وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
موسم بهار، بازگشت پرستوها را زیاد دیدهایم اما آن روز که «یوسف گمگشته» بیاید، کدامیک از این شهدا دوباره به زمین برخواهند گشت؟ تا آن روز رویایی، بیا ای دل، دلخوش کنیم به احوال آسمان. نوروز در آسمان خبرهای بهتری است. آسمان همیشه فاطمیه است. برای رزمندهای که در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، به کاروان آسمانیان پیوسته، دیگر تهمتها تمام شد! این زمین بود که بچهها زجر میکشیدند! آسمان جای ماجور شدن است! نگاه میکنم به سن و سال بسیجیانی که اجازه ندادند «زینبیه» هم حکایت خانم زینب سلامالله علیها به اسارت رود؛ جنگ ندیدهها! تازه به دوران رسیدهها! ترمز بریدهها! خشونتطلبها! افراطیها! تندروها!

ای شهدا! برای شما، دیگر زخم زبان تمام شد! خوش باشید در قهقهه مستانهتان! نوروزتان مبارک! خون سرخ شما، باورم هست که جنگ ندیدههای تمام تاریخ را روسفید کرد! حقا که شهادت، در چنین روزگاری هنر بیشتری میخواهد. باید هم باد کنند این «ویژهنامههای نوروزی» روی دکهها! جز خون مطهر شما، هیچ حرف تازهای وجود ندارد! جریان سازی، از آن خون سرخ شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! اگر به اعتراف پرزیدنت «مؤدب و باهوش» داعش محصول حمله نظامی آمریکا به عراق است، خود این اعتراف، محصول شهادت شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! ای شهدای حرم! گناه نسل شما… نسل ما… نسل من، جنگ ندیدن بود که آن را هم شهادت شما در روزگاری که علیالظاهر جنگ نیست، پاک کرد! بعد از جنگ، ابتدا نقشه این بود که نسل مرا از «جنگ» بترسانند اما «جنگ کجایی که دلم تنگ توست» آنقدر از زبان نسل من… همین شهدای حرم گفته و شنیده شد که نقش بر آب کرد این نقشه را. آنگاه نقشه طعنه کشیدند و از سن و سال خود بر سر ما چماق بلند کردند. زخم زبان «جنگ ندیدهها» محصول همین نقشه بود. اینک به سن و سال شهدای حرم بنگرید!

مهم نیست شناسنامه آدمی به جنگ بخورد، مهم آن است که وصیتنامه آدمی به شهادت بخورد. مهم آن است که جنگ نباشد و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نباشد اما «مهدی نوروزی» به شهادت برسد تا جنگ نشود و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نیفتد! حالا باز به بسیجی کف خیابان ۸۸ ما زخم زبان بزنید که «بسیجی واقعی» نبود! مهم نیست! او دیگر این طعنهها را نمیشنود! نوروز در آسمان خبرهای بهتری است! آسمان همیشه فاطمیه است! اینک صلح، بهار، پرستو و… همین زمین بدهکار آن شهیدی است که تن خود را بیرون مرزها سپر کرد! بیرون مرزها… و پیش از آنکه پای اجنبی، خاک وطن را آلوده کند! در تعریف «شهدای حرم» بسی کاملتر از زخم زبان ناقص «جنگ ندیدهها» این است که بگوییم؛ «در جستوجوی باده شهادت، زودتر از زود رفتند تا باز هم سایه جنگ بر سر این آبادی سنگینی نکند». عراق مال عراقیها و سوریه از آن سوریهاست لیکن آنچه از مجاهدان کنونی جهان اسلام، شهدایی با ملیتهای مختلف ساخته، آرزوی تمدن واحده و مدینه فاضلهای است که انشاءالله با ظهور مهدی موعود (عج) محقق خواهد شد. جمهوری اسلامی اگر دنبال امپراتوری بود، کارهای دیگری غیر از نوکری برای حرم آلالله و خدمت بیمزد و منت به همسایگانش انجام میداد. نشان به نشان شهدایش، جمهوری اسلامی در پی آن است که سایه جنگ، حتی از سر کشورهای دیگر برداشته شود. محصول حمله نظامی آمریکا به عراق را زحمت کشید و خود جناب اوباما برایمان گفت! این وسط، بدبخت کسانی هستند که میخواهند این آمریکا را، با وجود این اعترافات، این سناتورها، این همه روسیاهی، بزک کنند! من اما میخواهم از محصول شهادت شیربچههای سپاه خامنهای در مجاورت حرم اهل بیت سخن بگویم. به یمن این همه شهادت، «یار» خواهد آمد. آقاجان! عاقبت که میآیی… ای آفتاب بالانشین! ضجههای ماه و ستارهها را نمیشنوی؟ داریم تو را صدا میزنیم، تو را میخوانیم… با خون شهدایمان که «جبهه و جنگ» را ندیدند اما «شهادت» را چرا! «ظهور» را ندیدند اما «تو» را در لحظه شهادت چرا! آقا جان! سالیان درازی است که «لحظه شهادت روزگار» است. برس به داد بشریت… که گفت: «حول حالنا الی احسن الحال».

وطن امروز/ ۱۶ اسفند ۱۳۹۳
همین که آقای رفسنجانی هم با آنهمه سوابق هشتاد و هشتی، عاقبت به زشت بودن همصدایی با اسرائیل پی برده، فی حد ذاته چیز خوبی است و خبر از توفیق گفتمان اصولگرایی بر گفتمان تقلب میدهد. این را ما همان سال ۸۸ مکرر گفته بودیم که نگارش نامه سرگشاده، فتنهگری، بیقانونی، دمیدن در دروغ تقلب، بدل شدن به سرمایههای اسرائیل و تبدیل شدن به دوستان خوب نتانیاهو، امری بسیار زشت و فوقالعاده مذموم و نکوهیده است. البته بهتر بود ایشان همان سال ۸۸ پی به این نکته میبردند و همصدایی با دموکراسی، رای مردم و قانون انتخابات مملکت را به همصدایی با اغیار نمیفروختند لیکن تو هر وقت بفهمی همصدایی با دشمن، خطا و خیانت است، ناخودآگاه داری اعتراف میکنی که دروغ تقلب هم خطا و خیانت است! در تاریخ سراسر «مرگ بر اسرائیل» جمهوری اسلامی، اوج همصدایی با اسرائیل در همین دروغ تقلب علیه جمهور و جمهوریت بود. اینک وقتی آقای رفسنجانی هم در مذمت همصدایی با نتانیاهو سخن میگوید، در اصل دارد شعار «نه غزه، نه لبنان» را هو میکند! خب! نگارنده ضمن اینکه این همه را به فال نیک میگیرد، در ادامه نکاتی را به اختصار بیان میکند.
یکم: در سالیان گذشته، هیچ پیشرفت علمی و البته بومی ملت ایران، اندازه انرژی هستهای روی مخ سران اسرائیل رژه نرفته. بدیهی است هر اقدامی که -ولو اندازه یک پیچ و مهره کوچک- صنعت هستهای ما را محدود کند، مورد رضایت اسرائیل است. این دیگر یک تحلیل سیاسی نیست که بتوان علیه آن ردیه اقامه کرد. کاملا واضح است. فلذا این یک اصل مسلم و غیرقابل خدشه است؛ محدود کردن صنعت هستهای با هر نیتی که صورت بگیرد خواسته یا ناخواسته حکم همصدایی با اسرائیل دارد. پس همصدایی با اسرائیل فقط خلاصه در نامه سرگشاده علیه یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی یا شعار «نه غزه، نه لبنان» نمیشود، بلکه حذف نماد هستهای هم همصدایی و همراهی با نتانیاهو محسوب میشود. باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی علیرضا و آرمیتا کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
دوم: من تعجب میکنم از آقای رفسنجانی. ایشان با علم بر آنکه همصدایی با نتانیاهو چیز بدی است، آنهمه علیه خط مقدم مقاومت علیه اسرائیل سخنپراکنی کرد؟! باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی حامیان حزبالله و مدافعان حرم عقیله بنیهاشم کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
سوم: در تحلیلهای مندرآوردی، دبه درمیآوردند که اسرائیل، نه فقط مخالف توافق کذا بلکه اساسا مخالف پر و پا قرص هر گونه توافقی میان دولت اعتدال و ۱+۵ است! نگو اول دیوانه عالم، جماعتی از اصلاحطلبان ما را با عرض معذرت مثل خودش دیوانه فرض کرده و بازی داده! چه گفت نتانیاهو در آن کنگره آمریکایی، جز آنکه؛ «موافق توافق خوبم»؟! نتانیاهو حتی این را هم نمیگفت، باز معلوم بود که اسرائیل -بسی جلوتر از اعضای پنج بهعلاوه یک!- دنبال یک توافق خوب میان دولت اعتدال و غرب است. توافق خوب به آن معنی که در ازای امتیازات نقد و فراوانی که از طرف ایرانی گرفته میشود، به او فقط مشتی وعده نسیه داده شود! برای اسرائیل و در مواجهه با جمهوری اسلامی، چه چیزی بهتر از این؟! نقی هم اگر این وسط نتانیاهوی ابله میزند، از ورای شکم سیریناپذیر اوست، نه آنکه مشکلی استراتژیک مثلا با توافق کذا داشته باشد! با این حساب، بهتر بود این مردک، حرف حساب خود را واضحتر میزد و میگفت؛ «موافق توافق خوبترم!» جای شگفتی اینجاست که غرب و حامیانش این همه روی موضع باطل خود محکم ایستادهاند، آن وقت بعضیها در داخل، هر توافقی ولو توافق بد را بهتر از عدم توافق با غرب میدانند! «هر توافقی» یعنی همان «توافق خوب» مد نظر نتانیاهو، اما «توافق بد» معنای بدتری هم دارد، یعنی همان «توافق خوبتر» مد نظر اسرائیل! حال، همصدا با اسرائیل و مشخصا نتانیاهوی دیوانه چه کسی است؟! آنان که طرف ایرانی را هم ترغیب به یک توافق خوب و همشأن با منافع بلندآوازه ملی میکنند یا کسانی که شعر میگویند؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»؟! در رابطه با بحث پیش رو، زاویهدارترین صدا با صدای نتانیاهو، از آن منتقدانی است که ضمن تشویق طرف ایرانی به بستن یک توافق خوب و منطبق با منافع ملی، در عین حال، عدم توافق را بسی بهتر از توافق بد میدانند، همچنان که شبیهترین صدا به صدای نتانیاهو، از آن کسانی است که با سرودن بعضی اشعار، به توافق خوب مد نظر نتانیاهو گرا… گرا که چه عرض کنم، رسما پر و بال میدهند! این بار اما باورم هست هر آنکه بغض را در گلوی خود روزگار میهمان کند، همصدایی با اسرائیل خبیث کرده!
چهارم: اسرائیل دشمن ما است و ما نیز با افتخار، اول دشمن او هستیم و قسم خوردهایم تا روزگار را از این موجود نکبت و جعلی پاک نکنیم، از پای ننشینیم. اگر داشتههای اسرائیل، غصبی است، لیکن داشتههای ما واقعا داشتههای ما است. تو اگر این داشتهها را دعوت کنی که ارزان یا اصلا مفت و در حد یک آبنبات بفروشند، فراتر از همصدایی با اسرائیل، همراهی کردهای با دشمن اول بشریت. همصدایی با اسرائیل، سال ۸۸ شاخ و دم نداشت، الان هم ندارد! آقایان! وسط مذاکره، با برداشتن نماد هستهای از اسکناس ملی، ممنونیم که دست آخر، ما را متوجه معنای «تدبیر» کردید! اما هستهای، احمدیروشن، رضایینژاد و… اتفاقا همه از دل همین دانشگاه و همین سر در بیرون آمدهاند! امیدوارم تحمل این سخن را داشته باشید؛ بیشتر به شما میخورد اگر که به جای نماد هستهای، همان نقاشی معروف را میگذاشتید پشت اسکناس کشور! راستی شما آمده بودید ارزش پول ملی را افزایش دهید یا در آستانه سال نو، حتی هنگام پول نو گرفتن علیرضا و آرمیتا از بزرگترانشان هم، بغض را میهمان گلوی روزگار کنید؟!
***
تیتر را زدم «پنج + یک + اسرائیل». از بس توافق کذا را بد برای ما اما خوب برای اسرائیل بستید که فیالحال نتانیاهو خودش را رئیس سر گردنه مذاکرات میداند و از آمریکا و آن پنجتای دیگر، داعیهدارتر است! خب همصدایی نکنید با نتانیاهو! بس کنید این بساط را! دیپلمات اگر دیپلمات باشد، مایه دلواپسی دشمن میشود، نه دوست! بس کنید این بساط را!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
نه پس نمیآییم. نه پس اهل کوفه میشویم و تنها میگذاریم علی(ع) را. نه پس فراموش میکنیم عهدی را که با خون شهیدان بستهایم. نه پس از شعار «مرگ بر آمریکا» آن هم در جهانیترین هنگامهاش کوتاه میآییم. نه پس از یاد میبریم «اللهاکبر» آغشته به خون شهیدی را که شب ۲۲ بهمن ۶۴ به جای بام خانه، در همان اروند خروشان سر داد. نه پس اجازه میدهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکستناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سیوهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابیام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولیامر و تنها در حد یک شعار پایین میآوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه میداریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمانها شده. نه پس بیتدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی مینویسیم و در محاسبه دچار خطا میشویم. نه پس مثل بعضیها کت و عینک فلانی، برایمان از لباس بدون جلیقه ضد گلوله شهید زنده موضوعیت بیشتری پیدا میکند. نه پس تنها میگذاریم «محمد رسولالله» را و «علی ولیالله» را و سلمان و ابوذر و عمار را و قرآن و نهجالبلاغه را… و اسلام را… و خمینی و خامنهای را در میان این همه قدارهبند شبپرست. نه پس به برادران چندین ساله، اجازه میدهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند. نه پس مثل بعضی از این آقازادههای اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور میکنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بتشکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده میکنیم!… نه پس نمیآییم و فراموش میکنیم که ۲۲ بهمن ۹۳ آن هم بعد از خبر مرگ بشکه سعودی، بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیةالله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده تا با نشان دادن این «حضور» به الله جلجلاله، تعجیل در «ظهور» خود را از حضرت باریتعالی بخواهد. نه پس مثل بعضیها زمان را میخواهیم اما بدون صاحب الزمان(عج).

هیهات! که هر شعاری در یومالله ۲۲ بهمن ۹۳ و ۲۲ بهمنهای بعدی سرداده شود، استعاره از لبیک اصلکاری، یعنی «لبیک یا صاحبالزمان» است. اگر ۲۲ بهمن ۵۷ فقط شاه رفته بود، اینک ملک عبدالله، علی عبدالله صالح، مبارک، بنعلی و خیلی از دیکتاتورهای دیگر رفتهاند. به یمن انقلاب اسلامی که منتج به بیداری اسلامی شده، فراعنه یکییکی دارند میروند بلکه زمین، اندکی نفس بکشد. فیالحال موسم نفس کشیدن زمان است. باید بیاید صاحب الزمان. به بعضیها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه(س). اروند با آن جزر و مدهای ناآرام، خروشانتر از آن بود که بچههای ما با دست خالی بتوانند از عرضش رد شوند. کجایند والفجرهشتیها که از توافق خود با بقیةالله الاعظم، در آن لیالی عشر سخن بگویند؟ «عنایت آمریکایی» یعنی تحریم، ترور، کودتا… یعنی طالبان، القاعده، داعش… یعنی دشمنی با ملت ایران اما دوستی با سران ملعون فتنه، لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحبالزمان جستوجو کرد. هم او که حضرت روحالله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنهای را نیز. حضرت ماه خوب میدانند کدامین آفتاب، منظور سخن است. ما نیز خوب میدانیم رمز و راز آن چفیه را که همنشین دائم شانههای رهبر انقلاب است. مگر ما خانقاه بازیدراز را فراموش کرده باشیم که خاطرات صاحبالزمانی رزمندهها از یادمان رفته باشد! و به راستی مگر انقلاب اسلامی اساسا در آستانه بهار سیوهفتم خود قرار میگرفت، اگر لطف و عنایت مهدی موعود نبود؟ ما خوب میدانیم آمریکا و اسرائیل، چه از جان این منطقه از کره زمین میخواهند. ما به خوبی دریافتهایم که دشمن، چه از جان زمان میخواهد. اگر هدف، صاحبالزمان است، چشم دشمن کور باد که مهدی خواهد آمد. اگر دشمن، انقلاب اسلامی را میزند که به خیال خام خود مانع تحقق انقلاب جهانی منتقم خون حسین(ع) شود ما نیز غراتر از همیشه شعار «لبیک یا صاحبالزمان» را سردست میگیریم. بگذار به بعضیها بر بخورد لیکن خرافه آنجاست که از جلاد تحریم، لغو تحریم را تمنا کنی! خرافه آنجاست که در روزگار جهانشمولی «مرگ بر آمریکا» پرزیدنت روسیاه را برداری و بزک کنی! آقایان! آقایی دارد میکند شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان. در این زمان، هر کس به هر زبانی این شعار را سر دهد، اصلش یعنی «لبیک یا صاحبالزمان». خیابان انقلاب اسلامی صحنههایی را دیده، صحنههایی را خود انقلاب اسلامی باید ببیند. انقلاب اسلامی باید ببیند ثمره خون شهدای والفجر ۸ را. غیبت، هرچقدر میخواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما انشاءالله و به مدد خود بقیةالله از عرض تاریکی عبور میکنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشههای بهتری از کدخدا کشیده. خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو میدانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال میگذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» میماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب میداند چه میگویم، خامنهای نیز، ملت «لبیک یا صاحبالزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی! اگر شیطان از درگاه خدا رانده شد، نشان به نشان صدور بدون ویزای شعار «مرگ بر آمریکا» شیطان بزرگ هم از چشم بشریت افتاده! خرافاتیها بدموقعی دخیل به کدخدا بستهاند! لبیک یا صاحبالزمان را عشق است… عشق است آن زمان، که زمان، عصای دست خود را بیابد و مهدی(عج) بیاید. خدایا! غیبت، زمان را به تبعید فرستاده… گویی هیچ نمیگذرد! قبلا هم در پاسخ بعضیها گفته بودم ما هنوز بهدوران نرسیدهایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم که این قطعنامه همه راهپیماییهای ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا».
بسم االله…
“زمین به اندازه کافی دور خورشید چرخیده… اینک نوبت زمان است!”
عالی بود…
اللهم عجل لولیک الفرج
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید…
عجب تیتری!
یه گزارش مانند هم از فیلم «یتیم خانه ایران» بنویسید…
منتظر متنی با سبک و سیاقی دیگر بودم
نیت تان را واقعا از نوشتن این متن نمی توانم بخوانم
و ربطش به تیترش؟!
ولی متن قشنگی بود و البته هست
با دل بازی می کند
البته دل علی مطهری را می سوزاند
ولی متنی به این زیبایی قطعا حقی بر گردن نویسنده دارد و آن انتخاب تیتری بهتر است
این متن حیف بود برای سوزاندن امثال پسر نوح
سحرگاهان…
بیدها، مجنون وار…
مست از نگاه خمار نرگس چشم انتظار…
دست نیاز را گره زده بر ضریح شاهی نورانی…
در طلب اجر صبر بر شاخه نبات و رهایی از بند غم روزگار…
طنازانه…
نغمه سر داده اند:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
آری!
دروازه های زمین…
قرآن بر دست…
تو را می خوانند…
امان زمان را…
صاحب الزمان را…
عطر نرگس شیراز می آید…
بوی بهار نارنج…
“الا ای مسیحا نفس! غیبت تو، نظم «بوستان» را بهم ریخته! بیتو، بهار زمین، چنگی به دل زمان نمیزند! مگر نه آنکه صاحبالزمان تویی؟ گیرم که موسم بهار باشد؛ بدون آفتاب، پرستو با چه رویی برگردد؟”
ممنونم سالار…
صبا به چشم من انداخت خاکی از کویت
که آب زندگی ام در نظر نمی آید
مگر به روی دل آرای یار ما ور نه
به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید
از آن متن های حال خوب کن بود… پر از انرژی مثبت!
«از غیبت به این طرف آدمیت هیچ بهاری را تجربه نکرده!»
از اون جمله هایی ست که در صحیح بودنش دچار تردیدم…
تو پندارى که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
گفتید شهید محراب یاد حرفی افتادم که امشب شنیدم
یه بنده خدایی می گفت
«یه ختم گرفتم واسه یکی از شهدای محراب واسه حاجت»
سنی ازشون گذشته بود
گاهی آدم در اعتقاد و ایمان عمیق بزرگترها می ماند!
بهار، همان غزل خداست که فقط گل روى تو را کم دارد!
امان از تیتر…
هر روز هوشمندانهتر از دیروز… دینگ دینگ!
خدا قوت سالار
———-
نشاندی روی زخم کهنهی من مرهم خوبی
حریمت آشنا کرده مرا با عالم خوبی
جهان، این هیچ سر درگم، فریبم داد با گندم
برای دفعهی چندم، نبودم آدم خوبی
گریزان از همه دنیا خودم را یافتم اینجا
خودم را با بدیهایم کنارت ای همه خوبی
رها کردی مرا از غم نشاندی جای آن غم، غم
غمِ دیگر که خیلی دوستش دارم غم خوبی
شلوغی ضریح توعجب آشفته گیسوییست
سپیدیها سیاهیها چه درهم برهم خوبی
“مربع”
تو میآیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم، عجب میمیرم خوبی
«سیدحمیدرضا برقعی»
اشتباه درست همشهریهای حافظ… آقا جان! امروز در شیراز، همین صبحی، دختر بچهای «باغ ارم» را به اشتباه «داغ ارم» نوشت اما معلم به او نمره ۲۰ داد!… دیگر خودت بخوان که همشهریهای حافظ چه اشتباهات درستی مرتکب میشوند زنگ انشاء!
دارم به صداقتتون شک می کنم!
یهویی بگین دلمان خنک شد، تمام!
چرا اول محکوم می کنید ولی تو نوشته هاتون طعنه می زنید؟
مثل جریان … اصفهان که هم محکوم می کردند، هم ته دلشان خوشحال بودند!
کار اشتباه، اشتباهه!
فرقی نمی کنه علی مطهری بکنه یا شیرازی ها یا شما!
یک سوال؟
فکر می کنید اول انقلاب که آثار باستانی شیراز (نمونه اش تخریب صورت کنار دروازه قرآن) نخریب شد، کار چه کسانی بود؟
غیر از افکار تندرو؟
فرقی نمی کند در چه کسی ظهور کند! علی مطهری یا بعضی شیرازیها یا بعضی اصفهانیها یا…
این کارها غیر از هزینه دادن برای کشور چه داشته؟
فقط دشمن شاد کن بوده و دل بعضی از افراد داخلی خنک شده!
وقتی علی مطهری حرف می زد، دل اصلاح طلبها… حالا دل شما! 🙁
آقای مطهری؛
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود
ضمنا؛ چرا در هر مورد تو زندگی کم میارید خود را به پدرتان وصل می کنید؟
گویند پدر تو هست فاضل
از فضل پدر تو را چه حاصل
به نظر من یک تار مو از آن پدر در تن شما نیست!
ایشان پاره تن امام بودند، و شما فتنه تن نظام
الا یا ایها الساقی، ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به مِی سجاده رنگین کن، گرَت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبوَد ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم زِ خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها؟!
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو “حافظ”
متی ما تلق من تهوی دعِ الدنیا و اهملها
حسین قدیانی
تظاهرات گروهی از مردم در اعتراض به نتایج انتخابات، بلوا، شورش و هدایت شده آمریکا و اسراییل و غیره است اما حمله عده معدودی (کمتر از ۱۰۰ نفر) به یک نماینده مجلس که به طور قانونی اجازه سخنرانی در یک دانشگاه را دارد یک اشتباه درست است. اونوقت این منطق جنابعالی دقیقا چی هست؟؟
سلام؛
حمله به مطهری رو به اسم بسیجیان واقعی، دلسوز، بی ریا، مخلص و بصیر شیراز ننویسید.
این ها کار بی بصیرت هاست ولو با نیت خوب.
سال ۷۸ حمله ی این جماعت به خوابگاه ها دل حضرت آقا رو به درد آورد و اشک ریختن بابت این مساله.
اون هم با وجود اینکه دانشجوها اکثرا فتنه گر بودن…
“زمین به اندازه کافی دور خورشید چرخیده… اینک نوبت زمینیان است!”
من هم، این جمله قشنگ این متن قشنگ را تکرار می کنم!
“از روز غیبت به این طرف باورت میشود آدمیت هیچ بهاری را تجربه نکرده؟”
هر سال هم که می گذرد، بیش تر دلگیر و دلتنگ می شویم از این بی بهاری.
امسال بهار از همیشه بی رنگ تر است.
حتی ماهی قرمزها هم از همیشه غمگین تر به نظر می رسند.
سلام؛
از بعد جریان مناظره هادی غفاری و جسارت هایی که کرد، بعضیا می گفتند شیرازی ها بی بخارند و…
برای همین، متاسفانه سر این جریان یه عده از اونور بوم افتادند و می خواستن بگن بعله! ما هم همچین بی غیرت نیستیم!!!
آقا اشتباه بود.
من خودم شیرازی ام، متاسفانه ناراحت شدم.
اما به نظرم جسارت های غفاری باعث این تندروی شد.
مواضع حجت الاسلام انجوی نژاد پیرامون دعوت دکتر علی مطهری به شیراز:
http://rahpouyan.com/page.asp?tid=4818
فایل صوتی:
http://rahpouyan.com/pagesound.asp?tid=4812
راستی آقای قدیانی؛
به نظرم شما هم با این رفتارشون خیلی مخالفید اما برای حمایت از بچه حزب اللهی ها این متن رو می نویسید. مثل متنی که برای سعید تاجیک نوشتید اما بعد حذفش کردید. دلیل حذف هم یادمه به خاطر صحبت آقا بود اما به نظرم حقیقت رو باید گفت هر چند تلخ باشه و از حق دفاع کرد هر چند علیه خودمون باشه.
حضرت آقا:
“مگر من بارها نگفتهام در اجتماعات کسانی که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال می کند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمی کنند؟! حتّی اگر یک حرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبان آورند -مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند- باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزبالّلهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید، و الاّ حالا فرض کنیم یک جوان، یا یک دانشجوی فریب خوردهای هم حرفی زد و کاری کرد؛ چه اشکالی دارد؟ من از او صرف نظر می کنم.”
ـــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
بنا بر جواب دادن نداشتم اما فیالواقع متوجه نمیشم که این متن چه ربطی به ع. م و حادثه شیراز داره؟؟؟!!! بعدشم، این جملات حضرت آقا چه ربطی به این متن داره؟؟؟!!! شما باید جملات حضرت ماه درباره شیراز، حافظ و صدالبته امام زمان رو کامنت میکردین، نه این سخنان آقا رو که بیربط با متنه! من البته این رو بگم که خوب خوب خوب میدونم حتی این سخن در چه روزی بیان شد، یعنی روز و ساعتش رو هم میدانم؛ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۷۸ بیت رهبری راس ساعت ۱۱ صبح!! ۲ روز قبل چهارشنبه ۲۳ تیر… و اون راهپیمایی باشکوهش که برادر بزرگتر چهارشنبه ۹ دی بود! و اما سخن آقا روی چشم ما لیکن غلط میکنه احدی توی این مملکت حتی به عکس خمینی و خامنهای چپ نگاه کنه! غلط میکنه، ی چیزی هم روش!! ما به سخنان رهبر گوش دل میسپاریم هیچ، به وصیتنامه شهدا هم به طریق اولی عمل میکنیم!! و غیرتی و انقلابی و مدافع پر و پا قرص حریم ولایت فقیه باقی میمانیم… البته کاری که با ع. م شد، کاری بد و غیر قابل دفاع بود لیکن ع. م حقش بود… و این دو با هم قابل جمع است اگر که رند باشی چون حافظ و همشهریانش… بالاخره کسی که پول میده تا کتک بخره و بخوره، باید در ازای این پول، بهش کتک فروخت و خوراند و الا غش در معامله شده که خودش ظلم مضاعفی است!!! 🙂 صادق زیباکلام خیلی جاها از ع. م تندتر و بدتر حرف میزنه، اما در همین شیراز رفت و آمد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد… فلذا کرم اصل کاری از خود درخت ع. م است! شک نکنید! البته کار بد، بده… و من هم نمیخوام از کار بد دفاع کنم اما دوستان عزیز! غافل از فواید بلندمدت کتک سر وقت و به جا نباشید!! 🙂 حتی در تربیت بچه!! 🙂 یه روزی در همون سال ۷۸ در نماز جمعه، عطاءالله مهاجرانی و عبدالله نوری -۲ تایی با هم!- کتک جماعتی از دوستان رو تجربه و نوش جان کردند!! 🙂 آره، من کتمان نمیکنم که آن ایام، تا چند هفته بلکه چند ماه، حزب الله بابت این کار بد -اما به جا و سر وقت!!!!- هزینه داد اما دقیقا متاثر از همون کتک، عمر سیاسی نوری و مهاجرانی برای همیشه تمام شد و رفت پی کارش!! آخه یه ضرب المثل هست که میگه؛ «وزیری که تو صف اول نماز جمعه کتک بخوره، دیگه چه وزیریه؟!» 🙂 البته همون کار هم اشتباه بود اما بعضی اشتباهات لازمه!! همین جا برای بار چندم بگویم؛ اون کار سعید تاجیک بد بود و دفاع من از او، بدتر!! فلذا اون کار، ی «اشتباه نادرست» بود اما گاهی اشتباه، درست اتفاق میافته… من متن این پست رو واقعا بیارتباط با حادثه شیراز نوشتم اما فتنه ۸۸ ع. م کجا بود وقتی داعیه داران دروغ زشت تقلب داشتند چادر از سر همسر شهید این مملکت میکشیدند؟؟!! تو اگر آن روز به حمایت از اصحاب تقلب بلند شوی، فردایش دم از سنگ به دستان روز عاشورا بزنی، روز دیگر به نماینده مجلس در صحن خانه ملت، اهانت رکیک کنی، دگر روز، کف گرگی بروی در صورت نماینده دیگری… و همچنان با همین دست فرمان بروی… و باز و باز و باز ادامه بدی و از صبر و سکوت حزب الله سوءاستفاده کنی، عاقبت یه جا کتک میخوری!! بد هم کتک میخوری!! چرا که جواب های، هوی است… اونی که به تو کتک زد، صد در صد اشتباه کرد اما تویی که کتک نوش جون کردی، حقت بود!! دنیا همینه… من اگر میخواستم متن این پست رو مرتبط با حادثه شیراز بنویسم، مینوشتم؛ «شیراز شهیدپرور، شهر شعر هست اما شهر شر و شر و ور نیست! بنابراین سه نقطه چین شعر را برنمیتابد!» و بعد ادامه میدادم؛ «در ضمن «یاسوج» هم شهر خوبی است… ع. م میتواند امتحان کند!!» 🙂 در نهایت ی چیزی هم خطاب به خانوم «صبر» بگم؛ اگه کامنتهای قبلی شما که مرا با … قیاس میکردین «افراط» بود، کامنتهای این پست شما، مصداق بارز «تفریط» هستش! انشاءالله رنجیده نشوید و بگذرید… تمام!
مار در آستین پروراندن
تلاش های غرب در راستای تربیت تروریست ها به ثمر نشست و حالا تروریست ها امتحان خود را در کشورهای اروپایی پس می دهند
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11321
من عاشق آقا خامنه ای هستم
سرودی زیبا تقدیم به رهبر انقلاب از طرف مقاومت اسلامی درعراق
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11323
بهای امنیت قسمت(دوم)
روایتی از چرایی کمک های ایران به سوریه و عراق و لبنان در بحران اقتصادی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11322
دروغ به سبک هولاکاست(قسمت سوم)
شناختی تازه از هیتلر و بیان تحریفات تاریخی وقایع جنگ جهانی دوم
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11325
لوتی
نماهگ رضا صادقی درباره شهدا
این کلیپ را از دست ندهید!
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11324
مهدی محمدی
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/135608
بسم رب الشهدا
سلام! با “من بی خیال سیلی مادر نمی شوم” به روزم
http://paydar1357.blogfa.com/post/576
“کاری که با ع. م شد، کاری بد و غیر قابل دفاع بود لیکن ع. م حقش بود… و این دو با هم قابل جمع است اگر که رند باشی چون حافظ و همشهریانش… بالاخره کسی که پول میده تا کتک بخره و بخوره، باید در ازای این پول، بهش کتک فروخت و خوراند و الا غش در معامله شده که خودش ظلم مضاعفی است!!!”
خیلی قشنگ گفتی داداش!
اصلا عالی بود این جواب… سالاری به خدا!
باشه!
شما اینطوری فکر کنید.
من، هم مقایسه ام را قبول دارم، هم این کامنتها را!
از ارزش شما و محبتی که بهتون دارم هم، ذره ای کم نشده!
خدا کند که بیاید یکی مرا بزند…
http://sahamkhabar.persianblog.ir/post/148/7
خاطــــ ۸۱ ـــــــره:
عشق ماشین بود! اسم هر ماشینی که میآوردی، آخرین اطلاعاتش را برایت ردیف میکرد. تویوتا کرولا داشت. فروخت و آزرا خرید. خونسرد رانندگی میکرد. میگفت؛ کامیون و تریلی که میبینم، روح از بدنم خارج میشه. از نطنز که میآمدیم سمت تهران، کامیونها که از کنار ماشینمان رد میشدند، کف دستش را بوس میکرد و برای کامیونها میفرستاد! بعضی وقتها میماندم که این چه کارهایی است میکند! عشقش این بود که کورس بگذارد. اگر یک ماشین بیامو ازمان سبقت میگرفت، از پشت شانههای رضا قشقایی را میگرفت، تکان میداد و میگفت؛ رضا برو، تو رو خدا برو بگیرش! رضا هم عین خیالش نبود. آرام دنده عوض میکرد، انگار نه انگار که مصطفی حرفی زده.
خاطــــ ۸۲ ـــــــره:
خیلی که خوشحال میشد، مثلا قرارداد خوب میبست، و تخفیف میگرفت، دو تا انگشت اشارهاش را میگرفت کنار هم، با هم تکانشان میداد و به زبان بررهای میگفت؛ وَری وَری وَری، وَری وَری وَری! نگاهش میکردیم و میخندیدیم.
جالب بود برام که از زاویه ای دیگه به قضیه نگاه کرده بودین 😀
مهدی هاشمی سال ۸۴ نگران چه بود که هاشمی را به گریه انداخت….!!!
جریانی به دنبال هاشمی، هاشمی به دنبال یک خانواده + فیلم
http://rasaee.ir/content/1977
“دلم شیراز میخواهد، دروازه قرآن را… تو را!”
و ماهیقرمزِ کوچکِ تُنگِ تَنگ،
دلش دریا را…!!
آقای قدیانی؛
خیلی ممنون.
داشتم کامنتی در پاسخ دوستان تهیه می کردم که پاسخ محکم و دلنشین شما را دریافت کردم.
آخر من برای یک مطلب، اول بایستی آنرا بر روی یک برگه بنویسم و بعد از اصلاح به دلیل عدم دسترسی به کیبورد فارسی، با استفاده از برنامه به نویس آن را به لاتین تایپ کنم (آنهم تک انگشتی “استفاده از ابزاری که مربوط به نسل من نیست”) بعد از حک و اصلاح آنرا کپی پیست کنم.
گاهی آنقدر طول می کشد که زمان استفاده آن نظر، از دست می رود.
اما برای این یکی خیلی اصرار داشتم که خوشبختانه شما عنایت کردی و طبق معمول پاسخی محکم و دلنشین دادی.
فقط یک سوال آنهم برای رفع خستگی شما!
این ضرب المثل زیبا را از کدام منبع استفاده کردی؟
خیلی جالب و هنرمندانه بود. 🙂
متن عیدانه شما با عطر مولا بسیار فاطمی بود.
باز هم ممنون.
راستی!
با همت پسرم، برنامه کیبورد فارسی برایم تنظیم شد.
ولی تایپ تک انگشتی را چاره ای درمان نمی کند!!!
یک طنز بگم بخندین؟!
میشه بهعنوان طنز چهارشنبهی آخر سال هم ازش یاد کرد…
شیخ حسن در آیین افتتاح فاز ۱۲ پارس جنوبی:
همه وعدههایی را که به مردم دادیم توانستیم محقق کنیم و در پیشگاه مردم شرمنده نیستیم. 🙂 🙂
اینایی که با علی مطهری این کار رو کردند، مثل همون داعش هستند.
آدمای اراذل و ضعیفی که تک بزن هستند.
با چوب و چماق و موتور، خوب بلدند به جون مردم عادی بیفتند.
خب اگه راست میگن مخالف این داعشی های وطنی رو هم آزاد بذارن تا ببینند خیلی بیشتر از ۵۰ نفر هستند.
اون حرف علی مطهری درباره ۹ دی و یوم الشیطان، خیلی ها رو بدجوری اذیت کرد.
حرف حق تلخه متاسفانه!
خیلی سال پیش از انقلاب، مرحوم جلال آل احمد یه مقاله یا مطلب نسبتا تندی به حکومت وقت نوشته بود.
مرحوم محمد علی جمال زاده، براش نوشته بود که مقداری رعایت کن.
با این کارا سرتو به باد میدی! (قریب به مضمون).
جلال در جوابش نوشته بود، گاهی یه آدم مست از سر مستی میره می زنه تو گوش یه پاسبون.
کاری که تو عالم هشیاری با عقل محاسبه گر، هیچ وقت انجام نمیده.
وقتی مستی از سرش می پره میگه این چه کاری بود کردم؟
اما ته دلش حال میکنه که عجب کاری کردم!!
قضیه شیراز قدری شبیه این قضیه است، نیست؟
http://www.entekhab.ir/fa/news/194998
احسنت به متن زیبایتان حاج حسین عزیز؛
اما این حرکت همشهری های من مطلقا مورد تایید نیست…
به راحتی می توان با چهار کلام حرف متقن و منطقی، حرف های بی اساس امثال علی مطهری را پاسخ داد و نیازی به این امور نیست!
این حرکت شیرازیها، مثل ضربه سر زیدان به ماتراتزی بود!
با اینکه جام از دستشون پرید ولی همه با این ضربه حال کردند!
و صد البته در تاریخ موندگار شد…
جوابتون چه نمکین بود
دوستان یه مختصر اندیشه و عقلی هم برای آقای قدیانی قایل بشن!!!
البته حاج حسین جسارته ها
در رابطه با لینکی که داده بودین
منظور تون رو متوجه نشدم که چه ربطی به نظرم داشت؟
یه متنی تو افسران دیدم که منتسب بود به شما آقای قدیانی
نمی دونم شما واقعا اون حرف ها رو زدید یا نه
من که گشتم تو این پست های آخری ولی چیزی دستگیرم نشد
شاید حذفشون کرده باشید
ولی اگر راست باشه، باید دید «بزرگان» چطوری می خوان گند این یارو یونسی رو درست کنن
بی همه چیز عجب گندی زده
استغفرالله
رضا اعتدال طلب-پزشک و بقیه دوستان
لطفا و خواهشا اینقدر قیاس مع الفارق نکنید و هموطنان خود را مقایسه با داعش نکنید!
تا خز نشده سال نو مبارک
دوست عزیز با نام “پیر مرد”
من خیلی دوست دارم یه مختصری از سرگذشت زندگی شما و اینکه چی شد که به خارج مهاجرت کردید، بدونم. البته اگه فضولی نیست! البته یکبار با لحن نسبتا بدی ازتون سوال کردم اما جواب شفافی نگرفتم که همینجا عذر می خوام. پیگیری نوشته های داداش حسین و البته نظرات روانتون برام جالبه!
یک بار من گفته بودم “کسانی که رهبری را قبول ندارند چرا از ایشون مایه می گذارند”؟
به بعضی ها ظاهرا خیلی برخورد، ولی حالا می بینی از یوم الشیطان خواندن مطهری چه ذوق زده شده اند!
راستی می شه یه نفر نفاق را برای من معنی کنه؟!
بازخوانی «خودزنی»های اصلاحات برای کسب قدرت
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931226001043
برادر ارجمند اسلام ایرانی عزیز؛
اولا بنده کوچکتر از آنم که به کسی جسارت کنم، آنهم در این قطعه مقدس که مزین به شهدای راه ولایت است.
ثانیا زندگی بنده چندان اهمیتی ندارد. تنها قسمت مهم آن این بوده که در تمام کوران آن، از بذل عنایت اهل بیت (س) متنعم بوده ام. فکر می کنم عمده دلیلش خدمت کوچکی بود که در دوره کوتاهی به پدر و مادر، از جانب خداوند متعال نصیبم گردید.
خواهر شهید؛
بهترین کسانی که میتونند نفاق رو معنی کنند، خود منافقین هستند.
چون این خصلت رو با تمام وجود در خودشون نهادینه کردند…!
خاطــــ ۸۳ ـــــــره:
بهش میگفتیم؛ معلوم هست تو رانندهی رضایی یا رضا رانندهی تو؟! میگفت؛ خیلی فرق نمیکنه! شب با ماشین اول میرفتند در خانهی رضا. رضا پیاده میشد، مصطفی ماشین را میآورد. صبح میرفت دنبالش، سوارش میکرد، توی اتوبان جایشان را عوض میکردند. صدایش میکرد؛ داش رضا. مثل برادر بود برای رضا قشقایی. اگر گرفتاری برای رضا پیش میآمد و مرخصی میخواست، آنی بهش میداد. میخندید و به رضا میگفت؛ تو بد عادت کردی به اینجا. هرجا برم، تو رو هم با خودم میبرم. همان شد؛ همراه خودش برد.
خاطــــ ۸۴ ـــــــره:
چندمیلیون چک کشیده بود. داد دستم. گفت؛ یه مجموعه زیر نظر رهبری هست که میرن مناطق محروم، به مردم کمک میکنن. این پول رو بریز به حسابشون. گفتم؛ خب چرا به اسم خودت نمیدی؟ خندید، گفت؛ بدبخت! میخوام برای خدا کمک کنم. گفتم؛ خب برای خدا کمک کن، ولی به اسم خودت بده یه منافعی هم برات داره! زد به خنده و شوخی، گفت؛ تو آدم بشو نیستی. میگم میخوام برای خدا کمک کنم. آنشب چقدر خندیدیم. دوشب قبل از شهادتش بود.
خاطــــ ۸۵ ـــــــره:
انگار که کارهای باقیمانده را تمام کند، هفت هشتتا حکم نیروهایش را که از قبل مانده بود، امضا کرد. چندنفر که ترفیعشان مانده بود، یکی دو مورد هم تمدید قرارداد. همه را امضا کرد و داد به رئیس دفترش. دو سه نفری هم روی حق و حقوقشان حرف داشتند. یکیشان رانندهای بود که بهخاطر کارِ شرکت ماشینش را فروخته بود و وانت خریده بود. ششماه که گذشته بود، نیاز شرکت عوض شده بود و بهش گفته بودند؛ برو ماشینت رو عوض کن. ماشین صفر خریده بود و حالا که میخواست بفروشد، سه چهار میلیون ضرر میکرد. یک نفر هم حقوقش کمتر از حقش رد شده بود. به مصطفی ربطی نداشت، ولی خودش بلند شد رفت پیش مدیرعامل و همهشان را پیگیری کرد. دو نفر را هم به خود من سفارش کرد. داشت میرفت، برگشت گفت؛ این راننده وانته حتما هواش رو داشته باش. به اونایی که بهش گفتن ماشینش رو عوض کنه، بگو شما خودتون رو بذارید جاش. اگه جای اون بودید، چه احساسی داشتید؟! یه کار دیگه مشغولش کنید که ضرر نکنه.
بچه ها!
حتما این متن رو بخونید. مخصوصا؛ اندک کسانی که هنوز دو به شکّند!!!
http://www.jahannews.com/vdcg7w9tzak9qw4.rpra.html
تمام متنتون و کامنتها یک طرف، این جملهتون هم یک طرف:
“«در ضمن «یاسوج» هم شهر خوبی است…”.
خییییلی خوب بود! 🙂
موافقم با مجید قمی!
خیلی قشنگ گفتید آن جمله را!
🙂
جناب قمی؛
عکس آواتارتان، متعلق به کیست؟!
جناب چشم انتظار؛
به طنز با نمک شما، این توضیح رو اضافه کنم که فقط هشت درصد پایانى این فاز، در زمان دولت ایشان تکمیل شد!
چه راستگو و چه نجیب و با شرف دولتى داریم!
دوستان عزیز قطعه؛ این چندخاطرهی آخر رو با سوز و اشک مضاعف بخونید. حقیقتا پر از اندوه و غمه. و برای خودم جالب بود که بدون برنامه ریزی قبلی، با خاطرات کوتاهی که در بعضی از خاطرات دیگه ادغام کردم، شمارهی آخرین خاطره شد (نود و سه!) در آخرین روزهای سال نود و سه و آخرین خاطره از مصطفای شهید… اللهم الحقنا…
خاطــــ ۸۷ ـــــــره:
جلسه که تمام شد، برایش خودکار قرمز آوردیم. امکان نداشت با خودکار قرمز امضا کند. یکبار که توی یکی از جلسات قبلی خودکار قرمز دادم دستش، ناراحت شد، جوش آورد که؛ مگه کسی با خودکار قرمز امضا میکنه؟! برید خودکار آبی بیارید. اینبار چیزی نگفت! آخرین جلسه بود. یکروز قبل از شهادت.
خاطــــ ۸۸ ـــــــره:
میدانست میزنندش، ولی از محافظ خبری نبود. کلت بهش داده بودند، اندازهی چماق! آرزو بهدل ماندیم یکبار ببندد به کمرش. پدرش حمایل هم برایش خریده بود، ولی نمیبست. یا توی کیف بود، یا صندوق عقب ماشین. توی محل کار هم میداد بچهها برایش بیاورند. یکبار عصبانی شدم، بهش گفتم؛ من دلم مدام میلرزه، چرا اسلحه نمیبری با خودت؟! گفت؛ مامانی، اینرو دستمون میگیریم که دل شما خوش باشه! و الا اون کسی که بخواد منرو بکشه، از این ماسماسک میترسه؟! اگه قرار باشه اجازه بده من کلت بکشم، که دیگه تروریست نیست! مطمئنم زمان ترور هم همراهش نبود.
خاطــــ ۸۹ ـــــــره:
نُه شب؛ از لبنیاتی جلوی خانهی ما کره و ماست خرید. دست دادیم و خداحافظی کردیم. گفت؛ مَشتی بخواب امشب، میخوام فردا سبک باشی! هشت و چهل دقیقهی صبح؛ دیر کرده بود. زنگ زدم. زنگ میخورد، جواب نمیداد. با همهی خطهایی که داشت، تماس گرفتم، خبری نبود. نُه صبح؛ بچههای سازمان تلفن زدند سراغ مصطفی را گرفتند. گفتند سعی کنم باهاش تماس بگیرم. گفتند؛ مصطفی قرار بوده کجا بره؟ گیج شدم. نُه و پنج دقیقه؛ دوباره تماس گرفتند. گفتند؛ حفاظت خبر یه حملهی تروریستی رو داده. اسم مصطفی هم هست. حال خودم را نفهمیدم. باورم نمیشد. از دفترم زدم بیرون. احساس سنگینی میکردم. انگار تمام آسمان خراب شده بود روی سرم.
خاطــــ ۹۰ ـــــــره:
سر قبر نشسته بودم. روی سنگ قبر نوشته بود؛ شهید مصطفی احمدی روشن. از خواب پریدم. مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم. بعداز ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم. زد به خنده و شوخی. گفت؛ بادمجون بم آفت نداره! ولی یکبار خیلی جدی پاپیچاش شدم که؛ کی شهید میشی مصطفی؟! مکث نکرد، گفت؛ سی سالگی. باران میبارید، شبی که خاکش میکردیم…
خاطــــ ۹۱ ـــــــره:
نشسته بودیم و تلویزیون تماشا میکردیم. تلویزیون داشت یک کلیپ از امامزاده علیاکبر چیذر و قبر شهدا نشان میداد. محو تماشا شده بود. رو کرد بهم و گفت؛ عجب جای خوبیه. قول میدم تا پنجشنبه ببرمتون اونجا. جمعهی همان هفته همهمان چیذر بودیم. مصطفی بهانه شد که همه بیایند.
خاطــــ ۹۲ ـــــــره:
از آدمهای سیاسی کشور زیاد انتقاد میکرد. میگفت؛ فلان کار اشتباه بوده، فلان کار درست بوده. بهش میگفتم؛ تو که هیچکی رو نذاشتی بمونه! آخر سر طرفدار کی هستی؟! میگفت؛ فقط آقا. هرچی آقا بگه. گاهی وقتها که دلش میسوخت، میگفت؛ آرزوم اینه سرم رو بذارم روی سینهی آقا و درددلهایی رو که نمیتونم به کسی بگم، بهش بگم. علیرضا دست انداخته بود گردن آقا، سرش رو گذاشته بود روی سینهاش. آقا گفت؛ عصای منرو بگیرید. عصا را داد دست محافظ و علیرضا را بغل کرد. شهید عزیز ما، مصطفی احمدی روشن … شهادتش دل ما را سوزاند. بغض نشسته بود توی گلوی آقا.
خاطــــ نود و سه ـــــــره:
باورم نمیشود مصطفی رفته باشد. گاهی وقتها دستم میرود طرف موبایل، بهش زنگ بزنم! عکس آخرش را میبینم، وقت شهادت، توی ماشین نشسته، کت و شلوار مرتب، با پیراهن مشکی، دست راستش روی دست چپ. همیشه عادتش بود، دست راستش را روی دست چپش میگذاشت. موقعی که میخواستند غسلش بدهند هم همینطور بود. با محاسن زیبا و مرتب، انگار که خوابیده است. راحت و آرام، همان لبخندی را داشت، که همیشه روی لبهایش بود. فقط غبطه میخورم بهش. میدانم که الان آن بالا نشسته و تماشایم میکند.
… و حکایت همچنان باقیست…
ممنون چشم انتظار عزیز؛
با این حرکت به همه بچه های قطعه ۲۶ لطف کردی!
همگی ممنون شمائیم…
الهی الحقنی بالشهدا و الصالحین…
چشم انتظار
واقعا ممنون…
سال خوبی داشته باشید!
هم شما هم مدیر هم مبصر و همه ی بچه ها کلا…
چه اینوری، چه اون وری! 🙂
ممنون سیدجان
حداقل کاری که می تونستم انجام بدم. نوروز فاطمی همهی عزیزان خجسته. با یاد بیبی مظلوم دو عالم.
ممنون آقای قدیانی
جوابتون جالب بود!
البته یادمه علی مطهری همون سال ۸۸ تقلب رو رد می کرد اما مشکلش این بود که سوزنش روی مناظره احمدی نژاد گیر کرده بود!
سید احمد عزیز؛
تصویر شهید جواد دل آذر است؛ فرمانده عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع)
توی جبهه بهشون میگفتند: جواد قمی…
یکی از افتخارات بچه قمیها!
خصوصی:
http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=153379
طبق معمول همهساله در اولین روز از سال جدید، نایبالزیارهی همهی دوستان هستیم. هم زیارت امام رئوف حضرت علیبن موسیالرضا علیه آلاف التحیه والثنا و هم زیارت نایبالامام خامنهای (حفظه الله تعالی)
چشم انتظار؛
ممنون به خاطر خاطره ها
خوشا به سعادت شما در اولین روز سال جدید در محضر نورانی خورشید و ماه
التماس دعا
تا حالا این اندازه کشته و مرده غرب، آن هم با نام ایرانیان، ندیده بودم، که در سایت معرفی شده از طرف ناشناس دیدم!
خدایا! خودت یک بینشی به این بندگانت عنایت فرما…
سلام
تسلیت بابت کشته شدن خبرنگار وطن امروز و تسنیم در سانحه هوایی هواپیما آلمانی
یا حق
احسنت به این پدر شهید و بصیرتش
http://72sq.com/47998
سلام
“دولت و ملت؛ همدلی و همزبانی”
انصافا تو این دو سال دلم با آقای روحانی صاف نمی شد. همون اوایل خوب بود تا اینکه شروع کرد به تحقیر مخالفان که دیگه واقعا حس بدی بهش داشتم. این جریان ادامه داشت تا زمانی که حضرت آقا این نام رو برای امسال انتخاب کرد. از همون لحظه حسم عوض شد، نه اینکه منتقد نباشم اما واقعا دیگه حس منفی ای به دولت ندارم. مخصوصا که اگر در زمینه اقتصادی دولت موفق نباشه و مردم شاکی باشن همون فتنه ای که حضرت آقا در سخنرانی یکم فروردین اشاره کردند اتفاق می افته.
نظر شما چیه دوستان؟ چقدر به این توصیه عمل می کنید؟
منتظر خورشید؛
یه سوال:
آقای احمدی نژاد به نظر شما اصلا تایید صلاحیت میشه که سفرهای تبلیغاتیش رو شروع کرده؟؟
“و اما سخن آقا روی چشم ما لیکن غلط میکنه احدی توی این مملکت حتی به عکس خمینی و خامنهای چپ نگاه کنه! غلط میکنه، ی چیزی هم روش!!”
غلط می کنه که درسته یعنی اشتباه می کنه! ولی ما هم غلطی نمی کنیم یعنی اشتباهی نمی کنیم بنا به فرمایش حضرت آقا و “عمل” به فرمایش و تاکید ولی فقیه!
سلام
سال فاطمی بهاری باد
حاج قاسم شیر بیشه نه فقط ایران زمین بلکه ذوالفقار یاران و دوستاداران علی و فاطمه!
یمن هم در انتظار توست…
خیلی جالبه
امیر تتلو خواننده زیر زمینی محبوب خیلی ها که از نسل جدید هستن -همونی که خیلی ها فکر می کنن هیچی حالیش نیست- پیام داده به حا ج قاسم که همه ما پشتتیم……..
برا امشب یه صفحه جداگانه باز کن یه خورده با بچه ها فک بزنیم.
ببینیم چند چندیم با باراک!
اللهم صل علی محمد و آل محمد
متاسفم از این بچهحزبالهیها…….
من نوشته بودم:
“غلط می کنیم به عبارتی اشتباه می کنیم!”
از شما بعیده چرا تحریف می کنید؟! قبلا تکمیل می کردید حالا چرا کلا معنای نظرم رو برعکس کردید؟!!!
حاج حسین قدیانی؛
سلام!
چرا دیر به دیر مطالبتون رو به روز می کنید؟!
قبل این تدبیر و امیدی که اومده، خیلی فعال تر و خوشحال تر بودین!!!
کجایین بابا؟!
ما دلواپستونیم…
آقای روحانی از جریان علی مطهری هم در سخنرانی امروز شیراز یاد کردند!
آقا این چه وضعیه؟
دمای هوای اتاقش باید ۱۹ درجه باشه… افت فشار داره، باید آب قند دائما تو بغل فریدون باشه!!
حسن خیلی سر خودش معطله!!! این همه مکانیزم امنیتی برای چی؟ مگه کی باهات کار داره؟!
یارانه ما رو می خواد قطع کنه، که هی اسکورتشو بیشتر کنه دیگه!
به خدا کسی باهات کار نداره!
چه عجب یکی مارو تحویل گرفت…