نگذاریم برگ عدالت از درخت طیبه نظام بیافتد

۱۰۱ روزتا عاشورا

ماه که به خون نشست، کمر خورشید شکست؛ بی خود تیر می زدند شب پرستان

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس شماره روزشمار عاشورا

کاری زیبا از مدیر وبلاگ میلاد پسندیده

“لطفا دوستان طراح و شاعر، نام کامل خود را جهت درج در کتاب ذکر کنند”

می خواهم من هم بایستم صف مغازه لوازم التحریر. آخرین نفر شمایی دختر خانم؟
–    بله.
–    الهی! … کی دندونات افتاده؟
–    همین پارسال نه، اون هفته ای.
–    چند سالته؟
–    می رم کلاس اول ابتدایی.
***
آره. می خواهم من هم بایستم صف مغازه لوازم التحریر. آخرین نفر شمایی دختر خانم؟ من هم می خواهم بروم کلاس اول ابتدایی و باز بو کنم لای کتاب فارسی را و دماغم را بچسبانم به کتاب های نو و تا می توانم نفس عمیق بکشم. زمان ما یک دو سه زنگ مدرسه را که زدند اما دخترکم جنگ هم شروع شد. من هنوز داشتم بو می کردم کتاب نو را که خمسه خمسه زدند به احساس من و دل مداد رنگی های قشنگم را شکستند و از من خواستند در زنگ انشاء از شغل پدرم بنویسم و من نوشتم: شهادت شغل همه انبیاست. من در پاییز، عمرم از برگ درخت کوتاه تر بود و افتادم زیر دست و پای رهگذران. این صدای خش خش، صدای شکستن استخوان های من است. “حسنک کجایی” که “خانواده آقای هاشمی” دارد “تصمیم کبری” می گیرد. “صد دانه یاقوت” دسته به دسته در قلاویزان، آویزان مانده بودند بین زمین و آسمان که فرشته ای آمد و به دادشان رسید و آنها را گذاشت روی بالش و برد تا عرش. در شاخ شمیران همان لحظه ای که شهید روستایی داشت با لب تشنه جان می داد، کله گنده ای هم داشت در شمیران، بچه هایش را می فرستاد جواهر ده. یکی شان الان برای خودش خرس گنده ای شده است. آن یکی اما غلط کرده در جنگ بوده. غلط کرده در جنگ، جانباز شده. آقازاده ای که  مترو را ارث پدری اش می داند، غلط کرده جانباز جنگ باشد. صد در صد، باندبازی دارد و یک درصد هم جانبازی به آن معنا که پروانه وار بسوزی از نور شمع و جور ستم، ندارد و من هیچ وقت شعار ندادم “خامنه ای زنده باد، هاشمی پاینده باد”. این شعار را ناطق نوری می داد. ما اگر می خواستیم مثل ناطق از ولایت دفاع کنیم، الان اوباما داشت به ریش مان می خندید. من اما مثل پدرم بابااکبر از رهبری و بیت رهبری دفاع می کنم؛ کیلومترها جلوتر از سه راه جمهوری، در سه راهی شهادت.  ما تندروی را از مالک به ارث برده ایم و از عمار آموخته ایم با علی نباید سفر کرد، باید به عشق علی به خط زد. خطر کرد. خط ما هنوز هم خط راه آهن تهران – اندیمشک است و هنوز هم در دوکوهه آماده می شویم تا کوهان شتر اصحاب جمل را روی سر عایشه های امروز خراب کنیم. ما تخس ترین فرزندان حیدر سپاه خمینی، سردار حاج احمد متوسلیان هستیم و با طعنه و کنایه، روی مان کم نمی شود. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم؛ آرامش زندگی در ویلای فرمانیه ارزانی آقای ناطق. ناطق و امثالهم همیشه پشت سر رهبری حرکت می کنند و این حاج احمد متوسلیان بود که کیلومترها جلوتر از خمینی داشت با دشمن می جنگید. جگر حاج احمد را باید طلا گرفت. برخی پشت سر رهبری حرکت نمی کنند، بلکه از پشت با سکوت خود خنجر می زنند به ولایت و من چرا باید مثل آقای ساکت از ولایت دفاع کنم؟ نماز خواندن پشت سر “آقا” با شما، شهید شدن زیر نور ماه در شب عملیات با ما. این پدربزرگ محسن همتی است که “عفت” دارد. ناموس دارد. مادر بزرگ محسن پیرزنی عفیف است که ۳ شهید تقدیم اسلام کرده. فلان زاده را لقمه کج، ساندویچ خور میدان انقلاب کرد و حسنک با باتوم داشت می زد به سر او اما نیروی انتظامی باز هم زورش را به بچه های بسیج رساند. آقای آملی لاریجانی! سال جدید تحصیلی هم شروع شد و شما به ما نگفتی خانم عفت مرعشی و سایر اعضای خانواده آقای هاشمی کی  در کتاب “تعلیمات اجتماعی” محاکمه می شوند؟ من دماغم را چسبانده ام به لای صفحات کتاب نهج البلاغه و دارم می فهمم که بوی عدالت فقط به درد تازه کردن مشام آدم می خورد. همین! قاتل خون غلام کبیری شهید همان زنی بود که روی شتر فتنه در همین جملی که گذشت، گفت: بریزید به خیابان ها. این که دیگر تقصیر مقصران کهریزک نبود. آقای آملی لاریجانی! سران فتنه کی اعدام می شوند؟ خاتمی، موسوی و دکتر کروبی کی اعدام می شوند؟
***
دخترکم! دندان من هم چند صباح دیگر در اثر پیری خواهد افتاد؛ سال بعد نه، اون هفته! تو اما نگذار برگ عدالت از درخت جمهوری اسلامی پایین بیافتد. خوب درس بخوان. “عفت” نام مادر توست و پدرت با هزار بدبختی، پول خرید کتاب تو را جور کرده است. نکند وصله ناجور شوی و خیال کنی “وحدت” یعنی گور بابای عدالت. خوب درس بخوان. تو یکی باید خالص باشی و فقط بنشینی روی سکوی اصحاب صفه. نگفتی اسمت چیست؛ … آهان! مادرت “زهرا” صدایت کرد.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. bangejaras***konkuri *ey nameke miravi besuye hosein az janebe man bebus ruye hosein می‌گوید:

    وقت است که با خدای خود chatبکنیم/درsiteصیام searchرحمت بکنیم/hardدل خویش رازvirusگناه/dell allبزنیم دوبارهformat بکنیم.
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری

  2. 12221157 می‌گوید:

    مااگرمی خواستیم مثل ناطق از ولایت دفاع کنیم الان اوباماداشت به ریشمان می خندید
    واقعا واقعا واقعا

  3. سحر می‌گوید:

    “من هیچ وقت شعار ندادم “خامنه ای زنده باد، هاشمی پاینده باد”.
    آره والا…البته سن ما اون موقع به شعار دادن نمیرسید ولی همون موقع هم تو عالم بچگی ازش بدم میومد.شبیهش میکردم مثل یکی که بماند اون آدم کیه!

    کلمه عالی دیگه تکراری شده برای متناتون ولی چه کنیم که زبان قاصره..فقط همینو میشه گفت.
    ممنون.

  4. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    به به احسنت
    الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  5. یاس می‌گوید:

    سوال:اول آیا؟
    جواب:زهی خیال باطل

  6. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    وقتی به بچگی کردن برادر زاده هام نگاه میکنم همه ش به خودم میگم که ما یچگی نکردیم. جنگ نذاشت که بکنیم. اما با خودن این متن فقط میتونم بگم که شرمنده روزای تنهایی بچه های شهدا هستم. نمیدونم الان چند تا بچه طعم تنهایی رو می چشند؟ نمیدونم اگه شهید غلام کبیری بابا بود بچه هاش الان چه حسی داشتن؟ دلم پرکشید پیش دو تا بچه کوچولوی شهید گلدوی. شهید مسجد زاهدان. یعنی الان چی میگذره بهشون؟ راستی کسی خبر داره ازشون؟
    بچه های شهدا شرمنده ام

  7. shaghaiegh255 می‌گوید:

    احسنت

    عالی بود

  8. 12221157 می‌گوید:

    من دماغم را چشبانده ام به لای صفحات کتاب نهج البلاغه و دارم می فهمم که بوی عدالت فقط به درد تازه کردن مشام آدم م
    لطفا چسبانده ام رااصلاح کنید

  9. یاس می‌گوید:

    موندم چه طور انقدر قشنگ مینویسید!!!
    خون بابااکبره دیگه…
    ***
    “دخترکم! دندان من هم چند صباح دیگر در اثر پیری خواهد افتاد؛ سال بعد نه، اون هفته! تو اما نگذار برگ عدالت از درخت جمهوری اسلامی پایین بیافتد. خوب درس بخوان.”
    گ نکند وصله ناجور شوی و خیال کنی “وحدت” یعنی گور بابای عدالت. خوب درس بخوان. تو یکی باید خالص باشی و فقط بنشینی روی سکوی اصحاب صفه. “

  10. shaghaiegh255 می‌گوید:

    نگفتی اسمت چیست؛ … آهان! مادرت “زهرا” صدایت کرد

  11. ساندیس خور می‌گوید:

    اول که نیستم!!!

  12. ساندیس خور می‌گوید:

    ۱،۱ مگابایت
    دانلود کلیپ تصویری
    شادی روح امام و شهدا صلوات
    http://www.irfreeup.com/images/ikbj52yvkeejq3lae3b.3gp
    http://www.mediafire.com/?7784xgsaoxy1nrd
    (مبارز)

  13. ساندیس خور می‌گوید:

    حسین قدیانی-سالگرد مرحوم آقاسی-بهشت رهرا س
    ادامه نظر قبل . . .

  14. هپلی می‌گوید:

    سلام

    خوندم. قشنگ بود خیلی. اولش فکر کردم میخوای ببریمون به گذشته ها و خاطره بگی برامون. اما کور خوندم!
    اون پست خانم معلم خیلی قشنگ بود. اگه ممکنه بازم اون مدلی بنویس برامون. برای تنوع خوبه
    یا حق

  15. امید می‌گوید:

    السلام علی المهدی و علی آبائه
    نقل از بجه های قلم:
    به نام خدا
    من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که….
    معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف مهدی و گفت: «ببین مهدی جان! موضوع انشاء این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشین. باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کارست؟

    آقا اجازه! شهید شده…

    http://www.bachehayeghalam.ir/diary/013648.php
    http://www.bachehayeghalam.ir/linkdump/013647.php

    کم کم نتیجه می گیریم لقب«آقای مصلحت» بیش از هر کسی، شایسته آقاصادق است، ایشان زیادی درس «مصلحت در فقه و حقوق» را در دانشگاه «علوم اسلامی رضوی» تدریس کرده و یادش رفته ، جمله امام خامنه ای در دیدار سال گذشته دانشجویان را که: « بزرگترین مصلحت همان حقیقت است».

  16. دیوونه داداشی می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  17. ندا حق می‌گوید:

    اون بالاییه خیلی قشنگه…یکی طرح بزنه براش…

  18. ya zeinab می‌گوید:

    باز هم احسنت عالی بود!
    ““حسنک کجایی” که “خانواده آقای هاشمی” دارد “تصمیم کبری” می گیرد. ”
    اون مکالمه اول چقدر طبیعی و آشنا بود! ” همین پارسال نه، اون هفته ای.”

  19. فروتن می‌گوید:

    سلام. این اولین متنی است که بعد از رفع کدورت خواندم. مثل آن متن که شماره ی پلاک پدر دوستتان بود نمی دانم چه طور شد خواندم. زیبا بود. من هنوز خاطره ی دیدن اولین جلسه ی علنی دادگاه از تلویزیون ناراحتم می کند. آن جوانی که گفت من از سر نادانی و خامی و با تحریک یک عده ی دیگر خطا کردم مرا گرفتید اما اصل کاری ها آزادند.

  20. دیوونه داداشی می‌گوید:

    “فلان زاده را لقمه کج ، ساندویچ خور میدان انقلاب کرد……”
    “یکی شان هم الان برای خودش خرس گنده ای شده……”
    “آن یکی اما غلط کرده در جنگ بوده……”

    “من دماغم را چسبانده ام به لای صفحات کتاب نهج البلاغه و دارم می فهمم که بوی عدالت فقط به درد تازه کردن مشام آدم می خورد.”
    همین!
    ‏!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  21. نگفتی اسمت چیست؛ … آهان! مادرت “زهرا” صدایت کرد.
    نگفتی اسمت چیست؛ … آهان! مادرت “زهرا” صدایت کرد.
    نگفتی اسمت چیست؛ … آهان! مادرت “زهرا” صدایت کرد.

    قلمت بیمه ی عباس

  22. shaghaiegh255 می‌گوید:

    دوست پزشکی دارم که استادی با شهرت جهانی در رشته‌ی تخصصی خود است. به من می‌گفت: «من یک آرزو دارم و آن دیدار چهره به چهره با ایشان است. نگاه نورانی‌ ایشان حتی از پشت صفحه‌ی تلویزیون مرا عاشق خود کرده است.» او هنوز هم با ایمیل پیگیر وعده‌ی دیدار است و من باید دنبال کنم!

    در اندونزی، یک دانشجوی رشته‌ی پزشکی دانشگاه جاکارتا می‌گفت: «شما قدر این سید را نمی‌دانید. مثل ماهی در آب هستید. نمی‌فهمید چه نعمتی دارید.» راست می‌گفت.

    در هامبورگ استاد دانشگاهی در حاشیه‌ی نشستی علمی به من گفت: «گمان نکنید ایران را کار و تدبیر شماها حفظ کرده است؛ وجود این مرد را که سکاندار کشتی انقلاب شماست و هوشمندانه این کشتی را در اقیانوس‌های پرتلاطم هدایت می‌کند، دست کم نگیرید!»

    منبع: khamenei.ir

  23. جواد می‌گوید:

    حسین جان،دعامون باهات هست همیشه
    یاعلی یاهیچکس

  24. یک بنده خدا می‌گوید:

    نکند خیال کنی وحدت یعنی گور بابای عدالت!…دعایتان می کنم.

  25. شیخ معصومه می‌گوید:

    سلام.
    مضاعف باشید…
    یا علی

  26. مرادی می‌گوید:

    سلام سلام صدتا سلام
    من همینجوری هی مطالبت رو ایمیل میکنم برا کسانی که چش ندارن ماه رو ببینن.(البته با اسم خودتان) که اثر هم داشته.
    قبلا هم بهتان گفته بودم ، خلاصه راضی باشید داداش حسین و الا با همین باتوم خودت میزنم تو سرتا.(شوخی هم ندارم)

  27. پلاک شهادت می‌گوید:

    اول اینکه این دختر خانم دندان افتاده ی آخر صفی همان که می رود کلاس اول و مادرش زهرا صدایش کرده بود همان اول متنی دل ما را برد اساسی .
    بعد هم
    ” خط ما هنوز هم خط راه آهن تهران – اندیمشک است و هنوز هم در دوکوهه آماده می شویم تا کوهان شتر اصحاب جمل را روی سر عایشه های امروز خراب کنیم. ما تخس ترین فرزندان حیدر سپاه خمینی، سردار حاج احمد متوسلیان هستیم و با طعنه و کنایه، روی مان کم نمی شود. ”
    تکبیر دارد اساسی تر ! الله اکبــــــــــــــــــر !
    دست شما درست داداش . عالی بود . انشالله که همه ی دخترکان و پسرکان این نظام مقدس ساکنین سکوی اصحب صفه باشند و مراقب برگ ی عدالت باشند مبادا ….

  28. خان باجی می‌گوید:

    سلام علیکم
    .
    آهااااااااااای سران فتنه آسوده بخوابید لاریجانی بیدار است (!)
    .
    میدونید دردناکه قضیه کجاست ؟ اونجا که دانشجویان رفتن دیدار ایشون تا مطالبه کنند محاکمه سران فتنه رو . و ایشون فرموندند شما نباید دامن بزنید به قضایا . مصلحت نیست .
    حالا من نمی دونم این مصلحت چیه که معنیش رو آقایون میدونند اما ما نه (!)
    صبر ما هم حد و اندازه ای داره یه روزی لبریز میشه . شاید مثل اعوان و انصار شیخ ابله هفت کشی راه انداختیم .

  29. خان باجی می‌گوید:

    اصلاحیه
    هفت تیر کشی

  30. آیه می‌گوید:

    س
    خ
    خ خ خوب
    خ
    ***
    پست “جلال”:
    خ خ خ خ عالی
    ***
    “این نی ساندیس شما هم خیلی معروف شده ها”

  31. طهورا135 می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی.
    حالم از حال وهوای مهر بهم میخوره.وقتی که نمیدونستیم تو دنیا چی میگذره ،زهره وزهرا و مهناز میرفتند کیف نو و مانتو تازه می خریدند ما سهمی جز حسرت نداشتیم چون میترسیدیم که بگن دختر فلانی سهمیه از بنیاد شهید داره.میبینی سر ووضعشو؟حالم از اون همه اضطراب بهم میخوره که دعا می کردم کاش مادرم حرفهایی رو که دیروز بهم زده یادش بره.
    دوست دارم الان داد بزنم به خدا ما از بنیاد شهید سهمیه نداشتیم.پدرم تانکها وماشین های جبهه رو تعمیر میکرد نو میکرد می فرستاد جبهه.ما حقوق بگیر دولت بودیم.
    وای از ماه مهر…………

  32. shaghaiegh255 می‌گوید:

    وقتی به بچگی کردن برادر زاده هام نگاه میکنم همه ش به خودم میگم که ما یچگی نکردیم. جنگ نذاشت که بکنیم. اما با خودن این متن فقط میتونم بگم که شرمنده روزای تنهایی بچه های شهدا هستم. نمیدونم الان چند تا بچه طعم تنهایی رو می چشند؟ نمیدونم اگه شهید غلام کبیری بابا بود بچه هاش الان چه حسی داشتن؟ دلم پرکشید پیش دو تا بچه کوچولوی شهید گلدوی. شهید مسجد زاهدان. یعنی الان چی میگذره بهشون؟ راستی کسی خبر داره ازشون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  33. مهساشریف می‌گوید:

    اجرت با اباعبدالله داداش حسین…………… نماز خواندن پشت سر “آقا” با شما، شهید شدن زیر نور ماه در شب عملیات با ما. انشاالله لایق باشیم

  34. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام.
    طاعات قبول.
    خوب بود.
    خاطره انگیز

  35. خسرو می‌گوید:

    ای سبکبال
    در این راه شگرف
    در دعای سحرت
    در مناجات خدایی شدنت
    هرگز از یاد نبر
    من جا مانده که بس محتاجم .

    برای سلامتی و طول عمر حضرت ماه صلوات

  36. حیدری ام می‌گوید:

    یا الله…

  37. م.طاهری می‌گوید:

    سران فتنه کی اعدام می شوند؟

    از اون جمله های تکراری است که هیچ وقت تکراری نمیشه.دلنوشتی به نام “دوکوهه”به خوبی توضیح داده درباره تکراری هایی که تکراری نمی شوند

  38. گمگشته می‌گوید:

    سلام
    گفتن پیر زن یوسف و که به تو نمیفروشن
    گفت می دونم اما میخوام به یوسف بگم منم خریدارشم
    من که حرفه ای نیستم
    همین از دستم بر می اومد
    با همه نقصش تقدیم میکنم به بی بی رقیه خاتون
    http://up.iranblog.com/Files7/3bedd94fa8ca4673aa34.jpg

  39. ناشناس می‌گوید:

    مثل اینکه منم سانسور شدم!

  40. رهگذر می‌گوید:

    …این پدربزرگ محسن همتی است که “عفت” دارد. ناموس دارد. مادر بزرگ محسن پیرزنی عفیف است که ۳ شهید تقدیم اسلام کرده. فلان زاده را لقمه کج، ساندویچ خور میدان انقلاب کرد !
    الله اکبر به این قلم

  41. محسن از مالزی می‌گوید:

    سلام داداش
    خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
    از مالزی مزاحم میشم
    خواستم بگم در این گیر و دار فیلتر شدن رجا نیوز در بخشی از آی اس پی های مالزی دلمان به نوشتار بچه بسیجیهایی مثل شما خوشه داداشی
    بنویس که دلم بدجوری گرفته از این نامردیهای این قماش زورمدار
    راستی داداشی نبودی ببینی چطوری جلوی اساتید انگلیسی اینجا وامیستم و نظریات مزخرفشون رو با دلایل خودشون نقض میکنم و میفرستمشون سفر یکماهه ریکاوری به لندن که از یک بچه بسیجی یک لاقبا بدجوری خورده اون با اون اسم و رسم پرفسوریش!
    بنویس داداشی
    بنویس
    جهانی بنویس جهانی
    اینجا خیلیها تشنه ی زبان فارسی از نوع کتاب گفتمان تواند داداشی بنویس
    بنویس که دلم گرفته
    راستی از اونی که شبیه قلک پول خوکیه و با حکم ماموریت برای سرکشی به دانشگاه آزاد واحد لندن! رفته برای ادامه تحصیل خبری نداری؟
    جونم برات بگه که بیا ببین اینجا وابسته علمی سفارت چه بده بستانی کرده با اینها
    دانشجویان دکتری رو بورس دانشگاه آزاد میکنن
    جل الخالق
    ندیده بودیم یک دانشگاهی تو یک کشور دیگه دانشجویان دکتری که اکثرا بورسیه هستن رو بورس کنه! شما دیدی بگو ما بدونیم
    بنویس داداشی بنویس

  42. محسن از مالزی می‌گوید:

    راستی بنده همینجا اعلام میکنم که آقایان همگی دکتر هستند
    دکتر خاتمی فارغ التحصیل اصفهان
    دکتر موسوی فارغ التحصیل تهران
    دکتر کروبی از کهریزک!

  43. سیداحمد می‌گوید:

    سلااااااام بر داداش حسین عزیز بسیجیها.
    مخلصیم داداش.
    متن زیبائی بود؛
    احسنت؛دلنشین و تاثیر گذار بود.
    فدات شم داداش.

  44. ایمان می‌گوید:

    بسم الله
    آخ که چقدر دلمون تنگ شده بود برای این جور متن های حماسی و صریح . کلی به آدم روحیه می ده .

    دوستان امشب شب بیست و هفتمه . برای ما جا مونده ها دعا کنید .

  45. ... می‌گوید:

    نماز خواندن پشت سر “آقا” با شما، شهید شدن زیر نور ماه در شب عملیات با ما. خیلی قشنگ نوشتید بد جور به دل میشینه ای کاش لیاقت شهید شدن رو داشته باشبم من موندم چی می کنید این قدر دل نشین می نویسید ؟؟؟؟؟
    کاش ما هم یه پدر شهید داشتیم تا به پشتوانه ی او همت می کردیم و می نوشتیم اما این لیاقترو هم نداشتیم

  46. subject می‌گوید:

    سلام. طاعات قبول. خدا قوت

  47. تنها می‌گوید:

    چند وقتی میشود که نظر مینویسم اینجا به چند علت:۱_یاد بگیرم چطور بنویسم و حسین آقا ایرادم را بگیرد(که نمیگیرد!)۲_سیاهی لشگر باشم و به این یکی بسیار مصرم. سیاهی لشگری اعوان خامنه ای برای من از فرماندهی در اردوگاه فتنه بیشتر شرف دارد سگ این سیاهی لشگر بودن را با کرور کرور قیافه مسخره اصلاح طلبی تاخت نمیزنم تا کور شود هرآنکه نتواند دید …

  48. فدایی سید علی می‌گوید:

    سلام.طاعات همتون قبول.حالا که هستین و شب بیست و هفتمم هست همین حالا یه دعا در حق من می کنید؟

  49. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    طرحی برای این جمله زیبای شما
    “ماه که به خون نشست، کمر خورشید شکست؛ بی خود تیر می زدند شب پرستان”
    http://s3.aks98.com/images/85086703327542539897.jpg
    می دونم زیاد خوب نیست اما شما به بزرگواری خودت ببخش این خطاکار رو

    یا حسین

  50. سیداحمد می‌گوید:

    ۱۰۰ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسین

  51. مریم می‌گوید:

    سلام
    داداش حسین خیلی خوشکل سوژه انتخاب می کنید برای حرفاتون (:
    ممنون ک هستین (:
    عالـــــــــــــــــی بود
    خوب . نه کمه عالی باشین . ک هستین !!!

  52. محمدرضا می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشی

    می دونم بی ربطه ولی می خوام گرفتن دو مدال طلا توسط آقایان سوریان و علی اکبری در مسابقات جهانی کشتی فرنگی رو به همتون تبریک بگم

    موفق باشین

  53. فدایی سید علی می‌گوید:

    حالا نمیشه هم نماز خوندن پشت سر آقا با ما باشه هم جون دادن زیر نور ماه در شب عملیات؟؟؟؟؟
    نمیشه آقایون ،آقای ما رو رها کنن برن پی کارشون؟؟؟؟؟؟

  54. gomnam124 می‌گوید:

    خیلی این طرح آقای میلاد پ س ۳ قشنگه . دستشون درد نکنه .

  55. سید محمود می‌گوید:

    داداش حسین واقعا دمت گرم که بازم زدی به هدف-ما نباید یادمون بره که پایه گذار اصلی این فتنه هاشمیه و ………………..

  56. فردید می‌گوید:

    این بی عفت گاری سواری هم بلد نیست چرا شما با شترسوارها یکیش میکنی؟

  57. علیکمال می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خاک پاهاتم به مولا
    این حرف دل ماست که چون دستمون به هیچ جا نمیرسه نمیتونیم بیان کنیم
    اما شما حرف ما بسیجیارو به میزنی و به همه میرسونی
    دست از سر استوانه فتنه برندار که بقیه فقط نوچه های این نامرد هستند
    میخوام در رکابت باشم
    نوکرتم
    زت زیاد

  58. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    طرح خیلی قشنگه
    ما شا ءالله

  59. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    سلام به داداش حسین و همه ستاره های حضرت ماه
    گاهی با خودم می گم چطور می شه که بعضی از آقایون که به قول خودشون تمام جوانی و عمرشون رو صرف گسترش اسلام و حفظ نظام کردند ، این طوری به همه چیز پشت می کنند ؟ !
    اما بعد می گم حتماً اینها همون موقع هم که به زعم خودشون داشتند برای اسلام و مسلمین کار می کردند یه ناخالصی و خورده شیشه ای توی کارشون بوده و خدا خواست با این جریانها و مسائلی که پیش اومد چهره واقعی شون رو به مردم نشون بده .
    باید خدا رو شکر کنیم که الان جوانها و نوجوانهایی داریم که با وجود سن کم چنان خلوص نیتی دارند که همون پیران و عالمان بی عمل ، به جای ادعاهایی که گوش فلک رو کر کرده باید بیان و از این نوجوانها درس بگیرند .

  60. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام داداش . من یک سری غزل عاشورایی سرودم که خدا بخواد در آینده ی نزدیک چاپ می کنم . با افتخار چند غزلم رو تقدیم قطعه ی ۲۶ می کنم . نمیدونم در ردیف عشق مقدس جای میگیره و اصلا به حال و هوای کتابتون میاد یا نه . ولی براتون می فرستم .

    قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب
    نشسته بر جبین دل غم کرب و بلا امشب
    ابافاضل بدون دست و اصغر تشنه لب بی جان
    فرات از شرم می گرید ز دردی بی دوا امشب
    شده هفت آسمان مغموم و دلخون از غم مولا
    گرفته زانوی غم آسمان بی نوا امشب
    به تن پوشیده رخت ماتم و اندوه عرش و فرش
    ز پشت ابر پنهان گشته ماه و بی صدا امشب
    به روی دشت می بارد زلال اشک خونش را
    ز هر خون لاله می روید به دشت نینوا امشب
    سری بر نیزه همچون چشمه ی خورشید می تابد
    زنی پیوسته می خواند نوای یا اخا امشب
    تجلی گاه صبر و استقادمت دختر حیدر
    نماز صبر می خواند به خاک کربلا امشب
    زمان چشمان خیسش را به سرخی زمین دوزد
    زمان تار و زمین شرمنده ی روی خدا امشب

  61. رحیل می‌گوید:

    نگفتی اسمت چیست؛ … آهان! مادرت “زهرا” صدایت کرد…
    برقرار و ثابت قدم باشی داداش حسین بچه بسیجی ها…

  62. بچه مؤدب می‌گوید:

    این رو ببین. اتفاقی پیداش کردم باحاله نه؟
    http://bishomar.ir/i/attachments/1/1283823690496225_large.jpg

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.