وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
موسم بهار، بازگشت پرستوها را زیاد دیدهایم اما آن روز که «یوسف گمگشته» بیاید، کدامیک از این شهدا دوباره به زمین برخواهند گشت؟ تا آن روز رویایی، بیا ای دل، دلخوش کنیم به احوال آسمان. نوروز در آسمان خبرهای بهتری است. آسمان همیشه فاطمیه است. برای رزمندهای که در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، به کاروان آسمانیان پیوسته، دیگر تهمتها تمام شد! این زمین بود که بچهها زجر میکشیدند! آسمان جای ماجور شدن است! نگاه میکنم به سن و سال بسیجیانی که اجازه ندادند «زینبیه» هم حکایت خانم زینب سلامالله علیها به اسارت رود؛ جنگ ندیدهها! تازه به دوران رسیدهها! ترمز بریدهها! خشونتطلبها! افراطیها! تندروها!

ای شهدا! برای شما، دیگر زخم زبان تمام شد! خوش باشید در قهقهه مستانهتان! نوروزتان مبارک! خون سرخ شما، باورم هست که جنگ ندیدههای تمام تاریخ را روسفید کرد! حقا که شهادت، در چنین روزگاری هنر بیشتری میخواهد. باید هم باد کنند این «ویژهنامههای نوروزی» روی دکهها! جز خون مطهر شما، هیچ حرف تازهای وجود ندارد! جریان سازی، از آن خون سرخ شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! اگر به اعتراف پرزیدنت «مؤدب و باهوش» داعش محصول حمله نظامی آمریکا به عراق است، خود این اعتراف، محصول شهادت شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! ای شهدای حرم! گناه نسل شما… نسل ما… نسل من، جنگ ندیدن بود که آن را هم شهادت شما در روزگاری که علیالظاهر جنگ نیست، پاک کرد! بعد از جنگ، ابتدا نقشه این بود که نسل مرا از «جنگ» بترسانند اما «جنگ کجایی که دلم تنگ توست» آنقدر از زبان نسل من… همین شهدای حرم گفته و شنیده شد که نقش بر آب کرد این نقشه را. آنگاه نقشه طعنه کشیدند و از سن و سال خود بر سر ما چماق بلند کردند. زخم زبان «جنگ ندیدهها» محصول همین نقشه بود. اینک به سن و سال شهدای حرم بنگرید!

مهم نیست شناسنامه آدمی به جنگ بخورد، مهم آن است که وصیتنامه آدمی به شهادت بخورد. مهم آن است که جنگ نباشد و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نباشد اما «مهدی نوروزی» به شهادت برسد تا جنگ نشود و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نیفتد! حالا باز به بسیجی کف خیابان ۸۸ ما زخم زبان بزنید که «بسیجی واقعی» نبود! مهم نیست! او دیگر این طعنهها را نمیشنود! نوروز در آسمان خبرهای بهتری است! آسمان همیشه فاطمیه است! اینک صلح، بهار، پرستو و… همین زمین بدهکار آن شهیدی است که تن خود را بیرون مرزها سپر کرد! بیرون مرزها… و پیش از آنکه پای اجنبی، خاک وطن را آلوده کند! در تعریف «شهدای حرم» بسی کاملتر از زخم زبان ناقص «جنگ ندیدهها» این است که بگوییم؛ «در جستوجوی باده شهادت، زودتر از زود رفتند تا باز هم سایه جنگ بر سر این آبادی سنگینی نکند». عراق مال عراقیها و سوریه از آن سوریهاست لیکن آنچه از مجاهدان کنونی جهان اسلام، شهدایی با ملیتهای مختلف ساخته، آرزوی تمدن واحده و مدینه فاضلهای است که انشاءالله با ظهور مهدی موعود (عج) محقق خواهد شد. جمهوری اسلامی اگر دنبال امپراتوری بود، کارهای دیگری غیر از نوکری برای حرم آلالله و خدمت بیمزد و منت به همسایگانش انجام میداد. نشان به نشان شهدایش، جمهوری اسلامی در پی آن است که سایه جنگ، حتی از سر کشورهای دیگر برداشته شود. محصول حمله نظامی آمریکا به عراق را زحمت کشید و خود جناب اوباما برایمان گفت! این وسط، بدبخت کسانی هستند که میخواهند این آمریکا را، با وجود این اعترافات، این سناتورها، این همه روسیاهی، بزک کنند! من اما میخواهم از محصول شهادت شیربچههای سپاه خامنهای در مجاورت حرم اهل بیت سخن بگویم. به یمن این همه شهادت، «یار» خواهد آمد. آقاجان! عاقبت که میآیی… ای آفتاب بالانشین! ضجههای ماه و ستارهها را نمیشنوی؟ داریم تو را صدا میزنیم، تو را میخوانیم… با خون شهدایمان که «جبهه و جنگ» را ندیدند اما «شهادت» را چرا! «ظهور» را ندیدند اما «تو» را در لحظه شهادت چرا! آقا جان! سالیان درازی است که «لحظه شهادت روزگار» است. برس به داد بشریت… که گفت: «حول حالنا الی احسن الحال».

وطن امروز/ ۱۶ اسفند ۱۳۹۳
همین که آقای رفسنجانی هم با آنهمه سوابق هشتاد و هشتی، عاقبت به زشت بودن همصدایی با اسرائیل پی برده، فی حد ذاته چیز خوبی است و خبر از توفیق گفتمان اصولگرایی بر گفتمان تقلب میدهد. این را ما همان سال ۸۸ مکرر گفته بودیم که نگارش نامه سرگشاده، فتنهگری، بیقانونی، دمیدن در دروغ تقلب، بدل شدن به سرمایههای اسرائیل و تبدیل شدن به دوستان خوب نتانیاهو، امری بسیار زشت و فوقالعاده مذموم و نکوهیده است. البته بهتر بود ایشان همان سال ۸۸ پی به این نکته میبردند و همصدایی با دموکراسی، رای مردم و قانون انتخابات مملکت را به همصدایی با اغیار نمیفروختند لیکن تو هر وقت بفهمی همصدایی با دشمن، خطا و خیانت است، ناخودآگاه داری اعتراف میکنی که دروغ تقلب هم خطا و خیانت است! در تاریخ سراسر «مرگ بر اسرائیل» جمهوری اسلامی، اوج همصدایی با اسرائیل در همین دروغ تقلب علیه جمهور و جمهوریت بود. اینک وقتی آقای رفسنجانی هم در مذمت همصدایی با نتانیاهو سخن میگوید، در اصل دارد شعار «نه غزه، نه لبنان» را هو میکند! خب! نگارنده ضمن اینکه این همه را به فال نیک میگیرد، در ادامه نکاتی را به اختصار بیان میکند.
یکم: در سالیان گذشته، هیچ پیشرفت علمی و البته بومی ملت ایران، اندازه انرژی هستهای روی مخ سران اسرائیل رژه نرفته. بدیهی است هر اقدامی که -ولو اندازه یک پیچ و مهره کوچک- صنعت هستهای ما را محدود کند، مورد رضایت اسرائیل است. این دیگر یک تحلیل سیاسی نیست که بتوان علیه آن ردیه اقامه کرد. کاملا واضح است. فلذا این یک اصل مسلم و غیرقابل خدشه است؛ محدود کردن صنعت هستهای با هر نیتی که صورت بگیرد خواسته یا ناخواسته حکم همصدایی با اسرائیل دارد. پس همصدایی با اسرائیل فقط خلاصه در نامه سرگشاده علیه یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی یا شعار «نه غزه، نه لبنان» نمیشود، بلکه حذف نماد هستهای هم همصدایی و همراهی با نتانیاهو محسوب میشود. باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی علیرضا و آرمیتا کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
دوم: من تعجب میکنم از آقای رفسنجانی. ایشان با علم بر آنکه همصدایی با نتانیاهو چیز بدی است، آنهمه علیه خط مقدم مقاومت علیه اسرائیل سخنپراکنی کرد؟! باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی حامیان حزبالله و مدافعان حرم عقیله بنیهاشم کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
سوم: در تحلیلهای مندرآوردی، دبه درمیآوردند که اسرائیل، نه فقط مخالف توافق کذا بلکه اساسا مخالف پر و پا قرص هر گونه توافقی میان دولت اعتدال و ۱+۵ است! نگو اول دیوانه عالم، جماعتی از اصلاحطلبان ما را با عرض معذرت مثل خودش دیوانه فرض کرده و بازی داده! چه گفت نتانیاهو در آن کنگره آمریکایی، جز آنکه؛ «موافق توافق خوبم»؟! نتانیاهو حتی این را هم نمیگفت، باز معلوم بود که اسرائیل -بسی جلوتر از اعضای پنج بهعلاوه یک!- دنبال یک توافق خوب میان دولت اعتدال و غرب است. توافق خوب به آن معنی که در ازای امتیازات نقد و فراوانی که از طرف ایرانی گرفته میشود، به او فقط مشتی وعده نسیه داده شود! برای اسرائیل و در مواجهه با جمهوری اسلامی، چه چیزی بهتر از این؟! نقی هم اگر این وسط نتانیاهوی ابله میزند، از ورای شکم سیریناپذیر اوست، نه آنکه مشکلی استراتژیک مثلا با توافق کذا داشته باشد! با این حساب، بهتر بود این مردک، حرف حساب خود را واضحتر میزد و میگفت؛ «موافق توافق خوبترم!» جای شگفتی اینجاست که غرب و حامیانش این همه روی موضع باطل خود محکم ایستادهاند، آن وقت بعضیها در داخل، هر توافقی ولو توافق بد را بهتر از عدم توافق با غرب میدانند! «هر توافقی» یعنی همان «توافق خوب» مد نظر نتانیاهو، اما «توافق بد» معنای بدتری هم دارد، یعنی همان «توافق خوبتر» مد نظر اسرائیل! حال، همصدا با اسرائیل و مشخصا نتانیاهوی دیوانه چه کسی است؟! آنان که طرف ایرانی را هم ترغیب به یک توافق خوب و همشأن با منافع بلندآوازه ملی میکنند یا کسانی که شعر میگویند؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»؟! در رابطه با بحث پیش رو، زاویهدارترین صدا با صدای نتانیاهو، از آن منتقدانی است که ضمن تشویق طرف ایرانی به بستن یک توافق خوب و منطبق با منافع ملی، در عین حال، عدم توافق را بسی بهتر از توافق بد میدانند، همچنان که شبیهترین صدا به صدای نتانیاهو، از آن کسانی است که با سرودن بعضی اشعار، به توافق خوب مد نظر نتانیاهو گرا… گرا که چه عرض کنم، رسما پر و بال میدهند! این بار اما باورم هست هر آنکه بغض را در گلوی خود روزگار میهمان کند، همصدایی با اسرائیل خبیث کرده!
چهارم: اسرائیل دشمن ما است و ما نیز با افتخار، اول دشمن او هستیم و قسم خوردهایم تا روزگار را از این موجود نکبت و جعلی پاک نکنیم، از پای ننشینیم. اگر داشتههای اسرائیل، غصبی است، لیکن داشتههای ما واقعا داشتههای ما است. تو اگر این داشتهها را دعوت کنی که ارزان یا اصلا مفت و در حد یک آبنبات بفروشند، فراتر از همصدایی با اسرائیل، همراهی کردهای با دشمن اول بشریت. همصدایی با اسرائیل، سال ۸۸ شاخ و دم نداشت، الان هم ندارد! آقایان! وسط مذاکره، با برداشتن نماد هستهای از اسکناس ملی، ممنونیم که دست آخر، ما را متوجه معنای «تدبیر» کردید! اما هستهای، احمدیروشن، رضایینژاد و… اتفاقا همه از دل همین دانشگاه و همین سر در بیرون آمدهاند! امیدوارم تحمل این سخن را داشته باشید؛ بیشتر به شما میخورد اگر که به جای نماد هستهای، همان نقاشی معروف را میگذاشتید پشت اسکناس کشور! راستی شما آمده بودید ارزش پول ملی را افزایش دهید یا در آستانه سال نو، حتی هنگام پول نو گرفتن علیرضا و آرمیتا از بزرگترانشان هم، بغض را میهمان گلوی روزگار کنید؟!
***
تیتر را زدم «پنج + یک + اسرائیل». از بس توافق کذا را بد برای ما اما خوب برای اسرائیل بستید که فیالحال نتانیاهو خودش را رئیس سر گردنه مذاکرات میداند و از آمریکا و آن پنجتای دیگر، داعیهدارتر است! خب همصدایی نکنید با نتانیاهو! بس کنید این بساط را! دیپلمات اگر دیپلمات باشد، مایه دلواپسی دشمن میشود، نه دوست! بس کنید این بساط را!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
نه پس نمیآییم. نه پس اهل کوفه میشویم و تنها میگذاریم علی(ع) را. نه پس فراموش میکنیم عهدی را که با خون شهیدان بستهایم. نه پس از شعار «مرگ بر آمریکا» آن هم در جهانیترین هنگامهاش کوتاه میآییم. نه پس از یاد میبریم «اللهاکبر» آغشته به خون شهیدی را که شب ۲۲ بهمن ۶۴ به جای بام خانه، در همان اروند خروشان سر داد. نه پس اجازه میدهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکستناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سیوهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابیام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولیامر و تنها در حد یک شعار پایین میآوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه میداریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمانها شده. نه پس بیتدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی مینویسیم و در محاسبه دچار خطا میشویم. نه پس مثل بعضیها کت و عینک فلانی، برایمان از لباس بدون جلیقه ضد گلوله شهید زنده موضوعیت بیشتری پیدا میکند. نه پس تنها میگذاریم «محمد رسولالله» را و «علی ولیالله» را و سلمان و ابوذر و عمار را و قرآن و نهجالبلاغه را… و اسلام را… و خمینی و خامنهای را در میان این همه قدارهبند شبپرست. نه پس به برادران چندین ساله، اجازه میدهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند. نه پس مثل بعضی از این آقازادههای اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور میکنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بتشکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده میکنیم!… نه پس نمیآییم و فراموش میکنیم که ۲۲ بهمن ۹۳ آن هم بعد از خبر مرگ بشکه سعودی، بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیةالله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده تا با نشان دادن این «حضور» به الله جلجلاله، تعجیل در «ظهور» خود را از حضرت باریتعالی بخواهد. نه پس مثل بعضیها زمان را میخواهیم اما بدون صاحب الزمان(عج).

هیهات! که هر شعاری در یومالله ۲۲ بهمن ۹۳ و ۲۲ بهمنهای بعدی سرداده شود، استعاره از لبیک اصلکاری، یعنی «لبیک یا صاحبالزمان» است. اگر ۲۲ بهمن ۵۷ فقط شاه رفته بود، اینک ملک عبدالله، علی عبدالله صالح، مبارک، بنعلی و خیلی از دیکتاتورهای دیگر رفتهاند. به یمن انقلاب اسلامی که منتج به بیداری اسلامی شده، فراعنه یکییکی دارند میروند بلکه زمین، اندکی نفس بکشد. فیالحال موسم نفس کشیدن زمان است. باید بیاید صاحب الزمان. به بعضیها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه(س). اروند با آن جزر و مدهای ناآرام، خروشانتر از آن بود که بچههای ما با دست خالی بتوانند از عرضش رد شوند. کجایند والفجرهشتیها که از توافق خود با بقیةالله الاعظم، در آن لیالی عشر سخن بگویند؟ «عنایت آمریکایی» یعنی تحریم، ترور، کودتا… یعنی طالبان، القاعده، داعش… یعنی دشمنی با ملت ایران اما دوستی با سران ملعون فتنه، لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحبالزمان جستوجو کرد. هم او که حضرت روحالله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنهای را نیز. حضرت ماه خوب میدانند کدامین آفتاب، منظور سخن است. ما نیز خوب میدانیم رمز و راز آن چفیه را که همنشین دائم شانههای رهبر انقلاب است. مگر ما خانقاه بازیدراز را فراموش کرده باشیم که خاطرات صاحبالزمانی رزمندهها از یادمان رفته باشد! و به راستی مگر انقلاب اسلامی اساسا در آستانه بهار سیوهفتم خود قرار میگرفت، اگر لطف و عنایت مهدی موعود نبود؟ ما خوب میدانیم آمریکا و اسرائیل، چه از جان این منطقه از کره زمین میخواهند. ما به خوبی دریافتهایم که دشمن، چه از جان زمان میخواهد. اگر هدف، صاحبالزمان است، چشم دشمن کور باد که مهدی خواهد آمد. اگر دشمن، انقلاب اسلامی را میزند که به خیال خام خود مانع تحقق انقلاب جهانی منتقم خون حسین(ع) شود ما نیز غراتر از همیشه شعار «لبیک یا صاحبالزمان» را سردست میگیریم. بگذار به بعضیها بر بخورد لیکن خرافه آنجاست که از جلاد تحریم، لغو تحریم را تمنا کنی! خرافه آنجاست که در روزگار جهانشمولی «مرگ بر آمریکا» پرزیدنت روسیاه را برداری و بزک کنی! آقایان! آقایی دارد میکند شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان. در این زمان، هر کس به هر زبانی این شعار را سر دهد، اصلش یعنی «لبیک یا صاحبالزمان». خیابان انقلاب اسلامی صحنههایی را دیده، صحنههایی را خود انقلاب اسلامی باید ببیند. انقلاب اسلامی باید ببیند ثمره خون شهدای والفجر ۸ را. غیبت، هرچقدر میخواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما انشاءالله و به مدد خود بقیةالله از عرض تاریکی عبور میکنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشههای بهتری از کدخدا کشیده. خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو میدانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال میگذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» میماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب میداند چه میگویم، خامنهای نیز، ملت «لبیک یا صاحبالزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی! اگر شیطان از درگاه خدا رانده شد، نشان به نشان صدور بدون ویزای شعار «مرگ بر آمریکا» شیطان بزرگ هم از چشم بشریت افتاده! خرافاتیها بدموقعی دخیل به کدخدا بستهاند! لبیک یا صاحبالزمان را عشق است… عشق است آن زمان، که زمان، عصای دست خود را بیابد و مهدی(عج) بیاید. خدایا! غیبت، زمان را به تبعید فرستاده… گویی هیچ نمیگذرد! قبلا هم در پاسخ بعضیها گفته بودم ما هنوز بهدوران نرسیدهایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم که این قطعنامه همه راهپیماییهای ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا».
وطن امروز/ ۲۳ دی ۱۳۹۳
۷ یا شاید ۸ سال پیش بود؛ باز هم حدودا پس و پیش که از میدان فردوسی قصد کردم این ۴-۳ ایستگاهی که تا پل کریمخان فاصله است پیاده گز کنم. مقابل «روایت فتح» اما چشمم به برگهای افتاد که نصب شده بود روی در شیشهای فروشگاه. «علمدار با کیفیت ارتقا یافته رسید». به عشق صدای آوینی و نوحه حاجصادق و شعر بیمثال حبیب معلمی و شرق ابوالخصیب و کربلای ۵ و سهراهی شهادت و خندههای جاودان حاجحسین خرازی و آستین خالی دست راست و صدالبته طمع آن کیفیتی که ارتقا هم یافته بود، یک نسخه دیگر از دیویدی علمدار را خریدم. آخر شب در خانه، غوغایی بر پا شد در دلم با «علمدار». از یک سو صدای محزون راوی فتح بود که میگفت: «آخرین بار که ما حاج حسین را دیدیم در عملیات کربلای ۵ بود. شرق ابوالخصیب. وقتی از این کانالها که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند میداده است بگذری، به فرمانده خواهی رسید، به علمدار… او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه میگویم؟ چهره ریزنقش و خندههای دلنشینش نشانه بهتری است… مواظب باش! آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم میکنی. اگر کسی او را نمیشناخت هرگز باور نمیکرد با فرمانده لشکر مقدس امام حسین علیهالسلام روبهروست. ما اهل دنیا از فرماندهان لشکر، همان تصوری را داریم که در فیلمهای سینمایی دیدهایم اما فرماندهان سپاه اسلام، امروز همه آن معیارها را در هم ریختهاند… حاج حسین را ببین! امروز در شرق ابوالخصیب، نزدیک بصره و ۱۰ سال پیش در مدرسه شبانه نمونه… خدایا چه رخ داده است؟ چگونه میتوان این همه را باور کرد؟»
و از دیگر سو، حنجره محزون بلبل خمینی بود که سرود حبیب معلمی را به غایت زیبا میخواند: «اسوه شب شکاران فخر طلایهداران؛ حسین خرازی، حسین خرازی… رایحه بهاران در دل لالهزاران؛ حسین خرازی، حسین خرازی… سوی خدا نموده رجعت جاودانه، همچو همای رحمت در دل بیکرانه؛ اوج گرفته روحش سرخوش و عاشقانه، تا به تقرب حق بر زند آشیانه؛ جای کند به بزم و مجمع رستگاران؛ حسین خرازی، حسین خرازی…». در جایی از مستند «علمدار» که لنز دوربین روی صورت فرزند نوزاد شهید حسین خرازی بود، سید شهیدان اهل قلم با مخاطب قراردادن «مهدی خرازی» داشت میگفت: «یادگار حاجحسین خرازی، پسری است که بعد از شهادت او به دنیا آمده است و نامش را آنچنان که خود وصیت کرده بود «مهدی» گذاشتهاند. مهدی جان! پیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است اما مهدی جان! این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست». یاللعجب! زمستان ۶۵ که ما بابت دفاع از سرزمین خودمان در جنگ بودیم، شهید آوینی داشت به فرزند نوزاد علمدار کربلای ۵ میگفت؛ «مهدی جان! بیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است…». من البته بیش از آنها شهید آوینی را دوست میداشتم که بخواهم متهمش کنم به شعار و شعارزدگی، لیکن زمستان ۶۵ و مشغول بودن ما به شلمچه و جزیره بوارین و موانع مثلثی شکل کجا و آزادی نجف و کربلا کجا؟! معالاسف آن شب هم که داشتم علمدار ارتقا یافته را میدیدم، نیمی از عراق دست یانکیها بود و آن نیم دیگر دست انگلیسیها! فلذا بیشتر به یک رویای شیرین میمانست آنچه داشت آوینی خطاب به مهدی خرازی میگفت!
***
دیروز صبح، حاجصادق آهنگران تماس گرفت که «از همه جا دارند به من زنگ میزنند و بابت دلنوشتهام به «حضرت آقا» تشکر میکنند. از اهواز، از دزفول، از تبریز، از زنجان، از شمال، از غرب، از مشهد، از تهران، از سپاه، از ارتش، از بسیج، از دوست، از ناآشنا… از همه جا، حتی از خارج کشور!» بعد بغض کرد و ادامه داد: «نمیدانم لایق این همه محبت هستم، نیستم! شرمنده شدهام عجیب! نمیدانم چه کار کنم؟» به حاجصادق گفتم: «مردم که شما را کلا دوست داشتند اما نامهتان به «تنها تداعی خمینی» و آن «هیهات مناالذله» آخرش، این محبت را مضاعف هم کرد! اساسا یکی از رموز ولایت، همین بیشتر کردن محبت دلها و قلبهاست». صدای محمدصادق آهنگران که زیباست اما اخلاص نغمهخوان ما از صدای او هم زیباتر است. گمانم «ستاد تبلیغات یکنفره جنگ» دارد نان همین اخلاص را میخورد. عجیب مردم دوست میدارند این حاجصادق آهنگران را! باری در حج، هنگام رمی جمرات، صحنهای دیدم که خالی از لطف نیست تعریفش. با آهنگران و جماعتی دیگر مشغول سنگ زدن به ابلیس بودیم که چشم پیرمردی افتاد به حاجصادق. پیرمرد سنگ زدن به شیطان را بیخیال شد و بنا کرد بوسیدن حاجصادق، حالا نبوس کی ببوس! حاجصادق خندهکنان به پیرمرد گفت: «حالا اعمال حجت خراب نشه؟!» که جواب شنید؛ «این بوسه هم بخشی از اعمال حج من است!»
***
اوضاع آنقدر کربلای پنجی است که دیشب به سرم زد دوباره «علمدار» را بگذارم و ببینم؛ «مهدی جان! پیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است اما مهدی جان! این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست».
*** *** ***
این روزها سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدیروشن است… و این متن از صدر تا انتها، هیچ نیست الا نامهای به «علیرضا» که تروریستهای صهیونیست، پدرش را کشتند به جرم غیرت در علم و عمل. اگر یک نسل پس از شهدای «روزگار جنگ» و به شهادت «اربعین بیست میلیونی»، نجف و کربلا آزاد شد، فرزندان شهدای «جنگ روزگار» هم انشاءالله پیش از آنکه آنهمه بزرگ شوند که سلاح علم و دانش پدر را به دست گیرند، شاهد آزادی قدس شریف خواهند بود. علیرضا جان! زمان بر شهید نمیگذرد، بلکه این شهید است که زمان و زمین را در برمیگیرد. پس حتم کن خطاب آوینی با تو هم هست؛ «این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست». علیرضا جان! غمگین مباش. خون سرخ پدر تو انشاءالله جمع میکند این بساط را که خدا بیخود نام هر شهیدی را «مصطفی» نمیگذارد!
وطن امروز/ ۱۳ دی ۱۳۹۳: رزمایش ارتش جمهوری اسلامی هنوز در روزهای نخست خود بود که صدای نتانیاهو درآمد تا معلوم شود تجهیزات نظامی از قبیل موشک اگر متکی به ارادههای مقدس باشد، اتفاقا اقتدارآفرین است. صدالبته اقتدار ارتش و سپاه انقلاب اسلامی در ایمان مستحکم سردار و سرهنگ و سرباز ما ریشه دارد، در تقوا و ترس فقط از خدا و لاغیر، لیکن حضرت باری تعالی خود گفته است: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه». حال آیا زیبنده است که وسط رزمایشی به این دشمنشکنی، آن هم در بینالمللیترین، اقتصادیترین و حساسترین شاهراه آبی جهان، بفرمایند: «افزایش برد موشک، اقتدار نمیآفریند»؟! ما اگر شعار خود را گذاشتهایم تدبیر، مگر نه آن است که باید مدبرانه سخن بگوییم و مدبرانه رفتار کنیم؟! واقعیت این است؛ سردار مملکت دارد به وظیفه خود عمل میکند، آن هم به نحو احسن. سردار مملکت، خواه چون حاج حسن طهرانیمقدم، شهید باشد، با موشکهایش، همچنان مشغول خدمترسانی است؛ خواه چون حاج قاسم سلیمانی، شهید زنده باشد، باز هم به شایستهترین نحو ممکن کار خود را دارد میکند. سپاه، موشکی که قول ساختش را داده بود، ساخته. ارتش غرورآفرین نیز. علیالظاهر جنگ نیست، اما سرهنگ کشور به شکوه هرچه تمامتر از پس کارهای خود برآمده. رزمایش برگزار میکند لیکن اندازه یک جنگ واقعی، موجب وحشت اسرائیل میشود. خب! آن که باید موشک خود را بسازد، تمام و کمال این کار را کرده، آیا آن که ایام انتخابات قول داده بود صد روزه بخش مهمی از مشکلات اقتصادی کشور را حل کند هم کار خود را به نیکی انجام داده است؟! انشاءالله به کسی برنخورد اما حقوقدانها کم آوردهاند از سرهنگها. اگر «من سرهنگ نیستم» تا دیروز یک پز انتخاباتی ـ تبلیغاتی بود، اینک باید گفت کاش بعضیها عمل به وظیفه را از سرهنگ مملکت آموخته بودند. کاش همانگونه که نظامی ما در وظیفه خود یعنی ساخت موشک، آنچنان مدبرانه عمل کرده که دشمن، دیگر در خواب هم قادر به حمله نظامی به ایران عزیز نیست، دولتمرد ما هم در مقوله اقتصاد اقتدار میآفرید. عرصه نظامی به سردار و سرهنگ خود مفتخر است، اما سردار میدان اقتصاد و سرهنگ عرصه معیشت کجاست؟! معالاسف بعضیها به جای عذرخواهی بابت بدقولیهای اقتصادی و البته خیلی چیزهای دیگر، هنوز هم بر سر مردان جنگ میکوبند و وسط رزمایش ارتش، علیه اقتدار موشک جمهوری اسلامی سخن میرانند. خوب است دستگاه اجرا به جای فرافکنی و احیانا تخطئه اقدامات غرورآفرین دیگران، در همان «تشک کارآمدی» با اصحاب نقد کشتی بگیرد. ما با دولت، دعوا نداریم لیکن «دعوی کارآمدی» چون دست آخر گره به زلف «منافع ملی» میخورد، کتمان نمیکنیم که محل اصلی مناقشه ما با دولت است. دگربار باید دولتمردان ما مداقه کنند که با چه شعارهایی از مردم رأی گرفتند؟! نیز باید مقایسه کنند چه نسبتی میان آن شعارهای عمدتاً اقتصادی و کلیدواژههای بعد از سکانداریشان وجود دارد؟ آیا پارازیت، فیلترینگ، زدن امر به معروف، اینترنت، معطل کردن امهات امور کشور به نتیجه مذاکره و… اندک تناسبی با شعارهای انتخاباتی آقایان دارد؟! متأسفانه حرفهایی که برای مردم «نان» نمیشود، به کلیدواژههای اصلی دولت اعتدال بدل شده. خواننده فلان بتواند بخواند، نویسنده بهمان بتواند بنویسد، آن یکی بتواند بنوازد، این یکی بتواند برقصد؛ صرفنظر از درست یا نادرست بودن این موارد -که بررسی آن مجال دیگری میخواهد- شده مهمترین کلیدواژههای دولت اما فرار اینچنین از حوزه اقتصاد به حوزههای دیگر، زیبنده دولتی نیست که دو شعار تدبیر و اعتدال را سر دست گرفته. نکته بسیار مهم اینجاست که اگر دولت قصد دارد «جنگ مواضع» با اصحاب نقد راه بیندازد، منتقدان هوشیارتر از آنند که دولت را امر به معروف اصل کاری یعنی «امر به اقتصاد» نکنند. فرار از «نبرد کارآمدی» به «جنگ مواضع» این ظن را در مردم برمیانگیزاند که نکند دولت خود از کارنامه نهچندان خوبش در حوزه اقتصاد باخبر است که علیالدوام از اقتصاد فرار میکند! شگفتا! در حوزههای مورد علاقه آقایان هم وقتی از ایشان سؤال میکنی، باز از زیر بار مسؤولیت شانه خالی میکنند با این بهانه جالب که بودجه این نهاد و آن سازمان، از بودجه ما بیشتر است! فرار از اقتصاد، هم خودش بد است، هم منجر به نتایج بدی میشود که همین فرار از مسؤولیت در حوزههای مورد علاقه هم از نتایج شوم فرار از فراحوزه اقتصاد است. آری! اقتصاد «فراحوزه» است و تو وقتی از آن فرار میکنی، با آن همه ادعا در دیپلماسی خارجی و دیپلماسی نفتی، قیمت نفت میشود ۵۷ دلار! باورم هست نفت ۵۷ دلاری بیش از آنکه قدرت کدخدای غیر کدخدا را نشان بدهد، بیش از آنکه قدرت آلسعود در حال سقوط را نشان بدهد، حتی بیش از آنکه محصول زد و بند اوباما و اخوک عبدالله بعضی آقایان باشد، نتیجه طبیعی فرار قوه مجریه از فراحوزه اقتصاد به حوزههای بعضا مبتذل و دستچندم است. همچنانکه نتیجه بدیهی تمدید توافق کذا هم میتواند باشد که ما سابق بر این در روزنامه «وطن امروز» از آن به «دشت اول تمدید توافق» یاد کردیم. فرار از حوزه اقتصاد حتی اگر فرار به حوزه مهم و غیرمبتذل دیپلماسی هم باشد، باز نتیجهای بهتر از نفت ۵۷ دلاری در پی نخواهد داشت. اینک جا دارد داخل پرانتز به آقای رفسنجانی بگوییم که آیا بهتر نیست برای این نفت ۵۷ دلاری هم پایی پیش بگذارید و نزد اخوک عبداللهتان چیزی به گرو بگذارید؟! و آیا بهتر نیست به آلسعود که این همه نزد ملت ما منفور است، اینقدر مشتاق نباشید؟! بگذریم… که من از سر خیرخواهی به دولت محترم عرض میکنم منفعت، فقط و فقط در «نبرد کارآمدی» است و الا «جنگ مواضع» دولت، نه با ما، که علیالقاعده باید با آمریکا و اسرائیل منفور و امثال همین عربستان مفتخور باشد. با شعارهای اقتصادی از مردم رای گرفتن اشکالی ندارد اما شرط است که بعد از روی کار آمدن هم حقیقتا نقش «کلید» را ایفا کنیم، نه اینکه با خلق کلیدواژههای غیر اقتصادی، گرههای معیشتی زندگی مردم را بیشتر کنیم. از قضا، نقد ما به توافق کذا یا تمدید آن هم به زبان اقتصاد بود. آقایان قول داده بودند با توافق، تحریمها برداشته میشود و اقتصاد نفسی میکشد! فیالحال تحریمها که برداشته نشد، اما تو اگر میخواهی اقتصاد نفسی بکشد، اولین قدم آن است که از اقتصاد، فرار نکنی. با این دستفرمان، همه حرفی زده میشود الا حرفی که برای مردم «نان» داشته باشد! با این دستفرمان، کلیدواژهها «کلید» را میخورند!
وطن امروز/ ۵ آذر ۱۳۹۳
دوشنبه شب بعد از اتمام مذاکرات، جان کری نشان داد که حقا وزیر خارجه شیطان بزرگ است و به آرمانهای صهیونیسم متعهد؛ «با این توافق، امروز دنیا از سال گذشته امنتر است و تمام کشورها بویژه کشورهای حوزه خلیج فارس و اسرائیل امنتر از گذشته هستند.» معالاسف پاسخ دندانشکن جناب ظریف، مختصر در این جمله شد که «خوشحالیم دنیا کمتر نگران باشد»! اساسا دستفرمان دولت اعتدال در حوزه سیاست خارجی، همین کاستن نگرانیهای دنیا از خطرات(!) جمهوری اسلامی است اما اولا کدام نگرانی؟ ثانیا کدام دنیا؟ ثالثا کدام خطر؟ «خوشحالیم دنیا کمتر نگران باشد» که نشد جواب دشمن! شگفتا! نزدیک ۱۷ سال پیش، دولت اصلاحات نیز در حوزه سیاست خارجی شعار «گفتوگوی تمدنها» را سردست گرفت بلکه از نگرانیهای دنیا(!) کم کند اما چه بود واکنش دنیای مدنظر بعضیها، بعضیها از اصلاحاتچی گرفته تا معتدل، به آن همه شعر که درباره گفتوگوی تمدنها سروده شد؟ هیچ، دنیا یعنی حضرت کدخدا نگرانتر هم شد و عدل، ما را گذاشت در لیست کشورهای محور شرارت! الان هم همینگونه است و شیطان همچنان به شیطنت مشغول. تو وقتی دنیا به این بزرگی را خلاصه در قطر گردن اوباما، جانکری و صدالبته نتانیاهو میکنی و خیال میکنی همه دنیا همین قدارهبندان سرگردنه هستند، نتیجه این میشود که حتی برای «تمدید» هم که فیالواقع نظر، خواست، میل، آرزو و هدف ۱+۵ بوده، از جنابعالی امتیاز میگیرند! دقت شود؛ این امتیاز، قرار بود به دشمن داده شود در ازای لغو تحریم اما در کمال تاسف شاهد هستیم که عینا همین امتیاز دارد به دشمن داده میشود آن هم فقط در ازای تمدید، تمدید چی؟ تمدید خود مذاکرات! خلاصه کردن دنیا در چهره چند حرامی که اتفاقا منفور جهان و جهانیاناند، ایضا وجیزه «هر توافقی از عدم توافق بهتر است» نتیجه آن همه مذاکره را جز این میکرد، جای تعجب بود! تا این دو مورد اصلاح نشود، هر توافقی به روایت جان کری متضمن امنیت بیشتر اسرائیل است. وقتی جان کری میگوید؛ «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. احمق خواهیم بود، اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب بازگردیم» میخواستی اسرائیل از توافق ژنو یا تمدید آن ناراضی باشد؟ خوب است آقایانی که دنبال افراد همصدا با نتانیاهو میگشتند، دمی درنگ کنند در آن همه اتهاماتی که به این و آن میبستند. آن اتهامات، خدا را خوش نمیآمد اما کدخدا را چرا! رضایت دیگر کدخدا آنجاست که میبیند بعضیها دنیا به این بزرگی را با مساحت کاخ سفید اشتباه گرفتهاند! از این مساله باید هم کدخدا راضی باشد! از تمدید باید هم کدخدا راضی باشد! «تمدید» خواست دشمن بود، اما چون بعضیها در مذاکره «تدبیر» نداشتند، کدخدا بابت عملی شدن خواسته خودش هم از بعضیها امتیاز گرفت! واقعا این بود آن همه آشنایی حضرات با فوت و فن دیپلماسی؟! «خوشحالیم که دنیا کمتر نگران باشد» مال بعد از توافق کذا یا تمدید آن نیست؛ فیالواقع از روز ۲۲ بهمن ۵۷ به بعد وقتی دنیا دید ملتی مثل ملت ایران با رهبری ابرمردی چون خمینی بتشکن، شیطانشکن، خمینی «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» بیهیچ ترس و هراسی جلوی زورگوییهای آمریکا و اسرائیل ایستاده و همچنان میایستد، نگرانیهایش کمتر شده. اتفاقا توافق کذا و تمدید آن، چون منجر به درازتر شدن زبان شیطان شده، به نگرانی بیشتر «آزادگان عالم» منجر میشود. آری! ما وقتی میگوییم «دنیا»، منظورمان «مستضعفین جهان»اند؛ ابنای آدم، آحاد بشریت. حال بعضیها بگویند که از نظر دنیا، خطر، جمهوری اسلامی است یا شیطان بزرگ؟! از سمفونی جهانشمول و غرورآفرین باریکه غزه، زمان زیادی نمیگذرد. جمهوری اسلامی حامی غزه، فلسطین، کرانه باختری، در یک کلام مهمترین و مؤثرترین حامی قدس شریف بود و آمریکا بزرگترین حامی اسرائیل. در آن نبرد که هنوز هم البته ادامه دارد، دنیا طرفدار که بود؟! و علیه که؟! عجبا که از نظر دنیا، خطر همین آمریکا و اسرائیل است، آنوقت بعضیها آنگونه پاسخ دندانشکن به جانکری میدهند! انقلاب اسلامی ملت ایران انقلاب علیه استعمار و استبداد بود. این برای دنیا خطر است یا حمایت آمریکا و اسرائیل از تروریستها؟! ما ۸ سال علیه تجاوز صدام مورد حمایت همین ۱+۵ از وجب به وجب خاکمان با قطره قطره خون شهدایمان دفاع کردیم. این برای دنیا خطر است یا حمایت آمریکا از صهیونیستهای کودککش؟! دانشمندانی چون علیمحمدی، شهریاری و احمدیروشن برای دنیا خطرناکاند یا ۲۵۰۰ کلاهک اتمی اسرائیل؟! هستهای ما با صلحآمیزترین مصارف در کنار فتوای جهانی ولیامر مسلمین جهان برای دنیا خطر دارد یا تجارت اسلحه و بمب توسط همین کاخ سفید؟! حاجقاسم سلیمانی، مرد اول خاکریزهای منطقه که خواب خوش را بر داعش وحشی حرام کرده، خطر برای دنیا حساب میشود یا کسانی که با حمایت آمریکا مهمترین زیرساختهای کشورهای منطقه را به تلی از خاک و خاکستر بدل کردهاند؟! سیدحسن نصرالله یا نتانیاهو؟! دنیا کدام یک را برای خود خطر میداند؟!… و البته سلمنا! گیرم دنیا یعنی همین اوباما و جان کری! اینها اگر تا دیروز، با ما فقط دشمنی میکردند، امروز که زبان به تحقیر هم میگشایند! واقعیت این است که توافق کذا و تمدید آن، دشمن را با ما دوست نکرده، بلکه زبان او را علیه ملت ما درازتر کرده! دیگر، صحبتهای دوشنبه شب جانکری را همه شنیدند و همه دیدند «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. احمق خواهیم بود، اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب بازگردیم»! من از آن «سلمنا»یی که نوشتم عذر میخواهم. بیم از آن دارم که دنیا با دیدن این صحنهها، اتفاقا نگران شود و دلش از چیزهایی بگیرد! آخر، بعد شعر «گفتوگوی تمدنها» در عصر اصلاحات، دنیا با خودش میگفت؛ «نکند که راست باشد و ما داریم از دولت جمهوری اسلامی صداهای دیگری میشنویم؟!»
***
آقای ظریف! شما وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، امید دل احرار عالم هستید و دنیا ما را به مبارزه با آمریکا و اسرائیل میشناسد. اگر واقعا دل جهانیان برایتان مهم است، جواب جانکری را بدهید.
صدای حسین(ع) دیری است به گوش ما رسیده. ما آنقدر از عاشورای ۶۱ هجری قمری دور نشدهایم که «هل من معین» شه دین را نشنیده باشیم. محرم خواه همجوار آفتاب تابان باشد، خواه همسایه برف و باران؛ ملت ما تماشاچی کربلا نبوده، بلکه رسما آمده به جنگ یزید. معالاسف بعضیها تماشاچی کربلایند! و کربلا را از مفهوم بلندبالای مقاومت و ایستادگی فرو میکاهند تا احیانا لازم نباشد هزینهای برای حسین(ع) بپردازند. آنکه حسین(ع) را یک طرف میز مذاکره و یزید را طرف دیگر میخواند، به فکر پیروزی حق بر باطل نیست؛ سودای برد – برد دارد! بعضیها خدا را میخواهند اما حال و حوصله جنگ با شیطان را ندارند! بعضیها خدا را میخواهند اما کدخدا را هم! بعضیها میخواهند از سیدالشهدا، عاشورا و کربلا بلکه شهادت را بگیرند، همچنان که میخواهند برائت از شیطان بزرگ را از ماهیت انقلاب اسلامی جدا کنند! واقعیت آن است که بعضیها بیش از خون خدا، روی نقشه یزید حساب باز کردهاند! و بیش از مکر خدا، درگیر کدخدایی هستند که فیالواقع دیگر کدخدا هم نیست! آری! بعضیها هنوز هم فکر میکنند تأثیر تحریم یزید، از اثر خون حسین(ع) مؤثرتر است! وه که چه وارونه خواندهاند بعضیها داستان کربلا را! ملت اما عاشورای امسال باز هم درس کربلا را یاد داد. من از شکوه و عظمت تاسوعا و عاشورای ۹۳ این را فهمیدم که ملت ما بر خلاف بعضیها، ایمان به وعده خدا دارد. این «شورش در خلق عالم» که دوباره پدید آمد، به راستی آیا جز این معنایی دارد که کربلا درس ایستادگی در برابر دشمن، ولو با خالیترین دست ممکن است؟! باز بهنام اصلاحطلبی بروند بنویسند که ما به زیارت عاشورای دیگری، خالی از مضامین خشونتبار نیازمندیم! باز بروند بگویند که حرکت امام حسین(ع) در عاشورا عقلانی نبود! باز بردارند مدعی شوند کربلا درسی جز درس ایستادگی داشت! شگفتا! ملت روی ایستادگی حسینبن علی(ع) سرمایهگذاری میکند، بعضیها روی تسلیم شدن در برابر یزید زمانه! و مگر جز این است که تحریم، کسب و کارشان است؟! ملت، همه نگاهش به کرم آلالله است، بعضیها این وسط کاسه گدایی انتخابات سمت اوباما دراز کردهاند! و در راه این گدایی، دمی کربلا را وارونه جلوه میدهند، دمی امر به معروف را میزنند! شک ندارم آه محرم، دامن دشمندوستان را خواهد گرفت. شک ندارم! دهه اول محرم ۹۳ تمام شد؛ در مذاکره میان گلوی علیاصغر(ع) و تیر سه شعبه، ما پرچم خون ۶ ماهه رباب را بالا میدانیم. به نشانهگیری هم که باشد، هدف تیر حرمله فقط چند متر با او فاصله داشت لیکن حضرت سیدالشهدا تا بلندای آسمان، خون علیاصغر(ع) را پرتاب کرد. خوب است کلاه وجدانشان را قاضی کنند بعضیها که خون حسین(ع) برندهتر است یا شمشیر یزید؟! اگر به شهادت این ملت، خون حسین(ع)، پس دیگر این همه شمشیر تحریم کدخدا را به رخ این ملت نکشید!
وطن امروز/ ۱۴ آبان ۱۳۹۳
چقدر میتواند یک نظام، مظلوم باشد، آن هم نظام مقدس جمهوری اسلامی که متکی بر خداست و خون ۳۰۰ هزار شهید؟ کاش میشد بر این مظلومیت، حدی متصور بود. مغرضان و معاندان، یک سال تمام با استناد به سخن فلان دولتزن و بهمان وزیر، به مسخره گرفتند بنزین تولید داخل را بلکه اصل و اساس خودکفایی را، حالا جناب سخنگوی دولت اعتراف میکند که بلااشکال است بنزین محصول دسترنج کارگر ایرانی! فقط هم بنزین نیست. مثلا در موضوع بورسیهها، باز هم دشمن، نزدیک چند ماه، مستند به سخن این یا آن مسؤول دولتی، به جوسازی و سیاهنمایی پرداخت، حالا جناب سرپرست وزارت علوم اذعان میکند؛ «اینطورها هم که میگفتند نبوده!» صدالبته ما را نیز اذعان و اعترافی هست و آن اینکه عاشقانه دوست میداریم این جمهوری اسلامی شهدایی را و در هیچ میدانی، تنها نمیگذاریم انقلاب را. در موضوع بنزین، به صحنه آمدیم و اگرچه مدرک و شاهد دال بر سلامت بنزین تولید داخل بسیار داشتیم اما عجیب، دستمان بسته بود! چرا؟ چون BBC مستظهر به سخن «مسؤول جمهوری اسلامی» عنصر بلندبالای خودکفایی را میزد. طرفه حکایت اینجاست؛ رسانه روباه پیر لیکن لگدپران، به اینجا که میرسید خانم فلانی را یک دولتزن معرفی نمیکرد، بلکه میگفت «مسؤول جمهوری اسلامی»! یعنی «وقتی مسؤول جمهوری اسلامی، خود معتقد است بنزین تولید داخل، آلودگی دارد، شما عشاق سینهچاک جمهوری اسلامی دیگر خواهشا کاسه داغتر از آش نشوید!» در بحث بورسیهها هم همین بود. دشمن، مستند به ادعای وزارت علوم جمهوری اسلامی -و نه حتی وزیر علوم دولت اعتدال!- وارونهنمایی میکرد؛ ما هم که چیزی میگفتیم، آن چند کلمه مقدس زیر آرم قدسی «الله» یعنی «جمهوری اسلامی ایران» و در ذیل این یکی، این چند کلمه «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» را -۳ تایی با هم- به رخمان میکشید! یعنی «وقتی وزارت علوم زیر نظر جمهوری اسلامی زیر نظر خدا خودش قبول دارد که در بحث بورسیهها تخلف گسترده صورت گرفته، شما دیگر خواهشا ساکت»! برگردم به همان سؤال مطلع نوشتار؛ براستی «چقدر میتواند یک نظام، مظلوم باشد»؟! شگفتا از شرف بیمایه بعضیها که بنشسته در صندلی جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی را میزنند، آن هم به دروغ! حالا دیگر کاملا باید معلوم شده باشد که هم در بحث بنزین دروغ گفتند، هم در موضوع بورسیهها. این بود آنکه بهش میگفتند «دولت راستگویان»؟! که تو اولا، دروغ بگویی! ثانیا، یک سال تمام دروغ بگویی! ثالثا، یک سال تمام با دروغ وقیحانه خودت، خوراک به دشمن بدهی! آقایان نوبخت و نجفی بفرمایند حالا که ادعای دیگر دولتمردان اعتدال مبنی بر آلوده بودن بنزین، ایضا آلوده بودن ۳۷۰۰ بورسیه، دروغی بیش نبوده، این آبرویی که مکرر در مکرر از نظام رفته شد، چه میشود؟! یعنی همه آبرو دارند و آبروی همه مهم است الا آبروی بنایی که با قطره قطره خون ۳۰۰ هزار شهید بالا رفته؟! پس دوباره میپرسم؛ «چقدر میتواند یک نظام مظلوم باشد»؟! و چقدر میتوانند عدهای «مریض» باشند؟! از مصادیق بارز «فی قلوبهم مرض» این است که در موضوع بنزین، روی صندلی جمهوری اسلامی، مرتب به دشمن جمهوری اسلامی خوراک بدهی. عجیب آلوده است محیطزیست قلب بعضیها! آلوده به مرض سیاستبازی! مرض فتنه! مرض خوشرقصی برای دشمن! آن هم مستند به ادعای دروغ! در ماههای اخیر، این همه جنگل در آتش سوخت، دولتزن دولت راستگویان، هرگز واکنش شایسته و بایسته نشان نداد اما آنجا که هیچ ضرورتی به موضعگیری نیست، علیالدوام حی و حاضرند، چه میگویم که در بستن دروغ، اندک ابایی ندارند! آنجا که باید باشند نیستند، آنجا که نباید باشند، به دروغ هم حاضرند بایستند! دروغ، همینطوری هم مخل دولتمردی هست، وای از آن روز که علیه جبهه حق و به خوشامد باطل، دروغ گفته شود! متحیر ماندهام دشمن جمهوری اسلامی، برای عدهای، چقدر عزیز است که حاضرند ولو به دروغ، خوراک برایش تهیه کنند؟! من واقعا نمیدانم برای دفاع از حق، چیزی به اسم «دروغ مصلحتی» وجود دارد یا نه اما ظاهرا برای دشمنی با حق و خوراک دادن به باطل، دروغ، فراتر از مستحب، واجب موکد است! همون سازمانه بود که هوا رو در روزهای توفانی تهران، به موقع (!) پیشبینی میکرد، اخیرا مدعی شده؛ «وجود پارازیت نمیگذارد گاهی هوا را درست پیشبینی کنیم!» عجب! ما به خیالمان این هم تقصیر بیلبوردهای ضد آمریکایی بود که شما نمیتوانستید هوا را درست پیشبینی کنید! چطور امواج خود ماهواره برای امر خطیر هواشناسی و اعلام مه غلیظ صبحگاهی -که همه خودشان خود به خود دارند میبینند!- هیچ مزاحمتی ندارد اما پارازیت دارد؟! واحیرتا از قلوب مریض! هر جا جبهه حق میخواهد یک مزاحمتی برای کید و نقشه جبهه دشمن درست کند؛ مخل سلامت میشود، مخل دیپلماسی میشود، مخل محیط زیست میشود، مخل زندگی گونهای نادر از گربه ماده کویر میشود، مخل اعلام مه غلیظ صبحگاهی هم میشود! در عوض، احیانا هیچ خباثتی از دشمن، مزاحم هیچ چیز نیست! گویی ممد حیات، مفرح ذات و مزید نعمت است هر آنچه از ناحیه دشمن صورت گیرد؛ خواه ماهواره باشد، خواه بمبی که برای کودک درون گهواره «لالایی مرگ» میخواند! این موارد، نه فقط محیط زیست را خلل وارد نمیکند، بلکه چون از آنور آب ساطع میشود، گل است و بلبل. با این دست فرمان، بیم از آن دارم که دوفردای دیگر مدعی شوند؛ «شعار «مرگ بر انگلیس» برای سلامت گونه نادری از بچه کوسههای در حال انقراض، مضر است!» و «شعار «مرگ بر آمریکا» از عدد عناصر جدول مندلیف به طرز چشمگیری میکاهد!» این مواجهه شماری از راستگویان دولتی با نظام مظلوم جمهوری اسلامی است، لیکن بنگرید تعامل رسانههای اصولگرا با دولت محترم را. باری از بدنه خود دولت، مدعی شدند؛ «آب تهران آلوده به نیترات است.» آیا ما نمیتوانستیم در همین «وطن امروز» تیتر یک برویم؛ «سلامتی نوزادان در خطر» و دولت راستگویان را بنوازیم؟! ما اما «شرف» داریم و هرگز حاضر نیستیم قوه مجریه را به هزینه «تشویش اذهان عمومی» نقد کنیم. نقد ما از زاویه حق است، فلذا بیآنکه «ارگان دولت» باشیم، از قول وزارت بهداشت نوشتیم که آب تهران، مشکلی ندارد. آقایان و خانمهای راستگو! ما نانخور دولت نیستیم اما شما دارید نان این نظام شیدایی و شهدایی را میخورید! لااقل به شکرانه رواداری منتقدان با دولت اعتدال، اندکی اهل انصاف باشید در حق جمهوری اسلامی… و الا بیم از آن دارم که مردم گریبانتان را با این سؤال بگیرند؛ «آن از سیاست خارجهتان، این هم از سیاست داخلهتان، چه کار دارید میکنید؟!» آقایان و خانمهای راستگو! ملت، سعهصدر منتقد را ندارد؛ خوشگل رای میدهد، خوشگلتر پس میگیرد!
وطن امروز/ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
شعاری که آن بالا، سر در وبلاگ گذاشته ام، اگر چه ایهام دارد، لیکن فقط و فقط ناظر بر آن «۲۶» است که یکی از قطعات بهشت زهرای تهران است. «اینجا قطعه ای از بهشت است؛ نه با قلم، که با خون باید نوشت» قدر مسلم یک «وبلاگ» در یک فضای به شدت مجازی نمی تواند باشد، آنهم وبلاگ فقیری چون حقیر! فلذا ادعاهای زلال بهشتی، به یک شدیدا قبرستان نشین عادات سخیف نیامده! اصلا نیامده! ما زمین گیرشده ها، خود زمین مان چیست که حالا بخواهیم پز فضای مجازی این زمین را بدهیم؟؟ آنهم که شعار مذکور، به جای «آنجا»، با ایهام «اینجا» شروع می شود، جز این نیست که «قطعه ۲۶» برای من همیشه و همواره «اینجا» است! عاقبت، هر چه «آنجا» دور و دست نیافتنی است، «اینجا» نزدیک و صمیمی است!
(البته اصلش را بخواهی، «اینجا»، «آنجا» است؛ «هر جایی غیر از اینجا»، «یک کنج دنج باصفا، غیر از اینجا» اما تو اصلش را نخواه و به دل ما رحم کن!)
پر واضح است مرادم از «اینجا» در شعار بالای سر، نه وبلاگ قطعه ۲۶ بلکه حس خوش قرابت، -لااقل در نام- با همان قطعه ۲۶ جاودان و بهشتی است. و اگر این حس قرب نبود، و اگر نبود که ما دل به همین وصال خوش کرده ایم -دل را که می توانیم به وصل و قرب خوش کنیم!- حتما شعار را اینگونه تصحیح می کردم؛ «آنجا قطعه ای از…» که اینجا یعنی این خانه، این «سنگر سایبری» در بهترین حالت یک وبلاگ است.
مع الاسف، رسانه «وبلاگ» نیز به لحاظ «حرفه ای» تعریفی مشخص دارد که با استناد به آن، حتما -شاید بهتر باشد بنویسم؛ حتی!- قطعه ۲۶ ما نمی تواند یک «وبلاگ» باشد! دیدین میگن؛ «از اینجا مونده، از اونجا رونده»؟ همین قطعه ۲۶ را می گویند! این قطعه ۲۶ را! و اعتراف می کنم؛ دقیقا! اغلب قریب به اتفاق مطالب اینجا، به شهادت منبعی که پای مطالب می خورد، مختص یعنی اختصاصی این فضا نیست، و همین محکم ترین دلیل است که ما قطعه ۲۶ خود را «وبلاگ» ندانیم و «وبلاگ» نخوانیم! اشتباه نشود؛ من این را من باب افتخار نمی گویم! اتفاقا به نسبت دیگر رسانه های فضای مجازی، «وبلاگ» را آشناتر، دوست تر، بهتر، راحت تر، خودمانی تر و در عین حال، باوجدان تر و قانونمندتر از سایر رسانه های سایبر می دانم. از این رو،
اولا؛ جز اینجا -حالا اسمش وبلاگ باشد یا هر نام دیگری!- هرگز خانه دیگری در فضای مجازی نخواسته ام. اینجا هر چه باشد، یک ورودی دارد، یک خروجی، و یک قفل و چفت و بستی! بی در و پیکر نیست! ول نیست! فیسبوک نیست! شبکه ارواح عمه شان «اجتماعی» -بخوانید «اشتباهی»- نیست! نه «رها» است برای خود، و نه «هار» است برای خود! نظم و نسقی دارد!
ثانیا؛ از آنجا که نمی خواهم میان عنوان «وبلاگ» با این قطعه ۲۶ خودمان فاصله های بعیدتر از این بیفتد، گاهی… هر از چند گاهی، این دور و درازی را با مطالب وبلاگی کاهش می دهم و مختص اینجا می نویسم. هم «مختص»، و هم «وبلاگی». «مختص» که معلوم است، اما «وبلاگی» به این معنی که چیزی از درونیات زندگی خود را با توی خواننده به «اشتراک» می گذارم، بی آنکه حریمی را شکسته باشم یا حرمتی را درنوردیده باشم. اساسا تفاوت اشتراک گذاری های وبلاگی با اشتراک گذاری در شبکه های موسوم به اجتماعی در همین «حفظ حرم» است! رسانه وبلاگ، یک زلالیتی دارد که اگر آدمی بخواهد به بهانه اشتراک کذایی، حرمت های اسلامی، حتی حرمت های انسانی را خدشه دار کند، اگر نگوییم قطعا، این را می توانیم بگوییم که اغلب، ترجیح می دهد این حریم شکنی در شبکه های اجتماعی صورت پذیرد، نه رسانه وبلاگ.
من البته برای کش دادن این مقدمه که تا همین جا هم مطول شد، سر پردردی دارم، و شاید روزی با ذکر مصداق، و ورودی جزئی نگرانه، به بحث مکفی در این باره بپردازم، اما…
امروز صبح، سنگ مزار پدرم را عوض کردم! اولین سنگ مزار بابااکبر، حدود ۱۰ روز بعد از شهادتش نصب شد و تا ۲ سال هم ماند. من تقریبا چیز مشخصی از آن سنگ قدیمی به یاد ندارم، مگر بعدها… و به روایت تصاویر گرفته شده. آن سنگ، از این سنگ قدیمی های بهشت زهرا بود که رنگ طوسی مایل به خاکستری داشت با قطر فقط ۳ سانت، عرض نیم متر، طول یک متر. همین! هنوز هم میان گلزار شهدا، تک و توک از آن سنگ پر خاطره پیدا می شود، فی المثل در همین قطعه از قطعه ۲۶ که پدرم هست، مزار چند تایی شهید، با همان سنگ قدیمی، مشخص شده همچنان. دوست شان دارم! روی اولین سنگ مزار بابااکبر، به سبب کمبود جا، چیز متمایزی نوشته نشده بود الا «شهید بسیجی اکبر قدیانی… و ذکر تاریخ ولادت و شهادت». به پیشنهاد پدربزرگ، اردیبهشت ۶۳ سنگ دیگری و بزرگتری، جای سنگ قدیمی گذاشته شد که لابد اغلب شما آنرا دیده اید. آن سنگ تا همین دیروز، نزدیک ۳۰ سال، بگو یک عمر، سنگ مزار پدرم بود! جالب اینکه این سنگ، دو سال بیشتر از بابااکبر ۲۸ ساله در این دنیا عمر کرد! عمر به عنوان سنگ مزار قابل تماشا و بهم پیوسته مزار بابااکبر می گویم، و نه به عنوان دیگری. نیز عمر دنیوی می گویم، و نه عمر دیگری.
اگر فقط با من بود، شاید به همان سنگ اول قدیمی دست نمی زدم که اساسا زیبایی را در ترکیب قدمت می دانم و سادگی و خاطره. با این همه، تعویض سنگ مزار دوم ۳۰ ساله، به دلایلی واجب می نمود.
یک؛ روی سنگ، آیه قرآن نوشته شده بود و از آنجا که خواهی نخواهی روی سخن خدا پا گذاشته می شد، امر بسیار ناخوش آیندی بود، رسما گناه!
دو؛ آیه اشتباه نوشته شده بود، رسما گناه بزرگتر!
و سه؛ وصیت نامه مختصر و مفید پدرم که همه می گویند شاهکار است، بریده بریده، نامنظم و منقطع روی سنگ کار شده بود که لااقل، همیشه روی مخ من بود، اساسی! و از آنجا که کل این چند خط وصیت، قابل حک روی سنگ بود و به راحتی جا می شد، واقعا دوست می داشتم همه آن، گذاشته شود. این ۳ دلیل، به یک دلیل ذوقی هم می تواند اضافه شود و آن اینکه؛ کلا از سنگ قبر سفید خوشم می آید. هر چند سنگ مزار دوم بابااکبر، مشکی نبود، اما همین سفید نبودنش هم -یه جور طوسی روشن بودنش- خیلی به مذاقم خوش نمی آمد.
القصه! از قبل، «سیدناظر ۷۲ تن» را می شناختم. عاقله مردی افغان که دربان و نگهبان و حافظ و مراقب بنای موسوم به ۷۲ تن بهشت زهراست و می دانستم که در زمینه سنگ و سنگ قبر، هم خودش تخصص دارد، هم برادرش که در باقرشهر مجاور بهشت زهرا در کار سنگ قبر است. جمعه هفته پیش به سیدناظر گفتم که یک سنگ مزار سفید برای پدرم می خواهم، همچین مشتی ها! پرسید؛ «حدود چه قیمتی؟» گفتم؛ «برو بالاتر!» دوباره گفتم؛ «سنگ معروف به سنگ سفید افغان که سفیدی اش همچین توی چشم می زنه، هنوزم هست؟» دستم را گرفت و برد بیرون ۷۲ تن، بعد از ۱۰ دقیقه بهشت نوردی (!) مزاری را نشان داد و با تحکم گفت؛ «این سنگ رو می خوای!» گفتم؛ «همین رو!» گفت: «توی یه برگه بنویس چی می خوای روش بنویسی و بده من». نوشتم… و دادم بهش؛ «این رو روی سنگ بنویس، اما تا خودم نیام نبینم نظر ندم، نبر!» «خیالت تخت» محکمی گفت، و از هم جدا شدیم. روز یک شنبه برادر سیدناظر تماس گرفت که بیا ببین. رفتم و دیدم؛ «شهید بالا رو قرمز کن، قرمز مایل به سرخ، اصلا سرخ! کل وصیت نامه رو هم! الباقی همون مشکی بمونه… این فونت درشت تر شه، اون فونت ریزتر شه… همین الان بکن ببینم توی زمینه سفید، این ترکیب قشنگ می شینه یا نه؟…». بعد، از همانجا رفتم ۷۲ تن، پیش سیدناظر افغان… و تکرار سفارش ها! و اینکه؛ «موقع نصب و کار بنایی هم خودم باید باشم. زنگ بزن، سریع میام. قرنیز چسبیده به سنگ، بیشتر از ۱۰ سانت نشه که مکروهه زیاد برجسته شه، رنگش هم سرخ باشه، اما قرنیز کف، همون سفید خوبه». خلاصه امروز دوشنبه ۲۳ تیر ۹۳ ساعت ۹ صبح، سید تماس گرفت که بیا! نیم ساعته خودم را رساندم بهشت.
بگذریم که دیشبش اصلا خوابم نبرد درست حسابی! و کلی فکر و خیال! و بعضا فکر و خیالات آنچنانی! شاید هم شیطانی! شاید هم انسانی! شاید خیر! شاید شر! اصلش همان شب، چند بار نزدیک بود به سیدناظر زنگ بزنم که؛ «آقاجون! من پول این کار رو تمام و کمال بهت می دم، اما بی خیال! اصلا از خیر تعویض سنگ گذشتم! من آدمش نیستم!» حتی یک بار هم زنگ خورد که سریع، گوشی را قطع کردم! و سعی کردم بر خودم مسلط باشم!
همچنان القصه! وقتی به قطعه رسیدم، دو به شک بودم که سنگ جدید را بگذاریم روی سنگ قبلی یا نه! موضوع را با سید و برادرش درمیان گذاشتم که برادر سید گفت؛ «اگر این سنگ را بگذاریم روی سنگ قبلی، از ۱۰ سانت خیلی می زنه بالا، وانگهی! اندازه سنگ ها تناسبی با هم ندارن. باید سنگ رو برداریم». و دست به کار شدند. البته سید، لحظاتی بعد از آمدن من، رفت ۷۲ تن. به جز برادر سید، ۲ نفر دیگر هم بودند. من ۳ حس داشتم وقتی که فهمیدم باید سنگ قدیمی برداشته شود. یک حس بچگانه شاید هم بزرگانه که؛ «اینطوری اتفاقا بهتره. روز قیامت که بابااکبر خواست از قبرش بلند شه، ۲ تا سنگ رو نمی شکافه، همین یه سنگ رو می شکافه، زحمت کمتری می کشه بنده خدا!» باز هم یک حس بچگانه شاید هم بزرگانه که؛ «اینطوری اتفاقا بهتره. فاصله ما از پدر، دوباره می شود همان یک سنگ، و نه ۲ سنگ!» و همچنان یک حس بچگانه شاید هم بزرگانه؛ «اینطوری اتفاقا بهتره. شاید هنگام برداشتن سنگ قدیمی، خاک و ماسه های بالطبع چسبیده به سنگ هم کنده شد، شاید… شاید… شاید سنگ لحد چسبیده به خاک و ماسه چسبیده به سنگ هم برداشته شد… و… و… و…».
این برادر سید لامروت، نمی دانم چه از چشم من خوانده بود که برداشت گفت؛ «ما با دیگر فرزندان شهدا هم، همین مصیبت را داریم! فقط تو نیستی! آنها هم وقتی می خواهند سنگ قبر پدر را عوض کنند، یک حرف هایی می زنند، یک خواهش هایی می کنند، یک چیزهایی از آدم توقع دارند که! پسر خوب! نبش قبر طبق فرموده دین، همون دینی که پدرت براش شهید شده، گناهه، خیلی هم گناهه». در دلم گفتم؛ «یعنی واقعا داشتم به همونی فکر می کردم که این میگه؟؟؟!!!»
اما این یکی را دیگر در دلم نگفتم. به برادر سید گفتم؛ «بعد از سی و چند سال، دیدن پدر، آنهم پدری که شهید شده باشد، ولو از داخل قبر، چیزی نیست که حکم بردار باشد! کلا این یه جور خاص از محبت و خشم و مهر و قهر و جدایی و وصاله که شاید شامل حکم ن… ق… نشه، نمی دونم! اما خیلی دوست دارم بابام رو ببینم، خیلی! اصلا گناهش رو به گردن می خرم! واسه یه گناه، خدا بخواد بهونه قبول کنه، همینه!» برادر سید که البته مشغول کار هم بود، خندید و گفت؛ «اما این سنگی که من می بینم، این جوری کنده نمی شه! چسبیده به زیر! مگر اینکه خوردش کنیم، کنده شه! یه جا کنده نمی شه! از زیر و به شکل درست کنده نمی شه!» گفتم؛ «تلاش تون رو بکنین یه جا و سالم دربیاد، من نمی دونم!» خلاصه بعد از نیم ساعت دیگر جان کندن، سنگ، یک تکانی خورد، تا به یک جا درآمدنش امیدوار شویم! بنده های خدا، ۳ تایی، از ۳ جهت مختلف، میخ های به چه بزرگی را گذاشته بودند محل اتصال سنگ و قرنیز، و هی با چکش های به چه بزرگی می کوبیدند بر فرق میخ های بیچاره! شکر خدا، با هر مشقتی بود سنگ کنده شد، اما عجبا! همراه اولین سنگ مزار بابااکبر! جالب اینکه نوشته های سنگ اول، در قسمت زیر سنگ دوم، رد کاملی از خود باقی گذاشته بودند… و تازه، من آنجا بود که فهمیدم این سنگ دوم را روی آن سنگ اول گذاشته بودند! پس متن را اصلاح می کنم؛ ما اگر می خواستیم این سنگ سوم را بگذاریم روی سنگ دوم، مزار بابااکبر بنده خدا، شاهد ۳ سنگ می شد و… چه کار سختی داشت روز قیامت! هم الان باز متن را اصلاح کنم؛ لحد را هم سنگ حساب کنی… !! تا قیامت نشده، ۲ سنگ قبر بهم چسبیده را درآوردند و… اما، آنچه بیرون آوردنش سخت تر بود، افکاری بود که از ذهنم بیرون نمی رفت… و باز برادر سید؛ «پسر خوب! بابات الان ۹۰ سانت زیره! همچین نیست که با یه کلنگ به داخل قبر برسی!» من، اما در دلم؛ «۹۰ متر که نیست! همه اش ۹۰ سانته! تازه، ۱۰ سانت هم کمتر از یه متره! بکن دیگه… یعنی از کندن این ۲ تا سنگ، سخت تره؟!» یکی از شاگردهای برادر سید که بزرگتر و زبده تر از آن دیگری بود گفت؛ «آقا سید! توی قطعه ۲۷ یادت میاد وقتی خواستیم پدر یک شهید رو بگذاریم داخل قبر فرزندش، و اجازه داده بودن که قبر شهید رو ۲ طبقه کنیم، پیکر شهید تقریبا سالم بود و از روی صورتش قابل شناسایی؟!» برادر سید با عصبانیت گفت؛ «حالا این حرفه که تو داری می زنی؟!» و لابد در دلش ادامه داد؛ «این یارو که نزده می رقصه، تو هم داری خاطره اش رو جور می کنی!» بغض بدی گلویم را فشرده بود… یکی باید دستم را می گرفت و نجاتم می داد! من از سویی دوست نداشتم خیانت کنم به پدرم، به مزار پدرم، بلکه به خدا، به دین، به حکم دین، به سنن الهی، و از سویی دوست نداشتم خیانت کنم به محبت و خشم و مهر و قهر و جدایی و وصال شهید قطعه ۲۶… مادرم زنگ زد؛ «این یه لباس نو واسه بابااکبره. امروز خوشحاله. الان خوشحاله. هر کجای کار هستی، زیارت عاشورا بخوان»… و شگفتا! هیچ لازم نبود خودم بخوانم! گوش که تیز کردم، دیدم از چند قبر آنطرف تر از مزار پدر، دارد صدای زیارت عاشورا می آید. خیلی نگذشت که رسید به اینجا:
«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى جمیعا سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ».
هرگز این همه نفهمیده بودم که حسین (ع) سفینه النجات است، هرگز! زمانی که داشت بد می گذشت، دیر می گذشت، ناجور می گذشت، افتاد در سرازیری! اسم رمز شب قدر آمد و روز قبر مرا به خوشی تمام کرد! و هیچ نفهمیدم کی سنگ مزار جدید در جایش آرام گرفت! و کی، این همه زود گذشت، زمانی که داشت روی اعصاب می گذشت! «سلام بر حسین (ع)» آنهم با زبان روزه و لب تشنه زیر آفتاب، مگر بی اجر می ماند؟! و مگر می گذارد به ما سخت بگذرد سید ۷۲ تن؟! «سید ۷۲ تن»! قبر و مرگ و قدر و زندگی ما، جملگی دست سیدالشهداست. «اینجا» حسین است، «آنجا» حسین است؛ همه جا کربلاست، هر روز عاشوراست. «حسین (ع)» فقط ما را از دشمن نجات نمی دهد؛ از خودمان هم نجات می دهد، آنجا که باید! «از خودمان هم نجات می دهد، آنجا که باید!» این «سید ۷۲ تن» عجیب سفینه النجات است. اتفاقا «ناظر» هم هست! «ناظر» از این بیشتر؟! و «حاضر» از این بیشتر؟!… مات و مبهوت مانده بودم از دستگیری «سید ۷۲ تن»، حضرت ارباب… که سیدناظر بقعه ۷۲ تن هم سر رسید، با یک سربند امام حسین (ع)؛ «بیا این رو بگذار جلوی عکس بابات… ماشاء الله کار چه خوشگل از آب درومد… سرخی ها هم توی زمینه سفید، قشنگ نشسته… روح بابات شاد».
“پانوشت“
اول: من از سنگ مزار جدید پدرم، از لباس نوی بابااکبر عکس نگرفتم، با اینکه طبعا می توانستم! دوست دارم توی خواننده، این عکس را بگیری و کامنت کنی… و ایضا نظر بدهی که خوب شده یا نه؟!
دوم: در داخل ۴ قرنیز به رنگ سرخ، باید مقدار زیادی خاک و ماسه -ملات- می ریختیم تا محل اتصال سنگ سفید به قرنیزها، به خوبی و در تمام سطوح مستطیل شکل، جفت و جور شود. و اما، از آنجا که دل خودم هم روا نبود آن ۲ سنگ قبلی بهم چسبیده، یک باره از مزار پدر جدا شوند، نیز از آنجا که هرگز راضی به انتقال آن به جای دیگری جز «اینجا»، جز «آنجا» نبودم، برش هایی از سنگ قدیمی -سنگ های قدیمی- را که سنگ تراش آمد و منظم و درست تراشید، زیر سنگ جدید، یعنی در داخل قرنیزها گذاشتیم. با این کار، مهم تر از آنکه به شکل محسوسی در مصرف ملات، صرفه جویی شد، جلب رضایت سنگ اول و دوم مزار بابااکبر بود! عاقبت، همین سنگ هاست که ما در «قطعه مقدس ۲۶» به سینه می زنیم! همین سنگ ها… همین سنگ نوشته ها… و همین کتیبه ها… که نیک اگر بنگری، این کتیبه ها اساسی ترین قانون این دیارند.
روزخند/
… نه پس! میخواستید ندانید که در یکی از بازیهای گروه D جامجهانی در شهر ناتال برزیل «سوآرز» مهاجم اروگوئه ضمن گاز گرفتن بازیکن ایتالیا، رد دندانهایش را بر بدن «کیه لینی» جا گذاشت.
با این یادآوری که این ذلیلمرده در انجام این کار شنیع «هتتریک» کرده، بازتاب این اتفاق دلخراش را مرور میکنیم.
باقر نوبخت: حتی با وجود این گاز، دل سوآرز هیچ وقت با کیهلینی صاف نشد!
قالیباف: اعصابخردی سوآرز ناشی از مدیریت شهری ضعیف در«مونتهویدئو» است!
اکبر رفسنجانی: راهحل همه اینها را در نماز جمعه ۲۶ تیر گفته بودم!
زیباکلام: اگر حمایت اصلاحطلبان از سوآرز نبود، اروگوئه به دور بعدی صعود نمیکرد!
سعید حجاریان: دندان نیش سوآرز ستون فقرات اروگوئه است!
علی جنتی: هم سوآرز، هم کیه لینی و هم داور را باید به بخش خصوصی واگذار کرد!
دکتر الهی قمشهای: به قول خانم امیلی دیکنسون؛ تا بوس هست، گاز چرا؟!
علی لاریجانی: گاز سوآرز باعث ابتهاج مردم آمریکای جنوبی شد!
وزیر جهاد کشاورزی: شیر بعد از جامجهانی گران میشود!!
معصومه ابتکار: علت این حادثه، مصرف بنزین پتروشیمی در پمپ بنزینهای شهر ناتال بود!
بیژن زنگنه: گاز را هم وارد میکنیم!
محسن رضایی: با استفاده از استراتژی «گلولههای برفی» و «فدرالیسم گازی» در دولت من، شاهد این صحنهها نخواهیم بود!
حسین شریعتمداری: استثنائا در این مورد بهخصوص، سند خاصی در روزنامه موجود نمیباشد!
جواد ظریف: امیدوارم به برکت ماه رمضان، سوآرز سر عقل بیاید!
محمدرضا نعمتزاده: تجهیزات مداوای کتف گاز گرفته شده کیهلینی تا صد سال دیگر هم به ایران نمیرسد!
سعید جلیلی: سوآرز با این کار ظرفیت خودش را آزاد کرد!
وطن امروز/ ۵ تیر ۱۳۹۳
بسم الله الرحمن الرحیم…
دوستان محترم!
مکمل این متن است عجیب؛
وطن امروز/ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳ صفحه آخر
نگاهی به معاهدات و امتیازات خارجی ایران در ۲ قرن منتهی به انقلاب اسلامی
حیرتنامه سفرا
امیرحسین صفایی: در بخش پیشین از سلسله نوشتارهای بررسی معاهدات خارجی ایران، چگونگی انعقاد ۲ عهدنامه ذلتبار گلستان و ترکمانچای در عهد فتحعلیشاه را بررسی کردیم و زمینه و زمانه آن را از دیدگاه سیاسی، اجتماعی و منطقهای به اختصار از نظر گذراندیم.
گفته شد که یکی از نقشآفرینان ایرانی آن حوادث شوم فردی به نام میرزا ابوالحسن ایلچی بود که در مذاکرات مربوط به هر دو قرارداد به عنوان نماینده ایران حضور داشته است.
در بخش سوم نگاهی به پیشینه و چند و چون صعود سیاسی او خواهیم داشت. همچنین برای شفافتر شدن نظرگاه فکری و ابعاد وابستگی و شیفتگی نامبرده نسبت به تمدن غربی، فرازهایی از سفرنامه انگلستان او را به اختصار مرور خواهیم کرد. کتابی که خود او در گزینشی جالب توجه نام «حیرتنامه سفرا» را برای آن برگزیده است.
***
میرزا ابوالحسنخان ایلچی، خواهرزاده ابراهیمخان کلانتر، صدراعظم مقتول فتحعلیشاه است. پس از آنکه در میانه دوره نخست جنگهای ایران و روسیه، روابط ایران و فرانسه رو به تیرگی گذاشت و ژنرال گاردان به عنوان نماینده فرانسه از ایران اخراج شد، دربار قاجار در ادامه سیاست منحط نگاه به بیرون، دست به سوی بریتانیا دراز کرد.
انگلستان نیز به دلایلی که در قسمت پیشین مورد اشاره قرار گرفت گسترش نفوذ خود را در ایران دنبال میکرد. متاثر از همین چرخش سیاسی دولت قاجار، در سال ۱۲۲۴ هـ . ق میرزا ابوالحسنخان شیرازی با هدف استمداد مالی، سیاسی و نظامی از انگلستان به عنوان سفیر ایران راهی لندن شد.
او مدت ۹ ماه در لندن اقامت داشت و تنها توانست لندن را به اعزام سفیر دائمی در تهران متقاعد کند. سفرنامه «حیرتنامه سفرا» محصول همین دوره ۹ ماهه است که اغلب به خوشگذرانی و گشتوگذار به همراه سر گور اوزلی سپری شده است. در همین سفر میرزا ابوالحسن با تلاش و ترغیب اوزلی به عضویت تشکیلات فراماسونری درآمد که بنابر روایت منابع تاریخی این عضویت دریافت مقرری سالانه را برای او به همراه داشته است که براساس برخی اسناد موجود تا چند دهه پس از آن فرزندان وی نیز از آن بهرهمند بودهاند. در سال ۱۲۲۷ هـ . ق، انگلیس با روسیه علیه فرانسه متحد شد و درصدد تحمیل صلح به ایران برآمد. اوزلی که به عنوان سفیر انگلیس در ایران مشغول به کار شده بود، با ترغیب دربار موفق شد برخلاف میل عباسمیرزا (ولیعهد و فرمانده نیروهای ایرانی در جنگ) ایران را به پای میز مذاکرات بکشاند. در ابتدا قرار بود میرزا بزرگ عیسیخان فراهانی (پدر میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی) به عنوان نماینده ایران در مذاکرات شرکت کند. میرزا بزرگ در گفتوگوهای قبلی با روسها بسیار سرسختانه مقابل آنها مقاومت نشان داده و از منافع ایران دفاع کرده بود. در آن برهه با نقشآفرینی اوزلی، میرزا ابوالحسن ایلچی به جای میرزا بزرگ نشست تا انگلستان با مهرهچینی ماهرانه پای میز مذاکره همه منافع خود و متحدش (روسیه) را به سهولت در معاهده گلستان بگنجاند. او در سال ۱۲۴۳ هـ . ق نیز به عنوان وزیر امور خارجه دولت ایران پای میز مذاکره معاهده ترکمنچای نشست و به قربانی کردن منافع ایران رضایت داد. معاهدهای که هنوز پس از ۲ قرن، به عنوان نمادی از وادادگی، انحطاط و ذلت، خاطر ایرانیان را میآزارد.
بیشک این ذلتپذیری و اعتماد به بیگانه ریشه در غرب دوستی و تقرب آلوده به دنیاخواهی میرزا ابوالحسن ایلچی به انگلستان به عنوان قدرت مادی مسلط جهان آن روزگار داشته؛ امری که بدون تردید در سفرهای چندباره او به اروپا و بویژه انگلیس به عنوان سفیر بشدت تقویت شده است.
حیرت در حیرت
مرور بخشهایی از سفرنامه ایلچی بخوبی سر نهان خلوتخانه بسیاری از حوادث تاریخی را عیان میکند. آنگاه که تحیر ناشی از دنیاطلبی در دل کارگزاران یک کشور خانه کند، منافع ملت بینوا در پای ارباب بیمروت دنیا ذبح میشود. به تبع همین حیرت، سطح ادراک چنین مسؤولانی عموما چنان نزول میکند که در فهم واضحات و بدیهیات سیاست ملک نیز درمیمانند. فرازهایی از «حیرتنامه» که در ادامه گذری بر آن خواهیم داشت، به خوبی این مصیبتهای تاریخی را باز مینمایاند.
میرزا ابوالحسنخان ایلچی در قضاوتی صریح راز پیشرفت اروپاییان را تقدم عقل و دانش مردمان آن بر عقل معاد میداند، امری که سراغ آن را در روزگار کنونی نیز در میان برخی سیاسیون میتوان گرفت: «عقل و دانش اهل آن سرزمین به سرحد کمال است و تمامی ندارد. به اعتقاد خاطر محرز این دفتر آن که اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلیس نمایند، جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد و بعد از آن که امر مدد معاش آدمی مضبوط باشد، در تحصیل علوم نهایت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زمانی سر رشته عقل معاد کما هو حقه به دست آید و از این راه است که حکمای صاحب فن و عقلای انجمن، عقل معاش را بر عقل معاد مقدم داشته، کودکان را به کسی که سزاوار مرتبه او باشد، بسپارند و به مداخل دنیوی او را راهنما شوند، چون به جمیع کمالات صوری آراسته شود و مضمون الکاسب حبیبالله را فهمد و اسباب دنیوی خود فراهم آورد به خاطرجمعی، اسباب تحصیل کمالات معنوی پردازد و چشم به میراث پدر و مادر و خویشاوند بند نکند». (صفحه ۲۲۱)
در جایی دیگر او بشدت تحت تاثیر ولنگاری و عیاشی رایج در لندن قرار گرفته است: «القصه، روز و شب کار ایشان در فکر عشرت است: بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین، کاین اشارت زجهان گذران ما را بس». (صفحه ۲۱۵) «طرفه شهری است که شاهزادگان عظیمالشأن و وزرا، امرا و بزرگان به این مهربانی نسبت به هم، با زنان آفتاب طلعتان ایشان به این کوچک دلی و بیساختگی دست هم را گرفته در سماع رود و سرور کامرانی کنند و غم روزگار از دل بیدلان زدایند؛ کاش این شیوه اعیان و اشراف انگلیس در مملکت ما نیز متداول میگشت»!(صفحه ۲۴۰)
وی چنان مشغول خوشگذرانی در لندن میشود که حتی پیشنهاد انگلیسیها در راستای ماموریت سپرده شده به خود را نیز به طور شگفتانگیزی رد میکند و در حالی که «سر دیوید ونداس» فرمانده ارتش انگلیس قصد داشت کتاب «تعلیم جنگ پیاده و سوار» خود را جهت آموزش نظامیان برای عباس میرزا بفرستد، میرزا ابوالحسن پاسخ میدهد: «الحال آن ولیعهد بیمحال در فنون لشکرگشا اسفندیار روزگار است اما کتاب فرستادن شما باعث ازدیاد و داد میگردد». (صفحه ۱۸۵)
در دیده میرزا ابوالحسن ایلچی جز خوبی و حسن از انگلستان و اهالی آن نمیتوان دید: «بهتر از دیگران به نظرها جلوه کنند و دولت دنیا را همین جمع کنند. غریبدوستی و میهماننوازی، پیشه اهل انگریز است گویا به همین جهت جناب احدیت آن مملکت را از شر اشرار ایمن داشته و حراست فرموده»! (صفحه ۱۹۳)
این شیفتگی تا به حدی است که او حتی حضور اراذل و اوباش در لندن را نیز در آن مملکت آزاد عیب نمیداند: «از این جوانان چند نفری در این شهر ضرور است که خود را اجلاف و هرزهگرد مملکت دانند. به خلاف ولایات دیگر که در جمله هزار کس از ایشان یک نفر معقول دیده نشد، در این شهر وسیع و آزادی اکثر خلق ایشان خوشرفتار و شیرین گفتارند، اگرچند نفر اوباش داشته باشند، چندان عیب نیست». (صفحه ۳۰۷)
سگان انگلیسی نیز به طور شگفتی در نظر او شایسته تمجیدند: «سگان این شهر بسیار صاحب وفا و هوش و صاحب دوست میباشند و گویا سگان زباندان و ادا فهم و زیرکند». (صفحه ۲۷۹)
او البته در «حیرتنامه» اوراق بسیاری را صرف توصیف برخی ظواهر صنعتی و شهرسازی و بانکداری در بریتانیا کرده است که در همه آنها جز شرح ظواهر و آب و رنگ و ابعاد و صد البته تمجید و شگفتی چیزی یافت نمیشود که نقل همه آنها در حوصله این نوشته نیست.
باید انصاف داد میرزا ابوالحسن ایلچی در «حیرتنامه سفرا» میراث خوبی برای ما به یادگار گذاشته و حقا نام خوبی نیز برای آن برگزیده است. از میان اوراق این سفرنامه به خوبی میتوان نوع نگاه و بینش و گرایش کسانی را دریافت که دوره طولانی انحطاط و وابستگی ایران را رقم زدند و منافع ملت را به اندک چیزی پیشکش بیگانگان کردند. چنین نگاهی هنوز نیز در بین برخی اهالی سیاست با قدرت به حیات خود ادامه میدهد. کسانی که حذف آرمانها را از امر حکومتداری پیگیری و به تلویح و تصریح ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی را ترویج میکنند. اینان اهالی «حیرتنامه» و فرزندان میرزا ابوالحسن خان ایلچیاند!
سیداحمد؛
میگم چقدر برخی کلمات برام آشناست! 🙂
سپاس آقای قدیانی، برقرار و پرتوان باشید و خدا بر توفیقات شما بیفزاید
گاهی برخی آیات تو شرایط خاص برای آدم خیلی جلوه میکنه
{وَ إِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ} (یونس/۱۰۷)
«و اگر خدا به تو گزندی برساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نخواهد کرد؛ و اگر برای تو خیری بخواهد، هیچ کس نمیتواند بخشش او را باز دارد. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند، و اوست که گناهان بندگانش را میبخشد و بر آنان رحمت میآورد.»
“هزاری هم با وزیر خارجه آمریکا پیادهروی کنند، از خشم انقلابی ما نسبت به شیطان بزرگ کم نمیشود. من نمیدانم هدف از برخی کارها چیست لیکن اگر مقصود این است که یک چیزهایی برای ما عادی شود، نخیر! هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. برای ما آمریکا همانی نیست که وزیر خارجهاش شانه به شانه وزیر خارجه دولت اعتدال پیادهروی میکند؛ همان است که در معیت اسرائیل، «آرمیتا» را از وجود نعمتی به نام پدر محروم میکند.”
احسنت!
خیلی شیک شروع کردید!
“نماینده دائم ایران در سازمان ملل، مستقر در تهران!! این است نتیجه دیپلماسی پیاده! اعتبار پاسپورت ایرانی پیشکش، لطفا ویزای آقای سفیر را جور کنید!”
“مستقر در تهران”
😐
“هزاری هم با وزیر خارجه آمریکا پیادهروی کنند، از خشم انقلابی ما نسبت به شیطان بزرگ کم نمیشود.”
قطعا تکبیر دارد!
“من نمیدانم هدف از برخی کارها چیست لیکن اگر مقصود این است که یک چیزهایی برای ما عادی شود، نخیر! هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. برای ما آمریکا همانی نیست که وزیر خارجهاش شانه به شانه وزیر خارجه دولت اعتدال پیادهروی میکند؛ همان است که در معیت اسرائیل، «آرمیتا» را از وجود نعمتی به نام پدر محروم میکند. برای بعضیها فرانسه همان است که رئیسجمهورش در راهپیمایی علیه ترور شرکت میکند اما برای ما فرانسه هنوز هم طعم موشکهای میتران را میدهد؛ اگزوسه، جنگ نفتکشها، میراژهای صدام. اولاند برای ما یعنی حمایت از النصره، ارتش آزاد، یعنی سربریدن کودک ۳ ساله سوری جلوی چشم پدر و مادرش در حومه حلب، یعنی راهپیمایی علیه ترور با حضور اول تروریست عالم! برای بعضیها آلمان همان است که وزیر خارجهاش در کنفرانس خبری اخیر، افراطیگری در خاورمیانه را محکوم میکند اما برای ما آلمان هنوز هم نمک روی زخم و تاول جانبازان مظلوم شیمیایی است.”
احسنت… احسنت…
با خوندن تیتر وطن امروز مبنی بر ۳۳۳ روز فلان و بهمان؛
به این فکر افتادم که اگه فردا روزی دولت بعدی بخواد یه نماینده دیگه معرفی کنه و اونوقت آمریکایی ها بهش ویزا بدن؛ این زنجیری ها چه کارا که نخواهند کرد!
مثلا تیتر میزنن که دولت از آمریکا ترسیده و نمایندش رو عوض کرده. حالا یه عده که اوج تحلیل هستند هم با خودشون نمیگن که مثلا شاید این دولت جدید نماینده قبلی رو اصلا قبول نداشته باشه که. قطعا میگن دولت باعث کاهش ارزش پاسپورت ایرانی شده و این حرف ها!
“آهای نمایندگان دائم داعش بعلاوه شارلی در مطبوعات ایران، مستقر در تهران! این است نتیجه شارلاتانیسم مطبوعاتی که به جای همسخن شدن با نقاشی آرمیتا، همصدایی کنید با اهانتکنندگان به ساحت بهانه خلقت! بد خودتان را لو دادید، خیلی بد!”
گرچه باور ندارند ولی دیر نیست روزی که نتیجه مثلا تلاش برای خاموش کردن نور خدا را ببینند. نتیجه ای بد. خیلی بد!
بدا به حال هرکس که با خدا و رسولش نباشد. و وای بر هرکس که در صف دشمنان خدا و دلیل خلقت باشد. دارن چی کار می کنن بعضی ها با خودشون؟
“روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما با دیدن بعضی صحنهها، اولاً خطوط قرمز برایمان عادی نمیشود، ثانیاً از خشم انقلابیمان کاسته نمیشود، ثالثاً هرگز گمان نمیبریم که جان کری هم وزیر خارجهای است مثل وزیر خارجه دیگر کشورها! روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما عاشق محمد رسولالله(ص) هستیم و بینسبتترین مردمان با شارلیهای داخلی که یک روز قصاص را میزنند، یک روز امر به معروف را، یک روز حجاب را، یک روز ابوذر و سلمان را… و دگر روز خود اسلام را!”
عجب مطلبی شد داداش!
واقعا عالی بود… عالی!!
اسم(گفت و شنود)
گفت: حضور نتانیاهو در تظاهرات ضد تروریستی فرانسه به سوژه داغ رسانههای غربی تبدیل شده.
گفتم: چرا؟!
گفت: مینویسند، نتانیاهو که خودش در همه دنیا به ترور و کودککشی و قتلعام مردم بیدفاع معروف است، چگونه در تظاهرات ضد تروریستی شرکت کرده است؟!
گفتم: اولا؛ مگر بقیه سران اروپایی شرکتکننده در آن تظاهرات آدم حسابی بودند! ثانیا؛ معلوم شده که عملیات تروریستی پاریس با چراغسبز دولت فرانسه بوده است.
گفت: ولی نتانیاهو گفته است، حضور من به اهمیت تظاهرات ضدتروریستی میافزاید!
گفتم: به یارو گفتند؛ اسم تو را روی گلدان گذاشتم گل داد، روی درخت گذاشتم میوه داد، روی باغچه گذاشتم چمن روئید… مرتیکه فلان فلان شده آخه پشکل هم شد اسم؟!
همین اول پیاده روی، نفس حریف گرفته شده با این یادآوری عزت مندانه! دیگه بقیهاش جای خود داره!!
«نماینده دائم ایران در سازمان ملل، مستقر در تهران!!»
نقطه اوج این مطلب، از اولین جمله بود تا آخرین جمله اش.
بی نهایت سپاس که حرف دل ما را اینقدر زیبا، حرفه ای و انقلابی می زنید.
آن قسمت که گفتید “برای ما آمریکا همانی نیست که وزیر خارجهاش…” حس خاصی برایم داشت. یک خشم و غم و… نمی دانم… یک حس خاص اشکی…
سالاری به خدا… سالاری!
خیلی متن خوبی شده!
این متن هم می ترکونه…
انشاءالله فردا عازم عتبات عالیات هستم
به شرط حیات و لیاقت در حرم های متبرکه دعاگو و نایب الزیاره همه بزرگواران خواهم بود
حلال بفرمایید
م.طاهری؛
به به… خوش به سعادت شما!
از طرف همه دوستان التماس دعا… سلام ما را به حضرت ارباب برسانید…
دوستان محترم! «م. طاهری» همانی است که در مطالب قبلی وبلاگ، به شهادت پدرشان در عملیات والفجر ۸ اشاره شد؛ شهادت پدر در همان روز تولد دختر…
{میان انقلاب اسلامی و دست، رابطهای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. والفجر ۸ این سوی اروند، گردانی بود اما اروند آنقدر جزر و مد داشت که تا به آن سوی شط برسیم، دسته شدند بچهها! در ساحل آن آب خروشان، رزمندهای داشت برای «مسافر کوچولو» نامه نمینوشت، چرا که نمیدانست فرزندش دختر است یا پسر! اروند، جزر و مدی داشت محتوای بعضی نامهها! «شهید علی طاهری» لابد دوست میداشت دست دختر اینک ۳۰ ساله خود را بگیرد اما گرفتن دست پیر جماران واجبتر بود! پنجشنبه چه نوشتم؛ در والفجر ۸ رزمندهای را میشناسم که وقتی دخترش به دنیا آمد، دقایقی از شهادتش گذشته بود، فقط دقایقی! در انقلاب اسلامی «شهید» از این دست، بسیار است، «شاهد» اما فقط و فقط دست مجروح «حضرت سیدعلی» است.}
م.طاهری؛
تو رو خدا سلام منو به امام حسین برسون و بگو فلانی گفت “من حرف مفت زیاد می زنم، شما چرا جدی گرفتی!”
زیاد دعام کن خیلی زیاد
صبا؛
خنده ام گرفته از پیغامت! 🙂
ولی من با گریه نوشتمش!
امام حسین واسه همه ما پدر هستن ولی واسه “م.طاهری” یه جور دیگه پدرند
مثل پدریای که واسه بچه های مسلم بن عقیل کردند………
حتما. انشاءالله همه حاجت روا باشند.
در راس همه هم حاجت مشترک همه ما از خدا…
اللهم إنا نشکو إلیک فقد نبینا، و غیبة ولینا، و شدة الزمان علینا، و وقوع الفتن بنا، و تظاهر الأعداء علینا، و کثرة عدونا و قلة عددنا، اللهم ففرج ذلک بفتحٍ منک تعجّله، و نصرٍٍ منک تعزّه، و إمام عدلٍ تظهره، إله الْحَقِّ آمین، رَبَّ الْعَالَمِینَ… اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تقدیم به “م.طاهری”
“پیادهروی با جانکری، نه برای علیرضا پدر میشود،” و نه برای ما
“هرگز گمان نمیبریم که جان کری هم وزیر خارجهای است مثل وزیر خارجه دیگر کشورها!”
“تو وارثی! وارث خون سرخ پدرت… و روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما یک پری نقاشی تو را به کل دنیای غرب نمیدهیم.”
ممنون صبا
دعا کن شرمنده شهدا بیش از این نشم در این امتحانات روزگار.
سلام!
آقای ظریف؛ دیگر فهمیدی مذاکرات به جایی نمی رسد گفتی بیا لااقل پیاده روی کنیم!!
حواست هست با چه کسی داری قدم می زنی؟!! شیــــــــــــــطان بزرگ
دکتر!
نگذار در کتاب تاریخ از شما به بدی یاد شود…
لعنت خدا بر آن اعتدال و تدبیری که پس از یک سال و نیم راه آمدن با دشمن، شما را به این رسانده که پا به پای نجس دشمن با او پیاده روی کنید…
لعنت خدا به اصول روابط دیپلماسی شما که بر غیرت و عزت و مقدسات ارجحیت دارد…
م.طاهری؛
خوش به سعادتتون.
التماس دعا
“فکر اساسى این است که کارى کنید که کشور از اَخم دشمن ضربه نبیند، از تحریم دشمن لطمه نخورد؛ و راههایى هست، کارهایى هست که می شود کرد؛ بعضى را هم کردهاند و موفّق بوده است و جواب داده است؛ می شود کارهایى کرد؛ می شود این حربه را از دست دشمن گرفت، والّا اگر چنانچه چشم ما به دست دشمن باشد که «آقا، اگر اینکار را نکردى تحریم باقى می ماند» [فایدهاى ندارد]؛ کمااینکه آمریکایىها با کمال وقاحت دارند می گویند «اگر در قضیّهى هستهاى ایران کوتاه هم بیاید، تحریم ها یکجا و همه برداشته نخواهد شد»، این را صریح دارند می گویند. این نشاندهندهى این است که به این دشمن نمی شود اطمینان کرد نمی شود اعتماد کرد. من با مذاکره کردن مخالف نیستم؛ مذاکره کنند؛ تا هروقت می خواهند مذاکره کنند! من معتقدم باید دل را به نقطههاى امیدبخش حقیقى سپرد، نه به نقطههاى خیالى نه به نقطههاى خیالى، آنچه لازم است این است. خب، مسئولین کشور بحمدالله مشغولند، تلاش می کنند، کار می کنند، بنده هم عقیدهام این است که همه باید به دستگاههاى مسئول کمک کنند، به دولت همه باید کمک کنند؛ چون کار سخت است، دشوار است. دولتىها هم مراقب باشند، دو دستگى در مردم بهوجود نیاورند، حاشیهسازى نکنند، بعضى حرف هاى غیرلازم مطرح نشود؛ این یکپارچگى مردم ما، این همّت بلند مردم ما، این ایمان مردم ما، درست مورد استفاده قرار بگیرد، انشاءالله راه این کشور باز بشود.”
{بیانات رهبری در دیدار مردم قم}
آقای ظریف؛
تا هر وقت می خواهی پیاده روی کن اصلا کل دنیا رو با کری پیاده برو!
فقط بدون هر قدم که بر می داری به شیطان نزدیک تر می شی!
برای ما امریکا همان شیطان بزرگ است که هست؛ تغییر هم نمی کنه! حالا هی پیاده روی کن!
م.طاهری؛
زیر قبه ارباب ما را هم از دعای خیر خودت فراموش نکن…
“… و روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما یک پری نقاشی تو را به کل دنیای غرب نمیدهیم.”
واااای پری نقاشی خیلی قشنگ بود.
خوش به حال م.طاهری که فرصت داره در هوای حرم ارباب نفس بکشه…
به همراه پدر…
“…من نمیدانم هدف از برخی کارها چیست لیکن اگر مقصود این است که یک چیزهایی برای ما عادی شود، نخیر! هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.”
برادر قدیانی!
عادی شده، خوبم عادی شده.
هنوز گرمی حالیت نیست…
خانم م.طاهری؛
ما رو هم دعا کنین…
خیلی حالم گرفته بود ولی نمی شه از پا نشست.
شما می نویسی، ما هم می خونیم آتیشی می شیم و سر کلاس زنگ آخری می ترکونیم…
کار دیگه ای از دستمون بر نمیاد ولی بحث عزت و ذلت باصفایی بود سر کلاس!
تعریف نباشه اگه خدا قبول کنه خیلی به دل بچه ها نشست…
سالاری داش حسین…
یا ایهاالعزیزتر از یوسف، عکس تو را به چاه میاندازند
دجالهای شعبده، عکسات را این روزها سیاه میاندازند
اما تو در سرادق معراجی، تاجی، به فرق عالمیان، تاجی
جادوگران وسوسه و تلبیس، خرگوش در کلاه میاندازند
عفریتهای شعبده و مستی صف میکشند پشت سر پاریس
حواریون بولهبی دارند خود را به اشتباه میاندازند
اصحاب نهروان و جمل امروز سر کردهاند جنگ صلیبی را
روزی به زور هلهله و تزویر اصحاب فتنه راه میاندازند
با فکر خام خویش بنا کردند بوکوحرام و داعش و طالب را
با نفت مفتی ملک عبدالله آتش به قبلهگاه میاندازند
مردان عشق و معجزه ما هستیم مردان اربعین و امینالله
آنان به مکر و حیله هر از گاهی تیری بر این سپاه میاندازند
یا ایهاالعزیزتر از یوسف، با آخرین امید بشر برگرد
در غرب و شرق این همه دلتنگان رویی به مهر و ماه میاندازند
“استاد قزوه”
تازه روزای خوبمونه
اثرات نفت چهل دلاری تازه شیش ماه دیگه خودشو نشون میده.
ما که داشتیم بدبخت تر میشدیم حداقل عزتمندانه تر.
هم خر و دادیم و هم خرما
بعد از حدود یه سال سلام به همه قطعه بیست و ششی ها
رفقای پای کار
نیازمند کمکتون هستم
امسال قراره برای مراسم دهه فجر مدرسه مون یه کلیپ بسازم با مضمون سیر انقلاب اسلامی از پیروزی تا کنون
از بابت محتوا (عکس، فیلم، صوت) که بشه باهاش یه کار خوب که حاوی پیام ماندگاری باشه، یه کم دست و بالم تنگه
از همه اونایی که می تونن برای این کار انقلابی قدمی بردارن خواهش میکنم همراهی کنن
با تشکر
آری…
تو وارثی! وارث خون سرخ پدرت…
بهمن که از راه برسد روح خدا میآید دوباره و تو باید دست به قلم شوی…!
اما…
ایکاش «علیرضا»…
این روزها کمتر تلویزیون ببیند…!!
با آن عشق غربى که اینها دارند، چه حسرتى مى کشد آن نماینده دائم سازمان ملل “مستقر در تهران”!
حالا حقوقش را به دلار مى دهند یا به ریال؟؟!!
هر چه باشد حق محرومیت را که باید حتماً دریافت کند!
موقع پیاده روى لااقل این یک امتیاز را براى رفیقشان مى گرفتند!
ــــــــــــــــــ
م. طاهرى عزیز؛
التماس دعاى فراوان
با آبرویی که شما و پدر شهیدتان دارید شاید ارباب، سلام ما را بپذیرند!
تصور کنید میرزا ابوالحسن ایلچی با سرگور اوزلی در حال “پیاده”روی، با یه لبخند خیلی زشت روی صورت ایلچی!
پسر کو ندارد نشان از پدر؟
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931024001427
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931028001476
ای لعنت خدا بر اسرائیل… لعنت خدا بر آمریکا…
پسر حاج رضوان هم بین شهدا بود…
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/381318/اسامی-شهدای-تجاوز-صهیونیستها-به-سوریه
لعنت خدا بر حامیان و دوستان آمریکا…
http://rahimpour.ir/uploads/93-10-27.mp3
اللهم العن قوم الظالمین
به دلیل این گستاخی اخیر رژیم نامشروع حرامزاده اسرائیل، حالم گرفته بود، سری به قطعه زدم و این متن رو خوندم؛ بهتر که نشدم هیچ، بدتر هم شدم!
بابا یکی به این آدما بره بگه دفاع از کودکان غزه با قدم زدن با آمریکا جمع نمیشه!
آخه یه نفر چقدر می تونه بی غیرت باشه که دقیقا روزی که نشربه شارلی به رحمت للعالمین توهین کنه، طرف بره با ابوسفیان زمان تو شهر پاریس قدم بزنه!
این روزها فقط حضرت روح الله دردمان را تسکین می دهد:
“فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که حاضر نیستید لحظه ای از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد، ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست”
امروز؛ سالروز صلح امام حسن علیه السلام با معاویه لعنه الله بود.
حتی امام با همه بی کسی با معاویه مذاکره کرد اما با یزید نه!
آخه به دور و همسایه نگاه کنیم؛ اینایی که داریم باهاشون مذاکره می کنیم یزیدند، نه معاویه! تازه امام اونروز تنها بود اما سید علی تنها نیست…!
خانم طاهری التماس دعا.
راه آمدن و راه رفتن را در کنار هم خیلی زیبا استفاده کردین!
صدام گیر آمریکایی ها افتاده بود
همه می گفتن این دعا مستجاب شده: “اللهم اشغل الظالمین بالظالمین”.
دوستان ظالم ظالمه! من در مورد این پیاده روهای محترم که دوشادوش با هم هم کلامی می کنند دعایی می کنم شما آمین بگین؛
خدا را چه دیدی شاید به چشم خودمان ذلت و خواریش را دیدیم! “اللهم اشغل الظالمین بالظالمین”
ناشناس؛
ممنون! کلی گشتم تو سایت صدا و سیما نتونستم دانلودش کنم!
روز هوای پاک بدون هوای پاک!
با آن نطقی که جناب روحانی درباره حفظ محیط زیست در سازمان ملل ایراد کردند حتماً حاضرین گمان کردند هوای تهران از تمیزی برق می زند حالا رئیس جمهورش می خواهد هوای پاک را به همه دنیا هدیه بدهد. اصلاً دیدید دولت و بانو ابتکار درباره این آلودگی بی سابقه ذره ای خم به ابرو بیاورند؟ شاید هم می خواهند با خفه کردن مردم در این هوا تحریم ها را بی اثر کنند چون آنوقت کسی نیست که آمریکا بخواهد تحریمش کند.
عالیجنابان! حقوقدانان! باسوادان! شما به امور داخلی مملکت سامان دهید، ملت خودش تحریم ها را بی اثر خواهد کرد. من نمی دانم حقوق ملت ایران در خیابان های وین چه می کند!؟
سوره مبارکه احزاب
بسم الله الرحمن ارحیم
وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا.
و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به اذیت و آزار آنها اعتنایی مکن، و بر خدا توکل نما، و خداوند در تکفل امور و کارسازی (بندگان) کافی است.
+++++++++++++++
ضایع ترین پیاده روی دو نفره تاریخ بود!!
متن عالی بود.
دست شما درد نکنه خدا قوت…
راستی دادگاهی شدن تون هم مبارک باشه!
در این دولت اگه امثال وطن امروز دادگاهی نشن که ما به صداقت شون شک می کنیم!
زنگ انشا…!
http://jahannews.com/vdcipra5qt1auq2.cbct.html
چند سطر به احترام شهید رشید اسلام: “جهاد عماد مغنیه”
خوش به حال او که پیش از آن که مرگ
لحظهای به بردنش
فکر هم کند
بیهوا پرید…
چند عکس و یک خبر…
از او همین به ما رسید
چند عکس و یک خبر… و نام کوچکش…
نام کوچکش “جهاد” بود
نام خانوادگی: شهید
“محمدمهدی سیار”
دکتر سلام؛ قسمت ۶۲ 🙂
http://media.snn.ir/Original/1393/10/28/VID23500000.flv
امروز تو خبرگزاری ها خوندم وزیر بهداشت چشم آقای کروبی رو که تو حصر خانگی هست معاینه کرده! (چقدر وقت دارم؟!!!)
نوروز گذشته هم که نعمت زاده وزیر هفتاد ساله، برای اثبات شعار “ما نمی توانیم” رفت آلمان گوشش را جراحی کرد.
میگم این جماعت “صم بکم عمی” رو حالا میشه هر از گاهی چشم و گوششون رو به هر ضرب و زوری شده آپدیت کرد اما دردِ بی درمان “لایعلمون، لایعقلون، لایبصرون، لایفقهون و…” این جماعت را چه جوری میشه علاج کرد؟؟!!
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی است به اعجاز، نگاهت کافی است
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آن سوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمیدانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد
«سید حمیدرضا برقعی»
ای کاش علیرضا این روزها کمتر تلویزیون ببیند…
گاهی آنقدر دلت می گیرد که حتی نمی دانی…
گاهی…
فکر کنم؛ کم آوردم!
می گفتن هوای ژنو همیشه دو نفره است ها. من باور نمی کردم.
گفته شده ظریف خطاب به کری گفته:
باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد…
به دنیا می گویم… خداحافظ!
به یاد شهید فقید سعید جهاد عماد مغنیه
دسته گل ها دارند پر پر می شوند…
“چند عکس و یک خبر…
از او همین به ما رسید”
اینکه نتانیاهو رفته تو راهپیمایی علیه تروریسم شرکت کرده، مثل این میمونه که گلشیفته فراهانی تو همایش عفاف و حجاب شرکت کنه!
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931030000029
نام کوچکش “جهاد” بود
نام خانوادگی: شهید
خوش به حال او…
دوستان ساکن تهران اگر فردا توفیق شرکت در مراسم تشییع شهید الله دادی را داشتین برای ما هم دعا کنید!!!
راه شهادت همچنان باز است!
آخی 🙂
کارد ظاهرن ب استخوان تفکرتون رسیده!
خرسند شدیم… 🙂
فرهنگی؛
قشنگ گفتی. ولی؛ این جماعت متوهم “بُکمٌ” نیستند!! چون دائم دارند زر می زنند!! 🙂 بعضی وقت ها، لال بودنم نعمتیه براشون!
همیشه یک عده فدای دیگران میشن!
۱- صرف نظر از بعضی رفتار، باید بگم که هنگام تبلیغات برای ریاست جمهوری، اکثر کاندیداها می خواستند مذاکره مستقیم با امریکا داشته باشند! پس هر دولتی می آمد مذاکره مستقیم رو شاخش بود!
۲- اکثر قریب به اتفاق مردم می خواستند و این نظر را داشتند که اگر با امریکا مذاکره مستقیم بشه، همه چیز گل و بلبل میشه!
نتیجه: پس مذاکره مستقیم کردن گریز ناپذیر بود و اینکه همه مردم و همه خواص فهمیدند قدرت های بزرگ دردشون چیز دیگه ای است.
(اگر چه بعضی می دانستند) و دولت روحانی فدای این فهمیدن شد.
…
پایین آمدن قیمت نفت کار صهیونیست و وهابیت (عربستان) است چون از قدرت شیعه و راهپیمایی اربعین ترسیده! و می خوان نظام را تضعیف کنند!
پس دکتر سلام و بقیه اگر هم می خواهند انتقاد کنند این مسایل را هم در نظر بگیرند و کلیپ بسازند!
ـــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
یه جاهایی از کامنتتون رو متوجه شدم، یه جاهاییش رو نه. فیالمثل متوجه نشدم اینکه فرمودین دولت روحانی فدای این فهمیدن شد دقیقا یعنی چی؟؟ کاش توضیح بدین برامون. آخه به خیالم کمی تا قسمتی برند انقلاب اسلامی و خشم خمینی و خون شهدا… ایضا اقتدار و غرور ملی فدای فهمیدن دولت روحانی شده باشه!! البته فرض را بر این گرفتم که دولت روحانی فهمیده که در همآغوشی با شیطان بزرگ، به جای خیر اقتصادی، شر سیاسی خوابیده!! و الا راستش را بخواهی ما با جماعت نفهمی طرفیم!! با نکته دوم کامنتتون هم مخالفم. ملت دنبال گشایش اقتصادی بود، نه سازش سیاسی.
«وعده ویرانگر»
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1517/1/132279/0
ــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
فرمانده سپاه مملکت، در جغرافیای مقاومت -جایی که اگر خوب و مردانه بجنگی، به محبوبترین فرد بدل میشوی- به شهادت رسیده، وزیر خارجه انگار نه انگار!! واکنش ظریف و وزیر خارجه گینه بیسائو در برابر این شهادت، تقریبا یکی بود!!
so؛
همون “هیچ” بیشتر برازنده شماست!
دوستان محترم؛
با دقت مطالعه شود!
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/132280
منم با سید احمد موافقم!
عکس هشتم، مسجد جامعی می خواد دست دعایی رو ببوسه؟!
http://www.entekhab.ir/fa/news/186264
درست می بینم؟!
سلام و عرض ادب آقای قدیانی عزیز
متنی نوشتم
ممنون میشم اگه مطالعه بفرمایید و با نظراتتون بنوازیدمون.
یاعلی
http://faslehayaa.blog.ir/post/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3
سلام
منظورم:
مردم و همه دولت مردان فهمیدند که با مذاکره مستقیم، هم، مسئله هسته ای حل نمی شه، مگر تعطیل بشه! و دولت روحانی با نرمشهای زیادی که کرد و این همه ناسزا را به جان خرید نتیجه اش فهم مردم و همه حکومتیان شد! یعنی خودش را فدا کرد! اگر تیم مذاکره کننده این همه نرمش نمی کرد امریکا در دستگاههای تبلیغاتیش می گفت ایران است که نمی خواهد مسئله هسته ای حل شود و اگر بسوی جنگ پیش بریم همه چیز می افتاد تقصیر ایران! ولی حالا اوباما است که به کنگره میگه تحریم نکنید تا به نتیجه برسیم! حتی اگر به نتیجه نرسیم افکار عمومی ایران و جهان فهمیدند و اقناع شدند که ایران همه جوره باهاشون راه اومده. آقای قدیانی! افکار عمومی ایران و جهان را دست کم نگیرید، چون همین افکار است که باعث انقلاب یا شورش می شود.
نکته دیگری که می خواستم بگم بدون تعصب قبول کنیم با نفت بشکه ای ۴۰ دلار و مشکلات دیگر باز هم دولت خوب تونسته جلوی نوسان شدید دلار و گرانی را بگیرد و اینو بدونم دولت روحانی خوب یا بد توی کل نظام دیده می شه و تخریب بیش از حدش دشمن را شاد می کنه و چه بسا تمایل آنها بسوی اینها…
ــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
اینکه بساط یک سال و نیم اخیر به فهم بیشتر بینتیجه بودن اعتماد به شیطان بزرگ منجر شده، نکته درستی است اما بیم از آن است که با ادامه این بساط، از همه برند انقلاب و آرمان و اصول و خمینی و خون شهدایمان، از همه غرور و منافع و غیرتمان بگذریم به بهانه آنچه اسمش را گذاشتهایم فهم!! وانگهی کدام فهم؟؟!! هم الان دولت محترم، به جای قبول کردن اینکه خیری در مذاکره با شیطان بزرگ نیست، تازه دو قورت و نیمش باقی است که سیاست باید به اقتصاد یارانه بدهد!!!! یعنی کوتاه آمدنهای این یک سال و نیم اخیر کافی نیست، باز هم باید کوتاه بیاییم!! گذشته از دولت، در همین وبلاگ کسانی هستند که به جای فهم، به ظریف میگویند امیرکبیر چون با کری پیاده راه رفته!!!! جناب صبر! دولت که اساسا معتقد به این بساط است و تعصب دارد به این راه، آنقدر هم کورکورانه که حاضر نیست تعصب غلط را فدای فهم درست کند، فلذا آنچه دارد فدا میشود، خشم و اخم و تخم مقدس خمینی بت شکن است، نه این دولت نسبتا محترم! خواهشا یک جوری صحبت نکنید که توهم برداریم به دولت بدهکار هم هستیم!! طرف در اوج بیغیرتی و بیکیاستی و بیتدبیری، و در بدترین زمان ممکن رفته پاریس، ما نقدش نکنیم که یک وقت جای بدتری نرود!!!! آنچه دارد دشمن را شاد میکند، نقد ماست به دولت روحانی یا دستفرمان غلط این دولت؟؟؟!!! باز هم از شما خواهش میکنم لطف کنید و ما را بدهکار به دولت نکنید!! و الا جور دیگری هم میشود یقه این دولت را گرفت… و مثلا گفت: «اصلا که میگوید آقای روحانی با تقلب رئیس جمهور نشده؟؟!!» حالا فتنه نکردیم و در خیابان نریختیم و دروغ تقلب نگفتیم و مثل بچه آدم از در تبریک وارد شدیم، آنهم در شخمیترین رای یک رئیس جمهور، خواهشا بدهکارمان نکنید دیگر!! من باز تاکید میکنم؛ این دولت از آنجا که گاه و بیگاه سنگ فتنه و فتنهگران و… رفع حصر و… را بر سینه میزند، حقش منتقدینی مثل ما نیست!! بلکه باید جور دیگری و مثل کسان دیگری سخن گفت… و به خصوص ناظر بر رای شخمی شیخ حسن، گاه باید گفت؛ «وقتی اختلاف ۱۱ میلیونی ممکنه تقلب باشه، ناظر بر اختلاف گودرز درصدی، اساسا کی میگه این بابا با تقلب رئیس جمهور نشده؟؟!!» شاید اینگونه با دولت تعامل میکردیم، دولتمردان راستگو بهتر ملتفت میشدند یک من ماست چقدر کره دارد… با عرض معذرت البته به خاطر این بیبصیرتی!! یه وقت جواب ندین؛ «وقتی آقا تنفیذ کرده، از این حرفا نباید زدها!!!!» 🙂 خودم اینو میدونم…
اسب بخار!(گفت و شنود)
گفت: روزنامه زنجیرهای آفتاب یزد عکس حضور رئیسجمهور در متروی تهران را در صفحه اول شماره دیروز خود چاپ کرده و با تیتر درشت نوشته است «رفراندوم هستهای در مترو»!
گفتم: یعنی از نظر مدعیان اصلاحات، پرسش از چند مسافر مترو میشود رفراندوم؟!
گفت: البته برخی از اصلاحطلبان هم از تیتر این روزنامه به شدت عصبانی شده و آن را باعث آبروریزی جبهه اصلاحات دانستهاند.
گفتم: نه بابا!… این بنده خدا چه میداند رفراندوم یعنی چی؟!
گفت: خب! وقتی معنی رفراندوم را هم نمیدانند مگر مجبورند روزنامه در بیاورند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو در زمستان یک اسب دید که وقتی نفس میکشد، از دهانش بخار بیرون میآید. پرسید؛ این اسببخار که میگویند، همین است؟!
http://alef.ir/vdcbfzb50rhbs8p.uiur.html?257136
یادداشت/
وقتی غرب ما را ظریف می برد
http://vajizeh.blog.ir/1393/11/01
با سلام
اینجا مطلب طنزی درباره گردش ظریف و کری کار شده.
http://sahamkhabar.persianblog.ir/
خیلی خصوصی!
کوسه، آدم شده باز!!
http://www.jahannews.com/vdciwpa5vt1auz2.cbct.html
چشم انتظار؛
چه انقلابی شده… تحت تاثیر قرار گرفتم!
اصلا اشک تو چشمام حلقه زد! باور کن!
باعرض سلام.
می خواستم نظر آفای قدیانی را نسبت به این نوشته آقای غلامعلی رجایی بدانم.
وی می نویسد:
دیروز یکی از همشهریان همکار تماس گرفت و گفت فیلم اخیر سخنرانی سردار سعید قاسمی را در جمع راهیان نوردیده ای؟ گفتم نه، می بینم. گفت در سطح شهر و سایتهای محلی خیلی عکس العمل داشته است. شماهم یادداشتی بنویس. گفتم باید ببینم. آخر شب در وایبر کسی قطعه ای از این سخنرانی را برایم فرستاد. نزدیکی سحر فیلم را دیدم. سردار سعید قاسمی که از فرماندهان قدیم و زحمت کش جنگ است و البته من با غالب مواضع سیاسی او اصلا موافقتی ندارم در این سخنرانی پر از احساس، از حوادث تلخ پایان جنگ می گوید و اینکه ظرف چند روز خیلی از مواضع مان را که با نثار خون های زیادی به دست آورده بودیم از دست دادیم و از جمله در مدت سه روز ۱۲ هزار اسیر هم به عراق دادیم. ایشان گفته است:
«معروف است در اندیمشک و در دزفول، مردم لباس آورده بودند و به نظامی ها نشان می دادند و می گفتند: سلاحت را بده و لباس بگیر. بگذار هر کس می خواهد ناراحت بشود، ناراحت شود. این تاریخ ماست.»
نمی دانم این آمار اسرای پایان جنگ تا چه حد درست است اما وی در بیانی اشتباه می گوید کار به جایی رسید که مردم دزفول و اندیمشک سلاح نظامیانی را که از خطوط عقب نشینی کرده بودند می گرفتند و درعوض به آنها لباس می دادند. در اینکه همرزم عزیز جناب آقای قاسمی دزفول و اندیمشک را در این واقعه به دلیل نزدیکی مسافتشان با یکدیگر توام نام می برد قطعا اشتباه کرده است. مردم دزفول جدا از اینکه خدماتشان در همه گونه پذیرایی از نظامیان و بسیجیان شهره آفاق عالم است و نمونه های اعجاب آوری در سینه یکیایک رزمندگان عزیز اسلام در این زمینه از خدمات هشت ساله آنها ثبت شده است نه تنها چنین روحیه کاسبکارانه ای نداشته اند بلکه اساسا به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص در مسیر این اتفاقات نبوده اند که بشود درباره آنها چنین قضاوت نادرستی نمود. اگر هم دراندیمشک یکی دو مورد در این زمینه گزارشی وجود داشته باشد درباره عموم مردم شریف و غیور و متدین و شهیدپرور آن صدق نمی کند. البته این خطا در چنین سخنرانی های احساسی و شورانگیز تا حدودی قابل تسامح است ولی در هر حال نمی توان منکر این غلط تاریخی در سخن سردارقاسمی شد. نه مردم از جنگ خسته شده بودند و نه دنبال کاسبی تبدیل لباس به اسلحه بودند. دوستان امثال جناب قاسمی بدانند و می دانند مردم دزفول که در زمان امام شهرشان پایتخت مقاومت کشور نامیده شد و امام آنها را افرادی نامید که خوب از امتحان الهی به در آمدند و تنها شهری در کشور بودند که با آنکه زیر آن همه توپ و موشک های ارتش بعث عراق قرار داشتند به جای یک گردان نیرو که بعضی شهرهای بزرگ در جبهه داشتند آنها یک تیپ به علاوه در جبهه ها نیروی مردمی داشتند، اگر هم در اینگونه موارد خود را به خطوط جبهه نزدیک نمودند در عملیاتی همانند فتح المبین بود که با خودروهای سواری و غیر سواری شخصی نظیر پیکان، وانت، ژیان، نیسان و… به مدد جبهه ها شتافتند و هزاران نیروی اسیرعراقی –که نظامیان قدرت تخلیه آنها را به دلیل فراوانی تعدادشان نداشتند- را به پشت جبهه تخلیه می کردند. من این صحنه غرورانگیز و کم نظیر در تاریخ جنگهای دنیا را خود شاهد بودم. وقتی می شود با گفته و نوشته ای سخن اشتباهی را اصلاح کرد همشهریان دزفولی نباید از این سخن اشتباه سردار قاسمی –که امید است در سخنی گفته ی اشتباه خود را اصلاح نماید- برنجند. شایسته است دوستانی که از جنگ سخن می گویند، در صحبت هایی که می کنند با دقت بیشتر متوجه همه جوانب صحبت های خود باشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
حاج سعید یا اشتباه گفته یا اشتباه نگفته. اگه اشتباه نگفته که هیچ، اگر هم اشتباه گفته، باید عفو شه. باید فراموش شه. ما نیاز به محبت و همدلی و وحدت داریم. از اینها گذشته، اشتباه کننده یه سری حق و حقوق داره که باید رعایت شه. 🙂 اما از شوخی گذشته، حاج سعید معمولا جوری سخن میگوید که تا همه جملات و کلمات را نشنوی، نمیتوانی درباره آن قضاوت کنی. بعید نیست این برش از متن حاج سعید، وقتی در بین کل سخنرانی ایشان قرار گیرد، دیگر این معنی را نداشته باشد. و اما، بیخیال این حرفها… هم الان دقیقا معلوم است که حاج سعید قاسمی در کدام جبهه است. جناب غلامعلی رجایی بگویند در کدام جبههاند؟؟!! سال ۸۸ ایشان رزمنده کدام جبهه بود؟؟ جبهه سکوت؟؟ جبهه دروغ؟؟ جبهه ساکتین؟؟ جبهه آقازادهها؟؟ کدام جبهه؟؟ ایشون الان در کدام جبههاند؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
تا آخر با شهداییم- جــــهــــاد مـــغــــنــــیـــّـــه
http://paydar1357.blogfa.com/post/505
کیهان: “گفتم: یعنی از نظر مدعیان اصلاحات، پرسش از چند مسافر مترو میشود رفراندوم؟!”
حالا این حرف رو مثلا یکی از اینور می زد، چه متنهایی در واکنش به توهین به مسافرین مترو (لبو فروش/ راننده تاکسی؟!) نوشته می شد! 😀
راستی یه نکته ای هم برای من جالبه… یعنی این حرکت آقای ظریف شنیع تر از جنایت و قتل نیروهای حزب الله و سپاه به دست رژیم صهیونیستیه، که برای این یکی متنی کار کردید و برای اون “هیچ”… البته زود قضاوت نمی کنم و ممکنه همین الان هم در حال نگارش متنی باشد در این زمینه، ولی کماکان تفاوت سرعت واکنش نشون دادنتون آدم رو به اشتباه می اندازه… ایضا دشمن رو!
فوری/ پیام بسیار مهم ولی امر مسلمین جهان به جوانان غربی به زبان انگلیسی
یک: رخدادهای اخیر در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی مرا بر آن داشت تا مستقیما با شما در این رابطه صحبت کنم.
دو: در این نوشتار، سیاستمداران یا دولتمداران شما مورد خطاب من نیستند، چرا که آنها به عمد، مسیر سیاست را از صداقت و حقیقت جدا کردهاند.
سه: در دو دهه گذشته، پس از فروپاشی شوروی، تلاشهای زیادی صورت گرفت تا دین عظیم اسلام به عنوان دشمنی وحشتناک به تصویر کشیده شود. متاسفانه غرب سابقه طولانیای در برانگیختن احساس ترس و نفرت و بهرهبرداری از این احساسات در تاریخ سیاسی خود دارد.
چهار: چرا ساختار قدرت در جهان میخواهد افکار اسلامی را به حاشیه براند؟! چه ارزشها و مفاهیمی در اسلام، برنامههای قدرتها را مختل کرده؟! و چه منافعی در سایه مخدوش کردن تصویر اسلام وجود دارد؟!
پنج: اجازه ندهید آنها -ابرقدرتها- ریاکارانه، تروریستهایی که خود تربیت کردهاند به عنوان نمایندگان اسلام معرفی کنند. آیا تا کنون پیام اسلام را از منبعی جز رسانه ابرقدرتها دریافت کردهاید؟!
شش: امروزه رسانههای جمعی مرزهای جغرافیایی را از میان بردهاند. بنابراین اجازه ندهید آنها شما را در مرزهای مصنوعی و ذهنی محصور کنند. هر یک از شما میتوانید پلی از تفکر و انصاف برای روشن کردن ضمیر خود و محیط اطرافتان ایجاد کنید.
هفت: در حالی که چالش برنامهریزی شده میان اسلام و شما جوانان، ناخوشایند است، اما در عین حال میتواند موجب شکلگیری سئوالاتی در ذهن جستجوگر شما شود. تلاش برای یافتن پاسخ، فرصتی مناسب به شما میدهد تا واقعیتهای جدیدی دریابید.
هشت: فرصت دستیابی به شناختی مناسب و بیطرفانه از اسلام را از دست ندهید، باشد که به واسطه احساس مسئولیت شما نسبت به حقیقت، نسلهای آینده تاریخ، تعامل کنونی میان اسلام و غرب را با هوشیاری روشنتر و تنفر کمتر بنویسند.
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=28731
http://www.jahannews.com/vdcdos0ooyt0zf6.2a2y.html
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13931101001277
این کارا فایده نداره… جهزو ملاجئکم!
قربون آقا برم، که در مقابل دریای عظمت و جبروتشون امثال خاطره گویان (!) قطره ی آبی هم نیستند! لذا؛ هر از گاهی، خودی نشون می دن!!!
ببخشید ناشناس من بودم!!!!
پیام حضرت آقا؛
Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran
Supreme Leader Meets with President of Venezuela
In the name of God, the Beneficent the Merciful
To the Youth in Europe and North America,
The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.
I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.
I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.
Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.
The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.
By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?
You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.
My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.
I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.
Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?
Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?
I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.
Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.
Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.
Seyyed Ali Khamenei
21st Jan. 2015
پیشتاز بودن قطعه ۲۶ و بچه های خوبش را دوست میدارم!
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Z4f0sGDZBOvGirbk9GijJVdOeVv-HJrG5Bjyjbm9r82tUq0u0-S0GQ/s/w535/
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خیلی باحال بود
ـــــــــــــــ
حسین قدیانی:
دوستان مراقب باشند که تندروی نکنند!! 🙂 شما این دکتر ظریف رو نمیشناسین!! ایشون بارها -دقیق نشمردم- تا مرز اسارت رفتن!! ایشون دارن خودشون رو فدا میکنن بلکه شما بفهمین که در دوستی و پیادهروی با شیطان بزرگ هیچ خیری نیست… و این بالاترین نوع ایثار است که از نثار ثار هم بالاتر است!! طرف خودش رو بکنه آدم بده به خاطر فهم این و آن!! بچهها! دکتر ظریف، اشرف دکترهاست و اوست بهانه خلقت دیپلماسی…
چشم
خصوصی
ـــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
شوخی کردم بابا! حالتو بکن… راحت باش!
ما هم دسته جمعی، داداش حسین و شما رو دوست می داریم 🙂
me love you
ـــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
یعنی من موندم توی کامنت این جناب صبر به خدا!! 🙂
کم مونده برسیم به اینجا:
{دست از همه آرمانها و اصولمان برداریم و اصلا تا کمر مقابل ابلیس بزرگ خم شویم و انقلاب را دودستی تحویل اوباما بدیم، بلکه دنیا متوجه حقانیت و مظلومیت ما بشه…}
باباجون! تا همین جا هم اونی که باید متوجه حقانیت جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا بشه شده؛ اونیام که نه، نه!! دیگه باید جمع شه این بساط… از این بیشتر ادامه داشته باشه این بساط، دیگه به فهم بیشتر احدالناسی در کره خاکی منجر نمیشه، بلکه فقط و فقط ظلم میشه در حق برند انقلاب اسلامی… همین پیادهروی با شیطان، جفا در حق خشم مقدس خمینی بود یا به فهم بیشتر عدهای منجر شد؟؟؟!!! انقلاب اسلامی تا کمر در برابر جان کری هم خم شه، آدم نفهم، دکتر هم که باشه، رئیس جمهور هم که باشه، و هر جای کره زمین هم که باشه، باز میگه؛ «تا کمر خم شدن کافی نیست، الان وقت سجده است مقابل دشمن…».
و اما؛
به رضا شکیبایی پیشنهاد دادم عنقریب به جای سرمقاله متداول روزنامه، یکی از بندهای وصیتنامه امام رو کار کنیم، منتهی نگیم متن از امامه. به خدا… به خدا… به خداوندی خدا هیات نظارت بر مطبوعات به ما بابت تندروی و خدشه بر امنیت ملی تذکر خواهد داد!!!!
ما با همچین دولتی طرفیم!!
خودتون دیدید دیگه… «خبر مرگش» تندتر بود یا جملات امام درباره حکام آل سعود؟؟؟!!!
با تندروی مخالفم؛ مستحضر که هستید من چقدر معتدلم!
اما ظاهرا نتیجه پیاده روی عاشقانه این شد:
“نابودی حدود ۷ هزار کیلوگرم اورانیوم زیر ۵ درصد”
ــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها! برین لینک زیر، لذت ببرین از زندگی 🙂
http://www.ghadiany.ir/1388/29
سلام
بابا ایول دارید شما! حقیقتا پیشتازید!
فضای قطعه رو خیلی دوست دارم
در پناه حق باشید
ـــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
در آستانه بهمن ماه، خوندنش توصیه میشه؛
http://www.ghadiany.ir/1388/211
یعنی آقای قدیانی کشته مرده این جوابها و پیشنهادهاییام که میدی! 🙂
خدا حفظت کنه! الهی آمین
هندونه(گفت و شنود)
گفت: یک حزب تازهتاسیس اصلاحطلب درباره همایش اخیر جبهه اصلاحات خطاب به اصلاحطلبان گفته است؛ فریب بهبه و چهچه روزنامههای وابسته به خودمان را نخوریم.
گفتم: چرا؟! منظورش چیست؟
گفت: دبیرکل این حزب گفته است؛ آنچه همه گروههای اصلاحطلب در همایش شاهد بودیم، تفرقه و بیرمق بودن خودمان بود. ولی روزنامههای وابسته به جبهه اصلاحات این تفرقه و بیرمقی را سانسور کرده و گزارش غلط داده بودند.
گفتم: یارو وسط اتوبوس دستهایش را به کمرش زده و ایستاده بود. یکی از مسافران گفت؛ آقا چرا اینجوری ایستادی؟ دستهایت را بینداز که جای بقیه تنگ نشود و یارو نگاهی به دستهایش انداخت و با تعجب و اضطراب گفت؛اِ، اِ، اِ … پس هندونهها کو؟!
می خوای لذت بره بالاتر، باید اینو بخونی!
یعنی یه دونست!
http://www.ghadiany.ir/1390/6664
ظریف می دونه داره چیکار می کنه آقای قدیانی
همون طور که اوباما گفت شانس رسیدن به توافق هسته ای فقط ۵۰ درصده
تو این دو سال ایران و امریکا یا ۵+۱ تقریبا سر همه چی سر جزیی ترین مسایل هم بحث کردند
هیچ نقطه تاریکی نمونده. تمدید مذاکرات فقط واسه اینه دو طرف دیگه نمی خوان یا نمی تونن از مواضعشون کوتاه بیان و از طرفی توان پرداخت هزینه شکست مذاکرات رو هم ندارند
اون جمله اولم آقای قدیانی که گفتم طریف می دونه داره چیکار می کنه ناظر به همین مطلبه
اون طرف قضیه رو حالا ببینیم
در صورت به توافق نرسیدن، این لبخندها و پیاده روی ها و… یاد دنیا می مونه
دیگه کسی نمی تونه بگه ایران کوتاه نیومد یا رییس جمهور ایران به مصوبه عالی ترین مرجع اداره دنیا سازمان ملل متحد می گفت کاغذ بی ارزش!
می شه در صف تحریم ها ترک وارد کرد
کشورهای دیگه ای هم هستند غیر ایران که این تحریم ها داره بهشون آسیب می زنه هر چند بسیار کمتر
آقای قدیانی
من به ظریف نگفتم امیر کبیر چون با کری قدم زده
ظریف تو این دو ساله خیلی خط قرمزهای الکی رو رد کرد
خیلی زحمت کشید خودش رو فدای مذاکرات و ایران کرد
این که من فارسی حرف می زنم و ما همزبونیم و باز حرف های همو نمی فهمیم ناشی از تفاوت در اولویت بندی هامون نسبت به دو سرفصل حیاتی هست
اولی ایران اسلامی و مردمش
و دومی به قول شما برند انقلاب اسلامی
انتخاب سرنوشت سازیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
اولا «ایران اسلامی و مردمش» جدای از «برند انقلاب اسلامی» نیست. تقسیم بندی بیخودی کردی. ثانیا برند انقلاب اسلامی نبود ای بسا توی ایرانی الان مجبور بودی به جای شیخ حسن، به یه غیر ایرانی بگی رئیس جمهور! یا ویزا بگیری وقتی مثلا میخوای بری اصفهان! ثالثا اقتصاد ایران اسلامی و مردمش با خنده به غرب و کوتاه آمدن درست نمیشه. آدم باید خودش تدبیر داشته باشه و الا احدی با گدایی از دشمنش به جایی نرسیده. رابعا انتخاب سرنوشت سازیه. اولی ایران اسلامی و مردمش و برند انقلاب اسلامی، و دومی چشم داشتن به غرب. خامسا روحانی با تقلب شده رئیس جمهور. اگه اصولگراها در فریضه وحدت، تقلب و تخلف نمیکردن، ما الان مجبور نبودیم به ایشون بگیم رئیس جمهور. به خدا توافق انجام نشه، همین بابا، ما رو بیشر میزنه تا اوباما رو! امثال تو هم همینطور! شماها اونقدر غرب و به خصوص آمریکا و انگلیس رو دوست دارین که نمیتونین یه سری مسائل رو بفهمین. این وسط، من از یه چیز ناراحتم و از یه چیز خوشحال. از این ناراحتم که کارای این دولت به ویژه در حوزه سیاست خارجه، خواسته یا ناخواسته داره به پای انقلاب نوشته میشه. برای افکار عمومی آزادگان دنیا، حقانیت انقلاب اسلامی مورد سئوال نیست، اینها مورد سئوال است:
– چرا ۲۰ کشور اقدام به اخراج سفیر فرانسه کردهاند و انقلاب اسلامی در میانشان نیست؟؟!!
– چرا وزیر خارجه جمهوری اسلامی در همین مقطع به فرانسه میرود؟؟!!
– چرا جمهوری اسلامی اینهمه دارد مقابل غرب کوتاه میآید؟؟ با اینکه به دشمنی غرب اضافه هم شده!!
… و از این خوشحالم که بزرگان اصلا آدم حساب نمیکنند بعضیها و دار و دستهاش رو. دقت کردین بچهها!!
بگذرد این روزگار تلختر از زهر
۱- اولا بدونید که اگه فحش هم بهم بدید هنوز قطعه ۲۶ برایم محترم و معزز است.
۲- سه مقوله وجود دارد که اگه با هم خلط شود موجب خطا می شود.
سه رویکرد در مورد غرب وجود دارد. الف) غرب گرا ب) غرب زده ج) غرب ستیز
از نظر تاریخی غرب گرا دولتهایی مانند صفویه بودند که با مظاهر غرب آشنا شدند و تمدن و تکنولوژی غرب را وارد ایران کردند!
غرب زده از زمان قاجار شروع شد که عده ای به فرنگ رفتند و فریفته غرب شدند و با آمدن به ایران آثارش را به ایران آوردند که اکثرا درباریان و قشر مرفه بودند!
غرب ستیز در زمان پهلوی شروع شد و بیشتر روحانیون و قشر پایین جامعه بودند!
می خوام بگم از این سه مقوله معقولترینش غرب گرا بودن است. یعنی از تکنولوژی استفاده بکنیم و حتی چه بسا علیه خودشون استفاده بکنیم!
نتیجه: فی نفسه فیس بوک داشتن ظریف یا پیاده روی با کری عیب نیست!!! چرا؟
چون مثلا آقای ظریف اگر ظرافت فکر داشت با فیس بوکش می تونست جوانان را آگاه کند! چگونه؟ مثلا در فیس بوکش می نوشت همانگونه که ما حمله به شارلی ابدو را حمله تروریستی می دانیم حمله اسراییل به عزیزانمان در قنطریه را هم تروریستی می دانیم و… و از این طریق جوانان را آگاه می کرد! یا حتی در راه پیمایی با کری حرفش را می زد و با اقتدار حملات تروریستی اسراییل را محکوم می کرد! و توهین به پیامبر اسلام را…
جالب اینجاست که اونا غرب زده شدند، بعضیها غرب ستیز 🙂
شما کلا همه چیز را محکوم می کنید! البته شاید هم حق دارید… ولی اگه دقت کنیم دیگه به خطا نمی ریم.
ــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
این تقسیم بندیتان درباره غرب را هر چه زودتر بروید یک جا ثبت کنید، بلکه مالکیت معنوی آن را به تاراج نبرند! 🙂 با شما بحثی ندارم.
چه قشنگ 🙂
جوانهای نامسلمان دنیا! چه کولاکی بکنه این نامه که نفس حق داره و مثل اعلامیههای زمان شاه تند تند دست به دست خواهد شد… حالا اوباما هی تو سر خودش بزنه! هی محکم تو سر خودش بزنه!!
سلام به صبر
در زمان صفویه، غرب تکنولوژى نداشت که بخواهد توسط صفویان وارد ایران شود!
اتفاقاً مسیر انتقال فرهنگ و ادب و تکنولوژى برعکس بود.
ایران دوران صفوى به علت استفاده شاهان صفوى از علماى بزرگ شیعه در حکومت، قطره اى از دریاى حکومت اسلامى، آن همه برکات به بار آورده بود که هنوز هم آنها که ژست ایرا ن دوستى مى خواهند بگیرند چاره اى ندارند جز این که پز آثار هنرى و فرهنگى و علمى یک حکومت نیم بند مذهبى را بدهند!
راستى اگر آثار تاریخى آن دوران را از ایران حذف کنیم چه باقى مى ماند تا ایرانیان به آن افتخار کنند؟!
حکومتى که منارجنبان و عالى قاپو و… مى سازد، اوج پیشرفت در معمارى و ریاضیات و نقاشى و اوج پیشرفت مادى و معنوى را به نمایش مى گذارد.
پیشنهاد می کنم کتاب سفرنامه شاردن فرانسوى را بخوانید؛ ۴-۵ جلد کتاب در توصیف تکنولوژى و ثروت و فرهنگ ایرانیان زمان صفوى، که حتى غذاها و گلها و عطرها و لباسهاى ایرانیان را مى ستاید و کوچه هاى اصفهان و نظافت آن را با پاریس مقایسه مى کند و نظافت آن را در مقایسه با بوى تعفن و کثافت کوچه هاى پاریس رؤیایی مى داند!
همین امروز که در اروپا سفر کنى به طور شگفت انگیزى تقلید از آن تمدن زیبا را مى بینى!
که البته با زرنگ بازى سعى در مخفى کردن و زدودن رد پاهاى آن کرده اند!
همان طور که در پزشکى و ریاضیات و همه علوم دیگر دزدى هایشان را از تمدن بزر گ اسلامى پنهان مى کنند…
حکومت صفوى با همه ضعف هاى وحشتناکش به ویژه در اواخر آن یعنی دوران شاه سلطان حسین سازشکار -که خود دوم خردادی ها خاتمی را با او قیاس کرده بودند… و عجبا که کیهان به دفاع از خاتمی که آن موقع رئیس جمهور بود پرداخت!- فقط قطره اى از دریاى اسلام را در خود داشت، آن طور مملکت و جهان را ترقى بخشید!
امروز به جاى مبهوت شدن در مقابل تمدنى که پایه هایش بر علم اسلام و ستونهایش از خون و استخوان همه ملتهاى مستضعف جهان بنا شده و طبق وعده قران در حال فروپاشى و نابودى است، سعى کنیم حساسیت زمان را بفهمیم و بدانیم که این جنایت کاران دزد با لبخند وادادگى و خاله بازى، دست از زور گویی و قلدرى بر نمى دارند.
و معنى تدبیر در کلام مسیحایی امام و مولایمان خامنه اى است و بس!
شیدا؛
احسنت…
سرکار شیدا؛
عالی بود.
سلام بر شیدا
تکنولوژی، سلاح و … وارد کردند و توانستند در جنگها پیروز شوند!
مگر من منکر پیشرفت و تمدن ایرانی و تمدن اسلامی در قدیم و هم اکنون هستم که شما اینگونه می گویید؟!
حرف من این است چه بخواهیم و چه نخواهیم باید واقعیت ها را قبول کنیم! مثال می زنم تا واضح شود.
شما در امریکا من در ایران در یکی از شهرهای محروم (سنندج) با شما داریم تبادل اندیشه می کنیم! خب این را چه کسی فراهم کرده است؟ آیا غیر از امریکای جهانخوار کسی دیگری است؟
من میگم به جای غرب زدگی و غرب ستیزی، غرب گرا باشیم و از فن آوری آنها علیه جهانخواریشون استفاده کنیم و سریع همه چیز را بد تلقی نکنیم.
شیدا! من ۵۰ سالمه، یادمه آن زمان که تازه توالت فرنگی آمده بود بالای منبر به نجس بودن این سخن می گفتند و … ولی حالا که همه پا درد و زانو درد دارند نه تنها در خانه هایشان می سازنند بلکه آنان که ندارند آماده اش را می خرند!
نمی دونم منظورم را رساندم یا نه؟
آقای قدیانی
خوب بلدید کامنت هایی را که دوست دارید فونتش را درشت کنید!
طوری نیست… همین که نظرات مخالف را ریز نمی کنید جای شکرش باقیه! 🙂
“این جنایت کاران دزد با لبخند وادادگى و خاله بازى، دست از زور گویی و قلدرى بر نمى دارند.”
من هم قبول دارم ولی اگر کامنت های منو خوب بخونی متوجه می شوید چی میگم!
سلام!
سرکار خانم شیدا؛
لطفا اگر از بازتاب پیام حضرت آقا به جوانان اروپا و آمریکا خبری دارید بفرمایید.
ممنون جناب سیداحمد!
و تشکر بابت ویرایش و اصلاح کامنتم.
………………
کاش بعضی ها “باکری” باشند…
به جای اینکه با “کری” باشند!!!
امسال کربلا که بودیم، روز اربعین چون خیلی شلوغ بود از خونه بیرون نرفتیم. شب که شد، با آبجی رفتیم تو خیابونها کمی قدم بزنیم.
یه موکب عراقی بود که مداحی سیبسرخی گذاشتهبودند و با چه شوری سینه میزدند! هماهنگ با هم، گاهی دستشون رو بالا میآوردند و هماهنگ با مداحی، شروع میکردند سینه زدن. مثل اینکه تصویر سینهزنی رو زیاد دیدهبودند. کلمههایی که براشون آشنا بود رو هم نصفهپاره تکرار میکردند. خیلی تماشایی بود.
http://www.aparat.com/v/FVyd5
http://www.aparat.com/v/jTekd
داشتیم از تماشای این صحنهی قشنگ لذت میبردیم، که یه خانم به عربی ازمون پرسید مداحی ایرانیه؟ گفتیم بله. پرسید شما لبنانی هستید؟! گفتیم نه ما هم ایرانی هستیم! و یه قسمتهایی از مداحی رو براش ترجمه کردیم. اشک تو چشمهاش جمع شد. یه دفعه یادش افتاد که ازمون دعوت کنه بریم خونهشون. عربی و انگلیسی قاطی صحبت میکرد. ما هم همینطور. اهل کاظمین بود. کارمند آموزش و پرورش بود. ساکش رو گذاشتهبود توی یه سبد میوه و طنابش رو تو دستش گرفتهبود. آدرس و شماره تلفنش رو بهمون داد و گفت فاصلهی خونهشون تا حرم، یک ربعه.
صحبتهامون تقریبا تموم شدهبود که یهدفعه با نگرانی پرسید: ایران با امریکا صحبت کرده؟!
گفتم: نه! فقط وزیرمون، یهکمی!!
گفت: خودم تو اخبار شنیدم!!
با شرمندگی گفتم: آره. کمی صحبت کردند. اما مردم ایران از امریکا بدشون میاد!
گفت: قائد؟
گفتم: نه. اون هرگز اجازه نمیده این اتفاق بیفته!
گفت: امریکا عدو!
گفتم: نگران نباش. مطمئن باش ایران با امریکا آشتی نمیکنه. خیالت راحت…
بعضی ها باکری بودند
.
.
.
بعضی ها با کری
از عجایب روزگاز ما اینه که رییس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی خودش مفسد بوده.
بعد ما داریم درباره تغییر اسم خیابان نوفل لوشاتو می زنیم تو سر و کله هم.
هشت سال افراط کردیم بگذارین هشت سال تفریط بشه!
مگه کجاش بده؟
روزای خوبی در انتظار ایران عزیز است!!!
قربونشون برم؛ یعنی واقعا شایسته نیابت امام زمان هستند. فکر کنم سران مملکت های غربی با رسانه هاشون نشستن دارن می زنن توی سر و کله هم که چکار بکنند و چه عکس العملی نشون بدهند در برابر این پیام غافلگیر کننده حضرت “آقا”!
“… طبق وعده قرآن در حال فروپاشى و نابودى است”
خود گوییم و خود خندیم و خود مرد هنرمندیم!
برف و آفتاب؛
اگر اشتباه نکنم اولین لینکی که گذاشتید سیب سرخیه، اما دومی جواد مقدمه!
(همینطوری گفتم؛ مسئله مهمی نبود!)
دکتر؛
خود گفتن و خود خندیدن و خود را هنرمند پنداشتن، من یکی را که یاد ظریف می اندازد! شما را نمی دانم…
ایمان به وعده قرآن یا ایمان به وعده سرخرمن دولت راستگویان؟
انتخاب سرنوشت سازیه!
نماینده دائم ایران در سازمان ملل، مستقر در تهران!!
این است نتیجه دیپلماسی پیاده!
اعتبار پاسپورت ایرانی پیشکش، لطفا ویزای آقای سفیر را جور کنید!
دکتر؛
نظرت چیه؟!
رفقا؛
پیام ولی امر مسلمین جهان به جوانان غربی…
نمی دانم اما…
عجیب طعم نزدیکی ظهور می دهد.
آخرین اتمام حجت های ماه، برای برآمدن خورشید…
اینطور نیست؟!
این که “آقا” این پیام را مستقیم و بی واسطه دادند؛ یه نشانه است، خودش کلی پیام داره!
گمونم یه خبراییه!
اندکی صبر سحر نزدیک است! (اما چرا صبر)
یکی از بستگانم که در مدرسه طلاب خارجی کار می کنه؛ چند روز پیش می گفت اروپا خیلی شلوغ شده ولی صداشو بالا نمیارن.
ـــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
یه جایی رو آقا دارن میبینن که برای خودشون کاملا واضحه اما برای ما…
همون که شما گفتین: «گمونم یه خبراییه!»
نائب امام زمان… نائب…
«مسلم منتقم خون حسین علیهالسلام»
ایام مسلمیه دوران ظهور…
نامه، پیام، بیواسطه، رودررو…
اما…
این بار سفیر بقیهالله، سیدحسن نصرالله را دارد که برای خود مسلمی است…
و حاج قاسم را… و حاج احمد را در انتهای افق…
خدای مقتدر! خامنهای پای دین تو ایستاده…
اسلام عزیز! نائب امام زمان پای تو ایستاده…
امام عصر! الحق که خوب سفیری داری…
یوسف زهرا! وقتی نشان قدمهایت در زمین هست، کاش دست زمان را هم بگیری…
و دست مجروح آقای ما را…
با آمدنت…
این تنها تولد تاریخ!
اون آقا تو تسخیر سفارت نقش داشته خب ویزا نمیدن دیگه برادر من
ق ۲۶: خاک بر سرم! حالا چی کار کنیم؟
الان یکی از فرماندهان طبس رو به عنوان نماینده بفرستن ایران (مثلا میگم؛ مناقشه نکنید!) ما باید قبول کنیم؟؟
ق ۲۶: حتما باید قبول کنیم منتهی به این شرط که سرش را بگذاریم روی سینهاش!
حالا حاج حسن هم نمیخواد کم بیاره یکی دیگه رو تعیین کنه
ق ۲۶: اِ!!
در ضمن وعده قران رو تفسیر به رای خودتون نکنید.
ــــــــــــــــــــــــــــ
استاد! من حسین قدیانی رفتم سازمان ملل، نماینده دولت «با دشمنان مروت» نه!! 🙂
متوجه هستی؟؟!! متوجه عمق ماجرا هستی؟؟!!
یعنی اگه غیرت داشته باشی نسبت به این دولت، باید خون گریه کنی… بخوان!
نماینده دائم ایران در سازمان ملل، مستقر در تهران!!
این است نتیجه دیپلماسی پیاده!
اعتبار پاسپورت ایرانی پیشکش، لطفا ویزای آقای سفیر را جور کنید!
نظرمو گفتم آقای قدیانی
مقبول شما نیفتاد بحث دیگری است!
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
تبریک به همگی…
ملک عبدالشیطان به درک واصل شد…
مژده مژده
ملک عبدلله مرد
خبر مرگش رو من دادم!
تیتر شنبه:
واقعا خبر مرگش!
منتظر پیام تسلیت خاندان هاشمی و ایضا دولت “راستگویان” به کشور دوست و برادر!! عربستان هستیم!!! یاد نامه ی هاشمی به صدام یزید افتادم… برادر صدام حسین!! 🙂
بالاخره “خبر مرگش” رسید.
سلام اگه بد نمی بینید نظرم رو چاپ کنید
به کامنتهای زیر متن دقت کنید. ما با همچین آدمایی طرفیم!
http://fararu.com/fa/news/221119/%D9%85%D9%84%DA%A9-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA
http://kayhan.ir/fa/news/35538
آقایون و خانمها
یه چیزی هم به دولت بدهکار شدیم!
“پیام تسلیت”
با نهایت تبسم درگذشت جهنم آشیان ملک عبد الشیطان را به دوستان و بستگان ایشان خصوصاً اخوک عبدلله و هیأت نظارت بر مطبوعات تسلیت گفته و فنای بازماندگان را از درگاه احدیت مسٔلت دارم.
بنا بر اطلاع واصله ملک عبدلی هفته گذشته عازم درک گردید.
لیکن خبرگزاری رسمی عربستان (واس) از ترس دادگاهی شدن توسط هیات نظارت بر مطبوعات و بعد از مشورت با گروه ۵+۱ خبر را امروز اعلام نمود.
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/629498
واژهی “ذلت”، خودش رو پیش اینا “عزیز” میدونه!
اینقدر آدم حقیر؟!
تا اینحد ذلیل؟!
تبریک
🙂
حاج آقا خاطره، تشریف نمی برند؟؟!! 🙁
ملک عبدا… هم رفت به …..
(نقطه چین هم هر چی هیات نظارت بگه)
با سلام و تبریک به درک واصل شدن نماینده جاهلیت جدید…
جناب صبر؛
واقعا من قبلا هم از کامنتهاى خوب شما استفاده مى کردم.
همه ما اگر در این قطعه بهشتى اظهار نظرى مى کنیم به خاطر احساس مسؤلیتى است که نسبت به اسلام و انقلاب و کشورمان داریم.
در استفاده کردن از علم و تکنولوژى، که امروز به هر دلیل در دست غربى هاست هیچکس نیست که مخالف باشد.
این از بدیهیات است و خوشبختانه اختلاف نظرى نیست. یعنى هرگز نبوده است!
اگر هم کسى مخالفتى با این مظاهر علم و تکنولوژى غرب کرده بیشتر از طیف همین باصطلاح اصلاح طلبانى بوده که با تغییرات ١٨٠ درجه اى همراه باد قدرت، گاه با همه مظاهر غربى مخالف و از دیوار سفارت بالا مى روند و گاه نوکر و ذلیل و علیل غرب مى شوند!
سخن در تقسیم بندى اشتباهى بود که شما سهوا انجام دادید!
و این که اتفاقا حکومت صفویه به علت عدم استفاده از توپخانه که پر تغالى هاى دزد دریایى براى دزدى هایشان، با استفاده از اختراع باروت (توسط چینى ها) مبتکر آن بودند، در جنگ با عثمانى ها شکست خورد که ماجراهاى خودش را دارد…
جناب ناشناس؛
اگر معناى دقیق سانسور را مى خواهید بدانید باید به خبر گزاریهاى غربى در این موضوع و موضوعات مشابه نگاه کنیم!
ولى اینجا باید بگویم “همان طور که خانم صبر هم در استفاده از فضاى مجازى” گفتند، هواداران انقلاب اسلامى از فضاى مجازى دارند بهترین استفاده ها را می کنند!
براى نتیجه گیرى بازتاب آن هنوز زود است ولى دقیقا رهبر فرزانه مان، اساسى ترین کا را انجام دادند.
و اما دکتر!!
وعده پروردگار مگر جز بر نابودى ستمگران است؟
آن اقوام که در قرآن وعده تححق یافته نابودى شان داده شده بود مگر چه کم از قدرت و ثروت و فساد و ظلم و تباهى این ستمگران داشتند؟
و مجیزگویانشان مگر چه بیش از شما داشتند؟
گاهى که به این آرامش قبل از طوفان و این آتش زیر خاکستر غرب نگاه می کنم با خودم مى گویم:
سالهایی را که نوح در آن برهوت کفر و تباهى با اطمینان به وعده پروردگارش کشتى مى ساخت، کسانى مثل شماها به تمسخر و آزار، مشغول بودند! تا جایی که فرزندش هم به آنان پیوست… شما از آنان هیچ کم ندارید جز آن که چیزى به نام وعده پروردگار را باور ندارید که بخواهید مصادره اش حتى بکنید! مصادره وعده شیطان مبارکتان! اما حقیقت آن است که تحقق وعده پروردگار خیلى وقت است که نزدیک شده و آن پیروزى انقلاب اسلامى در ایران بود!
ما کشتى نوح ایمانمان را ساخته ایم، شما بروید فکرى براى طوفان قهر الهى بکنید! بالاخره آب از تنور خواهد جوشید…
حیف شد… خیلی خوب بازی کردیم…
اما نقش نظام وظیفه رو در اخراج بازیکنان متخلف فوتبال، این بار یک داور مغرض ایفا کرد!! همینه دیگه!!
در پی درگذشت ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی، کشورهای اردن و بحرین ۴۰ روز عزای عمومی اعلام کردند.
۴۰ روز؟
انشالله تا این ۴۰ روز تموم نشد یه سگ دیگه سقط میشه و ۴۰ روز دیگه تمدید میشه!
(با عرض پوزش از سگ!)
بازیکنای امارات بازوبند مشکی بستن!!!
😀
ان شاالله، دائم العزا بشن!! 🙂
خصوصی؛
نقل است؛ که ملک عبدالله در رکعت چهارم نماز به شک افتاد. پس بنا را به رکعت اول! گذاشت
و در این لحظه ناگهان سکته کرد!! علت را جویا شدند، که مفتی وهابی فرمود؛ چون از چهار به یک معکوس کشیده، تسمه تایم ملک عبدالله پاره شده!!! 🙂 🙂
تبریک به همه شیعیان
🙂
ای ولله چشم انتظار!
چشم انتظار برادر!
وبلاگتو چیکار کردی؟
خبر مرگش رسید … در بهمن ماه رسید
شرمنده، قابل توجیه نیست! 🙁
مرتیکه احمق!
خبر مرگت هم نحس باشه!!
چشم انتظار
دشمنت شرمنده باشه
حاج آقا سرهنگ حقوق دان مون در پیامی برای اون ملعون مرحوم آرزوی مغفرت کردن!
خدا قبول کنه این همه اخلاص رو
خارج از شوخی؛
چقدر حال میده این آیه:
:.جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا.:
به همون اندازه که روحانی برای تسلیت مرگ یک دیکتاتور هوله، به همون اندازه نسبت به اهانت به رسول مهربانی، بی خیال!!! جل الخالق!
اون بالا شخصی به اسم “جواد” یک کامنتی گذاشت به نقل از غلامعلی رجایی.
همون شب می خواستم به داداش حسین بگم، اونقدر از غلامعلی رجایی دروغ و حرف های نامربوط و تحلیل های دوزاری شنیدم که به نظرم این کامنت تایید نشه، بهتره! ولی نگفتم!
بعدش هم دیگه حواسم از اون کامنت پرت شد!
حالا متوجه شدم این تحلیل جناب رجایی، مثل سایر تفکراتشون آب دوغ خیاری بود!
اصلا حاج سعید توهینی به مردم دزفول نکرده؛ یه بچه هم سخنان حاج سعید رو گوش کنه متوجه میشه حاجی داره از مردم دزفول دفاع می کنه!
اینکه مردم دزفول تلاش کردن از سرباز فراری ها، اسلحه هاشونو بگیرن و خودشون بجنگن، توهین به مردم دزفوله؟!
نمی دونم بعضی ها کجا درس خوندن و واحدهای دانشگاهی رو پاس کردن در حالی که اندازه حلزون خشک شده هم قدرت درک ندارن!
😐
با اعلام خبر مرگش، و با پیام تسلیتی که رییس جمهور دوست نداشتنی مون دادن، احتمالا زنجیره ای هایی که رنگ لگوشونو با رنگ کراوات کری ست می کنن باید اینبار مشکی کنند لگویشان را!
ای کاش از اون دنیا دنبال دوست عزیزش هم می فرستاد.
۱- یک قاعده هست خیلی ساده است؛ «فحش نده تا فحش نخوری»
و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم
یا «کلوخ انداز را پاداش سنگ است» و یا «آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند»
۲- شایسته و بل واجب بود که گردانندگان این قطعه بعضی از کلمات زشت و رکیک را پاک می کردند. همانطور که این دوستان حق دارند شادی کنند و لعن بفرستند، دوستداران عبدالله هم چنین حقی دارند. [به رأی درست من هیچکدام حق ندارند]
۳- اگر من رئیس دنیا بودم همه سیاستمداران و سیاستبازان را مجبور می کردم که گلستان و بوستان سعدی را از بر کنند و نامه ۵۳ نهج البلاغه را هر روز بخوانند. سعدی می گوید:
ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری
شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود
۴- مخالفتی ندارم با اینکه کسی در دلش شادی کند. اما وقتی این شادی در عزای دیگری علنی شود، نفرت پراکنی است و دشمنی زا. نتیجه اش فحشهای زشتی است که زیر مطلب نوشته می شود.
این با گزارش و گفتن رفتارهای نادرست ملک عبدالله در قبال ما منافاتی ندارد. می شود در یک گزارش بدون فحش و… کارنامه عبدالله را بازگو کرد، اما قطعاً علنی گفتن لعن و نمایش خوشحالی و… هیچ فایده ای جز نفرت پراکنی ندارد. و آنچه که فایده ندارد و موجب نفرت و آزار است به گمان من غیراخلاقی است.
ـــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶: از نظر شما «ملاهای کثیف درباری» فحش حساب میشه یا نه؟؟!! شما اصلا نه میدونی ادب چیه، نه بیادبی. فلذا برای امر به معروف، هیچ صلاحیت و شعوری نداری. من اگه در کل این پست، یه کامنت رو به دلیل بیادبی و ایضا محتوای هیچ و پوچ نمیبایست تایید میکردم، همین کامنت بود که قرائت کاریکاتوری از ادب و امر به معروف درش موج میزد!! ادامه را بخوان…
روحالله الموسوی الخمینی:
اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت. انشاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد. مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مرکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیانی، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومان و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام امریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش امریکای جهانخوار می گذارند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگاه دارید با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شما است.
دوستانی که میخوان پای پیاده و به سر زنان برای مراسم دفن و کفن بیان عربستان،به ما خبر بدن!!!
شعار در طول مسیر:
ای خادم حرمین الشریفین
ملک عبدالله (۲ بار)
جواد؛
خوبه که شما با این طرز فکرت رئیس دنیا نیستی!
اَللّٰهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیٰادٍ وَابْنَ مَرْجٰانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ…
الی یوم القیامه…
امام خمینی: اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت. انشاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد. مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مرکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیانی، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومان و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام امریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر استان سرور خویش امریکای جهانخوار می گذارند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگاه دارید با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شما است.
واقعا باید یه تذکری هم به امام داده شه! 🙂
ق ۲۶!
شرمنده… «اِ» نه، عِه!! 🙂
درگذشت ملک عبدالله بن عبدالعزیز را به مردم و مسئولان کشور “دوست”! عربستان سعودی، تسلیت می گویم. از خداوند متعال برای آن “فقید رحمت واسعه”! و برای خانواده و خاندان صبر و اجر مسئلت می کنم.
توفیق حضرتعالی را در تحکیم وحدت جهان اسلام، سعادت، هم زیستی و اخوت دو ملت ایران و عربستان را در سایه تعالیم عالیه اسلام خواستارم.
.
مال کیه؟! خوب معلومه دیگه، اخوی شون حاج آقا خاطره!
خنده دارترین تعاریف، از یک دیکتاتور!!
http://www.jahannews.com/vdcdks0ozyt0zo6.2a2y.html
سید!
متن ملک عبدلی کی آپ می شه؟
ملک عبدالله هم مرد
عجب دنیایی هست
هنوز قرآنی که تو حج کادو دادن تو کمد هست
“از طرف خادم حرمین شریفین ملک عبدالله بن عبد العزیز”
عجب!
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
دیدی چی شد؟؟!! خاک بر سر شدیم رفت…
جواد؛
ما اگه احتمال میدادیم کسی از این مرگ، واقعا عزادار باشه، علنا خوشحالی نمیکردیم!
اظهار نظرهای متفاوت، در خصوص حذف تیم ملی
علی مطهری؛
یقینا، عامل اصلی این باخت، صحبت های احمدی نژاد در مناظره بود و ادامه ی حصر خانگی موسوی و کروبی، منجر به حذف ایران از نقشه ی جغرافیایی خواهد شد!
هاشمی رفسنجانی؛
امام (ره) به من گفته بودند؛ در مرحله ی حذفی، در مقابل عراق خواهیم باخت و از اول هم مخالف داوری بنجامین ویلیامز بودند! و من هم همان موقع به امام یادآور شدم ولی عده ای نوانقلابی، نخواستند بفهمند!
ملک عبدالله از عالم برزخ؛
بذارین برم جهنم، بعد خواهم گفت که چرا ایران به عراق باخت!
شیخ حسن؛
ایران باخت؟! به کی؟! به عراق؟! خوب به جهنم!!!! مهم تِرِکِ دیوار تحریمه، که داره می تِرِکه!!
حسام الدین آشنا؛
تشخیص اصلی باخت ایران و حذف از مسابقات، در حد تعدادی از کارشناسان، نمایندگان، مردم، رسانهها و دلواپسان نیست!
یونسی؛
علت عدم توفیق ایران در مرحله ی حذفی و باخت به عراق، عدم توجه جدی به اقلیت های مذهبی و عدم استفاده ی داعش های وطنی، در درون دروازه بود!
یکی از سران فتنه؛
این باخت، قطعا با گفتگو قابل حل بود و ما باید نسبت به حق قانونی خود، شورش کنیم.
علی لاریجانی؛
بازی برد برد (!) رو با یک آبنبات چوبی، عوض کردیم!
اکبر ترکان؛
بچه های تیم ما، فقط عرضه ی درست کردن یک قورمه سبزی یا نهایتا آبگوشت بزباش رو داشتند! ما رو چه به فوتبال، اونم در مقابل عراق!!!
صادق زیبا کلام؛
من از فیفا، به فیلا شکایت می کنم! و شخصا از کشور مبدع مدال نوبل یعنی سوئد!!! درخوست می کنم، کاپ قهرمانی رو از کشور برنده گرفته و به علی مطهری اهدا نمایند.
محمدجواد ظریف؛
با کمی مماشات و قدم زدن با داور و سیستم ۱+۵ می شد این بازی رو به نفع خودمون تموم کنیم!
پیرمؤذن نماینده ی اردبیل؛
دیشب در خواب فهمیدم که این برد، پیشکش مسلم بن عقیل بود به عراق!!
احمدی نژاد؛
بهار بعدی، برد با ماست!
محسن رضایی؛
با حضور من در میدان مسابقه، بطور قطع تمام مشکلات فوتبال مملکت حل خواهد شد.
نوبخت؛
ما بردیم! کی گفته باختیم؟! خیلی حرف سخیفیه این حرف!!
سعید جلیلی؛
داور آدم بی “ظرفیتی” بود!
ولایتی؛
باید ببینم حاج آقا خاطره، چی می گن! هرچی ایشون گفتند درسته!!
محمود عباس دیگه چقدر بی شعوره!
۳ روز عزای عمومی اعلام کرد! مردک سیب زمینی!
چشم انتظار؛
با لوییجرگه مشکل حل نمیشد؟
دکتر؛
دلم کباب شد برات! ای بابا!
😕
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشم انتظار؛
ممنون… قشنگ بود!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به به! http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1519&pid=1&type=0
اگر این تیتر “عبدا… مرد” وطن امروز رو با این فونت رنگی های برنامه ورد نوشته می شد، چی می شد!
چشم انتظار؛
سپاس
به دل نشست مخصوصا صادق زیبا کلامش!!!
افتخار می کنیم به این “وطن” و این “وطن امروز” و این “قطعه ی مقدس”
ناقابل بود…
خب شکر خدا، رسما خبر مرگش تایید شد!
کشتن ملت رو از بس هی گفتن “مرد” هی گفتن “نمرد”!!
خدا نسل همه خیانت کاران به اسلام و مسلمین را از رو زمین برداره! بلند بگو آمین.
کمحافظه! (گفت و شنود)
گفت: علی تاجرنیا، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت گفته است؛ عامل حوادث سال ۸۸ میرحسین موسوی بود و آن حوادث به اصلاحطلبان ربطی نداشته است!
گفتم: دروغ تقلب را چه کسانی مطرح کردند؟ دعوت به آشوب خیابانی از سوی چه کسانی بود؟ خیانتهایی نظیر دریافت کمک مالی از ملک عبدالله، شعار به حمایت از اسرائیل و دفاع از آمریکا، پاره کردن عکس حضرت امام، آتش زدن مسجد را چه کسانی مرتکب شدند؟ چه کسانی از اظهارنظر نتانیاهو که اصلاحطلبان را بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران نامیده بود، ذوق زده شده بودند؟ چه کسانی با جرج سوروس صهیونیست ملاقات کرده و دستور کار گرفته بودند؟ چه کسانی از سوی الیزابت چنی برای آموزش آشوب و فتنه به دوبی و لاهه اعزام شده بودند؟ و…
گفت: فکر کرده مردم یادشون رفته که عوامل و سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ سر و ته یک کرباسند.
گفتم: دو نفر رفته بودند شکار شیر، یکی تفنگ رو خشابگذاری میکرد و اون یکی شلیک میکرد، شیر که حمله کرد اون که شلیک کرده بود رفت بالای درخت و به رفیقش گفت بیا بالا، رفیقش گفت؛ به من چه؟ مگه من شلیک کردم؟!
این پادشاه جدید چقدر کریه و ترسناکه!
بدبخت مردم عربستان چه قیافه هایی رو باید تحمل کنن.
“یوسف زهرا! وقتی نشان قدمهایت در زمین هست، کاش دست زمان را هم بگیری…
و دست مجروح آقای ما را…
با آمدنت…
این تنها تولد تاریخ! ”
دو سال پیش، نمی دونم بحث به کجا رسید که سر کلاس، به استاد گفتم: آخه استاد؛ این اضطرار و طلب و شدت ظلمی که میگید در ما حس نمیشه دور و برم نمیبینم، منظورم این بود که هنوز ظلم به نهایتش نرسیده برای ظهور! دقیقا یادم نمیاد چه جوابی دادند اما یه جوری جوابمو دادن که با زن بودنم بفهمم. انگار گفتن برای اون دختر آواره و جنگ زده سوری که در معرض انواع تجاوزاته، دیگه نهایت تر از اینم هست؟!
به لطف “آقا”یی که زیر سایه شانیم و دست مجروحش روی سر کشورمونه و شهدایی که جانشان را دادند و هنوز هم راهشان ادامه داره، کشور ما هرگز ظلم را تا نهایت نمیبینه اما…
دنیا پر از بیدادِ، ای داد همه عالم؛ می شود لطفا بیایی!
به نظر شما، رییس جمهور در پیامش، دقیقا آرزوی موفقیت در چه کاری رو برای دولت نامرد عربستان داره؟!!!
قاصدک؛
همون کاری رو که خودش تصمیم داره در ایران انجام بده!!
نوکری بعضی ها رو…
ضمن عرض تبریکات فراوان هم به خاطر بارش چشمگیر نزولات جوی و هم به خاطر خبر مرگ آن شاه سعودی؛
خوش به حال ادواردو آنیلی
http://www.farhangnews.ir/content/109207
این هم تقدیم به همه دوستان انقلابی قطعه
http://www.farhangnews.ir/content/109199
این فاتحه ماست بگوئید به مستان
گور پدر و مادر شاه عربستان
.
جناب ِ ظریف!
اگـر همقدم ِ “باکــــــری” میشدی، همقدم با “کری” نمیشـــــــــــــدی …
یـــــ علی ــــــا.ع.
.
آقاى قدیانى؛
شما هم در آمریکا قدم زدى داداش
آنهم به لطف تیم محمود آقا!!!
آنهم به لطف هزینه کردن بیت المال ملّت ایران؛
و چه توجیه ها که نکردى این مسافرت را!!!!
قطعأ آن سفر را من فراموش نمى کنم!!!
و البته سفرى بدون مسؤلیت و فارغ از جواب در این دنیا!!!
ناشناس
همانطوری که قدم زدن ظریف و کری را فی نفسه چیز بدی نمی دونم، اینو بدون امثال آقای قدیانی خیلی حق به گردن همه ما دارند و امریکا رفتنشون چیز خیلی کوچکی است که تازه نصیب یکی شده!
بدون تمامیت ارضی ایران را امثال پدر ایشون حفظ کردند!
لطفا همه ی مباحث را قاطی نکنید!
ممنون
کسی از “فرخ” خبر نداره؟!
🙂
صبر؛
واقعا آمریکا رفتن چیزی است که ازش با عنوان “نصیب” یاد بشه؟! آخه ما معمولا نصیب را برای “روزی” استفاده می کنیم مثلا؛ ان شاالله کربلا نصیبت بشه!
به نظرم شما خیلی بد و نادرست دفاع کردید از آقای قدیانی در برابر کامنت ناشناس! در مورد ادای حق به شهدا و خانواده های شان
http://www.farhangnews.ir/content/109240
«بسمه تعالی
خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟
آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.
برادرت
بغداد
«سلیمانی»
زبان قاصر است از سخن در برابر این پیام!
سلام
http://www.varzesh3.com/newspapershow.do?newspaper1=Goal-1393-11-05.jpg
http://ghanoondaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=433&pageno=5
خسته نباشند
گفته بودم قرن ها باید بگذرد تا نویسنده ای چون آقای قدیانی پیدا شود. اکنون هم می گویم قرن ها باید بگذرد تا فیلسوفی مثل دکتر عبدالحسین خسرو پناه پیدا شود! من پیش خودم ملاصدرای ثانی لقبش دادم. بدون سر و صدا خدمت می کند.
نظام فکریش سیتماتیک و روش مند است. نظریه غرب گرایی؛ غرب زدگی و غرب ستیزی از ایشون بود ولی اضافاتش را من نوشتم.
می دونم خوندن فلسفه پیش دانسته های قبلی می خواد اما توصیه می کنم حتما با نظریاتش آشنا بشوید مخصوصا اصول گراها و اصلاح طلبان تندرو!
همچنین سه شخصی که نام می برم.
آقای قدیانی به خاطر اینکه نویسنده است!
شیدا به خاطر اینکه مطالعه دارد.(کلا نوشته هاش مستند است…)
آقای سیداحمد چون زود قضاوت می کند. البته ببخشید 🙂
http://khosropanah.ir/fa/
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87
http://khosropanah.ir/fa/news/321-1393-09-18-09-13-31.html
ــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
سرکار خانم صبر! از این برادر کوچکتان ۲ نکته را بشنوید و انشاءالله قبول کنید.
یک: اگر قلم یا قدم یا رای یا راه یا فلسفه و ایده و تفکر هر که را دوست دارید، ابراز این محبت بلامانع است اما حدش را نگه دارید. بیان جملاتی مثل فلان قرن باید بگذرد و… یه جوراییه! چه درباره این حقیر، چه حتی درباره دیگران!
دو: من یه دهات کوچک این مرز و بوم میرم، پونصد تا عکس از خودم در اونجا میگیرم و بعضا ذوقزده، عکسها را در وبلاگ هم میگذارم اما یک هفته آمریکا بودم، یه دونه هم اونجا از خودم عکس نگرفتم، فلذا جمهوری اسلامی اگر قرار باشد بنا به دلایلی به من مثلا حال بدهد، اونجایی حال داده که بتونم برم شیرودمحله، به مادر شهید شیرودی ابراز ارادت کنم، نه اینکه من رو بفرسته سفر سازمان ملل. اونقدری در این کشور روزنامهنگار و نویسنده هستم که باری هم من با رئیس جمهور بروم سازمان ملل. پس این ربطی، نه به فرزند شهید بودنم دارد، نه لطف نظام!
کسی چیزی گفت؟
ناشناس؛
فراموش نکن تا بمیری
مگر مأموریت شغلی توجیه کردن میخواد؟!
مگر همین الان تیم رسانه ای که همراه رئیس جمهور می روند شما رو توجیه می کنند؟!
آقای ناشناس، به خود شما بلیط کابل بدن، با مغز میری
سوار هواپیما میشی! بلیط نیویورک که سالاره!
خدا قسمت کنه دسته جمعی بریم.
از فرودگاه امام، به جی اف کندی!!
یعنی اسما هم در تضادن!
من کامنت ناشناس رو دیدم خواستم بگم؛ فرخ چقدر عوض شدی نشناختیمت! 🙂
یک سال و نیم…
یک سال و نیم، پیادهروی…
یک سال و نیم، پیادهروی با شیطان…
یک سال و نیم، پیاده راهآمدن با شیطان…!
یک سال و نیم، پیاده نشدن اما از خرِ شیطان…!!
یک سال و نیم، همپیاده(!) شدن با کری؛ «جانِ» شیطان…!!!
یک سال و نیم، پیاده راه رفتن روی مخ اقتدار و غرور ملی به جایِ شیطان…!!!!
(بحث ۱۰ دقیقه و یک ربع و چند قدم و یک سفر نیستها… قاطی نکنید!!)
علت نباریدن باران به فرموده امام رضا ع
http://www.dolatebahar.com/view/27861/%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AB
آقای قدیانی؛
نظرتون درباره رییس حلقه فاطمی و پاک ترین دولت تاریخ ایران چیه؟؟
خیلی مشتاقم نقطه نظرتون رو بدونم و این که احساستون چیه!
پاک ترین دولت تاریخ ایران
هه
🙂
محمود آدم فروش 🙂
من اصلا م. ر نمی شناسم که.
آقایی که ظاهرا خداوند شما را از نعمت نام محروم نکرده اما شما نعمتش را تضییع می کنی، سلام علیکم،
فراوش نکن:
حاج حسین قدم نزد با دشمن
قلم زد بر علیه دشمن
تازه این روزها قدم زدن فلانی و فلانی (در کمال بی غیرتی) مصادف شده با توهین به پیامبر والامقام ولی اون روزها اگر چنین اتفاقی افتاده بود مطمئنا قلم غیرتمند ابن شهید قطعه، از همون قلب ینگه دنیا، بنیان پوشالی بزک کرده استکبار را کن فیکون می کرد.
در ضمن نوش جانش، گوارای وجودش،
برای جمهوری اسلامی قلم می زند و نان از هنر خویش می خورد.
سرب مذاب بریزند در دهان اون بی غیرت هایی که نان جمهوری اسلامی را می خورند و آب در آسیاب دشمن مذبذب می ریزند.
اینا رو فراموش نکن لطفا، آقا ناشناس!!
صبر؛
از اونجایی که بنده سیکل دارم و اصولا هیچ مطالعه ای ندارم، بحثتون اصلا در حد سواد من نبود! به همین دلیل من اصلا تو بحثتون دخالت نکردم!
حالا نمی دونم چی رو زود قضاوت کردم!
اومدم بگم سلام
به جان خودم من اون ناشناسِ بی ادب نیستم 🙂
دوستان این «فرخ» کیه؟ فکر ما رو مشغول کردید؟
مطلب فوق العاده ای رو جناب رسایی ایراد کردند.
http://rajanews.com/detail.asp?id=217601
مطلب مرتبط جالبی در همین مورد تو اینجا کارشده
احتمالا طنزه
http://sahamkhabar.persianblog.ir/
اشتباه شد
“فلسفه پیش دانسته های قبلی می خواد”
دقیقا! فلسفهخوندن هم؛
جنبه میخواد!
ظرفیت میخواد!
عدم جو زدگی میخواد! (هیچ ارتباطی به سن نداره!!)
داشتن یکسری خطوط قرمز قبلی میخواد!
توانایی عبور از شک و نماندن در اون میخواد!
شناخت بالای تمام ابعاد دین میخواد!
تفسیرنکردن همهی مسائل با ابزار فلسفی میخواد!
خشوع میخواد، خضوع میخواد!
و…
که “هر” کسی نداره!
حالا همه ناشناس شدن!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفقا؛
من الان رو کامپیوترم آنتی ویروس جدید نصب کردم، موزیلا رو هم آپدیت کردم!
حالا کیبوردم به هم ریخت!
جای حروف عوض شد! همه چی قاطی شد!!!
کسی دلیلش رو می دونه؟!
🙁
چه قشنگ جواب صبر را دادین!
واقعا ممنونم از اینکه چنین نگاهی دارین!
سید احمد؛
توصیه یکی از دوستان ما در اینجور مواقع که دلت می خواد اون لحظه نابودش کنی با اون توضیهش اینه:
در نهایت خونسردی میگه یک پارچ آب سرد بریز روش، فاتحه مع الصلوات..
خیلی دوست داشتم کمکی کنم شرمنده که وارد نیستم و اوستا و متخصصمون هم در دسترس نیست و الا ازش میپرسیدم. کمی هم در اینترنت جستجو کردم که متأسفانه بی فایده بود. 🙁
سید احمد؛
احتمالا تنظیمات ویندوزت بهم ریخته
هواپیما(گفت و شنود)
گفت: برخی از دولتمردان محترم به جای این که از نقاط قوت خودشان سخن بگویند، درباره نقاط ضعف دولت سابق حرف میزنند!
گفتم: اگر نقطه قوتی داشتند که با کمال افتخار درباره آن توضیح میدادند.
گفت: وقتی از آنها درباره وعدههایی که دادهاند و عمل نکردهاند سؤال میشود، همه تقصیرها را به گردن دیگران میاندازند و ادعا میکنند که منتقدان دولت یازدهم مانع شدهاند!
گفتم: ابتدا باید بگویند میخواستند چه اقدامی انجام بدهند و بعد ادعا کنند که منتقدان نگذاشته و مانع شدهاند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: دانشآموزی میگفت؛ اگر به مادر من مأموریت بدهند که هواپیمای گمشده مالزی را پیدا کند، بلافاصله به من میگوید؛ پاشو ببینم زیر تو نیست؟!
شیطون بزرگ و کوچیک همش خودتونید.
سید؛
مانیتورت رو بر عکس کن، شاید درست شد!!
سیدجان این وضعیتی که کیبورد شما داره، مشابه وضعیت الان دولت اعتداله!!! اصلا این جماعت مخالف آنتی ویروسند و کلا دوست دارند همه جا ویروس وول بخوره 🙂
یکی از راههایی که می شه برای صفحه “کلید” شما پیشنهاد کرد، اینه که حروف رو از روی صفحه بکنید و اونجایی که قبلا بود یا هرجا که دوست دارید، بچسبونید! البته این روش توسط “صادق خان همه فن حریف” ابداع شده و عنقریب قراره جایزه ی صلح نوبل رو بهش تقدیم کنند!!
صبر؛
فکر میکنم بحث داره بیفایده ادامه پیدا میکنه. ربطی هم به بلد بودن یا نبودن فلسفه نداره. اینکه “به دنبال دانش بروید حتی اگر در چین باشد”؛ دیگه فیلسوف بودن و آمادگی برای درک فلسفه نمیخواد!!
فقط باید بتونیم فرق “استفاده از دانش غربیها” و “ذلیل شدن در برابر دانش غربیها” رو تشخیص بدیم.
و اینکه دولت روحانی فدای فهم ملت نشد. فدای فهم خودش شد. و ملت رو هم فدای فهم خودش کرد. البته هنوز کاملا به این فهم نرسیده.
سلام
بعضی ها چه دل خجسته ای دارند………..
سید احمد
یکی فوت شده و متاسفانه به اسم مسلمان بوده
قبول دارم کلی جنایت کذا و کذا هم انجام داده اما خوشحالی از خبر مرگ یک مسلمان (هر چند مسلمان اسمی) کار درستیه؟
از ذکاوت و منطقی که از شما در جا به جای این وبلاگ دیده بودم واقعا این مدل فاتحه فرستادن برام عجیب بود
احساسی حرف نزنید، اتفاقا با وجود اینکه خیلی بعیده اما دعا کنیم جانشینش به اندازه خودش نادان نباشه
می دونم احتمالا هر دو از یه آبشخور آب خوردن و لنگه هم خواهند بود ولی دعا، قضا و قدر حتمی رو برمی گردونه
پس برای بهبود شرایط عربستان دعا کنیم
سیمین؛
شرایط عربستان جور دیگری بهبود پیدا خواهد کرد انشاءالله؛ نه با چند درجه بهتر بودن پادشاه آلزایمری نسبت به پادشاه قبلی!!
در ضمن؛ از خدا هزار بار باید تشکر کنیم که “زیارت عاشورا” رو آفرید، تا کسی دیگه نتونه کاسهی داغتر از آش بشه این وسط!!
سیداحمد؛
اینم ی مدل دیگهاش:
این فاتحه ماست بگو «مبصر» به کیبردت
گور حروفت! ی بار نیویورک کی بُردت؟!! 🙂
به سیمین!
ببخشید اما اون دو ملعون اولی و دومی هم به ظاهر مسلمان بودند! ابوسفیان ملعون و معاویه فرزندش و یزید و امثالهم و تمام طواغیت انسی که چهره مذبذبین منافق رو دارند، به ظاهر مسلمانند.
اگر به شما باشد الان به جای لعنهای زیارت عاشورا هم باید فاتحه بخوانیم برای اولی و دومی و سومی و چهارمینشان که معاویه باشد.
علیهم لعنت الله و ملائکته و الناس اجمعین
بهبود شرایط عربستان هم انشالله با سرنگونی حکام سعودی و نزدیکی ظهور تحقق خواهد یافت انشالله …
شما فکری به حال تبرای خود کنید که شرمنده مولا نباشید صبح ظهور …
این شعر هم در ادامه تقدیم به شما
شمر به دوزخ دوید
گفت به گوش یزید
مژده به مروان دهید
ملک عبداله رسید
اهل جهنم همه
بر سر و صورت زنان
آتشمان کم نبود
گشت حرارت مزید!
سیمین درست میگه.
اسد هست و ملک عبدالله رفت
رحم کن به برند ۵۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفقا؛
هزار و پانصد و بیست و ششمین متن وبلاگ قطعه ۲۶ در حدود ۱۴۰۰ کلمه تا یکی دو ساعت دیگر در ستون یسار به روز می شود.
بدون شک باید ممنون و قدردان داداش حسین عزیز و دوست داشتنی باشیم…
ما گاهی به خاطر نوشتن ۵ خط کامنت، سردرد می گیریم؛
نگارش ۱۵۲۶ متن حساس، پرمسئولیت و پراسترس واقعا سخت است!
متون مهمی که می دانیم از حضرت آقا خواننده دارد تا روسای قوا… و از دوست تا دشمن…
داداش حسین عزیز؛
۱۵۲۶ متن در این وبلاگ و خیلی بیش از این عدد که قبلا نوشته ای، واقعا جای تشکر دارد…
دست مریزاد و خدا قوت!
داداش حسین عزیز؛
دست مریزاد و خدا قوت!
با تشکر از راهنمایی های همه!
ویندوز قاطی کرده بود که الحمدلله درست شد! یعنی درستش کردیم!
🙂
سیمین؛
ار کامنت شما خوشم اومد!
مهم نیست که ازم انتقاد کردید، مهم اینه که بنده رو آدمی با ذکاوت و منطقی می دونید! 🙂
حالم خیلی گرفته بود، آخه چند تا کامنت بالاتر بهم گفتن “زود قضاوت کن”!
الان خیلی روحیه گرفتم! 🙂
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برف آفتاب؛
این جمله ات قشنگ بود:
“از خدا هزار بار باید تشکر کنیم که “زیارت عاشورا” رو آفرید”.
یوم الله ۹دی؛
تبری و زیارت عاشورا سرم میشه
در مقابل از امام رضا(ع) «تقیه» رو یاد گرفتم
از زیارت عاشورا هم یاد گرفتم که اگر از کسی کینه دارم اسمشو داد نزنم؛ بهش بگم اولی، دومی، سومی…
و باز میدونم اگر علنا به شخصی که افراد زیادی برایش به ناحق احترام قائل اند، توهین کنم نتیجه اش میشه توهین به بزرگان دین و مذهب من توسط طرفداران اون شخص.
اگر فوت پادشاه عربستان تبریک داشت حتما مقتدای شیعیان جهان «حضرت آقا» این کار رو قبل من و شما انجام میداد.
ما مسلمانیم و توهین در دین ما نارواست چه توسط روزنامه فرانسوی چه توسط کاربر قطعه ۲۶
ــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
سرکار خانم! اگه این تذکر شما درست بود، حتما مقتدای مسلمانان جهان، قبل از شما، این تذکر را به ما میداد!! 🙂
شرمنده اما سعی کنیم شخمی استدلال نکنیم.
سید احمد
برخی کارا بد نیست، اما چون از روی هیجانه و پشتوانه قوی نداره آدم خوشش نمیاد و طبیعتا از فردی مثل شما که مبصر قطعه هستید بعیده!
حق بدید مخاطب از مبصر قطعه انتظار داره.
قطعه ای که متن های پربار و مفیدی رو منتشر میکنه مبصرش هم لاجرم باید ذکاوت سیاسی داشته باشه
به نظرم شما بازوی توانمند نویسنده محترم قطعه هستید
کسی به کسی توهین نکرده خانم سیمین!
لعنت یعنی دور شدن از رحمت خداوند
و اگر قرار باشه ما برای کسی که از دنیا رفته رحمت یا لعنت بخواهیم، به نظر شما ملک عبدالله شایسته نزدیکی به رحمت خداست یا دوری از رحمتش!
ضمن اینکه بحثهای معرفتی زیادی هم اینجا مطرحه که فکر میکنم سطح بحث نکشه اونها رو مطرح کنم در باب همین رحمت و لعنت!
ضمنا یه جاهایی جای تقیه هست و یه جاهایی نیست! کامنتدونی قطعه ۲۶ که روزنامه رسمی نیست. موضع کاربرها هم موضع رسمی کشور یا دولت جمهوری اسلامی ایران نیست! موضع شخصی کاربرهایی است که مسوولیت حقوقی در نظام ندارند! پس لطفا مغلطه نکنید!
ضمن اینکه اینجا رو مگه چند نفر عرب ساکن عربستان وهابی مسلک کنترل میکنن که آدم بخواد رعایتشون رو بکنه؟!
بعدش ما فقط به خاطر تفاوت مذهبی نیست که لعن میکنیم، به خاطر این لعن میکنیم که یقین داریم خون هزاران بیگناه گردن این شخص بوده!
مردم عربستان هم شاهد ظلم این بشر بودن!
وگرنه از صدام ملعون هم میپرسیدی خودش رو شیعه میدونست! ولی مردم عراق لعنتش میکردند و میکنند…
ضمنا! تو عبارتهای زیارت عاشورا ما اسم شخص نداریم؟
…وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِیادٍ وَآلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً…
یه چیز دیگه!
شما توهین روزنامه فرانسوی که در تیراژ ۵ میلیونی چاپ شده و علنا به خاتم پیامبران و عصاره خلقت و مخاطب حدیث قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک» رو با لعن همچین ملعونی اون هم تو کامنتهای همچین رسانهای یکسان میبینید؟!
جل الخالق!
من دیگه هیچی نمیگم!
پاسخ به صبا
این که “آقا” این پیام را مستقیم و بی واسطه دادند؛ یه نشانه است، خودش کلی پیام داره!
گمونم یه خبراییه!
اندکی صبر سحر نزدیک است! (اما چرا صبر؟)
یکی از بستگانم که در مدرسه طلاب خارجی کار می کنه؛ چند روز پیش می گفت اروپا خیلی شلوغ شده ولی صداشو بالا نمیارن.
من هم شنیدم. می گویند تو آلمان با اسپری روی دیوارها شعار مرگ بر مرکل می نویسند!
یکی از بستگان می گه رهبر حزب مخالفین گفته در صورت پیروزی آب و برق مجانیه!
از سارمان امنیت آلمان هم یه گونی ناخن در آوردند که بعد معلوم شد مال آرایشگته زنانه بوده.
موسی؛
ولی من منظورم این نبود! دوستم ندارم برای شما منظورم رو توضیح بدم! اشتباه فهمیدید؛ همین!
من تا حالا فکر می کردم فقط بچه های ثابت همه کامنتا رو می خونن! چه جالب!
لعنت، توهین نیست؟!
کاش از رابطه اهل تسنن با عربستان و پادشاهش خبر داشتید.
منم دیگه حرفی ندارم…
پاسخ نوبخت به نامه بسیج دانشجویی دانشگاه علامه
فرقی بین «قدم زدن» و «نشستن» در مذاکرات نیست!
http://www.snn.ir/detail/News/385024/187
خدایااااااااااااااااااا
🙁
آخ از این زبونبازی و استدلالهای مزخرف نوبخت! آخ!
جناب قدیانی
خبری خواندم در رابطه با نوشتن نامه توسط مادر ایرانی به مادر گروگان ژاپنی که در آن نوشته شده بود:
خانم «ایشیدو» عزیز، در این لحظات دشوار که احتمال دارد نسبت به دین من «اسلام» احساس ناخوشایندی داشته باشید، لازم است که بگویم، اساس اسلام برادری تمامی انسان هایی است که روی کره زمین زندگی می کنند. پیروان راستین « محمد رسول الله» آخرین فرستاده پروردگار هر گونه اقدامی را که به کشتن انسان ها منجر شود، محکوم می کنند و در کتاب آسمانی ما نوشته شده است: «لااکراه فى الدین» در دین هیچ اجبارى نیست.
جناب قدیانی
نویسنده و متفکر مسلمان
آیا درست است که فقط ما فکر کنیم قرائت درست از اسلام داریم؟
آیا ما هم اقدام به دستگیری گردشگران آمریکایی نکردیم؟
آیا به عنوان احکام شریعت، سنگسار نکردیم؟
……………..
به صبا
به برای من جالب بود کسی کامنت بگذارد ولی نخواهد منظورش از آن کامنت را به بقیه بگوید!!!!
انسان ها برای اینکه بفهمند کارشان چقدر مشکل دارد به دیگران هم نگاه می کنند. در اینجا جماعتی انسان جمعند که دارند مرگ یک نفر را تبریک می گویند. حتی برای نشان دادن عمق نفرتشان با یکدیگر مسابقه می گذارند. وقتی هم یک کاربر می گوید که اگر تبریک خوب بود در مورد مرگ، رهبر این کار را قبل از شما می کردند و آقای قدیانی البته در یک پاسخ فوق هوشمندانه فرمودند که اگر تذکر هم داشت قبل از شما تذکر می دادند.
واقعا چه چیزها که در این عمر ندیدیم!
موسی؛
به نظرم کامنت شما بی ادبانه و گستاخانه بود
عمده دلیل توضیح ندادنم این بود ولی به نظرم حرفم رسا بود!
راستی من نگفتم به “بقیه” نمیگم
گفتم برای “شما” توضیح نمیدم
شما اینطور استنباط کردید؛ فکر میکنید بقیه هم مثل شما؟!
راستی گاهی آدم ها دوست ندارند حرف هایشان را توضیح بدهند
کسی که باید بفهمد می فهمد و کسی که نباید؛ بگذار نفهمد!
(فهمیدن که زورکی نمیشه)
دیگه حرفی ندارم!!
سلام همکار گرامی؛
به اطلاع می رسانیم خبرگزاری سبزوارنما با طرح و قالبی نوآمد و نسخه ی اصلی این وب سایت رونمایی گردید.
و لذا لینک سایت وزین شما در خبرگزاری سبزوارنما درج گردید و از شما خواهشمندیم لینک خبرگزاری سبزوارنما را درج نمایید.
اجرکم عندا…
روابط عمومی خبرگزاری سبزوارنما
http://www.sabzevarnama.com