مصباح… و چند آه دیگر

اگر بگویم خودم را حقیرترین شاگرد کوچک ترین درس آموخته علامه مجاهد مصباح یزدی نیز نمی دانم، گمانم باز هندوانه زیر بغل گذاشته ام، اما از محضر مطهری زمان، چند سئوال دارم. الحمدلله از جمله معانی «سئوال»، گدایی است و دست بر قضا قصدم از سئوالات این نوشتار، عینا «گدایی معرفت» است. حضرت استاد را برخلاف هزینه کنندگانش، آنقدر کریم می دانم که حتما مرا خواهند بخشید اگر در این سئوال، شان بی شان سائل، اندک سنخیتی با مقام والای مسئول ندارد… و اما اخیرا جناب ایشان ضمن بیان دغدغه های مقدس همیشگی، تصریح کرده اند؛ «خطر جریان انحرافی از خطر فتنه بیشتر است». در همین باره چند پرسش به ذهنم می رسد که ذیل ۲ عنوان کلی می پرسم.

الف- فرض را بر این می گیرم که با این سخن علامه مجاهد، آنهم به این صراحت موافق نباشم.

یک: به کدامین دلایل، خطر جریان انحرافی از خطر جریان فتنه بیشتر است؟ انحراف، کدام قله را می خواهد فتح کند که قبلا به شکل سرگشاده فتح نشده بود؟

دو: ایراد سخن به گونه ای که گویی جریان انحرافی، یک جریان، و جریان فتنه، جریانی دیگر است، چه سودی در پی دارد؟ مضراتش چیست؟ اصلا جریان انحرافی چه شانی دارد که خطرش از فتنه بیشتر یا کمتر باشد؟ جریان انحرافی کدام خطر را برای ما دارد که جریان فتنه ندارد؟

سه: از آنجا که هر انقلابی را به عظمت دوستان و هیمنه دشمنانش می سنجند، و از آنجا که انقلاب اسلامی، دوستی در مایه های بیداری اسلامی، و دشمنی در قد و قواره نظام سلطه دارد، آیا کش دادن بیش از حد مسائل مربوط به انحراف و فتنه، نیز مقایسه این ۲ جریان، دقیقا چه کمکی به جمهوری اسلامی می کند؟

چهار: اینکه «بصر» و «صبر» با هم و مکمل هم آمده، آیا گاهی ناظر بر این نیست که ما بدانیم و آگاه باشیم، اما در عین حال، هر حرفی را نزنیم و هر چیزی را نگوییم؟

پنج: آیا سخن گفتن به گونه ای که منجر به تقویت جریان «دیدید گفتیم» و «شما نمی دانستید» و «ما از همان اول گفته بودیم» و «ما قبل از شما در نامه سرگشاده اشاره کرده بودیم» شود، درست و منطقی است؟ و آیا فقط باید جملاتی از این دست گفت، تا جامعه متوجه خطر جریان انحرافی شود؟

شش: آیا بهتر نیست مچ جریان انحرافی، خواص بی بصیرت، ساکت و کاسب و مارق و قاسط و ناکث را به جای زمین سیاست، در زمین دغدغه های اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم بگیریم؟ آیا سخنانی از این دست، بازی ناخواسته ما در زمین مشترک هر ۲ جریان فتنه و انحرافی نیست؟ آیا اشکالی دارد در سخنان سیاسی خود، گاهی مصلحت امور را در نظر بگیریم؟

هفت: اگر جریان انحرافی واقعا از جریان فتنه خطرناک تر باشد، آیا کمی تا قسمتی، رای و راه قبلی خود ما زیر سئوال نمی رود؟ آیا این سخن که ما هر زمانی بر اساس حال فعلی افراد رفتار و گفتار می کنیم، مشخصا در بحث پیش رو، چقدر برای دیگران، قابل فهم، و چقدر سخنی از سر توجیه است؟ آیا افرادی نمی توانند با مقایسه دیروز و امروز ما، متهم مان به افراط و تفریط کنند؟ و در ادامه، طعنه بزنند که فلانی، نه آنقدر که دیروز می گفتید، خوب بود، و نه آنقدر خطرناک است که امروز می گویید؟

ب- فرض را بر این می گیرم که عینا با سخن علامه مجاهد، موافق باشم.

هشت: اگر واقعا جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است، آیا نمی توان نتیجه گرفت که بر همین اساس، راس انحراف از راس فتنه خطرناک تر است؟!

نه: اگر جریان انحرافی از جریان فتنه، و راس انحراف از راس فتنه خطرناک تر است، یعنی اگر این آش تا این حد شور است، آیا کمی عجیب نیست که علامه مجاهد اجازه هزینه همان گروهی از نام بالا و مرام والای خودشان را می دهند که بعضا ساکت انحراف، و بعضا حامی انحراف اند؟! این همه نباشند، آیا لااقل ماله کش انحراف، و شتر ۱۱ روز دورکاری را دیدی ندیدی، نیستند؟!

ده: این وسط تکلیف من نوعی چیست؟! آیا باید همچنان که علامه مصباح می گویند؛ خطر جریان منحرف را از خطر اصحاب فتنه بیشتر بدانم، یا باید دل به حرف جماعتی ببندم که از سویی استاد ما را برای گروه خود مصادره می کنند و مصباح بزرگ ما را خلاصه در آینه کوچک خود می بینند، و از سویی دیگر، نه فقط هرگز جریان انحرافی را از جریان فتنه خطرناک تر نمی دانند، بلکه با نوعی خوش خیالی، همچنان تز جدایی فلانی از بهمانی را تئوریزه می کنند؟! من البته هرگز دوست ندارم بگویم گاهی با فلانی و بهمانی می بندند، هر چند که در مقام عمل، تا جایی که راه داشته باشد، می بندند!!

یازده: اگر انحراف از فتنه، تا این حد خطرناک تر است، ائتلاف متحد که جای خود دارد، آیا نمی توان «صدای ملت» را از گروه پایداری، نزدیک تر به جناب علامه مجاهد فرض کرد که صبح را به شب نمی رسانند الا آنکه در مذمت جریان انحرافی و راس انحراف، صدها مثنوی بلندبالا می سرایند؟!

دوازده: آیا مع الاسف نتیجه بدیهی خطرناک تر بودن جریان انحرافی نسبت به جریان فتنه، این نیست که ماله کشان انحراف، اولا حق سخن گفتن از مصباح ما را ندارند؟! و ثانیا به طریق اولی، خودشان نیز گروهی خطرناک و مرموزند؟!

سیزده: انحراف چگونه می تواند در آن واحد، هم از فتنه خطرناک تر باشد و هم تامین کننده مال و منال گروهی که نان روحانیت مجاهد را می خورند، اما محصولی جز بی صداقتی و بی متانتی، و صدالبته جز در زمین تقویت گفتمان انحراف درو نمی کنند؟!

چهارده: چگونه است علامه مجاهد ما خطر جریان انحرافی و فتنه را می بینند، لیکن متوجه خطر کسانی نیستند که برای عذر گناه شان، در فحوای کلام اولین سخنرانی رهبر انقلاب در سال جدید، مایه از آبروی مطهری زمان می گذارند؟!

تذکر بسیار ضروری: لطفا خواننده محترم، سئوالات را با ۲ پیش فرض الف و ب بخواند. بدیهی است خارج از پیش فرض های گفته شده، پاره ای از سئوالات بالا، غیر لازم به نظر برسد.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

بی ارتباط با سئوالات فوق، اما نکاتی را به اختصار شرح می دهم.

نکته ۱: با کمال تاسف، سطح دعوای این روزهای جناح های سیاسی، بسیار مبتذل، بی کلاس و پایین است. از این پایین تر، ادبیات شان در همه این همهمه ها و بگو مگوهاست. نگارنده از آنجا که فوتبالی ام، معتقدم دعوای قرمز و آبی، عمدتا هیاهو برای هیچ است، لیکن هیاهو حتی برای هیچ و پوچ، حتما در عالم فوتبال و جایی مثل ورزشگاه آزادی قابل تعریف، حداقل قابل بهانه تراشی است! با این همه ملت اگر بخواهند کری فلان حزب و بهمان جناح را بشنوند، باید اعتراف کرد؛ گلی به جمال شرافت کری «۶ تایی ها» و «پرویز سوبله چوبله». من سطح رجزخوانی تیفوسی های استقلال و پرسپولیس را، با عرض شرمندگی، از دعوای این روزهای قوای ۳ گانه، نیز منازعات احزاب بسیار بالاتر می دانم! فقط اگر کری خوانان میدان سیاست، لطف کنند و به جای کت شلوار و تسبیح، شلوار لی بپوشند و شیپور دست شان بگیرند، رحم کرده اند به آداب متلک پرانی و تکه اندازی!

نکته ۲: باورم بر این است که جمهوری اسلامی، گاهی، هر از گاهی آدمی را کارمند بار می آورد، انقلاب اسلامی همیشه آدمی را سرباز خدا و جان بر کف سپاه الله بار می آورد، ولایت فقیه آدمی را همواره بسیجی مخلص بار می آورد، احزاب اما چندی است که باز هم با عرض شرمندگی، آدمی را آدمی نمی خواهند، خر خویش می خواهند! خرسواری اما همیشه جواب نمی دهد!

نکته ۳: من هیچ تعصبی نسبت به منتخب سوم تیر ندارم. با این همه اگر پایداری روی منتخب دوم خرداد، همیشه جواب داد، حتما پایداری روی منتخب سوم تیر نیز، همیشه جواب می دهد! البته پایداری و اتحاد همیشه جواب می دهند، اما گاهی جواب عمارنماها را علاوه بر رهبر حکیم انقلاب در باطن سخنرانی مشهد، نوه امام رضا(ع) دهمین پیشوای ما امام علی النقی، محکم و پندآموز می دهد: «به راستی ستمکار بردبار، بسا که به واسطه حلم و بردباری خود، از ستمش گذشت شود و حق‌دار نابخرد، بسا که به سفاهت خود، نور حق خویش را خاموش کند».

نکته ۴: جبهه تاسیس کردن مقابل خواص بی بصیرت، همان قدر غیر ضروری است که برخی بیایند و برای مقابله با جریان انحرافی، جبهه جدیدی درست کنند! اصولا شان آدم ها خیلی بیشتر و کمتر از جبهه مقابل شان نیست. برای مقابله با جریان خطرناک انحرافی، جریان خطرناک خواص بی بصیرت و… آری! همین اعداد حروف فارسی کفایت می کند! جبهه لازم نیست. اینجا «جبهه»، اسم مستعار کاسبی است. کاسبی بالا و پایین دارد. همیشه جواب نمی دهد! شگفتا! آنچه مخل است، اتحاد نیست، بلکه کاسبی است! بعضی آقایان به نقض غرض دچار آمده اند. از خواص بی بصیرت، نه به نفع جبهه شهدای انقلاب اسلامی و جبهه ولایت فقیه، بلکه به نفع جبهه خودشان انتقاد می کنند! خواص بی بصیرت را نمی زنند که چیزی گیر ملت و ولایت بیاید، می زنند که دو زار کاسبی کنند! ما عمرا اجازه بدهیم که خواص بی بصیرت، به جای زاویه صبر و بصر، از زاویه کاسبی نقد شوند. بگذریم که بالاترین بی بصیرتی، پایداری بر کاسبی است! کاسبی اما همیشه جواب نمی دهد! برای نقد خواص بی بصیرت، فلان کامنت در بهمان وبلاگ، توجیه دارد، اما از کسانی که مدح خواص با بصیرت را وجه المصالحه کسب و کار خود کرده اند، آیا می توان انتظار داشت در نقد خواص بی بصیرت، اخلاص داشته باشند؟!

نکته ۵: غیرت من به منتخب ۳ تیر نیست، به ۹ دی است. رای من پایدار نیست، بیعت من پایدار است. عمر پایداری بسی دور و درازتر از جبهه پایداری است. عمر اتحاد، بسی دور و درازتر از جبهه متحد است. «پایداری اولی ها» خیلی هاشان «یوم العیار شلمچه» خوش آب و هواتر از جایی بودند که علی مطهری بود!! یوم الله ۹ دی، خالص بود، لیکن خالص سازی نکرده بود! خالص سازان بر خلاف شعاری که دست گرفته اند، عمدتا کمکی به خلوص نمی کنند، لیکن به اختلاف و بعضا اختلاط با اختلاس، چرا! ملت کامل است، اما لیست ناقص است. کسانی که برای پر کردن یک لیست ۳۰ نفره، منت همان لیستی را می کشند که دعوت به وحدت بزرگانش را وقعی ننهادند، شاید یوم الله ۹ دی بودند، اما حتما ۹ دی را نیافریدند. کاری که کلیدش را خدای ملت و ولایت زد، خارج از توان احزاب است. اگر شلمچه، ملاک پایداری باشد، جبهه پایداری بفرماید چند تا مندلی چی دارد، چند تا صندلی چی؟! چون محسن وزوایی روی صندلی خوابیدن کجا، و چون این همه حزب و دار و دسته، خواب صندلی دیدن کجا؟! حتی از ماست فتنه، این همه نباید مو بیرون کشید، چرا که دنیا پر از گیسوکش است. گفت: «گر حکم شود که مست گیرند، در شهر، هر آنچه هست گیرند».

نکته ۶: دکمه انحراف، بخش کوچکی از ردای فتنه است. انقلاب اسلامی اما خطر جفت شان را بلد است چگونه و با چه مهارتی، چه صبر و بصری، چه فریادی، چه سکوتی، چه مصلحتی، چه سیاستی علاج کند. این کار را انقلاب اسلامی در اوقات فراغتش، گاهی توسط افسران جوان جنگ نرم انجام می دهد. شان سیلی حماسی اصل انقلاب اسلامی و اصل ولایت فقیه، بسی بالاتر از صورت بی سیرت فتنه و انحراف است. آمریکا و اسرائیل، اگر چه رو به موت اند، اما هنوز نمرده اند که نظام بخواهد زیادی بزرگ کند فتنه گران و منحرفین را! فتنه و انحراف، فقط اندازه این سو و آن سوی میز مناظره با هم فاصله دارند! بگذریم که چندی است این فاصله، اندازه یک صندلی هم نمی شود! اگر گاه گاهی خواص بی بصیرت به هاشمی رفسنجانی اقتدا می کنند، اما بوی احمدی نژاد می دهند بعضی اهالی جبهه پایداری. پایداری هر کجا که به جای عطر ولی فقیه، بوی این و آن دهد، همیشه جواب نمی دهد. کلمه «پایداری» از «جبهه پایداری» بزرگ تر است. گفت: «نون و القلم و ما یسطرون». دیروز در جبهه نان نبود، امروز جبهه ها بوی نان می دهد. شلمچه نبودن شاید گناه نباشد، اما شلمچه نبودن و از شلم، شلم تر شدن، فقط از فلانی نژادی ها برمی آید! دیروز شهدا چفیه را در «جبهه قلاویزان» می بستند، امروز در جبهه ها، چفیه را آویزان جناح این و آن کرده اند! دیروز، جبهه، «جبهه بازی دراز» بود، امروز دعوای جبهه ها، بوی بازی می دهد. نه! قلم من مثل خودم، آدم انقلاب اسلامی است. من مستاجر سیاست نیستم؛ خانه ام «بیت رهبری» است. از دل «بیت الاحزاب» به من چه که هنرمند بیرون نمی آید؟! امروز در جبهه های سیاسی، بی هنری موج می زند، اما امروز در «جبهه خون شهدا»، نشان به نشان خون «مصطفای شهید»، همچنان «شهادت، هنر مردان خداست». ما دیروز و امروز و فردا، زنده به «جبهه ولایت فقیه» هستیم. هنر من در «جبهه شهادت» تعریف می شود. به من چه جبهه های سیاسی به جای «قلمزن»، «رهزن» پرورش داده اند؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

رایم را داده ام و خارج از فضای انتخابات، نشسته ام به پای این نوشتار. هنوز نتیجه آرا مشخص نیست. بگذار نباشد! بگذار پای پیروزی حرف حق، به من بگویند بازنده! یا بگویند برنده! صداقت، سیادت دارد بر سیاست. من حتی با این سیاست بی پدر و مادر هم کاسبی نمی کنم، چرا که کاسبی، همیشه جواب نمی دهد! ۹ دی که جای خود دارد؛ ما حتی اجازه نمی دهیم بزرگانی چون مهدوی و مصباح را جبهه های سیاسی مصادره کنند. ما «جبهه» داریم، نه «جبهه ها». دیروز همین را نوشتم. یکی برایم کری خواند: چرا اتفاقا! «کربلای جبهه ها یادش به خیر!» پس چی بود؟! به او گفتم: سهراب بوقی، پیر شده است. رستم استقلال، شیپورچی می خواهد!! نمی روی؟! آه! اصلا زبان دراز نبودند بچه های بازی دراز. صعب العبورتر از آن رشته کوه، اما ارتفاعات نفس اماره است. پایداری در «اسکله العماره» همیشه جواب می دهد، پایداری بر «اسکلت الاماره» هرگز! وطن امروز/ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سرباز کمپ می‌گوید:

    سلام داداش؛
    از تمام متن، تنها این:
    “ما حتی اجازه نمی دهیم بزرگانی چون مهدوی و مصباح را جبهه های سیاسی مصادره کنند.”

  2. قلی می‌گوید:

    ممنون! متن خوبی بود!!

  3. میلاد پسندیده می‌گوید:

    تند و تیز و تلخ بود متنت اما دارویی شفابخش…

    یاد آن کلام مولا علی علیه السلام افتادم که رو به کوفیان فرمود دیر نیست که شامیان بر شما مسلط شوند زیرا آنان در باطل خود، متحد و پایدارند و شما در راه حق، منفصل و پراکنده!

    باید توجه داشت که شامیان، مانند رومیان مشرک و مانند یهودیان کافر نبودند. بلکه از راه راست، منحرف شده بودند.

  4. میلاد پسندیده می‌گوید:

    آفرین به آواتار “سرباز کمپ”! معمم شدی داداش مرتضی؟

  5. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان همه پیشرفت و تغییر کردند!

  6. میلاد پسندیده می‌گوید:

    دستت درد نکنه داداش حسین بابت تایید کامنت بامزه این “قِلی” جون… کلی خندیدیم به حماقتش!
    حسین قدیانی: البته از آنجایی که دوستان دیگری، در همین چند دقیقه، محتوای آن کامنت را مخل شان قطعه ۲۶ دانسته بودند، محتوایش عوض شد و مختصر و مفید شد!!

  7. باران می‌گوید:

    “محتوایش عوض شد و مختصر و مفید شد!! “:)

  8. سپیده می‌گوید:

    یدا… فوق ایدیهم
    انشاا… خداوند بهترین ها را برای خانه ملت گلچین کند.
    رای همه مبارک!

  9. برف و آفتاب می‌گوید:

    چند تا آه دیگر…

  10. سیداحمد می‌گوید:

    “انحراف، کدام قله را می خواهد فتح کند که قبلا به شکل سرگشاده فتح نشده بود؟”

    با دیدن این سوال، شدیـــــدا کنجکاو شدم برای خواندن ادامه متن!

  11. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    نوشتن اینچنین متنی، فقط و فقط از عهده نگارنده این نوشتار برمی آمد. انشاءالله همیشه آدم انقلاب اسلامی باقی بمانید…

  12. یگانه سادات می‌گوید:

    چه دوران سختیه، شناخت آدم های خوب و بد!!!!!
    احساسم میگه دوران ما از دوران امیرالمومنین سخت تره.

    اینجا یه چیزی می شنوم؛ تو دانشگاه یه چیز دیگه.

    خدایا کی راست میگه؟؟!!!

  13. قاصدک منتظر می‌گوید:

    ” *********رای من پایدار نیست، بیعت من پایدار است.*********

    اصلا زبان دراز نبودند بچه های بازی دراز. صعب العبورتر از آن رشته کوه، اما ارتفاعات نفس اماره است. پایداری در «اسکله العماره» همیشه جواب می دهد، پایداری بر «اسکلت الاماره» هرگز!”

  14. یا زهراء مرضیه می‌گوید:

    به به: “فقط اگر کری خوانان میدان سیاست، لطف کنند و به جای کت شلوار و تسبیح، شلوار لی بپوشند و شیپور دست شان بگیرند، رحم کرده اند به آداب متلک پرانی و تکه اندازی!”

  15. سنگربان می‌گوید:

    “انحراف، کدام قله را می خواهد فتح کند که قبلا به شکل سرگشاده فتح نشده بود؟”

    ” شان سیلی حماسی اصل انقلاب اسلامی و اصل ولایت فقیه، بسی بالاتر از صورت بی سیرت فتنه و انحراف است. آمریکا و اسرائیل، اگر چه رو به موت اند، اما هنوز نمرده اند که نظام بخواهد زیادی بزرگ کند فتنه گران و منحرفین را!”

    جمله درستی بود، به دلیل نزدیک بودن اهداف این دو جریان، چسبیدن صندلی هاشون هم دور از انتظار نیست.

  16. سیداحمد می‌گوید:

    “نه: اگر جریان انحرافی از جریان فتنه، و راس انحراف از راس فتنه خطرناک تر است، یعنی اگر این آش تا این حد شور است، آیا کمی عجیب نیست که علامه مجاهد اجازه هزینه همان گروهی از نام بالا و مرام والای خودشان را می دهند که بعضا ساکت انحراف، و بعضا حامی انحراف اند؟! این همه نباشند، آیا لااقل ماله کش انحراف، و شتر ۱۱ روز دورکاری را دیدی ندیدی، نیستند؟!”

    واقعا دغدغه بزرگی شده این مسئله!

  17. رسول می‌گوید:

    سلام!

    همیشه میام اینجا یه چیزی میخونم میشه آرامش دل!
    اما امروز یه چیزی خوندم شد سوهان روح!
    البته حرفهای شما منطقی و درست ولی بهتر نبود در زمان دیگری این مطالب نوشته میشد؟!
    در این روزها که هجمه ی ناجوانمردانه ای علیه علامه ی بصیر انقلاب راه افتاده کمی بی لطفی بود این مطلب!

  18. سیداحمد می‌گوید:

    “«پایداری اولی ها» خیلی هاشان «یوم العیار شلمچه» خوش آب و هواتر از جایی بودند که علی مطهری بود!!”

    احسنت!

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین؛
    رأیتون قبول انشاءالله.
    من گمان می کنم، علامه، در خصوص جریان انحرافی و فتنه، نیاز باشد مفصل تر از این جمله: «خطر جریان انحرافی از خطر فتنه بیشتر است». صحبت کنند.
    اما فتنه هم، به نوعی از انحراف آغاز شد. و به فتنه ختم. و تا آنجایی که به خاطر دارم، از فتنه خطرناک تر، عبارت دیگری، در ادبیات سیاسی، از طرف سیاستمدارانِ از همه صنف، به کار برده نشد.
    گفته اند؛ فتنه های پیچیده تری در راه است، اما اصطلاح جدیدتری نه. پس نتیجه می گیرم، فتنه، آخر همه ی توطئه هاست و انحراف، به زعم من، پیش نیاز فتنه است.
    اما همین جریان، وقتی جریان نام گرفت، می تواند انحراف را ادامه دار، تا آنجا که فتنه ها را، پیچیده تر و خطرناک تر از فتنه ی ۸۸ کند.
    در هر حال، اون چیزی که از نوشته ی پر از معنا، اما درد و آه تان فهمیدم، این بود که؛ چه اهمیتی دارد، که کدام از کدام خطرناک تر است؟ و کدام یک قابل اغماض!
    مهم این است که؛ در انقلاب اسلامیف که نقطه ی عطفش، به خرداد ۴۲ باز می گردد و نقطه ی اوجش، هشت سال دفاع مقدس و نقطه ی رهایی آن، که رهایی از هر قید و بندی جز ریسمان محکم ولایت فقیه بود، به هشت ماه دفاع مقدس، باید همیشه از افراط و تفریط ها، به دور بود و فراری. و داروی بصیرت، همیشه درمان گر تمام بیماری هایی است، که این روزها، دست خیلی از مدعیانی که فرمودید، از این دامان کوتاه است.
    به نظرم، این نوشته، یک تحلیل سیاسی نبود. یک ایدئولوژی فکری بود، که ریشه در اساس نامه ی انقلابِ امام خمینی (ره) و قاموسِ ولایتِ خامنه ای عزیز (حفظه الله) است…
    ممنون داداش حسین…

  20. سیداحمد می‌گوید:

    سنگین بود!
    ذهنم درگیر شده اساسی!!!

    خدا قوت داداش حسین؛
    ممنونم…

  21. چشم انتظار می‌گوید:

    هر چی که، همه چی رو، بالا و پایین می اندازم و انداز و برانداز می کنم! تهش به این می رسم:
    یادش بخیر آن جبهه های نور یاران.

  22. مکتوب می‌گوید:

    جانم؟ چی؟ چکار کردی آقای قدیانی؟ توهین؟ توهین به مقدسات؟ به خود خود مقدساااات؟ چی؟ به ساحت علما توهین میکنی؟ به عمار خود خدا ایراد میگری؟

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    در این مجال و مقال، و کمی فارغ از قیل و قال، آرزوی شفای عاجل داریم، برای شاعر و مداح ولایی، حاج علی انسانی، که در بیمارستان سوم شعبان تهران، بستری هستند.
    برای شفای عاجل ایشون، سه صلوات، به همراه قرائت سوره ی مبارکه ی حمد، تقدیم می کنیم…

  24. حجت می‌گوید:

    سلام داداش
    غرفه قهرمانان __شهدای شاخص امسال
    شهید میثمی شهیده ناهید فاتحی کرج و دختر ۱۶ساله ای که با وجود ۱۱ ماه شکنجه(ناخن کشیدن، قطع دست، چرخاندن با سر تراشیده و…) راضی به اهانت به امام نشد و زنده به گور شهید شد
    غرفه قهرمانان:

    ربروی غرفه بیداری اسلامی و کنار ناشران خارجی جنب امانات و اشیاء گمشده و شارژ تلفن همراه
    سربزنی پشیمون نمیشی داداشی!!!!!!!

  25. سلام
    من بچه ی همان بازی درازم و پدرم رزمنده آن، خوب می شناسد این منطقه ی عملیاتی را و هروقت ما را آنجا می برد و از نبردها تعریف می کند به او افتخار می کنم اما تا به حال به معنای زیبای این نام فکر نکرده بودم سرباز ولایت! توجه دادی مرا به اینکه بازی دراز نماد آن است که این بازی سر دراز دارد! نبرد حق و باطل که گاه فاصله ی آن اگر گفتید یک صندلی بین فتنه و انحراف است یک خط مویین است یعنی گاه حق و باطل را همان فاصله ی از موی باریک تر جدا می کند!! پل صراط دقیقا همین است دیگر!
    سرباز ولایت، وقتی متن شما را می خوانم و با سخنان اعضای پایداری و جناب شریعتمداری و برخی دوستان جبهه ی متحد مقایسه می کنم می بینم همگی یک سخن می گویید اما چرا همگی اصرار دارید خودتان را نسبت به دیگری ولایتمدارتر نشان دهید که باید آن دیگری را به راه مستقیم ولایت ببرید سوالی است که عجیب تعجب مرا برانگیخته!! چرا در گیرو دار بازی با کلمات دنبال تفاوت ها می گردید با این همه اشتراک؟ این انشقاق از سر دلسوزی است که بازی در زمین شیطان است و آرزوی شیطان!! دکتر احمدی نژاد خودش را ولایتمدارتر می داند! شریعتمداری و شاگردانش ولایتمدارتر! متحدی ها ولایتمدارتر! پایداری ها! این وسط پس به انحرافی ها هم حق بدهید که ولایتمدارتر بدانند خودشان را با تعریف خودشان!
    خودبینی های فردی و گروهی گاه ما را به همان پرتگاهی سوق می دهد که سقوط کنندگان دیگر را سوق داد به واقع دشمن حقیقی ما خارج از این مرزهاست که صاحبان نفوذی در داخل هم دارد اما اگر حتی این دشمن هم نبود دشمن واقعی تر ما همین اختلافات ناشی از خودبینی است که هرکدام خودمان را شایسته تر و محق تر بدانیم!! اگر دشمن هم نبود با این اختلافات سقوط ما قطعی بود نمی شود خودمان را گول بزنیم دشمن اصلی ما خودمان هستیم وگرنه جهاد با آن جهاد اکبر نام نداشت!

  26. حسین می‌گوید:

    نا امیدم کردی آقا حسین!
    هر چند که هرکسی حق داره نظرشو اعلام کنه و من از این منظر حرفی ندارم ولی اینکه این تحلیل های خشک و افراطی سیاسی رو هی می چسبونی به شهدا خیلی واسم عجیبه… واقعا چنین مطلبی ازت انتظار نداشتم برادر من. برادرانه بهت توصیه می کنم یکم بیشتر به اخلاق ژورنالیستی پایبند باشی و بیشتر راجع به این قضیه فکر کنی قبل از قلم زدن و هر کس و نا کس رو اعم از شهردار و جراح و فوتبالیست و روحانی و غیر روحانی و قاضی و… متهم کردن به صفات بعضا ناروا.
    بنده هم شاید از شما تندتر باشم توی این مسائل ولی شما که این همه تریبون دستته و خیلی از نگاه ها روته و خودتم شاگرد فلان عالم و بهمان علامه و… میدونی ازت خیلی بعیده اینجور قلم زدنا. امیدوارم بدون تعصب حرفهای منو خونده باشی همونطور که من بدون تعصب متن فوق رو خوندم و آرزوی عاقبت به خیری برای شما و برادرتون که من باشم رو از خداوند منان خواستارم. اصلا هم نیازی نیست که نظرمو تایید کنی تا نشون بدی چقدر آزادی بیان داری و… . بلکه اگه صحبتی داشتی میتونی ایمیل بزنی. انصافا من به شخصه از کسایی هستم که ۹۰% ایام سال رو حداقل روزی یک بار به سایتت سر میزنه و اگه با این لحن کامنت گذاشتم فقط بخاطر اینه که نمیخوام یکی از نیروهای خودی آدرس اشتباه به مخاطباش بده. بازم تاکیید می کنم من بیشتر حرفم از بی محابا حرف زدنته برادر. درست یا غلطه گفته هات در اولویت بعدیه.
    امیدوارم با سعه صدر جواب کامنت رو بدی البته اگه خواستی جواب بدی.
    ومن الله التوفیق
    یا علی

  27. سرباز کمپ می‌گوید:

    میلاد پسندیده؛
    دیگه دیگه، ما بزرگ شده ی قطعه ایم 🙂
    حالا هم معمم و وظیفه بیشتر، دعامون کنید.

  28. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    اول بگذار گریه هایم را بکنم، بعد از “ام البنین” بنویسم. تمام صورتم شده نقطه چین. یادش به خیر! وقتی مادرم “سفره ام البنین” می انداخت. اول بار که از مادر، نان و خرما گرفتم و پرسیدم؛ “ام البنین کیست؟”، گفت: “مادر عباس”. آری! تو مادر عباس هستی. تو به عباس یاد داده بودی که به حسین، برادر نگوید. بگوید مولا. می شناسم تو را با صدای گریه هایت. می شناسم تو را با ۴ شهید به نامهای حسین و حسین و حسین و حسین. می شناسم تو را که به عباس می گفتی؛ غلام حسین. می شناسم تو را که به حسین می گفتی؛ “پدر عباس هم علی است، اما من کنیز مادر تو هستم. حسین جان! از عباس نخواه که برادر صدایت کند. عباس غلام توست… زینب جان! از عباس نخواه که تو را خواهر صدا کند. عباس غلام توست… علی جان! من ۴ پسرم را غلام بچه های فاطمه بار آورده ام”. مادرم ام البنین! شیعه، کنیز ادب توست سرتاسر. ما آب می نوشیم، می گوییم “سلام بر حسین”. وقتی تشنه لبیم، می گوییم “سلام بر عباس”… اما وقتی می خواهیم به “فاطمه” سلام کنیم، اول زیارتنامه تو را می خوانیم. فاطمه، مدینه است و باب این شهر، تویی، که “بقیع” با قبر تو شروع می شود… و “فاطمیه” با تو تمام می شود. تاسوعا چقدر به عاشورا نزدیک است؛ تو همین قدر به فاطمه نزدیکی. حرم عباس چقدر به حرم حسین نزدیک است؛ مزار تو همین قدر با مزار زهرا فاصله دارد… نه! نمی توانم مادر صدایت نکنم؛ عباس هم عاقبت به حسین گفت برادر. یک نظر به خصوص اگر دم آخر باشد، اشکالی ندارد. پسرت عباس، “قطیع الیمین” شد اما هرگز به حسین، “آستین خالی” نشان نداد. به آب رسید، یا آب به او رسید، اما هرگز لب به آب نزد. تشنه بود، اما تشنه حسین. اینها را تو به عباس یاد داده بودی. تو به عباس یاد داده بودی که پاره کند امان نامه دشمن را. تو به عباس یاد داده بودی که… که “کربلا! جان من و جان حسین”. مادرم ام البنین! گریه های تو در مدینه، حتی اشک دشمن را هم درآورد، از بس که جانسوز بود، اما گریه های تو در مدینه، “روز” بود و فاطمه یا باید روز گریه می کرد یا شب… و هر چقدر اشک می ریخت، دل هیچ دشمنی به رحم نیامد، از بس که مظلوم بود. مادرم ام البنین! تو در مدینه بیت الاحزان داشتی، اما برای فاطمه، تمام مدینه، بیت الاحزان بود… ۲ باری که آمدم بقیع، از کسی نپرسیدم قبر تو کجاست، فقط دنبال مزاری گشتم که بیشتر از همه رویش گندم پاشیده بودند. خب، تو باب الحوائجی. گفتم که… تو باب الفاطمه ای.

    راستی! شنیده ام امام زمان خیلی روضه عباس را دوست دارد. می شود به “آقا” بگویی، زودتر بیاید؛ تو که باب الحوائجی؟… ما که تا ظهور “آقا”، این یکی “آقا”ی مان را به دستان عباس تو سپرده ایم. چه قشنگ می شود وقتی که تو بگویی؛ “ابالفضل علمدار، خامنه ای نگهدار”. خامنه ای از سلاله زهراست. فرزند علی است. ما نیز به خامنه ای، فقط “مولا” می گوییم. ما هم غلام قمریم. ما هم امان نامه دشمن را پاره می کنیم. ما هم تا آخرین نفس از مولای خود حمایت می کنیم. ما وقتی به تو می گوییم “مادر”، یعنی دوست داریم تو معلم ما باشی در کلاس معرفت.
    دعا کن برای ما. تو پیش خدا آبرو داری، تو پیش زهرا مقام داری… دعا کن برای ما. تو خود سراپا “فاطمه” ای، دعا کن برای ما.
    “قطعه ۲۶/ ۳۰ اردیبهشت ۹۰”

    وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد…

  29. برف و آفتاب می‌گوید:

    کسی که نه تنها منظور نویسنده از این جمله “خودم را حقیرترین شاگرد کوچک ترین درس آموخته علامه مجاهد مصباح یزدی نیز نمی دانم” رو درک نمی‌کنه، و تازه به این نتیجه “خودتم شاگرد فلان عالم و بهمان علامه و… میدونی” می‌رسه، معلومه بقیه‌ی قضاوت‌هاش هم همین‌طوریه دیگه!!

  30. برف و آفتاب می‌گوید:

    همگام با ولایت تا ظهور؛

    حتما قبول دارید که اگه پایداری‌ها حساب خودشون رو این‌طوری از متحدها جدا نمی‌کردند؛ این‌همه اختلاف‌های بچگانه به‌وجود نمی‌اومد.

    به قول خودتون “این انشقاق از سر دلسوزی است که بازی در زمین شیطان است و آرزوی شیطان!! ”

    حرف آقای قدیانی هم دقیقا همینه اگه دقت کرده‌باشید!! و این‌که هیچ‌کدومشون، این‌قدر که ادعا می‌کنند و خودشون رو بهتر از بقیه می‌دونند، آش دهن‌سوزی نیستند! پس همون بهتر که همدیگه رو تو “یک جبهه” تحمل کنند!

  31. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۲۱۰* امیرالمومنین على علیه السلام:

    در راه کسب مکارم اخلاق، پایدارى ورزید…

    (غرر الحکم، ح۴۷۱۲)

  32. سیداحمد می‌گوید:

    ام البنین چه کرده… شیر مادر حلالت!

  33. ناشناس می‌گوید:

    [محتوایش عوض شد و مختصر و مفید شد.]
    محتواش چی بود؟ سیداحمدجان چرا حذفش کردی؟ مخل شان قطعه بود یعنی چی؟ دوس دارم بدونم چی گفته بوده به داداش نمیگفتی پاکش کن.

  34. سیداحمد می‌گوید:

    جناب ناشناس؛

    وقتی عفت کلام نباشد، حتما کامنت حذف می شود.
    می بینید که اینجا انتقادها هم تایید می شود به شرط رعایت ادب!

  35. به جای امیر می‌گوید:

    آب پرتقال! (گفت و شنود)

    گفت: با اینکه دور دوم انتخابات تمام شده، هنوز گروههای اپوزیسیون دارند درباره شرکت یا عدم شرکت در دور دوم با یکدیگر جرو بحث می کنند.
    گفتم: حیوونکی ها!
    گفت: برخی از آنها می گویند شرکت ما در انتخابات نشانه تائید جمهوری اسلامی است و بعضی دیگر می گویند باید شرکت کنیم و مبارزات خود را از درون حاکمیت دنبال کنیم!
    گفتم: سایت بالاترین با اشاره به این جر و بحث ها خطاب به اپوزیسیون نوشته است؛ طوری بحث می کنید که انگار جمهوری اسلامی برای شرکت شما فرش قرمز پهن کرده است! آنها برای خاتمی هم تره خرد نکردند چه رسد به ما؟!
    گفت: یکی از ضدانقلابیون دیگر هم در صفحه فیس بوک خود نوشته؛ دوره ما تمام شده نباید گول این میزگردها و مصاحبه های بی بی سی و VOA را بخوریم.
    گفتم: لوله آب خونه یارو ترکیده بود. بعد از تعمیر، آب زردرنگ از آن می آمد رفیقش گفت؛ این به خاطر زنگ زدگی لوله هاست؟ و یارو جواب داد؛ نه بابا! این حرفها چیه؟! سازمان آب می خواد بهمون خسته نباشید بگه؛ از توی لوله آب پرتقال فرستاده!

  36. سیداحمد می‌گوید:

    یل ام البنین! علمدار حسین…

  37. داور می‌گوید:

    داداش حسین!

    سیر تا پیاز متن تان صادقانه بود و درد داشت، اما کاش شما این مطلب را نمی نوشتی! من خودم به نامزدهای جبهه پایداری رای دادم، اما انتقادات شما به این عزیزان را کم و بیش قبول دارم و یک تار موی تو را به آدم سیاسی ها نمی دهم. با این همه نمی دانم چرا احساس می کنم یکی مثل شما لزومی نداشته باشد بزرگی مثل مصباح را نقد کند. شان مصباح جدای از شان جبهه پایداری است. کاش همین زودی ها متنی در مدح مصباح بنویسید… کاش!

  38. اهل قم می‌گوید:

    خداوکیلی اصلا بچه های متینی نیستند این پایداری چی ها! من کاری با قصورات جبهه متحد ندارم، ولی در سیاست، عجول و خام و تند و غیر منطقی و بعضا بی اخلاق هستند عزیزان پایداری. مثلا درباره جریان انحرافی تا به حال هزار جور حرف متناقض زده اند!

    آقای قدیانی؛ بابت این متن خوب، ممنون! هم به لحاظ محتوی و هم از حیث هنری و قلمی، عالی بود. از تواضع تان در برابر علامه مصباح هم، درس اخلاق گرفتیم: ۲۰!

  39. علی. عین می‌گوید:

    کاش در پوشش سئوال و تواضع، داداش حسین بسیجی ها به جریان منتقدین مطهری زمان اضافه نمی شد…

    جناب داداش حسین!

    این متن اصلا با تعریفی که از شما و قلم شما در ذهن خودم ساخته بودم، جور در نمی آید. از شما بعید بود وارد این چیزها شوید. کاش به همان نقد جبهه پایداری بسنده می کردید. نقد مصباح، برای من و شما لقمه گنده تر از دهان است!

  40. ... می‌گوید:

    جناب علی. عین!

    داداش حسین از نظر شما میرزابنویس سیاست است یا یک نویسنده آزاد و اهل فکر که لزوما قرار نیست در همه چیز عینا مثل من و شما فکر کند؟؟!! ایشان با کمال احترام، آنهم من باب گدایی معرفت، چند سئوال از آیت الله مصباح پرسیده اند. این شد لقمه گنده تر از دهان؟! چطور وقتی مدح می کنند، لقمه سایز دهان است، اما وقتی نقد می کنند، می شود لقمه گنده تر از دهان؟؟؟!!!

    اتفاقا من هم با همه جای این متن موافق نیستم، اما حق نوشتن چنین متنی را از داداش حسین سلب نمی کنم. نمی توانم بکنم!

  41. ... می‌گوید:

    این را هم اضافه کنم که اتفاقا خوبی داداش حسین به همین است که آزادانه و صادقانه و البته منطقی، حتی از بزرگان هم انتقاد می کنند. پس بهتر است داداش حسین، همانی باشد که خودش دوست دارد، نه آن چیزی که من و شما در ذهن مان از ایشان ساخته ایم. گذشته از همه این چیزها، آیا ممکن است منکر زیبایی و قوت قلم داداش حسین، به خصوص در چند خط آخر این متن شد؟

  42. مرتضی می‌گوید:

    آقای قدیانی!
    من خودم در ابتدا خیلی علاقه داشتم به جبهه پایداری…
    به دلیل انحصارگرایی و البته خودمطلق بینی دوستان و همچنین بی اخلاقی هاشون و حتی توهینشون به کسی چون آقای شریعتمداری!!!(اونم نه تخریب در مورد مسائل سیاسی داخلی بلکه تمسخر سخنان ایشون در مورد نظام سلطه و…) از این دوستان کاملا جدا شدم!!!!
    اما این دلیل نمیشه که من اشتباهات امثال آقایان زاکانی رو هم نبینم که میاد و تمام قد از کسی چون قالیباف (که به جد معتقدم یه روزی یه ضربه ی جدی به انقلاب خواهد زد!!! به دلیل اینکه رویکرد اسلامی ندارند و با حضرت ماکیاول(دامت برکاته!!) همنشین هستند) دفاع میکنه.
    ما باید منطقی باشیم و با عدالت جلو بریم و گرنه دچار همون مشکلی خواهیم شد که دوستان پایداری شدند…
    در مورد انتقاد به حضرت مصباح: آقای قدیانی! شما آرشیو وبلاگ خودتون رو در سال ۸۹ ببینید…(که چطور با منتقدینتون برخورد میکردین…)
    بعد دوستان ماله کش!! قطعه بیان و بگن که هیچکس فراتر از نقد نیست.
    به نظرم نقد علامه لوازمی داره که قطعا اونها در شما نیست…

  43. نادری می‌گوید:

    جناب مرتضی! آیا فراهم نبودن لوازم نقد علامه، ممکن است سبب شود که نشود از ایشان، چند تا پرسش مطرح کرد؟! اما به جای این حرفها، کاش یکی پیدا شود و در نقد این متن آقای قدیانی، دلیل درست و منطقی ارائه دهد. علی ای حال من کاملا نظر حسین آقا را درباره جریان انحرافی و جریان فتنه، درست و منطقی می دانم و معتقدم علامه مجاهد مصباح یزدی، «مطهری زمان» اند، با همان اشکالات شهید مطهری به ویژه درباره مسائل سیاسی و اشخاصی چون دکتر شریعتی. این را هم معتقدم که آرشیو این وبلاگ، برخلاف نظر شما اغلب اوقات نشان دهنده صبر و حوصله نویسنده محترم در برابر نقدهاست. آیا بهتر نیست به جای این مباحث و خرج کردن بیهوده از مصباح و بحث لوازم نقد و این حرفها، یکی به ما بگوید؛ حضرت آقاتهرانی شلمچه کجا تشریف داشتند؟!

    خدا نکند ادبیات پایداری چی ها همه گیر شود، و الا بی اخلاقی همه جا را پر می کند.

  44. ناشناس می‌گوید:

    حسین خان قدیانی! به خط قرمز حزب الله خوش آمدی!! هیچ وقت فکر نمی کردم این همه وقیح باشی که مصباح را اهل افراط و تفریط بخوانی…

    تو به مصباح می گویی افراطی و تفریطی، رهبر به مصباح می گوید مطهری زمان!! پس تو مستاجر نفهمی های خودت هستی و البته خانه ات عمرا بیت رهبری باشد! خانه تو لانه عنکبوت قلمی است که همین طوری عشقی و الکی می رقصانی! فکر کنم ۲ بار سلامت را پایداری ها علیک گفته بودند و به نوایی می رسانندت، حالا داشتی از نردبان جبهه پایداری بالا می رفتی!

    حسین خان قدیانی! کتاب تو را دارد همین روح الله حسینیانی در می آورد که عضو ارشد جبهه پایداری است! چقدر باید نمک نشناس باشی تو آخه پسر شهید؟!

  45. نادری می‌گوید:

    حالا چه کسی گفته جبهه پایداری خط قرمز حزب الله است؟؟؟؟ اگر با چند سئوال محترمانه از آیت الله مصباح، حسین قدیانی ناگهان ضد انقلاب باید خوانده شود، وای بر این تفکر!!!!!!!!!

  46. برف و آفتاب می‌گوید:

    به جای این حرف‌ها سؤال‌ها رو جواب بدید! فکر می‌کنم این بهترین دفاع از آیت الله مصباح باشه!

    مشکل ماها اینه که از جزئیات عالم سیاست بی‌خبریم و چشممون به دهن بزرگانه که کی رو تایید می‌کنند. وای به حالمون اگه روزی (مثل امروز) در کلام بزرگان، شبهِ اختلافی پیدا بشه!!

    گفتند “مطهری زمان”؛ نگفتند “معصوم” که!!

  47. روان نویس می‌گوید:

    چقدر سطح انتقاد پذیری مردمان این جامعه پایین آمده. چقدر تعریف خوب و بد و خط قرمز و بگو یا نه، به عبارتی هنجار و ناهنجار عوض شده.

    آقای قدیانی یک انتقاد داشت آن را بیان کرد دیگر این کامنت های عجیب و غریب چیست؟!

  48. سیداحمد می‌گوید:

    متن سنگین است و دوستانی که در جهت حمایت از علامه مصباح کامنت می گذارند، متاسفانه نمی توانند کامنتی منطقی و قانع کننده بگذارند!

    اگر کمی منصفانه متن را بخوانید، خودتان هم می بینید که توهینی نشده. چند سوال است از ذهنی پر دغدغه!

    ضمنا جناب نادری جمله زیبایی گفته: “خدا نکند ادبیات پایداری چی ها همه گیر شود، و الا…”

    بنده خودم طرفدار جدی خیلی از بچه های پایداری بودم ولی واقعا سوالاتی که در متن مطرح شده، ذهنم را پریشان کرده!
    جریان فتنه و آسیب هایش را دیدیم؛ دیدیم که چقدر مشکل آفرین بودند.
    حالا اگر جریان انحرافی واقعا فاجعه ای بدتر از فتنه گران به وجود می آورد، چرا اعضای جبهه پایداری درست و حسابی در این مورد حرف نمی زنند؟
    ولله خودم قبل از دور اول انتخابات، از یکی از اعضای اصلی پایداری راجع به انحرافی ها سوالی پرسیدم و پاسخ شنیدم “آنقدرها هم نباید این جریان را بزرگ کرد”!

    بالاخره باید بزرگ کرد یا نه؟!

  49. حنظله می‌گوید:

    جان کلام که خیلی زیباسا؛

    “آه! اصلا زبان دراز نبودند بچه های بازی دراز. صعب العبورتر از آن رشته کوه، اما ارتفاعات نفس اماره است. پایداری در «اسکله العماره» همیشه جواب می دهد، پایداری بر «اسکلت الاماره» هرگز!”

  50. حنظله می‌گوید:

    حقیقتا نوشتن چنین متنی با این ظرافت و دقت، از هر نویسنده ای بر نمی آید.
    لذت عجیبی دارد خواندن این متن ها یتان!

  51. حنظله می‌گوید:

    هدیه من به همه همراهان قطعه؛

    ببخشید اگر کسی از قلم افتاده است!

    http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up4/24176679697940015860.png
    حسین قدیانی: هم ممنون و هم آفرین بابت این کار قشنگ…

  52. همگام با ولایت تا ظهور می‌گوید:

    سلام
    برف و آفتاب عزیز
    درد ما اتفاقا همینه که همه داریم راجع به دیگری حرف میزنیم! شما هم توی کامنتتون همش دارید می گید اونا!!! پس کی ما و من! اون منی که من شیطان بود، اینجا صدق نداره! اینجا اتفاقا باید همش من بود، که اگه این من و ماها اصلاح بشه اونها هم اصلاح میشن!
    عیب کسان منگر احسان خویش دیده فروبر به گریبان خویش
    آینه گر روزی گرفتی به دست خود شکن آنروز مشو خودپرست

  53. محمد می‌گوید:

    آیت الله مصباح پدر بصیرت هستند و اونوقت شما دارید بهشون بصیرت یاد می دی…

  54. حنظله می‌گوید:

    در نگاه اول خیلی سنگین است این متن و انتقادی که متوجه علامه مصباح است!
    اما پر واضح است، پرسش هایی که مطرح شده تنها مربوط به نگارنده نیست، بلکه خیلی های دیگر نیز قطعا با چنین دغدغه ای درگیرند.
    باور دارم در چنین مواقعی طرح موضوع به صورت مستقیم و بی پرده در میان جمع خودمانی، بسیار بهتر است تا بی پاسخ گذاشتن ابهامات و پرسش ها و سکوت در برابر آنها!
    اما مسلما خیلی ها انتظار ندارند چنین انتقاد یا سوالی آن هم در خصوص آیت الله مصباح و به ویژه از سوی شخصی که همگی او را خوب می شناسیم یا لااقل آنها که کمتر و یا اصلا می شناسند و اینگونه عریان مطرح شود.
    و البته تصور کنید نظر افراد فرصت طلب را در این خصوص!
    بنده خودم را عرض می کنم؛ من به حسین قدیانی اعتماد دارم و باور دارم که جای بدی نمی رود! هر چند اگر گاهی وقت ها حرف ها و منطقش را درک نکنم! مساله، مساله اعتماد است.

    *”ولله جمله زیر را برای خودم نمی گویم و باور دارم که “ساربان” خوبی هستید! لازم می دانید حذفش کنید”*

    اما به نظر می رسد لازم است برای تنویر افکار عمومی(حال می کنم با این اصطلاح!) و جلوگیری از حاشیه هایی که قطعا تا حالا خیلی قطور شده، متن دیگری نوشته شود.

    “الان می فهمم بعضی از عباراتی را که آقای شکیبایی در بیان شخصیت شما نام برده اند!”

  55. یگانه سادات می‌گوید:

    درست با چشم‏های سُست که از پشت پنجره‏ها پی در پی می‏نگری، در یک مرثیه مواج فرو می‏ریزی.

    دیگر نه خود را به جا می‏آوری و نه جز اشک را می‏نگری. تا احساس بی‏قراری، طعم شور چشم‏ها را می‏چشد، بغض‏های بهاری خود را می‏تکانی، عباس علیه‏السلام را می‏بینی که ایستاده است. عباس ایستاده است و خاک ام البنین، بوی مشک عباس و عَلَم ابوالفضل علیه‏السلام را می‏دهد.

    این‏جا بقیع است، چند قدم اشک که جلوتر می‏روی، عباس را در ناگهان‏ترین عظمت می‏بینی که چشم به بی‏انتهاترین مفهوم گمنام، دوخته است.

    آه، پنجره‏های دیوار بقیع! آه از این بی‏قراری مجسم!

    آه از این شیدایی آتش افروز! این‏جا بقیع است. هنوز آفتاب بر نتافته است که غربتی گره خورده، به گوشه بقیع را می‏نگری که رنگ و بوی عباس را در امتداد کوچه‏های مدینه، در بقیع می‏پراکند.

    ما می‏رویم و دیده ما بین کوچه‏هاست چون دامن نسیم رها بین کوچه‏هاست

    آه، بقیع! یا مرا آتش بزن، یا ناله‏ام را به گوش ام البنین، برسان.

    بقیع! نمی‏دانم چرا به قبر ام البنین که می‏رسم، عطشی شدید سراسر احساس را فرا می‏گیرد.

    ای مأوای مهربانی‏های پر پر!

    ای دغدغه غربت!

    ای که نامت رعشه بر اشک‏های من می‏اندازد! می‏خواهم یک آسمان بغض در تو درنگ کنم و دریا دریا و باران باران و ناله ناله در تو جاری شوم.

    آه، بقیع! انحنای نحیف نگاه من، طاقت درشتی اشک‏های مرا ندارد.

    ای پاییز پرستوهای یکپارچه آتش! تکیه بر غربت مدام تو می‏زنم و سلام می‏فرستم به مادر عباس، به مادر حماسه.

    سلام، ام البنین! سلام بر تو که در حاشیه سکوت بقیع آرام گرفتی، تا چون همیشه، حاشیه نشین و قدم سوز غربت تربت مخفی فاطمه علیهاالسلام باشی.

    همسر عدالت! این منم که از پشت پنجره‏ها، به هوای تو دخیل می‏بندم؛ چونان غنچه‏ای که به نسیم شکفتن دخیل می‏بندد.

    این منم که گلدان خالی دست‏هایم را به سمت تابش شکوفایی تو دراز کرده‏ام تا در این خشکسالی رخصت، ترانه در ترانه، جوانه بزنم و بهانه در بهانه از تو بگویم.

    «ای که هر صبحی که از مشرق بتافت همچو چشمه مشرقت در جوش یافت
    در دل من تا سپیده روشنی است بایدت گفتن هر آنچه گفتنی است»

    ای که کنیه‏ات «ام العشق» است و لقبت «ام الوفا»!

    کاروان در کاروان اشک از پشت پنجره‏های بقیع، رهسپار کربلا می‏شوم، تا از گذرگاه گریه بگذرم.

    آفتاب در جستجوی رنجوری خویش تا سطح سپیده دم کبود شده است. ای طاقتت قاطع! در غروب رنجوری جان مجروح خویش، چشم انتظار کدام بی‏قراری بودی که این چنین، عزلت نشین عزّتی و عظمت.

    ام البنین! معجزه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شق القمر بود و معجزه تو «ماه پاره پاره». هنوز که هنوز است، عطر دست‏های عباس به گردن گل‏های یاس مانده است.

    ای کربلای ممتد مهرورزی! ای شکوه شِکوه‏ناپذیر! ای حرمت بی‏حدّ! در مدینه ماندی تا دوشادوش عشق، حجم سنگین و رنگین داغ را از شانه‏های پیامبر برداری!

    ای نقطه کانون کربلا و مدینه! در مدینه ماندی تا دوش به دوش شیون و شیدایی و پهلو به پهلو بی‏قراری، سنگ صبور فاطمه علیهاالسلام باشی.

    ماندی تا چون همیشه، فاطمه را در این داغ غم گستر، دستگیری کنی.

    ام البنین، «ای همسر فضیلت! ای مادر شجاعت! ای که تمام زنان حجاز رنجبران توأند و تو رنجبر فاطمه علیهاالسلام ، درود بر تو که تا آخرین لحظه، دست از ایمان خود بر نداشتی!

    درود بر تو که یک عمر، فاطمی زیستی و یک مدینه، کربلا گریستی!

    بارورِ باوری زلال‏تر از اقیانوس‏ها بودی و چشم به راه ستاره‏ای روشن‏تر از فانوس‏ها

    مدینه در مدینه ماندی و چشم به راه بیرق بی‏قرار عباس، غربت بقیع را با اشک‏های زلال خویش شستشو دادی.

    ام البنین، ای قرینه غریب «ام المصایب»، ای که پشت تنهایی‏ات خم شد، امّا خم به ابروان بارانی خویش نیانداختی ـ که تو مادر عباسی و همسر علی علیه‏السلام ـ !

    چهار ستون پیکر تو ـ «عباس، جعفر، عثمان و عبدالله» ـ قطعه قطعه شد، امّا ایمان تو استوار ماند و قلب تو قرص‏تر از ماه شب‏های مدینه!

    اگرچه در کربلا نبودی تا حزن هزار دلهرگی را از دوش حسین علیه‏السلام برداری، امّا در مدینه ایستادی تا نبض عاشورا را در مدینه به جریان اندازی.

    این‏جا بقیع است.

    درست با چشم‏های مست که از پشت پنجره‏های پی در پی می‏نگری، در یک مرثیه مکرر و مواج فرو می‏ریزی؛ دیگر نه خود را به جای می‏آوری و نه جز اشک را می‏نگری.

  56. یگانه سادات می‌گوید:

    سلام، مادر شهامت، مادر رشادت و مادر شهادت! چه نیک آرمیده ای! چقدر آسوده، صورت به خاک نهاده ای! انگار همین دیروز بود! علی علیه السلام به عقیل فرمود: برایم از قبیله ای رشید و شجاع، همسری بیاب!

    و تو، برگزیده این انتخاب بودی تا قدم به خانه وحی بگذاری

    تا سایه مهربانی ات را مادرانه، بر خانه وحی بگسترانی.

    که تو هم فاطمه بودی؛ فاطمه ای که می خواست جگر گوشه های بانویش فاطمه علیهاالسلام را پناه باشد!

    فاطمه ای که می خواست زینبِ فاطمه علیهاالسلام را مادری کند! فاطمه ای که می خواست حسین فاطمه علیهاالسلام را عاشقانه خدمت کند!

    تو آمدی! یعنی باید می آمدی! تا مادر حماسه شوی و حماسه را در دامان خود بپروری.

    هنوز تاریخ، لحظه ورودت به خانه وحی را به خاطر دارد!

    تو، عروس مهربانی ها و خوبی ها، قدم به خانه نگذاشتی و گفتی: تا دختر بزرگ خانه اجازه نفرماید، وارد نمی شوم.

    و این، از بانویی چون تو، دور نبود، که همه تاریخ، به ادب و نجابت و وقار تو سوگند می خورد.

    تو آمدی و خاتون مهربان خانه شدی، تا زینب علیهاالسلام ، سنگ صبوری برای درد دل داشته باشد.

    تا حسین علیه السلام ، بیش از این، در اندوه کوچه های بنی هاشم، تنها نماند.

    تا حسین علیه السلام … آه! همه می دانند که تو چقدر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را دوست می داشتی.

    آن قدر، به فرزندان بانویت فاطمه علیهاالسلام ، عشق داشتی که به مولایت علی علیه السلام گفتی: مولا! دیگر مرا فاطمه خطاب نکنید؛ به خدا تاب اندوه کودکان بانو را ندارم؛ نام فاطمه علیهاالسلام دل زینب را به درد می آورد. و آنوقت تو شدی ام البنین؛ مادر سروهای آزاده!

    تو آمدی تا نوری دیگر از خانه علی علیه السلام ساطع شود و شعاعش، همه هستی را به تماشا بخواند. با تو، نور علی نور، تحقق یافت و ماه بنی هاشم، قمر منظومه ولایت گردید و به حق، تو لایق این ماه بودی.

    ام البنین!

    اینک تو مادر پسری هستی که قرار است علمدار کربلا باشد و ساقی گل های محمدی صلی الله علیه و آله وسلم .

    تو مادرِ آفتابی شدی، که قرار است، تمام عالم در سایه امن، بیاساید. و به راستی که فقط تو لایق این ماه بودی!

    مگر می شود از تو نگفت؟

    مگر می شود از آن همه عظمت حرفی نزد؟!

    وقتی خبر شهادتِ پسرت را، امیدت را و نور چشمت را شنیدی، گفتی: پسرم فدای حسین فاطمه! سلام بر تو، مادر وفا، مادر ادب و مادر عشق!

    ام البنین!
    حسین قدیانی: ممنون از شما و همه دوستانی که درباره خانم ام البنین کامنت می گذارند…

  57. ز. محسنی می‌گوید:

    مرز نقد و سئوال در این متن، بسی باریک و رندانه طراحی شده، اما در هر صورت، آقای قدیانی خیلی خوب ثابت کرد که حتی از علامه مجاهد هم می توان انتقاد کرد. منطقی بود و محترمانه سئوال پرسید. جالب اینکه من هم همین سئوالات و همین انتقادات را داشتم و با جناب نویسنده هم عقیده ام. از نظر من هم شان جناب مصباح از جبهه پایداری بالاتر و شان جناب مهدوی از جبهه متحد بالاتر است.

  58. ز. محسنی می‌گوید:

    انصافا ۲ خط آخر متن، حکمتی زیبا و ماندگار داشت. خیلی خیلی خیلی قلم تان زیباست آقای قدیانی. هر وقت این چنین می نویسید، قلم تان بوی بوستان و گلستان سعدی می گیرد…

  59. ز. محسنی می‌گوید:

    اسکله العماره و اسکلت الاماره!!!! فوق بیست به نویسنده!

  60. از کسی که خانه اش بیت رهبری است، این سوالات برایم عجیب است!

    می شود با یک حساب سرانگشتی ساده پاسخ تک به تک آن را داد. برای عزیزانی که پاسخ می خواهند البته این پاسخ هایی است که به من اجازه نمی دهد نسبت به بسیاری عزیزان موضع خشم و یا طرد بگیرم و یا دچار تناقضات شوم اگر دوستان مشکلی می بینند خوشحال میشم منو از اشتباه در بیارن.
    پ سوال اول: به این دلیل که خطر فتنه از سر گذشت و خطر جریان انحرافی بالقوه است و اگر خطر فتنه بالقوه را افراد زیادی چون ایت الله مصباح می دیدند کشور دچار این آسیب ها نمی شد هرچند آن هم وقتی سربلند بیرون بیایی شیرین است. انحراف خطرش بیشتر است چون بیش از دیگران ادعای اصول گرایی دارد و با شمشیر تیزتر ولایت به دنبال قطع سر ولایتمداران است.
    پ سوال دوم: چه کسی به جدایی این دو فتوا داده حضرت مصباح خودشان هم می دانند که همه ی این ها از آبشخور شیطان است و همه در امتداد همند و نه در موازی یکدیگر این جدا سازی جهت هضم مناسب صورت می گیرد فتنه اکنون لباس انحراف به تن کرده پس فتنه مرد که مرد انحراف را دریابید و البته کجای حضرت مصباح انحراف را بزرگ جلوه داده اند ایشان هشدار دادند خواه پند گیریم خواه ملال قطعا مردم نقطه نهایی و لقمه پایانی غذای روحیشان را از آقا می گیرند که همیشه این اختلافات وجود داشت چنانچه امام خمینی با آیت الله بروجردی داشت اما امام هم به خود اجازه اظهار نظر نداد چرا که خودشان را در اندازه آیت الله بروجردی نمی دانستند آنوقت چطور من جوان می توانم خودم را محق چون و چرا کردن بدانم!!
    پ سوال سه: چه کسی گفته که دشمن ما در قدو قواره نظام سلطه است! دشمن ما در قدو قواره شیطان رجیم است که از آستین نظام سلطه و دنباله های فتنه و انحراف بیرون می آید و این شیطان وقتی خطرناک تر می شود که در لباس دوستان هم رزم باشد! چه کسی گفته که خطر یزید بیشتر از معاویه بود! هرچه که مکر و ادعای دین بیشتر خطر افزون تر
    پ سوال سوم: این را ما نیستیم که تشخیص می دهیم هرچه نگاه کل نگر بیشتر موضع گیری ها عمیق تر سوالات جناب قدیانی سرشار از جزیی نگری و در پس آن نگرانی از زخم زبان های این و آن است آیا زخم زبان ها باید سبب شود که ما راه راستمان را کج کنیم و آیا اینکه روزی از کسی و یا گروهی حمایت تمام قد می کنیم چون دشمن تمام قد مقابلش ایستاده و دفعه ی دگر انتقاد تمام قد دلسوزانه می کنیم می کنیم توجه کنید دلسوزانه یعنی پیداست که هنوز ایشان و بسیاری علمای بصیر دیگر نگران از دست رفتن یک نیروی هنوز مومن و ولایتنی هستند اما همچنان می بینیم دشمن کمی تمام قد مقابلش ایستاده و ما همچنان وظیفه ی دفاع داریم ! و این دفاع از شخص نیست! هرکس اندکی بوی ولایت بدهد دفاع می کنیم به همان اندازه ی بویی که می دهد! هنوز دولت بوی ولایتمداریش بیش از همه دولت های گذشته است نمره فقط به ۱۶ رسیده آیا باید کنارش بگذاریم!!! به کجا چنین شتابان و سوالات دیگر که انشاالله اگر فضا فراهم باشد می شود پاسخ داد!
    اما این بحث ها چه سودی دارد نگاهتان را از این جزییات کلی کنید که نگاه آقا بر همین اساس امیدوارانه است.

  61. علی می‌گوید:

    آقای قدیانی ضمن این مطلبتون منم آهی دارم و اون اینکه همه از ولایتمداری دم میزنم در حالی که خود مقام معظم رهبری در آغاز امسال این سخنان مهم را بیان کردند و کسی هم اعتنای چندانی نکرد و کسی ندیدم درباره این سخن ها حرفی بزنه (من خودم در سخنرانی که امسال در مشهد داشتند حضور داشتم و چون از زبان خودشون شنیدم خیلی بر من تاثیر گذاشتند و حس میکنم دقیقا در رابطه با همین جبهه ها بوده بخونید)

    من یک توصیه هم در زمینه‌ى سیاسى بکنم. عزیزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر کشور، امروز ما احتیاج داریم به اتحاد و یکپارچگى. بهانه‌هاى اختلاف زیاد است. گاهى در یک قضیه‌اى سلیقه‌ى یک نفر، دو نفر با هم یکسان نیست؛ این نباید بهانه‌ى اختلاف بشود. گاهى در کسى یک گرایشى هست، در دیگرى نیست؛ این نباید مایه‌ى اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعه‌ى در درون، موجب فشل میشود. قرآن به ما تعلیم میدهد: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم».(۲) اگر منازعه کنیم، سر مسائل گوناگون – مسائل سیاسى، مسائل اقتصادى، مسائل شخصیتى – دست‌به‌یقه شویم، دشمن ما جرى میشود. یک مقدار از جرأتى که دشمن در سالهاى گذشته پیدا کرد، به خاطر اختلافات بود. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به ما درس میدهد؛ میفرماید: «لیس من طلب الحقّ فاخطأه کمن طلب الباطل فأصابه». مخالفین دو جورند. یک مخالفى است که دنبال حق است، او هم دنبال جمهورى اسلامى است، او هم دنبال انقلاب است، او هم دنبال دین و خداست، منتها راه را اشتباه کرده؛ با این نباید دشمنى کرد؛ این فرق دارد با کسى که در جهت غیر نظام اسلامى، با هدف معاندانه‌ى علیه نظام اسلامى حرکت میکند. دلها را به هم نرم کنید، برخوردها را نسبت به یکدیگر مهربانانه‌تر کنید.
    بعد در ادامه میفرمایند: حالا این حرف من بهانه‌اى نشود براى اینکه یک عده‌اى بروند جوانهاى انقلابى را به عنوان جوانهاى تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند…
    خب سخنی واضح تر از این؟ کاملا مشخصه که مخاطب این صحبتها چه کسانی هستند. اینم منبعش:
    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=19301

  62. ناشناس می‌گوید:

    ببخشید یه سؤال داشتم: چرا این قضیه “دیدید گفتیم” اینقدر شما رو اذیت می کنه؟!!!

  63. ناشناس می‌گوید:

    از متن کامنتها این طور برداشت میشه که حضرتعالی! خیلی عاشق شنیدن عبارتها و جملاتی هستی که در مدح نگارش و ادبیات و املا و انشاتون باشه؛ و فقط این کامنتها هستند که شأن قطعه ٢۶ را دارند!

  64. منتظر می‌گوید:

    سلام حسین آقا!

    من خیلی بهتون علاقه دارم خیلی! خدانگهدارتون باشه. روز به روز به محبوبیتتون اضافه کنه…

  65. امیر می‌گوید:

    نوری زاد ۲

  66. جالب بود
    آقا اجازه هست کمی به خانمتان نگاه کنم و لذت ببرم؟
    http://amin-davari.blogfa.com/
    لطفا کلیک نکنید

  67. ایران اسلامی می‌گوید:

    بچه ها سرزمینمون ایران به رای شما نیاز داره لطفا به این سایت برید و رای به ایران بدید برای سرفرازی همیشگی ایران به این سایت برید و به ایران و جزیره های ایرانی رای بدید abumusa.net حتما یه رای مثبت به ایران بدید یه رای منفی به امارات … این مطلب رو همه جا بگید.

    از عزیزانی که میتوانند در فیسبوک یه پیج حمایت درست کنن تقاضا میکنم این کارو انجام بدن …
    ومن الله توفیق …

  68. سید علی قربانچی می‌گوید:

    سلام علیکم
    راستش از شما و همه همسنگران توقع داشتیم حالا که داستان وبلاگ جلبک ستیز به دادگاه کشیده و تو این مخمصه افتاده حداقل امثال شما یا آقای حسنی یا واجدی از ایشون با یک مطلب حمایت می کردین.
    همه خوب می دونن که آقای ساداتی در ایام فتنه کم نذاشتند و امروز حقشون نیست اینقدر مظلومانه و معصومانه دادگاهی بشن.
    به خودتون بیاین!
    یک همسنگرمون داره دادگاهی میشه

  69. شنیده میشه جریان انحرافی قراره یه روزنامه بزنه و دنبال خبرنگارای درجه یک می گرده…
    به شما پیشنهاد نکردند؟! (داداش زیاد شاید برخلافتون حرف زدم ، ولی واقعا منظوری نداشتم، اینم از جهت مزاح بود)

  70. داداش رسول می‌گوید:

    بعد مدتها و شاید برای زور آزمایی مجدد خدمت شریفتان معروض می دارم
    جناب قدیانی
    شما که متوقع پاسخ از علامه هستید
    می شود پاسخ بنده ی حقیر را نیز بیان کنید
    فکر نکنم فاصله ی بنده و شما بیشتر از شما و علامه باشد
    “البته علی [ع] میزان اعمال است”
    جناب قدیانی شما در نشریه ی وطن امروز قلم میزنید
    که متعلق به آقای بذرپاش است
    – اگر درست خاطرم باشد ایشان مسئولیت سایپا را پذیرفت و در آن مقطع به دلیل عدم توانایی و تجربه ی لازم کارهایی انجام داد که هنوز این مجموعه ی بزرگ هزینه ی آن سوء مدیریت ها را می پرداز و این انتصاب بی شک به مدد جریان انحراف “و نه انحراف” شکل گرفت. راستی تا به حال شده این بزرگوار بابت این سوئ مدیریت و انتصاب نابجا عذر خواهی کند
    – کسی که در برنامه ی رادیویی مثلث می گوید از دنیا تنها یک پراید قسطی دارم چطور می تواند روزنامه ای در حد وطن امروز تاسیس کند؟!
    – آیا انحراف و فتنه تنها همان است که جریان رسانه معرفی می کند و ضرورت شفاف کردن مواضع تنها در مقابل فتنه و انحراف معرفی شده توسط رسانه ها واجب است؟!
    شما آنقدر که نسبت به فتنه آلرژی داری نسبت به انحراف نداری
    غافل از اینکه هر گاه کار به جنگ نرم می کشد کار سخت تر می شود اما هروقت فتنه به خیابان می ریزد از خاکسترش ققنوس ۹ دی خلق می شود
    راستی اگر انحراف “نه انحرافی که رسانه می گویند که خود انحراف” در بین مسئولین نبود فتنه به قبر پدرش می خندید جان بگیرد
    مگر ضربه ی روانی ماجرای ۳۰۰۰ میلیارد که بچه ی حرامزاده ی انحراف بود کمتر از فتنه بود ؟!

    جناب قدیانی
    تاریخ را که بهتر از من میدانید شکر خدا
    چقدر مولا از دست به ظاهر دوستان کشید و چقدر از آنها که رسما به مبارزه پرداختند

    دل رهبری به یقین خون تر است از دست کسانی که
    عکس آقا را بالای سرشان می زنند
    حرف آقا زیر پایشان

    همه اینها را در حالی نوشتم
    که امید چندانی که پاسخ شما و …. نداشتم

    شهید بشویم ای کاش
    پای رکاب ارباب

  71. برف و آفتاب می‌گوید:

    اجازه هست جواب بدم؟

    ۱٫ اگه به جای “اونا” بگم “ما” خنده‌دار نیست؟ من سر پیازم یا تهش؟! خوب بحث در باره‌ی کاندیداهای مجلسه. ما هم در موردشون نظر می‌دیم!

    ۲٫ کی گفته جریان انحرافی خطرناک نیست؟ هست؛ اما نه تا این اندازه که بخواهیم جو رو وحشت زده و دچار استرس کنیم! (من خودم وقتی “انحراف از فتنه خطرناک‌تره” رو شنیدم خیلی خیلی نگران شدم) انحراف از فتنه خطرناک‌تر هست؛ اما مورچه چیه که کله پاچه‌اش چی باشه! به قول چشم انتظار، فتنه هم اولش از انحراف شروع شده. به کجا رسیده؟ این انحراف هم همونطور. خطرناک‌تر بودن انحراف اینجاست که مردم عادی که فعلا خیلی در جریان نیستند ممکنه اشتباه کنند. اما گذشت زمان انحراف رو هم رسوا می‌کنه. اصلا کافیه “آقا” علنا نظرش رو اعلام کنه! یعنی از بزرگواری آقاست که جریان انحرافی فرصت کرده این‌طور زیرزیرکی فعالیت کنه. معاویه وقتی خطرناکه که توی “کوفه” حکومت کنه!

    ۳٫ شاید اگه مثلا اینطور بیان می‌شد که “حواستون باشه! فتنه از یه راه دیگه وارد شده”، دیگه باعث نمی‌شد ناخودآگاه این به ذهن آدم برسه که هاشمی از مشایی بهتر و قابل تحمل‌تره!!

    ۴٫ امام با آیت الله بروجردی مخالفت نکردند. اما مطمئنید که مثلا دلیل تصمیمشون رو هم نپرسیده‌اند؟ اصلا اگه امام اجازه‌ی نقد آیت الله بروجردی رو به خودش نداد، پس شما از کجا خبرشو دارید؟! تنها کسی که نباید به این راحتی اجازه‌ی نقدش رو به کسی بدیم “آقا” است.

    ۵٫ از هرکس که اندکی بوی ولایت بدهد دفاع می‌کنیم به همان اندازه‌ی بویی که می‌دهد! کسی اگر نمره‌اش به ۱۶ برسد آیا باید کنارش بگذاریم؟! اصلا کی می‌تونه این‌قدر دقیق نمره بده؟! ما هم همینو می‌گیم، خطاب به جبهه‌ی پایداری!

    ۶٫ اگه جواب قانع کننده‌ای به این سؤالات وجود داشته باشه، مطمئنا خود آقای قدیانی بیشتر از همه‌ی ما خوشحال می‌شن.

  72. محمد می‌گوید:

    از اینکه شما هم دچار تذبذب سیاسی شده اید متاسفم. بوی نان می آید…

  73. محمد می‌گوید:

    سلام به نازم به بند آخر …
    —————————-
    این جا کسی هوای شلمچه نداشته
    این جا کسی هوای شهادت نداشته
    اینجا کسی برای خدا جان نمی دهد
    اینجا همه برای خدا جان نمی دهند
    اینجا خدا کجاست؟ آیا جواب هست
    اینجا دلم پر شده ست از هوای نفس
    اینجا کجا! من کجا! آخر خدا کجاست …

  74. عمار می‌گوید:

    “سنگین بود!
    ذهنم درگیر شده اساسی!!!
    سید احمد؛ منم دقیقا مثل شما، همین حس را دارم.

  75. ناشناس می‌گوید:

    محمد آقا! اونوقت مادر بصیرت کیه؟
    ما فقط بصیرت را از رهبری می گیریم و لاغیر…

  76. sarbaze1404 می‌گوید:

    به نام خدا

    سلام داداش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اولا تسلیت بابت وفات مادر ما غیر سیدها البته اگه لایق این محبت ایشان باشیم. باور کن قبل از سر زدن به پورتال ستاد انتخابات به سایتی سر زدم که پرچم یا زهرایش بالاست و اول هم متنی که راجع به آرکیو ۸۸ بود رو خوندم که خندیدم! وقتی گفته شد یکی از صفات داداش!!!!!!!!!!!!!!!!!! حسین ما تخس بودنشه. بعد مطلب مصباح و چند آه دیگر(که تیتر باحالی هم داشت) را خواندم که کلا عصبی شدم از دست قلم کسی که خودش بچه حزب اللهی و صد البته باتوم به دسته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اما نه تنها پایداری نیست بلکه لا اله الا الله. داداش!!!!!!!!!!!!!!!! حرفات ببخشید)حرفاتون اونقدر ساده بود که منه بی خبر هم میتونم جوابتونو بدم اما حیف. داداش!!!!!!!!!!! نمیگم صحبت های اصلاح طلب ها رو راجع به پایداری بخونید، میگم صحبت های امثال…!!! رو راجع به علامه مصباح و جبهه پایداری و قرارگاه مخوف!!!!!!!!! عمار بخونید، بعد ببینید دشمن شاد کن بود یا دشمن ناراحت کن؟؟؟
    آقای حسین قدیانی! شما که اهل بینش سیاسی هستید میتونید بگید جبهه متحد در صورت متحد شدنش، رقیبش چه کسی بود؟؟؟؟؟ مطمئنا اونقدر بی بصیرت نشدید که بگید شخص آتش فشان بصیرت با صدای ملتش. به این میگن دوایر متحد المرکز. راجع به اینکه چرا اسامی لیست متحد در پایداری بود شدیدا به شما داداش!!!!!! عزیز سفارش میکنم اون پیام اخلاقی علامه رو بخونید راجع به لیست دادان. در ضمن پایداری مسلمانان ایرانی نه تنها از اول انقلاب است بلکه از اول زمانیست که اسلام وارد مملکتمان شد اما اوجش سال ۵۷ بود و ان شاالله تا ظهور دولت یار ادامه خواهد داشت و بدانید که یکی از ثمرات این پایداری گفتمان سوم تیر است که برکاتش انشاالله در اینده روشن می شود .خیلی دلم می خواست با پایان دور اول، شما هم تموم کنید این نوشتارتان را ولی مثل اینکه ناراحتی ما از شما همچنان باید ادامه داشته باشد. خدا به داد ما برسد برای سال ۹۲!
    راستی بگم خودم دانشجویم و پدر عزیزم کارگر و مدتی است ما هم دیگه سراغ گوشت قصابی نمیریم و اگه بخوریم همون گوشت یخی برزیلیه پس از روی شکم پری حرف نمیزنم. یا علی داداش!!!!!!!!!!!! حسین بچه بسیجی ها

  77. کریمی می‌گوید:

    خیلی عوضی شدی آقای قدیانی. خوب به پایداری فحش می دی. برو به اونایی که نباید تو سیاست دخالت کنن و بهت پول میدن تا پایداری و مصباح یزدی رو بزنی بگو مردم جوابشون رو تو روز جمعه دادن. تو هم بیش تر و تندتر برا مصباح فحش نامه بنویس تا خدای ناکرده از بروز کردن مد لباسات نیافتی بیچاره.

  78. زهرا طباخی می‌گوید:

    قدیانی می گوید چرا آیت الله مصباح می فرمایند جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است!
    بازی خوانی سخت است برادر! حتی اگر طرفدار دو آتشه فوتبال باشی مشکل می توانی مثل گواردیولا نقشه های رقبا را شب قبل از مسابقه پیش بینی کنی و فردا از املا نانوشته غلط بگیری! هر چند گواردیولا هم گاهی می بازد مثل آیت الله!
    خطر جریانی که موفق می شود ۸ سال گلوگاه های حساس اقتصادی و سیاسی یک کشور را در دست بگیرد قابل مقایسه با جریانی شکست خورده که قدرت را به رقیب باخته و در اخرین فاز حیات به مبارزه مسلحانه باخت- باخت روی می آورد، نیست.
    انحرافیون در پایان دوره دهم ریاست جمهوری به خطرناکی کارگزاران هستند در انتخابات خرداد ۷۶… البته خدا بزرگ تر است… و مکرو مکر الله!

  79. سلام.با پست” گمنام آشنا” تحت موضوع :”تعویض غیر قانونی سنگ قبور شهدای گمنام بهشت زهرا” و” بدعت گذاری در سنگ نوشته ها ” به روزم.
    هرچند مشکلات مهمتری در جامعه داریم اما این هم یکی از دغدغه هایی ست که نمی شه در موردش سکوت کرد.
    قابل بدونید از وبلاگ ما هم دیدن کنید خوشحال میشیم.

  80. دل گراف می‌گوید:

    سلام علیکم
    خدا قوت
    مجموعه والپیپر و پوستر حزب الله،
    با یک والپیپر واید در مورد امام زمان به روز است.
    http://www.delgraph.ir
    منتظرتان هستیم
    شهادت نصیبتان

  81. امیر می‌گوید:

    اگر علامه مصباح مثل برادران آملی لاریجانی پشتش پر بود اجازه جسارت میدادی حاج حسین آینده؟؟؟؟

  82. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    لطفا در کامنت ها نسبت به هیچ جبهه و حزب و دار و دسته ای اهانت نکنید. در غیر این صورت، مجبور به حذف کامنت ها خواهم شد.

  83. سالار می‌گوید:

    خیلی به مولا سالاری داداش حسین! زدی خواب این پایداری چی های جوزده رو آشفته کردی! من خودم با جبهه متحدی ها زاویه دارم، اما اصلا مثل پایداری ها به مسائل نگاه نمی کنم. خیلی دگم اند… خیلی زیاد.

  84. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    کتاب «آر. کیو ۸۸» به امید خدا از فردا ظهر در شمار نرمال در نمایشگاه خواهد بود تا روز آخر.

  85. ر. رضوی می‌گوید:

    آقای داداش حسین! دیگر داداش حسین بچه بسیجی ها نیستی… برای همیشه خداحافظ منتقد مصباح خامنه ای!

  86. ر. رضوی می‌گوید:

    آهان آقای قدیانی! بعد از مصباح و پایداری، بگو کی نوبت نقد آقا فرا می رسد؟؟!! بوی نوری زاد می دهی برادر…

  87. سیداحمد می‌گوید:

    من واقعا نمی دانم در این متن، دقیقا گناه داداش حسین چیست؟!

    کاش موافق و مخالف متن، به جای کری خواندن، متین و مستدل و البته اگر توانست زیبا و قشنگ، هم پای این نوشته، نوشته ای بنویسد…

    داداش حسین بسیجی ها! این بار به شدت مضاعف، فــــدایی داری سالار…

  88. رضا می‌گوید:

    خیلی لذت بردم. بصیرت شما به من خیلی حال داد.

  89. مجنون می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشی
    متن تامل برانگیزی بود!
    راستی کاشکی می شد جای سیداحمد، خود حسین آقا کامنت هارو تائید یا رد میکردند!
    حسین قدیانی: فرق خاصی نمی کند، جز اینکه اگر تایید کامنت ها با خودم باشد، کامنت های شما روزی فوقش در ۳ مقطع تایید می شود. به لطف حضور سیداحمد اما کامنت ها تقریبا آن لاین تایید می شود. از این نکته که بگذریم، متن فوق، ظاهری دارد و باطنی. کاش دوستان موافق و مخالف، به بطن این متن توجه بیشتری کنند. من اصلا عددی نیستم که له یا علیه بزرگان، اسمم بیاید.

  90. شرمنده شهدا می‌گوید:

    سلام
    یه بغض این وسط گلو راه نفسم و بسته بود، خدا خیرت بده بازش کردی
    یاعلی

  91. سیداحمد می‌گوید:

    البته اینجا هیچ کامنتی بی هماهنگی با “داداش حسین” رد یا تایید نمی شود!

  92. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    پناه بر خدا! چرا بعضی ها اینطوری برخورد می کنند؟! به زخم زبان زدن باشد که ماشاءالله همه استادند. آخر این چه منطقی است که حتما بعد از نقد گروه پایداری، نوبت آقاست. استدلال های بعضی ها مبهوت کننده است واقعا.

    همه حرف سر این است که شان علامه مصباح، بالاتر از این گروه و آن گروه است. اگر جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است، پس چرا از نام علامه ما، گروهی استفاده و یا شاید هم سوءاستفاده کردند که درباره انحراف موضع درستی نگرفته اند و نمی گیرند و بعضا کتمان می کنند وجودش را؟! گمانم در بخش های “نه، ده، یازده و دوازده” نوشته، خیلی خوب به این مسئله پرداخته شده، شاید لازم باشد که دوستان دوباره بخوانند این بندها را. درباره جریان انحرافی هم در عین شناخت و آگاهی، نباید زیادی بزرگ نمایی کرد.
    دیروز ۲۵ تا نماینده منتخب ام، ترکیبی از لیست متحد و پایداری بودند، اما صادقانه از دست همه شان شاکی ام، از دست دعواهای بچه گانه شان در زمان انتخابات. گفتم بچه گانه، اما خواهر پنج ساله ام با دوستانش، خیلی شکیل تر دعوا می کند تا این ها. لااقل صداقت دارند در بگومگوهای شان. اشاره ای که به واژه “کاسبی” در متن شد، دقیقا حرف حق است. “اخلاص” حلقه مفقوده ای است این روزها، در بین بعضی از سیاسیون ما.

  93. حسن می‌گوید:

    میشه سیداحمداین وسطاچیزی نگه بذارتعریفودیگران بکنندکه میکنند – همگام باولایت تاظهورانقدرخوب ودقیق حرف دلموزدکه نزدیک بودپشیمون بشم باداداش حرف بزنم ولی این سیداحمدنذاشت- اولامن برادردوشهیدم وبرادردیگری ندارم پس داداش گفتن به حسین خیلی بهم میچسبه-دیماازاولین نوشته داداش بعدازانسدادقطعه ته دلم لرزید که نکندحسین قدیانی هممصلحت سرش میشه اونم ازنوع فایده دارش امابیخیال شدم تااینکه این متنودیدم هیچتوجیهی نداره طرفداری ازگروهی که واقعاخیلی فرق باطرف مقابلش نداره واین بصیرتودررای مردم هم میشه دید لااقل جمله ای هم به اونا میگفتی هردوگروه دلسوزندوولایتی هردو تحت نظرعلمایی بینظیرهردو اصولگرا وهردو بابعضی اشکالات وحاشیه ها ازتوبعیدبودداداش- این حرف هم که این متن توهین نبودفقط چندتا سوال بودازون حرفهاست- بازم ازتوبعیدبود بیشترفکرکن داداش
    حسین قدیانی: حسن آقا و دوستان محترم! اگر مبصر نباشد، این می شود ظاهر کامنت دونی!! آیا دوست دارید با این ویرایش، کامنت ها را بخوانید؟! آیا خودتان سردرد نمی گیرید؟! برای من ادبیات، خیلی بیشتر از سیاست و فلان جبهه و بهمان گروه، موضوعیت دارد.

  94. رضا می‌گوید:

    بزرگتر از دهنت حرف زدی، داداش حسین.
    حسین قدیانی: به خاطر همین ادبیات است که پایداری همیشه جواب نمی دهد!!

  95. سوگند می‌گوید:

    ممنون حنظله! خیلی جالب شده…

  96. سردار شهیدزاده می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین هنوز عزیزم
    برادر مدتهاست که متن ها و نوشته هات رو میخونم ولی فرصت عرض ارادت با ارسال نظر رو توی این قطعه بهشتی نداشتم
    در مورد این نوشته چند تا مطلب به ذهنم میرسه که شاید گفتنش بد نباشه. ان شاءالله

    اولا: پایه و زیر بنای نوشتتون که به جمله ایی از آیه الله مصباح استناد کردین: “خطر جریان انحرافی از خطر فتنه بیشتر است” بخشی از یک سخنرانی مستدل ایشونه که مقدمه و موخره و نتیجه گیری بسیار زیبا داره که در انتهای این کامنت مطلب رو بطور کامل میارم انتظار دارم با دقت بخونیدش.

    دوما: شاید شما در جواب من بفرمایی استناد به این جمله ی حضرت استاد مطهری زمان در جهت نقد عملکرد جبهه پایداری بوده ،که باید عرض کنم عملکرد خوب ولی همراه با اشکال جبهه پایداری را نمی توان با این سخنرانی و بشکل کاریکاتوری که شما قسمتی از کلمات ایشان را که تیتر سایت های خبری شده مقایسه و تحلیل کنید و از ایشان این سوالات رو بپرسید زیرا که موضوع صحبت چیز دیگری بوده و اصلا سوالات شما مربوط به آن بیانات نیست که انتظار پاسخ داشته باشید. این سوالات شما به تنهایی برای فهمیدن موضوع بد نیست ولی ارجاع دادن های بلاوجه به سخنان ایشان خالی از وجه نیست.

    سوما: در توضیح نکته قبلی باید اشاره کنم اگر قصدتون انتقادات و سوال از جبهه پایداریه این راهش نیست که صحبت شخص دیگری -آیة الله مصباح- رو بیاری ولی از اشخاص دیگری انتقاد کنی

    رابعا: آیت الله مصباح فرمودند جبهه پایداری را بهتر از گروه های دیگر دیدم. این جمله ی ایشان نمی گوید اینها بدون شکالند.

    خامسا: بنده حقیر شما را هرگز مثل بعضی نظردهندگان نوری زاد۲ و غیره نمیدام چراکه این برداشت جنابعالی را بدلیل عدم دقت در محتوای سخنرانی ایشان میدانم

    سادسا: چرا هنوز فکر میکنید جبهه پایداری فقط برای مجلس نهم و برهم زدن وحدت میان اصولگرایان شکل گرفته؟؟؟ یا به تعبیر شما نفس الاماره!!!!

    سابعا: این اولین باره که بغض کردن و گریستن توی این قطعه بهشتی برام تلخه.

    ثامنا: جهت شادی روح ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید قدیانی و شهید سیفی (پدر این حقیر)صلوات

    متن کامل بیانات آیت الله مصباح یزدی خطاب به اعضای جبهه پایداری

    آیت الله مصباح یزدی خطاب به اعضای جبهه پایداری:
    خطر جریان انحرافی بیشتر از فتنه‌های گذشته است/ مسئولان متوجه نیستند که چه خطری در پیش است
    آیت الله مصباح یزدی خطاب به اعضای جبهه پایداری گفت: اگر زمانی به اقتضای وظیفه و برای حفظ اصل نظام روشنگری و افشاگری لازم باشد، ‌گریزی از آن نیست؛ اما در برابر رقیبی که اشتراکات زیادی با ما دارد ضرورتی ندارد مثل یک برانداز با او برخورد کنیم؛ بلکه با رعایت ادب، احترام، متانت و منطق حرف‌مان را می‌زنیم.
    به گزارش مشرق ، دیداری که بیش از سه ساعت به طول انجامید، پس از بیان نظرات حاضرین در جلسه، علامه مصباح یزدی در سخنانی مهم و تاریخی، به تبیین چارچوب حرکت جبهه پایداری در دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی پرداخته و نسبت به شرایط حساسی که نیروهای انقلاب اسلامی در آینده پیش رو دارند، هشدار دادند.

    در ادامه متن کامل سخنان ایشان در جمع اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی را می خوانید:

    بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدالأنبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی‌القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین

    عوامل پیروزی در انتخابات

    داستان انتخابات اخیر و پیروزی‌هایی که دشمنان هم به آنها اعتراف کردند یکی از نمونه‌های نصرت الهی است که در طول تاریخ برای پیروان حق و به خصوص مسلمانان اتفاق افتاده و هر وقت مردم قدردان این نعمت‌های الهی، مخصوصا نعمت‌هایی که همراه با مددهای غیر عادی بوده، شکر کردند خدا بر نعمت‌شان افزوده و موفقیت‌های بیشتری نصیب‌شان کرده است. ما هم به همین دلیل در مقام شکر الهی برمی‌آییم و به فرمایش مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ جبهه خضوع بر آستان ربوبی می‌ساییم که این موفقیت را نصیب جامعه ما کرد و کشور و ملت ما در مقابل دشمنان سرفراز شدند.

    عامل این نعمت و پیروزی در درجه اول شخص مقام معظم رهبری ـ‌مد ظله العالی‌ـ بودند؛ این، هم بر دوست و هم بر دشمن مخفی نیست. هر چند کسانی دوست ندارند این امر ابراز و به آن پرداخته شود؛ ولی دوست و دشمن می‌دانند که تدبیرهای حکیمانه ایشان و دلسوزی، صداقت و اخلاص‌شان در برابر خدای متعال و انجام وظایف، بزرگ‌ترین عامل برای موفقیت‌هایی است که در طول مدت قریب به ربع قرن که ایشان پرچم ولایت را به دست دارند، نصیب مردم ایران شده و این انتخابات هم نمونه‌ای از این پیروزی‌ها بود. البته در درجات پایین‌تر کسانی که بیشتر از نعمت وجود ایشان و همین طور از سایر نعمت‌های الهی قدردانی کردند استحقاق نعمت‌های بیشتر را پیدا کردند و امیدواریم که در آینده هم عنایات الهی روزافزون شود.

    ارتباط مسأله انتخابات با تشکیل جبهه پایداری و وظایفی که مقتضای پیدایش این پدیده است ایجاب می‌کند که در چند جهت تأمل کنیم: اول اصل موفقیت چشمگیری که حاصل شد؛ این پیروزی واقعا برای دوستان جبهه پایداری و برای بسیاری از دوستان دیگر بیش از حد انتظار بود؛ مخصوصا با توجه به امکانات ضعیفی که در اختیار نامزدهای این جبهه بود و فرصت کمی که از زمان تشکیل جبهه پایداری تا زمان انتخابات وجود داشت؛ در مقایسه با کسانی که بیش از سی سال سابقه و تجربه داشتند، مردم آنها را بیشتر می‌شناختند، در طول دوران نهضت و بعد از پیروزی انقلاب پست‌های حساس داشتند؛ هم‌چنین سایر امتیازات که آنها داشتند در مقابل چند نفری که به عنوان جبهه پایداری حرکتی را شروع کردند، در حالی‌که موقعیت‌شان نسبت به آن‌ها خیلی ضعیف‌تر بود؛ هم امکانات مادی‌شان و هم فرصت کمتری در اختیار داشتند. با توجه به این نقطه‌ها که به یک معنا نقطه‌های ضعف است، موفقیت‌هایی که نصیب این جبهه شد خیلی بیش از حد انتظار بود. خدا را باید در مقابل این نعمت شکر کنیم و ببینیم چه عواملی موجب این موفقیت شده است؛ چون خدای متعال نعمتش را بدون استحقاق به افراد نمی‌دهد و چنین نیست که هر کسی لیاقت هر نعمتی را پیدا کند. باید ببینیم چه عوامل و چه نقطه‌های مثبتی در این گروه بوده که استحقاق چنین نعمتی را پیدا کرده‌اند؛ باید این نقاط مثبت را شناسایی کنیم و آنها را تقویت کنیم.

    به نظر من مهم‌ترین عامل روح اخلاص عزیزانی است که اقدام به تشکیل این جبهه و فعالیت‌های انتخاباتی اخیر کردند. با مراجعه به منابع دینی و مشاهده تجربه‌های تاریخی، به خصوص در زمان حاضر با ملاحظه ویژگی‌های حضرت امام ـ رحمه‌الله ‌ـ و مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ ‌و دیگرانی که از این حیث به ایشان شبیه‌تر بودند، نقش اخلاص را در موفقیت‌هایشان می‌بینیم. ما هم باید از این موضوع درس بگیریم و هر کس سعی کند این عامل را در خودش تقویت کند. این یک تعارف یا شعار سیاسی نیست؛ بلکه حقیقتی است. هر کس با خدا معامله کند و خالص‌تر باشد، خدا هم بیشتر به او کمک می‌کند. این نقطه مثبتی است که ما باید به آن توجه داشته باشیم و آن را در خودمان تقویت کنیم.

    عامل دیگر برخورد متینی بود که این دوستان با دیگران داشتند. همه می‌دانیم کسانی که با این جبهه موافق نبودند چند گروه کاملا متفاوت بودند: از یک سو اصلاح‌طلبان، از سوی دیگر طرفداران جریان انحرافی، بعضی از دوستان اصول‌گرا هم تصور می‌کردند رقیب جدیدی برایشان پیدا شده که موجب اختلاف در جبهه اصول‌گرایی می‌شود، از جهت دیگری با این گروه مخالفت می‌کردند و گاهی این مخالفت‌ها به صورتی دور از انتظار انجام می‌شد. تا جایی که من اطلاع دارم برخورد دوستان با این مخالفت‌ها در مقام مقایسه با دیگران خیلی متین‌تر و منطقی‌تر بود و همین امر مردم را بیشتر به این گروه علاقه‌مند کرد. مردم از درگیری‌های سیاسی و گروهی خسته شده‌اند، طبع آدمیزاد هم چنین برخوردهایی را نمی‌پسندد. اما منطق و استدلال و برخورد مؤدبانه و متین انگیزه بیشتری برای گوش دادن و تحت تأثیر واقع شدن ایجاد می‌کند. به نظر من این هم عامل مثبتی بود که باید تقویت شود. گاهی شنیده می‌شد که کمی تندی یا عصبانیت در گوشه و کنار وجود داشته، به نظر من بهتر است که ما در صدد تقویت متانت و منطق باشیم. اگر نقطه‌های ضعفی هم در جریان کار بوده باید آنها را هم بشناسیم و اصلاح کنیم. اما آن‌چه به نظر بنده می‌رسد که در این جلسه روی آن تأکید کنم فراتر از این مسایل است.

    آزمون‌های الهی، مراتب و دشواری‌ها

    بدون شک بعثت پیغمبر اکرم ـ‌صلی الله علیه و آله‌ـ نقطه عطفی در تاریخ بشریت بود که دوران بعد از آن با ماقبلش بسیار متفاوت است. اما معنای این حرف این نیست که آن‌چه در زمان خود پیغمبر اکرم ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ اتفاق افتاد نقطه اوج این حرکت بود؛ بلکه نقطه شروع بود. با مشاهده حرکتی که از بعثت شروع شود، به وسیله ائمه اطهار ـ‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین‌ـ مدارج تکامل را پیمود و نهایتا به دست مبارک ولی عصر ‌ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ به نقطه اوج خود خواهد رسید، متوجه می‌شویم که این حرکت از روز اول توأم با مبارزه و سختی‌ها بوده و این مبارزه تا روز آخر ادامه خواهد یافت. با این تفاوت که در ابتدا پیغمبر اکرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌ـ با گروهی بت‌پرستِ جاهل، بی‌منطق و مبتلا به خرافات مواجه بودند که معرفت و شعور آنها در این حد بود که بتی را که خودشان از کشک و خرما درست کرده بودند، می‌پرستیدند و وقتی گرسنه‌شان می‌شد همان بت‌ها را می‌خوردند! ناگفته پیداست که چنین کسانی با پیغمبر اکرم(ص) برخوردهای غیرانسانی، نامعقول و بی‌ادبانه‌ای داشتند و همین برخوردها به بیش از هشتاد غزوه و سریه منجر شد. زندگی مسلمانان بعد از تشکیل جامعه اسلامی در مدینه کلا به جنگ گذشت و این یعنی حرکت پیامبر(ص) از ابتدا با مبارزه توأم بود.

    رویارویی یاران قدیمی با رهبر جامعه

    حلقه دوم این مبارزه از روز رحلت پیغمبر اکرم(ص) شروع شد تا دوران ۲۵ سال خلافت خلفا هم گذشت و سرانجام مردم خسته و ناامید از دیگران، به در خانه علی هجوم آوردند و اظهار کردند که حالا ما فهمیدیم که باید از شما اطاعت کنیم. در این‌جا مرحله جدیدی شروع شد که امید می‌رفت حضرت امیر(ع) بتوانند خطاهای گذشته را جبران کنند و قدم‌های بلندی در مسیر تکامل جامعه اسلامی بردارند. ولی چند روزی نگذشت که جنگ جمل را به راه انداختند و امیرالمؤمنین(ع) مجبور شد ناخواسته جنگی را تحمل کند. اما این جنگ با جنگ‌های پیغمبر(ص) خیلی متفاوت بود. پیامبر اکرم(ص) با بت‌پرستانی می‌جنگید که دختران‌شان را زنده به‌گور می‌کردند و بت‌هایی را که خودشان می‌ساختند، می‌پرستیدند؛ اما جنگ علی(ع) با پسر عمه خودش و بعضی دیگر از اصحاب پیغمبر(ص) بود؛ با کسانی که سال‌ها در جبهه‌‌های جنگ شرکت کرده بودند، در رکاب رسول‌الله(ص) مجاهدت‌ها کرده بودند، هزینه‌هایی پرداخته بودند، فداکاری‌هایی کرده بودند، بسیاری از آنها نور چشمی‌‌های جامعه اسلامی بودند. این نوع دیگری از مبارزه بود.

    حلقه سوم این مبارزات توسط سیدالشهدا ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ انجام شد و این زنجیره مبارزات تا زمان ظهور ولی عصر ـ‌عجل‌الله فرجه الشریف‌ـ ادامه دارد. اما هر کدام از این حلقه‌ها، یا به تعبیری دیگر آزمایش‌هایی که برای جامعه اسلامی پیدا شد، ویژگی‌های خاصی داشت و هر یک سخت‌تر از آزمایش قبلی بود.

    اساسا طبیعت آزمایش و امتحان همین است. دانش‌آموز دوره ابتدایی را در یک سطح آزمایش می‌کنند؛ دانش‌آموز دوره راهنمایی را در سطح دیگری؛ در مقطع دبیرستان هم در سطح بالاتر و… هر مرحله از آزمون‌ها سخت‌تر و پیچیده‌تر از امتحان‌های قبلی می‌شود. تاریخ اسلام هم گواه همین امر است. بعضی از کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین(ع) با معاویه می‌جنگیدند و به اصطلاح از آزمون‌شان سربلند بیرون آمده بودند، در کربلا با امام حسین(ع) جنگیدند؛ نه فقط در صف مقابل آن حضرت قرا گرفتند، بلکه قاتل سیدالشهداء(ص) شدند! این سنت الهی است که هر روز امتحان‌ها سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. چون روز به‌روز سطح فهم، شعور، توقعات، قدرت‌ و توانایی انسان بالاتر می‌رود؛ نوع برخوردها هم با متفاوت می‌شود. کسانی که دیروز هم‌سنگر بودند، امروز رویاروی هم قرار می‌گیرند.

    رویارویی عالمان با امام زمان(عج)

    در روایت معتبری نقل شده که حضرت بقیة‌الله الاعظم ـ‌اروحنافداه‌ـ بعد از ظهور، مبارزه‌ای سخت‌تر از همه جنگ‌ها و درگیری‌های عالم خواهند داشت که علاوه بر خونریزی‌های فراوانی که خواهد شد، ابزار‌های نظامی پیشرفته و تعداد زیاد افرادی که در جنگ با آن حضرت به‌کار گرفته می‌شوند و هم‌چنین موقعیت متفاوت خود امام ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف، ایشان با کسانی مواجه می‌شوند که به وسیله آیات قرآن با آن حضرت محاجه می‌کنند؛ یعنی با امام زمان بحث و مناظره می‌کنند و مدعی می‌شوند که آن حضرت بر حق نیست!

    زمان پیغمبر(ص) و مقابله ایشان با گروهی بت‌پرست را مقایسه کنید با کسانی که خطاب به امام زمان ـصلوات‌الله‌علیه‌ـ می‌گویند اصلا تو قرآن را نمی‌فهمی؛ معنی آیه چیزی است که من می‌گویم! ببینید امتحان چه‌قدر سخت می‌شود؟ آن گروه بت‌پرست به راحتی با استدلال قانع یا محکوم می‌شدند؛ اما با کسانی که برای مقابله با امام زمان ـصلوات‌الله‌علیه‌ـ به قرآن استدلال می‌کنند و می‌گویند معنای آیه همان است که من می‌گویم یا می‌گویند فهم تو برای خودت حجت است و من چیزی غیر از آن می‌فهمم، با چنین کسی چگونه می‌توان بحث کرد؟ چه‌قدر موقعیت برای ولی‌عصر ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ سخت است؟ پیامبر به بت‌پرستان می‌گفت: «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟»۱ آیا چیزی را که به دست خودتان می‌تراشید، می‌پرستید؟ آنها هم جوابی نداشتند. نهایتا می‌گفتند: پدران ما چنین می‌کردند، ما هم از آنها تبعیت می‌کنیم. اما کسی که به محاجه با امام زمان ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ‌ می‌پردازد، می‌گوید: قرآن درست است، پیغمبر راست گفته، ولی معنی آیه قرآن ‌چیزی است که من می‌گویم و آنچه تو می‌گویی درست نیست! چنین کسانی افراد بی‌سوادی نیستند؛ که امام(ع) به آنها بگوید بروید درس بخوانید؛ آنها ملا و عالم هستند؛ اما به خودشان حق می‌دهند که با امام زمان ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ محاجه کنند و به آن حضرت بگویند تو نمی‌فهمی!

    دشواری‌های دوران غیبت

    این موقعیت خیلی سختی است؛ ولی آخرین حلقه از مبارزات مردان خداست. از زمانی که حضرت ولی‌عصر ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ غیبت کردند تا زمان ظهور، جامعه باید مراحل مختلفی را بگذراند تا به این حد برسد. ما باید این حقیقت را درک کنیم و هر روز آماده پیچیده‌تر شدن موقعیت معرفتی جامعه باشیم؛ روزبه‌روز مطالب پیچیده‌تر و ابهام‌ها بیشتر می‌شود، حرف‌های تازه و اشکالات جدیدی مطرح می‌شود که حل کردن آن‌ها و قانع کردن طرف مقابل مشکل‌تر است؛ ولی این واقعیتی است و ما باید با تصحیح فهم‌مان، رشد معرفت‌مان و تقویت ایمان‌مان خود را برای چنین شرایطی آماده کنیم و منتظر چنین مشکلاتی باشیم. این مسایل برای همه ممکن است رخ بدهد. خدا با کسی تعارف ندارد و هیچ کس هم از امتحان مستثنی نیست. همه امتحان خواهند شد؛ البته هر کسی به اندازه ظرفیت خودش و امروزه بالاترین و سخت‌ترین امتحانات برای مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ است. هم‌چنان طبق روایات در زمان ظهور ولی‌عصر ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ بالاترین سختی‌ها و مشکلات برای شخص امام زمان ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ است. امروز یکی از وظایف ما این است که هر روز و شب تا جایی که می‌توانیم برای موفقیت و تأییدات مقام معظم رهبری دعا کنیم که خدا ایشان را از همه آفات و بلیات حفظ کند، علوم و معارف الهی را به قلب مبارک‌شان الهام کند، در انجام وظایف موفق‌شان بدارد، یاران‌شان را زیاد کند و مددهای غیبی‌اش را به ایشان بیشتر کند. علاوه بر این‌که باید خودمان را هم برای مراحل سخت‌تر امتحان آماده کنیم.

    جریان انحرافی،‌ خطری سخت‌تر از فتنه‌های پیشین

    برای درک بهتر این مطلب خوب است نگاهی به جریانات و حوادث پس از پیروزی انقلاب تا کنون بیاندازیم. از حضور لیبرال‌ها در رأس حکومت به سرکردگی بنی‌صدر که صریحا مخالفتشان را با افکار و اندیشه امام اظهار می‌کردند؛ بعد از آن، شهادت بزرگانی مثل شهید بهشتی، رجایی، باهنر و … بعد از آن حضور کسانی که حرف‌های لیبرال‌های را با پوشش و لعابی از اسلام و انقلابی‌گری در جامعه مطرح می‌کردند. تا کار به جایی رسید که در دوره اصلاحات ارز‌ش‌های اسلامی رسما مورد توهین قرار می‌گرفت و این روند تاکنون ادامه داشته و بعد از این هم فتنه‌ها به صورت‌های دیگری پدیدار خواهد شد؛ ما هم باید منتظر فتنه‌های جدید باشیم. فتنه‌هایی که طلیعه آن در چند سال گذشته ظاهر شد؛ جریانی که با تظاهر به اسلام و تشیع و تمسک به نام مبارک امام زمان ـ‌صلوات‌الله‌علیه‌ـ در باطن تیشه به ریشه اسلام می‌زند. بعضی از مسئولان هم متوجه نیستند که بالقوه چه خطری در پیش است که شاید از همه خطرهای گذشته سخت‌تر و سنگین‌تر باشد. هر چند ـ‌الحمدلله‌ـ این جریان بالفعل آبرویی ندارند؛ اما اگر خدای نکرده از آنها غفلت شود و بتوانند فرصتی برای ترویج افکار خود پیدا کنند خطرشان از همه خطرهای گذشته بیشتر است.

    بهره‌گیری از تجربیات گذشته در آزمون‌های الهی

    چنان‌که گفته شد، سنت الهی بر امتحان است؛ هر روز هم امتحانات پیچیده‌تر خواهد شد و ما باید منتظر امتحانات سخت‌تری باشیم. در چنین شرایطی وظیفه هر یک از ما چیست؟ شرایط مختلف اجتماعی تکالیفی را برای جامعه ایجاد می‌کند که این تکالیف به تکالیف فردی منحل می‌شود. چون جامعه وجود حقیقی مستقلی از وجود افراد ندارد. بر همین اساس هر امتحان یا تکلیفی که برای یک جامعه پیش می‌آید در واقع امتحان و تکلیف برای افراد آن جامعه است و با توجه به این‌که افراد از لحاظ فهم‌، شناخت، مراتب ایمان، موقعیت اجتماعی، برخورداری از امکانات و … متفاوت هستند، با توجه به این تفاوت‌ها هر یک از آنها وظایف خاصی خواهند داشت. بدون شک این سختی‌ها و دشواری‌ها در آینده هم برای ما تکرار خواهد شد و ما باید از تجربه گذشته برای آینده استفاده کنیم؛ باید ببینیم چه نقاط ضعفی داشتیم، آنها را اصلاح کنیم؛ چه نقاط قوتی داشتیم، آن‌ها را تقویت کنیم. تجربه‌ای که این فراز و نشیب‌ها به ما آموخته و قرآن هم آن را تأیید می‌فرماید این است که شرایط جامعه به قدری تغییر و نوسان پیدا می‌کند که گاهی حتی مؤمنین خاص هم مشرف به یأس و ناامیدی می‌شوند؛ «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ»۲؛ «‌ام حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ»۳؛ این آیه خطاب به پیامبر(ص) و یارانش می‌فرماید: آیا گمان می‌کنید صرفا با ادعای ایمان کار تمام شد؟! تمام سختی‌هایی که به پیشنیان رسیده، به شما هم خواهد رسید، تا جایی که متزلزل می‌شوید و می‌گویید: پس خدا کی ما را یاری خواهد کرد. وقتی کار به این‌جا رسید، آن زمان است که می‌فرماید: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ.»

    اعتماد به خداوند، زمینه‌ساز نصرت الهی

    ما هم باید توجه داشته باشیم که امتحاناتی در پیش داریم که ما را هم به چنین موقعیت‌هایی خواهد رساند؛ شرایط به‌قدری زیر و رو می‌شود و ما را به جایی می‌رساند که فریادمان بلند می‌شود که: «مَتَى نَصْرُ اللّهِ!» زمانی‌که امیدمان از همه جا قطع شد و چشم امید به چیزی غیر از خدا نداشتیم، به نیروی خودمان، به فکر و پولمان و به قدرت و تجربه‌مان نبالیدیم و از همه چیز قطع امید کردیم، آن‌گاه خدا می‌گوید: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ.»

    اگر کسانی بتوانند از ابتدا تمرین کنند که به چیزی غیر از خدا اعتماد نکنند، برای چنین کسانی همیشه إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ است. اشکال کار ما این است که در ایمان، معرفت‌ و اعتمادمان به خدا ضعف داریم؛ به زبان می‌گوییم که رزق و روزی ما دست خداست، اما در دل می‌گوییم باید برای روز مبادا پول را نگه داریم! پس خدا کو؟! باید سعی کنیم در هر حالی به‌گونه‌ای باشیم که به هیچ چیز غیر از خدا اعتماد نداشته باشم. البته خداوند وظایفی را برای ما قرار داده که باید آنها را انجام بدهیم؛ باید شبانه‌روز تلاش کنیم؛ اما نباید فراموش کنیم که خداوند می‌فرماید زمانی‌ که مؤمنین از همه جا مأیوس شدند، ما ملائکه را برای کمک‌شان فرستادیم؛ اما مبادا تصور کنید که ملائکه مومنین را پیروز می‌کنند؛ بلکه «وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم؛»۴ فرشته‌ها را فرستادیم تا شما آرامش پیدا کنید؛ اما «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ.»

    هر فردی سهمی از ایمان و معرفت دارد و هر فردی خودش باید برای تقویت معرفت و تکامل ایمان و اعتقادش تلاش کند. ما نیز باید سعی کنیم در هر حالی اعتماد اصلی‌مان به خدا باشد. در روایتی نقل شده که مؤمن زمانی از ایمان واقعی برخوردار است که اعتمادش به آن‌چه نزد خداست بیش از چیزی باشد که در اختیار دارد.۵ ما در جریان اخیر و صدها مورد نظیر آن تجربه کردیم و فهمیدیم که خدا به ما کمک کرده است؛ اما هم‌چنان اعتماد قلبی‌مان به اسباب است؛ فلان‌کس چه بگوید، چه کسی از ما تعریف ‌کند، چه کسی مخالفت کند، با چه کسی بند و بست کنیم و از کجا اسباب و وسایلی برای تقویت خودمان فراهم کنیم. غافلیم از این‌که زمانی مؤمن واقعی هستیم که فقط آن‌چه را خدا گفته، چون او گفته انجام دهیم و فقط متکی به او باشیم و وجود و عدم اسباب و وسایل برای ما مساوی باشد. وقتی ما از هر چه غیر خداست قطع امید کردیم آن زمان است که نصرت الهی نزدیک است. اگر پای «اما» و «اگر» و «شاید» و «ان قلت» به میان آمد، باید آن‌قدر در بوته حوادث پایین و بالا بشویم تا خالص شویم. اما اگر از همان ابتدا باور کردیم که امید و اعتماد ما نباید به غیر خدا باشد فاصله‌ها کوتاه و فرج نزدیک می‌شود.

    خداوند دو نوع امداد به بندگان دارد: یک دسته امدادهای عمومی که هیچ پیش‌شرطی ندارد و هر کس، در هر موقعیتی اعم از مؤمن و کافر از آنها بهره‌مند می‌شود؛ «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُورًا.»۶ اما دسته دیگری از امدادهای الهی مخصوص مؤمنین است و هر کس به اندازه ایمان و اعتمادش به خدا از آن بهره‌مند می‌شود. ما در مقابل قدرت‌های بزرگ دنیا چه داشتیم و داریم؟ اما خدا نشان داد جامعه‌ای که در آن با نفس گرم یک مرد الهی اعتماد به خدا زنده شود و افراد آن به لطف خدا ایمان پیدا کنند، می‌توانند با امدادهای غیبی خدا بر دشمنان قدرتمند خود پیروزشان شوند. این مسأله را از ابتدای انقلاب در جریانات مختلف تجربه کرده‌ایم؛ یکی از آنها همین انتخابات اخیر و پیروزی دوستان جبهه پایداری است.

    لزوم پایداری بر اخلاص و متانت

    ما باید از این جریانات درس بگیریم و فراموش نکنیم که پیروزی‌هایی که به دست آمده به خاطر ایکس و ایگرگ نبوده است؛ بلکه به همان میزانی که ایمان و توکل به خدا داشتیم خدا کمک کرده است. نشانه چنین باوری این است که رفتار ما با رفتار دیگران متفاوت خواهد بود؛ با چنین باوری به کسی تهمت نمی‌زنیم، به کسی بی‌احترامی نمی‌کنیم، تخریب نمی‌کنیم. اگر زمانی به اقتضای وظیفه و برای حفظ اصل نظام روشنگری و افشاگری لازم باشد، ‌گریزی از آن نیست؛ اما در برابر رقیبی که اشتراکات زیادی با ما دارد ضرورتی ندارد مثل یک برانداز با او برخورد کنیم؛ بلکه با رعایت ادب، احترام، متانت و منطق حرف‌مان را می‌زنیم. کسی که حسابش با خدا صاف باشد، اصلا لحن کلامش تغییر می‌کند و نفسش اثر دیگری دارد؛ برخلاف کسی که با تظاهر قصد فریب دیگران را دارد، ممکن است چند نفر فریفته شوند، اما چنین کسی زود رسوا خواهد شد. می‌بینید چگونه دوست و دشمن تحت تأثیر کلام مقام معظم رهبری ـ‌دامت برکاته‌ـ قرار میگیرند؟ امام راحل ـ ‌رحمةالله‌علیه‌ ـ هم، چنین بود؛ بیانی ساده‌، خودمانی که در آن از اصطلاحات علمی و سیاسی خبری نبود، ولی در اعماق دل‌ها اثر می‌کرد و همه صداقتش را درک می‌کردند.

    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/114941

  97. مجنون می‌گوید:

    یاعلی
    هرجور خودتون صلاح میدونید داش حسین عزیز
    فقط یه پبشنهاد بود
    صلاح کار خویش خسروان دانند

  98. سیداحمد می‌گوید:

    خصوصی

    به متن نمی تونن ایراد بگیرن، به سیداحمد گیر میدن!
    حسین قدیانی: عمومی!!

  99. سردار شهیدزاده می‌گوید:

    خصوصی…………………..

  100. چشم انتظار می‌گوید:

    آقا سیداحمد؛
    دقیقا” گناه داداش حسین این است که دارد درست به وظیفه اش عمل می کند!
    اما یک عده، به دنبال این هستند، که آب را گل آلود کرده، و به جای ماهی، کوسه صید کنند. از همان نوع کوسه ای که در طرفه العینی، محو می شد. یادتونه که!؟

  101. کامی می‌گوید:

    از شما انتظار بصیرت بیشتری میرود.
    ولی از دوره و زمانه ای که فتنه ۸۸ را یک کدورت میداند انتظار انتشار چنین تحلیلهایی میرود.
    فقط میتوانم بگویم متاسفم…

  102. مجنون می‌گوید:

    عمومی عمومی
    جناب سیداحمد تند نرو
    اینجوریا هم که شما میگی نیست
    یا علی

  103. سیداحمد می‌گوید:

    متن فوتبالی داداش حسین درباره این روزهای تیکی تاکا، خداحافظی پپ و… به زودی در وبلاگ قطعه ۲۶

  104. سجاد می‌گوید:

    ضمن بیان این نکته که اگه قراره امثال حسین قدیانی نقد نکنن پس کیا نقد کنن؟؟
    چند سوال دارم!!!
    یک- آیا در صورت نبود جبهه پایداری شاهد رقابت در تهران می بودیم؟؟
    دو- قرار گرفتن امثال باهنر در لیست متحد و نماینده ویژه قرار دادن برای آقایان لاریجانی و قالیباف نشان دهنده معیوب بودن سیستم متحد نیست؟؟ باتوجه به این نقطه که جناب لاریجانی مدعی شدند ساکتین فتنه معلوم نیست از کدام کره وارد شده!!؟؟ درحالی که ساکتین فتنه همه میدانند که از بیانات جناب ماه می باشد!!!
    سه- چرا فقط کیهان به پایداری نقد میکند؛ آیا متحد بدون نقص است؟؟؟
    چهار- قرار دادن امثال کوچک زاده و رسایی در خط انحراف ظلمی بزرگ است که به شخصه بنده شاهد استدلالات ایشان در برابر انحرافیون بوده ام!! ضمن اینکه گاهی رسانه ها هم شیطنت میکنند!!
    پنج- آیا مجلس هشتم دست پخت متحد نبود!!؟ چگونه وقف دانشگاه آزاد!! ۲۰۰ امضا برای آقایان رحیمی و جاسبی را فراموش کنیم!!
    شش- آیا امثال سقای بی ریا، نبویان، آقاتهرانی، روانبخش، طبیب زاده، استاد اقا و… ماله کشان انحراف اند؟!
    هفت- علامه مصباح خیلی مظلوم اند؛ شاید اگر به جای آقای مهدوی ایشان از هاشمی در سال ۸۴ حمایت کرده بود، الان برخی اصولگرایان……!!!

  105. سجاد می‌گوید:

    ضمنا سیداحمد دوست داشتنی ترین مبصر دنیاست!!!

  106. ر. رضوی می‌گوید:

    جناب داداش حسین! چرا جواب منتقدین و مخالفین را نمی دهی؟! نکند شان بی شان ما قابل مقایسه با شان بالای شما نیست؟!

  107. دلداده چمران می‌گوید:

    سلام علیکم
    با عرض تسلیت وفات مادر غیرت الله، ابالفضل العباس علیه السلام
    جزو اولین افرادی بودم که با نوشته های شما آشنا شدم، گریستم، خندیدم، بغض کردم و فرو خوردم و…
    با بن کتاب دانشگاهی «نه ده» خریدم…
    و باز دنبال «آرکیو ۸۸» و «ماشاءالله حزب الله» با همان بن های ثبت نامی…
    هر وقت فرصت شد آن لاین بودم…
    متن آنقدر ها هام که سیداحمد می گوید سنگین نیست
    به قول سهراب ما کاشونی ها «چشم ها رو باید شست جور دیگر باید دید»
    ببینید با این متن و کامنتها مستاجری مان تمدید شد از طرف آقا یا نه؟!
    خطابم فقط شما نیستید داداش حسین بسیجی ها، همه و همه حتی خود بنده!
    من توان حتی یک شب بیرون از بیت خوابیدن را ندارم…!
    اما یک سوال، می شود این جمله تان را توضیح دهید؟!
    «برای من ادبیات، خیلی بیشتر از سیاست و فلان جبهه و بهمان گروه، موضوعیت دارد.»
    نگید که بازی با الفظ است…
    که دب شما این نیست
    ما در روایت از امام رضا علیه السلام داریم که فتنه دوستان بالاتر از فتنه دجال است…
    باز هم سپاسگزارم از اینکه با متانت به کامنتها توجه دارید
    التماس دعا

  108. سلام می‌گوید:

    درود بر آقای قدیانی؛ کاش منتقدین اعم از موافق و مخالف، کمی هم درباره زیبایی این متن، به ویژه در آخرین سطور چیزی می گفتند. صرف نظر از همه این مباحث مثبت و منفی، زنده باد قلمی که شاهکار «اسکله العماره» و «اسکله الاماره» را خلق می کند. الحق سیاسی نوشته های حسین آقای قدیانی، کمی کلاس سیاست مداری این روزهای جامعه ما را بالاتر برده است.

  109. محسن می‌گوید:

    درود بر احمدی نژآد و طرفدارانش
    حسین قدیانی: این کلاه بالای «الف» فلانی نژاد که احیانا بر سر ملت نرفته؟؟!!!

  110. سیداحمد می‌گوید:

    دلداده چمران؛

    شما ببینید که آقای قدیانی این جمله را کجا استفاده کردند؛
    «برای من ادبیات، خیلی بیشتر از سیاست و فلان جبهه و بهمان گروه، موضوعیت دارد.»

    این جمله در جواب آن کامنت خاص گفته شده؛ چرا سعی می کنید جنجال کنید؟!

    ضمنا شما متوجه منظور بنده از سنگین بودن متن نشدید!

  111. محمد می‌گوید:

    آقا! امروز تو روزنامه وطن امروز بذر خوش خدمتی رو کاشتی، فردا هم آب بپاش روش تا بالاخره تا ۷ خرداد نونت بیفته تو روغن!!!

  112. زائر قطعه 26 می‌گوید:

    سلام. امیدوارم تایید بفرمایید.
    درباره متنت نظر من اینه:
    با در پیش گرفتن تقوای برآمده از علم و معرفت صاحب “فرقان” می شوید.
    ملاحظه:
    روزی روزگاری رقیب مغلوب آرای باطله که از قضا ریاست محفلی را دارا بود، در مقابل عده ای اراذل سیاسی و نماینده نما که همگی شان در تمام امور ضد انقلابی و ضد مردمی “مشارکت” داشتند و “مجاهد” گونه رفتار می کردند، یک تنه قد علم کرد و بنا به حکمی حکومتی از دستور خارج کرد اون چیز درباره مطبوعات رو… و اما روزی دیگر… چه بگویم که این جیگر سوراخ سوراخ شده دیگه…
    اما بحثی از تبار لغت شناسی:
    در فتنه فضا غبار آلود شده و تشخیص حق از باطل در این فضای ممزوج شده به سختی ممکن می شود ولی می شود. اگر چارچنگولی حواست به قطب نما و پرنورترین نور مسیر باشد منحرف نمی شوی و اسیر فتنه و فضای غبار آلود نمی شوی ولی …
    ولی اگر انحراف رخ بدهد و نفهمی که انحراف رخ داده و تو سوار با مرکبی باشی که به خیالت دارد مستقیم می رود بدون اینکه غباری از جنس فتنه دیده باشی و بدون آنکه دشمنی از روبرویت برایت شمشیر کشیده باشد و بدون اینکه… خیلی راحت از مسیر مستقیم فاصله گرفته ای و هررررچه بیشتر جلو بروی منحرف تر می شوی.
    والعاقبه للمتقین

  113. شماره 26 می‌گوید:

    داداش حسین!

    جماعتی را انداخته ای به جان هم، آنوقت به جای پاسخ دادن به انتقادها می خواهی درباره تیکی تاکا مطلب بنویسی؟! بعد می گویی برای من ادبیات از سیاست مهمتر است؟! برادر من! حضرت حافظ هم اینقدر رند نبود؛ بود، اما مرد رند نبود!

  114. س. سین می‌گوید:

    دمت گرم اخوی! من خودم طرفدار جبهه پایداری ام، اما خداوکیلی قلمت رو عشقه! خداییش با حال نوشتی! قشنگ بود!

  115. از بچه های دانشگاه تهران می‌گوید:

    داداش حسین؛ انصافا یک سئوال می کنم، راستش را بگو. اگر جبهه پایداری شما را در لیست خودش می گذاشت، آیا باز هم این متن را می نوشتید؟!

  116. ......................... می‌گوید:

    ………………………………

  117. زائر قطعه 26 می‌گوید:

    هر حرفی را نزنیم و هر چیزی را نگوییم؟

    این همه مودبانه و مخلصانه نوشتی متنت رو… ولی جمله بالا بیش از حد تیز بود اخوی، نمیشه سوهان کاری کنی نوکش رو؟؟ کام تلخ کنه

  118. سیداحمد می‌گوید:

    انتقاد و نظر مخالف و بحث خصوصا در چنین متنی، کاملا طبیعی است!
    اما جدا از این حرف ها، واقعا قلم فوق العاده ای دارد داداش حسین عزیر ما!

  119. بصیرت عاشورائی می‌گوید:

    سلام به رسم ادب
    جناب حسین قدیانی!

    می بینم که این آش به قدری شور شده که صدای جنابتان را هم در آورده،
    قدیانی! چه شده که نگران دل خوش شدن عالی جناب راس فتنه(تعبیر خودت) شده ای؟ اینقدر نگرانت کرده که در سوال هایت عنوان کرده ای؟ آیا نه این است که خود تو و استادت حسین بصیرت و کیهانی ها و جوانی ها و…! باعث شدید این مرد بی سلام! شروع به رجز خوانی کند؟ آیا شما خواسته یا ناخواسته سناریوی او را پیاده ننمودید؟ آیا تو نبودی که بر خلاف فرمایشات امام خامنه ای بر کوس انحراف می کوبیدی و به قول خودت روشنگری میکردی!!! چطور خود را خانه نشین بیت رهبری می دانی، که سخنان معظم له را از این گوش می گیری و از آن بیرون می دهی؟!
    مگر امام خامنه ای نفرمودند مردم و مسئولین نظام انحراف ندارند؟ مگر نفرمودند بنده تا زنده هستم نمی گذارم مسیر انقلاب منحرف شود؟ مگر نفرمودند تحلیل ها را بردند به سمتی که رئیس جمهور حرف رهبری را گوش نکرده و همه جا را پر کردند از این حرفهای پوچ و بی پایه؟ مگر نفرمودند من از شخص حمایت نمی کنم، من جریان را خط را وقتی می بینم صحیح و درست است و در حال خدمت گذاری است تایید می کنم و امروز هم کار می شود. شما که اینچنین در محضر استاد تلمذ می نمایید، آیا پرسیده ای پس چرا سخنانت با فرمایشات ولی امر مسلمین سنخیت ندارد؟
    ولی امر می فرمایند فتنه فتنه، هنوز بعد از چند سال از فتنه اسم آن را می آورند. کی ایشان فرموده اند انحراف؟
    پس تو هم به این نتیجه رسیده ای که آیت الله مصباح نیز با اینکه استاد معظمی است، اما نمی تواند شاخص برای شناختن انحراف باشد؟ این مطهری زمان که هی میگویی حضرت آقا ۱۱ سال پیش در مورد ایشان بکار بردند!! ملاک حال فعلی افراد است، البته حضرت آیت الله مصباح از ذخایر و علمای برجسته ما می باشند. در این هیچ شکی نیست اما اینکه عده ای به دنبال شاخص نمودن ایشان هستند، راه ناثواب است.
    شاخص ما(البته شما هم که میگویی خانه نشین بیت رهبری هستی هم باید اینطور باشد ) فقط و فقط امام خامنه ای است و نه کس دیگر
    منتظر پاسخت هستم اگر سانسور نکنی
    حسین قدیانی: اگر «آقا» فرموده اند انحراف وجود ندارد، پس چرا فرموده اند تا زنده هستم نمی گذارم مسیر انقلاب منحرف شود؟! پس یه چیزایی، وجود داره!! لطفا کاریکاتوری تحلیل نکنید بیانات «آقا» را. و اما آیت الله مصباح یزدی، این علامه مجاهد و این مطهری زمان، حتما و حتما و حتما «شاخص» هستند. این متن + چند تا پرسش، هرگز منافاتی ندارد با اینکه من بوسیدن دست شاگردان علامه مجاهد را برای خود افتخار بدانم. عمرا اجازه بدهیم جریان به شدت انحرافی، از این قبیل مسائل، ماهی خود را صید کند! حرف ما این است که اصلا جریان انحرافی عددی نیست! نه اینکه نیست! هست، اما بی شان و کوچک و حقیر است.

  120. مرد می‌گوید:

    لطفا جواب بده این نقد را…………………..

    http://spiyanechartopart.blogfa.com/post-78.aspx

  121. علی اکبر می‌گوید:

    حسین قدیانی بگذار یک چیز را بگویم

    آنروز که با فتنه مبارزه میکردی و دل امت حزب الله را شاد میکردی فکر میکردی در فتنه بعدی خودت راه را گم کنی؟ و تو بدین گونه شدی و در فتنه جدیدی که مقام عظما ولایت خبر آن را داده بودند و این فتنه برای سر بریدن عدالت بود به بیراه رفتی و از شیر تو دوشیدند و سواری از تو کشیدند (تعبیر امام علی در زمان فتنه)
    یاد ۸۸ بخیر که مردانه ایستادی.
    اما حال در مقابل عدالت هستی افسوس…

  122. به جای امیر می‌گوید:

    تکرار (گفت و شنود)

    گفت: به نوشته روزنامه «اسرائیل الیوم»، ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی که از اعتراضات سایر مقامات این رژیم به شدت عصبانی است می گوید «دیگر درباره حمله به ایران حرفی نمی زنم»!
    گفتم: ای بابا؟! چرا چند لقمه خنده را از مردم ایران دریغ می کند؟!
    گفت: مئیر داگان رئیس سابق موساد و ایهود اولمرت نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی به وی اعتراض کرده اند که وقتی اسرائیل توان دفاع از خود را در مقابل حزب الله و حماس ندارد، چرا درباره حمله نظامی به ایران حرف می زنی؟!
    گفتم: خب! راست میگن! چرا حرف مفت می زنه.
    گفت: باراک گفته؛ تهدیدها مربوط به چند ماه قبل بود و اخیراً تهدیدی نکرده است!
    گفتم: یارو قول داده بود دیگه قمپز در نکنه، ولی یک روز پیش رفقاش گفت؛ تنهایی با یک شیر گلاویز شدم و… دوستانش گفتند؛ مگه قول نداده بودی که قمپز در نکنی؟ و یارو که به تته پته افتاده بود گفت؛ آره! ولی این قمپز مال دو ماه قبله و حالا تکرارش رو دارم پخش می کنم!

  123. سجاد می‌گوید:

    رفقای طرفدار پایداری!! من خودم طرفدار پایداری ام اما شک ندارم که داداش حسین از ما اگه بیشتر به امثال حسینیان علاقه نداشته باشه کمتر نداره !!! لطفا مارک نزنید!!!

  124. زائر قطعه 26 می‌گوید:

    چرا سانسور میکنی اخوی؟؟؟؟ تا حالا بارها و بارها تصمیم گرفتم کامنت نذارم اما قلمت نمیذاره. حالا که یعنی چی؟……………

  125. ستاره خرازی می‌گوید:

    نه، می دونید چیه؟ تقصیر خودمونه، از قدیم گفتن: خود کرده را تدبیر نیست.
    اگه اون روزایی که رییس جمهور مملکت داشت بر خلاف نظر رهبری تو امام جمعه گیش سخنرانی می کرد، هی الکی تکبیر نمی گفتیم، حالا این روزو حالمون نبود.
    یکی نوشته بود: با امثال این نوشته داری ما رو دشمن شاد می کنی!!!!
    یعنی ما صحبت نکنیم، انتقاد نکنیم، خفه شیم که دشمن شاد نشه؟؟؟؟
    خوبه والا! این حرفا هم همیشه واسه ماست، روزنامه های اصلاح طلب، به رهبر، به نظام، به امام، هر چی بخوان بگن، دشمن شاد نمیشه؟؟؟
    نکته دیگه: شما هر کس ازتون انتقاد کنه، نظر مخالف شما داشته باشه، بش می گید: برات متاسفم یا براش ادله میارید؟؟ اگه اولی، که ما هم برای شما متاسفیم: اگه دومی، پس کو؟؟؟؟

  126. سیداحمد می‌گوید:

    بخشی از همین نوشته……………………….

    اگر بگویم خودم را حقیرترین شاگرد کوچک ترین درس آموخته علامه مجاهد مصباح یزدی نیز نمی دانم، گمانم باز هندوانه زیر بغل گذاشته ام، اما از محضر مطهری زمان، چند سئوال دارم. الحمدلله از جمله معانی «سئوال»، گدایی است و دست بر قضا قصدم از سئوالات این نوشتار، عینا «گدایی معرفت» است. حضرت استاد را برخلاف هزینه کنندگانش، آنقدر کریم می دانم که حتما مرا خواهند بخشید اگر در این سئوال، شان بی شان سائل، اندک سنخیتی با مقام والای مسئول ندارد…

  127. بصیرت عاشورائی می‌گوید:

    ……………………………..

  128. ستاره خرازی می‌گوید:

    حسین قدیانی: این کلاه بالای «الف» فلانی نژاد که احیانا بر سر ملت نرفته؟؟!!!

    خیلی با حال بود.

  129. عاشق هر 6 طرف دعوا! می‌گوید:

    صلوات بفرستین…………………

  130. عاشق هر 6 طرف دعوا! می‌گوید:

    یعنی داداش حسین ها!

    خوشم می آید عالم و آدم را بلدی چگونه سر کار بگذاری، بعد بروی و درباره پپ خان گوآردیولا مطلب بنویسی……………….

  131. ستاره خرازی می‌گوید:

    با کمال تاسف، سطح دعوای این روزهای جناح های سیاسی، بسیار مبتذل، بی کلاس و پایین است.

    شدیدا موافقم!

  132. ستاره خرازی می‌گوید:

    یک: به کدامین دلایل، خطر جریان انحرافی از خطر جریان فتنه بیشتر است؟ انحراف، کدام قله را می خواهد فتح کند که قبلا به شکل سرگشاده فتح نشده بود؟

    وای! خدا تو دنیا و آخرت، بی آبروشون کنه، حریمی رو نشکسته نگذاشتن.

  133. ستاره خرازی می‌گوید:

    پست دلچسبی بود، در پناه خدا و موفق باشید.

  134. محسن می‌گوید:

    عجب!

  135. حنظله می‌گوید:

    خیلی باحالند این کامنت ها و پاسخ هایشان؛

    – “برای من ادبیات، خیلی بیشتر از سیاست و فلان جبهه و بهمان گروه، موضوعیت دارد.”

    -“خصوصی

    به متن نمی تونن ایراد بگیرن، به سیداحمد گیر میدن!
    حسین قدیانی: عمومی!! ”

    -درود بر احمدی نژآد و طرفدارانش
    حسین قدیانی: این کلاه بالای «الف» فلانی نژاد که احیانا بر سر ملت نرفته؟؟!!!

    -کامنت علی اکبر هم (۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ در t ۰۱:۵۱) بدجوری ما را یاد جواد خیابانی انداخت!!!)

  136. حنظله می‌گوید:

    بچه که بودم گاهی وقت ها بین من و “بابا” اتفاقاتی پیش می آمد و به دلیل موضع گیری و یا نحوه برخورد بابا با مساله، احساس می کردم که انگار با من دشمنی دارد!

    شروع می کردم به تحلیل و بررسی ماجرا، اعتراض می کردم، دلایل خودم را می گفتم و تند و تند برداشت خود را از موضوع با هیجان و ناراحتی و خیلی حق به جانب می گفتم برایش.

    “بابا” اما فقط با آن نگاه مهربان و نافذ و البته پدرانه اش با لبخندی مردانه گوشه لبش(الان می دانم چه کیفی می کرده در آن لحظات)، سکوت می کرد و گوش می داد.

    بعد که صحبت هایم تمام می شد و خیلی خوشحال بودم از اینکه منطقم پیروز شده و توانستم ثابت کنم بابا اشتباه کرده، تازه “بابا” با آرامش تمام شروع می کرد به صحبت کردن و رفع ابهامات ( وای خدایا! که چقدر همیشه شیرین بود توضیحاتش و نتیجه گیری های دقیق و منطقی اش).

    یادش بخیر آن روزها…!

  137. سیاسی ترین مستند سال
    دانلود مستند تصویری نقش موسوی خوئینی ها در ترور شهید رجایی و شهید باهنر!!!
    http://amin-davari.blogfa.com/
    پیشنهاد می کنم حتما دانلود کنید

  138. امین می‌گوید:

    سلام برادر قدیانی
    همیشه مطالب شما رو می خونم و لذت می برم.
    تا حالا اینقدر نشده بود اینقدر اختلاف نظر با شما داشته باشم
    قطعا “پایداری همیشه جواب می دهد”
    انتظار نداشتم به این نرسی!!!!!!!
    باشه آینده سیاسی ایران و تاثیر این تفکر و این جبهه ی پاک در پیشبرد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی انقلاب اسلامی
    باشه قرارمون

    زاکانی و باهنر و لاریجانی و قالیباف و خیلی های دیگر مثل توکلی و نادران که راس جبهه متحد بودن برای ما بسیجی ها و آرمانمون و انقلابمون مایه پسرفت هستند والسلام….

  139. علوی دلاور می‌گوید:

    اصلا از این نوع نگاه خوشم نمی آید. یعنی چی که همه بد باشند به جز حسین قدیانی؟!

  140. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۲۱۱* سیدالشهدا امام حسین علیه السلام:

    از نشانه های عالم، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است.

    (بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۹)

  141. از نیشابور می‌گوید:

    آقای قدیانی! حرف حساب این متن، عالی است اما کاش شما علامه مصباح را خطاب قرار نمی دادی و بدون این خطاب، متن خوب تان را می نوشتید… البته خیلی به این نقد احتیاج داشتند بچه های پایداری. کاش گوش کنند و بی خود مصباح را هزینه کارهای شان نکنند.

  142. دلاور علوی می‌گوید:

    علوی دلاور می‌گوید:
    ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ در t ۰۹:۴۰

    اصلا از این نوع نگاه خوشم نمی آید. یعنی چی که همه “بد” باشند به جز حسین قدیانی؟!
    _________________
    منم اصلا از این نوع نگاه خوشم نمی آید. یعنی چی که همه “خوب” باشند به جز حسین قدیانی؟!

  143. یه دوست می‌گوید:

    داداش حسین! با نوشته شما موافقم. هر چند که بهتر بود در نقد متحدها بیشتر می نوشتی. از تیتر اول کیهان خوشم آمد. حرف حساب بود و البته طعنه به این همه جبهه. خداوند به شما توفیق عنایت کند فرزند شهید اهل صبر و بصر.

  144. عجیب! می‌گوید:

    داداش حسین عزیر! گور بابای سیاست. پدر مادر نداره. اینو ول کن، همون تیکی تاکا رو بگو. منتظریم برای ترکیدن! بارسا فقط بارسای مسی و پپ! قطعه فقط قطعه داداش حسین و ۲۶!

  145. عجیب! می‌گوید:

    …………………………………………..

  146. همسایه قطعه شما می‌گوید:

    برادر حسین قدیانی! من با این کامنت موافقم که گفت کاش این نوشته را بدون مواجهه با علامه می نوشتی. در حرف حسابی که متن تان داشت، تردیدی نیست ولی کاش این مورد را هم رعایت می کردید. البته خودم هم این پرسش ها را داشتم ولی ما مگر چند تا مصباح یزدی داریم؟؟

    برادر! دغدغه مندی شما فی نفسه نیکوست اما خب دیگه… رعایت بعضی چیزها هم سر جای خودش است برادر. خدا نگذرد از سر سیاسیون ما که این همه جبهه توی جبهه کردند فضا را.

  147. yusef می‌گوید:

    متن قابل تاملی بود. دوباره باید بخوانم تا نظرم درست درمان باشد. ممنون که ذهن مان را درگیر کردید.

  148. دیوار می‌گوید:

    خیلی عوض شدی داداش حسین. آروم تر شدی. بهتر شدی. پخته تر شدی. قلمت قبلا بیشتر زیبا بود، اما مدتهاست پخته هم شده. هم زیبا و هم پخته و حکیمانه می نویسی. کلا عوض شدی. من این حسین قدیانی را بیشتر از آن حسین قدیانی که شورش را درمی آورد و تند بود، دوست دارم.

    ………………………………………………………

    زنده باشی داداش.

  149. یاور صاحب الزمان روحی فداه می‌گوید:

    سلامتی قلب نازنین امام زمان ارواحنا له الفدا و نایب مظلومش صلوات…

  150. محمد حسین محمدی می‌گوید:

    آقای قدیانی سلام
    مانند بسیاری دیگر با کتاب نه ده با شما آشنا شدم و از بصیرت زایی هاتون بسیارخوشخال شدم یادمه در اون کتاب به بعضی از اهالی فرهنگ مثل… گیر داده بودید که چرا موضع نمی گیرید از صحبت شما خوشم اومد و از موضع اونها ناراحت شدم… گذشت تا این متن شما رو در کمال ناباوری دیدم و دیدم که همان روندی را که اون همکارانتون داشتند شما هم دچار شدی. این متن رو با کمال ناراحتی می نویسم چون دارم می بینم که متأسفانه با نهایت کوته بینی در خط همون کسانی افتادید که فتنه ۸۸ را بوجود آوردند!
    آقای قدیانی متن شما پر است از تهمت و افتراء و دروغ و روندی رو که شروع کردید بسیار خطرناکه که معلوم نیست به ناکجا آباد بکشه. برای همه ی مطالبی که بیان کردید پاسخ های قانع کننده دارم و بسیار خوشحال میشم که حضوری با شما در میون بگذارم در غیر اینصورت شما را وا می گذارم به آخرت و در اون دنیا جلوی شما را می گیرم و حتما خدمت پدر شهیدتون از شما شکایت می کنم. والامر الیکم… والعاقبه للمتقین

  151. این یکی از قوانین طبیعت انسانی است که [حرف حق تلخه]!!
    حالا بعضی مقابلش بدو بیراه میگن! بعضی نمایش می دن تا اونجا که بشه نمایش آزاد اندیشی داد! بعضی نگاه عاقل اندر سفیه می ندازن و اونجا که دیگه نشه کاریش کرد سانسورش می کنن!
    سانسور شدیم سیداحمد، آقای قدیانی!! یا ترجیح دادید اصلا نبینید و نخونید و فکرم نکنید!
    ما که نقد می کنیم و نقدم قطعا تیز و تنده اما دل هامون به عشق به ولی همچنان به هم نزدیک و متحده این ریزه بینی ها هم نمی تونه با اون همه اشتراکات ریشه ای و اساسی عامل کینه و خشم و دوری بشه!
    یا علی

  152. ناشناس می‌گوید:

    با سلام یه مطلبی از این سایتها از شما خاندم که از آیت اله مصباح گله مند بودید که چرا از پایداری حمایت کرده در حالی که اونها از ساکتین انحرافند… واقعا تعجب می کنم که شما با این هوش بالایی که دارید متوجه سیاسی بازی بعضی از مدعیان اصولگرایی توی جبهه متحد نشدین…

  153. سیداحمد می‌گوید:

    جناب محمدی!

    اگر فکر می کنی شهدا اینقدر در بهشت بیکارند که درباره جبهه صندلی چی ها(همه شان از دم!) شکایت بشنوند، اشتباه می کنی. داداش حسین میرزابنویس سیاست نیست. نویسنده ولایت است. جبهه ولایت آیا لزوما جبهه متحد و جبهه پایداری است؟! وانگهی؛ نقد نادرست به داداش حسین داری، چه کار به بابااکبر شهید داری؟!

  154. شیدا می‌گوید:

    با تشکر از جناب قدیانى براى این متن زیبا و عمیق و ضرورى
    به دوستان عزیزى که از انتقاد مؤدبانه و دلسوزانه و متعهدانه ایشان به حضرت مصباح براشفته اند، البته به غیر از کسانى که قصد تفرقه افکنى و عقده بازى دارند، این کلام حضرت امام خمینى را یاداورى می کنم که در جواب تعدادى از کودکان دبستانى که مى خواستند ایشان را نصیحت کنند ولى خجالت کشیده بودند فرمودند. کاش این کار را انجام داده بودید.
    اجازه بدهید حرف حق از دهان حق دوستان و دلسوزان امتحان داده بیان شود تا باطل با مصادره آن و التقاطش با خود اراده فریب مردم را ننماید.

  155. شیدا می‌گوید:

    ………………..

  156. حمید سلیمی می‌گوید:

    و هزاران هزار آه… از دست حسین قدیانی و قدیانیانی که قدر نمی دانند سخن خورشید قدر را… اگر چراغی به وسعت خورشید در کنج بیت دلها روشنی بخش راه هاست، چراغ دیگری هست به وسعت ماه… که نورش را با سیم مستقیم از بیت خورشید ارتزاق می کند… مصباح همان چراغ است؛ این را من نمی گویم، لغت نامه که به هیچ سایت، روزنامه، یا وطنی که راه دیروز دوم خرداد را می رود، وابسته نیست. مصباح ماه تابع خورشید خراسان است و ما ستارگانی که با ماه می آییم تا خورشید خسته دل از دست قدیانی ها شاید اندکی شب را در آرامش سپری کند. آنروزی که علامه عمار تمام قد سینه سپر کرده بود در مقابل سروشها، شاید که نه حتما که حسین قدیانی ها در صف نانوایی دست در جیب گذاشته بودند.
    برادر عزیز اگر پدر عزیزت رفت تا شما قطعه ۲۶ را داشته باشید به خاطر عالمانی چون علامه عمار مصباح یزدی بود.
    حال که شما چماق قلم را برداشته اید جای سوالات بسیار زیادی است.
    ۱- پشت پرده مدیریت وطن امروز چه جریانی ایستاده است؟
    ۲- شما چه تضمینی دارید که آقای بذر پاش وصل به جریان مشایی نباشد؟
    ۳- از سخنان شما اینگونه استنباط می شود که به کلی جریان انحراف را منکرید!!!
    فرمودید که عده ای علامه عمار مصباح را مصادره کرده اند برای خود تا از پلکان قدرت بالا برون آیا منظورتان همان هایی هست که درخشان ترین کارنامه را در مجلس هشتم داشتند همچون (آقا تهرانی، کوچک زاده، رسایی، زارعی، کوثری و…)
    ۴- شما چرا این همه از حضرت آقا برای خود خرج می کنید؟
    ۵- وقتی شاگردان علامه در مقابل تاجزاده ها و آرمینها قد علم کرده بودند بقیه کجا پاهاشون را دراز کرده بودند؟
    برادر سوال و درد دل زیاد است، به عنوان یک طلبه ناچیز، همچون حضرت آقا هیچوقت از شما گذشت نخواهم کرد.

    از خدای بزرگ تمنا دارم کمکتان کند تا خودتون رو از جریان خاص جدا کنید و فقط برای اسلام عزیز سلاح قلم به دست بگیرید.

  157. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “صفحه‌ی کتاب پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب افتتاح شد.”

    http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=19698

  158. منزوی می‌گوید:

    حسین جون نکنه با وبلاگ سرگلابیت و نطنزی های بگیر و نگیرش فکر کردی نظریه پرداز نظام شدی؟!
    که به خودت جسارت دادی و پا تو کفش عقبه تئوریک نظام کردی و براش تا چهارده می شماری؟!
    انحراف یعنی اهانت به علامه دهر و روح نظام حضرت آیت الله مصباح یزدی!
    نه داداشی می گن هنوز سنجد جزو میوه ها نشده!
    برو عزیز از همون نطنز و گلابیاش بنویس!
    موهاتم یه شونه بزن.

  159. علی می‌گوید:

    جناب سلیمی! بعید می دانم شما طلبه باشید. یک طلبه اینقدر سست استدلال نمی کند. از کجای متن حسین قدیانی به این برداشت رسیده اید که ایشان از اساس، منکر جریان انحرافی هستند؟! از نظر من همین آقاتهرانی اصلا نماینده درد مردم نبود. کدام نطق را ایشان کرد که از نظر شما بهترین نماینده مجلس هشتم است؟! همه حرفهای شما سست و بی اساس است.

  160. علی می‌گوید:

    جناب منزوی!

    همه طرفداران علامه مصباح و جبهه پایداری، اینقدر بی ادب اند؟! گلابی و سرگلابی و سنجد و کنجد و… دفاع از آیت الله نیست ها! بعید می دانم عقبه تئوریک نظام(!) برای دفاع از خود نیاز به افرادی چون شما داشته باشد. حسین قدیانی و امثال او خیلی به مصباح نزدیک ترند تا شما.

  161. مجید سلیمی می‌گوید:

    من برادر حمید سلیمی هستم! این اصلا طلبه نیست!!

  162. مجید سلیمی می‌گوید:

    آقای سیداحمد! می شود خواهش کنم هر کامنتی را به خصوص کامنت های سست و همراه با کری و اهانت را تایید نکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه قطعه ۲۶ بود که توش آروم بودیما! حالا حسین قدیانی شد مخالف اسلام و ضد انقلاب و آنتی مصباح و نوری زاد و نوری زاده و نشانه کفر؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! ول کن مبصر این اراجیف را. تو رو به خدا تایید نکن. حرفی اگر دارند در سایت های خودشان بروند بزنند.

  163. میم... می‌گوید:

    چقدر بی کلاسند این هواداران جبهه پایداری! بی کلاس و سست عنصر و هوچی! این چه طرز حرف زدن است جناب منزوی؟!

  164. ... می‌گوید:

    http://www.sarshar.org/archives/notes/post_295.html

    سالاری داداش حسین عزیز! این همه را بشنو و بگذر! ما قدردان زحماتت هستیم…

  165. دلداده چمران می‌گوید:

    دلداده چمران؛

    شما ببینید که آقای قدیانی این جمله را کجا استفاده کردند؛
    «برای من ادبیات، خیلی بیشتر از سیاست و فلان جبهه و بهمان گروه، موضوعیت دارد.»

    این جمله در جواب آن کامنت خاص گفته شده؛ چرا سعی می کنید جنجال کنید؟!

    ضمنا شما متوجه منظور بنده از سنگین بودن متن نشدید!
    سید احمد!
    سلام علیکم
    با این کامنت قصد مقابله ندارم…
    از اون دست افرادی هم نیستم که با منش آقای قدیانی مخالف باشم، و چون شنیدم پست بوداری هست بیام و جنجال کنم!
    به اندازه شما به داداش حسین بچه بسیجی ها هم نزدیک نیستم؛ ولی با روح فکری ایشان آشنا هستم…
    یک سوال بود، پرسیدم ولی جواب من متن شما را نمی طلبید…
    اکثر کامنتها چه موافق و چه مخالف نه جواب درست و درمونی به متن داشت و نه به شخصیت نویسنده محترم.
    دانشجویی هستم که مرتب آن لاین هستم ولی اهل کامنت گذاشتن نبوده ام…
    « چرا سعی می کنید جنجال کنید؟!»
    که در جواب بنده نوشته اید؛ بنده متوجه این جمله شما نمی شوم!
    آیا در کامنت توهینی به نویسنده ولایتی مون کردم؟!
    اگر بله، بنده عذرخواهی می کنم…
    فقط خدا می دانید که در این چند ساعت که از این پست می گذرد چند نیش زبان از …شنیدیم که این هم از حسین قدیانی تون!
    نه! من مثل دوستانی نیستم که با یک پست هرچند سوالاتی داشته باشم در موردش؛ داداش حسین مون رو به باد بی ولایتی بگیرم…
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
    داداش سید احمد!
    شما همیشه مبصر با ادب و متعهد کلاس قطعه ۲۶مان هستید…
    التماس دعا

  166. سلام خدمت داداش حسین عزیز
    خدا خیرت بده خیلی به جا بود و همه سوالاتی را که توی ذهن ما بود مطرح کرده بودی.
    من ۲ سالی میشه که زائر قطعه مقدس ۲۶ هستم ولی تا حال به خودم اجازه نداده بودم که براتون کامنت بذارم. ولی این بار حس کردم که باید این نظر را بذارم.
    دوستان پایداری به جای متلک گفتن و تاسف خوردن و… بهتره بگردن ببینن جوابی برای سوالات دارن یا نه؟!
    یا علی

  167. ناشناس می‌گوید:

    این متن تحت تاثیر آقای صفار هرندی نوشته شده

  168. ... می‌گوید:

    متن را ۲ بار و کامنت ها را ۲ بار خواندم. حق با آقای قدیانی است. متاسفانه پاسخ ها به سئوالات ایشان، اصلا قوی و مستدل نیست. حرف حساب این متن، اصلا جای انکار نیست.

  169. ... می‌گوید:

    اگر این متن تحت تاثیر آقای صفار هرندی نوشته شده باشد، باید به آقای قدیانی به خاطر داشتن اساتیدی چون صفار هرندی تبریک گفت. بگذریم که هنگام نگارش و آپ کردن این متن، جناب هرندی تا جایی که ما می دانیم، اصلا ایران تشریف نداشتند!! لذا احتمالا این متن را حسین قدیانی تحت تاثیر آن یکی اساتیدش نوشته. شاید هم سرخود نوشته. شاید هم به تشویق مبصر یا سلاله ۹ دی یا…!! به هر حال، هر جوری نوشته و تحت تاثیر هر کسی نوشته، متن خوبی است. زیبا و مستند و قوی و همراه با کلی حرف حساب متین.

  170. نیما می‌گوید:

    خیلی با این جمله صفا کردم. کاسبی همیشه جواب نمی دهد. خدا بر درجات پدرتان اضافه کند داداش حسین مظلوم قطعه ۲۶

  171. نیما می‌گوید:

    این را هم بگویم. کسانی که از این متن، بوی اهانت و ……………… استشمام کردند، اصلا مریض و متوهم هستند. توهمی که متاسفانه در فضای سیاست زده جامعه امروز، اپیدمی شده. باز هم جا دارد از نویسنده به خاطر این متن قوی و سنگین و پر نکته تشکر کنم.

  172. sarbaze1404 می‌گوید:

    به نام خدا
    سلام داداش حسین!

    نظرات رو خوندم. از یه نظر با عرض معذرت کیف(بر وزن حیف) کردم از متن های بر و بچ پایداری، و از یه نظر از بعضی نظرات که خیلی تند بود اهانتشان به شما

    واقعا و واقعا و واقعا ناراحت شدم. راستی عالی بود جوابتان به بصیرت!!!!!!!!!!!!عاشورایی. یاعلی

  173. سیدحمزه می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    متاسفانه من دوزاریم کجه
    آی کیوم هم بعد از اینکه آر کیو رو گرفتن ریخته بهم.

    به نظر شما جریان جبهه پایداری به ناحق از نام آقای مصباح سوء استفاده کردن؟ و آقای مصباح به صراحت از جبهه پایداری حمایت نکرده‌اند؟

  174. سرور می‌گوید:

    با عرض معذرت. این راه که شما می روی را علی مطهری قبلا طی کرده است.
    خیلی راحت است که وقتی نتوانی به امثال هاشمی و لاریجانی گیر بدهی با کمال ادب! به آیت الله مصباح یزدی به دلیل حمایت ایشان از پایداری متعرض شوی.
    حامیان جبهه پایداری معتقدند امثال زاکانی که از حمایت قالیباف (و درنهان هاشمی)برخوردارند به درد نمایندگی مردم نمی خورند.
    با این روال روزی را می بینم که باید برای مظلومیت فائزه هاشمی-شاید هم متی- خون گریه کنی.
    فقط می توانم بگویم حیف که گندم ری سرها نهد بر نی!

  175. مرتضی می‌گوید:

    التماس دعا!!!!
    جالبه… آقای قدیانی میگه که از جبهه بندی های الکی توی صف انقلاب خسته هست!
    اما در عمل می بینیم که جبهه قطعه ۲۶ هم به وجود اومده!(که توی این جبهه امکان نداره شخصی به نام آقای قدیانی خدای نکرده حرف اشتباهی بزنه!!!—و البته در مقابلش تقریبا هر کسی خطا کاره!!— این نوع نگاه که هر چی آقای قدیانی بگه و دوستانشون توی کامنتها تایید بکنن، اشتباهه! یعنی چی؟ مشکل من اصلا این متن آقای قدیانی هم نیست! مشکل من این نوع حمایت عامیانه و واقعا نادرست از یه نفره… به جز ولایت هیچ کس و هیچ چیز رو نباید اینجوری ازش پیروی کرد)

  176. حسام می‌گوید:

    فقط علی مطهری.
    خوشحالم که روی عده ای کم شد.

  177. یگانه سادات می‌گوید:

    بی ربط:

    آدمهای کنارم مثل جمعه می مانند…
    معلوم نمیکند”فرد”هستند یا”زوج”
    پر از ابهامند…!

    …………………………………………………………..

    آهای سرنوشت

    اسکار حق توست…

    سالهاست که مرا فیلم کرده ای…!

  178. آشنا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی. مطلب شما رو خوندم. رای حقیر در هر دو دور انتخابات به جبهه پایداری بوده و هم چنان به گفتمان جبهه پایداری معتقدم. یک درخواست: میتونم نظر شما رو صریحا در مورد جبهه متحد اصولگرایان بدونم؟!
    با تشکر

  179. سلام داداش حسین

    به عنوان کوچکترین عضو قطعه پیشنهادی دارم، که کاش یکی خلاصه این متن گیج کننده رو می گفت، نه اینکه یکی شکایت کنه، یکی فحاشی کنه، یکی جواب اون یکی رو بده، بعضیا هم مطمئنا مثل بنده علامت سوال شدند.
    مخاطب این وبلاگ سیاستمدار نیست، تا به قول آسید احمد این “متن سنگین” رو تجزیه – تحلیل کنه… که اگه نشه از نظر بنده حقیر موجب کج فهمی میشه برا کسایی مثل من… من خیلی دیدم تو نت توهین به آیت الله مصباح ( حفظه الله ) رو…
    ولی شما گفتی که اصلا حرف شما توهین نیست … روشن مون کنید لطفا/ ممنون

  180. سید محمد می‌گوید:

    سلام
    برات متاسفم. ای کاش سرباز خوبی برای مولایم خامنه ای می ماندی!
    به جای اینکه از عمار زمان دفاع کنی، از پشت خنجر می زنی!؟

  181. سید محمد می‌گوید:

    همینو میخواستی که برات نظر بزارن فقط علی مطهری؟! وقتی یکی مثل تو اینطور کج بفهمه دیگه از بقیه چه انتظاری باید داشت؟!

  182. محمد می‌گوید:

    از سال ۸۸ تا حالا تقریبا مشتری ثابت وبلاگت بودم!
    بدون اغراق همیشه از خوندن نوشته هات لذت بردم!
    اما این دفعه واقعا ار خوندن نوشته هاتون ناراحت شدم!
    ما در جایگاهی نیستیم که بخوایم علامه ی مبارز و بصیری مثل علامه مصباح رو نقد کنیم!
    خیلی مواظب باش داش حسین!

  183. دوستدار قطعه 26 می‌گوید:

    لطفا با حوصله بخوانید:
    با متنی که نوشتید و کامنتهایی که اومده مجبور شدم برم مصاحبه رو بخونم.
    آقای قدیانی عزیز و واقعا عزیز!
    در محفلی سوالی از علامه مصباح پرسیدم و جوابی گرفتم و از جواب ایشان در خیلی از مراسم و در جواب خیلی از سوالات از آن استفاده کردم.
    آن کس که بر بالاترین نقطه دیدبانی کشتی قرار دارد بهترین کس و مشرف ترین فرد به تمام منطقه دریاست. او با ابزاری که در اختیار دارد و با توجه به مختصات محل قرارگرفتنش کسی را همتایش نیست در شناخت و معرفت نسبت به محیط پیرامونی تمااااام سرنشینان همان کشتی. حال سرنشینان کشتی از بهترین و بارزترین رجال سیاسی و هنری و علمی و فرهنگی و ورزشی و … باشند که باشند.
    مثل عالم ربانی به جامعه و مردم مثل همان دیدبانی است که بر بلندای کشتی ایستاده. عالم ربانی با عنایت به تخصصی که از غور در عمق معارف دینی و منابع اصیل شریعت مقدس پیدا کرده می شناسد فرمولهای صلاح و سداد و در عین حال سقوط و نزول جامعه را و آن هم جامعه دینی را. پس لاجرم همیشه اینطور نیست که چون من غوطه ور در ریز ریز و جزءجزء مسایل سیاسی و مملکتی هستم و از نزدیک با تشکیل دهندگان تمام قوا و ارگانها و سازمانهای مهم کشوری و لشکری حشر و نشر دارم و با همه آنها چای نبات میخورم پس تحلیل من و نظر من به واقعیت نزدیک تر است. فرمولی که غور در مبانی دین و عمق شریعت مقدس به عالم ربانی می دهد عمرا با صدتا دکترای علوم سیاسی بدهد. آنچنان که شهید چمران فرمود: من از نزدیک با گنده گنده های سیاسی دنیا بودم و میشناسمشون . همه کساییکه در بهترین آکادمیهای سیاسی دنیا تحصیل کردن اما هیچکدومشون انگشت کوچیکه امام هم نمیشن (نقل به مضمون).
    غرض مقایسه حضرت امام با علامه مصباح نیست. زودی حکم صادر نکنند بعضی ها. فی المثل؛ امامی که ثانیه ای در هیچ آکادمی سیاسی نبوده بهتر و ورزیده تر از رجل سیاسی عالم میفهمد. چون مبنا دارد. مبنایی که از قرآن و سنت درآورده. پس موضع شخصی مثل علامه مصباح صرفا یک موضع سیاسی مانند من و شما و بقیه دوستان علاقمند و دردمند نمی تواند باشد. او از محل دیدبانی خویش اوضاع را می بیند و می گوید.
    باهمه این تفاصیل و تفاسیر جرأت و شهامت نقدهایی این چنین را بد نمی دانم به شرطی که این فضا همینطور مانند یک تریبون آزاد دانشگاهی راهش را ادامه دهد. اما اگر میخواهد قطعه ۲۶ تبدیل شود به کرسی آزاد اندیشی باید فکری بیاندیشد برای اساتید این کرسی. موید و پایدار باشید.

  184. مجید می‌گوید:

    سلام
    میشه یک بار به من بگی که چرا جبهه پایداری شکل گرفت؟
    فلسفه ی نام گذاری”جبهه” و “پایداری” چیه؟
    آیا جبهه برای شما فقط همون جبهه ی دفاع مقدسه؟
    آیا پایداری بر عقاید، فقط مختص دوران دفاع مقدسه؟
    آیا پایداری بر گفتمان سوم تیر که توسط یک شخصی مطرح شد(فقط مطرح شد.چون اصل این گفتمان از اسلام ناب و انقلاب اسلامی و امام خمینی ره به یادگار مونده)،پایداری بر یک شخصه؟
    آیا برای مبارزه با نفس اماره پایداری بر مقابله با شیطان ونفس اماره(جهاداکبر) اشتباهه؟و البته پناه بردن به خدا وطلب صبر کردن از خدا
    آیا شما میخوای نقش یک انسان فرا جناحی(فراجبهه ای)رو بازی کنی و البته یک شخص اخلاقی؟
    مشکلی ندارم که چرا به جبهه پایداری خرده گرفتی ولی همین کارت کاسبی نیست؟
    متاسفم

  185. آشنا می‌گوید:

    حسین عزیز! منتظر جواب سوال قبلی خودم هستم که موضع خودتون رو نسبت به جبهه متحد اصولگرایان لطفا شفاف اعلام بفرمایید، با شما حرف ها دارم؟!
    ممنون از حوصله ای که به خرج میدید.

  186. سیداحمد می‌گوید:

    بزرگواری داداش حسین شامل حال خیلی از کامنت ها در این پست شده!

  187. ماری می‌گوید:

    سلام برادر. راستشو بخوای از همه انتظار داشتیم الا شما. میومدی مظلومیت بچه های پایداری رو می دیدی. ای کاش حرمت استاد رو نگه می داشتی. فتنه در اینه که هر کسی خودشو معیار و ملاک قرار بده بجای معیار و ملاک اصلی. در فتنه هشتاد و اشک آقای موسوی خودشو ملاک قرارداد در این انتخابات خیلی ها خودشونو ملاک قراردادن.

  188. سجاد می‌گوید:

    رفقا! یادمون باشه این همون داداش حسینه ها!!!!
    من خودم اگه رئیس جمهور بودم، کیف میکردم امثال داداش حسین نقدم کنند!!
    چون از روی بغض و کینه نیست!!

  189. ناشناس می‌گوید:

    بهترین نقد این مطلب حسین قدیانی از بین کامنتها کدومه؟

  190. محمد رفیع نژاد می‌گوید:

    با سلام؛
    از شما انتظار نبود جناب حسین قدیانی…
    توجه شما و دیگر خوانندگان را (البته اگر به نظرتان خوب است که پخش شود) به چند نکته جلب می کنم که بنظرم می تواند مفید باشد.

    – از لحاظ منطقی متن تناقض آمیز است ولی بطور هوشمندانه ای این امر مخفی شده، شما با ٢ نوع منظر متضاد شروع کرده اید تا هم شمشیرتان دو دم باشد هم دیوار حاشایتان بلند!
    و این البته باعث گیج شدن مخاطب در بادی امر میشود!
    – شما متأسفانه انحراف را با جریان موسوم به جریان انحرافی خلط کرده اید.
    در حقیقت خطر انحراف (بالقوه) کاملا هراس انگیز است اما خطر جریان انحرافی (بالفعل) ناچیز!
    در این فکر انحرافی یک نوع سکولاریزم بومی دیده میشود؛ سکولاریزمی که معنویت گرایی منهای شریعت، همچون سکولاریزم دوره اصلاحات الصاقی نیست بلکه جزء ذات آن است بعلاوه برخلاف آن نوع از سکولاریزم، از برج عاج با مردم سخن نمیگوید بلکه کاملا مردم گراست و چندین ویژگی مهم دیگر همچون ملی گرایی و…
    این البته بالقوه بسیار خطرناک است چرا که دقیقا بر مسائلی دست گذاشته که ملت ما در آنها بسیار آسیب پذیرند و عواملی را تغییر داده که پاشنه آشیل اصلاحات بود.
    – اگر به صحبتهای علامه مصباح رجوع کنید میبینید که دقیقا اعلام خطرشان، راجع به خطرات بالقوه این فکر انحرافی است نه خطرات بالفعل جریان انحرافی دقیقا برخلاف جبهه متحد که با بزرگ کردن سیاسی جریان انحرافی و تولید اخباری (اعم از صحیح و سقیم) راجع به فعالیتهای انتخاباتی آنان ذهنها را از توجه به عمق خطرناک فکری آنها بازداشت. (اصطلاحی همچون ساکت انحراف در برابر ساکت فتنه نشان دهنده‌ این تلقی سیاسی از خطر انحراف است تلقی ای که بسیار سطحی است.)
    – اما اگر بخواهیم دلیل از نفس افتادن جریان انحرافی و بی آبرو و درنتیجه کم اثر شدن آنها را تحلیل کنیم آن هم بخاطر موضع گیری‌ های شفاف و دقیق عمار بصیر رهبری در برابر آنها بود چیزی که آنها را در ابتدای مسیرشان برای تزریق فکر انحرافی به بدنه حزب الهی حامی احمدی نژاد، دچار معضل غیرقابل رفع کرد و دست آنها را رو کرد بطوری که دیگر زمینی برای بازی نداشتند
    – آقای قدیانی آنانی را که شما ( توهین آمیز) ماله کش انحراف نامیده اید اتفاقا کسانی بودند که با فهم عمیقی که از انحراف داشتند و بواسطه رابطه دوستانه ای که از قبل با رئیس دولت داشتند سعی داشتند وی را به انحراف این گروه آگاه کنند و البته بدلیل اصلاح نشدن احمدی نژاد نتیجه این کار خود را چشیدند و آن خروج از دولت یا مورد حملات شدید ارگانهای رسانه ای دولت قرار گرفتن و … بود چیزی که همین الان هم می توان علی الخصوص با مراجعه به وبلاگهای طرفداران جریان انحرافی بسادگی مشاهده کرد.

    و اما سخن آخر اینکه آقای قدیانی! اگر خود را مرید و اهل خانه حضرت ماه می دانید نمک ناشناسی نکنید و عمارها را هدف نگیرید که با حذف عمارها ندای این عمار اماممان بدون لبیک میماند و البته خدا آن روز را هیچ گاه نخواهد آورد انشالله.
    – بنظرم اگر بر متنتان اصلاحیه ای بزنید به صواب نزدیکتر است.

    هدانا الله و ایاکم

  191. سیداحمد می‌گوید:

    البته این متن به اصلاحیه نیازی ندارد؛
    هر چند به دلیل سنگین بودن ممکن است برای بعضی ها، نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد!

  192. محقق می‌گوید:

    لذت بردیم از این متن. متاسفانه اشتباهات گروه پایداری یکی دو تا نیست. خبر دارم که بین خودشان بگومگو شده!

  193. منزوی می‌گوید:

    داداش حسین عزیز! عالی بود. به غلط کردم انداختی مصادره کنندگان مصباح عزیز را. به به! الحق که کاسبی همیشه جواب نمی دهد.

  194. بزرگواری کنید، بلغور کنید این متنو … چرا کسی حرف بنده رو نمی شنوه؟ آسیداحمد شاید تحلیلش وقت بخواد، ولی شما که وقت می ذارید… لطف کنید
    به نظرتون درسته به خاطر این کج فهمی ها، یه عالمه کامنت بیخودی هدر شه و این همه بیخودی یقه همو بگیریم؟
    بسه دیگه، این روزا به اندازه کافی تو کشور ما، همه به جون هم افتادن… تشنه همدلی شدیم.

  195. محمد می‌گوید:

    سلام.
    آقای سیداحمد
    لطفا با تامل بخوانید متن آقای رفیع نژاد را.
    ایشان مغلطه ای که (لابد ناخواسته) در نوشته وجود داشته را تبیین نموده اند… انحراف با جریان انحرافی دوتاست. بالقوه و بالفعل با هم فرق دارد.
    آنچه که مورد انذار آیت الله مصباح بوده با آنچه که آقای قدیانی ناچیز می دانند (توان بالفعل جریان انحرافی) دوتاست.
    این که مطلب سنگینی نیست که.
    این قدر سنگین سنگین می کنید خودتان هم باورتان می شود که لابد مطلبی فلسفی خوانده اید…
    با احترام به برادرم حسین و سیداحمد
    ::محمد:: ویژه نامه جوان!!

  196. علی می‌گوید:

    اگه جبهه پایداری هم تشکیل نمیشد اوضاع سیاسی فعلی این جوری باقی نمی موند؛ چون گاهی وقتا اختلاف سلیقه باعث میشه دوستان هم در مقابل هم دیگه قرار بگیرند نه برای دشمنی بلکه برای رقابت اخلاقی.
    پایداریون همون طور که با متحدیون اختلاف سلیقه دارن با احمدی نژاد هم اختلاف دارن.
    تا وقتی امید به اصلاح احمدی نژاد داشتن سعی کردن به راهش بیارن، نشد راهشون رو جدا کردن!
    منم فعلا طرفدار گفتمان پایداریم تا وقتی که درست حرکت کنن. نگید طرفدار رهبری هستیم چون همه بایداین جوری باشن.

  197. محقق می‌گوید:

    در عجب هستم که این سوداگران
    خود به کج رفته تعالوا می کنند

    ……………………………….

  198. امیر به جای گروهک پایداری می‌گوید:

    آب زمزم!

    گناه جبهه بازی و نجاست جبهه بندی و کاسبی با آب زمزم هم پاک نمی شود. مصباح زنده است، چون فقط پایداری چی ها طرفدارش نیستند.

  199. یکی که میشناسیش می‌گوید:

    از همان روزهای اول بهت مشکوک شده بودم وقتی که تیتر زدی آقای موسوی بسم الله و در آن متن از یک دشمن ولایت فقیه به خاطر اعمالش گله کرده بودی. با چسباندن خود به رهبری و احمدی نژاد در بین بچه بسیجی ها برای خودت محبوبیت کسب کردی و چه ساده بودن دوستداران ولایت که شما را یکی از عاشقان و پیروان مقام معظم رهبری می دانستند. اعتراف می کنم با برنامه آمدی کم کم برنامه خودت را برای تنها کردن رهبری آغاز کردی. ابتدا احمدی نژادی ها را دفع کردی و اکنون به دفع مصباحیون پرداخته ای اما کور خوانده اید شما دشمنان رهبری، مردم ایران هیچ گاه و هیچ گاه با سخنان و مطالب نفاق آلود شما از یاری کردن مقام معظم رهبری دست بر نخواهند داشت.

  200. ناشناس می‌گوید:

    چی کشید حضرت امام که در اوج کشاکش جنگ و آمریکا و صدام و ناامنی در شهرهای مرزی، تو تهران همش حزب بازی بود!

  201. آشنا می‌گوید:

    علامه مصباح یزدی: علت حمایت بنده از جبهه پایداری قرار گرفتن افراد صالح تر در راس کار بود.

  202. سابقون می‌گوید:

    با سلام
    بابا بی خیال!

    آقای قدیانی نظرشون رو گقتن… نظرشون محترمه. حالا هر کی می خواهد نقد و دفاع کنه…

    من هم آقای قدیانی رو، هم علامه مصباح قبول دارم و نظرم اینه که آقای قدیانی اشتباه می کنه

    ولی نمیام ایشون رو بکوبم، بگم ولایی نیستی! بابا همه که نباید نظرشون یکی باشه!

    من اعتقادم اینه راس انحراف خطرناک تر از راس فتنه است
    راس فتنه رو مشایی می گیرم
    ما که خبر داریم گندی که مشایی زده و پولایی که خورده به مراتب بیشتر از باغ پسته است

    بعدم طبق جریان شناسی خاتمی و موسوی سکولار و لیبرالن
    هاشمی مدرنیته اسلامی(یه چیزی تو مایه های ژاپن اسلامی)… هست ولی خائن نیست
    ولی این مشایی داره همه چی رو نابود می کنه…

    اگه خاتمی این همه گرونی می آورد، می گفتیم خائن! به احمدی نژاد باید چی بگیم…

  203. خصوصی

    …………………………………

  204. ف. طباطبائی می‌گوید:

    هیچ نکته غیر منطقی و نادرستی تو این متن ندیدم.
    چقدر شلوغ کردن بعضیا.

    اگر اینقدر که اینجا داد و هوار راه انداختن، در حمایت از امام معصوم، امام هادی فعالیت می کردن، خیلی اتفاقات خوبی می افتاد.
    در برابر ۴ تا سوال منطقی آشفته شدن اما یکی در توهین به اماممون، سنگ تموم گذاشته و این دوستان صداشون در نمیاد!!

  205. سید علیرضا می‌گوید:

    جمله زیبایی بود: (به خط قرمز انقلاب خوش آمدی…آقای قدیانی)
    روزگار غریبی است برادر… از یک سوی باید ایستاد در برابر دشمنان قسم خورده و از سویی دیگر نگران دوستان(!!!) باید بود!
    علامه مصباح در کلام رهبر معظم: این سه صفت در ایشان جمع است؛ تقوا، صفا و بصیرت به معنای واقعی کلمه…
    قضاوت با شماست…

  206. آشنا می‌گوید:

    رهبر معظم انقلاب روز گذشته در سفری غیر رسمی به شهر مقدس قم، با آیت الله مصباح یزدی دیدار و گفتگو کردند.

  207. مریم گودرزی می‌گوید:

    سلام؛
    ممنون از کتاب «آرکیو ۸۸». ایشاالله که همیشه موفق باشید. منتظرم که خرداد ماه کتاب ماشاالله حزب الله رو هم بخونم…
    بازم ممنون با آرزوی موفقیت.

  208. حی علی الجهاد می‌گوید:

    سلام علیکم

    خداقوت

    راستش صبر کردم تا کمی زمان بگذرد و التهاب این متن بخوابد، اما هنوز هم دِل دِل می‌کنم بابت دادن این کامنت!

    این‌که در این پست سعه صدر به خرج دادید و هنوز هم می‌دهید و انتقادات را تحمل می‌کنید، جای تحسین داشت و دارد و این‌که فحاشی‌ها را هم خواندید و صبر کردید، حتما ثواب.

    قصدم از نوشتن این متن طولانی پرسیدن سؤال‌های ذهنی‌ام است… همان شب نوشتمش، اما ندادم تا الان که دارم اولش را می‌نویسم و هی با خودم می‌گویم که بالاخره این را بدهم یا ندهم؟؟!! اما آرامش این پست (به لحاظ بزرگواری شما) دارد تحریکم می‌کند که بفرستمش!

    آقای قدیانی این سؤالات مدت مدیدی است ذهنم را درگیر کرده و این متن شما بهانه‌ای شد برای نوشتن. خب حتما می‌دانید که طرف‌دار پایداری هستم و این‌ را بگویم تا آخر متن هر جا به نام “جبهه پایداری” برخوردید، منظورم از آن، غالب افراد جبهه پایداری است، نه صدر تا ذیل و صددرصد این جبهه که قائلم به برخی نسنجیده کار کردن‌ها و بازی‌های بچه‌گانه‌ی سیاسی که ذیل جبهه پایداری نمی‌گنجید و نباید می‌بود تا این حد که شورش در بیاید و حوصله‌ی ملت سر برود…
    اما…
    اما چه کنم که این روزها باید به همه برادریم را ثابت کنم! آن هم بعد از دو سال آشنایی!

    آقای قدیانی من فقط پاسخ سؤالاتم را می‌خواهم و از آن‌جایی که خوب حرف زدن بلد نیستم، اگر لحن کامنتم جایی به نظرتان مناسب نیامد، پیشاپیش عذرخواهی می‌کنم.

    این‌گونه شروع می‌کنم:

    “«خطر جریان انحرافی از خطر فتنه بیشتر است.» فرض را بر این می‌گیرم که با این سخن علامه مجاهد، آن هم به این صراحت موافق نباشم.”

    این فرض اول‌تان را باطل می‌دانم، چون از زبان‌ خودتان این جمله را شنیدم و البته سنگین‌تر از این را! فرمودید: اگر فتنه و سران فتنه و اکبر رأس فتنه را بگذارند در یک کفه و مشایی را در کفه دیگر، مشایی و جریان انحرافی‌اش سنگین‌ترند و خطرناک‌تر!
    سر همین جمله‌ی شما با استادم و برخی دوستانم حسابی بحث کردم همان موقع و دیگر در کلاس‌شان شرکت نکردم!

    پس سؤالات فرض اول را در نظر نمی‌گیرم و به آن‌ها نمی‌پردازم، چه این‌که فکر می‌کنم پرداختن شما به این شق از بحث جنبه تکمیلی دارد و خودش فی نفسه برای‌تان موضوعیت نداشته. البته معلوم نیست چقدر فکر من صحیح باشد و شاید هم، شما از حرف خود برگشته‌اید که خب این، الان محل بحثم نیست…

    اما قسمت دوم بحث:

    من سؤال دارم! من اطلاعاتم کم است… نمی‌فهمم الان جریان چیه؟ چرا شمایی که تا دیروز با همه‌ی بچه حزب‌اللهی‌ها در یک جبهه بودید حالا جبهه جدیدی تشکیل داده‌اید و خلاف مسیر آن‌ها حرکت می‌کنید؟ چرا این‌قدر بی‌محابا و چرا این قدر تند؟ انصافا این قدر که محکم جبهه پایداری را می‌زنید، صدای ملت و جبهه متحد و به قول خودتون سیصد جبهه دیگر را مورد نوازش قرار دادید در قطعه ۲۶ تان و نیز روزنامه‌هایی که کار می‌کنید؟

    من سؤال دارم! این‌قدر سؤال که دور دوم انتخابات گیج می‌زدم و از هرچه سیاسته بدم اومده بود! نه فقط به خاطر دعواهای سیاسی دو جناح اصول‌گرا، به خاطر این‌که می‌فهمیدم پایداری‌ها به صلاح نزدیک‌ترند و می‌دیدم چون شمایی که علیه آن‌ها نوشته‌اید و می‌نویسید! و جالب این بود که به نظر می‌آمد به افرادی از هر دو لیست رأی خواهید داد در هر دو دوره!

    من سؤال دارم! پایداری مشکل‌دار و پرخطا، آیا بقیه که سهم‌شان از نوازش شما به ده، پانزده جمله هم در کل ایام انتخابات نمی‌رسید، بی‌خطا بودند؟؟! چرا سهم‌خواهی سیاسی بی‌اساس متحد را به این شدت به باد انتقاد نگرفتید؟ چرا دروغ‌پراکنی‌های سایت‌های‌شان را مذمت نکردید به همین پررنگی که جبهه پایداری را مذمت کردید؟؟ و خیلی چرای دیگر که اگر در کنار این متن‌های‌تان می‌آمد، برداشت‌ها زمین تا آسمان عوض می‌شد…

    بگذارید برادریم را یک بار دیگر ثابت کنم، بعد ادعای ارث و میراث!

    برخی حرکات و سخنان اعضای پایداری شایسته‌ی آن‌ها نبود، برخی حرکات و سخنان طرف‌دارانش هم افراطی بود و غیرقابل دفاع. برخی حرف‌های‌شان دوپهلو بود و البته برخی حرف‌های‌ درست‌شان با غرض و مرض در خبرگزاری‌ها دست‌کاری می‌شد و منتشر می‌شد… این‌ها به کنار… حرفم این است مگر این بندگان خدا معصوم‌اند که ما انتظار داشته باشیم مثلا هیچ خطایی از این‌ها سر نزند؟! بله این‌ها خودشان را عمار انقلاب می‌دانستند، اما در برخی مسائل از عمار بودن فاصله داشتند، اما مگر ما مطلق‌گراییم درباره افراد؟

    سومین اثبات برادری:

    با بحث جبهه‌ای که شما قبلا با ریشه‌یابی کلمه بیان کردید، کاملا موافقم، اما…
    شاید بخندید به من و بگویید چه ساده‌ای! اما این نکته، نکته‌ی مهمی است که علامه مصباح، خود، اسم این جبهه را انتخاب کردند و معمولا در چنین جمع‌هایی با این وسعت نظرها و افراد، در همان ابتدا، کل مسیر مشخص نیست و نمی‌توان ادعا کرد که این جبهه پایداری از اول هم قرار بوده با همین سبک و سیاق تشکیل شود و به پیش رود و اسم جبهه بر آن گران آید؛ چه این‌که راه پرفراز و نشیبی را پیمود تا رسید به این دو دوره انتخابات… با این همه نقدتان به نام جبهه را قبول دارم، اما:

    “جبهه لازم نیست. اینجا «جبهه»، اسم مستعار کاسبی است. کاسبی بالا و پایین دارد. همیشه جواب نمی دهد!”

    اما این‌که چرا جبهه را کاسبی معنا کردید و کنارش به پایداری تکه انداختید نمی‌دانم! چرا سخنان برخی افراد را به پای کل جبهه پایداری و علامه مصباح گذاشتید نمی‌دانم! این قدری که بنده فهمیدم شما و دیگرانی چون شما، با لیستی رأی دادن مخالف بودید(البته بعد از قضایای وحدتی که به آن معتقد بودید) پس چرا لیستی نقد می‌کنید؟ چرا سخنان افراد را نقد نکردید؟ مثلا سخنان آقایان کوچک‌زاده و رسایی را؟ نگویید شأن قطعه از این بحث‌ها مبراست! شما هنر پرداختنش را داشتید و دارید، اما به گمانم معتقد نبودید به این نقد و نمی‌دانم چرا…

    آقای قدیانی!

    ساکت انحراف، ساکت فتنه!

    برایم روشن کنید میزان انحراف ساکت انحراف و مقایسه کنید آن را با میزان انحراف ساکت فتنه!؟ فتنه‌ای که هنوزم از زبان آقا نمی‌افتد و انحرافی که حضرت آقا فرمود من ایستاده‌ام و هرگز مسیر منحرف نخواهد شد و خود حضرت‌عالی نوشتید در پاسخ یک کامنت که “حرف ما این است که اصلا جریان انحرافی عددی نیست! نه اینکه نیست! هست، اما بی شان و کوچک و حقیر است.”
    (البته این تنافی ندارد با بزرگ بودن جریان انحرافی… جریان انحرافی بالقوه بزرگ است و دوست دارد بزرگ دیده شود و ما ریز می‌بینیمش، ما نگذاشتیم به ثمر بنشیند، ما البته غلط است، آقا گفت نمی‌گذارد و نگذاشت…)

    با این توصیف آیا این میزان یکی است که شما طرفین دعوا را با این شاغول می‌سنجید؟ و آن فرد را که ساکت انحراف است متهم می‌کنید و آن فرد را که ساکت فتنه بوده است مبرا! با این لفظ که قرار نیست تا ابد با چوب فتنه بقیه را برانیم؟!
    من این‌ها را درک نمی‌کنم با عرض شرمندگی البته!

    این‌که نوشته‌اید “بی ارتباط با سئوالات فوق، اما نکاتی را به اختصار شرح می دهم.” چرا نوشتید بی‌ارتباط؟!!! خواننده یعنی متوجه نتیجه‌گیری ذهنی شما نمی‌شود؟! حتی اگر بگویید واقعا این متن زیرین با آن سؤالات بالایی که از علامه مصباح پرسیدید به هم ربطی ندارد، به شما می‌گویم نوشته شما چیز دیگری به ذهن مخاطب مخابره می‌کند…

    این‌قدر که فهمیده‌ام متن شما به این مسئله استوار است که جبهه پایداری را دنباله‌ی جریان شخصی به نام احمدی‌نژاد می‌دانید که این شخص اکنون استحاله شده و مردود. برای این ادعای خود نمی‌خواهید سندی ارائه کنید؟ چگونه جبهه پایداری دنباله‌روی جریان انحرافی مشایی و احمدی نژادِ استحاله شده است؟

    اگر پایه حرف شما سخنان اعضای جبهه پایداری است که آن‌ها گفتمان سوم تیر که همان گفتمان امام و انقلاب است را محور کار خود گرفته‌اند و شخص‌محور نیستند، هم در گفتار و هم در رفتار… البته پرواضح درجه این گفتار و رفتار در همه اعضای پایداری یک‌سان نیست. مثلا همان‌قدر که آقای نبویان یا آقای روان‌بخش جریان انحرافی را نقد کرده، دکتر تهرانی نکرده و از این دست تفاوت‌ها زیاد است و البته طبیعی…

    یک قسمت از سخنان شما مبتنی بر این مسئله است که جبهه پایداری متصل است به جیب فردی به نام محصولی و محصولی خود فتنه‌ای است عظیم! دست او هم در دستان مشایی است… این‌ها را از متن‌های پیشین و صحبت‌های خود شما به یاد دارم که دارم می‌نویسم.

    اما این‌ حرف‌هایی که شما راجع به محصولی می‌زنید؛ یعنی شما از اخبار پشت پرده‌ای مطلع هستید که باقی افراد نمی‌دانند، حتی آیت‌الله مصباح که بارها و بارها حمایت علنی خود را از جبهه پایداری اعلام کرده است…

    یا علامه مصباح بی‌خبر است و شاگردانش مثل دکتر نبویان و طرفداران دیگر این جبهه مثل آیت‌الله صدیقی، آیت‌الله خوشوقت و حاج آقا پناهیان و حاج سعید قاسمی و دکتر یامین‌پور و دکتر عباسی (نگویید این‌ها طرفدار پایداری نبودند! طرفدار وحدت بودن منافاتی با طرفداری از پایداری نداشت و این را جملات این بزرگواران تأیید می‌کند در وصف وحدت این بنده خداها سخنرانی زیاد داشتند، اما صراحتا از پایداری هم طرفداری کردند البته نه به صورت مطلق) نیز بی‌خبرند و شما مطلع‌اید و سؤال پیش می‌آید شمایی که مطلع‌اید و سند و مدرکی هم حتما دارید در این باب، چرا این اسناد را به ایشان نرسانده‌اید؟ و چرا روشن‌گری نکرده‌اید که زیر بار چنین ننگی نروند و دست محصولی را کوتاه کنند؟

    اگر مطلع باشند هم که کلا همه باهم در قعر جهنم‌اند با این وصف!!!!

    آقای قدیانی به خوبی در وصف کل کل‌های انتخاباتی به نامزدها تاختید و گفتید دعوای فوتبالی راه انداخته‌اند، اما تغییر شعار یک جبهه به این شکل “خرسواری اما همیشه جواب نمی‌دهد!” در زمره‌ی همان کری‌های فوتبالی نمی‌گنجد که در بند ۱در مذمتش سخن راندید؟!

    ببخشید نمی‌دانم این جملات را چگونه و با چه لحنی داشتید می‌خوانید، امیدوارم اسائه ادب نکرده باشم… نوشتم چون انتظارم از شما نوشتن جملاتی مثل جمله‌ی بالا نیست. البته می‌دانم برای نوشته‌های‌تان دلیل دارید… می‌خواهم من هم بدانم این دلایل را…

    شاید من بد می‌فهمم، اما باور کنید در همه متن‌های شما درباره انتخابات یک چیز به ذهن من مخابره می‌شد: این‌که الان کسی شایسته نشستن روی صندلی مجلس است که با تمام توان از احمدی‌نژاد و مشایی اعلام برائت کند… فتنه الان موضوعیت ندارد و نخ‌نما شده… الان جریان احمدی‌نژاد است که باید از بیخ و بن زده شود… (خصوصا توضیحاتی که زیر یک کامنت در دور اول انتخابات دادید، این را در ذهنم به شدت تشدید کرد)

    بیش از این مزاحم اوقات شریف‌تان نشوم… ممنون از سعه صدرتان که این همه متن را خواندید.
    ان‌شاءالله موفق باشید و مؤید به تأییدات الهی.

  209. حسنوند می‌گوید:

    ممنون آقای قدیانی بابت این متن پر از حرف حساب. خیلی پر نکته بود. این همه جبهه و جبهه بندی، حتما نقد شما را نیاز داشت. خداوند پشت و پناه تان.

  210. حسنوند می‌گوید:

    جناب حی علی الجهاد!

    آقای قدیانی از جبهه بندی ها گله کرده اند، شما چطور ایشان را به خاطر چند تا دونه سئوال و چند تا نقد، متهم به تشکیل جبهه کرده اید؟! آنهم در برابر دوستان حزب الله؟! آیا مثلا حسین صفار و حسین شریعت جزء دوستان حزب الله نیستند؟! اجازه بدهید و اجازه بدهیم حسین قدیانی لزوما همانگونه که ما و شما فکر می کنیم، فکر نکند و آزاد باشد برای بیان مسائل. به هر حال، آقای قدیانی از معدود سیاسی نویس های اصولگراست که علاوه بر حرفشان، زیبا هم مطالب را بیان می کنند. شما خودتان قضاوت کنید که به خاطر چند سئوال، چه ها که با وی نکردند در همین کامنتها. اینگونه ادعا می شد که حتی نقد رهبری هم جایز است؟؟؟؟؟؟؟ واقعا آتیش گرفتم با دیدن بعضی کامنتها. رسما آقای قدیانی را نوری زاد و نوری زاده کردند!! رحم کنیم به همین چند تا هنرمند باقی مانده………..
    …………………………

    مگر برای جناح اصولگرا کلا چند تا نویسنده حرفه ای و خوش قلم باقی مانده که به این راحتی ها دل آقای قدیانی را می شکنیم؟؟ حالا قطعه ۲۶ شد وبلاگ سرگلابی؟؟ چطور هنگام تکه پاره کردن شیخ بیسواد سرگلابی نبود اما همین که نوک قلم آقای قدیانی دامن ما را گرفت، شد سرگلابی؟؟

  211. عاشق پایداری می‌گوید:

    خاک بر سرت جناب مدعی…
    همین مونده بود که توی چماق به دست به مصباح یزدی درس بصیرت یاد بدی. روح الله حسینیان نمی فهمه، فقط تو می فهمی!!!!!!!!!!!!!! لنکرانی گاگوله، تو عالم دهر!!!!!

  212. حی علی الجهاد می‌گوید:

    جناب “حسنوند”

    بنده کامنتم را خصوصی داده بودم و واقعا دنبال پاسخ بودم و هنوز هم هستم. کامنتم نقد نبود… تکرار می‌کنم من واقعا دنبال پاسخ سؤالاتم بودم…

    آقای قدیانی تشخیص دادند که کامنت عمومی شود و خودشان کلمه خصوصی را از بالای کامنت حذف کردند و عمومیش کردند و بنده برای تشخیص آقای قدیانی احترام قائلم.

    البته این را بگویم که دقیقا به خاطر بی‌ادب‌هایی که منتظرند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و با هدف و غرض و مرض می‌آیند و با نام‌هایی مثل “عاشق پایداری” و الخ، پیام می‌گذارند، مردد بودم در دادن پیام و خب گفتم خصوصی که باشد آبی برای آن‌ها گرم نمی‌شود…

    که البته باز هم برای آن‌ها آبی گرم نمی‌شود! این آب گل‌آلود نیست، فقط کمی موج دارد، همین…

    درباره آن بخش از کامنت‌تان که فرمودید متهم کردم ایشان را، خیر، بنده چنین جسارتی نکردم و منظورم اصلا این نبود، خواستم بگویم همین بچه‌ حزب‌اللهی‌ها الان چند گروه شدند که خب برایم سؤال بود که چرا؟

    و مطمئنم آقای قدیانی برای تک تک سؤالاتم پاسخ دارند. بارها شده است که درباره موضوعی نظر مخالف ایشان داشته‌ام و با صحبت‌های‌شان قانع شده‌ام.

  213. حسنوند می‌گوید:

    من دیگه چیزی نمی گویم، ولی احساسم بر این است که آقای قدیانی خیلی اوقات دارند بی دلیل از طرف خودی ها فحش می خورند. این ظلم است در حق یک برادر، یک رفیق، یک فرزند شهید، یک صاحب قلم. ظلم است………..

  214. حی علی الجهاد می‌گوید:

    و این یعنی ما فحش دادیم و ظلم کردیم؟؟؟!!!

  215. ناشناس می‌گوید:

    داداش حسین؛ آخه تو رو چه به علامه مصباح؟! می خوای پایداری رو بکوبی بکوب، چرا دیگه پا می کنی توی کفش بزرگان آخه عزیز؟!

  216. حسنوند می‌گوید:

    منظور من شما نبودی جناب حی … خیلی واضح است که کیا رو دارم می گویم. یعنی این ظلم و فحش رو توی این همه نظر، نمی بینید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این تازه مال فضای سایبره، وای به حال وقتی که جمع دوستان جمع باشه ………. الان ۲ ساعته دارم کامنتها را می خوانم. خودتان قضاوت کنید که آیا این طرز برخورد درسته؟؟!!

  217. حی علی الجهاد می‌گوید:

    از لحن‌تان این‌گونه برداشت کردم که منظورتان من هستم وگرنه خودم هم می‌دانم برخی از این انتقادات، انتقاد نیست، عداوت است …

  218. سیداحمد می‌گوید:

    اکثر انتقادهای این متن، عداوت است.
    انگشت شمار است انتقاد هایی که قابل تامل باشد!

  219. حی علی الجهاد می‌گوید:

    حق با شماست آقا “سیداحمد”
    ننوشتم اکثر؛ چون همه را نخوانده بودم و البته اعصاب می‌خواهد این همه عداوت را خواندن و گذشتن…

  220. ناشناس می‌گوید:

    فکر کنم جواب چندتا از سوال های حی علی الجهاد رو بدونم!

    ۱- چرا سهم‌خواهی سیاسی بی‌اساس متحد را به این شدت به باد انتقاد نگرفتید؟
    – همین مسئله به تنهایی، نشون می ده که نه تنها آقای قدیانی قصد تخریب پایداری ها رو نداره؛ بلکه چون انتظار بیشتری ازشون داشته، دیدن اشتباهشون هم براش سنگین تره!

    ۲- برخی حرکات و سخنان اعضای پایداری شایسته‌ی آن‌ها نبود، … حرفم این است مگر این بندگان خدا معصوم‌اند…
    – آقای قدیانی هم خواستند اون ها رو از این توهم دربیارن؛ که ایرادشون رو تذکر دادن دیگه!
    اگه نیروی خوب و انقلابی به اندازه ی کافی داشتیم، رقابت بین صالح و اصلح معنی داشت. اما وقتی دشمن در کمین است(!) اصلح اگه حاضر به وحدت به نفع صالح و در نتیجه به نفع کل مجموعه نشه دیگه نمی شه اسمشو گذاشت اصلح!

    ۳- چرا سخنان برخی افراد را به پای کل جبهه پایداری و علامه مصباح گذاشتید؟
    – برای اینکه خیلی سفت و سخت دفاع می کنند از همدیگه!

    ۴- قرار نیست تا ابد با چوب فتنه بقیه را برانیم.
    – شاید منظور، همون “ملاک، حال فعلی افراد است” باشه! یا اینکه معیار، فقط و فقط عملکرد افراد در زمان فتنه نیست!

    ۵- چرا نوشتید بی‌ارتباط؟
    – خوب یعنی اینکه متن زیر را به عنوان نتیجه گیری متن فوق نخوانید؛ به عنوان یک متن تقریبا مجزا بخوانید! و گرنه معلومه که همه ی نوشته های یک نویسنده کاملا به هم مرتبط هستد؟

    ۶- آن‌ها گفتمان سوم تیر که همان گفتمان امام و انقلاب است را محور کار خود گرفته‌اند و شخص‌محور نیستند.
    – آقای شریعتمداری هم یه یادداشت نوشته بودند که؛ کاش معیار تشکیل جبهه ی پایداری عملکرد افراد در زمان فتنه بود؛ نه سهم خواهی گروه ۷+۸… یه همچین چیزایی!

    بقیه شو بلد نیستم!

  221. برف و آفتاب می‌گوید:

    من بودم! چرا ناشناس شدم؟!

  222. سجاد می‌گوید:

    موضع جدید شما غیر قابل تصور بود آقای قدیانی!
    جبهه متحد و بذرپاش و جناحش و روزنامه اش، ارزش نداشت که برایشان چنین قلم بزنی…

  223. حی علی الجهاد می‌گوید:

    ممنون “برف و آفتاب”

  224. سید می‌گوید:

    می خواستم قبلا نظرم را بگویم اما گفتم بگذار آنقدر دیر بگویم که هم التهاب های انتخاباتی فروکش کرده باشد و هم تنها شما آن را بخوانید. به نظر من در اینجا اگر صبر می کردید بهتر بود و اجازه می دادید در گذر زمان مسائل روشن تر شود. باز هم به نظر من برای نوشتن این نوشتار هیچ تکلیفی متوجه شما نبود و ننوشتن آن فرار از تکلیف به حساب نمی آمد. شاید دلیل کمی محافظه کاری شما آزردگی به خاطر مسلمانی بعضی ها باشد. به هر حال همه ما باید در هر حالت گفتار و کردار خود را با میزان مولی امیرالمومنین بسنجیم.

  225. ح م می‌گوید:

    به روزم…

  226. حسنوند می‌گوید:

    داداش حسین قدیانی! جالبه که توی سایبر هنوز هم درباره این نوشته، بازتاب میاد…

  227. محسنی نژاد می‌گوید:

    آقای قدیانی! این نوشته شما را به تناوب در این چند روز ۵ بار خواندم. بار اول کلا مخالف بودم. بار دوم به فکر افتادم. بار سوم احساس کردم نوشته تان عالی است، ولی کاش اسمی از علامه مصباح نمی آوردید. بار چهارم زیبایی های قلم تان چشمم را گرفت. آخرین بار که خواندم به همان احساسی رسیدم که هنگام خواندن متن در دفعه سوم به من دست داده بود.

    آقای قدیانی عزیز! هرگز قبول ندارم که شما در این نوشته به علما اهانت کرده اید، ولی کاش پای قلم حماسی خود را حتی المقدور به حوزه نقد و سئوال از علمایی چون مهدوی و مصباح و… نکشانید.

    خیلی دوست دارم نظر خودتان را درباره کامنتم بدانم. کاش چند کامنت در میان، پاسخ بدهید بعضی نقدها را. اینطوری فضای بهتری در نقد و بررسی متن حاکم می شود.

  228. سیداحمد می‌گوید:

    این پست هم “خاطره” شد. واقعا صبر و تحمل داداش حسین در مواجهه با انتقادات، ستودنی است این روزها. شاید هر کس دیگری بود، جور دیگری عمل می کرد و خیلی چیزها را خبری می کرد. خیلی چیزها فراتر از کامنت های این پست!!! خیلی چیزها که…………………….. بگذریم بهتر است!

  229. یه بیست و ششی می‌گوید:

    جناب مبصر؛ احیانا منظورتان شایعه … نیست که؟!

  230. سیداحمد می‌گوید:

    یه بیست و ششی محترم!

    متاسفانه شایعه ای که نقطه چین شد، شایعه نیست و خبر است و خبر دردآوری هم هست، اما فعلا داداش حسین بنای عمومی کردنش را ندارد. واقعا دردآور است بعضی چیزها، دردآور…

  231. حسنوند می‌گوید:

    موضوع چیه؟!……………………………..

  232. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم! دوباره متن را بخوانید… سرشار از نکته است این نوشته واقعا.

    داداش حسین! بسیار ممنون بابت این نوشته های روشنگرانه.

  233. حسن می‌گوید:

    خیلی حالم گرفته شد!!! انتظار نداشتم لاریجانی به جماعت پایداری بگه کاسب… حسین قدیانی هم… عیبی نداره اگه قبولشون نداری! ولی از تو بعیده که بین پایداری و متحد غیر منصفانه قضاوت کنی… واقعا آقایونی که اینهمه آدم رفوزه رو جمع کردند تو لیستشون، نباید از ترکش کنایه های تو سهمی میداشتند…. راستی کاش اونهمه عرض ارادت به آقای مصباح نکرده بودی اولش… احساس کردم داری مسخره میکنی…. بد جور یاد علی مطهری افتادم….

  234. حمزه می‌گوید:

    حسین آقای عزیز؛

    ما به رئیس جمهور رای دادیم چون در مقابل فتنه بود.
    اما این اشتباه ایشون بود که این جریان انحرافی رو دوباره بازی داد.
    ضمن اینکه در زمان انتخابات خطر فتنه نزدیک تر بود تا جریان انحرافی؛
    عقل حکم میکنه اول خطر نزدیک رو دفع کنی.
    و اینکه حال افراد ملاکه!
    اشتباهات استراتژیک بعضی مثل جریان آقای مصلحی زمان انتخابات هنوز اتفاق نیفتاده بود.
    پس الان وقت روشنگری درباره جریان انحرافی است.
    کار مصباح هدایت درسته.

  235. علیرضا می‌گوید:

    دمت گرم، زنده شدم با خوندن این متن.
    بالاخره یکی خارج از افراط و تفریط آقایون حرف زد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.