف نظر دلیل بر بی حرمتی نیست؛ گاهی افراد با پدرشون یا حتی گاهی ولی فقیه هم اختلاف نظر دارند.(می دونم حکم محاربم از سوی دوستان صادر شد) اما این عین حرف حضرت ماهه و مخالفت با این یعنی قبول نداشتن حرف آقا!!!
مگه اینکه کسی خودش رو امام زمان (عج) بدونه!
آخرش هم بگم بابای ماست خامنه ای…
«چه شد که از خواب غفلت بیدار شدى؟!… تو و دیگران برگردید که دیگر نیازى به شما ندارم. شما در حالى که مرا در یک سر تراشیدن اطاعت نکردید، چه طور مرا در قتال و جنگ با کوه هاى آهنین اطاعت خواهید کرد؟! برگردید که دیگر نیازى به شما نیست».
“این جملات را امیرالمومنین خطاب به عمار گفته اندها! آنهم نه در فتنه ۸۸ بلکه در ام الفتنه سقیفه. شما که البته نه، اما گنده های شما معلوم نیست اگر آن زمان بودند چه بلایی می خواستند سر عمار بنده خدا بیاورند! ”
جناب سید احمد بزرگوار من که در بصیرت ادعایی ندارم. اونقدر هم متوجه می شوم که حضرت کی و کجا این جمله را فرمودند. چون متن مقایسه ای بود بین فتنه سقیفه و فتنه ۸۸ اینگونه گفتم.
بنده فقط به عنوان شاگردی که چند سالی از آقای قدیانی درس گرفتم سوالی از استاد خود پرسیدم همین. جواب یک شاگرد کم بصیرت و و قول شما ماقبل بصیرت این گونه خطاب کردن نیست. (“بعضی ها متاسفانه هنوز ماقبل بصیرت اند! و بهتر است به جای بصیرت، بدیهیات عقل و نقد و فهم و شعور را درک کنند”)
اگر باز هم دعوایم نمی کنید می گم که دلیل این عتاب شما را متوجه نشدم. ای کاش توضیح می دادید. شاید که من خوب منظورم را بد رساندم.
“شما که البته نه، اما گنده های شما معلوم نیست…” اوایل کامنت اولم گفتم که من عضو هیچ گروهی نیستم که بخواهم گنده ای داشته باشم فکرش را می کردم که این کامنت باعث سوء تفاهم بشود.
به هر حال اگر سوال و کامنت من باعث ناراحتی شما دو بزرگوار شد شرمنده. بی بصیرتی من را به بزرگواری خود ببخشایید.
جناب سیداحمد!
یک مقداری جوابهایی که به کامنت ها داده شده، شرمنده ولی با تندی است. درست است که بعضی ها نقدشان اصلا نقد نیست و حرف حساب نیست و بی منطقی است، اما کمی صبوری می طلبد.
اینجوری الان همه دلخورند و دارند با هم دعوا می کنند. یک حدیث است از پیامبر که مومن آنقدر ملایم و نرم است که از شدت ملایمت می پنداری احمق است.
گمانم تغافل و به روی خود نیاوردن را برای همین زمانها گذاشته اند. نادیده گرفته شود بعضی کامنت ها بقیه خیلی راحت متوجه ایرادات می شوند. و یا با آرامش جواب داده شود.
ببخشید!
خب وقتی یه متنی رو متوجه نمی شین چرا الکی کامنت میذارین که اعصاب مبصر بهم بریزه… عین من بگین آقای قدیانی! من متوجه منظورتون تو این متن نشدم… این یه جمله رو که بگین کفر نمیشه… بعد چند روز دیگه بیایین سر فرصت بخونین اونم با دقت نه سرسری…
با این کامنتای مسخره هم، ارزش اینجا رو پایین نیارین… انتقاد به آقای قدیانی می کنین در حالی که ایشون تو فتنه ۸۸ راهشون رو مشخص کردن و تا به امروز هم تو فضای سایبر برای حضرت آقا خوب عماری می کنند… شماها برید به فکر خودتون باشین…
اگه نقد کردن حلقه انحرافی، شلیک گلوله به خودیست، من حاضرم بجای گلوله، آرپی جی شلیک کنم! به نظرم بعد از هر متن، یکی دو روز قسمت نظراتش رو غیر فعال کن، تا شاهد نظرات عجولانه و احساسی نباشیم. سران بعضی از احزاب، خاک نعلین عمار هم نیستن.
آقای سید احمد
من کامنت که میذارم برام مهم نیست تایید کنید یا نه، مهم برام اینکه آقای قدیانی بخوندش نه شما.
بنده مثل شما نیستم که هر چی سر زبونم بیاد بار کسی کنم.
اما نمی دونم شما تا حالا با کسانی که با علامه مصباح ندارن، بحث کردید یا نه، اما خیلی از حرفاشون، بعضی از حرف های آقای قدیانی هستش.
من آقای قدیانی رو خیلی دوست دارم، برا همین هم اگر جایی احساس کنم اشتباه هستش یادآوری می کنم.
شما چند ساله ات هست؟! می دونی چند ساله دارن علامه مصباح رو تخریب می کنن؟!
کسی که امام خامنه ای داخل یکی از جلسات خصوصی به ایشان گفتند؛ شما عجب دید عالی و بصیرتی دارید.
جلسه آقای قالیباف با امام خامنه ای می دونی چی گذشت؟
مطمئن هستم نمی دونی. بعد این متن میاد از امثال قالیباف ها دفاع می کنه.
جیگرم آتیش می گیره.
اینها رو برا نمونه گفتم.
آقا یا خانم عمار بنده نه ادعای علامه شدن کردم نه غیره.
“اینم بگم نمیشه برا بالا بردن عمار، سلمان را نکوهش کرد.”
مشکل همینه که همه کامنت ها تایید میشه.
بنده فقط دوست داشتم اون کامنت های من که صحبت امام خامنه ای و علامه مصباح هستش تایید بشه.
اینم تاکید کنم، برام مهم نیست تایید بفرماید یا نه.
یک دوستدار آقای قدیانی.
یه بیست و ششی بزرگوار؛
فکر می کنید این غریبه و امثالهم، به اون عکسِ کنار اسمشون اعتقاد دارند؟! ندارند…
اتفاقا؛ این نشانه ی بزرگ منشی و انعطاف پذیری داداش حسین هست، که اجازه می دهند، که امثال غریبه و ناشناس و …، حرفشون رو حتی بی ربط و مایه بزنند. چهره ی واقعی و ناخالصشون برای همه رو می شه. هر چند که ما معتقد به رعایت حرمت ها هستیم و نباید هر شخص مجهول الهویه ای، به هر طریقی، قدم در این مکان مقدس اون هم بدین شکل بذاره، ولی باید گفت: داداش حسین، خانه خانه ی توست و اختیار خانه هم، در دست تو…
واقعاً همان طور که یکى از دوستان گفتند: “ابر نوشته”بود. مرحبا! به شما و قلم و بصیرت بى نظیرتان.
کاش گوش شنوایی باشد. یعنى مى شود که عماریون همه دور هم بنشینند و به مرهم اتحاد دلهاى خسته از تفرقه را، التیام بخشند؟
منم به نوبه خودم از کامنتهایی که گذاشتم و چنانچه باعث آزرده خاطر شدن حسین آقا و سید احمد عزیز و سایر دوستان شدم معذرت می خوام و خدا شاهد هست که نیتی جز خیر خواهی و عاقبت به خیری و قبولی در فتنه ها برای همه دوستان چیز دیگری مد نظر نیست… به نظرم اگر فضای کامنتها بازتر و راحتتر باشد بهتر می توان تصمیم گرفت و از نظریات مختلف و شاید بعضا متضاد بهترین را انتخاب کرد… من از اولین های این قطعه ام و علیرغم مشغله شدید کاری سعی می کنم همیشه به قطعه سربزنم و فکر کنم یکی از علتهایی که باعث وابستگی ام شده راحتی با آن می باشد و همیشه احساسم این بوده که اینجا مال خودم می باشد البته جدا از اینکه متنهای حسین آقا انصافا جذابیت خاص خودش را دارد… با تشکر
دوستان عزیز بیایید گاهی با بی احترامی به نظرات متفاوت باعث نشویم نظرات افراد مخالف شود!
این عین رعایت نکردن جذب حد اکثری است ها!!!
ما که بچه کوچولوییم و قهرمون یه ساعت بیشتر طول نمیکشه ولی بعضی ها نه…
(خلاصه حواسمون باشه)
آقای قدیانی سلام
این مریدهایی که شما دارید فکر کنم اگر دستشون به بنده برسه تیکه تیکه ام کنند.
یه مقدار به آرامش دعوتشون کن.
باشه بابا ما نفهم ما بی شعور ما کافر ما بی دین ما بی اعتقاد.
از حالا منم میام میگم به به به به به به به به عجب متنی.
بهشون بگو صحیح نیست
هر چی تو تخیلشون میاد بار کسی کنند.
امیدوار هستم این کامنت های من رو آقای قدیانی بخونند،
مخصوصا کامنت قبلی رو.
شما خواسته یا ناخواسته عاشق جبهه متحد هستید،
بنده خواسته یا ناخواسته عاشق جبهه پایداری،
موفق باشید آقای قدیانی
وقتی قسمت چهار/ ۱ رو خوندم؛ یاد “حسین قدیانی: دوستان محترم! کامنت های تان لطفا تا هنگام به روز شدن متن، یادتان باشد…” افتادم 🙂
غیرقابل پیشبینی و فوق العاده جالب و از این حرفا!
برای داشتن بصیرت، علاوه بر مطالعهی تاریخ و عبرت گرفتن، تقوا داشتن هم مهمه. که خدا به ما “فرقان”بده!
ما که هیچکدوم اینها رو نداریم! اما در عوض یه قطعه داریم که واقعا بهشتیه!
داداش حسین؛
شما “خواسته” عاشق جبهه متحد هستید “یا ناخواسته”؟! 🙂
حسین قدیانی: اولا؛ بعد از مدتها جا دارد از خود تو و دیگر دوستان محترم و محترمه تشکر کنم بابت زحمات. ثانیا؛ ناظر بر مباحث پیش آمده، چند جمله ای باید بگویم… من فقط عاشق “جبهه” ای هستم که هم “متحد” بود و هم “پایدار”. حیف “عشق” که حرام این جبهه های سیاسی شود. من تا الان فکر می کردم بعضی نقدها ارزش جواب دادن ندارند، اما شاهد از غیب رسید! هم الان کامنت “سادات” را نگاه کنید تا بفهمید چرا احساسم بر این است که بعضی کامنت ها حتی ارزش تایید شدن هم ندارند!! من دیگر باید چه بگویم دقیقا؟! من کی باشم که مرید داشته باشم و مریدانم را دعوت کنم به آرامش؟! ناراحت نشوند بعضی دوستان، اما چیزهایی که در لفافه نقد می گویند، بعضا نقد نیست، متاسفانه نق بی خود است. من اگر می خواستم قلم فروشی کنم، با مشایی در سفر به آمریکا این کار را می کردم و با لاریجانی و قالیباف در سفر هشتاد و هشت!! حرف متن من معلوم است و این حرف واضح چه ربطی دارد به جلسات خصوصی “آقا” و مدح شان درباره علامه مصباح؟! جناب “یه غریبه”! اگر بنا به پز دادن نسبت به برخی اطلاعات خاص و محرمانه باشد، حتم کنید در همین وبلاگ، خیلی ها از شما در این قبیل زمینه ها جلوتر و مطلع ترند، لیکن چون در مثل مناقشه نیست، گیرم “سیدعلی” به “فلانی” همان عتاب “علی” به “عمار” را گفته باشند!! از این بدتر که ممکن نیست… با این حساب، تازه، حرف این متن، ثابت می شود!! واقعا شما فکر می کنید علامه مصباح با هوادارانی مثل شما، و این نوع دفاع، دیگر نیازی به تخریب کننده هم دارند؟! از شما و دیگر دوستان می خواهم دوستدار من نباشید که نیازی به این دوستی ها ندارم، بلکه دوستدار شعور و عقل خودتان باشید. در ضمن، فرض کنید سیداحمد یک کودک ۲ ساله است و علامه مصباح دارد ۵۰۰۰ سال تخریب می شود!! خب این چه ربطی به متن من دارد؟! من با شجاعت می گویم که اگر قالیباف و لاریجانی کار بد کنند، نقدشان می کنم و اگر کار خوب کنند، تحسین شان می کنم، چون نه قلم و نه عقلم را به سیاسیون نفروخته ام. البته این را هم بگویم؛ ولی فقیه من نه علامه مصباح است و نه جناب مهدوی. ولی فقیه من حرف از وحدت می زند، جبهه تشکیل می دهند! حرف از آرامش می زند، سخنرانی بهم می زنند! ولی فقیه من فراتر از جبهه های سیاسی، از اصل انقلاب اسلامی دفاع می کند. راستی یک سئوال! “علی” که گفت؛ “احترام راس فتنه جمل را نگه دارید”، یا “سیدعلی” که گفت؛ “هاشمی! با حکم من شما باز هم رئیس مجمع تشخیص هستی”، خیلی خیلی خیلی عذر می خواهم ها… می شود بگویید این دردانه های هستی، قلم شان را به که فروخته بودند؟! بس کنید این بساط را… که دارم در حزب اللهی و مومن بودن تان شک می کنم!
یه غریبه؛
“شما خواسته یا ناخواسته عاشق جبهه متحد هستید” واقعا اینطوری فکر میکنید؟!!
با این حساب؛ اصلا حرف حساب آقای قدیانی رو نگرفتید.
سلام
فیلی که می خواستید هوا کنید این بود؟
پس عمار یعنی قالیباف و امثالهم؟
میگن هر کسی قیمتی داره
و چقدر قیمتتان ارزون بود…
همین جناب عمار یاسر اون دنیا یقه تونو میگیره به خاطر خرج کردنش برای چند تا مردود فتنه!
مست چهار تا تعریف و تمجید نشین. اینکه هی مبصر بگه: (به به عجب متن شیکی شده!) متوهم تان نکند.
هییییی! به کجا چنین شتابان؟ هنوز سه ماه وقت دارین!
اون قسمت آخرش رو با ناراحتی نوشتم.
(;
عمار کسی ست که اگر خطایی کرد و لغزید، فرو نماند و دوباره ایستاد؛ کسی که عشق به اهل بیت در وجودش خانه ای آباد داشت و ولایت مداری به او بصیرت فرقانی عطا نمود.
دل این قلم می سوزد برای بصیرت. فتنه ۸۸ با همه ابعاد بزرگش، در برابر ام الفتن ماضیه محلی از اعراب ندارد. آقایان! حلقه ای که شما تنگش کرده اید، «اولین فرزند شهید اسلام» را هم پذیرا نیست، چه رسد به ما آخرین ها… بس کنید این بساط را. بس کنید! اگر «حزب اللهی و مومن» هستید، بس کنید!
حرف دل این روزهای ماست….
خدا قوت.
فضای اینجا باعث شد در دوستانم خیلی دقت کنم کسانی که همیشه و همیشه از کارهایم تعریف می کنند نمی توانند مرا به جلو هدایت کنند و حتی باعث عقب گرد من هم خواهند شد. راستش همین فضا باعث شد فقط به خواندن متن هایتان رضایت دهم تا این متن که واقعا کنجکاو شدم نظر عزیزان را بدانم. باز هم همان فضای تعریف البته بیشتر از جانب یک نفر. باور کنید من شما را مثل برادر خود می دانم و از اکثر نوشته های تان لذت می برم و این حرفها هم شما از طوری بخوانید که انگار از خواهر کوچکتان می شنوید.
موفق باشید. التماس دعا
واقعا “خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که درو غش باشد” یا “هر که دروغش باشد”، حتی در قسمت نظرات قطعه بیست شش!
دوستان دقت کنند و حواس شان باشد که مطرح کردن بعضی حرفها، تهمت است و گناه کبیره و خدا راحت نمی بخشد. بعضی ظن ها گناه است، چه رسد به بیان اش…
آره واقعا گل گفتی داداش حسین، حیف “عشق” که حرام این جبهه های سیاسی شود.
– معیار حال فعلی افراد است و چه خوب در قسمتهایی از متن، این بیان زیبا نمایان است………….
خدایا!
معرفت و بصیرتی عنایت فرما که خزف از گوهر باز شناسیم و یقینی که دست به فریب خود نزنیم.
داداش حسین سالار؛
جواب تان به من، خودش ارزش یک متن را داشت. ممنون که با این همه مشغله، وقت می گذارید و شبهات را رفع می کنید!
این بار به شدت، فـــــــــــــــــــــــــــــــــدایی داری…
مورچه (گفت و شنود)
گفت: منوشه امیر- منوچهر ساچمه چی- که ۵۰ سال است به فلسطین اشغالی رفته و مدیریت رادیو اسرائیل را برعهده دارد، از بی عرضگی غرب در برخورد با ایران اسلامی به شدت ابراز نگرانی کرده است.
گفتم: چرا؟! مگه چی شده؟!
گفت: منوشه امیر در تفسیری که از رادیو اسرائیل پخش شد گفت؛ کوتاه آمدن آمریکا در برابر ایران غیرقابل تحمل است و از اپوزیسیون خواست خودشان دست به کار شوند و در داخل کشور آشوب برپا کنند!
گفتم: وقتی از دست آمریکا و متحدانش هیچ کاری برنمی آید، از اپوزیسیون فلک زده چه انتظاری دارد؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: فیلی تصادف کرده و در بخش CCU بستری بود و یک مورچه بیرون بخش قدم می زد. دکتر از مورچه پرسید؛ فرمایشی دارید؟ مورچه گفت؛ این فیل خیلی به گردن من حق داره! اومدم که اگر به خون احتیاج داشت، بهش بدم!
کوک کن ساعت خویش! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/911214/2.htm#other200
نمیدونم چرا بعضیها احساس کردن این متن برای حمایت از ممد باقر و علی، نوشته شده. البته می شد از نوشته های چند ماه اخیر متوجه تغییر نگاه و ملایم تر شدن قلم داداش گلم، نسبت به بعضیها شد (۲ تا شد آوردم!) ولی این دلیل نمیشه که متهمش کنید به قلم فروشی. خیلی قشنگ داره توضیح می ده؛ اگر کسی لغزش داشت نباید حذفش کرد. همه رو بخوای حذف کنی، شاید محمود، چپ کنه! که این اتفاق هم افتاده، هنوز ایربگشم باز نشده! برای هممون، درس عبرتی بود این “حذف و اضافه ۸۸”.
به خدا کمتر نویسنده ایه که اینطوری برای مخاطباش وقت بذاره. قدر این حسین قدیانی رو بدونین، الان که هست، نه وقتی که نیست. متن به این توپی رو نوشته، کلی فسفر سوزونده، کلی هم زیبا نوشته، اون وقت بهش می گین قلم فروش؟! دوست دارم بدونم آیا جبهه اون ورم اینجوری با نویسنده هاش تا می کنه؟! دیگه نامردی نکنین دیگه. قرار نیستش که حسین قدیانی همیشه با دست فرمون زمان ۸۸ برونه قلمشو. الان چرا باید گیر بده به قالیباف؟! به خاطر تونل نیایش یا پل جوادیه یا چه می دونم پل صدر و پارک ولایت؟! چرا حسین قدیانی که همه اش می گه نباید حب و بغض داشت، با خودش بر اساس حب و بغض رفتار می شه؟! حالا شاید خود من چند تا نقد هم بهش داشته باشم، ولی این دلیل نمی شه که بگم فیلی که قرار بود هوا کنی، این بود؟! خدایی همچین کامنتهایی در قبال جمله: «شاید به یمن «این عمار»، سالیانی است که از «بی سیم بصیرت»، بیش از هر ندایی، ندای «عمار، عمار، عمار» شنیده می شود. زیاد گفته اند یاسر و سمیه؛ پدر و مادر عمار، اولین شهدای اسلام اند، اما کاش فراموش نکنیم عمار، «اولین فرزند شهید اسلام» است…» فقط کم لطفیه. با متنش مشکل داریم، چرا محسنات قلمو فراموش می کنیم؟! حسین قدیانی و قلم فروشی؟؟ بابا شما دیگه چقدر بی انصاف هستید؟؟ کم توی این وبلاگ گریه کردین؟؟ کم توی این وبلاگ خنده کردین؟! متن به این حساسی رو به این شیکی درآورده، آخرش کامنت می گذارین که عمار یاسر اون دنیا یقه ات رو می گیره!! از چند طرف باید بخوره این حسین خان؟ قالیباف چی ها و لاریجانی چی ها و متحد چی ها می گن؛ اگه هنوزم حزب اللهی ها با قالیباف و لاریجانی و کیک و کیک مشکل دارن، بیشتر به خاطر نوشته های حسین قدیانی توی فتنه هشتاد و هشته. احمدی نژاد چی ها می گن؛ حسین قدیانی نمک نشناس بود که رفت به امریکا اما به جای تعریف مشایی، داره نقدش می کنه. پایداری چی ها می گن؛ حسین قدیانی با متحد ها بسته. می گن؛ با این حرفای محافظه کارانه داره گند می زنه به نوشته هاش توی کتاب نه ده. شما هم که صبح تا شب توی وبلاگش هستین، اینجور!! خیلیا توی فتنه یه زخم کوچک برداشتن، شدن جانباز فتنه، رفتن چند در صد جانبازی گرفتن، اون وقت سر حسین قدیانی همین الانش اندازه یه دو ریالی سوراخه، حالا شد قلم فروش به شهردار؟
من هم اتاق حسین بودم در سفر امریکا. با چشمای خودم دیدم که پول هیچ جریانی نمی تونه حسین قدیانی رو بخره. نویسنده ای که من می شناسم با همه خل بازیاش خیلی گرونه … خیلی گرون. حسین قدیانی هم بالاخره آدمه دیگه. ممکنه به قالیباف رای بده، به نماینده دولت رای بده، به سعید جلیلی رای بده، حالا به هر کی، اما رای می ده، نه قلم!
متن به این زیبایی، می ری توی هر سایت، می بینی نوشته به نقل از وطن امروز!! مگه وطن امروز از جیبش این نوشته رو درآورده؟؟ چرا اینهمه چشم ندارن حسین ما رو ببینن؟؟ اسم این جور کارا هر چیه، فقط نامردیه. کیه جرئت داشته باشه چشم توی چشم رئیس جمهور مملکت توی هواپیما وقتی که احمدی نژاد مثلا بهش حال داده و اومده کنارش نشسته، رک و راست و حسینی برگرده بگه؛ آقای احمدی نژاد! من به شما رای دادم، اما مسئله اینه که با یکی دیگه بیعت کردم!… من تا وقتی دوستت دارم که منافقا بهت فحش بدن و الا معاملون نمی شه!
من یکی که جای حسین قدیانی بودم با قلمم کاری می کردم همه این خواص ازم تعریف کنن، نه اینکه همه شون و دار و دسته شون بهم بد و بیراه بگن! مثل خیلی دیگه از نویسنده ها که توی هیچ بارونی خیس نمی شن!
حالا پیدا کنین قلم فروش رو! زشته به خدا این رفتار ………………
مرتضی!
ممنون. حرف دل ما رو چقدر قشنگ زدی. دستت طلا.
اصلا یه سؤال:
اگه کسی بخواد شعار وحدت رو به خودش بگیره و بهش عمل کنه؛ دقیقا با کی باید وحدت کنه؟ با خودش و همفکرهای خودش؟ این که دیگه نشد وحدت! چون آدم خود به خود با همفکرهاش وحدت داره!
اصلا به معنی اسم “وحدت” اگه دقت کنیم؛ یعنی اینکه باید با کسی که با ما “تا حدی” اختلاف داره وحدت کنیم دیگه! فقط تشخیص اندازهی این “حد” بصیرت میخواد.
کسی که افراط میکنه؛ میگه “وحدت ملی”. کسی که تفریط میکنه؛ میگه “پایداری”.
این “وحدت” رو هم از خودمون درنیاوردیم که. امام مملکت هی خون دل میخوره و میگه وحدت داشته باشید.
یه سؤال دیگه:
اینکه به شیعهها میگیم باید با سنیها وحدت داشته باشید؛ یعنی اینکه حق رو به سنیها دادیم؟
یعنی اینکه به شیعهها تیر زدیم؟
یعنی اینکه طرفدار سنیها شدیم؟
(قصدم تو یه ردیف قرار دادن شیعهها با پایداریها و سنیها با متحدها نبود. فقط مثال زدم.)
محض اطلاع دوستان عرض کنم که؛
اگر تعریفی از آقای قدیانی میشه، فقط به خاطر این هست که، هر زمان وارد این قطعه میشیم، چند درجه به فهم و شعور و بصیرت نصف نیمه مون، اضافه میشه.
جسارت به باقی وبلاگها و سایتها نشه، اما فضای معنوی اینجا بد جور میگیرمون.
و حالا تصور کنید، با یه متن خیلی خیلی شاخص و عالی هم مواجه شید، دیگه نور علی نور هست.
حالا شما، این تعریف و تمجیدها رو، هر طور مایلید میتونید حساب کنید.
اختیار با خودتون و وجدان خفته یا بیدارتون.
یا علی.
عمار خان؛ می بینم که باز گوگل رو ترکوندی!
سلام بر آقا حسین قدیانی
برای اینکه آدم تنبلی هستم… ویرایش نمی کنم اما بخوانش لطفا
من با نظر شما موافقم اما قبول کنید برخورد شما صحیح نبود. همه رو نباید با یک چوب راند، مثلا یه غریبه به شما گفت؛ اشتباه رفتی کج رفتی، به نظر اون شما کج رفتی اما زیبنده یک بچه حزب اللهی نیست که در جواب بگه بی شعور یا بی عقل، البته غیر مستقیم یا مستقیم! شما که با امثال آقای رحیمیان ارتباط دارید اصلا گیریم توهین هم بکنند مگر کم به رهبرمون توهین می کنند؟! اگر قرار باشه ایشان هم مانند ما برخورد کنند که سنگ به رو سنگ بند نمیشه.این شکلی که نمیشه جذب کرد با مرام. شما هم یکی از خواص هستید برا اینکه علاقه مندانی دارید که اگر شما اشتباه کنید ممکنه اونها هم اشتباه کنند! پس سعی کنید با دقت بیشتری عمل کنید. لطفا یک بار دیگه مصاحبه خودتون رو با آقای رحیمیان بخوانید.
یا علی
این عمّار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر حضور گرمتان هستیم/
pelake57.parsiblog.com
chandvajabi.ir
مرتضی؛
آفرین… این کامنت شما جواب خیلی ها رو داد…
به روزیم…
جواب آقای قدیانی به کامنت سید احمد رو خوندم…
تمام صحبت های آقای قدیانی مساوی بود با بصیرت….. خیلیا منتقد شدن چون به نفعشون نیست صحبت های آقای قدیانی رو قبول کنند…
پیام بازرگانی:
پیامک کاربران جبهه پایداری چی قطعه ۲۶ به حسین قدیانی: هنوز قهر حسین؟ 🙂
اگه گفتین از کجا تقلب کردم؟!
آقا حسین قدیانی عزیز! تو به قالیباف که هیچی، به علی مطهری هم رای بدی ما هممون به لاریجانی(داماد مطهری!) رای خواهیم داد تا بترکه چشم حسود…
سلام جناب قدیانی
یاعلی گفتیم و شروع کردیم به نوشتن
اگه لطف کنید و قدم بر دیدگانمان بذارید و یک سری به وبلاگ تازه کارمان بزنید و نظری…
البته اگه لطف کردید و تشریف آوردید مطالبمون رو در ادامه مطلب کامل بخونید
تا الان ۹ پست بیشتر نیست
منتظرتان هستیم
یا علی…
به روزم…
به این میگن یک فریاد بی صدا
همه چی گفتی اما تقریبا بدون مصداق
…
این نوشته را مــــــــتر کردم؛ ۵۰۰۰ کلمه نشد اما بی نهایت اندازه اش بود.
“متن به این زیبایی، می ری توی هر سایت، می بینی نوشته به نقل از وطن امروز!! مگه وطن امروز از جیبش این نوشته رو درآورده؟؟”
دیروز داشتم بازتاب این متن را در سایت های مختلف دنبال می کردم؛ توی دلم گفتم، باز هم احسنت به بچه های سپاه و بسیج. تنها خبرگزاری مطرحی که متن را با نام نگارنده کار کرده بود؛ خبرگزاری فارس بود و بالطبع سایت هایی که از فارس متن را گرفته بودند…
عجب!!!
قلم فروش!!!
هر چند من نظرم کمی با داداش حسین متفاوت بود (البته من نظرم رو گفتم و نقد برداشت شد) ولی اصلا به تغییر مسیر ایشون و قلم فروشی و این جور چیزها فکر نکردم. یعنی اصلا متن شما همچین موضوعی رو منتقل نمی کرد. جو مه آلود نزدیک انتخابات اون هم بعد انتخابات ۸۸ یه بدبینی بین مردم رواج داده که راحت به هم انگ می زنند.
اگر در جو به وجود آمده این بنده سهمی دارم رسما از شما، جناب مبصر(آخ آخ هنوز جای خط کشتون رو دستم مونده!!) و همگی عذر می خوام.(از اون شکلک های نادم!!!)
“ما و عمار” شاهکار دیگهای از حسین قدیانی هست که بسته به سطح اطلاعات و معلومات و سطح بینش و تحلیل مخاطب، چند بار باید خونده بشه تا درست فهمیده بشه… البته اینو کتمان نمیشه کرد که این سطوح، حداقلی دارن و از یه حدی پایینتر، دیگه جواب نمیده و نتایج جالبی هم نداره…!
“باورم هست ۲ چیز در خراب کردن عاقبت آدمی نقش برجسته دارند؛ یکی، افراط، حتی در راه دفاع از جبهه حق. دیگری، پاسداری از جبهه حق، اما با اغراض آلوده به حب و بغض.”
به نظرم این جمله از متن خیلی مهمه و باید به شکل دعایی از -به قول آیه الله جوادی- “ذات اقدس اله” بخوایم که ما رو از این نگاه و رفتار، دور نگه داره.
داداش حسین! خیلی خیلی دوستون داریم؛ بی حبّ اضافه!
بنده کاری به پایداری و متحد ندارم حتماً و قطعاً هم وحدت اصله ولی گاهی با خودم فکر می کنم اگر خدای ناکرده نتیجه فتنه ۸۸ چیزی غیر از این بود و اگر نتیجه ای مثل کربلا … بگذریم، آیا باز نظر و احساس ما در رابطه با ساکتین فتنه (فقط و فقط ساکتین) همین گونه که امروز است، بود؟!!!! آیا با همین مسامحه با آنها برخورد می کردیم؟!!!
راستی یه سوال: آقای قدیانی! چرا شما هیچ دل نوشته ای در مورد وفات آیت الله خوشوقت ننوشتید؟!!!
۴۲۴* حضرت امام محمد باقر علیه السلام:
خداوند عز و جل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى رسد؛ حفظ مى کند و کوردلى و نادانى را از او دور مى نماید.
(کافى، ج ۸، ص ۵۲)
یعنی من عاشق اون وقتایی هستم که داداش حسین عصبانی می شه! بامزه تر می شه، سالارتر می شه! بیشتر خودش می شه … داداش؛ گور بابای جبهه های سیاسی…… خودتو عشقه به مولا.
توبه نامه شهید ۱۳ ساله
http://jahannews.com/vdciywar3t1ayz2.cbct.html
قیمت داداش حسین الا شهادت هیچ چیز دیگه نیست
الیته خدا برامون حفظشون کنه
بعضی ها دیگه حرف الکی و آبکی زیاد می زنند؛ برخیها دیگه به اسم نقد توهین می کنند ها…
عمار و سکوت؟
عمار و اشتباه؟؟؟
واقعا…
…………!
ندیدن زیبایی ها و عدم درک مفاهیم والایی که در لطیف ترین کلمات، با ذوق و سلیقه عالى، بیان شده اند، هنرى نیست که بهش افتخار کنى! لازم نیست آدم همه جا کج سلیقگى خودش رو جار بزنه!
می توانیم به صدر اسلام برگردیم و عمار را در مواجهه با ام الفتن، لااقل همسایه بصیرت نخوانیم و… بعد، دچار آفت بصیرت شویم و به جای قلندری، قلدری پیشه کنیم و عمار را «عمار» ندانیم! و با بدترین روش ممکن دست به خالص سازی بزنیم و عمار را… آری، حتی خود عمار را در عداد عماریون تلقی نکنیم! و هر وقت هم که آمد به نفع جبهه دوست، رفتار و گفتار بصیرت افزا ارائه داد، خطاب مولای متقیان را بر سرش آوار کنیم؛ «تو و دیگران برگردید که دیگر نیازى به شما ندارم…». البته می دانم مضحک است، لیکن با تفکرات مغشوش حاکم بر بعضی گروه های سیاسی، باید نشست و بررسی کرد؛ آیا عاقبت، عمار، «عمار» محسوب می شود یا خیر؟!
. . .
جدیترین جای متن همین جا بود… واقعا نکته مهم و خیلی عجیبی است
راجع به این متن هر چه بگوییم، باز کم هست.
نکات خیلی خیلی جالبی را عنوان کردید.
خدا قوت افسر جوان.
۴۲۵* حضرت امام صادق علیه السلام:
کشت کنید و درخت بنشانید؛ به خدا قسم، آدمیان کارى برتر و پاک تر از این نکرده اند…
(بحارالأنوار، ج۱۰۳، ص ۶۸)
اربابم!
این ضریح عجمی کاش بشیند به تنت/ جای آن کهنه لباسی که عربها بردند…
http://sangariha.com/i/attachments/1/1362510723837752_large.jpg
«… برگردید که دیگر نیازى به شما ندارم…»
چقدر این حرف هولناکه. حس می کنم از اون حرفهاست که وقتی امام زمان ظهور کنند به امثال بنده می فرمایند.
آقای قدیانی با سپاس از دل نوشته های علمی و معرفتی شما. پیشنهادی برای اسم وبلاگ ما ندارید؟
مشکل زبان! (گفت و شنود)
گفت: یکی از نامزدهای احتمالی جبهه مدعیان اصلاحات گفته است «جامعه دچار فقر سیاسی و فرهنگی است.»
گفتم: یعنی فقر سیاسی باعث شده که فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ با آنهمه حمایت های خارجی و ائتلاف همه گروه های ضد انقلاب درهم شکسته شود؟ و یا فقر سیاسی باعث شده که حماسه بی نظیر ۲۲بهمن خلق شود؟! یا فقر سیاسی باعث شده که امروزه ایران اسلامی پرچمدار انقلاب های اسلامی باشد و…؟!
گفت: چه عرض کنم؟! بعضی ها عادت دارند مشخصات خودشان را به مردم نسبت بدهند.
گفتم: یارو از سفر ژاپن برگشته بود، دوستانش پرسیدند؛ در ژاپن برای صحبت با مردم آنجا مشکل زبان نداشتی؟ جواب داد؛ نه، ابدا ولی همه مردم ژاپن برای صحبت با من، مشکل زبان داشتند!
http://rajanews.com/detail.asp?id=152091
🙂 ترجمه شگفتانگیزاز سخنان احمدینژاد و لاریجانی
دلخون!
جای سالم به تنش مانده مگر اربابم؟
کاین ضریح عجمی جای بگیرد به تنش
سلام؛
دوست عزیزی که شعر
“این ضریح عجمی کاش بشیند به تنت/ جای آن کهنه لباسی که عرب ها بردند” رو نوشتید؛
این شعر بوی نفاق میده ها؛ بعد ۱۴۰۰ سال باز هم قصه عرب و عجم…؟ اونم تو این پست؟ بچه حزب اللهی باید بصیر باشه…
نه! خوشم اومد.
انصافا بصیرید. بالا تر یک جوابی داده بودید که بعضی ها رو نقد کرده بودید، خیلی به دلم نشست، یه بار قرار بذاریم همو ببینیم، یا ما برسیم خدمتتون.
امروز جایی داستان معروف اذان بلال بعد از رحلت حضرت رسول به درخواست حضرت فاطمه سلام الله علیها را نقل می کردند؛ یاد این متن افتادم. کسی می داند عملکرد بلال حبشی در فتنه سقیفه چگونه بوده؟!
بی ربط:
دعای کمیل همراه با روضه حضرت زهرا با صدای حاج میثم مطیعی:
http://www.rasekhoon.net/media/show/673473/دعای-کمیل-با-صدای-حاج-میثم-مطیعی/
۴۲۶* حضرت امام باقر علیه السلام:
اگر به شرق و غرب بروید؛ هرگز دانش درستى را نخواهید یافت، مگر همان چیزى که از ما خاندان صادر شود…
(منتخب میزان الحکمة/ ۴۰۶)
بی غیرت ها (گفت و شنود)
گفت: دیروز در مراسمی با عنوان «جشن هنر» یکی از بازیگران گفته است من اول ایرانی هستم و بعد مسلمان! و لیدر حلقه انحرافی هم پشت تریبون رفته و حرف او را تأیید کرده است!
گفتم: ای عوام! خب چنانچه بگویند اول مسلمان هستند و بعد ایرانی اگر یک وقتی دشمن به خاک وطن و جان و مال و ناموس مردم حمله کند آنها باید مطابق دستور اسلام دفاع کنند، همانطور که رزمندگان اسلام چنین کردند.
گفت: حالا فهمیدم! یعنی منظورشان این است که اگر به هر علت در تنگنا قرار بگیرند، مثل اجداد عقیدتی خود، جان و مال و ناموس را به دست دشمن می سپارند و فرار می کنند!
گفتم: ایول… می گویند در دوران جنگ یکی از همین قماش که ادعای وطن دوستی می کرد توی رودربایستی قرار گرفته و به جبهه رفت ولی خیلی زود برگشت. پرسیدند پس چرا برگشتی؟! مگر نمی گفتی ایرانی هستی؟! و یارو گفت؛ به من گفته بودند وطن در خطراست ولی وقتی رفتم دیدم دروغ می گویند، جان خودم در خطر بود… و برگشتم!
جای تان خالی؛ حرم بی بی به نیابت از دوستان هم قطعه ای سلام دادم خدمت خانوم!
السلام علیک یا فاطمه المعصومه
http://ir2up.ir/up19/43a13626038261.jpg
http://ir2up.ir/up19/43a13626038272.jpg
http://ir2up.ir/up19/43a13626038273.jpg
شنیده ام وقتی به نیابت از درگذشتگان سلام بدهی، به زیارت می روند. اما نمی دانم به نیابت از زنده ها سلام بدی، چجوریه!
سلام، بی ربط:
همین که برگلویت خنجر آمد
صدای ناله ی زهرا در آمد…
رویترز: “رضایی اسب سیاه انتخابات ایران است”.
اول سلام…
اون قسمت هایی از متن که به شخصیت جناب عمار می پرداخت، باید در موردش گفت: متن حقی که اراده ی باطل از آن شده است.
اینکه جناب عمار در پیچ بسیار مهمی تعلل یا حتی اشتباه کرد(اما این نه یک قاعده که یک استثنا بود)، دلیل بر این نمیشه که بیایم و افرادی رو که قاعده ی کارشون رفتارهای کجدار و مریض و میانه روی(بین ولایت و دشمنانش؟) هست رو عمار بخونیم.
در ضمن از افراطی گری و حب و بغض (که احتمالا به طور مطلق منظورتون نبوده بلکه حب و بغض نا به جا منظورتون بوده) انتقاد کردید.
خب چرا از خودتون شروع نمی کنید؟ شما توی این یک سال کار اصلیتون شده انتقاد از جبهه پایداری!
خب مگه چقدر اهمیت داره؟ مگه دشمن اصلیه؟؟!!!
به نظرم حب و بغض شما نسبت به برخی افراد قابل انتقاد سابقا یا فعلا منتسب به جبهه پایداری باعث شده که چشمتون رو بر واقعیات ببندید…
می ترسم چند روز دیگه موسوی و کروبی رو هم تبرئه کنید و بگید که دلیل فتنه ۸۸ جبهه پایداری و تندرویهاش بود…
علیکم(و البته علینا!) بالتقوی…
سلام. با (عاشورای دیگر…) به روزم…
خوشحال میشم سر بزنید…
http://nasle3vom.parsiblog.com/
ممنون میشم اگه منو لینک کنید…
سلام جناب قدیانی
خیلی ساده انگارانه متن را نوشته اید.
ژورنالیستی و غیر دقیق و کلا ارزش ادبی و هنری متن از بار معرفتی آن بالاتر است.
البته بعید میدونم حرف های بنده تاثیر خاصی داشته باشه ولی شما به مقوله ای مثل جریان فکری و طرز تفکر فرد هم نگاه کنید.
درست
ملاک حال فعلی افراد
خوب اشکال نداره از آقایون پایداری گرفته تا متحد مصاحبه بگیرید
از حرف های خوشگل مثل بصیرت و موضع گیری و غرور و … بگذرید، سعی کنیم جریان فکری طرف رو بفهمیم.( همین الآن رو عرض می کنم)
۱- طرف مقابل ما در مورد علم دینی نظرش چیه؟
۲- تا کجا نظر رهبری رو لازم الاطاعت می دونه؟
۳- به نظر فرد در نبود الگوی صحیح اقتصاد اسلامی باید از کدام الگوی پیشرفت و توسعه تبعیت کرد؟
۴- برنامه ی هر گروه برای سبک زندگی اسلامی چیه؟
۵- اصلا چه دیدی به مردم داره؟
۶- اگر مردم به ایشون رای ندهند و به فرد مقابل که ایشون یقین داره طرف مقابل از بنی صدر بدتره رای بدهند به نظرش مردم چی هستند؟
و …
سوالاتی که کاملا حکایت از گفتمان و جریان فکری طرف مقابل می کنه!
افراد بر طبق تفکرات و عقایدشون اکثرا دست به عمل میزنند و مطمئن باشیم اگر این طرز تفکر امتدادی عملی بر خلاف رهبری داشته باشه به تقابل و کند شدن حرکت به سمت تمدن اسلامی منجر میشه!
شما رسانه و قلم دارید، همین طور تحلیل های آبکی ژورنالیستی و نا دقیق به خورد مردم می دید!
اگر ملاک انتخاب افراد تقوای اونها است، یکی از مصادیق تقوا همسویی با ولی الهی جامعه است. حالا افرادی که همین الآن و نه در گذشته از لحاظ گفتمانی رو در روی آقا هستند چطور قابل دفاع می شوند؟!
بی خیال بابا
زیاد حرف زدم
……………… انصافا حتی اگه نقد هم غیر منصفانه باشه، باید این جوری جواب داد؟!
امام رضا علیه السلام فرمود:
کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.
اللهم ارزقنا…
http://uploadtak.com/images/d7518_MoghadamGolchin13842.wma
دوستان از باب اینکه برخی را نمی توان به راحتی از تفکرات و یا از گذشته شان گذشت درست اما…
برداشت من از سخنان داداش حسین اینه لطفا کمکم کنید بفهمم درست برداشتم یا نه؟
سوال اول: به نظر شما مصلحت بزرگتر اتحاد نیست؟
سوال دوم: لازمه اتحاد پذیرش افراد و عدم مطرود کردن نیست؟
سوال سوم: آیا همیشه باید حتما اصلح انتخاب شود؟!
سوال چهارم: آیا اگر به خاطر لج بازی برای انتخاب اصلح موجب از بین رفتن امر مهم و خطیر اتحاد و قدرت گیری غیر مصلح شویم از بصیرت ماست؟
سوال پنجم: بهتر نیست مصلح را مطرود نکنیم که اگر اصلح نشد مصلح بشود؟
سوال ششم: جایی که کوبیدن مصلح موجب قدرت گیری غیر مصلح و ضربه به جبهه اصلی صلح می شود تکلیف چیست؟
سوال هفتم: اصلا جایی که اصلح برای جلوگیری از ضربه خوردن به جبهه صلح حاضر به کناره گیری نشود همچنان اصلح است؟
سوال نهایی: به بزرگی پروردگار نمی آید که مصلح را به جایی برساند که به درجه اصلحیت برسد؟
فاتحه قطعه رو خوندم
علی!
داداش، یه قبر یه قبر فاتحه بخون، نه یه دفعه برا همه قطعه!
دیوار (گفت و شنود)
گفت: چه خبر؟!
گفتم: مردم می پرسند در حالی که با گرانی و سختی معیشت روبرو هستند، اینهمه هزینه کلان که صرف برخی همایش ها و اهدای مدال به این و آن می شود برای چیست؟!
گفت: ای عوام! باید این همایش ها را ترتیب بدهند تا طرف بتواند حرف بزند و خودش را مطرح کند!
گفتم: اینهمه مدال های درجه یک فرهنگی و هنری و… که به این و آن می دهند چه دلیلی دارد؟!
گفت: مرد حسابی! اگر از این مدال ها ندهند که کسی برای شنیدن لاطائلات یارو نمی آید!
گفتم: چرا هیچ کس نمی پرسد که این چند نفر مگر چه کاره اند که چوب حراج به بیت المال زده اند و از کیسه ملت برای مطرح کردن خودشان حاتم بخشی می کنند؟!
گفت: حتماً دارند اوقات فراغت باقیمانده را پر می کنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو وسط خیابون یک دیوار ساخته بود و یک فانوس با شیشه قرمز روی آن گذاشته بود پرسیدند این فانوس برای چیه؟ گفت؛ برای اینکه ماشین ها با دیوار تصادف نکنند. پرسیدند؛ دیوار را برای چه ساخته ای؟! گفت؛ خب! برای این که فانوس را روی آن بگذارم!
سلام؛
باز من دیر رسیدم و شش سال گذشت!
توی این هوای سرد چقدر اینجا داغه…
نمی دونم چرا متنو نخوندم و اومدم کامنتا رو خوندم!!
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم
برم بخونم متنو ببینم چه خبره؛
با اجازه…
وای خدا
چقدر نفس گیر بود… چشمام گرد شد و نزدیک بود از حدقه در بیاد. واقعا امیر المومنین در مورد جناب عمار اینو گفته بودن در سقیفه؟… خیلی عجیبه… اگه تاریخ و امتحاناتش اینقدر ظرافت داره و حساسه، خیلی سخته خوندن و فهمیدنش… سخت تر از همه تطابق دادن رجال امروزه با رجال تاریخی!!… دیگه خیلی سخت شد آقا…
من که امشب رسما اعلام می کنم بنده خودم با کله میرم توی سراشیبی ریزشٰ… همون ریزشی که مثل آفت توی انبان گندم میاد و یه مشت از خروار می مونه…
شاید فکر کنید دارم بی ربط حرف می زنم ولی من اتفاقا امروز به آقا رسما اعلام کردم که مبارزه با هوای نفس و آدم شدنم محاله!! و بنده خودم بالای ورقه ام نوشتم صفر!!… که مایوس هم نیستم ولی دیگه گذشت کری خوندن و اینکه چیکار کنم بچه ها، من میخوام از اصحاب واقعی امام زمان باشم؟… من نمی تونم…
من همون جا که علی گفت برگرد، برگشتم… عمار شما باشید که زبان علی را می فهمید، نه من که هنوز زبان دلم را هم نمی فهمم…
سقیفه:
سلمان را یادم می آید که گفت کردید و نکردید!
و دیگر اینکه
متن فوق العاده ای بود. برم استاد پناهیان رو خبر کنم بیاد این متنو بخونه 🙂
چقدر بیوگرافی عجیبیه این سرگذشت و احوالات اصحاب!
در مورد مالک هم بگو
خیلی نازنینه
ولی واقعا خوب شد این متن کلا یه کلاس تاریخ و تفسیر و رجال و سیاست و دیانت بود…
انگار بیشتر می شد حاشیه زد بهش با قلم خودتون.
فایده نداره
باز باید برم یه بار دیگه و چند بار بخونمش
ببینم حالم چطور میشه
یکم بدبین شده ام زیادی به خودم و تاریخ…!!
…………
سلام…
یا مزدوری یا نادان
بابت این متن بصیرت آفرین، واقعا خدا قوت. خیلی چیزها دستگیرم شد…
قشنگ بود.
فرزند شهید؛
یا فرزند شهید اما فرزندی بصیر.
به روزم………………
سلام چرا به روز نیستی حاج حسین؟
امروز ۲۰ اسفنده؛
کلی سوژه از دست رفت.
به سلاله؛
بلال بعد از رسول خدا به شام رفت زیرا نتوانست در مدینه دوام بیاورد، او با خلفا کنار نیامد ولی در فتنه ی سقیفه حضوری پر رنگ از او دیده نشده است!
ممنونم!
بله، در منابع گشتم، ذکر شده که با خلیفه اول بیعت نکرده و گفته؛ با کسی که پیغمبر(ص) او را جانشین خود نساخته، بیعت نخواهم کرد و باقی عمر را در دمشق گذرانده؛ از کسانی است که دوستدار اهل بیت بوده و به فرموده پیامبر، بهشت مشتاقش است و ائمه علیهم السلام هم در مدح اش جملاتی دارند. منتها برایم سوال شده بود که زمان فتنه سقیفه کجا بوده که جزء این ۴ نفری که با سر تراشیده رفتند خانه امیرالمومنین نبوده؟ که جوابی در کتابها پیدا نکردم…
کولر (گفت و شنود)
گفت: در مراسمی با عنوان جشن استقبال از نوروز خطاب به اسفندیار مشایی گفته شد آقای مشایی مردی است بهاری، بهاری، بهاری!
گفتم: قرار بود در این شب عیدی برای اقشار مستضعف و محروم جامعه کاری بکنند و شرّ گرانی را از سر آنها کوتاه کنند، نه اینکه با هزینه بیت المال و از کیسه همین مردم محروم، جشن بگیرند و از خودشان تعریف کنند.
گفت: ای عوام! خب! وقتی هیچکس از آنها تعریف نمی کند مجبورند خودشان از همدیگر تعریف و تمجید کنند.
گفتم: ولی مردم که طرف را می شناسند و با این تعریف و تمجیدهای کیلویی که نظر آنها عوض نمی شود.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو برای دیدن کانال های ضد اخلاقی یک دیش ماهواره روی پشت بام خانه اش نصب کرده بود و به خیال خودش برای این که رد گم کند، روی آن نوشته بود کولر آبی!
چقدر قلم و نگاه شما دوست داشتنی است. موفق باشید.
نشان فرهنگ؛ جایزه ای شبیه اسکار است؟
سلام علیکم یا اهل القطعه ۲۶؛
خیلی وقت بود (البته برای آزاداندیش) کامنت نگذاشتم اینجا!!!
همگی صاحبان فکر و قلم حلال کنن، ان شاءالله عازم سرزمین پرستوهای کربلایی_جنوب_ هستم. (ماشالا چه جمله ای!)
دوست گرامی سلام؛
تا دیر نشده به فکر جریان قدرت و ثروت بیافتید که روی هاشمی را در انتخابات ۹۲ سفید خواهد کرد!
اخبار و اطلاعات واصله حاکی از عزم جدی مشایی به پشتوانگی احمدی نژاد دارد. حضوری که در فشار قرار دادن امام خامنه ای، از بزرگترین نتایج آن خواهد بود.
زنده باد کدام بهار؟! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/911222/2.htm#other200
البته احمدی نژاد در سازمان ملل هم “زنده باد بهار” گفت!!!
۴۳۰* حضرت امام سجاد علیه السلام:
و کمکم کن اگر کسی با من ناراستی میکند، من با او راستی کنم. اگر کسی رهایم میکند، من به او خوبی کنم. اگر از یکی کمکی خواستم و نکرد، وقتی او سراغ من آمد؛ من بخشنده باشم. اگر یکی قهر میکند، من پیشش بروم. کمکم کن اگر یکی پیش دیگران بدی هایم را میگوید، همه جا خوبیاش را بگویم و اگر یکی به من خوبی میکند، درست تشکر کنم و اگر بدی هم میکند، فراموش کنم…
(صحیفه سجادیه، دعای بیستم)
وهابی ها آرامگاه “عمار یاسر” را منفجر کردند…
http://jahannews.com/vdcayinu649n0e1.k5k4.html
سلام
در رابطه با؛
زنده باد کدام بهار؟! (یادداشت روز)
جناب شریعتمداری-با عرض پوزش-ساعت خواب!
رئیس جمهور در سازمان ملل هم گفت، زنده باد بهار
«ربیع الانام- جان مردم»
ربیع به معنی بهار از ماده رَبع است. علت اینکه به این ماه ربیع گفته می شود این است که در فصل بهار گیاهان تر و تازه اند و نامگذاری این ماه در فصل بهار رخ داده است.
جناب شریعتمداری؛ این درست که حضرت ولی عصر (عج) جان مردم است، ولی شما از کجا ربیع را به جان معنی کرده اید؟
بصیرت شما و … را در حمایت از محمود دیدیم!
سلام به همه دوستان…
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911222000926
داداش حسین عزیز! همه حرفها گفته شد، لیکن هنوز از نامه شما خبری نیست. یک طوری احساس میکنم منتظر حرف دلم هستم. چون نا توان در بکار گیری قلم هستم، نمی دانم چقدر بایستی صبر کرد.
عید نزدیک است…
روزهای دل تکانی…!!
مزار عمار یاسر در سوریه
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/200818
ویزیت (گفت و شنود)
گفت: یک سناتور آمریکایی طی مقاله ای در نیویورکر نوشته است، نتانیاهو می داند که توان حمله به ایران را ندارد ولی من نمی دانم چرا اینهمه از ضرورت حمله به ایران حرف می زند.
گفتم: از یک سگ پرسیدند چرا اینقدر زود پیر شدی؟ گفت از بس که واق الکی زدم!
گفت: همین سناتور آمریکایی نوشته است، آقای نتانیاهو عادت ندارد که با صراحت بگوید مشکل اصلی او چیست؟ و نوشته ظاهرا دنبال کمک های مالی بیشتر آمریکاست.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود دکتر دید ویزیتش گرونه، به دکتر گفت؛ اگر تخفیف میدی، بگم کجام درد می کنه، وگرنه خودت بگرد پیدا کن!
۴۳۱* حضرت امام سجاد علیه السلام:
خدایا! کمکم کن موقع فرو بردن عصبانیتم، موقع آشتی دادن مردم، موقع دوست کردن آدمهایی که از هم دورند، موقع پنهان کردن بدی های دیگران، موقع مهربانی، موقع فروتنی و موقع خوشرویی، به قشنگی بنده های خوبت باشم؛ به زیبایی آنها باشم که از تو حساب میبرند…
(صحیفه سجادیه، دعای بیستم)
“به زیبایی آنها باشم که از تو حساب میبرند…”
آرام آرام… عجلوا بالصلاة…
سلام به دوست عزیزم جناب آقای قدیانی
مسائل و موضوعات مورد توجه رسانه های داخل کشورمان در این روزها بهانه ای شد تا مطلب اشاره مانندی را خدمت شما بزرگوار تقدیم کنم.
به راحتی دیده می شود که با یک حرکت شفاهی و به قول معروف یک اشاره لفظی از سوی برخی از سران دولتی که با سلایق سیاسی و احیانا عقیدتی دلسوزان نظام مطابقت ندارد، موجی از اظهار نظرات و موضع گیری ها، حرکت فوق را نشانه رفته و به نیت دفاع از ارزشها و حقوق انقلاب و نظام با آن مقابله می شود.
در نگاه اول این موضوع در نوع خود حاکی از نشاط و سرزندگی جریانات سیاسی و نظارت حرکات مسئولین از سوی آنان می باشد اما به نظر حقیر این می تواند خواسته عناصری در دولت باشد که درصدد پنهان کردن مسائل دیگر و دور کردن اذهان از مسائل مهمتری باشد.
لزومی به حاشیه روی نمی بینم لذا مختصرا عرض می کنم که اگر قرار به حتی کوبیدن یک تفکر فعال در دولت هم باشد، مقابله با شعارها و یا حرکات لفظی آن جریان از سوی دلسوزان نظام، دقیقا همان چیزی است که احیانا همان جریان آنرا می خواهد.
کارکرد دولت اجرای وظایفی است که از سوی نظام به آن سپرده شده و لذا پیچیدن به شعارها و مواضع سیاسی و … دولت کمک بزرگی است به آن جریان که خواهان فرار از زیر بار مسئولیت و پنهان کردن کم کاری خودش در لوای این منازعات است.
مقام معظم رهبری به صراحت در آخرین سخنانشان فرمودند که ایشان به سران قوا برای رسیدگی به وضعیت معیشت مردم و … دستور داده اند لذا آنها باید بگویند که چه کار کردند؟
این سوالی است که در برابر هر گونه حرکت سیاسی و شعاری دولت باید از آن پرسیده شود و مطالبه شود.
به کلی باید آنچه که برخی عناصر دولتی در مقاطع مختلف و به بهانه های گوناگون به شکل تکه پرانی سیاسی و عقیدتی که این روزها خیلی هم باب شده، ایراد می کنند را فراموش کرد و از مقابله مستقیم با آن که خود به اشاعه آن کمک می کند، خودداری کرد و فقط آنها را در مورد وظایفی که در حوزه اجرائی دارند، مواخذه و بازخواست کرد.
اگر دولتی وظایف خود را بدرستی انجام می دهد، به اینکه چگونه فکر می کند، هیچ کاری نداشته باشیم چرا که مهم انجام وظایف قانونی است حتی اگر طرف ارمنی باشد که در نهایت آنها هم تعدادی از شهروندان ایران هستند.
فشار را برروی آنچه که باید به لحاظ وظیفه اجرائی انجام می داده اند و خودشان آنرا تعهد کرده اند بگذاریم و به شعارها و لفاظی های آنها کمترین توجهی نکنیم.
«نظام» شرایط «نامزد پر شرط و شروط» را پذیرفت!!
http://www.ghadiany.ir/?p=10501#comments
سلام “سید احمد”!
هر کاری می کنم قطعه ۲۶ لینک نمیشه تو وبلاگم!
چاره چیه؟
کمالستان؛
سلام… قطعه ۲۶ در وب های شما لینک نمی شود.
چاره خاصی هم ندارد!
علتش چیه؟
کمالستان؛
مهم نیست…
سلام علیکم
کشتی نساز ای نوح، طوفان نخواهد آمد/ بر شوره زار دلها باران نخواهد آمد
رفتی کلاس اول، این جمله را عوض کن/ آن مرد تا نیاید، باران نخواهد آمد . . .
یا صاحب الزمان(عج)
التماس دعای فرج. . . . .
به روزم…
تو با این قلمت چه می کنی؟
بسیجی؛ تو که مارو با این عشق نامه ای که در رثای پاریاب نوشتی، کشتی…
آخه چی از جون ما می خوای عزیز دلم؟
بابا! ما همینطوری هم می دونیم پست و جهنمی هستیم، چرا اینقدر بزرگی اینارو تو سر ناچیز ما می زدی؟
ما که سنمون به فداکاری ها و ایام محافظ بودن او نمی رسد اما آرزوی مرگ می کنم…
حاج حسین! حالا بیا اشک های پدر جانبازم را جمع کن…
نمی دانم کدام خدا پدر بیامرزی، آدرس وب تو را برایش اس ام اس کرده!
بیا ببین چطور پای سیستم نشسته و به صورتش می زند…
حسین قدیانی: از طرف من، دست و پای پدرت… این شهید زنده را ببوس و سلام گرم دوستان قطعه ۲۶ را به ایشان برسان…
“مرا حلال کنید… من ترکی از تبار مهدی و حمید باکری ام… سادگی کردم؛ قایق عاشورا سوارم نکرد… جا ماندم! از کاروان جا ماندم…”
اصلا سوزوندی داداش حسین بدجور… خوشگل سوزندی!
حاج احمد! عند ربهم یرزقون نوش جونت…
بسمه تعالی
سلام و درود خداوند بر حسین قدیانی عزیز و محبان ولایت
————————————————————-
«لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیاء ۸۷)
تکذیب شد…
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911223001375
بهاری! (گفت و شنود)
گفت: روزنامه ایران، ارگان بادآورده «حلقه انحرافی» نوشته است منظور از «بهار» امام زمان (عج) است و «زنده باد بهار» یعنی زنده باد حضرت صاحب الزمان(عج)؟!
گفتم: اگر اینطور است پس چرا به رئیس حلقه انحرافی می گویند «بهاری بهاری بهاری»! یعنی او- نستجیربالله- امام زمان است؟!
گفت: شاید منظورشان این است که او نایب حضرت است آنهم نایب سه قبضه! و هرکس بخواهد تابع امام عصر- ارواحنا له الفداء- باشد باید به رئیس حلقه انحرافی متوسل شود!
گفتم: امام زمان(عج) برای گسترش اسلام در جهان ظهور می فرمایند ولی مشایی معتقد است که دوران اسلامگرایی تمام شده همانطور که دوران اسب سواری تمام شده است!
گفت: پس این لاطائلات و چرت و پرت ها چیست که پادوهای حلقه انحرافی می نویسند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! بالاخره باید یک پرت و پلایی بگویند که خودشان پرت و پلا نشوند!… یارو را به جرم اینکه ادعای خدایی می کرد، زندانی کرده بودند. رئیس زندان از او پرسید؛ تو اگر خدایی، پس چرا در زندان هستی؟! و یارو گفت؛ خب! برای این که خدا همه جا هست!
۴۳۳* حضرت امام صادق علیه السلام:
هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای. در نظرها کوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود!
(بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۱۱۴)
میلاد حضرت زینب (س) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد…
(نکته جالب اینکه در سال ۹۱، دو بار جشن میلاد عمه سادات را داشتیم!)
http://uploadtak.com/images/z6854_karimize91010.mp3
هر زمان حاجت مند شدید؛ خدای متعال را به عظمت زینب سلام الله علیها قسم دهید، تا خداوند حاجت تان را برآورد؛ زیرا زینب علیهاالسلام نزد خداوند بسیار آبرومند است…
“مرجع عالیقدر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی”
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟!
…………………………
در تشرف آقا شیخ حسن سامرایی (ره) در سرداب مقدس، حضرت امام زمان (عج) فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زینب (س) که فرج مرا نزدیک گرداند.»
***اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب الکبری سلام الله علیها***
تنگه غنیمت! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/911227/2.htm#other200
از خدا می خواهم به ما صبری جزیل عنایت کند و این چند ماه به سرعت طی شود…
سرزمین اسفندیار!!!!!!
http://media.jamnews.ir/Larg1/1391/12/26/IMG20215384.jpg
هر کسی یک لیاقتی داره دیگه؛ بعضی ها نشون دادن که لیاقتشون در حد همین اسفندیار بازی هاست!
به قول حاج حسین آقای شریعتمداری:
“این حلقه به لحاظ تعداد، بسیار اندک است و دست اندرکاران آن افراد کم اهمیتی هستند که میزان درک سیاسی و عقیدتی آنها را می توان در مواضع و نوشته ها و اظهارنظرهای سخیف آنان به ارزیابی نشست.”
بسم الله الرحمن الرحیم
لحظات تحویل سال به سبک حضرت استاد حجه الاسلام و المسلمین حسین تهرانی، فرزند ارشد حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانیرحمه الله علیه، به نقل چند خاطره از استاد پرداختند که گویای سیرۀ عملی ایشان در ساعات تحویل سال شمسی است. حجهالاسلام حسین تهرانی دربارۀ برنامۀ استاد برای تحویل سال به دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خبر دادند:
حاجآقا مقیّد بودند که حتماً برای لحظۀ سال تحویل در مشهد مقدّس باشند. چون زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت بقیۀ اهل بیت بهحسب ظاهر سهلالوصولتر بود، دوست داشتند که ابتدای سال را در حرم ایشان باشند. البتّه بعضی سالها که لحظۀ تحویل سال نیمههای شب بود، ممکن بود که به حرم نروند، ولی مقیّد بودند که در مشهد باشند. ایشان همیشه قبل از تحویل سال، مقیّد بودند که ۳۶۵ مرتبه دعای «یا مقلّب القلوب» را بهطور کامل بخوانند و برای اینکه این دعاها، تا لحظۀ تحویل سال تمام شود، از یک ساعت قبل از اعلام عید، شروع می کردند و مشغول خواندن این دعای شریف بودند. ایشان بعد از لحظۀ تحویل سال هم، مقیّد بودند که اوّلین چیزی که میل میکنند، تربت امام حسینعلیهالسلام باشد. یعنی حضرت استاد در دو روز از سال، مقیّد بودند که اوّلین چیزی که میخورند، تربت امام حسینعلیهالسلام باشد؛ یکی عید فطر بود که در ابتدای روز با تربت، افطار میکردند و یکی هم نوروز که بعد از تحویل سال، کمی از آن را میل میکردند.
پیشاپیش سال نو مبارک
سلام؛
من هم مدت ها بود که دنبال معنای “این عمار” می گشتم. برایم سوال بود چرا دنبال ابوذر یا سلمان نیستند!!!
مطلب جالبی بود.
خدا خیرتان دهد.
حداقل می توان فهمید اولین اشتباه لزوما آخر کار نیست… اگر بصیرت بیابی.
پشه (گفت و شنود)
گفت: یکی از ضدانقلابیون فراری در سایت بالاترین نوشته است؛ ماموران آمریکایی مثل یک حیوان از ما کار می کشند ولی حقوقی که می دهند فقط در حد «بخور و نمیر» است.
گفتم: پس انتظار دارد به حیوانات، پست و مقام هم بدهند!
گفت: همین ضدانقلاب فراری نوشته است؛ به همین علت دعوت یک شبکه تلویزیونی فارسی زبان را برای همکاری با قاطعیت رد کردم.
گفتم: کار خوبی کرده! از پشه پرسیدند چرا زمستون ها پیدات نمی شه؟ گفت؛ نه اینکه تابستون ها خیلی تحویلم می گیرین!
ما رفتیم تا ۱۴ فروردین!
عید همگی مبارک.
آدمیت به قلم و تعداد نظرات نیست…
سلام دوست عزیز…
متن تان عالی بود. ممنون از این همه بصیرت افزایی فقط در یک نوشته.
یادش به خیر!
http://www.ghadiany.ir/?p=12742
داداش، سید، رفقا؛
عیدتون مبارک!
……
“قل اللهم مالک الملک، تؤ تى الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر تولج اللیل فى النهار و تولج النهار فى اللیل و تخرج الحى من المیت و تخرج المیت من الحى و ترزق من تشاء بغیر حساب”
“بگو بار خدایا، همه هستى تو را است. ملک را به هر کس که خواهى بخشى و از هر کس که خواهى بازگیرى. هر کس را که بخواهى عزیز گردانى و هر که را بخواهى خوار کنى. خیر به دست توست. همانا که تو بر همه چیز بسى توانایى. شب را در روز فرو مى برى و روز را در شب فرو مى برى. زنده را از مرده بیرون مى آورى و مرده را از زنده. و هر کس را بخواهى بى حساب روزى مى رسانى.”
«مسابقه پیامکی انتظار عید»
نجوای دلتان را با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سر سفره تحویل سال جدید را به سامانه «آوا» ارسال نمایید تا در مسابقه پیامکی «انتظار عید» شرکت کنید:
سامانه آوا: ۳۰۰۰۸۹۳۱۹۳۹۳۸۳
از میان شرکت کنندگان به سه نفر که پیامک آنها برگزیده شود، جوایز نقدی اهدا خواهد شد.
(پیام ها بایستی تولیدی باشند.)
مهلت ارسال پیام: ۵ فروردین ماه ۹۲
اعلام نتایج: ۱۲ فروردین ماه ۹۲
…………
لعنت بر فساد…
بسم الله الرحمن االرحیم
سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.
سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین.
سلامٌ علی اِبراهیم.
سلامُ عـَلی موُسی و هارون.
سلامُ علی آلِ یاسین.
سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین.
سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تبریک به اهالی قطعه ای از بهشت
عیدتان مبارک
اللهم عجل لولیک الفرج… اللهم احفظ امامنا خامنه ای…
عید بر همه شما دوستان، مبارک باد!
ما ملت خدا پرست و مطیع پیامبریم
اسلام دین ما و محبان حیدریم
دل های ما پر از محبت اولاد فاطمه
از خادمین حضرت زهرای اطهریم
در سایبان چتر ولایت نشسته ایم
از جان مطیع و گوش به فرمان رهبریم
جان بر کفان همه سر در خط امام
اندر اطاعت سلاله ی زهرا و حیدریم
سال حماسه ی سیاسی و هم سال اقتصاد
آماده ی قیام به دستور رهبریم
سید علی خامنه ای را همه مطیع
بر جمله ی خلایق دنیا مظفریم
فرمان اگر دهد بخروشیم همچو شیر
اندر رکاب حضرت او چون غضنفریم
از یوق ظالمین رهائی و داریم افتخار
کان در لوای احمد و زهرای اطهریم
——————————————-
سروده شده توسط استاد علی محمد رهائی شهرضائی
http://rahaee26.parsiblog.com/
۴۳۸*پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
مردمى که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم اموالشان زیاد و عمرشان طولانى مى شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد؟!
(کافى، ج۲، ص۱۵۵)
—————-
عید دوستان خوب قطعه ۲۶ مبارک و فرخنده!
انشاءالله نگاه پر مهر مادر، حضرت فاطمه سلام الله علیها، در سراسر روزهای این سال جدید، همراه تان باشد و به همین زودی ها ببینیم ظهور فرزندش را…
امروز سالگرد شهادت قهرمان عملیات استشهادی لبنان، شهید علی منیف اشمر است…
فیلم قرائت وصیت نامه توسط خود شهید
http://media.afsaran.ir/rdvvdHc.mp4
متن وصیت نامه
http://www.seratnews.ir/fa/news/67706/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%AA%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
امسال حماسی حماسی هستیم
در مدرسه ی علی شناسی هستیم
ای فتنه گران خیال خامی نکنید
ما کارشناسان سیاسی هستیم
بر سفره نان خشک هم بنشینیم
پیروز نبرد اقتصادی هستیم
پیامبر صلی الله علیه و آله:
فَنَیرزوا إنْ قَدَرتُم کُلَّ یَومٍ یَعنِی تَهادَوا وتَواصَلُوا فِی اللّهِ
اگر می توانید هر روز را نوروز کنید؛ یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با هم پیوند داشته باشید.
دعائم الإسلام، ج ۲، ص ۳۲۶
با عرض سلام و تبریک آغاز سال ۱۳۹۲ هجری شمسی (حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی) به شما آقای قدیانی…
به وبلاگ ما سر بزنید.
http://naghdebitaraf.arshblog.ir/post34.php
منتظر نظر شما هستم.
(فقط با مرورگر موزیلا)
داداش حسین! همیشه درستی یا نادرستی تفکرمان را خوب است با هوش عمومی جامعه محک بزنیم!
آیا هوش عمومی جامعه که به تنهایی و بدون پشتیبانی ذره ای از این هوش خواص با تشخیص درست خود توانسته خیلی ها را کنار بزند و به آنها پشت کند واقعا جبهه ی پایداری را مانند شما می نگرد؟
قضاوت با خودتان!
ما با آمدن به قطعه بهره میبریم و به همین دلیل دوست داریم بیشتر نظرات مشترک داشته باشیم تا نظرات غیر مشترک مخصوصا در مورد جبهه های اصول گرا
در صحبت های آقا تا کنون کلمه ی تکنوکرات شنیده بودید؟
کلمات آقا همگی معنا دارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این گونه نیستم که حتما حتما به کاندید جبهه ی پایداری رای دهم اما زیاده روی باعث می شود مرز بین تخریب و تکرار مکررات با نقد منطقی از بین برود و حتی نصیحت های شیرین و گوارای حضرت آقا لوث شود!
یه پیام “بی زرگانی” (اولین پیام ۹۲)
ساعت ۱:۴۸ نیمه شب
تعداد افراد آنلاین: ۱۶ نفر!
ماشالله حزب الله…
داداش حسین عزیز بسیجی ها فــــــــــــدایی داری…
سلام
وقتی فضای غفلت زده این روز ها بهم فشار میاره پناه میارم به قطعه…
اینجا خیلی آرومه.. امشب شب شهادت بی بی…………
آقای قدیانی امیدوارم غروب نشده حداقل یه جمله التیام بخش بزارید برامون…..
یادمون باشه نگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها) به مولا علی(علیه السلام) پیش از اینکه نگاه همسرانه باشه، نگاه ولایت مدارانه ست.
سلام به همه…
ای بابا! دوباره اسم هاشمی اومد، منم حساس! اصلا من به اسم ایشان و ابوعلی سیناش و کلا خاندانش حساسیت بدی دارم…
داداش حسین راستی یادت نره شعار کاندیداهای امسال:
(((همه احساس تکلیف می کنیم)))))
سلام؛
بنده در همین پست یک کامنت گذاشتم که ضمن طلب حلالیت، صحبت های خودم رو پس می گیرم. کم کم دارم به حرف های شما می رسم و حداقل اینکه باید بیشتر فکر و تحقیق روی نوشته های شما می کردم.
حلال بفرمایید…
یا علی
سلام.
واقعا که! با ملاک تقوی و اصلح و علامه و چه و چه، جبهه پایداری رسید به خانواده ساواک؟!! شنیدم به تکاپو افتادن جنتی نامزدشون رو تایید کنه!!!
یا رب
سلام دوست عزیز؛
سید علی خامنهای ثروتمندترین رهبر دنیاست؛
چرا که:
خونی که در رگ ماست،
همه هستیمان،
جان ناقابلمان،
و مختصر آبرویی که داریم،
همه و همه،
از آن خامنهای است.
که با این کلکسیون،
با این همه ثروت،
ویلا ندارد، بیت دارد…
خانه اش به جای فرش،
عرش دارد و گلیم و چند تکه آسمان.
همه چیز ساده است.
مثل خانه زهرا(س).
مثل خیمه حسین(ع).
و حسینیه امام خمینی(ره) دارد.
و چفیه دارد.
و عصایی که چوبش از شجره طوباست.
و دست مجروحی،
که ریشه در “کف العباس” دارد.
و آقای ما، خامنهای است…
“قصه آقازاده ها و صندلی بماند برای وقتی دیگر!”
کی انشالله
جانمان فدای ولایت