و اما حق الناس!

حقوق حیوانات/ توله خرس های بی گناه و مابقی ماجرا

هفته گذشته از طریق بلوتوث، فیلمی را دیدم که شاید خیلی از شما هم دیده باشید. فیلم کشتن خرس توسط شکارچی های از خدا بی خبری را می گویم که به شدت دردآور بود. نتوانستم این فیلم را تا آخر ببینم. قساوت قلب شکارچی ها حال آدم را به هم می زد. خرس بی گناه را کشته بودند و بچه خرس ها را یتیم کرده بودند و داشتند جلوی چشم این توله خرس های مظلوم و حالا دیگر یتیم شده، می زدند و می خواندند و می رقصیدند. خوب است کسانی که در این باره مسئولیتی دارند و حقوق دارند می گیرند که مراقب جان حیوانات باشند، این شکارچی ها را یک جوری شناسایی کنند و به اشد مجازات برسانند. کسی که اینقدر راحت، گوشه فلان جنگلی کمین می کند و خرس بی گناه را بدون هیچ دلیلی می کشد و بعد هورا می کشد، هیچ بعید نیست که همین کار را روزی با آدمی زاد انجام دهد. با این همه این ۳ پاراگرافی که در زیر می خوانید، از ستون «تماس خوانندگان» یکی از روزنامه های زنجیره ای است. اولی مال فروردین ۹۰ است، دومی مال خرداد ۹۰ و سومی هم مال شنبه همین هفته.

یک: می خواستم بگویم که اعدام هرگز نمی تواند حکم عادلانه ای باشد. حتی اگر یک مجرم، چند نفر را کشته باشد، اعدامش چه دردی را دوا می کند و کدامیک از این مرده ها را به زندگی برمی گرداند. عده ای که می گویند اعدام، بر اساس حکم قصاص صورت می گیرد، باید توجه داشته باشند که هر حکمی را باید با توجه به مقتضیات زمان و مکان اجرا کرد. این اعدام ها (اشاره تماس گیرنده به حکم اعدامی بود که آن روزها قرار بود صادر شود، که آخرش هم بنا به دلایلی صادر نشد!) چهره مردم ایران و کشور عزیزمان را در دنیا مخدوش می کند.

دو: با سلام. کاش به جای حکم اعدام، حتی حکم زندان، برای مجرمین، مجازات های جایگزین در نظر می گرفتند. به جز این، باید دید که چرا و به کدام دلیل، یک انسان، مجبور می شود دست به اعمال مجرمانه بزند. در این باره شاید گناه جامعه از گناه مجرم بیشتر باشد. از روزنامه تان ممنونم که موضوع مهم و حیاتی حقوق بشر را دنبال می کند.

سه: کسانی که این خرس ها را کشتند، باید اعدام شوند، چرا که کشتن خرس، حتی از کشتن انسان هم زشت تر است. سئوال اینجاست که آیا حیوانات، هیچ حقوقی ندارند؟! اگر یک بار بدون هیچ رحمی، این دست از شکارچی ها را اعدام کنند، جلوی قاچاق جان حیواناتی که دست شان به هیچ قانونی بند نیست، گرفته خواهد شد.

همان طور که مشاهده کردید، و خواندید، کلا موضوعاتی از قبیل حقوق بشر و حقوق حیوانات، نزد شارلان های مطبوعاتی، چیزی بیش از یک ابزار نیست. خرس را بکشی، حکمش باید اعدام باشد، اما آدم را بکشی، باید به اقتضای زمان و مکان، حکم خدا را تغییر داد!! همین جا به این نکته اشاره کنم که زیاد اعتقادی به ستون های این چنینی به خصوص در جرایدی که با همه چیز، ابزاری برخورد می کنند، ندارم. خیلی از این تماس ها، کار مردمی نیست که روزنامه را می خوانند، بلکه کار همان کسانی است که روزنامه را درمی آورند!! برای زنجیره ای ها به خصوص، اغلب همین است. کسانی که به جان انسان و جان خرس، نگاه ابزاری دارند، ارزش فلان ستون در بهمان صفحه روزنامه، دیگر چه مقوله ای است؟! البته من که در مطلع پلاک امروز نوشتم؛ این شکارچی ها را باید طبق قانون و به اشد ممکن مجازات کرد، اما یک سئوال. شما وقتی می بینید که برخی خرس گنده های فراری و فتنه گر و محارب، دارند راست راست راه می روند، دل تان برای این توله خرس های یتیم بیشتر نمی سوزد؟! کاش یک شکارچی هم پیدا می شد که حال خرس گنده ها را می گرفت. خرس گنده هایی که… ولش کن! یک چیز می نویسیم حالا، هم برای وبلاگ خودمان شر درست می کنیم، هم برای روزنامه جوان.

حق الناس/ مراقب پول خردهایی که بدهکاریم، باشیم!

صبح زود می روید و از نانوای محل، یک نان بربری می خرید. هنگام حساب پول، نانوا می گوید؛ پول خرد ندارم و مثلا ۱۰۰ تومان طلب من! روزی شبیه این اتفاق در این دوره و زمانه که پول خرد، حکم عتیقه پیدا کرده، برای من و شما رخ می دهد. کاش این ارقام و محاسبه ها و بدهی های ظاهرا ناچیز را هر شب، یک جایی بنویسیم که فراموش نکنیم. به هر حال نمی ارزد که آن دنیا، یقه آدمی را، نه به خاطر ۳ هزار میلیارد تومان، که فقط و فقط به خاطر ۱۰۰ تومان، بگیرند!! دیشب یکی از دوستانم در عالم خواب، پدرش را دیده بود که همین سال گذشته رفته بود به رحمت خدا، و خداییش، من که از نزدیک زیاد این پدر را دیده بودم، گواهی می دهم که چه آدم نازنینی بود. مردم دار بود و همه دوستش می داشتند. القصه! در عالم خواب، پدر دوستم، داشت به این دوست ما می گفت: که به فلان مغازه و بهمان دکان، یکی ۳۵۰ تومان بدهی دارم و یکی ۵۰۰ تومان. برو و این بدهی ها را صاف کن. اینجا خیلی دارد اذیتم می کند این حق الناس.

آری! خیلی باید مراقب اوضاع مان باشیم. بزرگی را می شناسم که وقتی به مشکل پول خرد و مابقی پول و این قبیل چیزها برمی خورد، همان جا حلال می کند. به طرف می گوید؛ من معلوم نیست که تا کی زنده باشم و شاید نتوانستم مابقی پولت را بدهم. یا تو حلال کن این پول خرد را، یا من بیشتر به تو پول می دهم و مابقی پول خرد را که نداری، از تو می گذرم.

گمانم کار عاقلانه ای باشد کار این بزرگ.

روزنامه جوان/ ۱۹ مهر ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. ف. طباطبائی می‌گوید:

    “حقوق حیوانات”
    نگاه شما نگاه جالبی بود. سپاسگزارم.
    البته فکر می کنم آن شکارچی های ظالم هم بازداشت شدند.

  2. سیداحمد می‌گوید:

    فیلم شکار خرس ها فاجعه بود، ممنون که به این ماجرا اشاره کردید.

    و اما مثل همیشه نگاه متفاوت داداش حسین!

    “شما وقتی می بینید که برخی خرس گنده های فراری و فتنه گر و محارب، دارند راست راست راه می روند، دل تان برای این توله خرس های یتیم بیشتر نمی سوزد؟! کاش یک شکارچی هم پیدا می شد که حال خرس گنده ها را می گرفت. خرس گنده هایی که… “

  3. سیداحمد می‌گوید:

    بعضی وقتها آدمها آنقدر اسیر روزمرگی ها می شوند که خیلی از مسائلی را که تاثیر مهمی در عاقبتشان دارد، فراموش می کنند.
    خوشحالم به این مطلب اشاره کردید، مساله واقعا مهمی است.

    انسان درستکار و شایسته ای از دنیا رفته بود، بعد از مدتی عالمی او را در خواب دید و از حالش پرسید، آن مرحوم گفت: همه اعمالم سر جایش است اما یک مشکل دارم که مرا به سختی انداخته، و آن هم این است که سالها پیش در حجره فلانی “یک دانه گندم” را از کیسه ای برداشتم و به دهان گذاشتم؛
    حالا من مانده ام و آن حقی که بر گردنم مانده!

    وای از حق الناس…

  4. دانیال می‌گوید:

    داداش جان این “خرس گنده های فراری و فتنه گر و محارب” اونقدر پوست و گردنشون کلفته که با این جور سلاح ها نمیشه از پسشون بر اومد. باید ببندیمشون و با تانک از روشون رد شیم. بلکه جون بکنن و شرشون راحت بشم.

  5. سیدمهدی.ک می‌گوید:

    هر دو نکته ای که اشاره کردید مهم و قابل توجه بود.
    چرا این روزنامه های زنجیره ای و بی محتوا و بی خیر و پر شر، هر روز از قبل بیشتر میشه؟ روزنامه هائی که با همه چیز و همه کس بازی می کنند.
    حالا جدا از این بحث روزنامه ها و آقازاده ها، این شکارچی های خرس را باید شدید مجازات کرد، دقیقا با شما موافقم. کسانی که با خرس این کار را کردند، شک نکنید با انسان هم می توانند چنین کنند.

  6. پاییز می‌گوید:

    به هر حال نمی ارزد که آن دنیا، یقه آدمی را، نه به خاطر ۳ هزار میلیار تومان، که فقط و فقط به خاطر ۱۰۰ تومان، بگیرند

    ممنون برادر متذکرشدیم به اینکه انقدر ایراد به بقیه میگیریم اصلا کارِِ خودمون درست هست؟ولی گاهی وقتا پیش میاد آدم نمیدونه یامتوجه نیست که داره حقِّ کسی رو میخوره.حالا اینجا دیگه تکلیف چیه دیگه من نمیدونم.

  7. پاییز می‌گوید:

    خواب دیدم خوابِ اینکه مرده ام/خواب دیدم خسته و پژمرده ام/رویِ من خروارها از خاک بود/وای قبرِمن چه وحشتناک بود/تا میانِ گور رفتم،دل گرفت/قبرکن سنگِ لحد را گل گرفت/بالش زیر سرم از سنگ بود/غرق وحشت،سوت و کورو تنگ بود/خسته بودم هیچکس یارم نشد/زان میان یک تن خریدارم نشد/هرکه آمد پیش،حرفی راندو رفت/سوره حمدی برایم خواندورفت/نه رفیقی،نه شفیقی نه کسی/ترس بودو وحشت و دلواپسی/ناگهان از ره رسیدند دو ملک/تیره شد در پیش چشمانم فلک/یک ملک گفتا بگو نام تو چیست/آن یکی فریاد زذ ربِّ تو کیست/در میانِ عمرِ خود کن جستجوی/کارهای نیک و زشت خود بگوی/ما که ماموران حیّ داوریم/نک تورا سوی جهنم می بریم/دیگر آنجا عذرخواهی دیر بود/دست و پایم بسته در زنجیر بود/غرق اندوه و تالم،دل فکار/می کشیدندم به خفت سوی نار/ناگهان الطاف حق آغاز شد/از جنان درهای رحمت باز شد/مردی آمد از تبار آسمان/نور پیشانیش فوقِ کهکشان/بر سرش دستار سبزی بسته بود/نور حق در چهره اش تابیده بود/در قدوم آن نگار مه جبین/پیش پای حضرتِ عشق آفرین/دو ملک سر را به زیر انداختند/بال خود را فرش راهش ساختند/غرق حیرت داشتند این زمزمه/آمده اینجا حسین فاطمه؟/سویِ من آمد مرا شرمنده کرد/مهربانانِه،به رویم خنده کرد/گفت آزادش کنید این بنده را/خانه آبادش کنید این بنده را/اینکه اینجا این چنین تنها شده/کامِ او با تربتِ من واشده/مادرش اورا به عشقم زاده است/گریه کرده بعد شیرش داده است/اینکه میبینید در شور است و شین/ذکر لالاییش بوده یا حسینـــ / اسم من راز و نیازش بوده است/خاکِ من مهر نمازش بوده است/اینکه در پیش شما گردیده بد/جسم و جانش بوی روضه می دهد/پرچم من را به دوشش میکشید/پابرهنه در عزایم میدوید/سینه چاکِ آل طاها بوده است/چای ریزِ هیأت ما بوده است/بارها لعن امیّه کرده است/خویش را نذر رقیه کرده است/حرمت من را به عالم پاس داشت/ارتباطی تنگ با عباس داشت/نذر عباسم به تن کرده کفن/روز تاسوعا شده سقّای من

  8. جلال معترف می‌گوید:

    پلاک آموزنده ای بود.
    خدا به ذهن و وقت شما برکت بده آقای قدیانی.

  9. قاصدک منتظر می‌گوید:

    حقوق حیوانات/
    (کاش یک شکارچی هم پیدا می شد که حال خرس گنده ها را می گرفت.)
    ای کاش!!!
    حق الناس/
    *فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره*

  10. احساس می‌گوید:

    ببینید این ۳ هزار میلیارد تومان چقدر زیاد و غیر قابل لمس هست که دیگه حسین قدیانی هم بلد نیست درست بنویسش؟!!!(البته این شوخی هست ها!داداش حسین به دل نگیره!)

  11. احساس می‌گوید:

    یادمان باشد!:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    فمن یعمل مثقال ذرة خیر یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره
    آیات ۷+۸ سوره مبارکه زلزال

  12. ف. طباطبائی می‌گوید:

    همیشه با خودم میگم اگه کسی به من بدهی داره هر قدر هم بزرگ، اگه فراموش کرده من می بخشمش. کاش همه آدمها راحت همدیگه رو حلال کنن در چنین مواردی.

  13. چوک دیریا می‌گوید:

    عجب دیدگاههی توپی تو جامعه هست
    راهکاری ارائه دادید ها

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین این حرف شما نکته ی خیلی ظریف و کار شناسانه ای است و فقط افرادی که در متن ماجرا هستند خوب متوجه قضایا می شوند:
    خیلی از این تماس ها، کار مردمی نیست که روزنامه را می خوانند، بلکه کار همان کسانی است که روزنامه را درمی آورند!! برای زنجیره ای ها به خصوص، اغلب همین است.

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین
    حق الناس حرف به جا و درستی است ولی حق الناس همیشه پول نیست و یقینا” این مثالی که شما زدید العاقل یکفی به الاشاره بود. ولی خدا نگذره از اون هایی که حق نظام رو ضایع کردند و اون هایی که با اباطیل و چرندیاتشون ساعت ها حق مردم رو در صدا و سیما و… تلف می کنند و خروجیش چی… خدا می دونه.

  16. م.طاهری می‌گوید:

    نکات ساده ولی با اهمیتی هستند

  17. سادات می‌گوید:

    سلام
    در روایات داریم که در روز قیامت برای ۲ درهم حق الناس باید ۶۰۰ رکعت نماز مقبولت را بدهی تا طرف راضی شود.
    گرفتین چی شد؟ واویلا به من…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.