«تهرانی» آسمان دلش آبی بود…

گاهی… گاهی مثل این روزها، هوا آفتابی است، آسمان ابری نیست، اما باز هم خورشید دیده نمی شود. چنین مواقعی حتما پای آدمیزاد در میان است. آدمیزاد و دود و ماشین و آهن و اگزوز و زوزه گرگ بی رحم صنعت.

***

چند روز پیش در مسیر بازگشت از شمال، نرسیده به شهر فیروزکوه، کنار یک روستا توقفی کردیم تا کمی استراحت کنیم و چای بنوشیم. آن سوتر از ما پیرمرد و پیرزنی مشغول چوپانی بودند. سگ گله نزدیک ما شد. پیرمرد داد زد؛ «نترسید… با شما کاری ندارد!» چای ما کیسه ای بود! چای ما کجا و چای طبیعت کجا که روی آتش درست شده بود؟! پیرزن گفت: بیایید از این چای بخورید! ازشان پرسیدم؛ اهل کجایید؟! پیرمرد گفت: همین آبادی. پیرزن گفت: اصلیت من مال «شیرگاه» است. بهشان گفتم: شما چطوری اینجا زندگی می کنید؟! پیرمرد گفت: خیلی راحت تر و خیلی بهتر از آنطور که شما در تهران زندگی می کنید! گفتم: از کجا فهمیدی حالا بچه تهرانم؟! خندید و گفت: چای تان سرد نشه!!

زندگی بی سینما، بی ترافیک، بی چراغ قرمز، بی چهارراه، بی ماشین، بی پلیس، و بی هایپراستار، خیلی هم زندگی سختی نیست، اگر در عوضش آسمان بالای سرت آبی باشد و آبی دیده شود. راستش اول که پیرمرد گفت؛ «خیلی راحت تر و خیلی بهتر از آنطور که شما در تهران زندگی می کنید»، فکر کردم دارد شعار می دهد، یا به سبب «حب وطن»، مجبور است عاشق روستایی باشد که زندگی اش آنجاست! اما ۴۰ دقیقه بعد، وقتی از شهر دماوند خارج شدیم و آسمان آبی، به طرفه العینی سیاه شد، تازه فهمیدم «خیلی راحت تر و خیلی بهتر از آنطور که شما در تهران زندگی می کنید»، یعنی چه؟! خنده دار است زندگی ما تهرانی ها… صبح زود تقریبا ترافیک همه جای شهرمان قفل می شود، لیکن رادیو پیام، آمار می دهد؛ فلان جا ترافیکش خیلی سنگین است، بهمان جا بدتر! آنجا شلوغ است، اینجا بدتر! آخر وقتی همه جای شهر قفل است، چه نیازی داریم به پیام رادیو پیام؟! لااقل نمی کنند صبح ها بی خیال شوند پیام های ترافیکی را!! همه جا قفل است دیگر!! اینکه پیام نمی خواهد!! برای حل معضل آلودگی هوا، باورم آمده که مدیریت یکپارچه ای در این شهر درندشت حاکم نیست. نه حضرات مسئول، و نه خود ما تهرانی ها، انگار عزمی نداریم که آسمان را آبی ببینیم! شاید عادت کرده ایم سیاه باشد آسمان شهرمان، و ترک عادت هم موجب مرض!! دولت می گوید؛ تقصیر شهرداری است، شهردای می گوید؛ تقصیر دولت است، ما مردم اما سوار بر ماشین های عمدتا تک سرنشین، در حالی که داریم رادیو پیام گوش می دهیم، هم دولت را مقصر می دانیم، هم شهرداری را! به راستی! تا کی قرار است تهران، ام القرای جهان اسلام هر چند روز یک بار تعطیل شود، تا مگر اندکی از سیاهی آسمان کاسته شود؟! آیا کسی می تواند محاسبه کند که متاثر از این تعطیلی های مقطعی، -بخوانید مداوم!- چقدر خسران مالی و اقتصادی و آموزشی و… بر گرده سرمایه مملکت سوار می شود؟! من اصلا فکر نمی کنم این تعطیلی ها، علاج واقعی آلودگی هوای تهران باشد. بیشتر به پاک کردن صورت مسئله می ماند یا نوشدارو پس از مرگ سهراب آبی هوا! یادش به خیر! زمستان هایی که بارش برف، شهرمان را تعطیل می کرد، نه غلظت آلاینده ها! روزگاری از همین تهران، قله باشکوه و سپیدروی دماوند، همیشه معلوم بود، اما حالا هر زمستان، فوقش چند روز استثنایی!! و چه تاسف بار که از خروجی شهر دماوند، سیاهی آسمان تهران به راحتی قابل رویت است، لیکن اغلب روزها، از هیچ کجای شهر تهران، نمی توان بام ایران را نظاره کرد! قله دماوند که جای خود دارد، گاهی دلم برای توچال تنگ می شود!! توچال که جای خود دارد، گاهی ۲ متری خودمان را هم نمی توانیم ببینیم از بس که دود دارد این شهر شلوغ! گفتم که؛ خنده دار است زندگی ما تهرانی ها… مردم اغلب شهرها از خانه های شان بیرون می آیند تا هوایی بخورند، ما اما باید در خانه های مان بمانیم، تا هوایی آلوده نخوریم!! ۲ روز دیگر اگر دست اندرکاران گفتند؛ باید در خانه های تان هم ماسک بزنید، اصلا تعجب نکنید!! می رسیم به آن روز، دیر یا زود!! هم چنان که من به حرف پیرمرد چوپان رسیدم؛ «خیلی راحت تر و خیلی بهتر از آنطور که شما در تهران زندگی می کنید»!

***

خورشید، با ابر دیده نمی شود، اما با دود، آسمان آبی دیده نمی شود، چه رسد به خورشید! کاش آلاینده های هوای تهران، محدود در همین ذرات معلق می شد. خورشید از پشت ابر بیرون می آید، اما از پشت دود، دغل و دروغ، چگونه بیرون بیاید؟! من به تشییع پیکر پاک حاج آقا مجتبی دیر رسیدم… و متاسفانه از بالای میدان دودی بهارستان، اصلا ندیدم آن هودج نور و نردبان اخلاق را. تهرانی ها، بی تهرانی ها، بی حاج آقا مجتبی تهرانی ها، باز هم آلوده تر می شود شهرشان… آلوده تر می شود شهرمان! دیگر سخت ببینیم آفتاب را در این شهر! گریه کن به حال ما چوپان روستایی که معلم اخلاق مان، اگر چه «تهرانی» بود، اما آسمان دلش آبی بود… آبی بود و رفت. رفت و ما دست مان از دامن خورشید کوتاه تر شد، با این همه آلودگی!

جوان/ ۱۶ دی ۱۳۹۱

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. بشیر می‌گوید:

    سلام.
    تشکر.

  3. رهرو می‌گوید:

    سلام

    از این تعطیلی دلم گرفت….. از شهری که خیلی وقت است فقط به خاطر آنها که دوستشان دارم، دوستش دارم….
    🙁

  4. برف و آفتاب می‌گوید:

    من هر وقت آسمون آبی شهرمون رو نگاه می‌کنم؛ دلم برای تهرونی‌ها می‌سوزه.

    با این حساب، حتما آسمون پر ستاره هم ندارید دیگه. طفلکی‌ها!!

    من یکی سرمو ببرند هم نمیام تهران زندگی کنم!! از این سر شهر تا اون سر شهر با ماشین ۳ (اگه ترافیک باشه ۱۰) دقیقه! امکانات هم کم داریم. اما اونقدر کم نیست که ارزش از دست دادن این شرایط رو داشته باشه!

    اما به تقلید از شما؛
    آسمون پر ستاره داشتن کجا و ستاره‌ی آسمون بودن کجا!!

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم…

  5. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۳۸۵* حضرت امام صادق‏ علیه السلام:

    زندگی جز با سه چیز خوش نمی‏شود: هوای پاک، آب فراوان گوارا و زمین نرم و سست (آماده زراعت)

    (تحف العقول، ص۳۲۰)

  6. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “۲ روز دیگر اگر دست اندرکاران گفتند؛ باید در خانه های تان هم ماسک بزنید، اصلا تعجب نکنید!!”
    http://i1.mixna.ir/2013/01/03/12144240_4354214fbdbe.jpg

    http://2daylink.com/wp-content/uploads/2013/01/resized_222585_161.jpg
    ………..
    دیروز سالگرد یکی از اقوام بود. تا برسیم، سه ساعتی را پشت ترافیک وحشتناک نزدیک بهشت زهرا سپری کردیم. ترافیک داخل خود بهشت زهرا هم دست کمی از بیرونش نداشت، تا کنار قبور، پر بود از شلوغی و ماشین و بوق و دود. جالب بود که خانواده خود متوفی هم نزدیک غروب رسیدند…
    به همراهان گفتم و البته وصیت کردم که اگر دارفانی را وداع گفتم؛ تحت هیچ شرایطی تهران دفنم نکنند. بیچاره آن کسی که بخواهد بیاید یک فاتحه بخواند برای مان.

  7. یه دوست می‌گوید:

    ساقی جبهه، سبو بر لب هر مست نداد
    نوبت ما که رسید میکده را بست، نداد
    حال خوش بود کنار شهدا، آه دریغ
    بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد.

    یکی از عکسای تشیع آیت الله تهرانی رو نگاه می کردم؛ آقا گردنش رو کج کرده بود داشت نگاه می کرد که جنازه رو دارن می برن…
    اشکم در اومد.

    دیگر این خانه مرا تنگ بود…

  8. شیدا می‌گوید:

    و من نمى دانم که مسؤلان محیط زیست و دیگر سازمان هاى مرتبط، جز اعلام تعطیلى شهر، کار دیگرى هم بلدند؟! یا منتظرند که خداوند خودش مستقیماً وارد عمل شود؟!
    دعا کنیم باران ببارد!

  9. برف و آفتاب می‌گوید:

    این عکس دومی که سلاله گذاشته واقعیه؟!!!!

  10. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ما مردم اما سوار بر ماشین های عمدتا تک سرنشین، در حالی که داریم رادیو پیام گوش می دهیم؛

    هوای پاک، پاکتی چند؟!!!

  11. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    برف و آفتاب!

    متاسفانه بله! در ارتفاع ۲۴۰۰ متری گرفته شده…

  12. سوگند می‌گوید:

    استاد! کرج هم، هواش بد شده…

  13. مجنون می‌گوید:

    خوش به حال خودمون که تهران نیستیم!

  14. مجنون می‌گوید:

    اینجا هوا عالی آفتابی سرد و آسمون آبی
    بفرمائید در خدمت باشیم چند تا نفس هوای سالم

  15. سیداحمد می‌گوید:

    ممنون داداش حسین…
    خدا کند با رفتن حاج آقا مجتبی ها، دل هایمان آلوده تر نشود.
    خدا به ما رحم کند در این حجم تیرگی…

  16. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    تا ساعاتی دیگر “قطعه۲۶” با دو متن درباره حاج آقا مجتبی تهرانی، به روز می شود.

  17. به جای امیر می‌گوید:

    مفت (گفت و شنود)

    گفت: «احسان-م» یکی از ضد انقلابیون فراری و ساکن آمریکا در صفحه فیس بوک خود نوشته است «شک ندارم که نامه نگاری زندانیان جنبش سبز(!) علیه رژیم با هماهنگی وزارت اطلاعات است.»
    گفتم: این چه حرفیه؟! منظورش چیه؟!
    گفت: نوشته است «رژیم می خواهد با این کار نشان بدهد که در زندان های ایران آزادی بی حد و اندازه برقرار است.»
    گفتم: دیگه چی؟!
    گفت: «احسان-م» می نویسد؛ «یکی از دوستانم در ایران بررسی کرده و متوجه شده زندانیانی که این نامه ها را علیه رژیم می نویسند، برخلاف متن نامه هایشان از امتیازات ویژه برخوردار می شوند.»
    گفتم: چه عرض کنم؟! معروف است که «بعضی ها حرف مفت می زنند ولی مفت حرف نمی زنند»!

  18. آزاد اندیش می‌گوید:

    سلام؛
    خب جساراتا ببخشید، شما هم با ماشین نروید تا این پیامها به گوشتون نرسد! 😐

  19. آزاد اندیش می‌گوید:

    یادش بخیر بچگیامون می رفتیم روی بهارخواب خونه مامان جونمون (در مشهد) شبها و تا وقتی چشممون سنگین می شد، دنبال شهاب می گشتیم! این روزها اما اگه شهاب بارونم باشه، عمرا بتونیم یه دونه حتی با چشم مسلح ببینیم، تهران که دیگه هیچی! 🙁
    ولی یه نفعی برای من دانشجو داشت، امتحانمون کنسل شد.

  20. سلام

    مناظره اخلاق رسانه ای را شب جمعه حال کردید؛ خدای اخلاق بودن همکاراتون. برادر! یه متن در این مورد هم بنویسید، همکاراتونو نقد کنید….

  21. ناشناس می‌گوید:

    “دولت می گوید تقصیر شهرداری است شهرداری می گوید تقصیر دولت است”….. اما تقصیر هیچکدام نیست فقط و فقط تقصیر “آخوند جماعت” است و بس!!!!!!

  22. سینا می‌گوید:

    از مسولین تقاضا میکنم فعلا اقدامی در جهت کاهش آلودگی نکنند.
    امروز که تعطیل شد امتحانمون هم کنسل شد. خدا کنه چهارشنبه ی این هفته هم تعطیل بشه.
    اصلا باور کنید تنها راه علاج این آلودگی ها تعطیلی مدارس و دانشگاههاست.

  23. ناشناس می‌گوید:

    سلام!
    ……

  24. مینا می‌گوید:

    اول سلام!
    دوم اینکه متاسفم که اگه بلا امونمون رو میگیره، مقصر خودمونیم.

    براتون دعا میکنم که آسمون شهرتون آبی بدون چاشنی باشه.

    اما خوبه بدونید کمی که از شهر شما تهران دور تر میشی به سمت غرب، دلت بدتر میگیره…
    عروس زاگرس همین امروز که قرار بود برف بیاد، بیشتر شبیه شهری بود که تازه بمباران شده و هنوز دود و خاکش آروم نگرفته…
    ما ایلامی با شما همدردیم.
    البته صدای شما همیشه برای مسوولین رساتر بوده…
    صدای ما را هم بنویسید.
    با احترام
    یا علی

  25. بچه قمی می‌گوید:

    با ربط:

    بدانید هیچ سالی پر باران تر از سال دیگر نیست. تنها چیزی که هست این است؛ نزول باران در هر منطقه بستگی به خواست خداوند دارد. بدون تردید هنگامی که جامعه ای مرتکب گناهان گردد، خداوند عز و جل، بارانی را که برای آنها قرار داده بود، در آنجا نبارانیده و در بیابانهای وسیع، دریاها و کوه های دیگر نازل می گرداند.
    امام باقر(علیه السلام)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.