به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
🙂
چه جالب ! تبریک میگم به این دو بزرگوار .
منم خودم به خودم سمت میدم !
یکی از کم سو ترین ستاره های حضرت ماه .
که انشالله عاقبت بخیر بشه 🙂
یا رفیق من لا رفیق له
سلام
منم به همه برادار ها تبریکات فراوان خود را اعلام می دارم
التماس دعای فرج
یا حق
سلام داداشی
ایول دمت گرم ، ان شاالله خدا قسمت ما هم از این پست و مقاما کنه ، به کوری چشم قورباغه ها: غلط کردین بی شمارین
التماس دعا
سلام بر حسین*
سلام
باید یه حکم هم صادر کنین برای همه ستاره ها با این مضمون که همواره دعاگوی این سه عزیز و به ویژه آقای قدیانی باشن
اینجانب یکی از ستاره های خیلی خیلی خیلی (اگر لایق باشم ) کوچک ماه انتخاب هر سه ستاره را برای انجام این مسئولیتهای بسی حساس تبریک عرض نموده و آرزوی سر بلندی و توفیقات روز افزون برای شما دارم.
به امید آنکه سربلندی و ارتقاع درجات شما را هر روز شاهد باشم
یا حق
شهادت کنار شش گوشه نصیبتون
برای شما داداش حسین بسیجی ها در این رسالت دائم و همیشگی از درگاه باری تعالی آرزوی موفقیت دارم. توفیق، رفیق راهتان و نور ماه، همیشه همراهتان.انشاء الله
سلام استاد قدیانی اینجا اولین کلاسی است که همه یکدل و یکصدا برای استادشان دعای خیر می کنند و سلامتی و عزت برای استاد عزیزشان از خداوند می طلبند. خدایارو نگهدار خودتان و قلم نازنینتان
مسئولین جدید قطعه تبریک عرض میکنم انشاالله که به یاری خدا و مدد بابا اکبر که مدیر این قطعه هستند به خوبی از عهده وظایف محول شده برآیید. یک بند هم حقیر به مسئولیت شما اضافه می کنم :
– دعا برای عاقبت به خیری و شهادت ستاره های حضرت ماه در هر روز(سید آل فاطمه شما علاوه بر اینها هر روز یه آیة الکرسی برای سلامتی داداش حسین بچه بسیجی ها قرائت فرمایید)
با کمال تشکر و آرزوی سربلندی برای همه ستاره ها
سلام اخوی
ظاهرا از فتنه جدید فتنه گران غافل شدی لطفا عملیات علیه فتنه اقتصادی را آغاز کنید
سلام
خیلی وقت بود اسمتان را میشنیدم تا امروز وبلاگتان را دیدم . تعجب نمیکنم از اینهمه طرفدار و بیننده
از سن وسالتان تعجب کردم
فکر میکردم از بسیجی های جبهه رفته هم سن وسال پدرم باشید
خدا قوت
راستی بچه ها پنجشنبه سالن دعای ندبه بهشت زهرا جای همه تان خالی بود چه صفایی داشت. داداش حسین سنگ تمام گذاشت همه به مدت دقیقاً ۵۰ دقیقه سحر جادوی قلم و بیان داداش شده بودیم. بچه ها متن با صدای داداش یه چیز دیگه است. من همینجا پیشنهاد می کنم از این به بعد داداش فایل صوتی متنها را با صدای خودشان هم اینجا بگذارند. چه شود؟
قبلاً از داداش حسین به خاطر این مساعدت کمال تشکر و سپاس بعمل می آید.
سلام حسین آقا احوالتون
حسین آقا حالا که اینها را منتصب کردی بی زحمت بیوگرافی کوتاهی از اینها هم بذارید
التماس دعا
بصیرت صادق
سلام آقای قدیانی
.
ممنون از پاسخگویی تون
قبلا هم جواب داده بودید ولی این دفعه برام خیلی فرق داشت
بازم ممنون
پس شرح وظایف ما برو بچه های قطعه ۲۶ چی میشه؟ 🙁
.
خوب ما هم اینجا سهمی داریم
۷۴ روز مانده تا عاشورا
.
لبیک یا حسین
خوش به حال سید احمد
.
ای کاش من هم سید احمد بودم
با شادمانی پر می گشودم
🙂
.
ببخشید اجازه مبصر:-)
تقدیم به مبصر قطعه ۲۶
سلام
باز هم به قول سهراب خوش به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور
روی شانه انهاست
خوش به حال مبصر و ……
ما که پیر شدیم تو هیچ مقطعی کسی ما رو مبصر نکرد
هیییییییییییی جوانیییییییییییییی کجاییییییییی
و حکم سایر ستاره ها:
تا می توانید در جذب پرتوهای نور ماه کوشا بوده و در انعکاس آن بدرخشید.
از این به بعد روز شمار به صورت سالانه تقدیم می شود
● ۱۰/۷/۱۳۵۹هـ .ش:
شکست ارتش عراق در اشغال خرمشهر.
۹/۷/۱۳۶۱هـ .ش:
آغاز عملیات مسلم بن عقیل، با رمز «یا ابوالفضل العباس (س)»، در جبهه میانی (منطقه سومار ـ مندلی)، با تلاش مشترک دلاور مردان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در دو مرحله که ۷ روز طول کشید و به انهدام ۷۹ تانک و نفربر و ۷ هواپیما، آزاد سازی ارتفاعات مشرف به شهر مندلی عراق و پاسگاههای مرزی ایران، کشته و زخمی شدن بیش از ۴ هزار عراقی انجامید.
۸ /۷/ ۱۳۶۰ هـ .ش:
هشتم مهرماه سال ۱۳۶۰ در حالی که سرداران و سربازان فاتح ارتش اسلام پس از رزمی بی امان با بعثیان متجاوز، با سرافرازی از جبهه نبرد حق علیه باطل بر می گشتند، هواپیمای سی – ۱۳۰ که این عزیزان را به تهران می آورد، درحوالی کهریزک دچار سانحه غم انگیزی گشته و سقوط کرد. در این حادثه، علاوه بر شهید شدن تعدادی از رزمندگان اسلام، فرمانده سرافراز و نامور سپاه خرمشهر،محمد علی جهان آرا به همراه چهار سردار بزرگ اسلام سرلشگر فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرتیپ نامجو وزیر دفاع، سرتیپ فکوری جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش و شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. یاد همه شهدای انقلاب اسلامی گرامی و نامشان پررهرو باد.
ای کاش حداقل تو تقویم درج می شد…
سلام حاجی داداش
خدا بر توفیقات همه شما عزیزان بیافزاید
سلام.
طاهره فتاحی هستم.
الان بچه ها توی سایت دانشکده مشغول حذف و اضافه هستند ولی من دارم از ته دل تو دلم!!!!!!!!!!! میخندم.
خیلی جالب بود.
به همه ی این دوستان تبریک میگم و امیدوارم در انجام این مسولیت خطیر موفق باشند…
با عرض سلام خدمت همه دوستان جدید و داداش حسین عزیز
اول از همه به مناسبت احکام صادره تبریک عرض میکنم و امیدوارم در این قطعه به شهادت نزدیک شویم
دوم از همه مثل همیشه خدا قوت
سوم این که آی دی قبلی من هک شد و با آی دی جدید در خدمت همه دوستان و همسنگران به خصوص قطعه ۲۶ یی ها هستم.
چهارم ندارد!
پنجم ای کاش زودنر یه قوه ای توی این مملکت احکام مجازات فتنه گران از اون بزرگه که اول اسمش هاشمی رفسنجانی بهرمانی تا اون کروبی (جانباز کهریزک) صادر کنه و ….
همین!
سلام به داداش حسین بچه بسیجی ها
به سید احمد ، عماد معین و داداش حسین : تبریک ما اهالی قطعه ۲۶ رو به خاطر کسب موفقیتها و همچنین وظایف جدیدتون پذیرا باشید .
برای ما هم دعا کنید .
با سلام؛
چند روزی میشه که وبلاگ شما رو دیدم. کتاب نه ده رو هم گرفتم، از آخر شروع کردم به خوندن اما هنوز وقت نکردم تمومش کنم. قلم خوبی دارید. حسودیم شد!!! گفتم بهتون بگم، راضی باشید!
راستی، مصاحبه با خانم شهید کاظمی هنوز دستم هست، دفعه آخری که سراغش رو گرفتید باهاشون تماس گرفتم منتها اجازه ندادند که چاپ بشه . احتمالا می خوان کتاب بنویسند! الله اعلم. در هر حال از من ناراحت نباشید.
امیدوارم روز به روز موفق تر باشید. التماس دعا
این نوشته بین طنز وجد گیر کرده،آیا؟
ببخشید،سلام
بسمه تعالی
سلام
از صمیم دل برای همه برادرا آرزوی موفقیت دارم.
عاقبت به خیر باشید
التماس دعا
سلام
چه گل های لاله قشنگی
سلام و درود . بعد از مدّت ها سر زدم به قطعه ۲۶ که این احکام جداگانه را دیدم. امیدوارم هیچیک از دوستان یه وقت فکر نکنند این احکام مادام العمره و ما با کسی عقد اخوّت بسته ایم! و مادامی که در خطّ ولایت هستند رو چشممون جا دارید در غیر اینصورت زیر پا و جاهای دیگه جا دارند! یادشون هم باشه وقتی هم لازمه مسئولیتشون رو واگذار کنند قرار نیست یهو هویجوری وقفش کنند واسه خودشون! هر موقع هم به ولی امرشون نامه می نویسند حتما رسم ادب رو رعایت کنند وسلام یادشون نره! و اگه در رعایت ادب مشکلی دارن کلاس فشرده ی اکابرشو برن! خلاصه این که نکته از این دست بسیار است …
سلام 🙂
بلاخره اینجا هم برادران به پست و مقام رو اوردن…(-:
یعنی که یعنی…
نظر معاون سیما در مورد مجری ****”دیروز امروز فردا”****
دکتر علی دارابی معاون سیمای سازمان صدا و سیما ضمن اشاره ی ضمنی به تغییر مجری برنامه ی «دیروز امروز فردا»، یامین پور را متعهد و باسواد ولی جوان دانست.
‘علی دارابی’ روز شنبه در گفت و گو با ایرنا در خصوص علت قطع برنامه زنده ‘دیروز، امروز، فردا’ اظهارداشت: این برنامه از برنامه های پرمخاطب است و طبیعتا رسانه ملی خود این گونه برنامه ها را تعطیل نمی کند. این برنامه در حال برنامه ریزی جدیدی به لحاظ اجرا است.
وی با بیان اینکه معتقد است که در این گونه برنامه ها باید از مجری کارشناس های متعدد و باسابقه استفاده کرد، گفت: به منظور ارتقای سطح کیفی برنامه باید رقابت سالمی میان مجری کارشناس ها صورت بگیرد. معاون سیما خاطر نشان کرد: مجری وقتی نکته ای را به مهمان برنامه ای یادآوری می کند باید خودش هم در آن دوره زیست کرده باشد،بعضی از کارشناسان ما در عین متعهد و باسواد بودن، جوان نیز هستند و در آن فضا و حس و حال موضوع مطرح شده در برنامه نبودند،بنابراین صلاح دیدیم که یک بازنگری در تولید برنامه ‘دیروز امروز فردا’ داشته باشیم.
ظاهراً انتقاد برخی جریان ها و چهره های بانفوذ سیاسی نسبت به صراحت لهجه ی یامین پور در اجرای برنامه ی پرمخاطب «دیروز امروز فردا» در شبکه سه(شبکه جوان)، مسوولان سیما را بر آن داشته که در سری جدید این برنامه از شخص دیگری به عنوان کارشناس مجری استفاده کنند.
برنامه «دیروز امروز فردا» ۲۶ مرداد ماه با مناظره ی رسایی و جوانفکر درباره ی اظهارات مشایی بدون اعلام قبلی و درحالیکه خبر حضور محسن رضایی در این برنامه منتشر شده بود، پایان یافت.
از مراد عنادی، حسن عابدینی و مرتضی حیدری به عنوان جایگزین های یامین پور در اجرای برنامه «دیروز امروز فردا» نام برده می شود.
سلام
اول اینکه مت های جدیدو به مسئ.لین مرتبط تبریک میگم
دوم اینکه میخاستم به همه ستاره ها پیشنهاد کنم کتاب”نه آبی نه خاکی”نوشته علی موذنی از انتشارات سوره مهر رو اگه نخوندید حتما حتما بخونید،درواقع دفترچه خاطرات شهید سعید مرادی هست،خییییییلی قشنگه و پر از نکته(بخونیدا)
سوم اینکه خسته نباشید
“یاس”
می خواین ما کلا خداحافظی کنیم؟؟؟؟
سلام بر اهالی خوب قطعه!
پُست بهشتی بد جور میچسبد ها؟
نوش جانتان!
سلام .
عجب انتصابهایی ! عجب شرح وظایفی !
درسته خدمت کردن برای قطعه ای از بهشت هم شیرینه هم وظیفه . اما خداییش خیلی مسئولیت سنگینیه برای این سه نفر . و چه خوش به حال ماها شده راحت میشینیم از نتیجه زحمات این سه بزرگوار نهایت لذت و استفاده رو می بریم .
راستی ابدارچی خواستین من هستم ها ( شکلک کاملا جدی )
و درنهایت بنا به قاعده ” ضمانت استجابت دعا در حق غیر ” کاری جز دعا در قبال زحمات این بزرگوارها بر نمی آید از دستمان . پس … یا علی
اللهم انصر من نصر الدین
به به تشریف فرما شدین
از آخر به اول تائید می کنین
ببینیم کی اول میشه آیا 🙂
خیلی عجله داشتم زیادی اشتباه نوشتم،اصلاح میکینم:
پست های جدیدو به مسئولین مرتبت تبریک میگم 🙂
(متنا زیاده من هی عقب میافتم 🙁 باید یه فکر اساسی بکنم،اینجوری نمیشه
من اینترنت میخاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام 🙁 )
اذانه،دعا برا ستاره ها یادتون نره
یاعلی
(یاس)
آخ جوووووووووووووون
بالاخره یه بار تو عمرمون اول شدیم
اول که چی بگم
مقام اول تا چهارم و خودم به تنهایی کسب کردم
.
هوراااااا
ای وای
انگار اشتباهی عوضی شد
من اول نشدم
توهم زدم 🙁
به به مبارکه انشاءالله…
قطعه۲۶ هم بله؟!!
#شنبه دهم مهر ماه#
۷۵ روز تا عاشورا….
“یا حسین”
سلام آقای قدیانی!
هیچ دقت کردید! بازدید قطعه تا رسیدن به ۱ میلیون بازدیدکننده چیزی ندارد. وای چه شود؛ روزی که بازدید برسه به ۱ میلیون.
#حضرت ماه در زمان نبرد ۸ ساله#
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M660845.jpg
عجب
باز ما یه شب نبودیم ها
مسولیت جدید! رو به این دو بزرگوار تبریک میگم
و از خداوند منان براشون آرزوی موفقیت خواستارم 🙂
http://mashreghnews.ir/images/News/jahad/1.jpg
عکسی از دلاور قرن!
#ستارگان گرد ماه#
(ماه در کنارشهیدان: محمدابراهیم همت، علی هاشمی، مهدی باکری، کاظم رستگاری، احمد کاظمی)
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M660846.jpg
آقا اجازه! همه کارها رو که دادید به سید احمد که! یه کار رصد اخبار رو بلد بودیم اونم محولش کردید! اونوقت ما باید اینجا چیکار کنیم؟
آقا اجازه اگه سید احمد غایب بود یا رفت ماموریت و مهمونی و … اونوقت مبصر کی میشه؟
حسین قدیانی: تعیین جانشین در اینگونه مواقع با خود سید احمد است. خودشان در مواقعی که نیستند باید یکی را انتخاب کنند.
به سبک سید احمد عزیز :
سید احمد جان! مبصر بی همتای قطعه بسیجی ها ، فدائی داری!
تبریک تبریک تبریک
شهید: نامدار شاهین
نام پدر: عبدالمحمد
محل تولد: ایلام
تاریخ شهادت:۲۳/۱۲/۶۷
نام عملیات: والفجر۱۰
محل شهادت: شاخ شمیران
من سرباز هستم، آینده را به چشمان خویش می گیرم و به گذشته فکر میکنم، پس از مدتی فکر و اندیشه به این نتیجه میرسم که دو راه دارم، یکی اینکه رفتن را انتخاب کنم و حسین وار مانند شهدای گذشته جانم را قدا کنم و به صف این شهیدان بپیوندم، دوم اینکه مانند کفار و یزیدی ها بمانم و زندگی کنم، بخورم و بخوابم و هیچ حرکت و هجرتی نداشته باشم.
من راه نخست را انتخاب می کنم و هجرت می کنم و راه شهدا را ادامه میدهم.
از شما برادران خواهانم که برای شادی روح من و هم رزمانم سنگرها را پر کنید، چرا که خالی گذاشتن این سنگرها خیانت به خون شهداست.
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات…
یه لحظه اجازه بدید…
ما اینجا نخودی هستیم دیگه… نه؟
من هم با نظر “م” موافقم؛ چیزی تا ۱ میلیون بازدید برای قطعه نمونده. وای چه شود؟
#شهید مطهری گفت خبر دارید “موسوی خوئینیها” مارکسیست شده؟
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=54440
بچه ها الان مبصر غایبه! جانشین هم که نداره! میتونید خوب شلوغ کاری کنید 🙂
خصوصی
سلام داداش.
خوبی؟
اینجائی؟
چکار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داداش حسین: عمومی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
برادر سید احمد! انتصاب حکومتی شما را به عنوان مبصر قطعه ۲۶ تبریک عرض می کنم. مدیر و اعضای هیئت مدیره ساندیس خواران حکومتی.
#صباغیان: شهید مطهری منبرهای خوئینیها را “خطرناک” میدانست.
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=54890
(من، بعدها ماهیت “فرقانی ها” را فهمیدم و متوجه شدم که از محصولات جلسه تفسیری آقای “موسوی خوئینی ها” هستند!… یکی دو بار گزارش هایی از این جلسات رسید و مهندس بازرگان که خودش تسلط کافی به قرآن داشت، از این سخنان، اظهار ناخشنودی کرد. ایشان ناراحت بود و می گفت که این برداشت ها خطرناک هستند.)
جواب ندادید یعنی اینکه واقعا ما نخودی هستیم؟
هیییییییییییییییی
اما اصولا بچه بسیجیها خیلی پر رو تر از این حرفا تشریف دارن…
اگه شده وصیتنامه تمام شهدای ناشناخته رو اینجا بنویسم اما هیچوقت صحنه رو ترک نمیکنم ….
تکبیر
داداش حسین: اینجا همه برای همدیگر عزیزند.
ای وای مبصر اومد
بچه ها همه عین بچه های خوب با زبون خوش برید بشینید سر جاتون دیگه
سلام بر داداش حسین عزیز تر از جان.
حاجی ما رو شرمنده کردید اساسی.
عجب مسئولیت هائی!
یا ابالفضل!
قطعه ۲۶ بسیار پر مخاطبه و رسیدگی به چنین اموری در مورد این مکان مقدس مسلما مسئولیتی بسی سنگینه؛
امیدوارم با این اینترنت ذغالی(دیال آپ) از پس همه این امور بر بیام.
دوستان عزیز اینجا نه کسی نخودیه! و نه کسی باید بره!
همه با هم در خدمت داداش حسین هستیم.
همه شما مثل من عاشق این قطعه از بهشت هستید پس همه هوای داداش حسین عزیزو داریم.
ما مخلص تمام ستاره های حضرت ماه هم هستیم
سلامتیشون صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ای وای! خوب مبصری انتخاب کردید سر بزنگاه میرسن! تبریک میگیم به مبصر گرامی! موفق باشید در این امر خطیر!
شهید بهاء الدین حسینی
فرزند: موسی
استان: کهکیلویه و بویر احمد
شهرستان: بویر احمد
… من اینجا با خون خود عروسی خواهم کرد و عروسی من روزی است که در پیش خداوند تبارک و تعالی و در کنار انبیا باشم، اگر با کشته شدن من اسلام و رهبریت، امامت و ولایت فقیه تثبیت میشود، پس ای خمپاره ها و توپ ها و تفنگهای آمریکایی و روسی من را در بر بگیرید و قطعه قطعه کنید! امیدوارم مرگم برای اسلام و سعادت برادران و خواهرانم موثر باشد و برای تمام هموطنانم.
ما از مردن نمی هراسیم و نباید بترسیم آنها باید بترسند که مردن را فنا شدن می دانند. شهادت یک رستگاری بزرگی است.
… شهید گریه ندارد بلکه شکست اسلام گریه دارد. به هوش باشیدکه اسلام شکست نخورد، در مراسم شهادتم فقط برای پیروزی اسلام دعا کنید.
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات…
جناب سید احمد منم با نظر شما موافقم
اون چیزی هم که عرض کردم صرفا جهت مزاح بود
تمام ستاره های حضرت ماه برای من محترمن و دعاگوشون هستم اساسی
قبول نیست آقای حسین قدیانی!
هرچی کار سخته مال داداش حسین* ماست؟!
مظلوم گیر اوردین ها!
* * *
داداش حسین* جونم،
فدائی داری هزار تا!
هواتو داریم اساسسسداداش حسین: همت گفت؛ با عشق جلو بیایید.سسی!
من مخلص تمام سربازای حضرت آقا هستم.
آقای قدیانی
ما باید چیکار کنیم تا جانشین سید احمد باشیم در مواقعی که ایشون نیست؟
ساکت بشینیم و شلوغ نکنیم؟
آقای قدیانی بقیه هم کشک و نخودی ؟؟؟؟؟؟.ای روزگاررررررررررررررررررررررررر
حسین قدیانی: کسی حق ندارد خودش را نخودی بداند. همه در قطعه مهم و تاثیرگزار هستند اما به هر حال قطعه فقط یک مبصر می خواهد. نظراتی از این دست ناراحتم می کند.
فقط خدا کنه تنبل کلاس نباشیم 🙂
اقای سید احمد مبصر کلاس قطعه ۲۶
حالا که حضور دارید تبریک مارو صمیمانه قبول بفرمائید
ما مخلص شما هم هستیم
سعی می کنیم جزء ستاره های خوب باشیم
# آیتالله خامنهای نیز به ریشههای مادیگرایانه و
جنبه تفسیر به رأی مباحث “موسوی خوئینی ها” اشاره کردند.
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=53108
“موسوی خوئینی ها” پیش از پیروزی انقلاب(در دهه ۵۰) در یکی از مساجد تهران مباحثی را به عنوان تفسیر قرآن و نهجالبلاغه ارائه میداده است. آنگونه که فرزند شهید مطهری در نامهای به این فرد روحانی یادآور شده است که شهید مطهری نسبت به طرح مباحثی که شما به عنوان تفسیر قرآن مطرح میکردید، معترض بوده و آن مباحث را دارای ریشههای مادی میدانستهاند.
شهید مطهری موضوع را در همان سالها با مقام معظم رهبری(حضرت آیتالله خامنهای) در میان میگذارند، ایشان نیز به ریشههای مادیگرایانه و جنبه تفسیر به رأی این مباحث اشاره میکنند.
در حقیقت مباحثی که در آن حلقه تفسیر قرآن ارائه میشده است و دانشجویانی نظیر عباس عبدی در آن شرکت میکردهاند، با مباحثی که گروهک مجاهدین خلق(منافقین) از آیات و روایات داشتند، همگون بوده است.
نظر معاون سیما در مورد مجری “دیروز امروز فردا”
http://rajanews.com/detail.asp?id=64057
سلام داداش اینو دیدی؟
http://rajanews.com/detail.asp?id=64057
ظاهراً انتقاد برخی جریان ها و چهره های بانفوذ سیاسی نسبت به صراحت لهجه ی یامین پور در اجرای برنامه ی پرمخاطب «دیروز امروز فردا» در شبکه سه(شبکه جوان)، مسوولان سیما را بر آن داشته که در سری جدید این برنامه از شخص دیگری به عنوان کارشناس مجری استفاده کنند.
“آشوبگر عاشورا ممکن است روزی حر شود اما می برد آبروی بسیج و بسیجی را کسی که بصیرت را بی غیرتی و سکوت ترجمه می کند.”
“کسانی که جگرشان از هیبت و شکوه ماشین های ضد شورش نیروی انتظامی با هیبت تر و با شکوه تر است.”
“پدران مان هم به امر امام رفتند و جنگیدند اما اگر شهدای آرمیده در این مکان مقدس، برای هر تیری که از تفنگ خود شلیک کردند، از خمینی اجازه گرفتند، من و شما هم باید برای هر کلمه نوشته های مان، برای هر طرحی که می زنیم، زنگ بزنیم بیت رهبری و از آقا اجازه بگیریم!!”
“اگر ما ۹ دی را نمی آفریدیم، آقا کی و کجا از این روز دقیقا مثل روز ۲۲ بهمن و به همان میزان یاد می کرد؟!”
“مگر همه تیرهایی که این شهدای عزیز زدند، همه به هدف خورد؟”
“اینجا عده ای معتقدند؛ یوسف گرگ را خورده.”
“می دانید شنی تانک با بدن دانشجوی شهید حسین علم الهدی چه کرد؟ می دانید در کربلای ۵ بارش گلوله به حدی بود که نزول فرشته غریب می نمود؟ می دانید چند شهید همین بهشت زهرا با لب تشنه به شهادت رسیدند؟ می دانید ما دقیقا چند مادر شهید داریم که نمی دانند مزار فرزندشان کجاست؟ می دانید ما چند شهید گمنام داریم؟ می دانید هر روز که می گذرد، یک روز به روزشماری ایام یتیمی چند فرزند شهید اضافه می شود؟ می دانید مادر بودن و ۴ فرزند شهید تقدیم راه اسلام کردن یعنی چه؟ می دانید مادر ۴ شهید، مادر شهیدان جنیدی بودن یعنی چه؟ می دانید وقتی هنوز سالگرد شهادت یکی از پسرانت سر نرسیده، آن یکی هم خبر شهادتش می آید ولی بدنش نمی آید یعنی چه؟”
س
خ
واااااااااااااااااااااااااااااااااای
چه شاهکاری
واقعا نمیشه باور کرد چیزی جز خون “بابااکبر” جوهر قلم شماست.
خ
http://jahannews.com/vdcf0edytw6dmxa.igiw.html
هر چند اهل فوتبال نیستم اما این یکی خیلی فرق داره! احسنت داره واقعا!
سلام استاد
چند وقته که اسم ماه بین ایرانیا یه معنای قشنگ دیگه پیدا کرده
سایه ی حضرت ماه مستدام انشالله
قلمتان از همیشه پر بار تر انشالله
*این نی ساندیس شما هم خیلی معروف شدهها*
یه لطیفه گذاشتم انگاری پرید
یکی دیگه
.
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه
بچهها را تشویق میکرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگوئید : این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله.
یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده.
#خاطرات رهبر معظم انقلاب از دوران دفاع مقدس/۱
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=54642
(بنیصدر حتی نمیدانست نفربر یا خمپارهانداز چیست!)
از چاپ ۱۳ به بعد در ۱۰۰۰ صفحه و بالطبع فقط در جلد سخت در خواهد آمد.
آخ جوووووووووووووووون
“نه ده” “جلد سخت”
من عاشق جلد سختم
#خاطرات رهبر معظم انقلاب از دوران دفاع مقدس/۲
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=54796
(با دیدن نامه سرهنگ ارتشی منقلب شدم)
ما رفتیم! رامین پور هم از بلاگفا رفت
http://kistiema.blogfa.com/
از این پس یامین پور را در اینجا بخوانید:
http://yaminpour.ir
آقای قدیانی یادتون که نمیره
“کار کنید…کار کنید”
فقط به خاطر همین یه جمله خیلی به خودم افتخار میکنم که اینجا کامنت بذارم
آقای قدیانی شما رفتید رتبه قطعه ۲۶ را در الکسی ببینید. وبلاگ یک نفره شما از خیلی سایتهای چند نفره جلوتره و هنوز یک سالم از عمر وبلاگتون نمی گذره.
حسین قدیانی: من فقط یک الکسی می شناسم؛ الکسی دل پیرو!
“اساسسسسسسس داداش حسین: همت گفت؛ با عشق جلو بیایید. سسسسسسسسسسسسسسسسسی!”
چقدر ظریف و هنرمند…. داداش حسین: ممنون از شما!…انه
جالب اینجاست که من همین الکسی دل پیرو رو هم به زحمت میشناسم 🙂
بچه ها بیکار ننشینید
.
برای شادی روح امام راحل و شهدای ۸ سال دفاع مقدس و ۸ ماه دفاع مقدس صلوات…..
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین و احفظ قاعدنا الخامنه ای
سلام و عرض ادب
هییییییییییییییی.یادش بخیر مبصر ۴ ساله.
خوشم میاد همیشه اخر میرسم.وقتی داداش حسین اراده میکنه جواب سلام بعضی ستاره ها رو بده بنده غیبت دارم.
انشالله همیشه سالم و سرحال باشید.شور و نشاط شما رو وقتی با فونت درشت جواب میدید میشه حس کرد.انشالله همیشه پر شور و نشاط باشید
یا علی
کار وقتی که از پدز به پسر منتقل میشه همینه دیگه چشمتون روشن داش حسین
http://www.akharinnews.com/index.php?option=com_content&task=view&id=11516&Itemid=36
علاقه شدید پسر رحیم مشایی به کوروش + عکس
الان که ۲۹ نفر آنلاین هستن
پس چرا کسی چیزی نمیگه؟؟؟؟؟
سلام
اجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــازه مبصر
تبررررررررررررررریک
#گردان میثم؛ گردان گیوه پوشها
http://tavallaei.blogfa.com/post-46.aspx
نمی دونم سید ابوالفضل کاظمی را چقدر می شناسید، فقط همین را بگویم که فرمانده گردان میثم بوده. گردان میثم را هم اگر نمیشناسید در این حد بدانید که معروف بوده به گردان لُنگی ها و گیوه پوشها!
“عملیات شد، ما شروع کننده بودیم، رسیدیم به معبر، جلال جلوتر از همه بود، معبر را ندید، پای راستش رفت روی مین، استخوان ساقش فقط به پوست آویزان بود و یک گردان که می رفت چیزی از آن باقی نماند.”
“جلال چفیه را گذاشت داخل دهانش، دستمال یزدیش را که همیشه دور دستاش پیچیده بود باز کرد، چاقوی ضامن دارش را که حالا دیگر زنگ زده بود باز کرد و پایش را که به پوست بند بود، جدا کرد، پایش را خودش قطع کرد و انداخت روی خاکریز و …”
خاطرات سیدابوالفضل کاظمی باعنوان “کوچه نقاش ها” طی ۲ماه به چاپ بیستم رسیده…
با اجازه ی دادش حسین ، دعوای بسیجی ها هم دیدنیه . بخونید : http://lajman.blogsky.com/1389/07/09/post-15/
به به گویا امروز اینجا شیرینی می دادن …
سمت جدید شیرینی هم داره . دیر رسیدم انگار اما اشکال نداره ، هر ستاره ای که شیرینی بخوره کام منم شیرین می شه .
برا سلامتی مسئولین جدید بفرست صلوات قشمگه رو : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
سلام .
من هم اول شدم هم دوم 🙂
وما رمیت اذ رمیت
ژ سه جان داریم می ترکونیم………..
داریم می زنیم تو پوزه ما بیشماریم……
جان من به یک میلیون که رسید اینطور تیتر کن : غلط می کنید که بیشمارید رویتان سیاه که بیشمار نیستید…..
این ما ستارگان هستیم که بیشماریم……..
بیشمارتر از ستارگان آسمان….
یازده سال بیشتر نداشت.
اورکتی که پوشیده بود، تا نزدیک زانویش میرسید.
فرمانده تیپ او را دید که یک ظرف بیست لیتری را به سختی دنبال خود میکشد.
پرسید تو با این قد و قامت آمده ای جبهه چه کار؟
علی ظرف اب را نشان داد و خیلی محکم گفت:
اومدم سقای رزمنده ها باشم
(شهید علی ضامن کیانی)
به زودی یک میلیون بازدیدکننده در قطعه ۲۶
*عاششششششششششششششششششششششششششششقتم بسی!
“اما در مورد سبک نوشته های اخیرم؛ من هم چهارشنبه ۹ دی از دیدن جمعیت مردم در خیابان ها به وجد آمدم. آنجا مادر شهیدی که کمرش خمیده بود عکس دو فرزند شهیدش را دستش گرفته بود و راهپیمایی می کرد. من یکی از عکس ها را از پیر زن گرفتم تا راحت تر راه برود. پیر زن به من گفت: چه کاره ای؟ گفتم؛ روزنامه نگار. گفت: پس قلم می زنی؟ گفتم؛ بله. گفت: پس باید با قلمت حق این شهدا و این خون ها را ادا کنی. شب بعد از نماز قلمم را گرفتم رو به قبله و گفتم؛ خدایا! خودت نمکی در این قلم بریز که من بتوانم حق این خون ها را ادا کنم. فکر می کنم بعد از این دعا لطف خدا بیشتر شامل حالم شد و البته در کنار این قضیه همیشه کمک های پدرم را به عینه دیده ام.”
یادش بخیر….
خوشبختانه وبلاگ قطعه ۲۶ خوب گرفته و حسابی سرش شلوغ است که من این را هم مدیون دعای آن مادر شهید و بچه های بسیج هستم. بسیجی در همه جا بی شمار است و اگر اراده کند در کهکشان راه شیری هم بی شمار است.
عنوان برترین نویسنده سال ۸۸ را هم تقدیم می کنم به همه بسیجیی هایی که چهار شنبه سوار اتوبوس شدند، ساندیس مقدس نظام را خوردند و نی اش را فرو کردند در چشم ناکثینی که چشم دیدن “حضرت آیت الله العظمی ماه” را نداشتند و حماسه “نه ده” را آفریدند. به کوری چشم دشمنان خامنه ای بچه بسیجی ها شدند برترین نویسنده سال هزار و سیصد و فتنه و اشک. به کوری چشم علی اکبر های قلابی، به خصوص علی اکبر راس فتنه، دیگر “برگ سبز” تحفه درویش نیست؛ هدیه داداش حسین است به یاران آخرالزمانی حسین. به بچه بسیجی ها.
در آستانه یک میلیونی شدنمون چه حس نوستالژیکی به آدم دست میده…
نویسندگان غیر انقلابی هم بیشتر از ما پول و خانه دارند و هم ماشین و سیگارشان آنچنانی است. به ما اما در ازای دفاع از انقلاب فقط فحش می دهند. شکایتی هم نداریم. در تاریخ هر کسی از حق دفاع کرده مظلوم تر بوده. امثال بنده برای روی کار آمدن احمدی نژاد خیلی تلاش کردیم که ربطی به ستاد ایشان هم نداشت و کاملا خود جوش بود. دولت که به سرکار آمد امثال ما همه به حاشیه رفتند. مساله همان است که یک بار گفتم؛ نوشتیم “احمدی نژاد” اما خوانده شد “مشایی”! همیشه دفاع از حق همراه با سختی و تلخی و سردی و تنهایی است که البته شیرین است
به زودی جشن یک میلیون بازدید کننده در قطعه مقدس ۲۶ جشن بزرگی باید بگیری داداش حسین. یک وبلاگ یک لا قبا، در کمتر از یک سال عمرش در آستانه بازدید کل ۱ میلیون قرار گرفته. پیروزی بزرگ بچه بسیجیها در فضای سایبر
ماه من، ای سید خراسانی! این روزها چقدر تو بوی خورشید می دهی. قصه چیست که انتظارت مضاعف شده است. من می دانم؛ خبری در راه نیست، مردی در راه است…
از یه طرف انگار همین دیروز بود که چقدر مشتاقانه این متنارو میخوندیم از یه طرف دیگه انگار مال صد سال پیشن
خوشحالم که تو این مدت قلمتون حسابی پیشرفت کرده… چه زیبا به تصویر میکشید حرفهای بچه بسیجیها رو…
قلمتان مستدام
“کار کنید…کار کنید”
کمتر از یک ماه دیگر بازدید کل قطعه مقدس ۲۶ به عدد یک میلیون خواهد رسید. خطاب به دشمن: غلط کردید بیشمارید
سلام
چه مسئولیت خطیری! خدا قوت “سید احمد”
امشب در قطعه ۲۶ تعداد بازدید کل مرز ۸۰۰۰۰۰ را رد می کند. هشتصد هزار بار دشمن غلط کرده بیشمار است. یک وبلاگ کوچک ببین چه کرده در فضای سایبر. تعظیم کن سایت بالاترین.
پیچک چه زیبا خاطره ها را بیاد آورد:
“اما در مورد سبک نوشته های اخیرم؛ من هم چهارشنبه ۹ دی از دیدن جمعیت مردم در خیابان ها به وجد آمدم. آنجا مادر شهیدی که کمرش خمیده بود عکس دو فرزند شهیدش را دستش گرفته بود و راهپیمایی می کرد. من یکی از عکس ها را از پیر زن گرفتم تا راحت تر راه برود. پیر زن به من گفت: چه کاره ای؟ گفتم؛ روزنامه نگار. گفت: پس قلم می زنی؟ گفتم؛ بله. گفت: پس باید با قلمت حق این شهدا و این خون ها را ادا کنی. شب بعد از نماز قلمم را گرفتم رو به قبله و گفتم؛ خدایا! خودت نمکی در این قلم بریز که من بتوانم حق این خون ها را ادا کنم. فکر می کنم بعد از این دعا لطف خدا بیشتر شامل حالم شد و البته در کنار این قضیه همیشه کمک های پدرم را به عینه دیده ام.”
یادش بخیر….
بسم الله الرحمن الرحیم
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ (۱) نون سوگند به قلم و آنچه مىنویسند
مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ (۲) [که] تو به لطف پروردگارت دیوانه نیستى
وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ (۳) و بىگمان تو را پاداشى بىمنتخواهد بود
وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (۴) و راستى که تو را خویى والاست
فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ (۵) به زودى خواهى دید و خواهند دید
بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ (۶) [که] کدام یک از شما دستخوش جنونید
سلام داداش حسین
مسئولیتها تمام شد. باز ما دیر رسیدیم. عیبی نداره. ولی به دوستان مسئول کلا که عرض میکنم این میز و صندلی پایدار نمیباشد لذا سعی کنید خالصانه کار کنید.
حدیث جدید: ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت.
داداش خواهشا مسئولیت خشاب تفنگت رو به من بده. مسئولیت نی ساندیس هم اگر شد به دیده منت.
راستی مسولیت پخش ساندسا با کیه؟
من الان چن تا کامنت گذاشتم ولی فقط دو تا ساندیس بهم دادن
آهااااااااااای من اعتراض دارم
تقلب شده
سلام علیکم
مبارک باشه انصاب دوستان . جدا” کار سید احمد کار مشکلیه . از خدا براشون آرزوی سلامتی میکنیم و امیدواریم در کارهاشون موفق باشند .
از آقا عماد عزیز هم میخواهیم اگر ممکنه و روشی وجود داره کنار این کامنت ها شماره بزاره .
.
و اما
آقا اجازه این وبلاگ مامان مجازی نمی خواد ؟
ما هستیما…
چیزی نمی گیم دلیل بر این نمیشه نیستیم
غلط کردن بیشمارن
ما بیشمار تریم
سلام!
بر صفحه ی دل امروز / عطر یا خدا می بارد
این قطعه دوباره از فردا / جان نو می گیرد و گل می کارد
( البته من هم سعی می کنم از فردا این قدر شعر هایم نافرم نباشد؛ ضمنا فردا برای من معنیش ، همین لحظه ی بعد است)
اصلاحیه
انتصاب
وبلاگ یه لا قبا دیگه چه تعبیریه؟!
اینجا نه یک سایت اینترنتی بلکه قطعه ای از بهشت است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم.
سلام!
این گل های لاله را که آن بالا گذاشتید ، من به این معنی گرفتم که گل ها را بر دوش مطالبتان ، بر دوش همکارهای جدیدتان ، بر دوش نظرات ما گذاشته اید که یعنی وظیفه ی نگهداشتن حرمت لاله ها و فریاد کردن و جار زدن سرخی شان بر دوش ماست .
اینجا نه یک سایت اینترنتی بلکه قطعه ای از بهشت است
کاملا درسته. من بارها از اینجا رایحه بهشتی استشمام کردم…
*خسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسته نباشی نازنین*
#آیا هشدارهای رسانهای مسئولان “مهدی هاشمی” را به ایران بر میگرداند؟
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=54506
سلام داداش حسین .
سلام سید احمد .
این … خیلی صحبت میکنه اسمشو تو بدها بنویس !
آقای قدیانی من تازه با این سایت آشنا شدم. پدرت کجا شهید شد؟
سلام حاج احمد، تبریک عرض می کنم.
ببخشید داداش؛با اجازه.
سلام آقا مهدی یک آدم عادی!
احوال شما؟
ممنون از لطفت!
بزرگواری شما.
ا سیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد احـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمد مبـــــــــــــــــــــــــــــــــصر عــــــــــــــــــــــــــــــزیز عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا شقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم.
این ا سید احمد اقا نمیدونم چه اخلاقی داره همه را شیفته میکنه
ا سید خدا حفظت کنه
خب من دیر رسیدم مثل اینکه شیرینیشم خوریدید نه؟؟
منم جا داره در همین جا به نوبه ی خودم این سمت رو به مبصر عزیزمون تبریک بگم.ایشالله هیچ وقت کم نیاره.
یا علی.
تبریک می گم به سه مسئول قطعه ۲۶
به سلامتی انشالله
آقای قدیانی شوخی کردم. مبارک باشه.فقط بگین مبصر شیرینی یادش نره. ترخدا از دست منم ناراحت نشین.
سلام بر اهالی خوب قطعه.
ضمن تبریک به شما دوستان به خاطر سمت جدید.
بازم یه ابتکار دیگه از حاجی
خسته نباشین حاجی