وطن امروز/ ۲۴ اسفند ۱۳۹۳
نه اینکه بگویم از مادها به این طرف، خوب که فکر میکنم حتی قبل از مادها هم بیسابقه بوده که سناتورهای یک قبرستان به کشور دیگری نامه بنویسند و چیزی در این مایهها علیه رئیسجمهور خودشان بگویند؛ «این یارو که مثلا رئیسجمهور ماست، خیلی هم پهن بارش نکنید، همچین هم که فکر میکنید اختیاری ندارد!» من از شمای مخاطب، شمای دیپلمات، شمای مورخ، شمای راننده تاکسی، شمای بیسواد، شمای بیشناسنامه، شمای تازه به دوران رسیده و شمای به جهنم حواله داده شده سوال میکنم؛ از مادها به این طرف یا از مادها به آن طرف… اصلا فرض میکنم حافظه تاریخی شما تا مادها را نمیکشد، به من بگویید از آققویونلوها (!) تا به امروز، آیا همچو چیزی سابقه داشته که ۴۷ سناتور یک قبرستان علیه رئیسجمهور خودشان به کشور دیگری نامه بنویسند… و آنقدر بنویسند و بنویسند که درجه آخر صدای سگ رئیسجمهور یعنی باراک اوباما را درآورند: «نامه سناتورها اقدامی بیسابقه بوده!» همینطور است قطعا که جناب اوباما میفرمایند! کنگو، بوتان، گابن، اوگاندا، روآندا و بالطبع گینهبیسائو و بورکینافاسو هم لااقل تا امروز شاهد همچین فضاحتی نبودهاند که آمریکا بوده! جنگ درشان بوده، کشت و کشتار درشان بوده، قحطی و قتل درشان بوده، اینها را نمیگویم نبوده اما فیالواقع دیگر اینطور نبوده که هفته پیش در آمریکا دیدیم! ای تاریخ بشکند قلمت، یهویی! انشاءالله به بعضیها برنخورد اما این همان آمریکا بود که بهش میگفتند کدخدا؟! در قیاس برخوردی که سناتورها با اوباما کردند راحت میتوان مدعی شد سرکارگر قهوهخانه مشقنبر بیشتر احترام مشقنبر را نگه میدارد و بیشتر رعایت شأن و مقام مشقنبر را میکند! سناتورها زیرآب اوباما را نزنند، کدخدا بودن آمریکا پیشکش! تا بفهمی سناتورها چه گندی به هیکل پرزیدنت زده و چه خاکی بر سرش ریختهاند، باید اوباما باشی! خود خودش! آقای اوباما! یک دورهای بود که آمریکا کدخدایی بود برای خود اما الان آن دوره نیست. آن زمان آمریکا از دست ملت ایران عصبانی میشد، امروز اما از دست سناتورهای خودش آمپر میچسباند در حد مرگ! آمریکا، آمریکا که میگفتند این بود؟! فیالحال مشقنبر در قهوهخانهاش شان و منزلت بیشتری دارد تا اوباما در خاک آمریکا! ای تاریخ! بشکند قلمت، یهویی!
*سلفی بچههای شیراز با علی مطهری!
آخر سالی دوست دارم یک حرف بیربط هم بزنم! کتک خوردن علی مطهری در شیراز، تقصیر حرفهای فلانی بود در مناظره! من و علی مطهری، میدان گلسرخ شیراز، همین الان، یهویی!
وطن امروز/ ۵ اسفند ۱۳۹۳
«هر که پیام ۲۴ خرداد را نگرفته، نباید به مناصب بالای دولتی راه یابد» از یک زاویه جمله درستی است. ناظر بر پیروزی رئیس قوه مجریه، تنها با یک اختلاف چند دهم درصدی -به حدی که با یک احتساب، تعداد رایندهندگان از عدد رایدهندگان به وی برتری دارد- مهمترین پیام انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ را نامزدهای رقیب صادر کردند، آنجا که پیروزی جناب روحانی با یک اختلاف چند دهم درصدی را بهانه تمرد از قانون نکردند. قانون، قانون، قانون و… و باز هم قانون. قانون، قانون است و لازمالاجرا. پیام ۲۴ خرداد ۹۲ «قانونگرایی» بود. آن روز رقبای فرد پیروز و البته هوادارانشان، برای جماعت خسرالدنیا و الآخرة ۸۸ کلاس قانون گذاشتند و پیام قانونگرایی صادر کردند. آن روز تمکینی که در برابر یک پیروزی چند دهم درصدی صورت گرفت، برای همیشه مایه عبرت، ایضا شرمساری جماعتی شد که سال هشتاد و اشک، اختلاف فاحش ۱۱ میلیونی را ندیدند. آن روز آقایان قالیباف، جلیلی و آن دیگران بهعلاوه رایدهندگانشان نشان دادند وقتی صحبت از «قانون» میشود، دیگر چند میلیون یا چند نفر ندارد! باید تمکین کرد از قانون؛ چه با ۱۱ میلیون اختلاف فاحش، چه با یک اختلاف چند دهم درصدی. بویژه ناظر بر حوادث سال ۸۸ برای هر عقل سلیمی قابل پذیرش است که روز ۲۴ خرداد بسی زودتر از پیام اعتدال، پیام قانون بود که صادر شد. پیام قانون یعنی پیام رای مردم، پیام احترام، پیام ادب، پیام منطق، پیام شعور، پیام شرف و پیام امنیت. مستند به اختلاف ناچیز انتخابات ۲۴ خرداد، راحت بود برای نامزد بعد از فرد پیروز، دبه درآوردن لیکن تو وقتی واقف باشی که برای وجب به وجب این بیرق مردمسالار، خون سرخ ریخته شده، بیقانونی اینقدر دیگر برایت راحت نمیشود! با این حساب، من کاملا موافقم؛ «هر که پیام ۲۴ خرداد را نگرفته، نباید به مناصب بالای دولتی راه یابد» اگر هم راه یافت لااقل برای رضایت دل آقای روحانی، باید راهدهنده را مواخذه کرد. بر مبنای این جمله دقیق رئیس قوه مجریه، کسانی که علیه نتیجه قانونی انتخابات، لشکر میکشند، صلاحیت منصبنشینی ندارند. جمله وقتی دقیق از آب درآمد، زیبندهتر آن است که اولین عامل، ناقل محترم باشد. «تمکین به قانون» البته فقط پیام ۲۴ خرداد ۹۲ نیست؛ پیام ۲۲ خرداد ۸۸ بلکه پیام هر انتخاباتی است. حال اگر فردی حکم دهد که فلان نالایق، بیآنکه پیام قانون را گرفته باشد، متصدی پستی شود، او را از همین جا دعوت میکنم به گرفتن پیام ۲۴ خرداد. روز ۲۴ خرداد، اعتدال شعار رئیسجمهور بود اما پیام ۲۴ خرداد یعنی قانون، شعار همه جمهور در همه روزهاست. هر رئیسجمهوری، عاقبت یک شعاری دارد اما مهمتر از شعار روسای جمهور، پیامی است که جمهور صادر میکند. اگر جمهور، آن روز که رای میدهد طبیعتا قابل تقسیم است، همان روز پیام هم میدهد که این پیام، دیگر اکثریت و اقلیت ندارد. به قول امروزیها گمانم «لایک» داشت جمله رئیس قوه مجریه. ما سال ۸۸ اگر یک خط مینوشتیم ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، مکرر در مکرر فریاد زدیم که ۴۰ از هر دوی اینها بزرگتر است. آری! حق منصبنشینی ندارد فتنهگر دیوانهای که ۱۳ را از ۲۴ بزرگتر اما از ۴۰، از همه ملت، خیلی خیلی بزرگتر تصور میکند!! میبینی جناب روحانی! علامت کوچکتر بزرگتر، سرشان نمیشود، از شما پست هم میخواهند! ندهید خب بهشان! احسنت! شما چند روز پیش در زمینه صنعت فضایی، آن اقدام را انجام دادید؛ رسانههای اصولگرا همه در صفحه نخست تیتر گرفتند اما جراید فتنه به سانسور گذراندند! واماندهها کاش فقط در علائم ریاضی مانده بودند؛ پیام ۲۴ خرداد را هم نگرفتهاند بدبختی!

اسد هست و ملکعبدالله رفت

وطن امروز/ ۷ بهمن ۱۳۹۳
انقلاب اسلامی صرفنظر از دستفرمان بعضا غلط دولتها با قدرت مشغول طی طریق است. ادارههای اینجا و آنجا، خواه به انقلاب اسلامی کمک کنند، خواه چوب لای چرخ بگذارند، ارادههای انقلابی، انقلاب را تنها نخواهند گذاشت. شهیدان شهریاری، احمدیروشن و… دست روی دست نگذاشتند تا ببینند کدام دولتمرد با هستهای موافق است و کدام نه! کار خویش انجام دادند. صد البته بهتر است ادارههای دولتی به وظیفه خود عمل کنند اما نکنند هم، اندک خللی در عزم جوانان انقلابی صاحب اراده به وجود نخواهد آمد. پس انقلاب پیش رفته است. ما منکر ضعف هیچ دولتی از دولتهای پس از انقلاب نیستیم لیکن حرکت رو به جلوی انقلاب اسلامی در همه آرمانهای زمینی و آسمانی کاملا مشهود است. با ملاک آرمانها، همان اندازه که انقلاب اسلامی پیشرفت داشته، دشمن و بویژه آمریکا عقبنشینی آن به آن داشته. فیالمثل در آرمان سران کاخ سفید، هرگز این نبود که عمر با برکت انقلاب اسلامی به بهار سی و ششم برسد، با آن همه تهدید و تحریم و ترور و جنگ و چه و چه که علیه ملت ما روا داشتند. حال ایران، هستهای هم شده! در سخنان امام خامنهای دقت کنید. گویی همان خمینی بتشکن است، لیکن قیاس کنید رفتار و گفتار سران ۳۰ سال پیش کاخ سفید را با سران روسیاه امروزش. نقشههای ریگان برای خلیجفارس را یادتان هست؟ واقعیت آن است که این گزینه بامزه نظامی روی میز آقای اوباما، سالیانی پیش برای خودش ارج و قربی داشت، نقطه هدفی داشت، سوختی داشت! در همان سالیان یعنی نزدیک ۳۰ سال پیش بنا به اقتضای روزگار، ولیفقیه به یکی از ۲ قطب آن روز دنیا نامهای نوشتند و نکات مهمی را متذکر شدند و پیشبینی کردند… و همه محقق شد. اینک ۳۰ سال از آن دوران گذشته و هم او دست برتر را در منطقه دارد که در جغرافیای مقاومت، سیدحسن و حاجقاسم را در آستین دارد. اینک لازم نیست ولیفقیه به آقای اوباما نامه بنویسد، بل این اوباما است که در ضمن نامه، منت ژنرالهای سپاه انقلاب اسلامی را میکشد. اینک ولیفقیه، نامه هم بخواهد بنویسد به جوانان غربی مینویسد، چرا که آمریکا دیگر ابرقدرت و کدخدای جهان کنونی نیست که لازم باشد ولیفقیه به او نامه بنویسد و آینده را پیشبینی کند. آینده معلوم است! آن روزی که آمریکا، حرف اول و آخر را در دنیا میزد، روزگاری بود که مثلا اراده میکرد فلانی در فلان جا رئیسجمهور نباشد، فیالفور همین اتفاق میافتاد اما من فردایی را میبینم که بشار اسد با رای مردم شام همچنان رئیسجمهور سوریه است و آن روز، اوباما دیگر رئیسجمهور آمریکا نیست! همانطور که امروز اسد هست و ملک عبدالله نیست! خامنهای هم دهه ۶۰ ولیفقیه بود حتما به گورباچف نامه مینوشت و خمینی هم امروز اگر در میان ما بود ـ دقیقا عین آقا ـ محلی به اوباما نمیگذاشت و نامه به قلوب ذاتا پاک جوانان دیار غرب مینوشت، بلکه اسلام را بیواسطه رسانههای شیطانی دریابند. فلذا خامنهای همان خمینی است اما آنچه عوض شده، نوع آرایش جبهه حق و باطل است. در این آرایش جدید، دست برتر از آن جبهه حق است و این رئیسجمهور آمریکا است که لاجرم باید نامه به بزرگان بنویسد. آقای اوباما لابد دوست میداشت بزرگان نامه او را محلی بگذارند، بیچاره نمیدانست که امروزه روز برای جانشین خمینی، جوانان غربی، بیشتر از سران غرب موضوعیت دارند! من واقعا دلم برای سران غرب و در راسشان این آقای اوباما میسوزد. بیچارگانی هستند که برای ادامه حیات، یک روز متوسل به ابوبکر البغدادی میشوند، دگر روز به «خبر مرگش»! این هم آخر شد ابرقدرت؟! امام اگر به گورباچف نامه نوشت، این هم بود که رئیسجمهور شوروی برای ادامه حیات خود، لااقل آدمکش و تروریست از جای جای عالم اجیر نمیکرد و یک حد و حدودی از پرنسیب و پرستیژ برای خودش قائل بود. خب! دقیقا در این منظومه است که بعضی پیادهرویها، نه فقط اقتصاد را علاج نمیکند که در حکم پیادهروی روی مخ منافع ملی و غرور ملی معنی مییابد. وقتی در جنگ آرمانها، دست برتر از آن انقلاب اسلامی ملت ایران است، بیشتر باید مراقب برند بهمن ۵۷ بود. بعضیها بدانند اگر این نبود که در جمهوری اسلامی صاحب مسؤولیت هستند، ملت هرگز این همه در رفتار و گفتار ایشان دقیق نمیشد. ادعا میشود که ما اگر در برابر دشمن علیالدوام کوتاه بیاییم، در صورت عدم توافق، افکار عمومی همه دنیا حق را به جمهوری اسلامی میدهد، نه آمریکا. من حتی اگر با این ادعا موافق باشم، سوال میپرسم که در برابر دشمن اساسا تا کی و تا کجا باید کوتاه بیاییم؟ و براستی خط قرمز این بساط کجاست؟ درباره ادعای یادشده ضمن اشاره به چند نکته پرونده این متن را میبندم و خواننده را به تامل و تدبر بیشتر دعوت میکنم.
یک ـ اساس این تفکر که افکار عمومی دنیا در قضیه هستهای، حق را به ۱+۵ میدهد، نه ایران، اشتباه و ناشی از یک ذهن مرعوب است.
دو ـ اما گیرم لازم باشد برای اقناع بیشتر جهانیان، از چیزهایی کوتاه بیاییم. گمانم آنچه در این یک سال و نیم اخیر انجام شده، کافی باشد.
سه ـ کوتاه آمدن بیش از این، اصلا و ابدا به اقناع بیشتر جهانیان منجر نخواهد شد بلکه دنیا اتفاقا از خود خواهد پرسید این همه کشور مسلمان سفیر فرانسه را اخراج کردند، چرا جمهوری اسلامی در بینشان نیست؟ این چه وقت سفر وزیر امور خارجه ایران به پاریس بود؟ ایران که در میدان مسابقه، با عناصری چون قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله بهخوبی از پس نقشههای شوم آمریکا و اسرائیل برآمده، چرا در زمین دیپلماسی متوجه برند خود نیست؟!
چهار ـ اگر ادعای مورد بحث را قبول کنیم آیا ممکن نیست در نهایت به اینجا برسیم که انقلاب اسلامی را دودستی تقدیم دشمن کنیم تا دنیا نه فقط پی به حقانیت ما ببرد بلکه ملتفت مظلومیت ما هم بشود؟! آیا مضحکتر از این هم چیزی پیدا میشود؟!
پنج ـ صدالبته طراحی رفتار و گفتار بهگونهای که دست آخر، دنیا بیش از پیش متوجه ذات پلید و درستنشدنی شیطان بزرگ شود بلامانع است، منتها دقت باید کرد در این طراحی به منافع ملی و اقتدار ملی ظلم نشود.
شش ـ این یک اصل است؛ آدمی که از خود ضعف نشان دهد بیش از آنکه محق بودن خود را ثابت کرده باشد، ذلیل بودن خود را به کرسی نشانده… و دنیا به آدم ذلیل هیچ حقی در هیچ قضیهای نمیدهد.
هفت ـ اتفاقا اگر قضاوت جهانیان برای ما ملاک است، در عالم دیپلماسی، بسی بیش از اینها باید روی موضع حق خود پافشاری کنیم. زیادی که کوتاه بیاییم، دنیا لابد با خود خواهد گفت ایران که خودش هم روی مواضع خود محکم نیست و خودش هم خود را چندان محق نمیداند که روی این حق ایستادگی کند، ما چرا حق را به او بدهیم؟
هشت ـ افکار عمومی دنیا بماند؛ بعضیها در همین ایران خودمان به جای آنکه منبعث از این بساط یکسال و نیم، متنبه راه غلط خود شوند، تازه میگویند «سیاست باید به اقتصاد یارانه بدهد»! علاوه بر پیادهروی با اجنبی و سفر به پاریس در بدترین زمان ممکن، دقیقا باید تا کجا در برابر دشمن خم شویم که شاخکهای فهم بعضیها تکانکی بخورد؟ آمدیم و این جماعت اصلا نخواست موضوع را بفهمد، آیا ما مسؤول فهم اینها هم هستیم یا کمی این وسط باید دلمان برای برند انقلاب اسلامی بسوزد؟ انقلابی که امام آن، نه لزومی به نامه نوشتن به اوباما میبیند، نه حتی جواب دادن به نامه او، آیا اندازه فهم بعضیها ارزش ندارد؟
نه ـ خنده به دشمن، تحریم را برنمیدارد. دیگر این یک سال و نیم اخیر همه گونه به دشمن لبخند زده شد اما تحریم به قوت خود باقی است بعضا تحقیر هم میکنند. تحریم وقتی از بین میرود که دشمن ببیند تحریم او بیاثر است اما تحریم دشمن چگونه بیاثر میشود؟
ده ـ نگاه به درون، به اقتصاد، به عزم ملی، به جوانان وطن خود، اثر تحریم را از بین میبرد یا آنچه در این یک سال و نیم اخیر عمل شد؟ برای از بین بردن اثر تحریم، من که رد خون شهریاری شهید را میگیرم تا خندههای جناب ظریف! این انتخاب سرنوشتساز، امتحان خود را پس داده است! غنیسازی ۲۰ درصد و چرخش سانتریفیوژها، خود نوعی فراعمل اقتصادی و ناظر بر افقهای آینده جهان است. آنچه نمیگذارد چرخ کارخانهها بچرخد، لباس بدون جلیقه ضدگلوله حاجقاسم سلیمانی نیست، مردمک چشم «علیرضا» نیست، پری نقاشی «آرمیتا» نیست، سیدحسن نصرالله نیست، تحولات یمن نیست، «خبرمرگش» نیست، قطرات خون سردار شهید سپاه قدس نیست، تذکرات آیتالله جوادیآملی نیست؛ در یک کلام خلاصه کنم بیتدبیری است! آقایان! قند در دل دشمن آب کردن، برای اقتصاد این ملت، نان نمیشود. بفهمید!
بسم الله
تذکر بسیار لازم و به جایی بود.
کل سال یک طرف، شب یلدا مهمان عزیز شدن یک طرف.
بدون شک قصههای یلدای نبوی شنیدنیتر هم خواهد بود.
…نه فقط یلدا، که هر رسمی از هر قومی اگر محبت را فزونی بخشد، دلها را به هم نزدیک کند، بنیان زندگی را تقویت کند و مقام خانه و خانواده را بالاتر برد، حتما و قطعا مورد قبول دین مبین اسلام است.
…یلدای غیبت به درازا کشیده، زهرآگین است کام ابنای آدم… کرم کن که حتی حضرت آفتاب از تو التماس دعا دارد؛ ماه، ستارهها، همه ما. اینک چشم ما به «بقیع» است، به ساعاتی دیگر… به قصه مادربزرگ در «یلدای نبوی».
احسنـــــــــــــــــ داداش حسین ـــــــــــــــــــت.
ما اول میریم حسینیه پای قصهی یلدای شهیدان. بعدش هم مستقیم خونهی مامان!!
حسین آقا
روشنفکر بودن چه حسی داره؟ بصیرت اجتماعی داشتن؟ یه لِوِل از بقیه مردم سطح بالاتر فکر کردن، مزه داره، نه؟ 🙂
صدالبته مردم مومن بیبصیرت اجتماعی که میگن؛ “یلدا با شب عزیز تداخل نداشته باشه” عقلشون نمیرسه که یلدا برای صلهرحم و گوش دادن حرفای مادربزرگه! اُمُلَن دیگه! فکر میکنن تو یلدا مردم میشینن جوکای یه ترکه و یه لره تعریف میکنن، هرت و هرت میخندن! نمیدونن که میرن یلدا از رسول رحمت میگن!
بی نهایت آفرین
واقعا واژهای غیر از این پیدا نکردم که شادی و رضایت قلبیام را از توجه شما به این نکته ظریف ابراز کنم.
بصیرت داشتن فقط مختص میدان سیاست و مبارزه نیست
بصیرت و درست فهمی در مسایل جزیی اجتماعی و عادی زندگی هم لازمه.
اینقدر زیبا از یلدای زمستانی شروع کردید و سری به خونه مادربزرگ زدید و سلامی به بقیع و گوهرهای نابش دادید و با حضرت کریم آل طه همدردی کردید و به یلدای غیبت رسیدید و باز هم تمنای فرج یوسف زهرا…
سپاس آقای قدیانی
شفاعت حضرت رحمت للعالمین نصیب پدر بزرگوارتان
د آخه دیگه آمنه و حلیمه دیگه شناخته نمیشه!
از شادی شب یلدا و چله روی بتاب
بعد از حسین خانه شادی شود خراب
بعد از ماهها یک کامنت گذاشتم ببینم سیداحمد هنوز همون عقدهایه قدیمه یا نه، بهتر شده اخلاقش!
در کدام اردوگاه ایستادهایم؟
مسیر پر پیچ و خمی است از مکه تا مدینه و از آنجا تا کوفه و کربلا و سامرا و شام؛ و از مدینه تا طوس و مرو. آسان نیست دیار و خان و مان را بدرود گفتن و مهاجر الیالله شدن و مشقت غربت را به جان خریدن. فقط به تمنای رضایت الهی از مسیر طلب نجات و هدایت بشریت بود که این مسیر دشوار هموار شد. این مسیر پر فراز و نشیب را پیامبر اعظم(ص) گشود و از امیرمومنان تا خاتمالاوصیا علیهم السلام پیروی کردند. به راستی اگر جز این بود، محمد(ص) کجا و یثرب کجا؟ علی(ع) کجا و کوفه کجا؟ حسین و زینب سلام اللهعلیهما و کربلا و شام؟ اهل بیت کجا و رنج سامرا و کاظمین؟ امام رضا و مدینه کجا و مسیر طولانی خراسان و مرو؟ آنچه اهمیت ماجرا را مضاعف میکند، فراهم نبودن اقتضائات در اغلب سالهای این دوره ۲۵۰ ساله است. یکبار است که مقدمات در مسیر و مقصد فراهم است و انسان فقط رنج مهاجرت از دیار را به جان میخرد و یکبار هنگامی است که اصلا مقدمات فراهم نیست بلکه معارض بر سر طی طریق فراوان است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با این وجود به سوی مقصد طی مسیر کردند؛ چه به هنگام حاکمیت و چه زمان مظلومیت که اغلب این دوره است. چه در شرایط جنگ و چه به اقتضای صلح. انعطاف بود اما انحراف نبود. مصلحتگرایی بود اما مصلحتزدگی و عافیت گزینی و عقبگرد نبود.
این انتخاب متعالی پرهزینه بود. پیامبر الهی(ص) پیش از بعثت میان قریش محترم بود. عوام و خواص او را «محمد امین» میخواندند. روز نخست که خواست دعوت به یکتاپرستی و عدالت کند، پرسید اگر بگویم دشمن پشت کوههای مکه در کمین است آیا باور میکنید؟ بیدرنگ گفتند بله که باور میکنیم، تو امین و راستگوترین ما هستی! اما چون بشارت رسالت الهی را داد، اشراف صاحب امتیاز و غالب علیه او شوریدند و گروهی از نادانان یا مزدوران را تحریک کردند که در ملأ عام بگویند مردی که بالغ بر ۳۰ سال است شهر او را به امانت میشناسند، ساحر و کاهن و مجنون و کذاب است! دینی که او با خود آورده بود بازار بتان را میشکست، زنجیر بردگان میگسست و دست تعدی مستکبران و فزونخواهان را میبست. ابوجهلها و ابوسفیانها و ابولهبها برای دشمنی با او همداستان شدند، آنگاه که دیدند وسوسه و تطمیع در محمد(ص) کارگر نمیافتد. حاضر بودند بهترین دختران خود را به عقد او درآورند و محمد(ص) را به پادشاهی خویش بگمارند، مشروط بر اینکه دست از رسالت الهی بردارد و مردم را به جنبش درنیاورد. و چون نپذیرفت، ماجرا آغاز شد. منطق «یا ایها الکافرون لااعبد ماتعبدون» برای پیامبر اعظم پروردگار و خاندان و پیروان او پرهزینه بود اما کدام خواسته متعالی است که بیهزینه به دست آید؟ «فقُتل من قُتل و سُبی من سُبی و اُقصی من اُقصی». گاه رشته نبوت و امامت و دیانت به مو رسید اما هرگز پاره نشد؛ که این مشیت الهی و پاداش شکیبایی خالصانه پیامبر و اهل بیت و یاران پاکباخته ایشان بود.
درست است که انواع اسلام تقلبی -از اسلام اموی و ابوسفیانی تا اسلام عباسیان و اسلام سلفی و وهابی و بهایی و حجتیه و اسلام رفورمیست لوتری و اسلام آمریکایی و انگلیسی- ساخته شد تا مسیر و مقصد دینداری گم شود اما اسلام ناب دارای ویژگیهای بارزی در حوزه جاذبهها و دافعههاست که نمیگذارد فروغ هدایت به خاموشی بگراید یا بیراهه جای راه بنشیند. پیامبر اعظم(ص) رحمهًْ للعالمین و مهربانترین مردمان بود اما اسلام او اسلام تسلیم و کرنش در برابر طاغوتها و مستکبران و فسادانگیزان نبود. این تعبیر شریف و رسا درباره پیامبر(ص) از امیرمومنان علیهالسلام است که «طبیب دوارٌ بطبّه قد احکم مراهمه و أحمی مواسمه. (پیامبر) طبیبی بود که برای درد دردمندان گرداگرد آبادیها میگشت؛ مرهمهایی میبست چه محکم و داغهایی میگذاشت چه سوزان» (خطبه ۱۰۸ نهجالبلاغه). اینگونه نبود که پیامبر فقط اهل مرهم نهادن و تسکین دادن باشد که اگر چنین بود طاغوتها و مستکبران علیه او نمیشوریدند و انواع عداوتها را از ترور شخصیت و ترور فیزیکی گرفته تا انزوای سیاسی و محاصره اقتصادی و هجوم نظامی علیه او و یارانش به کار نمیبستند. پیامبر(ص) مرد شجاع میدان مبارزه و جهاد بود تا آنجا که به تعبیر پهلوانی مانند امیرمومنان «کنّا اذا احمرّ البأس اتقینا برسول الله صلیالله علیه و آله فلم یکن احد منّا اقرب الی العدوّ منه. هنگامی که آتش جنگ شعلهور و شرایط سخت میشد به پیامبر(ص) پناه میبردیم که هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود.» (کلمه قصار ۲۶۰ نهجالبلاغه)
در این مسیر روشن کافی است ببینیم ائمه کفر و نفاق نظیر ابوسفیانها پس از رحلت پیامبر(ص) در کدام اردوگاه جمع شدند و علیه کدام اردوگاه شمشیر کشیدند. به راستی امثال ابوسفیان و معاویه و مروان و ولید و… با چه کسانی ائتلاف کردند و عناد و کینهتوزی آنها متوجه کدام بزرگواران شد؟ چه کسانی اشرافیت طاغوتی را احیا کردند، سنتها را میراندند و بدعتها را برپا داشتند؟ میتوان بررسی کرد که چرا زبیرها و طلحهها و سعد ابی وقاصها و… نتوانستند با اهل بیت پیامبر(ص) کنار بیایند اما با معاویه و امویان کنار آمدند؟ آیا جز به این دلیل که پیامبر و اهل بیت او در عین نرمخویی و مهربانی بینظیر، دارای دافعههای قدرتمند بر سر صیانت از احکام الهی و حقوق مردم بودند که همه امتیازخواهان و شهوتپرستان و جاهطلبان و مالپرستان را ناخوش میآمد؟! این پرسشها، پرسشهای زنده و کاملا به روز است. امروز میتوان پرسید چرا مستکبران عالم با یکدیگر میتوانند کم یا زیاد کنار بیایند اما با جمهوری اسلامی ایران که پرچم رسالت پیامبر(ص) را برافراشته نمیتوانند؟ چرا آلسعود و آلخلیفه و شبه مسلمانهای لیبرال منطقه میتوانند در نهان و آشکار با آمریکا و انگلیس و اسرائیل و وحشیترین تروریستها همکاسه شوند اما با وفاداران به منطق پیامبر اعظم(ص) از پاکستان و افغانستان و ایران گرفته تا عراق و لبنان و سوریه و بحرین و یمن نمیتوانند؟! چگونه است که ملت ایران را در مضیقه فشار و تحریم اقتصادی قرار میدهند اما طایفهای ایرانینما را تحت این عنوان که آنها رفورمیست -اصلاحطلب- هستند، آشکارا مورد حمایت قرار میدهند؟ چگونه است که بزرگترین و بیسابقهترین قساوتها و شکنجهها را علیه همه ملتها مرتکب میشوند اما در ایران از متهمان خیانتها و جنایتهای بزرگ با قول و فعل جانبداری میکنند؟ آیا بیدلیل بود که یکی از سران فتنه، حرمتشکنان روز عاشورای ۸۸ را مردمان خداجو نامید و متقابلا رئیس دولت استکباری آمریکا درباره همین چهره منافق اعلام کرد که ایستادگی او برای آمریکا الهامبخش و ستایشبرانگیز است؟!
هنر بزرگ پیامبراکرم(ص) و خاندان مکرم ایشان آن بود که از تهدیدها و رنجهای مهیب، فرصتهای بزرگ ساختند هر چند که خود در این راه با بیشترین آسیبها و خون دلها مواجه شدند. برای پیامبر و علی علیهماالسلام آسان نبود که هزینه فرمان الهی مبنی بر «فاستقم کما اُمرت و من تاب معک» را با شهادت مظلومانه حضرت زهرا(س) و حسنین علیهماالسلام و ائمه هدی(ع) بدهند اما «صابراً محتسباً» استقامت ورزیدند و همه رنجها را پای خدا نوشتند «تا آن هنگام که خداوند صداقت ما را دید و خواری و شکست را نصیب دشمنان ما کرد و پیروزی را بر ما فرستاد. حتی استقرّ الاسلام مُلقیاً جرانه… تا اینکه اسلام استقرار یافت و در جایگاه خود جاگیر شد.» (خطبه ۵۶ نهجالبلاغه)
مسیر پرپیچ و خمی است مسیر مدینه تا مرو که غریب الغربا با دیده گریان شروع کرد و فرمود این سفر را بازگشتی نیست. اما صبر و احتساب است که روحیه و توشه و اراده و امید چنین سفر پر مرارتی را فراهم میکند. صبرت و احتسبت حتی اتاک الیقین. امام رضا علیه آلاف التحیه و الثنا به حاصلخیزی و برکت سرزمین ایران در تقدیر الهی باورداشت که رنج این سفر غمبار را پذیرفت و با مأمون نیرنگ باز به قاعده رفتار خود او مواجه شد. بهترین مصلحت آن روز همین بود که امام به مرو عزیمت کند و در مسیر در میان جمعیت انبوهی که فقط ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر از آنها قلم بر دست مینوشتند، حدیث شریف سلسلهًْ الذهب را از اجداد پاک خویش روایت کند که «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی». نفی همه معبودها و ایمان به الله، حصن حصین الهی است «اما بشرطها و شروطها و انا من شروطها». دهها هزار نفر شنیدند و سینه به سینه روایت کردند که امامت و ولایت تنها حصن حصین دینداری موحدانه است. یعنی اینکه تمسک به عروه الوثقای الهی جز با کفر به طاغوتها امکانپذیر نیست. مرزبندی از این پررنگتر؟!
نهضتی که امام رضا علیهالسلام در این حرکت تاریخی برانگیخت، سنگ بنای نهضتی الهی را در ایران گذاشت که امروز پرچم اسلام ناب محمدی(ص) را با عزت و اقتدار تمام در برابر همه اسلامهای بدلی و ابوجهلها و ابوسفیانها و طواغیت روزگار برافراشته است. این سرانجام دوراندیشی و غایتنگری در تراز اهلبیت(ع) و البته هنوز از نتایج سحر است، تا صبح دولت آن بزرگواران به مشیت الهی کی فرا برسد. کدام هنر بزرگتر از این که هزار و ۲۰۰ سال بعد و در بحبوحه فتنهانگیزی اضلاع اسلام آمریکایی در عراق و شام، بالغ بر ۲۰ میلیون ارادتمند عارف و پاکباخته رهسپار زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) میشوند. آیا چنین مردمانی از تهدید و محاصره و عقدهگشایی دشمنان میهراسند؟ اگر روزگاری رشته دین به باریکی مو شد و نگسیخت، امروز به برکت پاکبازی مربیان بزرگ الهی، همین رشته صدها میلیون دل و جان بیقرار را مانند نخ تسبیح به هم رسانده است. اکنون شعله چراغ اسلام ناب پرفروغتر از همیشه است؛ نشان به آن نشان که دشمنی دشمنان از همیشه بیشتر و دوستی دوستان از همیشه استوارتر شده است. آیا برای صحت و اتقان حرکت نظام جمهوری اسلامی سندی محکمتر از این؟!
مسیر روشن است. راه همان است که امیرمومنان(ع) در خطبه ۱۷۶ نهجالبلاغه ترسیم کردند. «کار و اقدام! پس به نهایت و سرانجام برسانید! و استقامت و ایستادگی بورزید! سپس صبر و شکیبایی! و پرهیزگاری و تقوا! که برای شما نهایتی است و به آن سرانجام برسید. و من برای شما پرچم هدایت هستم، پس با علم خود هدایت شوید… بر شما باد پرهیز از بیثباتی و دگرگونی در اخلاق. زبان را یکی کنید… بر شما باد پرهیز از تلون و دم دمی مزاجی در دین خدا! همانا همدلی و اتحاد بر سر آنچه از حق اکراه دارید، بهتر است از جدایی و تفرقه به خاطر آنچه از باطل میپسندید. و همانا خداوند سبحان به هیچکس -از گذشتگان و آیندگان- به خاطر تفرقه خیری عطا نکرد».
محمد ایمانی، کیهان، اول دی ۱۳۹۳
“غیبت، مثل یک زهر جانسوز، جگر بشریت را خون کرده است. تا این زهر کشنده، نکشته آدمیت را، ای کریم! تو دعا کن برای ما… تو دعا کن که آفتاب بزند! یا امام حسن مجتبی…”
الهی به حق محمد و آل محمد عجل لولیک الفرج…
رفقای بیست و ششی، داداش حسین!
اگر خدا دعای این بنده گنهکارش رو اجابت کنه، امشب یه جای خیلی خوب دعاتون کردم.
لبیک یا رسول الله… لبیک یا حسین…
سلام
یه چیز بیربط میخوام بنویسم
بنده شخصا احترام فراوانی برای دکتر قالیباف قائلم، در انتخابات، ایشون منتخب بنده بودند و کلی بین دوستام برای ایشون تبلیغ کردم ولی الان یه سوال دارم. از آقای قدیانی میپرسم چون قدرت تحلیل مسائل و ذکاوتشون رو قبول دارم؛
چرا شهردار تهران کودکان خیابانی رو سامان نمیده؟ جمع آوری فروشنده از مترو دغدغه شهرداری هست اما چرا سرنوشت اون دختربچه و پسربچه دغدغه دکتر نیست؟ این بچهها فردا زن و مردهای خیابونی میشن و مروج ایدز!؟ تدارک یک گرمخونه و یه کلاس درس با این همه معلم بیکار کار سختیه؟! میدونم این سوال ربطی به آقای قدیانی نداره و بایداز شهردار بپرسم اما دست ما به آقای قدیانی میرسه.
شمایی که نظرات رو تایید میکنی، این نظر رو عمومی نگذار، چون سوال من ربطی به اشخاص دیگه نداره، فقط به بحثی دشمن شاد کننده دامن زده میشه
لطفا آقای قدیانی پاسخ بده…
ارسال برای دومین بار
الهم عجل لولیک الفرج
ماشالله چقدر روشنفکر!!
اصلا فکر نمیکردم زمینهای باشه که اینقدر نظر من با شما مطابقت داشته باشد!
چقدر سخت است که به مردم توضیح دهی که ایرانی بودن و مذهبی بودن تعارضی ندارد
هی سعی نکنیم با ایجاد تعارض و دو قطبی ایرانی بودن یا اسلامی بودن، این را از هم جدا کنیم
این دو با هم زیباست
هر چند که هر کس که یکی را دارد بدون دیگری، باز هم نسبت به کسی که هیچ کدام را ندارد به ما نزدیکتر است.
مسلمان غیر ایرانی که برادر ماست و ایرانی غیر مسلمان هم بایستی مورد احترام باشد.
سید احمد عزیز؛
ممنون که به یاد ما هستید…
سلام برادر
عزیزم لازم نیست آدم توی هر زمینه نظر بده
کی میگه میشینن دور مادربزرگ تا قصه بگه؟؟
الان یلدا را بهونه میکنن برای پارتی!!
یا تو باغ نیستی یا…………………
خب خدارو شکر
حسین آقا تحت تشویق رضا ۲ هم قرار گرفتن 🙂
صله رحم و قصه مادربزرگ خوب است اما دور هم جمع شدن، خود به خود شادی دارد و خنده و چه بهتر که این کار را دو شب دیگر انجام دهیم…
به کجای عالم برمیخورد برادر؟
نقش شب یلدایم را در پس طلوع زیبای خورشیدی طرح می زنم…
معطر به رایحه خوشبوی گل محمدی…
آنجا که خبر از ظهور یار دارد:
“اگر از عمر دنیا جز یک شب نماند، در همان شب مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد.”
اللهم عجل لولیک الفرج
خوب بود و به جا و منطقی اما کمی دور از ذهن!!
حسین قدیانی و این حرفها!!
مخلص داداش حسین بصیر…
از بیانات رهبر معظم انقلاب:
«فتنه یعنی شعارهای حق را کسانی با محتوای صد در صد باطل مطرح کنند بیارند برای فریب دادن مردم. هدف از ایجاد فتنه گمراه کردن مردم بود؛ ۹ دی در سرتاسر کشور مشت محکمی بر دهان فتنه گران زد.»
کد همراه اول: ۳۱۶۶۸
ارسال به ۸۹۸۹
کد ایرانسل: ۴۴۱۲۴۲۲
ارسال به ۷۵۷۵
لطفا نشر دهید
http://www.kabeyeeshgh.ir/wp-content/uploads/2014/12/nohedey.jpg
http://www.mohtavanashr.com/9dey/
خب طرفدارای حسین آقای قدیانی بیاید تعریف کنید ببینیم مادربزرگای محترمتون چه پیامای اخلاقیای از رسول رحمت تو شب یلدای نبوی بهتون گفتن؟ 🙂
حالا که نوشتم عمومی تاییدش نمیکنن
حالا نگاه کن!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶: با دقت بخوانید؛ http://kayhan.ir/fa/news/32871
احسنت!
یادداشت روز آقای شریعتمداری خیلی خوب بود. واقعا کاش این حرفها زده نمیشد.
زنده باد عزیز؛
آنکه خوب به قصه، آب و تاب میداد!
من هم مثل دیگر نوهها به مادربزرگم «عزیز» میگفتم… 🙁
“اینک چشم ما به «بقیع» است، به ساعاتی دیگر… به قصه مادربزرگ در «یلدای نبوی».”
اللهم عجل… عجل… عجل…
«اصولگرایان سکوت خود را در برابر ظلم به امام و شهید بهشتی بشکنند.»
http://iusnews.ir/fa/news-details/151197
البته این خبر مربوط به قبل از مقاله کیهان هست.
مقاله حاج حسین شریعتمداری بنظرم بیشتر لاپوشانی داستانه، تا تحلیل تاریخ
ضمنا با معصوم جلوه دادن امام که نمیشه گناه بقیه رو پوشوند
حضرت امام وقتی در قضیه قبول قطعنامه میفرمایند «بنده جام زهر رو نوشیدم» این از چی ناشی میشه جز در عمل انجام شده و تحمیلی قرار گرفتن؟
حالا حاج حسین میفرمایند «امام نستجیربالله محال بود چیزی درشون اثر بذاره و مورد تحمیل قرار بگیره.»
مگر امام معصوم بود؟
حکمیت بر خود معصوم (امیرالمومنین) تحمیل شد؛ غیر معصوم که جای خود دارد!
میلاد حضرت عیسی مسیح، علی نبینا و آله و علیه السلام مبارک باد…
یادش بخیر؛ تبریک خصوصی آقاسید!!! هر سال هم که بگذره، باز هم این یکی از جالبترین و طنزترین خصوصیهای قطعه بود…
http://www.ghadiany.ir/1390/10673/comment-page-1#comment-101372
برخورد جناب شریعتمدارى و ادب و مداراى ایشان با دانشجویان را با برخورد خاتمى مدعى، با دانشجویان و تهدید چند دانشجوى معترض به اخراج از جلسه با لحن عصبى، و برخورد رئیس جمهور با منتقدان مقایسه مى کنم و خداوند را به خاطر وجود چنین انسانهاى مخلص و مؤدب، در جبهه اصولگرایی سپاسگزارم!
ضمنا؛ پاراگراف آخر مقاله جناب شریعتمدارى جان کلام بود… آن خیانت عظما، فراموش شدنى نیست!
خصوصی؛
آدرس یک وب رو برام فرستادند، ببینید اگه بدرد بخوره تایید کنید. اونطور که از ظاهر قضیه مشخصه، مربوط به گرامیداشت نه دی هست. ولی با آقای بادامچیان هم مصاحبه داشته و یادمه ایشون مدتی قبل قصد داشت کدخدامنشانه هاشمی رو آشتی بده!! البته تا اونجایی که یادمه و اگه اشتباه نکرده باشم.
http://beyaat.ir/1393/10/03/
کامنت من….
هییییییی….
جوونی کجایی که یادت به خیر!
http://www.axgig.com/images/25459683692653667616.jpg
http://www.axgig.com/images/19802070228798604140.jpg
سلام خسته نباشید
اینا رو شب شهادت واسه قطعه گرفتم؛ اما قسمت نبود، همون شب بیام بذارم.
http://www.axgig.com/images/38891698625742663179.jpg
http://www.axgig.com/images/43891001669505183501.jpg
اینا واسه پذیرایی یلدا خوبه؟
“یلدای غیبت به درازا کشیده، زهرآگین است کام ابنای آدم…”
تیتراژ پایانی “پرده نشین” را دوست داشتم، قشنگ بود!
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است…
تو تاکسی نشسته بودم
رادیو روشن بود
گوینده رادیو میگفت که ما امام حسین رو از پای دیگای نذری مادر بزرگمون میشناسیم!
حرف قشنگی بود
راست هم می گفت
همهی ما پای دیگای نذری بزرگ شدیم!
امسالم یلدامون نبوی بود
امیدوارم پای قصههای مادربزرگمون امام حسن رو هم کمی شناخته باشیم!
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=18338
یه سری بهش بزنید!!!!
خیلی عالی بود حاج حسین
بارک الله
تندروی خوب نیست
هر چند ما عادت کردیم طبق لطف دوستان، اون شب رو بی خیال بشیم اما همین که آدم بدونه اینطوری هم میشه رفت مهمانی یلدا خوبه.
خصوصی
حسین آقا ناراحت نشیها
البته بعد از تقدیر از متنتون باید بگم این امثال زیبا راست میگنها
با یک مادر بزرگ خوب و عزیز سر زندهی شما، شبهای یلدای همه، مادربزرگ دار نمیشه!!!
امید به خدا که دلگیر نشده باشی!
ممنون از متن زیبا و ربط زیباتر!
بی ربط:
آدم غرب زده…
شخصیت ندارد! خودش و خانهاش و حرفهایش بوی هیچ چیزی نمیدهد.
آدم غرب زده…
به خودش خیلی میرسد، به سر و پزش خیلی ور میرود، حتی گاهی زیر ابرو هم بر میدارد! به کفش و لباس و خانهاش خیلی اهمیت میدهد، همیشه انگار از لای زرورق باز شده… به خاطر اوست که چنین معماری بی اصل و نصبی داریم و چنین شهرسازی قلابی!
حالا دیگر وحی منزل از کتاب های آسمانی، به کتاب های فرنگی نقل مکان کرده است، یا به دهان مخبر رویتر و یونایتدپرس و الخ… این کمپانیهای بزرگ، سازندگان اخبار جعلی و غیرجعلی!
(غرب زدگی-جلال آل احمد)
مبارزه! (گفت و شنود)
گفت: یکی از ضدانقلابیون پیر و پاتال گفته است، یک عمر برای استقلال کشورمان مبارزه کردیم و حالا نباید با دشمنتراشیهای خارجی، دچار تنش و تحریم باشیم!
گفتم: مگر جمهوری اسلامی با قدرتهای بیگانه درگیر شده است؟! یعنی ایشان درک نمیکند که قدرتهای استکباری برای سلطه دوباره بر ایران اسلامی و مقابله با استقلال آن از ابتدای انقلاب تاکنون به کینهتوزی و توطئهچینی مشغولند؟!
گفت: البته این یارو که میداند هیچ سابقه مبارزاتی ندارد، گفته است مبارزه من با رژیم شاه، پنهانی بود!
گفتم: از یارو پرسیدند چرا در مقابل آنهمه ظلم و جنایت رژیم طاغوت ساکت بودی؟ گفت؛ اتفاقا بنده چند نامه شدیداللحن علیه شاه نوشتهام! پرسیدند، پس چرا هیچ جا خبری از آن نامهها نبوده و نیست؟ گفت؛ خب! برای اینکه احتیاط کردم و نامهها را نفرستادم.
سلام
یک پیشنهاد
http://www.ghasednews.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-6/3447-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%DB%8C-%D8%AF%DB%8C
بی ربط:
آوردهاند که چون پشنگ تاج بر سر نهاد، بر خود واجب کرد که جزبه دادگری پادشاهی نکند، دیری نگذشت که در تمامی توران زمین، مردم سر به فتنه برداشتند، پشنگ حیران بماند که این چه ماجراست، با ویسه رای زد و گفت: ای برادر! من دلار ارزان کردم و داد مردم بدادم چندانکه هیچکس را به اتوبوس واحد احتیاج نمانده است و رفتگران توران زمین نیز خودروی اختصاصی دارند، این فتنه را سبب چیست؟ ویسه گفت: شهریارا! پادشاهی نه برای معدلت کردن است که ایزد عز ذکره پادشان را از پی آن مالک رقاب مردمان کرده است که آنان را به انواع عذاب معذب دارند و ارزاق گران کنند و در بیکاری افزایند و دلار نایافت گردانند تا مردمان قدر عافیت بدانند و بر برزگان نیاشوبند. پشنگ فرمود: ای برادر اکنون کار از دست رفته است، هیچ تدبیری توانی اندیشید که این فتنه بنشاند؟ ویسه گفت: تدبیر آن است که افراسیاب را شهریار کنی. آورده اند که پشنگ به گفت برادر کار کرد و افراسیاب هم از گرد راه نرسیده بساط معدل پدر درنوشت و با مردم توران آن کرد که قرب ششصد سال با چین و ماچین و ایران و هند و روس در جنگ بودند و هیچ پدری فرزند خود را جز در جهان باقی به چشم ندید و هر زنی صد شوی بکرد و در مدت ایام شهریاری افراسیاب، مردمان به تمثال نان و گوشت قانع بودند و هیچ کس را جرات آن نبود که باد فتنه در دماغ کند. گویند پشنگ روزی در رکاب فرزند خود افراسیاب از شارعی می گدشت، گروهی از معترضان و منتقدان جراید را دید که گاری به خود بسته اند و مسافر کشی می کنند، به جانب آنان رفت و احوال آنان را پرسیدن گرفت و گفت: معدلت من بر شما ناگوار بود و هیچ روزی نرفت که مرا در جراید دشنام های فاحش ننویسید و کردار مرا زشت نشمرید، اکنون چه شده است که با ستم افراسیاب هیچ در نمیپیچید؟ یکی از آنان گفت: مگر شهریار ما را با دیگران عوضی گرفته است، ما مردمانی گاری کشیم و از پادشاه خود افراسیاب جز معدلت ندیده ایم و از آنچه پشنگ شهریار میگویند بیخبریم.
…….
“دیپلمات نامه، یوسفعلی میرشکاک”
دکتر سلام؛ قسمت ۵۹:
http://media.snn.ir/Original/1393/10/07/VID12280873.flv
http://snn.ir/detail/video/376522/202
راست میگه دیگه؛
۵ سال پیش یه اتفاقی افتاد و تموم شد رفت! بذارید آفتاب لکه سیاه رو پاک کنه!
حالا مادر شهید غلام کبیری و ذوالعلی و… هم کوتاه بیان دیگه! چیزی نشده که!
خجالت هم که… 😐
فیل احسان محمدحسنی بعد از مدتها یاد هندوستان قلم کرده! آنهم در وطن امروز مورخ ۸ دی ۱۳۹۳
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1497/1/130918/0
در جایی از متنشان هم به کتاب «نه ده» و متن «من مستاجر نیستم…» اشاره داشتهاند؛
۴– «نُه ده» را فراموش نمیکنیم! در آستانه یوم الله ۹دی، خواستم چند خط قلمی کنم اما هر چه کند و کاو کردم و عمیقتر شدم، زیباتر، خواندنیتر و دلنشینتر از «دلنوشت» برادر خوبم «حسین قدیانی» نیافتم! «من مستأجر نیستم! خانهام بیت رهبری است» یادداشتی بود که برای همیشه در تاریخ روزنامهنگاری سیاسی، ماندگار شد. مثل خود نهم دیماه. توصیه میکنم کتاب «نُه ده» حسین را حتماً بخوانید. تجربه واقعه عظیم و خروش مقدس ملت در حماسه نهم دیماه، بار دیگر به همه یادآوری کرد: «خط قرمز» ما، لبیک یا حسین است… خط قرمز ما، خط «ولایت» است و بس! چه زیبا گفت: ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم، گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم؛ دنیا اگر از یزید لبریز شود، ما پشت به سالار شهیدان نکنیم.
سلام
لطفا مطلبی در مورد ۹ دی بنویسید
دل مون خوشه به همین نوشتهها
وقتی امثال … هنوز که هنوزه، تمام قد از سران فتنه دفاع می کنن، میام سراغ وبلاگ شما تا کمی دل شکستهم درمان بشه……
“«نُه ده» را فراموش نمیکنیم! در آستانه یوم الله ۹دی، خواستم چند خط قلمی کنم اما هر چه کند و کاو کردم و عمیقتر شدم، زیباتر، خواندنیتر و دلنشینتر از «دلنوشت» برادر خوبم «حسین قدیانی» نیافتم! «من مستأجر نیستم! خانهام بیت رهبری است» یادداشتی بود که برای همیشه در تاریخ روزنامهنگاری سیاسی، ماندگار شد.”
حقیقتا همین طوره. این دلنوشت برای همیشه ماندگار شد.
سلام
نگاهی متفاوت به ۹ دی در وبلاگ هوای نجف
http://havayenajaf.blogfa.com/
چند روزی ذهنم خیلی درگیر فتنه بود تا اینکه امشب به مناسبت سالگرد ۹ دی رفتم و به آرشیو سایتها و وبلاگهای بچهها سرزدم.
یه چی میگم نخندید خداییش!
به شدت دلم واسه ایام فتنه تنگ شده!
فتنه هیچ چیزی که نداشت “با هم بودن” رو خوب به ما یاد داد!
فتنه هیچ چیزی که نداشت “جنگیدن به رهبری واحد” رو خوب به ما یاد میداد!
فضاهای فکریمون رو بدجور به هم نزدیک میکرد!
“بچه بسیجیها” رو تو سراسر ایران با هم ارتباط میداد!
امام می گفت جنگ واسه ما نعمته!
به نظرم فتنه هم واسه ما نعمت بود!
پیشنهاد میکنم امشب هممون یه سر به آرشیوهای فکری اون روزای خودمون بزنیم!
و بعدش “حتما” به وبلاگ های قدیمی و پست های فتنه!
کربلای فتنهها یادش بخیر!
هنوز منتظریم…؛
کامنتت رو دوست دارم!
الان اینجا باید شلوغ و پر رفت و آمد باشه اما هنوز که خبری نیست!
نکنه دوستان تو گروههاشون در وایبر و واتس آپ مشغولن؟
در هر حال تبریک ما را پذیرا باشید
حس امشب حس شب ۲۲ بهمنه
تازه دلم میخواست الله اکبر هم میگفتیم!!!
ممنون سید احمد؛
کاشکی داداش حسین یه متن “وبلاگی” با همون ادبیات قدیم، تو قطعه کار می کرد.
واقعا دلم تنگ شده واسه یه متن “وبلاگی” و نه “وطن امروز”ی.
چون اینجوری مختص “ما بسیجی ها” است و نه کل جامعه!
کسی میدونه چرا هر سال تو تولد ۹ دی راهپیمایی نمیکنیم؟ به نظرتون با یه تجمع شبانه و چند تا فیلم و مستند مناسبتی میشه ۹ دی رو زنده نگه داشت؟
اگه هر سال ۲۲ بهمن راهپیمایی نمیکردیم، جز یه عدد چهار رقمی که باید برای امتحان تاریخ حفظش میکردیم، چیزی از ۲۲ بهمن میدونستیم؟!
یعنی ۹ دی خیلی کماهمیتتر از ۲۲ بهمنه؟
سلام
مدیر محترم وبلاگ
چرا نام اون آقازاده رو حذف کردید؟؟؟
…………………..
برف و آفتاب؛
۹ دی مردم گسترده شرکت کردن چون از حرکت فتنه گران در روز عاشورا منزجر شده بودن، به عبارتی اینقدر داغ کرده بودن که به مرز انفجار رسیدن.
اومدیم و هر سال به مناسبت ۹ دی تجمع و راهپیمایی برگزار کردیم، اگر هر سال نسبت به سال قبل از حجم حضور مردم کاسته بشه و انگشت شماری شرکت کنن، به نظرت موجب خدشه به ۹ دی نمی شه؟
زنده باد یاد و نام شهید سرافراز سردار تقوی!
کاش “لبیک یا حسین” ما هم مانند او اینقدر محکم و صادقانه باشد!
لبیک یا حسین…
هشتاد و هشت که می اومدم اینجا نوجوون بودم. نمی ذاشتم یه دونه پست هم از دستم در بره!
… الانم که طلبه شدم…
آقا سلام؛ پس مطلب جدید در مورد ۹ دی چی شد؟
همچنان ما منتظریم…
خدا رو شکر
بعد از اون همه سختی وطن ۲۲ خرداد ۹۲ به دست صاحبان اصلیش و به آرامش رسید
چه دوران سختی بود
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
یهویی دیدمش
فکر نکنم تا به حال براتون گذاشته باشم!
کیفیت گوشیم خوب نبود.
یادتون میاد واسه چه وقتیه؟
http://www.axgig.com/images/09127830313186951296.jpg
http://www.axgig.com/images/83556118918641830893.jpg
گفتم: چرا بعضی از کامنتامونو تایید نمی کنید؟
گفتید: باور کنید منظوری ندارم!
خوبه آدم گاهی به آرشیو عکساش یه سری بزنه!
http://www.axgig.com/images/75968304960925475552.jpg
http://www.axgig.com/images/76468976264029783817.jpg
بس که نازک بود گوشیم…
http://www.axgig.com/images/78622019223588446134.jpg
خداییش من جو گیر نیستم
متن تازه می خواستم!
ما ۵ ساله با خواندن دل نوشته های شما درد و دل می کنیم*
چه پوسترهایی از میر حسین گذاشتند در سطح شهر!
ازشون عکس گرفتم؛ اینجا بذارم، از حرم هم همینطور، ولی وقتی نیستید؛ حس گذاشتنش نیست!!
سالم باشید!
آغاز روزگار امامت حجه بن الحسن العسگری (عج) بر همه شیعیان مبارک***
باشد که با ترک گناه، منتظر واقعی حضرتش و از یاران نزدیکش باشیم…
یا زهرا(س)
{دکتر حسن روحانی:
“بعضی ها فکر می کنند اقتدار تنها به افزایش برد موشک است!”
فکر می کنید چند تا رئیس جمهور در دنیا هستند که وقتی ارتششان مشغول یکی از مانورهای عظیم تاریخ کشورشان در آب های آزاد و آزمایش انواع و اقسام موشک های نقطه زن و هوا به سطح و چه و چه هست، برای بیان اهمیت خودکفایی در کشاورزی، به اقتدار موشکی کشورشان طعنه بزنند؟
مهم نیست چند تا رئیس جمهور این مدلی در دنیا داریم؛ مهم این است که شما به عنوان یک ایرانی این افتخار را دارید که یکی از این رئیس جمهورها را داشته باشید!
تازه رئیس جمهور عزیزمان، متخصص امنیت ملی هم هست! دیگر چه می خواهید؟!}
«منبع: مبارز کلیپ»
ضمنا این کلیپ ها رو هم ببینید:
http://dl.mobarezclip.com/Karbala-Marg-bar-amrika.mp4
http://dl.mobarezclip.com/Karbala-beinolharamein-AmireHizbullahKhamenei.mp4
قطعا چند بار نگاه می کنید.
دیگه مایوس شدم
دارم کتاب “نه ده” را میخونم!
دوستان محترم؛
تا ثانیه هایی دیگر قطعه ۲۶ به روز می شود…
شوخی می کنید دکتر!!! (با لهجه ی کشدار بخوانید)
الان یعنی شادان و غزلخوانید!!!!!!!!!
غصه نخورید
ان شاالله یه روزی با دست حضرت ماه پرچم به دست “صاحب اصلیش” می رسه.
اونوقت همه باهم شادان و غزلخوان می شیم.
صاحبان اصلیش؟!!!!!!!!!!
یا یک عده بچه قرتی مایه دار که از این انقلاب فقط منافعشون تامین شد!؟
سلام آقای قدیانی؛
زیاد توضیح نمی دم
فقط بدونید حس آدمی رو دارم که بسیار ناراحت باشه ولی صداش بجایی نرسه
امروز روحانی گفته بر روی مسائل مهم رفراندوم کنید
یعنی منظورش انرژی هسته ای هست و میگه غنی سازی اصول ما نیست!!
یعنی بعد از یک سال مذاکره که کدخدا کوتاه نیومد و می گفتند تحریم ها به خاطر افراطیون هست، می خوان یک فتنه جدید درست کنند که حرف رهبری ملاک ما نیست و باید رفراندوم کرد چون نمی ذاره از خطوط قرمز رد بشیم!! و مدل هسته ای معمر قذافی رو می خوان پیاده کنند!
تو رو به روح پدر شهیدت قسمت میدم حداقل در روزنامه یه جواب کوبنده بهش بدید.
ما هم خانواده دو شهید هستیم ولی صدامون بجایی نمی رسه…
این آقا پاش رو از گلیمش خیلی جلوتر برده
چند مدت پیش هم به سپاه توهین کرد…
علی؛
ما در فامیل درجه یک، شهید نداریم اما به ناراحتی هامون شرمندگی مقابل خانواده ی شهدا را اضافه کن!!!
خیلی شرمنده ایم خیلی…
آقای قدیانی
دیگه تو فکر “سمفونی مورچه ها” نیستند؟!
یعنی دیگه اصلا وقتش رو ندارند؟!
هعی…
🙁
با سلام.
بعد از سخنان هاشمی رفسنجانی در ارتباط با مستندهای سیاسی در صدا و سما تو سالگرد فتنه.
اول معاون سیاسی یعنی آقای آخوندی رو عوض کردند. حالا نویسنده ی مستند نوشته های شارپ رو خونه نشین کردند.
سجاد صادقی نویسنده ی مستند نوشته های شارپ در روزهای گذشته بدلیل فشار مضاعف بر وی مجبور به ترک سازمان صدا و سیما شده است.
جرم سجاد صادقی ها فقط اینه که از ارزش های انقلاب دفاع کردند و مستند در مورد فتنه ساخته اند.
حاشا به غیرت آقای سرافراز
درس فرار از «قوز بالا قوز»
http://vajizeh.blog.ir/1393/10/16/%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%82%D9%88%D8%B2
سلام
عیدتون مبارک
شادی روح شهید قدیانی صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حالا نکته اینجاست که کدوم شهید قدیانی پدر یا پسر؟
سلام
ان شاءالله که شهید بشی
اومدم بگم ببخشید اینترنتم مشکل داره و از یومالله نه دی به این طرف به روز شدنت رو نشون نمیداد، شمارشگر دیدگاهها روی همون ۵۵ ثابت مونده بود به خاطر همین فکر کردم شهید شدی. حالا که وارد شدم میبینم اوووووووه چقدر مطلب و کامنت اینجاست! بازم ببخشید 🙂
مثل همیشه فقط میتونم بگم، زیبا بود و بکر.
ممنون
عزیزان!
من چون قدری از شما بزرگترم، عجایب هم زیاد دیده ام.
تشخیص نیت واقعی هر شخص بسیار دشوار است، برای اینکه متاثر از هم نشویم، فقط نظر خود را بگذارید، هر چه که هست!
درست آنست که اگر در آن حوزه مطالعاتمون کافی نیست، نظر ندهیم ولی باز هم نظر خود را دادن مهم تر است.
من راحت می نویسم که نمی دانم، یا وظیفه من نیست، این چنین جملاتی… و گاهی اگر فضا این اجازه رو بده، مزاح و شوخی هم می شود نظر داد و احساس همون
لحظه رو می نویسم. مثل هجو…
با افسار زنبور و شلوار ببر، قفس می توان ساخت اما به صبر!
………………………………..
بیشتر از هر چیز، بعد از خوندن چنین دلنوشتههایی از شما، بیش از پیش مشتاق زیارت «عزیز» میشم…
یه روزی ما رو دعوت کنید! البته لطفا!!