نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
ای بابا
🙂 خیلی گلی داداش حسین… خیلی زودتر از اینها متظر این متن بودم… ماشاءالله
سلام.من همیشه وبلاگ شما میخوانم ولی بامطلب جن گیری شماخیلی حال کردم.راستی این شیوه روهم بفرست برای مشایی خداچه دیدی شایدشما روهم جز گروه جن گیریش استخدام کرد.یاعلی
به سلامتی، جن هم شکار می کنید؟؟حالا اگر جن ایرانی گیرتان نیامد،همان چینی ها را بچسبید باز بهتر از هیچی.:D
حسین قدیانی: جخت بلا “هیچی” به از جن چینی است؛ گیرم که حالا ۲ قلو!
سلام داداش
حرف نداشت….
چی جوری اینقدر قشنگ مینویسی….
یاد ما هم بده …
حسین قدیانی: بیم دارم تاب نیاوری جن زدگی را!
خواستم یک طرح بروم درباره این جن و اینها اما دیدم ارزشش را ندارند… تازه سربازجمهور هم فرمودند که بس کنید… اما واقعاً مسخره نیست این حرفها برای مملکت ما؟! هیییی
حسین قدیانی: البته بهتر بود بی حالی خود را به بی ارزش بودن امور اجنه دایورت نمی کردید؛ قصدی بود برای مزاح!
سلام
میخواستم بگم انقدر دهن به دهن این اجنه و مشایی نذار
زبان سبز سر سرخ میدهد به باد
حسین قدیانی: سبز و سرخ را بر عکس گفتید؛ سوتی دادید!
خیلی قشنگ بود.فقط کاش ازش می پرسیدی خیلی چیزا رو.هنوز جاش بود.یامثلا یه پول خوبی بش می دادی این مشایی رو می برد تیمار جنستان یا جن زیستی یا یه ولایتی آن سوی این خاک،آنجا که همه ی جن های ایرانی روز وشب همایش وجشن به یاد شاه جن های تخت جمشید می گیرند وباد به غبغب می دهند!
حسین قدیانی: ممنون می شوم اگر دوستان در کامنتها حتی المقدور اسم افراد را نبرند.
خیلی باحال بودانتظاراین متن راخیلی وقت پیش میکشیدیم
سلام
جن گیری و از کی یاد گرفتید؟ نکنه شما هم با آقای مشایی در ارتباطید؟! فال و کف بینی هم بلدید؟
ممنون
از این مطلب طنز زیرکانه
سلام…
حسین قدیانی: علیک سلام!
ممکن است روش ذکر شده برای جن گیری به دلیل قدیمی بودن از قلمشان افتاده باشد. قطعاً در اسرع وقت توسط سر دسته جریان انحرافی به روش های ثبت شده و استاندارد جن گیری، اضافه خواهد شد.
راستی ؟این بازیگراجنبی،جنیفر لوپز با اجنه نسبتی داره؟
حسین قدیانی: خوب بازیگران اجنبی را می شناسی ها کلک!!
عمرا ملوان ۵تا به پیروزی بزنه.
۴تایی هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا.
حسین قدیانی: طبق قرارداد اگر اینگونه شود که شما می گویی، من می توانم روی صورت جن تف کنم!
ولی انصافاً جنزدگی هم عالمی داره ها!
یه چند وقتیه رفتم تو سرش.
ما هم داریم سوزن ته گرد میچرخونیم ببینیم یکی گیرمون میاد یا نه 😀
حسین قدیانی: نوکش را بگیر طرف دیوار، احتمال تسخیرش بیشتر است!
آن کشیش مسیحی بود که گفته بود:دنیا ساعت ۶ عصر ۳۱ اردیبهشت تمام می شود،با معذرت خواهی از مردم تاریخ بعدی پایان جهان را ۲۹ مهر اعلام کرده.در دیدارهای بعدی تان با اجنه در این باره هم سوال کنید،ممنون می شویم.
حسین قدیانی: الان یک جن بو داده پیشمه! سلام می رسونه!
راستی چند وقت پیش سمت اون بالا مالاها یه هات داگ فروشی پیدا کردم ، هات داگاش هر کدوم ۱ متر طول داشت به این ن ن ن ضخامت.
نمیدونم چرا هر وقت هات داگ میبینم ناخودآگاه یاد (( ف ه )) میوفتم!
حالا اگه اگه جنه رو پیدا نکردی…
فکری برای رماتیسم ! (یادداشت روز)
فرماندار یکی از شهرها- یک شهر فرضی- در اولین روزهای بعد از انتصاب، مردم شهر را فراخواند تا در جمع آنها برنامه کاری خود را تشریح کند و درباره اقداماتی که قصد انجام آن را دارد، توضیح بدهد، مردم که از گوشه و کنار شهر گرد آمدند، آقای فرماندار پشت تریبون رفت و سخن آغاز کرد… «به شما اطمینان می دهم که تمام توان خود را برای مبارزه با مارکسیسم و امپریالیسم به کار بگیرم، سوسیالیسم که حرفش را نزنید، پلورالیسم قابل قبول نیست، به شدت با فمینیسم مقابله می کنم، از مبارزه با ناسیونالیسم یک قدم کوتاه نمی آیم و…» در این هنگام پیرزنی از میان جمعیت برخاست و خطاب به آقای فرماندار گفت؛ مادر جان! من که از این «ایسم، میسم»هایی که فرمودید چیزی سر در نمی آورم ولی کاش برای «رماتیسم» من هم یک فکری می کردید و برنامه ای داشتید!
علاوه بر آمار و ارقام مستندی که تاکنون ارائه شده، فقط نیم نگاهی به اقدامات دولت احمدی نژاد طی نزدیک به ۶ سال گذشته و مقایسه آن با اقدامات مشابه دولت های قبلی، برای هیچیک از ناظران واقع بین و باانصاف کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که دولت های نهم و دهم در عرصه های اقتصادی، عمرانی، رفاهی، فقرزدایی، علمی، تکنولوژیک، مردم گرایی و تقریبا تمامی عرصه ها، موفقیت های چشمگیر فراوان و در برخی از موارد، کم نظیر و بی نظیر داشته است، از سوی دیگر، مردم این مرز و بوم نیز تلاش شبانه روزی و خدمات گسترده دولت و دولتمردان را قدر دانسته و در صف دولت های پیشین، بر «صدر» نشانده اند، تا آنجا که مردم دوستی و خدمت محوری دولت آقای احمدی نژاد به اصلی ترین شاخصه دولت ایشان تبدیل شده است.
این روزها اما، در بستر رسیدگی به برخی از امور جاری کشور و مسیر خدمت رسانی دولت که اصلی ترین شاخصه آن و بااهمیت ترین انتظار مردم از دولتمردان است، نشانه هایی – هرچند اندک و کمرنگ- از کندی به چشم می خورد و کم توجهی بخش هایی از دو قوه قضائیه و مقننه که با مشغول شدن آنها به مسائل نه چندان اصلی نیز همراه است بر نگرانی مورد اشاره می افزاید. به عنوان مثال- و فقط به عنوان مثال- می توان از اجرای موفق و هوشمندانه طرح هدفمندی یارانه ها یاد کرد. طرحی که اجرای آن، خواسته و آرزوی دستکم بیست و چند ساله نظام بود و دولت های قبلی، اگرچه خواستار آن بودند و بر ضرورت انجام این طرح تاکید می ورزیدند ولی به هر علت- از جمله کمبود جرأت و جسارت- از اجرای آن طفره رفتند. این طرح در دولت آقای احمدی نژاد با شجاعت آمیخته به هوشمندی و همکاری سایر قوا، مخصوصا مجلس شورای اسلامی به میدان اجرا وارد شد و از همراهی آگاهانه و درخور تقدیر مردم نیز برخوردار بوده و هست. اجرای این طرح برخلاف آنچه دشمنان بیرونی انتظار می کشیدند و برخی از سیاست بازان ورشکسته تبلیغ می کردند، با موفقیت چشمگیری روبرو بوده است تا آنجا که درخواست شماری از دیگر کشورها برای الگوبرداری از آن را در پی داشته و دارد.
و اما، طرح هدفمندی یارانه ها ضمن آن که یارانه ها را به هدف اصلی آن و در مسیر حمایت از اقشار محروم و مستضعف جامعه هدایت می کند- که کرده است- و مانع از توزیع بی حساب و کتاب آن می شود- که شده است- «واقعی شدن» قیمت ها را نیز به دنبال دارد و از این روی افزایش بهای برخی از کالاها و خدمات تا مرز «واقعی» آنها قابل پیش بینی بوده است و این افزایش در مقابل پرداخت های نقدی به مردم با محاسبه نفرات خانوارها منطقی و معقول بوده و هست. ولی قرار بود با افزایش فراتر از قیمت واقعی کالا و خدمات، یعنی گرانی لجام گسیخته مقابله شود و با نظارت دقیق و پیوسته، از فشار سودجویان بر مردم، مخصوصا اقشار مستضعف و حقوق بگیران جزء جلوگیری به عمل آید، ولی متاسفانه در این زمینه ها، کم توجهی و رخوت محسوسی به چشم می خورد که مخصوصا افزایش بی رویه و لجام گسیخته قیمت برخی از کالاها و خدمات به بهانه اجرای طرح هدفمندی یارانه ها، فشار سودجویان بر اقشار مستضعف و کم درآمد جامعه را در پی داشته است و این تصور نزدیک به توهم را پدید آورده است که دولت خدمتگزار، سودجویان را به حال خود رها کرده است و مجلس شورای اسلامی و دستگاه قضایی و مراکز بازرسی و نظارتی از این عرصه غافل شده اند و در همان حال به شماری از مسائل دست چندم و غیرضروری و یا در اولویت های چندم مشغولند. نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، شرط نامعقول و غیرقابل توجیه مدرک فوق لیسانس را برای نامزدهای نمایندگی مجلس در اولویت کاری خود قرار می دهند و این شرط را که به یک «شوخی بی مزه» شبیه است با جدیت دنبال می کنند و در کم توجهی غیرقابل توجیه شورای محترم نگهبان به تصویب می رسانند و دریغ از اختصاص بخشی از وقت و فرصت مجلس به تصویب یک طرح جدی برای نظارت قانونمند بر اموری که تخلف و سودجویی در آنها می تواند به چرخه زندگی عادی مردم آسیب برساند. اگرچه خدمات برجسته مجلس محترم قابل انکار نیست. دستگاه محترم قضایی هر از چندگاه، همایش و سمیناری برگزار می کند و از برخورد سخت و پشیمان کننده با متخلفان و قانون شکنان سخن می گوید، اما ظاهرا سودجویان قانون شکن، این تهدیدها را خیلی جدی نمی گیرند و چه می دانیم؟ شاید حق داشته باشند و به هر علت، خود را در حاشیه امن تلقی کنند! و صد البته، تلاش و خدمات دستگاه محترم قضایی نیز بر کسی پوشیده نیست.
و اما، در این وجیزه، سخنی دلسوزانه با دولت محترم در میان است و آن، نگرانی نسبت به برخی تصمیم های احتمالا شتابزده و کم توجهی به پی آمد پاره ای از مشاوره های غیرکارشناسانه است و بیم آن که، ادامه این روند در مسیر خدمت رسانی دولت محترم خدشه ایجاد کند. نگاهی به مسائل جاری حکایت از آن دارند که جریانی در مجموعه دولت محترم، اصرار دارد کفه اظهارنظرهای به زعم خود ایدئولوژیک! و نظریه پردازی های بعضاً موهوم و بی پایه را که کار اصلی دولت نیست بر کفه خدمتگزاری و تلاش بی وقفه در امور اجرایی- آن گونه که تاکنون بوده است- برتری داده و سنگین تر کند. حاشیه سازی های پی درپی و جنجال آفرینی این جریان انحرافی از طریق اظهارنظرهای سخیف ایدئولوژیک و تئوری بافی های بی اساس از یکسو و دخالت های غیرکارشناسانه در عزل و نصب ها و جابه جایی یا برکناری دولتمردان از سوی دیگر، روند خدمتگزاری دولت و رئیس جمهور محترم را با کندی محسوسی روبرو کرده است، تا آنجا که وقت زیادی از فرصت گرانبهای ریاست محترم جمهوری در پاسخگویی به شبهه آفرینی این جریان انحرافی به هدر می رود و برخی از وظایف جاری دولت و امور اجرایی کشور به دلیل باندبازی جریان یاد شده با اخلال و کندی غیرقابل توجیه روبرو می شود. نگاهی هرچند گذرا به نمونه هایی از این دست که مخصوصا طی چند ماه اخیر اتفاق افتاده است به وضوح از مشغول کردن دولت خدمتگزار به اموری فرصت سوز و بیرون از بستر خدمتگزاری حکایت می کند. به عنوان مثال، چه نیازی به برخی تئوری بافی های بی پایه و اساس و سخیف بوده است که جریان یاد شده با طرح آن و دمیدن در شیپور رسانه های تحت مدیریت خود بخش قابل توجهی از ذهن و فرصت ریاست محترم جمهوری را برای پاسخگویی و یا توجیه آن هزینه کند و دستکم به همان اندازه از پرداختن ایشان به امور جاری و اجرایی کشور که وظیفه اولیه ریاست محترم جمهوری است، باز دارد؟ و یا، ادغام وزارتخانه ها، اگرچه الزام قانونی برنامه پنجم- ماده ۵۳- بوده است ولی آیا شتابزدگی در اجرای این ماده و ادغام چند وزارتخانه مهم اقتصادی، آنهم در حالی که طرح سرنوشت ساز و تعیین کننده هدفمندی یارانه ها با موفقیت به اجرا درآمده و جریان دارد، سؤال برانگیز نیست و با توجه به سابقه و عملکرد جریان انحرافی، این احتمال را پیش نمی کشد که جریان یاد شده قبل از آن که اجرای الزامی ماده ۵۳ را در نظر داشته باشد، در پی جابه جایی برخی از وزیران و نهایتاً اخلال در امور اجرایی کشور و نوشتن آن به حساب ریاست محترم جمهوری بوده است؟!
و بالاخره، گفتنی است که خدمتگزاری و خدمت رسانی بزرگترین و برجسته ترین نقطه قوت دولت بوده و هست و به نظر می رسد یک جریان انحرافی از درون دولت قصد دارد دولت محترم را از این نقطه قوت مثال زدنی محروم کرده و خدای نخواسته از چشم مردمی که به آن دلبسته اند، بیندازد.
استاد حسین شریعتمداری
داداش ذفعه بعد دیدیش یه سوال کن ببین قیمت سکه کی میره بالا تا بریم سکه بخریم سود کنیم.
حسین قدیانی: الان اینجاس. می گه هفته بعد، نه اون یکی هفته، قیمت سکه، سکه اس!
راستی یه سوال دیگه هم بپرس ببین منظور دکتر از رئیس که تو سخنرانیش به یکی گفته بود کی بوده.
جن تسخیر شده توسط حسین قدیانی: منظور رئیس جمهور از “رئیس”، آقای دوربینی بود!
سلام عالی بود و غیر منتظره.
جن تسخیر شده توسط حسین قدیانی: آموزش جن گیری به روش ساده، امشب در قطعه ۲۶ برای علاقمندان به مباحث انحرافی تدریس می شود.
حسین قدیانی: متاسفانه این جن رمز وبلاگ را پیدا کرده و دخالت در کار مبصر قطعه ۲۶ می کند!
داداش حسین بپرس ببین این اپوزیسیون کی به درک میرن تا جشن بگیریم. راستی بپرس این شاه و کی قراره کفن کنیم
درود بر داداش حسین-حاجی خیلی مردی-خدا قوت -اجرت با سید الشهدا-
چقدر سوال دارم من. بپرس ببین تو انتخابات ریاست جمهوری سال آینده کیا کاندید میشن و آیا اسی پاتر با آرای باطله رقابت می کنه یا آرای باطله با اسی پاتر
جن تسخیری: زیاد داری میای روی مخم ها! امشب نمی زارم بخوابیا! داری با این سئوالات سیاسی خلقم را تنگ می کنی… یوهوهوهو!
یکی میدید جن و پری
یکی از دریچه می پرید
جن تسخیری: میام منقبض می کنم روح تو رو ها!
طرف جنه تحصیل! تهسیل! طهصیل! تثحیل! طثهیل! کرده س. خیلی سواد! صواد! ثواد! داره
جن تسخیری: این بچه هه کیه عکسشو گذاشتی؟! بیام قورتش بدم؟!
راستی بپرس واقعا اگه شارون بمیره اسرائیل نابود میشه یا این جهان به اصطلاح اولی ها خرافاتین مثل خیلی ها
http://myup.ir/images/25871223632807639107.jpg
سلام برادر قدیانی عزیز
بعد از خوندن مطلب زیبای شما به کوب نشستم پای فتوشاپ اخرش این شد . . .
نسخه ساخته شده از فیلم هری پاتر برای ایران .
التماس دعا ، خیلی
متقابلا سلام تک تک بچه های قطعه را خدمت آن عزیز دل انگیز برسانید و بپرسید که م.ه تا به حال چند واحد پاس کرده و آیا مشروط هم شده است؟
درباره ی خل و چل بازی های جدید کروبی هم اگر اطلاعاتی دارد،بدهد.”جن بو داده” از تو کمال تشکر را داریم.
ایش! چه بی نمک!
عکس بچه گی هامه. میام تو چک و چونت ها. چه جنه جنایت کاریه. جریانه انحرافی
جن تسخیری: بیا توی وبلاگ خودم اگه مردی حالی ات کنم!
ای بابا” فدائی رهبر” اجازه نمی دهند ما هم یک سوال از” جناب جن” بپرسیم!!!
تو بیا زیر گذره حاج مهدی بقل کافه فردوس تا من حالیت کنم. اگه واسه همه لاتی واسه من گنده لاتی!! ببخشید شکلاتی
حسین قدیانی: دستش به شما نمی رسه، مرا گرفته به باد کتک!
به جنِ بگید با مبصر قطعه در نیافته، بهش بگید بد می بینه.
به “رخساره”
اگر به نظرتان بی نمکه می توانید اون ضربدر قرمز رنگ سمت راست را بزنید و برید بیرون تا بیشتر از این حالتان بد نشود!!
میگم داداش بپرس ببین این لیست مفاسد اقتصادیو میتونه واسه ما جور کنه تا افشاگری کنیم
جن تسخیری: داداش بی داداش! این وبلاگ مال خودمه! داداشت داره التماسم می کنه نزنمش!
جنِ بی ادب. خودت بمیری و طرفدارات و همکارات.
فعلا که مبصر قطعه نیست. اگه خیلی جرئت داری وقتی آقا سید اومد بیا اینجا کل کل کن.
جن تسخیری: سیداحمد دیگه کیه؟! اینجا همه کاره منم! حرف اضافی موقوف! یوهوهوهو!
تهدیدش کن بگو اگه ولم نکنی به ه.ر میگم ترورت کنه
سلام
این سفینه ای هم که فرستادیم هوا کار اینا بود. ضایع شدیم رفت.
خطاب به جن تسخیری: بخوای حرف بزنی یه فیلیپینی میام لهت می کنم ها!
جن تسخیری: تو دیگه از کجا اومدی؟! چرا اسمت آذرخشه؟! یعنی رعد و برقی؟! میام توی وبلاگت هک می کنم تو رو ها!
ده داری رجز میخونی. جنی نمیتونه یعنی زاده نشده که رو ملت حزب الله دست بلند کنه شما فقط میتونی جلبک هارو بزنی زمین(دین و ایمونشونو)
آقای قدیانی مثل دفعه قبل یک بسم الله بگید که این جن بره تا از دستش راحت بشید.
جن تسخیری: ههههه! زبونش بند اومده!
بسم الله الرحمن الرحیم
حسین قدیانی: این جنی که من می بینم پررو تر از این حرفهاست؛ داره درسته قورتم می ده! معلوم نیست من اونو تسخیر کردم، یا اون منو!
آره رعد و برقم. چند بار زدم مغز چند تا مثل تو رو پاشیدم (پاچیدم؟) 😀 رو دیوار (تیفال؟).
می تونی از داداش حسین بپرسی.
جن تسخیری: فردا میام و میان جسم و جان هر چی رعد و برقه، تداخل می کنم؛ آدم می کنم تو یکی رو! جادو می کنم تو رو! تو از الان دیگه سحر شدی!
داداش حسین آبجوش بریز روش.
لطفا راه کارهای دفع جن رو سریع السیر بزارید تا از شر این جن و جن های انسان نما راحت شیم.
چون بسی جن آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
جن تسخیری: به حرفهای من گوش کنید؛ وسوسه های من راه نجات شماست… و الا داداش حسین را گروگان می گیرم! ما جن ها بیشماریم!
حسین قدیانی: غلط کردید بیشمارید!
جن تسخیری: خفه بمیر بابا! خواستی یه چای واسه ما بیاری ها!
به جن های این دوره زمونه رو بدی همین میشه دیگه. این جنِ هم دیده تو کنفرانس مطبوعاتیِ رئیس جمهور هم اسمشو آوردن الان جو گیر شده.
آقا جنه؟ سُم داری؟
جن تسخیری: هم سُم دارم، هم سَم! قسم به ابلیس که تا منحرف نکنم شما را ول کن نیستم؛ یوهوهوهو!
پس همون. تنت می خاره.
مغزت رو می پاچم رو تیفال!
جن تسخیری: گفتی مغز، یاد کله پاچه افتادم!
خدارو شکر
آقا جنه یه ۱۰ دقیقه ساکت بشین یه گوشه بچه ها می خوان نماز بخونن. بعد از نماز بیا تا شب حرف بزن!
جن تسخیری: نماز چرا؟ بچسب به یوگا! وضو هم نمی خواهد!
یه روز یه جنه از بغله یه خاندانی رد شد گفت بسم الله اینا دیگه کیه ن.
اگه میخواستم به حرف های شیطان و تو گوش کنیم الان بجای اینجا داشتیم تو بالاترین نظر میزاشتیم
آآآآآآآآآآآی نفس کش. نفس جن می کشیم
نوشتین که پیراهنتون را انداختید روی شلوار و مثل جوانهای اول انقلاب شدید ، می خواهم بگم چرا امروزه فقط طلبه های ما هستند که پیراهنشون روی شلوارشون هست و ژست به این متینی چه اشکالی داره که خیلی ها این کار رو نمیکنند ، شاید قیاس اشتباهی باشه اما به من میچسبه اون هم اینکه وقتی آقا توی بیاناتشون خیلی غرور آفرین ما را با جوان های اول انقلاب مقایسه میکنند و ما این قدر لذت می بریم چرا نتونیم از جوان های اون روزها جلو بیفتیم مثلا پیراهنمون روی شلوار باشه ، شلوار تنگ نباشه ، مارک های صهیونیستی راخرید نکنیم در مدل مو و داشتن ریش دقت کنیم و احیانا ابرو برنداریم و تتو نکنیم!! با جنس مخالف کمتر خوش و بش کنیم و . . . . . . . . . . . . اگر همه اینها را مراعات کنیم قطعا جلوی پیروزی دشمن در جنگ نرم را خواهیم گرفت و این مراعات های ما همه در حقیقت طبق گفته رسول الله همان جهاد اکبر یعنی جنگ با نفس است(که البته مراتب دارد ) وشاید آن روز دور نباشد که آقا دیگران را با ما قیاس کنند و خوبی ما معیار قیاس قرار گیرد/ /
جن تسخیری: الان پیراهن داداش حسین روی کله شه، نه روی شلوارش. داره جون می ده!
ما رفتیم نماز خواندیم آمدیم و الان با قدرتی مافوق بشری کامنت می گذاریم. ببین جن عزیز ما که با هم مشکلی نداریم ،دعوا نداریم.من به شما علاقه مندم.کلید قطعه را تحویل آقای قدیانی بده و برو.ببین منو! برو خب.
جن خوب و فهیمی باش.
جناب جن! من یک سوالی داشتم… بعد از تصاحب این وبلاگ به روزش هم می کنید دیگه ها… ببین داداش جنی، من از اولشم با اینی که قورت دادی مشکل داشتم… حالا که شما مسئولیت گرفتی شایسته نیست سردر وبلاگت این باشه! یک طراحی کنم؟… فدایی داری… خیال نکنی ما نان به نرخ روز می خوریما… نه!!!!
جن تسخیری: تو رو می کنم مبصر قطعه. یه پیام برو ببینم…
خدا رو شکر که حرف حساب سرت شد و به حرفم گوش دادی آقا جنه. آفرین.
سلام. خسته نباشید. عجب مطلبی نوشتید. جالب بود. اون عکس هم یه کمی ترسناکه.
جن تسخیری: الان چی گفتی؟! به عکس کی توهین کردی؟! میام قبض روح می کنمتا! اینجا من همه کاره ام. این وبلاگ دیگه مال منه! داداش حسین مرد!
آقا جنه سلاله ۹ دی راست میگه. ما که با هم مشکلی نداریم. بیا دوست باشیم.
جناب میلاد پسندیده! جن دارد شما را فریب می دهد؛ برگردید به آغوش قطعه…
داداش جان :
یه بارم جن منوگرفت .
سلام
سلامی به گرمی خونی که از دماغ جن میاد
سلامی به خنده داری …
سلامی برای آنان که همه جوره حال میکنن
داداش کتک کاری تموم شد؟
مثل اینکه دیر رسیدم!!!
بابا بزارید ما هم یه مشتی لگدی چیزی حواله این جنه بکنیم. دیگه از این فرستها گیر نمیاد!!!
…
بسم الله.این جا چه خبره؟
هی پسر ببین اینجا چه خبره دارن حرف مارو می زنن! به من میگن جنی بلا. جان؟ کسی با من کار داشت؟
بدم نمیشه یه چند وقتی داداش حسین استراحت کنه به جاش جنه مطلب بذاره!
فقط جنه باید قول بده که راجع به شیخ هم مطلب بنویسه
وای من اول شده بودم خودم خبر نداشتم
اول نشدیم اول نشدیم زد تو یک پست جنی اول شدیم
هرکی می خواد اول بشه تو کامنت های قطعه ۲۶ بیاد بگه وردشو بهش یاد بدم
منتظر بقیه اش ایم هاااااااا
سلام جن جون!
حال شما بخیر!
چطوری یا نه؟!
چه خبر از کجا؟!
آخرین تصویر شهید غلام کبیری:
http://s1.picofile.com/file/6769016096/130737763716.jpg
یک طرح برای سردر فراموش خانه ۶۲ مخصوص داداش جن تسخیری!:
http://031.img98.net/out.php/i385752_faramushkhane62.jpg
ببخشید دیگه… عکسی از شما در دسترس نبود!… حالا راستشو بگو خودتی یا داداش حسین مارو سر کار گذاشته؟!
جن تسخیری: ممنون! فدایی داری!
…
سلام
متن وقتی خوندم خیلی پشیمون شدم آخه اونوقت هاکه گعده میذاشتیم زیادجن تسخیرمیکردیم اماحیف که استفاده بهینه نکردیم حیف صندلی روازدست دادیم؛
اینم یه هدیه امیدوارم مقبول افتد
http://up.iranblog.com/images/tbmiowv82povb6u0f91.jpg
حسین قدیانی: ممنون از شما!
…
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
کاش این جن رو شب تسخیر می کردید,ماجرا جالب تر وترسناک تر بود.ولی عجب جن بی سر وپاییه.بدبخت نه پدر درست و حسابی داشته ,تازه تو جنزیستی هم که یه جنی پیدا شده سرپرستیشو به عهده بگیره,از شانس بدش تسخیر شده.درضمن ازش سوال کنید ببینید این اس پاتر براشون مسئله ساز نشده?
البته منظورم این بود که ماجرای خودتون و تسخیر جن رو شب (مثلا حدود ساعت ۱۲ به بعد )می ذاشتید.
اقا یه سوال دیگه هم ازش بپرسید;ببینید جن زاده های اون ها هم دائم رو اعصابند و سوهان روح ?
سلام ، متن مثل همیشه زیبا….
شما مثل اینکه بیمه نیستید! ما اینجا بعد از جریان انحرافی خودمون رو بیمه کردیم! بیمه ناشی از خطرات جن گرفتگی!
اگر بیمه نیستید میتونید یه وام جن گرفتگی از دولت بگیرید بدید پولش رو دست این جنه بره کیش یه هتلی چیزی بسازه از دستش خلاص بشید!!!
سلام
عالی بود….
خدا قوت.
.بسم الله الرحمن الرحیم.
دیدم مطلب حساسه گفتم اول “بسم الله”اش را بگویم بعد بخوانم…
🙂
بسی خنده انگیزناک بود. مرسی.
جن باحالی بود ولی با این پیش بینی فوتبالش به درد همین جریان انحرافی می خورد و بس…
صبح ها که داداشم می خواد بره مدرسه بابام بهش میگه پیراهنت رو بنداز رو شلوارت. داداشم میگه تو شلوار بهتره. بعد بابام میگه “این یه مرامه”. داداشم هم مثل این اول انقلابی ها پیراهنش را روی شلوارش می اندازه.
بعضی وقتها که من می بینم پیراهنش تو شلوارشه بهش می گم تو باز “بی مرام” شدی؟
دیدم تو کامنت ها بحثش مطرح شد یهو! یادش افتادم. همین طوری…
جن جون! جنی! جن عزیزم!!!!!!!!!!
یه سوال دارم از خدمتتون.
به نظرت این ترم معدل من بالای ۱۷ میشه که ترم بعد ۲۲ واحد بردارم یا نمیشه و من به خاطر ۴ واحد باید تابستون برم دانشگاه, انقلاب منقلاب و اندیشه مندیشه بخونم؟؟؟؟؟؟
جن تسخیری عزیز! از شنبه میای سر امتحان کمک کنی معدلم بالای ۱۷ بشه؟ تا ۱۶ با خودم بقیه اش با تو. باشه؟؟؟
امشب صورت می گیرد؛
پخش مستند نفوذ ایران در گروههای ضد انقلاب
مستند نفوذ یکی از عوامل وابسته به دستگاه امنیتی کشور در سازمان امنیتی غرب امشب از رسانه ملی پخش می شود.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، در این مستند تحت عنوان “الماس فریب” نحوه نفوذ سردار محمدرضا مدحی نیروی وابسته به نهادهای امنیتی کشور در سازمان جاسوسی سیا و دولت آمریکا پخش خواهد شد.
دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران طی یک عملیات بزرگ طرحی تحت عنوان دولت در تبعید متعلق به اپوزیسیون خارج نشین را منهدم کردند.
سلام ؛ دوستان یک پیشنهاد چطوره این آقاجن رو با آقا جنه اسی پاتر کل بندازیم ببینیم میتونه در یک مناظره اجنه ای پته جن اسی پاتر رو رو آب بریزه یا نه فقط زورش به داش حسین میرسه
سلام
ووی ووی
یه چند وقتی فرصت نشد بیام و بخونم اینجاهم جن زده شد؟
شکلک وحشت:)
الان به ما هم سرای میکنه از طریق تار نما؟
وای تورو خدا نگاه کن اینا همشون جنی شدن، خدا بخیر کنه.
راستی اسم وبلاگ تون چیه جن تسخیری ؟! خانمید یا آقا؟
سلام دلاور
خیلی
عالی بود
موفق باشید
یا علی
جانم فدای سید علی خامنه ای
قشنگ بود.گمانم مدتی بود طنز نداشتید!
لطفا از جن خورا پیو هیو الیزگاری بپرسید
دانشگاه جنیان خارج از کره زمین کی افتتاح میشه
کیه کیه کیه ………………..
امشب بعد از خبر ساعت ۲۱ صورت می گیرد؛
پخش مستند نفوذ ایران در گروههای ضد انقلاب
مستند نفوذ یکی از عوامل وابسته به دستگاه امنیتی کشور در سازمان امنیتی غرب امشب از رسانه ملی پخش می شود.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، در این مستند تحت عنوان “الماس فریب” نحوه نفوذ سردار محمدرضا مدحی نیروی وابسته به نهادهای امنیتی کشور در سازمان جاسوسی سیا و دولت آمریکا پخش خواهد شد.
دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران طی یک عملیات بزرگ طرحی تحت عنوان دولت در تبعید متعلق به اپوزیسیون خارج نشین را منهدم کردند.
میگم داداش جان، این جن تسخیری در هیچ روزنامهی وزینی حضور پیدا نمیکنه؟!
سلام
جای این همه کل انداختن با جنها می گفتید لااقل زیپ شلوارتون رو بدوزه به جای این همه چاخان!!!!
اخه بااین همه پشتیبانی هایی که از هواوزمین وآسمان ومسئولین فوتبال می کنند از پیروزی ، ملوان می تونه ۵ تا گل به پیروزی بزنه!!!!
سلام
جای این همه کل انداختن با جنها می گفتید لااقل زیپ شلوارتون رو بدوزه به جای این همه چاخان!!!!
اخه بااین همه پشتیبانی هایی که از هواوزمین وآسمان( مسئولین مصلحت دون) از پیروزی میشه، ملوان می تونه ۵ تا گل به پیروزی بزنه!!!!
سلام داداش حسین؛ ارادتمندم.
هم اکنون برگشتم منزل، از صبح تا الان ۲ بار خانمم مطلب را برایم خواند!
متاسفانه اصلا شرایط دسترسی به نت را نداشتم!
عجب شرایط جالبی!
داداش مطلب جالبی بود، ممنونم.
عجب کاریکاتوری کشیده جناب بیژنی، خیلی زیباست.
البته یاد آور خاطرات بسیار تلخی است!
وا مصیبتا…انا لله… واعجبا…!
حسین قدیانی: واقعا مازیار کارش عالی و از آن عالی تر، مرامش است…
خیلی کاریکاتور جالبی است این… دستشان درد نکند.
راستی یادم نیست چی کامنت دادم که سانسور شد!
جن تسخیری: کار تو خوب بود؛ کار بیژنی مفت نمی ارزید!
دزد ( گفت و شنود)
گفت: گروه های اپوزیسیون فراری درباره پیشنهاد «تظاهرات سکوت» در ۲۲ خرداد بدجوری با یکدیگر اختلاف پیدا کرده و به جان هم افتاده اند.
گفتم: اسب های درشگه وقتی به سربالایی می رسند و از نفس می افتند همدیگر را گاز می گیرند و به یکدیگر لگد می زنند.
گفت: بسیاری از آنها، این پیشنهاد را به مسخره گرفته و می نویسند؛ مگر مغز خر خورده ایم که با چندصد نفر به مقابله با ۷۰ میلیون نفر برویم و لت وپار شویم و عده ای دیگر می گویند قرار نیست در این تظاهرات، حرفی بزنیم و شعاری بدهیم و یا کاری کنیم که معلوم شود مخالف رژیم هستیم!!
گفتم: خب! از کجا معلوم شود که تظاهرات کرده اند؟
گفت: اتفاقا دعوای اپوزیسیون هم سر همین مسئله است و می گویند راه رفتن ساکت مردم در خیابان ها که همیشه هست و ربطی به فراخوان ما ندارد!
گفتم: خانمی از شوهرش پرسید؛ دزد چطوری می آید؟ همسرش گفت؛ نیمه شب در تاریکی می آید به پایش نمد می پیچد که صدا نکند و… نصفه شب خانم شوهرش را صدا کرد و گفت؛ پاشو! پاشو! دزد اومده! شوهرش پرسید؛ از کجا فهمیدی؟ و زن گفت؛ هرچی گوش دادم، دیدم هیچ صدایی نمیاد، فهمیدم که دزد اومده!
سلام حاجی
این عکس رو چند وقت پیش که برای نمایشگاه کتاب اومده بودم تهران گرفتم.
تقدیم شما…
http://s1.picofile.com/file/6777676056/DSC00128.jpg
خدا عمر با عزت و بابرکت به حاج حسین آقای شریعتمداری عنایت بفرماید،
چقدر عالی نوشتند “گفت و شنود” را.
بالاترینی های محترم! به جای آن همه حرف مفت و منم منم کردنهای مجازی این مطلب “دزد” را بخوانند و لذت ببرند!!!
سلام…مطلبه خوبی بود ولی خوبتر نظره جناب “یک خواننده ” بود…موفق باشید
دوستان فردا اولین ۵ شنبه ماه رجب و فردا شب، شبِ لیلة الرغائب است؛
روزه گرفتن فردا بسیار توصیه شده است، سعی کنید از آن غافل نشوید.
اعمال شب لیلة الرغائب را فردا خدمتتان عرض میکنم.
ضمنا برای هم دعا کنیم.
جن تسخیری: این کارها چیست دیگر؟! زنده باد زنده یاد جن بو داده!
باز این جنه اومد. فکر کنم بچه اسپانیا باشه و چون نرخ بیکاری اونجا بالاست واسه همین ۳۴ساعته ول شده تو اینجا از بی کاری.
آموزش جن گیری چی شد پس؟!
جن تسخیری: باز هم که تویی کوچولو!
بعد از چند وقت وسط امتحانا کلی حال کردیم ….ببینم داداش یه ساندیس خورشو اجیر میکردی؟از این چیزا ندارن؟ جن هم من فقط حکومتیشو قبول دارم ….
جن تسخیری: اینجا دیگه داداش ماداش نداریم؛ داماش گیلان داریم!
فکر نمیکردم جرئت کنی پای کامنت من هم چیزی بنویسی!!!
جن تسخیری: تو دیگه مبصر اینجا نیستی! الان داداش حسین اسیر من است؛ حالا منم که فدایی دارم!
این اصلا مهم نیست که تو فدائی داری یا نه!
مهم اینه که “من” فــــــــــــــــدائیِ داداش حسینم.
ضمنا گنده تر از تو نتونسته حسین قدیانی رو اسیر کنه!!!
جن تسخیری: ما ۲۲ خرداد و ۲۵ خرداد، نه حالا بگو ۷ تیر نظام را سرنگون می کنیم با جن تراوا!
سلام
کاش جن شما میتونست سوالای امتحان فردا رو هم لو بده…کاش!
جن تسخیری: فردا امتحان شما برگزار نمی شود؛ تخت برو بخواب! درس چیه؟ مشق چیه؟
این دیگه چه وضعشه؟!!!
خوب لااقا آقا یا خانم جن!
با اسم تسخیری جواب کامنت ها رو نده بی کلاس
الان شمایی که قطعه رو تسخیر کردی گمانم!
فکر کنم با اسم جن مسخیری (یعنی اختیار داری) کامنت بذاری بهتره،برا خوبی خودت میگم ها!
جن تسخیری: امشب می آیم و وقتی خوابی، روح تو را پر از ارواح خبیثه خواهم کرد؛ حالا ببین کی گفتم!
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۰۰:۱۹
تعداد افراد آنلاین: ۳۳ نفر
ماشالله حزب الله
داداش حسین عزیز بسیجیها فــــــــــدائی داری…
جن تسخیری: حالا که کاری کردم آیت الله تسخیری به جای تقریب مذاهب، بین شیعه و سنی اختلاف انداخت، می فهمی که تعداد آن لاین ها چقدر است!!
فلفل نبین چه سرخه بخور ببین چه تنده. کوچولو اون ابلیسه که ریز می بینیمش
چی فکر کردی؟ برو بابا… فکر میکنی نمیدونم جن تقلبی هستی؟…نشون به اون نشون که گفتی:
ملوان بازی برگشت را در انزلی ۵ بر ۲ از پرسپولیس می برد!
جن زبون نفهم،
اصلا ما را با تو کاری نیست،رهایت می کنیم،می توانی بروی
راستی یکی از دلایلی که تو اسلام بازی شطرنج رو حرام کرده و حتی گفته شده به صفحه شطرنج نگاه کردن حرامه به این خاطره که جنگیر ها از صفحه های شطرنجی سفید و سیاه برای جنگیری استفاده می کنن واسه همین تو مسابقات شطرنج از صفحه هایی با رنگ سفید و سبز استفاده میشه.
جن تسخیری: شطرنج به شرط قمار، خالی از اشکال است نزد حمار!
اوه چه جن بازاریه اینجا. سلام جن جون ! خوبی ؟ من با اینا نیستما.
جن تسخیری: فدایی داری!
بچه ها! بیایید بر اساس سیاست موازنه منفی با این جن برخورد کنیم؛ شاید جذب حداکثری اصلاحش کند!
خاک پاتیم!
جن تسخیری: پس بیا زیر سُمم…
جن جون! شما با نی ساندیس هم ظاهر می شی یا فقط سنجاق قفلی جواب میده؟
جن تسخیری: سنجاق قفلی و سوزن ته گرد!
سیدجان،ولش کن این جن غراضه رو
خودش خسته میره میخوابه!
جن تسخیری: اگر مردی بیا توی وبلاگ خودم تا قبض روحت کنم! همچین روحت رو قبض کنم که قبض برق و آب پیشش لنگ بیاندازه!
وای وای وای… بعضی جوابها خودش اندازه یک متن طنز است!
اوه جن جون می خوان باهات موازنه منفی کنن.مواظب خودت باش.
جن تسخیری: مراقب همه جا باش. حرکت مشکوک دیدی، ایست بده! اگه ترسیدی ۵ بار بگو: ابلیس سروره جبرائیله! روبرو آماده باش!
من پیشنهاد میدم امره به معروف و نهی از منکر کنیم.
ببین جنه : تا حالا با انگشت های شکسته دندوناتو از رو زمین جمع کردی؟؟؟
جن تسخیری: هیس!… لالا دارم!
جناب جن امشب قرار بود در قطعه “آموزش جن گیری به روش ساده” را تدریس کنید.خودتان را هم معرفی نکردید،جسارتا اسم شریف تان چیست؟درباره ی آباواجدادتان هم توضیح دهید.نسل تان به ابلیس رانده شده برمی گردد؟
جن تسخیری: فوضولی موقوف باشه! تو جاسوس دو جانبه ای! امشب روح تو رو قبض می کنم تا آدم بشی!
سلام-خسته نباشی اقای جن گیر!!!
دوستان من فردا امتحان اناتومی دارم!یکی ازسخت ترین واحدهای فیزیوتراپی
خواهش میکنم برام دعا کنید!!
ببینم از دست این جن تون کاری برمی اد برای ما بکنه؟؟
نگا کن یره
ها با تویوم!
بره ما نمخه لات بازی در بیاری،
اوووچ
دیدی ترسیدی؟؟؟؟
الان مخوام برم حرم،یک دانه از او ملائکه های حرم امام رضا ر تور مکنم،میارم اینجه تا فکت بیفته
ای قطعه جای ملائکه های نه جای یک جن بوداده
گیریفتی چی مگم؟
تا یم ساعت دیگه،دافس!!!
جن تسخیری: بق بق بقو!!!
چشم چشم چشم . فقط تو با من کاری نداشته باش. من خودم یه پا پرسه در مه تشریف دارم. فقط تو به من کاری نداشته باش !
آقا جواد!
سلام ما را به امام رئوف برسان؛
از همین راه دور بی تردید
السلام علیک یا خورشید/
شک ندارم جواب دادی تو
گرچه گوشم صدات را نشنید…
استغفر الله.
جبرئیله میگه همچین بزنم تو سرت تا هرچی آتاشغال خوردی بیاری بالا.
جن تسخیری: خفه بمیر بابا! سوسکی!
کاری به جن گیری ندارم ولی در کل خوب کنایه زدی…..
آمدم این را بگویم:
دشمنان بدانند اگر از سرهایمان کوه ها بسازند
فرزندانمان هرگز در کتاب تاریخ خود نخواهند خواند
که خامنه ای تنها ماند..
سلامتی امام خامنه ی صلوات
به من میگن امیر دینامیت. فیتیله م روشن شه تا شعاع چند صد متری هرچی جنه رو نابود میکنم.
جن تسخیری: فیتیله، مخ این امیر دینامیت تعطیله!
خودمانیم خیلی کاریکاتوری که جناب بیژنی کشیده شیک شده ها؛
صمیمانه از ایشان ممنونیم.
جن تسخیری: این کاریکاتور رو من کشیدم بابا!
آن آقای عصبانیِ که در کاریکاتور فریاد میزد، چه می گفت؟
حرفهایش سانسور شده!!!
بسم الله الرحمن الرحیم. پناه میبرم به خدا از شر شیطان های رانده شده…
حیف که امتحان داریم. حیف ! جن جون بای بای.
حالا کی با تو حرف زد؟!!!
جن تسخیری: الان اون فلشی که داداش متن کتاباشو توی اون گذاشته ۲ لپی قورت دادم؛ ۷۲ دقیقه قبل از شهادت، رفت توی شکمم!
هووووو استکباره جهانی،جریانه انحرافی، مخه خودتو اون جده کوچیکت شیطان تعطیله
جناب جن نسل تو اگر به شیطان هم برگردد،من اما از نسل ۹ دی ام.نسل من در ۹ دی محکم کوبید در دهان شیطان بزرگ،تو که دیگر عددی نیستی.
جن تسخیری: چهارشنبه اتوبوسی که شما را آورد راهپیمایی، من توی روغن موتورش بودم!
جن تسخیری: الان اون فلشی که داداش متن کتاباشو توی اون گذاشته ۲ لپی قورت دادم؛ ۷۲ دقیقه قبل از شهادت، رفت توی شکمم!
خیلی با حالی … نمی ذاری که بریم درس بخونیم
اگه داداشِ منه که متناشو جای دیگه هم کپی کرده…بله!
داستان بز بز قندی را بلدی؟
اگه داداشم امر کنه همون بلائی رو که مامان بزی! سر آقا گرگه آورد و شنگول و منگول را نجات داد، سرت میارم!
جن تسخیری: بامزی!
دیدم از اگزوز بوی با قالی می یاد پس تو اون تو بودی .
اقا فکر کنم سنجاق قفلیه این جنه ده هزار تومنی بوده ,چون این جور که معلومه فعلا اون اقای قدیانی رو تسخیر کرده,در ضمن هرجور شده خودتون رو از شر این جن بو داده نجات بدید ,چون ممکنه کم کم رفتار و گفتارتون بو دار بشه مثل بعضیا! از ما گفتن بود.
جن تسخیری: تو خودت الان در تسخیر منی… یه نیگا بنداز پشتت… یوهوهوهو!
داداش شما جنی یا جن شماست؟
مسئلهای هستها!
جن تسخیری: من و داداش حسین این تعارفات رو با هم نداریم بچه جون!
هی جن پررو!
من می دونم و تو، اگه بلایی سر داداش حسین بیاد!
جن تسخیری: تو برو پیام بازرگانی بده به جای این حرفا!
آقا جنه رنگ پوست شما چه رنگیه؟؟ چرا قورتش دادی میدادی به ابلیسک های بالاترین تا بخونن از راه شما شیطان ها منحرف بشن.
هر وقت لازم باشه خودم پیام میرم؛ تو نگرانِ من نباش!
شیر کاکائو میخوری؟
گفتی بچه جون میگم چند سالته پیری؟!
سلام
رفتم با سنجاق قفلی برگشتم. این داداش حسین نتونسته درست و حسابی تسخیرت کنه قاطی کردی.
کدوم لوله دماغت بود؟
بسم الله.
تا نرفتم دست به دامن آدم خوبا بشم که بیان رسما از این قطعه مقدس بندازنت بیرون خودت با پای خودت برو!
دِ من که میدونم تو رو هم اون روباههای انگلیسی علم کردند واسه همون سیاست تفرقه و حکومت و اینا! اگه فک کردی بیای اینجا دو به هم زنی کنی میتونی فکرها رو از جریان انحرافی منحرف کنی کور خوندی!
اینجا که هیچ! کل مملکت ما قطعه مقدسه و خون شهدا حفظش میکنه! تو هم برو کشکتو بساب! از جانب رییس و مبصر قطعه هم بهت وکالت میدم یه پیغام از همین جا واسه اربابای نامرد صهیونیستیت بفرستی و بگی بسیجیای خامنهای پاکارتر از این حرفان که از دست من و امثال من کاری بربیاد!
رسما فاتحه ات رو خوندم نه؟! در ضمن قبل از رفتن کتاب داداش حسین رو هم پس بده! این تهدید یه بسیجی باتوم به دست بودها! جدی نگیری بد میبینی!
دوستان!
کسی در باز کردنِ صفحه هات سایت مشکلی دارد؟
آیا سایت غیر طبیعی و کُند برایتان باز می شود؟
البته بیشتر منظورم با دوستانی است که از پرسرعت استفاده می کنند.
جناب مبصر سلام
این جنه معتاده ,چایی نبات دوست داره!
آقا سید سوالتون رو بی زحمت توی پست های دیگه هم تکرار کنید.
من فکر می کنم بقیه هم مشکل داشته باشن. سایت خیلی سنگینه.
جن تسخیری: دیدید گفتم من می تونم اخلال کنم توی کار قطعه! دیدید گفتم!
اون زمان که ما مخلللل شده بودیم توی قطعه شما هنوز بدنیا نیومده بودی. برو بذار باد بیاد.
سیدجان من امروز با هر دو نوع دایال و ADSL وصل بودم و مشکلی نبود….
حیف که مامانم صبح کامنتامو می خونه والا یه چیزی بهت می گفتم ها!
ضمنا سر و صدا نکن داداشم میخواد استراحت کنه!
این جنه هی میره و بر میگرده؛ جنی خسته میشه شعر میخونه میخنده
جن جون! جان من بگو از کی خط میگیری؟ به کی خط میدی؟ این برادر ع.غ رو میشناسی؟ اسی پاتر برات آشنا نیست؟
“جن تسخیری: دیدید گفتم من می تونم اخلال کنم توی کار قطعه! دیدید گفتم!”
حاج حسین آقا مواظب باشید این جنه انگار با بعضیا(دیدید گفتم)نسبت داره! شاید نفوذی باشه!
احتمالا سایت برای بعضی دوستان بد بالا می آید.
حسین قدیانی: از تعداد مطالب اصلی در صفحه اول کم کردم؛ احتمالا اوضاع بهتر شود.
جن هم جنهای قدیم! حرف گوش کن بودند!!! تا اونجایی که ما شنیدیم جن های تسخیری باید بله قربان گوی صاحبشون باشن!
نمیدونم این کجاییه این قده حرف گوش نکنه!
آقا سید، برا من که سایت خیلی راحت بالا میاد ومشکلی نیست(با ADSLوصلم)
دوستان خیالتون راحت,فکر کنم اقای قدیانی از تسخیر جنه رها شدند.اخه جواب کامنت جناب مبصر رو خودشون گذاشتند.
جن تسخیری: ههههه! ۲ دقیقه مرخصی دادم بابا به داداش حسین!
داداش حسین ممنونم از توجه تان به قطعه مقدس۲۶، خسته نباشید.
دوباره سلام
موتورم رو سوار شدم به قصد زیارت امام رضا (ع)
زیرگذر حرم که رسیدم یهو به سرم زد(شایدم به دلم!) برم کوهسنگی،مزار شهدا
جاتون خالی،شست و شو دادم دلم رو!
حال و هوایی داره اون بالا
یک عکس هم گرفتم که شد این:
http://s1.picofile.com/file/6778290740/DSC05561.jpg
بچه های قطعه،به نیابتتون،روبروی حرم که شدم،دور میدون طبرسی،به آقا یک سلام و صلوات خاصه تقدیم کردم.
برید حالشو ببرید!
حسین قدیانی: ممنون از آقا جواد گل که هم اسم زیبایی “جوادالائمه” است و هم اسم پسر امام رضا… یعنی باب الرضا…
دوستان چهار قل را بخوانند به نیت اقای قدیانی و فوت کنند شاید موثر واقع شد.درضمن اقای قدیانی تا جنه نرفته یه عکس یادگاری باهاش بندازید ,بعدا بذارید تو قطعه.
خوش به سعادتت آقا جواد؛
ممنونم از لطفت دوست عزیز.
واقعا بهشتی است این قطعه مقدس۲۶…
وسیله ای بودم برای عرض ادب به آقا از طرف شما عزیزان قطعه
التماس دعا دارم ازتون
یازهرا(س)
گفت: اینها همه سر و ته یک کرباس اند. گفتم: “حباب” و “شراب” و “سراب” را قبول دارم؛ “ناکثین” و “قاسطین” و “مارقین” را هم، اما “آب” را نه، “ابوتراب” را نه، “رهبر انقلاب” را نه…
ما در آسمان عوامل نمایش آیات الهی و زینت هایی را برای آن هایی که می توانند آن حقایق غیبی را بنگرندقرار دادیم، و آن زیبایی های معنوی را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم تا دست تجاوز او به ان نرسد، مگر آنکه دزدانه چیزی از آن حقایق بشنود که در ن صورت شهاب آشکاری او را دنبال می کند.سوره حجر آیات ۱۸تا۱۶
قرآن می فرماید جادوگر و کاهن از غیب خبر می دهند، اما خبرشان را از جن و شیطان گرفته اند و خبر آنها خبر دزدی ست و پشت سر آن خبر، شهاب ملائکه می آید و نمی گذارند آب خوش از گلوی آنها پایین برود. نه خود جادوگر از آن خبرها نتیجه واقعی می گیرد و نه آنکس که می رود به نزد آنها به چیزی می رسد.
در رجوع به جادو گران دو چیز را فراموش نکنید.اولا:خبری که می دهند نیمه کاره است. ثانیا چیزی نمی گذرد که پوچی و بی ثمری آن روشن می شود.
برگرفته از کتاب جایگاه جن، شیطان و جادوگر در عالم استاد طاهر زاده
آقا جواد” زیارت هایتان قبول
ممنون بابت سلامی که به امام رئوف رساندید.
راستش ماه پیش قرار بود مشرف شوم .امروز نه ، فردا کردم. فکر کنم امام رضا دارن تنبیه ام میکنن. عرض میکنم “آقا غلط کردم ”
حسین قدیانی: ممنون از شما و همه دوستانی که همراه اسم و کامنت شان عکس می گذارند و به زیبایی قطعه خودشان کمک می کنند.
“۷۲ دقیقه قبل از شهادت” و “رسالت، سیدخندان؛ یه نفر”
۲ کتاب جدید “حسین قدیانی” نویسنده “نه ده” و “قطعه ۲۶″/ به زودی زود…
بی صبرانه منتظریم…
ما از شما بابت قطعه ممنونیم!
حیف که عکس کوچک است. خورشیدی است که از لابه لای ابرها بر دره ی سبز می تابد. بسیار زیباست! راستش مرا به یاد حاضر غایب مان می اندازد.
خسته نباشید. مارا هم دعا کنید.
نون و قلم نبی ست و ما یسطرون حسین ….
http://s1.picofile.com/file/6778392352/noon_o_ghalam_alist.mp3.html
مواجب هنوز خوب می رسه داداش حسین؟
حسین قدیانی: و البته بعضا از یک جاهای می رسد که عقل شما قد نمی دهد!
سلام حسین آقا
زیبا بود حالی بردیم.
سوال؟رابطه کروبی گوگولی با جن و پری چیست؟
سلام.من انشالله امسال میخوام اعتکاف شرکت کنم. دنبال یک مسجد خوب هستم. گفتید مسجدتون مجیدیه هست. به ما نزدیکه. میشه آدرس مسجد رو برام بفرستید؟ ممنون میشم
آقا جواد دستتون درست
بازم از این کارها بکنید
میخوام برای کفترا، یه خورده گندم ببرم
اونجا که گنبدش طلاس، با کفتراش پر بزنم
دوسش دارم؛ اماممه، در خونشو در بزنم
…
سلام
بسیار مطلب خوب و جالبی بود . اما نکته عجیب اینکه اقای رئیس جمهور ، این صحبت ها را تکذیب نکردند و گفتند : ” روش کار دولت ما با بقیه ی دولت ها متفاوت است ! ” و بعد سایت های طرفدار ایشان هم نوشتند ما هم جن خوب داریم و هم جن بد ! بنابراین میتوان از جن خوب در راستای پیشبرد اهداف استفاده کرد ! واقعا آفرین به این دولت !
سلام
واقعا نمیدانم چرا کسی از سوریه نمینویسد ؟ ۱۲۰ نفر در درگیری های سوریه کشته شدند و افراد معترض برای چندمین بار پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران را به آتش کشیدند ! ( نقل به مضمون از خبرگزاری ها ) واقعا خیلی عجیب است . علاوه بر اینکه ایران واکنشی در قبال این قضیه نشان نداده ، بلکه هیچ گونه خبری هم در این باره منتشر نکرده است .
حسین قدیانی: برادر محترم! اولا چرا اینقدر کامنتهای تان در اغلب پستها این همه مطول است؟! ثانیا چرا همیشه به مباحث اختلافی و آنچنانی دامن می زنید؟! ثالثا این ۱۲۰ نفر کشته را از کجا آورده اید؛ از بی بی سی؟! آیا مردم سوریه شهدای خط مقدم جولان هستند یا کسانی که پرچم ایران را به عشق آمریکا و اسرائیل آتش می زنند؟! رابعا مجبورم در صورت ادامه این رویه، گاهی کامنتهای شما را کلا پاک کنم، چرا که این ستون برای جواب دادن به مطالب شما اصلا جای مناسبی نیست و وقت هم اینقدر ندارم. مثلا خیلی برایم عجیب است؛ من که خودم منتقد جریان انحرافی و برخی کارهای دکتر هستم، اما نمی دانم شما چه اصراری دارید که با کامنتهای تان کش بدهید به موضوعات؟! لطفا این تذکر را جدی بگیرید و به جای بحث کردن و جواب دادن، عمل کنید. ممنون.
سلام
رئیس جمهور روزگذشته در جواب سوال خبرنگار روزنامهی قدس در رابطه با پیگیری مسالهی مفسدان اقتصادی واینکه آیا در مورد مسائل اقتصادی که گفته میشود در رابطه با برخی اطرافیان رییس جمهور وجود دارد، حساسیت برخورد وجود خواهد داشت گفت: ما ۳۱۲ اسم را به قوهی قضاییه دادهایم. اینکه چه کسی تخلف کرده و چه کسی تخلف نکرده است به عهدهی قاضی است؛ چون ما مرجع قضاوت نیستیم.
درباره این ادعا دو نکته وجود دارد:
اول اینکه اگر رئیس جمهور محترم خود را مرجع قضاوت نمی دانند پس چطور بیشتر اتهاماتی را در رسانه ملی علیه برخی مسئولین ارشد نظام و خانواده ایشان وارد کردند. اتهاماتی که تا کنون در دادگاهی اثبات نشده بود! چرا این جمله”ما مرجع قضاوت نیستیم” که حرف درستی هم هست؛ این روزها مطرح می شود که اغلب نفرات اصلی رئیس جمهور متهم به فساد هستند؟
دوم دررابطه با اطرافیان رئیس جمهور، چندی پیش صفار هرندی در جلسه انصار حزب الله اعلام کرده بود که گزارشی از تخلفات برخی از اطرافیان رئیس جمهور به وی ارائه شده است؛ والبته سایت ها وخبرگزاری های مختلف نیز اسنادی از تخلفات نفرات کلیدی رئیس جمهور را افشا کردند و اینکه چرا رئیس جمهور باز از این مسأله اعراض می کنند مورد سوال است.این درحالی است که روز گذشته ادعا کرد که من اولین رئیس جمهوری هستم که حاضرم با فساد اطرافیانم مقابله کنم.
سلام
آقای محمود احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی روز گذشته خود گفت: اگر تخلفی از من، خانوادهام، بستگانم و نزدیکانم صورت گرفت، رسیدگی و برخورد شود.
این که رئیس جمهور اعلام نماید هرگونه تخلفی از خود و نزدیکانش قابل رسیدگی است ،هر چند امری بدیهی به شمار می رود ولی در حال و روز کنونی کشور ، سخن مغتنمی است ،اما همین تعارف نیز وقتی جدی گرفته می شود ، تبصره و اما و اگر می خورد!
یه عنوان مثال در همین کنفرانس مطبوعاتی ،وقتی برخی خبرنگاران از برخی تخلفات سنگین اطرافیان رئیس جمهور سوال کردند ، احمدی نژاد منکر وجود هر گونه تخلفی شد و وقتی به او گفتند که اسناد این تخلفات هم از طرف برخی مسوولان به رئیس جمهور ارائه شده ، احمدی نژاد به سادگی از کنار موضوع رد شد و گفت که سندی وجود ندارد.
احمدی نژاد ،هفته گذشته نیز در دیدار استانداران ضمن دفاع از سلامت مالی و تقوای اطرافیانش مانند رحیمی و مشایی گفته بود:اگر اینها یک برگ تخلف داشتند در بوق و کرنا می کردند. مطالب اخیر هم که منتشر شده سند سازی است.
بدین ترتیب ،رئیس جمهوری که جمله “اسنادش هم موجود است” او ، بسیار معروف شده ،برای نخستین بار ، از نبودن اسناد سخن می گوید تا همان گونه که با جمله نخست ، مخالفانش را متهم و منکوب می کند ، با دومی ،چتری از حمایت بر سر مقامات پیرامونی اش باز و تبرئه شان کند و این در حالی است که در همین کنفرانس خبری گفت:”تشخیص این که چه کسی متخلف است و چه کسی نیست ،با قاضی است ، نه با ما .”
در این باره نکاتی چند قابل ذکر است:
۱ – ما نیز امیدواریم اطرافیان رئیس جمهور ، همان گونه که آقای احمدی نژاد اعلام کرد ،افرادی پاکدست و متقی و مدیر و مدبر باشند ،زیرا اثبات هر گونه تخلف و جرمی در سطوح بالای مملکتی ، در وهله اول شرمساری و تاسف ملی را بر می انگیزد. البته شرم و تاسف بزرگ تر زمانی است که خدای ناکرده ، برخی مقامات ارشد دولتی مرتکب جرائم و تخلفاتی بشوند و بدون مجازات ،همچنان بر مسند امور باقی بمانند و بدتر از آن ،حمایت هم بشوند.
۲ – آقای احمدی نژاد درباره مخالفان سیاسی خود همواره به اسنادی اشاره کرده است که “موجود هستند” ولی هیچ گاه ارائه نشده اند که می توان توجیه کرد که برخی ملاحظات قانونی و شرعی و اخلاقی مانع از ارائه این اسناد موجود شده است.
نکته اینجاست که ایشان ،اسناد ارائه نشده علیه مخالفان را به عنوان سندهای موجود می پذیرد اما درباره برخی اطرافیان و معاونان خود ، می گوید اگر سندی علیه این ها وجود داشت در بوق و کرنا می شد و وقتی هم این سندها در بوق و کرنا می شود می گوید:این ها همه سند سازی است.
به بیان دیگر در این گفتمان ،سندهای ارائه نشده علیه مخالفان “موجود است” اما سندهای ارائه شده علیه اطرافیان احمدی نژاد ، “موجود نیست” و “سندسازی است”!
حال باید از آقای رئیس جمهور پرسید که به عنوان مثال اسناد پرونده “تالارهای کیش” که در رسانه ها منتشر شد ( و بنده هم در کامنتی طولانی آن ها را آوردم ) و در نهایت منجر به فرار پانته آفیوضی (گیرنده چک ۵ میلیارد تومانی بیت المال)از کشور شد و نقش آقای بقایی در این پرونده که در برگ برگ آن ،امضای وی وجود دارد ، آیا خواب و خیال بوده است؟ آیا همه رسانه ها در این باره ناگهان خواب نما شدند و دروغ گفتند؟ آیا سازمان بازرسی کل کشور هم که در این باره اعلام تخلف کرده و پرونده را به دادگاه فرستاده ، دروغ گفته است؟ آیا نمایندگان مجلس که در این باره مسائلی را بیان کردند ،دروغ گفتند؟ آیا برخی مسوولان سابق منطقه آزاد کیش که در این باره افشاگری کردند ،دروغ گفتند؟آیا همه و همه دروغ گفتند و فقط آقای بقایی و خانم پانته آ فیوضی راست گفته اند و این وسط سر بیت المال این ملت بیچاره کلاه ۵ میلیارد تومانی رفت؟
آیا اعمال نفوذ بر برخی معاملات بورس جهت تصاحب شرکت های بزرگ عمومی ، رانت های کلان برای تاسیس بانک های خصوصی “خودی” ، زد و بند با بدهکاران کلان بانکی ، پرونده سوء استفاده میلیاردی در بیمه و … که بالغ بر هزاران صفحه می باشند ، وهم و خیال اند و وجود خارجی ندارند و یا همه شان جعلی اند؟ شاید هم همه این تخلفات کار آمریکا و اسرائیل بوده است و دوستان در این میان نقش قربانی را بازی می کنند!
انشاء الله که این وصله ها به اطرافیان رئیس جمهور نچسبد ولی وقتی اتهاماتی بدین سنگینی وجود دارد ، انتظار می رود رئیس جمهور به جای انکار همه چیز و دروغگو کردن همه کس ، راه را برای محاکمه این اطراف باز کند تا اگر گناهکار باشند ، لکه ننگشان دامن دولت را آلوده نکند و اگر بی گناه باشند ، با اثبات بی گناهی شان در یک دادگاه بی طرف و صالح ، دولت بتواند بدون حاشیه ها با صلابت به کار خود ادامه دهد و الا حمایت بی چون و چرا از اطرافیان متهم ، تنها منجر به آلوده شدن فضا می شود و بس!
احمدی نژاد در یکی از مناظرات انتخاباتی سال ۸۸ جمله ای گفت که واقعاً قصار بود: “دروغگو خائن است و خائن ترسو.” حال به استناد همین جمله ، علی القاعده برخی اطرافیان رئیس جمهور که نه دروغ می گویند و نه در امانتی که ملت به آنها سپرده – مانند اموال عمومی- خیانت کرده اند ، نباید از محاکمه بترسند زیرا آنکه را حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
سلام
یک نکته دیگر هم باید در مورد حرف های شخص رئیس جمهور بگویم . سعی میکنم آخریش باشد !
در حالی که محمود احمدی نژاد در کنفرانس خبری خود کلیه انتقادات واتهامات وارده به جریان انحرافی آن را بدون سند عنوان کرد خود برای یکی از اصلی ترین ادعاهایش سندی ارائه نکرد.
همانطور که شاهد بودیم، آقای محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری اسلامی ایران، عصر سه شنبه، در دومین نشست مطبوعاتی خود در سال جاری، به سوالات خبرنگاران رسانههای مختلف پاسخ گفت.
در این مصاحبه و نشست مطبوعاتی، ایشان مانند همیشه مسائلی را مطرح کردند که قابل خدشه و ایراد بود و از خبرنگاران حاضر در جلسه توقع می رفت که از ایشان بخواهند لا اقل برای برخی مطالبش سند ارائه کند اما متأسفانه گویا در کشور ما، بی سند حرف زدن برای مسئولین و سند نخواستن از سوی خبرنگاران، امری عادی و رایج گردیده است.
یکی از خبرنگاران از آقای احمدی نژاد در باره طرح جریان انحرافی از سوی برخی، از جمله یکی از رقبای انتخاباتی رئیسجمهور پرسید و او در بخشی از پاسخ خود به این پرسش گفت:
«رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند که جز ۱۰سال اول انقلاب و دوره این دولت، حرکت انقلاب در مسیر واقعی خودش نبوده و معنای آن این است که این دولت تحت هدایت های رهبری، حرکت را به مسیر درست خود برگرداند.» (خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا)
حتماً آقای رییس جمهور این حق را به مخاطبان خود می دهند که از ایشان بپرسند:
۱٫ رهبر انقلاب اسلامی، این مطلب را در چه تاریخی، برای چه گروه یا فردی و در کجا بیان فرموده اند؟ لطفاً سندش را ارائه کنید؟
۲٫ آیا منظور این است که در دولت های آقایان: مرحوم بازرگان، بنی صدر، میرحسین موسوی و احمدی نژاد حرکت انقلاب در مسیر خودش بوده و در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی از مسیر خارج شده است؟!اگر پاسخ مثبت است، در این صورت پرسش سومی مطرح می شود و آن اینکه :
۳٫ مهر تأییدهای مکرر مقام معظم رهبری بر کارنامه آقای هاشمی و حتی آقای خاتمی را چگونه توجیه و تفسیر می کنید؟ به ویژه اینکه رهبری معظم، از میان دولتهای پس از انقلاب، تنها دولت آقای هاشمی را «دولت کریمه» خوانده اند!
اکنون ما از میان تأییدهای بی شمار ایشان، تنها به چند مورد، برای نمونه اشاره می کنیم و بدون هیچ تحلیل و نقدی، قضاوت را به خوانندگان و مردم وا میگذاریم:
«…من به جرأت عرض می کنم که از اول انقلاب تا حالا، ما هیچ رئیس دولتی، مثل رئیس دولت امروز نداشتیم. البته رؤسا و اعضای دولتهای گذشته، عناصر برجسته و مخلص و ممتاز و خوب و بالا بودند؛ اما حالا از گذشته هم خوبتر و ممتازتر و بالاتر است…» (۱۵ /۳ / ۶۹)
«… امروز بحمد اللَّه در رأس دستگاههای اجرایی کشور، کسی است که امام در تمام طول دوران انقلاب و قبل از آن و بیشتر از همه بعد از انقلاب تا لحظه ی وفاتشان، نهایت اعتماد و اطمینان را به او داشتند؛ رئیس جمهور ما. ایشان کسی است که اینقدر مورد اعتماد امام بود، اینقدر به امام نزدیک بود، حرفهای امام را بیشتر از آنها شنیده، درد دلهای امام را بیشتر از دیگران شنیده و خبر دارد. حالا عده ای همینطور حرف می زنند و اصلاً نمی دانند که حرف دل امام چه بود!
مؤذن بانگ بی هنگام برداشت نمی داند که چند از شب گذشته است!
چنین آدمی حالا در رأس امور ماست. من هم به امور واقفم و می بینم که در مملکت چه کار می شود. من آدم بی خبری نیستم. همه ی این اوضاع اجرایی کشور را از نزدیک، هشت سال تجربه و لمس کرده ام. قبل از آن هم، از اول انقلاب در شورای انقلاب و دیگر جاها بوده ام…» (۱۵ / ۳ / ۶۹)
«…امروز رییس جمهور ما، از نظر من که سالیان متمادی است ایشان را میشناسم، یک مجتهد قطعی است. این هم از برکات خدا بر ماست. ما رییس جمهوری داریم که از لحاظ درسهای حوزه یی، یک مجتهد و از لحاظ تفکرات اسلامی، یک متفکر سطح بالا با سوابق فراوان است…» (۱۵ / ۳ / ۶۹)
«امسال خوشبختانه هفته دولت در شرایط بسیار خوبى از لحاظ جوّ عمومى کشور ما آغاز شد. مردم شاهد موفّقیتهاى خوبى از نظام جمهورى اسلامى و دولت کریمه خدمتگزارند. از جهت سیاسى نیز در همین ایامِ نزدیک به این هفته، قدرتهاى بزرگ و به طور مشخّص آمریکا در سه ماجرا با انقلاب و ملت و کشور ما درگیر شدند و به لحاظ سیاسى در هر سه ماجرا هم شکست خوردند؛ اوّل قضیه قرارداد هستهاى ایران با روسیه و سپس مسأله تلاش براى حصر اقتصادى کشور و نهایتاً قرارداد ما با کشور آفریقاى جنوبى بود که آمریکا با تمام توان علیه ما به میدان آمد؛ ولى عملاً مجبور به عقب نشینى شد. هر سه قضیه را خداى متعال پیش آورد و دولت آمریکا با داعیه ابرقدرتى و با امکانات فراوان تبلیغاتى و سیاسى خود، جنجالى را در دنیا علیه جمهورى اسلامى به راه انداخت و با نظام جمهورى اسلامى سینه به سینه شد؛ ولى در هر سه مورد به نتیجه مورد نظر خود نرسید…» (۸/ ۶/ ۷۴)
«…چند سال پیش، در قضیه فتنه خلیج فارس که با تحریکِ حکومتِ بعثىِ نادانِ عراق و میداندارى دولت مفسد آمریکا به وجود آمد، مدبّرانهترین روش را نظام جمهورى اسلامى اتّخاذ کرد. نظام جمهورى اسلامى، اینطور احترام همه را جلب مىکند. ملتها، روشنفکران، دانشمندان، دانشگاهیان، جوانان و قشرهاى مختلف مردم در کشورهاى گوناگون، نسبت به نظام جمهورى اسلامى و این دولت کریمه، چنین نظرى دارند. همکارى با این نظامْ در راه عزّت اسلام، براى هر کس مایه افتخار است…» (۱۶/ ۹/ ۷۴)
«…من فراموش نمی کنم، روزهای بعد از جنگ در آن جلسهای که به دستور امام تشکیل شد، چند نفری برای طرح خطوط اصلی بازسازی کشور نشستیم؛ به نظر خودمان آرزوهای بزرگی را در آن نوشتهها آوردیم، بحث کردیم و تصور نمودیم که ان شاء اللَّه در طول چندین سال انجام گیرد. آنچه در این هشت سال ریاست جمهوری شما اتفاق افتاده، از آنچه که آن روز ما آرزو داشتیم، بیشتر است و حقیقتاً کشور بازسازی شد.» (مرداد ۱۳۷۶)
«…من در تمام طول مدت هشت سال، در جریان کارهای شماها قرار داشتم، هم به وسیلهی گزارشهای مستقیم، هم از طرقی که برای اطلاع گیری، در دسترس من بوده است. علاوه بر اینکه به طور مستمر ـ اقلاً هفته ای یک بار ـ جناب آقای هاشمی با من ملاقات می کردند. در این ملاقاتها و جلسات، گزارش کارها، طرح مسایل، طرح مشکلات، نظرخواهی و مشاوره در امور گوناگون نیز بوده است. این جلسات، جلسات پربرکتی بود.» (مرداد ماه ۱۳۷۶)
۴٫ چهارمین و آخرین پرسش از آقای رییس جمهور این که: چگونه است که در سالهای ۱۳۷۶ ـ ۱۳۷۲ درست همان سالهایی که به زعم شما حرکت انقلاب از مسیر خودش خارج شده بود، استانداری اردبیل را پذیرفتید و از سوی همان مدیرانی که با شما ۱۸۰ درجه زاویه داشتند، به این سمت منصوب شدید و در مهر ماه سال ۱۳۷۵ از آقای هاشمی، با عنوان: «آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیت بزرگ انقلابی و اندیشمند» یاد کردید؟! اما امروز…؟
در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که گرچه ارائه مطالب بی سند از سوی آقای رییس جمهور تازگی ندارد و امری است معمول و نیز بسیاری از مخاطبان بدون تحقیق و پرسش، هر حرفی را که بشنوند، چشم و گوش بسته می پذیرند، اما چیزی که در اینجا ما را به حساسیت و واکنش واداشت، این بود که آقای احمدی نژاد، این بخش از مطالب خود را به رهبری منتسب کردند!
آقای قدیانی یه کامنت مفهومی دارم خیلی قشنگه اگه منتشر بشه:
درسی که استیو جابز به مسئولان ایرانی داد
دیروز کنفرانس اپل بود. صرفنظر از اینکه اصلا” این کنفرانس چه محتوایی داشت و شخص استیو جابز کیست یک چیز برای من درس بزرگی بود. درس متعهد بودن به کاری که می کنی! ولو اگر خودت معلوم نباشد تا کی اصلا” زنده هستی!
جابز مدتهاست سرطان دارد و شاید اگر فناوری برتر دنیا در این زمینه که در کلینیک تخصصی سرطان در کالیفرنیا وجود دارد به کمک او نمی آمد زودتر از این حرفها وداع کرده بود. دیروز او در شرایطی به کنفرانس آمد که وضعیت جسمی او کاملا” هویدای ضعف مفرط بدنی اش بود. موجودی نحیف که حتی با آن کسی که ۳ ماه قبل در معرفی ایپد ۲ دیدیم خیلی فرق میکرد.
اما آنچه باید درس برای همه ایرانیان باشد متعهد بودن او به کارش است. او میلیاردها دلار پول دارد. اصلا” نیازی نیست بیش از این پول بخواهد چون تا سه نسل بعد از او هم می توانند در رفاه مطلق به معنای واقعی کلمه بخورند و بخوابند! تشنه پول هم نیست اما تشنه پولسازی است. نیازی به دیده شدن بیش از این هم ندارد. آنقدر معروف است که میتواند تا سالها فقط برود مصاحبه کند و همه ببینند و بارها قصه او را بشنوند.
او با وضعی بر روی سن کنفرانس رفت که مشخصا” حاکی از آن بود که کاهش وزن شدیدی داشته و بر اثر درمانهای شیمیایی سرطان بسیار ضعیف شده است. اما چون میدانست میلیونها نفر منتظرند ببینند او چه خواهد گفت آمد! اصلا” اگر جز این شخصیت از او سراغ داشتند که کسی منتظرش نبود! همه میدانند همه چیز کار او نیست اما میخواهند از زبان او بشنودند. چرا؟
دیشب من درس بزرگی گرفتم. درس اینکه یک انسان میتواند تا آخرین لحظه انسان مفید باشد. می تواند طوری کار کند که گویی لبخند مرگ به او شوخی است. می تواند طوری روح و شور ایجاد کند که جسم نحیفش هم نیروی محرکه هزاران نفر در موفق ترین شرکت دنیا باشد.
کار دیروز او یک درس بزرگ بود برای مسئولان ما. برای آنهایی که دو هفته امور مملکت را تعطیل میکنند و در کنج خانه می نشینند. برای آنهایی که اگر بدانند دیگر وزیر نیستند برایشان مهم نیست چه بشود چه نشود! برای مسئولانی که مصداق ضرب المثل “دیگی که برای من نجوشد میخواهم اصلا” چیزی در آن نجوشد!” هستند. برای آنهایی که در خسارت زدن به مملکت برای رقابتهای ناسالمشان خیلی راحت هستند. برای آنهایی که اول خودشان دوم خودشان و سوم خودشان فقط مهم هستند! من دیشب مسلمانی در او دیدم….
سلام
عکس های زیر را که از خبرگزاری های داخلی است نگاه کنید ؛ هیچ کدام از این ها فتوشاپی نیستند و همه شان هم مربوط به کشور ایران هستند ، از خوزستان گرفته تا چابهار و تهران.
بعد از دیدن عکس ها ،چند سطر انتهایی صفحه را هم بخوانید!
عکس ها ( قسمتان میدهم که همه عکس ها را نگاه کنید و حوصله کنید و کامنت را تا آخر بخوانید ) :
۱- http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176752_107.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176753_386.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176754_530.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176756_183.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176761_222.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176762_335.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176763_921.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176764_416.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176765_399.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176766_302.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176767_808.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176768_269.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176769_117.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176770_976.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176776_388.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176777_711.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176778_669.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176780_865.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/15/176781_227.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176967_892.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176968_502.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176969_403.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176972_240.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176974_573.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176977_985.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176984_886.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176985_452.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176986_500.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176987_979.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176979_676.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176980_676.jpg
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/17/176981_101.jpg
همه عکس ها را دیدید ؟ امیدوارم همه را دیده باشید . حال ممکن است بپرسید منظورت چه بود ؟ در سطور پایین عرض کرده ام !
بخشی از سخنرانی محمود احمدی نژاد در خرداد ۱۳۹۰ ،همین چند روز پیش:
من به کشورهایی سفر کردم که از ذخایر معدنی سرشار اند اما در خیابان ها مردم پابرهنه و گرسته اند. فقر، بی سوادی، عدم بهداشت است. در بسیاری از شهرها و روستا ها آب سالم و آشامیدنی نیست. اما هم زمان سرمایه داران آمریکایی و اروپایی تمام آن معادن را غارت می کنند و می برند و حتی یک درصد از آن ها را در اختیار ملت ها قرار نمی دهند.
یک سوال: در ایران دارای معادن سرشار که الحمدلله سرمایه داران آمریکایی و اروپایی معادن مان را غارت نمی کنند ؛پس ماجرا چیست که در همین مملکت خودمان ، درست مانند آن کشورهایی که احمدی نژاد رفته و دیده ، خیلی ها در فقر و عدم بهداشت و محرومیت از آب آشامیدنی سابق و پابرهنگی و … در سطحی وسیع وجود دارد؟ تازه آقای احمدی نژاد فروش کلیه در آن کشورهای دیگر برای امرار معاش را نگفت ،در حالی که در پایتخت خودمان ،خیلی ها برای تامین زندگی شان ،کلیه و حتی قرنیه چشم شان را فروخته اند و می فروشند.
اگر در آن کشورهای دیگر ، پول مردم را سرمایه داران غربی به غارت می برند ، در ایران چه کسانی این کار را می کنند ؟ آیا جز برخی صاحبان منصب؟! واقعا چه توضیحی وجود دارد ؟
– در جبهه جنگ، نیاز نیست همه در خط مقدم حضور داشته باشند و آرپیجی دست بگیرند. بعضی ها هم باید سلاح سبک دست بگیرند. بعضی ها هم، تدارکات و بعضی ها هم حتی در پشت جبهه، باید بخش پشتیبانی را برعهده داشته باشند.
بدیهی است اگر همه مصّر باشند در خط مقدم بروند و آرپیجی بزنند، علاوه بر آنکه سایر مکانهای حساس خالی می ماند، در میان خود آرپیجی زن ها هم اختلاف پیش می آید، چون بالاخره هر کسی می خواهد در زدن تانک های دشمن مشارکت کند و مطمئنا تعداد آرپیجی زن ها از تانک های دشمن بیشتر است!
۲- وقتی ولی فقیه جامعه در مواجه با فتنه ای همچون فتنه سبز که در آن حق و باطل آمیخته شده اند، چاره را بصیرت افزایی معرفی می کند، همه باید لبیک بگوییم. اما این بدان معنا نیست که هر کسی ندای “این عمار” رهبری را شنید باید برود در خط مقدم آرپیچی به دست بگیرد و بقیه صحنه های عرصه جنگ را خالی بگذارند!جمع شدن همه نیروهای ولایی در پُست آرپیجی زن(!) و خالی ماندن عرصه های دیگر، مساوی است با باخت در جنگ نرم دشمن…
۳- فرض کنید شما و خانواده تان به همراه خانواده برادرتان به همراه دو اتومبیل پراید به رانندگی شما و بردارتان، میخواهید در طول شب از شمال کشور به مقصد تهران سفر کنید. فرض این است که برای شما بسیار حیاتی است که فردا صبح، راس ساعت ۸ در سر کار خود حاضر شوید.
اگر نور اتومبیل شما به یک باره در میان جاده قطع شود و شما هم نتوانید آن را درست کنید، می توانید از برادرتان کمک بگیرید و با او قرار بگذارید که او کمی آرام تر برود و هوای شما را داشته باشد تا شما با احتیاط کامل و با فاصله کمی پشت سر او حرکت کرده تا به پرتگاه های میان مسیر سقوط نکنید.اما فرض کنیم، به جای قطع نور ماشین، سیستم ترمز اتومبیل دچار اختلال شود. مطمئنا دیگر نمی توانید با کمک گرفتن از بردارتان که اتومبیلی سالم دارد، حرکت کنید؛ چرا که افتادن به پرتگاه، سزای کسانی است که سرعت خود را نمی توانند کنترل کنند. در موقع فتنه هم فضا همین گونه است. کسی که بصیرت کافی نداشته باشد، می تواند با نگاه به رهبری، مراجع و روحانیت به مقصد برسد، اما آنکه خود را عمار ببیند و بخواهد سرخود هر کار دلش بخواهد بکند، می شود امثال آن کسی که به آن دخترک فتنه گر فحش ناموسی داد و یا امثال نیروهای خودسری که به کوی دانشگاه حمله کردند.
۴- عمار فرد با بصیرتی است که فتنه را در اوج غبارآلوده شدن فضا ببیند؛ نه آنکه وقتی غبار صحنه فرو نشست و حق و باطل به طور واضح مشخص شد، بخواهد وارد صحنه شود، چرا که ضرب المثلی معروف می گوید: “معما چو حل گردد آسان شود”.
گرچه بصیرت افزایی، کاری نیکو و پسندیده است، اما کسانی که در اوج فتنه، همه چیز را منکر می شوند، و بدون واهمه هر گونه مشکلی را رد می کنند، نباید در میانه راه که همه چیز هویدا شد، خود را عمار بخوانند.
۵- خود عمارپنداری، امروز یکی از مشکلاتی است که نیروهای حزب الهی را دچار خود کرده است. اگر چه رهبری فرموده اند که هر کس باید حرفش را بزند و سعی کند حرفش درست باشد، اما بعضی ها اصرار دارند این گزاره دوم حرف رهبری که “درست بودن حرف” است را نادیده بگیرند.قیاس مع الفارغ است اما بعضی ها در فتنه دوم به مرض خواص بی بصیرت فتنه اول، مبتلا شده اند. یعنی به جای آنکه ولایت ناپذیری و قانون شکنی موسوی و کروبی را ببینید، به دنبال سوء رفتار احمدی نژاد در مناظرات هستند. امروز کسانی در جبهه نیروهای انقلاب هستند که خواسته یا ناخواسته، عدم تمکین رئیس جمهور به دستورات صریح رهبری را نمی بینند، اما انتقادات بعضا تیز بعضی رسانه ها را بزرگ می کنند و با برچسب زدن به دیگر سرمایه های اصولگرایی سعی در حذف انها از میدان دارند.
۶- طنز قضیه آن است که همان طور که در فتنه سبز، بعضی از افراد، قانون شکنی بزرگ سران فتنه را نمی دیدند و به ناحق به آنها حق می دادند که اینگونه در برابر متانت نظام اسلامی ، پرخاشگرانه رفتار کنند؛ امروز هم عده ای به احمدی نژاد حق می دهند که با تمام قوا از لیدر گروه انحرافی حمایت کند و در تحلیل این رفتار رئیس جمهور محترم، انتقادهای بعضی اصولگرایان از دولت را دلیل این لجبازی رئیس دولت می دانند! و از آن خنده دارتر کسانی هستند که تا دیروز، سعی داشتند همه اقدامات دولت را توجیه کنند ولی امروز که آش دستپخت دولت شوری اش عیان است، به دنبال فرافکنی اند.
…
صحبتی با جناب مشایی
…………………………
بنده دارم به رسم آقایی
صحبتی با جناب مشایی
این که گویم نه حرف امروز است
حرف صد ها هزار دلسوز است
ای که با احمدی نژادی تو
راست گو ! خورد او چه دادی تو
این چه سحریست کرده ای او را
این چنین بهر تو کشد هورا
تا تو را نزد خود کند ابقا
پشت حتی نموده بر آقا
سخت در او نفوذ داری تو
نیتی خانه سوز داری تو
گرچه از میز شخصی اش دوری
تو به واقع رییس جمهوری
آنچنان کرده ای در او تو نفوذ
شب بگویی که روز ، گوید روز
میشوی گاه با دو صد تعجیل
دوست با مردمان اسراییل
روز دیگر به کرسی افتا
میزنی تکیه می دهی فتوا
موسیقی را حلال می دانی
تحفه اهل حال می دانی
چون بگویند حرام باشد این
به مراجع تو میکنی توهین
بار دیگر تو با همین منوال
میبری انبیا به زیر سوال
بهر اهداف شوم خود فی الحال
زدی آتش بجان بیت المال
میکنی تو هزینه میلیاردی
از اداره گرفته تا پارتی
جهت جذب چند روحانی
پول ها داده ای که میدانی
عده ای را به حج کنی راهی
که به آثار آن تو آگاهی
بهر پست رییس جمهوری
در پی چهره های مشهوری
هم به مهناز و هدیه و نیکی
داده ای وعده ها به تاریکی
چون کسی با توشد کمی کنتاک
پوز او را تو میزنی بر خاک
ناگهان بشنود غریبانه
حکم اخراج خود ز بیگانه
یا چنان میکنی که بی دعوا
بنویسد بزور استعفا
فکر کردی که صاحب حالی
یا که جادوگری و رمالی
یا که هستی تو اندرین خانه
مهره ای از نفوذ بیگانه
از منافق گرفته تا ناتو
چشم امید بسته اندر تو
گرچه اکنون بدستت افسار است
آخر کار تو بدان زار است
دست از کارهای خود بردار
جانب حق نما تو استغفار
پیشتر زانکه بی حیا گردی
خوار و سرگشته و رها گردی
از تو خواهیم خالق دادار
احمدی را ز خواب کن بیدار
هم دوباره نما تو امدادش
هم نما از غرور آزادش
…………………………..
با تشکر – امضا : فلافل
منتظر حضور شما در وبلاگ نسیم هدایت هستم.
وبلاگ نسیم هدایت
weblog-hedayat.blogsky.com
سر نزدی ….
چه سر بزنی …
چه نزنی ….
داداش مایی ….
شهر پروژه:
از دوران کودکی تنها یک آرزو داشته ام …
آرزو داشته ام که آنقدر ایران عزیزم …
در تمام جهات پیشرفت کند ….
که تمام مردم دنیا برای یادگیری علوم جدید …
نیازمند آموختن فارسی باشند ….
آنقدر پیشرفت نمائیم ….
که دنیا از سبک زندگی …
لباس پوشیدن …
و هرچیزی که مربوط به ایران عزیزم باشد ….
الگو بسازد ….
این وبلاگ مکانی برای نیل به آرزوی دیرینه ی ….
همه ی ما ایرانی ها خواهد بود …
ایران عزیز دوست داریم
http://our-project.blogfa.com
اگه دوست داری …
پروژه ای که نوشته ای …
یا پروژه ای که از جایی خریدی یا قرض گرفتی …
برامون ای میل کن:
s.john.soars@gmail.com
با درج نام شما و آدرس وبلاگ شما …
برای استفاده ی بقیه ی دانشجوها …
می ذاریم توی همین آدرس:
http://our-project.blogfa.com
راستی پروژه خواستی …
بیا و براحتی بدار …
کپی و پیست …
پرینت و تحویل به استاد….
[نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند]
جک و لطیفه در شهر خنده:
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
اگه دلت گرفته.
اگه دوست داری از ته دل بخندی.
هر روزی که باشه مهم نیست. صبح ، ظهر و یا شب.
یکسر بیا شهر خنده.
منتظرت هستم.
تخصص شهر خنده پاک کردن غصه از دل ایرانی هاست.
می گی نه؟
بیا و خودت ببین.
اگه می خوای دلنوشته هایت رو صد ها نفر بخونن.
اگه می خوای تولد کسی رو تبریک بگی و یا برای کسی که دوسش داری پیام بذاری.
بیا به شهر خنده.
http://shahr-e-khandeh.blogfa.com
افسانه ی آخرین بازمانده از نسل مردان ایران زمین.
آنانکه سربلندی مردمشان را در شاد بودن جستجو می نمایند.
“شهر خنده” متعلق به همه ی ما ایرانی هایی است که می خواهیم ثابت کنیم با شاد بودن و شاد زندگی کردن می توانیم سربلندی را برای ایران عزیزمان به ارمغان آوریم.
[نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند]
…
چه بچه های خوب و با شخصیت و حرف گوش کنی هستیم ما. چه ناز شده ستون کامنتها. چه عکسهای نازی انتخاب کردن همه. البته باید از داداش حسین و آقا سید احمد هم تشکر کنیم. سایت زیبا بود، زیباتر شد.
چرا همه باید تو نظراتشون از شما تعریف کنن؟؟؟
شایدم نظرای مخالف میرن ا و ی ن…..
حرفم این نیست خدا نظرای موافقو زیاد کنه..
حرفم اینه ک شما با آهای “ه”چه مشکلی دارین؟؟
حالا اون م و ف قبول..
خواهشا جواب منو بدین هیچکی اینو نمیگه به من…
خدا کنه یکبارهم با سنجاقت اوباما رو بگیری ببینیم چی می گه …
جالب بود میتونم یک سوال از جنتون بپرسم؟
شما از دنیای مردگان هم خبردارید؟
حسین قدیانی: جن تسخیری رفت دورکاری!
قطعه قطعه مهره
سلام
به به عجب جن و جن گیریه اینجا !!!
جن جن مهره !!!
همین یه کد مونده بود ک اینم ب بیسیم ما اضافه شد !!!
.
.
سید احمد سایت واسه من از همون اول تغییرات عجیب غریب بالا میاد
اول ستون های سمت راست (پلاک)…. بعد متن اصلی …. بعد ستون های سمت چپ (خیمه)…. یه صفحه ی خیلی طویل و درازی می شه 🙁
ب هر حال نمی شه نیام نگم :
ممنون ک هستین (:
حسین قدیانی: برای اسم تان عکس بگذارید. سایت را با مرورگرهای دیگر ببینید.
از همتون خواهش میکنم برای تمام دانشجوها دعا کنید امتحانات داره شروع میشه البته اگر میشه برای من یک دعای مخصوص بکنید چون این ترم امتحاناتم همش پشت سرهمه و تمام واحدهام هم تخصصی هست ممنون از همتون التماس دعا
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
وآن چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
(فریدون مشیری)
تقدیم به ساحت مقدس امام زمان (عج)
التماس دعا … امشب بحرین رو فراموش نکنید.
دوستان لطفا کامنت های طولانی نفرستید!
نماز شب لیلة الرغائب که بسیار به آن سفارش شده است:
مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر “سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم” گفته شود.
دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر “سبوح قدوس رب الملائکة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
التماس دعا رفقا…
سلام بر داداش حسین بسیجی ها و سید احمد بزرگوار
خدا قوت
التماس دعا …
دوستان محترم!
کامنتهای مطول، تفرقه انداز میان مسئولان، حاشیه ای و بعضا غیر ضرور و بی مورد را مجبورم از این پس نقطه چین کنم.
…
مهره اضافه!
کاملا می دانم سایت برایتان چگونه باز می شود، گاهی خودم با این مشکل مواجه می شوم!
همانطور که داداش فرمودند از مرورگر های دیگر (موزیلا و کروم) استفاده کنید مشکلتان حل می شود.
دوستان!
ببینید ستون نظرات چقدر زیبا شده؛
بزرگوارانی که هنوز عکسی انتخاب نکردند لطفا کنند و این کار را انجام دهند.
نحوه عکس دار شدن:
http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm
سلام یک شعر از یک شاعر نا آشنا میخواهم بگذارم
چرانمی آید؟
دلم گرفته وباران چرا نمی آید؟
نویدختم زمستان چرانمی آید؟
شکست کاسه ی صبرم تراوشش اشک است
دلیل ماندن هجران چرا نمی آید؟
زمین نفس زد و پایان برف بازی شد
شروع فصل بهاران چرا نمی آید؟
گنه نکرده گلستان به شوق دیدارش
نگاه بر سر پیمان چرا نمی آید؟
همیشه بر لب من پرسشی زمادر بود
که آن ستاره ی تابان چرا نمی آید؟
دو چشم منتظران سنگ فرش راهش شد
چو اشک از ره مژگان چرا نمی آید؟
رخش ندیده چنین عاشقیم وسرگردان
کجاست دلبر پنهان چرا نمی آید؟
خدای مانکند رخ زما برگرداند
امام کشور خوبان چرا نمی آید؟
صبا بگوی به آن عشق و دلبر پنهان
رسید عمربه پایان چرانمی آید؟
سلام آقای قدیانی
اسی پاترخواب دیده خیره شماهم استعدادجن گیری تان خیلی خوب است موفق باشید.درودبرخامنه ای رهبرجانم فدای رهبر
با عرض سلام
ما یک گروه جهادی حوزوی – دانشجویی هستیم که از شما در خواست تبادل لینک و تبلیغ داریم
حوزه فعالیت ما در شهرستان محروم عنبرآباد از توابع استان کرمان است که علیرغم تلاش های صورت گرفته هنوز با کپرنشینی دست و پنجه نرم میکند.
لطفا در راستای ایجاد شبکه فرهنگی در فضای سایبری لبیک خود را به در خواست ما با کامنت خود در وبلاگمان به اطلاع ما برسانید. آماده دریافت پیشنهادات سازنده شما بزرگواریم
اجرکم عند الله
ستاد فدائیان عدالت
سلام
من می خواهم یک فیلم مستند درباره شهدای بسیج و مجروهان بسیجی که در ایام اغتشاشات سال ۸۸ در صحنه مبارزه با فتنه گران به درجه رفیع شهادت یا جانبازی نائل شدند بسازم می خواستم از نطریات شما استفاده کنم . ممنون می شوم اگر راهنماییم کنید چون تا حالا در این زمینه تجربه نداشتم .
متشکرم
مقدم
…
سلام…
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُومِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبیراً»
وبلاگ نسیم هدایت با موضوعات قرآنی زیر منتظر حضور شماست.
.::تفسیر قرآن کریم کریم::.
.::دانستنی های قرآن کریم::.
.::آموزش قرآن کریم::.
.::معرف قرآنی::.
.::تاریخ قرآن کریم::.
.::نواهای مذهبی::.
و بسیاری از موضوعات مرتبط دیگر…
منتظر حضور شما و دیدگاه ها یتان هستیم.
…………..
وبلاگ نسیم هدایت
دروغ که تو کارت نیست نه؟؟؟؟؟؟؟؟
تو کار جنگیری هم بودین؟!…