صندوق صدقات

چند روز پیش با یک مدیر دولتی… (حالا مگر چه می شود اسمش را بنویسم؟!) با محمدجعفر بهداد نشسته بودیم به بحث. از دوران اسارتش خاطره ها گفت و چه قشنگ یاد کرد از ایام خوش کیهان که در مجلس ششم خبرنگار پارلمانی بود و در دیگ اصلاحات موش می دواند با مهارت. یادش به خیر! در تحریریه کیهان گاهی بعد از ظهرها از بوفه روزنامه سوسیس تخم مرغ می گرفتیم و عجیب می چسبید لاکردار با آن نوشابه های شیشه ای که بهداد همیشه سر بچه های دیگر چند جرعه ای کلاه می گذاشت و مرض داشت که با گاز نوشابه بازی کند. البته یعنی البت! پای سخن به گلیم انحراف هم باز شد و حرف هایی بهداد زد و حرف هایی من. بگذریم! به بهداد گفتم: این همه سفر استانی رفته ای، تصویری بساز. گفت: با دکتر رفته بودیم استان اردبیل. دکتر اصرار داشت که برویم و محروم ترین روستای استان را ببینیم. رفتیم. اهالی عجب روحیه گرفتند وقتی رئیس جمهور را به جای صفحه تلویزیون، از نزدیک می دیدند. تا دیروز بچه بسیجی های بی ادعای طرح هجرت، گروهی از همین نسل جوان، مهم ترین مقامات کشور بودند که آنجا رفته بودند! گیرم ما با جریان انحرافی مشکل داریم، که داریم، اما یاد نکردن از خوبی های دولت و شخص احمدی نژاد، هم ناسپاسی است، هم رویه ای مخالف روحیات حضرت آقا. پرانتز باز نکنم وسط متن. بهداد می گفت: در آن روستا احمدی نژاد از آن گیرهای سه پیچ احمدی نژادی داد که؛ نه! اینطوری نمی شود. باید برویم خانه فقیرترین اهل این آبادی. خانه اش کجاست؟ پرسان پرسان رسیدیم به خانه یک پیرزن. خانه ای فقط با یک اتاق نمور که هم حال بود و هم فال و هم تماشا و هم پذیرایی و هم آشپزخانه و هم حمام و هم دست شویی. یعنی جا کردن این همه فقط در یک ۶ در ۸ و دالانی مختصر. القصه! احمدی نژاد وارد خانه پیرزن شد و پیرزن بی هیچ گله ای، حتی گریه ای شروع کرد تعریف کردن از کار و بارش و دلیل تنهایی اش. از ماها کسی از پیرزن پرسید: کم و کسری، چاله ای، چیزی ندارید که بگویید؟! پیرزن بیرون خانه اش را نشان داد و گفت: شکر خدا همه چیز رو به راه است، الا این تنور که رو به راه نیست تا نان بپزم. از پیرزن پرسیدیم: خرجش چقدر می شود؟ گفت: ۱۲ هزار تومان. همانجا یکی از بچه ها تراولی ۵۰ هزار تومانی به پیرزن داد، اما پیرزن گفت: باقی این پول را ندارم که برگردانم، همان ۱۲ هزار تومان کافی است. این پول باید خرج همه کشور شود، فقط که من نیستم! خیلی ممنون که به ماها سرمی زنید آقای رئیس جمهور. منور کردید خانه نقلی مرا، روستای ما را. شما را دعا می کنیم… پیرزن همین طور داشت صحبت می کرد و دکتر هیچ نمی گفت و سرش را انداخته بود پایین و فقط گوش می داد. پیرزن همین طور داشت صحبت می کرد و ناگهان چشمم افتاد به طاقچه خانه و دیدم کنار قرآنی قدیمی، یک صندوق صدقات آبی کوچک قرار دارد. صندوق را که دیدم، حالی به حالی شدم. زدم بیرون. امانم را بریده بود گریه. های های داشتم گریه می کردم که یکی از روستایی ها آمد جلو و به من گفت: خیلی این پیرزن ندار است. بنده خدا هیچ کسی ندارد. دیده ایم گاهی غذا نان و آب می خورد و کمی کشمش. خدا به شما خیر بدهد که هوای این جماعت را دارید.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

الساعه دارم به بهداد زنگ می زنم که نام روستا را بپرسم، اما «مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد». چه خوب اگر همراه هیئت دولت رفته باشد جایی که آنتن نمی دهد اما فاز می دهد برای کمک به اسلام پابرهنه ها. از امیر مومنان ابوتراب به این مضمون حدیثی هست که: «فقر، فساد و بی ایمانی می آورد». خیلی از ما بد فهمیدیم این حدیث را، و خیال کردیم اولا فساد و بی ایمانی را فقط باید میان پابرهنه ها جست و جو کرد و ثانیا اگر فقیر شدیم حق داریم فاسد شویم و فراموش کنیم خدا را. جز تامل در این کج فهمی، گاهی باید احادیث دیگر مولا را با مداقه بیشتر بخوانیم و بدانیم: «هیچ کاخی بالا نمی رود، الا آنکه در ازای آن ستمی به مستمند صورت گرفته باشد». مخلص کلام باید دید چرا و به چه منظور به حدیثی اشارت رفته است. گاه هست که اولیای دین از منظر جامعه شناسانه سخنی به حکمت گفته اند، نه اینکه حکمی به صراحت داده باشند. در این هیچ تردیدی نیست که فقر و فساد، همسایه هم اند، اما مگر نه این است که اسلام عزیز در همسایگی شعب ابوطالب، جایی که یک خرما میان ۴۰ نفر تقسیم می شد، ریشه دواند؟! فقر، فساد می آورد اما چه بسیار فقیر که مناعت طبع دارند و همچون قهرمان قصه ما، به تراول چک ۵۰ هزار تومانی نیاز ندارند. صدالبته که فقر، فخر نیست، اما افتخار جمهوری اسلامی به این است که رئیس جمهورش، به جای اشراف، هم سفره پابرهنه هاست و اساس تصمیم گیری هایش در دوراهی اسلام اشراف و اسلام پابرهنه ها، دیدن دم دومی است. جز این باشد جای سئوال است.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

راستی آقای بهداد! احمدی نژاد با رای همین پیرزن ها رئیس جمهور شد. در ۱۲ هزار تومان برکتی هست که در ۳ هزار میلیارد تومان نیست. می دانی عزیز! جز این تصویر زیبا شان دولت پایین می آید. اگر محمود را دیدی، به او بگو: تیتر این نوشته این است؛ «صندوق صدقات». آخر شنیده ام روزنامه نمی خواند! ما حاضریم وقت دولت را نگیریم اگر می خواهد صرف اسلام پابرهنه ها شود. روزنامه خواندن اما از انحراف بهتر است. تا بیش از این خراب نکرده ام این نوشته را، دعای پیرزن ها بدرقه راه اهل خدمت.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

آهان! نزدیک بود فراموش کنم بنویسم؛ لعنت خدا بر کسانی که خدمت را گداپروری می خوانند. پس می نویسم به یادگار؛ اف بر سیرت شان، تف بر صورت شان.

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. میلاد پسندیده می‌گوید:

    خدا نگهدار سردار… بدرود «سوار بر اسب سفید بازی دراز»… روحت شاد باد پاسدار… شرمنده، شهید محسن وزوایی…

  3. دلخون می‌گوید:

    خداحافظ شهید وزوایی…

    حیف که دیگه عکساش نیست…

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “پیرزن گفت: باقی این پول را ندارم که برگردانم، همان ۱۲ هزار تومان کافی است. این پول باید خرج همه کشور شود، فقط که من نیستم!”

    “ناگهان چشمم افتاد به طاقچه خانه و دیدم که کنار قرآنی قدیمی، یک صندوق صدقات آبی کوچک قرار دارد.”

    تصور کن!

  5. دلخون می‌گوید:

    من دیگه تا آخرشو نمیخونم…

    از خودم بدم اومد… چقدر من ناشکرم…

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “در ۱۲ هزار تومان برکتی هست که در ۳ هزار میلیارد تومان نیست.”

    “آهان!
    لعنت خدا بر کسانی که خدمت را گداپروری می خوانند. پس می نویسم به یادگار؛ اف بر سیرت شان، تف بر صورت شان.”

    ممنون داداش حسین؛
    سالاری به خدا…

  7. دلخون می‌گوید:

    راستش امروز خیلی ولخرجی کردم.

    راسته که بعضی از بنده ها از طرف خدا مامور هستن. امشبم شما مامور شدین….

    “این پول باید خرج همه کشور شود، فقط که من نیستم!”

    چی بگم….

  8. بانو می‌گوید:

    فقط یاد گرفته ایم نداشته ها را ببینیم شکر را خیلی وقتها یادمان می رود.
    خجالت هم خوب چیزی است اگر گاه زحمت کشیدنش را به خودمان بدهیم.
    پیرزن! خوش بحالت.

  9. دلخون می‌گوید:

    “ناگهان چشمم افتاد به طاقچه خانه و دیدم کنار قرآنی قدیمی،یک صندوق صدقات آبی کوچک قرار دارد. صندوق را که دیدم، حالی به حالی شدم. زدم بیرون. امانم را بریده بود گریه. های های داشتم گریه می کردم”.

    نباید به حال اون پیرزن گریه کرد، باید به حال خودمون گریه کنیم…

  10. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۲۵۸* امیرالمومنین علی علیه السلام:

    خویشتن داری، زینت فقر است و سپاس گزاری، زینت غنا و توانگری.

    (تحف العقول، ص۷۵)

  11. سیداحمد می‌گوید:

    دلخون؛

    بهتر نیست کمتر، اما درست تر کامنت بگذاری؟! نشد کامنتی از تو را بدون ویرایش تایید کنم. لطفا کامنت اصلاح شده را ببین و بر همان اساس کامنت بگذار. این آخرین تذکر من است به شما.

    بانو؛

    شما هم لطف کن و درست و بی نیاز به اصلاح من کامنت بگذار.

  12. فضولم می‌گوید:

    با انحرافی ها می پری حاجی

  13. سیداحمد می‌گوید:

    فضولی دیگه!

  14. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    اگر محمود را دیدی، به او بگو:

    شما را دعا می کنیم…
    فاز می دهد کمک به اسلام پابرهنه ها.
    خدا به شما خیر بدهد که هوای این جماعت را دارید.
    لعنت خدا بر کسانی که خدمت را گداپروری می خوانند.

    در ۱۲ هزار تومان برکتی هست که در ۳ هزار میلیارد تومان نیست.
    ما حاضریم وقت دولت را نگیریم اگر می خواهد صرف اسلام پابرهنه ها شود.

    آهان!
    امانم را بریده گریه…

  15. به جای امیر می‌گوید:

    ماکارونی (گفت و شنود)

    گفت: روزنامه انگلیسی «گاردین» خطاب به آمریکا و اروپا نوشته است «آیا می دانید چرا ایران ریسک تحریم را پذیرفته است؟ و چرا در مقابل تحریم های بیشتر، مقاومت بیشتری می کند»؟
    گفتم: خب! چرا؟!
    گفت: گاردین نوشته؛ «غرب نمی فهمد که ایران با پذیرش تحریم ها عقبه استراتژیک خود یعنی ملت های مسلمان را علیه غرب می شوراند و از سوی دیگر تحریم ها را دور می زند و آسیبی نمی بیند.»
    گفتم: دیگه چی؟!
    گفت: نوشته است، ایران طی ۳۰ سال گذشته نشان داده که اهل مقاومت است ولی غرب با بحران اقتصادی روبروست و در ادامه تحریم ها تاب مقاومت ندارد. و نتیجه گرفته که شکست دادن ایران به خواب شبیه است.
    گفتم: چه عرض کنم؟!… یارو خواب دید که داره ماکارونی می خوره، وقتی بیدار شد، دید کش شلوارش نیست!

  16. آزاد اندیش می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی،
    ببخشید شرمنده در شان من نیست بگم ولی “لاکردار” عجب متن خوبی بود!
    خدا خیرتون بده.
    امیدوارم همه ما به مناعت طبع اون پیرزن برسیم.

  17. سربازةٌ می‌گوید:

    سلام و خسته نباشید؛

    خاطره ی عبرت آموزی بود. درس داشت ولی آخرش نشد که تیکه ش نباشه ها!
    “روزنامه خواندن اما از انحراف بهتر است. تا بیش از این خراب نکرده ام این نوشته را، دعای پیرزن ها بدرقه راه اهل خدمت.”
    موافقم با این قضیه که بعضی ها به بهانه ی جریان انحرافی، یادشان رفت این خدمات را.

  18. شیدا می‌گوید:

    دلم براى احمدى نژاد، منهاى انحراف تنگ شد.
    و گریه امان مرا هم برید…

  19. ف. طباطبائی می‌گوید:

    قابل تامله.
    البته بیشتر از مردم، برای مسئولین یه هشداره.
    آدمایی هستن تو این کشور (مثل این پیرزن) که خیلی با لیاقت تر از بعضی ها هستن. مسئولین حواسشون باشه که بودجه ها رو کجاها خرج می کنن.

    ممنون آقای قدیانی. البته جملات پایانی هم یه تشکر ویژه می طلبه!!

  20. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    هم حال بود و هم فال و هم تماشا و هم پذیرایی و هم آشپزخانه و هم حمام و هم دست شویی…

    جایی که آنتن نمی دهد اما فاز می دهد برای کمک به اسلام پابرهنه ها…

  21. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    می نویسم به یادگار؛ اف بر سیرت شان، تف بر صورت شان…

    کسانی که خدمت را گداپروری می خوانند…

    پرانتز باز نکنم…

  22. عمار می‌گوید:

    حیف! امسال هم نتوانستم بروم طرح هجرت!!!
    دعا کنید برای من بی لیاقت.

  23. حسن می‌گوید:

    ایوالله…………………

  24. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    صدالبته که فقر، فخر نیست…
    .
    اما افتخار جمهوری اسلامی به این است که رئیس جمهورش،
    به جای اشراف، هم سفره پابرهنه ها و اساس تصمیم گیری هایش
    در دو راهی «اسلام اشراف» و «اسلام پابرهنه ها»، دیدن دم دومی است…
    .
    جز این باشد جای سئوال است…

  25. حسن می‌گوید:

    ………………..

  26. مرتضی رضایی می‌گوید:

    خیلی کارت درسته حسین جون. به قول بچه ها گفتنی حس خوبی داشت. حس خوبی توأم با بغض تلخ…

  27. چای پولکی می‌گوید:

    “لعنت خدا بر کسانی که خدمت را گداپروری می خوانند. پس می نویسم به یادگار؛ اف بر سیرت شان، تف بر صورت شان.”

    خدا خیرتون بده که اهل سیاه نمایی نیستید در کنار نقد، مدح به جا هم می کنید. ممنون بابت متن خوبتون.

  28. ستاره خرازی می‌گوید:

    بسیار زیباست و دل نشین.
    ممنون!

  29. عمار می‌گوید:

    اینجا، با خواندن متنهای دلنشین شما، اشک ریختن هم مزه دیگری دارد.
    پایدار باشید.

  30. برف و آفتاب می‌گوید:

    چه یادگاری دل خنک کنی! 😉

  31. مجنون می‌گوید:

    مطلب خوب و به موقعی بود؛
    تو این وضعیت تورم و گرانی یه مقدار باعث میشه آدم آرامش بگیره و در هر وضعیتی شکر خدا فراموش نشه.
    یا علی

  32. لبیک یا حسین می‌گوید:

    خاطره ی تاثیر گذاری بود.
    و به راستی که روزنامه خواندن از انحراف بهتر است! خوشم میاد کوتاه نمیای حسین آقا!

  33. قلم فروش می‌گوید:

    بالاخره برای اینکه آمریکا ببرنت، بایدم پاچه خواری جریان انحرافی بکنی. برای دیدن مجسمه آزادی، صندوق صدقات پیرزن اردبیلی دست مایه قلمت شد آقاحسین! مبارکه! قبول داری که بهداد تا خرخره توی انحراف غرقه؟ نیست؟ هرندی و شریعتمداری و … رو چه ارزون فروختی… فکر می کردم وطن امروز کار نکنه این نوشته رو. توی اون ستونم که امضای کیهان رو برداشتی! واقعا جای تو نیست کیهان و وطن امروز و جوان. می خوام ببینم آیا بازم سیداحمد میتونه بگه حسین قدیانی قلمش رو نمی فروشه؟؟

  34. سیداحمد می‌گوید:

    قلم فروش؛

    اتفاقا همین نوشته برای آزاده بودن داداش حسین و قلمش کافی است.

  35. هوشنگ می‌گوید:

    آقای قدیانی اگر اون خط آخر را نمی نوشتی، این متن اصلا کامل نبود.
    جان کلام را نباید رها کرد.

  36. پاییز می‌گوید:

    سلام، عید همگی مبارک.
    خاطره عبرت آموز و قشنگی بود؛
    در ۱۲ هزار تومان برکتی هست که در ۳ هزار میلیارد تومان نیست.

  37. پاییز می‌گوید:

    این شعر هم تقدیم امام عصر (عج)

    آقا نشوی تنها، من یار تو می گردم
    وز جرگه عشاقت، سردار تو می گردم

    گر لشکر سفیان ها از غرب بپاخیزد
    در قحطی انسان ها عمار تو می گردم

    از طعنه اشعث ها، خون است دلت مولا
    تبدار غمت هستم، بیمار تو میگردم

    با جرم ولای تو گر بر سر دار آیم
    مدح تو کنم بر دار تمار تو می گردم

    این من نه منم تنها، آید زجهان آوا
    آقا نشوی تنها، من یار تو می گردم

    اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم

  38. فدایی سید علی می‌گوید:

    اگر فقیرترین پیرزن روستایی در اردبیل فقط یک اتاق کوچک دارد با یک دالان، من دیدم مرفه ترین پیرزن روستایی در سیستان را که فقط یک اتاق داشت؛ بی دالان…

    البته هم او و هم پیرزن فقیر همسایه اش که همه عمرش کپرنشین بود، شکر می کردند خدا را و دعا می کردند به جان دکتر. فقط نمی دانم کجای کارمان می لنگد که وقتی در جمع عده ای از اهالی پرسیدیم که آیا می دانند نام بنیانگذار انقلاب را، جواب شنیدیم: احمدی نژاد!
    صد البته که نمی خواهم بر اساس این پاسخشان حکمی کنم چرا که احتمالا مشکل دو طرفه ی نفهمیدن زبان طرف مقابل و کلمات پیچیده و نامانوسی! چون “بنیانگذار” مزید علت شده باشد اما غربت امام و انقلابش را هیچ جوره نمی شد نادیده گرفت آنجا…

  39. فدایی سید علی می‌گوید:

    افزون کنم که این را که گفتم از جهتی ایراد اصلیش را نه تنها متوجه دکتر نمی دانم بلکه از او ممنونم که حداقل پس از سال ها نامی و نانی از انقلاب را به آنجا رسانده است! همین که جای نام خمینی، احمدی نژاد می گویند نه فلانی و فلانی، خودش تاییدی است بر این مطلب اما شدیدا گلایه مندم از دولتمردان قبلی و مسئولین استانی و متولیان فرهنگی و… صد البته دولتی که می گفت دغدغه اصلیش در این دوره فرهنگ است.

    و صد البته تر، از من و توی بسیجی خامنه ای که قرار بود منادی انقلاب باشیم در همه جای جهان اما هنوز سیستان خودمان را هم درنیافته ایم…

  40. نیاز می‌گوید:

    سلام؛
    آقای قدیانی! این که به پیرزنی یا پیرمردی که نمونه اش پیرزن نوشته شما است، کمک شود گداپروری نیست…
    این هم که به جای ایجاد کار، ماهیانه پول بذاری تو دستان جوان روستایی هم گدا پروری نیست…
    اولی خدمت است… اما دومی خیانت.

  41. سیداحمد می‌گوید:

    چرا خیانت؟
    واقعا هنوز ماهیت وجود یارانه را درک نکردید؟
    این پول همیشه بوده؛ با این تفاوت که قبلا بیشتر به جیب سرمایه دارها می رفته ولی الان مساوی تقسیم شده!

    مگر پول یارانه چقدر هست که باعث تنبل شدن کسی شود؟
    سر ماه باید پول آب و برق و گاز پرداخت شود! حالا اگر کسی زرنگ باشد و معقول، کمی مصرفش را کنترل می کند تا چیزی از این پول برایش بماند!
    اتفاقا کار خیلی خیلی خوبی هم هست! واقعا کمی باعث ایجاد عدالت شده!

    به فلان خانواده روستایی و مستضعف چه ارتباطی دارد که فلان مایه دار شهر نشین، قبض گازش میلیونی می آید! قبلا دولت از حق روستایی مظلوم می زند و هزینه خوشیِ آن خانواده مرفه را پرداخت می کرد، اما الان دیگر از این خبرها نیست!

  42. نیاز می‌گوید:

    فلان سرمایه دار شهری که قبض گازش میلیونی می آید ماهی چند صد هزار تومان پول (به شرط اینکه خانواده ای حداقل ۴ یا۵ نفری داشته باشد) آنقدر پولدار هست که برای پرداخت قبض اش نیازمند یارانه نباشد و صد البته که باید پول مصرف زیادش را بپردازد و از یارانه استفاده نکند… همان جناب سرمایه دار که ماشین اش چند صد میلیون می ارزد بنزین لیتری ۲۰۰ تومان و۴۰۰ تومان بشود ۱۰۰۰تومان فرقی زیاد برایش نمیکند… سرمایه دار است دیگر با من و شما ی مردم عادی فرق دارد…

    آن کسی هم که فقیر است (فقیر واقعی) با این یارانه ها دردی ازش دوا نمی شود که به علت فزونی قیمت ها ناشی از برداشتن یارانه زندگی اش سخت تر شده (در کلانشهر هایی مثل تهران البته) نمونه اش را هم زیاد میشناسم از نزدیک…

    باز هم در شهر ها یک گروهی می مانند که بین آن ها هم بالا و پایین دارد اما بالاخره بعضی ها کمی سخت تر بعضی ها کمی آسان تر با همین وضع به وجود آمده زندگی میگذرانند.
    در روستا اما بله زرنگ باشد و عاقل درست مصرف می کند برایش آخر ماه چیزی می ماند که سرمایه اش شود اما بعضی ها هم زرنگی شان عاقلانه نباشد هر ماه همان پول را خرج زندگی میکنند…

    تا به حال با کسی که از نزدیک در سفر های استانی همراه رییس جمهور باشد هم صحبت نشده ام اما آنچه در این سال ها در مناطق مختلف کشور دیده ام متناقض تر از ترکیب “شیطنت مقدس” آقای قدیانی در نوشته “الله بقیه الله را فرستاد” است…

  43. سیداحمد می‌گوید:

    قبول دارم که بعضی ها اصلا نباید همین قدر یارانه را هم بگیرند؛
    شکر خدا ماشین های مدل بالا هم که اصلا کارت سوخت ندارند!
    کسی ادعا نکرده که با هدفمندی یارانه ها، همه جامعه به یک سطح رفاهی می رسند!

    آن کسی هم که فقیر است (فقیر واقعی) اتفاقا حداقلش این است که شکمش سیر می شود با همین یارانه!
    خانواده هایی می شناسم در همین تهران، که برای ماه رمضان توانایی خرید یک نان برای افطار را هم نداشتند. ولی شکر خدا با یارانه یک مرد از کار افتاده و همسر و سه فرزندش، الان زندگی شان حداقل از آن حالت فاجعه بار خارج شده!

    حتما می دانید که منکر کم کاری ها و قصور مسئولین نیستم؛
    باید برای شغل و حداقل امکانات رفاهی خانواده ها فکری اساسی بشود.
    اما یارانه برای آن خانواده ای که در یک اتاق ۲۰ متری، روزگار سپری می کنند واقعا کمک حال است.
    هنوز به فلان روستای دور افتاده، گاز رسانی نشده، پس چه خوب که حداقل کمی از یارانه گاز را به صورت نقدی به آنها پرداخت می کنند.
    هم در سفر استانی با رییس جمهور همراه بودم و هم خانواده های زیادی را دیدم که با همین یارانه اندک و در همین گرانی ها، از بدبختی و مصیبت نجات پیدا کردند!

    البته امیدوارم دولت در کنار همه خدماتی که دارد، فکری هم به حال گرانی ها بکند!

  44. حنظله می‌گوید:

    “پرسیدیم: خرجش چقدر می شود؟ گفت: ۱۲ هزار تومان. همانجا یکی از بچه ها تراولی ۵۰ هزار تومانی به پیرزن داد، اما پیرزن گفت: باقی این پول را ندارم که برگردانم، همان ۱۲ هزار تومان کافی است. این پول باید خرج همه کشور شود، فقط که من نیستم!”

  45. مدت ها بود که برای متنهای اولین جلد کتاب نه ده دلم تنگ شده بود همون کتابی که با خواندن متن هاش انحراف خیلی ها و مظلومیت برخی دیگه برام تثبیت شد! می خوندم و لذت می بردم از اینکه بالاخره یه نفر نماینده ی مردمی خالص سپر آقا داریم! یادش بخیر این متن دقیقا شبیه اون بود. واقعا حسمو نمی تونم بگم از یادآوری شدن ایامی که نه ده رو می خوندم!! هیییییییی
    “اف بر سیرتشان و تف بر صورتشان”
    این تمام حرف ماست برای کسانی که یاوه گفتند و یاوه رفتار کردند در تمام این سال ها.
    باز هم “اف بر سیرتشان و تف بر صورتشان”

  46. شوکران می‌گوید:

    آقا سیداحمد آقا؛ چجوری با احمدی نژاد رفتی سفر استانی، خودت خواستی باهاش بری یا اون به زور بردت؟
    ببین، اگه بازم خواست بره سفر استانی و اومد دنبالت، خودتو بزن به مریضی، بگو نمی تونم بیام! اگه باهاش بری، بهت برچسب جریان انحرافی می زنن، اون وقت بیا و درستش کن، مگه مجبوری؟

  47. سیداحمد می‌گوید:

    شوکران؛

    قدیما که جوان بودیم و با حوصله، چند بار از سر کنجکاوی و اینکه ببینیم واقعا آقا محمود در روستاهای دور افتاده چه می کند، با چند نفر از رفقا، بار می بستیم و به صورت نامحسوس(!) دنبال کاروان دولت راه می افتادیم!

  48. حسن می‌گوید:

    و لعنت خدا بر اول و وسط و آخر جریان انحرافی که خدا میدونه مشایی نیست… مشایی منحرف هست ولی قد این حرفها نیست؛ تنها جریان انحرافی در این سی سال همون جریانی است که داداش حسین سید احمد اینا تف کرد بر صورتشان…

  49. نیاز می‌گوید:

    آقای سید احمد! خیلی ممنون از پاسخگویی تون ولی ترجیح میدم این جور بحث هارو ادامه ندم چون تجربه بهم نشون داده نه من قانع میشم نه طرف مقابلم. الانم نمیدونم که چرا اصلا این حرف ها رو زدم بعضی وقت ها قراری که گذاشتم که دیگه بحث نکنم رو یادم میره…
    یاعلی

  50. منتقد می‌گوید:

    نیاز عزیز، اینکه میگید پشیمون شدید، پشیمونی نداره. شما که دیکتاتور نیستی که بخوای حرفترو به کرسی بنشونی. شما نظرترو گفتی، سیدم نظرشو گفت، منم که دیدگاهم باشما متفاوت هست، تحریک شدم دیدگاهمو بنویسم، پس شما روی دیگران تاثیر گذاشتی و این چیز خوبیه.
    اینکه میگی هدفمندی یارانه ها زندگی اکثریت مردم رو یا سخت تر کرده یا بی تاثیر بوده، و یا اینکه گفتی “این هم که به جای ایجاد کار، ماهیانه پول بذاری تو دستان جوان روستایی هم گدا پروری نیست.” این صحبتها از اساس غلطه.

    شما خودت برعکس اسمت انگار خیلی بی نیاز هستی، حالا شاید بگی من خودم جزوء قشر کم در آمد هستم یا اینکه بگی خانواده من تا قبل از انقلاب جزء محرومین کشور بودند، یا هر چیز دیگه ای.

    ولی این جالبه که برای ۵۰ سال ۳ دهک بالای جامعه به اندازه ۷دهک جامعه یارانه ها رو مصرف میکرده، یعنی ۳ دهک بالای جامعه داشتن بیشترین صدقه رو از ۳ دهک پایینی (افرادی که از رو صورتاشون مگسا رژه میرن) دریافت میکردن. ولی نیاز جان به نظر میاد شما با این گدا پروری مشکلی نداشتی، چون صدقه به ثروتمندها داده میشد.

    شما ببینید در مجلس قانون کاپیتالیسیون وضع کردن که خودشون از حقوق شهروندی ویژه برخوردار باشند و هیچکس جرأت نکنه بگه چرا بالای چشمت ابروست. برای هر نماینده بودجه ۷۰۰ میلیونی تخصیص دادن، و خیلی مزایای دیگه، اما وقتی نوبت به یارانه مردم میرسه میگن نقدینگی میره بالا، قیمت ها ممکنه بالا بره. خوب بالا بره، یک ذره کمتر بخور. برای کسی که توی بعضی از مناطق محروم مگس از روی صورت ها شون رژه میره، براش چه فرقی میکنه که قیمتها آزاد بشه. اون همون که بتونه با اون پول یک آذوقه ای برای خودش فراهم کنه، یک لباسی برای خودش بخره، کلاهشم میندازه هوا.

    بعد ما بیام ۵۰ سال حق و حقوق این اشخاص رو پایمال کنیم که مبادا اجناس یا حاملهای انرژی رو به قیمت واقعیشون خریداری کنیم. یعنی ما داریم از طبقه محروممون صدقه میگیریم، به جای اینکه بهشون کمک کنیم. من که زمانی که متوجه این مطلب شدم از خودم خجالت کشیدم.

    همین مجلس اگر یک گاه شمار گذاشته بودیم روزی نبود که سنگی جلوی پای دولت نندازه. دست آخر هم دولت رو مجبور که به همه به یک اندازه داده بشه. در صورتی که سوبسید برای ۳ دهک بالای جامعه نباید در نظر گرفته بشه، ولی اجحافی بوده که در طی ۵۰ سال بر قشر کم درآمد و بویژه قشر محروم صورت گرفته. شما ببینید ما به ۳ میلیون پناهنده هامون داریم همینطوری سوبسید میدیم، در صورتی که سازمان ملل به ما پولی نمیده. اگر قراره سوبسید بدیم خوب به صورت هدفمند بهشون این پول رو میدادیم که سازمان ملل هم حواسش جمع بشه.

    پس میبینی شما دلخوریت از زمانی پیدا شده که ثروتمندها دیگه صدقه نمیگیرن از فقرا و همه سوبسید برابر میگیرن، و مردم خودشون خرجشون رو مدیریت میکنن.

    بعدشم نیاز جان! این پول تو جیبی نیستش که یارانه بگیری و قیمتها مثل سابق باشه. بله، روی ۳ دهک بالای جامعه که ۷۰ درصد یارانه رو مصرف میکرده فشار بیشتره. وقتی قیمت یک جنس ۱۰۰۰ تومانی آزاد میشه و فرضاً ۱۵۰۰ تومان میشه، این یعنی بالا رفتن قیمت. علاوه بر اون ۲۰ میلیون نفر دیگه هم که در طول ۵۰ سال جرات نمیکردن اون جنس رو بخرن، حالا اونها هم میخوان حسرت به دل نمونند و مقدار کمی از اون جنس رو امتحان کنن، در نتیجه اون جنس حتی از ۱۵۰۰ هم بالاتر میره. امسال به گفته رهبر معظم انقلاب سال تولید ملی هست، اما بعضی سوداگران داخلی این سال رو با سال منفعت طلبی اشتباه گرفتن، و فکر میکنن میتونن از این سال سوء استفاده کنن، و اجناس رو به هر قیمتی که خواستن بفروشن. راه کار این هست که یک مقدار از اون جنس وارد بشه، ولی نمیتونیم که به فقرا اجحاف کنیم.

    ما نمیتونیم از محرومین صدقه بگیریم، و حقوقشون رو بالا بکشیم که نقدینگی بالا نره، اینکار نه تنها اسلامی بلکه انسانی نیست.

  51. تکریم می‌گوید:

    آیا جعفر بهداد وافعا غرق در انحرافه؟ خدای شما کیست که ارتکاب گناه کبیره را آزاد کرده است؟ شرم آور است. نیست؟

  52. از جوجه کیهانی ها می‌گوید:

    واقعا کسی نمی تواند منکر نقش بهداد در به زیر کشیدن اصلاح طلبان به ویژه مجلس ششم داشته باشد. الان هم بهداد ضمانتی نداده که درباره همه چیز مثل دیگر اصول گرایان فکر کند. خیلی بد شده ایم ما که به طرفه العینی می گوییم طرف تا خرخره منحرفه…

  53. گمنام می‌گوید:

    …………………

  54. میثاق می‌گوید:

    تاثیر گذار بود.

  55. فاطمه می‌گوید:

    فوق العاده بود…

  56. sarbazeagha می‌گوید:

    دستت درد نکنه که الحق سرباز آقایی…
    کاش ی بار دعوتت می کردند صدا و سیما حال اونا رو هم جا می آوردی با این فیلم ساختناشون با این به اصطلاح بازیگراشون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.