قبرت هم شده تخته سیاه، آقا جلال!

۱۰۱ روز تا عاشورا

غصه نخور رقیه؛ این بار خورشید فقط بالای آسمان می درخشد، نه روی نیزه ها

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس

چند طرح از مدیر وبلاگ “آفتاب مهتاب”

چند نکته مهم و فقط مخصوص طرح های روزشمار عاشورا:

۱- برای برقراری نظم در کتاب، طرح های تان حتما عمودی و در قطع نرمال کتاب های موجود باشد.

۲- از نوشتن جملات من و احیانا دیگر عزیزان در طرح خود خودداری کنید.

۳- در طرحی که می کشید هرگز از لوگوی خاصی استفاده نکنید.

۴- جداگانه می توانید برای کل کار، لوگو پیشنهاد بدهید.

۵- به روزشمار عاشورا اصلا اشاره ای نکنید.

۶- دست بوس هنر همه شما عزیزان.

سروده های عاشورایی امین: “برای مرگ شما ای یزیدیان! این بار، علاج واقعه قبل از وقوع خواهد شد؛ اگر چه زود ولی با اشاره آقا، قیام ماه محرم شروع خواهد شد”. “آن روز واقعه، ای دختر حسین، گفتی به عمه که بابای من کجاست؛ گردید قامت تو کمان چون به چشم خود، دیدی سر بریده او روی نیزه هاست؛ غمگین مباش! که روز فرج رسد، آن فاطمی تبار که از نسل مرتضاست؛ با ذوالفقار حیدری و چشم پر ز خون، خونخواه و منتقم مقتول کربلاست”.

***

سلام آقا جلال. لال شدی مگر تو یا شاید هم من کر شده ام که نمی شنوم صدایت را. کو آن زبانی که سرخ بود و آن چشمی که داغ، داغ داغ؛ چماق می شد بر سر غربزده ها. تو شاید یک خط در میان نماز می خواندی اما همه زندگی ات دعوا بود و جنگ و جدال با شیطان. گاهی حتی از سر کنجکاوی سرکی می کشیدی به خانه ابلیس اما زود برمی گشتی به اصلت. نمی دانم آیا هنوز هم به خواب سیمین می روی؟ چند سال پیش خانم سووشون را در امام زاده صالح دیدم. سایه اش کوتاه نشود از سر ادبیات. هر وقت ما اسم بانوی رمان را آوردیم، گفتیم همسر جلال اما من می خواهم در سالگرد مرگ تو شهادت بدهم به این پیرزن و به تو بگویم بیا و آشتی بده شمس را با سیمین. بیا و باز هم برای ما معلمی کن. داد بزن سر ما و یک پیچ دیگر به سبیل پر پشتت بده و بگو صد بار از روی “غربزدگی” مشق بنویسیم تا آدم شویم. آقا جلال! بیا این انگشتان من، خودکار بگذار لایش و تا می توانی فشار بده. من دلم تنگ شده برای اخم و تَخمت، آخر این حضرتِ “مدیر مدرسه” ما در “سفر به آمریکا”، “مائده های زمینی” را فراموش کرد و در “بازگشت از شوروی” برای “تات نشین های بلوک زهرا” ولو “با دست های آلوده”، “سه تار” نخرید. من در “دید و بازدید عید” فهمیدم که از نظر تو گریه بر حسین، “عزاداری های نامشروع” نیست و از این “سوء تفاهم” به خدا پناه بردم و تو غافلی “از رنجی که می بریم”. امروز که تو نیستی، “قمارباز”، “محمد و آخرالزمان” را “بیگانه” می خواند و در “جزیره خارک، دُر یتیم خلیج” با “ارزیابی شتابزده”، “کرگدن” می خواند “خسی در میقات” را. آقا جلال! “چهل طوطی اصل” اگر تو نباشی می میرند از “گشنگی و تشنگی” و “اورازن” دوست ندارد در فراق تو به “سرگذشت کندوها” دچار شود. می خواهی “گزارش هایی از وضعیت دبیرستان های تهران” به تو بدهم که انگار دچار “نفرین زمین” شده؟ کلاس درس، بی تو شده “سنگی بر گوری”. بیچاره “یک چاه و دوچاله” دارد و زنگی ندارد به نام زنگ “نون و القلم”. “در خدمت و خیانت روشنفکران”، سهم تو “عبور از خط” خطا بود و تو خیلی زود فهمیدی که “حزب توده، سر دو راهی” قرار دارد. من اما راه را پیدا کرده ام و فکر می کنم این عکس آخری چقدر ریش به تو می آید. تو آقا جلال! هیچ وقت ریشه ات را با تبر نزدی، اگر چه گاه با تیغ می افتادی به جان ریشت. تو قلم می زدی و ترجمه می کردی برای ما از غرب و شرق عالم اما وقتی قدم می زدی و تجربه هایت را برای ما می نوشتی، چه باشکوه می شد قلمت. می بینم در این آخرین عکس، بسته ای دستت را و تکیه به عصایی داده ای که جنسش از چوب شجره طیبه است. تو الان آقا جلال! کجای این گیتی و به چه کار مشغولی؟ آیا آن دنیا هم مثل این بزرگ راهی که اینجا به نامت کرده اند، با شیخ فضل الله تقاطع داری؟ آیا می بینی شیخ شهید را … “و من نعش آن بزرگوار را بر سرِ دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون در لوای این پرچم ما شبیه به قومی از خود بیگانه ایم” … گاهی در راه “سیدالکریم” می آیم مسجد فیروزآبادی و می بینم که سنگ قبرت هم شده تخته سیاه و من با انگشت اشاره، روی توده ای از خاک، ای معلم سپید بخت، نام زیبای تو را می نویسم؛ “آقا جلال” و بعد پاک می کنم با آب نام تو را تا امضایت روی سنگ قبر، بوی گلاب بگیرد تا تو مطمئن شوی که ما دیگر قوم از خودبیگانه نیستیم. کِرم نیستیم. پروانه کرد پیله انقلاب، ما را. مزار تو شمع، من پروانه. من آماده ام. بسوز بالم را.

سخنی با دوستان هنرمند و طراح:

من تا روز عاشورا در کنار روزشمار، صد جمله خواهم گفت؛ میانگین هر روز یک جمله. برای هر جمله، شما می توانید طرح های خود را بفرستید. مجموعه جملات من و طرح های شما کتابی با چاپ رنگی، روغنی و نفیس خواهد شد. قطعا برای هر جمله، فقط یک طرح از میان طرح های ارسالی شما انتخاب خواهد شد و اگر جمله ای هم بود که طراحی و طرحی نداشت، خودم برای آن جمله طرح خواهم زد. این را از آن رو گفتم که بدانید طراحی هم می کنم. یعنی که یعنی! دیگر اینکه همین الان چند جمله عقبید و اما سود حاصل از فروش این کتاب را که به نام مقدس حضرت ارباب مزین است و محصول زحمت خود شماست، خرج کارهای خیر خواهیم کرد. از دوستان هنرمند هر که حاضر است در این کار با من شریک شود، بسم الله. من سعی می کنم جمله خوب بگویم، شما سعی کنید طرح خوب بزنید. این را هم بگویم؛ دوست دارم در این کار، فقط برادران، سهیم نباشند. خواهرانی که کارشان طراحی است، خوب است از این فرصت استفاده کنند. این کتاب به لطف خدا تا روز اربعین حسینی در خواهد آمد و اما عزیزان شاعر هم می توانند به تناسب جمله هر صفحه کتاب، سروده خود را بفرستند. گاهی شاید طرح ضمیمه جمله، یک شعر باشد.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    میدونین اینجا چی قشنگه؟ از هر جا که شروع کنین به مدح جمهوری اسلامی ختم میشه. البته از قلمی که جوهرش خون بابا اکبره جز این انتظار نمیره
    خوش به حالتون که پیش شهدا رو سپیدین. التماس دعا

  2. ya zeinab می‌گوید:

    “غصه نخور رقیه؛ این بار خورشید فقط بالای آسمان می درخشد، نه روی نیزه ها”
    دلمان برای قلمت تنگ شده آقا جلال! روحشان شاد

  3. من می‌گوید:

    من هنوز نمی دانستم مزار جلال همینجاست. مسجد فیروزآبادی شابدوالعظیم. نرسیده به میدون حرم!
    من کی ام که حالا ندانستنم مهم باشد؟

  4. من می‌گوید:

    برای “خان باجی”
    پرشین بلاگ درست شد.

  5. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    سلام بر قطعه ۲۶

  6. جوان انقلابی می‌گوید:

    واقعا خوب می نویسد

    ایشالله موفق باشید – شهید شی !!!

    http://javon.blogfa.com

  7. ya zeinab می‌گوید:

    چه خوب گفتبد که “… زنگی ندارد به نام زنگ “نون و القلم”.”… این هم یه درد دیگر مدارس! خدا به داد ادبیات ما برسد!

  8. amir می‌گوید:

    چندم ایا؟

  9. amir می‌گوید:

    غصه نخور رقیه؛ این بار خورشید فقط بالای آسمان می درخشد، نه روی نیزه ها

  10. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    اول که شروع کردم به خوندن می خواستم توی کامنتم اینو بنویسم رسیدم به آخرش دیدم نوشتی که:

    “و من نعش آن بزرگوار را (شیخ فضل الله نوری) بر سرِ دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون در لوای این پرچم ما شبیه به قومی از خود بیگانه ایم”

  11. amir می‌گوید:

    کِرم نیستیم. پروانه کرد پیله انقلاب، ما را

  12. ... می‌گوید:

    بابا تو دیگه کی هستی؟؟؟؟؟؟ هرروز بهتر از دیروز می نویسین واقعا همه کتابای جلالو خوندین ؟؟؟؟
    از خدا می خام افرادی امثال شما هیچ وقت خسته و نا امید نشن تا مسولیت سنگینی رو که به عهده گرفتنو خوب خوب انجام بدن
    اجرتون با علمدار کربلا

  13. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    همچین خووووب ادای دین کردید به استاد نادیده تان داداش حسین

  14. ندا حق می‌گوید:

    اون بالاییه خیلی قشنگه….

  15. خان باجی می‌گوید:

    خداوند رحمتشون کنه .
    .
    برای من
    از شما ممنونم

  16. اذن خیر لکم می‌گوید:

    سلام.سلامی به قدمت حدودا ۳ماه.درسته ۳ماه پیش تو فرجه های امتحاناتمون بود که توسط مسئول بسیج دانشگاه با این وبلاگ حال برایم مقدس آشنا شدم.هر وقت دسترسی داشتم به دلت و البته به دل اینترنت آنچه برخاسته بود رو خوندمو غیراز لذت عبادت و هیجان چیزی نیافتم.به قول حاج سعید یا همون سردار قاسمی” مثل دیشب شبی” که داشت مینشست بر دلم مناجات بچه های پاک قطعه پاک ۲۶ بهشت پاک زهرای پاک تهران ناپاک احساس قصارت!کردم وقتی دیدم بدلیل کمرنگی حضورامثال من در فضای مجازی یکی مثل داداش حسینمون ناراحته از دست ماها(بسیجی نماها)فک کردم که حتما باید یه پیام بدم با این موضوع که داداش حسین! من و یه اکیپ کامل بسیجی دانشجو البته از نوع روستاییش پایتیم تا موقعی که با آقایی.اما اگه میبینی که نیستیم عفو کنید که اینترنت ما باسرعت ۲۱٫۶میاد تو این دنیای پرپیچ و خم مجازی و تحمل تندرویهای ما ور نداره لذا کم میاره و سوت میزنه !(هنگ)

  17. amir می‌گوید:

    سخنی با دوستان هنرمند و طراح:

    من تا روز عاشورا در کنار روزشمار، صد جمله خواهم گفت؛ میانگین هر روز یک جمله. برای هر جمله، شما می توانید طرح های خود را بفرستید. مجموعه جملات من و طرح های شما کتابی با چاپ رنگی، روغنی و نفیس خواهد شد. قطعا برای هر جمله، فقط یک طرح از میان طرح های ارسالی شما انتخاب خواهد شد و اگر جمله ای هم بود که طراحی و طرحی نداشت، خودم برای آن جمله طرح خواهم زد. این را از آن رو گفتم که بدانید طراحی هم می کنم. یعنی که یعنی! دیگر اینکه همین الان چند جمله عقبید و اما سود حاصل از فروش این کتاب را که به نام مقدس حضرت ارباب مزین است و محصول زحمت خود شماست، خرج کارهای خیر خواهیم کرد. از دوستان هنرمند هر که حاضر است در این کار با من شریک شود، بسم الله. من سعی می کنم جمله خوب بگویم، شما سعی کنید طرح خوب بزنید. این را هم بگویم؛ دوست دارم در این کار، فقط برادران، سهیم نباشند. خواهرانی که کارشان طراحی است، خوب است از این فرصت استفاده کنند. این کتاب به لطف خدا تا روز اربعین حسینی در خواهد آمد و اما عزیزان شاعر هم می توانند به تناسب جمله هر صفحه کتاب، سروده خود را بفرستند. گاهی شاید طرح ضمیمه جمله، یک شعر باشد.

    ببین داداش حالا بچه ها دو سه تا طرح عقبن ولی شما دو سه تا کتاب عقبی ها از ما گفتن
    پس چی شد این کتابببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب ها

  18. ما دیگر قوم از خودبیگانه نیستیم. کِرم نیستیم. پروانه کرد پیله انقلاب، ما را

    احسنت . ماشالله .
    خدا حفظت کنه داداش .

    این کتاب هم خیلی عالیه ، کاری از قطعه بیست و شش .

    خدایی شعبه ای از علقمه جاریست در این قطعه …

  19. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    .
    خدارو شکر
    نه به اینکه دو روز پیداتون نمیشه
    نه به اینکه سه تا مطلب پشت سر هم
    .
    داشتیم نگران میشدیم
    .
    التماس دعا
    یا علی مدد

  20. فطرس ملک می‌گوید:

    البته میدونم میدونین
    ولی منم میخوام روزشمار بگم
    .
    ۱۰۱ روز مانده تا عاشورا
    .
    لبیک یا حسین

  21. فطرس ملک می‌گوید:

    انشاءالله تو این مدت باقیمانده تا اربعین حسینیما هم توفیق داشته باشیم یه طرحی بزنیم

  22. shaghaiegh255 می‌گوید:

    خدا خیرت بده داداشی که هر چی مینویسی میرسه به مدح جمهوری اسلامی وبعد عاشورا

    خدا خیرت بده که اینقدر ما رو هوایی حسین (ع) میکنی

    صلی الله علیک یا ابا عبدلله

  23. shaghaiegh255 می‌گوید:

    راستی دیگه تحمل نداشتن کتاب نه ده رو ندارم بویژه که نصفشو خوندم مشتاق بقیشم

    الان دارم میرم بخرمش اما این بار نه یکی ۳ تا خودم میخرم دیروز هم به دوستم گفته بودم ۳ تا بخره

    هر چی این کتابو به این و اون هدیه بدیم کمه

    خوب آرامش دهنده ایه بعد از فتنه و البته بصیرت دهنده

  24. ساندیس خور می‌گوید:

    خیال (گفت و شنود)

    گفت: چرا سران فتنه و عوامل پیرامونی آنها نسبت به ماجرای حمله به خانه کروبی بی اعتنایی کردند و به جای صدور بیانیه و رفت و آمد و مصاحبه و… فقط با یک مکالمه تلفنی دو دقیقه ای سر و ته قضیه را هم آوردند؟
    گفتم: برای این که می دانستند خود کروبی این نمایش را ترتیب داده تا خودش را «مهم» جلوه بدهد و گرنه پشه چی هست که فشار خونش باشه؟!
    گفت: ولی سران فتنه در نمایش های ساختگی دیگر نظیر ترانه موسوی و ندا آقاسلطان و… وارد ماجرا می شدند، چرا این دفعه بی محلی کرده اند؟
    گفتم: آخه این دفعه قضیه فرق می کرد و سران فتنه نمی خواستند کروبی مهم تر از خودشان معرفی شود!
    گفت: حیوونکی ها چی فکر می کردند، چی شد؟!
    گفتم: شخصی که در قرعه کشی بانک شرکت کرده بود توی پیاده رو حرکت می کرد و دو تا بچه اش پشت سرش می آمدند. یکی از بچه ها به دیگری گفت؛ اگر بابا برنده ماشین بشه، من روی صندلی جلو می نشینم، برادرش گفت؛ نه خیر! من جلو می نشینم و با هم بگومگو می کردند که پدرشون برگشت و با عصبانیت گفت؛ بسه دیگه، وگرنه ترمز می کنم و هر دوتاتون رو از ماشین میندازم بیرون!

  25. امین 2060 می‌گوید:

    “آقا جلال! بیا این انگشتان من، خودکار بگذار لایش و تا می توانی فشار بده. من دلم تنگ شده برای اخم و تَخمت، آخر این حضرتِ “مدیر مدرسه” ما در “سفر به آمریکا”، “مائده های زمینی” را فراموش کرد و در “بازگشت از شوروی” برای “تات نشین های بلوک زهرا” ولو “با دست های آلوده”، “سه تار” نخرید. من در “دید و بازدید عید” فهمیدم که از نظر تو گریه بر حسین، “عزاداری های نامشروع” نیست و از این “سوء تفاهم” به خدا پناه بردم و تو غافلی “از رنجی که می بریم”. امروز که تو نیستی، “قمارباز”، “محمد و آخرالزمان” را “بیگانه” می خواند و در “جزیره خارک، دُر یتیم خلیج” با “ارزیابی شتابزده”، “کرگدن” می خواند “خسی در میقات” را. آقا جلال! “چهل طوطی اصل” اگر تو نباشی می میرند از “گشنگی و تشنگی” و “اورازن” دوست ندارد در فراق تو به “سرگذشت کندوها” دچار شود. می خواهی “گزارش هایی از وضعیت دبیرستان های تهران” به تو بدهم که انگار دچار “نفرین زمین” شده؟ کلاس درس، بی تو شده “سنگی بر گوری”. بیچاره “یک چاه و دوچاله” دارد و زنگی ندارد به نام زنگ “نون و القلم”. “در خدمت و خیانت روشنفکران”، سهم تو “عبور از خط” خطا بود و تو خیلی زود فهمیدی که “حزب توده، سر دو راهی” قرار دارد. من اما راه را پیدا کرده ام و فکر می کنم این عکس آخری چقدر ریش به تو می آید.”

    فکر کنم روح آقا جلال حسابی با این چند خط شاد شده
    فوق العاده بود

  26. پیمان می‌گوید:

    سلام داداش گفتی کوتاه کامت بزار اینم کوتاه

  27. بی دل می‌گوید:

    سلام
    حالا تکلیف ما که نه شاعریم نه طراح چی میشه؟؟؟؟
    هان …فهمیدم…باید بقیه رو تشویق کنیم؟آیا؟

  28. سلام
    دعا کن زندگی ما را از کربلا رفتن باز ندارد
    ما هم با حسین تا کربلا عازمیم
    کاش این عباس نیز علمداری کند طراحی بصیرت را
    تا کنار علقمه می آیم حسین جان
    تا صدروز دیگر با توام
    تا عاشورا
    تا خون
    خدا کند این بار جانمانم
    و بی وفا نباشم

  29. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    نمی شه یه پیشنهادی بدین که ما هم بتونیم همکاری کنیم؟ آخه طراحی که بلد نیستیم.
    من براتون بادوم می شکنم. خوبه؟

  30. م.طاهری می‌گوید:

    انشالله خدا برکت بده به این ابتکار مقدس

  31. فانوس گرافیک می‌گوید:

    سلام
    چه ماراتن نفسگیری برای بچه هایی که تو خط گرافیک دارن مقاومت میکنن پیشنهاد کردی!
    پیشنهاد میکنم شما در اثناء این روزها نیت خالص رو به این دوستان یادآور شوید تا حسهایی مثل حس جشنواره زدگی و دنبال شهرت بودن و چاپ اثر هدف نشه
    از پیشنهاد جالبتون ممنون.

  32. سعید توکلی می‌گوید:

    هر که می خواهد کوچه کثیف را بشناسد، باید داستان بوفه پادگان دوکوهه را بخواند
    با این جمله که تو پست هشت نکته برای شما اومده بود خیلی صفا کردم. بی نظیری.
    دستم بهت می رسید کلی ازت گله می کردم. روز نوزدهم ماه رمضون پیش آقا منصور بودم گفت دیشب اونجا بودی. کلی ازت تعریف کرد. منم خواستم پیش آقا منصور ازت گله کنم گفتم ولش کن. اگه یه روز خودتو دیدم بهت میگم. گله ی من از نوشته هات نیست. گله ی من واسه خاطر اینکه تک خوری. ایشالله بعدا اگه دیدمت بهت میگم.
    از خودت مواظبت کن.
    یا علی مدد

  33. امین 2060 می‌گوید:

    ۱۰۱ روز تا عاشورا

    “غصه نخور رقیه؛ این بار خورشید فقط بالای آسمان می درخشد، نه روی نیزه ها”
    سلام
    چراغ اول رو ما روشن کنیم:

    آن روز واقعه، ای دختر حسین
    گفتی به عمه که بابای من کجاست
    گردید قامت تو کمان چون به چشم خود
    دیدی سر بریده او روی نیزه هاست

    غمگین مباش! که روز فرج رسد
    آن فاطمی تبار که از نسل مرتضاست
    با ذوالفقار حیدری و چشم پر ز خون
    خونخواه و منتقم مقتول کربلاست

    اللهم عجل لولیک الفرج
    یا علی

  34. زهرا می‌گوید:

    سلام.میشه یه کم از رهبر(ماه) بگین…ثواب داره…میخوام بدونم.میخوام راهمو انتخاب کنم…گیر کردم.تو ذهنم پر از تناقضه…کمک کنید…میشه از برتری ولایت بگین…از درستی این راه…

  35. حاج مرتضی می‌گوید:

    خلاصه آمار سایت
    بازدید امروز: ۲۶۲۴
    بازدید دیروز: ۴۱۶۲
    افراد آنلاین: ۳۶
    بازدید کل: ۶۸۶۶۶۶
    « نمایش آمار کامل »
    powered by webgozar
    ———————–
    بازدید کل چه جالب شده. شش های قطعه بیست و شش

  36. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام
    روحش شاد جلال آل احمد . نوشته هایش بی تاثیر نبود در چرخش سرنوشتم به سمت ادبیات .
    خیلی زیبا نوشتید . عالی بود . اینکه کتابهای جلال آل احمد را اینگونه در قالب جملات معنی بخش گنجاندید هنر بزرگی ست که از قلم و اندیشه ی شما بر می آید . دست شما درست .

  37. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    چند تا خاطره قشنگ درباره آقا
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=60887

  38. shaghaiegh255 می‌گوید:

    سلام
    تجمع امروز لغو شده بود؟! چون ما که رفتیم توی خیابون جلوی بنیاد خبری نبود
    شایدم بر وبچ رفته بودن داخل اگه کسی خبری داره بگه

    گزارش لحظه به لحظه اینکه ساعت

    ۱۰:۳۰ وارد خیابون طالقانی تقاطع ولیعصر شدیم دیدیم ۷-۸تا پلیس اومدن استقبالمون
    نگاه که کردیم دیدیم نوشته کلانتری ۱۰۷فلسطین

    ۱۰:۴۰جلوی خود بنیاد بودیم که یه ایستگاه اتوبوس هم دقیقا روبروی ساختمون بنیاد بود گفتیم کانه همین اتوبوسه که چهارشنبه ۹ دی بچه ها رو اورد راهپیمایی اما مثل اینکه اون نبود درستشم همینه
    ۹ دی با هیچ روزی قابل مقایسه نیست

    ۱۰:۵۰منتظر نشستیمو نگاه کردیم اینور ساختمون بنیاد هتل انقلاب بود و روبروش بانک تجارت وهمون ایستگاه اتوبوسه

    ۱۱ همون ۷-۸تا برادر نیروی انتظامی با ۲تا ماشین رفتن ماموریت سمت خیابونی خلاف جهت بنیاد از اول هم برای اینکه ماموریتشونو برن اومده بودن توی خیابون

    ما هم که دیدیم اوضاع اینگونه است ۳تا کتاب نه ده رو که ساعتی پیش از یه ۴راه پایینتر خریده بودیم ( خ انقلاب تقاطع حافظ نشر معارف ۸۸۹۱۱۲۱۲ اینم برای اونایکه دنبال مکان خرید نه ده هستن ) یکی از کتابا رو باز کردم وشروع کردم به خوندن بعد که غرقه در کتاب شدم دوباره ساعتو نگاه کردم دیدم ۱۱:۲۵ هست و هیچ صدایی ازشکستن شیشه هم نیومد شایدم اومد ومن غرق نه ده بودم !

    بهرحال یکی نیست بمن بگه خوبه الان توی مرخصی هستی وگرنه خانم دکتر با وجدان که نبلید مریضهای بیمارستانشو ول کنه بره توی خیابون کتاب بخونه
    اونموقع منم جواب میدم که نه ده فقط یه کتاب نیست که هم کتابه هم بصیرت افزاست هم قرص آرام بخشه
    تازه اگه آدم زمان دانشجویی دنبال این کارا نباشه بفرمایید دانشگاه تهرانو دو دسته بدیم خدمت جلبکا !

  39. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات…

    خداروشکر….شکر برای اینکه حالتون خوبه….جدیدا این نبودنهاحتی برای لحظه ای فکرمو به ناکجاآباد میبره….

  40. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات…
    خدای شهیدان که هست…خود شهیدان هم که هستند….پشت وپناه از این بالاتر سراغ ندارم…کاش مخافان ودشمنان اینوبفهمن وکمی فقط کمی به کارها وحرفهاشون فکرکنند.
    دراین روزهای پایانی رمضان التماس دعا

  41. امین 2060 می‌گوید:

    ۱۰۱ روز تا عاشورا

    “ما البته منتظر نمی مانیم تا محرم گردد؛ قبل از هنگامه امتحان، سر یزیدیان را می بریم”

    برای مرگ شما ای یزیدیان! این بار
    علاج واقعه قبل از وقوع خواهد شد
    اگر چه زود ولی با اشاره آقا
    قیام ماه محرم شروع خواهد شد

    یا علی

  42. طهورا135 می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی.
    جلال از مردم می نوشت وبرای مردم.شاید به همین دلیل نمیخواست از قلمش نان بخورد.
    مبادا دست و پاگیرش شود.میخواست ازاد قلم بزند،حتی اگر برایش پرونده بشود.
    پس ازاد قلم میزد وبه نقد کسی کاری نداشت چون نمیخواست ادبیات خلق کند.
    میخواست به مردم بگوید:
    آهای زمینی ها،افق نگاهتان را چند میلی متر بالا بکشید.
    من ۱۹ شهریور منتظر دل نوشته ای برای جلال ال احمد بودم.

  43. رحیم می‌گوید:

    جــــــــــــان…یاحسین ۹۰ روز دیگه محرمه…
    جمله بعدی رو واسه حضرت زینب بزن آقا…

  44. خط شکن می‌گوید:

    سلام حسین جان
    حسین جان طرح فوق العاده ایه. فقط به شرط اینکه وقتی جمله می گید در نظر بگیرید که طرح زدن برای اون جمله یه خورده و فقط یه خودره سخت تره. طوری جمله بنویسید که بشه براش با دست باز طراحی کرد .

    یا حق

  45. رحیل می‌گوید:

    کار خیلی باحالی میشه. خدا خیرت بده. خدایی آخر پیشنهادی…
    یا علی سید علی

  46. spento می‌گوید:

    سلام داداش حسین ما بچه بسیجی ها
    نظر خاصی نداشتم قط میخواستم بدونی از طرفدارای آتیشیت هستم . به کوری چشم همه ی اونایی که نمیتونن ببینن عاشق آقاییم !
    قلمتو می پرستم داداش
    دعام کن

  47. رحیل می‌گوید:

    السلام علی الباکین علی الحسین….

  48. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    خداوکیلی سخته واسه جملات شما با یه دریا معنی یه طرح زد

  49. سید هاشم می‌گوید:

    ایول خلاقیت!
    ولی ما فقط می تونیم برای شما و دوستان دعا کنیم چون نه طراحیم و نه … ………………

  50. علیرضا می‌گوید:

    سلام.
    التماس دعا.

  51. یاس می‌گوید:

    ” ما دیگر قوم از خودبیگانه نیستیم. کِرم نیستیم. پروانه کرد پیله انقلاب، ما را.”
    .
    .
    .
    جدا زیبا مینویسید

  52. طهورا می‌گوید:

    سلام قولا من رب الرحیم

    یه اتفاق عجیب داره برای وبلاگهای پلاکفا میفته . وبلاگها یا هک میشه یا غیر قابل دسترس و یا به وبلاگ دیگری تغیی میکند.
    داداش حسین به داد ستارگان حضرت ماه برس .
    چه کنیم؟ دوباره دارند خانه خرابمان میکنند.

  53. هپلی می‌گوید:

    سلام

    خیلی حال کردم بابت اینکه از جلال نوشتید. دست مریزاد. خیلی نوشته هاش شیرینه. روحش شاد…

  54. سلام داداش گلم
    از اینکه به طرح های دوستان تا این اندازه بها داده ای از شما ممنونم
    اما طرح جدید سمفونی مورچه ها منتظر عکسهای شماست
    وطرح سفرنامه عمره هم همینطور
    ضمنا …
    چون چند طرح عقبم و تازه فردا هم عازم مشهدم و تا یک هفته نایب الزیاره همه دوستان هستم و کار ثبت نام پسرم در مدرسه و احتمالا خرید پاییزه و ترافیک طرح هایی که به دیگران قول داده ام و صدتا گرفتاری دیکه (بسوزه پدر عاشقی که ما رو دلداده این قطعه مقدس کرده)، پس فعلا این پیش درآمد طرحهای ۱۱۰ روزه را داشته باشید تا برگردم:
    http://sayehgraph.persiangig.com/image/110/110.jpg
    http://sayehgraph.persiangig.com/image/110/ab.jpg
    http://sayehgraph.persiangig.com/image/110/sun.jpg
    http://sayehgraph.persiangig.com/image/110/jalal.jpg
    چطورن؟
    البته بعضی از این کارها از قبل آماده بوده، صلوات هاشون یادتون نره

  55. گمگشته می‌گوید:

    سلام حاجی
    من برا این طرح زیبا پایم
    تا اونجایی که بتونم ولی یه شرط داره
    اونم اینه که میثم محمد حسنی طرح نزنه
    نون مارو آجر میکنه آخه!!!!

  56. طهورا می‌گوید:

    سلام به همه دوستان پلاکفایی
    نمیدانم چه بلایی بر سر وبلاگها امده است که جمیعا در حال هک شدن و بهم ریختن است.
    احیانا یکی هم نیست بدادمان برسد، شاید هم هست و بنده بیخبرم.
    خلاصه اگر عمر سایبری ما تمام شد التماس دعا

    و خطاب به هکرهای فتنه گر :
    یادتان باشد که نور ستارگان حضرت ماه با مسدود کردن وبلاگ خاموش نمیشود . ما همچنان هستیم به کوری چشم شما و سران بی مقدارتان
    ما همچنان بیشماریم و شما هم غلط کردید که ادعا کردید بیشمارید.
    آخرین پستم در امروز خطاب به دروغگویانی بود که مدعی شهادت فرزندشان هستند که فعلا اجازه رونمایی داده نشد.

  57. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    به همسنگر خوبمون “امین۲۰۶۰”:
    عالی بود.
    حیفم میاد فقط بگم شعر!
    که این رزم شماست با سلاح شعرتون.
    قبول باشه و اجرتون با صاحب این مهمونی بزرگ.

    “برای مرگ شما ای یزیدیان! این بار،
    علاج واقعه قبل از وقوع خواهد شد؛
    اگر چه زود ولی با اشاره آقا،
    قیام ماه محرم شروع خواهد شد”.

    إن شاءالله.

  58. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    خوش به سعادت همه دوستانی که
    که “کتاب نه ده” هنرشان را در خودش جای میدهد.
    غبطه میخوریم به حالتان!

  59. سحر می‌گوید:

    سلام
    اتفاقا چند وقتی بود فکر “مدیر مدرسه” بودم که دیروز توی یکی از کتابهای جمالزاده تیکه هایی ازش رو خندم و جون گرفتم.اکثر کتابهاش رو خوندم و راستش رو بخواهید خیلی منتظر بودم از جلال بنویسید.بالاخره نوشتید و چقدر هم محشر نوشتید.
    .
    من یه چیزایی بلدم ولی نمیشه بهم گفت طراح اما امیدوارم تو این ۱۰۰ روز حداقل بتونم یه طرح بزنم.

  60. سحر می‌گوید:

    راستی شعر آقا امین عالی بود.خیلی.

  61. محمد رضا می‌گوید:

    ای بابا !!!

    ما هم که دور از جونمون، عیـــــــــــــن شیخ بی سواد، هنری نداریم که تو این طرح اسمی ازمون به یادگار بمونه

    ولی دلمون با تک تک حرفها و طرحهای شما همراهه

  62. محمد می‌گوید:

    صلی الله علیک یا ثارالله
    سلام. اجرتون با ؟آقا سیدالشهدا!

  63. bangejaras***konkuri *ey nameke miravi besuye hosein az janebe man bebus ruye hosein می‌گوید:

    سلام التماس دعاازهمه دوستان آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ماه رمضون داره تموم میشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  64. bangejaras***konkuri *ey nameke miravi besuye hosein az janebe man bebus ruye hosein می‌گوید:

    وقت است که با خدای خود chatبکنیم/درsiteصیام searchرحمت بکنیم/hardدل خویش رازvirusگناه/dell allبزنیم دوبارهformat بکنیم.
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری
    تقدیم به همه دوستان سایبری

  65. آذرخش می‌گوید:

    چقدر ترسناک بود توی اون سن و سال همش از وحشت صدای آزیر بخزی توی پناهگاه و مامان رو محکم بغل کنی و بلرزی.
    چقدر سخت بود خونه نیومدن بابا چند ماه به چند ماه.
    اصلا چند سالم بود که تازه بابام رو شناختم؟
    چند سالم بود که یاد گرفتم به جای کشیدن خونه و گل و پارک، توی نقاشی هام سنگر و خاکریز و مسلسل بکشم؟
    چند سالم بود که فهمیدم به جای زیر آب زدن دوستام باید صدام رو به فحش بکشم.
    بد دوره ای رو گذروندیم. ولی خوب چیز یاد گرفتیم. خیلی خوب.

  66. پلاک شهادت می‌گوید:

    سروده ی دیگرم تقدیم به اهالی قطعه .

    آفتاب غیرتش نور هر دو عین من
    رد سرخ خون او راز شور و شِین من
    شهد عاشقی به لب عازم نبرد شد
    موج خیز خشم بود شمس مشرقین من
    سرفراز و یکه تاز در حصار اَشقیا
    حنجره به نیزه شد نیزه شد به عین من
    ذوالجناح ، بی سوار، اهل خیمه ، بی قرار
    شعله میکشد زبان بین خیمه بین من
    علقمه به خون نشست ، داغدار و سوگوار
    هفت آسمان گریست، بر غم حسین من
    آسمان کبود شرم، نیزه روسیاه شد
    تا ابد به نام عشق ، جاودان ، حسین من

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.