تا ۳ نشه بازی نشه!

شریفی/ بهاریه ۲۰: اسفند ۸۸/ تصمیم گرفتیم برخلاف همیشه که تابستانها به زیارت امام رئوف می رفتیم، امسال سال تحویل مشهد باشیم. با اشتیاق فراوان وسائل را جمع وجور کردیم و با پی کی کوچولومون به همراه خانواده کوچکمان راهی شدیم. مدتی بود که رفتن به حرم ارباب خوبیها، آقا امام حسین(ع) برایم شده بود یک آرزو و تصمیم داشتم این آرزو را با آقا در میان بگذارم. سال تحویل توی صحن بودیم و نتوانستیم برویم داخل رواق. با وجود سرمای فراوان خیلی چسبید. حرفهایم را با آقا در میان گذاشتم و آرزوی زیارت حرم اجدادش و زیارت مکرر حرم خودش را از او خواستم. خوشحال برگشتم وخوشحال تر بودم که فردا قرار است حضرت ماه هم در حرم سخنرانی کنند. شنیدن صحبتهای آقا زیر رگبار بهاری و زیر پتوهای مسافرتی هم خودش حکایتی شیرین داشت که بماند.
اردیبهشت ۸۹/ برای عتبات ثبت نام کردم اما اسممان برای دو ماه اول درنیامد. غصه ام زیاد شده بود اما همچنان امیدوار بودم.
تیر۸۹/ آقای همسر با یک خبر خوش آمد که تولد مولا علی(ع) باز هم قراره برویم مشهد. داشتم بال در می آوردم. ۱۳رجب رسیدیم مشهد و برای عرض ادب و تشکر به حرم رفتیم اما قبل از اینکه وارد حرم بشویم به پسرم طاها گفتم: امروز قراره نتایج قرعه کشی عتبات اعلام شود. به امام رضا بگو؛ آقا! می گویند تا سه نشه بازی نشه! این بار دومه که داریم می آییم پابوست اما برای بار سوم ما رو بفرست حرم جدت. رفتیم داخل رواق، بعد از نماز عصر پیامکی به گوشیم رسید؛ نام شما در قرعه کشی عتبات انتخاب شد. فقط اشک ریختم و به پسرم گفتم دیدی کرم آقا رو.
شهریور۸۹/ ده روز آخر شهریور با بچه ها و پدر و مادرم عتبات بودیم. اگر چه با حسنای ۳ و طاهای ۱۱ساله بدون آقای همسر کمی سخت بود اما مگر لذت شبهای در حرم ماندن و به خصوص شب جمعه کربلا بودن جایی برای خستگی می گذارد.
مهر۸۹/ دختر دائیم از مشهد برایم پیامک زد. برایش نوشتم به آقا بگو؛ آقا ممنونتم، سال را با مشهد برایم شروع کردی، با عتبات ادامه دادی با مکه هم برایمان تمامش کن، از کرم شما هیچ بعید نیست.
آبان۸۹/ از طرف کلاس قرآنی خودم و طاها خبر دادند که قرار است تشویقی به مشهد بروید. زبانمان بند آمده بود. لذت مضاعف را داشتیم می چشیدیم و در خود نمی گنجیدیم. سومین بار هم درست شد. راستی آقا باز هم جوابمان را دادند و قرار است آخرسال باز هم زائر باشیم؛ البته نه زائر مدینه ومکه که زائر شهدا در طلائیه و فکه. چه سالی شد امسال؛ سراسر زیارت و عشق، الهی لک الشکر ولک الحمد.

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    خوش به سعادتتان،

    اللهم الرزقنا کربلا….

  2. صبا می‌گوید:

    آقا “سید احمد” چند شب پیش که کامنت زیارت کربلا را گذاشته بودید فکر کردم حاج حسین می خواهند بروند کربلا. حالا همینطوری گذاشتید یا این ماجرا را
    “بهاریه” می دانستید؟

  3. یکتا می‌گوید:

    با سلام ، د، ننویسید اینطور دیگر . ما هم حسودیمان می شود و هم دلمان می سوزد.نه آب می شود. نه ،تکه تکه می شود.نه ،در ولایت ذوب می شود. یا علی ابن موسی الرضا(ع)

  4. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  5. ط . زمانی می‌گوید:

    ای ول! عجب سالی بوده امسال واسه شما!

  6. شافی می‌گوید:

    خوشا به سعادتتون
    دوست عزیز ان شا الله که ماهارو هم دعا میکیند….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.