«گنجینه آسمانی» مرتضی

کتابخانه قطعه ۲۶ ش ۱

چند خط از کتاب:

حالا به آخرین پایگاه خویش رسیده ایم و از این پس باید در انتظار عملیات باشیم. خدا می داند که چند روز باید منتظر بمانیم. یکی از بچه های مشهد که دستش را حنا گذاشته، مشغول پاک کردن لپه است. حنا را برای استحباب می گذارند، اگر چه در این سرمای عجیب کوهستانی، حنا دست ها و پاها را از ترک خوردن محفوظ می دارد. انجام وظیفه دشوار است. برای تحصیل رضای خدا یک روز باید راه رفت، روز دیگر باید جنگید و چه بسا که روز سوم باید آشپزی کرد. یکی از کردهای مبارز عراق در کنار آتش دلپذیر اجاق، خود را با خراطی سرگرم کرده است و چوب سیگار می سازد.

چند خط درباره کتاب:

«گنجینه آسمانی» کتابی مربعی شکل، مشتمل بر گفتار متن «روایت فتح» است که مثل اغلب کتب برجای مانده از آوینی، بعد از شهادتش «کتاب» شد. اگر چه این اثر فاخر، بیشتر و پیشتر از آنکه «خوانده» شده باشد، «دیده و شنیده» شده، لیکن به نظر من، «گنجینه آسمانی» بهترین کتاب سیدمرتضی آوینی، و در حکم گنجینه آثار اوست. هر هنرمندی، بهاری دارد و فصل ممیزه ای، و «گنجینه آسمانی» نقطه عطف آثار آوینی است. این کتاب، حقیقی ترین، واقعی ترین، مستندترین، قصه ترین، رمان ترین، شعرترین و عاشقانه ترین چیزی است که درباره جنگ و جبهه ساخته شده است. اگر به فرزندم بخواهم ۸ سال دفاع مقدس را «درست» و «همانکه و همانچه بود»، بشناسانم، پیشنهاد مطالعه این کتاب، یکی از اولویت های من است. «گنجینه آسمانی» اول بار در سال ۱۳۸۱ توسط «نشر ساقی» به زیور طبع آراسته شد و چه کار نیکی بود. کتمان نمی کنم که دیدن و شنیدن مستند روایت فتح، لطف بی مانند خودش را دارد، اما از آنجا که مستند آوینی، حتی صدای خوش او، تکیه بر هنر قلمش داده، حلاوت و طراوت خواندن «گنجینه آسمانی» که شاهکار قلم اوست، بر همگان عیان می شود. «گنجینه آسمانی» هرگز چیزی اضافه بر سازمان نیست، بلکه اتفاقا بهترین و قشنگ ترین اثر هنرمندی است که مهم ترین هنر این دنیایی او، حتی قبل از تولید مستند، «قلم» بوده است. اگر آوینی، «سید شهیدان اهل قلم» است، پس خواندن «گنجینه آسمانی»، واجب می نماید، چرا که در هیچ کدام از آثار «راوی فتح»، تا این حد، قلم آوینی، ترک تازی نکرده است. هر آنچه جمله زیبا از سیدمرتضی می دانیم، حتما در این کتاب یافت می شود. از اینها گذشته، «گنجینه آسمانی» مشخص می کند که چرا آوینی، از راهی که داشت می رفت، برگشت. او در این کتاب، «دوکوهه» را یافته بود و… خودش را. در این کتاب، سری هم هست! هر کجای کتاب را که دست بگیری، ناخودآگاه، «صدای مرتضی» به قلب توی خواننده «سلام» می کند.

چند خط درباره آوینی:

به شدت تنها بود. روزگاری بود که هیچ کس برای تحویل گرفتن آوینی، دلیلی نداشت. نه روشنفکران، نه حتی بچه های حزب الله، که گاهی جواب سلامش را هم نمی دادند! آوینی، اگر چه وابسته به انقلاب اسلامی بود، اما «آدم خودش» یا بهتر بگویم «آدم خدایش» بود و عالم خودش را داشت و کاملا «آزاد» بود. اگر احساس می کرد از فلان فیلم باید تعریف کند، می کرد تا حزب اللهی ها بایکوتش کنند، و اگر احساس می کرد باید علیه توسعه و ظاهر و باطن تمدن غرب، بنویسد، می نوشت تا از روشنفکران فحش بشنود. تنها جایی که سیدمرتضای بی قرار، در آن، آرام و قرار گرفت، «قتلگاه فکه» بود. او نمرد، پیش از آنکه بمیرانندش، بلکه به دست خود، و البته با پای خود شهید شد، پیش از آنکه ذره ذره شهیدش کنند! آوینی دل خوشی از این دنیا نداشت. دل خوش او، دنیای دیگری بود. با این همه، سیدمرتضی، این «شهید خاص»، وقتی که رفت، محبوب همگان شد! برای شناخت بهتر او، حرف هیچ کس را نباید گوش داد، و حتما حرفهای مرا… اگر می خواهید آوینی را بشناسید، فقط کافی است آوینی را بخوانید و ببینید و بشنوید. «شهید خاص» انقلاب اسلامی را جز خودش، کس دیگری نمی تواند مصادره کند!!

چرایی معرفی کتاب:

۱: خیلی ها «گنجینه…» را نمی خرند و نمی خوانند، با این دلیل که تمام این کتاب، در مجموعه مستندهای «روایت فتح» هست! دیده شده و شنیده شده! و باز هم دیده می شود و شنیده می شود! و دیدن و شنیدن، بسی راحت تر و ارزان تر تمام می شود تا خریدن و خواندن! این اما از جمله ظلم هایی است که توسط من و شمای بچه حزب اللهی به سید شهیدان اهل قلم وارد می شود. «گنجینه آسمانی» به یک معنی اصلا ربطی به «روایت فتح» ندارد، چرا که ساحت رسانه کتاب، از ساحت رسانه تلویزیون جداست، و اگر چه «روایت فتح» هم، کار، بلکه شاهکار عظیم آوینی است، لیکن، باورم هست «گنجینه آسمانی»، از آنجا که امتزاجی از قلم آوینی با تخیل ذهن من و شما هنگام تورق کتاب است، چیزی بیش از دیدن و شنیدن «روایت فتح» دستگیرمان می کند. این لطف را از خودتان دریغ نکنید و حتما این مزه جدید از سیدمرتضی را بچشید.

۲: «گنجینه آسمانی» دفاع از انقلاب اسلامی است، اما نه در میدان سیاست، بلکه در میدان جبهه و جنگ و کار و تراکتور و آشپزی و گلوله و خط مقدم و آستین خالی حسین خرازی. «گنجینه آسمانی» را بخوانیم تا بفهمیم که با زبان هنر، و در میدانی خارج از سیاست هم می شود از انقلاب اسلامی، حتی از سیاست این نظام الهی دفاع کرد.

۳: «گنجینه آسمانی» برای مقوله «جذب حداکثری» از جمله بهترین کتاب هاست برای هدیه دادن به پسرخاله ای که لزوما مثل ما فکر نمی کند! هنر، از آنجا که تلفیق عقل و عشق است، راهی میان بر، برای جذب و ایجاد کشش است. لااقل در این یک قلم، هنرمند، بیش از معلم، حتی مدیر و فیلسوف و علامه و… جواب می دهد. اگر حرفم را قبول ندارید، این کار را می توانید امتحان کنید. «گنجینه آسمانی» فقط کتاب درستی نیست، بلکه «قلم زیبایی» هم دارد. به تاثیر «زیبایی» در مقوله «جذب حداکثری» اعتماد کنید، که دفاع از انقلاب اسلامی، علاوه بر فکر و ذکر و فلسفه و دلیل و برهان و منطق و مناظره و دعوی و داد و بیداد، اندکی هم «هنر» و «فرهنگ» می خواهد. «گنجینه آسمانی» در اوج هنر نوشته شده و در قله فرهنگ، نشسته است. شک نکنید که این کتاب، بیش از «جنگ»، درباره «زندگی» است، اما آن سبک خاص از زندگی که با همه بزرگی و قشنگی اش، جزء کوچکی از «شهادت» بود.

۴: «گنجینه آسمانی» از آن دست کتاب هایی است که گویی تجمیع چند کتاب کوچک است در یک کتاب بزرگ. کتاب هایی هست که خوانده می شوند، اما کتاب هایی هست که می توان آنها را به مرور و اندک اندک نوشید و مستی کرد. از این دسته است «گنجینه آسمانی».

۵: منهای بحث «تعهد»، و فقط از حیث «تخصص»، البته که قلم آوینی، فوق العاده فوق العاده فوق العاده است. تبلور این قلم در کتاب «گنجینه آسمانی» عالی و چشمگیرتر از سایر آثار اوست. اگر می خواهید از خواندن یک کتاب، لذت ببرید و دم به ساعت «به به» بگویید، حتما «گنجینه آسمانی» را بخوانید. آوینی در این اثر، که البته گردآوری اش در رسانه کتاب، محصول تلاش دوستانش بوده، با مهارت هر چه تمام تر عرش و فرش را به هم دوخته است. نکته ظریف این جاست که آوینی هرگز، این نوشته ها را به قصد کتاب شدن ننوشته! بلکه «گنجینه آسمانی» گفتار متن «روایت فتح» است. با این همه، قلم آوینی زیباست، و زیبایی یک قلم، در هیچ رسانه ای مثل «کتاب» به چشم نمی آید. «گنجینه آسمانی»، «رمان» نیست، اما هیچ کم از یک رمان جذاب ندارد… «پیکان قرمزی که آن کرد روستایی از آن سخن می گفت، لهیده و پر خون، به نشانه عشق بی شائبه منافقین به خلق، در کنار جاده افتاده بود. جاده اسلام آباد به باختران، آینه عبرتی است که…».

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    کار بسیار پسندیده ای است… کتابخانه قطعه ۲۶!
    ممنون داداش.

    چقدر خوشحال بشود اسلامی ایرانی!

  2. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    السلام علیک ایها الشهدا و الصدیقین

  3. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    عجب سال قشنگی کلا یاد شهدا

  4. سیداحمد می‌گوید:

    متن ها و جملات سیدمرتضی آوینی را که می خوانم، همیشه صدایش در گوشم می پیچد!

    سلام و درود خدا بر شهیدان…

  5. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “دغدغه های رهبر”

    باورم هست “این عمار” را بخواهیم به زبان فرهنگ ترجمه کنیم، دقیقا می شود این که “این کتاب”؟!

    http://www.ghadiany.ir/?p=8119

  6. سایه/روشن می‌گوید:

    “هنرمند باید اهل درد باشد و این درد نه تنها سرچشمه زیبایی و صفای هنری، بلکه معیار انسانیت است. آدم بی درد هنرمند نیست که هیچ، اصلا انسان نیست.
    کاظم چلیپا نتوانسته است به آن موش های سکه پرستی که منافقانه در جنگ نیز به دنبال گنج هستند و کاخ های رفاه و تجمل خویش را بر حقوق تضییع شده فقرا و دردمندان بنا کرده اند بی اعتنا بماند… و چگونه می توان بی اعتنا گذشت از کنار یکی از اساسی ترین عللی که جنگِ شرف و عزت اسلام را به سرنوشتی اینچنین کشاند؟”
    .
    .
    .
    …:::از آخرین کتابِ سید مرتضی آوینی: انفطارِ صورت:::..

    http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up2/63209653451357439120.jpg

  7. سایه/روشن می‌گوید:

    به یادِ سید حسن حسینی و شعرِ خاطره انگیزش در کتابِ ادبیاتِ فارسی پیش دانشگاهی، در نهمِ فروردینی که پر گشود:

    “کس چــون تو طریقِ پاک بازی نگرفت
    با زخـــــم، نشانِ ســــــرفرازی نگـرفت

    زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت
    حیثیــتِ مــــــــرگ را به بــــازی نگرفت”
    .
    .
    .
    …:::روحش آرام:::…

  8. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۱۸۲* امیرالمومنین على علیه‏ السلام:

    کسى که با کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشى را از دست نداده است.

    (غررالحکم و دررالکلم، ح ۸۱۲۶)

  9. سوگند می‌گوید:

    آقای قدیانی! واقعا ممنون بابت اضافه کردن این ستون. خیلی خوشحالم. راستش من خودم یکی از جاهایی که در آن آرامش پیدا می کنم، کتابخانه ها و همچنین کتابفروشی هاست. بعضی مواقع فقط در کتابفروشی قدم می زنم، بو می کنم کتابهای نو را! واقعا حس خیلی خیلی خوب به من می دهد. الان دقیقا همین حس را این جا پیدا کردم. باز هم ممنون…

  10. بانو می‌گوید:

    معرفی کتابهایی این چنین، کاری به جا ست آن هم در قطعه ۲۶
    اخیرا شنیده ام دیگر اجازه نمی دهند، طرح های جلد کتب سید مرتضی مثل قدیم باشد؛ انگار طرح جلد را هم عوض کرده اند!

  11. حی علی الجهاد می‌گوید:

    سید شهیدان اهل قلم، کتاب “فردایی دیگر”:

    دلِ شهرنشینان پرستویی در قفس است. پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می‌شود. وطنِ پرستو، بهار است و اگر بهار مهاجر است، از پرستو مخواه که بماند…

  12. برف و آفتاب می‌گوید:

    جمله‌های قشنگ و پرمعنی رو از وقتی که چیزی حالیمون نبوده مکرر شنیده‌ایم و نسبتا برامون تکراری شده‌اند؛ با این حال تاثیرگذار هستند. اما حالِ کسی که تازه با این عوالم آشنا شده‌باشه، موقع شنیدن این‌جور جملات قشنگ‌تره! مثل شاگرد تعمیرکار شما!

    http://www.ghadiany.ir/?p=4360

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    چه جمله ی قشنگی گفتید:
    حتی صدای خوش او، تکیه بر هنر قلمش داده…
    .
    همیشه نقش قلم، بی بدیل بوده. (قسم به قلم و آنچه که می نویسند.) آیه ی ۱ سوره ی مبارکه ی قلم.

  14. سیداحمد می‌گوید:

    آوینی… شهید خاص…
    در خاص بودن سیدمرتضی شاید همین کافی باشد که حضرت آقا، در مراسم تشییع جنازه ایشان، کاملا متفاوت حضور یافتند و مسیری را در آن مراسم، در میان تشییع کنندگان بودند…

  15. سیداحمد می‌گوید:

    “… اگر احساس می کرد از فلان فیلم باید تعریف کند، می کرد تا حزب اللهی ها بایکوتش کنند، و اگر احساس می کرد باید علیه توسعه و ظاهر و باطن تمدن غرب، بنویسد، می نوشت تا از روشنفکران فحش بشنود…”

    این خصوصیات چقدر آشناست!

  16. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    امام خامنه ای:
    من افتخار می‌کنم به وجود این بچه‌های نویسنده و هنرمندی که در این مجموعه حوزه هنری تلاش می کنند. این آقای آوینی را آدم وقتی سیما و چهره نورانی‌اش را می‌بیند، همین‌طور دوست دارد به ایشان علاقمند شود.
    .

    شهید سید مرتضی آوینی:
    باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت. سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد!
    ..

    «آدم خودش» یا بهتر بگویم «آدم خدایش» بود…

  17. میلاد پسندیده می‌گوید:

    این صدایش ما را ول نمی کند… یاد اون بخش از قلاده های طلا افتادم که آقای داودآبادی، ادای سید مرتضی را در می آورد… واقعاً فیلم قشنگی بود.
    «پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم. اما حقیقت…»

  18. ف. طباطبائی می‌گوید:

    خیلی خوب توصیف کردین. توصیفی در شان شهید آوینی.
    خدا قوت و تشکر بابت زحماتتون که در این روزهای تعطیل خیلی ارزشمند تره!!

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین؛ یکی از متن های قشنگتان در این خصوص، یقینا” می تواند به شکوه و زیبایی این همایش صد چندان بیافزاید.
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=120829

  20. چشم انتظار می‌گوید:

    کُد لوگوی جنبش وبلاگی کمک به اشراف جهت درج در وبلاگ…

    مراجعه کنید در وبلاگم…

  21. سایه/روشن می‌گوید:

    “می دیدیم که چشمانش فانی است؛ اما نگاهش باقی. لبانش فانی است؛ اما کلامش باقی. چشمانش منزل عنایتی ازلی و دهانش معبر فیضی ازلی، و دستانش… چه بگویم!؟ کاش گوش نامحرمان نمی شنید.”
    .
    .
    .
    …:::دل نوشته شهید مرتضی آوینی/ پس از دیدار با رهبر انقلاب:::…

  22. باران می‌گوید:

    گمنامی، تنها برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه ی اجرها، در گمنامی است.
    .
    .
    .
    …::: سید شهیدان اهل قلم،سید مرتضی آوینی :::…

  23. باران می‌گوید:

    ___شیفته ___
    برای همه چیز شتاب داشت حتی برای جاگرفتن توی دلها.
    این یکی را خودش هم نمی دانست.
    کافی بود چند روز با او برخورد کنی.
    با شتاب می دوید توی قلبت و
    شیفته ات
    می کرد…
    *
    *
    *
    ** شادی روح شهیدان صلوات **

  24. باران می‌گوید:

    ___ولایت تکوینی ___

    دائم الوضو بود. مخصوصا هنگام کار.
    می گفت:
    ” عالم تحت ولایت تکوینی الهی است و لذا هر چه بیشتر در مسیر قرب باشیم، همه چیز حتی ابزار و ادوات هم بهتر عمل می کنند.”

  25. باران می‌گوید:

    ___ نماز ___
    ده، پانزده دقیقه به اذان که میشد، آستین بالا می زد و برای نماز آماده میشد…
    .
    نماز اولویت اولش بود.
    می گفت:
    ” هر کس سر نماز حواسش پرت باشد، در زندگی هم حواسش پرت خواهد شد.”

  26. سیداحمد می‌گوید:

    “«گنجینه آسمانی» در اوج هنر نوشته شده و در قله فرهنگ، نشسته است. شک نکنید که این کتاب، بیش از «جنگ»، درباره «زندگی» است، اما آن سبک خاص از زندگی که با همه بزرگی و قشنگی اش، جزء کوچکی از «شهادت» بود.”

    انصافا توصیف شیکی بود!

  27. چای پولکی می‌گوید:

    دیماه ۱۳۶۰، دختری هفده ساله، اهل سنندج،

    بخاطر فعالیت در بسیج، توسط ضدانقلاب به گروگان گرفته شد.

    بعد از ۱۱ ماه شکنجه، موهایش را تراشیدند و هیچ ناخنی در دست و پایش نداشت؛

    شرط رهایی اش، توهین به امام(ره) بود؛

    اما او شهادت را ترجیح داد و زنده به گورش کردند.

    نثار روح شهدا و شهیده “ناهید فتاحی کرجو” صلوات.

    منبع: سامانه پیامکی هیأت رزمندگان اسلام.

  28. مجنون می‌گوید:

    ممنون از معرفی کتاب؛
    حتی اگه آر کیو ۸۸ نگرفتم، اینو میگیرم!

  29. پرستو می‌گوید:

    کتابای شهید آوینی کمتر پیدا میشن. من خیلی مشتاقم برای خوندن هر چیزی که قلم ایشون باشه! ولی اگه این کتابو پیدا کردم حتما میخرم و هدیه هم میدم. مرسی از معرفیش.

  30. حنظله می‌گوید:

    به سلامتی کتابخانه قطعه هم راه افتاد؛ کار بسیار پسندیده ای است.

    خیلی دوست دارم این کتاب را بخوانم. هم الان گذاشتمش در صدر لیست کتاب هایی که باید تهیه کنم و بخوانم.

    ایام عید جنوب که بودم پانزده بیست جلد از کتاب های دفاع مقدس که برگزیده سال بودند را با چهل درصد تخفیف ارایه می کردند.

    “نورالدین پسر ایران” و “پایی که جا ماند” را گرفتم؛ “نورالدین پسر ایران” را خواندم ، حقیقتا کتاب فوق العاده ای است، مثل “دا” ، مثل “بابا نظر”؛ بخوانید حتما دوستان!

  31. یاور صاحب الزمان روحی فداه می‌گوید:

    سلام بر برادران و خواهران ایمانی

    ممنون از اینکه قسمت کتابخانه را راه اندازی کردید؛ا ن شالله شهید راه ولایت بشید…

  32. ناشناس می‌گوید:

    کار جالبی است. موفق باشید.

  33. ستاره خرازی می‌گوید:

    سلام
    چند روزی مونده بود به سال جدید تو ایمیلهام دیدم که چند تا بازیگر کتاب معرفی کردند به دوستانشون یا طرفدارانشون که تو عید اینها رو مطالعه کنید. با خودم گفتم بیام اینجا از شما درخواست کنم که شما هم این کار رو انجام بدید، ولی هر بار فراموش می کردم. امروز که وارد قطعه شدم و کتابخونه رو و کتابهای پیشنهادی رو دیدم خیلی خوشحال شدم ان شاالله تا آخر سال این کار ادامه داشته باشه. از اون کارهای فرهنگی عالیه.

  34. عمار می‌گوید:

    خیلی خوب شد که این کتاب را معرفی کردید. انشاالله هر چه زودتر خریداری کرده و مطالعه میکنیم، دلنوشته های، سید شهیدان اهل قلم را.

  35. مجتبی می‌گوید:

    با سلام و عرض ادب.
    این کتاب فوق العاده س. من یه بار این کتاب رو با دقت کامل خوندم و تمام جملات زیبا و کلیدی سید رو یاد داشت کردم؛ با این وجود بازم دوست دارم یه بار دیگه بخونم.

  36. منتظر می‌گوید:

    کجا میشه این کتاب را گیر آورد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.