۳ گانه اصول گرایی

یک: گوشت قربانی، «اصول گرایی» است!

صحنه های بدیعی دارد این نظام مقدس جمهوری اسلامی که حتما واژه «دموکراسی» از درکش عاجز است. شاید باید مدد از ترکیب قشنگ «مردمسالاری دینی» بگیریم، که دنیای امروز، دموکراسی را بیشتر با بمب و دروغ و ترور و تزویر می شناسد تا مثلا رای مردم. از این صحنه های بدیع، یکی هم آنجاست که نظام ما، انتخابات برگزار می کند و تو می بینی هنوز ۲ ساعت مانده به آغاز رای گیری، پیرزنان و پیرمردانی که مادر شهید و پدر شهیدند، دقایقی بعد از نماز صبح، آرام آرام می روند و صف تشکیل می دهند جلوی در مساجد یا مدارس.

خرداد ۸۸ رفتم سراغ شان جلوی در مسجد بزرگ میدان هفت حوض، عجبا! که زودتر از آفتاب، آفتابی شده بودند! چند تایی شان اما با عکس جگرگوشه های شان آمده بودند. مردان والفجر ۸ و کربلای ۵ و بازی دراز و ارتفاعات قشنگ الله اکبر. همان جا به من گفت مادر شهیدی که؛ مگر ممکن است بدون اینها زندگی کنیم. نفس ما بسته به نفس بچه های شهیدمان است!

«نفس ما بسته به نفس بچه های شهیدمان است». این جمله آن پیرزن، یعنی «شهیدان زنده اند الله اکبر».

از پدر شهیدی که داشت تسبیح شاه مقصود، به چه بزرگی می چرخاند، پرسیدم: حالا پدر جان! خیلی مانده تا آغاز رای گیری؟! که جوابم داد: تکلیف است، تکلیف! بعد شاید بغضش را فروخورد و گفت: جخت بلا پسرم محسن، هنوز خیلی مانده بود به شروع والفجر ۸ که رفت اروند اما هنوز پیکرش برنگشته که برنگشته. محسن هم مثل من، هنگام تکلیف، عجله داشت! به پسرم رفته ام. در خاطرم زنده شد هم الان، آن مصاحبه ای که با مادر شهیدان اسماعیلی کردم. پیرزن می گفت: بچه های ما، بیشتر از زندگی و زن و بچه، مرخصی می گرفتند و به جبهه می رفتند، تا اینکه از جبهه بخواهند مرخصی بگیرند و بیایند و سری به ما بزنند!! دیگر چه بگویم از صحنه های بدیع نظام مان؟! یادم می آید روزگار نه چندان ماضی، که مثل امروز، عقلا داشتند اصول گرایان را دعوت به وحدت می کردند، مردم با مدد عقلای قوم، آمدند و کار کارستانی کردند. آن ایام البته انتخابات ریاست جمهوری بود و تعدد نامزدهای اصول گرا، بوی تفرق آرا می داد.

القصه! مردم و معتمدین شان که می دیدند گوش نامزدها بدهکار توصیه ها نیست، طرح قشنگی درانداختند و جور قصور نامزدها را کشیدند. آن طرح، این بود که ببینیم کدام نامزد، رای بیشتری دارد، همه به خاطر جلوگیری از پراکندگی آرا، به همان رای بدهیم! و این شد که «سوم تیر» شد روزی ماندگار در تاریخ ما، و الا نمی شد!

حالا گمانم بد نباشد باز هم مردم(در اینجا منظور، مردم تهران است) و معتمدین شان که حتما معتمد هر ۲ لیست اصلی جریان اصول گرایی هم هستند، اگر لازم شد، دوباره همان طرح را اجرا کنند تا جلوی خطر پراکندگی آرای اصول گراها گرفته شود. یعنی اگر لازم شد، لیستی تهیه شود از مجموع بهترین های هر ۲ لیست، که ۲ حسن بزرگ دارد این کار. یکی اینکه جلوی تفرق آرا را می گیرد و دیگری اینکه حتی المقدور، بهترین اصول گرایان را می فرستد بهارستان. این کار، خوبی دیگرش این است که هم دغدغه های «متحد»ها را در زمینه «وحدت» حل می کند، هم دغدغه های اصحاب «پایداری» را در زمینه تمایز میان اصول گرایان خوب تر از اصول گرایان خوب. پیشنهاد بدی به نظر نمی رسد، البته اگر لازم باشد، و البته اگر بی خود کش ندهند بعضی ها بحث را و کلام توی کلام نیاورند!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

راستی! چقدر خون بر خاک جبهه های غرب و جنوب ریخته شد، تا امروز، ما این همه جبهه سیاسی داشته باشیم؟! خوب است سیاسی ها، اعم از اصول گرا و اصلاح طلب و منتقد و معتقد و چه و چه، روز رای گیری، اندکی زودتر از خواب بلند شوند و از نخستین نفرات صفوف به هم فشرده رای گیری، «درس تکلیف» را به گونه عملی فرا بگیرند. گفتم که! صحنه های بدیعی دارد این نظام مقدس جمهوری اسلامی. گاه حتی در فهم سیاسی، ملت ما جلوتر از خواص اند. می دانید چرا؟! چون ملت، بیش از اصحاب سیاست، این نظام را مال خود می دانند و خون ها داده اند برایش و خون دل ها خورده اند. چون ملت، فقط ۲ جبهه می بیند و می شناسد؛ جبهه انقلاب و جبهه نظام سلطه.

در این کارزار، فرصت انتخابات، فرصت خوبی است برای ضربه زدن به دشمن اصلی، یا احیانا زدن بر سر و کله همدیگر؟! آقایانی که این همه تکلیف تکلیف می کنند، اینجا بگویند که تکلیف چیست؟! و اینجا بگویند که چه می کرد اگر «جناب عمار» بود؟! «گفتمان اصول گرایی»، همان به که بوی حمالی برای ملت بدهد، یعنی عطر خدمت. به حرافی اگر می خواستند رای بدهند مردم، اصلاح طلبان بودند! نبودند؟! میان اصول گرایان، دعوا اگر زیاد شود، باورم هست گوشت قربانی، هیچ نخواهد بود الا اصول گرایی.

روزنامه کیهان/ ۲ اسفند ۱۳۹۰

دو: مردود پیچ تاریخ!

از اختلاف میان اصول گرایان، منهای دشمن اصل کاری، ۲ کس، بیش از همه مسرورند؛ پنهان هم نمی کنند! یکی این سوی میز مناظره و دیگری آن سوی میز مناظره! این سوی میز، هر چند که شروع دولت مردی اش را، از همان پست شهرداری، مدیون اصول گرایان است، کتمان نمی کند که اصلا خودش را اصول گرا نمی داند، اما آن سوی میز، رئیس خاندان اشراف، بارها و بارها پیغام داده که دوست دارد حوادث طوری رقم بخورد که اصلا نامی از اصول گرایی باقی نماند! یعنی همان بلایی که بر سر اصلاح طلبی رفت، کلاه قشنگی شود بر سر کلیت جریان اصول گرایی! عجبا که همگان، آن یک بار مناظره را به خاطر دارند، اما چشم بسته اند بر این همه اتحاد، آنهم از سوی هر ۲ سوی میز مناظره! اما خوش گفته اند اهل حکمت که: «رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». مراقب نباشیم، ما همه، به سان این سوی و آن سوی میز مناظره ایم!!

روزگاری بود در همین دیار، که مجمع روحانیون مبارز، «مبارز» حساب نمی کرد جامعه روحانیت مبارز را. آن روزها مهدی کروبی، اسلام مهدوی کنی را آمریکایی، اشرافی، غیر مبارز و… می خواند، اما این روزها بهتر می توان درباره مصداق اسلام آمریکایی و اشرافی و مرفهین بی درد، نظر داد و از تماشای سران فتنه، در آغوش نظام سلطه و ارتجاع عرب، پندها گرفت از تاریخ. مهدوی کنی، رهروی آهسته و پیوسته بود که خیلی ادعا نداشت، هر چند رجلی بود و به قول طعنه زنندگانش، «انا رجل»، اما شاید متاثر از اثر همین آهستگی و پیوستگی بود که مهدوی کنی، آنهم در سن پیری و اوج رجلیت(!) کار کارستانی کرد برای انقلاب اسلامی، کاری که از پس هزار جوان آتشین مزاج مثل من برنمی آید. آری! تاریخ باید قضاوت کند که چه کرد مهدوی کنی، آن روز که سخت و غیر ممکن می نمود پایین کشیدن بعضی ها از تخت خبرگان ملت. کمکی که اینجا، مهدوی کنی به انقلاب اسلامی، ملت و اهل ولا کرد، اگر چه فهمش از عقل زمان حال، عاجز است، اما متاثر از هیچ نبود، الا آهستگی و پیوستگی. با این همه جناب مهدوی، هنوز هم آهسته و پیوسته است. ژست فتح الفتوحی نمی گیرد و تند نمی رود. حتی به دلایل کاملا منطقی، احترام سابقه آقای هاشمی را نگه می دارد، بر شعاع دایره اصول گرایی اضافه می کند، دعوت به اخلاق و وحدت می کند، حتی تر! گله می کند که چرا فلانی و بهمانی در لیست جبهه متحد اصول گرایان حضور ندارند! و البته با اینکه در صدر نشسته است، نظرش را تحمیل نمی کند!

در مذمت افراط و تفریط، چه بسیارند مصادیق. همان گل سرسبد دولت اصلاحات، که علی الدوام، دم از دموکراسی می زد، دست آخر رفت و جیره و مواجب گرفت از دیکتاتور آل سعود! اما اصلاحات و جریان اصلاح طلبی، بیخ ریش صاحبش، که موضوع ما نیست. ما نگران داشته خودمان، مال خودمان، موضوع خودمانیم. چیست مانیفست اصول گرایی این روزها؟! و چه باید باشد؟! تا به این مانیفست برسیم، نکته هاست:

یک: اگر روزگار فتنه ۸۸ مصداق بی بصیرتی، هم صدایی با مردود فتنه یا حتی ساکت فتنه بود، امروز، مصداق بی بصیرتی، ندیدن این پیچ مهم تاریخی، و ندیدن دشمن اصل کاری و پررنگ کردن خط کشی های داخلی، حتی با اصول گرایانی است که به هر دلیل، بر ایشان نقد داریم. گمانم «مردود پیچ مهم تاریخ» شدن، هیچ کم از مردود شدن در فتن رنگارنگ زمانه نداشته باشد.

دو: «وحدت»، امتیاز دادن به ساکتین فتنه نیست، بلکه در شرایط امروز، امتیاز گرفتن از دشمن اصل کاری است. اگر همه می دانند ماجرای فتنه را و همه مردود و ساکت و عمار و حق و باطل را می شناسند، «نبش قبر دیروز»، گمان نکنم کمک به ولی فقیه باشد. همان ولی فقیه که اتفاقا «آفت بصیرت» را هیچ چیز ندانستند الا غرور و خودبزرگ بینی… یعنی خط کش گذاشتن میان همدیگر! من بودم که ۹ دی را آفریدم! من بودم که فتنه را جمع کردم! من بودم و همین چند تایی که دور و برم هستند!

سه: اینکه عده ای از وحدت، قصد شومی دارند، چه ربطی دارد به دعوت به وحدت عقلای قوم اصول گرایی؟! آیا این عقلا هم مردود چیزی هستند؟! آیا شان گروه ما از شان کلیت جریان اصول گرایی بزرگ تر است؟! یا حتی از خود انقلاب اسلامی؟! آیا دیروز که با هم بودیم، نمی توانستیم و نمی شد که همدیگر را مثلا در خلال فتنه ۸۸ نقد تند و تیز کنیم؟! پس چرا خط کش را به جای اعمال قابل نقدمان، گذاشته ایم بین خودمان؟! آیا انحرافی ها و فتنه گران و همه و همه را می توانیم به سادگی از زشتی و پلشتی شان عبور کنیم، الا جماعتی از خودهای مان را؟! با این روند، از کجا معلوم، فردای روزگار، به صرافت تنگ کردن همین گروه خودمان نیفتیم؟!

چهار: بخواهیم با واژه ها بازی کنیم، چیزی که زیاد است، مردود فلان جا شدن است! مردود فتنه اگر بد است، مردود انحراف شدن هم بد است. مردود دوم خرداد ۷۶ شدن هم بد است. مردود وحدت شدن هم بد است. ایضا مردود خدمت و مردود تواضع و مردود بصیرت و مردود پیچ تاریخ! این وسط و با این همه مردود، چه می ماند از پیکر اصول گرایی؟! چطور است که بنی آدم می توانند اعضای یک پیکر باشند، اما چهار تا گروه اصول گرا نمی توانند؟! بحث دفاع از ولایت است یا حب و بغض و منیت؟! و آیا هر کس، بر ما نقدی وارد کرد، لزوما آدم آن طرف است؟! چرا این همه «این سو و آن سوی میزی» فکر می کنیم؟! چرا تا این حد، «اخلاق احمدی نژادی» پیدا کرده ایم؟! با من اگر نیستی، پس با هاشمی بستی!! و با من اگر نیستی، پس با «متحد» هستی!!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

من نمی دانم با چه کسی هستم و با چه کسی بسته ام، اما خوب می دانم جریان اصول گرایی اگر نباشد، نه متحدی می ماند و نه پایداری و نه هیچ گروه اصول گرای دیگری. سفره و ظرف از غذا مهم تر است. این را نیز خوب می دانم که دود دعوای «یت» و «یون» در عصر ماضی، از همه بیشتر توی چشم رزمندگانی می رفت که در خط مقدم جبهه های نبرد، مانده بودند با بعثی ها بجنگند، یا جنگ چپ و راست را تحمل کنند!! آقایان! من کوچک ترین افسر جنگ نرم خامنه ای ام. اگر کمتر سر و کله هم بپرید، به ما بچه بسیجی ها رحم کرده اید تا بلکه بتوانیم با دشمن اصل کاری، با فراغ بال بجنگیم. بسته است دعوای شما، دست و پای ما را. دعوای شما دارد روی مخ همه ما راه می رود. خجالت از ما نمی کشید، از خون شهدا شرم کنید!

راستی! حواسم را به دعوای تان پرت کردید، نزدیک بود یادم برود بنویسم که مانیفست اصول گرایی، فقط یک کلمه است: «خدمت»! که حتی ولایت فقیه هم از ما، همین «خدمت» را می خواهد. کاش به عنوان تبلیغ، هر اصول گرایی، خدمات خودش را روی میز بگذارد. بیاییم خودمان خراب نکنیم کارنامه خودمان را، که بعد از ۱۲ اسفند، انتخابات ریاست جمهوری است. آن روز، هستند جماعتی که دعوای امروز ما را روی میز بگذارند و به طعنه بگویند؛ شما به اعتراف خودتان، فقط مردود بوده اید؛ مردود فتنه، مردود انحراف، مردود وحدت، مردود خدمت، مردود پیچ تاریخ، و البته مردود اصول گرایی! مگر اینکه نگذاریم تاریخ، گوش ما را بگیرد و الا آن روز، مثل روز، جلوی چشمم است…

روزنامه وطن امروز/ ۲ اسفند ۱۳۹۰

سه: اصول گرایی زنده است، چون خدمت زنده است

گیرم فردا ۱۲ اسفند باشد و روز انتخابات. گیرم اصول گرایان، بنا به هر دلیل، به وحدتی که توصیه عقلا بود، نرسیده باشند و با ۲ لیست اصلی و چند لیست فرعی در صحنه حاضر باشند. آیا همین «تفرق» را می توان دال بر این گرفت و مدعی شد که سرنوشت اصلاح طلبی، در انتظار اصول گرایی است؟!

واضح است که مرادم از «سرنوشت اصلاح طلبی»، فقط این نیست که رای و نگاه مردم، برای مدتی از این جماعت، روی گردان شد، بلکه مراد، بلای بزرگی است که اصلاح طلبان با هزار و یک ندانم کاری، بر عاقبت جریان اصلاح طلبی، وارد آوردند. باید اصلاح طلب باشی و اندکی عاقل، تا بفهمی آخرین دسته گل گل سرسبد این جریان، آنجا که رفت و از «آل سعود» گدایی به معنای دریوزگی کرد، چه ها که نمی کند با مفهوم اصلاح طلبی. همین چیزهاست که درآورده صدای عاقل ترهای قوم اصلاحات را. مگر نمی بینی و نمی شنوی و نمی خوانی که این روزها، بیشترین ناسزا را به امثال مهاجرانی، امثال خاتمی و حجاریان می دهند؟! طرفه حکایت اینجاست: تندروی امثال خاتمی و حجاریان در جریان فتنه ۸۸ به نوبه خود آنقدر فجیع بود که در خلوت و جلوت، درآورد صدای دیگر اصلاح طلبان را! به سبب آنچه در این همه سال بر جریان اصلاحات رفته است، بعضی شان، بی عقلی سران فتنه را لعنت می کنند، بعضی شان شیر خر خوردگی اپوزیسیون را، بعضی شان، خودشان را، بعضی شان، خاتمی را، و همه شان، همه شان را… و بدین سان هنوز هم سر و کله زدن اصلاح طلبان با هم، بیش از منازعات عمدتا مقطعی اصول گرایان است که متاسفانه قبل از هر انتخاباتی، پررنگ می شود. 

اما چه باید جواب داد پرسش فوق الذکر را؛ آیا سرنوشت جریان اصلاحات در انتظار جریان اصول گرایی است؟! الحق که چه سئوال مهمی! نگارنده به این سئوال، هم جواب «بله» دارد و هم جواب «خیر».

بله! چرا که خدا حتی به انقلاب اسلامی هم چک سفید نداده و ضمانت نداده، که شما یعنی ما هر کار که دل مان خواست بکنیم، خدا اما هوای مان را دارد!! پس وای به حال اصول گرایی، اگر که اصول گرایان، بر مداری غیر از اصول خود بچرخند. اینجا به جز خدا، باید سخن از خلق خدا، یعنی رای مردم هم گفت، که مگر مردم، عاشق چشم و ابروی اصول گرایانند؟! چیست اما اصول اصول گرایی؟! به این سئوال، نمی توانیم جواب بدهیم، الا اینکه به یاد بیاوریم، اصلا و اساسا برای چه پا گرفت جریان اصول گرایی؟! و چه شد که مردم استقبال کردند از این جریان؟!

هیچ شکی نیست که اسلام و امام و رهبری و خون شهدا و انقلاب اسلامی و نظام سلطه ستیزی و عدالت طلبی و روحیه جهادی و مبارزه و… از اصول مسلم اصول گرایی است و جز این نمی تواند باشد، اما کم و بیش، همه این شعارها را همه جریانات سیاسی می دهند. از یاد نبریم که مهم ترین تفاوت برجسته جریان اصول گرایی و جریان اصلاح طلبی، صرف نظر از همه این شعارها، «کار، به جای شعار» بود، «حمالی به جای حرافی» و «خدمت، به جای قدرت» که خوش گفته اند: «دو صد گفته، چون نیم کردار نیست». یعنی برای یک اصول گرا، صندلی و پست و میز و مقام، آنجا ارزش دارد که گره های زندگی مردم را در ۲ مقوله «پیشرفت» و «عدالت» باز کند. به همین سیاق، باید گفت: روز مرگ اصول گرایی، آن روز است که از «گفتمان اصول گرایی»، همه جور شعاری شنیده شود، حتی میل به قدرت شنیده و دیده شود، اما بویی از «خدمت» به مشام نرسد. مع الاسف چندی است از گفتمان اصول گرایی، صدای خدمت به گوش نمی رسد و خدمتی اگر هست -که هست!- گم شده در لا به لای این همه دعوا و منازعه. این غصه، آنجا تشدید می شود که اصول گرایان، به جای دیدن نقاط قوت هم، انگشت روی نقاط ضعف هم بگذارند و علیه هم، علی الدوام اسناد رنگارنگ، رو کنند. یکی «مردود فتنه» است، یکی «ساکت فتنه» است، یکی آنقدرها که باید و شاید «عمار» نیست، یکی اما زیادی «عمار» است و کمی افراطی، یکی «مردود وحدت»، یکی «مردود خدمت»، یکی «مردود انحراف»، یکی «مردود اشراف ستیزی» و «عاشق هاشمی» و… بله دیگر! این وسط گوشت قربانی، «عباس خدمت رسانی» است. یعنی «عباس اصول گرایی».

نه! اشتباه نشود. نمی خواهم تقلیل بدهم و بگذرم از خبط و خطای جماعتی از اصول گرایان که در فتنه ۸۸ نمره خوبی نگرفتند، حتی نمره بدی گرفتند. وانگهی! چون منی، هنوز هم دارد این بندگان خدا را می نوازد! اما حرفم این است که فراموش نکنیم به فرموده ولی فقیه؛ «آفت بصیرت، خودبزرگ بینی است». لذا دعوت به وحدت اصول گرایان، هیچ تنافری با نقد اعمال منفی ندارد. ما می توانیم با هم باشیم و همدیگر را نقد کنیم، نه اینکه با هم نباشیم و احیانا با هم دشمنی کنیم. ما می توانیم خط کش را نه بین خودمان، که بین اعمال منفی خودمان بگذاریم. هم همدیگر را نقد کنیم و هم اصل مسلم «وحدت» را خدشه دار نکنیم، که به هر حال، وحدت، میسر نمی شود، الا با کمی گذشت و مدارا و نیم من شدن! ما «حق نقد» همدیگر را داریم، اما «حق نفی» یکدیگر را نداریم. ما حق نداریم تنگ کنیم دایره اصول گرایی را و خود را تافته جدابافته بخوانیم. البته نقد، تنها وظیفه ما نیست. وظیفه، بلکه تکلیف مهم تر ما، فراهم آوردن فضایی است که باعث شود قطار اصول گرایی از ریل خدمت خارج نشود. در این باب، ما موظفیم، حتی در مقام رقابت با دیگر اصول گرایان، خدمات دار و دسته خودمان را برشماریم، نه اینکه دیگری را بکوبیم. یکی چون من که بی نسبت است با همه این دار و دسته ها، و فقط نسبت خود را با کلیت جریان اصول گرایی جست و جو می کند، شاید بد نباشد هر از گاهی، اشاره کند به نقاط قوت همه اجزایی که جریان اصول گرایی را بر مدار خدمت، تشکیل داده اند. چه اشکالی دارد برجسته کنیم و بیشتر بگوییم از خدمات دولت؟! و کاری کنیم که گم نشود آخرین دستاورد هسته ای در لا به لای این همه هیاهو؟! چه اشکالی دارد برجسته کنیم و بیشتر بگوییم از خدمات قالیباف در شهر تهران؟! چه اشکالی دارد برجسته کنیم و بیشتر بگوییم از نقاط قوت مجلس؟! از اینکه حتما و لابد علی لاریجانی اصول گرا، در مقام رئیس مجلس، بهتر از روسای مجلسی است که از مجموعه اصلاحات بیرون آمده اند. از اینکه حتما و لابد احمد توکلی اصول گرا، از آن سنخ نمایندگانی است که بر وظایف حرفه ای وکالت در خانه ملت، آگاه است و فعال، گیرم نپسندیم برخی مواضعش را! از اینکه حتما و لابد اعضای عزیز و اصول گرای «پایداری»، بر سر بزنگاهی چون فتنه ۸۸ مردانه تر از دیگران به صحنه دفاع از انقلاب اسلامی آمدند. از اینکه حتما و لابد اعضای محترم و اصول گرای «متحد»، اغلب مصداق رهروی آهسته و پیوسته اند. از اینکه حتما و لابد، اصول گرا با اصول گرا، کمتر اختلاف دارد تا اصول گرا با اصلاح طلب، تا اصول گرا با فتنه گر، تا اصول گرا با منحرف.  

آری! جریان اصیل اصول گرایی، آنقدر دور اندیشی و عاقبت بینی دارد، که نخواهد دچار شود به سرنوشت جریان اصلاح طلبی. کارنامه اصول گرایان در اغلب بخش های منبعث از اصول، درخشان است و دقیقا باید روی همین کارنامه، تمرکز کرد. پس جریان اصول گرایی، اجازه نمی دهد گوشش را تاریخ بگیرد! تفرقه خود را نقد می کند، اما اجازه نمی دهد حتی به بهانه تفرق، نفی شود جریان اصول گرایی. اصول گرایی زنده است، چون خدمت زنده است. اصول گرایی، اعضای یک پیکر است، که آفرینشش محصول «گوهر خدمت» است… و مگر جز این است؛ چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار؟!

روزنامه جوان/ ۲ اسفند ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “صحنه های بدیعی دارد این نظام مقدس جمهوری اسلامی.”

    “پسرم محسن، هنوز خیلی مانده بود به شروع والفجر ۸ که رفت اروند اما هنوز پیکرش برنگشته که برنگشته. محسن هم مثل من، هنگام تکلیف، عجله داشت! به پسرم رفته ام.”
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    “میان اصول گرایان، دعوا اگر زیاد شود، باورم هست گوشت قربانی، هیچ نخواهد بود الا اصول گرایی.”

  3. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین؛
    ……………………………………………..
    با این جمله ی کوتاه، خیلی صفا کردم، در یک گانه ی اول!
    محسن هم مثل من، هنگام تکلیف، عجله داشت! به پسرم رفته ام.

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    این بند یک خیلی تأثیر گذاره:
    اگر روزگار فتنه ۸۸ مصداق بی بصیرتی، هم صدایی با مردود فتنه یا حتی ساکت فتنه بود، امروز، مصداق بی بصیرتی، ندیدن این پیچ مهم تاریخی است و ندیدن دشمن اصل کاری و پررنگ کردن خط کشی های داخلی، حتی با اصول گرایانی است که به هر دلیل، بر ایشان نقد داریم. گمانم «مردود پیچ مهم تاریخ» شدن، هیچ کم از مردود شدن در فتن رنگارنگ زمانه نداشته باشد.
    .
    .
    این موضوعِ مفاهیم و مصادیق، که اشاراتی در گذشته به اون داشتید، و به شدت بهش علاقه دارم، در یک گانه ی دومتون، خودش رو خوب نشون می ده. چقدر خوب بود برای هر موضوعی، یک شاخصه ی روشن در اختیار داشتیم. یا به عبارت صحیح تر، شاخصه ها رو خوب می شناختیم.
    حسین قدیانی: آنجایی از کامنت قبلی ات را که نقطه چین کردم، به این خاطر بود که نگرفته بودی موضوع را!! این لیست مشترک که دیگر لیست خودشان نیست، کسی بخواهد ناراحت شود یا نه!! خب بشود!! پس حتما اتفاق ممکنی است!

  5. سیداحمد می‌گوید:

    عجب جمله ای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    “چرا تا این حد، اخلاق احمدی نژادی پیدا کرده ایم؟!”

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “آقایان! من کوچک ترین افسر جنگ نرم خامنه ای ام. اگر کمتر سر و کله هم بپرید، به ما بچه بسیجی ها رحم کرده اید تا بلکه بتوانیم با دشمن اصل کاری، با فراغ بال بجنگیم. بسته است دعوای شما، دست و پای ما را. دعوای شما دارد روی مخ همه ما راه می رود. خجالت از ما نمی کشید، از خون شهدا شرم کنید!”

  7. سیداحمد می‌گوید:

    “اصول گرایی زنده است، چون خدمت زنده است. اصول گرایی، اعضای یک پیکر است، که آفرینشش محصول «گوهر خدمت» است… و مگر جز این است؛ چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار؟!”

  8. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اصلاً با چند متن اخیر حال نکردم… بی خودی قلم و فکر و انرژی تان صرف…
    هیچ!
    من از این دو تا خوشم آمد و بس.

    “اگر کمتر سر و کله هم بپرید، به ما بچه بسیجی ها رحم کرده اید تا بلکه بتوانیم با دشمن اصل کاری، با فراغ بال بجنگیم.”
    “چون ملت، فقط ۲ جبهه می بیند و می شناسد؛ جبهه انقلاب و جبهه نظام سلطه.

  9. چشم انتظار می‌گوید:

    قسمت آخر، خیلی امیدوار کننده بود داداش حسین. و انشاءالله، اصولگرایان اجازه نخواهند داد، گوی و میدان در اختیار اصلاح طلبانی قرار بگیره که، فقط بلدند برای خوش آمد حریف! توپ را درون دروازه ی خودمان بزنند.
    حال می خواهد “متحدِ” آهسته و پیوسته باشد، یا مدافعین “پایداری” از انقلاب اسلامی، و یا مستقلین اصولگرایی.
    .
    .
    در مجموع، متنی که برای روزنامه ی وطن امروز نوشتید، خیلی به دلم نشست. اون دوتای دیگه هم. ممنون.

  10. سیداحمد می‌گوید:

    پند گرفتن از سرنوشت گذشتگان، از توصیه های بزرگان دینِ ماست.
    امیدواریم عزیزان اصولگرا، این توصیه را آویزه گوششان کنند.

    هر کاری می کنند باید فی سبیل الله باشد. سیاست اگر با تقوا همراه نباشد نتیجه اش می شود “بعضی ها”!
    تخریب و خود برتر بینی و محافظه کاری و ریا، قطعا “در راه خدا” نیست!

    ممنون داداش حسین؛
    نقش موثری دارد این متن هایتان در روشن شدن ذهن مخاطب!

  11. میلاد پسندیده می‌گوید:

    بخش سوم- خط دوم- کلمه یکی مانده به آخری: “صحنه”

  12. امین رحمانی می‌گوید:

    سلام بر همه دوستان قطعه ۲۶
    یک پیوند برایتان می گذارم که موقع خواندن آن چندین حس متفاوت دارید:
    خشم و حرص و نفرت و عصبانیت و انزجار و بیزاری و بحران محبوبیت و حس بیان خواب ها در ماه رمضان و بیان خاطرات ۲۰ ساله از جنگ ۸ سال دفاع مقدس و حس نوشتن نامه البته از نوع سرگشاده و جلیقه ضد گلوله و دست تکان دادن های متعدد در راهپیمایی ها البته با زیربنای طنز و خنده و شادی.
    http://www.jahannews.com/vdcfv1d0ew6dxja.igiw.html
    خواهشمند است نظرات خود را در زیر این دیدگاه نسبت به این مطلبی که گذاشتم برایتان بنویسید. خصوص جناب داداش حسین و برادر سید احمد.

  13. میلاد پسندیده می‌گوید:

    عکس ها خیلی زیباست… مخصوصاً دومی… قربان خودت و قطعه ات که اگر با متنت حال نکنیم، نمی گذاری بی حال برویم.

  14. آیه می‌گوید:

    بسمک یا الله

    به به عجب متن بلندی
    برویم ببینم چیست

  15. سلام.
    تردید نداشته باش روزی پروانه خواهیم شد. بگذار روزگار هر چه می خواهد پیله کند…

  16. برف و آفتاب می‌گوید:

    با ذوق و شوق موس رو می بریم رو عکس ها که ببینیم نوشته اش چیه! تو ذوقمون زدید که!

    ستون آخرین مطالب چقدر طولانی شد آخ جون! پس تقصیر اون طفلکی ها نبوده!
    حسین قدیانی: و عکس گنبد امام رضا هم برگشت به قطعه!!

  17. سیداحمد می‌گوید:

    جناب امین رحمانی؛

    اگر بخواهیم راجع به لینکی که گذاشتید نظر بدهیم، کامنت ها از متن داداش حسین که خیلی هم مفید است، منحرف می شود. لینک را بعدا در متنی مرتبط با این جناب، ارسال کنید تا از خجالتشان در بیائیم!

    “تا الان نامه ای نوشته اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟
    نه.”

    نه و مرض!
    حسین قدیانی: چه خوب! اتفاقا ما هم وقتی «تاجر ورشکسته! برگرد به باغ پسته» می گوییم، اصلا پشیمان نمی شویم!! همین چیزهاست که جایزالناسزا می کند خودش را!!

  18. برف و آفتاب می‌گوید:

    ان شاء الله که امام مهربون تو انتخابات هم هوامون رو داشته باشه.

  19. آیه می‌گوید:

    اگر کمتر سر و کله هم بپرید، به ما بچه بسیجی ها رحم کرده اید تا بلکه بتوانیم با دشمن اصل کاری، با فراغ بال بجنگیم. بسته است دعوای شما، دست و پای ما را. دعوای شما دارد روی مخ همه ما راه می رود. خجالت از ما نمی کشید، از خون شهدا شرم کنید!

  20. آیه می‌گوید:

    متشکریم مثل همیشه.

    یا ستارالعیوب

  21. برف و آفتاب می‌گوید:

    نه.”

    نه و مرض!

    خیـــــلی باحال گفتید!

  22. آیه می‌گوید:

    همین چیزهاست که جایزالناسزا می کند خودش را!!

    ایول. خیلی خوشمان امد.

  23. میلاد پسندیده می‌گوید:

    این کتاب “نورالدین” هم خواندنی است… والبته به مانند “دا” تحمّل بایدت
    http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=19082#150038

  24. چشم انتظار می‌گوید:

    “تا الان نامه ای نوشته اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟
    نه.”

    نه و مرض!
    انصافا” این تیکه چقدر قشنگ بود مختصر، مفید، کاری!
    ممنون. مبصر.
    حسین قدیانی: گفت و گوی طنز و جذاب آرملیا-خبرنگار چیزنا با حسین شریعتمداری!! فردا شب در وبلاگ قطعه ۲۶…

  25. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “ما نگران داشته خودمان، مال خودمان، موضوع خودمانیم.”
    .
    “اگر لازم شد، لیستی تهیه شود از مجموع بهترین های هر ۲ لیست”

    ؛،،؛

    *راستی! چقدر خون بر خاک جبهه های غرب و جنوب ریخته شد، تا امروز، ما این همه جبهه سیاسی داشته باشیم؟!*

  26. چشم انتظار می‌گوید:

    از همین الان منتظر گفتگوییم. خدا بخیر بگذرونه فردا رو، با جواب های حاج حسین شریعتمداری!!

  27. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    سلام و عرض ادب.

    مطالب آموزنده ای بود. البته این روزها بزرگان بیشتر از ما نیاز دارند به خواندن این مطالب شما.
    همیشه دعا می کنم مسئولین امر، بی نصیب نمانند از خواندن این جملات ارزشمند شما.

    خدا قوت.

  28. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    متن کیهان خیلی عالی بود.

    “«نفس ما بسته به نفس بچه های شهیدمان است». این جمله آن پیرزن، یعنی «شهیدان زنده اند الله اکبر»”

    عکس ها هم زیباست.
    حسین قدیانی: چه طنزی شده این چیزنای فرداها!!

  29. سلاله 9 دی می‌گوید:

    به شدت نیاز است که این روزها، کسی بگوید، این حرف ها را. این دغدغه ها را، این نکته ها را. با همه وجود، ادای احترام می کنیم به این قلم که می نویسد و بیان می کند، غصه های مان را. دردهای مان را.
    بعضی وقت ها دوست دارم، پرینت متن ها را بردارم و بروم بدهم، آنانی که باید بخوانند؛ بخوانند. کاش توجه کنند به این پندها. ممنون.

    “چرا خط کش را به جای اعمال قابل نقدمان، گذاشته ایم بین خودمان؟!”

  30. ف. طباطبائی می‌گوید:

    تشکر از متنهای خوب شما، خصوصا متن کیهان.
    من فعلا دعا می کنم که این ۱۲ روز زودتر تموم بشه!!

  31. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “فراموش نکنیم به فرموده ولی فقیه؛ «آفت بصیرت، خودبزرگ بینی است». لذا دعوت به وحدت اصول گرایان، هیچ تنافری با نقد اعمال منفی ندارد. ما می توانیم با هم باشیم و همدیگر را نقد کنیم، نه اینکه با هم نباشیم و احیانا با هم دشمنی کنیم. ما می توانیم خط کش را نه بین خودمان، که بین اعمال منفی خودمان بگذاریم. هم همدیگر را نقد کنیم و هم اصل مسلم «وحدت» را خدشه دار نکنیم، که به هر حال، وحدت، میسر نمی شود، الا با کمی گذشت و مدارا و نیم من شدن!”

    “تاملی بر آفت بصیرت”
    http://www.ghadiany.ir/?p=10334

  32. یا حسین می‌گوید:

    یک دنیا ممنون بابت گنبد طلا.

  33. خداوکیلی این پیچ تاریخی، همون پیچ تاریخیه!

  34. برف و آفتاب می‌گوید:

    جامعه مدرسین از جبهه متحد حمایت کرده.

    نمی شه مثلا بگن از هر دو جبهه ی فلان و فلان حمایت می کنیم؟ حتما باید یکی رو انتخاب کنند؟

  35. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    “چطور است که بنی آدم می توانند اعضای یک پیکر باشند، اما چهار تا گروه اصول گرا نمی توانند؟!”
    چقدر زیبا و کامل بود این جمله…

    و دیگر اینکه

    “بیاییم خودمان خراب نکنیم کارنامه خودمان را، که بعد از ۱۲ اسفند، انتخابات ریاست جمهوری است. آن روز، هستند جماعتی که دعوای امروز ما را روی میز بگذارند و به طعنه بگویند؛ شما به اعتراف خودتان، فقط مردود بوده اید؛ مردود فتنه، مردود انحراف، مردود وحدت، مردود خدمت، مردود پیچ تاریخ، و البته مردود اصول گرایی!”
    عالی بود…

    دلمان می گیرد، بدجوری هم می گیرد از این دعواها…

  36. یا حسین می‌گوید:

    از اون متن هایی بود که با تک تک کلماتش موافقم.
    خداقوت.
    راستی چرا هر بخشش تو یه روزنامه قراره کار بشه؟

  37. سیداحمد می‌گوید:

    یا حسین؛

    این ها ۳ مطلب جدا از هم است؛ یک مطلب نیست!
    داداش حسین گاهی اوقات چند مطلب مختلف را در یک پست قرار می دهند.
    حسین قدیانی: بچه ها! تاریخ ۱ اسفند ۸۶ در شماره ۴۶۳ هفته نامه یالثارات، صفحه آخر، متنی درباره شهید عماد مغنیه نوشته ام با این عنوان: «خون عماد مغنیه، صدها مثل او می آفریند». ببینید می توانید پیدایش کنید؟!! خیلی لازم دارم. زحمت تایپ مجدد را از روی دوشم برداشته اید، اگر پیدا کنید. این، برایم الان مهم ترین اصل اصول گرایی است!!

  38. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان!

    شماره ۴۶۳ است! اصلاح شد…

  39. کمیل می‌گوید:

    سلام مومن!
    عالی بود.
    خداییش خیلی دلمون میسوزه، بعد این همه هزینه کردن از آبروی نظام و رهبر عزیزمان، امام خامنه ای کبیر،
    سر منم منم کردن بعضی ها که خواسته و ناخواسته، خودشون رو متعلق به مردم نمیدونند، و فقط تو فکر صندلی هستند، دوباره خدای ناکرده مجلس ششم یا حتی بدتر از اون رو شاهد باشیم.
    دادار عالم و آدم، همواره، سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد.

  40. برف و آفتاب می‌گوید:

    الان خدا می دونه چند نفر رفته اند سراغ آرشیو یالثارات! اسکن کنید عکسشو بذارید اینجا هرکی یه پاراگراف تایپ کنه حله!!!
    حسین قدیانی: خودم که نتونستم پیدا کنم هیچ رقمه!!

  41. سیداحمد می‌گوید:

    خصوصی

    اگر می تونی اسکن کن و بده زود برات تایپش می کنم همین الان.
    حسین قدیانی/ عمومی: اسکنش هم سخت است بدبختی!! خودم تایپ می کنم! زیاد نیست خیلی!

  42. آذرخش می‌گوید:

    اصلا توی نت نیست این شماره اش!
    عجب آدمایی هستن. بگو اگه سایت رو از سال ۸۹ هم راه انداخته باشید، نباید آرشیو سال های قبل رو توش بذارید؟!
    حسین قدیانی: به خدا نمی دانم چی کار دارند می کنند اینها!! می روی فلان سایت ضد انقلاب، می بینی همه چیزشان ردیف است؛ اینجا اما…!! تقریبا حکایت آرشیو اغلب رسانه های مکتوب اصول گرا همین است!! جالب این جاست که برای سایت شان، چند تا هم آدم دارند!!

  43. سیداحمد می‌گوید:

    تایپ کردید، لطفا بدهید ما هم بخوانیم.
    کنجکاو شدم!

    نثار روح حاج رضوان عزیز
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

    http://up98.org/upload/server1/02/c/kiq5u88rjv5s58mss3q.jpg

  44. با اجازه داداش حسین عزیز.

    از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است:

    http://aghleshgh.blogfa.com/post-52.aspx

  45. امین رحمانی می‌گوید:

    سلام داداش حسین عزیز!
    البته و همه دوستان که اطلاعی دارند و کمکی می توانند بکنند، منتظر شنیدن نظرات پیشنهادها و کمک ها و راهکارها هستم.
    یک مشاوره ازت می خواستم.
    چند موضوع هست که چند مدتی ذهن من را به خودش مشغول کرده.
    هیچ کس یک راه حل و راهبرد مناسب پیش پایم نمیگذارد.
    به انجمن اسلامی شهر مقدس و دانشگاه مقدسمون همون که حضرت امام خامنه ای (صلوات الله علیه) گفت دارالعلمی در دارالعلم هم گفتم و چند جای دیگر دانشگاه، ولی هیچ کس جواب قانع کننده ای به من نداده.
    من رشته ام ادبیات هست و در شهر گل و بلبل و فالوده و کاهو و ترشی هم درس می خوانم. عاشق نظام مقدس و انقلاب الهی جمهوری اسلامی ایران و حضرات امامان خمینی و خامنه ای صلوات الله علیهما هستم. حرف حق می زنم می خواهم حق را دنبال کنم ولی به حرف سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی می رسم.
    در جامعه اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها.
    رحمت خدا بر او…
    همه اجازه دارند هر غلطی دلشان خواست بکنند ولی ما دستمان بسته و گوش مسئولان بدهکار نیست.
    داداش حسین دارم دیونه میشم به دادم برس یک راهی بذار پیش پام!
    توی بخش مقدس و الهی ادبیات پارسی میکروب هایی نفوذ کرده اند که شیطان پای درس این ها کلاس خصوصی می رود.
    به خدا جسارت می کنند.
    قرآن بر نیزه می زنند؛
    قرآن ناطق و حاکم عادل و امام معصوم گونه را رها کردند معتقد به تفسیر bbc از قرآن شده اند.
    به ساحت معظم امام حسین جسارت می کنند.
    در ماه محرم سابق کف می زدند و سوت و هلهله سر کلاس.
    از هایده و مهستی و احمد …… و شجریان اسم می برند.
    به مقدسات ادبی ما حضرت حافظ حضرت سعدی توهین می کنند.
    توهین به ولایت مطلقه و مقدسه فقیه می کنند.
    ووووووووووووو
    البته این به قول حضرت سعدی (فکر کنم) حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد.
    یک بخشی از آن همه است و متن کامل این جنایات و کثافت کاری ها و رذالت ها را در تارنمایم خواهم گذاشت فعلا برای همین قسمت که گفتم یک راه حل و راهکار بزار پیش پام تا بعدیاش رو بگم.
    البته این کثافت کاری هایی که گفتم در بخش مقدس ما انجام شده خطی از پرونده ای است قطور به سان پرونده های (ف ه) و (م ه) کافر ضد انقلاب و محارب خداجوی و ضد نظام منافق کاووس حسن لی البته اگه بشناسیش.
    داداش اگه بدونی من سر کلاس تو دانشگاه چه زجری از دست این به ظاهر مرد نامرد می کشم! بقیه که عین خیالشان نیست به سان بزغاله گوساله(!!!!!) نشستند و هیچ حرفی و عکس العملی نشان نمی دهند و مسحور کلام استاد(!!!!) شدند؛ البته من به شخصه چند وقتی است از این عوضی و چند کثافت دیگر لقب مقدس استاد را از آن ها گرفته ام و آن ها را لایق و شاین به این اسم مقدس نمی بینم.
    در ضمن این مودبانه ترین فحش هایی بود که توانسم بگم و خیلی جلوی خودم را گرفتم که کلمات زشت تر و رکیک تری ننویسم.
    بهر حال اگر همین کلامات هم مودبانه نبوده دوستان مرا ببخشند چرا که خون به جگر شدم و صبرم تمام و طاقتم طاق شده و به فرمایش حضرت سعدی شیرازی (علیه رحمه الله الکثیره)
    کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد… ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
    والسلام
    از همه دوستان خصوص داداش حسین و برادر سید احمد متشکرم.

  46. آذرخش می‌گوید:

    با اجازه داداش حسین؛

    جناب امین رحمانی،
    بنده در حدی نیستم که بخوام راه حل پیش پای شما بذارم. اما از اونجایی که من هم در شهر شما سکونت دارم به عنوان یک هشدار خواهرانه بهتون می گم؛ در دو سه سال گذشته تعداد بهائیان در شیراز به شدت زیاد شده و فعالیتشون هم چندین برابر. در مدارس و دانشگاه ها براحتی نفوذ کردن و دارن خیلی آسوده تفکرات خودشون رو به جوونا و نوجوونای ما القا می کنن.
    اکثر این مطالبی هم که فرمودید تا جایی که اطلاع دارم از شگردهای بهائیان هست برای ایجاد شبهه در دین جوونای ما.
    خیلی مراقب باشید! هم مطالعه خودتون رو در این زمینه بالا ببرید هم سعی کنید تا جایی که می تونید اطرافیانتون رو آگاه کنید.

  47. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۵۷* رسول خدا صلی الله علیه و آله:

    کسی که در راه برآوردن نیاز برادر مؤمن خود بکوشد، گویی نُه هزار سال با روزه گرفتن و شب زنده داری کردن، خدا را عبادت کرده باشد.

    (بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۳۱۶)

    *مانیفست اصول گرایی، فقط یک کلمه است: «خدمت»! *

  48. به جای امیر می‌گوید:

    عزا (گفت و شنود)

    گفت: نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی گفته است؛ تحولات منطقه حرکت به سوی اسلامگرایی است و این خطر بزرگی برای اسرائیل است.
    گفتم: خب! دیگه چی؟!
    گفت: در همین مصاحبه با ابراز تاسف گفته است؛ اگر تلاش ما بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران به نتیجه می رسید و جنبش سبز(!) شکست نمی خورد، امروزه نه از برنامه هسته ای ایران خبری بود و نه از موج اسلامگرایی در منطقه!
    گفتم: حیوونکی ها!
    گفت: روزنامه آمریکایی واشنگتن پست هم با اشاره به شرایط سخت و شکننده رژیم صهیونیستی نوشته است، اسرائیل به جای تهدید ایران باید به فکر جلوگیری از بحران خردکننده ای باشد که موجودیت آن را تهدید می کند.
    گفتم: گدایی در خانه ای را زد و به پسر صاحبخانه گفت؛ یک کمی پول بده! گفت نداریم. گفت؛ نان! گفت نداریم! گفت؛ لباس کهنه! گفت نداریم. گدا گفت؛ برو به پدرت بگو بیاید. پسر گفت پدرم رفته مجلس عزا. گدا گفت؛ بگو زود بیاید که عزای واقعی همین جاست!
    حسین قدیانی: وای وای وای وای!! چی شده این مصاحبه آرملیا با حاج حسین آقا!! گیر داده به مچ بند مدیر مسئول کیهان!! و سندش!!

  49. جماران می‌گوید:

    بــــرخیز که رهـــــــــروان به راهند، همه… پیوسته به سوى جایگاهند، همه
    آنجا که بجز دوست، ز کس یادى نیست… افسرده دلان روى سیاهند، همه

    “امام روح الله”

  50. آذرخش می‌گوید:

    حالا می کشید ما رو تا مصاحبه رو آپ کنید ها!
    می خواید پایین هر کامنتی یک کلمه ازش بنویسید زجرکش بشیم.
    😀
    حسین قدیانی: آقای چیز: شما را به خدا، می بینید؟!… آرملیا، خبرنگار نمک به حرام «چیزنا» را فرستادم برود با مدیر مسئول کیهان، گفت و گوی چالشی کند، بلکه حال این حسین شریعتمداری را بگیرد، دست از چیز درازتر، ببین چی آورده تحویل ما داده؟! رفته زیرآب خودمان را زده! یک مشت اراجیف! آخر سال، عیدی می خواهد دیگر!! خیر سرم، فرستادمش برود «توپخانه» که شلیک کند روی مواضع «کیهان»، همچین درب و داغان کند «حسین بازجو» را که مچ دست راستش هم، حکایت مچ دست چپش، مچ بند ببندد!! حیف که وزارت کار، گیر می دهد، و الا پرتش می کردم بیرون از «چیزنا»، این آرملیای در به در را!! بخوانید آخر این اباطیل را…
    – جناب آقای شریعتمداری! قبل از اینکه مصاحبه را شروع کنیم، اولا؛ خدا رحمت کند «احسان» را و ثانیا؛ این مچ بندی که توی دست تان بسته اید…
    * خب!
    – می خواستم ببینم بر اساس شواهد و قرائن موجود، یا حالا غیر موجود، اسنادش موجود است دیگر؟!
    * اسنادش در داروخانه موجود است!! اصلا چیز پنهانی نیست!! ببینید؛ بر اساس اسنادی که خود اطبا منتشر کرده اند و برای همه قابل دسترس است و اصلا چیز پنهانی نیست، این مچ بند از فرمول ابوعلی سینا پیروی می کند!! خدا رحمت کند «احسان» را. دوستی داشت که می گفت: مچ بند آدم از فرمول پزشکان پیروی کند، بهتر است تا کل هیکل آدم از فرمول جین شارپ!!
    ……………………………………………………………

  51. آذرخش می‌گوید:

    :-))
    امان از دست شما!
    خوب می دونید چطوری در حال انتظار، آدم رو تشنه تر کنید برای مطالبتون.
    باشه صبر می کنیم.
    حسین قدیانی: ………………………………………………..
    – آهان! ویلایی که اخیرا با پول همین تخلف بزرگ مالی، در شمال خریده؟!
    * چی دستت داری؟!
    – هم سند، هم عکس، هم سی دی! الان می دهم خدمت تان… بفرمایید!
    * سند و عکس را مدیر روابط عمومی چیزنا دیروز آمد اینجا و به من داد؛ اینها را بردار، سی دی را بگذار بماند!!
    …………………………………………………………………

  52. آذرخش می‌گوید:

    الان یادم افتاد،
    چند ماهه دارم فکر می کنم حالا که نامه کذایی رو گذاشتید روی سایت پس ما به چی گیر بدیم؟
    فهمیدم!
    مصاحبه حاج صادق کو؟!
    حسین قدیانی: اینم آخریش!
    …………………………….
    – بلوتوث تان را روشن کنید!
    * این هم یک سند دیگر، خدمت حاج حسین آقای خودمان!!
    – ممنون. اومد!
    * قلابی بودن مدرک دکترا؟!
    * آمار این را قرار است ۲ تا از نمایندگان مجلس، فردا بیایند و بدهند!!
    – ۱۲۷۶ + شیفت + اینتر و بک اسپیس + CHEEZ!!
    * این دیگه چیه؟!
    – رمز عبور سایت خبرگزاریه!!! گفتم خودم بهتون داده باشم، تا پیش بینی نکردینش!!!
    ……………………………………………………….

  53. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    شما فوق العاده اید آقای قدیانی.
    چقدر خندیدیم با این جمله:

    “مچ بند آدم از فرمول پزشکان پیروی کند، بهتر است تا کل هیکل آدم از فرمول جین شارپ!!”

  54. آذرخش می‌گوید:

    آها! یعنی دیگه کامنت نذارم؟
    چشم!
    ولی حداقل بگید مصاحبه حاج صادق چی شد؟
    بابا در تمام طول تاریخ یکی از سوالای ما تعریف کرد اونم شما به کل بی خیالش شدید!
    😀

    دستتون هم درد نکنه بابت آرملیا! بسیار مستفیذ شدیم. 🙂

  55. آذرخش می‌گوید:

    بیاید کامنت قبلی رو خصوصی حساب کنید.
    می دونم دیگه شدید رفتم رو اعصابتون. :-))
    شرمنده!

  56. آذرخش می‌گوید:

    ببخشید یه کامنت دیگه!

    فکر کنم خط تیره ها و ستاره های جلوی صحبت های آرملیا و حاج حسین جابه جا شدن! حرف هاشون قاطی شده. نشده؟!

  57. صبا می‌گوید:

    آذرخش!
    نمی دونم چرا تا حالا فکر می کردم شما تبریزی هستید!
    والا!

  58. سیداحمد می‌گوید:

    جای دوستان خالی، آسمان با زیبائیِ غیر قابل وصفی در حالِ باریدن است.
    الحمدلله رب العالمین…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    دیشب باران قرار با پنجره داشت
    روبوسی آبدار با پنجره داشت

    یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
    چک چک، چک چک… چکار با پنجره داشت؟!

    “قیصر”

  59. آذرخش می‌گوید:

    صبا؛
    احتمالا به این خاطر که چند باری گفته بودم آذری هستم! اما منظورم ماه آذر بوده.
    🙂

  60. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “آقا” به تحلیل‌های عماد اعتماد داشت…

    http://rajanews.com/detail.asp?id=117479

  61. صبا می‌گوید:

    جوابتون بانمک بود “آذرخش”!

    واقعا این متن طولانیه! دارم می خونم اما به تهش نمی رسم. حاجی می خواستم بگم؛ “رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود”، فکر کنم درست است؛ اما دیدم بعضی اینطور هم نوشته اند. حالا درستش کدام است؟ و شعر از کیست؟
    تا اینجا که نصف متن را خوانده ام، نکاتی که شما اشاره کردید واقعا درسته! اما آیا این ها را خود این آقایان “اصولگرا” نمی دانند؟
    خیلی وقت بود، توی قطعه پرحرفی نکرده بودما!

  62. صبا می‌گوید:

    ببخشید؛ جسارتا منظورم از “واقعا درسته” روشن و مبرهن بودن است. فکر کنم از لغت و انشای خوبی استفاده نکردم.

  63. جا مانده می‌گوید:

    سلام
    بروزم با:
    “برای برادر محسن”
    نامه ای به محسن رضایی

    منتظرم
    یا حق

  64. با سلام
    جهت تبادل لینک با پایگاه سایبری قاسمیون بهبهان
    http://www.ghasemiyon.ir
    خبر بدید.یاعلی
    و من الله توفیق

  65. برف و آفتاب می‌گوید:

    رمز خبرگزاریش یاد کروبی میندازه آدمو!

    کاش عکس العمل آقای شریعتمداری رو به این طنز معرکه هم برامون بگید. حتما خیلی می خندند!

  66. مجید می‌گوید:

    داداش حسین سلام
    در مورد «گوشت قربانی اصولگرایی است! » میخواستم یک نکته بگم!
    البته تاکید و تایید بر اهمیت متحد شدن را دارم ولی روشی که بیان شده است (در ریاست جمهوری ۸۴ هم استفاده شد) را قبول ندارم. ما اگر انقلاب و نظام را دوست داریم باید در زمینه معرفی اصلح اقدام کنیم یعنی نبینیم که در نظر سنجی ها (که غالبا هم کم اعتبار است و نمونه اش این که می گفتند قالی باف رای می آورد و احمدی نژاد پیروز انتخابات بود) چه کسی بیشتر رای می آورد کجای این کار درست است؟؟ معرفی کنیم اصلح را (که تکلیف است) نتیجه هر چه باشد ما به وظیفه عمل کرده ایم!
    البته ببخشیدها من همیشه نظرات شما را قبول دارم الا این یکی را!!!
    حسین قدیانی: این پیشنهاد اتفاقا در راستای معرفی اصلح هم هست!! بر خلاف سال ۸۴ اینجا اشتراکی از بهترین های ۲ لیست ناقص، منافاتی با انتخاب اصلح ندارد. با این همه گاهی لازم است میان آرمان گرایی و واقع گرایی، جمع کنیم و در نظر بگیریم شرایط را.

  67. عمار می‌گوید:

    “اگر کمتر سر و کله هم بپرید، به ما بچه بسیجی ها رحم کرده اید تا بلکه بتوانیم با دشمن اصل کاری، با فراغ بال بجنگیم.”
    دستتون بیست. دقیقا حرف دل ما بود.
    در ضمن شدیدا چشم انتظار “چیزنا” هستم. با اینکه فردا صبح میرسم خدمتتون، اما تا اون لحظه، ثانیه شماری میکنم که اندکی صبر سحر نزدیک است.

  68. برف و آفتاب می‌گوید:

    اعلم یا یهود… نحن الغالبون…
    http://www.faupload.com/upload/90/Bahman/نحن-الغالبون.flv

    کلیپ درباره ی عماد مغنیه
    http://www.faupload.com/upload/90/Bahman/الارض-تحکی.flv

    ایا ضوء دربی/ و یا نور عینی/ لان زرت قلبی/ وجدت الخمینی/ وجدت الولایه/ تمدت یدیها/ الی الخامنه ای/ شمس الیقینی.
    http://www.faupload.com/upload/90/Bahman/هل-من-ناصر-فدائی-لبیک-خامنه-ای.flv

  69. محسن می‌گوید:

    سلام:
    جناب قدیانی شما هم که این روزها بلای روزنامه کیهان سرتون اومده و محافظه کار شدین، جبهه ثروت(شهردار تهران) و قدرت(رییس مجلس) از جنس ما سوم تیری ها نیست، جبهه ثروت و قدرت جنسش با هاشمی می خونه. عاشق کیهان بودم ولی از دو روز پیش تا الان دیگه مثل قبل دوسش ندارم، من موندم منظور امام خامنه ای از ساکتین فتنه کی بود؟ مگه همین لاریجانی و قالیباف و باهنر و… نبودن، اگرنه مطهری و کاتوزیان که اصلا وزنی ندارن که ساکت باشن یا نباشن. شما که از اعدام موسوی و کروبی و خاتمی حرف می زدین و اون نامه رو به رییس قوه قضاییه نوشتید و برید و نظرات محافظه کارانه و سکوت مطلق “جبهه دو دو” مجلس رو در مورد برخورد با سران فتنه بخونید، باهنر و توکلی و… که میگن اینها که شعار اعدام موسوی و کروبی در مجلس سر دادن تندرو و متعصب هستن و مطمئنا همین الان هم قلبا به فتنه اعتقادی ندارن و بخشی از فتنه رو مناظره انتخاباتی می دونن. کل جبهه متحد رو هم هفت هشت تا آدم از جنس سوم تیری هم نداره، موندم شما از چی حمایت می کنید؟
    ضمنا این تیکه از نوشتتون اصلا به تیپ شما نمیاد و بسیار متعجب شدم “آن طرح، این بود که ببینیم کدام نامزد، رای بیشتری دارد، همه به خاطر جلوگیری از پراکندگی آرا، به همان رای بدهیم! و این شد که «سوم تیر» شد روزی ماندگار در تاریخ ما، و الا نمی شد!” یعنی شما فکر می کنید هرکی رایش بیشتره باید به اون رای داد؟!!!!!!!! واقعا این جوری مردم سوم تیر رو خلق کردن؟ سوم تیر مردم به عشق شعارهای انقلابی احمدی نژاد به ایشون رای دادن، اگرنه چطور می تونیم پوسترهای چند در چند آقای قالیباف رو فراموش کنیم که همه فکر می کردن کل آراء مال خودشه و شایعه کرده بودن حمایت آقا رو هم داره که البته دروغ محض بود. آیا شما نمی دونید پول های همون شهردار تهرانه که خیابونای تهران رو پر از تبلیغ جبهه متحد کرده؟
    حسین قدیانی: برادر عزیز! گیرم حق با شما باشد؛ با این حساب، مهم ترین ساکت فتنه ۸۸، محمود احمدی نژاد بود، محصولی بود، وزرای دولت که الان در لیست جبهه پایداری هستند، بودند و… باز علی لاریجانی و قالیباف و…، ولو خیلی دیر بیدار شدند، اما هنوز گرفتند خوابیدند بعضی ها!! به جز دورکاری، کدام صدا از احمدی نژاد درآمد جهت دفاع از ولایت در فتنه ۸۸؟! حتما صد رحمت به احمد توکلی و قالیباف و لاریجانی!! در مقایسه با احمدی نژاد، و در بحث دفاع از ولایت و مبارزه با فتنه، حتما صد رحمت به اینها!! یعنی لازمه گاهی این طوری هم بگم به امثال شما!! این را بدان که قلم من، عهد با حق بسته، نه چیز دیگری. کدام خبط و خطای مثلا به زعم من و شما؛ ساکتین فتنه، اندازه ۱۱ روز خانه نشینی بعضی ها، خروج از ولایت پذیری بود؟!! ای بابا! الان که احمدی نژاد بیشتر از ساکتین فتنه دارد با هاشمی نرد عشق می بازد!! حضرت محصولی مگر همان سوم تیر، به هاشمی رای نداد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! باید بگوییم اینها را؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! ما هی هیچی نمی گیم، دیگه شما هم به ما محافظه کار نگو برادر!!

  70. محسن می‌گوید:

    شهردار تهران: تا وقتی مسئولیت فنی دارم در مسائل سیاسی دخالت نمی‌کنم
    فعالیت پرحجم یاران قالیباف همراه با شام، حمل و نقل مجانی و تبلیغات+ صوت
    http://rajanews.com/detail.asp?id=117374

  71. محسن می‌گوید:

    من چون شما رو قبول دارم این حرف رو می زنم، وگرنه کسی که قبولش ندارم که انتظاری نیست، باور کنید ما با نوشته های شما زندگی کردیم، چقدر اینجا رو معرفی کردیم، چقدر وجود شما رو پز دادیم به خیلی ها که ما یه حسین قدیانی داریم که قلمش معجزه می کنه.
    بعد اینکه من با اینکه هنوز میگم احمدی نژاد صد شرف داره به اینها و اتفاقا هنوز عاشق نامه شما به رییس قوه قضاییه هستم و اعتقاد دارم رییس مجلس بخاطر حفظ جایگاهش در نظام آینده سکوت کرده بود، اما دیگه احمدی نژاد رو هم مثل قبل دوست ندارم، من آرمان های سوم تیر رو دوست دارم که امام خامنه ای فرمودن اگر حتی آقای احمدی نژاد رای نمی آورد همین که گفتمان عدالت محوری و شعارهای انقلاب رو احیا کرد کار بزرگی بود. جبهه پایداری هم یک جبهه گفتمانی هست و اصلا با افراد کاری نداره. ولی این حرفتون که لیست جبهه پایداری ساکت بودن رو اصلا قبول ندارم، شما برید لیست جبهه پایداری رو سرچ کنید و ببینید مواضع افراد شناخته شده لیست جبهه پایداری رو که حتی مثل جوونای حزب اللهی شعار موسوی و کروبی اعدام باید گردند هم تو مجلس سر دادن. اگه این روزا رجانیوز رو بخونید متوجه میشید که حتی خیلی هاشون تو دل جریانات و راهپیمایی های معترضان بودن و از انقلاب دفاع می کردن، ولی لاریجانی پشت تریبون مجلس با اون صدای جیگرش بعد از خطبه آقا هنوز حرف از سوء تفاهم میزد. ضمنا قلم من هم عهد با حق بسته، من یه پسر ۲۱ ساله هستم که با اینکه با سیاست بزرگ شدم ولی هیچ وقت سیاست باز نشدم، میخوام بگم گاهی اوقات این قلمی که عهد با حق بسته هم ممکنه اشتباه کنه. مثل قلم من یا افکار من که بارها اشتباه کرده. یادمه انتخابات هشتاد و چهار پانزده سالم بود، رای که نمی تونستم بدم ولی عاشق همین نطقای جیگر جناب لاریجانی و موهای بورش بودم و همیشه ادای حرف زدنش رو در می آوردم. ولی حالا می فهمم که…
    حسین قدیانی: در سیاست، احساسی نباید بود… شما را ارجاع می دهم به آخرین حرف های استاد پناهیان درباره مسائل روز! ایشان که دیگر محافظه کار و عامل قالیباف و ترسو که نیست!!

  72. جواد می‌گوید:

    مطلب رو خوندم ولی مجالی نیست برای وارد شدن به بحث
    فقط بگن این به سر و کله هم پریدن توی مشهد ما هم هست!!!!

    “چون ملت، فقط ۲ جبهه می بیند و می شناسد؛ جبهه انقلاب و جبهه نظام سلطه.”
    حسین قدیانی: آره جواد! مشهد را می دانم. شلم شوربای آنجا کم از تهران ندارد!!

  73. محسن می‌گوید:

    ………………………………………………..

  74. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ارحم الراحمین**

  75. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    یک نکته خیلی ظریفی در این مطلب وجود داره و اونم اینه که در
    عکس کف پای راستت از شست پا به جلو حرکت کنیم میرسیم به اسم “اکبر آقا”!!
    عمرا کسی متوجه این نکته نشده و این خودش یک تو دهنی بزرگ بر دهان استکبار
    بود!

  76. سرباز کمپ می‌گوید:

    بصیرتِ مردم دست همه رو از پشت می بنده. مردم که کاری به متحد و پایداری و این حرف ها ندارن!
    ۱۲ اسفند می بینیم بصیرتِ لبریز ملت رو، اون روز قیافه بعضی ها دیدنیه.
    حتی شما دوست عزیز!!

    داداش، بابت این همه زحمت برای القای بصیرت، ممنون! واقعا ممنون!

  77. با رمز یا زهرا می‌گوید:

    یعنی یکی به من بگه چرا جبهه پایداری کمر همت بسته برای تخریب چهره آیت الله مهدوی کنی؟؟؟؟؟
    چجوری میخوان جواب خدارو بدن؟

    آیت الله مهدوی کنی تو این سالها اصلا در امور سیاسی کشور دخالتی نداشت کسی که بهمراه آقا از ارکان شکل گیری انقلاب اسلامی بودن تا قبل از فتنه اصلا اسمی از ایشون در سیاست نمیشنیدیم.
    ایشون اگه دنبال پست و ریاست و صندلی بود که الان وضعش فرق داشت.

    آیت الله مهدوی کنی فقط بر حسب وظیفه و تکلیف الهی وارد سیاست شد و برای یاری به رهبر مظلوممان و برای بازپس گرفتن ریاست مهم و خطیر خبرگان از هاشمی، ریاست مجلس خبرگان را قبول کرد اونهم در اوج بیماری یکبار تلویزیون نشونشون داد گفتن من کپسول اکسیژنم همیشه همراهمه.

    ایشون این روزا خیلی از لحاظ جسمی در سختی هستن اما فقط و فقط بخاطر خدا از آبروش مایه گذاشته و من مطمئنم مردم هوشیار و بصیر ایران آخرش پشت آیت الله مهدوی کنی را خالی نمیکنن و به ایشون اعتماد میکنن.

    **یکی به من بگه جبهه پایداری چرا این بولتن های تخریبی را بر علیه آیت الله مهدوی کنی میسازه؟
    برای شاد شدن دل هاشمی رفسنجانی؟
    یا شاد شدن دل مهدی و فائزه هاشمی که منتظر تخریب حضرت مهدوی کنی بودند؟؟؟
    یا….؟؟؟

  78. با رمز یا زهرا می‌گوید:

    حکم قطعی دادگاه سعید تاجیک اعلام شد
    ۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق برای توهین به هاشمی و مزاحمت برای فائزه

    خبرگزاری فارس: در حالیکه فائزه هاشمی رفسنجانی به دلیل توهین به مسئولان نظام به ۶ ماه حبس محکوم شده بود، سعید تاجیک به جرم توهین به هاشمی رفسنجانی و فائزه هاشمی به ۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد.

  79. با رمز یا زهرا می‌گوید:

    آیت الله مهدوی کنی, کسی است که در لحظه خطر به یاری نظام آمد …

    سلام و صلوات خدا و پیغمبر و ملائکه اش بر آیت الله مهدوی کنی

  80. علی می‌گوید:

    …………………..

  81. برف و آفتاب می‌گوید:

    حکم دادگاه سعید تاجیک…
    هرچی ما سعی در تلطیف فضا داریم؛ کوفتمون می کنند این ……………………ها. الان این طنز که قراره امشب بذارید زهرمارمون میشه خوب.

  82. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۲:۵۲
    تعداد افراد آنلاین: ۲۵ نفر

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین عزیز فـــــــــــدائی داری…
    حسین قدیانی: دوستان محترم! تا دقایقی دیگر، ستون یمین و صفحه اصلی «قطعه ۲۶» به روز می شود. متن صفحه اصلی، فقط یک جمله است!

  83. بانو می‌گوید:

    آقای قدیانی! مثل همیشه فوق العاده بود.

  84. محسن می‌گوید:

    سلام:
    جناب با رمز یا زهرا، شما جزوه دانشجویی که تهیه شده رو واقعا خوندین؟ من هر دو جزوه رو کامل خوندم، این جزوه فقط اومده نظرات آیت الله مصباح و آیت الله مهدوی رو نوشته و اتفاقا دقیقا سخنان خودشون رو نقل کرده و به اون صورت خودش تحلیلی نداره، ضمنا شما برید ببینید بیشترین تلاش برای اینکه آیت الله مهدوی ریاست مجلس خبرگان بشه توسط چه کسانی و چه ارگان هایی انجام گرفته، سایت رجانیوز، هفته نامه نه دی و… رو ببینید که شبانه روز از ایشون دفاع میکردن و در مقابل تخریب ها نسبت به ایشون موضع می گرفتن. از این گذشته آیا شما مظلومیت مطهری زمان علامه مصباح رو نمی بینید که از چپ و راست به ایشون می تازن ولی ایشون برای اسلام تمام اینها رو تحمل می کنن؟ من قلبا آیت الله مهدوی رو دوست دارم و خدا رو شکر که مجلس خبرگان بدست یک مبارز واقعی و انقلابی برگشت ولی به رقابت هم معتقدیم و خواهان یک رقابت سالم هستیم. آیت الله مهدوی خیلی عزیزه برای ما، ولی جبهه ثروت(شهردار تهران) و قدرت(رییس مجلس)…

  85. آنتی کوفی می‌گوید:

    سلام.
    سرباز کمپ!
    تشریف ببرید و در انتهای نظرهای کامنتت ” من نگران اصل اصولگرایی ام” مطلبی را خطاب به شما عرض کرده ام مطالعه بفرمایید.
    روحیات محسن خان منو یاد ایام بیست سالگی و تجربه حضورم در دانشگاه تهران ایام دوم خرداد میندازه.
    راستی جناب قدیانی!
    با اشاره شما بنده فهمیدم که حضرتعالی بیشتر کدام تحلیل از دو تحلیل حاکم بر علما و زعمای حاکم بر دوگانه لیستهای اصولگرایی را می پسندید. اما نمیدانم در تحلیل قلم اخیر شما دچار افراط و تفریط شده ام یا خیر؟ آیا شما زعیم دیگر لیست را متهم به افراط نمی کنید؟

  86. sarbaze1404 می‌گوید:

    ……………………
    حسین قدیانی: کامنت مطول شما به دلیل رعایت نکردن نکات ویرایشی، نقطه چین شد، هر چند که نکات محتوایی خوبی داشت. از این پس با دوستان دیگر هم که مراعات نکنند، همین برخورد را می کنم.

  87. محسن می‌گوید:

    سلام:
    آقای آنتی کوفی شما تو بیست سالگی چقدر آدم خوبی بودی، این یعنی شما اون زمان با مصوبه امثال وقف دانشگاه آزاد مخالف بودی، یعنی شما اون زمان با حقوق مادام العمر نماینده ها مخالف بودی. امیدوارم الان هم مخالف باشی. حرف ما همین هاست، حالا برید ببینید چه کسانی توی مجلس پای نامه حمایت از جاسبی رو امضا کردن، ۲۴۰ نفر که ۲۵نفر از اعضای جبهه قدرت و ثروت هم پای اون نامه رو امضا کردن که خسته نباشن. برید ببینید چه کسی استفساریه لغو مصوبه حقوق مادام العمر که توسط اعضای جبهه پایداری مطرح شد رو کنار گذاشت و استفساریه خودش رو جایگزین اون کرد تا مصوبه حقوق مادام العمر بمونه. الان همون شده سرلیست جبهه متحد. امیدوارم من تو بیست و پنج یا سی سالگی هم مخالف این کارها باشم. موفق باشی

  88. آنتی کوفی می‌گوید:

    آقا محسن جان عزیز!
    بنده هیچ کدوم از مواضع و یا تحلیلهای جنابعالی رو رد نکردم و هیچ کدوم رو هم نقد نکردم. چرا آتیشی شدی اخوی؟! عرض کردم روحیات شما منو یاد اون زمانهای پرعبرت و فعالیتهای بس زیادم انداخت. یادمه تو یکی از اردوهای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران که تو مشهد بودیم بدجوری پریدم به زاکانی و دهقانی که الان شده عضو هیات رییسه مجلس. آقای زاکانی اون موقع ایده فتح معنوی دانشگاه توسط بسیج رو مطرح میکردن و آقای دهقان و … . فعلا بیخیال تا بعد…

  89. آنتی کوفی می‌گوید:

    ………………………
    حسین قدیانی: بس کن تو هم دیگه بابا!!!!!

  90. آنتی کوفی می‌گوید:

    عجییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییب زدی تو پرم اخوی! یه هو گر گرفتم با جوابت. اما این باعث نمیشه ذره ای از ارادتم و محبتم بهت کم بشه. چون میدونم که عصبانیتت بخاطر اصل اصیل انقلاب عزیزه و بزنگاهیه که فعلا درش قرار داریم. به کسی هم مربوط نیست که داداش حسین بسیجیا روشو برام ترش کنه و بهم بگه “تو”. همینقدر که در حد “تو” گفتن تحویلمون گرفت دمش گرم.

  91. جواد می‌گوید:

    اگر لازم شد، لیستی تهیه شود از مجموع بهترین های هر ۲ لیست، که ۲ حسن بزرگ دارد این کار. یکی اینکه جلوی تفرق آرا را می گیرد و دیگری اینکه حتی المقدور، بهترین اصول گرایان را می فرستد بهارستان. این کار، خوبی دیگرش این است که هم دغدغه های «متحد»ها را در زمینه «وحدت» حل می کند، هم دغدغه های اصحاب «پایداری» را در زمینه تمایز میان اصول گرایان خوب تر از اصول گرایان خوب. پیشنهاد بدی به نظر نمی رسد….
    اتفاقا پیشنهاد یدی به نظر می رسد آقا در این انتخابات به جای وحدت روی رقابت تاکید دارند. دغدغه متحدها وحدت نیست قدرت است اما دغدغه پایداری همان پایداری روی ارزشهاست که کوتاه هم نمی آید. شتر سواری دولا دولا نمی شود. دیگر اینکه اینجا رقابت میان خوب و خوبتر نیست بلکه وجوب ایجاد مجلسی همگرا مد نظر است.

  92. جواد می‌گوید:

    ……………………

  93. جواد می‌گوید:

    من که نگارشم بد نبود مومن. حرف حساب زدم. چون نوشتم برخی در فتنه خفه خون گرفتن منتشر نکردی؟ مگه غیر از اینه؟ این وحدتی که شما دنبالش بودین چیز بدی بود. پایدار باشی مجاهد.

  94. سید می‌گوید:

    سلام نویسنده محبوب
    نماینده های پیرو ولایت شهر زابل کی هستن؟ لطفا اگه میتونی زود جواب بده، اگر میشه به میلم ارسال کن. مرسی!
    نمیدونیم به کی رای بدیم آخه؟!
    اینجا غریبیم… اشکتونو در نیارم!(شوخی)
    یاعلی

  95. سرور می‌گوید:

    ………………

  96. محسن می‌گوید:

    …………………………..

  97. حسین ج می‌گوید:

    نه عزیزم اشتباه می کنی در سوم تیر اتفاقا مردم به کسی که فکر می کردند رای بیشتر دارد رای ندادند(قالیباف)! بلکه به اصلح آن زمان رای دادند؛ حتی با وجود اینکه فکر می کردند رای نیاورد (احمدی نژاد)!
    ما به اصلح رای می دهیم نه به سهم خواهان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.