تهران؛ ۳ روز بعد از عاشورا

پراکنده نگاری هایی از جنس یوم الله عاشورایی و حماسی «۹ دی»

۱- اگر هر روزی و هر شبی، جلوه خداست، پس چرا ما فقط به تعداد محدودی از ایام، رخصت مقام یوم اللهی می دهیم؟! در اینکه ۲۲ بهمن ۵۷ از روز قبل و بعدش، ویژه تر است، و در اینکه ۲۳ تیر ۷۸ و ۹ دی ۸۸ از روزهای پس و پیش شان، مخصوص ترند، البته هیچ شکی نیست، لیکن چه لزومی دارد این تمایز را با عنوان «یوم الله» ممتاز کنیم؟! مگر نه این است که هر روز، روز خداست؟!

۱/ یک: اگر چه هر روز، روز خداست، اما آدمی، گاه هست که تجلی خدا را در روزی مثل ۹ دی ۸۸ واضح تر می بیند و این جلوه معنی دار را با پوست و گوشت و استخوان و حواس ظاهری اش درک می کند. نه که استغفرالله، جلوه خدا کم و زیاد شود، بلکه قصه به ضعف آدمی برمی گردد. خداوند منان گاهی برای جبران ضعف بنده خود، خود را در دیده بندگانش، آشکارتر از قبل نشان می دهد و الا خداوند همیشه آشکار و آشکارتر است. ضعف از دیدگان ماست که برای دیدن بهتر دست قدرت خدا، به روزی همچون ۹ دی نیاز مبرم داریم. صرف نظر از ضعف ما، خدا همان قدر که در فتنه ۸۸ خدا بود، در یوم الله ۹ دی هم خدا بود. این تفاسیر غلط ما از شکست و پیروزی است، و این عجول بودن آدمی زاد است که باعث می شود گاهی پررنگ تر از قبل، دست قدرت خدا را ببینیم. کم پیش می آید بنده ای مثل خانم «زینب» یابنده خدا باشد و حتی در روزگار سختی هم «ما رایت الا جمیلا» بگوید. آنکه هرگز در روزگار فتنه ۸۸ سخنانش رنگ و بوی یاس نگرفت، رهبر ما بود. خیلی فرق دارد خامنه ای با ما. او مرد خداست و مردان خدا، نگاه شان به فراز و نشیب روزگار، فرق می کند با ما. واضح تر سخن بگویم؛ نامه های سرگشاده و ناله های اشرافانه، امثال مرا شاید تکان دهد، اما آنکه آموزگار حکمت است، با تلخ و شیرین روزگار، جور دیگری کنار می آید. او در ایام «عسر» همان طور پروردگار را می بیند که در روزگار «یسر». چرا که حکیم است، حکیم.

۱/ دو: ما اما در ۹ دی، دیدیم دست قدرت خدا را. شناور بودیم در این دست. دست قدرت خدا همان بود که شاد کرده بود اعماق قلب مان را. اینک به جای یاس، امید را می دیدیم و به جای کینه، سینه های مملو از سکینه. اینک معمای فتنه، حل شده بود برای ما. احساس می کردیم قفل آشوب، با کلید حضور، باز شده است، اما ساحل پیش رو، از جنس آتش نبود. گلستان بود. آب زلالی بود که سیراب می کرد کام تشنه مان را. این شد که ۹ دی، برای ما «یوم الله» شد. دیدیم که دست قدرت خدا به آستین یک ملت، شرف حضور داده است و به وضوح شنیدیم؛ «اذا جاء نصرالله والفتح/ و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا/ فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا». آری! بهترین جای استغفار، در اوج فتح الفتوح است. استغفار از اینکه؛ چرا همیشه نمی بینیم، دست قدرت خدا را.

۱/ سه: گمانم «اشک شوق» ملت در آخرین لحظات یوم الله ۹ دی، تفسیر همین استغفار باشد. دل شاد، وقتی با دیده بارانی، گره می خورد، یعنی که فی الحال، بهترین وقت حمد و سپاس خداست و نیکوترین زمان استغفار. آستین ما کجا و دست قدرت خدا کجا؟! ما کجا و خدا کجا؟!… یادش به خیر! غروب ۹ دی، تقاطع ولیعصر و انقلاب، مادر شهید دین محمدی را دیدم که عصازنان داشت می رفت. رفتم جلو به قصد سلامی و علیکی. گفت: خدا دیگه چه جوری باید بگه دوسمون داره؟! از این واضح تر می تونه دیگه خدا با ما حرف بزنه؟! از این واضح تر می تونه دیگه خودشو نشون بده؟!

***

۲- سئوال اینجاست؛ چه کسانی ۹ دی را آفریدند؟! آیا فقط خانواده شهدا؟! فقط بسیجیان؟! فقط حزب اللهی ها؟! فقط سپاه؟! فقط کارمندان؟! فقط کارگران؟!

۲/ یک: ۹ دی از نظر من، یعنی آنچه که من با چشم خود دیدم، کسی نبود الا همین مردم کوچه و بازار. مردم کوچه و بازار، یعنی مردم کوچه و بازار. یعنی آحاد ملت. یعنی همه. یعنی همان کسانی که جلوی دوربین صدا و سیما از قیمت مرغ و گوشت و تخم مرغ، گلایه می کنند. یعنی من، تو، او، ما، شما، ایشان. یعنی خانواده شهدا به علاوه خانواده هایی که شهید نداده اند. یعنی بسیجیان به علاوه کسانی که اسما یا حتی رسما عضو بسیج نیستند. یعنی حزب اللهی ها به علاوه کسانی که لزوما هر جمعه، نماز جمعه نمی روند و هر پنج شنبه، بهشت زهرا نمی روند. یعنی در یک کلام، همین مردم کوچه و بازار.

۲/ دو: اینکه حالا چه طیف هایی در یوم الله ۹ دی، بیش از اقشار دیگر، بودند و چه گروه هایی از مردم، کمتر؛ آنجا که ما داریم درباره کلیت ملت یکپارچه ایران، حرف می زنیم، اصلا محلی از اعراب ندارد. ملت ایران یعنی ملت ایران؛ خواه مردش ریش داشته باشد، خواه نداشته باشد. ملت ایران یعنی ملت ایران؛ خواه زنش، چادری باشد، خواه پوشش دیگری اختیار کرده باشد. ملت ایران یعنی جمع ۲۴ میلیون و ۱۳ میلیون و رای محسن رضایی و آرای باطله و رای شیخ! یعنی نه حتی ۴۰ میلیون رای، بلکه به عدد همه آن انسان های شریفی که در برخی شهرستان ها روز ۸ دی و در اغلب شهرستان ها روز ۹ دی به خیابان آمدند. ملت ایران یعنی ۴۰ میلیون رای در «انتخابات جمهوری اسلامی» و صدالبته بیش از این تعداد در «امتحانات انقلاب اسلامی».

۲/ سه: الحمدالله نوشته ها و دل نوشته های ایام فتنه ام همچنان هست. همان زمان هم، نه سنگ ۲۴ را به سینه می زدم و نه سنگ ۱۳ و نه سنگ دیگری، بلکه علی الدوام از ۴۰ میلیون رای، می نوشتم. آنجا که سخن از اصل انقلاب اسلامی است، و دیگر سخن از ایام انتخابات نیست، برای ما، بیش از آنکه دو طرف میز مناظره، اهمیت داشته باشد، دو طرف میدان مبارزه موضوعیت دارد. انتخابات، شاید دعوای فلانی بود و بهمانی، اما فتنه، جنگ آمریکا و اسرائیل بود با جمهوری اسلامی. ما، سربازان انقلاب اسلامی بودیم و سران فتنه و سران نفاق و خواص بی بصیرت، سربازان دشمن. اینک می خواهم حرف دیگری بزنم؛ ملت ایران، یکی هم یعنی اکثریت آن کسانی که روز ۲۵ خرداد به خیابان آزادی آمدند تا قانونی یا غیر قانونی، به نوعی، اعتراض خودشان را به تقلبی که سران فتنه مدعی اش بودند و خواص بی بصیرت، همراهی اش می کردند، نشان دهند.

۲/ چهار: روز ۲۵ خرداد، اگر چه واپسین ساعات شبش، در بلوار کاوه، جلوی مجتمع سبحان، -آری! سبحان؛ همان جا که ادعا می شد سند مظلومیت جنبش سبز است!- متاثر از اصابت سنگی بزرگ، نزدیک بود به کاروان بپیوندم، اما بعد از ظهرش، رفته بودم خیابان آزادی. قطعا نه به خاطر پیوستن به معترضین، بلکه برای سرک کشیدن و ارضای این نیاز مشترک یک نسل، که نه اول انقلاب را دیده بودیم و نه جوانی مان در جنگ گذشته بود! بگذریم که خبرنگار، باید خبر را از وسط میدان بنگارد! بگذریم که جوانانی مثل من اصولا همه جا هستند! بگذریم که فکر می کردیم شاید برای امنیت شهر، به ما هم نیاز شد! آن روز بر ترک موتور یکی از دوستان نشسته بودم و بالطبع، مسیر میدان امام حسین تا میدان آزادی را چند باری رفتیم و آمدیم. به جنبش فی الحال مرده سبز، بخواهم حال داده باشم، شعاع جمعیت شان در اوج ساعت تراکم راهپیمایی ۲۵ خرداد، از نزدیکی های تقاطع انقلاب و جمالزاده بود تا نزدیکی های میدان آزادی، تقاطع استاد معین. یعنی آنجایی که انتها و ابتدای راهپیمایی شان، مستقر شدند و به قول اهل فن؛ به هم دست دادند، در بهترین حالت همین حدود بود که نوشتم. اگر چه اینگونه تبلیغ کرده بودند که راهپیمایی از میدان امام حسین تا میدان آزادی است، لیکن وقتی سر راهپیمایی به نزدیکی های میدان آزادی رسید، ته آن، تقاطع انقلاب و جمالزاده بود. البته با یک تذکر بسیار لازم که جمعیت، اغلب اوقات، فقط در یکی از ۳ لاین خیابان آزادی در حال حرکت بود. مسیر شرق به غرب، تقریبا، و مسیر غرب به شرق، کاملا باز بود و راهپیمایی، عمدتا در لاین اتوبوس روی خیابان آزادی جریان داشت، الا آن دقایقی که موسوی به جمع راهپیمایی کنندگان پیوست و حدود نیم ساعت، هر ۳ لاین در یک طول محدود و معین، رنگ جمعیت را به خود دید. هر چند که هرگز چنین جمعیتی، اصلا و اصولا قابل قیاس با راهپیمایی های کشوری و سراسری ۲۲ بهمن و ۹ دی نیست و چنین مقایسه ای از اساس، خطاست، اما نگارنده بر این باورم؛ وقتی که ما داریم از ملت ایران، یعنی از آفرینندگان یوم الله ۹ دی حرف می زنیم، حتما شرکت کنندگان در راهپیمایی ۲۵ خرداد سال ۸۸ هم شاملش می شوند. چرا که آن مردم در روز ۲۵ خرداد، بنا به القائاتی، دست به اعتراضاتی زده بودند، اما وقتی که بصیرت افزایی به نحو شایسته صورت گرفت، در روز قدس، جمعیت شان، به شکل محسوسی کم شد و این روند نزولی تا ۱۳ آبان و بعد هم روز عاشورا خودش را نشان داد، به گونه ای که می توان از آن به عنوان «دومینوی ریزش جمعیت» یاد کرد. طرفه حکایت اینجاست که هر چه از شعاع این جمعیت کم می شد، جهت و سمت و سوی شعارها هم عوض می شد! کمی باید طول می کشید تا اعتراض به شورای نگهبان و وزارت کشور، جایش را بدهد به شعار علیه اصل ولایت فقیه! و مرگ بر جمهوری اسلامی! عجبا! فتنه گران در روزی، از این ۲ شعار، به شکل رسمی، رونمایی کردند که به خیمه امام حسین(ع) هم رحم نکردند. جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، ثابت کرد؛ انقلاب اسلامی را نمی توانی قبول نداشته باشی، الا اینکه حرمت عاشورا را نگه نداشته باشی. جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، نشان داد؛ فقط کسانی علیه ولایت فقیه، شعار مرگ سرمی دهند، که در روز عاشورا سوت و کف می زنند. جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، نشان داد؛ سیدعلی حسینی خامنه ای، امامی از تبار امام عاشوراست، یا باید هیچ کدام را قبول نداشته باشی، یا باید ولایت هر دوی شان را بپذیری. با این همه، لازم به ذکر است که ما وقتی می گوییم «جنبش سبز»، نه مرادمان آن ۱۳ میلیون است و نه مخاطب مان، شرکت کنندگان در راهپیمایی ۲۵ خرداد. بی شک اگر سران فتنه، همان روز ۲۵ خرداد، پرده از نفاق شان کنار می زدند و می گفتند که «تقلب، اسم رمز آشوب عاشورا و شعار علیه اصل ولایت فقیه است» و اگر رک و راست، اعلام می کردند که آتش زنندگان خیمه عزای سیدالشهدا را «مردان خداجو» می دانند، در آن راهپیمایی هم، همان تعداد حاضر می شدند که در روز عاشورا دست به آشوب زدند. آری! این فقط فرد منافق است که تقلب می کند و به اسم خط امام، رای جماعتی را می دزدد. قطعا ما، اتفاقات تلخ و خون بار آخرین دقایق راهپیمایی ۲۵ خرداد، واقع در میدان آزادی را، حق داریم به حساب سران فتنه بریزیم، اما حق نداریم به پای اغلب راهپیمایی کنندگان روز ۲۵ خرداد بنویسیم. بی شک در انجام این کار غیر قانونی، بیش از راهپیمایی کنندگان، حتی گمانم بیش از سران فتنه، خواص بی بصیرت آن روزهای پر تب و تاب، مقصر اصلی بودند و لابد شمای خواننده به خوبی می دانید چه دارم می گویم و چه کسانی را دارم می گویم.

۲/ پنج: با همه این اوصاف، آیا ممکن است کسی یا کسانی، هم در راهپیمایی ۲۵ خرداد شرکت کرده باشند و هم در راهپیمایی روز قشنگ چهارشنبه؟! یعنی گذشته از حضرات خبرنگار و عکاس و چه و چه، در هر دو راهپیمایی، همراه جمعیت بوده باشند؟! آری! ممکن است و این اتفاق افتاده است و این اتفاق، اصلا چیز عجیب و غریبی نیست. اگر بخواهم راه دوری نروم، اشاره می کنم به چند تن از اقوام و آشنایان خودم، که یکی دوتاشان را در هر دوی این روزها و با همین چشم خودم دیدم. بعدها و به همین منوال، البته چیزهایی از فک و فامیل و در و همسایه شنیدم که مکمل دیده هایم بود. همین نکته را بعدا با شمار دیگری از دوستان و همکاران و روزنامه نگاران، در میان گذاشتم که آنها هم با ذکر مصادیق خودشان، دیده ها و شنیده های مرا تایید کردند. با این همه و از آنجا که اصلا از شعار دادن های بی دلیل و بی منطق خوشم نمی آید، کتمان نمی کنم که اصولا جنس، هدف، آرمان و آرزوی شرکت کنندگان در دو راهپیمایی فوق الذکر، با هم تفاوت های فاحشی داشت، لیکن هر دوی اینها ملت ایران بودند و هستند. وقتی ما از کلیتی به نام «ملت ایران» حرف می زنیم، آنچه قطعا رنگ می بازد و محلی از اعراب ندارد، سلیقه ها و عقیده هاست. بگذارید اشاره کنم به یک دوست، یعنی یک همسایه. قبلا که ساکن محله مجیدیه جنوبی بودم، همسایه دیوار به دیوارمان، کمی تا قسمتی بی خیال انقلاب بود و اصلا شاید ضد انقلاب. این فرد و خانواده اش کلا در ۳ انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده اند. دوم خرداد به خاتمی رای دادند، سوم تیر به هاشمی و ۲۲ خرداد به موسوی. روز ۲۵ خرداد بودند، اما… اما نخیر! روز ۹ دی نیامده بودند. همچنان که بنا به گفته خودشان، تا به حال در هیچ راهپیمایی ۲۲ بهمنی هم شرکت نکرده اند. القصه! فردای ۹ دی، توی کوچه، همدیگر را دیدیم و مثل خیلی وقتها، حرفهای مان کشید به سیاست. آنچه من در آن گفت و گو گفتم، مهم نیست. مهم حرفهای آقاسعید است که چند جمله اش را با حفظ دقیق امانت می آورم؛ «من به خاتمی و موسوی و هاشمی، به هر کدومشون یه بار رای دادم، اما عمرا برای هیچ کدوم، جون بدم. اینا نشون دادن حتی ارزش اون راهپیمایی ۲۵ خرداد رو هم ندارن… من شاید این نظام رو قبول نداشته باشم، اما برای دشمنی با جمهوری اسلامی، به خیابون نمیام. واسه چی بیام؟! برای کی؟! حالا مثلا بی بی سی، دلش واسه من سوخته؟! من الان کار و بار خودم رو دارم، زندگی و زن و بچه خودم رو دارم، امنیت خودم رو دارم، کاسبی خودم رو دارم، ولی فردای جمهوری اسلامی، هیچ معلوم نیس کدوم اینا رو داشته باشم، کدومش رو نداشته باشم. فردای جمهوری اسلامی یعنی اغتشاش، یعنی اینکه مملکت را بسپریم دست همون جغله هایی که تلویزیون، الان داشت نشون می داد. اینقدرش که دیگه عقلمون می رسه. جمهوری اسلامی رو دوس نداریم، خودمون رو که دوس داریم».

۲/ شش: ما وقتی از قول کلیت ملت ایران، تیتر می زنیم که؛ «ملت ایران:» حتما آقاسعید و خانواده اش هم شامل می شوند، حتی اگر ۲۵ خرداد آمده باشند و ۹ دی نباشند. از نظر جمهوری اسلامی و از نظر ولی فقیه، حتما اینها هم ملت ایران اند. جمهوری اسلامی مکلف امنیت آحاد ملت است و ملت یعنی مردم کوچه و بازار. هنوز فتنه ۸۸ نشده بود که «آقا» در باب مضرات اردوکشی های خیابانی، یکی هم اشاره به مبحث ناامنی کرد. همچنان که ۱۰ سال قبل از این، در اولین نماز جمعه ای که بعد از یوم الله ۲۳ تیر خواندند، به قصد دشمن برای ایجاد ناامنی در کشور تاکید فراوان کردند. کشور وقتی روی آسایش و امنیت به خود می بیند، که فی المثل، آشوبگران عاشورا امنیت نداشته باشند. البته که منافقین باید بترسند از قوه قهریه حکومت. باید بسته باشد دست شان، چرا که حتی آن عده محدودی هم که از اساس، جمهوری اسلامی را قبول ندارند، لیکن اولا؛ امنیت را دوست می دارند و ثانیا؛ از نظام، مطالبه امنیت و کسب و کار و زندگی و آسایش دارند، که حق محفوظی است برای شان. لذا ما وقتی از ملت ایران حرف می زنیم، امثال آقاسعید شامل این کلیت می شوند، جدای از اینکه چه نگاهی به جمهوری اسلامی دارند، اما ناامن کنندگان کشور، به ویژه سران فتنه، نه فقط در حاکمیت، بلکه در تعریف ما از ملت هم نمی گنجند. کسانی که دارند برای شرکت در انتخابات و ورود به حاکمیت، شرط می گذارند، شرط شان فقط برای حکومت نیست، بلکه مخاطب اصلی زبان درازشان ملت اند. چرا که از ملت و حاکمیت، به یک اندازه دور افتاده اند.

***

۳- آنچه پای آحاد ملت را در ۲ روز هشتم و به ویژه نهم دی ماه به خیابان های تهران و شهرستان ها کشاند، چه بود؟! قطعا عوامل مختلفی دخیل بود، که مهم ترینش آشوب عاشورا بود، اما فلسفه حضور معنی دار، سراسری و بی سابقه ملت در یوم الله ۹ دی، جز این نبود که مردم از همه اقشار به صحنه آمدند تا به عملکرد رهبر درباره مدیریت بحران فتنه، صحه بگذارند. شعارها، تصاویر، دست نوشته ها، قطعنامه ها و… جملگی حکایت از آن داشت که از نظر مردم، رهبرشان به خوبی امور را هدایت کرده اند. می توان گفت که مردم آمده بودند تا پای کارنامه ۲۰ ساله رهبر عزیزشان، یک فوق ۲۰ درخشان بگذارند. آری! اگر چه اصولا این «آقا»ست که باید ما را تایید کند، لیکن گاهی لازم است که ملت، در تایید گفتار و رفتار ولی امر خود، قیامت به پا کند و این هر ۲ در کنار هم زیباتر جلوه می کند. در این باره باید به نکاتی اشاره کرد؛

۳/ یک: هر آنچه از صبر و کرامت و متانت و بصیرت و حکمت لازم بود، رهبر انقلاب در قبال جریان معترض -جریان فتنه بعد از این- نشان دادند. نخست، افراد معترض را به حضور پذیرفتند و دعوت به آرامش، و پیگیری شکایت ها از مجرای قانون کردند. در اقدام بعد، وزارت کشور و شورای نگهبان را امر کردند که در چهارچوب راهکارهای قانونی، با جریان اعتراض، کمال همکاری را بکنند. در عین حال، مردم را صرف نظر از علاقه شان به افراد منتخب خود، توصیه به وحدت، قانون گرایی و خویشتن داری کردند. با این همه سران جریان معترض، از آنجا که از جای دیگری دستور می گرفتند، جز بر طبل ابطال انتخابات نمی کوفتند. فتنه گران، نه فقط رای اکثریت، بلکه کل انتخابات را تخطئه کرده بودند. اینجا ۲ کار مهم انجام داد «آقا». یکی دفاع ایشان از ۴۰ میلیون رایی بود که در صندوق انتخابات ریخته شده بود. از آنجا که فتنه گران، به جای مدرک و سند، اغتشاش و دیکتاتوری ارائه می کردند، رهبر انقلاب، نه فقط به ایشان ذره ای باج ندادند، بلکه از یکایک آرای ۴۰ میلیون ایرانی شریف، پاسداری کردند. دیگر اقدام رهبر در این مقطع، دفاع از رای اکثریت و نامزد پیروز بود. همچنان که در دوم خرداد ۷۶ برخلاف نیت و عزم جماعتی که ایام فتنه ۸۸ بدل به خواص بی بصیرت و البته بی معرفت شده بودند، باز هم «آقا» از نامزد پیروز و رای اکثریت، دفاع کردند. مسئله برای رهبر، نه خاتمی بود و نه احمدی نژاد، که اصولا شان رهبر کجا و شان افراد کجا؟! آنچه برای «آقا» موضوعیت داشت، کلیت رای مردم بود، نیز رای اکثریت. برای خواباندن فتنه، ضروری بود که رهبر انقلاب، به ۲ نظر، ابراز نزدیکی کنند؛ یکی نظر ۴۰ میلیون رای، و دیگری نظر رای اکثریت و نامزد پیروز. نماز جمعه ۲۹ خرداد، دوست و دشمن فهمید که رهبر انقلاب، به عنوان علمدار انقلاب، پای انتخابات، نتیجه کلی اش و نامزد مورد علاقه اکثریت مردم، همچون کوه ایستاده است، چرا که ولی فقیه، توامان ضامن اسلامیت و جمهوریت جمهوری اسلامی است. همین تدبیر رهبر انقلاب، باعث شد که دیگر اجتماعی مثل ۲۵ خرداد شکل نگیرد؛ مردمی که تا این زمان، همزبان سران اعتراض شده بودند، اغلب فهمیدند که تقلب، بیش از آنکه وجود خارجی داشته باشد، معبری برای آشوب است و مامنی برای باز کردن کینه های بدری و عقده های خیبری. آن ایام، سران اعتراض، به جای مجرای قانون و مسیر کرامت رهبر، از مسیر فتنه، حرکت می کردند. اینگونه شد که سران اعتراض، سران فتنه خوانده شدند، چرا که جز اغتشاش و آشوب و هرج و مرج، به هیچ صراطی مستقیم نبودند. فردای آن نماز جمعه تاریخی، یعنی روز ۳۰ خرداد، اتفاقی که رخ داد این بود؛ مردمی که به سران فتنه رای داده بودند، ذره ذره از فتنه گران دانه درشت، جدا شدند و جای شان را به منافقین بعضا مسلح دادند. روز قدس و ۱۳ آبان قدر مسلم این بود که نشان داد، همراهی کنندگان سران فتنه، مردم معترض به انتخابات نیستند. بخشی ولو کوچک از ملت بزرگ ایران نیستند، چرا که اعتراض به نتیجه انتخابات، قطعا ربطی به شعار «جمهوری ایرانی»، «نه غزه، نه لبنان» و روزه خواری و… نداشت. این روند تا روز عاشورا ادامه داشت و دیگر قطعا می توان گفت؛ کسانی که در عاشورا آشوب کردند، جملگی جیره خوار دشمنان ملت بودند. در تمام این چند ماه، «حضرت ماه» با درایتی حکیمانه، چند کار مهم و اساسی کردند؛

۳/ یک/ ۱: میان سران فتنه با بدنه اجتماعی شان فاصله انداختند. صبر همراه با بصیرت رهبر کافی بود که مردم معترض، ملتفت شوند نیت سران فتنه از طرح تقلب، چیز دیگری است. مردم معترض دیدند که رهبر انقلاب، حتی آن اوایل، از در نصیحت و خیرخواهی، جنس سران اعتراض را از فتنه آفرینی جدا خواندند، اما مسئله اینجا بود که سران فتنه، لایق دست پدری رهبر انقلاب نبودند، بلکه از دست معلمین انقلاب مخملی دیکته می نوشتند. خاک بر سرشان، با این لیاقت شان! چرا که آدم، گوشت خروس خانه خودش را بخورد، شرف دارد که از مال جرج سوروس ارتزاق کند. آدم آه نداشته باشد که با ناله سودا کند، شرف دارد که از مال و منال ملک عبدالله ناله بالا برود.

۳/ یک/ ۲: در طول این نزدیک ۷ ماه، یعنی از ۲۲ خرداد ۸۸ تا یوم الله ۹ دی، سران فتنه، هر آنچه بهانه لازم بود، دست قانون و عدالت دادند تا بلکه مجازات شوند، لیکن رهبر انقلاب با همان حکمت علوی همیشه همراه شان، در عین اینکه مطالبه عدالت در حق سران فتنه را تا امروز و تا همیشه زنده نگه داشته اند، کار مهم تری کردند و آن، مجازات سران فتنه در ۲ دادگاه بود؛ دادگاه افکار عمومی مردم معترض به انتخابات و دادگاه افکار عمومی ملت ایران، که حتما شامل حال معترضین هم می شد. بدین سان هرگز یخ پروژه مظلوم نمایی سران فتنه نگرفت و آرزوهایی از جنس «پیراهن عثمان» را به گور بردند.

۳/ یک/ ۳: ابتکار دیگر «آقا» این بود؛ با نوعی کرامت حکیمانه، اجازه دادند که گره فتنه با دست خود مردم باز شود و همه چیز به پای مردم نوشته شود. رسانه های استکبار در طول ایام فتنه، با استناد به تحرکات فتنه گران، مدام چهره مردمی نظام را زیر سئوال می بردند، لذا جا داشت که رهبر تا روزی مثل روز عاشورا، بلکه تا یوم الله ۹ دی، صبر آمیخته با حکمت و هشدار و بصیرت کنند تا این خود ملت ایران باشد که بر دهان سران فتنه بکوبد. مهم تر از این کوبیدن، آنچه در ورای تدبیر رهبر انقلاب رخ داد، جز این نبود که اصولا جمهوری اسلامی، همچنان به مردمش می نازد و ذره ای در مردمی بودن نظام، خلل وارد نیامده، تا آنجا که دفع فتنه ای در قد و قواره فتنه ۸۸ را هم می سپارد دست خود ملت.

۳/ یک/ ۴: متاثر از مورد فوق الذکر و از آنجا که دفع فتنه، در یک فرایند کاملا مردمی صورت گرفت، جهان اسلام به ۲ برداشت رسید؛ یکی اینکه جمهوری اسلامی همچنان نظامی مردمی است. دیگری اینکه آمریکا باز هم سنگ روی یخ شد و حریف جمهوری اسلامی، به عنوان الگوی ذاتی ملل آزادی خواه نشد. بی گمان جواب ندادن پروژه انقلاب مخملی در ایران، و ختم فتنه به یوم الله ۹ دی، جرقه اصلی «بیداری اسلامی» را در اذهان ملل مسلمان کلید زد. (خواننده را ارجاع می دهم به متن «تقدیر بیداری اسلامی در یوم الله ۹ دی رقم خورد»)

۴- یوم الله ۹ دی نشان داد که مقبولیت خامنه ای، چیزی از جنس مقبولیت خمینی است و فقط محدود به رای خبرگان ملت در مجلس خبرگان رهبری نیست. یوم الله ۱۲ بهمن ۵۷ واضح تر از هر رفراندومی، ملت ایران به استقبال از امام خمینی شتافت، تا اگر برای «جمهوری اسلامی» نیاز به صندوق انتخابات باشد، اما برای رهبری این نظام، هرگز نیازی به انتخابات نباشد. مسئله اینجا بود که مردم، قبل از ۱۲ و ۲۲ بهمن ۵۷ هم امام را به عنوان رهبر انقلاب پذیرفته بودند و آنچه در لسان ملت، عیان بود، حاجتی به بیان رای نداشت. بگذریم که آن رای باشکوه به جمهوری اسلامی در یوم الله مظلوم ۱۲ فروردین، معنای آشکارترش، رای به رهبری امام خمینی بود. در یوم الله ۹ دی ۸۸ نیز مردم با حضور حماسی خودشان و در یک رفراندوم زنده که از رای در صندوق، فراتر بود، به خیابان ها آمدند و اگر چه قبلا نیز از طریق خبرگان، دست بیعت با خامنه ای داده بودند، اما این بار در شکل و شمایل ملموس تری، تکمیل کردند بیعت شان را. یوم الله ۹ دی ۸۸ معلوم شد که هم با واسطه خبرگان، و هم بدون این واسطه، سیدعلی حسینی خامنه ای، تنها منتخب توده های ملت در سراسر ایران، برای رهبری است. رهبری که ملت، با واسطه خبرگان و در انتخابات، به او «رای» می دهند، اما لازم اگر باشد، از نثار «جان» هم برای ولی فقیه دریغ ندارند. از همین روست که نگارنده بارها نوشته ام؛ نسبت ۹ دی با خامنه ای، همان نسبت ۱۲ و ۲۲ بهمن است با خمینی. اگر اشبه الناس به خمینی، خامنه ای است، اشبه الایام به ۲۲ بهمن، یوم الله  ۹ دی است. به نکات زیر دقت کنید؛         

۴/ یک: در مردمسالاری دینی بر خلاف دموکراسی پوشالی غرب، که به غروب تماشایی، دیدنی و خندیدنی نظریه لیبرال دموکراسی در مقام عمل انجامیده، آدم هایی که رای می دهند، از رای هایی که به صندوق ریخته می شوند، مهم ترند. رای برای آدم هاست، نه آدم ها برای رای. جمهوری اسلامی از مردم، فقط رای در انتخابات را نمی خواهد، بلکه حضور در امتحانات را هم می خواهد، لذا از آنجا که مردم بر رای شان برتری دارند، در جمهوری اسلامی، مشارکت، فقط محدود به قبل از انتخابات نمی شود. در دموکراسی غربی، همین که مردم، رای شان را به صندوق می اندازند، وظیفه شان را تمام و کمال انجام داده اند، اما در مردمسالاری دینی، بعد از اخذ رای، تازه نقش مردم شروع می شود. در دموکراسی غربی، برگه رای، موجودی بی جان است، اما از آنجا که در جمهوری اسلامی، نقش خود مردم، یعنی نفس وجودشان، حتی از نقش رای شان، برجسته تر است، یوم الله ۹ دی از ۲ خرداد و ۲۲ خرداد و ۳ تیر و… مهم تر جلوه می کند. صندوق رای را بسیاری از کشورها دارند، حتی گاهی در نظام آل سقوط زپرتی هم انتخابات برگزار می شود! صدام هم چند باری پای مردم را به صندوق انتخابات کشاند! اما آنچه از رای مردم مهمتر است، تاثیرگذاری خود مردم است، بر سرنوشت شان، بعد از رایی که به صندوق می اندازند. همین تاثیرگذاری و همین حضور است که تفاوت اساسی مردمسالاری دینی را با دموکراسی غرب نشان می دهد. در جمهوری اسلامی، رای مردم به صندوق ختم نمی شود، بلکه نقش مردم، تازه بعد از رایی که در صندوق می اندازند، آغاز می شود. در مردمسالاری دینی، علاوه بر مفهوم «رای»، مفهوم دیگری به نام «بیعت» وجود دارد، که حتی بدون واسطه برگه رای است. آنچه هر از چند گاه، رنگ عوض می کند، رای است، اما آنچه ثابت و لایتغیر است، «دست بیعت» است.

۴/ دو: یوم الله ۹ دی، بیانگر برتری بسیار مهم نظام جمهوری اسلامی، با بسیاری از نظام های مدعی دموکراسی است. همان مردمی که چند ماه پیش از این ۴۰ میلیون رای در صندوق انتخابات این نظام ریختند، این بار خودشان به صحنه آمدند تا ثابت کنند که در جمهوری اسلامی، مشارکت مردم، هرگز محدود به صندوق انتخابات نمی شود. اصولا در جمهوری اسلامی اگر چه رای مردم، تعیین کننده است، اما خود مردم و حضور در صحنه شان، حتی از آرای شان، تعیین کننده تر است. قصه رای، اگر یک قصه موسمی و چند سال یک بار است، لیکن ماجرای حضور در صحنه، یک ماجرای دائمی، و حاکی از این است که مردم، اصولا انقلاب اسلامی را مال خودشان می دانند و خود را ولی نعمت انقلاب اسلامی. تعامل ملت ایران با انقلاب اسلامی، به گونه ای است که انگار، کلیت ملت ایران، انقلاب را مال بابای خودشان، بلکه ملک طلق خود می پندارند و قطعا خیلی ها از درک مفهوم جمله ای که گفتم، عاجزند. اینکه مادر شهیدان یزدان خواه، به «آقا» می گوید؛ «شرمنده ام که دیگر برای راه ولایت فقیه، فرزندی ندارم»، ناظر بر جمله بالاست و بیش از آنکه از منظر تواضع یا موضع غرور باشد، متاثر از این واقعیت و حقیقت است که مردم، خود را صاحب انقلاب می دانند و در برابرش، به شدت احساس مسئولیت می کنند. لابد جز این نیست که آحاد ملت در باز کردن گره فتنه، با حکومت، همکاری بی مزد و منت می کنند. قطعا اگر دموکراسی در کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه، عمق مردمسالاری ما را داشت، حکومت های شان در مقابله با مشکلات و قیام ها و جنبش ها و اعتراضات، این همه احساس تنهایی نمی کرد.

۴/ سه: «راهپیمایی حکومتی» شیرین ترین زخم زبانی بود که دشمن می توانست نثار یوم الله ۹ دی کند و نفهمید که با این طعنه، دارد اوج مردمسالاری جمهوری اسلامی را ثابت می کند. ایراد از جمهوری اسلامی نیست که چرا می تواند راهپیمایی حکومتی برگزار کند، بلکه این نقطه قوت نظام ماست. ایراد از حکومت هایی است که مردم شان را اسیر آرای شان کرده اند و رای شان را زندانی صندوق بی جان انتخابات. مردم در دموکراسی غربی، بیش از آنکه آزاد باشند رای بدهند، در «اسارت آزادی»، بلکه در زندان رای شان، دست و پنجه نرم می کنند و دقیقا از همین روست که در باز کردن گره های گوناگون سیاسی و اقتصادی و معیشتی، نه فقط با حکومت شان همکاری نمی کنند، بلکه به جنبش های مختلف اعتراضی می پیوندند. جمهوری اسلامی اما همچنان که در پایتخت خود راهپیمایی ۲۵ خرداد را دارد، این توانایی را هم دارد که در مقیاسی غیر قابل قیاس، یوم الله ۹ دی را در ابعاد سراسری، خلق کند و معنای دقیق تر و عمیق تری از مفاهیم «ولایت فقیه»، «ملت» و «مردمسالاری دینی» به جهان معاصر ارائه دهد. در غرب، اما رای مردم بهانه ای ظاهرا زیباست که زبان شان خفه باشد و اینچنین است که ۹۹ درصد مردم دنیا، از دست نظام سلطه و برده داری مدرنش به ستوه آمده اند. در جمهوری اسلامی اما تفسیر رای مردم، با خود مردم است و همان مردمی که ۲۲ خرداد را آفریدند، خالق ۹ دی شدند.  

*** *** ***

ما هستیم، پس رای می دهیم، نه اینکه چون رای می دهیم، پس هستیم. ما هستیم، پس علاوه بر رای، راهپیمایی می کنیم و گره فتنه را با دست قدرت خدا باز می کنیم. یوم الله ۹ دی بهترین روز بود برای اثبات اینکه در انتخابات ۲۲ خرداد، اصلا و ابدا تقلب نشده. اگر چه گفته اند؛ «البینه علی المدعی»، اما به جای سران کفر و فتنه و نفاق، این ملت ما بود که برای اثبات سلامت انتخابات ۲۲ خرداد، مدرکی حی و زنده از جنس یوم الله ۹ دی ارائه کرد. حالیا! چهارشنبه، گویی آرا از دل صندوق ها بیرون آمده بودند. فریاد می زدند و شعار می دادند. در جمهوری اسلامی، دل رای، در کنج صندوق نمی گیرد. رای نمی میرد. راهپیمایی می کند. نمی پوسد. پوست می اندازد و جوان می شود. حالا دختربچه هایی که ۲۲ بهمن اولین سال های جنگ، روی دوش پدران شان، بلندقدترین آدمیان راهپیمایی شده بودند، با تصویری از عکس پدر، بالای دست، در تلاقی نسل ها، آمده بودند تلافی! نه رای ما درون صندوق می میرد و نه خون نیاکان ما درون خاک. گفت: «ای روح خدا! مبارکت باد/ ۳۰ سال جوان شد انقلابت». آقای دشمن! رای ما، راه ما، صندوق انتخابات ما، راهپیمایی ما، یوم الله ۹ دی ما، زنده است؛ حرفی هست؟! آقای دشمن! خون شهدای ما در رگ ملت ما زنده است؛ حرفی هست؟! آقای دشمن! ما اصلا حیف مان می آید که مردمسالاری نظام جمهوری اسلامی را با دموکراسی دروغین غرب، قیاس کنیم؛ حرفی هست؟! آری! بگذار سوار اسب سفید خاطرات شویم و بخوانیم؛ «چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش می‌گفت؛ ۲۲ بهمن، نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند. ما ۲۲ بهمن هم می‌آییم. برای چنین ملتی که جانش بر کف است، جان باید داد. جمهوری اسلامی به مردمش می‌رسد؛ حرفی هست؟! ما با رهبرمان آنقدر «نداریم» که هر وقت اراده کنیم، چفیه‌اش را می‌گیریم؛ حرفی هست؟! آنقدر دوستش داریم که با یک اشاره‌اش نشانی خیابان انقلاب را می‌گیریم و می‌آییم، ساندیس هم می‌خوریم؛ حرفی هست؟! سران غرب به فکر مردمان خود باشند که اول سال نو از سرما یخ نزنند. ما اینجا رابطه‌مان با رهبرمان گرم گرم است».      

روزنامه وطن امروز/ ۳ دی ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم الله… از این که چند خطی از طولانی ترین نوشته قطعه را همین امشب قرار دادید، ممنونیم و همین چند جمله اش، نوید یک متن تحلیلی و زیبا را می دهد. این قسمت “۱” شدید ذهن را درگیر متن و چگونگی ادامه پیدا کردنش می کند.

  2. بی تاب هویزه می‌گوید:

    به شروعش می خوره مطلب جالبی باشه!
    حسین قدیانی: چند دقیقه ای توی وبتون بودم. مطالب تون خوبه. خوب بود اون صحبت تون با شهردار. «اسلیمی» را از قصد نوشتید، یا باید بشه «اسلامی»؟!

  3. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    متن آرامش بخشی هستش.

  4. سلاله 9 دی می‌گوید:

    شاید هم گوش ما کر بود. شاید چشم ما کور بود و در ۹ دی، شهدا را ندیدیم. عارفی می گفت: پروانه ها جملگی آمده بودند. پندار ما این است که شهدا در بهشت برین راحت نشسته اند و کاری با عاقبت انقلاب اسلامی ندارند اما حقیقت آن است که زمان هر چه از بهمن ۵۷ بیشتر می گذرد، پرستوها بیشتر هوای انقلاب را دارند. اگر شهدا نبودند و بسیجی ها، ۹ دی چه فرقی با دیگر روزها دارد؟ شرف الزمان بالزمین. شرف زمان به زمینیانی است که به ایام مجروح، روح دوباره می دمند. مسیحا نفسان را اگر چشم معیوب ما در ۹ دی نتوانست ببیند، آن مادر شهیدی که آمده بود راهپیمایی، به خوبی مشاهده کرد.

    ای روز خوب خدا، ای ۹ دی! اندک اندک دوباره برگ های پائیزی از اشجار تقویم بی روح، تقدیم زمین می شوند و ما باز به تو می رسیم. سکوت ما در تو شکست و بغض ما نیز. برای ما ۹ دی، همان ۲۲ بهمن است. هر که می خواهد ۹/ ۱۰ را بشناسد، باید داستان تاسوعا و عاشورا را بخواند.

    این بار هم ۹ دی عاشورا بود و خیابان انقلاب، کربلا اما امام عاشورا این بار تنها نماند، چون بسیجی ها بودند و شعار “ما اهل کوفه نیستیم” می دادند تا علی تنها نماند.
    ***۹ دی یک روز نیست؛ یوم الله حضرت ماه است.***
    کتاب قطعه ۲۶/ ص ۲۱۱
    حسین قدیانی: گاهی که از این قبیل کامنت ها می گذارید، انگار مرا به اصل خودم برمی گردانید؛ این یکی خیلی همچین حسی داشت… خیلی!

  5. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    http://1.vped.netii.net/images/4db62200d8bf.jpg

    فدای خنده های آقام
    حسین قدیانی: این از اون جاهایی که باید خودم رو کنترل نکنم و بگم؛ جووووووووووووووووونم!

  6. بچه آدم می‌گوید:

    «دست خدا بر سر ماست» را در روزمرگی هایمان شاید از یاد می بریم و شاید هم خاطرمان جمع است که هوایمان داشته می شود و برای همین، غبارگونه ای ذهنمان را می گیرد. اما تلنگری به مانند فتنه و نه دی لازم بود و گاه گاهی لازم است، تا به اصل دلمان و روحمان رجوع کرده و دست خدا را با تمام وجود احساس و لمس کنیم.
    دست خدا بر سرماست/ بابایمان خامنه ای رهبرماست

  7. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “شب جمعه”
    شیخ مرتضی انصاری عادت داشت به خواندن زیارت عاشورا. بعد از وفاتش او را در خواب دیدند و از او پرسیدند که چه عملی بیش تر برای اینجا نافع است؟
    در جواب سه مرتبه گفتند: عاشورا، عاشورا، عاشورا.
    *****
    اگر حسین یکی از ما بود، علم و بیرق او را و یادبودش را در هر نقطه از زمین برپا می کردیم و تمام مردمان را به مسیحیت دعوت می کردیم.

    “پژوهشگر مسیحی، آنتونیو بارا”

  8. mobin1414 می‌گوید:

    بسم رب الغفور
    ۹دی همیشه برای من و جوانان هم سن و سال من مایه افتخار و مباهات خواهد بود. حرکتی در تاریخ که وقتی خواستیم آن را برای فرزندانمان تعریف کنیم، سرمان را با غرور بالا خواهیم گرفت.

  9. سیداحمد می‌گوید:

    السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین…

    امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

    حسین جان! شیعه ات همواره آقاست… مقام نوکر از ارباب پیداست
    نــشسـتن در حـریـــم روضـه هـایــت… تمام دلخوشی ما به دنیاست

  10. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    همین که تیکه تیکه میذارید خیلی عالیه

  11. سیداحمد می‌گوید:

    “آنکه هرگز در روزگار فتنه ۸۸ سخنانش رنگ و بوی یاس نگرفت، رهبر ما بود.
    .
    .
    چرا که حکیم است، حکیم…”

  12. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    یه استراحت اساسی امشب لازم دارن: دستان شما و چشمان ما وقتی طولانی ترین متن شما بوی نه ده دارد.
    قبل از اینکه بیام قطعه داشتم به این فکر میکردم که: آنکه همه چیز دارد ولی خدا ندارد آرامش ندارد و آنکه خدارا دارد اگر هیچ چیز نداشته باشد باز هم آرامش دارد.
    نمی دانم ربطی دارد به اینکه حضور آشکار خدا در نه دی آن روز را یوم الله کرد یا نه ! احساس می کنم دارد.
    اگر ربطش را زودتر از خودم پیدا کردید مرا هم در جریان بگذارید.
    با فونت درشت البته……
    حسین قدیانی: باید متن رو کامل بگذارم؛ اون وقت شاید ربطش معلوم تر شد!

  13. زهرا می‌گوید:

    امام باقر «علیه‌السّلام» فرمودند: «اگر مردم می‌دانستند آنچه در زیارت امام حسین «علیه‌السّلام» است، هرآینه از شوق می‌مردند و از حسرت زیارت جانهای ایشان از بدن مفارقت می‌نمود….»(بحار الانوار،ج۱۰۱، ص۱۸، ح۱ {و} کامل الزیارات، ص۱۴۲{و} وسائل المحبّین، ص۲۹۶٫)

  14. بی تاب هویزه می‌گوید:

    بابت حضور و دقت نظرتون، سپاس.
    ما تاب نقدهای بی رحمانه را داریم، البته کم کم داریم یاد می گیریم! به جز چند موردی از نوشته هایم، الباقی خیلی به دل خودم نمی نشیند و هنوز خیلی فاصله دارند با آن چیزی که باید باشند و به گمانم نقد شدن، بهترین گزینه برای رسیدن به این مقصود است.
    و دیگر اینکه
    اسلیمی از قصد بود.

  15. ف. طباطبائی می‌گوید:

    همین بند اول که گذاشتید پر محتوا بود و تامل برانگیز.
    منتظر ادامه اش هستیم…

  16. پاییز می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    کم پیش می آید بنده ای مثل خانم «زینب» یابنده خدا باشد و حتی در روزگار سختی هم «ما رایت الا جمیلا» بگوید…

    سِرِّ نى در نینوا مى مانْد، اگر زینب نبود
    کربلا در کربلا مى ماند، اگر زینب نبود
    چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفانِ رنگ
    پشت ابرى از ریا مى ماند، اگر زینب نبود
    چشمه فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان
    در کویر تَفْته جا مى ماند، اگر زینب نبود
    زخمه زخمى ترین فریاد در چنگ سکوت
    از طراز نغمه وامى ماند، اگر زینب نبود
    ذوالجناح دادخواهى، بى سوار و بى لگام
    در بیابان ها رها مى ماند، اگر زینب نبود
    در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
    پشت کوه فتنه ها مى ماند، اگر زینب نبود
    “قادر طهماسبی”

  17. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین، لطفا این متن های طولانی رو مدت زمان بیشتری نگه دارین چون هم مفیده و هم بعضی مواقع نیاز هست چند بار خونده بشه. ضمن این که نظر دادن هم نیاز به زمان بیشتری داره.
    راستش با وجود اینکه متن های طولانی یک خاصیت های عجیب و غریبی داره و به نسبت طولانی بودنش مدت زمان بیشتری هم ما رو مبهوت خودش می کنه، ولی من با متن های کوتاه خیلی صفا می کنم. خیلی زیاد.

    این پراکنده نگاری ز تو، دل را بنوازد
    وای از آن روز، که پیوسته برانی قلمت را

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    این از همون جملاتیه که فقط انتظار نوشتنش رو فقط از شما داریم:
    نامه های سرگشاده و ناله های اشرافانه، امثال مرا شاید تکان دهد، اما آنکه آموزگار حکمت است، با تلخ و شیرین روزگار، جور دیگری کنار می آید.
    همه ی هستیمون، فدای آقامون.

  19. بیسیمچی و دستیارش می‌گوید:

    سلام خیلی قلم قوی ای دارید خداوند همیشه شما را در راه حق نگهدارد.
    یا اباعبدالله الحسین (ع)

  20. سلاله 9 دی می‌گوید:

    «خامنه ای مرد خداست و مردان خدا، نگاه شان به فراز و نشیب روزگار، فرق می کند با ما.»

    بر رخ خامنه ای، سید خوبان، صلوات
    بر جمال خوش این ماه خراسان، صلوات

    “الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ”

  21. چوک دیریا می‌گوید:

    اخوی این “ادامه یکی از طولانی ترین مطالب «قطعه ۲۶» را فردا بخوانید.” منو ترسوند! مگه چقد طولانیه؟
    من نگرفتم، منظورتون چیه؟ یه سوال پرسیدین و خودتون هم قشنگ جوابش رو دادین
    نکنه از تکنیک های نویسندگی که اینطوری متن رو شروع کردین!
    در کل خوب بحثی شروع شده از حکمت و تدبیر مردان خدا
    دوست دارین یه خسته نباشید بگم یا بذارم واسه بعد؟

  22. سلام به داداش خوش قلم بسیجی ها و به همه اهالی قطعه مقدس ۲۶ و سلامی خاص به مبصر زحمت کش قطعه سید احمد عزیز.
    خواستم بگم سلامتی خودتون و خانواده هاتون صلوات دیدم اگه بگم سلامتی نائب المهدی صلوات همه این ها رو هم توش داره.
    حالا یه صلوات بلند

  23. چوک دیریا می‌گوید:

    به نظر شما (صاحب قطعه) بهترین متن حسین قدیانی کدام است؟
    حسین قدیانی: اینو من نباید بگم.

  24. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “برای دیدن بهتر دست قدرت خدا، به روزی همچون ۹ دی نیاز مبرم داریم.”

    … و به «قلمی» از تبار «نی ساندیس»…

    بشنو از “نی” چون حکایت می کند، از “۹ دی”، باز روایت می کند؛ کز لب من تا همه نوشیده اند، بهر نوشینم به جان کوشیده اند؛ سینه خواهم قطعه قطعه ریش ریش، تا بگویم شرح “مردِ بیست و شیش”؛ آنکه “نی” را کرد به پا همچون عَلَم، نام “سالارش” نهاد، اهل قلم؛ بس که بودش غرقه در خون سرنوشت، “قطعه” ای ساخت از نیستان در بهشت؛ چون قلم،خم کرد کمر، با “خون” نوشت، نامِ بابا اکبرش با “نی” سرشت؛ تا که با تیغ قلم شد یار من، از درون نیزه جست اسرار من؛ من شعاع ماه پاره ها شدم، شمع سوزان ستاره ها شدم؛ سوی کوران، نزد بینا آمدم، با “نه ده”، من به دنیا آمدم، از نوایم چشم یاران، خیس گشت، با حسین، نی زار، نی ساندیس گشت…
    .
    .
    .
    یادش بخیر…
    حسین قدیانی: آره واقعا! یادش به خیر! این یکی از دلی ترین شعرای شماست که خیلی دوسش دارم…

  25. سایه/روشن می‌گوید:

    ممنون از “به یاد سید سجاد” گرامی؛
    این خنده رو تا حالا ندیده بودم ازشون. منم نمی خوام خودمو کنترل کنم و می گم، قربونشون برم که این قدر ماه می خندن.

  26. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    پس تا ادامه مطلب بعدی:

    از حضرت امام جعفر صادق ‌( ع ) روایت شده است که فرمود :
    چون شب جمعه می شود فرود می آیند ملائکه از آسمان به عدد ذرّه ها،
    و در دستهای آنها قلمها از طلا و کاغذ ها از نقره هست و تا شب شنبه
    چیزی را بجز صلوات برمحمّد وآل محمّد صلی الله علیه و آله نمی نویسند.
    پس در آن شب و روز بسیار صلوات فرستید و بعد از آن حضرت فرمود :
    از جمله سنتها آن است که در هر جمعه هزار مزتبه و در سایر ایام صد مرتبه
    بر آن حضرت و اهل بیت او صلوات فرستاده شود و همچنین در
    فقه الرّضا علیه السّلام روایت شده است که بسیار صلوات فرست
    بر رسول الله صلّ الله علیه و اله در شب جمعه و روز جمعه،
    و اگر توانی که هزار مرتبه فرستی فضل در آن خوا هد بود .
    « اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم »
    حسین قدیانی: کامنت های خوبی دارین می زارین همه تون. آفرین!

  27. یکی از بچه های فکه می‌گوید:

    داداش حسین!

    خیلی جالبه برام که توی ۹ دی نوشت های امسال شما، خدا یک جای خاص و ویژه دارد. معنی دار و پر از مفهوم است این کار شما. خدا قوت برادر…

    اما فکه را فراموش نکن. کاش وقت کنی و چیزی از فکه امسال بنویسی. دلم برای اون متن دوکوهه شما تنگ شده بود. دیشب رفتم و خواندم. چی کار کردی شما در این کتاب ۹/ ۱۰ واقعا؟؟!!

  28. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا چه کار کردید شما در کتاب “نه ده”؟!
    من هم دیشب حسابی نه ده خواندم.

    {دو کوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب}

    “عباس در لغت یعنی شیری که با چشم شکار می کند. من خوب می دانم که چرا دشمن از چشم خامنه ای شکار است. آشکار است که این چشم، از سرچشمه شیری به نام عباس، نور گرفته است.”
    حسین قدیانی: مبصر عزیز! خداییش حمل بر تعریف نباشه ها! تیترش رو نگاه! «دوکوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب»…

  29. صبا می‌گوید:

    “نه که استغفرالله، جلوه خدا کم و زیاد شود،”
    “خداوند منان گاهی … خود را در دیده بندگانش، آشکارتر از قبل نشان می دهد ”
    این که خدا خودش را گاهی آشکارتر نشان دهد آیا همان کم و زیاد شدن جلوه خدا نیست؟
    فکر می کنم این خدا نیست که برای جبران ضعف بنده اش خودش را آشکارتر نشان می دهد؛ (وقتی که باران می بارد بر دو ظرف که کنار هم هستند یکسان می بارد منتها هر ظرف به اندازه خودش از باران مستفیض می شود.) این بنده ها هستند که دایم در حال کوچک و بزرگ شدنند و هر لحظه وجهی را شهود میکنند.
    خسته و مانده نباشید
    حسین قدیانی: این از اون چیزایی که شما درش متخصصی! یعنی نقد با چاشنی گیر دادن به ظواهر کلمات!! همین که می گی بنده ها کوچک و بزرگ می شن، تایید اون جمله منه!!

  30. سیداحمد می‌گوید:

    با اینکه کتاب “نه ده” را تقریبا از حفظم، ولی همیشه دیدن تیترهای مطالب باعث می شود به شدت به وجد بیایم.
    در انتخاب تیتر واقعا فوق العاده اید!

  31. کنجکاو می‌گوید:

    داداش حسین ۱۰۰۰ بار دیگه هم متن (چهارشنبه اتوبوسی..) رو آپ کنی برامون تکراری نمیشه ولی خوبه بازم مطلب جدید می نویسی این پست های جدید ۹دی که نوشتی عالیه.
    سید چرا کامنت بسم الله نذاشتی؟
    حسین قدیانی: گاهی مبصر قطعه اجازه می دهند دیگران با بسم الله شروع کنند کامنت ها را.

  32. صبا می‌گوید:

    «دو کوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب»

    عباس در لغت یعنی شیری که با چشم شکار می کند. من خوب می دانم که چرا دشمن از چشم خامنه ای شکار است. آشکار است که این چشم، از سرچشمه شیری به نام عباس، نور گرفته است.
    آقای قدیانی! خداییش شما بعضی وقت ها عجیب، با کلمات بازی می کنید و جملات عجیب تر با دل ما!
    با شهدا محشور باشید در دنیا و آخرت
    حسین قدیانی: ممنون! البته شما هم گاهی با عقل ما عجیب بازی می کنید!! چون می دانم تاب مزاح را دارید، همچین نوشتم ها!!

  33. کنجکاو می‌گوید:

    بچه ها درست میگن خیلی کولاکه ۹ده. من یه ۹ده پاره کردم یکی دیگه گرفتم. نه اینکه پاره کرده باشم نه، پاره شد بس که ورق زدم.
    داداش حسین فکه دیدمت روم نشد بیام احوالپرسی کنم و ببوسمت. حالا با اجازه مبصر عزیزت می بوسمت عزیز دل برادر

  34. صبا می‌گوید:

    البته الان عقل بنده درگیر است که آیا این کوچک و بزرگ شدن بندگان همان تایید جمله ی شماست! البته اهل دل جز خدا و دست خدا هیچ نمی بینند یعنی اصلا خودی نمی بینند و شما نگاهتان بیشتر دلی ست.

  35. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    میبنم که شب دراز است و قلندران بیدار.
    جدیدا سید، بسم الله که نمیگه هیچی، “عجلو بصلاه” هم نمیگه.
    من عاشق عجلوهای سیدم. اصلا اون ۴ رکعت، یه چیز پدر مادر دار در میاد!

  36. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    پراکنده نگاری هایی از جنس «۹ دی»!!
    —————————————–

    سلاله ۹ دی: همین چند جمله اش، نوید یک متن تحلیلی و زیبا را می دهد…

    بی تاب هویزه: به شروعش می خوره مطلب جالبی باشه!

    به یاد سید سجاد: متن آرامش بخشی هستش.

    مسعودساس: همین که تیکه تیکه میذارید خیلی عالیه

    خواهر شهید کاظم: یه استراحت اساسی امشب لازم دارن: دستان شما و چشمان ما وقتی طولانی ترین متن شما بوی نه ده دارد…

    چوک دیریا: منو ترسوند! مگه چقد طولانیه؟

    چشم انتظار: داداش حسین، لطفا این متن های طولانی رو مدت زمان بیشتری نگه دارین چون هم مفیده و هم بعضی مواقع نیاز هست!!

    حسین قدیانی: این از اون چیزایی که شما درش متخصصی!

  37. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی عزیز؛

    از ۴ متن اخیر سایت، کامنتهای ۳ متن با “بسم الله” بنده شروع شده ها!
    ضمنا فرقی ندارد من بسم الله بگذارم یا سلاله یا سایر دوستان؛ مهم اصل کامنت است.
    سعی می کنم “عجلوبالصلاة” را هم به موقع بگذارم.

  38. سلاله 9 دی می‌گوید:

    حدیث امشب را در پست قبلی گذاشتم و دوستان هم برای این پست احادیث قشنگی گذاشتند،‌ اما این حدیثی را که الان می گذارم، خیلی دوست می دارمش. زمانش الان است و با اجازه:

    امام باقر علیه‏ السلام:

    خداوند متعال، هر شب جمعه، از آغاز شب تا پایان آن، از فراز عرش خویش ندامی دهد: آیا بنده مؤمنى نیست که تا پیش از سپیده دم، مرا براى آخرت و دنیایش، بخواند و من پاسخش دهم؟ آیا بنده مؤمنى نیست که تا پیش از سپیده دم از گناهانش، به درگاه من توبه کند و من هم به سوى او بازگردم و توبه ‏اش را بپذیرم؟ آیا بنده مؤمنی نیست که من روزى اش را بر او تنگ کرده باشم و او تا پیش از سپیده‏ دم افزایش در روزی ‏اش را از من بخواهد و من بر روزى او بیفزایم و به آن گشایش دهم؟ آیا بنده مؤمن زندانى و غم ‏زده‏ اى نیست که از من بخواهد از غم آزاد و رهایش کنم؟ آیا بنده مؤمن ستم دیده‏ اى نیست که تا پیش از سپیده دم از من بخواهد که دادش را بستانم و من انتقام او را بگیرم و داد وى بستانم؟ و تا سپیده دم، این ندا ادامه دارد.

  39. سایه/روشن می‌گوید:

    “از کربلا که آمدی،
    خواهی دانست فراق بهشت با آدم چه کرد…”
    .
    .
    علــی
    اکبــــر
    بقایی:::…..

  40. قاصدک منتظر می‌گوید:

    یا حکیم
    خسته نباشید
    از دیروز تصمیم گرفته ام از این به بعد اگر تونستم کامنت خیلی درست و حسابی و در حدعالی بذارم, بذارم و گر نه هیچ! و فقط خواننده ی متن باشم. اما کامنت اخر سلاله باعث شد این کامنتو بذارم و از ایشون بابت گذاشتن این حدیث حسابی تشکر کنم چون با خوندنش, تک تک سلول های بدنم یه تکون اساسی خورد!
    التماس دعا

  41. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    رفقا! ممنون از کامنت‌هاتون!
    مفت مفت اینجا چیز یاد می‌گیرم؛ قدر هم نمی‌دونم!

  42. مسعودساس می‌گوید:

    فردا سالروز عملیات کربلای چهاره
    این عملیات در تاریخ سوم دی ماه سال شصت و پنج با رمز عملیاتی«محمد رسول الله(ص)» در منطقه غرب اروندرود(جنوب خرمشهر) به وسیله سپاه طراحی و اجرا گردید.
    ————————-
    شادی روح شهدای مظلوم این عملیات صلوات
    ————————-
    امام خمینی(ره): چه بکشید و چه کشته شوید، شما پیروز هستید.

  43. چشم انتظار می‌گوید:

    نه دی امسال مصادف است با یوم الجمعه. یعنی یوم الله در یوم الله. یعنی ۹ دی را، ۹ دی را، ۹دی را. یعنی صاحب یوم الجمعه بیش از پیش با ماست. یعنی روز انزوای اشرافیت برخواسته از جاه طلبی مدرن. یعنی که یعنی‏!‏

  44. مـــا منــتــظــــــر دومـــــیش هستیم
    هیچ جا نمی ریم همین جا هستیم

  45. ن.بهادری می‌گوید:

    سلام. آقای قدیانی فکر می کنم پارسال همین موقع ها بود که قطعه از فیلترینگ آزاد شد:
    http://up6.iranblog.com/images/x3qq2b467we8bmdywck6.jpg
    حسین قدیانی: خیلی خیلی ممنون!

  46. سیداحمد می‌گوید:

    ن.بهادری ممنون از طرح زیبات؛
    روز جمعه ۳دی، همین ساعتها بود که قطعه ۲۶ رفع فیلتر شده بود.

  47. فرهاد ترابی می‌گوید:

    چه می شد دل پر از تاول نمی بود “””””””” شبیه گودی مقتل نمی بود “”””””” اسیری.تشنگی.غربت.غم دود””””””محرم کاش از اول نمی بود……..

  48. سایه/روشن می‌گوید:

    …”چند سالی که بگذرد، آن قلم های بسته شده ی آگاهان بین المللی روان خواهد شد. باز خواهد شد. خواهند نوشت که چه برنامه ای داشتند برای کشور.
    در آن روز شاید من … [خدا اون روز رو نیاره]
    اما خواهید شنید، خواهید خواند، که چه توطئه ای پشت فتنه ی سال ۸۸ بود. این فتنه خیلی بزرگ بود. قصدشان خیلی قصد عجیب و غریبی بود. می خواستند ایران را تسخیر کنند”…
    .
    .
    …:::امام خامنــه ای عزیزمان:::….

  49. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    پس این فردا کی می آید؟!

  50. سلام و خسته نباشید
    در سایت http://www.antilusifer.com لینک شدید و
    خوشحال میشوم مارا نیز جز لینک های سایت بیاورید .
    منتظر پاسخ هستم . با تشکر

  51. دودل می‌گوید:

    زخم را تازه مکن
    که در اینجا نفسی مرهم نیست
    نه دی فاش مکن؛ غربت جنبش ما را تو دگر ساز مکن، که در اینجا همه در خواب خوشند
    گوش کن! آهسته بخند که من اینجا به غزلهای دلم مانوسم
    زخم را تازه مکن
    که در اینجا همه در خواب خوشند.

  52. سیداحمد می‌گوید:

    آرام آرام… عجلوا بالصلاة…

  53. محیا می‌گوید:

    عالم بزرگواری می گوید: وارد مسجد کوفه شدم. دیدم صدای دلنشین امام زمان(عج) و مناجات او با خدا می آید. خوب گوش دادم تا ببینم چه دعایی می کنند. دیدم می فرمایند: پروردگارا، شیعیان ما گنهکارند اگر حقی از تو بر گردن آنهاست از تقصیرات آنها در گذر، اگر حقی از ما خاندان عصمت بر گردن آنهاست ما هم گذشتیم، اگر حقی از مردم بر گردن آنهاست از حق ما بردار و حق الناس آنها را بپرداز…
    برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام مهربونمون، و سلامتی نائب بر حقشون صلوات
    خدا قوت داداش حسین.

  54. ادامه یکی از طولانی ترین مطالب «قطعه ۲۶» را فردا بخوانید.

    ان شاءالله،خداقوت دلاور

    اسلام را فراتر از همه چیز می‌دید. جایی که باید امام حسین(ع) برای دین فدا شود. دیگر جایی برای هیچ حرفی باقی نمی‌ماند. ترکشی به سینه‌اش نشسته بود. منتظر آخرین عمل جراحی بود، اما بلند شد که برود،گفتند بمان تا پس از عمل جراحی مرخص شوی. جواب داده بود: « وقتی اسلام در خطر باشد، من این سینه را نمی‌خواهم!»

    روایتی از شهید احمد کشوری

  55. آرامش می‌گوید:

    مطالبتون قشنگه. خسته نباشید.

  56. سیداحمد می‌گوید:

    «تهران؛ ۳ روز بعد از عاشورا»

    تا دقایقی دیگر طولانی ترین متن قطعه ۲۶ به روز می شود…

  57. بیوتن می‌گوید:

    سلام.
    اخیرا یادداشتی خطاب به ابراهیم حاتمی کیا نگاشته بودید که درددل بسیاری بود. از اینکه این همه بی پروا و در عین حال، عاشقانه و دلسوزانه با او سخن کرده بودید، لذت بردم و سبک شدم. تا همین یکی دو روز پیش هم حالم خوب بود. اما مطلبی را دانستم اخیرا…

  58. سیداحمد می‌گوید:

    “بهترین جای استغفار، در اوج فتح الفتوح است. استغفار از اینکه؛ چرا همیشه نمی بینیم، دست قدرت خدا را.”

    “دلِ شاد، وقتی با دیده بارانی، گره می خورد، یعنی که فی الحال، بهترین وقت حمد و سپاس خداست و نیکوترین زمان استغفار.”

  59. بی تاب هویزه می‌گوید:

    “ملت ایران یعنی جمع ۲۴ میلیون و ۱۳ میلیون و رای محسن رضایی و آرای باطله و رای شیخ!”
    خوشمان آمد. چه ترتیب را رعایت کردید!

  60. چشم انتظار می‌گوید:

    متن حماسی ۹ دی، موسیقی حماسی هم می طلبد. یادش بخیر.
    http://www.sajed.ir/new/download/doc_download/614—4.html

  61. پرواز می‌گوید:

    چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

    چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی

    خـلـیـل آتـشـین سخن تبــر به دوش بت شـکن

    خدای ما دوباره سنگ وچوب شد نیامدی

    برای مـا که خسـته ایم و دل شکسـته ایم نه

    ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

    تمـام طـول هـفـته را در انتظار جمعه ام

    دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی

  62. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین
    دستتون درد نکنه.
    ابتدا عذرخواهی می کنم. این جمله خیلی درست و حقیقی است. اما ادامه ی اون نمی شه تبدیل به یک جمله ی دیگه بشه؟ چون در دست نمیشه شناور شد. شرمنده.
    (ما اما در ۹ دی، دیدیم دست قدرت خدا را. شناور بودیم در این دست.)
    حسین قدیانی: در «دست قدرت خدا» نمی شه شناور شد؟!!

  63. چشم انتظار می‌گوید:

    کودکانی که حضور در حماسه ی ۲۳ تیر ۷۸ براشون یه آرزو بود، البته در ۹ دی ۸۸ به آرزوشون رسیدند.

  64. چشم انتظار می‌گوید:

    الان که دارم متن رو می خونم یه موضوعی ذهنم رو درگیر خودش کرد.
    چند وقت پیش یکی از همکارام که مربی پرورشی هست! در یه بحثی می گفت با عقل جور در نمیاد که یک صبح تا ظهر عاشورا، این همه اتفاق بیافته که به اندازه ی ۲ ماه کشش بدن و هر روز یه موضوع جدید بهش اضافه کنن. البته جواب هایی بهش دادم و ظاهرا” تاکید می کنم ظاهرا” با توجه به شرایط قانع شد! اما اگر او هم می بود در حماسه ی نیم روز و عاشورایی نه دی، که شاید بوده. یقینا” باید در افکارش تجدید نظر می کرد. چرا؟ به همون دلیلی که خوندن این متن ها می تونه ثابت کنه در یک نیم روز، حتی کم تر می شه سرنوشت محتوم و پیروزی الهی برای یک ملت رقم زد. حتی کم تر.

  65. ف. طباطبائی می‌گوید:

    دست قدرت خدا

    جدا لطف و عنایت خدا در ۹دی آشکار تر از همیشه بود.
    چقدر حس خوبی داشت این حس حضور خدا. البته لطف خدا همیشه شامل حالمون بوده و هست ولی همونطور که گفتید گاهی اوقات خدا خیلی واضح باهامون صحبت میکنه.

  66. چشم انتظار می‌گوید:

    با توجه به بند ۲/ دو، می شه اثبات کرد که حتی بعضی از اون هایی که به هر دلیل در انتخابات شرکت نکردند، در راهپیمایی نه دی شرکت کردند. الله اکبر.

  67. سیداحمد می‌گوید:

    در قسمت ۲ چقدر عالی سخن گفتید از ملت و حماسه سازان نه دی؛
    تاکید حضرت آقا هم همیشه بر این بوده که حساب تعدادی منافق و وطن فروش را از سایر ملت باید جدا کرد.

    متاسفانه کم نبودند کسانی که تحت تاثیر جو قرار گرفتند و فکر کردند واقعا از رایشان سوء استفاده شد!
    مدتی طول کشید ولی همه دیدیم بعد از فرو نشستن غبار شدید روزهای اول و شفاف شدن فضا، خوشبختانه خیلی ها متوجه اشتباهشان شدند!

  68. چشم انتظار می‌گوید:

    خدا را شکر که به کاروان نپیوستید. والا کو روایت گر که روایت می کرد چون سید مرتضای عزیز.

  69. ایمان پایدار می‌گوید:

    حکمت ۱۳
    و درود خدا بر او فرمود:
    چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد با ناسپاسی نعمتها را از خود دور نسازید.

  70. سیداحمد می‌گوید:

    “فلسفه حضور معنی دار، سراسری و بی سابقه ملت در یوم الله ۹ دی، جز این نبود که مردم از همه اقشار به صحنه آمدند تا به عملکرد رهبر درباره مدیریت بحران فتنه، صحه بگذارند.
    .
    .
    می توان گفت که مردم آمده بودند تا پای کارنامه ۲۰ ساله رهبر عزیزشان، یک فوق ۲۰ درخشان بگذارند. آری! اگر چه اصولا این «آقا»ست که باید ما را تایید کند، لیکن گاهی لازم است که ملت، در تایید گفتار و رفتار ولی امر خود، قیامت به پا کند و این هر ۲ در کنار هم زیباتر جلوه می کند.”

    چقدر این مسئله مهم و ارزشمند است؛
    اصلا مهمترین اصل پایداری نظام همین است. اینکه مردم از رهبر خود احساس رضایت قلبی داشته باشند.
    اینکه مردم بی ترس، بی واهمه، با عشق و رضایت حماسه ای چون ۹دی، آفریدند از معجزات جمهوری اسلامی ایران است. ناشی از درایت و عدل رهبر انقلاب است.

    داداش حسین سپاس بابت اشاره به این نکته!

  71. پری می‌گوید:

    انقدر آماده ی متن طولانی بودم که از تموم شدنش جا خوردم! زود تموم شد حیف! خیلی شیرین بود. دستتون درد نکنه داداش.

  72. پری می‌گوید:

    جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، ثابت کرد؛ انقلاب اسلامی را نمی توانی قبول نداشته باشی، الا اینکه حرمت عاشورا را نگه نداشته باشی.

    کسانی که دارند برای شرکت در انتخابات و ورود به حاکمیت، شرط می گذارند، شرط شان فقط برای حکومت نیست، بلکه مخاطب اصلی زبان درازشان ملت اند. چرا که از ملت و حاکمیت، به یک اندازه دور افتاده اند.

    اگر برای «جمهوری اسلامی» نیاز به صندوق انتخابات باشد، اما برای رهبری این نظام، هرگز نیازی به انتخابات نیست.

    چهارشنبه، گویی آرا از دل صندوق ها بیرون آمده بودند. فریاد می زدند و شعار می دادند.

  73. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسن در خصوص این جمله که به نظرم یک تحلیل کارشناسانه است:
    اما نگارنده بر این باورم؛ وقتی که ما داریم از ملت ایران، یعنی از آفرینندگان یوم الله ۹ دی حرف می زنیم، حتما شرکت کنندگان در راهپیمایی ۲۵ خرداد سال ۸۸ هم شاملش می شوند.
    این شاملش می شود یعنی این که آن ها در روز نه دی هم در راهپیمایی شرکت کردند؟ یا شامل همان ادامه ی تحلیلتان که فرمودید دچار دومینوی ریزش جمعیت یاد کرد شدند؟

  74. ف. طباطبائی می‌گوید:

    نکاتی که در قسمت “دو” بهش اشاره کردید خیلی خوب. ممنونم.
    دشمن خیلی سعی کرد مردم رو دسته بندی کنه. فاصله ایجاد کنه بین مردم.
    سران فتنه ای که جیبشون از دلار پر بود خیلی سعی کردن مردم رو نسبت به حاکمیت بدبین کنن ولی مظلومیت همراه با اقتدار جمهوری اسلامی بیش از این حرفها برای مردم ارزش داشت. مردمی که برای این انقلاب خون دادن هوای انقلابشونو داشتند.
    حتی اونهائی که چپند صباحی گول خوردن، خدا رو شکر از خواب بیدار شدن و راهشونو از فتنه گرا جا کردن.

    متنتون اونقدر جذاب و خوندنی هست که می تونیم از اینکه نرفتیم هیئت ناراحت نباشیم!!

  75. چشم انتظار می‌گوید:

    ما(ی) خواننده و شمای نویسنده، به خوبی می دانیم شما چه کسانی را می گویید.
    درد این جاست که خود این خواص بی بصیرت، هنوز نمی دانند شما چه کسانی را می گویید! شاید هم می دانند و خودشان را زده اند به نادانی.

  76. بی تاب هویزه می‌گوید:

    ۱- راهپیمایی، عمدتا در لاین اتوبوس روی خیابان آزادی جریان داشت
    “روی خیابان آزادی ”
    ایهام داشت! ظریف بود.
    ۲- ” هنوز فتنه ۸۸ نشده بود که «آقا» در باب مضرات اردوکشی های خیابانی، یکی هم اشاره به مبحث ناامنی کرد.”
    چون دیدم فعل های بعدی تون همه جمع هستند( و به اعتقادم همین هم درست است) بهتر بود می نوشتید” کردند”.
    ۳- “عاشوب آشورا” یعنی چی؟
    ۴- ” تقلب، بیش از آنکه وجود خارجی داشته باشد، معبری برای آشوب است و مامنی برای باز کردن کینه های بدری و عقده های خیبری”
    نیکو بود.
    ۵- اما مسئله اینجا بود که سران فتنه، لایق دست پدری رهبر انقلاب نبودند، بلکه از دست معلمین انقلاب مخملی دیکته می نوشتند. خاک بر سرشان، با این لیاقت شان! چرا که آدم، گوشت خروس خانه خودش را بخورد، شرف دارد که از مال جرج سوروس ارتزاق کند. آدم آه نداشته باشد که با ناله سودا کند، شرف دارد که از مال و منال ملک عبدالله ناله بالا برود.
    در دل یک مطلب تحلیلی، نمکین بود.
    حسین قدیانی: اون جاهایی که غلط گرفتین، اغلبش رو بچه ها کامنت خصوصی کردن، و درست شد! نقد اول تان می تواند درست نباشد. لزومی به اصلاح جمله نیست، اما اون جور هم که شما گفتین، البته می شه نوشت.

  77. سلام
    قلمت رو می بوسم

    از بین همه “چهار/ سه” و “اتوبوسی که…” خیلی چسبید و بقیه اش هم خیلی زیبا بود.

    ارزش داره دوباره بخونیش
    میرم از اولش برای بار دوم
    یاعلی

  78. سیداحمد می‌گوید:

    قسمت ۳/یک واقعا مهم و آموزنده بود.

    توصیه می کنم دوستان این بخش و نکته های زیر مجموعه ۳/یک را با دقتی مضاعف بخوانند. پاسخ خیلی از سوال ها و شبهه هائی که راجع به اقدامات حضرت آقا بعضا ایجاد می کنند، در این بخش مطلب وجود دارد.

    خیلی ما در آن روزهای اول فتنه آنقدر عصبانی و بی طاقت بودیم که انتظار داشتیم خیلی زود حکم اعدام بعضی ها صادر شود. حضرت آقا از همه ما بیشتر درگیر آن فتنه عظیم بودند ولی به لطف خدا و عنایت امام زمان بسیار حکیمانه و مدبرانه اوضاع را کنترل کردند.
    صبر ایشان خیلی ارزشمند بود.
    داداش خیلی عالی اشاره کردبد به این نکته:

    “رهبر انقلاب با همان حکمت علوی همیشه همراه شان، در عین اینکه مطالبه عدالت در حق سران فتنه را تا امروز و تا همیشه زنده نگه داشته اند، کار مهم تری کردند و آن، مجازات سران فتنه در ۲ دادگاه بود؛ دادگاه افکار عمومی مردم معترض به انتخابات و دادگاه افکار عمومی ملت ایران، که حتما شامل حال معترضین هم می شد. بدین سان هرگز یخ پروژه مظلوم نمایی سران فتنه نگرفت و آرزوهایی از جنس «پیراهن عثمان» را به گور بردند.”
    حسین قدیانی: اگر به سیاست ورزی و کیسی و باهوشی و این چیزها هم باشه، سران فتنه و سران نفاق و اون یارو سرگشاده و آقازاده ها و اوباما و نتانیاهو با هم جمع بشن، پیش سیدعلی حسینی خامنه ای، دقیقا سوسک هستند. مردک به «آقا» نامه سرگشاده می نویسه، آخه بگو، نائب امام زمان، اصلا تو رو آدم حساب می کنه که جوابت رو بده؟!! حالا هی برو کنارش بشین، عکس بگیر!! هی برو خواب امام رو ببین! برو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  79. پاییز می‌گوید:

    سران فتنه، لایق دست پدری رهبر انقلاب نبودند، بلکه از دست معلمین انقلاب مخملی دیکته می نوشتند. خاک بر سرشان، با این لیاقت شان! چرا که آدم، گوشت خروس خانه خودش را بخورد، شرف دارد که از مال جرج سوروس ارتزاق کند. آدم آه نداشته باشد که با ناله سودا کند، شرف دارد که از مال و منال “ملک عبدالله ناله” بالا برود.

    بند پایانی واقعا عالی بود.
    کلا خوندن متن چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی،لذت بخشه.من به عنوان یک ایرانی به شما افتخار میکنم.
    خسته نباشید.در پناه گل نرگس

  80. سایه/روشن می‌گوید:

    …”نه رای ما درون صندوق می میرد و نه خـــــــــــــون نیاکان ما درون خاک”…
    .
    .
    سلام بر پروانه های عاشقی که هیچ وقت ما و امام مان را تنها نمی گذارند.

  81. سیداحمد می‌گوید:

    “جمهوری اسلامی از مردم، فقط رای در انتخابات را نمی خواهد، بلکه حضور در امتحانات را هم می خواهد.”

  82. یلدا می‌گوید:

    خواندیم نه یک بار ، بلکه دو بار…
    باز جای شکرش اون جایی باقی یه که ملت شمرده شدیم .
    از هر زاویه ی دیدی که خودم رو نگاه کردم ….

  83. پری می‌گوید:

    ما شهرستانی ها که فاصله ی میدون های تهران رو بلد نیستیم. متری می نوشتید خوب!
    اینکه با گذشت دو سال جزئیات رو انقدر دقیق گفتید قشنگ بود. انگار داغ داغ گزارش کردید. مثل این بود که از مثلا زمان جنگ عکس هایی داشته باشی به کسی نشون نداده باشی و الان رو کنی! من همچین حسی داشتم موقع خوندن.

  84. پری می‌گوید:

    خیلی قشنگ و سفت و سخت به قبلا سبزها اطمینان دادید که جزو ملت هستند.

  85. سیداحمد می‌گوید:

    “در دموکراسی غربی، برگه رای، موجودی بی جان است، اما از آنجا که در جمهوری اسلامی، نقش خود مردم، یعنی نفس وجودشان، حتی از نقش رای شان، برجسته تر است، یوم الله ۹ دی از ۲ خرداد و ۲۲ خرداد و ۳ تیر و… مهم تر جلوه می کند.
    .
    .
    در جمهوری اسلامی، رای مردم به صندوق ختم نمی شود، بلکه نقش مردم، تازه بعد از رایی که در صندوق می اندازند، آغاز می شود.
    .
    .
    آنچه هر از چند گاه، رنگ عوض می کند، رای است، اما آنچه ثابت و لایتغیر است، «دست بیعت» است.”

    خیلی عالی بود این مقایسه وضعیت حضور مردم و ارزش نظر مردم در جمهوری اسلامی و دموکراسی غربی.
    سالاری…

  86. ن.بهادری می‌گوید:

    خواهش می کنم و ممنون از اینکه قابل دانستید و این طرح ناقابل ما را در قطعه مقدس ۲۶ گذاشتید.

  87. “آخه بگو، نائب امام زمان، اصلا تو رو آدم حساب می کنه که جوابت رو بده؟!! حالا هی برو کنارش بشین، عکس بگیر!! هی برو خواب امام رو ببین! برو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!”

    از اون جواب های … بودها

  88. بی تاب هویزه می‌گوید:

    ۱- “طول این نزدیک ۷ ماه، یعنی از ۲۲ خرداد ۸۸ تا یوم الله ۹ دی،…”
    نزدیک ۸ ماه درست تر نیست؟!
    ۲- “. بدین سان هرگز یخ پروژه مظلوم نمایی سران فتنه نگرفت و آرزوهایی از جنس «پیراهن عثمان» را به گور بردند.”
    استفاده از عبارت “یخ نگرفت” برای پروژه مظلوم نمای، خیلی شایسته بود. در دلش کنایه داشت به آبکی بودن پروژه!
    ۳- ” رسانه های استکبار در طول ایام فتنه، با استناد به تحرکات فتنه گران، مدام چهره مردمی نظام را زیر سئوال می بردند، ، لذا جا داشت که رهبر تا روزی مثل روز عاشورا، بلکه تا یوم الله ۹ دی، صبر آمیخته با حکمت و هشدار و بصیرت کنند تا این خود ملت ایران باشد که بر دهان سران فتنه بکوبد.”
    معنی جمله تون مشخصه، البته با فرض اینکه خواننده نویسنده رو بشناسه! این جمله تون دو پهلوست و بهتر بود، به گونه ای دیگر و با جمله بندی بهتر، منظورتون رو بیان می کردید!
    ۴- “بگذریم که آن رای باشکوه به جمهوری اسلامی در یوم الله مظلوم ۱۲ فروردین، معنای آشکارترش، رای به رهبری امام خمینی بود.”
    چرا یوم الله مظلوم؟!
    ۵- ” ۴/ یک” نوشته تان، گل مطلبتون بود، به عقیده بنده. شکوه نوشته تان همین بند بود.

  89. ف. طباطبائی می‌گوید:

    با اینکه مطلب طولانیه ولی چقدر چینش بخش های مختلفش عالیه.
    از درایت و صبر آقا خیلی خوب نوشتید. چقدر هم این مسائل ارزشمندن. گاهی اوقات ما از بعضی مسئله های خیلی مهم غافل میشیم. مسائلی که دنیا خیلی بیشتر از ما روش دقیق میشه.

  90. آرامش می‌گوید:

    چقدر طولانی بود. با اینکه چشام درد گرفت اما دلم شاد شد.
    یه دنیا ممنون

  91. سیداحمد می‌گوید:

    “«راهپیمایی حکومتی» شیرین ترین زخم زبانی بود که دشمن می توانست نثار یوم الله ۹ دی کند و نفهمید که با این طعنه، دارد اوج مردمسالاری جمهوری اسلامی را ثابت می کند. ایراد از جمهوری اسلامی نیست که چرا می تواند راهپیمایی حکومتی برگزار کند، بلکه این نقطه قوت نظام ماست.”

    بی تعارف عرض میکنم، زبان ما بند آمده بود برای بیان این نکته!
    هیچ کس نمی تواند ادعا کند که قبل از شما، در مقابل دشمن ایستاد و از راهپیمائی حکومتی دفاع کرد. همه می گفتند: نه، حکومتی نبود، خودمان آمدیم!
    کمبود قدرت بیان داشتیم!
    قلم طلائی “حسین قدیانی” این کمبود را به بهترین نحو ممکن جبران کرد!
    {جانِ سید سانسور نکنی ها}
    حسین قدیانی: باشه سانسورش نمی کنم، اما «راهپیمایی حکومتی» را اول بار این «حمید داودآبادی» بود که نوشت و قشنگ هم نوشت؛ «آری! حکومتی است، راهپیمایی ما» اما مابقی چیزها رو مثل ساندیس و اتوبوس و… را اول بار گمانم من گفتم و چقدر هم گرفت. قطعا در نوشتن متن «چهارشنبه…» خواندن ۲ متن خیلی کمکم کرد؛ یکی متن داودآبادی عزیز و دیگری متن قزوه عزیز که هر ۲ آن روزها قشنگ نوشتند. همین جا جا داره از هر دوی این عزیزان که پیش کسوتان علمی و عملی ما در این راه و مایه امید ما هستند، تشکر کنم.

  92. آرامش می‌گوید:

    اینجا یه جورایی شبیه کلاس درسه. باید بیشتر بیام.

  93. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آری!
    من هم سوار اسب سفید خاطرات شدم و باز هم خواندم؛

    روزها دل طلب روز “۹ دی” می کرد
    جان هوای میِ “ساندیس” و لبِ “نی” می کرد‏
    هر ستاره که در این بادیه، مه پیما بود،
    چهارشنبه، هوسِ عشقِ پیاپی می کرد ….
    .
    .
    .

    “…«چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش می‌گفت؛
    ۲۲ بهمن، نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند… ”

    ” …خدا دیگه چه جوری باید بگه دوسمون داره؟… ”

  94. سیداحمد می‌گوید:

    دست جناب داوود آبادی درد نکند! ولی اول کسی که با قدرت فریاد بر آورد شما بودید.
    به قول یکی از دوستان کسی که لکنت زبان بچه ها را برطرف کرد شما بودید.

  95. ف. طباطبائی می‌گوید:

    ۴/یک و دو و سه خیلی عالی و شکیل بود.
    سینه چاکای غرب و حامیان دموکراسی غربی در برابر این جملات شما چی می تونن بگن؟
    کجای دنیا به اندازه حکومت ایران برای مردمشون ارش قائلن؟
    آقا با اینکه از سالم بودن انتخابات مطمئن بودن باز هم دستور دادن به شکایت معترضین رسیدگی بشه. کاش همه مون قدر این رهبر عادل و قدرتمند رو می دونستیم.

    من هر بند رو که می خونم به همت شما آفرین میگم آقای قدیانی!!

  96. سیداحمد می‌گوید:

    “در جمهوری اسلامی، دل رای، در کنج صندوق نمی گیرد. رای نمی میرد. راهپیمایی می کند. نمی پوسد. پوست می اندازد و جوان می شود.”

    زیبا بود!

  97. پری می‌گوید:

    کلمه ای مثل “زپرتی” تو این متن خیلی بیشتر از یه متن طنز آدمو به خنده میندازه.
    خیلی جالبه تو یه متن جدی هر از چندگاهی خودمونی میشید.

  98. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    -۲۰-
    حسین قدیانی: مشتی! از چند نمره؟!!

  99. سایه/روشن می‌گوید:

    چه قشنگ!
    “هر ستاره که در این بادیه، مــه پیما بود،
    چهارشنبه، هوسِ عشقِ پیاپی می کرد”

  100. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ما به چیزی که توپ باشه میگیم ۲۰
    حالا شما اگه به ۲۰ راضی نمیشی، میگیم ۱۰۰
    باز اگه راضی نشدی، تقصیر ما نیست که برای “سالارها” نمره اختصاصی نداریم.

  101. سیدمهدی. ک می‌گوید:

    حاج حسین آقای عزیز سلام، خسته نباشید برادر.
    آقا ۲ ساعت طول کشید خوندنش، یعنی کاملا آرام و با لذت خوندیم.
    کارت مثل همیشه حرف نداره حاجی.
    هر بخش ویزگی های خاص خودش رو داشت. ولی قسمت سه و چهار و نکته هاشون جدا عالی بودن. خسته نباشی.

  102. پرواز می‌گوید:

    روزها دل طلب روز “۹ دی” می کرد
    جان هوای میِ “ساندیس” و لبِ “نی” می کرد‏
    هر ستاره که در این بادیه، مه پیما بود،
    چهارشنبه، هوسِ عشقِ پیاپی می کرد ….

    چقدر زیبا، سروده خودتونه دیوونه داداشی؟
    حسین قدیانی: پ ن پ؟!… فریدالدین هندبال کازرونی سروده!!

  103. آرامش می‌گوید:

    اینجا لکنت زبون آدما برطرف نمیشه هیچ؛ تازه سخنران هم تربیت میشه واسه دفاع از ولایت. دست مارو هم بگیرید.

  104. زهرا می‌گوید:

    عالــــــــــــــــــــــــی بود.
    کامل و جامع.

  105. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین واقعا خسته نباشید؛
    نوشتن این متن با این دید عالی نیازمند قدرت و مهارت خاصی است.
    دید گسترده و جامعی که دارید باعث می شود مخاطب کاملا ارضا شود از خواندن مطالبتان.
    به سوالات زیادی جواب دادید و برخی ابهامات را بر طرف کردید.
    قبلا هم بارها عرض کردم، قلم روان و شفاف شما باعث لذت مضاعف مخاطب می شود.
    جا دارد به شکل ویژه و از طرف همه دوستان بگویم: درود و سپاس…

  106. انتظار می‌گوید:

    واقعا نمی دانم چه بگویم جز اینکه از سال هشتاد و اشک قطعه ۲۶ چه در دنیای مجازی و چه در دنیای حقیقی با دل ما بازی می کند…
    مدتهاست می خواهم کامنت بگذارم اما تا الان قسمت نشده ولی من یکی از خوانندگان تقریبا همیشگی قطعه ۲۶ هستم. خدا قوت به دستان و افکار و ثبات قدم و… آقای قدیانی…اجرتان با بی بی دو عالم حضرت زهرا -سلام الله علیها-
    حسین قدیانی: به خاطر این دعای قشنگ، ممنون.

  107. کبوتر حرم می‌گوید:

    خدایا
    نعمتِ عافیت ، مبدأ همه ی نیازهاست و عاقبت بخیری ، مقصد آن،

    خداوندا
    به بزرگیت سوگند ، این دو نعمت را به *بسیجیان حضرتِ ماه* عطا فرما،

    *آمین یا رب العالمین*

  108. کبوتر حرم می‌گوید:

    *ستون یمین*

    *ستون یسار*

  109. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    متن کم نظیری بود. سپاسگزارم آقای قدیانی.
    آغاز مطلب با یاد خدا و یادآوری دست قدرت خدا، زیبا بود و موجبات شکر فراوان به درگاه پروردگار مهربان شد.

    در ادامه خوب حساب ملت را از منافقان و دشمنان جدا کردید.
    «دومینوی ریزش جمعیت» را عالی توصیف کردید. به لطف خدا مردم متوجه شدند تقلبی در کار نبوده و به خاطر قدرت طلبی بعضی ها دارند خود را به چاه می اندازند.

    سبزهای وطن فروش خیلی زود چهره واقعی شان را رو کردند

    “جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، ثابت کرد؛ انقلاب اسلامی را نمی توانی قبول نداشته باشی، الا اینکه حرمت عاشورا را نگه نداشته باشی. جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، نشان داد؛ فقط کسانی علیه ولایت فقیه، شعار مرگ سرمی دهند، که در روز عاشورا سوت و کف می زنند. جنبش سبز، بی آنکه خود بخواهد، نشان داد؛ سیدعلی حسینی خامنه ای، امامی از تبار امام عاشوراست، یا باید هیچ کدام را قبول نداشته باشی، یا باید ولایت هر دوی شان را بپذیری.”

  110. صبا می‌گوید:

    سعید:”من الان کار و بار خودم رو دارم، زندگی و زن و بچه خودم رو دارم، امنیت خودم رو دارم، کاسبی خودم رو دارم، ولی فردای جمهوری اسلامی، هیچ معلوم نیس کدوم اینا رو داشته باشم،…” ببخشید درسته که همسایه ست؛ ولی آدم باید خیلی پررو باشد که بداند و خودش معترف باشد که خیلی از چیزها را به برکت جمهوری اسلامی دارد بعد پررو پررو بگوید که جمهوری اسلامی را دوس ندارد.

  111. سیداحمد می‌گوید:

    با “صبا” موافقم!
    این بخش از ملت واقعا روی اعصاب اند؛
    البته خدا را شکر می دانند به دشمن جمهوری اسلامی، داخلی باشد یا خارجی، نمی شود اعتماد کرد.
    هیچ کس به اندازه نظام خودمان، هوای ملت را ندارد.

  112. سکوت می‌گوید:

    منم به نوبه خودم از حسین آقا تشکر میکنم و امیدوارم همیشه در این راه ثابت قدم باشند و عاقبت به خیر شوند… خوب یادمه در اوایل دوران فتنه سال ۸۸ با یک اهل نفسی هم صحبت بودم و آشفته و سراسیمه اوضاع و اتفاقات را مرور می کردم ولی ایشان لبخندی زد و گفت:‌ اتفاق خاصی نخواهد افتاد و این انقلاب و نظام تضمین شده حضرت خورشید هست…. گفتم چطور مگه از کجا این قدر مطمئنید؟ جوابش را نمیگویم شاید اینجا جایش نباشد ولی بعد از حماسه ۹ دی تازه به حرف این مرد با تقوا پی بردم در حالی که صحبت ما ۶-۵ ما قبل از دی ماه ۸۸ بود…

  113. حسین می‌گوید:

    آقا حسین من طرفدار موسوی و کروبی نیستم
    اما به نظرم ۹ دی آخرین فرصتی بود که امام حسین به این نطام داد تا رفتار اشتباه خود را اصلاح کنند
    حسین قدیانی: داری اشتباه می کنی!!

  114. به جای امیر می‌گوید:

    پلیس مخفی! (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: مدعیان اصلاحات در آستانه انتخابات مجلس نهم بدجوری توی بن بست گیر کرده و به هچل افتاده اند.
    گفت: آنها از فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ به بعد در هچل بوده اند. حالا منظورت چیست؟
    گفتم: اگر بگویند در انتخابات شرکت می کنیم، اعتراف کرده اند که ادعای قبلی آنها درباره تقلب دروغ بوده است.
    گفت: خب! بگویند شرکت نمی کنیم!
    گفتم: در این صورت ماموریت بعدی خود را از دست می دهند، چون مطابق اسناد موجود، آمریکایی ها از آنها خواسته اند در انتخابات مجلس هم ادعای تقلب را تکرار کنند!
    گفت: پس چه می کنند؟!
    گفتم: مدعیان اصلاحات دست به یک کلک مرغابی زده و گفته اند جبهه اصلاحات با تابلوی این جبهه در انتخابات شرکت نمی کند ولی اعضای آن جداگانه شرکت می کنند!
    گفت: یعنی هرکدام از اعضای این جبهه به طور جداگانه به گناه بزرگ خود اعتراف می کنند !
    گفتم: چه عرض کنم؟! خودشان هم قبول دارند که گیج شده اند، می گویند یک آدم خل و چل رفته بود برای بازی کردن در نقش پلیس مخفی تمرین کند الان چند سال است که گم و گور شده و پیدایش نیست!

  115. جماران می‌گوید:

    اى دیده، نگر رُخش به هر بام و درى… اى گوش، صداش بشنو از هر گذرى
    اى عشــــق، بیاب یـار را در همه جا… اى عقــــل، ببند دیده بـــى‏خبــــرى

    “امام روح الله”

  116. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    داداش حسین! ” …خدا دیگه چه جوری باید بگه دوسِتون داره؟!… “
    —————————————————————————————-؛

    پری: از تموم شدنش جا خوردم! زود تموم شد حیف! خیلی شیرین بود…

    ف.طباطبائی: اونقدر جذاب و خوندنی هست که می توانیم از اینکه نرفتیم هیئت، ناراحت نباشیم!!…

    پاییز: به عنوان یک ایرانی به شما افتخار می کنم…

    آرامش: چشام درد گرفت اما دلم شاد شد…

    مرتضی حاجیانی: قلمت رو می بوسم…

    اسلامی ایرانی: برای “سالارها” نمره اختصاصی نداریم… ما به چیزی که توپ باشه، می گیم: ۲۰

    سیدمهدی. ک: کارت مثل همیشه حرف نداره حاجی…

    زهرا: عالــــــــــــــــــــــــی بود. کامل و جامع…

    سیداحمد: جا دارد به شکل ویژه و از طرف همه دوستان بگویم: درود و سپاس…

    منم گدای فاطمه: متن کم نظیری بود.یاد خدا و یادآوری دست قدرت خدا، زیبا بود و موجبات شکر فراوان…

    انتظار: خدا قوت به دستان و افکار و ثبات قدم و…اجرتان با بی بی دو عالم حضرت زهرا -سلام الله علیها-

    و سایه/روشن:
    سلام بر پروانه های عاشقی که هیچ وقت ما و امام مان را تنها نمی گذارند…

  117. یاسر می‌گوید:

    سلام داداش جان…
    …ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

    مثل تیری که رها می شود از دست کمان

    خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

    بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

    مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

    مست می آمد و رخساره برافروخته بود

    روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

    بر تنش دست یدالله حمایل بسته

    بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

    زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

    یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

    آمده باز هم از جا بکند خیبر را

    آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

    معنی جمله در پوست نگنجیدن را

    بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

    زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

    بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

    رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

    آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

    گفت:لاحول ولاقوه الابالله

    مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون

    به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

    آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است

    بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

    رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی

    پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

    نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد

    به تماشای نبرد تو خداوند آمد

    با همان حکم که قرآن خدا جان من است

    آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

    ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست

    دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

    آه آیینه در آیینه عجب تصویری

    داری از دست خودت جام بلا می گیری

    زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای

    به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

    پدرت آمده در سینه تلاطم دارد

    از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

    غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا

    آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*

    گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید

    با فغان پسرم وا پسرم می آید

    باز هم عطر گل یاس به گیسو داری

    ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!

    کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

    یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

    مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای

    چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!

    من تو را در همه کرب و بلا می بینم

    هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

    ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی

    کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

    مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم

    باید انگار تو را بین عبا بگذارم

    باید انگار تو را بین عبایم ببرم

    تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم…

    سید حمید رضا برقعه ای.

  118. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حسین می‌گوید:

    ۳ دی ۱۳۹۰ در t ۰۰:۴۹
    آقا حسین من طرفدار موسوی و کروبی نیستم
    اما به نظرم ۹ دی آخرین فرصتی بود که امام حسین به این نطام داد تا رفتار اشتباه خود را اصلاح کنند!!!!!!!!!!!

    +++++++
    شما با این تحلیل و تفسیرت رو دست فروید و آلبر کامو و بتراند راسل زدی!
    مگه میشه این همه نبوغ و استعداد در یک نفر جمع بشه؟؟ الله اکبر!

  119. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان!

    ستون “یمین” و “یسار” هم آپ شد.

  120. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خوبی قطعه ۲۶ و در واقع نقطه تمایزش با هر جای دیگر و همه جا، در این است که کافی است، چند ساعت غفلت کنی و به قطعه سر نزنی، یک دفعه می آیی و می بینی ۳ متن جدید آپ شده است و کلی کامنت جدید بچه ها گذاشته اند که باید بخوانی و حتی اسم ستون ها هم عوض شده است و پیش خودت حساب می کنی که مگر من چند ساعت است که به قطعه نیامده ام و حیران می مانی که حالا از کجا شروع کنی؟ واقعا هنگ کردم.
    خدا قوت به همه.

  121. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ناامن کنندگان کشور، به ویژه سران فتنه، نه فقط در حاکمیت، بلکه در تعریف ما از ملت هم نمی گنجند…..چرا که از ملت و حاکمیت، به یک اندازه دور افتاده اند.

    بگذریم که جوانانی مثل من اصولا همه جا هستند!

    یعنی من، تو، او، ما، شما، ایشان.
    .
    “ما هستیم، پس رای می دهیم، نه اینکه چون رای می دهیم، پس هستیم”

  122. سلاله 9 دی می‌گوید:

    دارم فکر می کنم که چه کامنتی باید بگذارم و تحسین کنم این متن را؛ یعنی نمی دانم که از کدام قسمتش باید تعریف کنم؛ اما می توانم بگویم که با همه وجود، به این قلم ادای احترام می کنم.
    هرچند که “ما اصلا حیف مان می آید که مردمسالاری نظام جمهوری اسلامی را با دموکراسی دروغین غرب، قیاس کنیم”؛ اما تصویر زیبا و درستی ارائه دادید، از مردمسالاری دینی و غروب دموکراسی غرب.
    شیرین بود که در همچون متنی از “ملک عبدالله ناله” و “نظام آل سقوط زپرتی ” هم یادی کردید.
    انتخاب بریده قشنگی داشتید. از نظرم زیباترین بخش متن “چهارشنبه…” همین جملاتش است که انتهای متن قرار دادید.

  123. سلاله 9 دی می‌گوید:

    در جواب تان به کامنت بچه ها هم، اشاره تان به “اون یارو سرگشاده” بسی مسرور کننده بود.

    «مردک به «آقا» نامه سرگشاده می نویسه، آخه بگو، نائب امام زمان، اصلا تو رو آدم حساب می کنه که جوابت رو بده؟!!»

    ***اصولا شان رهبر کجا و شان افراد کجا؟***

  124. بسم الله الرحمن الرحیم
    تا ساعتی بعد عراق پاتک خواهد زد برادران همه آماده هستند تا به مزدوران بعثی درس دیگری بدهند من وبچه ها هم نشستیم و منتظریم منتظر نشان دادن قدرت حزب الله . آنقدر سنگر کنده ام که نا ندارم قلم را در دست بگیرم برای همین بد خط می نویسم تا ساعتی بعد عاشقان الله به دیدار الله میروند وچه زیباست. والسلام
    سید علی اکبر بی بی شهربانویی
    و این آخرین نوشته های شهید بود که در همون روز به شهادت رسید. براستی در کدام مکتب ما می توانیم شاهد انسانهای اینگونه باشیم وتاریخ ما پر است از اینگونه دلیرانی؟ کسی که در چند قدمی مرگ هست ولی آن را زیبا میبیند مگر نه این هست که این فقط برگرفته از مکتب خانم زینب (ص)هست و بس برگرفته از مکتب اسلامی و شیعی؟ و فقط کافیست که بدانیم که هیچوقت ….هیچوقت خداوند نخواهد گذاشت خون اینچنین عزیزانی پایمال شود چرا که قطره قطره این خونها نزد خداوند ارزش دارد و این را خداوند با معجزه های مختلف در طول تاریخ انقلاب اسلامی به همه ما نشان داده است و می دهد اگر چه دستانی خواستند که با اطلاع نرسانی این معجزات را کمرنگ کنند و از جمله این اتفاقات فتنه ۸۸ بود من که خود سالهای مدیدی در اروپا زندگی می کنم کاملا این را می توانم لمس کنم که خیلی کمتر از این جریاناتی که در ایران اتفاق افتاد به راحتی می توانست نظام اروپایی را از هم بپاشد چنان که به قول رهبر عزیز ما در کشورهایی هم جواب داد ولی از جایی که باز دست خداوند و دعای شهدا پشت سر ملت ما هست چه زیبا دست این مزدوران رو شد….و سئوال به خفتگان این هست که چقدر باید معجزه ببینید تا مهر دلها و چشمهایتان پاک شود؟ آیا نه این هست که پیامبران در هر زمان معجزات متناسب با دوران خود را میاوردند و آیا انقلاب اسلامی ایران در منطقه خود معجزه زنده این زمان نیست…بصیرت بصیرت تنها دوای تجویز شده به ما از طرف رهبر ما در این زمان هست ….

  125. یا علی گفتیم و عشق آغاز شد.
    سومین باری که متن رو بخونی تازه می فهمی داداش چه کرده.

  126. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا رب العالمین**

  127. ف. طباطبائی می‌گوید:

    با اجازه مسئول مربوطه!!

    افراد آنلاین: ۲۰ نفر

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  128. سلام
    دعوتین به وبگاه کلیک های پایداری
    لطفا وارد بحث شوید.

    در صورت تمایل کد نشان کلیک های پایداری را در قالب خود جای دهید.
    برای تبادل لینک با خبرم کنید.
    g+ رو هم برای ارتقاء رتبه کلیک های پایداری ثبت کنید.
    منتظر سلامی دوباره.
    با تشکر فروان و دعا برای سلامی شما دوست ارزشی.

  129. بنده خدا می‌گوید:

    موشک نه دی … گوارای وجود …
    http://www.duelfa.com/wp-content/uploads/2011/12/9dey.jpg
    حسین قدیانی: عالی! یعنی عالی میثم جان! احسنت به تو!

  130. یاسر می‌گوید:

    صدا و سیما را یکی باید بگوید که ای برادران فعال و متعهد!!!!!!!!!!(فکر کن، متعهد ، شاید منظورم متاهل باشه*کسی چه می دونه …) بجای پخش یک گزارش تکراری که اعصاب بچه های قطعه من جمله میلاد پسندیده را ! بهم ریخته بود کمی در بین همین جوانانتان، ببخشید جوانانمان می گشتید و از بینشان بهترین را که همان خود شما می باشید می یافتید و دل به حرفهاش پیرامون نه دی می سپردید ( بین افعالی که در انتهای خود “ید”دارند تفکیک قائل شوید ، هر کدامش متعلق به یک مخاطب است )….
    کشت مردم را این عزت الله…..

  131. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “حالا دختربچه هایی که ۲۲ بهمن اولین سال های جنگ، روی دوش پدران شان، بلندقدترین آدمیان راهپیمایی شده بودند، با تصویری از عکس پدر، بالای دست، در تلاقی نسل ها، آمده بودند تلافی! نه رای ما درون صندوق می میرد و نه خون نیاکان ما درون خاک.”

    از یک جهت همیشه نوشته هایی که در آن ها اشاره ای دارید به خانواده شهدا را خیلی می پسندم و آن هم این که تو دهنی می زنید به آنانی که حرف مفت می زنند و از فاصله ها و جدایی خانواده شهدا از انقلاب و رهبری صحبت به میان می آورند. از زبان خیل کثیر وابستگان شهدا، حرف دل می زنید و رابطه عالی و عاشقانه خانواده شهدا با انقلاب و رهبری را به درستی ترسیم می کنید.
    حالا اگر کسی خودش را می خواهد از این قافله عشاق خامنه ای جدا کند، آن دیگر بی لیاقتی خودش را می رساند.

  132. محیا می‌گوید:

    سلام به داداش حسین و همه بچه ها. واقعا اینجا عجب آرامشی داره مثل اینه که توی غربت یه همزبون ببینی…
    چون علاوه بر متنهای فوق العاده داداش حسین، از همین کامنتها هم کلی مطلب قشنگ یاد میگیرم خودمم سعی میکنم هربار چیزی جایی خوندم به نظرم خوب اومده اینجا بذارم.
    امام علی علیه السلام می فرمایند: اگر شما بیمار شوید ماهم به خاطر بیماری شما بیمار می شویم، اگر مومنی دست به دعا بردارد ما در استجابت دعایش آمین می گوییم، اگر مومنی سکوت کرده باشد ما برای او دعا می کنیم و اگر مومن هرجای عالم باشد ما نیز با او هستیم…
    یا مهدی(عج)
    حسین قدیانی: نظر لطف تان است. بابت حدیث هم ممنون…

  133. ابوالفضل می‌گوید:

    سلامی از جنس ۹ دی به همه بیست و ششی های عزیز…

    عجب شعری سرودی ” دیوونه داداشی “! دمت گرمممممم! تو این شبای سرد!

    خاطره مادر شهید دین محمدی مرا یاد سخن گفتن خدا با حضرت موسی انداخت!
    کجا بودی پیامبر خدا که ببینی الله با یک ملت سخن گفت!

    یوم الله ۹ دی یعنی حماسه حضور عاشقانی ” ایرانی اسلامی “!

    بگذریم ها را خیلی زیبا به قلم راندی!

    بشنو از نی ” دیوونه داداشی ” خیلی دل نشین بود! دلی بود و عالی!

    ۹ دی مصداق بارز وظایف متقابل مردم و رهبری بود!

    ملت ایران در ۹ دی ثابت کردند که نخواهند گذاشت ” آه حضرت ماه گره بخورد به سینه چاه “!

    کامنت ها هم از جنس ۹ دی بودند!…

  134. مریم می‌گوید:

    ۹ دی دقیقا تجلی اراده مردم بر حفظ اصل ولایت فقیه بود و احترام به خون هزاران شهیدی که در این راه از ابتدای انقلاب تاکنون جانشان را فدا کردند اما یک نکته مهمی که هست اینه که عده ای از جمله خود شما نمی خواهید بپذیرید که به جز آن افرادی که حقیقتا قصد براندازی نظام و حتک حرمت به ارزشهای اسلامی را داشتند و محاکمه هم شدند تعداد خیلی بیشتری از مردم هم بودند که تنها به نشانه اعتراض به جریان انتخابات مانند روزهای قبل و با تظاهراتی کاملا آرام و اتفاقا با تاکید بر حفظ ارزشها به خیابان امده بودند هر چند آمدن انها در این روز کاملا کج سلیقگی و به بیانی هوشمندانه تر همراهی با برنامه های ضداتقلاب بود و کاملا هم حرکتی ناصحیح بود .متاسفانه بسیاری از جمله همفکران شما آن حرکت کاملا حساب شده و مذموم آن عده ضدانقلاب و معاند را با رفتار این گروه دوم یکی کرده و هر دو را به حساب براندازی گذاشتید.به همین علت هنوز بسیاری از مردم از جمله کسانی که در ان روز بین معترضین غافل بودند اصل حرکت ۹ دی را چون به نوعی فریب دادن کل ملت از جانب دولت جهت بهانه ای برای حضور در خیابان ها و تفسیر آن به نفع خود می دانند قبول ندارند وگرنه آحاد مردم ایران هیچ گاه مشکلی با نطام اسلامی و اصل ولایت فقیه نداشته و ندارند.

  135. معصومه می‌گوید:

    سلام
    امروز بعد چهار روز پیکر پاک سه شهید سقوط بالگرد در خاش بدست خانوادشان رسید و چه باشکوه در شهرستان خودشون تشییع شدند .

  136. سیداحمد می‌گوید:

    برای این متن ۵۲ نفر، ۱۳۶ کامنت گذاشته اند!

  137. حسین می‌گوید:

    قشنگ و منطقی بود ممنونم
    ولی انتقاد از حکومت رو مخصوصا الان که فشار زیادی روی مردم هست فراموش نکن
    این انرژی و پتانسیلی که در این وبلاگ هست رو علاوه بر این که نظراتت رو در مورد ۹ دی قبول داریم یه کم خرج آگاهی بخشی و اصلاح سیاست های اقتصادی بکن
    پتانسیل بسیج خیلی کار میتونه بکنه
    حالا که بحران تموم شده و این قدر خاطر خواه دارید به جای خرج تکراری در مورد مسایل گذشته لطفا خرج اصلاح وضع اقتصادی بکنید
    فکر کنم این خواسته بی ربطی نباشه
    الان فکر کنیم که فتنه جدید تورمه که به جون مردم افتاده
    مطمینا وقتی فقر از یه در وارد بشه احتمالا ایمان از در دیگر خارج میشه
    ممنون
    حسین

  138. بازتاب: سـوزن بـان » عقلمون می رسه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.