دیروز را به اوراق سررسیدت اضافه کن، شمایی که زیاد «خاطره» می‌نویسی…

پشت عدالت گرم است

sss

وطن امروز/ ۲۵ اسفند ۱۳۹۳

عاقبت حکمش صادر شد تا همه بفهمند وقتی کار به دستگاه قضا می‌کشد، احدی پشتش گرم نیست! احکام صادره برای متهمان فساد ۳ هزار میلیاردی، آن قبلی و همین دیروزی حکایت از آن دارد که قوه‌ قضائیه اولا دنبال مصلحت و مصلحت‌سنجی نیست، ثانیا مصلحتی را هم اگر برای خود فرض کند، آن مصلحت هیچ نیست الا فریضه بلند‌بالای عدالت. قوه‌ قضا باید در دادگاه عدل الهی پاسخگوی خدای داور باشد، او را چه کار به آنچه ما در جراید اصولگرا می‌نویسیم یا دیگران در رسانه‌های مدعی اصلاح‌طلبی؟! قوه البته از نقد مستدل استقبال می‌کند لیکن بیش از نقد این یا آن جناح، از استقلال خود استقبال می‌کند. چه قاضی، چه قاضی‌القضات محترم، چه کلیت دستگاه قضا، فی‌الواقع خود را پاسخگوی «جناح الله» می‌دانند، آن هم در یوم‌العیار محشر. با این حال آیا زیبنده است از قوه بخواهیم صرف‌نظر از رضایت پروردگار، حکم به خوشایند دل این جناح یا آن جناح دهد؟! مگر یک نهاد سیاسی است قوه‌ قضائیه که از آن، به جای عدالت‌ورزی، مطالبه سیاست‌ورزی و مصلحت‌سنجی داشته باشیم؟! باری بعد از صدور حکم اعدام برای متهم اصلی پرونده فساد اقتصادی ۳‌ هزار تایی نوشتم که سیاسی نبودن، اتفاقا حسن رئیس‌ قوه‌ قضائیه است. زیادی که سیاسی باشی، لاجرم «تشخیص مصلحت» را بر «سنجش عدالت» تفوق ‌‌خواهی داد اما در دستگاه قضا عدالت، هم بر سیاست و هم بر مصلحت، سیادت دارد. برای دستگاه قضا هیچ فرق نمی‌کند که طرف دیروزی نزدیک به چه جناحی یا احیانا فرزند کدام بزرگوار است، همچنانکه هیچ فرق نمی‌کرد طرف پریروزی در کدام دولت، چه کاره بود. این قبیل مسائل، شاید برای ما روزنامه‌نگاران جذاب باشد اما قاضی با استناد به پرونده پیش رو حکم صادر می‌کند، نه مندرجات مطبوعات. خط و ربط و دار و دسته بر فرض محترم بودن هم، باز منشأ انشای حکم قاضی نیست. آرمان دستگاه قضا، مرّ عدالت است، نه حتی مطالبه چون من آرمانگرایی! چه ما که از دستگاه قضا، مطالبه عدالت داریم، چه دیگرانی که احیانا با این مطالبه و اساسا با خود عدالت، عداوت دارند، جملگی باید بیاموزیم که «مفاد پرونده» حکم قاضی را مشخص می‌کند، نه دل ما! با روزنامه‌های زنجیره‌ای باشد، متهم محکوم فساد ۳ هزار تایی ‌باید به‌عنوان «کارآفرین نمونه» تشویق می‌شد اما خیلی هم این خبرها نیست، چرا که پشت عدالت، گرم است! همین طرف دیروزی، خیلی جاها و پیش خیلی عناصر، پشتش گرم بود، عجیب پشتش گرم بود! او لابد پشتش گرم بود که ۲ دهه گردن‌کلفتی کرد، ۲ دهه قانون را به هیچ گرفت، ۲ دهه به ریش همه خندید لیکن دیروز، روز مهمی بود در تاریخ دستگاه قضا. کاش دیروز ۲ دهه زودتر حادث می‌شد اما همین را هم باید به فال نیک گرفت و مطمئن شد که اگر کسی در فلان جا و بهمان جا پشتش گرم است، دلیل نمی‌شود که در قوه قضا هم پشتش گرم باشد! معلق‌بازی اگر بعضی جاها جواب دهد، پیش قاضی جواب نمی‌دهد! ما ملتفت بر فشار وارده بر دستگاه قضا، به صورت مضاعف از قوه قضائیه حمایت می‌کنیم و از بیان آن هم خجالت نمی‌کشیم. خجالت را باید کسانی بکشند که طرف،‌ پشت‌گرم به آنها ۲ دهه از عدالت تمرد کرد! اگر ما در کنار همه نقدهایی که از زاویه حق و منطق و منافع ملی به قوه مجریه داریم، اقدام درست دولت را در صفحه نخست خود تیتر می‌گیریم، پس چرا تنها بگذاریم دستگاه قضا را؟! خجالت را باید کسانی بکشند که همصدا با توافق خوب مدنظر نتانیاهو، هر توافقی را از عدم توافق بهتر می‌دانند، در عین حال کار مثبت دولت را، پرتاب ماهواره را سانسور می‌کنند! خجالت را باید کسانی بکشند که از داخل دولت، به وزیر کوشای دولت، بد و بیراه می‌گویند! خجالت را باید کسانی بکشند که خیانت را مدح می‌کنند و خدمت را مسخره! خجالت را باید کسانی بکشند که در روزنامه‌های‌شان به جای آنکه مفاد پرونده را به رخ قاضی بکشند، از فک و فامیل طرف بر سر دستگاه قضا چماق بلند می‌کنند! عکسش هست! سندش هست! با کمال وقاحت، دم از «رسالت روزنامه‌نگاری» می‌زنند اما از قوه قضائیه به جای آنکه عدالت را مطالبه کنند، رسما تمنا می‌کنند که «شتر دیدی، ندیدی»! اصحاب جمل و جمل‌زاده‌ها را ۲ دهه تمام سعی کردند با سعه صدر و رواداری و بزرگ‌منشی نبینند، نتیجه چه شد؟ هیچ الا اینکه قطر گردن طرف، کلفت‌تر شد! اینک اما هر آدم عاقلی فهمیده که مصلحت در اجرای عدالت است و بس. دیروز به سبب هزار و یک فشار، ۲ دهه دیر به تقویم قوه قضائیه اضافه شد اما هر چه بود، اضافه شد. هنر اما برای دستگاه قضا از قضا آن است که در کنار این همه فشار، حکم به عدالت بدهد. گمانم هست که اصرار برای اجرای عدالت، ‌ارزشی بالاتر از ابرام برای حفظ خاک دارد که خاک رفته خرمشهر را اگر بعد از ۲ سال می‌توان پس گرفت، پس گرفتن عدالت نه یک سال و ۲ سال، بلکه ۲ دهه زمان می‌برد! بسم‌الله الرحمن الرحیم! در نظام مقدس جمهوری اسلامی، حکمی که قاضی به عدل دهد، هیچ کم از وصیتنامه شهید ندارد. تو بگذار گرم باشد پشت طرف به چیزهایی، به کسانی، اما زنده‌ باد دستگاه قضا که اهل کوفه نیست، عدل تنها بماند! آری، پشت عدالت گرم است. گرم به دستگاهی که «قضا» را می‌سنجد، نه «فضا» را، «عدالت» را، نه «مصلحت» را، «قضاوت» را، نه «سیاست» را، «عدل» را، نه «جمل» را، «علی (ع)» را، نه «طلحه و زبیر» را، «پابرهنگان» را، نه «ناکثین» را، «سلمان و ابوذر» را، نه «فلانی‌زاده»ها را، «نظام» را، نه «استوانه»ها را. استوانه برای خود استوانه است؛ استوانه دستگاه قضا «عدالت» است و لاغیر! دیروز را به اوراق سررسیدت اضافه کن، شمایی که زیاد «خاطره» می‌نویسی…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “دیروز را به اوراق سررسیدت اضافه کن، شمایی که زیاد «خاطره» می‌نویسی…”

    ای ولله!

  3. خواهرشهید می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد

  4. سیداحمد می‌گوید:

    خدا حفظ کند آیت الله آملی را…

    بی تعارف باید بگویم فکرش را نمی کردم چنین حکمی برایش صادر کنند!
    خدا را شکر…

  5. نسیم می‌گوید:

    یعنی واقعا ۱۵ سال باید بره زندان؟؟؟
    آخی بنده خدا حتما خیلی باید سختش باشه بعد از این همه سال زندگی در ناز و نعمت حتی فکر زندان رفتن رو هم بکنه!!!

  6. چشم انتظار می‌گوید:

    یکی از زیباترین و آرامش‌بخش‌ترین متن‌هایی بود که خوندم
    هم به جهت محتوا، هم به جهت امید به آینده
    وزن و آهنگ هم که هم‌چون گذشته، به طراوتش اضافه کرد…

  7. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ ۷۵ ـــــــره:
    همراه یکی از رفقا آمد اتاقم. نشستیم روی صندلی و گرم صحبت شدیم. وسط صحبت، مصطفی بلند شد و رفت پشت رایانه. یک کلیپ گذاشته بودم روی صفحه‌ی رایانه. مادر شهیدی بود، که بعد از ۲۵ سال استخوان‌های پسرش را برایش آورده بودند. کنار تابوت نشسته بود. استخوان‌ها را بر‌می‌داشت ناز می‌کرد و می‌بوسید. صدای های‌های گریه آمد. ساکت شدیم. بلند شدم رفتم طرف مصطفی. کلیپ را نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت.

    خاطــــ ۷۶ ـــــــره:
    ماشین سازمان در اختیارش بود، من هم سوار می‌شدم. و با هم می‌آمدیم طرف تهران. عقب نشسته بود و با لپ‌تاپش کار می‌کرد. رادیو را روشن کردم. از پشت زد به شانه‌ام آقا؛ این رادیو مال شما نیست! این ماشین دولته، صداش هم مال دولته. تو که موبایل داری، هدفون بذار تو گوشت، گوش کن. از این تذکرها که می‌داد، به شوخی بهش می‌گفتم؛ مصطفی، با این کارا شهید نمی‌شی! می‌گفت؛ اتفاقا؛ اگه مراقب این چیزا باشی، یه چیزی می‌شی!

    خاطــــ ۷۷ ـــــــره:
    قرار گذاشتیم خانوادگی با هم برویم گردنه‌ی حیران، توی سراب. خیلی دوست داشت آن‌جا را ببیند. روزی که قرار شد برویم، زنگ زد گفت؛ من مرخصی گرفتم، ولی ماشین ندارم. گفتم؛ ماشین من هست، بیا با هم برویم. گفت؛ نه، یه کاری هم توی سازمان پیش اومده که نمی‌تونم بیام. تو خودت برو! گفتم؛ من می‌رم. ماشین اداره که هست، تو با اون بیا پیشمون. گفت؛ خودت که می‌دونی دیگه. ماشین اداره کامل در اختیارش بود. می‌توانست هرجا می‌خواهد برود. مجوّزش را داشت. مشکل شرعی نداشت، اما می‌گفت؛ راحت نیستم. نمی‌تونم ازش استفاده کنم. روش حساب نمی‌کنم.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “عیدی عدالت” بسیار شیرین بود!
    ممنون سالار…

    “وطن امروز” فردا را حتما به یادگار نگه می دارم!

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    اشکالی نداره که فردا شب به لطف و عنایت خدا وبلاگ قطعه ۲۶ با یه متن دلی درباره شهر قشنگ شیراز و مردمان خوب، انقلابی، هنرفهم و شهیدپرورش به روز شه؟؟!! اگه نداره، بزن قدش…

  9. چشم انتظار می‌گوید:

    فکر کنم باید قید اون ده‌میلیارد تومان وثیقه رو هم بزنند و اضافه کنند به پول هایی که باید برگردونه!!

    ـــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    ارادت من به شیراز و شیرازی‌ها البته مسبوق به سابقه است‌ها! 😉
    http://www.ghadiany.ir/1389/629

  10. چشم انتظار می‌گوید:

    آقا سید؛

    اگه دستم می‌رسید، حتما صفحه‌ی یک وطن رو تقدیم می‌کردم به حاج‌آقا برای تکمیل دفترچه‌ی خاطرات…

  11. سیداحمد می‌گوید:

    بزن قدش!

    خوشا شیراز و وضع بی مثالش…

    🙂

  12. فرهنگی می‌گوید:

    شلاق عدالت بر پیکرش مستدام باد…

  13. گفت و شنود می‌گوید:

    شکسته نفسی! (گفت و شنود)

    گفت: علی مطهری در مصاحبه با روزنامه‌ اعتماد گفته است؛ در آینده به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری است، برعکس آن را خواهند گفت!

    گفتم: یعنی چی؟!

    گفت: در پاسخ خبرنگار گفته است؛ وقتی مردم احساس کنند که فرزند یک شخصیت از خودش هم یک «وجودی» دارد، برای خود او هم در ذات خودش یک شخصیت قائل می‌شوند.

    گفتم: ولی علی مطهری فقط مورد تقدیر و تجلیل ضدانقلاب خارج‌نشین و برخی از فتنه‌گران داخلی است و تا حالا از خودش به اصطلاح «وجودی» نشان نداده است! و از سوی هیچ آدم حسابی که سرش به تنش بیارزد مورد تقدیر نبوده است!

    گفت: به هر حال او می‌گوید «کم‌کم دارد طوری می‌شود که به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری، خواهند گفت؛ شهید مطهری پدر علی مطهری است»!

    گفتم: عجب تواضعی؟!… یارو دستش را بلند کرده بود و می‌گفت؛ خدایا مرا نبخش! خدایا مرا نیامرز، خدایا… پرسیدند این چه جور دعا کردن است؟! و یارو گفت؛ هیس! دارم شکسته نفسی می‌کنم!!

    ــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    سه تا نکته بگم؛
    یک: با خیلی‌ها من جمله استادم حرف زدم درباره حادثه شیراز. اغلب ضمن محکوم کردن این حادثه، اما به این هم اشاره می‌کنن که یارو حقش بود!!!! چرا که اساسا جواب های -بخوانید کف‌گرگی در صحن مجلس، فحش رکیک به فلان نماینده، چرت و پرت‌های عجیب غریب روی مخ و…- هوی است. در همین شیراز، چند روز قبل از سفر این یارو، صادق زیباکلام هم رفته بود، لیکن چرا برای زیباکلام، داستان درست نشد؟؟!! خدا بزرگان شما را برای‌تان نگه دارد. مادربزرگم گاهی می‌گه: «بعضی بچه‌ها پول می‌دن، برای خودشون کتک می‌خرن!» دقیقا حکایت این باباست!!
    دو: در نظرسنجی اغلب -اغلب نزدیک به همه!- رسانه‌های دوم خردادی مبنی بر انتخاب مرد سال، حتی توی ۱۰ تای اول هم، هیچ خبری از نام شیخ حسن روحانی نیست!! چه روزنامه‌های اصلاح‌طلب، چه سایت‌های اصلاح‌طلب!! روحانی حتی میان طرفدارانش هم «مرد سال» نیست!! ظریف جزء گزینه‌ها هست، امیر قلعه نویی هست، خاتمی هست، امیر تتلو هست، عارف حتی هست، پاشایی که حتما هست اما بنازم محبوبیت رئیس جمهور مملکت رو!! تفرقه معجزه می‌کنه دوستان! از یه آدم ذاتا منفور گنده دماغ، رئیس جمهور تپل می‌سازه!!
    سه: یادتون باشه یه روزی براتون یه حکایت جالب و بامزه از اولین و آخرین دیدار اتفاقی‌ام با امیر تتلو -که بعدا فهیدم اونی که دیدمش کی بود!!- تعریف کنم! یعنی از خنده روده‌بر می‌شینا… 🙂

  14. قاصدک منتظر می‌گوید:

    خدا رو شکر که دستگاه قضاوت، دور از عالم سیاست، در اجرای احکام، با عبور از کوچه های شفاف سلامت، کشتی عدالت را بدون تشویش از به گل نشستن، به ساحل آرامش می رساند…
    خدا رو شکر که شاهین میزانش، جغدان کوری که روز را شب می پندارند، شکار می کند و چکش‌اش، گردوهای کرم خورده را می شکند…

  15. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    امیدوارم تو دادگاه بعدی مهندس هاشمی رفع اتهام بشه
    خدماتش به کشور قابل انکار نیست. هیچ دادگاهی نباید تحت تاثیر فضاسازی های بیرونی قرار بگیره
    امیدوارم این حکم همون جوری که تکذیب شد یه شیطنت رسانه ای باشه فقط، همین

    علی مطهری هم مثل پدرش نترسه… واقعا نماینده مردمه
    ۵۰ نفر رو اجیر می کنند
    (مثل سال های دهه هفتاد که یه عده کفن پوش اجیر می‌شدن هر روز جلو یه وزارت خونه بودن)
    به نماینده مردم حمله کنند
    همونجوری که خود آقای مطهری گفت؛
    اگه راست می‌گن مخالف این داعشی های وطنی رو هم آزاد بذارن تا ببینن تعدادشون خیلی بیشتر از ۵۰ تاست!

  16. ی بیست و شیشی می‌گوید:

    گفت: به هر حال او می‌گوید «کم‌کم دارد طوری می‌شود که به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری، خواهند گفت؛ شهید مطهری پدر علی مطهری است»!

    یعنی خاک عالم بر سر همچین بی لیاقت متوهمی!

  17. سمانه می‌گوید:

    ………………..
    جای خالی را با جمله مناسب پر کنید 🙂

  18. شیدا می‌گوید:

    سالى که نکوست از بهارش پیداست

    آزاد سازى تکریت و عیدى عدالت مبارک!

    جناب قدیانى؛
    فکر مى کنم مادر بزرگ عزیز شما در این ماجرا، از بعضى اساتیدتان تیز هوش تر و با تجربه تر بودند!
    هوچى گرى و صحنه سازى هاى کودکانه، تنها تخصص دوم خردادى هاست.
    بعضى دوستان ساده لوح هم فریب مى خورند و قاطى ماجرا مى شوند!
    بعضى سایت هاى به ظاهر اصول گرا هم، آتش بیار معرکه مى شوند!

  19. رضا 2 می‌گوید:

    من خیلی خوشحالم که فرزند آیت الله هاشمی به زندان می ره، تا معلوم باشه که هاشمی قصد جلوگیری از رعایت قانون برای فرزندش رو نداره
    حتی با اینکه فکر می کنه بی گناهه، اما نخواست که با سر و صدا در مطبوعات جلوش رو بگیره.
    البته من شخصا هم فکر می کنم در زمان ریاست جمهوری ایشان و حتی بعد از آن افرادی با استفاده از رانت نزدیکی ایشان به منافعی رسیدند.
    (البته به نظر من آیت الله هاشمی شخصا قصد چنین کاری نداشته، اما متاسفانه در زمینه برخورد با رانت خواری نزدیکان توجه کافی را نداشته اند. هر چند زمان ریاست جمهوری ایشان بعد از جنگ بوده و نیاز به ساختن سریع کشور و این خود عامل سوءاستفاده بوده؛ اما با این حال من فکر می کنم بایستی بیشتر جلوی رانت خواری و سوء استفاده و تجمل گرایی ایستاده می شد)
    از جمله همین فرزند ایشان! که قوه قضاییه بهتر بود همان زمان و نه با این تاخیر علیه آن رانت خواری ها اقدام می کرد.
    البته این اقدام هم بسیار مناسب است و به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است!!

    به نکته خدمت دوستان حزب اللهی بگم؛
    تمسخر فرد محکوم و پدر او، قطعا امری خلاف اسلام و خلاف اخلاق هست.

  20. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    جون داداش، ملاقات با امیر تتلو رو به عنوان عیدی، شب عید بنویس.
    جالب اینه در بین همه ایرانیا، بیشترین فالوور رو داره!
    چه بر سر بچه های این مملکت اومده آخه!
    دیگه وقتی به جای امثال شهید باقری و باکری،
    گوساله های سامری همه کاره می شن، وضع فرهنگی ملت هم همین میشه.

  21. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    از خاطرات شهید مصطفی احمدی روشن:

    خیلی که خوشحال می شد، مثلاّ قراردادِ خوب می بست و تخفیف زیاد می گرفت، دو تا انگشت اشاره اش را می گرفت کنار هم، با هم تکانشان می داد و به زبان برره ای می گفت «وَری وَری وَری، وَری وَری وَری» نگاهش می کردیم و می خندیدیم.
    ————

    چشم انتظار؛
    عزیز دل برادر!
    ممنون از خلاقیت و ابتکارت برای بازنویسی خاطرات آقا مصطفای شهید
    قربون دستت لطف کن اسم کتاب رو هم بذار دیگه داداش! 🙂

  22. علی می‌گوید:

    طرف اگه اتهامش همونه که ما می دونیم باید اعدام شه!
    اگر نیست پس باید به کل تبرئه شه!
    هیچ وقت از این حکمای یکی به نعل یکی به میخ، سر در نیاوردم…

  23. علی س می‌گوید:

    سلام علیکم
    هر چند حکم با توجه به اتهامات، سنگین نبود اما خوب بود تا این خانواده انقدر ادعای پاک بودن نداشته باشن.
    این قسمت از مطلب برای خودتون هست… منتشر نشد هم نشد؛
    به عنوان یک فرد انقلابی و به تعبیر حضرت ماه، افسر جنگ نرم (من کمترین سرباز آقا هم نیستم) توقع دارم هر چند سر شما شلوغ است

  24. پیرمرد می‌گوید:

    در اخبار خواندم، ابوبکر بغدادی گفت:
    حضرت رسول اکرم “ص” را در خواب دیدم که به من فرمودند از موصل خارج شو.

    بی‌ اختیار یاد خواب بعضی‌‌ها افتادم که اغلب خواب حضرت امام را می‌‌بینند!

  25. چشم انتظار می‌گوید:

    ناشناس عزیز؛

    از محبت شما و همه‌ی بچه‌های باصفای قطعه سپاسگزارم. ای‌کاش ذره‌ای هم در خودم تأثیر بذاره.
    در اولین خاطره نوشتم؛ از مجموعه کتاب‌های “یادگاران” موسسه‌ی روایت فتح چاپ شده؛ داداش!! 🙂

  26. چشم انتظار می‌گوید:
  27. خواهرشهید می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد

  28. چشم انتظار می‌گوید:

    خاطــــ ۷۸ ـــــــره:
    بچه‌ام تازه به دنیا آمده بود. رفلکس شدید معده داشت. هر‌چی می‌خورد بالا می‌آورد. از این دکتر به آن دکتر می‌بردیم، فایده نداشت. مانده بودم چه کنم. دست آخر یکی از دکترها گفت؛ که بچه باید از شیرخشک مخصوصی استفاده کند. شیرخشک توی ایران نبود. به هر کسی که رسیدم گفتم. به گوش مصطفی هم رسید. زنگ زد گفت؛ بیا خونه‌ی بابام توی تهران‌پارس. رفتم. یک بسته آورد پر از شیرخشک! همانی که دنبالش بودم. از خوشحالی نمی‌دانستم چه‌کار کنم. سپرده بود یکی از دوستانش از انگلیس آورده بود. دست کردم توی جیبم که پولش را حساب کنم، مصطفی گفت؛ عمرا اگه بگیرم! فکر کردی ازت پول می‌گیرم؟! برو به زندگیت برس، پول من حلال حلاله. نگرفت که نگرفت.

    خاطــــ ۷۹ ـــــــره:
    مصطفی پای من را به بهشت زهرا (س) باز کرد. از دوران دانشگاه، هروقت که دلش تنگ می‌شد، دستم را می‌گرفت و می‌گفت؛ برویم بهشت زهرا (س). این اواخر سرش خیلی شلوغ بود، ولی یک وقت شش صبح زنگ می‌زد و می‌گفت؛ آماده‌ای بریم؟! می‌آمد دنبالم و می‌رفتیم. اول می‌رفتیم قطعه‌ی اموات، بعد سر مزار شهدا. همیشه می‌گفت؛ این‌جا رو نیگا کن. اصلا احساس می‌کنی این شهدا مُردن؟! آیا این‌جا همون حسی رو داری که تو قطعه‌ی اموات داری؟! حس می‌کردم سینه‌اش سنگین شده. سنگ قبرها را نگاه می‌کرد. سنشان را حساب می‌کرد، می‌گفت؛ اینایی که می‌بینی، همه نوزده، بیست‌ساله بودن. ماها رسیدیم به سی‌سال. خیلی دیر شده! اصلا توی کَتَم نمی‌ره که بخوان ما رو توی قطعه‌ی مرده‌ها دفن کنن. با سوزی می‌گفت این‌ها را. انگار یک حسرتی توی دلش بود.

    خاطــــ ۸۰ ـــــــره:
    خرید که می‌رفتیم، همیشه بهترین چیزها را برمی‌داشت. می‌گفت؛ آدم باید نگاهش به بالا باشه! می‌دانستم برایش یک‌میلیون و یک‌میلیارد فرقی ندارد. مصطفی، اهل جمع کردن نبود، اما به کیفیت زندگی اهمیت می‌داد. دوست داشت خانه‌مان بزرگ باشد. پول نداشت بخرد، یک خانه‌ی بزرگ اجاره کرد. مسواک و شانه همیشه توی کیفش بود. خیلی باسلیقه و مرتب و منظم بود. از دست بچه‌هایی که به سر و وضعشان نمی‌رسیدند، شاکی می‌شد. لباس‌هایش همیشه درجه‌ یک بود. خوش‌تیپ می‌گشت.

  29. ناشناس می‌گوید:

    چشم انتظار بزرگوار؛
    بنده الان روم به دیواره از این بی‌دقتی!
    ما به شما خیلی ارادت داریم ولی وسط راه عوارضی گریبانگیر ابراز محبت‌ها می‌شه 🙂

    ـــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    «اشتباه درست همشهری‌های حافظ» تا ساعاتی دیگر در قطعه ۲۶

  30. همشهری باکری می‌گوید:

    علت بیشتر بودن فالوورهای تتللو اینه که اینستا اولین کسی که پیشنهاد می‌ده ایشونه!!!

    حاج حسین
    جاتون تو اینستا گرام خالیه…

    ــــــــــــــــــ

    نوشته ای از حسین قدیانی در تاریخ ۴ تیر ۱۳۸۷ در روزنامه همشهری!!
    http://hamshahrionline.ir/details/55991/Book/humor
    پایین لینک، “در همین زمینه”ها را هم بخوانید…

  31. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    شمایی که زیاد «خاطره» می‌نویسی…
    دیروز را به اوراق سررسیدت اضافه کن!

    به‌نظرم زمان اعلام حکم، خوب موقعی بود… دیگه عفت که سهله، خود اکبر هم بگه بریزید تو خیابونا، ملت فقط واسه سیزده به‌در میان!!

    ————

    موشن گرافیک “دیوار کاغذی”
    http://blog.khanetarrahan.ir/1393/12/23
    http://blog.khanetarrahan.ir/1393/12/24
    http://blog.khanetarrahan.ir/1393/12/25

  32. محظوظ نوشته های توام…
    بیشتر بنویس…

  33. nasrtv می‌گوید:

    مار در آستین پروراندن
    تلاش های غرب در راستای تربیت تروریست ها به ثمر نشست و حالا تروریست ها امتحان خود را در کشورهای اروپایی پس می دهند
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11321

    من عاشق آقا خامنه ای هستم
    سرودی زیبا تقدیم به رهبر انقلاب از طرف مقاومت اسلامی درعراق
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11323

    بهای امنیت قسمت(دوم)
    روایتی از چرایی کمک های ایران به سوریه و عراق و لبنان در بحران اقتصادی
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11322

    دروغ به سبک هولاکاست(قسمت سوم)
    شناختی تازه از هیتلر و بیان تحریفات تاریخی وقایع جنگ جهانی دوم
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11325

    لوتی
    نماهگ رضا صادقی درباره شهدا
    این کلیپ را از دست ندهید!
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11324

    سورپرایز جالب عراقیان به داعش
    شلیک همزمان ده ها موشک بالستیکی به مقر های داعشیان
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11326

    جنگ یعنی تجارت بزرگ
    نگاهی به تاثیر جنگ ها در اقتصاد آمریکا
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11327

    آرش در تکریت
    (آرش) جدیدترین دست آورد ایرآن در زمینه سلاح، در دست مقاومت اسلامی عراق
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11328

    احساس حقارت کردم
    صحبت های متفاوت عبدالرضا هلالی در خصوص روزمره گی ها و شهدای افغان
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11329

  34. م.طاهری می‌گوید:

    این خاطره رو باید کتابش کنه!
    قهرمان کتاب هم جناب آملی است

  35. ... می‌گوید:

    غزلی زیبا از حضرت مولانا

    نوروز بمانید که ایّام شمایید!
    آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
    آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
    می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
    آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
    آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
    خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
    خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
    نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
    اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
    عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
    افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
    هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
    هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
    امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
    در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
    گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
    در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
    ایّام ز دیدار شمایند مبارک
    نوروز بمانید که ایّام شمایید!

  36. حسینی می‌گوید:

    بسیار عالی بود.
    التماس دعا

  37. بهنام قم می‌گوید:

    اسوه‌ای برای زنان

    پیامبر (ص) در بازگشت از سفر، با شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه‌السلام می‌رود، نوزاد را در آغوش می‌گیرد و او را می‌بوسد، آن گاه نام زینب را که به معنای «زینت پدر» است‏ برای او انتخاب می‌کند. زینب در دوران عمر با برکت و پر فراز و نشیب خود با سختی ها و رنج‏های زیادی مواجه می شود، از شهادت پدر و مادر، شهادت برادران و فرزندان و حوادث تلخی چون اسارت و… را به جان می خرد. این سختی​‏ها او را فردی صبور و بردبار می کند و نسب نبوی و تربیت علوی و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته می سازد، آن طوری که او را «عقیله بنی هاشم‏» می‏​نامند. به گواهی امام سجاد (ع) بی آن که آموزگاری داشته باشد؛ عالم و دانشمند بود. بخوبی از قرآن آموخته بود که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است. زینب(س) عبادت‏ها و نماز شب‏های پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از دشمن فرصت گرفت تا با خدا راز و نیاز کند. زینب هم از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت. در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه کرد و در بعضی منازل از شدت گرسنگی و ضعف، نشسته نماز به جا می آورد. عفت و پاکدامنی، برازنده‏ ترین زینت زنان و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است. زینب، درس عفت را بخوبی در مکتب پدر می آموزد، هنگامی که می خواهد به زیارت رسول خدا(ص) برود، شبانه از خانه بیرون می آید، در حالی که حسن (ع) در سمت راست او و حسین (ع) در سمت چپ او و امیرالمومنین (ع) پیش رویش راه می رفتند. هنگامی که به مزار رسول خدا (ص) نزدیک می شود، علی (ع) جلو حرکت و نور چراغ را کم می کند. زینب حجاب و عفت ‏خویش را حتی در سخت‏ ترین شرایط به نمایش می گذارد. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت ‏بر عفت ‏خویش پای می‏ فشارد. او در ولایتمداری سرآمد است. زینب علیهاالسلام بخوبی درس ولایتمداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور می رساند. بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران است، در شهادت برادرش امام حسن (ع) نقش مهمی را برای تسلای بازماندگان ایفا می کند. او در حادثه کربلا پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران می شود، از قتلگاه تا پس کوچه‏ های کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسیران می شود. در ایثار نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است. او برای حفظ جان دیگران، خطر را به جان می‏ خرد و در تمام صحنه ‏ها، دیگران را بر خود مقدم می‏ دارد. او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب استفاده نمی‏ کند و آن را نیز به کودکان می ‏دهد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره می ‏دادند، بین کودکان تقسیم می ‏کند. او سختی‏ها و تازیانه‏ ها را به جان می‏ خرید و نمی‏ گذارد بر بازوی کودکان اصابت کند. زینب، بهره مند از شجاعت ‏حیدری است. بر سر دشمن فریاد می‏ زند، دشمن را توبیخ و تحقیر می‏ کند و هراسی به دل راه نمی هد. او از برق شمشیر قاتلان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد می ‏زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مقابل یزید و دهن کجی‏ ها و بدزبانی ‏های او، شجاعت ‏حیدری را به نمایش می گذارد و وجدان خفته مردم را بیدار می کند. زینب، بانویی است که هستی خود را در راه خدا و فرزندان عزیزتر از جان خود را در راه حضرت دوست تقدیم می کند…

  38. سلام علیکم
    سال خوبی داشته باشید
    …………………….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.