«بهار» … «راهب»

به نام خدای شهادت… که بی شهید، حنای طبیعت رنگ ندارد، حتی جبهه و جنگ معنی ندارد. باز هم به چشم بر هم زدنی، زمین مرد و خاک زنده شد تا معاد، میعاد ما باشد… تا قیامت، قرار ما باشد، تا «الله» و «انا لله…» میعادگاه ما باشد، تا از یاد نبریم از پس مرگ… آری! زندگی دیگری است. راستی که هیچ کم از اعجاز ندارد بهار. از طرف زمین بخوانی، می شود «بهار»، اما بیا از آن سو… آن سوی شط، از طرف بچه های فتح المبین، بهار را بخوانیم. از طرف دشت عباسی ها، بهار می شود «راهب». خودت نگاه کن دیگر!… نگاه کن و ببین که بهار می شود ترس از خدا… ترس از خدایی که به راحتی می میراند، راحت تر از آن برمی انگیزاند؛ نشان به نشان بهار، به همین نشان راهب…

مدعی گفت: از خدا چرا باید حساب برد؟ گفتم: اگر شهادت، لازمه زندگی جاودان است، این ترس هم لازمه عاشقی است. گیرم «روز حساب» نباشد. فتح المبینی هایی که من می شناسم باز هم از خدا حساب می بردند. ترس از جهنم و ولع بهشت، در شباهنگام سنگر، شانه نمی لرزاند. این همه کار عشق است… عاشق اما حساب می برد از معشوق! شهید می ترسد از خدا! و آنکه راهب نیست، هرگز متوجه زیبایی بهار نمی شود.

از بهار تا راهب… دعا کن نوشته خوب دربیاید. بنا دارم این آخرین متن قطعه ۲۶ در سال ۹۱ را تقدیم کنم به راهبان فتح المبین. خاکی ترین راهیان بهار. شب شکنان ۲ ی با مداد. دلاورمردان دومین روز بهار ۶۱ خورشیدی. پیشقراولان ارتفاعات میشداغ. ستاره های آسمان عین خوش. لاله های دشت عباس. اصحاب بی چون و چرای چنانه. مخلصین شاوریه. شهدای برغازه. لب تشنه های تنگه رقابیه. جوانان شط دویرج. دردانه های شرهانی… به به از این معانی. به «کربلا» رفته اند… اصلا شهدا، نام مشهدشان هم با دل آدم بازی می کند، وای از اسم خودشان… این هم دید و بازدید ماست دیگر! بهار می خواهیم خانه راهب برویم. ما بهار را به سینه خیز لاله های فتح المبین می شناسیم، نه حتی رستاخیز لایه های زمین. «فتح المبین» زمین ماست، خانه ماست. بهاری ترین عملیات دفاع مقدس ماست. ایام فاطمیه هم نباشد، باز رمز این بهار، «یا زهرا» است. در و دیوار روزگار، پهلوی فاطمیون را باید هم می شکست. مگر می شود در بهاران، حرفی از راهبان پهلوشکسته نزد؟!

جای حاج احمد پاریاب خالی! عصای دست «همت» بود در عملیات بهاری. الان پهلوی شهدای فتح المبین است. ما را در بهار تنها گذاشت و خود راهب شد. در عوض ما که هیچ سالی به او عیدی ندادیم، شهدا به حاج احمد عیدی شهادت دادند.

هوای بهشت همیشه بهاری است و اگر نه، ما «جانباز شیمیایی» را «شهید عشقیایی» نمی خواندیم. چند سال پیش، روزی از روزهای نوروز رفتیم خانه احمد پاریاب. فارسی را با «لهجه باکری ها» حرف می زد؛ «ما آمده بودیم گره ای از مشکلات جمهوری اسلامی باز کنیم، نه اینکه آویزان نظام باشیم. من با این وضعیت، فقط دارم اذیت می کنم جمهوری اسلامی را. به همت قسم، راضی به این آزار و اذیت نیستم. به کریمی قسم، طعنه نمی زنم، دارم درد دل می کنم. این حرف ها واقعیت است. امروز بدنم این دارو را نیاز دارد، فردا فلان دارو را. دست خودم نیست! ریه ام داغان است، سینه ام نا ندارد، سخت نفس می کشم! به خدا شرمنده جمهوری اسلامی شده ام. من آماده بودم شهید شوم، نیامده بودم باد کنم روی دست نظام… شما هم امروز فردا از دستم خسته می شوید. دعا کنید هر چه زودتر بروم. خرج یک جانباز اعصاب و روان شیمیایی و کپسولی بالاست… خیلی بالا! همه اش را بگویم سرت سوت می کشد… من آمده بودم از مخارج نظام کم کنم، نه اینکه برای جمهوری اسلامی خرج بتراشم. من آمده بودم از درد سرهای انقلاب کم کنم، نه اینکه خودم وبال گردن نظام شوم. من آمده بودم عید، دید و بازدید خانواده شهدا بروم، نه اینکه خودم محتاج سرکشی باشم. من آمده بودم برای پرستاری، نه اینکه نیازمند پرستار باشم. کم پیدا می شود پرستاری که از پس امور امثال من برآید…».

آنگاه آهی کشید و گفت: «خدایا! یک جای سالم در این بدن پیدا نمی شود… احمد پاریاب را دریاب». می گفت: «جنگ! خدا بگویم چه کارت نکند… آمده بودم شهیدم کنی، یا این چنین زمین گیرم کنی؟!… جبهه! از تو نمی گذرم… آی جبهه!…».

می گفت: «من به فصل بهار، حساسیت فتح المبینی دارم! رقابیه، چند بار تا پای شهادت رفته باشم، خوب است؟!… الان هم فقط به ۲ امید زنده ام؛ یکی خامنه ای، یکی شهادت…».

¤¤¤¤¤¤¤¤¤  ¤¤¤¤¤¤¤¤

یا مقلب القلوب و الابصار! ای خدای فتح المبین! کاش روزی بهار را از آن طرف بخوانیم؛ از طرف ظهور… بهار از چشم راهب اصل کاری دیدنی است… بهار از نگاه راهب، بهار است و الا باز هم این زمین زنده شده، خواهد مرد! بی راهب، اعتباری نیست به این بهار!

¤¤¤¤¤¤¤¤¤  ¤¤¤¤¤¤¤¤

پروردگار بهار! ما همه کپسول به دوش ایم. تا آن مرد نیاید، حنای بهار رنگ ندارد.

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    قدمگاه شهیدان است اینجا…
    http://uploadtak.com/images/k5567____.mp3

  3. آذرخش می‌گوید:

    چقدر قشنگ!
    آدم دلش می خواد سر خودشو بکوبه تو دیوار اینقدر قشنگ همه چیز رو بهم ربط می دید!
    😀

    پیشاپیش سال جدید مبارک. ایشالا از سال ۹۲ همینجوری براتون برکت و سوژه و مطلب جدید بباره.

  4. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    یا حق
    دلم به عشق تو بهانه می گیرد ای شهید!
    بهار فصل وصال است برای آنانکه شهدا دعوتنامه عشق برایشان می فرستند.
    اتصال خاک تا افلاک.
    در لحظات آسمانی شدنتان برای ظهور دعا کنید.

  5. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    خدا قوت آقای قدیانی!
    همینطوری هم عالیه. بدونه اضافات و ویرایش.
    بهار مدیون شما شد با این تفسیر زیبا.
    راهب!
    بهار!
    واقعا که قلمتون آسمونیه.
    احسنت

  6. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی هنرمندی داداش حسین؛
    «بهار… راهب»

    “ترس از جهنم و ولع بهشت، در شباهنگام سنگر، شانه نمی لرزاند. این همه کار عشق است… عاشق، حساب می برد از معشوق!”

    باید طلا گرفت این جملات رو… به به…

  7. سایه/روشن می‌گوید:

    مگر می شود عطر شهدا در آسمان قطعه بپیچد و کلمات، این پرنده های بی تاب، در کنار هم آرام نگیرند.

  8. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۴۳۶* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:

    شب در طاعت و عبادت خدا بیدار ماندن، بهار اولیا و بوستان نیک بختان است…

    (غررالحکم، ص۱۹۲)

    “ترس از جهنم و ولع بهشت، در شباهنگام سنگر، شانه نمی لرزاند. این همه کار عشق است… عاشق، حساب می برد از معشوق! شهید می ترسد از خدا! و آنکه راهب نیست، هرگز متوجه زیبایی بهار نمی شود.”

  9. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    نوشته هایتان هیچ وقت تکراری نمی شود.
    برای یک موضوع، چندین بار هم که دست به قلم بشوید، یک حرف نو و تازه دارید.
    شما فوق العاده اید آقای قدیانی…

  10. سینا می‌گوید:

    یه کم تنده ولی بذار بگم

    یا رب به علی و میثم تمارش
    یا رب به حسین و تشنه لب انصارش
    هر کس که بد سیدعلی می خواهد
    این سال جدید از زمین بردارش …

  11. سیداحمد می‌گوید:

    نوروز سر سفره زهرا هستیم… سالی که نکوست از بهارش پیداست

    به به!

  12. دلخون می‌گوید:

    بانوی من!

    چه سفره ی هفت سینی می شود وقتی تو دعایمان کنی و به یاد تو و با آمین تو آغاز کنیم…

  13. میلاد می‌گوید:

    کجایند مردان بی ادعا….

  14. بهار می‌گوید:

    بسیااااااااااار عالی بود آقای قدیانی!!! دست مریزاد

  15. سیداحمد می‌گوید:

    یادش به خیر!

    http://www.ghadiany.ir/?p=12742

  16. شاهین عدالت می‌گوید:

    “بهار”

    “راهب”

    اول فکر کردم با کلمه ها بازی کردی…

    بعد

    دیدم با دل ما بازی کردی!

    ممنون حسین آقا. سال نو هم مبارک

  17. ف. طباطبایی می‌گوید:

    زیبا بود.
    خیلی زیبا و اشکی!!
    سپاس آقای قدیانی.

  18. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    “فقط به ۲ امید زنده ام؛ یکی خامنه ای یکی شهادت” امید مشترک و حلقه اتصال ماست.
    دعای امسالم بعد از ظهور، شهادت در رکاب امام زمان به فرماندهی آقاجونمون هست برای همه کسانی که امید به
    شهادت دارند.
    اللهم ارزقنا…

  19. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    مدت هاست هر کسی هر کاری می کنه؛ با خودم تکه کلام شهید مجید پازوکی رو زمزمه می کنم:

    «بلانسبت شهدا، کل عالم، مرخصه!»

    اولین باری که این جمله را در قطعه خواندم؛ خنده ام گرفت، ولی واقعا همینطوره…

  20. شیدا می‌گوید:

    امیدوارم قصه غصه مان هر چه زودتر در دولت یار، آخر شود.
    سال نو، بر همه اهالى خوب قطعه بهشتى ٢۶ مبارک!

  21. مجنون می‌گوید:

    الهم عجل لولیک الفرج…

  22. مجنون می‌گوید:

    هفت سین فاطمیه

    میرسد عید و دل ها شاد و خرم
    همه در فکر دیدارند با هم

    همه آماده اند سفره بچینند
    به فکر سفره های هفت سینند

    منم در سفره دارم هفت سین را
    ولی تواَم شده با داغ زهرا

    بود سین نخستین سیلی کین
    به روی مادرم با دست سنگین

    ببین بر سفره سین دومم را
    که سویی نیست در چشمان زهرا

    بگویم سین سوم تا بسوزی
    که مادر سوخت بین کینه توزی

    ازین ماتم دل حیدر غمین است
    که سین چارمم سقط جنین است

    به روی سفره سین پنجم این است
    سر سجاده اش زینب حزین است

    شده سفره پر از اشک شبانه
    ششم سین، مانده سوت و کور خانه

    چه گویم ای عزیز از سین آخر
    بود آن، سینه ی مجروح مادر

    السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

    التماس دعا

  23. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    به ایشان گفتم؛ حاجی شب تو این آپارتمان تنها می مونی، اگر خدای‌ناکرده اتفاقی بیفته که نیاز به کمک داشته باشی چکار می‌کنی؟! خندید و گفت «بشه، چی‌میشه؟ فدا سر بچه‌ها»

    http://www.bultannews.com/fa/news/131321/%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%D9%84%D9%85%DA%86%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%A8%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF

  24. سیداحمد می‌گوید:

    در این آخرین سه شنبه سال ۹۱ خدا را قسم دهیم به اهل بیت رسول الله که ظهور آقا و مولایمان را برساند…

    http://up.toca.ir/images/mwia4k64801dbe0o89k.mp3

  25. چای پولکی می‌گوید:

    سلام
    پیشاپیش، پشتاپشت، پس و پیش، جفت پا، با کله، از ته دل، عیدتون مبارک! 😀

  26. رها می‌گوید:

    سلام؛
    سال نو مبارک.
    خوب اشکمونو آخر سالی در آوردید!
    امیدوارم بهاری شویم…

  27. قاصدک منتظر می‌گوید:

    ای خدای شهادت!
    یا مقلب القلوب و الابصار!
    به حق حضرت زهرا (س)
    به حق راهبان فتح المبین
    به حق خاکی ترین راهیان بهاری
    به حق شب شکنان ۲ ی با مداد
    به حق دلاورمردان دومین روز بهار ۶۱ خورشیدی
    به حق شهدا
    حول حالنا الی احسن الحال به ظهور الحجة؛ به وصال آن راهب اصل کاری…

  28. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۴۳۷* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

    وقتی بهار را دیدید؛ بسیار یاد رستاخیز کنید، چقدر بهار به رستاخیز شبیه است…

    (تفسیر سور آبادى، ج‏۳، ص۱۸۹۸)

    “زمین مرد و خاک زنده شد تا معاد، میعاد ما باشد… تا قیامت، قرار ما باشد،… تا از یاد نبریم از پس مرگ… آری! زندگی دیگری است.

    بهار می شود ترس از خدا… ترس از خدایی که به راحتی می میراند، راحت تر از آن برمی انگیزاند…”

  29. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    عشق از من و نگاه تو تشکیل می‌شود
    گاهی تمام من به تو تبدیل می‌شود

    وقتی به داستان نگاه تو می‌رسم
    یک‌باره شعر وارد تمثیل می‌شود

    ای عابر بزرگ که با گامهای تو…
    از انتظار پنجره تجلیل می‌شود

    تا کی سکوت و خلوت این کوچه‌های سرد
    بر چشم‌های پنجره تحمیل می‌شود؟

    آیا دوباره مثل همان سال‌های پیش
    امسال هم بدون تو تحویل می‌شود؟

    بی‌شک شبی به پاس غزل‌های چشم تو
    بازار وزن و قافیه تعطیل می‌شود

    آن‌روز هفت‌سین اهورایی بهار
    موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود

    زهرا بیدکی

  30. پیر مرد می‌گوید:

    از اینکه ما را فتح المبینی وارد سال ۹۲ می کنی‌ ممنونم.

    ۲ یمن برایم داشت؛ اول یادآوری شهدای فروردین ۶۱، دوم امید که انتخابات ۹۲ فتح المبینی باشد.

    سال نو بر تمامی‌ اهل قطعه مبارک.

  31. MALAKOOT می‌گوید:

    سلام دوستان؛
    لطفا این بنده حقیرو خیلی دعا بفرمایید…
    خدا قوت. متن عالی بود.
    یاعلی

  32. MALAKOOT می‌گوید:

    در بهاری که پر از معجزه و احساس است؛
    هفت سینم، سین سیمای تو را کم دارد… یابن الحسن

    “اللهم عجل فرج مولانا صاحب الزمان”

  33. سیداحمد می‌گوید:

    “بهار از نگاه راهب، بهار است و الا باز هم این زمین زنده شده، خواهد مرد! بی راهب، اعتباری نیست به این بهار!”

    http://up.toca.ir/images/l0thpn7qxqsooseiyb3x.mp3

  34. م.طاهری می‌گوید:

    حاج احمد آقای شهید! می دونم شماها میزان معرفتتون بیش تر از اونه که تا با شهدا سر یک سفره نشستید ما زمین نشینان را فراموش نکنید، ولی بزرگواری کنید و سفارشی دعا کنید برای دل های گرفته ما.

  35. دلخون می‌گوید:

    بوی دود است که پیچیده کجا می سوزد…
    نکند خانه مولاست… خدا رحم کند…
    هیزم آورده که آتش بزنند این در را…
    پشت در حضرت زهراست…. خدا رحم کند…

  36. نجوا می‌گوید:

    السلام علیک یا فاطمة الزهرا…

    پروردگار بهار! ما همه کپسول به دوش ایم. تا آن مرد نیاید، حنای بهار رنگ ندارد.

  37. شیدا می‌گوید:

    یعنى قطعه تا آخر تعطیلات، تعطیله؟

  38. سیداحمد می‌گوید:

    شیدا؛

    فعلا معلوم نیست. الان که داداش حسین مسافرت اند.

  39. شیدا می‌گوید:

    هر کجا هستید خداوند نگه دارتان. ممنون براى همه اوقات خوبى که دراین قطعه بهشتى، در سال گذشته داشتیم. و عیدتان مبارک!

  40. ستاره خرازی می‌گوید:

    ما تصمیم می گیریم سال جدید را پای تلویزیون تحویل نگیریم.
    ما با تلویزیون چه کار داریم؟ شکر خدا اونها هم با ما کاری ندارند. نه اونها حرف ما رو می فهمند نه ما سبک اونها رو قبول داریم، یک بی علاقگی دو طرفه.
    ما دوست داریم سال را در کنار کسانی تحویل کنیم که ما رو دوست دارند و ما هم اونها رو.
    نگاهمون به نگاهشون گره خورده و تلاشمون برای الگو گرفتن از سبک زندگی و بندگیشونه.
    اگر کار خیری می کنیم به عشق اونهاست و به عشق نزدیک شدن به اونها و اگر از گناهی پرهیز می کنیم باز هم نگاه و عنایت اونهاست، که سر بزنگاه دستمون رو می گیره. هر کدوم از ما دوستان شهیدی داریم که با همه دنیا اونها رو عوض نمی کنیم و چی از این دلنشین تر که سال جدیدمون رو در کنار اونها آغاز کنیم.
    باشد که دعای خیرشان بدرقه راهمان در کل سال باشد.
    سال نو به همه دوستان مبارک و فرخنده.

  41. ‏......... می‌گوید:

    سلام
    مثل همیشه بهار، زیبا و دلربا بود. ممنون 🙂

  42. آزاد اندیش می‌گوید:

    سلام؛
    با سه تا خاطره کوتاه +عکس 🙂 از راهیان نور به روز هستم.
    http://media.afsaran.ir/siDFJJ.jpg

  43. ژ. محسنی می‌گوید:

    بهار؛ ب ه ا ر *** راهب؛ ر ا ه ب

    چه جالب!!

    و در این بهار و راهب، “رهبر” هم مستتر است!!

  44. دانایی می‌گوید:

    خیلی زیبا می نویسید.

  45. ناشناس می‌گوید:

    چه جالب… بهار/ راهب!!

  46. یک دوست می‌گوید:

    سلام. خداقوت
    گذرم خورد به اینجا…
    خوب می نویسی برادر…
    خلاصه یا چکیده هر متن طولانی که می نویسی رو یه گوشه متنت بذار… متنات قشنگه ولی ملت وقتی نوشته طولانی می بینن سکته می زنن…
    یا علی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.