رسم عاشق کشی

محمدرضا/ ضد بهاریه ۱۴: ای عشق چه قدر غریب ماندی ای عشق! چه قدر غریب، از غربت تو آب می شوم وقتی می بینم نامت در کوچه و خیابان دست به دست و زبان به زبان می گردد و بر پست ترین غریزه حیوانی خود نام پاک تو را می گذارند، حتی باورم نمی شود که بی وضو نام مقدست را می برند! این روزها که عید می خوانندش، همان نوروزشان… عیدباستانی! که خوشحالند و جامه های رنگین بر تن کرده به شادی مضحکانه ی خویش مشغولند، ولی اکنون من برای غربتت سیاه پوشیده ام و برای تنهاییت گریه می کنم و با این شهر و آدمهای آن قهر کرده به گوشه ای از بیابان پناه آورده ام. جامه ی سیاه می پوشم تا بدانند تو عروسک آنها نیستی که با تو بازی کنند. تو از جنس آنها و دنیای آنها نیستی. تو در قلب آنها نیستی! نیستی چون تو را را می شناسم، جنس تو  جنس حزن است، جنس غربت.
در قلب آنکه که وارد شدی سوزاندی! آری تو می سوزانی. تو می کشی. رسم تو این است. عاشق کشی رسم عجیبی است. غریبه ها رسم تو را نمی فهمند و نمی دانند، چون تو غیرت داری. بنازم به غیرتت که سر می شکند دیوارت گر کسی بی اذن دخول و بی طهارت به حریمت نزدیک شود. حریم تو ناموس الله است. او آنگاه که تو را وارد قلب عاشقانش می کند، با آنان چه می کنی، چه ابتلایی؟ چه حزنی؟ چه دردی؟ چه فراغی؟ چه سوزی؟ سرگشته می کنی، حیران می کنی، بیچاره می کنی، له میکنی، تکه تکه میکنی.
بگذار غریبه ها بدانند که الله عاشقانش را به قتلگاه عشق می کشاند تا مبتلایشان کند. چه ابتلایی؟ چه ابتلایی؟ مبتلایشان کند تا بکشد آنان را و فانی کند آنان را در ذات خویش. آری تو می کشی! بگذار بدانند الله تو را برای قلب دوستانش آفرید. بدانند بلکه با ناموسش اینقدر بازی نکنند! چگونه بگویم که الله با عاشقش چه می کند وتو را چگونه در قلب آنان وارد می کند که ممصوص در ذات او می شوند، فنا می شوند و چه راه دشواری طی می کنند و مبتلا به چه ابتلائاتی می شوند تا به قتلگاه عشق وارد شوند و ذبیح الله شوند.
بگذار به ما بخندند، طعنه زنند رهایشان کن، خوش باشند در عیدشان و به ما بخندند، بخندند و بگویند این روضه خوان ها! بگذاربگویند، آخر چه می دانند که خوشی برای عاشق بی معناست. چه می دانند درد تو با قلب عاشق چه می کند؟ بگذار به ما بگویند اهل ماتم وگریه! راست می گویند. تقصیر آنها نیست، تقصیر توست! اگر تو نبودی ما هم به دنبال سرگرمی و خوشی بودیم ولی نیستیم چون تو هستی و تو اینگونه ای. چه می شود کرد؛ غریبه ها از ما توقع شادی دارند!
آخربا تو چگونه شاد باشیم وقتی بین ما و حبیب ما فاصله افتاده؟ آخر چگونه شاد باشد آن کس که مادرش را کشته اند بین در و دیوار و دستان پدرش را بسته، مادر به دنبالش دست شکسته، پهلو شکسته؟… به ما می گویند اهل اشک و گریه و ماتم. راست می گویند! اما تو را چه کنم؟ که در قلب من آمدی با نام حسین، حسین که هنوز شمر از سینه اش بلند نشده… صدای هل من ناصرش از حلقوم تشنه و بریده اش می آید. هیهات که من شادی کنم؛ مگر جایی هم برای شادی گذاشته ای؟
 چه گونه شاد باشم آخر تقصیر توست که مادر به پشت در رفت؟ – عاشق بود- تقصیر توست که دستان پدر بسته شد. فرقش شکسته. -عاشق بود – تقصسر توست که حسین به قتلگاه آمد سراسیمه. – عاشق بود- این رسم الله است که تو را واسطه عاشق کشی خود می کند. تقصیر توست که من عید ندارم! تو قلبم را پر کردی. محزونم، محزون چون صاحبم، تنها بیابان نشین شده از دسته همین… فراق الله مرا مبتلا نموده. می دانم آخرش هم تو مرا به کشتن می دهی و من این کشته شدن را با جان خریدارم که تو ای عشق، جانم را سوزاندی!
 بس است دیگر. خواستم از مظلومیت و غربتت بگویم؛ اینگونه شد. تقصیر خودت است. بگذریم که برخی حرف ها گفتنی نیست…

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. صبا می‌گوید:

    برادر آهسته تر ! جشن گرفتن بهار طبیعت چه ارتباطی دارد با قصه در ،نکند می خواهید بگویید ائمه بعداز حضرت زهرا هیچ جشنی نگرفتند؟! عشق را هم که گفتید ،اگر بهاریه های ستاره ها را بخوانید انواع تجلیاتش را میبینید. چشمانمان را باز کنیم عشق را در لابه لای تولد گلها در بهار نیز می بینیم.
    اگر برای مردم مسلمان عرب (لیبی و یمن و تونس و…) به عزا می نشستید ،الان برایم ملموس تر بود ،حتی مردم سیل زده ژاپن.

  2. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  3. مجید می‌گوید:

    من یه بار عاشق شدم ولی شکست بزرگی خردم دستام همه رو چاقو زدم و سه بار تا حالا عمل کردم فقط میخوام تو جامعه خوب باشم بخدا دیگه خسته شدم بی کی دردو دلم رو بم ای خدا هیچکی صدامو نمی شنوه خدا یا امید من به تو و رهبر عزیزم آقا خامنه ای رهبرمان من جونم فدای مردم مسامانان ایران اسلامی میکنم از ناموس و وطنم حفاظت میکنم ای خدای بزرگ جونم فدای رهبر

  4. شافی می‌گوید:

    یجورایی حرف دل من بود….از همان حرف هایی که نمیشه زد……
    ممنونم که عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.