وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
موسم بهار، بازگشت پرستوها را زیاد دیدهایم اما آن روز که «یوسف گمگشته» بیاید، کدامیک از این شهدا دوباره به زمین برخواهند گشت؟ تا آن روز رویایی، بیا ای دل، دلخوش کنیم به احوال آسمان. نوروز در آسمان خبرهای بهتری است. آسمان همیشه فاطمیه است. برای رزمندهای که در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، به کاروان آسمانیان پیوسته، دیگر تهمتها تمام شد! این زمین بود که بچهها زجر میکشیدند! آسمان جای ماجور شدن است! نگاه میکنم به سن و سال بسیجیانی که اجازه ندادند «زینبیه» هم حکایت خانم زینب سلامالله علیها به اسارت رود؛ جنگ ندیدهها! تازه به دوران رسیدهها! ترمز بریدهها! خشونتطلبها! افراطیها! تندروها!

ای شهدا! برای شما، دیگر زخم زبان تمام شد! خوش باشید در قهقهه مستانهتان! نوروزتان مبارک! خون سرخ شما، باورم هست که جنگ ندیدههای تمام تاریخ را روسفید کرد! حقا که شهادت، در چنین روزگاری هنر بیشتری میخواهد. باید هم باد کنند این «ویژهنامههای نوروزی» روی دکهها! جز خون مطهر شما، هیچ حرف تازهای وجود ندارد! جریان سازی، از آن خون سرخ شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! اگر به اعتراف پرزیدنت «مؤدب و باهوش» داعش محصول حمله نظامی آمریکا به عراق است، خود این اعتراف، محصول شهادت شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! ای شهدای حرم! گناه نسل شما… نسل ما… نسل من، جنگ ندیدن بود که آن را هم شهادت شما در روزگاری که علیالظاهر جنگ نیست، پاک کرد! بعد از جنگ، ابتدا نقشه این بود که نسل مرا از «جنگ» بترسانند اما «جنگ کجایی که دلم تنگ توست» آنقدر از زبان نسل من… همین شهدای حرم گفته و شنیده شد که نقش بر آب کرد این نقشه را. آنگاه نقشه طعنه کشیدند و از سن و سال خود بر سر ما چماق بلند کردند. زخم زبان «جنگ ندیدهها» محصول همین نقشه بود. اینک به سن و سال شهدای حرم بنگرید!

مهم نیست شناسنامه آدمی به جنگ بخورد، مهم آن است که وصیتنامه آدمی به شهادت بخورد. مهم آن است که جنگ نباشد و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نباشد اما «مهدی نوروزی» به شهادت برسد تا جنگ نشود و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نیفتد! حالا باز به بسیجی کف خیابان ۸۸ ما زخم زبان بزنید که «بسیجی واقعی» نبود! مهم نیست! او دیگر این طعنهها را نمیشنود! نوروز در آسمان خبرهای بهتری است! آسمان همیشه فاطمیه است! اینک صلح، بهار، پرستو و… همین زمین بدهکار آن شهیدی است که تن خود را بیرون مرزها سپر کرد! بیرون مرزها… و پیش از آنکه پای اجنبی، خاک وطن را آلوده کند! در تعریف «شهدای حرم» بسی کاملتر از زخم زبان ناقص «جنگ ندیدهها» این است که بگوییم؛ «در جستوجوی باده شهادت، زودتر از زود رفتند تا باز هم سایه جنگ بر سر این آبادی سنگینی نکند». عراق مال عراقیها و سوریه از آن سوریهاست لیکن آنچه از مجاهدان کنونی جهان اسلام، شهدایی با ملیتهای مختلف ساخته، آرزوی تمدن واحده و مدینه فاضلهای است که انشاءالله با ظهور مهدی موعود (عج) محقق خواهد شد. جمهوری اسلامی اگر دنبال امپراتوری بود، کارهای دیگری غیر از نوکری برای حرم آلالله و خدمت بیمزد و منت به همسایگانش انجام میداد. نشان به نشان شهدایش، جمهوری اسلامی در پی آن است که سایه جنگ، حتی از سر کشورهای دیگر برداشته شود. محصول حمله نظامی آمریکا به عراق را زحمت کشید و خود جناب اوباما برایمان گفت! این وسط، بدبخت کسانی هستند که میخواهند این آمریکا را، با وجود این اعترافات، این سناتورها، این همه روسیاهی، بزک کنند! من اما میخواهم از محصول شهادت شیربچههای سپاه خامنهای در مجاورت حرم اهل بیت سخن بگویم. به یمن این همه شهادت، «یار» خواهد آمد. آقاجان! عاقبت که میآیی… ای آفتاب بالانشین! ضجههای ماه و ستارهها را نمیشنوی؟ داریم تو را صدا میزنیم، تو را میخوانیم… با خون شهدایمان که «جبهه و جنگ» را ندیدند اما «شهادت» را چرا! «ظهور» را ندیدند اما «تو» را در لحظه شهادت چرا! آقا جان! سالیان درازی است که «لحظه شهادت روزگار» است. برس به داد بشریت… که گفت: «حول حالنا الی احسن الحال».

وطن امروز/ ۱۶ اسفند ۱۳۹۳
همین که آقای رفسنجانی هم با آنهمه سوابق هشتاد و هشتی، عاقبت به زشت بودن همصدایی با اسرائیل پی برده، فی حد ذاته چیز خوبی است و خبر از توفیق گفتمان اصولگرایی بر گفتمان تقلب میدهد. این را ما همان سال ۸۸ مکرر گفته بودیم که نگارش نامه سرگشاده، فتنهگری، بیقانونی، دمیدن در دروغ تقلب، بدل شدن به سرمایههای اسرائیل و تبدیل شدن به دوستان خوب نتانیاهو، امری بسیار زشت و فوقالعاده مذموم و نکوهیده است. البته بهتر بود ایشان همان سال ۸۸ پی به این نکته میبردند و همصدایی با دموکراسی، رای مردم و قانون انتخابات مملکت را به همصدایی با اغیار نمیفروختند لیکن تو هر وقت بفهمی همصدایی با دشمن، خطا و خیانت است، ناخودآگاه داری اعتراف میکنی که دروغ تقلب هم خطا و خیانت است! در تاریخ سراسر «مرگ بر اسرائیل» جمهوری اسلامی، اوج همصدایی با اسرائیل در همین دروغ تقلب علیه جمهور و جمهوریت بود. اینک وقتی آقای رفسنجانی هم در مذمت همصدایی با نتانیاهو سخن میگوید، در اصل دارد شعار «نه غزه، نه لبنان» را هو میکند! خب! نگارنده ضمن اینکه این همه را به فال نیک میگیرد، در ادامه نکاتی را به اختصار بیان میکند.
یکم: در سالیان گذشته، هیچ پیشرفت علمی و البته بومی ملت ایران، اندازه انرژی هستهای روی مخ سران اسرائیل رژه نرفته. بدیهی است هر اقدامی که -ولو اندازه یک پیچ و مهره کوچک- صنعت هستهای ما را محدود کند، مورد رضایت اسرائیل است. این دیگر یک تحلیل سیاسی نیست که بتوان علیه آن ردیه اقامه کرد. کاملا واضح است. فلذا این یک اصل مسلم و غیرقابل خدشه است؛ محدود کردن صنعت هستهای با هر نیتی که صورت بگیرد خواسته یا ناخواسته حکم همصدایی با اسرائیل دارد. پس همصدایی با اسرائیل فقط خلاصه در نامه سرگشاده علیه یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی یا شعار «نه غزه، نه لبنان» نمیشود، بلکه حذف نماد هستهای هم همصدایی و همراهی با نتانیاهو محسوب میشود. باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی علیرضا و آرمیتا کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
دوم: من تعجب میکنم از آقای رفسنجانی. ایشان با علم بر آنکه همصدایی با نتانیاهو چیز بدی است، آنهمه علیه خط مقدم مقاومت علیه اسرائیل سخنپراکنی کرد؟! باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی حامیان حزبالله و مدافعان حرم عقیله بنیهاشم کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
سوم: در تحلیلهای مندرآوردی، دبه درمیآوردند که اسرائیل، نه فقط مخالف توافق کذا بلکه اساسا مخالف پر و پا قرص هر گونه توافقی میان دولت اعتدال و ۱+۵ است! نگو اول دیوانه عالم، جماعتی از اصلاحطلبان ما را با عرض معذرت مثل خودش دیوانه فرض کرده و بازی داده! چه گفت نتانیاهو در آن کنگره آمریکایی، جز آنکه؛ «موافق توافق خوبم»؟! نتانیاهو حتی این را هم نمیگفت، باز معلوم بود که اسرائیل -بسی جلوتر از اعضای پنج بهعلاوه یک!- دنبال یک توافق خوب میان دولت اعتدال و غرب است. توافق خوب به آن معنی که در ازای امتیازات نقد و فراوانی که از طرف ایرانی گرفته میشود، به او فقط مشتی وعده نسیه داده شود! برای اسرائیل و در مواجهه با جمهوری اسلامی، چه چیزی بهتر از این؟! نقی هم اگر این وسط نتانیاهوی ابله میزند، از ورای شکم سیریناپذیر اوست، نه آنکه مشکلی استراتژیک مثلا با توافق کذا داشته باشد! با این حساب، بهتر بود این مردک، حرف حساب خود را واضحتر میزد و میگفت؛ «موافق توافق خوبترم!» جای شگفتی اینجاست که غرب و حامیانش این همه روی موضع باطل خود محکم ایستادهاند، آن وقت بعضیها در داخل، هر توافقی ولو توافق بد را بهتر از عدم توافق با غرب میدانند! «هر توافقی» یعنی همان «توافق خوب» مد نظر نتانیاهو، اما «توافق بد» معنای بدتری هم دارد، یعنی همان «توافق خوبتر» مد نظر اسرائیل! حال، همصدا با اسرائیل و مشخصا نتانیاهوی دیوانه چه کسی است؟! آنان که طرف ایرانی را هم ترغیب به یک توافق خوب و همشأن با منافع بلندآوازه ملی میکنند یا کسانی که شعر میگویند؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»؟! در رابطه با بحث پیش رو، زاویهدارترین صدا با صدای نتانیاهو، از آن منتقدانی است که ضمن تشویق طرف ایرانی به بستن یک توافق خوب و منطبق با منافع ملی، در عین حال، عدم توافق را بسی بهتر از توافق بد میدانند، همچنان که شبیهترین صدا به صدای نتانیاهو، از آن کسانی است که با سرودن بعضی اشعار، به توافق خوب مد نظر نتانیاهو گرا… گرا که چه عرض کنم، رسما پر و بال میدهند! این بار اما باورم هست هر آنکه بغض را در گلوی خود روزگار میهمان کند، همصدایی با اسرائیل خبیث کرده!
چهارم: اسرائیل دشمن ما است و ما نیز با افتخار، اول دشمن او هستیم و قسم خوردهایم تا روزگار را از این موجود نکبت و جعلی پاک نکنیم، از پای ننشینیم. اگر داشتههای اسرائیل، غصبی است، لیکن داشتههای ما واقعا داشتههای ما است. تو اگر این داشتهها را دعوت کنی که ارزان یا اصلا مفت و در حد یک آبنبات بفروشند، فراتر از همصدایی با اسرائیل، همراهی کردهای با دشمن اول بشریت. همصدایی با اسرائیل، سال ۸۸ شاخ و دم نداشت، الان هم ندارد! آقایان! وسط مذاکره، با برداشتن نماد هستهای از اسکناس ملی، ممنونیم که دست آخر، ما را متوجه معنای «تدبیر» کردید! اما هستهای، احمدیروشن، رضایینژاد و… اتفاقا همه از دل همین دانشگاه و همین سر در بیرون آمدهاند! امیدوارم تحمل این سخن را داشته باشید؛ بیشتر به شما میخورد اگر که به جای نماد هستهای، همان نقاشی معروف را میگذاشتید پشت اسکناس کشور! راستی شما آمده بودید ارزش پول ملی را افزایش دهید یا در آستانه سال نو، حتی هنگام پول نو گرفتن علیرضا و آرمیتا از بزرگترانشان هم، بغض را میهمان گلوی روزگار کنید؟!
***
تیتر را زدم «پنج + یک + اسرائیل». از بس توافق کذا را بد برای ما اما خوب برای اسرائیل بستید که فیالحال نتانیاهو خودش را رئیس سر گردنه مذاکرات میداند و از آمریکا و آن پنجتای دیگر، داعیهدارتر است! خب همصدایی نکنید با نتانیاهو! بس کنید این بساط را! دیپلمات اگر دیپلمات باشد، مایه دلواپسی دشمن میشود، نه دوست! بس کنید این بساط را!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
نه پس نمیآییم. نه پس اهل کوفه میشویم و تنها میگذاریم علی(ع) را. نه پس فراموش میکنیم عهدی را که با خون شهیدان بستهایم. نه پس از شعار «مرگ بر آمریکا» آن هم در جهانیترین هنگامهاش کوتاه میآییم. نه پس از یاد میبریم «اللهاکبر» آغشته به خون شهیدی را که شب ۲۲ بهمن ۶۴ به جای بام خانه، در همان اروند خروشان سر داد. نه پس اجازه میدهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکستناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سیوهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابیام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولیامر و تنها در حد یک شعار پایین میآوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه میداریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمانها شده. نه پس بیتدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی مینویسیم و در محاسبه دچار خطا میشویم. نه پس مثل بعضیها کت و عینک فلانی، برایمان از لباس بدون جلیقه ضد گلوله شهید زنده موضوعیت بیشتری پیدا میکند. نه پس تنها میگذاریم «محمد رسولالله» را و «علی ولیالله» را و سلمان و ابوذر و عمار را و قرآن و نهجالبلاغه را… و اسلام را… و خمینی و خامنهای را در میان این همه قدارهبند شبپرست. نه پس به برادران چندین ساله، اجازه میدهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند. نه پس مثل بعضی از این آقازادههای اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور میکنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بتشکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده میکنیم!… نه پس نمیآییم و فراموش میکنیم که ۲۲ بهمن ۹۳ آن هم بعد از خبر مرگ بشکه سعودی، بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیةالله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده تا با نشان دادن این «حضور» به الله جلجلاله، تعجیل در «ظهور» خود را از حضرت باریتعالی بخواهد. نه پس مثل بعضیها زمان را میخواهیم اما بدون صاحب الزمان(عج).

هیهات! که هر شعاری در یومالله ۲۲ بهمن ۹۳ و ۲۲ بهمنهای بعدی سرداده شود، استعاره از لبیک اصلکاری، یعنی «لبیک یا صاحبالزمان» است. اگر ۲۲ بهمن ۵۷ فقط شاه رفته بود، اینک ملک عبدالله، علی عبدالله صالح، مبارک، بنعلی و خیلی از دیکتاتورهای دیگر رفتهاند. به یمن انقلاب اسلامی که منتج به بیداری اسلامی شده، فراعنه یکییکی دارند میروند بلکه زمین، اندکی نفس بکشد. فیالحال موسم نفس کشیدن زمان است. باید بیاید صاحب الزمان. به بعضیها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه(س). اروند با آن جزر و مدهای ناآرام، خروشانتر از آن بود که بچههای ما با دست خالی بتوانند از عرضش رد شوند. کجایند والفجرهشتیها که از توافق خود با بقیةالله الاعظم، در آن لیالی عشر سخن بگویند؟ «عنایت آمریکایی» یعنی تحریم، ترور، کودتا… یعنی طالبان، القاعده، داعش… یعنی دشمنی با ملت ایران اما دوستی با سران ملعون فتنه، لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحبالزمان جستوجو کرد. هم او که حضرت روحالله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنهای را نیز. حضرت ماه خوب میدانند کدامین آفتاب، منظور سخن است. ما نیز خوب میدانیم رمز و راز آن چفیه را که همنشین دائم شانههای رهبر انقلاب است. مگر ما خانقاه بازیدراز را فراموش کرده باشیم که خاطرات صاحبالزمانی رزمندهها از یادمان رفته باشد! و به راستی مگر انقلاب اسلامی اساسا در آستانه بهار سیوهفتم خود قرار میگرفت، اگر لطف و عنایت مهدی موعود نبود؟ ما خوب میدانیم آمریکا و اسرائیل، چه از جان این منطقه از کره زمین میخواهند. ما به خوبی دریافتهایم که دشمن، چه از جان زمان میخواهد. اگر هدف، صاحبالزمان است، چشم دشمن کور باد که مهدی خواهد آمد. اگر دشمن، انقلاب اسلامی را میزند که به خیال خام خود مانع تحقق انقلاب جهانی منتقم خون حسین(ع) شود ما نیز غراتر از همیشه شعار «لبیک یا صاحبالزمان» را سردست میگیریم. بگذار به بعضیها بر بخورد لیکن خرافه آنجاست که از جلاد تحریم، لغو تحریم را تمنا کنی! خرافه آنجاست که در روزگار جهانشمولی «مرگ بر آمریکا» پرزیدنت روسیاه را برداری و بزک کنی! آقایان! آقایی دارد میکند شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان. در این زمان، هر کس به هر زبانی این شعار را سر دهد، اصلش یعنی «لبیک یا صاحبالزمان». خیابان انقلاب اسلامی صحنههایی را دیده، صحنههایی را خود انقلاب اسلامی باید ببیند. انقلاب اسلامی باید ببیند ثمره خون شهدای والفجر ۸ را. غیبت، هرچقدر میخواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما انشاءالله و به مدد خود بقیةالله از عرض تاریکی عبور میکنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشههای بهتری از کدخدا کشیده. خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو میدانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال میگذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» میماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب میداند چه میگویم، خامنهای نیز، ملت «لبیک یا صاحبالزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی! اگر شیطان از درگاه خدا رانده شد، نشان به نشان صدور بدون ویزای شعار «مرگ بر آمریکا» شیطان بزرگ هم از چشم بشریت افتاده! خرافاتیها بدموقعی دخیل به کدخدا بستهاند! لبیک یا صاحبالزمان را عشق است… عشق است آن زمان، که زمان، عصای دست خود را بیابد و مهدی(عج) بیاید. خدایا! غیبت، زمان را به تبعید فرستاده… گویی هیچ نمیگذرد! قبلا هم در پاسخ بعضیها گفته بودم ما هنوز بهدوران نرسیدهایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم که این قطعنامه همه راهپیماییهای ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا».
به نام خدا
“هیهات من الذله، هیهات من الذله”
http://www.ammarfilm.ir/NewsView.aspx?newsid=3727
خیلی هم عالی!
نه خیلی هم بی ربط!!
تجسم عینی بیلبیلک نواری که داداش حسین گفتند!!
http://8pic.ir/images/5v8nwk016n8w38smvz5y.jpg
و البته استفاده های دیگر خودکار! یادش بخیر. از هر چه بگذریم، بازهم دهه ی شصت خوشتر است…
http://8pic.ir/images/a8fltpz7sev8bkshzuh6.jpg
صدای حاج صادق آهنگران، همان نوای آشنای مانده از جنگ است که هنوز شنیدنش، شور و شوق حرکت به سوی دیار عاشقان را در دلهای خدایی بیدار می کند.
«هیهات منا الذله، هیهات منا الذله»
نوحه های آهنگران و روایت فتح سید شهیدان اهل قلم. به سن و سالمان نمی خورد ولی خاطرات ما با این دو از پدرانمان بیشتر نباشد، کمتر نیست!
“م طاهری”؛
یادم نمیاد شما آدرس وبلاگ یه خانوم دندونپزشک را چند وقت پیش گذاشتید یا “ف طباطبایی”، اگه شما گذاشتید؛ دوباره برام میذارید؟ آخه تنبلیم میاد برم پستای قبلو بگردم پیداش کنم!!
ــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶: http://panjdari.blogfa.com/
متشکرم؛ قطعه بیست و شش! خیلی لطف کردید!
مرسی چشم انتظار؛
واقعا نوستالژی جالبی داشت.
سلام
هنوز با خودکار بیک می نویسم
سلام
والا ما که دهه شصتی نیستیم هم با خودکار و نوار خاطره داریمااا
حتی با خودکار بیک!!
کاغذ مچاله می کردیم فرو می کردیم توش سر کلاس، استاد و تخته رو نشونه می رفتیم!
ما که دردهه شصتیم خاطراتمون از خودکار بیک فراتر میره؛ میرسه به قلم و دوات و کتابت
جای دشمناتون خالی!
این پست اینقدر معنوی هست، که زیاد نباید به حاشیه ی خودکار بیک پرداخت! لکن؛ خودکارهای بیکِ دهه ی شصت هم، قداست خاص خودش رو داره!!!
لذا؛ به عرض می رسد، این هایی که گفته و دیده شد، بخشی از کارایی خودکارهای بیک بود. کاربردهای دیگه ای هم داشت! از جمله اینکه، لوله ی خالی اون رو روی آتش حرارت داده و سوزنی داخلش می کردیم و پس از سرد و محکم شدن، انتهاش رو با کمک کاغد و تپاندن چوب کبریت! به داخل آن، چیزی شبیه دارت درست می کردیم و به اهداف ثابت، که همانا یک تکه کارتن بود، پرتاب می کردیم. و عجب دقیق هم می زد. البته چند باری، اهداف متحرک رو هم نشانه رفته بودیم!!! از جمله در یک حرکت ناشیانه و البته سهوی! بعد از به پرواز درآمدن این صنعت دست ساز، مستقیم بر سر مبارک خواهر کوچک فرود آمد و یک کتک جانانه ی دهه ی شصی (کمربند، داخل حمام و اسارت چند ساعته) میل کردیم 🙁 این دارت وطنی، علیرغم نشانه گیری، یک کار دیگر هم انجام می داد. که حقیقتا؛ من یکی اهلش نبودم 🙂 ولی دوستان عزیز هم مدرسه ای!! تبحر خاصی داشتند. به این ترتیب که نوک دارت که به تیزی همان سوزن های خیاطی قدیم بود جهت نوشتن انواع فرمول های ریاضی و… بر روی بدنه ی سایر خودکارهای بیک (خراش سطحی بر روی بدنه ی هندسی شکل) بکار گرفته می شد! و بعنوان امدادهای غیبی، که جز در زاویه ی نور، دیده نمی شد استفاده می کردند!!!! و قس علی هذا 🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
دوستان محترم! پیرو اهدای یک جلد کلامالله مجید از طرف رهبر انقلاب به حاج صادق آهنگران -که در اختتامیه جشنواره عمار صورت گرفت- حماسه خوان امام و شهدا، نامهای به فرمانده کل قوا مرقوم داشتند که در ادامه میخوانید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر امام عاشورایی و مقتدای عاشوراییان که بیعت سرخ ما با او در امتداد افق خونین کربلا جاودانه خواهد شد انشاءالله.
تنها تداعی خمینی، حضرت سیدعلی!
هر هدیهای که از دست کفالعباسی و زخم خورده شما تقدیم گردد، فینفسه نفیس است لیکن این هدیه اگر قرآن کلامالله مجید باشد میشود حکایت نور علی نور.
آقا جان!
به فضل الهی این حنجره وقف اسلام و ایران است و پس از امام و شهدا تا رمقی هست در بیعت با ولایت باقی خواهد ماند.
رهبر چفیه به دوش!
در این لیالی کربلای چهار و پنج دوست دارم به یاد زمان جنگ، دگر بار همان شعار جبهه را سردهم و به کوری چشم دشمنان اسلام و انقلاب بگویم؛
«هیهات مناالذله، هیهات مناالذله».
{سرباز شما-محمدصادق آهنگران}
عجب قلمی دارد حاج صادق آهنگران!
😐
قطعه ۲۶: دوستان محترم! لینک سرود زیر رو میتونین پیدا کنین؟ حاجصادق خونده… یعنی باهاش میشه گریه کردها!
اسوه ی شب شکاران فخر طلایه داران؛
حسین خرازی حسین خرازی
رایحه ی بهاران در دل لاله زاران؛
حسین خرازی حسین خرازی
سوی خدا نموده رجعت جاودانه، همچو همای رحمت در دل بی کرانه
اوج گرفته روحش سرخوش و عاشقانه، تا به تقرب حق بر زند آشیانه
جای کند به بزم و مجمع رستگاران؛
حسین خرازی حسین خرازی
رنگ عقیق خون در جامه ی جان فشانده، سوی شهادت او را عشق حسین کشانده
جذبه ی اعتلایش زعالم خاک رانده، نشعه ی وصل جانان صبر از او ستانده
رسته ز هر تعلق، بسته نظر به یاران؛
حسین خرازی حسین خرازی
اسوه ی شب شکاران فخر طلایه داران؛
حسین خرازی حسین خرازی
شیفته ی شهادت بوده دل سلیمش، کرده ادای فرمان از طرف زعیمش
به به از این مقام و موهبت عظیمش، در قلل تقرب کرده خدا مقیمش
تا که کند وفا بر وعده ی جان نثاران؛
حسین خرازی حسین خرازی
اسوه ی شب شکاران فخر طلایه داران؛
حسین خرازی حسین خرازی
اوج عروج عنقا جایگه مگس نیست، لاله ی دست پرور شسته ز خار و خس نیست
هان نفس مسیحا در خور هر نفس نیست، زبده تر از شهیدان رتبه ی هیچ کس نیست
کیست که حق نداند لایق حق گذاران؛
حسین خرازی حسین خرازی
اسوه ی شب شکاران فخر طلایه داران؛
حسین خرازی حسین خرازی
عشق حسین عجین است با گل پاسداران، شور حسین نهفته در دل پاسداران
با رخ اوست روشن محفل پاسداران، کشته شدن به راهش قابل پاسداران
در هدف حسین اند جمله ز ره سپاران؛
حسین خرازی حسین خرازی
اسوه ی شب شکاران فخر طلایه داران؛
حسین خرازی حسین خرازی
«حاج حبیبالله معلمی»
لینک این مداحی نیست! تو آرشیوم هم ندارم!
🙁
با اجازه ی آقا سید عزیز؛
http://imna.ir/images/docs/files/000162/nf00162557-1.wma
فقط مقداری کیفیت ضبطش احتمالا ایراد داره. ولی زیباست زیبا…
ممنون چشم انتظار!
خواهش می کنم. امیدوارم بشه با کیفیتش رو پیدا کرد.
قصد کش دادن پدیده “خودکار بیک” رو ندارم، اما…
از دیگر کاربردهای بیک دهه شصتی ها:
سر لوله خالی خودکار بیک رو حرارت می دادیم بعد تیغ تراش شکسته رو بالای لوله خودکار بیک وصل می کردیم و با این ابزار خود ساخته مدادهامون رو می تراشیدیم.
همینه اینقد دکتر و مهندس دهه شصتی زیاده
حس نوستالژیک خوبی بود؛ چرخاندن نوار ضبط با نوک خودکار بیک آبی اکثرا!!!
نوار کاست یعنی!!
این چیزی که سحر اشاره کرد، از آرزوی های دوران کودکی من بود!
ولی مادرم نمی ذاشت درست کنم! 🙁
دائیم که چند سال ازم بزرگتره همیشه تیغ مدادتراش رو با حرارت می چسبوند رو لوله خودکار و منم همیشه بهش حسودیم میشد ولی این وسیله از نظر مادرم از قمه هم بدتر بود انگار!
سلام
ما دههشصتیها چه خاطراتی داریما 🙂
چرا من از این کارایی که شما با خودکار بیک می کردید، نمی کردم!! نکنه دهه شصتی نیستم؟!! ای بابا… برم شناسنامه مو ببینم شاید هفتادی باشم!
آقای قدیانی؛
انگار دوستان خیلی دلشون واسه خاطرات بچه گی شون تنگ شده؛ تا زیر این پست رو پر نکردن از کامنتایی که خیلی هم به “حاج صادق” ربطی نداره براشون یه پست خاطره ساز بگذارید.
از نظر مادرم از قمه هم بدتر بود انگار! 🙂 🙂 🙂
صبای محترم؛
پست خاطره ساز می خواین؟!
http://www.ghadiany.ir/1390/9076
اینم ببینید دیگه، بچه های دهه ی شصتی!! فارغ از خزعبلات امثال علی مطهری…!
خدا رحمتش کنه، استاد حسین نیرزاده نوری رو.
http://hw7.asset.aparat.com/aparat-video/4b313d059a68d65713d3fde2b285299980841__30028.apt?start=0
چشم انتظار؛
چه جالب! این بچه همین حسین درخشانه ها
چه روزگاری…
صبا؛
والا ما دهه هفتادیا هم همچین کارایی می کردیم.
حتی قمه می ساختیم با خودکار بیک!
شما شاید دهه هشتادی باشی…
یه نگاه دقیق بنداز به شناسنامتون!!!
علمدار؛
الان تو داری به من توهین میکنی با این هشتادی گفتنت!!(با لحن بهبود بخون)
من گذشت میکنم و این توهینت رو ندید میگیرم!
حالا… این نوستالژی و خاطره و از اینجور چیزایی که مال دهه هفتادی هام باشه دیگه شصتیا واسه چی پزشو میدن، انحصاری نیست که دیگه!!!
من دیگه حرفی ندارم!
نه چرا دارم؛
اینقدر بدم میاد این هفتادیا بعضی کلمه ها رو ضایع میکنن؛
مثلا به عشقم میگن عچقم
ایشششششششششش!
اصلا کلا پستاشون رو در مورد عشق می خونی، دلت می خواد کله ات رو بکوبی به دیوار!
من دیگه حرفی ندارم!
دوران ابتدایی، یکی دوسالی با پسر کوچک حاج صادق، همکلاسی بودیم.
همیشه هم سعی داشت ادای باباش رو در بیاره. تو دیگه تصور کن با اون صدای
بچه گانه وقتی دعا میخوند، ما تو نماز خونه مدرسه، از خنده می مردیم!!
یادش بخیر.
خیلی ممنون صبا که گذشت کردی، قصدم فقط یه شوخی بود!
و ممنون که از دهه هفتادیا بدت میاد
اصلا من خودمم از دهه هفتادیای لوس بدم میاد!
به عزیزم هم می گن عجیجم
ایشششششششششششش
صبا؛
عجقم!
ایششششششششششش
دهه شصتی ها تکرار ناپذیرن، بس که ماهن.
ممنون به خاطر گذاشتن لینک پست خاطره ساز چشم انتظار بزرگوار
“چند خط یادگاری روی دیوار دهه ۶۰” رو نمی دونم چندبار خواندم. حسابش از دستم خارجه. همون موقع متن رو پرینت گرفتم تا همیشه در دسترسم باشه برای خواندن. و بارها خواندم و می خوانم و قطعا باز هم خواهم خواند. هر بار می خوانم انگار بار اوله که می خوانمش.
صبا؛
مونتاژ تیغ تراش و لوله خودکار بیک ایده و حق مالکیت فکریش مال دهه شصتی ها بود وگرنه بچه های دهه شصتی که انحصارطلب نبودن طفلکی ها
ف.طباطبایی؛
الحق و الانصاف حرف زیبایی زدید.
در تعریف دهه شصتی باید گفت: دهه شصتی یعنی دهه شصتی و دیگر هیچ…
من متن چند خط یادگاری روی دیوار دهه ۶۰ نخونده بودم
تازه خوندم!
خیلی خیلی زیبا نوشتین! واقعا لذت بردم!
فقط یه چی در مورد خودمون بچه های دهه هفتادی بگم:
شما دهه ۶۰ ی ها پدراتون رو از دست دادین اما ما دهه ۷۰ ی ها هر روز پدر از دست می دیم، ما ها هر روز می ترسیم که امروز شاید روز آخری باشه که پدر هست، هر روز پدر برامون غریبه تر می شه! چشم که باز کردیم بابا نداشتیم؛ یعنی داشتیما اما مثل بابای بقیه نبود، نمی تونست باهامون بیرون بیاد، نمی تونست باهامون خرید بیاد، حتی نمی تونست ما رو تا مدرسه ببره، آخه بابا روی ویلچر بود! بعضی وقتا بابا الکی الکی عصبانی می شد؛ اونوقت ماها باید سریع می پریدیم تو اتاقمون یا به نقلی پناهگاهمون! یا بعضی وقتا از بوی بهترین عطرهای دنیا بابا سرفش می گیره اینقدر سرفه می کنه تا تاولاش می ترکن و خون میاین… بیچاره مامان هنوز عادت نکرده… هنوزم با گریه، زخمای بابا رو می بنده!
آره ما دهه ۷۰ ی ها اینیم
فقط صدامون درنمیاد!
ولی بازم دم شما دهه ۶۰ ی ها گرم!!
من کی گفتم از هفتادیا بدم میاد! من فقط گفتم از ضایع کردن کلمات بدم میاد
من و ما مخلص و دعا گوی جانبازان هم هستیم!
خداوند همه جانبازان رو شفای عاجل عنایت کنه ان شا الله!
سلام؛
خوش به حالتون
چه دل خوشی دارین!
حسین متن رو ننوشت که شما به فکر خودکار بیک بیفتین
نوشت که هر کدوم پیام رسون “هیهات منه الذله” باشین دوستان….
نوشت که پایبندی به ارزشی به نام استکبار ستیزی در شما روشن بمونه…
نوشت که حسین رو فراموش نکنیم…..
حالا ما داریم در مورد خودکار بیکمون بحث می کنیم و دهه دهه می کنیم…
“بیسواد”(جسارت نشه اسمی که خودتون انتخاب کردید)
گاهی باید پروژه خودکار بیک وسط بیاد، یاد و خاطره اش تازه بشه تا برخی برادران “استکبار دوست”مون یادشون بیاد وقتی “نوای هیهات من الذلة” تقارن پیدا می کرد با خودکار بیک و دهه شصتی ها، چقدر محتوای این نوا و تفسیر هم دوره های ما از این جمله مقدس، با این نوای “هیهات من الذلة” که دوستان استکبار دوست مون میگن فرق داشت!
این نوا رو سر بدی و توافق ننگین امضا کنی گریه آوره، بغض شکنه…
دهه شصت شاید نشه گفت دوره خودکار بیکه اما دوه بستن توافق ننگین هم نیست.
ارتباط ظریفی بین خودکار بیک با نوای مقدس “هیهات من الذلة” است.
خدا پسرحاج صادق را هم به راه راست هدایت کند
حوری های بهشتی را ایضا