اما «بهشتی زمان» کیست؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

انسان حکیم، رفتارش حکمت است، گفتارش حکمت است، حتی آنجا که وصف انسانی دگر می کند.

یک: پیکر مطهر «راوی فتح» هنوز مانده بود که با خاک پاک بهشت زهرا، انس ابدی بگیرد، که عده ای زیر تابوت آوینی، شاید همان ها که وقت بودن، فراموشش کرده بودند، چو انداختند؛ آوینی متفکر بود، آوینی فیلسوف بود، آوینی منتقد بود، آوینی چه بود و آوینی که بود! می خواستند جبران کنند بی معرفتی خود را که حتی علیکی نمی گفتند، سلام مرتضی را! پس می بستند به آوینی، همه قسم عناوینی را که دست بر قضا، فراری بود راوی شهید فتح، ازشان! آوینی اما درون تابوت، به سان پرنده ای بود که بالا می رفت، بی نیاز از نردبان عناوین! هیچ کس هم فکر نمی کرد، خامنه ای بیاید مراسم تشییع! «آقا» اما وقتی آمد، زیر تابوت، چه بسیار که به شک و شبهه افتاده بودند؛ اصلا مگر رهبر انقلاب، می شناسد این شهید را؟! آری! خامنه ای، خوب می شناخت آوینی را! بهتر و بیشتر و قشنگ تر از دوستانش حتی! «آقا» اما با پیام آمد. ابرمرد جهان اسلام، با پیام آمد. پیام «آقا» این بود؛ آوینی «سید شهیدان اهل قلم» بود. به به از این تعریف و این تعبیر! احسنت به این حکمت! در هنرهای این جهانی، مرتضای راوی، خبره «مستند» بود، اما مستندهای او، نان قلمش را می خورد. قلمی که «شاعر» نبود، بلکه «شاهد» بود. شاهد دوکوهه و فکه و اروند و شرق ابوالخصیب، و بچه های گردان حبیب. در قلم آوینی، خون سرخ زلال ترین بچه های آخرالزمان موج می زد. خون نویسی می کرد، نه خودنویسی. اجازه به تجلی و بروز جوشش خون می داد. گویی، زودتر از خودش، قلمش و قدمش به شهادت، به شهود و به قول خودش به «مرگ آگاهی» رسیده بود. بخوانید این جمله را: «ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای! دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش». اما دگر بار دقت کنید در روایت «آقا» از حضرت راوی: «سید شهیدان اهل قلم». احسنت به حکمت خامنه ای، حتی در این مواقع! وه که چه حکیمانه، چه مختصر و مفید، «آقا» واژه ها را خرج جملات می کند. نه نکته ای را از قلم می اندازند و نه حتی نقطه ای. همه چیز، سر جای خود… «سید شهیدان اهل قلم». یعنی سید و سالار همه شهدایی که قبل از خودشان، قلم شان به مرحله شهادت رسیده است. اینک «زیر تابوتی ها»، یاد گرفتند چگونه باید صدا کنند مرتضای درون تابوت را. «سید شهیدان اهل قلم»، نردبان عناوین نبود، «بال مرتضی» بود! «ماه» گاه هست که با شعاع نورش، بال می بخشد به پرنده زخمی!

دو: مثال از این دست، بسیار است، اما برای پی بردن به حکمت بزرگان، باید ریز و دقیق و عمیق شد، فی المثل در توصیف رهبر از «حاج بخشی». آنقدر «پیر دلاور جبهه ها» را عصر اصلاحات، تخریب کردند و آنقدر جماعتی از خودهای مان، در میان آن همه توهین و افترا و دروغ، تنها گذاشتیم پیرمرد را، که سئوال شده بود برای عده ای: «آیا حضرت آقا پیام می دهند برای درگذشت نماد جبهه و جنگ؟!» فرمانده کل قوا اما نه فقط پیام دادند، بلکه پیام شان هم حکیمانه بود. «پیر دلاور جبهه ها» یعنی پیر دلاور هر ۲ جبهه «روزگار جنگ» و «جنگ روزگار». یعنی نه فقط پیر دلاور سه راه شهادت، بلکه پیر دلاور سه راه جمهوری. یعنی پیر دلاور آن ۸ سال و این ۸ ماه. جز این اگر بود، رهبر حکیم ما، حتما می گفتند؛ «پیر دلاور جبهه». چه اینکه شاخ شمیران و جزیره مجنون و شهرک دوئیجی، همه با هم یک جبهه اند، اما از آنجا که رهبر انقلاب، بی حکمت سخن نمی گویند، با بیان «پیر دلاور جبهه ها» در وصف حاج بخشی، مهر تایید محکمی زدند بر رشادت های بعد از جنگ حاج بخشی. آنجا که می رفت و با حضورش، حرام می کرد خواب را در چشم حرامیانی که می خواستند باز هم جام زهر، دست ولی امر بدهند. بحث، قطعا بر سر جزئیات کار حاج بخشی نیست. بر سر کلیات کارش، روح اقدامش و نماد مبارزه بودنش است. شگفتا از عمق حکمت رهبر، حتی در جملات کوتاه! آنجا که بعد از «پیر دلاور جبهه ها»، توصیف حکیمانه دیگری می کنند از حاج بخشی، با اشاره به ۲ عنصر «صبر» و «ثبات». دقت شود؛ نه صبر و سکوت، بلکه صبر و ثبات! «نماد مبارزه» نمی شوی، الا اینکه صبر داشته باشی، اما نه هر صبری! صبر و ثبات! یعنی بشنوی توهین ها را، اما صبر کنی، اماتر ثبات داشته باشی. صبر داشته باشی، که خودت را خسته نکنی؛ در عین حال ثبات داشته باشی، که دشمنت را خسته کنی و عصبانی کنی!

سه: از این همه تمثال، بنا دارم مثالی دگر بزنم. آنجا که «آقا» در پیام شان به مناسبت شهادت دانشمند هسته ای ما، حکمت و بلاغت را پیوند می دهند و در نهایت شکوه و زیبایی، «مصطفای شهید» می گویند. نه مصطفای دانشمند، نه مصطفای هسته ای، نه مصطفای جوان، بلکه «مصطفای شهید». آن روز که رهبر انقلاب، در وصف این شهید شریف، «مصطفای شهید» گفتند، شاید من و تو، گمان نمی کردیم این همه غوغا کند این خون! خامنه ای اما می دانست، و خوب می دانست که این چند قطره خون سرخ، ضمانت می کند این روزهای انقلاب اسلامی را. هر شهیدی را به خونش می شناسند، اما مصطفی، از آنجا که «مصطفای شهید» است، بیشتر! آری! مصطفی را بیشتر، به خونش می شناسند، چرا که اثر خون او، تا قلب خیابان های آمریکا برد دارد! خونش برد دارد، خانه اش برد دارد، خانواده اش برد دارد، مادرش، پدرش، همسرش، و صد البته علیرضا. آیا قابل انکار است که خون پاک این شهید، تحت الشعاع قرار داده تا امروز، افکار عمومی کشور را؟! حتی فضای رسانه ای کشور را؟! من خود فرزند شهید آن ۳۰۰ هزار شهیدم، اما مدتهاست که دلم پیش علیرضاست. مثل دل تو، مثل دل «آقا»، چرا که پدر علیرضا، «مصطفای شهید» است. پس نه فقط زیبا و قشنگ بود «مصطفای شهید»، بلکه حکیمانه هم بود! و مردان حکیم روزگار، آموزگار دیدن آینده ها هستند. هم آینده های زمانی و هم فرداهای زمینی. اینکه فردا، در کدام زمین و در کدام زمان، چه اتفاقی رخ می دهد، تا چگونه توصیف کنم سرباز هسته ای به خون آغشته خودم را. اینکه می بینم و می دانم، باید فقط و فقط «مصطفای شهید» بخوانمش. اینکه می بینم و می دانم غوغا می کند خون این شهید.

چهار: و اما آخرین مثال از این همه تمثال، در این مقال. الحق «مطهری زمان» است بنا به تعبیر حکیمانه رهبر انقلاب، علامه مجاهد، اندیشمند دشمن شکن، منادی اسلام ناب، سردار خط مقدم جبهه های عقیدتی انقلاب، خطیب محبوب و فیلسوف مبارز؛ «آیت الله مصباح». جان هزاران چون من، فدای یک لحظه زندگی حضرت مصباح. این ستاره منور، دانشمند، قدیمی، دوست داشتنی، بصیر، عالم و آگاه «حضرت ماه». در وصف ایشان، تعبیر «مطهری زمان» آنقدر حکیمانه و به جاست که برای شناخت مصباح عمرمان، می توانیم کتب مطهری را بخوانیم و بالعکس! مکثی در یکی، تماشای آن دیگری است. آینده و آینه و روح هم اند. سلسله هم اند. علمایی از جنس شهید مطهری و علامه مصباح، اما در وهله اول، عالم مسائل تئوریک اند و دردآشنای مباحث نظری. بهترین اسوه ها برای پاسخ دادن به سخت ترین شبهه ها در حوزه دین و اعتقادات، که هم علقه به نور و روشنایی و علم دارند، هم عقده از تاریکی و ظلمت و جهل. تولای شان، دانایی است، تقلای شان، خرد، و تبرای شان، التقاط و کج فهمی. مکاتب دشمنان را از خود دشمنان، بهتر می فهمند، اما بهتر از جملگی دوستان، با «آرایش برهان» و «سمفونی استدلال» نقدش می کنند. در نقد مکاتب تئوریک دشمن، دقیقا همانجا را نشانه می روند که باید، و شبهات را از اذهان توده ها، حتی دود چراغ خورده ها، آنچنان می زدایند که شاید. مغازه شان، اعطای عطر نور، در مغز آدمیان است. شمع عمرشان را آب می کنند، خودشان را بی تاب، تا سراب نادانی، نگیرد دامن آدم را. مدادشان، از خون شهدا سرخ تر، و از شمشیر مجاهدان، برنده تر است. عصای دست عقل مردمان اند، هنگامه هجوم شبهات، و تکیه گاه قلب جامعه اند، هنگامه شبیخون ظلمات. دیدن شان عبادت است، شنیدن شان درایت، نشست و برخاست با ایشان، سعادت، و دوری از گرد شان، مایه شقاوت. علمایی از این دست، البته هم مبارزه می کنند و هم کم و بیش سیاسی اند، اما حتما و قطعا سیاستمدار به معنای آکادمیک آن نیستند و لزومی هم ندارد که سیاستمدار باشند. بی آنکه در طلب عافیت باشند، منزلت شان، برتر از ورود در سیاست است. اساسا سیادت دارند بر سیاست. دیانت شان عین سیاست شان است، اما سیاست ورزی شان، سیاسی نیست. دکان سیاست، مکان کسب و کارشان نیست. این مسئله اما، نه نقطه ضعف این حضرات است و نه نقطه قوت شان. شاهکار، بلکه محل کار علمایی از تبار مصباح و مطهری، حوزه و دانشگاه است، نه حزب و باشگاه. این قبیل علما، متاثر از همین واقعیت، اظهار نظر سیاسی شان، «تشخیص محور» است. این، نه عیب است و نه حسن، بلکه واقعیت است. طبیعی ترین واقعیت، بدیهی ترین حقیقت. روزگاری، استاد مطهری تشخیص می داد که «دکتر شریعتی» به شدت مضاعف به درد «حسینیه ارشاد» می خورد، اما وقتی تشخیص دادند که آرای دکتر شریعتی، انحرافی است، باز هم بنا به تشخیص شان عمل کردند و کوبیدند همان دکتری را که تا دیروز مدحش می کردند. اگر به جای شهید مطهری، علامه مصباح را بگذاریم و به جای دکتر شریعتی، دکتر احمدی نژاد را، می بینیم که قصه، دقیقا همان است! و مصباح، الحق و الانصاف، «مطهری زمان» است! علمایی از این دست، حتی آن زمان که سیاست ورزی می کنند، همچون وقت تعلیم و تعلم، به تشخیص و داده های خویش متکی هستند و به تنها چیزی که فکر نمی کنند(شاید، نباید هم فکر کنند!) قضاوت بیرونی است. فرق معلم و مدیر، همین جاست که هویدا می شود. مطهری اگر «معلم انقلاب اسلامی» بود، مصباح هم «معلم جمهوری اسلامی» است، لیکن معلم اگر با «علم» سر و کار دارد، حوزه کار مدیر، عرصه «عمل» است، و «سیاست» هم دست بر قضا «عرصه عمل» است. مدیر فقط بر اساس تشخیص خود عمل نمی کند، بلکه تشخیص جامعه را هم می سنجد. این خصیصه باعث می شود در اظهار نظر سیاسی مدیران، بر خلاف معلمان، کمتر نشیب و فراز ببینیم. دقیقا به همین دلیل است که نظر شهید بهشتی و رهبر انقلاب، مثلا درباره دکتر شریعتی، تابع نظر شهید مطهری نیست و نظر همواره ثابتی است که دچار تغییر نمی شود. آن روز که شهید مطهری در وصف دکتر شریعتی، تشخیص داده بود، سخنرانی های ایشان به شدت به درد جامعه می خورد، با این شدت قبول نداشتند «آقا» و شهید بهشتی، اما دگر روز هم تند می دیدند نظر ایشان را در طرد دکتر شریعتی. مدیر بر خلاف معلم، باید بر مدار اعتدال بچرخد، لیکن معلم، چنین مسئولیتی ندارد، چرا که او باید بر مدار علم و دانسته های خودش بچرخد، و این ۲ با هم قابل جمع اند. از یاد نبرده ایم روزگار ماضی را که عده ای از دلسوزان انقلاب، و فقط از این رو که گاهی شاگرد هم این اجازه را دارد که از استاد، ایراد بگیرد، به سخنان پیش از خطبه های علامه مجاهد؛ مصباح یزدی، این نقد را وارد می کردند که در اسلام، ممکن است گونه ای از خشونت، تجویز شده باشد، اما این زمان(یعنی آن زمان) به لحاظ سیاسی، وقت مناسبی برای بیان این جملات نیست. علامه عزیز ما اما از آنجا که معلم جمهوری اسلامی بود، به تکلیف و تشخیص خودشان عمل می کردند، نه سنجش اوضاع سیاسی کشور. جالب اینجاست که به نظر نگارنده، هم آن نقد وارد بود و هم تشخیص استاد! علمایی از تبار مطهری و مصباح، شان معلمی دارند و معلم، درسش را می دهد و چه کار دارد مثلا با تیتر یک روز شنبه روزنامه صبح امروز؟! معلم اگر بخواهد همه ملاحظات سیاسی را در ورای درس خود لحاظ کند، که دیگر معلم نیست؛ می شود سیاستمدار و مدیر! و سیاستمدار و مدیر، نمی توانند به شبهات عقیدتی و نظری، به مانایی و ماندگاری معلم، پاسخ دهند! اتفاقا همین بی ملاحظگی های البته کاملا قابل درک است که باعث شده مطهری و مصباح، یکی اول انقلاب، دیگری امروز، و به لطف خداوند منان، تا فردا و فرداها خوش تر از دیگران بدرخشند. مطهری و مصباح آنقدر نزدیک هم اند، که جمله امام در تایید صد در صد آرای معلمی شهید مطهری را، حتما می توان درباره آرای معلمی مصباح هم به کار برد. راستی که به کدام کتاب علامه مجاهد ما، جناب مصباح، نقدی می توانند وارد کنند اغیار دگراندیش؟! این جماعت که فراری اند از مناظره، حتی با شاگردان مصباح درخشان ما!! با همه این تفاصیل و تفاسیر، و از آنجا که جایگاه معلم و مدیر، تفاوت دارد، حتما قابل نقد است آرای سیاسی همه علمایی که از تبار شهید مطهری و استاد مصباح اند، و این جایز النقد بودن، البته به تنها چیزی که آسیب وارد نمی کند، قبول صد در صدی «بصیرت علمی» این بزرگواران است. یکی چون نگارنده، اگر بخواهد شبهات عقیدنی و مسائل نظری خود را حل کند، حتما باید سراغ کتب مطهری و مصباح برود، اما معلم، معلم است و لزوما «مرجع تقلید مسائل سیاسی» نیست، که اصولا این قبیل مسائل، تقلیدبردار نیست و محل حکم نیست. اینجاست که نگارنده مجبور است به «مدیر» مراجعه کند، گیرم نه برای تقلید، که مثلا برای بهتر و عاقلانه تر رای دادن به نامزدهای مجلس… و دقیقا همین جاست که نگارنده، این سئوال اساسی را طرح می کند: «بهشتی زمان» ما کیست؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

«شهید بهشتی» مدیر بود، نه معلم. سیاست مدار بود، نه درس مدار. اهل حوزه بود، اما پایی در حزب داشت. دانشگاهی بود، لیکن فراتر از دانشگاه می اندیشید. با این همه، چه بسیار کارها که از شهید بهشتی برنمی آمد و مطهری، دیروز، و مصباح، امروز انجامش می داده و می دهند، اما معلم نیز، توانایی انجام کارهای مدیر را ندارد. اینحاست که خامنه ای، متاسفانه، بهشتی ندارد. نه «آقا»، که جریان اصول گرایی، حتی جریان اصلاح طلبی هم بهشتی ندارند. ما هم بهشتی نداریم و ملتی برای ملت خود نداریم و پر نکرده ایم لابد این خلاء بزرگ را، که گاهی از مولای خود، «این عمار»، یعنی «این بهشتی» می شنویم! خمینی اما، نه فقط بهشتی، حتی خامنه ای هم داشت. پس کجاست «بهشتی خامنه ای» که با مدیریت خود، نه معلمی خود، جمع کند اصول گرایان را زیر یک سقف؟! نگارنده با همه احترامی که برای بزرگان این مرز و بوم در عرصه های معلمی و مدیری قائلم، اما معتقدم که ما امروز، بهشتی نداریم. اگر امروز بهشتی داشتیم، به جای این همه جبهه اصول گرایی، «یک جبهه اصول گرایی» داشتیم و این همه لیست ناقص نداشتیم! دیروز ۳۰۰ هزار شهید در یک «جبهه» جا شدند، امروز در این همه جبهه، ۳۰۰ نماینده جا نمی شوند!! دیروز در گلیمی جا می شدند شهدا، امروز در اقلیمی نمی گنجند سیاسی ها!! دیروز احساس تکلیف، عطر شهادت می داد، امروز بوی قدرت می دهد!! دیروز «جبهه»، پروازمان می داد، امروز جبهه ها زمین گیرمان کرده است!! دیروز به «جبهه» که می رسیدیم، اختلافات مان فراموش می شد، امروز داخل جبهه ها، تازه، اول دعوای ماست!!دیروز جانباز ویلچری، صندلی خودش را می چرخاند، امروز صندلی دارد می چرخاند بعضی ها را!! دیروز مجلس در راس همه امور بود، امروز مجلس در راس «حب الدنیا راس کل خطیئه» است!! خواننده لابد می داند که قرار نیست ولی فقیه، هم ولی فقیه باشد و هم نقش شهید بهشتی را ایفا کند! روزگاری با زبان بی زبانی نوشتم: «خ م ی ن ی در خمینی و خامنه ای مشترک است؛ یعنی من هر وقت می نویسم خامنه ای، در دل خود خمینی هم دارد، اما خامنه ای یک «الف» یک «ها» از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود «آه»… و ما اجازه نمی دهیم آه حضرت ماه گره بخورد به سینه چاه»، اما گیرم این حرف ها و این ادعاها درست، اما «بهشتی زمان» ما کیست؟! این درد، آنجا تشدید می شود که دگر بار مرور کنیم خاطره مجروح نازنین بیمارستان بهارلوی تهران را! آنجا که «حافظ ۷» روی تخت بود و تلویزیون داشت شعار مردم را پخش می کرد که «آمریکا در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه!»… این هم یکی دیگر از آن نمودهای ناب حکمت بی مثال «آقا»ست که ناراحت، شاید عصبانی شدند از این شعار اشتباه! شاید که نه، حتما «آقا» این روزها را می دیدند. این روزهای جهنمی احزاب بی بهشتی! این روزهای منم منم که هیچ منی، بهشتی نمی شود برای «آقا».

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ 

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

یادش به خیر، آن روزها! روزنامه های آمریکا مسرور از شهادت بهشتی، با تیتر درشت و چند ستونه، نوشتند: «بولدوزر آیت الله خمینی، از کار افتاد!»… اما عجبا از تلخ و شیرین روزگار، که بولدوزر آیت الله خامنه ای، تازه کارش گرفته!!… قصه این استعاره ها چیست؟! بولدوزر آیت الله خامنه ای کیست؟! قصه این است که اگر «بهشتی خمینی» داخل مرزهای جمهوری اسلامی، عصبانی می کرد آمریکا را، اما «بهشتی خامنه ای»، بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی، و در مساحتی به بزرگی «بیداری اسلامی» عصبانی می کند اسرائیل را. از خوش روزگار، «بهشتی خامنه ای» هم اهل تحزب است و نام حزبش، «حزب الله». اگر روزگاری، خمینی در آرزوی تشکیل هسته های مقاومت در ابعاد جهانی بود، و بدین سان «این عمار» می گفت، لیکن خامنه ای، گاهی که «این عمار» می گوید، فقط و فقط مصرف داخلی دارد. در زمانه ای که مرزهای جغرافیایی، کارکرد خود را از دست داده اند و شناسنامه ها، بیش از ملیت، آئین و زمین آدم ها، بیانگر هویت ، دین و ضمیر آدم هاست، اقتدار حکیمانه امام خامنه ای، تنه به مظلومیتش می زند و بهشتی اش، در خط مقدم جنگ با ابلیس، محبوب ترین فرد جهان عرب شده است.  

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

«بهشتی خامنه ای»، «بهشتی ما» هم هست. اگر «بهشتی خمینی»، ملتی بود برای ملت ایران، اما «بهشتی خامنه ای»، امتی است برای امت اسلام. کاش به پاس این همه حماسه، این همه غرور، این همه وجد، اندکی اصول گرایان عزیز ما در داخل، «عطر بهشتی» بگیرند. انتخابات، فقط انتخابات مجلس نیست. امتحانات بزرگی در پیش است. اگر در داخل، نمی توانیم «بهشتی خامنه ای» شویم، آیا بوی بهشتی هم نمی توانیم بدهیم؟! فاعتبروا یا اصول گرایان…

روزنامه وطن امروز/ ۶ اسفند ۱۳۹۰

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. میلاد پسندیده می‌گوید:

    این یکی کنجکاو برانگیز تر است! منتظریم…

  3. باران می‌گوید:

    منتظر یه متن فوق العاده…

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    به قول حاج منصور؛ زمان، زمان عجیبی است.

  5. بانو می‌گوید:

    تیتر متن، کنجکاوی آدم را چند برابر می کند!

  6. حنظله می‌گوید:

    سید جان شما اگر خبری داری از این متن، می شود یک مقدار ما را روشن کنی؟
    چشممان در آمد!
    به شما گفتم که مزاحم نوشتن برادر بزرگوارمان نشویم.
    هزار فکر کردیم برای موضوع این تیتر، اما راه به جایی نبردیم.

  7. چشم انتظار می‌گوید:

    اگه نخوام در خصوص شخص خاصی، حدس بزنم و پیش بینی کنم، که غالبا” اشتباه از آب در میاد! به نظرم؛ بهشتی زمان، منحصر در گفتار، رفتار و عملکرد اون بزرگ مرد بود، که شاید گذشت و ایثار و ترجیح دادن منافع انقلاب، به منافع شخصی، در صحنه های سختِ تصمیم گیری، یکی از بارزترین نمادهای شخصیتی شهید بهشتی بود.
    آنان که می خواهند بهشتی زمان باشند…
    حسین قدیانی: حدس درستت را خراب نکن اخوی! خامنه ای، شاید مطهری زمان داشته باشد، اما حتما بهشتی زمان ندارد!! نه مصباح و نه مهدوی و نه هیچ عزیز فرزانه دیگری، بهشتی نمی شود برای خامنه ای. متن من، همین جواب را بازتر خواهد کرد و بسطش خواهد داد.

  8. حنظله می‌گوید:

    “«عنکبوت صبر» تارش پاره شده آقا. از «ثور غیبت» بیرون بیا. رحمی کن به ما. گناه داریم.”

    فردا جمعه است و ……
    این متن زیبا را بخوانید دوستان؛ دوباره و چند باره!

    http://www.ghadiany.ir/?p=1039

    “می آیی و لبخند می نشانی بر لب پابرهنه ها”

  9. حامد توکلی می‌گوید:

    صبر…
    صبر……
    صبر………
    حسین میایی یا خودم بیام؟

  10. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “ای انسان، تو سازنده تاریخ و آینده هستی، تو قیامتت را هم خودت می‌سازی، حتی بهشت و دوزخ به دست تو ساخته می‌شود.‌”

    “ما روزی به دست می‌آییم که شهید شویم.‌ ما شهیدان را از دست نداده‌ایم، بلکه آنها را بدست آورده‌ایم.‌”

    *شهید بهشتی*
    http://irenews.ir/wp-content/uploads/wallpaper_7tir.jpg

    سلام و درود خدا بر شهدا…

  11. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۶۰* امام صادق علیه ‏السلام:

    بهشتی ‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.

    (مجموعه ورام، ج۲، ص۹۱)

  12. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت!

    http://www.faupload.com/upload/90/Bahman/12-2.jpg
    حسین قدیانی: خیلی خیلی ممنون!

  13. آذرخش می‌گوید:

    خواهش می شود!
    🙂

  14. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱:۳ بامداد
    تعداد افراد آنلاین: ۲۲ نفر

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فــــــــــــــــــدائی داری…
    حسین قدیانی: عجب پر کشش است نام شهید بهشتی!! من آن ستون را آپ کردم، بازار اینجا شلوغ تر است!!

  15. سیداحمد می‌گوید:

    دقیقا!
    همه منتظرند اینجا آپ شود.

    البته مهارت خاص شما در انتخاب تیتر هم بسیار موثر است؛
    واقعا تیترش کنجکاوی برانگیز است!
    حسین قدیانی: به ابتدای متن سعید تاجیک، نکته ای اضافه خواهم کرد. دوستان حتما بخوانند…

  16. قاصدک منتظر می‌گوید:

    شهید بهشتی:
    ما آگاهانه در راه با شرف زیستن، سرافراز زیستن، خدایی زیستن، با خود بودن و از آن خود بودن همه این رنج­ها را تا آن افق دور به جان خریده­ایم.

    عالی­ترین خواست در انسان، عشق به خدا، عشق به خیر و عدل مطلق است که به دنباله ­آن علاقه خدمت به انسان­ها، خدمت به خلق در راه رضای خالق را هم می­توان نام برد.

    انقلاب ما اسلامی است، ما مسلمانیم، ما برای اسلام مبارزه می­کنیم نه برای سرزمین­ها نه برای قدرت­ها و قدرت طلب­ها.

    انسان مسلمان و دست پرورده اسلام در برابر همه جلوه­های ظلم و فساد حساس است و هرگز بی­تفاوت و خونسرد نیست. ما مجموعه­ای از انسان­های باایمان، مجاهد، پیکارگر حساس لازم داریم.

  17. سیداحمد می‌گوید:

    “«ماه» گاه هست که با شعاع نورش، بال می بخشد به پرنده زخمی!”

    چه شود ادامۀ این متن!

  18. سلاله 9 دی می‌گوید:

    هیچ کس هم فکر نمی کرد، خامنه ای بیاید مراسم تشییع!

    “خاطراتی از حضور رهبر در مراسم تشییع شهید آوینی”
    دلم غم دارد…

    http://farsi.khamenei.ir/others-memory?id=6217

  19. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    ای کاش خامنه ای هم مثل خمینی، بهشتی داشت…

    خ م ی ن ی در خمینی و خامنه ای مشترک است؛ یعنی من هر وقت می نویسم خامنه ای در دل خود خمینی هم دارد. اما خامنه ای یک «الف» یک «ها» از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود «آه»… و ما اجازه نمی دهیم آه حضرت ماه گره بخورد به سینه چاه.

  20. سایه/روشن می‌گوید:

    “«ماه»،
    گاه،
    .
    .
    .
    بال می بخشد به پرنده زخمی!”

  21. میلاد پسندیده می‌گوید:

    خوش به حال آنهایی که از این مقولات سر در نمی آورند… درد و غمشان هم کمتر است!

  22. میلاد پسندیده می‌گوید:

    کمبود فردی که هرچه به او بدهی مثل چی در مشتش بگیرد، در مملکت ما به شدت مشهود است… ما حتی راضی هستیم به کسی که شمه ای از این هنر متعهد دارد!

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    زیباترین و درست ترین تحلیلی که تا به حال در این رابطه خواندم همین بهشتی زمان بود.
    ممنون علی اکبر بهشتی عزیز!!
    نگاهمان را پَرتاب می کنید به کیلومترها جلوتر از آنجایی که قرار داریم…
    به نظرم؛ روزها این متن زیبایتان نیاز به صحبت و خواندن و مباحثه و واکاوی دارد. چون واقعا” فهمیدن این که علامه مطهری و مصباح، معلم اند و بهشتی مدیر، بخش عمده ای از تسلیح شدن به سلاح بصیرت است.
    و البته هرچند که هنوز خیلی دیر نشده برای اصولگرایان، رجعت به عطر معطر بهشتی و وصف خوش هم دلی…
    اگر در این صبح آدینه، توفیق حضور در دعای روح بخش ندبه نداشتم، این متنتان ندبه ای بود برایم. و خوش به حال آنانی که کُمیلشان بود دیشب این متن!

  24. مرضیه تقوی منش می‌گوید:

    چشم انتظار! سیداحمد! آذرخش! سلاله ۹ دی! و دیگر بچه های قطعه ۲۶

    بیشتر از یک سال است همراه تان بوده ام، اما خاموش و بی صدا.

    گمان نکنم، نه شما و نه من، نه روشن ها و نه خاموش های این قطعه قشنگ، به این زودی بفهمیم که چه کار کرده در این متن، (داداش حسین قدیانی)

    آقای قدیانی! سلام صبح جمعه من نثار شما. این نوشته را باید اساتیدتان بهتر بفهمند که چه کرده اید شما. فوق ۲۰ نثارتان.

  25. حنظله می‌گوید:

    عالی مثله همیشه
    خدا قوت

    “بلندترین ارتفاع برای سقوطمان، افتادن از چشم مهدی فاطمه است…”
    اللهم عجل لولیک الفرج

  26. سایه/روشن می‌گوید:

    اولین باره که “نخونده” دارم کامنت میذارم؛ چون حسِ خوبی داشت جواب تون. وقتایی که اوضاع رو به راهه ما هم حال مون خوبه. و من بابِ توقع تون هم بود.

  27. سیداحمد می‌گوید:

    “برای پی بردن به حکمت بزرگان، باید ریز و دقیق و عمیق شد، فی المثل در توصیف رهبر از «حاج بخشی».

    فرمانده کل قوا اما نه فقط پیام دادند، بلکه پیام شان هم حکیمانه بود. «پیر دلاور جبهه ها» یعنی پیر دلاور هر ۲ جبهه «روزگار جنگ» و «جنگ روزگار». یعنی نه فقط پیر دلاور سه راه شهادت، بلکه پیر دلاور سه راه جمهوری. یعنی پیر دلاور آن ۸ سال و این ۸ ماه.”

    اشارۀ عالی ای بود؛
    نگاه فوق العاده ای دارید!

  28. سلاله 9 دی می‌گوید:

    گاهی می مانیم که چه کامنتی بگذاریم که در حد و اندازه های متن، ظاهر شود. اوایل و اواسط متن، باز کرد، بعضی گره ها را و جا انداخت و روشن کرد خیلی مطالب را و همراه با شور و لذت بود، خواندن جملات انتهایی متن.

    حقیقتا حق استادی دارید، به گردن ما. انشاءالله زندگی تان سرشار از عنایات خاصه حضرت ولیعصر عجل الله باشد و بارها و بارها بشنوید “طیب الله انفسکم” را از زبان نائب اش.

    “ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم”

  29. سیداحمد می‌گوید:

    “مطهری اگر «معلم انقلاب اسلامی» بود، مصباح هم «معلم جمهوری اسلامی» است…”

  30. سلاله 9 دی می‌گوید:

    کجاست «بهشتی خامنه ای» که با مدیریت خود… جمع کند اصول گرایان را زیر یک سقف؟!
    این روزهای منم منم که هیچ منی، بهشتی نمی شود برای «آقا».
    این روزهای جهنمی احزاب بی بهشتی!
    .
    “این بهشتی؟!”
    ………………………

    اندکی اصول گرایان عزیز ما در داخل، «عطر بهشتی» بگیرند.
    آیا بوی بهشتی هم نمی توانیم بدهیم؟!
    امتحانات بزرگی در پیش است…

  31. چشم انتظار می‌گوید:

    کمترین کاری که می تونیم، برای قدر دانی از داداش حسین، به خاطر این متن بی نظیر انجام بدیم، دعا برای سلامتی ایشون و توفیق روز افزون از در گاه خداوند متعال است. و همچنین قرائت آیه ی شریفه ی آیه الکرسی:

    اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.
    لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
    اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.

  32. سیداحمد می‌گوید:

    تحلیل فوق العاده است… عالی …. عالی…

  33. سیداحمد می‌گوید:

    “یکی چون نگارنده، اگر بخواهد شبهات عقیدنی و مسائل نظری خود را حل کند، حتما باید سراغ کتب مطهری و مصباح برود، اما معلم، معلم است و لزوما «مرجع تقلید مسائل سیاسی» نیست، که اصولا این قبیل مسائل، تقلیدبردار نیست و محل حکم نیست. اینجاست که نگارنده مجبور است به «مدیر» مراجعه کند، گیرم نه برای تقلید، که مثلا برای بهتر و عاقلانه تر رای دادن به نامزدهای مجلس… و دقیقا همین جاست که نگارنده، این سئوال اساسی را طرح می کند: «بهشتی زمان» ما کیست؟!”

    سالاری به خدا؛
    خیلی شیک شده این متن!

  34. سیداحمد می‌گوید:

    “خمینی اما، نه فقط بهشتی، حتی خامنه ای هم داشت. پس کجاست «بهشتی خامنه ای» که با مدیریت خود، نه معلمی خود، جمع کند اصول گرایان را زیر یک سقف؟!”

  35. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    تحلیل فوق‌العاده‌ای بود، همه جانبه بود، اما فقط در مقام نظر، در مقام عمل، اما ناامیدکننده بود!

    حالا که به قول شما ایت الله مصباح؛ مطهری زمان است و ما بهشتی هم نداریم، باید چه کار کنیم؟

    ضمن این‌که فکر می ‌کنم جایگاه سیاسی آیت ‌الله مصباح مخفی‌تر از اون چیزی است که دیده شود. نشان به آن نشان که کارهای سیاسی زیربنایی‌ زیادی تحت نظر مؤسسه ایشان انجام گرفته است و می‌ گیرد و نشان به آن نشان که حضرت آقا گفتند ایشان بصیرت به معنای حقیقی کلمه را دارند و آن را از علم آیت الله مصباح جداکردند یعنی که بصیرت علمی و نظری منظورشان نیست، اما با همه این حرف ها قبول دارم که حضرت آقا بهشتی ندارد، خب حالا که بهشتی نیست، باید در مقام عمل و برای انتخابات پیش رو به چه کسی اعتماد کرد؟

  36. آنتی کوفی می‌گوید:

    ………………..

  37. سیداحمد می‌گوید:

    “در زمانه ای که مرزهای جغرافیایی، کارکرد خود را از دست داده اند و شناسنامه ها، بیش از ملیت، آئین و زمین آدم ها، بیانگر هویت ، دین و ضمیر آدم هاست، اقتدار حکیمانه امام خامنه ای، تنه به مظلومیتش می زند و بهشتی اش، در خط مقدم جنگ با ابلیس، محبوب ترین فرد جهان عرب شده است.”

    خیلی تکمیل بود؛
    کیف کردم از خواندنش.
    آرام آرام که بخوانی و بعضی بندها را چند بار تکرار کنی، یک حالِ مضاعفی دارد!

    سخن گفتن از مدیر و معلم و تفاوت هایشان خیلی آموزنده بود.
    توصیف علامه مصباح و شهید مطهری خیلی عالی بود.

    ممنون داداش حسینِ بی همتا!

  38. سیداحمد می‌گوید:

    با جناب “یه بیست و شیشی” موافقم؛

    متاسفانه نداشتن شخصی چون بهشتی، این روزها خیلی به چشم می آید.
    البته متاسفانه ما قدر مطهری زمان را هم آنطور که باید نمی دانیم.
    رسانه های بعضا محافظه کار ما هم که تلاشی در معرفی ایشان و زحماتشان ندارند!!!

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    با اجازه ی مبصر عزیز:
    ساعت ۱۶:۲۲ افراد حاضر، در این پستِ قطعه ی مقدس ۳۶ نفر
    ماشاءالله داداش حسین، فدایی داری…

  40. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    تحلیل خیلی عالی، خاص و نویی بود.
    خدا حفظتون کنه داداش

  41. برف و آفتاب می‌گوید:

    “دیانت شان عین سیاست شان است، اما سیاست ورزی شان، سیاسی نیست.”

    یعنی بعید به نظر میاد که آقای مصباح نشسته باشند و تک تک اعضای جبهه پایداری و جزئیات حرف ها شون رو بررسی و تایید کرده باشند. اما مباحث کلی شون رو قبول دارند و حمایت می کنند.

  42. برف و آفتاب می‌گوید:

    سوال بپرسم؟
    معیار پایداری ها برای انتخاب اعضا واقعا چیه؟ موضع گیری شون توی فتنه، یا ۸+۷ و این چیزها؟ و همینطور معیار متحدها.

  43. آنتی کوفی می‌گوید:

    تقوی منش!
    به نظر شما متن اخیر آقای قدیانی تحلیلی است برآمده از مطالعات و حضور فعال دردمندانه در عرصه انقلاب و یا خیلی بیش از اینها؟ یعنی چیزی در حد الهام؟؟!!

  44. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    این “آنتی کوفی” رو که میبینم، یاد ۲ سال پیش خودم میفتم که
    هی نقطه چین میشدم…

  45. با رمز یا زهرا می‌گوید:

    این نوشته بی نظیر بود
    خدا قلمتو حفظ کنه بحق علی (ع)

  46. سید مرتضی می‌گوید:

    ………………………….
    حسین قدیانی: لطفا برای تبلیغ، در و دیوار شهر!! اینجا را آلوده نکنید!!

  47. سید مرتضی می‌گوید:

    تبلیغ کاندیداهای… از نظر شما آلوده کردن است!؟
    حسین قدیانی: اولا درباره قطعه ۲۶ من تصمیم می گیرم، نه شما! ثانیا فعلا تمایلی به آوردن لیست هیچ گروه و گروهکی در وبلاگ ندارم!

  48. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    امشب «قطعه ۲۶» در ستون یسار با متنی تقریبا غیر انتخاباتی به روز می شود…
    حسین قدیانی: الان بچه ها در دل شان می گویند؛ آخیش!!

  49. سیداحمد می‌گوید:

    متن های انتخاباتی شما، فوق العاده آموزنده بود.
    ما صمیمانه از شما متشکریم!
    سالاری…

  50. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    چقدر انرژی صرف کردم برای این متن. هر یه جمله اش احتیاج به حداقل چند ثانیه تفکر و تمرکز داشت. نمی دونم بقیه دوستان هم آهسته آهسته می خونن یا سریع فقط می خوان به انتهاش برسن.
    وقتی همچین متنی میاد دوست دارم قطعه ۲۶ دیرتر بروز بشه تا با خیال راحت چند مرتبه متن رو بخونم یا حداقل یه جاهایی رو مرور کنم یا حتی اگه فرصت نکردم قسمتهایی از متن رو که دوستان کپی کردند دوباره بخونم.
    حسین قدیانی: این نوشته حالاحالاها به آرشیو منتقل نخواهد شد.

  51. سیداحمد می‌گوید:

    دغدغه هایتان ستودنی است؛
    خیلی خوب به بیان این مسئله پرداختید.
    روان و قابل فهم برای هر طیفی؛

    ۳ مثالی که در ابتدای متن بیان کردید هم عالی بود.

    “سید شهیدان اهل قلم”
    “پیر دلاور جبهه ها”
    “مصطفای شهید”

  52. ف. طباطبائی می‌گوید:

    چقدر سنگین و پر نکته بود این مطلب.
    زیبائی های خاص خودشو هم داشت.
    چند بار دیگه باید بخونم تا نظر کارشناسانه خودمو اعلام کنم!!

  53. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی
    تحلیل جالب و حاوی نکات ظریفی بود. البته باید خیلی دقیق تر به نشانه ها و شواهد نگریست. این قبیل تحلیل ها چون بر پایه یک سلسله شواهد ظنّی استوار است به آسانی در معرض تغییر یا تبدیل است، یعنی براحتی میتوان با کنار هم چیدن یک سری الفاظ دقیقا عکس آنها را نتیجه گرفت. هیچگاه فراموش نمیکنم ۸-۹ سال پیش که تبِ بشارتِ ظهور بدجوری در جامعه پیچیده بود و یکی از خطبا نامگذاری سال عزت حسینی را مرتبط با این مسئله میدانست و در جمع عده زیادی از طلبه ها در صدد اثبات آن بود و ظاهرا خدشه ای هم به صحبتش وارد نبود. خلاصه اینکه در اینجور تحلیل ها وقتی تک تک گزاره ها به تنهایی محک بخورد چه بسا مطلب به این وضوح نباشد. در اینجا هم نتایج حاصل از تحلیل جای تأمل دارد؛ مخصوصا فرق معلم و مدیر و…
    به هر حال با مثال “دلاور جبهه ها ” موافق نیستم. با یک جستجوی ساده در ادبیاتِ پس از جنگ در گفتارِ رایجِ جامعه می یابیم که این واژه به معنای مناطق مختلف زمانی و مکانی جبهه به کار رفته است و میرود و معنای مورد نظر نگارنده را ندارد.
    البته این متن یک جفا هم داشت و آن همسان دانستن شریعتی و دکتر احمدی نژاد است. در دین و مذهب ما پایه و اساس ایمان است و عمل در مرتبه بعدی است. اگر کسی مراتب ایمانش درست بود باید در خطایِ عملی به اندازه همان عمل و فقط در نقدِ عمل(یعنی با حفظ کرامت شخصیت او) سخن گفت، نه اینکه ایمان و فکر و عقیده او را زیر سؤال برد. چرا که اثبات آن بسیار سخت و حسّاس است. خدا وکیلی، فارغ از بحث جو جامعه و جنجال رسانه، آیا دلایل منطقی و غیر قابل خدشه برای اثبات انحراف کسی که گفتمان امام و انقلاب را زنده کرد، داریم. (به عنوان مثال هم الآن نامزدها از اصلاح طلب ترین تا اصول گراترین، شعار ولایت میدهند، چیزی که در ۱۶ سال قبل از ۸۴ فاتحه اش را خوانده و در حال پخش حلوایش بودند که یک نفر بازی را به هم زد). فراموش نکنیم در همین مملکت زمانی شهید بهشتی به مدد جوسازی مخالفانش، برای بعضی ها(از جمله عده زیادی از حزب اللهی ها) نماد اسلام آمریکایی مینمود، یا بهتر بگویم او را می نمایاندند(چه فعلی!!) و تنها شهادتش حقیقت را آشکار کرد. واقعا اگر بهشتی به غیر شهادت میرفت قضاوتمان درباره اش چگونه بود؟؟! به سان نگارنده محترم مثالی می آورم از سخن گهربار آقا در جمع دانشجویان: فردای دیگر شما میشود مسئولینِ مملکت و همین انتقادات تند و تیز را به شما میکنند(نقل به مضمون) و به سبب حدیث شریف “هر کس مؤمنی را تعییر (عیب جویی و سرزنش) کند به همان عیب دچار میشود،(البته شرط اساسی حضور در دایره ایمان است). میترسم به بهانه آرمانگرایی عیبجویی و ستم کنیم و گندم از گندم بروید جو ز جو…..
    البته در کل، این تحلیل نشان داد: صاحبِ محترم این قلم اهل تفکر و دقت زیاد است که بسیار ارزشمند است و طراز این قطعه مقدس را بالا میبرد. یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.
    حسین قدیانی: کامنت خوبی بود! دقت می کنم در حرفهایی که زدید، اما بحث اصلا بحث بازی با کلمات نیست. در نقد این نوشته، باید استدلال آورد، همچنان که من، صرف نظر از اینکه گاهی البته با کلمات و جملات، بازی هم می کنم، عاقبت اما بر پایه دلیل و برهان می چرخانم متنم را. میان کامنت شما و متن من و ایضا نقد شما، اجازه دهیم دیگر خوانندگان قضاوت کنند.

  54. بهنام می‌گوید:

    دیروز ۳۰۰ هزار شهید در یک «جبهه» جا شدند، امروز در این همه جبهه، ۳۰۰ نماینده جا نمی شوند!! دیروز در گلیمی جا می شدند شهدا، امروز در اقلیمی نمی گنجند سیاسی ها!! دیروز احساس تکلیف، عطر شهادت می داد، امروز بوی قدرت می دهد!! دیروز «جبهه»، پروازمان می داد، امروز جبهه ها زمین گیرمان کرده است!! دیروز به «جبهه» که می رسیدیم، اختلافات مان فراموش می شد، امروز داخل جبهه ها، تازه، اول دعوای ماست!!دیروز جانباز ویلچری، صندلی خودش را می چرخاند، امروز صندلی دارد می چرخاند بعضی ها را!!
    یاد شهید شوشتری هم گرامی باد.
    دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم!
    آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!
    دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!
    جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد!
    و خدا می داند چه گل هایی را دست چین کند…

  55. م.اشرف می‌گوید:

    منظور من بازی با کلمات نبود. به قول ما طلبه ها ضمّ قرائن (یعنی جمع آوری چند شاهد که هر یک به تنهایی کافی نیست) شده است. بازی با کلمات معنای خوبی ندارد و من قصد جسارت نداشته ام.

  56. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    این متن آدم را به تأمل وا می‌دارد، دارم فکر می‌کنم که شما این‌جا و در این متن، خیلی ماهرانه از علامه مصباح انتقاد کرده‌اید و خیلی ماهرانه هم آدرس ایشان را به مخاطب داده‌اید، اگر اشتباه نکرده باشم!

    که اگر نمی‌خواستید آدرس بدهید، شاید به نوعی همین تعاریف را درباره آیت‌الله مهدوی می‌کردید…

    و یک نکته که شاید گفتنش در عموم خوب نباشد و نمی‌دانم بگویم یا نه! این‌که سامان‌هایی که علامه مصباح به بنده‌ی فکری و سیاسی کشور داد، شاید تا سال‌های سال شناخته نشود و دیده نشود… یکی‌اش طرح ولایت که خودم رفته‌ام و پایه‌های اعتقادی سیاسی‌ام آن‌جا شکل گرفت و اگر نبود چنین دوره‌ای، همین چند نفر آدم حسابی هم که در علوم انسانی داشتیم، نبودند و یادم هست این‌قدر این جریان مخفی بود آن زمان که دیدار پایانی‌اش با حضرت آقا، رسانه‌ای نمی‌شد با این‌که یک دیدار چند هزارنفره بود و خصوصی نبود!

    و این‌که حضرت آقا به حوزه با آن قدمت چندین ساله‌اش، انتقاد می‌کنند و به مؤسسه که می‌رسند تعریف و تمجید و آن را الگوی حوزه می‌خوانند، خیلی معنادار است…
    حسین قدیانی: ای خدا! جواب چند نفر را باید بدهم من؟! وای وای وای وای… مصباح یک شان و مهدوی یک شان دیگر دارند. این نوشته چه ربطی داشت که من بخواهم اسم جناب مهدوی را بیاورم؟!

  57. سلاله 9 دی می‌گوید:

    توصیه ام به دوستان این است که متن را دقیق بخوانند و چند باره. جواب خیلی از سوالات شان را در متن می یابند. خودم گاهی که در متن ها برایم شبهه ای پیش می آید، در ۹۰ درصدش، دوباره که می خوانم، هم حل می شود و هم می بینم که با دقت، نخوانده بودم متن را. جدی می گویم. متن را دوباره بخوانید…
    حسین قدیانی: گاهی شک می کنم که نکند من دارم بد می نویسم!! گمانم اما لااقل در این نوشته، حرف حساب واضحی زده ام؛ «آقا» حکیمانه نام و عنوان می گذارند روی افراد. همین!! من اگر بخواهم درباره آقای مهدوی متنی بنویسم، مستقل خواهم نوشت و باری، مختصرش را نوشته ام همین روزهای گذشته! آیا آن روز، که در خلال تعریف، طعنه «انا رجل» را مطرح کردم، احیانا منظورم امتیاز دادن به علامه مصباح بود؟! از دوستان محترم می خواهم درست برداشت کنند نوشته را! و به قول «سلاله ۹ دی» با دقت بخوانند، نه با پیش فرض!! کتمان نمی کنم که در این نوشته، یکی دو رای سیاسی مطهری و مصباح را البته خیلی مودبانه و در لفافه و بعد از هزار تعریف درست و به جا، نقد کرده ام، تازه! در همین نقد هم، باز حق داده ام به ایشان، با دلایل درست… خب! این اصلا چه ربطی دارد به جناب مهدوی؟! بخواهم خوب یا بد ایشان را بگویم، می گویم!! عاجزانه از همه دوستان می خواهم «احمدی نژادی» فکر نکنند!!

  58. سیداحمد می‌گوید:

    سلسله کلاس هائی که شاگردان علامه مصباح در استان های مختلف برگزار می کنند، واقعا آموزنده و روشنگر است.

    اردوها و دوره های عقیدتی که موسسه، زیر نظر ایشان برگزار می کنند، بسیار بسیار ارزنده است…

  59. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی جای کار و بحث و تامل دارد این متن!

  60. بچه مثبت می‌گوید:

    سلام…
    خسته نباشین…
    همتتان مضاعف باد…

  61. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    فکر می‌کنم شما هم منظور من را درباره این جمله “که اگر نمی‌خواستید آدرس بدهید، شاید به نوعی همین تعاریف را درباره آیت‌الله مهدوی می‌کردید” بد گرفته‌اید…
    حسین قدیانی: شاید! اما فقط شما نبودی منظور من!! کلا این ایام، یه جورایی برداشت می کنن بعضی ها از مطالبم! یعنی تا یه جا رو نقد می کنم، طرف می گه؛ منظورت مدح فلانی بود و… البته تا حدی، طبیعی است در فضای انتخابات.

  62. م.اشرف می‌گوید:

    …………………

  63. بچه مثبت می‌گوید:

    یک نکته راجع به متن:
    بحث مورد چهارم با اینکه بسیار حساس و جدائی مرزش با مسائلی مشابه بسیار سخت است اما آگاهانه و البته بسیار ظریفانه!!!!!! از پسش برآمده اید. جوری که مرز بحث را نگه داشته اید و هم مفهوم را رسانده اید.

  64. برف و آفتاب می‌گوید:

    شبکه ۲ رو دارید دیگه؟ حاج منصور از حاج بخشی می گه.

  65. آذرخش می‌گوید:

    سلام و خدا قوت خدمت داداش حسین و سیداحمد بزرگوار
    نه خسته از این همه کار و تلاش و فعالیت. جدا که خسته نباشید داره.

  66. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین امروز واقعا زحمت کشیدند؛
    از وقت روز تعطیل و استراحتشان، به خاطر ما و قطعه۲۶ گذشتند.

    داداش! از طرف همه بچه ها ازتون تشکر می کنم.

    فــــــــــــــــــــدائی داری…

  67. برف و آفتاب می‌گوید:

    “از طرف همه بچه ها”ش قشنگه همیشه.

  68. به جای امیر می‌گوید:

    بتمرگ (گفت و شنود)

    گفت: یک سایت ضدانقلابی شرایط اپوزیسیون فراری را در آمریکا و کشورهای اروپایی بسیار وخیم و خجالت آور دانسته است.
    گفتم: چرا؟! چطور مگه؟!
    گفت: نوشته است «در ایران که بودیم هرچه می خواستیم می گفتیم و می نوشتیم و اعتراض هم می کردیم که آزادی نیست اما، اینجا، فقط حق داریم علیه ایران بنویسیم و حرف بزنیم.»
    گفتم: خب! دیگه چی؟!
    گفت: می نویسد؛ اینجا اگر یک کلمه به شرایط خود اعتراض کنیم و یا چیزی علیه آمریکا یا کشور اروپایی که در آن پناهنده شده ایم بنویسیم و بگوییم تهدید به دیپورت (اخراج) می شویم.
    گفتم: از نوکر یکی از خانها پرسیدند اسمت چیست؟! گفت؛ یادم نیست! با تعجب پرسیدند؛ چرا؟! مگر می شود که آدم اسم خودش را فراموش کند؟! پس اربابت تو را چی صدا می کند؟ گفت؛ «بتمرگ»، «خفه شو»، «زر نزن»! و البته بعضی وقت ها هم مرا مرتیکه احمق صدا می زند!

  69. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا رب العالمین**

  70. سمخط می‌گوید:

    به یاد سردار حمید باکری. (ششم اسفند ۶۲ شهادت این مرد خدائیست)

  71. عمار می‌گوید:

    سلام. چقدر متنتان به موقع بود. این روزا حسابی گاوگیجه گرفته ام!!! حس میکنم خیلی بی بخار بوده ایم، در همه زمینه ها!!! از شناخت مطهری انقلاب اسلامی و مطهری جمهوری اسلامی گرفته، تا شناخت امام مهدی!!! خدا خودش کمک کند.

  72. اگر امروز بهشتی داشتیم، به جای این همه جبهه اصول گرایی، «یک جبهه اصول گرایی» داشتیم و این همه لیست ناقص نداشتیم!
    …………………………………………………………………….

    اونقدر قلم شما رو دوست دارم که دوست ندارم مخالفت کنم با شما. یعنی روم نمیشه…
    ولی… با این نظر شما مخالفم.
    یعنی جبهه اصول گرایی قراراست تا تا ابد بدون انحراف بماند؟ بهتر بگم برای رسیدن به اتحاد باید از انحرافات و سستی ها چشم پوشاند؟ اتحاد خوبه نه به هر وسیله و هر قیمتی. جبهه ها همیشه پایدار نیستن چون آدم ها همیشه حق طلب نیستن. اما راه ثابته و وظیفه امثال حضرت مصباح رصد موقعیت جبهه نسبت به این راهه. از چی ترس داریم؟ از حضور اصلاح طلبها؟…والا اونا مردن! دعوا سر قدرته؛ سر سیاسی بودن یا نبودن حضرت مصباح نیست. اتفاقا در این پیچ های تاریخی بعیده از مطهری ها و بهشتی ها که هم نظر و هم روش نباشن.
    دوای درد ما: ولایت مداری +روحیه احمدی نژادی +ولایت مداری
    باید به عمارها رای داد چه تو این لیست چه تو اون لیست ولو ناقص باشن.
    اما عقبگرد هرگز…

  73. در ضمن بهشتی زمان هم که نداریم. فعلا با همون مطهری زمان امور رو راست و ریست کنیم تا ببینیم چی میشه!!!!!!

  74. مرتضی می‌گوید:

    البته آقا در دیدار اخیرشان در مورد آقای مصباح فرمودند:
    بصیرت به معنای حقیقی کلمه در آقای مصباح وجود دارد. و این با نظر شما که ایشان فقط بصیرت علمی و معلمی دارند بسیار فرق دارد.
    ضمن اینکه موافقم که بهشتی نداریم، در جواب باید گفت: خوب وقتی بهشتی نیست باید سراغ مطهری زمان برویم .
    داداش مایی.
    آه قسمتت مباد، شهر پر حماسه ام
    کوچه های بی شهید، خانه های بی امام…

  75. سلام می‌گوید:

    سلام من واقعا نمی دونم باید ۳۰ نفر رو از کجا پیدا کنم! آدم های خوبی که می شناختیم هر کدوم یه گروه رو دارند طرفداری می کنند. بعضی ها رو مطمئنم که باید رای بدم بعضی ها رو مطمئنم که نباید رای بدم! اما اکثرا رو نمی دونم شما نمی تونید به ما کمک کنید؟

  76. سیداحمد می‌گوید:

    “دیروز ۳۰۰ هزار شهید در یک «جبهه» جا شدند، امروز در این همه جبهه، ۳۰۰ نماینده جا نمی شوند!!”

    عجب جمله ای شده این جمله؛
    این روزها، هر دفعه که در شهر دوری می زنم، این جمله در ذهنم تکرار می شود!

    انشالله بهترین نتیجه ممکن، در این انتخابات حاصل شود.

    دوستان!
    خیلی باید دعا کنیم این روزها؛
    دعا کنیم بهترین و مخلص ترینِ افراد به مجلس راه پیدا کنند.
    افرادِ سالم و صالح!

  77. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    من که خیلی استرس دارم برای انتخابات. با وجود اینکه خیالم راحت بود که فقط باید ۲ نفر انتخاب کنم و فکر میکردم که کار راحتیه الان که اسامی نامزدها رو میبینم واقعا نمی دونم چکار باید بکنم. جالب اینجاست که بعضی افرادی که دور قبل مورد اطمینان بودن و رای آوردن این اواخر ۱۸۰ درجه تغییر جهت دادن. حتی نسبت به اونایی که مطمئنم به ولایتی بودنشون هم تردید دارم چون سابقه اجرایی درخشانی ندارند یا اصلا سابقه ندارند. واقعا اوضاع جالبی شده. یه هفته خیلی کمه.

  78. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “حدیث انتخاب”

    ۱* رسول خدا صلی الله علیه و آله:

    هر که در میان چند مسلمان یک نفرشان را رئیس قرار دهد و بداند در میان آن چند نفر، کسی بهتر و لایق تر و عالم تر به کتاب خدا و سنت نبی اش است، به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.

    (جامع الصغیر، ج۱، ص۴۵۵)

  79. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    اگر (انتخاب اصلح) برای خودتان باشد، شیطانی است و اما اگر انتخاب اصلح براى مسلمان‏هاست، «کى و از کجاست» مطرح نیست، از هر گروهى باشد، حزب باشد یا غیرحزب، نه حزب اسباب این مى‏شود که غیر آن فاسد و نه صد درصد حزبى بودن باعث صلاح آنهاست و انتخاب اصلح براى مسلمین یعنى انتخاب فردى که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد و همه چیز را بفهمد؛ چون در مجلس، اسلام تنها کافى نیست، بلکه باید مسلمانى باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد. اگر اصلح را انتخاب کردید، کارى اسلامى مى‏کنید و این یک محکى است براى خودتان که تشخیص بدهید انتخاب براى اسلام است، یا براى صلاح خودتان‏. امیدوارم که تا آخر هم اینطور باشد و هر دوره انتخابات بهتر انجام شود و این مساله، مساله شخصی نیست بلکه برای اسلام و از امور مهمه است.
    “امام خمینی رحمه الله”

  80. مجتبی می‌گوید:

    حسین جان سلام!
    نوشته‌ات مانند همیشه زیبا و با ادبیات خاص خودت دلنشین بود، اما چند نکته که امیدوارم از روی لطف و صدق در آن دقت نمایید؛ اگر مخالف آن هستید، لطفا نظر خود را بیان فرمایید و اگر هم موافق باشید، لازم به نظر می‌آید تا اثر و تاثیر نوشته خود در نگاه مخاطبان، بخصوص جوانان و نیز استفاده‌ای که بعضی بیماردلان از این نوشته داشته‌اند را به گونه‌ای جبران نمایید.

    ۱: دادن لقب مطهری زمان از سوی آقا به این معنا نیست که از همه جهت علامه مصباح (ره) با شهید مطری (ره) یکسان است، بلکه مهمترین شاخصه شهید بزرگوا،ر یعنی تئورسین بودن مد نظر است.
    ۲: تفاوت بین معلم و مدیر قبول، اما مدیر خوب = معلم خوب + بصیرت حقیقی.
    ۳: ممکن است کسی مدیر خوبی باشد اما معلمی را ترجیح دهد(وظیفه بداند) و یا بالعکس.
    ۴: آقا برای علامه مصباح علاوه بر تعبیر فوق وصف “بصیرت به معنای حقیقی” نیز به کار برده‌اند و گرچه بیان آقا برای این منظور کافی است، اما شواهدی هم برای آن می‌توان بیان کرد؛ از جمله این‌که در همان قضیه حمایت شهید مطهری از دکتر شریعتی، این آقای مصباح بودند که منحرف بودن افکار وی را بیان کردند و نیز در ماجرای مرجعی که دچار مشکل شده بود و نیز قائم مقام، باز هم آقای مصباح، اولین تبیین کننده انحراف آن‌ها بودند. طومار اصلاح طلبان را در دوره خاتمی، علامه مصباح با سخرانی‌های پیاپی در شهرهای مختلف، بر هم چید و در اثر آن بیدارگری متحمل انواع توهین‌ها شد که اثر آن هنوز هم در دانشگاه‌ها و حتی در حوزه قابل مشاهده است. صریح‌الهجه ترین عالم در دوران فتنه ۸۸ در حمایت از مقام ولایت، علامه مصباح بودن و اولین کسی که نفوذ جریان انحرافی در دولت را هشدار دادند ایشان بودن آن هم در همان دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد. اما حمایت ایشان از آقای احمدی‌نژاد حتی در دور دوم نیز نه تنها اشتباه نبوده بلکه ناشی از همان بصیرت به معنای واقعی بوده است و به همین جهت است که ایشان گفتند اگر دوباره به همان زمان برگردیم باز هم او را تایید می‌کنیم.
    ۵: با توجه به توضیحات فوق، نظر بنده این است که علامه مصباح دارای شخصیتی جامع می‌باشند که در حال حاضر بر حسب شرایط و وظایف در وجهه شهید مطهری بروز پیدا کرده و این جنبه ایشان بیشتر مشهود عموم است.
    ۶: باز هم با توجه به توضیحات قبل، عرض می‌کنم این که ارادت قلبی خود به آقا و مولایمان را با زبان و قالب زیبا بیان کنیم عالی است، اما کافی نیست، آنچه ما جوانان این مرز و بوم باید به آن توجه کنیم دقت در کلام ایشان و فهم دقیق منویات ایشان است. شما هم اشاره داشتید که آقا در انتخاب الفاظ و القاب بسیار دقیق می‌باشند، پس بر ماست که بر بصیرت خود بیافزاییم و در عمل بتوانیم به آنچه مقصود ایشان است جامه عمل بپوشانیم.
    حسین عزیز! آنچه نوشتم با ارادت قلبی و صدق بود امیدوارم شما نیز اینگونه بخوانید و خدای ناکرده کدورتی حاصل نشود.

  81. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    تا دقایقی دیگر به روز می شود «قطعه ۲۶».

  82. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    به به! عجب متنیه این “بهشتی زمان”. الان دارم قسمت های مربوط به علامه مصباح رو میخونم. و در عین حال دارم دنبال دلایلی می گردم که رهبر به خاطر اونا به ایشون مطهری زمان گفتند.
    http://www.porseman.org/q/show.aspx?id=118342

  83. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    آقای مجتبی فکر کنم شما اصلا هدف از این نوشتار را متوجه نشده اید.
    این متن اصلا در خصوص علامه مصباح نوشته نشده. فقط یه مثال بوده برای نزدیک کردن ذهن ما تا متوجه نکته اصلی بشیم.
    در ضمن استفاده‌ای که بعضی بیماردلان از این نوشته داشته‌اند!! چی بوده؟

  84. منتظر جوابم می‌گوید:

    عده ای روی انحراف، پایدارند؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اون از متن (اما «بهشتی زمان» کیست؟!) اینم از این حرفای جالب و عجیب.
    دادش حسین -که باید درباره داداشش تجدید نظر کنم- آقا به علامه مصباح غیر از بهشتی، بصیر هم گفتند. با این تعبیر آقا بازم میگی ((معلم، معلم است و لزوما «مرجع تقلید مسائل سیاسی» نیست))
    دو هفته پیش تو مشهد خودم از علامه درباره جبهه پایداری پرسیدم و ایشون فرمود صد در صد پشتشونم و اینها با انحراف فاصله دارند و خودم اسمشونو پایداری گذاشتم.
    حالا چی میگی آقای قدیانی؟؟؟؟!!!!
    نکنه وطن امروز و بذرپاش و جبهه متحد و قبیله گرایی و قالیباف و تهران امروز و سایت شفاف و…

  85. منتظر جوابم می‌گوید:

    جواب؟

  86. محمد روزبهانی می‌گوید:

    عزیزم چشم بسته غیب می گی؟! شهید مطهری و علامه مصباح حتما سیاستمدار به معنای آکادمیک آن نیستند. مگه امام و آقا سیاستمدار به معنای آکادمیک آن هستند؟!

    “منزلت شان، برتر از ورود در سیاست است” و ” دیانت شان عین سیاست شان است”!!! نتیجه این دو تا جمله اینکه “منزلت شهید مطهری و آیت الله مصباح برتر از دیانتشان است” بهتره قبل از اینکه زیاد بنویسی زیاد مطالعه کنی و نوشته هات رو اصلاح کنی که اینطوری درگیر تناقضات و مغالطات نشی.

    ما اعتقاد داریم حضرت امام هم سیاسی بودند و هم عالم و معلم اما بنا به تحلیل های شاّذ جنابعالی امام در قضیه ی انحراف شریعتی دیگر رجلی سیاسی نبوده!! چون موضع گیری امام تندتر از شهید مطهری بوده. رجوع کنید به صحبت های امام در مورد تز اسلام منهای روحانیت شریعتی و امثالهم…

    مغالطتون در مورد شهید مطهری و شریعتی با آیت الله مصباح و احمدی نژاد، ما رو یاد استدلال های کاملا علمی! و مستند علی مطهری انداخت.

    آقا فرمودند آقای مصباح عالم است و به معنای حقیقی کلمه بصیر… دفع شبهات و پاسخ برای مسائل تئوریک مربوط به عالم بودن ایشان است. پس چرا آقا تنها و تنها از بین علما به علامه مصباح فرمودند بصیر به معنای حقیقی؟ شاید آقا هم چون به قول شما شخصیتی سیاسی است، اینجا مصلحت اندیشی کرده است!!

    “بهشتی زمان” هم یک اصطلاح جعلی و بی اساس روزهای انتخاباتی است مثل اصطلاح خنده دار “ساکتین انحراف” یا خنده دارتره “ساکتین بازار سکه”

    وقت نداشتم وگرنه بقیشم می نوشتم …
    حسین قدیانی: چرا اصطلاح ساکتین بازار سکه و ساکتین انحراف، خنده دار است؟! اتفاقا درد نکنه دست هر کی که این اصطلاح رو درست کرده! چون حالا «ساکتین دزدی ۳ هزار میلیاردی» به حضرات «پایداری الدوله» و جناب محصولی برمی خورد، می شود خنده دار؟! مانده ام که شما پایداری چی ها، قصد دارید احمدی نژاد را از مشایی جدا کنید، یا ۱۱ روز دورکاری مهم ترین مردود و ساکت، بلکه لال مانی گرفته فتنه ۸۸ یعنی محمود احمدی نژاد عزیزتان را ماست مالی؟!… و اما اجازه بده سطح مطالعاتم از اینی که هست، بالاتر نرود، و الا دلم خواهد سوخت برای مصباح مظلوم، اگر شما طرفدارش باشی!! من اما کی نوشته ام مصباح، سیاسی نیست؟! این نوشته را با پیش فرض خودت نخوان!! من حرفم این است که مصباح حتی در سیاست ورزی اش هم مثل مطهری است!! و این چه ربطی دارد به نظر امام درباره دکتر شریعتی؟!! آری! من دنبال «بهشتی زمان» می گردم که حتما، نه مصباح است و نه مهدوی!! چطور آنجا که نوشته هایم باب میل تان است، عالی است، اما وقتی خیلی خفیف، نقدتان می کنم، ارجاعم می دهید به مطالعه بیشتر؟!! می دانی مغلطه چیست؟! مغلطه این است که پایداری ها از یک طرف ادعا می کنند محصولی آدم خوبی است، اما از طرف دیگر، سعی می کنند زیاد این بنده خدا را آفتابی نکنند!! و خیلی باهاش عکس نگیرند!! همان محصولی که ۳ تیر، به هاشمی رفسنجانی رای داد تا امروز شما پایداری چی های مخفی شده پشت مال و منال محصولی، مصادره کنید ۳ تیر عزیز را!! در هر صورت، من در نوشته های خودم، اصلا از شما اجازه نخواهم گرفت!! این را مطمئن باش!! مصباح برای من همان است که صادقانه در این نوشته نوشتم، اما امیدوارم برای بزرگ ترهای شما در جبهه پایداری، ابزار کسب قدرت، آنهم به اسم دفاع از ولایت نباشد. البته که من معتقدم مصباح، سیاستمدار به معنای آکادمیک آن نیست، گر چه سیاسی هم ممکن است باشد! و شاید هم هست! ایشان معلم است، نه مدیر، و البته دقت شود که در این نوشته، چه معنایی به معلم و مدیر داده ام! و الا لابد در نقدم خواهی گفت که مصباح در فلان موسسه، مدیر است!! آری! مصباح، سیاستمدار کلاسیک نیست؛ عجبا! که شما مثلا طرفداران مصباح، از سویی به اصطلاح ساکتین انحراف می خندید(یعنی نقد جریان انحرافی را در مقام عمل، خنده دار، و بازی در زمین دیگران حساب می کنید) و از سویی دیگر، ادعای طرفداری از کسی را دارید که تا همین چند وقت پیش، اهالی انحراف، حتی احمدی نژاد عزیزتان را با اجنه، حتی تر فرماسونری(!!) در ارتباط می دانست!! و علمدار نقد شبانه روز علیه جریان انحرافی شده بود!! پس نه فقط مصباح، بلکه حتی مدعیان البته دروغین هواداری اش هم سیاستمدار به معنای کلاسیک و آکادمیک آن نیستند!! می دانی فرق جریان انحرافی و گروه پایداری در چیست؟! فرق شان این است که اولی، در منتهی الیه ایرانیت، اخلاق گند احمدی نژادی دارد، و دومی در منتهی الیه منیت، اخلاق گند احمدی نژادی!! لذا شباهت شان بیش از تفاوت شان است!!! با این همه کاش، جوری مرا نقد نمی کردی، که مجبور به زدن این حرفها شوم!!! کاش، بسته نگه می داشتی زبان ما را!!! عزیزم! شما اما می توانی به گروه پایداری، تعصب داشته باشی و مصباح را حتی سیاستمدار بخوانی!! پس هم شما آزادی و هم من، چرا که من، تعصب، فقط و فقط نسبت به اصل انقلاب اسلامی دارم… و اصل انقلاب اسلامی، خیلی خیلی از گروه پایداری و ائتلاف متحد و حتی حضرات مصباح و مهدوی بزرگ تر است!! بزرگان شما در گروه پایداری، خیلی مانده اندازه من مصباح را دوست داشته باشند!! باور کن برادر! و طنز روزگار این است که من حتی، تک و توک خوبان گروه پایداری را نیز، از امثال شماها بیشتر دوست می دارم!! احمد توکلی و علی لاریجانی و قالیباف که حتما مصداق بارز عمارند، در مقایسه با بدهای متعدد لیست پایداری!! پس دوست خوب! با چشم باز، اشاره کردن به واقعیت تلخ و حقیقت شور، صد شرف دارد که مثل بعضی پایداری چی ها، چشمم را ببندم و غیب بگویم از سوم تیری بودن آویزان شده های جیب جناب محصولی!! چطور «ولایت مترو» و «پرسه در مه» خوب بود، اما این حرفها ناشی از عدم مطالعه من است؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پایدار روی ولایت، شهدا بودند، عمده رفتار بزرگان شما در لیست محبوب تان، صرف نظر از برخی گفتار و بعضی ظواهر، پایدار است روی مقام عظمای جیب دولت!! منتهی با هزینه کردن از مصباح و مع الاسف، مقام عظمای ولایت!!

  87. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    از وقتی متن رو گذاشتید خواستم چیزی رو که صراحتا جناب”مرتضی” و “خسته نیستم، امیدوارم” گفتن، رو بگم! اما هی با خودم کنجار رفتم و نگفتم…

    آقای قدیانی! متشکرم بابت تأیید کامنت “خسته نیستم، امیدوارم” و “مرتضی” و “مجتبی”

    خدا خیرتون بده…

  88. به جای امیر می‌گوید:

    فلان فلان (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: اردشیر امیرارجمند مشاور فراری موسوی در مصاحبه با رادیو فرانسه خطاب به اپوزیسیون گفته است؛ شکست ۲۵ بهمن قابل پیش بینی بود و نباید انتظار می داشتید که مردم به صحنه بیایند.
    گفت: خب! دیگه چی؟!
    گفتم: چند گروه اپوزیسیون از جمله سایت بالاترین خطاب به او نوشته اند «از اول هم معلوم بود که نفوذی وزارت اطلاعات هستی و ماموریت داری اپوزیسیون را سکه یک پول کنی»!
    گفت: وقتی هیچکس به سران فتنه محل نمی گذارد این امیرارجمند حیوونکی چه تقصیری دارد؟!
    گفتم: بالاترین خطاب به او نوشته «آقای امیرارجمند شما که وجود این کارها را نداشتید، …. خوردید که خودتان را جلو انداختید»!
    گفت: عجب بی تربیت هایی هستند! خب! امیرارجمند هم باید به آنها بگوید؛ شما هم … خوردید که از فراخوان ۲۵ بهمن ما حمایت کردید!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به رفیقش می گفت؛ دیشب تو را در خواب دیدم که سوار ابرها هستی و رفیقش که از این تعریف جلوی دیگران خیلی خوشش آمده بود گفت؛ خب! خب! دیگه چی؟ و دوستش گفت؛ اما یک قلاده سگ به گردنت بود و طرف که خیلی عصبانی شده بود گفت؛ تو فلان خوردی که خواب مرا دیدی؟! و یارو در جواب گفت؛ خودت فلان خوردی که به خواب من آمدی!

  89. طالبی می‌گوید:

    شهید بهشتی اگر بود/ چمران اگر بود/ رجایی اگر بود/ و متوسلیان اگر بود… خب وقتی بودند، اختلاف سلیقه هم بود، امام هم مرتب به وحدت کلمه دعوت می کردند و… از ناب ناب بودند تا ای…! ناخالصانی هم بودند… شهید بهشتی هم نتوانست همه را یک جبهه کند، تا جایی که امام دستور انحلال حزب جمهوری، که برای وحدت شهید بهشتی و دوستانش ایجاد کرده بودند را، صادر فرمودند و…

    حسین جان! سوالت غلط است! هر که شهید شده، هست! و وجود دارد! زنده است و جزء یاران حضرت رهبری و سرمایه انقلاب است. بدون شعار عرض می کنم؛ شهدا هستند، چون انقلاب هست. آنها تا زمانی که ما خالصانه راه شان را برویم هستند و رهبر عزیز را یاری می دهند. دعای شان پشت سر رهبری ویاران شان است. اساسا بصیرت از عالم معنا می آید. اگر بصیرت هست، از دعای آنهاست. استعانت آنهاست. شیطان هم هست! الهام بخش کسانی است که راه شهیدان را با فعل و گفتار خود مخدوش جلوه می دهند و…
    پس حضرت رهبری هم دعا و همراهی مادرش فاطمه زهرا را دارد، هم یاری همه رهروان او در طول تاریخ را.
    حضرت رهبری، وارث همه صالحانند و اگر مردم همچنان که تا بحال لیاقت یاری اش را از خود صلب نکردند، یاورش باشند، نصرت و بصیرت و پیروزی، چون باران دعای شهیدان بر آنها خواهد بارید و این سنت الهی است؛ لیاقت مردم است که بهشتی و مطهری و چمران، متولد می نماید. مصباح و مهدوی و جنتی و… در کیسه خلقت زیادند، اگر ما یار رهبر باشیم.
    خدا چنان خدایی کند که احمدی روشن، به وقت نیاز ولایت، چمران گونه می شود.
    نسل حوزه در خط رهبری، بهشتی و مطهری و… برای رهبرمان تربییت کرده اند و می کنند.
    حوزه ابتر نیست! من جوانی و میانسالی مطهری و بهشتی را که در دوره زعامت سپه سالار امام عصر حضرت خامنه ای عزیز در حال ورود به صحنه اند را می بینم و دیده ام وشما هم دیده اید!
    شکر نعمت کنید. خدا موفق شان بدارد!
    حسین قدیانی: ممنون از شما هنرمند عالیقدر که وقت گذاشتید و خواندید و تازه! کامنت هم گذاشتید!! منهای متن من و کامنت شما، فعلا بصیرت یعنی اینکه ببالم و پز بدهم که ابالقاسم طالبی برای وبلاگ «قطعه ۲۶» علاوه بر وقت شریف، کامنت هم می گذارد!! فعلا پزم را باید بدهم، و عجالتا کار نباید داشته باشم به اینکه شهدا چقدر و به چه معنی و تا کجا و آیا مثل ما زنده اند یا چه؟! این یکی بماند برای یک تماس خصوصی!! فعلا گور بابای سیاست!! منم و این پز، که طالبی برایم کامنت گذاشته!!

  90. یه دوست می‌گوید:

    ببخشید ببخشید ببخشید! فکر می کنم شما شاید عصبانی هستید الان که این طوری تند می روید!

    اون جواب، باعث شد این صحبت های آقا رو بذارم، شاید با این صحبت ها کمی از تندروی شما کاسته شه:

    یکى از چیزهائى هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئله‌ى اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مى‌آید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه‌ى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زنده‌ى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال ۸۸ دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.

    یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوه‌ى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئله‌ى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند…

    بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران
    ۱۳۹۰/۰۴/۱۳
    حسین قدیانی: اولا من کاملا ریلکسم! ثانیا دست بر قضا، آدامس ریلکس هم دارم می جوم! ثالثا این فرمایش «آقا» را بهتر است ببری و برای کسان دیگری کامنت کنی، که من بعد از خواندن این فرمایش گهربار، درست تر دیدم روح حاکم بر نوشته های انتخاباتی ام را… «این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند…». همین است همه حرف من، به بعضی دوستان!! دوستان خودعماربین که مصداق آفت بصیرت شده اند!! لابد نمی خواهی بگویی که حتی در قسمت کامنت های وبلاگم نیز، -نه صفحات اصلی!- جواب فلان نقد را نباید بدهم، چون که «آقا» گفته، دامن نزنید به اختلافات درونی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! جخت بلا همه دلیل دعوای من با دوستان، همین فریضه دامن نزدن به اختلافات درونی حضرات اصول گراست!! و الا شما را ارجاع می دهم به متن همین پست و نوع نگارشم درباره جناب مصباح!!

  91. با رمز یا زهرا می‌گوید:

    ……………………………..

  92. با رمز یازهرا می‌گوید:

    داداش حسین! تایید کنید لطفا.

    آقای ابوالقاسم طالبی!
    سلام…

    رحمت خدا بر شما آقای طالبی…

    خدا حفظتان کند… در این سینمای امروزی چشم امید ما به شماست.
    دست خدا به همراهتان!

    سلامتی آقای طالبی عزیز
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  93. مرتضی می‌گوید:

    ………………………………

  94. جواد می‌گوید:

    سلام برادر!
    با تشکر. منتهی حرف و استدلال شما در مورد معلم و مدیر را نمی توانم درست بفهمم و فکر کنم یک اشکال اساسی در این مطلب وجود دارد که کمی هم قابل توجه است.
    شما را به تامل و مشورت دعوت می کنم جهت اصلاح این فکر… جدای از مباحث سیاسی و نتیجه گیریهای آن!

  95. sarbaze1404 می‌گوید:

    …………………………..

  96. یه دوست می‌گوید:

    …………………………………………..

  97. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ذالجلال والاکرام**

  98. احساس می‌گوید:

    خیلی خوب توضیح دادید.
    کلمه به کلمه اش حرف داشت.
    ولی آنجا که منظور “آقا” از “صبر و ثبات” رو توضیح دادید خیلی به دلم نشست.

  99. مجتبی می‌گوید:

    ………………………….
    حسین قدیانی: کامنت شما به دلیل نیاز داشتن به اصلاح نکات ویرایشی نقطه چین شد!! پس بدون غلط لطفا!!

  100. چشم انتظار می‌گوید:

    ارزش و اهمیت پاسخ به کامنت هایی که می دهید، اگه نگم در مواردی، بیشتر از خود متن است، اطمینان دارم کمتر نیست.

  101. بی نشان می‌گوید:

    سلام!
    ممنون از متن.
    من همیشه به پیام هایی که حضرت آقا بعد از فوت یا شهادت امسال شهید آوینی و حاج بخشی و… می دهند، خیلی دقت می کنم، چون معمولا بعد از خواندن پیام آقا، زوایای پنهان شخصیت این افراد برایم کمی روشن تر می شود. هیچگاه فراموش نمی کنم بوسه ای که حضرت آقا بر تابوت نورانی شهید صیاد شیرازی زدند، چون بعد از دیدن این صحنه، سعی کردم در مورد این شهید بزرگوار بیشتر تحقیق کنم و تازه فهمیدم که ایشان چه گوهری بودند…

    به راستی که در رفتار و گفتار رهبر عزیزمان، حکمت است که موج می زند.

  102. طلبه می‌گوید:

    باسمه تعالی

    ورود به عرصه تفاوت سنجی بین بزرگانی همچون شهید مطهری و شهید بهشتی و آقای مصباح و حضرت آقا عرصه خطیری است که به راحتی نمی شود در آن وارد و از آن نتیجه گیری کرد… خصوصا در نشر چنین مقالاتی، باید کمال احتیاط را نمود. برادر عزیزم، موفق باشید.

    و عاقبت از آن تقواپیشگان است…

  103. حیدر رزمندگان اسلام می‌گوید:

    اولین انتخابات بعد از فتنه؛
    اولین انتخابات بعد از پیچ تاریخی (بیداری اسلامی)؛
    اولین انتخابات، حین سنگین ترین تحریمهای جهانی پس از جنگ؛
    اولین انتخابات حین جدی ترین تهدیدات نظامی پس از جنگ؛
    اولین انتخابات مورد تحریم ضمنی یکی از دو جناح داخلی (که دیگر در دایره انقلاب نیستند به زعم خودم)
    و…
    حیف این همه انرژی و هزینه که صرف تمرکز روی عدم همگرایی اصولگرایان میشه.
    مگه تا حالا ثابت نشده که مردم از نخبگان به اصطلاح سیاسی بهتر می فهمند و در ولایتمداریشون از همه جلوترن؟ پس این همه قیل و قال دیگه برای چیه؟

  104. یا علی اکبر حسین می‌گوید:

    زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش
    http://www.aviny.com/aviny/Autobiography.aspx

  105. برف و آفتاب می‌گوید:

    آقای قدیانی در متن های شان “مدیری” می کنند و در جواب کامنت ها، “معلمی”!
    …………………………………………..
    یه همچین چیزایی!! البته اگه معنی این دو کلمه رو درست متوجه شده باشم!

  106. برف و آفتاب می‌گوید:

    ما هم که همیشه و همه جا شاگردیم دیگه!!
    آقا اجازه! دو بیت دیگه هم حفظ کردم. بنویسم؟!!

  107. سجاد می‌گوید:

    والله! آقای قدیانی! درباره آقای محصولی فکر کنم عدالت را رعایت نمی کنید، شاید بنده نادانم!!

  108. به جای امیر می‌گوید:

    جوجه تیغی (گفت و شنود)

    گفت: چه خبر؟!
    گفتم: یکی از مدعیان اصلاحات که به انگلیس پناهنده شده است می گوید؛ اگر در ایران مانده بودم، بعید نبود که در انتخابات شرکت کنم.
    گفت: خب! چطوری؟!
    گفتم: ایشان می گوید؛ البته می دانم که شورای نگهبان صلاحیت مرا تایید نمی کرد.
    گفت: حرف حساب زده! فهمیده حقشه که رد صلاحیت بشه!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یک جوجه تیغی گوشه ای نشسته و زار زار گریه می کرد. پرسیدند چیه؟ چته؟! گفت؛ هیچکس حاضر نیست منو بغل کنه!

  109. مهدی منتظر می‌گوید:

    با سلام! با این نحو استدلال، معلمان خیلی خوب الزاما نمی توانند مدیر باشند و بالعکس. دقت کنید شهید مطهری اگر زنده بودند و در مسندهای مدیریتی قرار میگرفتند، با استدلال آقای قدیانی، مدیر خوبی نمیشدند یا شهید بهشتی در مقام معلمی خوب جواب نمی دادند. به نظر میرسد بزرگانی که در مقاله نامبرده شدند، به تبع نیاز زمان، عهده دار انجام کاری خاص می شوند و این دلیل بر این نیست که از عهده کارهای دیگر برنیایند. ضمنا چرا نگران چند لیستی بین اصولگرایان هستید و مردم را تشویق نمی کنید که با دید باز و از روی شناخت به افراد رای دهند و نه از روی لیست، تا بهترینها انتخاب شوند و نه آنهایی که بنا به سلایق سیاسی در یک لیست گنجانده شده اند؟ در پناه حق باشید.
    حسین قدیانی: تا شما منظور مرا از معلم و مدیر بگیری، کمی طول می کشد گمانم!! و اما اتفاقا من هم همین تشویق را کرده ام در اغلب مطالبم! شما اول باید از یک مسئله آگاه باشید و بعد نظر بدهید!!

  110. علی می‌گوید:

    مصباح همان مطهری است، اما احمدی نژاد همان شریعتی نیست…
    حسین قدیانی: و البته در مثل، مناقشه نیست!!

  111. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ارحم الراحمین**

  112. سلام!
    این پیغام برای فعالان عرصه مجازی ارسال می شود.
    واکنش شما نسبت به راه اندازی سفارت مجازی امریکا چیست؟
    آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اید: کسانی که در عرصه مجازی فعالیت می کنند در این زمینه کوتاهی کرده اند؟

    اگر در مورد زیاده خواهی امریکا در عرصه مجازی که آخرین مدل آن راه اندازی سفارت مجازی امریکاست، احساس مسئولیت می کنید؛ بسم الله!

  113. سیداحمد می‌گوید:

    برای این متن ۴۴ نفر، ۱۱۵ کامنت گذاشته اند!

  114. محمد می‌گوید:

    شما می خواهی بگویی چون آیت الله مصباح از احمدی نژاد دفاع کرد و این دفاع اشتباه بود در نتیجه درباره حمایتش از جبهه پایداری هم اشتباه می کند ولی اگر زمان به عقب برگردد ما حتی با اطلاعات کنونی نسبت به ضعفهای احمدی نژاد باز به او رای می دهیم حتی خودت، این یعنی اینکه آقای مصباح در این نظرش اشتباه نکرده. خصوصیت مثبت عمار، بصیرت عمار بود نه مدیریتش. آقا می فرمایند؛ برای انتخابات به افراد بصیر مراجعه کنید، نه افراد مدیر. ما اگر به بصیرت عمل کنیم، به مدیریت هم می رسیم.
    آیا اتحاد با فتنه گران امکان دارد؟! اگر نه، پس اتحاد با بعضی از اصولگرایان نیز از همین نوع است و در نتیجه باطل. آخر اصولگرایی که در حرف نیست چون خیلی ها ادعای اصولگرایی می کنند و هر جا به نفعشان بود از منشورش پیروی می کنند پس اصولگرا هستند و لایق اتحاد.
    ترکیب مجلس آینده و مصوباتش ثابت می کند مطهری زمان، مدیر هم هست، چون بصیر به معنی واقعی کلمه یعنی فریب ظواهر را نخوردن و مشاهده‌ی سرانجام کار پیش از اقدام به آن.
    شما ابتدا یک نتیجه گیری کرده ای، سپس براساس آن نتیجه گیری مطالبی را یادداشت کرده ای، ولی نتوانسته ای اثبات کنی که نظر آیت الله مصباح در حمایت از جبهه پایداری اشتباه بوده است!
    اگر ما می توانیم بوی بهشتی را بدهیم، پس آیت الله مصباح به مراتب خوش بوتر و نزدیک تر به اصل بو است و در جایی خواندم، البته مطمئن نیستم که آقا گفته اند مطهری زمان و بهشتی زمان، آیت الله مصباح است که باید در این مورد بیشتر تحقیق کنم.
    با تشکر.
    حسین قدیانی: دوست عزیز! نوشته من، با آنچه که شما داری نقدش می کنی، خیلی تفاوت دارد؛ خیلی! فقط اینکه اگر «اتحاد با فتنه گران، امکان ندارد»، بخش اعظمی از گفتمان گروه پایداری می رود زیر سئول، چرا که اتحاد با اصلی ترین ساکت و مردود فتنه ۸۸ و عامل فتنه ۱۱ روز دورکاری، یعنی محمودخان احمدی نژاد، لابد نباید امکان داشته باشد!! پس به همان دلیل که می شود خرج احمدی نژاد را از مشایی جدا کرد، این نیز شدنی است که خرج لاریجانی و قالیباف و… را جدا کنیم از سران فتنه. هر چند که این دومی، شدنی تر از آن اولی است!! جنابعالی، در این کامنت، بیشتر توهم خودتان را نقد کرده اید، نه نوشته مرا! اصولا معلمانی از جنس مطهری و مصباح، گاه هست که درباره افراد، قضاوت همراه با افراط و تفریط دارند؛ گاهی زیاد بزرگ شان می کنند و گاهی زیاد نقدشان!! شما را ارجاع می دهم به انتقادات چندی پیش مصباح از احمدی نژاد که حتی بحث اجنه و فرماسونری و… را هم پیش کشیدند و البته منظورشان بیش از مشایی، خود احمدی نژاد بود!! آری! من هرگز از رای خود به احمدی نژاد پشیمان نمی شود، اما افراط و تفریط، غلط است…

  115. ناشناس می‌گوید:

    صدای خوش شهادت را میشنوم که شهید بهشتی میگفت شهیدان و بسیجیان در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند…
    خدا قسمت همه بچه حزب اللهی ها و پاکان جهان، مرگ را فقط با شهادت قسمت کنه.

  116. نیــل‌ می‌گوید:

    وقتی یه متن بتونه بنیان احساسات آدم رو بلرزونه، یعنی خیلی خوبه…
    آقا بهشتی ندارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.