نه پس نمی‌آییم!

وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۳

نه پس نمی‌آییم. نه پس اهل کوفه می‌شویم و تنها می‌گذاریم علی(ع) را. نه پس فراموش می‌کنیم عهدی را که با خون شهیدان بسته‌ایم. نه پس از شعار «مرگ بر آمریکا» آن هم در جهانی‌ترین هنگامه‌اش کوتاه می‌آییم. نه پس از یاد می‌بریم «الله‌اکبر» آغشته به خون شهیدی را که شب ۲۲ بهمن ۶۴ به جای بام خانه، در همان اروند خروشان سر داد. نه پس اجازه می‌دهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکست‌ناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سی‌وهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابی‌ام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولی‌امر و تنها در حد یک شعار پایین می‌آوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه می‌داریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمان‌ها شده. نه پس بی‌تدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی می‌نویسیم و در محاسبه دچار خطا می‌شویم. نه پس مثل بعضی‌ها کت و عینک فلانی، برای‌مان از لباس بدون جلیقه ضد گلوله شهید زنده موضوعیت بیشتری پیدا می‌کند. نه پس تنها می‌گذاریم «محمد رسول‌الله» را و «علی ولی‌الله» را و سلمان و ابوذر و عمار را و قرآن و نهج‌البلاغه را… و اسلام را… و خمینی و خامنه‌ای را در میان این همه قداره‌بند شب‌پرست. نه پس به برادران چندین ساله، اجازه می‌دهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند. نه پس مثل بعضی از این آقازاده‌های اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور می‌کنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بت‌شکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده می‌کنیم!… نه پس نمی‌آییم و فراموش می‌کنیم که ۲۲ بهمن ۹۳ آن هم بعد از خبر مرگ بشکه سعودی، بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیةالله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده تا با نشان دادن این «حضور» به‌ الله جل‌جلاله، تعجیل در «ظهور» خود را از حضرت باری‌تعالی بخواهد. نه پس مثل بعضی‌ها زمان را می‌خواهیم اما بدون صاحب الزمان(عج).

ghgh

هیهات! که هر شعاری در یوم‌الله ۲۲ بهمن ۹۳ و ۲۲ بهمن‌های بعدی سرداده شود، استعاره از لبیک اصل‌کاری، یعنی «لبیک یا صاحب‌الزمان» است. اگر ۲۲ بهمن ۵۷ فقط شاه رفته بود، اینک ملک عبدالله، علی عبدالله صالح، مبارک، بن‌علی و خیلی از دیکتاتورهای دیگر رفته‌اند. به یمن انقلاب اسلامی که منتج به بیداری اسلامی شده، فراعنه یکی‌یکی دارند می‌روند بلکه زمین، اندکی نفس بکشد. فی‌الحال موسم نفس کشیدن زمان است. باید بیاید صاحب الزمان. به بعضی‌ها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه(س). اروند با آن جزر و مدهای ناآرام، خروشان‌تر از آن بود که بچه‌های ما با دست خالی بتوانند از عرضش رد شوند. کجایند والفجرهشتی‌ها که از توافق خود با بقیةالله الاعظم، در آن لیالی عشر سخن بگویند؟ «عنایت آمریکایی» یعنی تحریم، ترور، کودتا… یعنی طالبان، القاعده، داعش… یعنی دشمنی با ملت ایران اما دوستی با سران ملعون فتنه، لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحب‌الزمان‌ جست‌وجو کرد. هم او که حضرت روح‌الله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنه‌ای را نیز. حضرت ماه خوب می‌دانند کدامین آفتاب، منظور سخن است. ما نیز خوب می‌دانیم رمز و راز آن چفیه را که همنشین دائم شانه‌های رهبر انقلاب است. مگر ما خانقاه بازی‌دراز را فراموش کرده باشیم که خاطرات صاحب‌الزمانی رزمنده‌ها از یادمان رفته باشد! و به راستی مگر انقلاب اسلامی اساسا در آستانه بهار سی‌وهفتم خود قرار می‌گرفت، اگر لطف و عنایت مهدی موعود نبود؟ ما خوب می‌دانیم آمریکا و اسرائیل، چه از جان این منطقه از کره زمین می‌خواهند. ما به خوبی دریافته‌ایم که دشمن، چه از جان زمان می‌خواهد. اگر هدف، صاحب‌الزمان است، چشم دشمن کور باد که مهدی خواهد آمد. اگر دشمن، انقلاب اسلامی را می‌زند که به خیال خام خود مانع تحقق انقلاب جهانی منتقم خون حسین(ع) شود ما نیز غراتر از همیشه شعار «لبیک یا صاحب‌الزمان» را سردست می‌گیریم. بگذار به بعضی‌ها بر بخورد لیکن خرافه آنجاست که از جلاد تحریم، لغو تحریم را تمنا کنی! خرافه آنجاست که در روزگار جهانشمولی «مرگ بر آمریکا» پرزیدنت روسیاه را برداری و بزک کنی! آقایان! آقایی دارد می‌کند شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان. در این زمان، هر کس به هر زبانی این شعار را سر دهد، اصلش یعنی «لبیک یا صاحب‌الزمان». خیابان انقلاب اسلامی صحنه‌هایی را دیده، صحنه‌هایی را خود انقلاب اسلامی باید ببیند. انقلاب اسلامی باید ببیند ثمره خون شهدای والفجر ۸ را. غیبت، هرچقدر می‌خواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما ان‌شاءالله و به مدد خود بقیةالله از عرض تاریکی عبور می‌کنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشه‌های بهتری از کدخدا کشیده. خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو می‌دانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال می‌گذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» می‌ماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب می‌داند چه می‌گویم، خامنه‌ای نیز، ملت «لبیک یا صاحب‌الزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی! اگر شیطان از درگاه خدا رانده شد، نشان به نشان صدور بدون ویزای شعار «مرگ بر آمریکا» شیطان بزرگ هم از چشم بشریت افتاده! خرافاتی‌ها بدموقعی دخیل به کدخدا بسته‌اند! لبیک یا صاحب‌الزمان را عشق است… عشق است آن زمان، که زمان، عصای دست خود را بیابد و مهدی‌(عج) بیاید. خدایا! غیبت، زمان را به تبعید فرستاده… گویی هیچ نمی‌گذرد! قبلا هم در پاسخ بعضی‌ها گفته بودم ما هنوز به‌دوران‌ نرسیده‌ایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم که این قطعنامه همه راهپیمایی‌های ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه‌‌ ولینا».

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    بسم الله…

    آقای قدیانی در حال نگارش همین متن در دفتر روزنامه وطن امروز
    http://instagram.com/p/y4o2iXLh4_/?modal=true

  2. یک استکان چای داغ! می‌گوید:

    عالیه…
    چه مدل قشنگی برای نوشتن انتخاب کردید!!

  3. نسیم می‌گوید:

    مهدیا! کعبه شد از تاب تو بی تاب، بتاب…
    اللهم عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “نه پس اجازه می‌دهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکست‌ناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سی‌وهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابی‌ام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولی‌امر و تنها در حد یک شعار پایین می‌آوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه می‌داریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمان‌ها شده. نه پس بی‌تدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی می‌نویسیم و در محاسبه دچار خطا می‌شویم.”

    آفرین!

  5. ناشناس می‌گوید:

    نه پس نمی‌آییم.

    نه پس اهل کوفه می‌شویم و تنها می‌گذاریم علی(ع) را.

    به بعضی‌ها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه (س).

    خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو می‌دانیم.

    ما هنوز به‌دوران‌نرسیده‌ایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم… که این قطعنامه همه راهپیمایی‌های ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه‌‌ ولینا».

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “بشکه سعودی”

    🙂

  7. سیداحمد می‌گوید:

    “نه پس مثل بعضی از این آقازاده‌های اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور می‌کنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بت‌شکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده می‌کنیم!”

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “غیبت، هرچقدر می‌خواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما ان‌شاءالله و به مدد خود بقیه‌الله از عرض تاریکی عبور می‌کنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشه‌های بهتری از کدخدا کشیده.

    خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو می‌دانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال می‌گذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» می‌ماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب می‌داند چه می‌گویم، خامنه‌ای نیز، ملت «لبیک یا صاحب‌الزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی!”

    به به… به به…
    سالاری!

  9. سیداحمد می‌گوید:

    هَلْ مِنْ مُعینٍ فَأُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ؟ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا؟ هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَساعَدَتْها عَیْنى عَلَى الْقَذى؟ هَلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟ هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟

    مَتى نَرِدُ مَناهِلَکَ الرَّوِیَّةَ فَنَرْوى؟ مَتى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مائِکَ فَقَدْ طالَ الصَّدى؟ مَتى نُغادیکَ وَ نُراوِحُکَ فَنُقِرُّ عَیْناً؟ مَتى تَرانا وَ نَراکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِواءَ النَّصْرِ تُرى؟ أَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَأُمُّ الْمَلَأَ، وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً؟

    وَ أَذَقْتَ أَعْداءَکَ هَواناً وَ عِقاباً، وَ أَبَرْتَ الْعُتاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ، وَ قَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَکَبِّرینَ، وَاجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظّالِمینَ، وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ…

  10. صبا می‌گوید:

    خصوصی

    به قرینه ی لفظ “آفتاب”، نباید به جای “حضرت صاحب الزمان” می نوشتید؛ “حضرت آفتاب” در این جمله:

    “لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحب‌الزمان‌ جست‌وجو کرد. هم او که حضرت روح‌الله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنه‌ای را نیز. حضرت ماه خوب می‌دانند کدامین آفتاب، منظور سخن است.”

  11. صبا می‌گوید:

    “خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم…”

    “لبیک یا صاحب الزمان”
    کاش به عمر ما هم قطع دهد!

  12. صبا می‌گوید:

    راستش چند وقتی بیمار بودم، از شدت درد گاهی می‌گفتم: خدایا! یعنی می‌شه بمیرم! اما با خوندن این متن می‌گم: خدایا! یعنی می‌شه اون روز منم باشم، با همه روسیاهیم؟!

    الان به نظرم خدا بهم می‌گه؛ تو تکلیفت رو با خودت روشن کن، بعد منو صدا کن! ولی خوبه گاهی خدا به دعاهامون محل نمی‌ذاره… فکر کنم، تازه، ریز ریز هم بهمون می‌خنده!!

  13. ناشناس می‌گوید:

    داداش خداقوت
    حاجی (جهت یادآوری) اگر فونتت Tahoma هست که هست برای تای گرد بقیة الله شیفت و z رو بگیر

  14. ناشناس می‌گوید:

    متن های امام زمانی شما همیشه فوق العاده است. اجرتان با خود حضرت.

    “هم او که حضرت روح‌الله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنه‌ای را نیز”
    “بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیه‌۰۰‌الله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده”
    ببخشیدا. ولی به نظر این جملات شایسته مقام امام زمان عج نیست. امام خمینی و امام خامنه ای اگر چه اگر خدا بخواهد از بهترین و مهم ترین یاران حضرت هستند ولی به نظرتان تعابیری مثل چشم دوختن حضرت به خیابان انقلاب و یا حتی انیس و مونس بودن با این حضرات درست است؟ در حالی که چشم همه دنیا به امام زمان است و ایشان حبیب و محبوب خداست؟!

  15. ناشناس می‌گوید:

    آیت‌الله جوادی: با وضو در راهپیمایی شرکت کنیم
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=218855

  16. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    عالی بود.

  17. صبا می‌گوید:

    ناشناس؛

    یعنی حضرت آقا و امام در حد آن پیرمرد عارف قفل ساز که هفته ای یکبار، امام زمان به دیدن شان می آمدند هم نیستند!
    بابا! دینت را داده ای دست این حضرات!! حتی اینقدر هم به ایشان اعتقاد ندارید؟!!!!

  18. رضا می‌گوید:

    احسنت!

  19. شیدا می‌گوید:

    دوستان! توى راهپیمایی ٢٢ بهمن اگر جسمم نیست اما جان و روحم همراه شماست…
    هر کس ساندیس گرفت یکى هم براى من بگیره و نى اش رو هم فرو کنه تو چشم دشمن!

  20. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ هفت ـــــــره:
    از آن بچه های شب امتحانی بود! کنکور را هم همینطور خواند. از سر امتحان کنکور که آمد، گفت: رتبه ام سه رقمی می شه، فقط هم مهندسی شیمی شریف. همین هم شد؛ ۷۲۹، مهندسی شیمی شریف!

    خاطــــ هشت ـــــــره:
    وسط اردوی بازدید از مناطق جنگی، بازدید علمی جور کرده بودند، بازدید علمی از سد کرخه. مهندس سد برای بچه ها حرف می زد. مثلا بچه های دانشگاه شریف بودند؛ شلوغ می کردند، الکی صلوات می فرستادند، دست آخر هم یکی سیگارت (ترقه) انداخت. همه ترکیدند از خنده! جلسه بهم ریخت. بیشتر بچه ها که دنبال بهانه بودند، ول کردند و رفتند. مصطفی تا آخر ایستاد. ششدانگ حواسش به حرف های مهندس بود، گوش می داد و سئوال می پرسید. به قول بچه ها؛ جدی گرفته بود!!

  21. چشم انتظار می‌گوید:

    نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بت‌شکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده می‌کنیم!…
    .
    خواب دیدن بشکه های وطنی هم حکایتی شده ها!!! 🙂

  22. م.طاهری می‌گوید:

    به به!
    عالی بود…
    آدم کیف می کنه و خسته نمی شه از خواندن این متن.

  23. م.طاهری می‌گوید:

    اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ

  24. سمانه می‌گوید:

    خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو می‌دانیم.
    همان وعده که فرمودی:
    «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»
    و در انتظار تحقق این وعده از پا نخواهیم نشست.

  25. شیدا می‌گوید:

    بچه ها!
    جوابیه جناب قدیانى به سیده زهرا رو از دست ندهید!

  26. مجنون می‌گوید:

    ۲۲ بهمن:
    مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل
    لبیک یا خامنه ای “لبیک یا صاحب الزمان”

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    سرکار شیدا؛

    به همسرم می گم، چند تا شعار آبدار هم از طرف شما به دشمنان داخلی و خارجی، بدهند.
    باشد که ان شاالله به حقیقت بپیوندد! 🙂

  28. چشم انتظار می‌گوید:

    دوستان این کلیپ رو حتما ببینید. عکس العمل سید حسن مصطفوی به جملات عجیب شیخ حسن کلیددار!
    یعنی اگه کسی اون دور و بر نبود می خوابوند زیر گوشش!!!!

    در یک جای کلیپ، امام (ره) رو از جایگاه استادی فلسفه و اخلاق، در حد یک مدرس حوزه پایین میاره و در جای دیگه، مرجعیت امام (ره) رو در سایه ی انقلاب محدود می کنه به سال های ۴۱ و ۴۲ بعنوان یک مرجع نو!!!

    http://up.facenama.com/file/48514/1423566765612653_mp4.mp4.html

  29. باراک می‌گوید:

    ساندیس خورا اومدن…

  30. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “نه پس به برادران چندین ساله، اجازه می‌دهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند.”
    هیهات!
    که خدای ما و یوسف، حرکت ما در خیابان انقلاب اسلامی را رو به همان دری هدایت می کند که فتنه ها را نقشه بر آب کند.
    “مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال می‌گذرد،
    مهم این است که انقلابی، «انقلابی» می‌ماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند.”

    مهم این است که انقلابی، عقلش در رگهای ایمان، همواره شعار «هیهات من الذلة» را فریاد می زند.
    مهم این است که انقلابی، احوال خوب بهار انقلاب را به احسن الحال ظهور بقیةالله گره می زند.
    مهم این است که
    “شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان…
    در این زمان…
    اصلش یعنی «لبیک یا صاحب‌الزمان».”

    «یا محول الحول و الاحوال
    حول حالنا الی احسن الحال
    بظهور الحجة»

  31. ناشناس می‌گوید:

    امام سید علی خامنه ای ثروتمندترین رهبر دنیاست!
    چرا که:
    خونی که در رگ ماست
    همه هستی مان، جان ناقابلمان
    و مختصر آبرویی که داریم
    همه و همه از آن امام سیدعلی است
    که با این کلکسیون و با این همه ثروت ملی، ویلا ندارد
    بیت دارد و خانه اش به جای فرش، عرش دارد و گلیم و چند تکه آسمان
    همه چیز ساده است، مثل خانه زهرا(س)، مثل خیمه حسین(ع)
    و حسینیه امام خمینی (ره) دارد
    و چفیه دارد و عصایی که چوبش از شجره طوباست
    و دست مجروحی که ریشه در “کف العباس” دارد

    حقیقتأ درست هم هست، امام خامنه ای ثروتمندترین فرد جهان است
    چون میلیون ها بسیجی جان بر کف دارد
    ثروتمندترین است چون در عین مظلومیت، پر ابهت ترین است…

    در کربلای این عصر، سوگند بر اباالفضل
    لبیک یا خامنه ای، لبیک یا حسین است
    “لبیک یا امام سید على”
    .
    .
    وعده ما امشب ساعت ٢١
    تجدید بیعت با انقلاب اسلامى و امام خامنه اى

  32. فرهنگی می‌گوید:

    “هم او که حضرت روح‌الله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنه‌ای را نیز…
    بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیه‌الله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده.”
    .
    .
    .
    من لی غیرک…
    گاهی فکر می کنم
    بعضی ها هم هستند
    که خدا به آن ها می گوید
    من غیر از تو کسی را ندارم…

  33. فرهنگی می‌گوید:

    سؤال
    آیا در قرآن، دلیلی برای شرکت در راهپیمایی و تظاهرات داریم؟

    پاسخ
    خداوند در قرآن می فرماید: «ولایَطؤن مَوطئاً یَغیظُ الکفّار وَلاٰینٰالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا الاّ کُتِبَ لَهُم بِهٖ عَمَلٌ صالِحٌ»
    سوره توبه آیه ۱۲۰
    “هیچ حرکت دسته جمعی که کفار را عصبانی کند، صورت نمی گیرد مگر این که برای آن، پاداش عمل صالح ثبت می شود.”

    راهپیمایی هایی که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانی کند، عمل صالح است.
    این راهپیمایی ها، به خصوص آن گاه که از طریق وسایل ارتباطی و ماهواره ها منعکس می شود، اگر برای اهداف مقدسی صورت گیرد، نوعی حضور در صحنه، عبادت دسته جمعی و امر به معروف و نهی از منکر عملی و عامل تقویت روحیه مردم و تهدید دشمن است.

    ۲۲بهمن یوم الله
    تجدید بیعت با آرمان های انقلاب اسلامی و امام خامنه ای

  34. فرهنگی می‌گوید:

    سلام و درود خدا بر شهدای بی نام و نشان

    سی و چهارمین سالگرد شهادت شهید بی مزار «پهلوان شاهرخ ضرغام» که عراقی‌ها برای سرش جایزه گذاشتند.

    http://www.dana.ir/News/239216.html

  35. سنگربان می‌گوید:

    سلام؛
    سی و ششمین سالگرد تولد انقلاب جمهوری اسلامی ایران، بر اهالی قطعه ی مقدس ۲۶ مبارک باد.

  36. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    «لبیک یا صاحب‌الزمان را عشق است…»

  37. سنگربان می‌گوید:

    بند بند این متن عالی و امید بخش بود.
    این روزها تنها چیزی که ما رو آروم می کنه همین امیده به ظهور… اللهم عجل لولیک الفرج.

    قلم تون مانا…

  38. شیدا می‌گوید:

    الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر…

  39. سنگربان می‌گوید:

    الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر

  40. شیدا می‌گوید:

    جناب چشم انتظار؛

    از شما و همسر عزیز و محترمتان خیلى تشکر مى کنم، خیلى لطف مى کنید.

  41. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ نه ـــــــره:
    آمده بودیم اردوی جنوب. مگر بی خیال می شد. بچه ها همه توی سوله خوابیده بودند، ولی مصطفی ول کن نبود. از اول اردو بند کرده بود که الان وظیفه ی ما چیه؟! چطوری می شه فضای جنگ رو توی زندگی الانمون بیاریم؟! الان هم مثل اون موقع زندگی کنیم؟! اون موقع ها شما چکار می کردید؟! بچه هاتون چیکار می کردن که شهید شدن؟! خوابم گرفته بود. گفتم: ولم کن مصفطی الان خوابم میاد. بریم بخوابیم، فردا می شینیم حرف می زنیم. فکر می کردم لابد فردا که بیاید، یادش می رود.

    خاطــــ ده ـــــــره:
    از حرم امام رضا (ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود، زمستان. هوا عجیب سرد بود. پیرمرد می رفت سمت حرم.
    سلام حاجی! جوابمان را داد. از زور سرما خودش را مچاله کرده بود. آب توی چشم هایش جمع شده بود. مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد.
    – حاج آقا التماس دعا.

  42. سید می‌گوید:

    آقا چرا فضای اینجا این همه مثبته؟! پس چتونه؟! وقتی کسی از یه چیزی تعریف کنه و بگه این خوبه یا این بده، در حقیقت در ناخودآگاه ذهنش، اون چیز رو نسبت به خودش می سنجه. نوشتن کار سختی نیست. هر کسی می تونه بنویسه. خب شما هم بشینید مطالعه کنید و من قول می‌دم خودتون هم راحت می‌تونید خوب و جذاب بنویسید. این همه خواهر و برادر و چشم انتظار و صبا و فلان و بهمان جمع شدن و قربان صدقه می‌رن! یکی جو گیر می‌شه دعای الهی عظم البلا می‌فرسته! خب این که نشد شاهکار. هر کسی باید خودش دنیایی بشه. خود آقا گفته شما هر کجا هستید، اونجا رو مرکز دنیا بدونید. خب فضای مجازی هست. به جای مطالب تکراری واتس آپ و دیگر صفحات اجتماعی، خودتون رو قطب کنید. شما باید به سمتی پیش برید که به دنبال خوندن مطالبتون باشن. خودتون رو دست کم نگیرین. این همه تعریف به نظر من درست نیست. اگر دوستان پشت سایت، نظر من رو بزنید، از این به بعد به عنوان یک دوست مخالف واستون نظر می‌دم! خب خودتون آقا آقا می کنید پس آزاد اندیش هم باشید و به نظرات همه احترام بذارید… بدرود

  43. علمدار می‌گوید:

    به لطف خداوند ملت ایران در ۲۲ بهمن نشان خواهد داد هر کسی که بخواهد این ملت را تحقیر کند، با ضربه متقابل مواجه خواهد شد.(۹۳/۱۱/۱۹)
    رهبر انقلاب

  44. صبا می‌گوید:

    سید؛

    کی گفته ما مطالعه نمی کنیم؟
    کی گفته ما چیزی نمی نویسیم؟
    کی گفته ما اصلا اهل صفحات اجتماعی هستیم؟
    کجای کامنتای من “قربون صدقه” بود؟؟!
    بعدشم راست می‌گی؛ “اینهمه تعریف” درست نیست! کدوم “همه” تعریف؟
    اسمت رو بذار “دوست مخالف”، خیالت راحت اینجا تا جون جناب قدیانی رو به لبش نرسونی؛ می تونی آزاد اندیش باشی!

    فقط؛ در مورد “آقا” درست صحبت کن!!!

  45. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    ۲۲ بهمن بر همه اهالی قطعه ۲۶ مبارک
    آقا من اعتراض دارم!
    حتما باید یه مخالفی باشه که حرفی بزنه تا بزرگواران بفرمایند “کی گفته ما چیزی نمی‌نویسیم؟” تا ما از هنر سایر دوستان هم باخبر بشیم؟!
    بچه‌ها هنرها و وب‌هاتون رو رو کنید

  46. ناشناس می‌گوید:

    سرکار خانم شیدا؛
    ممنون از اطلاع‌رسانی!
    این جوابیه همون اون شب بود و صبح غیب شده بود!!
    گفتم این توهمی که تو این قطعه می‌زنم آخر سر یه بلایی سر من میاره 🙂
    آخ که چه حیفم اومد جوابیه رو ذخیره نکردم!

    ولی الان که مجددا و احتمالا با کمی تغییر، سر و کله‌اش پیدا شد، دیگه ذخیره‌اش کردم!
    آقای قدیانی حالا پاکش کن 🙂

  47. لبیک یا حسین می‌گوید:

    عالی بود، خیلی غیرتمندانه بود
    حداقل از راهپیمایی من که ثوابش خیلی بیشتر بود
    زنده باشند هم میهنان عزیز خوزستانی؛ باریک الله!

  48. لبیک یا حسین می‌گوید:

    انشاالله عمری باقی باشد و باز هم دعای افتتاح را در شب های رمضان بخوانیم
    همیشه به اینجای دعا که می‌رسیدم احوالم زیباتر می شد؛
    انا نشکوا الیک فقد نبینا…
    بگذار دعایم را تغییر دهم؛
    انشاالله شب های رمضان آینده امام زمان برامون دعا بخونن!
    فکرش را بکنید صوت حجازی قرآن حضرت چه می کند با دل!!
    مناجاتش و دعای کمیلش را که دیگر نگو… یعنی می شود!

  49. لبیک یا حسین می‌گوید:

    ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
    بازآ که ریخت بی‌گل رویت بهار عمر

  50. چشم انتظار می‌گوید:

    تقبل الله ان شاالله…

    دوستان حتما صحبت های طنز امروز شیخ حسن رو پیگیری کنید!!!

    _ اگر تحریم ها بر روی ما تاثیر داشته است، چرا آن را ادامه نمی دهید!!
    (پس الان دارند چکار می کنند؟!)

    _ ما رشد چهاردرصدی داشتیم!!
    (شما که داری … می بندی بگو ده درصد یا مثلا بیست درصد!! کی به کیه…)

    _ در صنعت نفت رشد داشته ایم!!
    🙂 من دیگه حرفی ندارم!

  51. صاعقه گمنام می‌گوید:

    الحمدلله…
    امروز یه راهپیمایی با شکوه داشتیم تو دزفول…
    این خاکها از کوفه نیومده بود که با خودش بی وفایی بیاره که…

    ــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    درود بر شما… احسنت!

  52. ناشناس می‌گوید:

    اَی دل غافل! دیدی چه رودستی خوردم؟!
    تا من باشم که مثل بچه آدم در این لحظات این مطالب حساس رو سریع مثل بچه آدم ذخیره کنم!

  53. برف و آفتاب می‌گوید:

    و این:
    – فکر نکنید ملت ایران از فشار و تحریم می‌ترسد.

    باید اینطور ادامه می‌داد:
    فکر نکنید ملت ایران از فشار و تحریم می‌ترسد. این دولت ایران است که از تحریم می‌ترسد و تلاش می‌کند ملت را بترساند!!

  54. فرهنگی می‌گوید:

    جناب چشم انتظار؛

    بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِر…
    “بلکه او دروغگویى گستاخ است”…

  55. یاران یار می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی…
    واقعا تبریک و هزارارن هزار غبطه به قلم زیبا و پرمحتواتون…
    هیچ وقت این جمله‌تون از ذهنم نمی‌ره…
    اگر ماه نبود بی خورشیدی مرا دیوانه می‌کرد
    خامنه ایی نبود غم مهدی مرا می‌کشت…
    التماس دعای ظهور
    یا زهرا

    ــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    ممنون اما جمله مد نظرتون اینه؛
    «خامنه‌ای نبود، دلتنگی غروب آدینه می‌کشت ما را»…

  56. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    “تنها دشمنان ملت ایران مخالف مذاکره هستند”
    “هیچ خیانتی بالاتر از خیانت پشت جبهه نیست”
    مصاحبه امروز آقای لاریجانی رو هم ببینید
    “رهبری با مذاکره و توافق موافقند”

    جمهوری اسلامی تصمیمش رو گرفته. بهتره مخالفان کمتر تلاش بکنند

  57. شیدا می‌گوید:

    جناب ناشناس؛
    راستش براى لحظاتى من هم فکر کردم متوهم شده‌ام!

  58. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ یازده ـــــــره:
    درس خوان و نمره بگیر نبود، اما سرش درد می کرد برای کارهای علمی و آزمایشگاهی. سال سوم دانشگاه همراه هم رفتیم پیش معاون دانشجویی دانشکده، پروژه بگیریم. قبول کرد. یک پروژه بهمان داد درباره ی غشاهای پلیمری. شب و روز توی آزمایشگاه بودیم. کار سخت بود. من نتوانستم ادامه بدهم اما مصطفی پای کار ماند و تمامش کرد. نتیجه ی کارش شد یک مقاله ی علمی – پژوهشی.

    خاطــــ دوازده ـــــــره:
    اذان را گفته بودند. زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز. برگشتم، مصطفی هنوز نیامده بود. مثل همیشه کله اش را کرده بود توی جامهری و مهرها را زیر و رو می کرد!!!! دو تا مهر پیدا کرد، فوت کرد و یکی را داد دستم. گفتم: این چیه؟! بشکن زد، گفت: این مهر کربلاست. بگیر حالش رو ببر. خیلی وقت ها روی مهرها ننوشته بود؛ تربت کربلا. می گفتم: از کجا فهمیدی مال کربلاست؟! می گفت: مهر کربلا از قیافه اش پیداست!!

  59. احمدرضا قدیانی (پسر عمو محسن) می‌گوید:

    بچه های قطعه ۲۶
    جای تان خالی بود… من امروز با عموحسین در راهپیمایی شرکت کردم.
    راستی! امروز روز تولد من هم هست… 🙂
    ۲۲ بهمن ۱۳۸۰

  60. چشم انتظار می‌گوید:

    احمدرضای عزیز؛

    تولدت مبارک…
    همشیره ی من هم ۲۲ بهمن ۵۷ به دنیا اومده! درست هم سن انقلاب. الانم داشتیم کیک تولدش رو می خوردیم… 🙂
    خدا عمو حسین رو برای همه ی ما نگه داره… 🙂

  61. چشم انتظار می‌گوید:

    خیلی خصوصی:

    اختصاصی تقدیم به داداش حسین. اگه ندیدی، نگاه کن حالشو ببر! 🙂

    http://up.facenama.com/file/48901/1423680322250578_mp4.mp4.html

  62. صاعقه گمنام می‌گوید:

    خیلی مخلصیم…

  63. چشم انتظار می‌گوید:

    شعر خوانی مرتضی عابدپور لنگرودی در تجمع دانشجویی من انقلابی ام:

    از باغ پسته گر چه نصیبی نبرده ایم
    از سبز تا بنفش، فقط حرص خورده ایم

    کمتر شده است حوصله هاتان، مجالتان
    بدجور سرد و گرم شده، اعتدالتان!

    تدبیر اثر نکرد و فریاد می کشید
    سیگارهای دوم خرداد می کشید!

    بازی برد-برد شما را کسی نبرد
    یعنی شبیه ما، احدی از خودی نخورد

    ما روی شاخه ی خودمان هم تکیده ایم
    سرهنگ های تازه به دوران رسیده ایم

    سرهای انقلابی ما روی دارها
    لبخند می زنند سیاست مدارها

    برعکس خنده هاش که اصلا ظریف نیست
    با ما کسی حریف نبود و حریف نیست

    نه، اسم روزنامه ی ما حزب باد نیست
    دیگر به آرمان شما اعتماد نیست

    آمار می دهند به ما مختصات ها
    که رو به راه تر بشود ارتباط ها

    ما بی سواد، ما به جهنم، نه به درک!
    ما مانده ایم و فحش شما بی ثبات ها

    با ابن سعدها به توافق نمی رسیم
    جز اینکه بسته تر بشود این فرات ها

    از منطق چماق و هویج جنابتان
    تا رویکرد قمه به دستان لات ها

    با کدخدا قدم زدنت را شنیده ایم
    ای کاش مستقیم شوند این صراط ها

    من انقلابی ام که سرم درد می کند
    با احترام به همه ی دیپلمات ها

  64. شیطون می‌گوید:

    شیدا و ناشناس!

    این اسمش توهم نیست، این حسی است به نام غافلگیری که ناشی است از داشتن یک “داداش حسین غیر قابل پیش بینی”!!
    اینم یکی دیگه از مزیت های قطعه است…

  65. شیطون می‌گوید:

    بازدید دیروز: ۱۲۱۲
    نمی دونم چرا اینقدر عاشق اعدادم، مخصوصا وقتی اینقدر منظمند!

  66. قاسم می‌گوید:

    یه سوال خودمونی
    بچه ها لطفا یکی جواب بده
    چرا حضرت آقا در مورد پیاده روی ظریف با کری کوچکترین اشاره ی غیر مستقیمی نکردن؟
    فکر می کنم ما اشتباه کردیم در اون مورد

  67. شیدا می‌گوید:

    احمدرضا
    تولدت مبارک!

  68. راه ماه می‌گوید:

    انقلاب خمینی، انقلاب خدا بود. دل ها را شکافت. نه همچون دل شکفتن داعشی های ملعون! بلکه شکفتنی از نوع تازه گی بودن. انقلاب خمینی، در دل ها نافذ بود. نافذی جاودانه. رودخانه ی شیر و عسل را همه در بهشت جست و جو می کنند! نه خیر! این رودخانه همین جاست. امام روح الله به عسلی می ماند که با شیر مردان و شیر زنان این جمهوریت عجین شده بود.

    نیک است بپنداریم که این انقلاب چند بعدی است. یک بعدش به جهان می پردازد و دیگر بعدش، نفس را. بعد جهانی خودش چند وجهی است و یک وجه اش می شود امریکا. پول که باشد، دین را هم می توان به راحتی فروخت. برادر را هم می توان فروخت. حتی خود را می توان فروخت. می شود تهدید کرد. می شود زور گفت. حتی می شود همه ی گزینه ها را روی میز گذاشت! به راستی امریکا غلط های زیادی می تواند بکند؛ اما چرا در برابر ایران «هیچ غلطی نمی تواند بکند؟!»

    نیک است بیندیشیم که این انقلاب چه می کند. خمینی، روح اش در دست اش بود و با همین دست اش نه به نشانه ی بای بای گفتن؛ بلکه به نشانه ی «صبح قریب» بودن تکان اش می داد. این دست، دستی بود که قوت اش به مانند استخوانی در گلوی امریکا بود. این دست، دستی بود که به ملت نشان می داد این ماییم که «می توانیم» و فریادش را با نانو تکنولوژی و هسته ایمان سر می دهیم.

    آری؛ انقلاب ما «انفجار نور» بود. انقلاب ما سیاهچاله ای بود که منفجر شد و حتی هاوکینگ هم نمی دانست این معادله را چطور حل کند. اما روح الله توانست. انقلاب ما همچون انقلاب فرانسه نیست. انقلاب ما آبکی که نیست! ما نور را منفجر کردیم………. آمریکایی ها دارند روی سلاح هسته ای دعوا می کنند که ال است و بل. بنده های ذلیل مرده ی خدا نمی دانند که انقلاب، خودش سلاح هسته ای است. ما «ضربه را با ضربه پاسخ می دهیم.» همه چیز که در بمب اتمی نیست. ناتوی ما همین انقلاب است. سلاح ما همین است. انقلاب ما، دل هسته را هم شکافت و منفجر شد. انفجار انقلاب در فشفشه های شب ۲۲ بهمن ماه که نیست! بعضی ها هنوز دارند به دنبال انقلاب می گردند. زکی! به کجا می روید؟! انقلاب همین تویی که محصول اش هستی. گزینه های روی میز ما نظامی که نیست. اوبامای «سیاه پوست(=دل)» همه‌اش به دنبال گزینه ی نظامی است. این احمق نمی داند که گزینه ی روی میز ما انقلاب است………………….

  69. باراک می‌گوید:

    همونطور که می‌دونستم عددی نبودید
    یه مشت ساندیس خور…
    مردم ایران ما رو دوست دارن

  70. م.طاهری می‌گوید:

    نه کسی یه عکس ازش همراه داشت، نه کسی تکبیر گفت حین سخنرانی لبریز از صداقتش
    باز تشکر می‌کنه!!!
    آخه چی کاره‌ای این وسط؟!

  71. برف و آفتاب می‌گوید:

    قاسم؛
    مگه اینا به نظرات امام خامنه‌ای درباره‌ی کلیات مذاکرات اهمیت می‌دن که آقا بیان و درباره‌ی جزئیاتش نظر بدن؟
    پیاده‌روی ظریف و کری خیلی چندش‌آور بود. اما تفاوت خیلی خاصی با بقیه‌ی کارهاشون نداشت.

  72. برف و آفتاب می‌گوید:

    چشم انتظار؛

    درسته خیلی خصوصی بود؛ ولی خوب آقای قدیانی اجازه‌ دادند ما هم سرک بکشیم دیگه! اما متاسفانه هیچ برنامه‌ای نتونست فیلم رو اجرا کنه. فیلم بود دیگه؟

  73. صبر می‌گوید:

    خصوصی!
    خداییش باراک خیلی بامزه است 🙂

  74. چشم انتظار می‌گوید:

    خواهشا نخندین!!

    http://shohadayeiran.com/fa/news/66050/

  75. سید می‌گوید:

    جناب مبصر
    دست شما درد نکنه!
    مطالب ما رو که سانسور می کنی! بعد می‌گن این ملت سانسوری نیست!!
    از شما بعید بود این حرکت…

  76. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ سیزده ـــــــره:
    یکی از ارگان های نظامی دنبال نیروی فنی – مهندسی بود. مصطفی داوطلب شد و رفت. روی سوخت موشک کار می کردند. بعضی از آنهایی که آنجا بودند، تخصص نداشتند. روش هایی که به کار می بردند، غیر علمی بود. مصطفی باهاشان بحث می کرد. کوتاه نمی آمد. رئیس و مسئول هم نمی شناخت! بهشان می گفت: مثل زمان جنگ جهانی دوم کار می کنید! می دید که بیت المال را هدر می دهند، جلویشان می ایستاد. به یکسال نکشید زد بیرون!

    خاطــــ چهارده ـــــــره:
    بلاخره جمع شدیم و یک گروه درست کردیم. می خواستیم توی بسیج دانشگاه کار علمی کنیم. قرار شد هرکس توانست از یک سازمان پروژه بگیرد، بیاورد توی گروه. مصطفی دوستی داشت که شده بود مشاور فرمانده مهمات سازی. هماهنگ کرد و رفتیم پیش فرمانده. تازه آن موقع فهمیدم عجب اعتماد به نفسی دارد، مصطفی. هرچه را فرمانده می گفت: ساخته ایم، می گفت: ما هم می سازیم، می تونیم بسازیم. قبلا کارهایی کرده بود، اطلاعاتش خوب بود. من حرف نمی زدم ولی مصطفی مدام اطلاعات رو می کرد! فرمانده عکس یک تفنگ را نشان داد که تازه ساخته بودند. مصطفی گفت: از این تفنگ های ام – ۱۶ آمریکائیه؟! به فرمانده برخورد. گفت: نه، خودمون ساختیم. ماشه ی تفنگ مشکل داشت. روی رگبار که می گذاشتند، داغ می کرد و از کار می افتاد! دنبال این بودند برایش ماشه بسازند، با یک آلیاژ سبک پلیمری که مقاومت حرارتی اش بالا باشد، اما هنوز به نتیجه نرسیده بودند. مصطفی گفت: آقا ما می سازیم. فرمانده کُپ کرده بود!

  77. سید می‌گوید:

    ما همین جا در اوج از شما و همه ی دوستان به خاطر سانسور نظرات خداحافظی می کنیم
    و عرصه را به همان مستضعفین عالم -که روحشان شاد و یادشان گرامی باد- تقدیم می کنیم
    بدرود

  78. احمدرضا قدیانی می‌گوید:

    سلام مجدد خدمت دوستانم در قطعه ۲۶

    شیعه شدنم از نفس حضرت زهراست
    ایمان من از مرحمت زینب کبری است
    مدیون حسینم به خدا تا دم آخر
    عشقم به حسین از کرم زینب کبری است
    ما غیرتمان گوشه ای از غیرت سقاست
    ناموس تشیع حرم زینب کبری است
    مانند ابالفضل شدن فرض محال است
    لیکن همه ی هستی ما زینب کبری است

    اطراف حرم گر چه پر از خولی و شمر است
    دنیای تشیع سپر زینب کبری است
    شیران مدافع دلتان شاد که عباس
    همراه شما در حرم زینب کبری است

    ***

    مولا امیر المومنین می فرمایند: سه چیز را با احتیاط بردار؛ قدم، قلم، قسم. سه چیز را پاک نگه دار؛ لباس، جسم، خیال. از سه چیز کار بگیر؛ عقل، همت، صبر. از سه چیز دوری کن؛ افسوس، فریاد، نفرین کردن. سه چیز را آلوده نکن؛ قلب، زبان، چشم… و سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن؛ خدا، مرگ، دوست خوب

    ***

    بچه های قطعه ۲۶! شب جمعه است؛ ۳ تا صلوات بفرستین با یه فاتحه برای همه رفتگان در خاک…

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    بچه‌ها! احمدرضا دو سه سالیه مداحی می‌کنه‌… صداش گرمه!

  79. احمدرضا قدیانی می‌گوید:

    آقا چشم انتظار و خانم شیدا
    ممنون که از مشهد و اروپا تولدم را تبریک گفتید! 🙂

    دستت درد نکنه عموحسین. نظر لطفتونه.

  80. ناشناس می‌گوید:

    احمدرضا جان (پسر عمومحسن خوش ذوق)؛

    سلام

    تولدت مبارک!
    هشتادی هستی؟! بابا فنچی که شما! نزدیک سه برابر شما سن دارم البته شناسنامه‌ای، عقلی بخوام حساب کنم حتما شما بزرگ‌تری 🙂

    عموجون هرچند که ما هم رفتیم راهپیمایی ولی واقعاً جای ما خالی… با عمو حسین رفتن یه صفای دیگه داره…
    إن‌شاءالله سال بعد رصد می‌کنیم اگر عموحسین بذاره اهالی قطعه‌ی ۲۶ هم با شما میایم 🙂 اونوقت شعارهامون یه جون دیگه‌ای می‌گیره و بهتر مزه می‌ده!

    این “عموحسین” عجیب به دلم می‌شینه. منظورم شما نیستیا قدیانی جان 🙂 منظورم این عبارته. مفهومه که؟!

  81. شیطونک می‌گوید:

    از این پس به جای واژه ی “داداش حسین” از واژه “عمو حسین” هم می تونیم استفاده کنیم!
    البته بیشتر به کار دهه هفتادیا و هشتادیا میاد!

    “احمد رضا”؛
    تولدت مبارک!

  82. مرضیه می‌گوید:

    خانم ابتکار! جایتان را با وزیر بهداشت عوض کرده‌اید؟
    غیرت خوزستانی‌ها کمر گرد و خاک را شکست
    http://www.snn.ir/detail/News/389129/84

  83. چشم انتظار می‌گوید:

    شاعر نا معلوم!
    .
    ﺍﻫﻮﺍﺯ ﺍﮔﺮ ﻫﻮﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
    ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
    ﭼﻮﻥ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺎ ﻗﺼﺪ ﺩﺧﺎﻟﺖ
    ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ی ﺧﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
    ﻣﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ، ﮐﻪ ﺩﻭﻟﺖ
    ﻣﻮﺳﯽ ﻧﺒﻮﺩ، ﻋﺼﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
    ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻣﻌﺎﺵ ﺧﻠﻖ ﺑﻮﺩﻥ
    ﺩﺭ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺟﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
    ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ی ﺍﺑﺘﮑﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ
    ﺑﺎﻧﻮﯼ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
    ﺍﯾﻦ ﻗﻔﻞ ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﻭﺍﻧﮕﺮﺩﺩ
    ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!

  84. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    این برداشت از صحبت‌های حاج ‌آقا خاتمی تو نماز جمعه امروز درسته که سخنرانی آقای نبویان (که دوستان لینکش رو در قطعه گذاشته بودند) مصداقِ تفریط هست؟! بالأخره این هشدارها لازمه یا مخربه؟ دوستان، جناب قدیانی کمک!

  85. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ا«هوا»ز ندارد… از بس که خاک دارد!

  86. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام دوستان
    می دانستید فرید و شرید القاب امام زمان است؟
    “فرید” و “شرید”
    الان حتماً می گویید چه القاب قشنگی؟ اما قسمت مهم این است که متوجه معنایشان بشوی؟
    واقعاً گفتن معنایش آسان نیست اما قسمت مهم اینه که متوجه معانیشان بشوید.
    “فرید” یعنی تنها
    “شرید” ؟؟؟!!!
    بگم؟ طاقتش را دارید؟
    شرید یعنی “آواره”

    حالا هر وقت خواستید دعایش کنید بیشتر یاد قربت و تنهاییش بیافتید
    امام علی (ع) با چاه درد دل می کرد، امام زمان عج با کی درد دل می‌کنه؟؟!!
    این القاب در کتاب بحار ج ۵۱ ص ۳۷ شماره ۹ آمده

    حالا امام حق دارد در این بی کسی و تنهایی نگاهش به خیابان انقلاب باشد یا نه؟

  87. خواهرشهید می‌گوید:

    قربت یعنی نزدیکی
    منظور پرستوی مهاجر حتما غربت است
    ببخشید دخالت کردم
    بعد از سی سال معلمی ترک عادت موجب مرض است!

  88. حقگو می‌گوید:

    سیّدعلی لب تر کند؛ جانم فدایش می کنم
    http://paydar1357.blogfa.com/post/539

  89. م.طاهری می‌گوید:

    بله دیگه متولدین ۲۲ بهمن همچین آدم هایی اند!
    آفرین احمد رضا!
    هرچه از سر اخلاص خرج اهل بیت بشه هم قشنگه هم مانا

  90. سیده می‌گوید:

    اعتدال داشت آمارهایش را می گفت اما مردم این پلاکارد من افراطی را می خواندند
    بعد توی صورت هم می خندیدیم. همدلی موج می زد…

    http://f-fatemi.blog.ir/1393/11/22/%D9%85%D9%86-%D9%88-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%AF%D9%88-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86

  91. صبا می‌گوید:

    سیده؛

    جالب بود و خلاقانه!
    ما هم خندیدیم.

  92. شیطونک می‌گوید:

    حاجی؛
    چرا سید احمد، چند روزه نظر نمی‌ذاره؟
    . . .
    http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1536&pid=1&type=0
    به به…

  93. ناشناس می‌گوید:

    محمدرسول الله
    .
    .
    .
    درود بر مجید مجیدی…

  94. شیطونک می‌گوید:

    بسیار مشتاقم برای دیدنش!

  95. پیام می‌گوید:

    جای دو صد تشکر است از مجید مجیدی بابت اثر فاخر محمد(ص)

  96. رهگذر می‌گوید:

    سلام
    در جواب قاسم
    آقا فرمودند در جزئیات مذاکرات دخالت نمی کنند لیکن در این مورد فکر می کنم شان حضرت آقا، والاتر از اینها باشد.
    در خصوص قدم زدن کری و ظریف، تارنمای دفتر حضرت آقا مطلبی با عنوان نقطه های خیالی قرار داد که تصویر استفاده شده برای این مطلب، قدم زدن این دو وزیر امور خارجه را نشان می داد. کنایه از این که باید از این نقاط خیالی دست شست و بر همت و غیرت درون تکیه کرد. برای عاقل همین مقدار کفایت می کند که نظر حضرت آقا را متوجه شود.
    http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=28815

  97. سمانه می‌گوید:

    وجود مقدس حضرت صاحب‏‌الامر «عجل اللّه تعالى فرجه الشریف» در نامه‏‌اى که حدود هزار سال پیش براى شیخ مفید «رحمةالله علیه» نوشته است، دو عامل و دو ضعف عمده شیعیان را موجب تأخیر در ظهور معرفى مى‏‌نماید که عبارتند از: بى‏‌وفایى به حضرت و همدل نبودن براى برطرف کردن موانع ظهور.

    چنین شیعیانى از آن‏‌جهت که در انجام وظیفه‌‏اى که نسبت به امام زمان‌شان دارند، کوتاهى کرده‏‌اند، جزو آن دسته هستند که ایشان را آزار و اذیت کرده و مى‏‌کنند و حضرت این‏گونه از دستِ آزارهاى آنان شکایت مى‏‌کند:

    «قد آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقائُهُمْ وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَغُوضَةِ اَرْجَحُ مِنْهُ»
    «بدون شک، شیعیان جاهل و کم‌‏خرد آنها و کسانى که بال پشه از دین آنها محکم‌‏تر است، ما را آزار مى‏‌دهند.»

    امام علی «علیه‌السلام» درباره تنهایی و مظلومیت امام زمان «علیه‌السلام» در میان شیعیانش می‌فرماید:

    «صاحب هذا الأمر الشرید الطرید الفرید الوحید»
    «او آواره‌ی طرد شده تنهای تنهاست.»

    برگرفته از کتاب «عزادار حقیقی» تألیف حجت الاسلام و المسلمین محمد شجاعی

  98. ناشناس می‌گوید:

    سرکار خانم سمانه؛
    اصلاحیه
    «عزادار حقیقی» کتاب آقای «محمد شجاعی» است که معمم نیستند و تشابه اسمی با ححت الاسلام و المسلمین حاج آقای محمد شجاعی دارند.

  99. فرهنگی می‌گوید:

    یازدهم ژانویه -یک هفته‌ قبل از شهادت جهاد- خانواده‌ شهید عماد مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه‌ الغبیری بود در نزدیکی «روضة الشهیدین» در منزل پدر همسر شهید مغنیه. همه‌ بچه‌ها و نوه‌ها به مناسبت ولادت حضرت رسول دور هم جمع بودند. ازهمه‌‌ نوه‌ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه‌ای دارند.
    همه‌ نوه‌ها صحبت کردند تا این که نوبت رسید به جهاد مغنیه… جهاد فقط گفت: «طرحم برای سال بعد را هفته‌ آینده می‌گویم.» همه‌ نوه‌ها و اعضای خانواده شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض می‌کند. بعضی‌ها می‌گفتند کارش را آماده نکرده است. وسط خنده و این که هرکسی به شوخی چیزی می‌گفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته‌ بعد به همه می‌گوید…

    روحش شاد و بالاترین درجات نصیش باد

  100. ناشناس می‌گوید:

    به به
    خیر مقدم سیداحمد عزیز 🙂

  101. سیداحمد می‌گوید:

    ممنونم ناشناس!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    چشم انتظار؛

    من اون لینکی که گذاشتی رو ندیدم!
    دانلود کردم ولی باز نمیشه! اگر برات امکان داره دوباره بذار.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    رفقا؛

    الان شبکه خبر را می دیدم، ابتکار حاضر به مناظره با نماینده مردم اهواز نشد!
    اما گفت که شاید سه شنبه به اهواز برود! این را هم گفت که آنلاین، آمار هوای بد استان خوزستان را مردم می توانند در سایت ها مشاهده کنند!
    این آخری را به عنوان مهمترین اقدامات دولت اعتدال در زمینه مبارزه با گرد و غبار گفتش!!!

  102. ناشناس می‌گوید:

    آقای سید احمد؛
    سلام!
    ممنون از زحمات همیشگی تون

    باید نرم افزار VLC media player را نصب کنید. بعضی فایل ها فقط با اون خونده می‌شن.

    اینم لینکی که جناب چشم انتظار گذاشته بودند و ما در نشر اون بسیار کوشیدیم!!!
    http://up.facenama.com/file/48901/1423680322250578_mp4.mp4.html

  103. چشم انتظار می‌گوید:

    آقاسید عزیز؛

    اینم آدرس بدون دردسر!!

    http://uploadco.ir/download/54dce31c2b419/VID-20150211-WA0003.mp4

  104. گفت و شنود می‌گوید:

    علاقه(گفت و شنود)

    گفت: یکی از سایت‌های ضدانقلاب خطاب به سران فتنه نوشته است باید قبول کنید که مردم ایران به رژیم اعتقاد دارند و شما در میان آنها جایگاهی ندارید.
    گفتم: چه عجب! حرف حساب زده!
    گفت: از سران فتنه پرسیده است اگر تصور می‌کنید که از پایگاه مردمی برخوردارید چرا جرأت حضور در میان مردم را ندارید و به‌جای آن در جلسات خصوصی شرکت می‌کنید و خبر آن را به سایت‌ها می‌دهید تا تصور شود که با مردم سر و کار دارید؟!
    گفتم: سران فتنه علاوه بر وطن‌فروشی در فتنه ۸۸، در توطئه ۲۵ بهمن ۸۹ نیز قرار بود با مدیریت مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس همان نقش تکفیری‌ها را بازی کنند که نقشه‌شان نقش بر آب شد.
    گفت: با این وجود چه ادعاهائی دارند؟!
    گفتم: یارو می‌گفت؛ مبادا فکر کنید که من هیچ طرفداری ندارم! بعضی‌ها حاضرند به خاطر من بمیرند! همین دیروز با یکی روبرو شدم که به من گفت؛ حاضرم بمیرم ولی یک لحظه‌ هم تو را نبینم.

  105. چشم انتظار می‌گوید:

    این بابا، اگه اون بابا باشه! از “باراک” های قدیمی قطعه ی ها!!!
    .
    باراک می‌گوید:
    ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ در t ۰۶:۴۵

    کاشک می فهمیدی. کاشک فقط کمی می فهمیدی. کاشک فقط سر سوزنی انصاف داشتی… کاشک کمی زندگی را حرمت داشتی. کاشک به آنچه ادعا می کنی اعتقاد داشتی. کاشک دلی نه به اندازه دریا بلکه دلی به اندازه حوض خانه ات داشتی. کاشک…
    حسین قدیانی: کاشک؟!

  106. شیطونک می‌گوید:

    به نام درد…
    که شب زنده دارت می کند!

  107. چشم انتظار می‌گوید:
  108. چشم انتظار می‌گوید:

    شمر توبه کند، سران فتنه هم توبه می کنند!!!

    http://jahannews.com/vdcb0zba5rhbgsp.uiur.html

  109. Ali.l می‌گوید:

    سلام؛
    کلیپ پخش زنده شبکه تهران که بنده خدا می‌گه مرگ بر {..مت برکاته} فکر کنم مال انتخابات ۹۰ هست.
    چون ۲۲ بهمن لینک کردید، فکر کردم مال راهپیمایی امسال بود!

  110. چشم انتظار می‌گوید:

    مال امساله؛
    البته پخشش، نه ضبطش!!! 🙂 ولی از قدیم گفتند؛ کوسه رو هروقت از آب بگیری تازه است!

  111. شیطونک می‌گوید:

    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/385621
    ببینید چه شیطون و بازیگوشند!

  112. دیروز امروز فردا می‌گوید:

    “فرهنگ استقامت”

    «دیروز»

    “دیروز” در تصرّف تشویش مانده بود
    قومی که در محاصره‌ی خویش مانده بود

    “خویشی” که سر به دامن تقدیر می‌گذاشت
    کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت

    از راه مرگ با هدفی پوچ می‌گذشت
    عمری که در تصوّر یک کوچ می‌گذشت

    این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است
    تاریخ قرن‌ها غم و غربت در آن گم است

    دنیا به‌رغم محکمه‌ها، قیل و قال‌ها
    در بند گرگ بود به حکم شغال‌ها

    این حکم شوم، نقشه‌ی دنیای دیگری‌ست
    طرح شروع فتنه و بلوای دیگری‌ست

    شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
    وقت سقوط دهکده‌ها کدخدا شدند

    از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
    این قصّه آب می‌خورد از غرب دهکده

    آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد
    آدم دوباره خیره‌سری کرد و سیب خورد

    تقصیر ما: حکومت سرکرده‌ی دروغ
    تقدیر ما: جنایت پرورده‌ی دروغ

    آزادی و حقوق برابر بهانه بود
    تا که شود برادرمان برده‌ی دروغ

    افسونِ قرن -کوره‌ی آتش- غم یهود
    افسانه بود غربت گسترده‌ی دروغ

    در روزگار سیطره‌ی مکر می‌شود
    هر کاهنی پیمبرِ آورده‌ی دروغ

    توحید را به مسلخ تثلیث می‌کشند
    نفرین به این تجلّی بی‌پرده‌ی دروغ

    ***
    هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد
    خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد

    آغاز شد حماسه‌ی آتش عتاب‌ها
    وسعت گرفت شعله‌ی این انقلاب، تا-

    -در روزگار سلطه‌ی صحرای دوره‌گرد
    مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد

    آری، به گِل نشاند شکوه سراب را
    آمیخت با سلیقه‌ی باران حباب را

    گلزار جان گرفت به دست بهاری‌اش
    ایمان بیاوریم به لبخند جاری‌اش

    از بند تن رهاست طنین دعای او
    “آزادگی‌ست” شِمّه‌ای از ربّنای او

    اندیشه‌اش تجسّم احکام دین ماست
    اُسطوره‌ی مقاومت سرزمین ماست

    با این وجود، در دل او غم گذاشتند
    آن بی‌وجودها که سرِ فتنه داشتند

    می‌خواستند بر سر ما سروری کنند
    “دینِ نو” آورند که پیغمبری کنند

    نفرین به خودپرستی دنیا گُزیده‌ها
    وای از غرور تازه به دوران رسیده‌ها

    امّا…نه! مرد باج به گردنکشان نداد
    در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد

    تا که بساط گرگ به‌هم خورد و جنگ شد
    روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد

    می‌خواستند باز بگیرند ماه را
    برپا کنند گستره‌هایی سیاه را

    امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز
    بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز

    چندی گذشت… حادثه رخ داد و بعد از آن
    آمد عزای نیمه‌ی خرداد و بعد از آن –

    – با شوق مرگ، لحظه‌ی رفتن فرا رسید
    از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید

    «امروز»

    او رفته و حکایت او مانده تا هنوز
    فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز

    “امروز” هم فدایی راه ولایتیم
    دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم

    با لطف او پناه به قرآن میاوریم
    ایمان به مقتدای خراسان میاوریم

    باید که در ادامه‌ی راهش خطر کنیم
    نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم

    از روی بام همدل و همکیش او مباد
    همراه کفتران هوایی سفر کنیم

    ما “عهد” کرده‌ایم که با “عدل” انقلاب
    در محکمه، مقابله با زور و زر کنیم

    ما عهد کرده‌ایم که در عصر احتمال
    فکری به حال “گرچه و امّا- اگر” کنیم

    حالا زمان گذشته و کاری نکرده‌ایم!
    دیگر چگونه می‌شود از خود گذر کنیم؟

    باید به حکم قطعی تقدیر، مدّتی
    در عصر قاطعیّت تردید سر کنیم

    ما عهد کرده‌ایم، ولی مثل کوفیان
    همراه و هم‌نوای علی مثل کوفیان…

    ما “عهد” را به مَسند حاشا گذاشتیم
    منشور “عدل” را به تماشا گذاشتیم

    از یاد برده‌ایم اشارات مرد را
    افشانده‌ایم در دل او بذر درد را

    دیگر اُمید نیست به اندیشه‌های ما
    آن‌قدر گُم شدیم در اوهام خویش، تا-

    -لبخند او به زخم بدل شد، نمک زدیم
    این‌گونه پایداری خود را محک زدیم

    وقتی که گرگ ولوله کرد و به گلّه زد
    ما در سکوت قافله‌ها نِی‌لبک زدیم

    در بند مانده‌ایم که از خویش رانده‌ایم!
    آزاده نیستیم، به خود هم کلک زدیم

    در ازدحام غفلت ما، مکر جان گرفت
    چشمان خواب رفته‌ی دشمن توان گرفت

    آری، دوباره فتنه و بلوا به پا شده‌ست
    نفرین به ما که سفره‌ی تزویر وا شده‌ست

    در “عهد” ما که “عدل” فقط در کتاب‌هاست
    رستم اسیر فتنه‌ی افراسیاب‌هاست

    خاکستری‌تر از همه‌ی سال‌های پیش
    نان می‌خورند ریشه‌نداران به نرخ ریش

    خُب، چاره چیست؟ قسمتمان بود سرنوشت
    یک نیمه در جهنّم و یک نیمه در بهشت

    با اعتراض، زیره به کرمان نمی‌بریم
    فرصت برای شِکوه زیاد ست، بگذریم…

    ***
    باید دوباره دست به دامان او شویم
    بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم

    وقتی علی به مسند غربت نشسته است
    عمّار او، اباذر و سلمان او شویم

    باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم
    در راه او مقاومت از خود نشان دهیم

    مردان مرد، دست به دشمن نمی‌دهند
    آزاده‌ها به بند کسی تن نمی‌دهند

    فرقی نمی‌کند پس از این “ما”، “تو”، یا “منم”!
    چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟

    شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف
    پرورده‌ی حماسه و بیزار از غلاف

    «فردا»

    بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است
    آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است

    با اینکه در مُحاق زمان است، می‌رسد
    روزی که خاستگاه جهان است، می‌رسد

    آن روز ناگزیر که “فرداست” بی‌گمان
    در انحصار چشم کسی نیست آسمان

    پرواز دست‌های صمیمی چه دیدنی‌ست
    دیدار دوستان قدیمی چه دیدنی‌ست

    روز نزول نور به جان جوانه‌ها
    روز سقوط سلطه‌ی تاریک خانه‌ها

    روزی که “عدل” حاصل خواب و خیال نیست
    این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست!

    روزی که “ماه”، مژده‌ی چشم‌انتظارهاست
    “خورشید”، چشم روشنیِ بی‌قرارهاست

    روزی که مردِ منتظرِ سال‌ها سکوت
    فریاد استجابت شب زنده‌دارهاست

    “عشقش”، دلیل رفتن سرها به روی دار
    آن مردِ مرد، “منتقمِ” سربِدارهاست

    آغاز عدل گستریِ حاکمیّتش
    پایانِ حکمرانیِ دنیاتبارهاست

    {حسن خسروی وقار}

  113. صاعقه گمنام می‌گوید:

    شعر فوق العاده ای بود…

  114. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ پانزده ـــــــره:
    پنج نفر بودیم. قرار بود موشکی طراحی کنیم که هر کسی بتواند از روی کاتالوگ آن را بسازد و در عرض دو ساعت با لوازم آشپزخانه و دم دستی، سرهم و پرتابش کند!! مصطفی روی موتور موشک کار می کرد. تخصص من سوخت بود، سه نفر دیگر هم کارهای کامپیوتری و الکترونیکی اش را می کردند. روزی چهار پنج ساعت کار می کردیم. همان جا توی دانشگاه می خوابیدیم. آن قدر سرمان گرم بود که یادمان رفت دم سال تحویل برویم خانه. مصطفی شش ماهی توی یکی از ارگان های نظامی کار کرده بود، می گفت: می دونی چرا از اونجا زدم بیرون؟! یه تست دو روزه رو دو هفته طولش می دادن. باید کلی نامه نگاری می کردی. اما ما هر چیزی می ساختیم، همان جا روی پشت بام تستش می کردیم. مصطفی ذوق می کرد! تکه کلامش بود: ردیف می شه. خورده بودیم به مشکل. فرمول نازل موشک را پیدا نمی کردیم. داشتیم نا امید می شدیم. یک نوع سیمان خاص بود. آن قدر مصطفی به این در و آن در زد تا بالاخره از استادهای دانشکده فرمولش را گرفت! شش ماه نشد که موشک را ساختیم. همه چیز همانطور بود که سفارش داده بودند. بردیم جاده ی قم تستش کردیم. جواب داد 🙂 فیلم هم گرفتیم.

    خاطــــ شانزده ـــــــره:
    توی بالکن اتاقمان گربه نگه می داشتم!! یکی دو روزه بود، که وسط باغچه ی خوابگاه پیدایش کرده بودم. بچه های اتاق حساس بودند، به خاطر نجسی پاکی. خیلی از گربه ی من دل خوشی نداشتند. پنج شش ماهه شده بود، هنوز من بهش غذا می دادم! توی حیاط خوابگاه زندگی می کرد. چندروزی رفتم شهرمان. وقتی برگشتم، شنیدم یک نفر با موتور زده به گربه، مصطفی هم برش داشته و برده درمانگاه دانشکده ی دامپزشکی، نزدیک میدان انقلاب! بهش واکسن زده بودند. ازش مراقبت کرده بود تا من برگردم.

  115. صبا می‌گوید:

    نمی خواهید بنویسید؟ اگه واسه روزنامه ننویسید؛ نمیشه واسه قطعه بنویسید؟

    راستی تا حالا متن سفارشی نوشتید؟ مثلا به سفارش خانواده یا یکی از بچه های قطعه؟

  116. سیداحمد می‌گوید:

    وصیت شهید «نوروزی» به فرزندش
    http://www.jahannews.com/vdcg3u9tnak9zu4.rpra.html

  117. ناشناس می‌گوید:

    دوستان؛
    حالا لازم نبود برای کمک به بنده اینقدر خودتون رو به زحمت بندازید… والا!
    یعنی واقعاً برای هیچ کس سوال نیست؟ برای همه موضوع روشنه؟ فقط بنده از مرحله پرتم؟

  118. همرزم شهید می‌گوید:

    عشق وقت امتحان، خون می‌دهد، حراف نیست…
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931126000050

  119. صبر می‌گوید:

    پیامبر گرامی اسلام:
    ای علی مرا موعظه کن! زیرا در موعظه کردن چیزی نهفته است که در دانستن نیست!

    http://khosropanah.ir/fa/files/downloads/qu-su/do-ga-na.pdf
    خوبه بخونید.

  120. شیطونک می‌گوید:

    به این می گویند عاشق
    http://www.rajanews.com/news/198448

  121. سیداحمد می‌گوید:

    شبکه “افق” یک مستندی داره پخش می کنه به اسم “آرامش شام”!
    مستند خیلی خوبیه؛ خوشم اومد!

    حیف از این برنامه ها و مستندها… اونطور که باید و شاید دیده نمی شن!

  122. چشم انتظار می‌گوید:

    آلودگی هوا چیست؟! (۰/۵) نمره!!!!

    http://www.jahannews.com/vdcb8wbawrhbgfp.uiur.html

  123. صبر می‌گوید:

    جای همه خالی!
    از منزل تا گلستان شهدا پیاده رفتم، سر مزار شهید کاظمی و شهید خرازی… مادر شهید خرازی هم بودند.
    برای اولین بار خوش و بشی با هم داشتیم!
    پنج شنبه هفت اسفند از ساعت ۱۵ تا ۱۷ بیست هشتمین سالگرد شهادت شهید خرازی در گلستان شهدا برگزار می شه!
    هر کس تونست بره…

  124. چشم انتظار می‌گوید:

    جناب صبر؛

    زهی سعادت…

  125. سیداحمد می‌گوید:

    چه سکوتی!
    😕

  126. صبر می‌گوید:

    جناب سید احمد؛

    قطعه ۲۶ در خود فرو رفته و به خود شناسی می خواد برسه!
    اگر چه دلگیره ولی خوب هم هست! بعضی وقتا نیازه 🙁
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ممنون جناب چشم انتظار؛

    اتفاقا وقتی فهمیدم مادر شهید خرازی است قبل سلام نا خود آگاه گفتم چه توفیقی!
    یک جوان هم سن شماها، مادر شهید را ول نکرد!
    مادر شهید خرازی وقتی اون همه شوق را دید شماره تلفن داد و گفت بیا خونه‌مون… خیلی حرفا دارم ولی جای گفتن نیست!
    اتفاقا من گلستان شهدا رفته بودم برای گلایه و شکایت! ولی وقتی رسیدم همه چیز یادم رفت!!
    در گلستان شهدا یک قسمتی درست کردند که قبرهای خالی است ولی اسم شهدا روش حک شده… شهدای گمنام هستند.
    برای خانواده هاشون درست کردند!
    خیلی غریب است… یک حس خاص به آدم دست می‌ده… از آن غم های متعالی….

  127. گفت و شنود می‌گوید:

    روده‌بُر(گفت و شنود)

    گفت: طشت رسوایی روزنامه آفتاب یزد که از قول نماینده ارومیه نوشته بود لاریجانی به علت دلخوری از احمدی‌نژاد می‌خواهد با اصلاح‌طلبان ائتلاف کند! بدجوری از بام افتاد.
    گفتم: آره! چه افتضاحی؟! نماینده ارومیه گفته است آفتاب یزد سخنان وی را تحریف کرده و دروغ نوشته است و از این روزنامه خواسته است فایل صوتی مصاحبه را منتشر کند ولی آفتاب‌یزد که می‌داند چه رسوایی‌ بزرگی به بار آورده حاضر به انتشار فایل صوتی نیست و فقط نوشته که بله، گزارشگر اشتباه کرده است!
    گفت: حالا مگر این روزنامه مجبور است عملیات روانی انجام بدهد؟! و پشت سر هم از این افتضاحات به بار بیاورد؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو دلش می‌خواست عملیات انتحاری انجام بدهد، خودش را با کایت به یک ساختمان ۲۰ طبقه زد و باعث مرگ یکصد و یکنفر شد. یک نفر خودش بود که بلافاصله جان به جا‌ن‌آفرین تسلیم کرد و ۱۰۰ نفر دیگر هم از خنده روده‌بُر شدند و جان دادند!

  128. شیطونک می‌گوید:

    رفتید سفر؟
    حالتون خوب نیست؟
    حوصله ندارید؟
    حوصله ما رو ندارید؟

    خب پس چی؟
    یه چی بگید دیگه؟
    ما غصه می خوریما!

  129. خواهرشهید می‌گوید:

    برای رفع سکوت!

    سال ۵۶ برادر شهیدم حسین کلاس سوم دبیرستان بود در رشته ریاضی
    با چند دانشجو و طلبه یک گروه تشکیل داده بودند برای مبارزه با رژیم
    یک روز سحرگاه جمعه، به کوه های اطراف شهرکرد می روند جهت خودسازی
    وقتی به دامنه های بالای کوه می رسند مه بسیار غلیظی کوهستان را فرا می گیرد
    طوری که افراد گروه نه می توانستند یکدیگر را ببینند نه اطراف خودشان را!
    هیچ حرکتی نمی توانستند انجام دهند، کوچکترین حرکت احتمال سقوط داشت
    در ضمن هوای به شدت سرد زمستان در آن ارتفاع و بی تحرکی، باعث یخ زدگی دست و پاهای آنها شد؛ کم کم ترس بر آنها مستولی می شود
    آنها فقط می توانستند صدای همدیگر را بشنوند
    یک نفر توصیه می کند همه وسایلشان را پایین کوه رها کنند تا سبک بار شوند
    هر چه زمان می گذرد مه غلیط تر می شود
    یکی شروع می کند وصیت کردن، سپس سکوت همه جا را فرا می گیرد
    ناگهان صوت بسیار زیبای قرآن توسط یکی از افراد گروه سکوت کوهستان را می شکند…
    آرامش به دل ها بر می گردد
    به اندازه عبور یک نفر از بالا تا پایین کوه مه شکافته می شود و راه باریکی باز می شود
    همه از همین راه پایین می آیند
    وقتی به پایین کوه می رسند همه وسایلشان که هر کس در جایی پرت کرده بود، در انتهای همان راه جمع شده بود

    البته این قضیه را ما بعد از انقلاب فهمیدیم! زمانی که از او می خواستیم به پدر و مادری که همین یک پسر را دارند رحم کند و به جبهه نرود، و او از خواست خداوند برای ما می گفت…

  130. برف و آفتاب می‌گوید:

    اینو تو یه وبلاگی دیدم یاد قدیما افتادم! 🙂
    http://persian-star.net/1393/11/27/Nature/32.jpg

    یادش بخیر!
    http://www.ghadiany.ir/1390/11922

    دوستان جدید قطعه؛
    متن‌های قدیم قطعه رو که می‌خونید؛ موس رو روی عکس‌ها ببرید و نوشته‌ها رو بخونید.

  131. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    این‌روزا هوای تهران، یا خیلی گرمه زیاد و یا اونقدر سرده که تگرگ میاد!

    ینی درست مثل هوای «قطعه»!! 🙂

  132. سمانه می‌گوید:

    امروز با دیدن آسمان و تکه های ابر، یک نفس عمیق کشیدم و خدا را شکر کردم که بارش این شب های باران باعث شد آبی آسمان و سفیدی ابرها را به یاد بیاورم.
    ماه ها بود از تماشای آسمان طوسی و خاکستری شهرم دلم گرفته بود.
    
خداوندا رحمت بیکرانت را چون همیشه بر ما عطا فرما.

  133. ناشناس می‌گوید:

    چرا نیستید؟

  134. سمانه می‌گوید:

    به قول گوینده رادیو؛
    به لطف بارش باران و وزش باد ما تونستیم ابرها رو با کیفیت FULL HD در آسمان تهران ببینیم!

  135. شیطونک می‌گوید:

    دیوونه داداشی؛

    یعنی الان اینجا داره تگرگ میاد؟ ما هم که چتر نداریم. چه بر سرمون میاد؟!!
    شما خودتون هم خیلی غیبت دارید!!

  136. ناشناس می‌گوید:

    هر کس عادت به تأخیر نمازها کرده:

    http://razneghdar.mihanblog.com/post/160

  137. خواهرشهید می‌گوید:

    دوستان؛
    مصاحبه روزنامه وطن امروز با آقای کهرم، مشاور خانم ابتکار را از دست ندهید.
    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1453/1/134096/0

  138. صبا می‌گوید:

    دوئل اینو گذاشته!

    “کاملا بی ربط: این روزها، همه ی جمله ها تکراری شده! من سکوت می نویسم، شما هرچه خواستید برداشت کنید!”

  139. سمانه می‌گوید:

    سلام
    بابت ویرایش نظرات قبلیم متشکرم
    بعضی وقت‌ها با موبایل نظر می ذارم
    امکانات کمه
    زحمت ویرایش و نصب علائم نگارشی! می‌افته گردن شما 🙂

  140. فرهنگی می‌گوید:

    خواهر شهید؛
    سلام بر شما!
    جنة الاعلی مأمن و مأوای پاره تن شهیدتان…

    خواهشمندم شما و خانم طاهری و دیگر منسوبان شهدای حاضر در این قطعه، از شهدای عزیزتان بیش تر برای ما بنویسید.

    و این هم شرح احوال من بعد از خواندن شرح حال خوش آن شهید

    بگذارید بر احوال خودم گریه کنم
    بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم
    فعل و قولم همه بی مورد و مردود بود
    جای آنست بر افعال خودم گریه کنم
    شاید امشب در رحمت به رویم باز شود
    تا سحر بر بدی حال خودم گریه کنم
    ذره ای خوب و بد، ای وای عقوبت دارد
    به “فمن یعمل مثقال” خودم گریه کنم
    راه دل گم شد و پیدا نشد آن گمشده ام
    ره دهیدم که به اضلال خودم گریه کنم
    .
    .
    قرعه افتاد که من از شهدا جا ماندم
    سخت بر این دل بد فال خودم گریه کنم
    .
    (شعر از محمد میر هاشمی)

  141. صبر می‌گوید:

    جناب چشم انتظار؛
    بارها یاد شما را می کنم که گفتید: “حالا که وبلاگمونو بستیم آمار بازدیدش رفته بالا”!
    من وبلاگمو حدف کردم، معلوم نشد چه کسی رفته نامش را تغییر داده و با همان آدرس مطلب گذاشته!
    جالب تر که آمار بازدیدش در ایران شده ۵۴۴۳۵ و در دنیا ۲۸۱۲۸۰۹!!
    خدا همه مونو خوب کنه… این آدمیزاد کیه؟! واقعا که…

    http://esharatvatanbihat.blogfa.com/ وبلاگ جعلی!!
    http://web.archive.org/web/20140625143928/http://esharatvatanbihat.blogfa.com/ وبلاگ اصلی!!!

  142. ناشناس می‌گوید:

    خب چی کارش دارید؟!
    هر کس پیام ۲۴ خرداد رو درک نکرده رو راه نمی‌ده!
    اول برن پیام رو درک کنند بعدا بیان!… والا… 🙂

    یا مثلاً اقتصاددان های داخلی و خارجی می‌گن مهار تورم اعجاز دولته
    خب حتما اعجازه دیگه! اونا کارشناسن یا ما؟ 🙂

  143. برف و آفتاب می‌گوید:

    من هرچی فکر می‌کنم یادم نمیاد دولت گفته‌باشه برای کاهش تورم دقیقا چه کاری انجام داده.
    سردرآوردن از راست و دروغ آمار که کار ما نیست اما فرض کنیم این آمار راست باشه؛ احتمالا روحانی کلیدش رو گرفته سمت تورم و گفته؛ هجی مجی… کم شو!!!
    یا اینکه گرفته سمت اون‌هایی که زیادش کرده‌بودند، و گفته؛ هجی مجی… کمش کنید!!!

    حالا تشخیص سحر یا معجزه بودنش دیگه با خودتون! 🙂

  144. سیداحمد می‌گوید:

    دولت معجزه گر! 🙂
    دلم براش می سوزه، دید کسی ازش تعریف نمی کنه خودش زحمتشو کشید!

    خیلی خنده دار بود!

  145. چشم انتظار می‌گوید:

    با این هجویات حسن، برخی جملات عجیبا قریبای محمود، داره عادی می شه!! 🙂

  146. سیداحمد می‌گوید:

    این “الکی مثلا” هایی که این روزها مد شده، در مورد دولت زیاد کاربرد دارد!

  147. چشم انتظار می‌گوید:

    دولت راستگویان…
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    الکی؛ مثلا ما دروغگو نیستیم!! 🙂

  148. صاعقه گمنام می‌گوید:

    پالایش «ما نمی‌توانیم» از دولت(یادداشت روز)
    http://kayhan.ir/fa/news/38407

  149. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    چقدر بی‌مزه بود این الکی مثلا «چشم انتظار»…
    .
    .
    .
    .
    .
    الکی مثلا ما نخندیدیم!! 🙂

  150. چشم انتظار می‌گوید:

    سید احمد؛ دوستان، قطعه تا ساعاتی دیگر با یک متن جدید، به روز خواهد شد…
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    الکی، مثلا قطعه به روزه!! 🙂

  151. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار؛

    شوخی شوخی، جدی شد!

    امشب قطعه ۲۶ به روز می شود!

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    دوستان! امشب در قطعه ۲۶ «یک کف مرتب برای آقای روحانی» خواهیم زد!

  152. چشم انتظار می‌گوید:

    این عکس هم به یمن به روز شدن قطعه. ببینید و لذت ببرید…

    http://s6.uplod.ir/i/00540/5zy1nxb4xgda.jpg

  153. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    🙂
    🙂
    🙂
    🙂
    🙂
    .
    .
    .
    خوشحال نشدم…
    الکی مثلا من «ظریف» هستم!! 🙂

  154. چشم انتظار می‌گوید:

    تا زمانی که آماده بشیم برای شیخ حسن، یه کف مرتب بزنیم! دکتر سلام قسمت شصت و هفتم رو با هم ببینیم:

    http://media.snn.ir/Original/1393/12/03/VID20110554.flv

  155. صبا می‌گوید:

    خصوصی

    همچنان؛
    درد را مشق می کنم
    شاید روزهای سختی در پیش باشد
    .
    .
    .
    باید از برش باشم!

  156. رضا 2 می‌گوید:

    حاج حسین؛
    حرفایی که جوابی براش نیست همیشه راه حلش سانسوره!! ولی این حرفا با سانسورم کار خودشونو می کنن برادر!!

  157. محمد می‌گوید:

    سلام خدمت برادر حسین
    ضمن تبریک عید سعید فطر پیش رو و قبولی طاعات و عبادات، مطلبی را در نامه بعدی عارض می‌شوم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.