وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
موسم بهار، بازگشت پرستوها را زیاد دیدهایم اما آن روز که «یوسف گمگشته» بیاید، کدامیک از این شهدا دوباره به زمین برخواهند گشت؟ تا آن روز رویایی، بیا ای دل، دلخوش کنیم به احوال آسمان. نوروز در آسمان خبرهای بهتری است. آسمان همیشه فاطمیه است. برای رزمندهای که در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، به کاروان آسمانیان پیوسته، دیگر تهمتها تمام شد! این زمین بود که بچهها زجر میکشیدند! آسمان جای ماجور شدن است! نگاه میکنم به سن و سال بسیجیانی که اجازه ندادند «زینبیه» هم حکایت خانم زینب سلامالله علیها به اسارت رود؛ جنگ ندیدهها! تازه به دوران رسیدهها! ترمز بریدهها! خشونتطلبها! افراطیها! تندروها!

ای شهدا! برای شما، دیگر زخم زبان تمام شد! خوش باشید در قهقهه مستانهتان! نوروزتان مبارک! خون سرخ شما، باورم هست که جنگ ندیدههای تمام تاریخ را روسفید کرد! حقا که شهادت، در چنین روزگاری هنر بیشتری میخواهد. باید هم باد کنند این «ویژهنامههای نوروزی» روی دکهها! جز خون مطهر شما، هیچ حرف تازهای وجود ندارد! جریان سازی، از آن خون سرخ شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! اگر به اعتراف پرزیدنت «مؤدب و باهوش» داعش محصول حمله نظامی آمریکا به عراق است، خود این اعتراف، محصول شهادت شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! ای شهدای حرم! گناه نسل شما… نسل ما… نسل من، جنگ ندیدن بود که آن را هم شهادت شما در روزگاری که علیالظاهر جنگ نیست، پاک کرد! بعد از جنگ، ابتدا نقشه این بود که نسل مرا از «جنگ» بترسانند اما «جنگ کجایی که دلم تنگ توست» آنقدر از زبان نسل من… همین شهدای حرم گفته و شنیده شد که نقش بر آب کرد این نقشه را. آنگاه نقشه طعنه کشیدند و از سن و سال خود بر سر ما چماق بلند کردند. زخم زبان «جنگ ندیدهها» محصول همین نقشه بود. اینک به سن و سال شهدای حرم بنگرید!

مهم نیست شناسنامه آدمی به جنگ بخورد، مهم آن است که وصیتنامه آدمی به شهادت بخورد. مهم آن است که جنگ نباشد و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نباشد اما «مهدی نوروزی» به شهادت برسد تا جنگ نشود و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نیفتد! حالا باز به بسیجی کف خیابان ۸۸ ما زخم زبان بزنید که «بسیجی واقعی» نبود! مهم نیست! او دیگر این طعنهها را نمیشنود! نوروز در آسمان خبرهای بهتری است! آسمان همیشه فاطمیه است! اینک صلح، بهار، پرستو و… همین زمین بدهکار آن شهیدی است که تن خود را بیرون مرزها سپر کرد! بیرون مرزها… و پیش از آنکه پای اجنبی، خاک وطن را آلوده کند! در تعریف «شهدای حرم» بسی کاملتر از زخم زبان ناقص «جنگ ندیدهها» این است که بگوییم؛ «در جستوجوی باده شهادت، زودتر از زود رفتند تا باز هم سایه جنگ بر سر این آبادی سنگینی نکند». عراق مال عراقیها و سوریه از آن سوریهاست لیکن آنچه از مجاهدان کنونی جهان اسلام، شهدایی با ملیتهای مختلف ساخته، آرزوی تمدن واحده و مدینه فاضلهای است که انشاءالله با ظهور مهدی موعود (عج) محقق خواهد شد. جمهوری اسلامی اگر دنبال امپراتوری بود، کارهای دیگری غیر از نوکری برای حرم آلالله و خدمت بیمزد و منت به همسایگانش انجام میداد. نشان به نشان شهدایش، جمهوری اسلامی در پی آن است که سایه جنگ، حتی از سر کشورهای دیگر برداشته شود. محصول حمله نظامی آمریکا به عراق را زحمت کشید و خود جناب اوباما برایمان گفت! این وسط، بدبخت کسانی هستند که میخواهند این آمریکا را، با وجود این اعترافات، این سناتورها، این همه روسیاهی، بزک کنند! من اما میخواهم از محصول شهادت شیربچههای سپاه خامنهای در مجاورت حرم اهل بیت سخن بگویم. به یمن این همه شهادت، «یار» خواهد آمد. آقاجان! عاقبت که میآیی… ای آفتاب بالانشین! ضجههای ماه و ستارهها را نمیشنوی؟ داریم تو را صدا میزنیم، تو را میخوانیم… با خون شهدایمان که «جبهه و جنگ» را ندیدند اما «شهادت» را چرا! «ظهور» را ندیدند اما «تو» را در لحظه شهادت چرا! آقا جان! سالیان درازی است که «لحظه شهادت روزگار» است. برس به داد بشریت… که گفت: «حول حالنا الی احسن الحال».

وطن امروز/ ۱۶ اسفند ۱۳۹۳
همین که آقای رفسنجانی هم با آنهمه سوابق هشتاد و هشتی، عاقبت به زشت بودن همصدایی با اسرائیل پی برده، فی حد ذاته چیز خوبی است و خبر از توفیق گفتمان اصولگرایی بر گفتمان تقلب میدهد. این را ما همان سال ۸۸ مکرر گفته بودیم که نگارش نامه سرگشاده، فتنهگری، بیقانونی، دمیدن در دروغ تقلب، بدل شدن به سرمایههای اسرائیل و تبدیل شدن به دوستان خوب نتانیاهو، امری بسیار زشت و فوقالعاده مذموم و نکوهیده است. البته بهتر بود ایشان همان سال ۸۸ پی به این نکته میبردند و همصدایی با دموکراسی، رای مردم و قانون انتخابات مملکت را به همصدایی با اغیار نمیفروختند لیکن تو هر وقت بفهمی همصدایی با دشمن، خطا و خیانت است، ناخودآگاه داری اعتراف میکنی که دروغ تقلب هم خطا و خیانت است! در تاریخ سراسر «مرگ بر اسرائیل» جمهوری اسلامی، اوج همصدایی با اسرائیل در همین دروغ تقلب علیه جمهور و جمهوریت بود. اینک وقتی آقای رفسنجانی هم در مذمت همصدایی با نتانیاهو سخن میگوید، در اصل دارد شعار «نه غزه، نه لبنان» را هو میکند! خب! نگارنده ضمن اینکه این همه را به فال نیک میگیرد، در ادامه نکاتی را به اختصار بیان میکند.
یکم: در سالیان گذشته، هیچ پیشرفت علمی و البته بومی ملت ایران، اندازه انرژی هستهای روی مخ سران اسرائیل رژه نرفته. بدیهی است هر اقدامی که -ولو اندازه یک پیچ و مهره کوچک- صنعت هستهای ما را محدود کند، مورد رضایت اسرائیل است. این دیگر یک تحلیل سیاسی نیست که بتوان علیه آن ردیه اقامه کرد. کاملا واضح است. فلذا این یک اصل مسلم و غیرقابل خدشه است؛ محدود کردن صنعت هستهای با هر نیتی که صورت بگیرد خواسته یا ناخواسته حکم همصدایی با اسرائیل دارد. پس همصدایی با اسرائیل فقط خلاصه در نامه سرگشاده علیه یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی یا شعار «نه غزه، نه لبنان» نمیشود، بلکه حذف نماد هستهای هم همصدایی و همراهی با نتانیاهو محسوب میشود. باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی علیرضا و آرمیتا کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
دوم: من تعجب میکنم از آقای رفسنجانی. ایشان با علم بر آنکه همصدایی با نتانیاهو چیز بدی است، آنهمه علیه خط مقدم مقاومت علیه اسرائیل سخنپراکنی کرد؟! باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی حامیان حزبالله و مدافعان حرم عقیله بنیهاشم کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
سوم: در تحلیلهای مندرآوردی، دبه درمیآوردند که اسرائیل، نه فقط مخالف توافق کذا بلکه اساسا مخالف پر و پا قرص هر گونه توافقی میان دولت اعتدال و ۱+۵ است! نگو اول دیوانه عالم، جماعتی از اصلاحطلبان ما را با عرض معذرت مثل خودش دیوانه فرض کرده و بازی داده! چه گفت نتانیاهو در آن کنگره آمریکایی، جز آنکه؛ «موافق توافق خوبم»؟! نتانیاهو حتی این را هم نمیگفت، باز معلوم بود که اسرائیل -بسی جلوتر از اعضای پنج بهعلاوه یک!- دنبال یک توافق خوب میان دولت اعتدال و غرب است. توافق خوب به آن معنی که در ازای امتیازات نقد و فراوانی که از طرف ایرانی گرفته میشود، به او فقط مشتی وعده نسیه داده شود! برای اسرائیل و در مواجهه با جمهوری اسلامی، چه چیزی بهتر از این؟! نقی هم اگر این وسط نتانیاهوی ابله میزند، از ورای شکم سیریناپذیر اوست، نه آنکه مشکلی استراتژیک مثلا با توافق کذا داشته باشد! با این حساب، بهتر بود این مردک، حرف حساب خود را واضحتر میزد و میگفت؛ «موافق توافق خوبترم!» جای شگفتی اینجاست که غرب و حامیانش این همه روی موضع باطل خود محکم ایستادهاند، آن وقت بعضیها در داخل، هر توافقی ولو توافق بد را بهتر از عدم توافق با غرب میدانند! «هر توافقی» یعنی همان «توافق خوب» مد نظر نتانیاهو، اما «توافق بد» معنای بدتری هم دارد، یعنی همان «توافق خوبتر» مد نظر اسرائیل! حال، همصدا با اسرائیل و مشخصا نتانیاهوی دیوانه چه کسی است؟! آنان که طرف ایرانی را هم ترغیب به یک توافق خوب و همشأن با منافع بلندآوازه ملی میکنند یا کسانی که شعر میگویند؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»؟! در رابطه با بحث پیش رو، زاویهدارترین صدا با صدای نتانیاهو، از آن منتقدانی است که ضمن تشویق طرف ایرانی به بستن یک توافق خوب و منطبق با منافع ملی، در عین حال، عدم توافق را بسی بهتر از توافق بد میدانند، همچنان که شبیهترین صدا به صدای نتانیاهو، از آن کسانی است که با سرودن بعضی اشعار، به توافق خوب مد نظر نتانیاهو گرا… گرا که چه عرض کنم، رسما پر و بال میدهند! این بار اما باورم هست هر آنکه بغض را در گلوی خود روزگار میهمان کند، همصدایی با اسرائیل خبیث کرده!
چهارم: اسرائیل دشمن ما است و ما نیز با افتخار، اول دشمن او هستیم و قسم خوردهایم تا روزگار را از این موجود نکبت و جعلی پاک نکنیم، از پای ننشینیم. اگر داشتههای اسرائیل، غصبی است، لیکن داشتههای ما واقعا داشتههای ما است. تو اگر این داشتهها را دعوت کنی که ارزان یا اصلا مفت و در حد یک آبنبات بفروشند، فراتر از همصدایی با اسرائیل، همراهی کردهای با دشمن اول بشریت. همصدایی با اسرائیل، سال ۸۸ شاخ و دم نداشت، الان هم ندارد! آقایان! وسط مذاکره، با برداشتن نماد هستهای از اسکناس ملی، ممنونیم که دست آخر، ما را متوجه معنای «تدبیر» کردید! اما هستهای، احمدیروشن، رضایینژاد و… اتفاقا همه از دل همین دانشگاه و همین سر در بیرون آمدهاند! امیدوارم تحمل این سخن را داشته باشید؛ بیشتر به شما میخورد اگر که به جای نماد هستهای، همان نقاشی معروف را میگذاشتید پشت اسکناس کشور! راستی شما آمده بودید ارزش پول ملی را افزایش دهید یا در آستانه سال نو، حتی هنگام پول نو گرفتن علیرضا و آرمیتا از بزرگترانشان هم، بغض را میهمان گلوی روزگار کنید؟!
***
تیتر را زدم «پنج + یک + اسرائیل». از بس توافق کذا را بد برای ما اما خوب برای اسرائیل بستید که فیالحال نتانیاهو خودش را رئیس سر گردنه مذاکرات میداند و از آمریکا و آن پنجتای دیگر، داعیهدارتر است! خب همصدایی نکنید با نتانیاهو! بس کنید این بساط را! دیپلمات اگر دیپلمات باشد، مایه دلواپسی دشمن میشود، نه دوست! بس کنید این بساط را!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
نه پس نمیآییم. نه پس اهل کوفه میشویم و تنها میگذاریم علی(ع) را. نه پس فراموش میکنیم عهدی را که با خون شهیدان بستهایم. نه پس از شعار «مرگ بر آمریکا» آن هم در جهانیترین هنگامهاش کوتاه میآییم. نه پس از یاد میبریم «اللهاکبر» آغشته به خون شهیدی را که شب ۲۲ بهمن ۶۴ به جای بام خانه، در همان اروند خروشان سر داد. نه پس اجازه میدهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکستناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سیوهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابیام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولیامر و تنها در حد یک شعار پایین میآوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه میداریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمانها شده. نه پس بیتدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی مینویسیم و در محاسبه دچار خطا میشویم. نه پس مثل بعضیها کت و عینک فلانی، برایمان از لباس بدون جلیقه ضد گلوله شهید زنده موضوعیت بیشتری پیدا میکند. نه پس تنها میگذاریم «محمد رسولالله» را و «علی ولیالله» را و سلمان و ابوذر و عمار را و قرآن و نهجالبلاغه را… و اسلام را… و خمینی و خامنهای را در میان این همه قدارهبند شبپرست. نه پس به برادران چندین ساله، اجازه میدهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند. نه پس مثل بعضی از این آقازادههای اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور میکنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بتشکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده میکنیم!… نه پس نمیآییم و فراموش میکنیم که ۲۲ بهمن ۹۳ آن هم بعد از خبر مرگ بشکه سعودی، بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیةالله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده تا با نشان دادن این «حضور» به الله جلجلاله، تعجیل در «ظهور» خود را از حضرت باریتعالی بخواهد. نه پس مثل بعضیها زمان را میخواهیم اما بدون صاحب الزمان(عج).

هیهات! که هر شعاری در یومالله ۲۲ بهمن ۹۳ و ۲۲ بهمنهای بعدی سرداده شود، استعاره از لبیک اصلکاری، یعنی «لبیک یا صاحبالزمان» است. اگر ۲۲ بهمن ۵۷ فقط شاه رفته بود، اینک ملک عبدالله، علی عبدالله صالح، مبارک، بنعلی و خیلی از دیکتاتورهای دیگر رفتهاند. به یمن انقلاب اسلامی که منتج به بیداری اسلامی شده، فراعنه یکییکی دارند میروند بلکه زمین، اندکی نفس بکشد. فیالحال موسم نفس کشیدن زمان است. باید بیاید صاحب الزمان. به بعضیها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه(س). اروند با آن جزر و مدهای ناآرام، خروشانتر از آن بود که بچههای ما با دست خالی بتوانند از عرضش رد شوند. کجایند والفجرهشتیها که از توافق خود با بقیةالله الاعظم، در آن لیالی عشر سخن بگویند؟ «عنایت آمریکایی» یعنی تحریم، ترور، کودتا… یعنی طالبان، القاعده، داعش… یعنی دشمنی با ملت ایران اما دوستی با سران ملعون فتنه، لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحبالزمان جستوجو کرد. هم او که حضرت روحالله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنهای را نیز. حضرت ماه خوب میدانند کدامین آفتاب، منظور سخن است. ما نیز خوب میدانیم رمز و راز آن چفیه را که همنشین دائم شانههای رهبر انقلاب است. مگر ما خانقاه بازیدراز را فراموش کرده باشیم که خاطرات صاحبالزمانی رزمندهها از یادمان رفته باشد! و به راستی مگر انقلاب اسلامی اساسا در آستانه بهار سیوهفتم خود قرار میگرفت، اگر لطف و عنایت مهدی موعود نبود؟ ما خوب میدانیم آمریکا و اسرائیل، چه از جان این منطقه از کره زمین میخواهند. ما به خوبی دریافتهایم که دشمن، چه از جان زمان میخواهد. اگر هدف، صاحبالزمان است، چشم دشمن کور باد که مهدی خواهد آمد. اگر دشمن، انقلاب اسلامی را میزند که به خیال خام خود مانع تحقق انقلاب جهانی منتقم خون حسین(ع) شود ما نیز غراتر از همیشه شعار «لبیک یا صاحبالزمان» را سردست میگیریم. بگذار به بعضیها بر بخورد لیکن خرافه آنجاست که از جلاد تحریم، لغو تحریم را تمنا کنی! خرافه آنجاست که در روزگار جهانشمولی «مرگ بر آمریکا» پرزیدنت روسیاه را برداری و بزک کنی! آقایان! آقایی دارد میکند شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان. در این زمان، هر کس به هر زبانی این شعار را سر دهد، اصلش یعنی «لبیک یا صاحبالزمان». خیابان انقلاب اسلامی صحنههایی را دیده، صحنههایی را خود انقلاب اسلامی باید ببیند. انقلاب اسلامی باید ببیند ثمره خون شهدای والفجر ۸ را. غیبت، هرچقدر میخواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما انشاءالله و به مدد خود بقیةالله از عرض تاریکی عبور میکنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشههای بهتری از کدخدا کشیده. خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو میدانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال میگذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» میماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب میداند چه میگویم، خامنهای نیز، ملت «لبیک یا صاحبالزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی! اگر شیطان از درگاه خدا رانده شد، نشان به نشان صدور بدون ویزای شعار «مرگ بر آمریکا» شیطان بزرگ هم از چشم بشریت افتاده! خرافاتیها بدموقعی دخیل به کدخدا بستهاند! لبیک یا صاحبالزمان را عشق است… عشق است آن زمان، که زمان، عصای دست خود را بیابد و مهدی(عج) بیاید. خدایا! غیبت، زمان را به تبعید فرستاده… گویی هیچ نمیگذرد! قبلا هم در پاسخ بعضیها گفته بودم ما هنوز بهدوران نرسیدهایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم که این قطعنامه همه راهپیماییهای ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا».
بسم الله الرحمن الرحیم…
“دیروز را به اوراق سررسیدت اضافه کن، شمایی که زیاد «خاطره» مینویسی…”
ای ولله!
اللهم صل علی محمد و آل محمد
خدا حفظ کند آیت الله آملی را…
بی تعارف باید بگویم فکرش را نمی کردم چنین حکمی برایش صادر کنند!
خدا را شکر…
یعنی واقعا ۱۵ سال باید بره زندان؟؟؟
آخی بنده خدا حتما خیلی باید سختش باشه بعد از این همه سال زندگی در ناز و نعمت حتی فکر زندان رفتن رو هم بکنه!!!
یکی از زیباترین و آرامشبخشترین متنهایی بود که خوندم
هم به جهت محتوا، هم به جهت امید به آینده
وزن و آهنگ هم که همچون گذشته، به طراوتش اضافه کرد…
خاطــــ ۷۵ ـــــــره:
همراه یکی از رفقا آمد اتاقم. نشستیم روی صندلی و گرم صحبت شدیم. وسط صحبت، مصطفی بلند شد و رفت پشت رایانه. یک کلیپ گذاشته بودم روی صفحهی رایانه. مادر شهیدی بود، که بعد از ۲۵ سال استخوانهای پسرش را برایش آورده بودند. کنار تابوت نشسته بود. استخوانها را برمیداشت ناز میکرد و میبوسید. صدای هایهای گریه آمد. ساکت شدیم. بلند شدم رفتم طرف مصطفی. کلیپ را نگاه میکرد و اشک میریخت.
خاطــــ ۷۶ ـــــــره:
ماشین سازمان در اختیارش بود، من هم سوار میشدم. و با هم میآمدیم طرف تهران. عقب نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد. رادیو را روشن کردم. از پشت زد به شانهام آقا؛ این رادیو مال شما نیست! این ماشین دولته، صداش هم مال دولته. تو که موبایل داری، هدفون بذار تو گوشت، گوش کن. از این تذکرها که میداد، به شوخی بهش میگفتم؛ مصطفی، با این کارا شهید نمیشی! میگفت؛ اتفاقا؛ اگه مراقب این چیزا باشی، یه چیزی میشی!
خاطــــ ۷۷ ـــــــره:
قرار گذاشتیم خانوادگی با هم برویم گردنهی حیران، توی سراب. خیلی دوست داشت آنجا را ببیند. روزی که قرار شد برویم، زنگ زد گفت؛ من مرخصی گرفتم، ولی ماشین ندارم. گفتم؛ ماشین من هست، بیا با هم برویم. گفت؛ نه، یه کاری هم توی سازمان پیش اومده که نمیتونم بیام. تو خودت برو! گفتم؛ من میرم. ماشین اداره که هست، تو با اون بیا پیشمون. گفت؛ خودت که میدونی دیگه. ماشین اداره کامل در اختیارش بود. میتوانست هرجا میخواهد برود. مجوّزش را داشت. مشکل شرعی نداشت، اما میگفت؛ راحت نیستم. نمیتونم ازش استفاده کنم. روش حساب نمیکنم.
“عیدی عدالت” بسیار شیرین بود!
ممنون سالار…
“وطن امروز” فردا را حتما به یادگار نگه می دارم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
اشکالی نداره که فردا شب به لطف و عنایت خدا وبلاگ قطعه ۲۶ با یه متن دلی درباره شهر قشنگ شیراز و مردمان خوب، انقلابی، هنرفهم و شهیدپرورش به روز شه؟؟!! اگه نداره، بزن قدش…
فکر کنم باید قید اون دهمیلیارد تومان وثیقه رو هم بزنند و اضافه کنند به پول هایی که باید برگردونه!!
ـــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
ارادت من به شیراز و شیرازیها البته مسبوق به سابقه استها! 😉
http://www.ghadiany.ir/1389/629
آقا سید؛
اگه دستم میرسید، حتما صفحهی یک وطن رو تقدیم میکردم به حاجآقا برای تکمیل دفترچهی خاطرات…
بزن قدش!
خوشا شیراز و وضع بی مثالش…
🙂
شلاق عدالت بر پیکرش مستدام باد…
شکسته نفسی! (گفت و شنود)
گفت: علی مطهری در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته است؛ در آینده به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری است، برعکس آن را خواهند گفت!
گفتم: یعنی چی؟!
گفت: در پاسخ خبرنگار گفته است؛ وقتی مردم احساس کنند که فرزند یک شخصیت از خودش هم یک «وجودی» دارد، برای خود او هم در ذات خودش یک شخصیت قائل میشوند.
گفتم: ولی علی مطهری فقط مورد تقدیر و تجلیل ضدانقلاب خارجنشین و برخی از فتنهگران داخلی است و تا حالا از خودش به اصطلاح «وجودی» نشان نداده است! و از سوی هیچ آدم حسابی که سرش به تنش بیارزد مورد تقدیر نبوده است!
گفت: به هر حال او میگوید «کمکم دارد طوری میشود که به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری، خواهند گفت؛ شهید مطهری پدر علی مطهری است»!
گفتم: عجب تواضعی؟!… یارو دستش را بلند کرده بود و میگفت؛ خدایا مرا نبخش! خدایا مرا نیامرز، خدایا… پرسیدند این چه جور دعا کردن است؟! و یارو گفت؛ هیس! دارم شکسته نفسی میکنم!!
ــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
سه تا نکته بگم؛
یک: با خیلیها من جمله استادم حرف زدم درباره حادثه شیراز. اغلب ضمن محکوم کردن این حادثه، اما به این هم اشاره میکنن که یارو حقش بود!!!! چرا که اساسا جواب های -بخوانید کفگرگی در صحن مجلس، فحش رکیک به فلان نماینده، چرت و پرتهای عجیب غریب روی مخ و…- هوی است. در همین شیراز، چند روز قبل از سفر این یارو، صادق زیباکلام هم رفته بود، لیکن چرا برای زیباکلام، داستان درست نشد؟؟!! خدا بزرگان شما را برایتان نگه دارد. مادربزرگم گاهی میگه: «بعضی بچهها پول میدن، برای خودشون کتک میخرن!» دقیقا حکایت این باباست!!
دو: در نظرسنجی اغلب -اغلب نزدیک به همه!- رسانههای دوم خردادی مبنی بر انتخاب مرد سال، حتی توی ۱۰ تای اول هم، هیچ خبری از نام شیخ حسن روحانی نیست!! چه روزنامههای اصلاحطلب، چه سایتهای اصلاحطلب!! روحانی حتی میان طرفدارانش هم «مرد سال» نیست!! ظریف جزء گزینهها هست، امیر قلعه نویی هست، خاتمی هست، امیر تتلو هست، عارف حتی هست، پاشایی که حتما هست اما بنازم محبوبیت رئیس جمهور مملکت رو!! تفرقه معجزه میکنه دوستان! از یه آدم ذاتا منفور گنده دماغ، رئیس جمهور تپل میسازه!!
سه: یادتون باشه یه روزی براتون یه حکایت جالب و بامزه از اولین و آخرین دیدار اتفاقیام با امیر تتلو -که بعدا فهیدم اونی که دیدمش کی بود!!- تعریف کنم! یعنی از خنده رودهبر میشینا… 🙂
خدا رو شکر که دستگاه قضاوت، دور از عالم سیاست، در اجرای احکام، با عبور از کوچه های شفاف سلامت، کشتی عدالت را بدون تشویش از به گل نشستن، به ساحل آرامش می رساند…
خدا رو شکر که شاهین میزانش، جغدان کوری که روز را شب می پندارند، شکار می کند و چکشاش، گردوهای کرم خورده را می شکند…
امیدوارم تو دادگاه بعدی مهندس هاشمی رفع اتهام بشه
خدماتش به کشور قابل انکار نیست. هیچ دادگاهی نباید تحت تاثیر فضاسازی های بیرونی قرار بگیره
امیدوارم این حکم همون جوری که تکذیب شد یه شیطنت رسانه ای باشه فقط، همین
علی مطهری هم مثل پدرش نترسه… واقعا نماینده مردمه
۵۰ نفر رو اجیر می کنند
(مثل سال های دهه هفتاد که یه عده کفن پوش اجیر میشدن هر روز جلو یه وزارت خونه بودن)
به نماینده مردم حمله کنند
همونجوری که خود آقای مطهری گفت؛
اگه راست میگن مخالف این داعشی های وطنی رو هم آزاد بذارن تا ببینن تعدادشون خیلی بیشتر از ۵۰ تاست!
گفت: به هر حال او میگوید «کمکم دارد طوری میشود که به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری، خواهند گفت؛ شهید مطهری پدر علی مطهری است»!
یعنی خاک عالم بر سر همچین بی لیاقت متوهمی!
………………..
جای خالی را با جمله مناسب پر کنید 🙂
سالى که نکوست از بهارش پیداست
آزاد سازى تکریت و عیدى عدالت مبارک!
جناب قدیانى؛
فکر مى کنم مادر بزرگ عزیز شما در این ماجرا، از بعضى اساتیدتان تیز هوش تر و با تجربه تر بودند!
هوچى گرى و صحنه سازى هاى کودکانه، تنها تخصص دوم خردادى هاست.
بعضى دوستان ساده لوح هم فریب مى خورند و قاطى ماجرا مى شوند!
بعضى سایت هاى به ظاهر اصول گرا هم، آتش بیار معرکه مى شوند!
من خیلی خوشحالم که فرزند آیت الله هاشمی به زندان می ره، تا معلوم باشه که هاشمی قصد جلوگیری از رعایت قانون برای فرزندش رو نداره
حتی با اینکه فکر می کنه بی گناهه، اما نخواست که با سر و صدا در مطبوعات جلوش رو بگیره.
البته من شخصا هم فکر می کنم در زمان ریاست جمهوری ایشان و حتی بعد از آن افرادی با استفاده از رانت نزدیکی ایشان به منافعی رسیدند.
(البته به نظر من آیت الله هاشمی شخصا قصد چنین کاری نداشته، اما متاسفانه در زمینه برخورد با رانت خواری نزدیکان توجه کافی را نداشته اند. هر چند زمان ریاست جمهوری ایشان بعد از جنگ بوده و نیاز به ساختن سریع کشور و این خود عامل سوءاستفاده بوده؛ اما با این حال من فکر می کنم بایستی بیشتر جلوی رانت خواری و سوء استفاده و تجمل گرایی ایستاده می شد)
از جمله همین فرزند ایشان! که قوه قضاییه بهتر بود همان زمان و نه با این تاخیر علیه آن رانت خواری ها اقدام می کرد.
البته این اقدام هم بسیار مناسب است و به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است!!
به نکته خدمت دوستان حزب اللهی بگم؛
تمسخر فرد محکوم و پدر او، قطعا امری خلاف اسلام و خلاف اخلاق هست.
جون داداش، ملاقات با امیر تتلو رو به عنوان عیدی، شب عید بنویس.
جالب اینه در بین همه ایرانیا، بیشترین فالوور رو داره!
چه بر سر بچه های این مملکت اومده آخه!
دیگه وقتی به جای امثال شهید باقری و باکری،
گوساله های سامری همه کاره می شن، وضع فرهنگی ملت هم همین میشه.
سلام
از خاطرات شهید مصطفی احمدی روشن:
خیلی که خوشحال می شد، مثلاّ قراردادِ خوب می بست و تخفیف زیاد می گرفت، دو تا انگشت اشاره اش را می گرفت کنار هم، با هم تکانشان می داد و به زبان برره ای می گفت «وَری وَری وَری، وَری وَری وَری» نگاهش می کردیم و می خندیدیم.
————
چشم انتظار؛
عزیز دل برادر!
ممنون از خلاقیت و ابتکارت برای بازنویسی خاطرات آقا مصطفای شهید
قربون دستت لطف کن اسم کتاب رو هم بذار دیگه داداش! 🙂
طرف اگه اتهامش همونه که ما می دونیم باید اعدام شه!
اگر نیست پس باید به کل تبرئه شه!
هیچ وقت از این حکمای یکی به نعل یکی به میخ، سر در نیاوردم…
سلام علیکم
هر چند حکم با توجه به اتهامات، سنگین نبود اما خوب بود تا این خانواده انقدر ادعای پاک بودن نداشته باشن.
این قسمت از مطلب برای خودتون هست… منتشر نشد هم نشد؛
به عنوان یک فرد انقلابی و به تعبیر حضرت ماه، افسر جنگ نرم (من کمترین سرباز آقا هم نیستم) توقع دارم هر چند سر شما شلوغ است
در اخبار خواندم، ابوبکر بغدادی گفت:
حضرت رسول اکرم “ص” را در خواب دیدم که به من فرمودند از موصل خارج شو.
بی اختیار یاد خواب بعضیها افتادم که اغلب خواب حضرت امام را میبینند!
ناشناس عزیز؛
از محبت شما و همهی بچههای باصفای قطعه سپاسگزارم. ایکاش ذرهای هم در خودم تأثیر بذاره.
در اولین خاطره نوشتم؛ از مجموعه کتابهای “یادگاران” موسسهی روایت فتح چاپ شده؛ داداش!! 🙂
دکتر سلام؛ قسمت ۷۰:
http://download.snn.ir/filmosot/drsalam70/drsalam70-hq-90.mp4
اللهم صل علی محمد و آل محمد
خاطــــ ۷۸ ـــــــره:
بچهام تازه به دنیا آمده بود. رفلکس شدید معده داشت. هرچی میخورد بالا میآورد. از این دکتر به آن دکتر میبردیم، فایده نداشت. مانده بودم چه کنم. دست آخر یکی از دکترها گفت؛ که بچه باید از شیرخشک مخصوصی استفاده کند. شیرخشک توی ایران نبود. به هر کسی که رسیدم گفتم. به گوش مصطفی هم رسید. زنگ زد گفت؛ بیا خونهی بابام توی تهرانپارس. رفتم. یک بسته آورد پر از شیرخشک! همانی که دنبالش بودم. از خوشحالی نمیدانستم چهکار کنم. سپرده بود یکی از دوستانش از انگلیس آورده بود. دست کردم توی جیبم که پولش را حساب کنم، مصطفی گفت؛ عمرا اگه بگیرم! فکر کردی ازت پول میگیرم؟! برو به زندگیت برس، پول من حلال حلاله. نگرفت که نگرفت.
خاطــــ ۷۹ ـــــــره:
مصطفی پای من را به بهشت زهرا (س) باز کرد. از دوران دانشگاه، هروقت که دلش تنگ میشد، دستم را میگرفت و میگفت؛ برویم بهشت زهرا (س). این اواخر سرش خیلی شلوغ بود، ولی یک وقت شش صبح زنگ میزد و میگفت؛ آمادهای بریم؟! میآمد دنبالم و میرفتیم. اول میرفتیم قطعهی اموات، بعد سر مزار شهدا. همیشه میگفت؛ اینجا رو نیگا کن. اصلا احساس میکنی این شهدا مُردن؟! آیا اینجا همون حسی رو داری که تو قطعهی اموات داری؟! حس میکردم سینهاش سنگین شده. سنگ قبرها را نگاه میکرد. سنشان را حساب میکرد، میگفت؛ اینایی که میبینی، همه نوزده، بیستساله بودن. ماها رسیدیم به سیسال. خیلی دیر شده! اصلا توی کَتَم نمیره که بخوان ما رو توی قطعهی مردهها دفن کنن. با سوزی میگفت اینها را. انگار یک حسرتی توی دلش بود.
خاطــــ ۸۰ ـــــــره:
خرید که میرفتیم، همیشه بهترین چیزها را برمیداشت. میگفت؛ آدم باید نگاهش به بالا باشه! میدانستم برایش یکمیلیون و یکمیلیارد فرقی ندارد. مصطفی، اهل جمع کردن نبود، اما به کیفیت زندگی اهمیت میداد. دوست داشت خانهمان بزرگ باشد. پول نداشت بخرد، یک خانهی بزرگ اجاره کرد. مسواک و شانه همیشه توی کیفش بود. خیلی باسلیقه و مرتب و منظم بود. از دست بچههایی که به سر و وضعشان نمیرسیدند، شاکی میشد. لباسهایش همیشه درجه یک بود. خوشتیپ میگشت.
چشم انتظار بزرگوار؛
بنده الان روم به دیواره از این بیدقتی!
ما به شما خیلی ارادت داریم ولی وسط راه عوارضی گریبانگیر ابراز محبتها میشه 🙂
ـــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
«اشتباه درست همشهریهای حافظ» تا ساعاتی دیگر در قطعه ۲۶
علت بیشتر بودن فالوورهای تتللو اینه که اینستا اولین کسی که پیشنهاد میده ایشونه!!!
حاج حسین
جاتون تو اینستا گرام خالیه…
ــــــــــــــــــ
نوشته ای از حسین قدیانی در تاریخ ۴ تیر ۱۳۸۷ در روزنامه همشهری!!
http://hamshahrionline.ir/details/55991/Book/humor
پایین لینک، “در همین زمینه”ها را هم بخوانید…
شمایی که زیاد «خاطره» مینویسی…
دیروز را به اوراق سررسیدت اضافه کن!
بهنظرم زمان اعلام حکم، خوب موقعی بود… دیگه عفت که سهله، خود اکبر هم بگه بریزید تو خیابونا، ملت فقط واسه سیزده بهدر میان!!
————
موشن گرافیک “دیوار کاغذی”
http://blog.khanetarrahan.ir/1393/12/23
http://blog.khanetarrahan.ir/1393/12/24
http://blog.khanetarrahan.ir/1393/12/25
محظوظ نوشته های توام…
بیشتر بنویس…
مار در آستین پروراندن
تلاش های غرب در راستای تربیت تروریست ها به ثمر نشست و حالا تروریست ها امتحان خود را در کشورهای اروپایی پس می دهند
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11321
من عاشق آقا خامنه ای هستم
سرودی زیبا تقدیم به رهبر انقلاب از طرف مقاومت اسلامی درعراق
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11323
بهای امنیت قسمت(دوم)
روایتی از چرایی کمک های ایران به سوریه و عراق و لبنان در بحران اقتصادی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11322
دروغ به سبک هولاکاست(قسمت سوم)
شناختی تازه از هیتلر و بیان تحریفات تاریخی وقایع جنگ جهانی دوم
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11325
لوتی
نماهگ رضا صادقی درباره شهدا
این کلیپ را از دست ندهید!
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11324
سورپرایز جالب عراقیان به داعش
شلیک همزمان ده ها موشک بالستیکی به مقر های داعشیان
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11326
جنگ یعنی تجارت بزرگ
نگاهی به تاثیر جنگ ها در اقتصاد آمریکا
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11327
آرش در تکریت
(آرش) جدیدترین دست آورد ایرآن در زمینه سلاح، در دست مقاومت اسلامی عراق
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11328
احساس حقارت کردم
صحبت های متفاوت عبدالرضا هلالی در خصوص روزمره گی ها و شهدای افغان
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11329
این خاطره رو باید کتابش کنه!
قهرمان کتاب هم جناب آملی است
غزلی زیبا از حضرت مولانا
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
بسیار عالی بود.
التماس دعا
آجرک الله یا بقیة الله…
مادر مادر مادر…
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal93-03/Motiee-Ayam%20Fatemiyeh%20Dovom1394-Esfehan-001.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal93-03/Karimi-Shab%2003%20Fatemiyeh%20Dovom1394-Alhadi-003.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal93-03/Motiee-Hafteghi%2024%20Esfand1393-001.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal93-03/Motiee-Hafteghi%2024%20Esfand1393-003.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal93-03/Karimi-Monajate%2027%20Esfand1393-Mashhad-005.mp3
اسوهای برای زنان
پیامبر (ص) در بازگشت از سفر، با شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیهالسلام میرود، نوزاد را در آغوش میگیرد و او را میبوسد، آن گاه نام زینب را که به معنای «زینت پدر» است برای او انتخاب میکند. زینب در دوران عمر با برکت و پر فراز و نشیب خود با سختی ها و رنجهای زیادی مواجه می شود، از شهادت پدر و مادر، شهادت برادران و فرزندان و حوادث تلخی چون اسارت و… را به جان می خرد. این سختیها او را فردی صبور و بردبار می کند و نسب نبوی و تربیت علوی و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته می سازد، آن طوری که او را «عقیله بنی هاشم» مینامند. به گواهی امام سجاد (ع) بی آن که آموزگاری داشته باشد؛ عالم و دانشمند بود. بخوبی از قرآن آموخته بود که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است. زینب(س) عبادتها و نماز شبهای پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از دشمن فرصت گرفت تا با خدا راز و نیاز کند. زینب هم از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت. در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه کرد و در بعضی منازل از شدت گرسنگی و ضعف، نشسته نماز به جا می آورد. عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است. زینب، درس عفت را بخوبی در مکتب پدر می آموزد، هنگامی که می خواهد به زیارت رسول خدا(ص) برود، شبانه از خانه بیرون می آید، در حالی که حسن (ع) در سمت راست او و حسین (ع) در سمت چپ او و امیرالمومنین (ع) پیش رویش راه می رفتند. هنگامی که به مزار رسول خدا (ص) نزدیک می شود، علی (ع) جلو حرکت و نور چراغ را کم می کند. زینب حجاب و عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش می گذارد. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای می فشارد. او در ولایتمداری سرآمد است. زینب علیهاالسلام بخوبی درس ولایتمداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور می رساند. بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران است، در شهادت برادرش امام حسن (ع) نقش مهمی را برای تسلای بازماندگان ایفا می کند. او در حادثه کربلا پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران می شود، از قتلگاه تا پس کوچه های کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسیران می شود. در ایثار نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است. او برای حفظ جان دیگران، خطر را به جان می خرد و در تمام صحنه ها، دیگران را بر خود مقدم می دارد. او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب استفاده نمی کند و آن را نیز به کودکان می دهد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره می دادند، بین کودکان تقسیم می کند. او سختیها و تازیانه ها را به جان می خرید و نمی گذارد بر بازوی کودکان اصابت کند. زینب، بهره مند از شجاعت حیدری است. بر سر دشمن فریاد می زند، دشمن را توبیخ و تحقیر می کند و هراسی به دل راه نمی هد. او از برق شمشیر قاتلان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد می زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مقابل یزید و دهن کجی ها و بدزبانی های او، شجاعت حیدری را به نمایش می گذارد و وجدان خفته مردم را بیدار می کند. زینب، بانویی است که هستی خود را در راه خدا و فرزندان عزیزتر از جان خود را در راه حضرت دوست تقدیم می کند…
سلام علیکم
سال خوبی داشته باشید
…………………….