من دشمن یار مهربانم!

فرهنگ/ دغدغه های رهبر

اگر در میان مسئولین، حتی مسئولین ارشد فرهنگی، سخن یکی شان درباره کتاب و کتاب خوانی و کتاب داری، از دیگر حضرات، کارشناسانه تر باشد، آن فرد به اعتراف خود حضرات، کسی نیست جز رهبر انقلاب. نقل است ایام فتنه که من و شما، این بار جمع کردن فتنه را بهانه کرده بودیم تا کتاب را مثل همیشه بایکوت کنیم، کتاب خواندن “آقا” لحظه ای متوقف نشد. جالب این جاست که رهبر عزیز آن طور که خود شعرای حرفه ای صحه گذاشته اند، بیشتر از ایشان شعر و شاعر را می شناسند و بسی بیشتر از رمان خوانان حرفه ای، مطلع اند از جدیدترین محصولات این عرصه. این همه در حالی است که فقط جمهوری اسلامی ایران حوزه مسئولیت “سیدعلی خامنه ای” نیست، که رهبر ما “ولی امر مسلمین جهان” است و هم سنیان مصری و فلسطینی، “امام” می خوانندشان، و هم شیعیان لبنانی و بحرینی. نیم نگاهی به اوضاع امروز جهان اسلام به ویژه منطقه خاور میانه نشان می دهد که “آقا” به عنوان اصلی ترین یار دوست، به خوبی توانسته جبهه حق را در برابر استکبار رهبری کند. به این ادعا البته باید اعتراف سران جبهه کفر را هم اضافه کرد. در این سالیان چه بسیار از جبهه اغیار که معترف بوده اند “خامنه ای” همان “خمینی” است و تا هست، اوضاع جبهه کفر همین است که هست. بگذریم که رهبری خود جمهوری اسلامی با این ۷۵ میلیون جمعیت که اغلب هیچ کس، بغل دستی اش را قبول ندارد، کاری است که فقط “آقا” لیاقت انجامش را دارد. فی المثل بسیاری با اشاره به برخی چیزها اظهار نگرانی می کنند از آینده کشور، اما من همیشه یک چیز گفته ام و گفته ام: آن رهبری که دوره سازندگی و اصلاحات توانست کارش را به خوبی انجام دهد، این دوره و ادوار بعد هم خواهد توانست. آن رهبری که فتنه ۱۸ تیر سال ۷۸ را جمع کرد، لابد فتنه ۸۸ را هم می تواند جمع و جور کند، که دیدیم بی اعتنا به هیچ نامه سرگشاده ای، فتنه را تدبیر کرد رهبر حکیم. “آقا” به کدام خطبه و موعظه بعضی ها عمل کرد، که فتنه را جمع کرد؟! دست بر قضا این ما ستاره های حضرت ماه هستیم که باید “دیدید گفتیم” بگوییم و متاسفانه نمی گوییم، اما دور نشویم از بحث اصلی که در باب کتاب است و کتاب خوانی. هفته ای که گذشت، “آقا” در جمع اصحاب کتاب، اعلام عدم رضایت کردند از تولید، نشر و آمار مطالعه در کشور. یعنی که ولی فقیه در زمینه مطالعه کتاب، از من و شما و از مسئولین امر راضی نیستند. دیگران را کاری ندارم، اما ما که ادعا داریم “اهل کوفه نیستیم” و مدعی هستیم “ماه، نائب بر حق خورشید است” و باور قلبی داریم که “در همه زمینه ها ولی امر باید از ما رضایت داشته باشد و الا در جواب نعمتی به نام ولایت فقیه، آخرالامر آخرت، در پیشگاه خداوند سرافکنده خواهیم بود”، آری! ما با این همه داعیه حق که داریم، رهبرمان علنا و رسما و در انظار عموم، اعلام کردند که از کتاب خوانی و کتاب داری ما اصلا رضایت ندارند. متاسفانه در فضای بیش از حد سیاسی جامعه ما دغدغه های فرهنگی “آقا” بعضا مغفول می ماند، اما این همان خامنه ای است که فتنه را جمع کرد. یعنی که سخن فرهنگی رهبر، هیچ کم از سخن سیاسی ایشان ندارد، لیکن ما سخنان سیاسی ایشان را برجسته تر از دغدغه های فرهنگی ولی امر می دانیم. بخواهیم یا نه، این هم سخنی از سخنان همواره بصیرت زای رهبر انقلاب است که “تیراژهای چند هزاری، شایسته کشوری ۷۵ میلیونی و با جمعیت گسترده جوان نیست“. اینجا اگر مخاطب سخن “آقا” من و شما به عنوان قشر جوان هستیم، اما مخاطبانی هم دارد از جنس مسئولین، این یکی سخن رهبر فرهنگی ما که “از آموزش و پرورش و مدارس ابتدایی تا دستگاه های ارتباط جمعی و تبلیغاتی، اعم از مطبوعات و صدا و سیما در ترویج کتاب خوانی مسئول هستند“. چیست نمره رسانه ملی در این زمینه؟! آیا صدا و سیما کتاب را چون سود اقتصادی ندارد، قربانی آگهی، چون سود اقتصادی دارد، نکرده؟! اینکه ما فلان برنامه را در بهمان شبکه داریم، وقتی “آقا” رضایت ندارند، یعنی که باید قبول کنیم متاسفانه کتاب در برنامه ریزی های ما، اولویت برجسته نبوده است. حال خیلی هم نخواهیم یقه این و آن را بگیریم، باید یک سوزن به خودمان بزنیم که حاضریم برای ساندویچ خوردن، بیش از ۵ هزار تومان هزینه کنیم، اما وقتی به قیمت کتاب می رسد، جملگی اهل پس انداز می شویم! نباید گذاشت کتاب، این یار مهربان، تا این حد بین ما مظلوم بماند. فقط در جامعه ای “علی” تنها می ماند، که قبلش “نهج البلاغه” تنها مانده باشد. باورم هست “این عمار” را بخواهیم به زبان فرهنگ ترجمه کنیم، دقیقا می شود این که “این کتاب”؟! چیست شان کتاب و رتبه کتاب خوانی در جامعه ما؟! باید بسی متاسف بود که در این جامعه بی توجه به کتاب، و در این تیراژ پایین و فرهنگ نازل، پرتیراژترین کتب ما کتب زردی هستند درباره اینکه چگونه ظرف ۳ سوت، پول دار شویم! یا چگونه ظرف ۳ سوت، به درجه ای از عرفان برسیم که حتی “حلاج” و “بایزید” هم نتوانستند! ما خیلی کم ظلم می کردیم به کتاب، این زندگی mp3 هم گویا مزید علت شده، و این در حالی است که هیچ رسانه ای هرگز نمی تواند جای رسانه رسانای کتاب را پر کند. از این هزاره، هزاری هم که بگذرد، باز کتاب، کتاب است. این رایحه مقدسی که از میان صفحات کتاب بیرون می تراود و شاید شامه همه ما با آن آشناست، نه در روزنامه است و نه در سینما و نه در اینترنت و نه در تئاتر. اگر در جامعه ای آمار نزاع خیابانی بالا می رود و تیزی به دستان جولان می دهند، یکی هم یعنی اینکه کتاب علی الظاهر برای این جامعه، شانی کمتر از ساندویچ دارد! جامعه ای که کتاب نمی خواند، یا کم کتاب می خواند، یا کتاب بی خود می خواند، اصولا برای دعوا سر چیزهای بی ارزش در پشت چراغ قرمز، هم وقت دارد و هم اینکه مستعد است! کسانی که برای رفتن به کتاب خانه وقت کافی ندارند، بیشتر زندانیان ما را شامل می شوند. آیا جز این است؟! آن وقت و زمان که ما باید برای کتاب بگذاریم و نمی گذاریم، صادقانه اعتراف کنیم که کجا هدرش می دهیم؟! شما آخرین بار کی کتاب خوانده اید؟! من آخرین بار کی کتاب خوانده ام؟! گفت: “گوید سخن فراوان، با آنکه بی زبان ام” اما دلش از دست همه ما خون است کتاب و رهبر عزیز در زمینه کتاب از ما رضایت ندارند. این رضایت را اگر نتوانیم جلب کنیم، آمار حساب و کتاب ما در روز عقبی حتما به مقوله کتاب هم خواهد رسید. اتفاقا بیشتر با شمایی هستم که اعتقاد دارید اگر رضایت قلبی ولی امر نباشد، حتی کتاب هم می تواند یقه ما را بگیرد! آری! با شما هستم و با خودم!

روزنامه جوان/ ۱ مرداد ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله

  2. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام

  3. ف. طباطبائی می‌گوید:

    جدا تکان دهنده و منطقی است این متن.
    سپاسگزارم.

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین:
    متأسفانه باید پذیرفت، جز کتاب های درسی در ایام تحصیل، مطالعه عموما” درمیان ما بسیار پایین است. حال “کتاب” در رأس آن.
    تمام هستی مان فدای یک نفس الهی ات، ای سکان دار روز های سخت و پر تلاطم. اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای (حفظه الله)

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    بعضی از ما ملت، آرزوی سفر به سرزمین های پر زرق و برق کشورهای اروپایی در سر داریم، ( که البته فی نفسه بلا اشکال است) خیلی از ملت های جهان آرزوی داشتن امامی چون، “سید علی الحسینی الخامنه ای”

  6. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    آنقدر مقوله کتاب خوانی مهم است که ارزشش را داشت کل پلاک به این بحث فرهنگی اختصاص یابد.
    کتاب خواندن و خوب کتاب خواندن و کتاب خوب خواندن آنقدر مهم است که همیشه جزئی از دغدغه های آقا بوده است.
    آقای قدیانی خیلی عالی از جنبه های مختلف به این موضوع پرداختید.
    البته آقای قدیانی می توانید از هر شخص و سازمان و ارگانی انتظار داشته باشید در این زمینه فعالیت مثبتی داشته باشد، اما لطفا از صدا و سیما انتظار نداشته باشید.صدا و سیما آنقدر وقتش خرج دق دادن ما شده که به ندرت بودجه اضافی و وقت خالی برای برنامه مفید پیدا می کند.

  7. قلیدون می‌گوید:

    به قلیدون هم سری بزنید…
    http://gholeidoon.blogfa.com

  8. سلاله 9 دی می‌گوید:

    چند وقت پیش از بنده ی خدایی پرسیدم: اهل مطالعه هستی؟ جوابش برایم جالب بود. گفت: در دوران تحصیل، دوستان به من می گفتند”خرخون” کتاب های درسی را خیلی خوب می خوانم اما مطالعه ی غیر درسی، نه ندارم.

    باز خدا پدر و مادر نهادها و سازمان هایی را بیامرزد که هر از چندگاهی مسابقه ای، چیزی می گذارند و ملت به خاطر جایزه هم که شده ورق می زنند کتابی را.

  9. سیداحمد می‌گوید:

    کلا ما در هر زمینه ای اگر به فرامین حضرت آقا عمل کنیم، جامعه مان مدینه فاضله خواهد شد!
    از تنبلی خوب گفتید، یکی از مهمترین دلایل کم کتاب خواندن تنبلی است.
    این نکته هم که اشاره کردید خیلی خوب بود: برای ساندویچ پول میدهیم، به کتاب که میرسیم یاد صرفه جوئی و پس انداز می افتیم.
    طرف ۱۰۰۰۰ تومان میدهد یک کارت شارژ می خرد و یک ساعت با این و آن حرف های صد من یه غاز می زند، ولی وقتی می خواهد ۱۰۰۰۰ تومان پول کتاب بدهد انگار دارد جان میدهد!

  10. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    تشکر فراوون داداش حسین!
    به نظر من(هم)، پدیده‌ی اینترنت و اعتیادی که به واسطه‌ی حجم بسیار بالای اطلاعات برای کاربر ایجاد می‌کنه یکی از دلایل مهم این قضیه هست. ماها بیش‌تر باید مراقب باشیم که اینترنت جای کتاب رو برامون پر نکنه…

  11. قاصدک منتظر می‌گوید:

    افراد باید همان قدر که دنبال تامین نیاز جسمی خودشون هستند,این احساس رو برای تامین نیاز روحشون هم داشته باشند. یک کتاب خوب باعث رشد فکری و بالا رفتن سطح معلومات هر شخصی می شود; اما متاسفانه کم هستند افرادی که ضرورت مطالعه رو حس کرده باشند. ای کاش فقط روزی نیم ساعت از وقتمون رو که صرف دیدن فیلم های(به قول دوستان: صد من یه غاز)تلویزیون می کنیم, صرف مطالعه کتب مفید می کردیم!

  12. یک خواننده اتفاقی می‌گوید:

    سلام البته قبل از اینکه اتفاقی سری به وبلاگتان بزنم یکی از دوستان متنی از وبلاگتان برایم فرستاده بودکه قابل توجه بود اما الن که اینج هستم یه مقداری به نظرم غلو شده آمدید البته ببخشید.یه جورایی زیادی صاف به نظر میرسید.البته شاید خیلی ها بپسندند .

  13. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    سلام مشهد بودم و توحرم امام رضا هم به یادتون بودم
    خدا را شکر کتاب های دفاع مقدس و رمان های خوب وسازنده اگر جالب باشند هر چه قدر قیمتش باشد میخرم واز خواندنش لذت میبرم.انشاا… خدا ما رو در اطاعت کردن از فرمان رهبر عزیز یاری کنه……

  14. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اصولاً کتب کهن مثل شاهنامه و نظامی بیشتر حال می دهد تا این روده درازی های نویسندگان جدید… در زندگی به قول شما “ام پی تری” آدم خسته می شود که نویسنده، داستان را در صفحه ۱۷ قطع کند و کلی چرت و پرت ببافد که عمه شخصیت اصلی نمی دانم چه و دایی اش فلان و بعد، از صفحه ۲۴ شروع کند ادامه دادن داستان… آقا مجبور نیستند که کتاب قطور بدهند بیرون… من همیشه وقتی نویسنده به حاشیه می رود ۱۰ صفحه می روم جلو اگر دیدم حاشیه است دوباره ۱۰ صفحه می روم جلو و اگر اصل داستان بود چند خط عقب می آیم ببینم داستان جایی گم نشده باشد و بعد ادامه می دهم… نمونه بارز این روده درازی کتاب “دا” است که همین دست راستم قرار دارد… در عوض ماشاءالله به “خاکهای نرم کوشک” که باز حد متوسط نویسندگی را رعایت کردند البته بدون حمایت های رسانه ای!

  15. ف. طباطبائی می‌گوید:

    آقای پسندیده
    چه طور دلتون میاد راجع به کتاب دا اینطور بگید؟
    شاید بعضی جاها از ماجرای اصلی دور میشده ولی حیفه که بگیم “روده درازی”

  16. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    اقای پسندیده کتاب دا کتابی که رهبر عزیزمون ازش حمایت وقدردانی کرده رو اگه بگیم “روده درازی”هستش واقعا اوج بی عقلی خومون رو میرسونه..

  17. چای پولکی می‌گوید:

    سلام.
    آقای پسندیده، لطفا خودتون رو شطرنجی کنید.
    رمان فاخر “دا” شاید حوصله کسانی را سر ببرد که با دقت نمی خوانند؛ ولی در واقع همان توضیحات مطولش هم کلی حرف نگفته در دل خود دارد.
    مثلا: وقتی در فصل اول خانم حسینی درباره وضعیت خانوادگی و معیشتی و شغل پدرشان می نویسند و بعد از آن، درباره بصیرت و اقدامات به موقع پدر و بردادرشان در اطاعت از علماء دین صحبت می کنند، یادآور این مطلب است که فهم دین و ولایت پذیری تنها بعد از انقلاب و آن هم در محافل مذهبی و هیئتها نبوده، بلکه بوده و هستند کسانی که اصلا به قیافه و شأن اجتماعی و شغلشان نمی آید که از این حرفها سردربیاورند، ولی خیلی بهتر از بعضی مدعیان می فهمند.
    در وصف این رمان فاخر و اثرگذار، خیلی می شود حرف زد. ولی نه اینجا گنجایش دارد و نه احتمالا میزبان، راضی به روده درازی امثال من است.

    التماس دعا از آقای قدیانی و همه اهالی خوب قطعه ۲۶
    خدانگهدار

  18. م.طاهری می‌گوید:

    “آن رهبری که دوره سازندگی و اصلاحات توانست کارش را به خوبی انجام دهد، این دوره و ادوار بعد هم خواهد توانست. آن رهبری که فتنه ۱۸ تیر سال ۷۸ را جمع کرد، لابد فتنه ۸۸ را هم می تواند جمع و جور کند، که دیدیم بی اعتنا به هیچ نامه سرگشاده ای، فتنه را تدبیر کرد رهبر حکیم”

  19. م.طاهری می‌گوید:

    “اما دلش از دست همه ما خون است کتاب و رهبر عزیز در زمینه کتاب از ما رضایت ندارند. این رضایت را اگر نتوانیم جلب کنیم، آمار حساب و کتاب ما در روز عقبی حتما به مقوله کتاب هم خواهد رسید”

  20. م.طاهری می‌گوید:

    “دا” روده درازی نیست
    لحظه لحظه افرادی است که به آن ها مدیونیم اسلام و انقلاب مان را

  21. فدایی رهبر می‌گوید:

    دوستان باور کنید کتاب خوندن از دیدن فیلم سینمایی خیلی خیلی جذاب تره
    کتاب خواندن و اگه شروع کنید معتادش میشین

  22. فدایی رهبر می‌گوید:

    میلاد پسندیده عزیز
    فکر کنم شما فرق داستان با خاطرات و نمیدونین چیه
    اگه کتاب دا داستان بود حرف شما قابل پذیرش بود ولی این کتاب خاطراته یه شخصه و ضروریه که خواننده با شخصیت های کتاب بیشتر آشنا بشه

  23. صبا می‌گوید:

    “کاری است که فقط “آقا” لیاقت انجامش را دارد.” و البته طاقت.

    “گوید سخن فراوان، با آنکه بی زبان ام”شرمنده ها ولی “گویم” نییییییییست؟( مثل خانم شیرزاد بخونید!!!! شرمنده ولی عجب تاثیری میذاره این “رسانه ی ملی”!

  24. صبا می‌گوید:

    جناب آقای” پسندیده”
    جاهایی در “دا” من هم دوست داشتم تند تر بخوانم و رد شوم، ولی این که بگویید “روده درازی” واقعا کم لطفی که چه عرض کنم، ظلم است.(استغفار کنید!) اما “دا” آنقدر زنده بود که با تمام وجود حس می کردم در آن صحنه ها همراه “لیلا” هستم و به نظرم آنقدر بها داشت که چندین سحر ماه رمضان ۲ سال پیشم را به خواندنش اختصاص دادم. من وقتی خانم “لیلا حسینی” را در سیما دیدم همان بود که با خواندن کتاب دیده بودم.
    راستی شما چرا اینقدر تند و قاطع قضاوت می کنید؟

  25. سیداحمد می‌گوید:

    رفقا!

    میلاد نظرش را راجع به کتاب گفته،
    اگر مخالفید با نظرش، شما هم نظرتان را بیان کنید ولی حرمت همدیگر را هم نگاه دارید لطفا!

  26. سیداحمد می‌گوید:

    خانم صبا!

    حالا چرا با “لیلا” همسفر بودید؟ چرا خود را در کنار “زهرا” حس نمی کردید؟

  27. فدای رهبر می‌گوید:

    سلام داداش
    چقدر خوشحال شدم از خوندن این متنتون…آخه منم بودم اون روز…۲۹/۴/۹۰ساعت ۱۰/۳۰ حسینیه امام…از ۲ روز قبلش و اینکه با چه نذر و نیازی قسمت شد بیایم دیدار آقا…و اون لحظه ای که آقا اومدن و نزدیک تر از همیشه بودن به ما…خیلی از دیدارهای عمومی رو اومده بودم…این بار اما خصوصی بود…حس و حال و ذوق و شوقی که قبل دیدار داشتم بیشتر از همیشه بود…احساس می کردم این بار طرف مستقیم صحبت های آقام…و این یه حس خیلی شیرین و عجیب برام بود…اما تو جمع عمومی کتابدارا انگار شور و حالی نبود…نمی دونم چرا دارم اینو میگم.ولی با جمع دانش آموزا…دانشجوها…بسیجی ها…دیدارهای فاطمیه بیت و…یه حس و حالایی بود که این بار اصلا نبود…نمی دونم چرا؟؟؟اونقدر بعد دیدار دلم گرفته بود از این فضا که تا مدتی بغض کرده بودم…داداش ! دعا کنید که دل همه ی کتابدارا مملو از عشق ولایت آقا بشه.
    و دعا کنید که ما تو این “کتابخونه های عمومی” با این سیاست های بسته ی مسئولین با سابقه و قدیمی!!؟بتونیم یه خورده! در راستای انتظارات امام خامنه ای عزیز قدم برداریم.امامی که جونمون و جونیمون فدای یک لبخند شیرینش.
    راستی من آخرین کتابی که در دست خوندن دارم کتاب “ولایت فقیه”امام که توصیه میکنم حتما دوستانی که نخوندن بخونند..و کتاب “چهل حدیث” امام که یه کتاب فوق العاده در زمینه خودسازیه.البته هنوز حدیث دومشم.کاش بتونیم بعد خوندن بهشون عمل کنیم…این کتابا رو هم یه “همفکر” که دعا میکنم عاقبت به خیر بشه… بهم معرفی کرد.
    محتاج دعای همه ی ستاره های حضرت ماه

  28. فدای رهبر می‌گوید:

    کتاب دا رو هم ۲ سال پیش خوندم.و با تمام صفحاتش زندگی کردم از ته دلم خندیدم و با تمام وجودم گریه کردم…کتابو از کتابخونمون امانت گرفتم ولی بعد از خوندنش رفتم واسه خودم خریدم و به خیلی ها امانت دادم و الان بعد دو سال هنوز دست دوستام و دوستاشون داره می گرده…فوق العاده است.دوست دارم مثل سید زهرای دا باشم.مخصوصا اون جایی که باباشو بعد شهادتش می بینه و ارتباطش با علی و…باید خودتون بخونید…

  29. صبا می‌گوید:

    خسته نباشید
    آقا سید شرمنده اشتباها به جای زهرا گفتم لیلا، ۳باری می شود این اشتباه را می کنم.
    این کامنت را یک ساعت پیش هم فرستادم نمی دانم چه بر سرش آمد؟! پاک شد ، نرسید… واسه همین دوباره فرستادم.

  30. نفیسه بهادری می‌گوید:

    ممنون آقای قدیانی. خیلی خوب بود. موفق باشید.

  31. سیداحمد می‌گوید:

    خانم صبا!

    لطفا شما که برای ایملتان عکس گذاشته اید همیشه با ایمیل کامنت بگذارید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.