ای برگ! زودتر از پاییز زرد نشو …

چه کسی فکر می کرد رائول از رئال برود؟ چه کسی فکر می کرد دیگوی بزرگ در برابر لشکر نازی، بازی را ببازد؟ چه کسی فکر می کرد مسی در جام جهانی پایش به گلزنی باز نشود؟ چه کسی فکر می کرد جوان لاغر اندام تیم بانک تجارت روزی بشود علی دایی؟ … آری؛ گوش ما دیگر به شنیدن هر خبری عادت کرده است و هیچ بعید نیست شیخ هم پس فردا دم از “مکتب ننه جون” بزند.

***

عزیزان! جای یاس نیست؛ از هر درختی چه بسیار برگ که رخت مرگ بر تن می کنند و به زمین می افتند. شما به ریشه فکر کنید. به شجره طیبه ای که اصلش ثابت و فرعها فی السماست اما این دیگر خیلی بی معرفتی است که از چوب همین درخت، تیشه بسازیم و بزنیم به “مکتب ریشه”. باز هم عیبی ندارد؛ ما عادت کرده ایم به بی معرفتی. به اینکه عده ای نان ماه را بخورند و سنگ شب را به سینه بزنند و تب کنند برای مکتب تاریکی.

***

برگ ممکن است از درخت بریزد اما آبرو از درخت، هرگز. تو بگذار حتی برگ هم برای درخت، بازی در بیاورد. ما عادت کرده ایم به ائتلاف تیشه و برگ، علیه ریشه درخت و علیه برگه های رای مان. ای برگ! لااقل می گذاشتی پاییز می شد، بعد می افتادی از درخت. متاسفم که باران نیامده خیس شدی و تیتر یک رسانه هایی شدی که کاغذشان از چوب همین درخت است اما کرم قلم شان از درخت بی بی سی است. حالا تگرگ هم دارد برایت دست تکان می دهد و گرگها دارند به عشق تو زوزه می کشند و این وسط از همه بهتر این دل ماست که شکسته. بشکان دل ما را. راحت باش. تو نبودی درخت بود. تو باشی درخت هست. تو نباشی هم درخت هست اما درخت نباشد تو نیستی و وقتی بیافتی، له خواهی شد زیر پای آنهایی که در هنگام سقوط تو از درخت داشتند برایت دست می زدند. ای برگ! مرگ بر آنهایی که تو را بی درخت می خواهند. لختی بیاندیش، وقت برای افتادن بسیار است. زودتر از پاییز زرد نشو. تو با ما پیمان بهار بسته بودی. عیبی ندارد؛ خیال می کنیم خواب بود.

***

گوش ما به شنیدن هر خبری عادت کرده است؛ اگر فردا شنیدیم ستاره ای کم سو شده تعجب نمی کنیم و اگر فهمیدیم خورشید دارد به ماه لبخند می زند، “سحر” را به هم تبریک می گوییم. کاش باشی ای برگ و ببینی مرگ شب را. کاش. من که دعا می کنم. با تو بیشتر به ما خوش می گذرد. اصلا می خواهم بنویسم؛ “بی تو هرگز”، اگر بگذارند.

http://aks98.com/images/bvty9opgm18s3nh4lox5.jpg

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. دیوونه داداشی می‌گوید:

    سلام بر حسین*
    داداش حسین: فکر نمی کردم اول بشی شیطون!

  2. آذرخش می‌گوید:

    اول؟ آیا؟
    والا

  3. پسر شهید می‌گوید:

    سلام
    صلوات

  4. آذرخش می‌گوید:

    ایول داداش
    خیلی با حال بود. دستتون درد نکنه.
    اما خدا کنه هیچ وقت ستاره ای کم سو نشه و برگی از درخت نیفته…

  5. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام داداش . قصه ی برگ عجب قصه ای هست ! یعنی میشه برگ یاد حرفایی بیفته که دل ما یه زمانی باهاش گرم بود ؟ یعنی میشه برگ برای همیشه از شب رو از چرخه اش دیلیت کنه و بر سر عهد و پیمانی که با درخت بسته بمونه ؟ من برای برگ دعا می کنم چون خیلی دوستش داشتم و دارم ولی بدون شب !

  6. طاهره فتاحی می‌گوید:

    از تک تک کلمات این نوشته نوای “آه” بلند است…

  7. 12221157 می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    ۲روزه خونه نبودم که به این خونه سر بزنم هنوز نمی دونم این ۲روزه اینجا چه خبر بوده
    برم یه سر وگوشی آب بدم دباره میام!

  8. پلاک شهادت می‌گوید:

    اصلا این شب مثل گیاه سیزم چسبیده به برگ ! ای خدا چی میشه این شب دست از سر برگ ما برداره ؟ یعنی میشه داداش حسین؟ اما تا درخت هست هنوز امید هست . اصلا به امید درخت هست که این نفس میاد و میره .

  9. آذرخش می‌گوید:

    چهارتا مورچه می رن حموم بعد ۲تا میان بیرون

    اگه گفتین اون ۲تا چی میشن؟

    می چسبن به صابون

  10. پیام فضلی می‌گوید:

    حالا می توانم بنویسیم: این متن خیلی زیباتر از “مکتب ما خامنه ای است” و “مجبورم داد بزنم…” است. خیلی.

  11. پیام فضلی می‌گوید:

    حالا می توانیم بنویسیم:
    این متن خیلی زیباتر از “مکتب ما خامنه ای است” و “مجبورم داد بزنم…” است. خیلی.

  12. آذرخش می‌گوید:

    ای بابا
    شانس نداریم اول شیم که. عجبا

  13. پلاک شهادت می‌گوید:

    میگما من ترفیع گرفتم پنجم شدم !

  14. اثیر می‌گوید:

    سلام
    بگذارتابگریم چون ابر دربهاران…بغضی که ازسالهاپیشتربه خاطربی مهری بعضی از انقلابیون در گلویم لانه کرده بود امروز بعد از توجیه مسخره ی برگ منقضی شونده ی پیش از موعددمنفجرشد.ای کاش از خواب بیدار شود…
    یا حق وباحق

  15. سهراب می‌گوید:

    آخه چی بگم داداش؟
    دیگه روزننامه هم می خونم حالم خراب میشه.

  16. سیداحمد می‌گوید:

    آه ه ه ه ه ه…..
    داداش جان……
    داداش حسین: جانم؟

  17. ریحانه می‌گوید:

    اگر دلهایمان تاریک وظلمانی نمیگردید
    امام ما عیان میگشت و پنهایی نمیگردید
    به قدر تشنگی گر تشنه امر فرج بودیم
    خدا داند فرج این گونه طولانی نمیگردید
    اللهم عجل لولیک الفرج
    سلاااااااام خسته نباشیدالتماس دعاااااااا

  18. دانشجو می‌گوید:

    مطلب بسیار زیبا و پر رمز و رازی بود و حرف دل همه ی ستاره های حضرت ماه….

    http://unikaroonnews.blogfa.com
    http://unikaroonnews.blogfa.com

  19. پسر شهید می‌گوید:

    همه ما اول هستیم چون با مهدی محمدی علوی حسنی حسینی فاطمی هستیم

  20. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    به خدمت شما که عرض می کند بی شما هم هرگز

    آقا منم می تونم اول بشم ولی اول متن رو می خونم لذت می برم و بعد نظر می نویسم و می فرستم… ولی از این به بعد اول نظر دادن بعد نظر کردن

    تو آخر مرا شهید خواهی کرد

  21. پلاک شهادت می‌گوید:

    من هنوز موندم چی برگ چی دیده توی شب که انقدر طرفداریشو می کنه؟ داداش حسین مغزم دیگه آنتن نمیده ! هرچی فکر میکنم به نتیجه نمی رسم !

  22. امیر خان می‌گوید:

    چطوری یا نه؟؟؟؟؟

    شنیدم کجایی؟؟؟

  23. اسکندری می‌گوید:

    احمدی نژاد یک خصلت دارد و ان لجبازی و سر نترسش هست یک وقت این خصلت به نفع مملکت است و یک وقتی هم به ضرر مملکت الان موقع همان ضرر است والا اگر کسی درتمام زندگیش تمام کارهایش را منطبق بر پیروی از ولایت کند هیچ وقت در چاه نمی افتد

  24. بسم سلام
    داداش همونجوری که تو رک نوشتن استادی در کنایه هم استادی ماشاالله
    ایکاش این فریاد خاموش ما به گوش او که باید برسه ….

  25. دیوونه داداشی می‌گوید:

    داداشی جونم ، دیگه دستت رو شده!
    مخلصیم اساسی!

  26. amir می‌گوید:

    اصلا می خواهم بنویسم؛ “بی تو هرگز”، اگر بگذارند.

  27. م.رضوی می‌گوید:

    سلام.
    خوشحالم که همچنان موضوع رو دنبال می کنید. در چند پست پشت سر هم. شاید اگه هممون گیر بدیم، فرجی حاصل بشه… شاید…

  28. شهاب سنگ می‌گوید:

    حتی اگر همه برگ ها از درخت بیفتند، دوباره درخت جوانه می زند.
    و هر ستاره ای که متلاشی می شود، میلیون ها ستاره تولید می کند.

  29. سحر می‌گوید:

    سلام
    من نمیدونم منظور از برگ کیه یعنی مطمئن نیستم ولی هر کی هست باید خیلی بی معرفت باشه که با خوندن این متن از درخت جدا بشه.خیلی غم داشت در عین حال صادقانه…گریه ام گرفت.

  30. سیداحمد می‌گوید:

    جانت بی بلا؛
    دورت بگردم عزیز دلم.
    شرمندم کردی داداش.
    چقدر شما خوبی.
    اگه یه وقت غیب شدم بدونید از عشق شما سر به بیابون گذاشتم.
    خیلی میخوامت….

    از این حکایت برگ و تیشه و ریشه خیلی دلمون گرفته….
    داداش حسین: چرا دلت گرفته؟ به این فکر کن که امام نازنینی مثل خامنه ای داری. فکر کن؟ اون وقت دلت باز میشه. نشد؟!

  31. تازه اومده می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید
    من تازه به این سایت اومدم. از مطالب شما واقعا خوشم میاد. دستتون درد نکنه
    اما چند تا نکته رو می خواستم بگم.
    ۱٫ چرا شما عکستون رو اون بالا زدین؟ به نظر من یه جور خودشیفتگیه.
    ۲٫ چرا خوب جواب بچه ها رو نمی دین؟ مگه هر کی انتقاد کرد بده و دیگه نباید بیاد به سایتتون؟ آخه بعضی ها خیرخواه شما هستن. مثلا من ببینید چقدر دوست دارم مطالبتون رو بخونم!!!
    ۳٫ اصلا انتقاد پذیر نیستید. این خیلی بده. بعدها آسیب می بینید.
    ۴٫ در برخی مطالبتون احساس کردم در مورد سران فتنه کمی زیاده روی کردین و ادب رو رعایت نکردین. آخه این کله پوک ها حرمت دارن آقای قدیانی.
    امیدوارم جوابی برای این انتقادات داشته باشید

    ارادتمند شما
    آذرخـــــــــــــــــــــــش

    یاه یاه یاه. رفتید سر کار یا نه؟
    داداش حسین: دیگه وبلاگ من نیا! شیطون مردم آزار بد بد بد بد!! حالا یک یاه یاه یاهی بهت نشون بدم!

  32. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    کار از اول -دهم و این حرف ها گذشته یه خروارم!

    “گوش ما به شنیدن هر خبری عادت کرده است”

    واضح تر از این چی میشه گفت

  33. دیوونه داداشی می‌گوید:

    داداشی جونم ، “بشکان” یعنی چی؟!!
    داداش حسین: جمع بشکن میشه بشکان! دیدی میگن بشکن بشکنه، بشکن؟!

  34. سیداحمد می‌گوید:

    منم گریم گرفت.
    خیلی هم گریم گرفت…..

  35. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    با اجازه صاحب خونه
    من نبودم تشکر کنم از”دیوونه داداشی “.خیلی ممنون به خاطر اون شعر

  36. سارا می‌گوید:

    حضدت ماه:
    جنگ میدانی برای بروز استعدادها در این زمینه شد.می دانید یکی از چیزهاییکه هنر و ادبیات را در هر کشوری به شکوفایی می رساند حوادث سخت از جمله جنگ است. زیباترین رمانها بهترین فیلمها شاید بلندترین شعرها در جنگها سروده شده و گفته شده و تولید شده و به وجود آمده است در جنگ ما هم همین طور بود.
    _______________________________
    حاصل جنگ نرم سال فتنه و اشک :رویش نه ده و بروز استعداد ستاره های حضرت ماه

  37. آذرخش می‌گوید:

    ………………………..
    داداش حسین: یاه یاه یاه یاه یاه یاه!

  38. امین 2060 می‌گوید:

    سلام بر همه
    داشتم متن قبلی رو می خوندم که از این یکی جا موندم
    مطمئن باشید متن بعدی خودم اولم
    زنبیلمو همین جا می ذارم یعنی که یعنی
    یا علی

  39. پلاک شهادت می‌گوید:

    خیلی باحالن ولی، خیالشون چه خامه
    زندگیه بسیجی، خودش یه جور پیامه
    حب ولایت اما، تو قلبمون میمونه
    چشم حسود کور بشه، که قلبامون جوونه
    مثل شهید باکری گوش به رهبر می دیم
    اگر که پاش بیفته مثل همت سر می دیم
    یه وقت باید بجنگی، تو جبهه ها تو میدون
    یه وقتی هم که جبهه، میشه همین خیابون
    یادت باشه برادر سطحی نگر نباشی
    برای قوم باطل سیاه لشکر نباشی
    حتی سکوت گاهی حمایت از دشمنه
    نری به اون سمتی که امید اهریمنه

  40. آذرخش می‌گوید:

    …………………
    داداش حسین: یاه یاه یاه یاه یاه یاه!

  41. پلاک شهادت می‌گوید:

    …………………
    داداش حسین: ما ارادت داریم به پلاک شهادت.

  42. …………..
    داداش حسین: ماه همیشه زیباست!

  43. امین 2060 می‌گوید:

    الان دقیقا ۵ دقیقه می شه که نظری تایید نشده
    به نظر شما مشکوک نیست؟

  44. پسر شهید می‌گوید:

    مصاحبه ای که گفتی با امیر خانی انجام داده ا ی درکدام شماره کیهان چاپ شده فرض کن سید احمدم پس جواب بده
    داداش حسین: این گفت و گو مال چند سال پیش است. در گوگل سرچ کنی می آید اما چرا گفتی فرض کن سید احمدم؟! ناراحتم کردی!

  45. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    اصلا آدم حال می کنه می بینه اینهمه نظر زیر مطالبتون هست… اینم دادم واسه افزایش آمار… از امثال شما باید حمایت نمود
    با تشکر از داداش حسینِ جان
    راستی یادم رفت تشکر کنم بابت علنی کردن اون عکس کلا فدات بشم
    این کارکاتور بچه های فارس هم خیلی تمیز بودا
    http://media.farsnews.com/Media/8905/ImageReports/8905171168/1_8905171168_L600.jpg

    نه؟

  46. سارا می‌گوید:

    حضرت ماه:
    جوانهاى عزیزى که امام را ندیدند، دوران دفاع هشت ساله را ندیدند، «باکرى»ها را ندیدند…اما با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصیرت در صحنه حاضر میشوند…امروز جوانهاى ما همین جورند. این معنایش چیست؟ چرا؟ قضیه چیست؟ قضیه را در حقانیت این سخن باید جستجو کرد: «سخن انقلاب، سخن حق». این، خاصیت حق است. «مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبه»؛ این یک درخت پاکیزه و سالم و خوش‌نهادى است که در زمین سالم رشد میکند. «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»؛ ریشه‌اش محکم است، شاخ و برگش هم رفته بالا. «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»؛ میوه‌ى او هم همیشگى است و در هر فصلى میوه‌ى خود را میدهد. یعنى یک بار مصرف نیست، مثل خیلى از این حرکاتى که در دنیا انجام میگیرد؛ به اسم انقلاب یا کودتا یا غیر ذلک حکومتها را تغییر میدهند، اما یک بار مصرفند؛ بعد در یک دوره‌ى کوتاهى، قضیه به شکل قبل از آن حرکت و نهضت یا گاهى بدتر برمیگردد. کلمه‌ى حق اینجور نیست؛ کلمه‌ى حق ماندگار است

  47. پلاک شهادت می‌گوید:

    ………………….

  48. پیام فضلی می‌گوید:

    چون عشق رو فریاد کردیم برامون نوشتن:
    “چه خبره؟همه دارن تو قطعه اینارو میخونن دیگه لازم نیست شماکپی کنی ارزش این مطلبا تو قطعه ست
    ضایع شدی؟ههههههههه ههههههه”
    ما هم نوشتیم:
    حیف که ۱۰۰تا وبلاگ و سایت ندارم وگرنه تیتر یک همه شون رو دلنوشت های “نویسنده باتوم به دست ها” میگذاشتم. داداش حسین نویسنده ریش توپی های جنوب شهریه فلافل خور مسجد ارکه حرفیه؟ بقول داش حسین: حالا برو سوت بزن… بلبلی بزن حال کنیم!!!!

  49. آیه می‌گوید:

    الهی هیچ مسافری از رفیقاش جا نمونه .
    الهی.
    الهی.
    اصلا می خواهم بنویسم؛ “بی تو هرگز”، اگر بگذارند.
    هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

  50. ن.خ می‌گوید:

    سلام.آذرخش تو دیگه کی هستی؟گفتم الانه که یه جواب درست و حسابی از اونهایی که میگه به درک که نیومدی یا راضی نیستم که بیای بهت بده.
    من اعتراف میکنم که اساسی رفتم سر کار

  51. عارفه می‌گوید:

    سلام
    آذرخش این چه نظری بود که گذاشتی 🙂 خندم گرفته یاه یاه یاه
    داداش مثل همیشه عالـــــــــــــــی بود
    توهم: اولم آیا 🙂
    داداش حسین: از آخر اولی از اول هشتم!

  52. آذرخش می‌گوید:

    سلام آبجی ن.خ.
    ایول.
    ولی کیف می کنم از جنبه داداش ها. ایول.
    والا.

  53. سیداحمد می‌گوید:

    مخلصم داداش.
    داداش جان اگه حضرت آقا رو نداشتیم که ……
    همه دلخوشی و امید ما حضرت آقاست.
    ولی بعضیها بد لج آدمو در میارن.

    راستی داداش ازین به بعد هر کسی با هر نامی کامنت گذاشت و به عکس بالای سایت اعتراض کرد شک نکن که آذرخشه.

    فدائی داری داداش حسین بسیجیها.

  54. طاهره فتاحی می‌گوید:

    دارم گریه میکنم.
    یه روزی میگفتیم آزادی اندیشه…بی احمدی نمیشه.
    ولی حالا این یارو رئیس جمهور محبوبم رو مسخ کرده.حالا باید بگیم آزادی اندیشه…با مشایی نمیشه.
    لذت بحث سیاسی و برنامه های تحلیلی و فیلم های انتخاباتو با دکتر چشیدم.انتخابت مجلس هفتم رای اولی بودم.ولی وقتی لذت رای دادن رو بردم که دایی سپاهییم بهم زنگ زد و گفت به کی رای میدی؟
    گفتم به شهردار.
    گفت بهت دستور میدم به قالیباف رای بده.
    گفتم منم بهتون دستور میدم به احمدی نژاد رای بدید.
    چقدر نوشته تون غمگینه آقای قدیانی.حالم بده.دارم گریه میکنم…

  55. علی می‌گوید:

    یه پیام بازرگانی/ ساعت بوق سگ/ ۶۳ نفر آن لاین!
    داداش حسین: ممنون از شما اما تا وقتی سید احمد هست پیام بی “زر” گانی مخصوص سید است.

  56. آذرخش می‌گوید:

    سیداحمد ما خیلی ارادتمندیم ها.
    عارفه جان فکر کنم از این به بعد جواب داداش به کامنت هام این باشه: یاه یاه یاه یاه یاه یاه
    والا

  57. علی صبوری می‌گوید:

    ……………………………
    داداش حسین: همچین نظراتی هرگز تایید نمیشن. ما خودمان ذغال فروشیم.

  58. پلاک شهادت می‌گوید:

    آذرخش از این شوخیا نکن مومن قلب ما با باتری کار میکنه ها ! اعصابمونم که امروز متشنجه ! شما دیگه خط خطی ترش نکن .

  59. lمحمد می‌گوید:

    درود بر دااداش حسین
    به روزم سر بزنید
    http://mohammadalavy.blogfa.com/

    به امید صبح سپید

  60. زینب اهوازی می‌گوید:

    سلام شبتون بخیر
    میشه بگید که آیا امشب مطلب جدید مینویسید یا نه؟؟؟
    میخوام برم اگه هست منتظر میمونم
    داداش حسین: نمی دانم؛ شاید.

  61. آذرخش می‌گوید:

    جناب پلاک شهادت رو چشم.
    اگه کسی واقعا این کامنت رو گذاشته بود خودم اعلامیه اش می کردم به دیوار.

  62. آذرخش می‌گوید:

    این کیه جای من کامنت گذاشته؟
    چی شد؟
    داداش حسین: من بیلمیریم! کلنگمیرم! یاه یاه یاه یاه!

  63. علیرضا کیانی می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    سلام “سالار اهل قلم”

    فردا پس فرداست که شهیدت کنم… آماده ای برای شهادت حاجی؟

    در مورد اون عکسه هم باید یه اسفند دود کن بهش اضافه کنیم تا چشم حسودات کور بشه
    داداش حسین: ممنون.

  64. آذرخش می‌گوید:

    داداش جون من اون ویکتور هوگو رو حذفش کن.
    یه شوخی کردیما.
    بابا غلط کردم به اسم من چرا کامنت می ذارید؟
    داداش حسین: به خدا کار من نبود؛ حذفش کردم اما چون می بینم ناراحت شدی پس یاه یاه یاه یاه!

  65. زینب می‌گوید:

    سلام . چه متن جالبی بود . بعد میگن دفع حداقلی چی شد . بعضیا حال میکنن از درخت جدا شن و زیر پا له بشن ما این وسط چیکاره بیدیم ؟

  66. forasalkhair می‌گوید:

    سلام
    ندیده بودم این پست رو
    برگی که افتاد زیر پا له میشه
    صدای خش خش بعضی برگا خیلی گوش خراشه
    حتی اگه زیر سایه درخت ننشسته باشی و فقط تعریف سایه شو شنیده باشی
    شاید این رخت تنها دختیه که بی بار و برم سایه داره

  67. پلاک شهادت می‌گوید:

    با اجازه ی داداش سید احمد !
    ساعت ۱۲٫۵۵ افراد آنلاین ۵۶ ! بترکه چشم دشمن !
    همه ی ۵۶ نفر برای سلامتی و طول عمر باعزت و طولانی رهبرمون حضرت آقامون عزیز دلمون صلوات

  68. علیرضا کیانی می‌گوید:

    به شیخ میگن نظرت در مورد حسین قدیانی چیه:
    میگه آخ حسین قدیانی گفتی و کردی کبابم. بابا اصلا غلط کردیم که “خدمت شما عرض کنم”… خوبه؟

  69. سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم/چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

    در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش /چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

    لب باز نکردم به خروشی و فغانی/ من محرم راز دل توفانی خویشم

    یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی /عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم

    از شوق شکر خنده‌‌لبش جان نسپردم /شرمنده جانان ز گران جانی خویشم

    بشکسته‌تر از خویش ندیدم به همه عمر/ افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

    هرچند «امین»، بسته دنیا نیم اما / دل بسته یاران خراسانی خویشم

    *****************************
    در عالم، اسراری هست که جز به بهای «خون دل» فاش نمی‌شود …..

  70. زینب می‌گوید:

    خدا بگم چیکارت نکنه آذرخش . ملتو نصفه شبی میذاری سر کار . خوبه من از قدیم عادت دارم از پایین می خونم میرم بالا. برا همین اول جواب داداشو دیدم وبعد اسم شما رو بعد نظرت رو .:)

  71. آذرخش می‌گوید:

    ………………….
    داداش حسین: حذف کردم اما در کامنت چند تا بالایی توضیح دادم؛ کار من نبود.

  72. هپلی می‌گوید:

    ………………..
    داداش حسین: من چه می دانم کی به کیه؟!

  73. سارا می‌گوید:

    حضرت ماه:
    خوب، من و شما همچنان که تا امروز به توفیق الهى وفادار مانده‌ایم، میتوانیم وفادار بمانیم. اگر چنانچه این وفادارى را حفظ کنیم، «فسیؤتیه اجرا عظیما»؛ خدا اجر خواهد داد.
    _______________
    خدایا توفیق بده همه ستاره ها وفادار بمونن و هیچ کدوم کم سو نشن
    خدایا برگی که با همت مردم سبز شده ، همچنان سبز بدار و نذار یه کرم بی ارزش زردش کنه

  74. پسر شهید می‌گوید:

    بابا ناراحت نشو منظوری نداشتم

  75. امین 2060 می‌گوید:

    خدایا چنان کن سرانجام کار
    مشایی شود مفلس روزگار
    به فرجام زشت بنی صدر دون
    که با روسری رفت گردد دچار

  76. آذرخش می‌گوید:

    ممنون که حذفش کردید.
    کار هر کی بود خیلی بی مزه بود.
    شوخی من زمین تا آسمون با این کامنت مزخرف فرق می کرد.

  77. هپلی می‌گوید:

    خب اخوی من با آدرس کامنت میذارم اما اون بدون آدرس

  78. علیرضا کیانی می‌گوید:

    حاجی یه سوال
    اون ستاره ها که کم سو شدن کیان؟
    این برگه که زودتر از پاییز زرد شده کیه؟

    یه کم قاطی پاطی کردیم داداش
    داداش حسین: اون برگ همان محب علی در متن “من؟ کی؟ هان؟” است و آن شب هم ابن فلان و من هم خودم دارم قاطی می کنم!

  79. 12221157 می‌گوید:

    داد اش این دل از همه بهتر ما که شکسته بودباور کنین دیگه اصلا اصلا جای بشکاندن نداره !
    یه چیز دیگه خب اون پسر شهید راست گفته بودن که سید احمد فرضشون کنین تا جواب بگیرن
    چرا ناراحت شدین ؟!!!

  80. سالک مبارز می‌گوید:

    سلام شب همه بخیر

  81. آذرخش می‌گوید:

    نه داداش نمی گم که کار شما بود.
    وااا.
    دم شما گرم که حذفش کردید.
    ولی قلبم وایساد وقتی دیدم کامنت رو.
    عجب آدمایی پیدا می شن ها.
    والا

  82. سیداحمد می‌گوید:

    “” من ممنون بسیجیان نسل خودم هستم.بسیجی واقعی بسیجیان خامنه ای هستند.
    ما مهندس و دکتر ارنست و مایکل جکسون را از زبان شما انداختیم و به شما ثابت کرده ایم اینها نامردند؛مرد همت و باکری هستند.عطری اگر به هوا بلند میشود ازمزار پلارک ماست؛قطعه منافقین بوی لجن میدهد.
    شما خودتان شرف ندارید و چشم به ما دوخته اید.همه شعارهای شما تقلید از شعارهای ما است.شما از خودتان چیزی ندارید “”
    غـــــــــــــــــــــــــــــــلط کردید بیشمارید.

    ای جووووووووووونم داداش حسین.

  83. نغمه می‌گوید:

    سلام داداش حسین .چقدرررر غمگین بود .همینطور که میخوندم صدای نالتونو میشنیدم.
    ما ستاره های ماهیم چه کار احمدی نژاد داریم؟؟

  84. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    تا حضرت ماه هست که دل کسی نمی گیره

    تو حرم حضرت زینب یه خانم میانسال امد طرفم گفت اهل عربستان صعودی است از من پرسید ایرانی؟و شروع کرد. سر جمع چهار تا لغت فارسی بلد بود یه ریزه خیلی ریزه انگلیسی و هرجا کم می اورد عربی میزد تنگ کلمات و من تلاش می کردم حرفشو بفهمم.با همچین وضعی گفت من عاشق خمینی ام.عاشق خامنه ای ام.از سیده زینب می خوام که دعا کنه خدا اجازه بده زنده باشم تا ببینم خامنه ای پرچم رو به امام مهدی میده.خامنه ای کسیه که باید این کار رو بکنه
    گریه می کرد و اینو می گفت.بعد دیدم با یه عشقی میره جلوی هر کس به نظرش ایرانیه رو می گیره و اینو میگه.خوش به حال ما که امامی چون خامنه ای داریم!

    یاد اون مصری ها به خیر که تو همپای صاعقه دربارشون نوشته بود وقتی حاج احمد و حاج ابراهیم همت درباره امام حرف میزدن گریه می کردن و میگفتن چرا میگین امام ما خمینی امام ما هم هست.حضرت ماه امام همه ازاده های جهانه

  85. عارفه می‌گوید:

    اگر می خواهید مطلب بذارید بگذارید
    می خوام اول شم 🙂

  86. زینب می‌گوید:

    این برگ از اون مفاهیم متعدد المصداقه ها . خدا نصیب هیشکی نکنه بلند نه همون آروم صلوات بفرست

  87. هپلی می‌گوید:

    من دست های پشت پرده رو افشا خواهم کرد….

    یه عده دارن به جای یه عده دیگه کامنت میذارن…

    خیلی کار زشتی میکنن خداوکیلی

  88. ya zeinab می‌گوید:

    دلم گرفت!

  89. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    آیا شما اصولا شب ها می خوابید؟
    داداش حسین: اصولا نه اما قاعدتا باید بخوابم! فکر کنم اینجا بودنم و تایید نظرات بچه ها برای شان و برای خودم روحیه باشد و الا خداوکیلی خوابم می آید.

  90. مریم می‌گوید:

    حسین حسین …
    چقدر قشنگ حرفتونو می زنید . فوق العاده بود .
    اومد دلم بگیره . شما ب سید گفتید ب حضرت ماه فکرکنه یادم اومد غلط کردن بیشمارن !! (:
    راست می گید
    ممنون ک هستین
    عالی باشین
    بگوشی؟!!

  91. علی صبوری می‌گوید:

    فقط بخاطر تو

    الا ای نفت! روز خوش نبینی
    گل عیش از حیات خود نچینی
    نشد چون بچّه ی آدم بیایی
    دمی هم بر سر سفره نشینی!

    تو را، گفتم بپردازند خشکه
    سر سفره بیایی بشکه بشکه

    لب ما تر نشد از خشکه ی تو
    الهی که بری زیر درشکه!!

    قلمکــــــاری و زربفتی نگردی
    از این وضع هشلهفتی، نگردی

    جناب وعده در حال عبور است
    بپا ای سفره جان نفتی نگردی!

    به دنیا کسب و کارت روبراه است
    طلا هستی ولی رنگت سیاه است

    سر سفره چگونه آرمت چون
    طنابم پاره و دلوم توچاه است!

  92. gomnam124 می‌گوید:

    سلااااااااام 🙂 داداش حسین من دلم گرفته بودا ولی نمیدونم چرا اینجا میخندم !
    آذرخش خیلی باحال بود . والا

  93. پلاک شهادت می‌گوید:

    آذرخش خودشو ناراحت نکن آدم مریض نصف شب زیادتر از روز روشنه ! خدا همه ی مریضا رو شفای عاجل عنایت فرماید نقطه ! داداش سید احمد دل ما برای پیام های بی زر گانی شما شدیدا تنگ شده است .

  94. نه ده می‌گوید:

    نه ده بعدیت کی می رسد اصلا قصدش روداری جلد دوم را بچاپانی (چاپ کنی)

  95. سارا می‌گوید:

    خداااااااااااااااااایا
    مانیتورو بکوبم تو دیوار یا سرمو !
    امان از سیستمی که بی موقع هنگ میکنه
    آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها
    تنها برگی روی شاخه ش مونده بود میون برگا
    یه شبی درخت به برگ گفت:کاش بمونی در کنارم
    آخه من میون برگا فقط تنها تو رو دارم
    وقتی برگ درختو می دید داره از غصه میمیره
    به خدا راز و نیاز کرد اونو از درخت نگیره
    با دلی خرد و شکسته گفت نذار از اون جداشم
    ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم
    برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا می گفت
    غافل از این که یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت
    باد اومد با خنده ای گفت:آخه این حرفا کدومه؟
    با هجوم من رو شاخه عمر هر دو تون تمومه
    یه دفه باد خیلی خشمگین با یه قدرتی فراوون
    سیلی زد به برگ و شاخه تا بگیره از درخت جون
    ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبید و چسبید
    تا که باد رفت پیش بارون بارونم قصه رو فهمید
    بارون گفت با رعد و برقم می سوزونمش تا ریشه
    تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه
    ولی بارونم مثل باد توی این بازی شکست خورد
    به جایی رسید که بارون آرزو می کرد که میمرد
    برگ نیفتاد و نیفتاد آخه این خواست خدا بود
    هر کی زندگیشو باخته دلش از خدا جدا بود…
    _______________________________
    انشاالله این برگ ما هم از درخت جدا نشه

  96. ستوده می‌گوید:

    سلام….چقدر تلخ بود…..چقدر اشک داشت….
    بهشتی باشید….
    التماس دعا

  97. آذرخش می‌گوید:

    هپلی ایول
    شدید افشا کن ها.
    من اسیر این صحنه آرایی شوم نخواهم شد.

  98. دیوونه داداشی می‌گوید:

    ……………..
    داداش حسین: عالی بود؛ مثل همیشه.

  99. forasalkhair می‌گوید:

    به برگ معلوم الحال
    قطره تنها به دور از قطره ها
    با خود آهنگ جدایی میزند
    قطره هایی را که با هم میروند
    آسمان رنگ خدایی میزند
    پس تو هم با من بیا
    تا ما شویم
    حاصل جمع تمام قطره ها
    می شود دریا
    بیا دریا شویم

  100. علی صبوری می‌گوید:

    آفرین به این دل و جرات

  101. امین 2060 می‌گوید:

    ما باید همه تلاشمون این باشه که دکتر دست از این لجبازی مسخره که ولله عاقبت خوبی نداره برداره
    به هر حال خیلیا (درست یا غلطشو کار ندارم) احمدی نژاد رو به عنوان کسی که آقا چندین بار تاییدش کرده می شناسن
    خدایی نکرده نباید طوری بشه که این زالوی کنه که به دکتر چسبیده تا خونشو تا قطره آخر بمکه با این کارا و حرفای مزخرفش بیشتر از این دل آقامونو بشکنه

  102. ya zeinab می‌گوید:

    عضو ستاد استهلال دتفر مقام معظم رهبری گفت: پیش‌بینی‌های نشان می‌دهد که سه‌شنبه شب ماه دیده نمی‌شود و پنج‌شنبه روز اول ماه رمضان است.

    علیرضا موحدنژاد عضو ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری در گفت‌وگو با فارس گفت: سه‌شنبه ۲۹ شعبان است و پیش‌بینی‌های نشان می‌دهد که در این شب هلال ماه رمضان دیده نمی‌شود.

    وی ادامه داد: اما طبق روال معمول گروه‌های رصدی سه‌شنبه برای رؤیت هلال ماه اعزام می‌شوند و در صورتی که هلال ماه را رؤیت کنند، چهارشنبه اول ماه رمضان خواهد بود.

    عضو ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری گفت: اگر هلال ماه دیده نشود، چهارشنبه ۳۰ شعبان خواهد بود و روز پنج‌شنبه طبق اعلام تقویم، روز اول ماه مبارک رمضان است.

    در این متن چند بار از کلمه ماه استفاده شده است؟

  103. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    خداییش هم روحیه است با این دوخط جواب شما منتظر کار جدید باشید تا دو ساعت دیگر تقریبا

  104. شهاب سنگ می‌گوید:

    سلام
    به چه جمعیتی اینجاست. ماشالله.
    الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    شب بخیر.

  105. forasalkhair می‌گوید:

    داداش حسین و ستاره ها
    یه بار تو پست قبلی خداحافظی کردم
    اومدم این پست رو دیدم و موندگار شدم
    اما این بار واقعا شب بخیر
    یه کار مفید شبانه هم خوابه
    به خصوص اگه صبح زودم محکوم به بیداری باشین
    =========
    برای سلامتی حضرت ماه و همه ستاره ها صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    اینم اختصاصی برای داداش حسین ما بسیجی ها
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  106. hamishe bahar می‌گوید:

    داداش حسین
    من برک و درخت و بهار رو خوب می فهمم شما رو به خدا نگین که پیمان با بهار خواب بوده
    حتی خیال خواب هم خیلی سخته برای کسی که بهار رو باور کرده
    همیشه بهار باشید

  107. علی صبوری می‌گوید:

    ……………….

  108. امین 2060 می‌گوید:

    تعداد نظرات چو از صد بگذشت
    باید منتظر مطلب جدید نشست
    حافظا

  109. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    داداش حسین سفرنامه رو هم مرکز اسناد انقلاب چاپ می کنه؟خدا خیرشون بده تو این مرکز فروششون تو خیابون شریعتی باید گریه کنی تا یکی پیدا بشه بیاد پول کتاب رو ازت بگیره.هربار رفتم همین داستان بوده.راحیل هم شاهده.اخرین بار با هم بودیم

  110. عمران می‌گوید:

    ۶۷ نفر آن لاین. وایییییییییییییییییییییی!

  111. سالک مبارز می‌گوید:

    داداش شرمندم رو برای داداش حسین نوشتما دور برت نداره هپلی
    داداش حسین: ممنون از شما دوست خوب.

  112. سید احمد هی می خوان نگم نمیشه
    سید جان
    ساعت یک و ربع شب ۶۸ نفر آنلاین ماشا الله نداره ؟
    بگو دیگه ماشا الله

  113. آبجی زهرا می‌گوید:

    سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام به داداش حسین بزرگوار و همه ی دوستان عزیز…
    چند روزی کامپیوترم پکیده بود..سعادت نداشتم بیام قطعه ۲۶٫٫
    الام که اومدم،دوستان بهم خبر دادن که دیشب اینجا مهمونی بوده و شما به همه جواب می دادین و همه حاجت روا شدن..
    من هم گفتم از فرصت پیش اومده حسن استفاده رو ببرم و ازتون بپرسم که بالاخره……………
    نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــامه چی شد؟؟؟:D
    شاید جواب من رو هم دادین..
    هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی..
    داداش حسین: نامه همون هییییییییییییییییییییی شد!

  114. میثم شاید حامد می‌گوید:

    سلام
    دلم میخواد بشینم از مصاحبه هات تعریف کنم، از این متنهای جدیدت…….اما حسش نیس

    درگیرم با خودم…عمو محمود….و مشایی

    فقط برای عرض ادب و خسته نباشید

    خدا قوت حاج حسین

    یاد بیوتن افتادم…..حاج حسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین

    یا علی

  115. طاهره فتاحی می‌گوید:

    نه خیر آقای کیانی.بنده مخالفم.
    برنامه تون از همین الآن قابل حدس زدنه.
    یه تور سه روزه ی مردونه راه میندازید.بعدش آقای قدیانی که ید طولایی در نوشتن سفرنامه دارن,دست به قلم میبرن و سفرنامه ی این تور رو مینویسن.بعد دل ما خانم ها اینجا پای کامپیوتر آب میشه 🙁

  116. ریحانه می‌گوید:

    ماااااااااااااااااشالله

  117. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    با تشکر از ya zeinab بخاطر اطلاع رسانی… قطعه ۲۶ یعنی این

  118. عارفه می‌گوید:

    منم پیام بدم 🙂
    افراد آنلاین: ۶۱ ماشاالله
    ساعت ۱:۱۸

  119. علیرضا کیانی می‌گوید:

    ………………….
    داداش حسین: ممنون برادر اما این کارها خارج از حوصله وقت من است. خودت که می دانی. همین نیت شما برای من بهترین چیز است.

  120. نغمه می‌گوید:

    سرخوش زسبـوی غم پنهــانی خویشم
    چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

    در بزم وصال تو نگـویـم زکم و بیـش
    چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

    لـب بـاز نکـردم به خروشـی و فغـانی
    مـن محـرم راز دل طـوفــانـی خویشم

    یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
    عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم

    از شوق شکرخند لبـش جان نسپـردم
    شرمنـده جانـان ز گران جانـی خویشم

    بشکسته ‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر
    افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

    هر چند « امین » ، بستۀ دنیا نیـم اما
    دلـبـسـتـۀ یــاران خــراسـانـی خویشم
    (شعری از حضرت ماه)

  121. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زر گانی” برم؟ 🙂

    ساعت ۱:۲۱ بامداد.
    تعداد افراد آنلاین ۶۱ نفر.

    بگو ماشالله.

    خیلی میخوامت داداش حسین جانم.
    داداش حسین: ممنون از شما و اما از بچه ها خواهش می کنم فکر قرار و مدار را از سرشان بیرون کنند. این را جدی می گویم و الا اصلا نظرات وبلاگ را می بندم خلاص. من در نیت خیر بچه ها هیچ شکی ندارم اما این کارها به صلاح نیست. همین.

  122. محمد می‌گوید:

    ………………………..

  123. سالک مبارز می‌گوید:

    …………………..

  124. زینب می‌گوید:

    شب همگی خوش

  125. امین 2060 می‌گوید:

    توی متن ya zeinab کلا ۱۱ بار ماه تکرار شده که دو تا از این ماها بدجوری دلبری می کنه

  126. forasalkhair می‌گوید:

    سلام
    من فقط اومدم بگم م.طاهری کاملا درست میگن و برم
    آقای فروشنده اصلی که نبود
    اونی هم که پول گرفت کم مونده بود که …. ماشالا خیلی خوش خلق! بود
    داداش حسین: کتاب را به مرکز اسناد قطعا نمی دهم.

  127. ya zeinab می‌گوید:

    داداش حسین کاش یه تیکه کوچیک از سمفونی مورچه ها رو میذاشتی امشب تا این دل گرفته مون کمی باز بشه!
    من حاجتم شکفتن لبخند رهبر است!
    داداش حسین: ببینم چه می شود کرد!

  128. ن.خ می‌گوید:

    هیییییی.میبینم که همه جواب گرفتند الا این ن.خ بینوا.هییییییییییییییییییییی
    داداش حسین: هی!

  129. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    اخ جون سمفونی مورچه ها

  130. عبدالعظیم می‌گوید:

    سلام خدمت داداش حسین بسیجیها و بقیه عزیزان
    ************************
    خدا قوت
    هیچ جا قطعه ۲۶ نمیشه
    تو نماز شبهات مارو هم بی نصیب نزار
    ************************
    آقا جون وقتش نشد بیای؟؟به خدا دیگه خسته شدیم.میدنم تقصیر خودمونه ولی……….
    اللهم عجل لولیک الفرج
    یا علی

  131. سالک مبارز می‌گوید:

    ببخشید یه سوال کامنتای من چی میشه سانسورشده خارج میشه؟؟؟؟

  132. forasalkhair می‌گوید:

    چه کنم که دلم نمیاد برم
    شما راهکاری ندارین؟
    در مورد کتاب اگه بشه یه شرایطی ایجاد بشه که یه انتشاراتی مشخص رو معرفی کنید خیلی خوب میشه
    یا مثلا شماره تماسی که برامون بفرسته کتابو

  133. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    اول یه آه بکشم :
    آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه
    به اندازه این آه قلبم مچاله شد از خوندن این پست . اجازه بدید این شعر رو در ادامه پست شما من اینجا بنویسم
    حریق خزان بود
    همه برگ ها آتش سرخ
    همه شاخه ها شعله ی زرد
    درختان همه دود پیچان
    به تاراج باد
    و برگی که می سوخت میریخت می مرد
    و جامی سزاوار چندین هزار آفرین
    که بر سنگ می خورد
    من از جنگل شعله ها می گذشتم
    غبار غروب
    به روی درختان فرو می نشست
    و باد غریب
    عبوس از بر شاخه ها می گذشت
    و سر در پی برگ ها می گذاشت
    فضا را صدای غم آلود برگی که فریاد می زد
    و برگی که دشنام می داد
    و برگی که پیغام گنگی به لب داشت
    لبریز می کرد
    و در چشم برگی که خاموش خاموش می سوخت
    نگاهی که نفرین به پاییز می کرد
    حریق خزان بود
    من از جنگل شعله ها می گذشتم
    همه هستی ام جنگلی شعله ور بود
    که توفان بی رحم اندوه
    به هر سو که می خواست می تاخت
    می کوفت می زد
    به تاراج می برد
    و جانی که چون برگ
    می سوخت می ریخت می مرد
    و جامی سزاوار نفرین که بر سنگ می خورد
    شب از جنگل شعله ها می گذشت
    حریق خزان بود و تاراج باد
    من آهسته در دود شب رو نهفتم
    و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم
    مسوز این چنین گرم در خود مسوز
    مپیچ این چنین تلخ بر خود مپیچ
    که گر دست بیداد تقدیر کور
    ترا می دواند به دنبال باد
    مرا می دواند به دنبال هیچ

  134. gomnam124 می‌گوید:

    ستاره های عزیز تا دیدید داداش حسین ۳ دقیقه . تاکید میکنم دقیقا ۳ دقیقه نظر تایید نکرد بدونید متن جدید گذاشتن .
    🙂

  135. معصومه سادات می‌گوید:

    به نظر شما امبدی هست که دکتر از مشایی برگرده
    داداش حسین ممنون ازتون به خاطر نوشته هات

  136. سالک مبارز می‌گوید:

    اقایون خانومابااجازه منم برم شب خوبی بود حلال کنید فردا مسافرم.
    داداش حسین التماس دعا شماهم حلال کنیدلطفا.
    یاحق.

  137. امین 2060 می‌گوید:

    ای برگ زودتر از پاییز زرد نشو
    ای مرد اسیر حیله این نامرد نشو
    بشکن بت خیالی این لات بی وجود
    گو یا علی مددی و از آن دلسرد نشو

  138. ya zeinab می‌گوید:

    بچه ها برای اینکه داداش حسین سمفونی مورچه ها را بنوازد یه صلوات!
    الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!

  139. عبدالعظیم می‌گوید:

    میگم این روزها هاشمی رو در نظر دارید یانه؟

    این روزها و در آستانه اعلام نظر گروه تعیین شده توسط آقا برای بررسی مسئله وقف دانشگاه آزاد ، هاشمی چه نقشه ای در سر دارد؟

    علت دیدارهای مکرر او با تشکل های تندرو دانشجویی چیست؟

    زمزمه نوشته نامه محرمانه به آقا کدام است؟

    ماجرای سفر او به مشهد و احتمالا شروع فتنه ای دیگر چیست؟

  140. پیام فضلی می‌گوید:

    #نوشته ای متفاوت در مورد سخنان مشایی
    #http://khomeynism.persianblog.ir/post/614/

  141. سیداحمد می‌گوید:

    بزن اون کف قشنگه رو به افتخار داداش حسین بسیجیها.
    ما مخلص آقا علیرضا هم هستسیم ولی بنده هم مخالف بودم.
    به علیرضا جان هم از همین اولش گفتم که بنده معذورم.
    البته آقا علیرضا اونقدر با شعور هست که متوجه بشه دلیل مخالفت چیه.
    کلا نباید به چنین گردهمائی ای فکر کنیم.
    مخلص داداش حسین عزیزم هستم.
    بوس بوس بوس.

  142. عبدالعظیم می‌گوید:

    آقای قدیانی
    میگم تاحالا چندتا کتاب چاپ شده دارید؟؟
    چجوری میشه تهیه اش کرد؟؟
    تو شهر ما نیست که
    ممنون میشم جواب بدید

  143. ya zeinab می‌گوید:

    خب داداش حسین کدوم قسمت سمفونی مورچه ها رو دارید میزارید؟ 🙂

  144. طاهره فتاحی می‌گوید:

    راستی یه سوال.مطلب موش که ۱۵ مرداد گذاشتید ادامه نداره؟همون که قرار بود شونزدهم توی “آساهی ژاپن”کار بشه.
    اگه متن کامل رو میذارید این کامنت رو تایید کنید وگر نه نقطه چین لطفا.
    به این روش میگن جواب گرفتن بدون زحمت دادن به مدیر وبلاگ.
    البته یه حسن دیگه ای هم داره.سوالت بی جواب نمیمونه…

  145. محمد می‌گوید:

    _________@@@@@@___________@@@@@
    _______@@@________@@_____@@_______@
    ________@@___________@@__@@_______@@
    ________@@____________@@@__________@@
    __________@@________________________@@
    ____@@@@@@___________________@@@@@@@
    __@@@@@@@@@_________________@@@@@@@
    __@@______________________________________@@
    _@@_________________@@@@@________________@@
    _@@________________@@@@@@_______________@@
    _@@@______________@@@@@@______________@@@
    __@@@@_____________@@@@____________@@@@
    ____@@@@@@______________________@@@@@@
    _________@@_________________________@@
    ________@@___________@@_____________@@
    ________@@@________@@@____________@@
    ________@@@______@@@__@__________@@
    _________@@@_____@@@___@@@@@@@
    __________@@@@@@@
    ___________________@
    ____________________@
    _____________________@
    ______________________@
    ______________________@
    ______________________@____@@@
    ____________@@@@___@@__@__@
    _____________@____@@_@__@__@
    ______________@@@____@_@@@
    _______________________@
    تقدیم به داداش حسین گل. دعامون کن حاجی
    داداش حسین: ممنون از شما. گذاشتمش در متن.

  146. ashiyaneyesorkhelaleha می‌گوید:

    ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود !
    للهم عجل لولیک الفرج.
    _______________________________________________________
    سلام.
    الان ساعت یک نیمه شب و من بازم قطعه ی ۲۶ ام ! الان چند روزه دچار بی خوابی شدم از بس شب تا صبح اینجام ! راستش با مطالب خوب شما دستم نمی ره وب خوم روآپ کنم ! انقدر قوی مینویسید که من خجالت میکشم بگم وب دارم!
    یه مسئله ی دیگه هم که هست اینه که شما اگه از کسی انتقاد می کنی به اندازه ی کافی میشناسیش و وجدانتون راحته اما من میتر سم جز مدح آقا چیزی بنویسم ! حتی یکی مثل آقای مشائی که به خاطرش چقدر به ما (انشا الله بسیجیا) تیکه انداختن که بفرما اینم دولت ولایتیتون !!!! میترسم مشمول صحبت آقا بشم که فرمودن ظلم نکنین ! من که چیزی ندارم آقا بهش افتخار کنن و حداقل موجب رنجش خاطرشون هم نشم ! نمی دونم باید چی کار کنم !
    دیدم اینجا بهترین جاست واسه درد و دل ستاره های اقا ما که ستاره نستیم اما ستاره هارو دوست داریم. به این دلیل اینا رو اینجا کفتم ! اگه بیجا بود ببخشین!
    _______________________________________________________
    اقای قدیانی میشه لطفا کمکمون کنید توی دانشکده مون حداقل یه برد برای بسیج داشته باشیم!
    التماس دعا.
    تا بعد.
    یا علی.
    ______________________________________________________
    ما سا الله تا یه مطلب رو می خونی نظر می زاری سایت دوباره آپ میشه!

  147. علیرضا کیانی می‌گوید:

    چشم فرمانده…
    کاملا درک می کنم… و تذکر می دهم که دوستان پیشنهاد بنده را فراموش کنند… همینجا در این فضای مجازی دست بوس همه شما هستم…
    ما حرف حق را می پذیریم و بر لوح قلب حک می کنیم/ چشم فرمانده… شما سالار مایی

  148. ن.خ می‌گوید:

    شرمنده داداش.هیی کشیدن اداب و اصول داره.اگه اینطوری بگی هی,سو ئتفاهم میشه.باید درست تلفظ بشه:هییییییییییییی یا هــــــــــــــــــــــــــی
    این هم زکات من برای استفاده از هییییییییییییییییی

  149. پلاک شهادت می‌گوید:

    آره داداش حسین در اون مورد حق با شماست . اصلا لطف ستاره ها به دور بودنشون هست و نزدیکی دل هاشون .
    یه حس غیبی مدام داره بهم میگه داداش حسین میخواد یه بریده ی جدید از سمفونی مورچه ها بذاره .

  150. امین 2060 می‌گوید:

    اگر روزی بپرسندم ز مادر
    کجا باشد به عطر او معطر
    بگویم قطعه بیست و ششم از
    بهشت حضرت زهرای اطهر
    شادی روح همه شهدای قطعه ۲۶ (گذشته و آینده) صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  151. ریحانه می‌گوید:

    داداش حسین جواب همه رو میدین به قول بچه ها هیییییییییییییییییییییییی باشه صبر کنید حالا یه صحبت کوچولو با بابا اکبر دارم شوخی هم نمیکنم…..

  152. آذرخش می‌گوید:

    الان باید شب بخیر بگم و برم.
    اما می دونم صبح بیام شونصد تا مطلب با ۳۰۰ تا کامنت نخونده جلوم سبز می شه.
    والا

  153. من می‌گوید:

    من ۱۳۸۸ بازدید کننده از سایت بودم

  154. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    باید اسفند دود کرد واسه این همه شور و بصیرت اونهم این وقت شب
    ان شاء الله دود لینک زیر بره تو چشم دشمنان این قطعه مقدس ۲۶
    http://aks98.com/images/osgttg336enzp4zbmm6.jpg

    دیگه چی؟

  155. علیرضا کیانی می‌گوید:

    به سید احمد

    داداش خیلی گلی … اصلا اسم پیشنهاد رو برای این گذاشتن که اگر صلاح نبود وتو بشه دیگه… مگه نه…
    ما هم دوراندیشی شما سید عزیز و حاجی رو ، روی جشمامون میگذاریم…
    تا کور شن اونهایی که نمیتونن ببینن اینجا ما چقدر با هم نداریم…
    بترکه چشم حسود

  156. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    من سمفونی مورچه ها می خواستم حالا باید برم
    تا صبح خواب مورچه ها رو می بینم

  157. پیام فضلی می‌گوید:

    #http://khomeynism.persianblog.ir/post/614/
    #نوشته ای متفاوت در مورد سخنان مشایی

  158. نغمه می‌گوید:

    امیدوارم پیوند دکتر با مشایی فقط یه سیاست باشه

  159. gomnam124 می‌گوید:

    داداش حسین نیستید !؟ دارید متن میذارید ؟
    من زودتر میگم .
    اووووووووووول 🙂
    برم بخونم نظر میدم !

  160. پلاک شهادت می‌گوید:

    داداش حسین کجایی ! داری مطلب جدید می نویسی؟ سمفونی مورچه ها؟ نکنه از ستاره ها دلخوری ؟

  161. پیام فضلی می‌گوید:

    #طرحی زیبا با نوشته “امروز عشق کرده ام دوباره بگویم:غــلــط کــردیــد بــی شــمــاریــد”
    #http://www.khatshekan.org/index.php?option=com_content&task=view&id=40&Itemid=46

  162. سارا می‌گوید:

    ……………..
    داداش حسین: تمام عشق من به نوشتن شما ستاره های ماه هستین.

  163. علیرضا کیانی می‌گوید:

    ما همان نسل جوانیم که ثابت کــردیم
    در ره عشق جگـــــر دارتر از صد مردیــم
    هر زمان یاد خمینی(ره) در سر ما افتـد
    دور سیـد علی خــامنــه ای میگــردیم

  164. سهراب می‌گوید:

    شب همگی بخیر.خوش و سلامت باشید.

  165. سادات می‌گوید:

    سلام برادر حسین
    من اولین شبیه که مهمان شبانه شما هستم
    امیدوارم مرا هم در جمع خود بپذیرید
    قلمتان همچنان پایدار
    یا علی

  166. شرمــــــــــنده می‌گوید:

    هپلی جان

    دیگه تکرار نمی شــــــه

    قول مــــــــــــــــردونه ی مــــــــــــــردونه ی مردونه

  167. نرگس گل می‌گوید:

    پست از پدرم تندترم! خیلی خیلی زیبا بود البته این تعریف از تو نیست از خون بابا اکبر و حضرت ماهه.ضمنا اونجایی که گفتین لذت توبه در جوانی آنقدر هست که شما راضی بشوی به انجام برخی گناهان ماجرا جویانه نمی دونم درسته یا غلط

  168. امیر می‌گوید:

    چی می دونی از مشایی که من نمی دونم داش حسین؟؟

    تو جواب اون نظرمم گفته بودی همه چیز رو نمی شه گفت!
    فقط بگو غیر از اظهار نظر اخیرش چیزی هست؟؟
    یه چیزی بگو از حیرونی درم بیار..

  169. خان باجی می‌گوید:

    کسی خونه نیست ؟؟؟؟
    .
    به غضنفر می گن:چرا ماشینتو از پلاک شروع می کنی به شستن؟
    می گه:والا یه بار از سقف شروع کردم به شستن رسیدم به پلاک دیدم ماشین خودم نیست

  170. شرمــــــــــنده می‌گوید:

    یارو می ره مغازه جوراب فروشی می گه:
    آقا جوراب می خوام ،
    مغازه دار بهش می گه : مـــــردونه ؟
    یارو می ره جلو با فروشنده دست می ده ، می گه : مردونه ی مردونه

  171. امیر می‌گوید:

    طرف به معشوقش پیام میده که:
    عزیزم..
    مهم نیست که قشنگ نیستی..
    قشنگ اینه که مهم نیستی..

    این آقای فلان ابن فلان هم قضیش همینه…

  172. خان داداش می‌گوید:

    داش حسین همه می دونن وقتی یه برگ لونه انگل می شه یواش یواش پوک و بی خاصیت می شه و از درخت می افته . خودت هم پسر خوب یه جورایی ندا دادی ؛ « ای برگ زودتر از پاییز زرد نشو » ! داش حسین پنبه تو گوش برگه نمی شنوه چی می گی و گرنه قید انگل رو می زد سفت و سخت می چسبید به درخت و تنه تنومند اون تا خس و خاشاک نشه زبر پاها له بشه ! به قول خودت ؛ مگه می شه با ظلمت مشایی پیرو نور ولایت بود ؟!
    داش حسین اگه می دونی به ما هم بگو بدونیم صواب داره جون داداش . این داش محمود ما تو باغ نیس یا هم خدا رو می خواد و هم خرما رو ؟! نمی تونه به مش اسی بگه ؛ ساسات رو بکش خفه کار کن ؟! جون داداش نگی نمی تونه , چون اون وقت باس جواب این سوال رو بدی که ؛ پس تکلیف قسمی که به قرآن خورده تا حافظ اسلام و ایران و عرض و ناموس و حیثیت ملت و گوش به فرمون حضرت ماه باشه چی می شه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  173. خط شکن می‌گوید:

    داداش دمتون گرم. عجب متنی شده. دلمون گرفت. حرف دلمون رو زدی.

    دکتر خوبی یا خودتو به خواب زدی؟ اینها همه بچه های ستادند که دارن داد می زنن. شاید بیدار شی. دکتر خودتو به خواب نزن.

  174. عشقستان اسماعیل می‌گوید:

    چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
    خنده پنجره زیباست اگر بگذارند
    روستا زاده ام و سبز تر از برگ درخت
    دل من مال شما هاست اگر بگذارند(دکتر محمود اکرامی)

  175. راحیل می‌گوید:

    سلام. .من چن وقتی که با خودم درگیرم.خیلی سخته !واقعا برای رسیدن به تقوا بایذ جون کند!این مطلبتون خیلی به دردم خورد.خیلی ذعا کنید

  176. نسیبه می‌گوید:

    سلام
    جانا سخن از زبان ما میگویی…
    آه

  177. نسیبه می‌گوید:

    در حنجر ه ام شورِ صدا نیست رفیق
    یک لحظه دلم ز غم رها نیست رفیق
    بگذار که قصه را به پایان ببرم
    آخر غمِ من یکی دوتا نیست رفیق…
    “تو با ما پیمان بهار بسته بودی” رفیق!
    یادت هست؟؟

  178. ندا می‌گوید:

    هییییی!!! اینجا چه!!!!خبره؟!!!
    داداش چقدر اصرار می کنی … این عزیز ما که جونمون واسش در میرفت خودش رو به خواب زده! تا خودش نخواد بیدار شه نمیشه کاری کرد…………………………
    قربون دلای پاکتون ستاره ها دعا کنین همه عاقبت بخیر شیم که هیچکس از فرداش خبر نداره…..
    هییییییی!

  179. یه منتظر می‌گوید:

    یعقوب وار دیده شد از دوریت سپید
    ای صد هزار یوسف مصری فدای تو
    اللهم عجل لولیک الفرج

  180. زهرا می‌گوید:

    به نام خدا
    سلام آقا حسین قدیانی. آن روزها که کدیور زهر می ریخت در کام اعتقادات دوستان من در دانشگاه، آن روزها که شاگردان علی رضا بهشتی با وقاحت در برابرمان می ایستادند تا ثابت کنند، خمینی امام نبود، یک شخصیت کاریزماتیک بود که تمام شد و ولایت فقیه هم با او رفت، آن روزها آقا حسین قدیانی وجود یکی چون شما در دانشگاه ما نعمت بود. نبود اما یکی چون شما در دانشگاه ما. آن روزها ما به تنهایی می جنگیدیم با تمام آنها. ما در خوابگاهی زندگی می کردیم که پایان نامه هایش را کدیور راهنمایی می کرد. ما نمی خوابیدیم، ما ایستاده بودیم و می جنگیدیم. چون شما که با نه ده جنگیدی. اما دلنوشته های ما کتاب نشد، مارا کسی نشناخت. شما به خانه که می رفتی مادر بزرگت را می دیدی، که می میرد برای حضرت ماه، او را می دیدی که ۳ عزیزش را داده برای خمینی، و امروز می خواهد بدهد برای حضرت آه. ما ولی وقتی به خوابگاهمان که خانه مان بود، می رسیدیم، می دیدیم، شاگردان آغاجری را که می گفتند، آخرین پایه های ولایت را دراین انتخابات خواهیم زد. ما با آنان می جنگیدیم، تنهای تنها. ما این ۳ سال را که همه خواب بودند جنگیدیم. منتی نیست بر مولایمان، ما مفتخریم به زخم خوردن و جنگیدن، برای حضرت ماه. شما سابقه دارید در دفاع از دکتر. ما هم در دفاع از آقا سابقه داریم. فرق ما با شما این است که شما می توانید ثابت کنید سابقه تان را، و ما نمی توانیم. اشتباه نکن ، آقای قدیانی، جوابیه برایت ننوشته ام. دل نوشته نوشته ام، تو از مایی. نمی دانی وقتی دل نوشته هایت را برای مولایم می خوانم چقدر، از غیرتت و ایمانت و عشقت به رهبرم خوشحال می شوم. اشتباه نکن حتی قصد گلایه هم ندارم. تو از مایی، نمی دانم چه کسی در گوشت خوانده که از ما نیستی. یا ما از شما نیستیم. نمی دانم چه کسی دارد در گوش آدمها می خواند که دکتر از ما نیست. نمی بینم کاری را که دکتر انجام بدهد، که نشان دهد که از ما نیست. من مشایی را نمی شناسم، اما نمی دانم درباره او از دکتر چه می خواهند. می خواهند برش دارد از پستش، تا مثلا به هدیه تهرانی وام ندهد، تا ایرانیان مقیم خاج را درست انتخاب کنند، یا از دکتر می خواهند برش دارد تا صدایش را نشنود و عوض نشود دکتر با ترفندهای مشایی، و از راه حق بدر نشود.ادامه دارد…

  181. زهرا می‌گوید:

    . من شما را نمی دانم، اما من به این چنین احمدی نژادی رای نداده ام. احمدی نژادی که دور شود از ولایت با دسیسه های مشایی، که دیگر احمدی نژاد نیست. سخنرانی های دکتر را که می خوانم، خط سیر امامت را می بینم، که وصلش می کند به رهبرم. هر جا که استقبالش می کنند و تحویلش می گیرند مردم، می آید و می گوید رهبری و ایران در جهان محبوبند. نمی دانم از کدام احمدی نژاد حرف می زنند اینها. سخنرانی رحلت امامش را یادت می آید آقای قدیانی، اگر از کلمات آقا استفاده می کرد، می شد سخنرانی آقا. به من بگو آقای قدیانی مشایی که سالها با دکتر دوست و همراه است، تمام مدت آشنایی ما با دکتر او همراه و نزدیک به او بود، چه شد آن وقت ها که آقا مستقیم و به نام از دکتر تعریف می کرد سحر این ساحر روی دکتر اثر نداشت و حالا که همین دکتر یک نامه از آقا گرفته و به آن عمل هم کرده تبدیل شده به مسحور مشایی که ضد ولایت فقیه هم هست. نکند قصه ۹۹ نفر تکرار شود آقای قدیانی، می دانی صدمینشان که بود. خوانده ای فتوای آقا را درباره ولایت فقیه، می دانی که حضرت ماه در دوران امام اولین ملتزم به ولایت بود حتی در قضیه موسوی و طلب حکم از امام. آقای قدیانی، بابا اکبر تو برای ما به اندازه یک دنیا می ارزد، بابای من هست اما رنگ چهره اش را سوغات فرنگی صدام تیره کرده، و چشمانش آسیب دیده از سوز این سوغات، من و او هم چون تو و بابا اکبرت می میریم برای ولایت. می جنگیم با همه دنیا برای ولایت. به اینجای قصه که می رسد، نه تو مدرکی از درون قلبت داری نه ما. ما ولی سوز دل تو را در عمار شدن برای رهبرمان دیدیم، تو را نمی دانم. دکتر برای تو عزیز است، برای ما هم. آقا برای تو عزیزترین است، برای ما هم. خدا می داند که این چنین است. اما من مشایی را به اندازه شماها نمی شناسم، این را خوب میدانم اگر قرار به تاثیر پذیری دکتر از مشایی بود، دکتر قبل از شهردار شدن هم باید تحت تاثیر او که قبل تر از آن هم از یارانش بود باشد. تو و ما همیشه با دکتری طرف بوده ایم که مشایی یارغارش است ادامه دارد…

  182. زهرا می‌گوید:

    . استاد تو هم همیشه با همین دکتر طرف بود، او عمار رهبر ماست، در روزهایی که رهبرم این عمار سر می داد. به من بگو آقا حسین قدیانی برای دفاع از ولایت که رفته بود دانشگاه، تیر ترکشش کپر نشینانی نبود که دکتر خانه نشینشان کرده بود، آن دکتر مهربان و پر کار، ‌که کارش تیر عمار ولایت است مگر مشایی را در کنار نداشت گاه خانه دار کردن کپر نشین ها. این همان دکتر است، آقای قدیانی، به استادت بگو، مشایی یک عمر نتوانست سحر کند دکتر ما را و حالا هم نخواهد توانست، اگر ساحر هم باشد. آقا حسین قدیانی، دوستداران دکتر صدای دعای فرج دکتر را دوست دارند، تو دوست نداری؟! دوستداران دکتر یک بار هم سخنرانی مشایی را گوش نداده اند، به جز استاد تو و شریعتمداری، مگر کسی هم دکتر را رها کرده و سخنرانی دوستش را گوش می کند؟! ما به سخنان او گوش هم نمی کنیم که احساس خطر کنیم. دوستداران دکتر آقای قدیانی همان عشق مهدوی را که ۵ سال پیش در کلام دکتر بود در کلامش می بینند. حتی لحنش هم عوض نشده. آن روزها برایشان با امروز تفاوتی نکرده، اوج عشقشان به دکتر، را با مالک اشتر علی ابراز می کنند. می بینند رفتار دکتر را وقتی به دیدن حضرت ماه می رود، میبینند تفاوت نگاه و حرکاتش را. به من نگو که تو که عاشق حضرت ماهی این را نمیبینی. انگار به نماز ایستاده دکتر کنار آقا، از فرط ادب. نمی دانم چه کسی دارد در گوش آدمها می خواند که دکتر با ولایت نیست. ما اگر لحظه ای گمان می بردیم که او با ولایت نیست، حتی دیدن تصویرش هم برایمان اکراه آور بود، چه برسد به تایید و تعریفش. شاید هم ما از استاد شما و شریعتمداری ولایت مدار تر باشیم، در این موضوع. تمام عظمت دکتر نزد ما سردار ولایت بودن اوست، تعریفش هم که می کنیم اورا سرباز آقا صدا می کنیم، بچه ها یمان هم که در آغوشش می کشند، از او می خواهند پیام عشقشان را به آقا برساند، او از مهدی که می گوید، به ولایت می رسد، ربط مهدی را با امروز، نظام ولایت فقیه می داند، تو که از مایی نگران نباش، تا به امروز مهدی دکتر و ما با ولایت فقیه، در آستانه ظهور است.

  183. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام با خواندن این جملات حس غریبی به من دست داد :ای برگ! مرگ بر آنهایی که تو را بی درخت می خواهند. لختی بیاندیش،
    انشا الله که خداوند مارا لحظه ای به حال خود رها نگذارد واگر در حال فرو رفتن درخواب غفلتیم بیدار شویم.

  184. صفایی‌نژاد می‌گوید:

    واقعا حرف دل ما بود. کاش احمدی نژاد به قول استاد مصباح «استقامت» داشته باشه در راهی که شروع کرده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.