هسته‌ای! مغموم نباش

تقدیم به روحانی شهید علی خلیلی

siTk4gxn_500

صفحه یک روزنامه وطن امروز مورخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳

101

سررسید را با دقت و تامل، تورق کنید. امروز در تقویم، خبرهایی هست؛ «فتح هسته‌ای» را باید هم «حضرت راوی» روایت کند و باید هم «روز ملی فناوری هسته‌ای» و «روز هنر انقلاب اسلامی» در یک روز باشد که اساسا این امتزاج در معنی، یعنی پیوند علم و هنر، ذاتی انقلاب اسلامی است. «دوکوهه! مغموم نباش» به زبان امروز اما با همان لحن محزون جبهه و جنگ می‌شود «هسته‌ای! مغموم نباش» که امروز، روز توست. امر به علم و هنر، «امر به معروف» است. امروز نه فقط روز مرتضی آوینی و احمدی‌روشن، که نیک اگر بنگری، روز روحانی شهید علی خلیلی هم هست. از علم گرفته تا هنر و از این هر ۲ گرفته تا «امر به معروف و نهی از منکر» ما شهید داشته‌ایم، شهید بعد از جنگ داشته‌ایم، شهید از نسل خود به سن احمدی‌روشن داشته‌ایم، از این سن و سال هم کمتر، روحانی شهید داشته‌ایم که فقط ۲۲ بهار از خدا عمر گرفت تا بهتر و بیشتر معلوم شود که چرا سید شهیدان اهل قلم نوشت؛ «هر که می‌خواهد ما را بشناسد باید داستان کربلا را بخواند». «چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا می‌گذرد»، جمله‌ای است که آوینی به شهادت شهدای نسل ما نوشته است. «ما کربلا را برای خودمان نمی‌خواهیم، برای نسل‌های بعد می‌خواهیم»، جمله‌ای است که شهید محسن وزوایی به شهادت شهدای نسل ما نوشته است. نسل من، نسل ما، بی‌جنگ، با این همه شهید، اذن به جهاد داده شود، چه غوغایی با خون خود برپا خواهد کرد؟! اینک به دولتمردان مدعی باید گفت؛ «به که تهمت می‌زنید؟! ما جنگ ندیده‌ایم؟!» نسل ما اگر در سن نگارنده باشد، فقط و فقط خاطره شهادت پدر کفایت می‌کند که عشقی‌ترین اما اشکی‌ترین خاطره‌ها را از جبهه و جنگ داشته باشد، نسل ما اگر در همین حدود، سن و سال داشته باشد، می‌شود مصطفی احمدی‌روشن که اگر دیروز با پول توجیبی دوران کودکی خود، قلکی سرشار از ایمان و انگیزه رهسپار جبهه‌ها می‌کرد، امروزه روز رسما جرعه‌نوش باده شهادت شده است. پس «به که تهمت می‌زنید؟! ما جنگ ندیده‌ایم؟!» نسل من، نسل ما گاهی می‌شود یک روحانی ۲۲ ساله با ۳ سال سابقه جانبازی، یعنی شهید علی خلیلی، آن‌هم دقیقا پا در رکاب همان راهی که سیدالشهدا در آن به شهادت رسید؛ «احیای امر به معروف و نهی از منکر». روحانی شهید علی خلیلی حتی برخلاف شهید احمدی‌روشن، اساسا چند سال بعد از دوران جبهه و جنگ دیده به جهان گشود. صدالبته شهادتش در سومین روز بهار، سند مستندی است تا ما خطاب به مدعیان بگوییم؛ «به که تهمت می‌زنید؟! ما جنگ ندیده‌ایم؟!» جبهه و جنگ و جهاد، بلکه ۸ سال دفاع مقدس، مفهومی است برای فهم بهتر فرهنگ شهادت. علی خلیلی جنگ را ندید اما «جنگ ندیده» نبود. جنگ ندیده، آنهایی هستند که اگر هم تک و توک در پشت جبهه بوده‌اند، لیکن در دورترین فاصله با فرهنگ ساده و صمیمی جبهه و جنگ، جهت درک حال و روز اقتصاد کشور، به جای آنکه خودشان از زندگی کاخ‌نشینی، سرمایه‌داری و سرمایه‌سالاری، تجمل‌گرایی، کرسنت و… انصراف دهند، فشار به مردم می‌آورند که از ۴۵۵۰۰ تومان یارانه انصراف دهند و الا با تهدید و تحدید و تفتیش و جریمه ۳ برابر روبه‌رو می‌شوند! جنگ‌ندیده، آنهایی هستند که درست عکس بچه‌های جبهه و جنگ و درست عکس شهدا از هر نسلی، با دشمن، آسان می‌گیرند اما به دوست که می‌رسند، سختگیر می‌شوند. من امروز شکایت دارم از دولت، چرا که امروز یعنی روز ۲۰ فروردین، شکایت دارد از دولت. هسته‌ای ملت، شکایت دارد از دیپلماسی دولت. لطفا به ظاهر جملات نگاه نکنید. من شعار نمی‌دهم. چند روز پیش، رئیس رژیم صهیونیستی با اشاره به مذاکرات هسته‌ای گفته بود؛ «با روی کار آمدن دولت جدید در ایران، کمی امیدواری پیدا کردیم اما رهبر جمهوری اسلامی، همه امیدهای ما را ویران کرده است». واقعا کجای کار دیپلماسی این دولت می‌لنگد که مسبب امیدواری ولو اندک رژیم جعلی و حرامزاده اسرائیل شده است؟! آنوقت بعضی‌ها خجالت نمی‌کشند که منتقدان توافق ژنو را همصدا با اسرائیل معرفی می‌کنند؟! ما البته واقعا امیدواریم دولت پیام امروز سررسید را بگیرد و بیش از این ناهی معروف هسته‌ای نشود. ظلم به غنی‌سازی ۲۰ درصد، یعنی ظلم به روز ۲۰ فروردین. به قصور دولت، غمی در چهره این روز، خانه کرده اما این ندای خون شهدای هسته‌ای است که «۲۰ فروردین! مغموم نباش». این ندای مردمک چشم علیرضاست، این ندای پری نقاشی آرمیتاست، این صدای حزن‌آلود راوی فتح است، این پیام خون مصطفای شهید است و این جوشش خون سرخ روحانی شهید علی خلیلی است. علم و هنر، دست در دست هم، اجازه نخواهند داد متاثر از رویه غلط دولت اعتدال، روز بیستم فروردین، بیش از این، در صفحات تقویم، تنها بماند. علم و هنر، ملی است، نه دولتی. این دولت که اساسا هیچ، اما هیچ دولت دیگری هم حق ندارد هسته‌ای را محصول کار خود بداند. هسته‌ای متعلق به آحاد ملت ایران است. عده‌ای خوب است فراموش نکنند که خبط و خطای این دولت، ایشان را ثابت نمی‌کند. من تعجب می‌کنم از بعضی‌ها که چرا ناظر بر الهامات جناب اسفندیار، به جای راهیان نور، به جای جبهه‌های جنوب، به طرف «زیگورات چغازنبیل» که از قضا همان نزدیکی‌ها هم بود، نرفتند؟! سمفونی بی‌تدبیری‌ها در دولت فعلی، شلختگی ۲ سال آخر دولت قبلی را اثبات نمی‌کند، بلکه اصولا برج‌عاج‌نشینی امروز، سربسته بگویم؛ نتیجه دورکاری دیروز است. آری، بی‌بصیرتی‌های امروز، محصول بی‌صفتی‌های دیروز است و الا کلید تا خرخره در حساب مردم فرونمی‌رفت! نااستواری احمدی‌نژاد بر تعهدات خود، شد ارمغان دولت اعتدال، اما خب! خوب شد این آقایان در قامت قوه مجریه دوباره سر کار آمدند تا به شهادت توافق ژنو با دشمن و آیین‌نامه اجرایی با دوست، معلوم شود همچین مالی هم نبودند! اینها سخنان لازمی بود که همین جا باید گفته می‌شد، اما لازم‌تر آن است که در بیستمین روز بهار بی‌قرار، گرامی بداریم یاد پرستوهای خونین‌بال هسته‌ای را که قرار با خدا گذاشته بودند. عشق است «شهدای جمهور»، عشق است «نخبگان جمهور»، عشق است «علم و هنر جمهور»، عشق است «روزهای جمهور» و عشق است «سربازان جمهور». در روز ملی فناوری هسته‌ای، خدا قوت اندیشمندان غیور! چه بشناسیم شما را چه نه، خوب می‌شناسیم‌تان، آنچنان که قطره، باران را، و ستاره، آسمان را. ما دولت نیستیم که قیمت روی کار شما بگذاریم، نازل‌ترین قیمت روی کار شما بگذاریم. چه بد معامله کردند با دسترنج شما. دانشمندان هر کشوری مایه مباهات مردم آن کشورند. در ایران، مردم به طریق اولی، به نخبگان صنعت هسته‌ای افتخار می‌کنند و ایشان را باعث افزایش اقتدار، غرور و عزت ملی خویش می‌دانند. مردم دوست می‌دارند اندیشمندان عرصه هسته‌ای را بشناسند و نام و مرام دشمن‌شکن‌ترین جوانان میهن خود را سردست بگیرند. صنعت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران، احمدی‌روشن‌های زیادی دارد اما ظاهرا تقدیر بر این است که جز با شهادت، مردم نتوانند مصطفاهای هسته‌ای خود را بشناسند. علت این تقدیر چیست؟! و فی‌المثل، چرا رسانه ملی، برخلاف میل باطنی‌‌اش هرگز نمی‌تواند با این نخبگان گفت‌وگویی داشته باشد؟! و چرا نمی‌تواند در برنامه‌های پربیننده نوروزی، میزبان درددل این ستاره‌های واقعی باشد؟! این بدیهی‌ترین حق هر ایرانی است که در هر بهار، در هر ۲۰ فروردین شاهد رونمایی یکی از شکوفه‌های هسته‌ای خود باشد، لیکن سبب چیست که سهم اصحاب هسته‌ای از رسانه و رسانه ملی، جز گمنامی هیچ نباشد؟! و چرا در همان معدود مواردی که صدا و سیما، رزمندگان سنگر هسته‌ای را نشان می‌دهد، اصلش را بخواهی نشان نمی‌دهد و به تصویری مات و مبهم، بلکه شطرنجی از پشت‌سر قناعت می‌کند؟! عاقبت، این بچه‌ها، مجرمند یا مایه افتخار؟! اگر دیروز در ورای فتح خرمشهر، جملگی باقری و باکری و همت و حاج احمد و خیل بسیجیان را حتی پیش از شهادت هم می‌شناختند، چرا ناظر بر فتح هسته‌ای، نباید نسبت به جوانان این میدان، شناخت پیدا کنند که که هستند و از کجا آمده‌اند و انگیزه‌شان چیست؟! حق این بود که ما رضایی‌نژاد و احمدی‌روشن را پیش از نشستن گرد یتیمی بر چهره معصوم آرمیتا و علیرضا می‌شناختیم اما چرا و به کدام جرم، این حق از ما سلب شده است؟! قصه این است که تروریسم دولتی اسرائیل با حمایت همین کشورهای «۱+۵» آنقدر پیشرفت ایران و ایرانی را مخل خود می‌داند که اندک ابایی از ریختن خون نخبگان وطن ندارد، تا بی‌هیچ گناهی، گمنامی سهم نخبگان صنعت هسته‌ای باشد و اما این وسط، غصه‌ای هم هست. غصه آن است که دولت اعتدال به جای یوم‌الله ۲۰ فروردین، نرد عشق با همین کشورهای حامی اسرائیل می‌بازد، توافق بسیار ضعیفی چون توافق ژنو را، آنگونه می‌بندد که حتی شیمون پرز در به در هم کمی امیدواری پیدا کند! با این همه، و به اعتراف خود دشمن، تا ولی‌فقیه حامی حق و حقوق این ملت است، کاخ آرزوهای خصم ویران است. بیستم فروردین، نمونه بهاری ۹ دی است. مغموم مباش روز من! یک ملت پشتوانه داری، خدا با توست، ولی خدا با توست…

* ********* *** ********* *

روز تشییع باشکوه… بسیار باشکوه و رؤیایی… بسیار رؤیایی پیکر پاک و مطهر روحانی شهید علی خلیلی، جانباز ویلچرنشینی، دست بر چرخ صندلی خود گذاشت و با زحمت جلو آمد و از جماعت خواست اجازه دهند دستش بر تابوت شهید ۲۲ ساله نسل من ۳۴ ساله برسد؛ «این بچه اصلا شهید جبهه است!»

وطن امروز/ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳

12

دو متن آخر صفحـ«۰۶ : ۲۰»ـه  وبـ«قطعه ۲۶»ـلاگ

{مصاحبه حسین قدیانی با هیوا محودزاده لبوفروش}
{این بود اعتدال}

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم العلی العظیم…

    صلواتی نثار روح مطهر همه شهدای انقلاب اسلامی خصوصا شهید مظلوم، علی خلیلی کنیم…
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    یکی از ۴ قسمتی که به خاطر اوج آزادی بیان در دولت اعتدال، در این متن سانسور شد؛

    “زحمت شما نبود، دولت اعتدال، جز خزانه خالی از تدبیر و امید، چیز دیگری هم داشت تا تقدیم دشمن کند، آنهم با ثمن بخس؟! کاسبان تحریم، چه بد معامله کردند با دسترنج شما.”

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “نسل من، نسل ما، بی‌جنگ، با این همه شهید، اذن به جهاد داده شود، چه غوغایی با خون خود برپا خواهد کرد؟! اینک به دولتمردان مدعی باید گفت؛ «به که تهمت می‌زنید؟! ما جنگ ندیده‌ایم؟!» نسل ما اگر در سن نگارنده باشد، فقط و فقط خاطره شهادت پدر کفایت می‌کند که عشقی‌ترین اما اشکی‌ترین خاطره‌ها را از جبهه و جنگ داشته باشد، نسل ما اگر در همین حدود، سن و سال داشته باشد، می‌شود مصطفی احمدی‌روشن که اگر دیروز با پول توجیبی دوران کودکی خود، قلکی سرشار از ایمان و انگیزه رهسپار جبهه‌ها می‌کرد، امروزه روز رسما جرعه‌نوش باده شهادت شده است. پس «به که تهمت می‌زنید؟! ما جنگ ندیده‌ایم؟!» نسل من، نسل ما گاهی می‌شود یک روحانی ۲۲ ساله با ۳ سال سابقه جانبازی، یعنی شهید علی خلیلی، آن‌هم دقیقا پا در رکاب همان راهی که سیدالشهدا در آن به شهادت رسید؛ «احیای امر به معروف و نهی از منکر».”

  3. سیداحمد می‌گوید:

    “من امروز شکایت دارم از دولت، چرا که امروز یعنی روز ۲۰ فروردین، شکایت دارد از دولت. هسته‌ای ملت، شکایت دارد از دیپلماسی دولت. لطفا به ظاهر جملات نگاه نکنید. من شعار نمی‌دهم. چند روز پیش، رئیس رژیم صهیونیستی با اشاره به مذاکرات هسته‌ای گفته بود؛ «با روی کار آمدن دولت جدید در ایران، کمی امیدواری پیدا کردیم اما رهبر جمهوری اسلامی، همه امیدهای ما را ویران کرده است».”

  4. رهگذر می‌گوید:

    سلام؛
    در حاشیه دیدار وزیر فرهنگ با یکی از سران فتنه، مطلب کیهان با عنوان “ژنرال بی تجربه”

    http://kayhan.ir/fa/news/9247

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “عده‌ای خوب است فراموش نکنند که خبط و خطای این دولت، ایشان را ثابت نمی‌کند. من تعجب می‌کنم از بعضی‌ها که چرا ناظر بر الهامات جناب اسفندیار، به جای راهیان نور به جای جبهه‌های جنوب، به طرف «زیگورات چغازنبیل» که از قضا همان نزدیکی‌ها هم بود، نرفتند؟! سمفونی بی‌تدبیری‌ها در دولت فعلی، شلختگی ۲ سال آخر دولت قبلی را اثبات نمی‌کند، بلکه اصولا برج‌عاج‌نشینی امروز، سربسته بگویم؛ نتیجه دورکاری دیروز است. آری، بی‌بصیرتی‌های امروز، محصول بی‌صفتی‌های دیروز است و الا کلید تا خرخره در حساب مردم فرونمی‌رفت! نااستواری احمدی‌نژاد بر تعهدات خود، شد ارمغان دولت اعتدال، اما خب! خوب شد این آقایان در قامت قوه مجریه دوباره سر کار آمدند تا به شهادت توافق ژنو با دشمن و آیین‌نامه اجرایی با دوست، معلوم شود همچین مالی هم نبودند!”

    این جملات فونت درشت می خواهد… خیلی درشت!

  6. یک استکان چای داغ! می‌گوید:

    عالی بود.
    اما… کو گوش شنوا؟!

  7. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    سپاسگزارم آقای قدیانی.
    غصه ای بر دل داریم…

  8. عدالت خواه می‌گوید:

    اگر روز ۲۰ فروردین مغموم شد به خاطر این بود که امسال مرد پر کار کم ادعای بسیجی محمود احمدی نژاد بر سر کار نبود و این اشتباه است هسته ای را فقط و فقط محصول تلاش ملت می دانید ولی مشکلاتش اعم از تحریم و تهدید و… را به احمدی نژاد نسبت می دهید و اگر این فناوری هسته ای محصول ملت است چرا پلمپش کردند و اگر دولت ها بی کاره در این موضوع هستند پس چرا روز ۲۰ فروردین در دولت های خاتمی و هاشمی به ثبت نرسید و چرا ما دوست داریم دولت ۲۵ میلیونی را از ملت جدا کنیم ولی در جبهه مقابل چنان از دولت ۱۸ میلیونی تعریف می کنند که اگر یک نفر از مریخ بیاید فکر می کند همه طرفدار دولت بنفش اند و در کل باید ما بپذیریم احمدی نژاد سرباز کوچک این جمهور بود که رییس جمهور شد و پرنده هسته ای را از بند توافق نامه سعد آباد رهانید و این پرنده آزاد شد ولی در دولت تدبیر و امید دوباره عده ای این پرنده را در قفس کردند…

  9. به جای امیر می‌گوید:

    گاری (گفت و شنود)

    گفت: چرا برخی از رسانه‌ها و مسئولان درباره دستمزدهای میلیارد تومانی و خودروهای ۸۰۰ و ۹۰۰ میلیون تومانی فوتبالیست‌ها از بیت‌المال مردم مظلوم این مرز و بوم سکوت کرده و اعتراض و انتقادی نمی‌کنند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! در عوض مسائل حاشیه‌ای و دم‌دستی را با آب و تاب مطرح می‌کنند!
    گفت: یعنی با دیدن لیست دستمزدهای نجومی فوتبالیست‌ها که فقط جدول یکی از تیم‌ها منتشر شده و بقیه هم مثل همین است، و مقایسه آن با حقوق و دستمزد اندک مردم مستضعف به رگ غیرت آنها برنمی‌خورد؟!
    گفتم: مجله توفیق کاریکاتوری از خلیج فارس داشت که در آن یک کشتی نفتکش غول‌پیکر در حال حرکت به سوی آمریکا بود و یک گاری نفتی به سمت داخل کشور در حرکت بود و دکتر اقبال رئیس شرکت نفت رو به گاری کرده و داد می‌زد؛ آهای بردند! آهای خوردند!

  10. با دقت خوانده شود! می‌گوید:

    چگونه منتقد سیاست‌های هسته‌ای شدم
    کلید نرم/ سرمقاله امروز وطن امروز

    ناصر نوبری*: آقای سردبیر از بنده خواستند داستان و خاطره‌ام از اینکه «چگونه منتقد سیاست‌های هسته‌ای شدم» را برای روزنامه بنویسم، ایشان از داستان بنده مطلع نبودند اما شاید حس می‌کردند می‌تواند مفید باشد، بنده اول جدی نگرفتم ولی بعد از پیگیری‌هایی که دوستان از روزنامه کردند فهمیدم باید این کار را انجام دهم. البته خاطرات بنده بسیار پرحادثه و پر از هیجان است که اگر بخواهم همه را بنویسم یک کتاب چندصد صفحه‌ای می‌شود و ان‌شاءالله این کار را در آینده نزدیک انجام خواهم داد اما بنا بر احترام به آقای سردبیر محترم یک گوشه کوچک از ماجراها را به استحضار خواننده‌های عزیز می‌رسانم.
    کلید را به در اتاقم در وزارت خارجه انداختم که در را باز کنم بروم داخل اتاقم اما کلید آنقدر نرم مانند خمیر و موم بود که خودش دور خودش می‌چرخید و در را باز نمی‌کرد خیلی تلاش کردم اما نشد، کلید خیلی نرم بود، هراسان از خواب بیدار شدم، معلوم شد که این ماجرا را در خواب دیده‌ام، این خواب را بعد از نماز صبح دیده بودم معمولا خواب‌هایی که بعد از نماز صبح می‌بینیم همان روز تعبیر می‌شود، تعبیر معبّرهای گوناگون را مطالعه کردم تا ببینم تعبیر خوابم چیست، نتیجه تعبیرها این بود که همه مناصب و پست‌ها و محل کارم، همه را از دست می‌دهم، فکر کردم مگر قرار است امروز چه اتفاقی بیفتد که من همه مناصبم را از دست می‌دهم؟ یادم افتاد امروز دوشنبه است و بعدازظهر ساعت ۲ تا ۴ جلسه شورای استراتژیک وزارت امورخارجه است و قرار است استراتژی خلع سلاح هسته‌ای بحث و بررسی شود. با خودم گفتم حتما در این جلسه اتفاقی برایم خواهد افتاد، خواستم با تقدیر و سرنوشتم مبارزه کنم و تصمیم گرفتم آن روز در خانه بمانم و اصلا وزارتخانه نروم! تا بعدازظهر خانه ماندم حدود ساعت ۲:۳۰ بود گفتم خوشبختانه حالا دیگر خطر برطرف شده و جلسه شروع شده و حالا دیگر می‌توانم بروم، راه افتادم. ساعت ۳ به وزارت خارجه رسیدم و به اتاقم نرفتم و مستقیم به دفتر راهبردی رفتم، دیدم رئیس مرکز منتظر من و در حال قدم زدن است، گفتم پس چرا جلسه نرفتی؟ گفت «آقای وزیر کار داشتند و امروز دیر می‌آیند و ساعت ۳ جلسه تشکیل می‌شود! من منتظر تو بودم، چرا دیر کردی؟ راه بیفت برویم جلسه، الان شروع می‌شود!» من همین طور هاج و واج مانده بودم، سعی کردم بهانه بیاورم و از رفتن به جلسه امتناع کنم، گفتم: «بهتر است من نیایم، چون آقای وزیر از من دلخور هستند و از حضور من ممکن است ناراحت شوند و نتیجه جلسه به ضرر ما شود.» هفته قبل از این ماجرا، آقای وزیر بعد از هماهنگی با آقای خاتمی، رئیس‌جمهور از من خواسته بودند ریاست مرکز راهبردی وزارت خارجه را به عهده بگیرم ولی من از روی صداقت و امانت، امتناع کردم و به ایشان گفتم دیدگاه من بویژه در زمینه هسته‌ای با دیدگاه شما هماهنگ نیست ولذا من اگر این مسؤولیت را بپذیرم از صداقت و امانت به دور است و با شما در کار اختلاف پیدا می‌کنم و این به صلاح نیست و بهتر است همین مشاور استراتژیک جنابعالی بمانم، البته ایشان لطف داشتند و اصرار کردند و گفتند چون شما دیپلمات هستید حتی اگر به اختلاف نظر هم برخورد کنیم، دیپلماتیک حل می‌کنیم اما در نهایت زیر بار نرفتم و چون ایشان قبلا با آقای خاتمی هماهنگ کرده بودند برای همین از بنده خیلی دلخور شدند. هر چه این مسأله را بهانه کردم که به جلسه نروم، همکارم (رئیس مرکز راهبردی که من حاضر نشده بودم جایش را بگیرم) زیربار نرفت و گفت تو دیپلمات هستی و بهتر مسائل را تحلیل می‌کنی و توضیح می‌دهی و تو بهتر می‌توانی از استراتژی ما دفاع کنی! از ایشان اصرار و از من امتناع، آخر گفت «یعنی می‌خواهی مرا تنها بگذاری؟!» با شنیدن این جمله دلم شکست و به‌رغم اینکه می‌دانستم در این جلسه چه سرنوشتی برایم رقم خواهد خورد ولی قصد قربت کردم و بالاخره وارد جلسه شدم!جلسه شروع شد و دوستان بخش بین‌الملل استراتژی «اعتماد سازی» را مطرح کردند، خلاصه‌اش این بود که آنچه غرب و سازمان‌های خلع سلاحی
    ( NPT ، CTBT،CWC ) و… از ما می‌خواهند انجام دهیم تا آنها به ما «اعتماد» کنند، آنگاه اجازه می‌دهند ما از مزایای بودن در این نهادهای بین‌المللی استفاده کنیم. بنده به عنوان مشاور استراتژیک و بخش ما به‌عنوان مرکز راهبردی، با این استراتژی مخالف بودیم و معتقد بودیم غرب و آمریکا با ما مشکلات اساسی سیاسی ـ استراتژیک دارند و صرفا از این سازمان‌ها به‌عنوان وسیله استفاده می‌کنند و همه برگ‌های برنده و امتیازات را از ما به کمک این سازمان‌ها می‌گیرند و بعد از اینکه دستمان خالی شد در نهایت خواهند گفت هنوز اعتمادشان کامل نشده و… همچنان مانع دستیابی ما به امتیازات و حقوق و مزایایی خواهند شد که ما به دنبالش هستیم. بر این اساس، در این جلسه، ما استراتژی «امتیازات و گام‌های متقابل و متوازن» را پیشنهاد کردیم یعنی «یک گام ما» در برابر «یک گام متناسب و متوازن آنها» اتخاذ شود. ظرف یک ساعت بحث، اعلام کفایت مذاکرات شد و استراتژی «اعتمادسازی» تصویب شد، بنده درخواست ادامه مذاکرات کردم و گفتم این جمع‌بندی ظرف یک ساعت، شتابزده است و چون این موضوع بسیار مهم و حیاتی است اگر ساعت‌ها هم وقت بگذاریم باز ارزشش را دارد اما درخواستم پذیرفته نشد و بنده هم به‌عنوان اعتراض جلسه را ترک کردم که متعاقبا دستور برکناری از مسؤولیت‌هایم صادر شد. جلسه طبقه سوم بود و اتاق من طبقه اول تا رسیدم در اتاق دیدم آقای سرایدار در کنار در اتاقم منتظر است و وقتی بنده را دید، گفت از بالا دستور داده‌اند که اتاق را از شما تحویل بگیرم و لذا کلید در اتاق را گرفت و بنده وسایلم را از اتاق برداشتم و خارج شدم.
    یاد خواب صبحم افتادم و دیدم که امروز حتی برای یک بار هم نشد که از کلید در اتاقم استفاده کنم. این واقعه در اواخر زمستان سال ۷۹ و در آستانه نوروز ۸۰ برایم اتفاق افتاد و از آن موقع عملا بنده منتقد سیاست‌های هسته‌ای شدم البته در آن زمان بنده سکوت کردم و این موضوع صرفا یک بحث تئوریک در وزارت خارجه بود و هنوز مناقشه هسته‌ای پیش نیامده و موضوع به صحنه عمومی و ملی کشیده نشده بود. البته در این جا مجبورم علی رغم میلم و فقط به‌خاطر اینکه آقای رئیس‌جمهور گفتند منتقدان از جای خاص تغذیه می‌شوند بگویم اتفاقا بنده از موقعی که منتقد شدم بیش از ۱۲ سال است که منبع تغذیه‌ام را هم از دست داده‌ام و چون از تمام پست‌هایم برکنار و صرفا کارشناس شدم و مزایا را قطع کردند، فقط حقوق پایه را گرفتم، دریافتی‌ام از آن موقع به کمتر از نصف رسیده که در ابتدا شوک ناگهانی بر زندگی ام بود. البته این را هم ناگفته نگذارم که چند وقت بعد دعوت شدم و یکی از دوستان معاون پیشنهاد کردند به هر سفارتی که مایلم انتخاب کنم و بروم ولی بنده گفتم وقتی دیدگاه من با دیدگاه رئیس دستگاه یکی نیست از صداقت و امانت به دور است که سفیر در این دستگاه شوم. در این بیش از ۱۲ سال اتفاقات و ماجراهای زیاد و بسیار هیجان‌انگیزی برایم پیش آمده که اگر بخواهم آنها را نقل کنم خیلی طولانی می‌شود و علاقه‌مندان را دعوت می‌کنم که در آینده کتاب خاطراتم را بخوانند ولذا بدون ذکر وقایع سریع رد می‌شوم تا زود به وقایع امروز برسم. از آن موقع تاکنون من یک حالت دوگانه و متناقض در وجودم داشته‌ام از یک طرف دیدگاهم را منطقی، علمی، تجربی و حرفه‌ای می‌دانستم و لذا انتظار داشتم که صحت آن در آینده ثابت شود اما از طرف دیگر نگران اثبات آن بودم زیرا خودم و خانواده‌ام و فامیلم و هموطنانم همه در یک کشتی قرار داشتیم و کاپیتان این کشتی در برنامه‌ریزی‌اش و هدایت کشتی اگر دچار مشکل می‌شد ما همه متضرر می‌شدیم و برای همین آرزو داشتم دولتمردان در استراتژی‌شان پیروز شوند. یعنی در وجودم همزمان هم انتظار صحت نظریاتم را داشته‌ام و هم آرزوی پیروزی دولتمردان را، و این تناقض همیشه در وجودم مانده ولذا هر وقت ثابت می‌شود نظریاتم درست از آب در آمده، غم سنگینی وجودم را فرامی‌گیرد.
    یکی، دو سال بعد از این ماجرا مناقشه هسته‌ای پیش آمد، دوستان استراتژی اعتماد‌سازی را اجرا کردند و این استراتژی شکست خورد و متاسفانه نظریه بنده درست از آب درآمد و دوستان هر آنچه را که غرب خواست همه را ظرف دو، سه سال انجام دادند تا غرب اعتماد پیدا کند اما آخر کار غرب بعد از مصرف شدن همه برگ‌های ایران و ارائه همه امتیازات از سوی ایران گفت هنوز اعتمادش به ایران کامل نشده و ایران به جای تعلیق، کل برنامه هسته‌ای‌اش را تعطیل کند! مردم از این وضعیت وادادگی و شکست مذاکرات سرخورده شدند و لذا با انتخاب یک دولت رادیکال عکس‌العمل نشان دادند، بنده باز به لحاظ علمی و تجربی و حرفه‌ای می‌دانستم که روش‌های رادیکالی دولت جدید نیز نتیجه نخواهد داد ولذا اینبار آن تناقض در وجودم با یک مدل دیگر ادامه پیدا کرد، در عین اینکه از نظر حرفه‌ای انتظار داشتم روش‌های رادیکالی نتیجه بخش نشود اما چون آقایان کاپیتان کشتی ما بودند باز همزمان آرزو می‌کردم که پیروز شوند. البته در دو، سه سال اخیر دیگر طاقت نیاوردم و دیدگاه‌های انتقادی‌ام را علنی کردم که در رسانه‌ها منعکس شد. وقتی دیدم ممکن است به مذاکره دوجانبه نیاز باشد، در رسانه‌ها از مذاکره حمایت کردم و حتی برای اولین بار این نظریه را مطرح کردم که برای استیفای منافع ملی اگر لازم باشد حتی می‌توان قبل از مذاکره، رابطه هم برقرار کرد و تأکید کردم که اصل، تأمین منافع کشور اسلامی‌مان است و بقیه همه ابزار و فرع بر آن است، البته طرح چنین مطالبی در آن دوره ثقیل بود. بالاخره در نهایت بن بست‌های ناشی از روش‌های رادیکالی آن دولت، این بار مردم را به سمت انتخاب دولتی سوق داد که شعارش اعتدال و تدبیر و امید بود. حماسه سیاسی خلق شد و رویکردهای گشایشی بویژه در صحنه روابط خارجی پدید آمد و همه را خوشحال کرد. این بار بنده خوشحالی‌ام یکدست بود چون مطمئن بودم که دوستان این دفعه با توجه به تجربه تلخ شکست قبلی‌شان دیگر از اتخاذ آن استراتژی غلط پرهیز خواهند کرد، خوشحالی ام مضاعف شد وقتی که سه دوست بسیار نزدیکم از معاونان وزارت خارجه شدند. من هیچوقت در هیأت حاکمه وزارت خارجه به این تعداد دوست هم‌پیاله نداشتم، برای همین خیلی زود احساس کردم بالاخره دوره آن رؤیای «کلید نرم» و تقدیرش تمام شده و روز آن فرارسیده که یک کلید محکم و قرص پیدا کنم و بتوانم بعد از سال‌ها، در یک اتاق در وزارت خارجه را باز کنم. با یکی از دوستان باب گفت‌وگو برای اینکه در کدام سفارتخانه بیشتر می‌توانم مفید باشم را آغاز کردم، با همه وجودم خوشحال بودم زیرا فکر می‌کردم که درست قبل از بازنشستگی‌ام بالاخره بعد از ۲۴ سال به یک مأموریت می‌روم. پس از بازگشت از مسکو
    (دوره رفع تشنج با شوروی و رد و بدل شدن پیام بین امام (ره) و گورباچف که از موفق‌ترین مأموریت‌های سفارت بوده است)، به‌رغم وجود امکان رفتن به مأموریت‌های گوناگون، به دلیل عدم علاقه به زندگی در خارج از کشور بیشتر علاقه داشتم در داخل وزارتخانه کار کنم و به بهانه‌های مختلف از رفتن به مأموریت‌ها طفره می‌رفتم. یکی از ثمرات کارم در داخل، راه‌اندازی و ایجاد و سازماندهی بخش سخنگویی وزارت خارجه بود و برای اولین بار به کادر‌سازی برای سخنگویی وزارت خارجه در آن دوره اهتمام ورزیدم و سرکار خانم افخم سخنگوی محترم فعلی وزارت خارجه یکی از نتایج آن دوره است. از آرزوهای بنده این بود که روزی یک خانم سخنگوی وزارت خارجه شود و این را از امام(ره) الهام گرفته بودم که در هیأت اعزامی‌شان به مسکو یک خانم قرار داده بودند.
    مذاکرات اخیر در ژنو خیلی زود آغاز شد، آقای رئیس‌جمهور قول داده بودند صدروزه یک گزارش پیشرفت بدهند لذا مذاکرات سریع پیشرفت کرد، در آستانه ۱۳ آبان که روز مرگ بر آمریکاست جوی سنگین علیه مذاکرات در کشور به پا شد و پلاکاردها در شهر نصب شد، گویی باید بین شعار مرگ بر آمریکا یا مذاکره با آمریکا یکی انتخاب شود. بنده خواستم به سهم خودم به وزارت خارجه و تیم مذاکره‌کننده کمک کنم و دو سخنرانی در دو دانشگاه در تبریز انجام دادم تحت این عنوان که «مرگ بر آمریکا یا مذاکره با آمریکا؟» در این سخنرانی تصریح کردم مذاکره لازم است و ضرورتی هم ندارد که فعلا به‌خاطر مذاکره از شعار مرگ بر آمریکا دست برداریم و در این زمینه به تجربه حذف شعار مرگ بر شوروی اشاره کردم که حتی موقعی که در مسکو در سطح سران ۲ کشور در حال مذاکره بودیم در ایران شعار مرگ بر شوروی سر داده می‌شد اما بعد از امضای موافقتنامه حسن‌همجواری و قراردادهای گوناگون سیاسی، نظامی، اقتصادی، صنعتی و پس از بازگشت هیأت از مسکو و گزارش پیشرفت روابط به مردم و برقراری حسن‌همجواری عملا شعار مرگ بر شوروی در کشور حذف شد. البته دوستان برگزار‌کننده این سخنرانی‌ها، چون دیدند بنده از مذاکره حمایت کرده‌ام، این سخنرانی‌ها را منتشر نکردند و فقط بعضی از دانشجویان در وبلاگشان آن را منعکس کردند.
    دو روز قبل از پایان مذاکرات در ژنو ناخودآگاه نگران شدم و با خودم گفتم نکند دوباره دوستان اشتباهات گذشته را مرتکب شوند اما یادم آمد که مسؤولان تیم مذاکره‌کننده قبل از رفتن به ژنو تصریح کرده‌اند که دیگر اشتباه ده سال پیش را مرتکب نخواهند شد و دیگر یک توافق بی‌انتها نخواهند کرد و این‌بار یک توافق به‌صورت یک پکیج و مجموعه بسته که ابتدا و انتهای کار دقیقا معلوم و مشخص باشد را صورت خواهند داد. در ده سال پیش براساس استراتژی اعتماد‌سازی هدف نهایی توافق را برقراری «اعتماد» قرار داده بودند و این کلمه «اعتماد» چون کلی و انتزاعی و چندپهلو و قابل دبه کردن است و می‌توانست با بهانه‌جویی تا صد سال اعتماد آنها حاصل نشود، به همین دلیل هم مذاکرات در ده سال پیش شکست خورد. اما من در عین حال آرام نگرفتم و دو روز قبل از پایان مذاکرات متنی را نوشتم و در رسانه‌ها منتشر کردم با عنوان «هشدار به تیم مذاکره‌کننده» و در آن تأکید کردم که تیم مذاکره‌کننده مراقب به‌کار بردن فریبکارانه کلمات کلی و انتزاعی و چندپهلو از طرف حریف در متن موافقتنامه باشد و از آن پرهیز کند و تصریح کردم که نباید از یک لانه دوبار گزیده شویم. شب آخر مذاکرات تا صبح بیدار بودم و نتایج مذاکرات را لحظه به لحظه پی گیری می‌کردم تا اینکه اوائل صبح سوم آذر ماه امضای موافقتنامه اعلام شد و من با خوشحالی فراوان خانواده‌ام را بیدار کردم و خبر توافق را به آنها دادم. برای من که ۱۲ سال درگیر این موضوع بودم و می‌دانستم که چقدر کشور در این مدت دچار مشکل شده، خیلی مهم بود که این مناقشه پایان یابد. روز بعد، پس از انتشار متن موافقتنامه با علاقه و دقت آن را مطالعه کردم، چند بار آن را خواندم، آنچه را که می‌دیدم باور نمی‌کردم، نگرانی و غم تمام وجودم را فراگرفت، شاید من متخصص‌ترین فرد در این زمینه در کشور باشم چون سال‌هاست درگیر تخصصی و حرفه‌ای این مسأله هستم. آنچه می‌دیدم را نمی‌توانستم نادیده بگیرم و با دیدن هر کلمه فورا برنامه‌ای را که حریف با قرار دادن آن کلمه طراحی کرده، متوجه می‌شدم، این بار آن کلمات کلی و چندپهلو و بی‌انتها نه یک بار بلکه چندین بار در آن به‌کار رفته بود. دوباره مثل ۱۰ سال پیش همه کارهای اصلی که ما باید انجام می‌دادیم واضح و صریح و روشن برای کوتاه‌مدت لیست شده بود اما تمام کارهای اصلی که آنها باید انجام می‌دادند را با حرفه‌ای‌گری و قرار دادن کلمات کلی و چندپهلو به درازمدت و ابهام و بی‌انتها و نامعلوم موکول کرده بودند.
    شدیدا نگران شدم اما درنگ نکردم و سریعا نقاط ضعف و خلل و فرجی که در موافقتنامه بود را یادداشت کردم و به‌صورت نامه برای آقای رئیس‌جمهور درآوردم بعد آن را با اضافه کردن مطالبی به‌صورت سرگشاده تنظیم کردم تا درگیر و دار بروکراسی نماند و هر چه زودتر مورد توجه قرار گیرد. بعدها با مواضعی که آمریکایی‌ها اتخاذ کردند معلوم شد همه نکاتی که من در آن نامه تأکید کرده بودم، دقیق و صحیح و درست بوده است.
    وقتی خواستم این نامه را منتشر کنم، همه دوستان، آشنایان، همکاران و بستگان و خانواده‌ام مانع شدند، آنها تصریح کردند درحالی که در کشور فضای جشن وجود دارد، این کاری نامأنوس و مطرود خواهد شد، خانواده‌ام یاد آور شد که با انتشار این نامه، برای همیشه همه شانس‌ها را از دست داده و همه پل‌های پشت سرم را خراب خواهم کرد، البته این نظر آنها درست بود و انتشار این نامه امیدی که برای «سفت شدن کلید» پدید آمده بود را پایان می‌داد و نشان می‌داد هنوز دوره تعبیر آن رؤیا پایان نیافته و حتی کلید بیشتر از گذشته «نرم» می‌شد. اما برای بنده وقتی منافع ملی مطرح است اصلا منافع شخصی را نمی‌بینم، بالاخره قرار شد در این باره حَکَم بین بنده و بقیه قرآن باشد و از قرآن طلب خیر کنیم و بر آن اساس اقدام کنم، این آیه آمد:«واجعل لی لسان صدقٍ فی الاخرین» یعنی «خدایا مرا گفتاری عطا فرما که همیشه به صداقت شناخته شوم.» این آیه را در ابتدای نامه سرگشاده‌ام قرار دادم و دوباره بعد از ۱۲ سال قصد قربت کردم…

    * دیپلمات باسابقه وزارت خارجه

  11. یه معتدل ضد افراط می‌گوید:

    فدایییی دارییییی!
    فدایییی دارییییی!

  12. عدالت خواه می‌گوید:

    احداث سونا در ساختمان ریاست‌جمهوری

    http://www.598.ir/fa/news/214743/احداث-سونا-در-ساختمان-ریاست‌جمهوری

    آخه وقتی خزانه خالی است و هر روز دارید منت می کشید تا مردم از یارنه انصراف دهند احداث سونا و استخر چه ضرورتی دارد؟
    ملت چگونه به شما اعتماد کنند و از دریافت یارانه انصراف دهند؟

  13. پویا می‌گوید:

    ادای احترام می کنم از صمیم قلبم به بیست فروردین، به شهدای هسته ای و حسین قدیانی عزیز.

  14. شیدا می‌گوید:

    بیستم فروردین، نمونه بهارى ۹ دى است.
    واى… که چقدر ۹ دى و شعارهاى زیبایش را دوست دارم!

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    درود به غیرتت… ایشالا همنشین آوینی شهید باشی…

  16. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    خدا به درجات شهید خلیلی اضافه کنه.
    باعث شرم ساری هست در خیابون های مملکتمون زن ها و دخترهایی رو می بینیم که تو محله شانزه لیزه پاریس هم دیده نمیشن.
    ما هم می بینیم و بی تفاوت رد می شیم!
    اون وقت یکی هم مثل این جوون با غیرت از ناموس ملت دفاع می کنه و شهید می شه…

    ــــــــــــــــــــــــــــــ

    از دوستانی که این همه انتقاد می کنن فقط یه چیزی می پرسم؟
    یادتونه مشایی تو مصاحبه با روزنامه ایران گفت؛
    “دوران اسلام گرایی به پایان رسیده است”؟؟
    یادتون هست یا نه؟
    حالا هی انتقاد کنین مردم رو تحریک کنید تا ۹۶ مشایی و داداشش!! برگردند ببینیم کی ضرر می کنه…

  17. صبا می‌گوید:

    خصوصی
    سلام و عرض ادب

    سمفونی بی‌تدبیری‌ها در دولت فعلی، شلختگی ۲ سال آخر دولت قبلی را اثبات نمی‌کند،” منظورتون انکار نمی کند نبود؟! با توجه به جملات قبلی میگم.

  18. پویا می‌گوید:

    آقا ما محض کنجکاوی (البته ما ثبت نام می کنیما اما نوبتمون سه روز دیگه ست) با بدبختی وارد سایت رفاهی شدیم.
    باور بفرمایید با دیدن ماده تبصره ها چهار ستون بدنمون ناجور لرزید و فی الفور از سایت اومدیم بیرون و در لحظه به ذهنمون رسید اینایی که ملت رو اینجور با این همه اخطار آچمز کردن ببین تو توافق نامه ی ژنو چه بلایی سر اشتون اینا آوردن! آوردن؟! نیاوردن؟!
    شاید هم از اون جا درس گرفتن و اینجا پس دادن!!!

  19. سیداحمد می‌گوید:

    دکتر؛

    ما هیچ وقت به عقب برنمی گردیم… هیچ وقت!

    صبا؛

    متوجه نمی شم چرا خصوصی نقد می کنید اغلب؟! جمله اصلش این بود؛ “روحانی، احمدی نژاد را ثابت نمی کند” که به خاطر جملات پس و پیشش، تند تشخیص داده شد و… شد این جمله. جمله فعلی را عشقی (!) بخوانی درست است، در غیر این صورت حق با شماست.

  20. صبا می‌گوید:

    آقا رضای پزشک؛

    شما فقط توی خیابونای شهرتون زن ها و دخترهایی رو می بینید که… اگه خوب دقت کنید مردها و پسرهایی را هم می بینید که… اگر بیشتر توجه کنید می بینید که یکی از دلایل مهم آمدن این چنینی خانم ها به خیابان طالب بودن و پسندیدن آقایان است!!!

    به کجا داریم می ریم؟!!

  21. عدالت خواه می‌گوید:

    رضا اعتدال طلب
    ماشاالله چقدر درد اسلام داری…
    توی سال ۸۸ کجا بودی که افساد طلبان داشتند آش رو با جاش تقدیم اسراییل می کردند؟
    توی سال ۷۸ کجا بودین که افسادطلبان به خاطر توقیف روزنامه سلام کشور را به آتش می کشیدند؟
    تویی که اینقدر غیرتی هستی و از شهادت شهید خلیلی ناراحت هستی، پس چرا یک بار هم به خاتمی معترض نیستی که با دختران ایتالیایی دست می داد؟

  22. صبا می‌گوید:

    آقا سید؛

    شما هم که گاهی خصوصی هاش رو بر می دارید و عمومی می کنید!! من می زنم خصوصی شما هم هر جور عشقتونه(!) عمل کنید.(شیطنت)
    شاید واسه این باشه که نقد عمومی اعتماد به نفسم را می آورد پایین. اصلش موقع انتقاد از داداش حسین خجالت می کشم، نمی دونم چرا می زنم خصوصی؛ خجالتم کمتر می شه!!

  23. سیداحمد می‌گوید:

    عدالتخواه؛

    اون وقت مادر چاوز، محرم بود به احمدی نژاد دیگه؟؟؟!!! 🙂
    علی ای حال، خوب است لااقل نسبت به احساسات درست دوستان دیگرمان در وبلاگ، کمی با رواداری بیشتری کامنت بگذاریم. وقتی رضا اعتدال به شهید ما (و شهید خودش) احترام می گذارد، گارد اینگونه گرفتن، اخلاقی نیست. اگر به کامنت دوم صبا حق بدهم، به کامنت شما اصلا نمی دهم.

  24. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اعتدال یعنی همین، که ۴ تا به کلید می زنی، ٢ تا هم به بهار بزنی.
    اصولا لعن دومی، بدون لعن اولی معنا نداره.
    خدا به علی صبر بده از دست این حمقا، کمثل الحمار یحمل اسفارا

  25. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    نظر بالا کاملا خصوصی بود، یادم رفت خصوصیش رو بنویسم

  26. عدالت خواه می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛
    اعتدال اینه که کشور رو بدی دست فتنه گران ۸۸ و مشغول مبارزه با دشمن فرضی باشی!

  27. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    دست شما درد نکنه با این تکریم مشتری! قبلنا یه نقطه ای چیزی می زدی.
    کامنت سنگینه، بعضیها کشش ندارن، این اول و دومش رو با اون ٢ تا خبیث
    جابجا می گیرن، پس لطفا بجای لعن بذار نقد، مطلب سبک شه!

  28. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    سلام… عزاداری هات قبول، سال خوبی داشته باشی!

    برای چی خصوصی بود؟ قشنگه ها!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    عدالتخواه؛

    نقش احمدی نژاد + نقش احمدی نژاد + نقش احمدی نژاد + تلقی های غلط از تکلیف گرایی و آرمان خواهی + سیاست نابلدی قالیباف، کشور را تحویل همان فتنه گرانی داد که البته به قول بعضی علما، هیچ خطری نداشتند و در صحنه نبودند و…!! شبی که حسن روحانی به ملت، کلید نشان داد، داداش حسین نوشت؛ http://www.ghadiany.ir/1392/19181 و متهم شد که ترسیده!!!! و…

    هم نزن لطفا… دوباره مجبور می شوم چیزهایی را یادآوری کنم که اصلا میلی به تکرارشان ندارم! پس هم نزن لطفا…

  29. عدالت خواه می‌گوید:

    احمدی نژاد هم مشکل زیاد داشت و یکی از اون ها همین علاقه بیش از حدش به چاوز بود!

  30. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    برادر معتدل طلب! ضربه ای که اسلام و انقلاب از خواب نماها و
    خشک مغزها و بهار خواب ها و منافقا خورده، هزار سال از یهود و نصارا نخورده.
    برو دعا به جون علی کن دق نکنه، که امسال تنها امیدش به جوانان خود جوشه!
    درد از این بالاتر؟؟؟

  31. خواهر شهید می‌گوید:

    رییس جمهور می فرمایند در چهارسال گذشته ۶۰ قطعنامه تند صادر شد، کسی صدایش در نیامد و هوادارانشان هم بدون تفکر و تامل همان جملات را تکرار می کنند که در جواب باید گفت؛
    اولا بین چهار سال تا هشت ماه فاصله بسیار است یعنی با این سرعت تا چهار سال دیگه فقط خدا به دادمان برسد.
    ثانیا بین قطعنامه تند تااین همه توهین فاصله میان ماه من تا ماه گردون است.
    ثالثا دلیل شما برای مذاکره رفع تهدید بود، نه افزایش توهین.
    رابعا تهدید می شدیم چون بر حق هسته ایمان پافشاری می کردیم حالا که همه چیز را بخشیدیم این همه توهین چه توجیهی دارد؟

  32. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سلام عزیزم، هر وقت میگی قالیباف، یاد پاس گل میفتم.
    قهرمانی حقش بود، تو مشتش بود! یه لحظه به کلید ساز وا داد،
    طرف هم سخنران قهار، آی فیتیله پیچش کرد!
    یادش بخیر قهوه میترا!!

  33. سیداحمد می‌گوید:

    یادش به خیر اون قهوه و موشک…
    مثل خل و چل ها، همه ضربدری افتاده بودن به جون هم! معلوم نبود کی به کیه!
    😐
    محسن رضایی اون وسط می گفت: شماها مثلا با هم ائتلاف کردید؟!
    🙂

    دره توریستی!
    😀

  34. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    غرضی اون وسط گیر داده بود ریال از رویال میاد!
    خدا رحمت کنه شهید علی خلیلی رو، یک تار موی سرش می ارزید
    به کل نامزدها!

  35. خواهرشهید می‌گوید:

    آفا رضا؛
    خوشحالم که قلب پاکی داری،
    دلیلش هم همینه که با سعه صدر به خواندن نقدها می پردازی و بدون توهین پاسخ می دی.
    کاری که اکثر دوستان شما نمی کنند!
    ولی یادت باشه اصولگراها اگر از احمدی نژاد حمایت کردند،
    تا زمانی بود که او را هم خط با اصول می دیدند و به محض مشاهده انحراف بسیار تندتر از همه
    نقد یا اعتراض و حتی اگر لازم شد افشاگری کردند.
    پس لازم نیست هر حرفی می زنی یک گریز هم به احمدی نژاد بزنی!
    چون پرونده او با وجود کارهای زیاد قابل دفاع بسته شده.
    آیا اصلاح طلب ها هم همین گونه برخورد می کنند؟
    یا با سیاست بازی از خوب و بد منتخبشون فقط دفاع می کنند؟

    آقا سید؛
    از انصاف به دور نیست که دست دادن از روی اراده با یک دختر جوان را مقایسه کنید با یک پیرزن داغدیده که غافلگیرانه بدون خواست و اراده طرف مقابل چنان حرکتی می کند؟؟

  36. ناشناس می‌گوید:

    چه سر مقاله ای شده
    از متن این پست هم بهتر بود خدا خیرش بده……………………

  37. گمنام می‌گوید:

    سلام

    خداقوت سردار…

    متن زیبای فوق در “ره به ری”: http://rahberey.com/ShowNews/13668

  38. عطشان می‌گوید:

    ای بابا جناب سید احمد شمام چه خاطراتی رو یاد اوری می کنیدها!!
    مملک شده گل و بلبل، اینا مجلسم دستشون بگیرن دیگه بهشتِ بهشت میشه.

    دیروز استادمون می گفتن ما مذهبی ها خیلی غیر منعطف هستیم.
    راست میگن، وگرنه این نبود اوضاعمون.

    ما مذهبی ها هیچ کس رو جز خودمون قبول نداریم، یک کلام هستیم. و این یه درده، باید درمان بشه.
    این میشه که به قول برادر محسن مثلا با هم ائتلاف می کنیم ولی از صد تا دشمن بدتریم.

  39. عطشان می‌گوید:

    به نظر من درد ما قبل از اینکه دشمن بیرونی و این شیطان های داخلی باشه خودمونیم.
    وقتی ما خودمون حرف خودمون رو نمی فهمیم و نمی تونیم با هم تعامل برقرار کنیم اوضاع میشه این…

  40. رضا 2 می‌گوید:

    هسته ای در هر صورت باید به جایگاه واقعیش برگرده! می خواد مغموم باشه می خواد نباشه!! متاسفانه سالها توی قضیه هسته ای دمیدیم و اون رو بیش از حد بزرگ کردیم و یه روز تقویم رو به اون روز گذاشتیم در حالی که هسته ای هم چیزی بیش از هزاران علم دیگر نیست که باید در حد و اندازه خودش به آن رسیدگی شود، نه چون آمریکا گیر داده باید به آن هزاران برابر اهمیت داده شود و علوم دیگر نادیده گرفته شود.

  41. ح... می‌گوید:

    محمد خاتمی:

    «عید یزد و… رفته بودم. وضع دولت خوب نبود، اما احمدی نژاد فضا داشت».
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    خوبه اگه این دولت، واقعا دوست نداره که کشور به زمان احمدی نژاد برگرده، کمی بهتر و مدبرانه تر در زمینه های مختلف کار کنه………………..

  42. عدالت خواه می‌گوید:

    آن شب انتخابات من خودم دعا می کردم قالیباف رییس جمهور شود چون که او از سرداران جبهه و اهل خدمت بود.
    من مثل جبهه پایداری نیستم که بگویم اصلح تر از جلیلی وجود ندارد و آرمان گرایی را فدای واقع گرایی کنم.
    مشایی را منحرف می دانم و هزار بار هم او و قالیباف با هم در انتخابات شرکت کنند صد در صد به قالیباف رای می دهم. چرا که قالیباف را رهبرم امام خامنه ای اعتماد کرده و ریاست نیروی انتظامی و فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به او داده و ما هزاران احمدی نژاد را فدای یک تار موی امام خامنه ای می کنیم و …

    و از رضا اعتدال طلب هم به خاطر تندی کامنتم معذرت می خواهم و تذکر شما در این بابت وارد می دانم.

  43. خواهرشهید می‌گوید:

    آقا رضا ۲؛

    چرا امریکا به قول شما گیر داده؟
    فکر کن!

  44. مجنون می‌گوید:

    اینو خیلی خوب اومدی:
    “اما خب! خوب شد این آقایان در قامت قوه مجریه دوباره سر کار آمدند تا به شهادت توافق ژنو با دشمن و آیین‌نامه اجرایی با دوست، معلوم شود همچین مالی هم نبودند!”

    ما که از اون اول هم می دونستیم مالی نیستن، جهت اطلاع بعضی ها که سنگ اینارو به سینه می زدن!
    فقط مشکل اینه بازم نمی فهمند…

  45. سیداحمد می‌گوید:

    عدالت خواه؛

    مشایی را منحرف می دانی، قبول!
    شنیدی که همین چند روز قبل در سفر راهیان نور، جناب احمدی نژاد مجددا گفت: “مشایی یعنی من، من یعنی مشایی”؟!

    حسی که داری را درک می کنم.
    ولی متاسفانه باید واقعیت را بپذیری!
    افتضاحات دولت فعلی مهر تاییدی بر اشتباهات دولت قبلی نیست.
    البته کارهای خوب و درست دولت قبلی، قطعا فراموش شدنی نیست و مردم هم فراموش نمی کنند.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    خواهر شهید؛

    من حرکت خاتمی ملعون را مساوی با حرکت احمدی نژاد نمی دانم ولی خب همانطور که طرفداران احمدی نژاد ماجرای مادر چاوز را توجیه می کنند، طرفدارن خاتمی هم برای خودشان توجیهی دارند!
    کامنت عدالتخواه، همان پاسخ را می طلبید.

  46. همسنگر می‌گوید:

    جناب اسلامی ایرانی؛

    بصیرت، بصیرت، بصیرت…

  47. رضا 2 می‌گوید:

    خواهر شهید:
    باور کنید، به خدا من خیلی به این مسئله فکر کردم و تنها چیزی که بهش می رسم اینه که دلیل گیر دادن آمریکا اینه که رشد نکردن ایران در هسته ای به نفع آمریکاست و نه لزوما به این خاطر که رشد کردن در این زمینه به نفع ماست! حتی اگر هم آمریکا فکر کنه هزینه کردن در زمینه هسته ای به نفع ماست اشتباه می کنه! متاسفانه اینقدر قضیه ناموسی و غیرتی شده که بحث علمیش کمتر مورد استقبال واقع میشه و بحث های تند احساسی تو بورس هست! نمونه هاش مثلا آب سنگین: می دونید توی دنیا عمده نیروگاه ها آب سبکن؟ چرا چون کاراییش بالاتره و هزینش کمتر! اما هنوز بعضیا از آب سنگین استفاده می کنن چرا؟ چون زباله های اون ماده ای هست که میشه توی سلاح هسته ای از اون استفاده کرد اما من مطمئنم هدف ایران این نیست و نبوده؛ بنابراین فکر می کنم کسی که تصمیم به استفاده از آب سنگین به جای آب سبک گرفته کم اطلاع بوده. تو این شرایط من به غربی ها حق می دم که نگران باشن چرا ما به جای آب سبک رفتیم سراغ آب سنگین. می تونید سرچ کنید یا از متخصصین بپرسین اگه من اشتباه می کردم هم خوشحال می شم همین جا بنویسید.

    حالا چرا به ضرر آمریکاست اگر ما رشد کنیم؟
    چون با رشد ایران در زمینه هسته ای (و حتی اینکه ایران نخواد به سلاح دست پیدا کنه) کشورهای منطقه با این تفکر که ما به دنبال سلاح هستیم وارد قضیه هسته ای میشن و یک رقابت تسلیحاتی هسته ای تو منظقه راه می افته و این واسه منافع آمریکا در منطقه (رژیم اشغالگر، نفت و…) به شدت بده!
    البته من به این دلیل نیست که میگم هسته ای خوب نیست، بلکه سود یا ضرر آمریکا اصولا ربطی به ما نداره و حتی در شرایطی که پای ضرر ما نباشه ضرر آمریکا برای من ارحجه. ولی دلیل اینکه هزینه کردن هسته ای رو مناسب نمی دونم، ضرری هست که چه از بابت ادامه خود هسته ای و چه از بابت فشار های جهانی متوجه کشورمون میشه.

  48. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    من فقط می دونم اگه احمدی نژاد برگرده روزگار سیاهی در انتظارمونه.

    راستی؛ می دونستید چند تا بیمارستان بردن شهید خلیلی رو؟
    هیچ کدوم قبول نکردن گفتن اول پول!
    خدا وکیلی وضع بدیه. تو بیمارستان به بیمار، به عنوان مشتری(!) نگاه می کنن.
    حالا از همه بیمارستان ها شکایت کردن ولی بعید می دونم به جایی برسه!

  49. سیداحمد می‌گوید:

    دکتر؛

    احمدی نژاد که همینطور الکی بر نمی گردد.
    برگشت احمدی نژاد یعنی مردم خواستند که او برگردد.
    و شما هم که حتما بیشتر از ما برای نظر مردم ارزش قائلید!!!

    تنها راهی که سبب عدم بازگشت احمدی نژاد می شود، این است که روحانی درست کار کند که متاسفانه نمی کند.
    در همه کارهای این دولت بی تدبیری و غرور موج می زند.

    تفکر کارگزارانی کار دست این دولت می دهد.
    استفاده از وزرای معلوم الحال، کار دست این دولت می دهد.
    گرانی ها، کار دست این دولت می دهد.
    تبختر، نگاه از بالا به ملت، عزیز بودن مرفهین و نادیده گرفتن قشر مستضعف، کار دست این دولت می دهد…

    روحانی اصلا محبوب نیست.
    نگاه به یک قشر خاص نکن. مردم اصلا راضی نیستند از اوضاع.
    مردم سکه و دلار که نمی خورند! پس نمی توانید پز ثبات قیمت سکه و ارز را بدهید. ( به فرض ثبات!)
    اقلام خوراکی، پوشاک، آب، برق، گاز، تلفن، بنزین و کلا هر چه که مردم با آن سروکار دارند، گران شده و انتظار مردم این نبود!

    احمدی نژاد را که ولش کن ولی با این وضعیت، رئیس جمهور ۴ سال بعدی، به نظر من روحانی نخواهد بود!

  50. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    همسنگر عزیز، که من نمی دونم در کدام سنگری؟!
    بصیرت من در حد نه دی و حضور در انتخابات و مخلص سید علی، بودنه
    و هر کسی که که مقابلش بایسته، از نظر من الاغی بیش نیست!
    قرآن هم به قوم یهود میگه الاغ، البته هر الاغی یهودی نیست!
    ولی هر کس مقابل پرچمدار انقلاب بایسته، قطعا اهل آتشه،
    ولو با ریش و چفیه و عمامه.
    ولی در مورد بهار و هاله و کلید و اینها، دیگه اون حد بصیر نیستم.

  51. پویا می‌گوید:

    “رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنان خود با تبریک بیستم فروردین ماه، روز ملی فناوری هسته ای، ثبت چنین روزی در تقویم رسمی کشور را نتیجه تلاش ها و مجاهدت های نیروهای متخصص و متعهدِ فعال در صنعت هسته ای کشور دانستند و…”

    انگار همچین هم این انرژی هسته ای بی اهمیت نیستا! شاید بعضیا نفهمیدن!!!

  52. نسیم می‌گوید:

    رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مدیران و متخصصان سازمان انرژی اتمی تأکید کردند:

    “هیچ یک از دستاوردهای هسته‌ای کشور قابل تعطیل‌شدن نیست و کسی هم حق معامله برروی آنها را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد.”

    یک کلام… ختم کلام…

  53. همسنگر می‌گوید:

    اسلامى ایرانى؛
    سطح برخورد و ادبیات شما از عدم پختگى شماست و حرجى نیست..
    این ادبیات به واقع بدترین نوع دفاع تلقى میشه، طنازى در بى ادبى نیست.
    ادب آداب دارد…  

  54. م.طاهری می‌گوید:

    مغموم نباش هسته ای! ما تا آخر ایستاده ایم…
    عجب متنی بود.

  55. م.طاهری می‌گوید:

    امسال هم توفیق شد سال نو به پابوسی آقا بروم.
    روز اول فقط به نیابت برادرم شهیدم، علی خلیلی، زیارت کردم امام مهربانی ها را. خدا رو شاهد می گیرم که عجیب زیارت با برکتی شد زیارت آن روز.

    «این بچه اصلا شهید جبهه است!»

  56. چشم انتظار می‌گوید:

    قربون آقا برم، با این اصطلاحات ناب و قشنگشون… قلدر محله!!!

  57. چشم انتظار می‌گوید:

    درود بر حاتمی کیا، درود… شبکه ی چهار کولاک می کنه…

  58. م.طاهری می‌گوید:

    سر مقاله وطن امروز خیلی جالب بود.

  59. سیداحمد می‌گوید:

    خوشا به سعادتت شهید خلیلی… خوشا به سعادتت…

    http://www.jahannews.com/vdcfxjdmtw6dtya.igiw.html

  60. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    داداش دیدی ابراهیم چی گفت؟
    گفت یه بچه مسلمون نیست یه نقد مثبت از ما بنویسه.
    خوب برادر من، شما که هم اهل قلمی، هم بچه شهیدی،
    هم خوب نقد می نویسی، هم فیلم شناسیت خوبه
    تمام هم و غمت شده کلید ساز!
    بابا یه خورده بحث رو عوض کن، ما هم یه تنوعی تجربه کنیم.

  61. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    داداش حسین برای “چ” یک متن مجزا نوشت و در خلال یک متن هم چند جمله ای حاشیه رفت. حالا اینکه داداش حسین از نظر آقای حاتمی کیا، “بچه مسلمون” حساب می شود یا نه، آن دیگر بحث مجزایی است! عجیب است که ابراهیم حاتمی کیا وقت مصاحبه را به محمد قوچانی می دهد، اما تعریف از فیلمش را از “بچه مسلمون” ها متوقع است! به هر حال فکر می کنم بیش از این لزومی ندارد حسین قدیانی درباره “چ” بنویسد. بدهکاره مگه؟! یه مقدار هم آقای حاتمی کیای عزیز، وقتی داداش حسین و دیگر بچه مسلمون ها، احضار به دادسرا می شوند، خودش را خرج کند! گفت: “چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی…”. آقای حاتمی کیا، مظلوم نمایی نکنند بهتر است. الان کل در و دیوار شهر شده تبلیغ “چ”. از در و دیوار رسانه ملی هم دارد “چ” می بارد. از این فیلم جالب است که هم اغلب اصولگرایان، هم اغلب اصلاح طلبان تعریف کرده، هر یک از زاویه خود، نکات مثبت “چ” را نوشته اند. یعنی دیگه چه اتفاقی باید بیفته؟؟!! الکی می گن که جو علیه “چ” سنگینه!! کدوم جو؟؟!! همه که دارن فیلم شما رو به به چه چه می کنن!! جو اگر هم سنگین باشه، علیه اون بچه مسلمون هایی است که به خاطر ۴ تا نقد، احضار می شوند دادگاه (توسط همون رئیس جمهوری که آقای حاتمی کیا بهش رای داده!) تا بلکه با قرار، آزاد باشند! دیگه خواهشا………………………. آره!

  62. ناشناس می‌گوید:

    شما از کجا وطن رو خوندی؟ هنوز که رو سایت قرار نگرفته!

  63. ناشناس می‌گوید:

    آها فهمیدم! منظورت چهارشنبه بود.

  64. ناشناس می‌گوید:

    حسین آقا؛
    چطوره هر روزی که شما در وطن مقاله داری سریع شماره جدید رو سایت قرار می گیره؟
    فکر کنم شما مثل بچه های منظم مقاله ات رو سریعتر از بقیه افراد برای سردبیر می فرستی!

  65. حسین قدیانی می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    سلام. ان شاء الله در این سال فاطمی، خیر و خوشی و سعادت، نصیب همه ما شود. و اما، قابل توجه اونایی که فکر می کنن به خاطر هسته ای است که امریکا داره به ما فشار میاره؛ ما در توافق ژنو بخش مهمی از هسته ای را دادیم، اما فشار امریکا به جای کم شدن، لحن تهدید و تمسخر و… هم به خود گرفت! حالا حتی اتحادیه اروپا، انتخاب آقای روحانی را غیر دموکراتیک می داند! اتفاقا آنچه دشمن را وادار به عقب نشینی و کم کردن فشارهایش می کند، ایستادگی ما اما ایستادگی هوشیارانه، عاقلانه و منطقی ما، روی پیشرفت های مهم علمی من جمله بحث هسته ای است. هسته ای به دلیل ویژگی های ممتاز و متمایز، جمیع بسیاری از علوم از قبیل شیمی و فیزیک و… است که از پزشکی گرفته تا صنعت و چه و چه کاربرد دارد. اتفاقا به خاطر همین اهمیت هسته ای است که دشمن روی آن حساس شده. فلذا به جای مرگ بر هسته ای، باید همان مرگ بر امریکای خودمان را بگوییم. الحمدلله امروز وزیر امور خارجه هم گفت که به تاسی از امر رهبر، تسلیم حرف زور نمی شویم. و خوشا که در مقام عمل هم شاهد تحقق این جمله از سوی دوستان دیپلمات باشیم، ان شاء الله. با این همه، اگر بنا به جدل باشد، من از بعضی دوستان که می گویند؛ “هزینه هسته ای بیش از فایده آن است” سئوال می کنم؛ «آیا هزینه همین شیخ حسن آقای کلیدساز انصافا خیلی بیشتر از فایده او نیست؟!» (شما را ارجاع می دهم به انتقادات علی مطهری -نه نوشته های خودم!- از عدم تحمل منتقد از سوی دولت اعتدال، و انتقادات سعید لیلاز -نه نوشته های خودم!- از آئین نامه اجرایی فاز دوم/ شما را ارجاع می دهم به توافق ژنو با دشمن اما فروبردن کلید در حساب دوست) خب حالا رئیس قوه مجریه را چون هزینه ای بیش از فایده دارد، باید بیندازیم سطل آشغال؟؟!! در غلبه فایده هسته ای بر هزینه هسته ای همین بس که ما این علم مهم، بسیار مهم و استراتژیک را علی رغم میل دشمن، بومی کردیم و سبب اعتلای مضاعف غرور و عزت ملی شدیم. این همه قشرق آمریکا به آن خاطر است که در هسته ای، ملت ایران، پوزه شیطان را به خاک مالید. حال باید مرگ هسته ای را خواست یا مرگ شیطان بزرگ را؟؟!! آیا وقتی همین دشمنان ما ادعا می کنند؛ “روحانی در یک انتخابات غیر دموکراتیک، رئیس جمهور شده”، باید من باب کم شدن فشار دشمن و درک اوضاع جهانی، گوش این رئیس جمهور به قول دشمن غیر منتخب را بگیریم و بیندازیم سطل آشغال؟؟!! (دقت شود که من اینها را در مقام جدل گفتم) خلاصه، این است رویه بی ادبانه دشمن ما. آن همه آقایان روحانی و ظریف به ایشان خندیدند، آخرش هم آمریکا که چه عرض کنم؛ اتحادیه اروپای داغان، به روحانی می گوید غیر دموکراتیک!!

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    دوستان عزیز؛

    «قطعه ۲۶» اگر چه به نظرات شما احترام می گذارد، اما علاقه ای به کش دادن بیش از اندازه مباحث، آنهم در این فضای مجازی/ کامنتی ندارد. نه تعصب روی احمدی نژاد داشته باشید، نه تعصب روی روحانی. تعصب روی حقیقت داشته باشید. تعصب روی آن در گرانقدری داشته باشید که برایش خون ریخته شده، عرق ریخته شده، اما دشمن می خواهد آنرا با زور از چنگ ما درآورد و هیچ چیز دندانگیری هم به ازایش ندهد، الا آنکه انتخاب آقای روحانی -و نه احمدی نژاد را!- غیر دموکراتیک بخواند. علی ای حال، اگر باز هم دوستی معتقد است که «احمدی نژاد، گل سرسبد هستی و هسته ای است» یا اگر باز هم دوستی معتقد است که «هسته ای مفت نمی ارزد، اما آقای روحانی سرشار از فایده، بلکه معجزه همه هزاره هاست» لطف کند و ارادت خود را بدان عزیزان، در سایت های خودشان ابراز کند که اینجا «قطعه ۲۶» است. ما یه متن می گذاریم، به تعداد کلمات متن، بلکه بیشتر، و از زاویه های مختلف و بعضا متضاد نقد می شود. باید هم بشود اما حد و مرز این نقدها، این است که دیگر به قول معروف، شورش درنیاید که اینجا «قطعه ۲۶» است. ممنون از حوصله ای که به خرج دادید.

  66. عدالت خواه می‌گوید:

    ممنون حسین جان؛
    در این دنیا غیر از احمدی روشن و شهدای هسته ای و دفاع مقدس و امام خامنه ای و امام خمینی، اغلب الباقی ارزش دفاع کردن ندارند و ممنون از کامنتت.
    سال نو شما هم مبارک. ان شاء الله که سال خوبی داشته باشید و با نوشته هایتان دل رهبری را شاد کنید…

  67. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    قابلی نداشت!

  68. همشهری باکری می‌گوید:

    ضمن احترام به کامنت جناب قدیانی!!

    دکتر الهام: اگر احمدی نژاد دارای روحیه بزرگ، باور توانمندی ملت ایران، اعتقاد اسلامی، مسلمان متوکل به خداوند و مسئول اجرایی کردن مطالبات مقام معظم رهبری ((قطعه ۲۶/ به خصوص در مقطع خانه نشینی ۱۱ روزه!!!!)) نبود هیچگاه به چنین موفقیت هایی دست پیدا نمی کردیم.

    منظور موفقیت های هسته ای هست!!
    ((قطعه ۲۶/ رهبر انقلاب: چه در این دولت، چه در دولت قبل، عده ای خواهان حل پرونده هسته ای از راه مذاکره با آمریکا بودند که……………..))
    و بنده از این لحاظ از دکتر ممنونم!

  69. عدالت خواه می‌گوید:

    مگر حسین قدیانی نگفت این بحث های مسخره را جمع کنید؟؟ حالا هی کشش بدین!!

  70. سیداحمد می‌گوید:

    🙂

  71. رهگذر می‌گوید:

    سلام
    …………………
    امیرالمومنین علیه السلام می فرماید؛ «حق را بشناس، اهلش را خواهی شناخت». انسان نباید تعصب بی جا داشته باشد. آدمها نقاط مثبت و منفی دارند. هرچه قدر قویتر و مثبت تر، احترام بیشتر. برخی انسانها به قواره عمار می رسند که خودشان می توانند راهنمای حق باشند. این همان فرمایش حضرت آقا است که ظهور و حضور عمارها را طلب می کنند اما باید دانست عمار شدن به این سادگی نیست که من و تو افرادی را عمار بنامیم. این لقب باید از طرف خود ولی به افراد داده شود چرا که پیامبر بود که فرمود عمار همواره با حق است اما چرا عمار همواره با حق بود، چون با امام زمان خود همراه بود و در خیمه ولایت قرار داشت………..

  72. حسین قدیانی می‌گوید:

    همشهری باکری؛

    انصافا بیشتر به این می ماند که همشهری همان شهر مشترک روحانی و احمدی نژاد یعنی سمنان باشی، تا همشهری باکری! و اما، من تا به حال جمله معایب این دولت را گفتم، لیکن بگذار بینی و بین الله -به این بینی و بین الله تاکید دارم- بگویم که مشخصا در بحث مقاومت سوریه، این دولت بیشتر با سپاه و سپاه قدس و سردار سلیمانی، همراهی نشان داده تا دولت قبل. بیشتر همراهی نشان داده، به این معنی که لااقل کمتر از دولت قبل اذیت کرده. این یک، دوم: خداوکیلی الان همین که شاهد دعوای سران قوا نیستیم، خودش نعمتی است. شگفتا! هم مورد اول و هم این مورد، از آنجا در ردیف محسنات دولت اعتدال قرار می گیرد که دولت قبل، بعضا بدیهی ترین امور را رعایت نمی کرد، و الا مگر اساسا دولت باید در کار سپاه قدس دخالت کند؟؟!! و مگر باید سران قوا با هم دعوا کنند؟؟!! عزیز من! من که منکر نقش دولت احمدی نژاد و شخص او در اعتلای صنعت هسته ای نیستم، اما بینی و بین الله، آن اواخر، احمدی نژاد هم بدش نمی آمد که به جای نرد عشق باختن با نماد غرور ملی یعنی هسته ای، کم و بیش همین راه کنونی دولت اعتدال را برود. اون جمله حضرت آقا را که چپاندم در کامنتت و حق هم داشتم، ناراحت نشو، چرا که جمله آقاست و شما هم «همشهری باکری»، شهید راه ولی فقیه هستی، نه شهید راه روسای جمهور! این یکی رو دیگه یواشکی می نویسم اما باز هم بینی و بین الله! بزرگان، هر طور بود و هر جور بود، و با هر تحلیلی، به دولت قبلی، مجوز مذاکره با امریکا ندادند، اما به این دولت دادند. این رو یادت نره، ما ضربه بسیار بدی از احمدی نژاد خوردیم، خیلی بد! خدماتش محفوظ، اما ضربه بدی زد… حتی به اون خدماتش هم ضربه زد! احمدی نژاد به ما ضربه ای زد که الان عدم دعوای میان سران قوا، شده محسنات کارنامه دولت اعتدال!! احمدی نژاد ضربه ای زد که عالیجناب به بزرگان «دیدید گفتیم!» بگوید. می فهمی که چه دارم می گویم؟! و البته عالیجناب باید بداند که آنچه ثابت شد، بی صفتی احمدی نژاد بود، نه بی بصیرتی بزرگان. دکتر الهام سهمش را گرفته که دارد درباره احمدی نژاد سخن به غلو می راند، شما لااقل بی جیره و مواجب، مجیز کسی را نگو. آنچه باید ممنون احمدی نژاد باشی، وضعیت امروز است!! به خدا، هیچ وقت روحانی در این کشور رئیس جمهور نمی شد، الا آنکه رئیس جمهور قبل از او، احمدی نژاد باشد و همان کارهای ۲ سال آخر او را انجام دهد!! احمدی نژاد اگر مثل آدم کار می کرد، اینطور نمی شد که نظام، نامزد مورد نظرش را رد صلاحیت کند، بلکه اساسا الان باید به «علی بولدوزر» وزیر راهش می گفتیم رئیس جمهور، یا به سایر وزرای خوبی که داشت، یا حتی به شهردار تهران، یا اصلا حتی ادوار بعد به دکتر لنکرانی… (که این آخری، با آن همه نخبگی و توانایی، قربانی سیاست نفهمی و رویه عجولانه و تند گروه پایداری شد) خلاصه به هر که غیر از روحانی. اینجاست که باید ممنون باشی از احمدی نژاد، اینجاست. من گاهی مخم سوت می کشد که چرا بچه حزب اللهی ما از فهم بدیهیات عاجز است؟! به هر حال وقتی عالم ما معتقد است که «اصلاح طلبان در صحنه نیستند و خطری ندارند» خیلی هم ظاهرا نباید انتظار از همشهری باکری داشت!! اصلاح طلبان در صحنه نیستند؟؟؟!!! دست در دست ۲ سال آخر احمدی نژاد، دست در دست تکلیف گرایی غلط و آرمان خواهی نادرست، دست در دست تفرق اصولگرایان، دست در دست پایی که جا ماند، اما بی خود ورود در انتخابات کرد، دست در دست ۲ قطبی کردن فضای انتخابات به دوگانه مقاومت و سازش، دست در دست «از ترس رئیس جمهور نشدن جلیلی، بی خیال قالیباف، رای می دهیم به روحانی»، و صدالبته دست در دست یول براگنر سیاست ایران یعنی جناب شهردار تهران که روحانی با پیکان قراضه و فقط با یک کلید و ۲ جمله، از بنز او سبقت گرفت، رئیس جمهور برایت معرفی می کنند عین چی!!!! اصلاح طلبان در صحنه نیستند؟؟!! اووووووف… دوستان محترم! به خصوص اونهایی که اهل بحث هستند ماشاء الله! حداقل کامنت تان را بی نیاز به اصلاح ویرایشی مبصر قطعه مرقوم دارید. این رو که دیگه می تونید؟؟!! این رو هم نگم نمی شه. توی این وبلاگ، هم کسانی که به احمدی نژاد تعصب دارن، اغلب غلط غلوط کامنت می گذارن، هم کسایی که به روحانی. هم به حیث فرم، هم به لحاظ محتوی، سالم و سلامت ترین کامنت ها که اصولا نخوانده تایید می شوند، اغلب مال دوستانی است که فهم سیاسی خود را از ولی فقیه می گیرند، بینی و بین الله. آقای رضا ۲! که کامنت تشکر می گذاری بابت اصلاح غلط غلوط های ویرایشی کامنتت، خب خودت درست کامنت بگذار. لااقل برای ظاهر نظرتون احترام قائل بشین… این رو که می تونین؟!

  73. بیست و ششی می‌گوید:

    داداش حسین رو دوست دارم، خیلی زیاد……………………….

    اسلامی ایرانی! در ادامه کامنت سیداحمد خطاب به شما؛ مگه داداش حسین به حاتمی کیا بدهکاره؟؟

  74. صبا می‌گوید:

    یه خانوم بسیار کم بینایی رو آورده بودند تلوزیون، می گفت؛

    اونجایی که نمی تونی؛ همون موقعی ست که نمی خواهی!

  75. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اوووووووف. امشب چقدر فونت درشت دیدیم!
    آقا این دوستان رو به امان خدا رها کنی، مجلس رو هم دودستی تقدیم “دیدید دید! گفتم” می کنن.
    اون وقت دو فوریتی پشت دو فوریتی، برای مذاکره صادر می شه.
    بعد جام و شوکران و ای بابا تاریخ افتاده رو دور تند! هی تکرار می شه!
    بعد من میام همینجا می گم: دیدید گفتم؟

  76. صبا می‌گوید:

    بیست ششی؛

    دقت کن!! “سید احمد” خودشون گفته بودند این قضیه بدهکاری رو! دوست داشتید تکرار کنید باید می گفتید: به قول سید احمد، نه در ادامه کامنت…

    خصوصی
    ایشش چقدرم بعضیا خودشون رو شیرین می کنند.

  77. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اولا که اون کامنت رو خود صاحب اینجا نوشته.
    دوما من از حاتمی کیا خوشم میاد، در حال حاضر تنها فیلمساز جنگ ایرانه. می خوای این یکی رو هم منهدم کنیم، منتظر اخراجیهای ۲۸ باشیم!
    البته من ده نمکی رو هم دوست دارم که توی این سینمای فاسد، یه بچه بسیجی فیلمهاش میلیاردی می فروشه.
    ولی خدائیش، سطح فیلمسازیش ۱۰۰ سال از حاتمی کیا عقب تره. حالا چون ابراهیم به یکی دیگه رای داده، یعنی منحرف بی بصیرت بدبخت؟؟
    حسین قدیانی که بچه شهیده از سینمای جنگ تعریف نکنه، می خوای منتقدهای اهل بساط!! تعریف کنن؟؟
    بعد این بشر اینقدر استعداد توی نقد فیلم، تحلیل فودبال! داستان نویسی، متون مذهبی و عاطفی داره، اصلا نمی فهمم، چرا رفته تو فاز قفل و کلید، اصلا بیرون نمیاد که نمیاد.

  78. صبا می‌گوید:

    دوستمه، خوب نمی نویسه اما موضوعات جالبی را انتخاب می کنه!
    http://mohajeromid.blogfa.com/post/103

  79. مجنون می‌گوید:

    سلام علیکم؛
    اول اینکه با کامنت ها و کلا شخصیت اسلامی ایرانی خیلی حال می کنم.
    دوم جواب سید احمد به اسلامی ایرانی باحال بود، ممنون.
    سوم داداش حسین درست میگه؛ خداییش تعصب بی جا نداشته باشید. تعصب فقط مخصوص ولی فقیه رهبر عزیزمون هست.

  80. همسنگر می‌گوید:

    جناب قدیانى؛
    متعجم از کامنتتون به همشهرى باکرى!
    بنده اطلاعى از منبع اطلاعاتتون ندارم اما به نظر می رسه کمى تدقیق کنید و بعد نظر بدید..
    شما که استاد فن هستید از شما توقع بیشترى می ره.
    در هر حال دعا بفرمایید. 

  81. یا زهرا(س) می‌گوید:

    سلام…
    آقا! چرا بعضی وقتا نظر که می گذاریم، بعدش نصفش نیست؟

    قربون کلام امام خامنه ای برم که خوب به موقع می زنن تو هدف… صحبت های دیروزشون با اهل هسته ای، مرحمی بود روی غصه ها و خون دلهامون…
    بچه ها بجنبیم واسه فرهنگ. به خصوص دانشجوها… تو پرانتز میگم یه جمله از شهید بهشی رو: (دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز مردم قضا می شود.)

    آقا چقدر قشنگ گفتن که حتی خود اقتصاد مقاومتی هم با فرهنگ هست که تحقق پذیره… یادمون نره “عزم ملی و مدیریت جهادی” رو…

  82. فرزند خراسان می‌گوید:

    سید احمد؛

    من هم بیشتر برنامه راز دیشب رو دیدم، اما به نظرم نیومد که حاتمی کیا گفته باشه چرا کسی پشت فیلمم نیست، برداشت من این بود که دو نکته دغدغه‌اش بود، یکی در جواب سوال طالب زاده که جای خالی آوینی رو کجا بیشتر حس کردی، اشاره به جای خالی قلم قوی و نافذ و نگاه درست ایشون به فیلم کرد. گمانم گفت دلش به پشتیبانی و قوت قلب او گرم میشد و از زاویه نگاهش مسیر درست رو می فهمید و کسی که همچین تکیه ای بهش داشته باشه الان براش نیست. یکی هم نگاه فرهگی دولت و به طور خاص جشنواره فجر به موضوع فیلم ها براش مسئله بود، همون جهت منافع ملی که در همه جشنواره های دنیا خط اصلی حمایتی است.

    -یک فیلم در باره شهید چمران و به کارگردانی حاتمی کیا روی پرده است، حالا اگر یک صاحب قلمی مثل آقای قدیانی به همین مناسبت یه مطلب بنویسند این که دیگه اسمش خرج کردن نیست. حرفم این نیست که ایشون باید بنویسند یا بدهکارند، اصلا چرا یا باید بدهکار بود یا طلبکار؟ به نظر من نیومد حاتمی کیا هم به اون معنا طلب‌کار باشه، به یک چیزهایی معترضه و نسبت به اونها هشدار میده، ملاک های خودش رو هم داره. حاتمی کیا حاتمی کیاست، نه وحید جلیلیه و نه می تونه باشه، نه اصغر فرهادیه و نه می تونه باشه! مدیریت فرهنگی الان کشور و جریان روشنفکی سینما هم معلومه با “چ” و نگاه اون هم جهت نیست، روی سخن او بیشتر اونها هستند. خوب بهشون رای داده و ازشون توقع داره و خودش رو محق و موظف به انتقاد می دونه. ما چرا خودمون رو بگذاریم جای مخاطبش که نیستیم؟ با احترام.

    -دوستان! سعید مستغاثی هم یک مطلب درباره “چ” نوشته که خوندنش خالی از لطف نیست.

  83. دانشجو معلم افراطی می‌گوید:

    سلام؛
    خیلی دوست دارم یه متن با عنوان مقاومت اقتصادی یا ریاضت اقتصادی، از شما بخونم.

  84. همشهری باکری می‌گوید:

    یاعلی!!
    ما به این بحث ها احتیاج داریم!
    ممنون حسین قدیانی عزیز!

  85. همشهری باکری می‌گوید:

    یک منبع معرفی کنین برای یادگیری قواعد ویرایشی!

  86. صبر می‌گوید:

    سلام بر شهیدان
    سلام بر شهید اخیر
    و سلام بر قدیانی
    کتاب نه ده را خوندم… عالی بود.

  87. لبیک یا حسین می‌گوید:

    آوینی، احمدی روشن، خلیلی، چقدر شبیه هم؛ همگی غیرتمند! باور کنید آنچه کم است غیرت است! غیرت در کار و در دین با هم که جمع شود مدینه ی فاضله ای خواهیم داشت.

  88. پیر مرد بی سواد می‌گوید:

    دوستان گرامی‌:

    مدت مدیدی است که با شما همراه بوده ام. از قلم و مهمتر، از بصیرت و بینش داداش ارجمند حسین قدیانی فیض برده ام. هم چنین از نظرات اغلب شما عزیزان. من توان و سواد و قلم درستی برای ارائه مطلب ندارم. زخم خورده دوم خرداد هستم. دوم خردادی که ریشه در زمانی‌ دارد که متاسفانه هاشمی‌ رفسنجانی‌ به دلیل عدم شناخت اقتصاد اسلامی و شاید به دلیل دیگر مروج سرمایه داری غرب شد. فراموش نمی کنم که در نماز جمعه تهران از بچه حزب اللهی‌ها خواست به سرمایه دار شدن رو بیاورند و با این دعوت گروهی از بچه‌های سالم را به انحراف کشاند. آری عزیزان من؛ تمام داستان از آن روزها شروع شد. البته تفکّر تعامل با غرب و پیروی از غرب در تعداد کمی از افراد جامعه وجود داشت اما رسمیت نداشت. عدّه ای‌ که به علّت عدم برداشت صحیح از اقتصاد اسلامی راه غرب را پیش گرفتند. بدون توجه به تضاد تفکرات غربی با اسلام و بدتر بدون توجه به در سرازیری بودن انهدام این سیستم. در دوره خاتمی این حرکت به اوج خود رسید. و در اواخر دوره احمدی‌ نژاد با نفوذ گروهک انحرافی و وادادگی او تداوم یافت. اکنون نیز همان تفکّر حکومت را قبضه کرده. تفکری که تنها راه حل را سرمایه داری غربی، فرهنگ غربی، رفاه غربی و در نتیجه تنها با تعامل با غرب می‌‌بیند. اگر به فرمایشات حضرت آقا در چندین سال اخیر دقت کنیم می‌ بینیم که عمده هشدار‌ها یا مساله فرهنگ است و یا اقتصاد. و آن به دلیل هدایت بازگشت به راه اصلی‌. می‌ بینید که نهایتاً شخصا عهده دار ارائه و مدیریت اقتصاد مقاومتی شدند. و سر لوحه امسال را به هر دو اختصاص دادند. اما همانطور که خیلی‌ از شما نیز اشاره کردید فقط علی‌ است و یارانش که شما جوانان بصیر هستید. و راه حل هم فقط به دست شما ‌ست. چه در رابطه با فرهنگ، و چه در رابطه با اقتصاد. من اعتقاد قلبی دارم که این انقلاب به دست صاحب اصلیش خواهد رسید و ایمان دارم شما از عهده این کار بر خواهید آمد. آیا بهتر نیست بجای اعلام نظرات بی‌ ارتباط و غیر مفید، بیشتر در ارتباط ارائه راه حل هایی در این دو مقوله نظر بدهید تا فضای بحث ایجاد شود. به هر حال عمده متن این قطعه‌‌ بهشتی‌ ریشه در این دو مقوله دارد. با پوزش

  89. چشم انتظار می‌گوید:

    سیزدهم جمادی الثانی، سالروز وفات جناب ام البنین، بر همه ی عزیزان تسلیت باد…
    http://www.askdin.com/gallery/images/378/1_2402_548.jpg

  90. صبر می‌گوید:

    اگه نگی کفر می گم، اگه نگی شطحیات میگم، امروز کشف کردم نوشتار شما مثل……..!
    در کتاب “نه ده” اون نوشته هات که ترجمه قرآن را هم آوردی، این کشف را نشانم داد!
    ……………………………
    چطوری یک تنه اون روز که همه ساکت بودند تونستید اینقدر دفاع جانانه بکنید؟
    خیلی هواخواهتم ان شاالله باشی و بنویسی و با شهادت بروی!

  91. سیداحمد می‌گوید:

    همشهری باکری؛

    بهترین منبع، مطالب و بعضی کامنت های قطعه ۲۶ است.

  92. سیداحمد می‌گوید:

    صبر؛

    کامنتتان مورد دار بودها!
    عواقبش به پای خودِ شما.

    اما این را خوب گفتید:
    “چطوری یک تنه اون روز که همه ساکت بودند تونستید اینقدر دفاع جانانه بکنید؟
    خیلی هوا خواهتم ان شاالله باشی و بنویسی و با شهادت بروی!”

  93. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    ممنون از نوشته ها و کامنت های خیلی خوب شما…

  94. دریا می‌گوید:

    خدا حفظ کنه شورای نگهبان رو برای انقلاب! و الا فکر کنید برا انتخابات مجلس امسال کیا می خواستن کاندیدا بشن!
    بعد این فوق لیسانس های بصیرت، امسال هم می خوان لیست اصولگراها رو شقه شقه کنن؟!

  95. نسیم می‌گوید:

    صبر؛
    در مورد نهج البلاغه احدی از بزرگان این جرات رو به خودشون ندادند که بگن مثل……
    خواهشا کمی به خودتون مسلط باشید!

  96. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    صبر! جمله اولت کفر گویی محضه.
    پناه بر خدا

  97. چشم انتظار می‌گوید:

    متن های زیبایی از داداش حسین، که مناسبت با ایام وفات بانوی از خودگذشتگی، حضرت ام البنین (س) دارد…
    http://www.ghadiany.ir/1392/18865
    http://www.ghadiany.ir/1390/10375
    http://www.ghadiany.ir/1389/122

  98. چشم انتظار می‌گوید:

    عزیزان بزرگوار!
    حالا قرار نیست همه مون حمله کنیم به جناب “صبر” به جهت جمله ای که گفتند و بهتر بود جور دیگه ای گفته می شد! بعدشم خودتون بهتر از همه می دونین، شرایط هر کدوم از ما در هنگام کامنت گذاری، خیلی متفاوته. شاید تأثیر زیاد این متن، باعث شده که صبر چنین مطلبی بگن. عذرخواهم البته، ولی همون که آقا سید گفتند، کافی به نظر می رسید…

  99. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    وای!
    عجب متنی کامنت گذاشت آقای قدیانی!
    فدایی داری خدا وکیلی…
    خدا کنه همیشه منصف باشی…

  100. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حالا ما خودمون می دونیم نیتش خیر بوده،
    یک لحظه احساسی شده، ولی دیگه خیلی نافرم!
    ما هم قبول داریم بعضی از نوشته های حسین قدیانی، بهش می رسه!
    خود من ۱۰ بار گفتم جوهر قلمش، وصل به خون شهید.
    همش هم برمی گرده به اون آجر کذایی!

  101. خواهر شهید می‌گوید:

    از مبصر قطعه گلایه دارم و منتظر پاسخ هستم…

  102. سیداحمد می‌گوید:

    خواهر بزرگوار شهید؛

    به جای گلایه، لطف کنید و کمی مرتب تر کامنت بگذارید.
    اصلا نقطه و ویرگول هیچ؛ لااقل بین کلمات یک فاصله بگذارید!
    واقعا کامنتی که تمام کلماتش به هم چسبیده باشد، ناجور می رود روی اعصاب!

  103. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    همشهری باکری؛
    «نشانه‌های نگارشی» را… همین!

  104. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    خدا این قطعه‌ی آسمونی رو برای ما نگه داره…

  105. صادقی می‌گوید:

    ادامه از کامنت قبل…
    اسنادی از شهیدی که محاسبه نفس روزانه داشت…
    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/1/20/361644_773.jpg
    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/1/20/361645_115.jpg

  106. حسین قدیانی می‌گوید:

    «اذا جـــــــاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک وستغفره انه کان توابا». بعضی اصحاب دین، معتقدند؛ «فتح مکه، نه فقط هنوز، بلکه تا ابد، مهمترین فتح اسلام بوده و هست». سوره فوق الذکر، اشاره به همین فتح عظمی دارد. با این همه، خدا بعد از شاهکار بزرگ مسلمین، آنهم در معیت پیامبر گرامی، یعنی بعد از «نصرالله و فتح و و رایت الناس و…» می گوید؛ «الان وقت فسبح بحمد ربک» است، یعنی وقت تسبیح و حمد خدا، اما به همین هم اکتفا نمی کند؛ «الان تازه وقت استغفار است که خدا توبه را می پذیرد»! یعنی حتی توی مسلمون، آنزمان که شاخ غول را هم شکاندی، و واقعا شکاندی، آنهم به فرماندهی رسول خدا، تازه باید استغفار کنی، بلکه توبه ات را بپذیرم! وقتی قصه فتح الفتوح این است، من و شما، آنهم بی هیچ فتح خاص و قابل ذکری، واقعا باید به طریق اولی، استغفار کنیم، بلکه خدا توبه مان را بپذیرد. من حتی با اون جمله مورد تایید سید و لابد دیگر دوستان هم مشکل دارم. دقیقا کی و کجا همه خواب بودند به جز این حقیر؟؟!! چرت و پرت چرا می گویید؟؟!! از قضا، من هم وقتی یه چیزی می نویسم، تکرار همون حرف ها و سخنان درست این و آن است که خواب هم نیستند(!) منتهی با قلم خودم. از شما بیشتر من به استغفار نیاز دارم، از من بیشتر شما. «فتح مکه، آنهم همراه دردانه آفرینش» به استغفار نیاز دارد، آنوقت در این منظومه، جایگاه من و شما کجاست؟! در اولین متن ۹۳ چی نوشتم توی ستون یسار؟؟!! مگه دعوت به خدا نبود؟؟!! خانم صبر، خودم، دیگران، دوستان، روحانی چی ها، احمدی نژادی ها! «ما غرک بربک الکریم»؟؟!! وقتی حتی هنگام پیروزی بزرگ، نه فقط وقت گناه، باید استغفار و توبه کنیم، زدن بعضی حرفها دیگر هیچ وجهی و هیچ بهانه ای ندارد. آهای سرباز همراه پیامبر! یه وقت فکر نکنی مکه را تو فتح کرده ای ها! اگر این فکر را کردی، استغفار کن، بلکه توبه ات را بپذیرم. و اما، اگر هم فکر می کنی تو هیچ کاره بوده ای و همه فتح مال من خدا بوده، باز هم استغفار کن، باز هم توبه کن. اصلا من دوست دارم وقت پیروزی، بیایی سمت من و سجده کنی به من. این هنره، و الا وقت شکست و گناه که باید بیایی. هنر آنجاست که هنگام فتح مکه، استغفار کنی، توبه کنی. اونایی که فکر می کنن در قلم این حقیر، چیزکی هست، فتحی هست، بهتر آن است هم مرا، هم خودشان را دعوت کنند به استغفار، به توبه. بنابراین گاهی به جای سوره معروف به «سوره»، خوب است که بعد از «حمد» بخوانیم؛ «اذا جـــــــاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک وستغفره انه کان توابا». مگه مولای ما خامنه ای نیست؟! شبی که حماسه ۹ دی را خیال کردیم ما آفریدیم، نگو آفرینش اساسا کار خدا بود، نشان به آن نشان که «آقا» بعدا گفتند؛ «انسان هر چه در متن و حاشیه این حماسه نگاه می کند و دقت می کند، دست قدرت خدا را می بیند». و بعد هم کلی درباره بی چیز بودن من و ما در برابر خدا و دست قدرت خدا سخن گفتند. شما باید من رو دعوت به استغفار کنین، بخصوص آنجایی که خیال کردید جمله خوبی دیده اید، متن خوبی دیده اید. این همه را گفتم، اما گاهی شیطان، آدمی را دعوت به استفغار و توبه می کند، آری! گاهی شیطان. شیطان گاهی وسوسه می کند؛ «الان سربازی برای خدا را رها کن، سنگر را خالی کن، برو خودت را بساز، برو روی نفس خودت کار کن، برو استفغار کن، برو توبه کن، بعد که پاک شدی، بیا سربازی کن برای خدا»! (عجبا! در این قبیل مواقع، به شهادت تاریخ، معمولا اونایی که می رن، قوی تر برگردن…، باش تا با برگردن!!!! اینه وسوسه شیطان ها…) و این در حالی است که در دل سربازی برای خدا، استغفار و توبه و خودسازی نهفته است، اگر که واقعا سربازی برای خدا باشد. خدا برخلاف شیطان، اتفاقا می گوید؛ «برو مکه را فتح کن و به پیامبر کمک کن، یعنی برو سربازی کن، اما مکه را که فتح کردی، بهترین وقت اسغفار و توبه است»! ما قبل فتح، حین فتح، بعد فتح، بخصوص بعد فتح، هنگام سربازی، هنگام سرداری، هنگام شکست، اساسا همیشه، بخصوص بعد فتح، نیاز مبرم داریم به خاک افتادن در برابر خدا. دعوت انقلاب اسلامی و دعوت خمینی و خامنه ای، هیچ نیست الا دعوت به خدا. خدا، خدا، خدا… که ما هر چه می کشیم از خود بی خداست. خرمشهر آزاد شد، همه به شادی ریختند توی خیابان ها، اما خمینی گفت؛ «خرمشهر را خدا آزاد کرد». یه وقت توی رزمنده خیال نکنی خبریه حالا. آره! گول وسوسه های شیطان رو نخوردی، سنگر مبارزه رو به بهانه خودسازی رها نکردی، بلکه اساسا از همان سنگر بهترین خودسازی ها رو داشتی، اما یادت نره که کار، کار خدا بود. و خدا استغفار بعد از فتح، توبه بعد از فتح را دوست دارد. گویی خدا اینجاست که از آفرینش انسان، فخر می فروشد به شیطان؛ «ببین! پوزه تو را به خاک مالیده، اسیر وسوسه ات نشده، برای من جنگیده، مرد و مردانه ایستاده، به فتح هم رسیده، به سوم خرداد هم رسیده، به ۹ دی هم رسیده، اما باز هم می آید و دعوت به خدا می کند، دعوت به من می کند، دعوت به استغفار می کند، دعوت به توبه می کند، «اذا جـــــا نصرالله…» مرا فراموش نمی کند، می گوید؛ سوم خرداد و ۹ دی کار من بوده، نه خودش، نه سربازانش، نه ملتش…». اینکه چرا ما وقت دیدن سیمای ولی فقیه، خواه خمینی باشد و خواه خامنه ای، ناخواسته اشک از چشمان مان جاری می شود، نه تنها متاثر از این است که با ایشان دعوت به خدا می شویم، نه خود…، بلکه معطوف به این مهم هست که ولی فقیه ما، باعث افتخار خدا، دین خدا و مایه زینت معصوم است. و این همه، زیباترین هنر انقلاب اسلامی است.

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    و اما، دوستانی که واقعا حس می کنن به پول یارانه نیازی ندارن، یا بدون این پول هم می توانند زندگی کنند، بهتر است برای کمک به دولت محترم، بلکه کمک به اقتصاد مقاومتی مد نظر رهبر عزیزمان، حتی المقدور از گرفتن این ۴۵۵۰۰ تومن صرف نظر کنن. اینکه تبلیغات دولتی در این زمینه غلط بوده، دلیل بر لجبازی ما با دولت که نه، با فرامین رهبرمون نمی شه. اونی که می تونه نگیره، نگیره. این در وهله اول، کمک به حکومته، نه دولت. وانگهی، کمک به دولت جمهوری اسلامی در جهت خدمت بهتر نیز قطعا وظیفه و تکلیف همه ماست. نقد ما هم به تبلیغات غلط بوده، و الا ما منتقد کمک ملت به هیچ یک از قوای ۳ گانه جمهوری اسلامی نیستیم. ان شاء الله دولت محترم در امر خدمت کوشا و موفق باشد.

  107. سوم می‌گوید:

    در جواب رضا ۲ که در خصوص راکتور آب سنگین ایراد گرفته بود، عرض می کنم:

    اگر بخواهید ابعاد راکتور را کوچک کنید (مثل راکتور تحقیقاتی تهران که برای مصارف پزشکی کاربرد دارد یا راکتورهای موجود در زیر دریایی ها) یا باید درجه غنای اورانیوم را بالا ببرید (باز مثال راکتور تهران که نیاز به سوخت ۲۰ درصد دارد) یا باید از راکتور آب سنگین استفاده کنید تا بتوانید از اورانیوم با غنای پایین استفاده کنید. با این توجیه که ما از لحاظ علمی باید توان استفاده از هر دو نوع سیستم را داشته باشیم، قضیه حل است و نیازی به زیر سوال بردن راکتور آب سنگین نیست. گر چه در فرایند آن پولوتونیوم هم به دست می آید. گل به خودی نزنیم با همصدا شدن با غربی ها! برای مثلا زیر سوال بردن علمی عدم احتیاج به راکتور آب سنگین.

  108. سیداحمد می‌گوید:

    آقا!
    اینطور کامنت می گذارید، ما همچون قطره ای آب می شویم و در زمین فرو می رویم…

  109. خواهرشهید می‌گوید:

    ممکن است از نقطه و ویرگول کم استفاده کرده باشم که پوزش می طلبم. ولی فاصله ها را قطعا رعایت می کنم ولی پس از ارسال می بینم فاصله ها از بین رفته اند و حتی پارگراف ها به هم چسبیده اند. علت را نمی دانم و از اعصاب شما هم عذر می خواهم.

  110. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    الان من بیام تو رو دعوت به استغفار کنم، ملائک الهی، چشماشون گرد می شه! کی به کی می گه!
    فقط جهت خالی نبودن عریضه، چند تا حدیث می گذارم:

    خداوند کسانى را که زیاد توبه و استغفار مى کنند، دوست دارد.

    زبانهایتان را به استغفار و آمرزش طلبیدن، عادت دهید که خداوند، استغفار را به شما نیاموخت مگر براى این که مى خواهد شما را ببخشد.

    با استغفار و آمرزش خواهى از خداوند، خود را معطّر کنید، تا بوى بد گناهان، شما را رسوا نکند.

    براى دل ها زنگار و کدورتى است مثل زنگار و کدورت مِس، دل هاى خویش را با استغفار و طلب آمرزش از خدا، جلا دهید.

    سه چیز است که بنده را به رضوان و خشنودى خدا مى رساند:
    ۱ ـ زیاد استغفار کردن
    ۲ ـ فروتن و نرم خوى بودن
    ۳ ـ زیاد صدقه دادن

  111. صبا می‌گوید:

    حرم بی بی؛ دو ساعت گذشته از نیمه شب جمعه!
    http://upir.ir/931/201401221872.jpg

    استغفار در درمان و شفای بیماری هم موثر است.

  112. صبا می‌گوید:

    البته کسانی هم هستند که اصلا از اول ثبت نام نکردند و گفتند که نیاز ندارند.

  113. صبا می‌گوید:

    نمیشه بگید “صبر” چی گفته بود؟

  114. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    من به خاطر رییس جمهور از گرفتنش انصراف دادم. امیدوارم به دست مستحقش برسه
    مبلغ زیادی هم نیست. پول ۵ سطل ماست!

  115. برف و آفتاب می‌گوید:

    «فتح مکه، آنهم همراه دردانه آفرینش» به استغفار نیاز دارد، آنوقت در این منظومه، جایگاه من و شما کجاست؟!

    ممنون حاج آقا قدیانی!

  116. صبر می‌گوید:

    همیشه: استغفرالله ربی و اتوب الیه

    دوم: جواب همه را در این پست داده ام! http://esharatvatanbihat.blogfa.com/post/982
    سوم:
    من نمی گویم که آن عالیجناب
    هست پیغمبر ولی دارد کتاب
    مثنوی ما چو قران مدل
    هادی بعضی و بعضی را مضل

    حضرت مولوی در نظم
    حضرت قدیانی در نثر مثل هم هستند!
    این را نوشتم که آیندگان بدونن من اولین نفری بودم که پی بردم!

    و در آخر از همه مخصوصا چشم انتظار ممنون.

  117. ناشناس می‌گوید:

    برو توبه کن…

  118. نسیم می‌گوید:

    آقای قدیانی؛
    نگاهتون به سوره “نصر” خیلی خیلی جالب بود ولی خیلی از دست خودم ناراحتم که چرا به این نکته قابل توجه و مهم نرسیده بودم و خوشحال از اینکه این مطلب مهم رو به واسطه شما دریافت کردم.

    واقعا خوشحال می شیم از این قبیل مطالب هر از گاهی در قطعه بیان بشه.

    از کامنت خوب صادقی هم ممنون.

  119. م.طاهری می‌گوید:

    چند توصیه از آقا:

    “جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهی از منکر کنند. چرا این واجب –امر به معروف و امر به کار خوب- در جامعه ی اسلامی هنوز اقامه نشده است؟
    نگویید به من چه؛ او هم نمی تواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکیند.
    بعضی ها خیال می کنند تا منکری دیده شد باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحی داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟
    زبان از مشت خیلی کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است، مشت کری نمی کند.
    … حرف بزنید، بگویید، یک کلمه بیشتر هم نمی خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید. کسی که می بینید خلافی را مرتکب می شود –دروغ، تهمت، کینه توزی نسبت به برادر مؤمن، بی اعتنائی به محرمات دین، بی اعتنایی به مقدسات، اهانت پذیرفته های ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت- یک کلمه ی آسان بیشتر نمی خواهد؛ بگویید این کار شما خلاف است. لازم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید. امر به معروف و نهی از منکر را اقامه کنید؛ نگذارید در جوامع جوان –چه در مدرسه ها و چه در دانشگاهها- کار به فساد بکشد این مراکز برای دشمن هدف است.”

    برگزیده بیانات مقام معظم رهبری، حدیث ولایت ج۸، ص ۱۹۹

  120. م.طاهری می‌گوید:

    “وقتى تقوا نبود، وقتى مراقبت ازخود نبود، وقتى نسبت به عمل خودمان، حرف خودمان، معامله خودمان، خدمتى که در دستگاه دولتى بر عهده گرفته‌ایم، وظیفه‌اى که در میدان بردوش گرفته‌ایم و خلاصه به رفتارى که بر حکم وظیفه اسلامى بر ما لازم است، حواسمان جمع نبود، لغزش‌ها به سراغمان مى‌آید. خیال نکنید که لغزش از آنِ عده‌اى مخصوص و شهوات ویژه جمع معینى است! همه انسان‌ها دچار شهوت مى‌شوند. شهوتِ برخى گران و شهوتِ بعضى ارزان است. لذّتِ بعضى فاخر و لذّتِ بعضى ناچیز و کوچک است. لذّت، لذّت است. لذّتِ حرام، لذّتِ حرام است. فرق نمى‌کند؛ بزرگش هم حرام است، کوچکش هم حرام است. از آدم بزرگ هم حرام است، از آدم کوچک هم حرام است. امتحان، امتحان است. براى همه امتحان است. براى همه قشرها امتحان است.”

    خطبه‌های نماز جمعه تهران؛ ۲۹/ ۱۱/ ۷۲

  121. ف. طباطبایی می‌گوید:

    چقدر عالی و تاثیر گذار بود این کامنت آخر آقای قدیانی.

  122. فرزند خراسان می‌گوید:

    ممنون از تذکر به جا و زیباتون آقای قدیانی
    صبر؛
    اگر می خواستم بد بین باشم، می گفتم شما مأمور شدید حسین قدیانی ما رو از انگیزه های ایمانی خالی کنید. حالا گذشته از شوخی، خواننده های این وبلاگ، همگی معترف به توانایی های نویسنده اش هستند و بیشترشون هم همیشه تحسینش کردند، اما این جور تعریف کردن هم قبول کنید که اصلا رشد دهنده نیست، حالا چه واقعیت داشته باشه چه نه.

  123. رهگذر می‌گوید:

    در جواب خواهر شهید
    سلام
    مطمئن نیستم که چگونه تایپ می کنید اما ممکن است در نرم افزار ورد ۲۰۱۰ تایپ و سپس کپی کرده و در بخش کامنت، قرار می دهید. برای رفع این اشکال باید یا مستقیم در بخش کامنت سایت تایپ کرد و یا این که قبل از کپی کردن متن در فایل ورد، فایل را با فرمت ۹۷-۲۰۰۳ که در بخش save as قابل مشاهده است، فایل را ذخیره و سپس مجددا فایل را باز کرده و متن را کپی و در بخش کامنت سایت قرار داد.
    امیدوارم این مشکل رفع شود؛ اگر علت همین باشد.

  124. ناشناس می‌گوید:

    صبر! واقعا زیبنده نبود بعد از کامنت سوم و بسیار به جای حسین قدیانی، اون شعر مولوی رو بیارین و اون قیاس رو بکنین. یکی میاد وبلاگ رو می بینه، واسه خود حسین قدیانی هم بده.

  125. صبر می‌گوید:

    گذر زمان اثبات کننده ی همه چیز است.

  126. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    شاهکار جدید سیدحمیدرضا برقعی در وصف شهید علی خلیلی

    گرفته است سیاهی، زمانه را در بر
    چنان شدست که شیطان، نمی‌کند باور

    دوباره قصه‌ی تاریخ می‌شود تکرار
    دوباره قصه‌ای از احزاب، باز هم خیبر

    دوباره آمده‌اند آن قبیله‌ی وحشی
    که می‌درید جگر، از عموی پیغمبر

    عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
    دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر

    بدا به مشرک و ملحد چنین نیفتاده‌است
    چنین که امت احمد، به جان یک‌دیگر

    بدا به ما که بیاید از آن سر دنیا
    به قصد مصلحت دین مصطفی، کافر

    بدا به شیعه و حاشا به غیرت من و ما
    که باز هم شود این خانه، بی در و پیکر

    به هوش باش مبادا که سِحرمان بکنند
    عجوزه‌های هوس، مطربان خونیاگر

    زمان زمانه‌ی سِحر است، خود کلیم شویم
    که اژدها شده اینک عصای جادوگر

    به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
    مباد اینکه بشینیم گوشه‌ی سنگر

    که از جهاد فقط چند واژه فهمیدیم
    چفیه، قمقمه، پوتین، پلاک، انگشتر

    زمان زمانه‌ی بی‌دردی است، می‌بینی؟
    که چشم‌ها کورند و گوش‌ها همه کر

    بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد
    در آن رکاب نباشم، سیاهی لشکر

    بدا به حال من و خوش به حال آنکه شده‌است
    شهید امر به معروف و نهی از منکر

    خوشا به حال تو آری که لحظه‌ی تصمیم
    گرفته‌ای مدد از ذوالفقار، از حیدر

    خوشا به تو در روزگار بی‌دردی
    به پیشگاه خداوند رفته‌ای با سر

    به کاروان شهیدان کربلا ای دوست
    تو با گلوی بریده، رسیده‌ای آخر

    خلیل‌وار در آتش دو سال سوخته‌ای
    به یاد حضرت زهرا«س» میان شعله‌ی در

    شعر دیگری از فرشید یارمحمدی با همین سبک و سیاق…

    شهید امر به معروف و نهی از منکر
    شهید غفلت انسان‌های سنگین‌سر

    خوشا به حال تو در روزگار بی‌دردی
    به پیشگاه خداوند رفته‌ای با سر*

    در آن زمان که همه خواب دین می‌دیدند
    تلنگری شدی تا خوابشان رود از سر

    دلیل، غفلت یک عده بی‌تفاوت بود
    که مثل حضرت ارباب داده‌ای حنجر

    زمین خوردی، ولی باز امر بر معروف…
    به یمن خون تو حالا گرفته شد از سر

    چقدر خوب نشان دادی فاطمیه را
    گذشتن از خود و… لبخند و… شادی رهبر

    خلیل‌وار در آتش دو سال سوخته‌ای
    به یاد حضرت زهرا میان شعله‌ی در*

    چه دستمزد عجیبی خدا تو را دادت
    دو فاطمیه چشیدی تو روضه‌ی بستر

  127. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    کش پیداکردن یه موضوع، معمولا نتیجه‌ی خوبی نداره ولی…
    داداش حسینی که من شناختم؛ تو ثبات راه و قدم و قلمشون، نه تعریف و تمجیدهای بعضا عجیب و غریب من و ما تاثیر داره، نه مخالفت‌ها و اذیت و آزارهای اکثر مضحک این و اون؛ برای داداش حسین یه لبخند رضایت حضرت سیدعلی کافیه و از این لحاظ هم، غبطه‌خور داداش، ناجور ملسه!
    خوش به حالتون داداش حسین…

  128. گمنام می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت…………

  129. خواهرشهید می‌گوید:

    رهگذر! متشکرم…
    من هم مستقیم تایپ می کنم.

  130. سلام بر حسین آقای قدیانی عزیز یا همان داداش حسین دوستداشتنی

    من فکر کنم این اولین کامنتم در این وبلاگ و کلا در فضای وبلاگها و سایتها هست. آنچه دلیل شد این کامنت را بگذارم، قسمت دوم کامنت آخرتان بود. قبل از زدن حرف اصلی ام، فرصت را مغتنم می شمارم و هم از متن خوب شما، هم از کامنت های مفیدتان و هم از این محیط واقعا اخلاقی که درست کرده اید، تشکر می کنم. بی نهایت استفاده می کنیم. ان شاء الله که اجرتان را از همان شهدایی بگیرید که هرگز از قلم تان نام و مرام شان نمی افتد.

    اما بروم سر حرفم.

    من با اینکه هیچ احتیاجی به پول یارانه ندارم، اما حتما ثبت نام خواهم کرد. چرا انصراف بدهم؟؟ انصراف بدهم که دولت با این پول و دیگر پول های بیت المال، جریان کثیف و وهابی مولوی عبدالحمید حامی جیش العدل را تقویت کند؟؟ انصراف بدهم که دولت با این پول، روزنامه های زنجیره ای را تقویت کند؟؟ انصراف بدهم که دولت با این پول، علیه امثال خود شما، بیشتر سیاهنمایی کند؟؟ نه… نه!! من پولم را و حقم را می گیرم و خودم می گردم و آنرا جهت رعایت حال اقتصاد مقاومتی، می دهم به اهلش، به نیازمندش. من بعید می دانم این دولت با پول انصراف از یارانه، اقتصاد مقاومتی را تقویت کند، بعید می دانم. تعارف که نداریم. به قول خودتان حرف را باید رک زد دیگه! من واقعا به این دولت اعتمادی ندارم که بخواهم از حق خودم بگذرم. من به نقدهای شما اعتماد دارم، لذا حیفم می آید از حق خودم بگذرم که دولت با آن، به جای تقویت امثال خود شما، عوضی ها، ضد انقلاب ها و منافقان را تقویت کند. بد می گویم، بگو بد می گویی!

    آقای حسین آقا! روحانی لیاقت بخش دوم کامنت آخر شما را ندارد… شما که این بشر را لابد بهتر از من می شناسی، چرا؟؟

  131. حسین قدیانی می‌گوید:

    رضا فاضل پور دارابی؛

    چی بگم والا… حرف حساب، جواب نداره…

  132. برف و آفتاب می‌گوید:

    آقای قدیانی؛
    این فایل رو برادرم به شما تقدیم کردن…

    http://parizzz.persiangig.com/audio/Aqa-khoram%20shar.mp3/download

  133. سیداحمد می‌گوید:

    نه در زمان احمدی نژاد یارانه گرفتم و نه الان چنین کاری خواهم کرد.
    آن قسمت دوم کامنت آخر شما را هم خیلی قبول دارم؛ اما این کامنت جناب “فاضل پور دارابی” هم دور از حقیقت نیست!

    مخصوصا اشاره به عبدالحمید وهابیِ…

    استغفرالله…

  134. سیداحمد می‌گوید:

    عجب لینکی گذاشتی برف و آفتاب!
    نشنیده بودم.

    بچه ها!
    حتما گوش کنید.

    فدای خروش انقلابی ات آقاجان…

  135. چشم انتظار می‌گوید:

    لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم…
    آه آقا، دامنشون رو گرفت…

  136. به جای امیر می‌گوید:

    گوساله (گفت و شنود)

    گفت: یک سایت وابسته به اپوزیسیون قطعنامه اخیر پارلمان اتحادیه اروپا علیه ایران را مضحک نامیده است.
    گفتم: چی نوشته؟
    گفت: نوشته است؛ در حالی که ایران برای قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل اهمیتی قائل نیست، قطعنامه پارلمان اتحادیه اروپا که چیزی شبیه یک «ان.جی‌.او» است و در خود اروپا هم رسمیت ندارد، مسخره به نظر می‌رسد.
    گفتم: کشورهای اروپایی، مخصوصا انگلیس و فرانسه از اینکه انقلاب اسلامی طی سی‌و‌چند سال گذشته آنها را تحقیر کرده است عصبانی هستند و خواسته‌اند به اصطلاح خودی نشان بدهند.
    گفت: ولی نظر مردم ایران که نسبت به اتحادیه اروپا عوض نشده است.
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو وارد مطب یک روانپزشک شد و گفت؛ آقای دکتر! مردم مرا گاو صدا می‌زنند. دکتر پرسید؛ از کی؟ و یارو گفت؛ از همان موقع که گوساله بودم!

  137. مجنون می‌گوید:

    آقا رضا فاضل پور دارابی؛

    گل گفتی گل گفتی!
    ما هم به همون دلایلی که شما گفتی یارانه را می گیریم.

  138. پیر مرد می‌گوید:

    جناب رضا فاضل پور دارابی:

    فرمایش شما متین، لیکن با اجازه چند نکته قابل تذکر؛

    ۱- اگر فردی نیاز به دریافت یارانه ندارد،دریافت آن اشکال شرعی و قانونی دارد.

    ۲- اگر قرار باشد هر کس رأسا برای اجرای قانون اقدام کند که این خود رواج بی‌ قانونی است، و منافی نظرات حضرت امام و حضرت آقا است. البته کمک‌های ما به افراد نیازمند در حد توان امریست بدیهی و لازم.

    ۳- نظر داداش حسین، عدم دریافت یارانه برای متمکنین بیشتر پیام لبیک به حضرت آقا در مورد اقتصاد مقاومتی و کمک به نظام از طریق کمک به قوا است، نه فقط دولت.

    ۴- فکر کنم اکثر ما با نظر شما مبنی بر عدم اطمینان و عدم اعتماد به دولت فعلی‌ اشتراک عمیقی داریم، که بایست فریاد بزنیم، ولی‌ نه از این طرق.

  139. یه دانشجو می‌گوید:

    سرک کشیدن به حساب های مردم نه تنها شرعی است بلکه واجب است که توسط دولت انجام شود… حالا اینکه برخی، حتی مراجع محترم تحت تاثیر عده ای دلال و بازاری نظر دیگری دارند محل پرسش است.

    وظیفه حکومت حفظ حقوق تمام مردم است، اینکه عده ای در این مملکت که تولید به واسطه عدم دسترسی به منابع مالی متوقف هست، امکان دریافت وام های کلان دارند و خیلی موارد مشابه دیگه در واقه تضییع حق مردم است. اینکه عده ای به راحتی با پرداخت رشوه کارهای غیرقانونی انجام می دهند تضییع حقوق بیت المال است. اینکه عده ای از عدم شفافیت مالیاتی بهره برده و با درآمدهای چند صد میلیاردی، در طول سال، از یک کارمند ساده کمتر مالیات می دهند تضییع حق اون روستایی است که ولی نعمت انقلاب است… جلوگیری از این اتفاقات تنها از مسیر شفافیت اطلاعات افراد جامعه برای دولت یا به عبارتی سرک کشیدن به حساب های مردم اتفاق خواهد افتاد.

    پ.ن: این متن کپی پیستی می باشد ولی کاملا با آن موافقم و دلیل مخالفت آقای قدیانی را با شفافیت اطلاعات مالی افراد متوجه نمی شوم.

  140. سیداحمد می‌گوید:

    یه دانشجو؛

    پس یک کاری کنیم!
    دولتی ها اعم از رئیس جمهور و وزرا، حساب بانکی های خودشان را هم رو کنند، تا ببینیم نیازی به دریافت های چند ده میلیونی ماهانه دارند یا نه!

    بحث کمک به تولید ملی و بخش سلامت و … است دیگر.
    قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود!

  141. عدالت خواه می‌گوید:

    یه دانشجو؛
    ما هم دوست داریم تو حساب پولدار ها سرک بکشند و برای شروع از خودشان شروع کنند به تیتر زیر نگاه کنید.

    تعویق بررسی طرح «رسیدگی به اموال مسئولان» با نظر هاشمی!

    http://jahannews.com/vdcamyne649nmm1.k5k4.html

    اول هاشمی و روحانی و خاتمی و نمایندگان مجلس و… و همه و همه مسئولین دارایی شان را اعلام کنند، نه به قوه قضاییه، بلکه به مردم.

  142. محمد می‌گوید:

    خون شهید علی خلیلی رهگشای محاکمه خاندان فتنه است
    خدایش رحمت کند علی را

  143. چشم انتظار می‌گوید:

    حقیر به شخصه، متوجه نمی شم چرا دوستان موضوع ثبت نام یارانه رو پیچش می دن؟!
    عزیزان؛
    اولا؛ کسی هنوز به ما یارانه ی مرحله ی دوم نداده، که یکیمون می گه می گیرم یکیمون می گه نه!! 🙁 فعلا ثبت نام می کنیم. اینکه آیا شامل حال ما بشه یا نه، خدا عالمه!
    ثانیا؛ فرض بر این که یک آدم پولدار، دلش بخواد ثبت نام کنه. شاید دو هدف داره!! یک؛ راستی آزمایی دولت راستگویان، که معتقده اگه کسی دروغ بگه پدرش رو درمیاریم! و تمام اطلاعات ما از میزان دریافتی و پرداختی های ملت دقیقه!! دو؛ شاید دوست داره سه برابر جریمه بشه، تا به این طریق کمکی به کلیدهای نساخته ی دولت راستگویان کرده باشه!! در اینجا بگم به گمانم برای دومین یا سومین بار هست که جسارت کرده و به خودم اجازه می دم بگم؛ نتونستم با منظور داداش حسین، در خصوص اقتصاد مقاومتی مد نظر آقا و رابطه ی اون با عدم دریافت یارانه ارتباط برقرار کنم. شاید من کُنه قضیه رو خوب درک نکردم. و البته همینطور هم هست. ولی؛ به این معتقدم و بعید می دونم، از این امام زاده ای که هنوز هیچی نشده، چند میلیارد خرج بازسازی و نوسازی کاخ ریاست جمهوری شون می کنند، شفایی دربیاد!! اگه به همون اندازه که ملت، در اعلام دار و ندارشون صادقند، دولت هم صادق باشه، باز جای امیدواری هست. ولی من یکی چشمم آب نمی خوره. دولتی که حقوق زن رو هم شامل درآمد خانوار می دونه و اصلا دستور اسلام و فتوای فقهای دین براش محلی از اعراب نداره، چطوری می تونه چنین ادعاهایی داشته باشه؟! زن چه کارمند، چه هر شغل شریف دیگه ای، پولش مال شخص خودشه. و جدای از اینکه از همسرش نفقه دریافت می کنه، می تونه تمام درآمدش رو خرج خودش کنه. حال اینکه؛ اکثر قریب به اتفاق زنان وفادار جامعه ی ما همه ی زندگیشون وقف همسر و فرزندانشونه، دلیل بر این اقدامات نمی شه!! همین.

  144. پسر شهید می‌گوید:

    زنده باشی حسین آقای گل…

  145. عدالت خواه می‌گوید:

    وطن امروز

    http://www.vatanemrooz.ir/

  146. قاصدک منتظر می‌گوید:

    وقتی در دامان مادری شبیه حضرت ام البنین(س) پرورش یافته باشی. وقتی درس آموخته مکتب حسین بن علی(ع) باشی. غیرتت عباسی می شود و به مدد آفتاب ولایت، پا در مسیر احیای هدف سیدالشهدا می گذاری و اینگونه می سرایی:
    “اگر بارها شاهرگمان را بزنند بازهم نمی‌گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه‌های شهرمان بخشکد.”

    ای شهید نسل من!
    در حال و هوای فضایی سرشار از عطر یاس، در آرامشی غریب، قد کشیدنت به سوی نور مبارک…

  147. ناشناس می‌گوید:

    علی خلیلی نسل سوم، چه کم دارد از شهدای دیگر این انقلاب؟
    همچنان که می بینی حالا بعد از این همه سال، با شهدای اول انقلابمان هم نشین شده و در قهقهه مستانه اش عند ربهم یرزقون است…

  148. سید علی می‌گوید:

    چه عجب بعد از یک هفته شهادت علی خلیلی یادتون افتاد؟

  149. چشم انتظار می‌گوید:

    کلیپ زیبای “بهارم” تقدیم به مادر صبور شهید صبوری و همه ی مادران عزیز شهدا؛
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9528

  150. صبا می‌گوید:

    “باید دشمن را درست بشناسیم تا مانند برخی از خود باختگان استقلال کشور را به سخره نگیریم همانند برخی روزنامه ها که رنگ لوگو و زمینه نشریه شان را با لباس کاترین اشتون هماهنگ می کنند!”

    {به نقل از امام جمعه اهواز}

  151. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    یه مطلبی امروز متوجه شدم، مخم سوت کشید.
    شهید خلیلی، بعد از چاقو خوردن، نیم ساعت روی زمین افتاده بود!
    وقتی هم می برنش بیمارستان، ۲۶ بیمارستان! پذیرشش نمی کنن!!
    بیمارستان ۲۷ ام با گرفتن ۶ میلیون پول نقد! قبولش می کنن.
    خدائیش جا داره چند تا فحش آیدار نثار مدیر بیمارستان ها بکنم.
    حیف نمی شه!

  152. به جای امیر می‌گوید:

    پیتزا (گفت و شنود)

    گفت: چی شده که هر وقت پای یک حرکت غیراسلامی و ضدایرانی در میان است حلقه انحرافی دولت قبلی و اصحاب فتنه در دولت جدید با هم متحد می‌شوند و ائتلاف می‌کنند؟
    گفتم: خب! برای این که حلقه انحرافی و اصحاب فتنه دولبه یک قیچی هستند. حالا منظورت چیه؟!
    گفت: ده‌ها نمونه می‌توان مثال زد و از جمله این که «ریچارد فرای» جاسوس رسمی سازمان «سیا» هم در دولت احمدی‌نژاد مورد حمایت گسترده بود و هم اصلاح‌طلبان از او حمایت می‌کنند و خواستار دفن وی در کنار زاینده‌رود هستند!
    گفتم: در حالی که آمریکا به نماینده ایران در سازمان ملل اجازه ورود نمی‌دهد، این چه احساس حقارتی است که شرکت سهامی حلقه انحراف و اصحاب فتنه در مقابل آمریکا دارند؟!
    گفت: چه عرض کنم؟! ظاهرا علیه یکدیگر موضع می‌گیرند ولی در باطن، سر و ته یک کرباسند!
    گفتم: یارو می‌گفت؛ درسته که پیتزا، خودش گرده و موقع خوردن ظاهر مثلث داره ولی نباید گول این ظاهر متفاوت رو بخورید، چون همش توی یک جعبه است که مربعی شکله!

  153. "دیوونه داداشی" می‌گوید:


    دوستانم خیلی شلوغش می کنند…
    من نگران مسائل خطرناک تر هستم. من می ترسم از ایمان چیزی نماند…
    بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند می گفتند به تو چه ربطی داشت؟!!…
    .
    .
    .

    اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد باز هم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد…

    «روحانی شهید علی خلیلی»

  154. صاعقه گمنام می‌گوید:

    با توجه به کامنت به جای رضا فاضل پور دارابی…
    و با توجه به اینکه حسن روانی! دنیای منه!
    لیکن خوب احتمالا شما هم می دونید که به دنیا هیچ اعتمادی نیست!
    بنده به هیچ عنوان از دریافت یارانه انصراف نخواهم داد…
    ولی، لیکن تر! اینکه لا مصبا به زور می خواهند به انصرافوننم!!!:|
    از دیشب ساعت دوازده، سی چهل بار رفتم این پیام رو میده بهم…
    “لطفا ساعت و تاریخ دستگاه خود را تصحیح بفرمایید و سپس مجددا صفحه را بارگزاری نمایید”
    و این در شرایطی که ساعت سیستم من با ساعت جهانی ثانیه ای تنظیم شده!
    خوب یه چیز جدیدی بگو (یه دلیل قانع کننده تری!) بد مصب لااقل امیدوار بشم!

  155. یه معتدل ضد افراط می‌گوید:

    یارانه حق منه
    مال منه
    سهم منه
    (یارانه مال من بود. تو مشتم بود)
    ………………………………

  156. رضا 2 می‌گوید:

    آقای قدیانی کاش همون قدر که نسبت به شهادت کسی که در دفاع از ناموس مردم به شهادت رسیده حساس بودید در مورد دختری که به جرم قتل شخصی که قصد تجاوز به او داشته نیز یک صدم حساس بودید چرا که وی در حال محاکمه و اعدام است. اسم او هم ریحانه جباری است ولی افسوس که اسم چنین فردی را یک بار هم نیاوردید و یا کلا در مورد اینکه چرا در کشور ما اگر دختری شخصی را که قصد تجاوز به وی داشته را به قتل برساند باید اعدام شود؟ پس وی باید چکار کند؟ منتظر تجاوز بماند و یا منتظر اعدام؟؟

  157. کهف می‌گوید:

    هویت واقعی و هویت آرمانی
    http://azhoviat.blog.ir/
    آنچه را که من امروز به عنوان یک تکلیف براى جامعه جوان کشور حس می کنم، این است که جوانان باید از سرمایه هویت ملى و جمعى کشور، با همه وجود و همت خود دفاع کنند.

    حضرت آیت الله امام خامنه ای

  158. محمد می‌گوید:

    جالب بود… مرسی!

  159. محمد می‌گوید:

    زمان شاه ملعون خواهر شاه در کاخ سعدآباد پارتی های آنچنانی زنانه می گرفت و حالا…!

  160. محمد می‌گوید:

    این هم از یارانه.
    شیخ حسن! دیدی حالا زورکی رای آوردی؟
    حداقل اون آدمایی که بهت رای دادن هم دیگه قبولت ندارن.

  161. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    از امروز هم بنزین گرون می شه هم نرخ مکالمات همراه اول…
    جنگه مگه؟؟ یه یارانه ثبت نام کردیما، دولت هم اینقدر کینه ای!

  162. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    پیامک جدید روحانی:
    مردم عزیز گزینه انصراف از یارانه تا ابد روشن خواهد ماند.

  163. سید می‌گوید:

    سلام و خدا قوت؛
    حسین آقا! چرا اینقدر فاصله می افته بین مطالبتون؟
    تو این زمونه با این دولت… یه دلخوشی داریما!
    ازمون دریغش نکنید.
    یاعلی (ع)

  164. مطهر می‌گوید:

    حرف دل همه ی فرزندان شهدا و انقلاب بود…
    ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.