عشق و حال در اردهال

تقدیم به روح مطهر شهید سیدابراهیم شعبانی اردهالی

حسین قدیانی/ روزنامه وطن امروز ۱۸ فروردین ۱۳۹۲

یک: ورودی هیچ شهری به قشنگی شهر محلات در استان مرکزی نیست. بلواری عریض و طولانی با سیر صعودی آرام که آشتی دهنده کویر و کوه است. وسط این بلوار اما تا چشم کار می کند، تصاویر شهدا را می بینی… و مات و مبهوت که مگر از خاک این شهر کوچک، چه تعداد لاله شهید روییده؟… نه عجب که محلاتی های خون گرم را همگان به ۳ ویژگی می شناسند؛ گل، آبگرم، شهید. گل، آبگرم، شهید… و مردمانی مهربان و رشید که حرارت آفتاب به صورت شان نشسته و حلاوت ماه به سیرت شان. آرام اند و بی ادعا. طنزی نهفته در خاک محلات. هنوز مانده به شهر برسی، بوی گوگرد آبگرم شاید به مزاجت نسازد، اما وارد شهر که می شوی، از عطر گل و رایحه گلاب سرمست می شوی. شگفتا از قدرت خدا. در یک وجب جا، هم بوی گوگرد قرار داده، هم گل و گلاب. آبی گرم و نرم برای جسم، عطری خوش و خرم برای جان. خاکی که اولش به واسطه چشمه های آبگرم، بوی تند گوگرد می دهد، فقط و فقط از قدرت حضرت حق است که قدمی بعد، محل رشد و نمو گل های معطر می شود. اینجا خاطر خاک، حزین است، اما باز هم شعر… شعر و شهد و شهود، تر می انگیزد!

دو: نقشه زیبای ایران را بگذار جلویت. تا پی به کرامت پروردگار ببری، باید نوک پرگار را بگذاری روی همین محلات و دقیقا به شعاع شهر قم، دایره ای رسم کنی. منطقه مدوری که حاصل می شود، از دیدنی ترین جاهای ایران زیباست. منتهی الیه شرقی این دایره، وصل به کویر مرکزی ایران و منطقه مرنجاب می شود، و منتهی الیه غربی آن، آرام آرام به رشته کوه های گسسته زاگرس دست می دهد. در داخل دایره، نیمه شرقی کویر است و نیمه غربی کوه. با این همه، در همان نیمه شرقی کویری، آبشار قشنگ و سبزاسبز نیاسر قرار دارد و در همان نیمه غربی کوهی، تا بخواهی به شهرهایی چون تفرش و آشتیان، حتی خمین برسی، مناطق خشک می بینی و کویری. و واقعا می مانی که مسافر کوهی یا کویر؟! سرما یا گرما؟!… و کوه یا کویر، سرما یا گرما، عاقبت با خاک خشک طرفی یا خاک معطر؟! خاک سرخ گوگردی یا خاک سبز گل محمدی؟! خلاصه این امتزاج عجیب و دیدنی اما قلب دایره ترسیمی، یعنی شهر محلات است. از محلات تا انتهای هر کجای این دایره، حدودا یک ساعت فاصله است. بسته به همواری راه، حالا کمی کم و بیش… این همه لطف خدا به ما و ایران ما، سجده می خواهد خدایی اش.

سه: دیدنی های این خطه فقط به جذابیت های جغرافیایی نیست. درون دایره رسم شده به مرکزیت محلات، سرشار از گنبد و بارگاه معلوم النسب ترین و مستندترین امام زادگان ماست. در بالای دایره شهر مقدس قم قرار دارد و خانم حضرت معصومه که درود خدا بر ایشان باد. هر چند که خانم فاطمه معصومه، نه امام زاده به معنای رایج آن، بلکه حقا و انصافا «فاطمه ثانی» است. اگر برای اسلام، هیچ شهری اندازه قم، منشا خیر و برکت نبوده، علتی جز حضرت معصومه ندارد. اگر بگویم ما اسلام و انقلاب اسلامی را بدهکار خواهر امام رضا (ع) هستیم، قطعا ادعای قابل اثباتی است. غیر از حضرت معصومه اما معلوم النسب ترین امام زاده های ما یکی حضرت احمد بن موسی (ع) است در شیراز و دیگری حضرت سیدالکریم در ری که اینجا محل بحث ما نیستند. بارگاه چهارمین امام زاده معلوم النسب لیکن در همین دایره قرار دارد. مشهد حضرت علی بن محمد باقر (ع) معروف به «امام زاده سلطانعلی» روستا/ شهر اردهال است. به یمن وجود حضرت سلطانعلی است که به اردهال، «مشهد اردهال» می گوییم. مشهد اردهال مابین کاشان و دلیجان است و با آبشار نیاسر فقط ۲۰ دقیقه فاصله دارد. در مشهد اردهال علاوه بر حضرت سلطانعلی، امام زادگان دیگری نیز آرمیده اند که محمود بن محمد باقر (ع) و زید بن علی النقی (ع) و حسین بن زین العابدین (ع) مهم ترین شان به شمار می آیند.

چهار: بحثی که الان می خواهم مطرح کنم، مدت هاست سوژه نوشتاری ام بوده. همیشه اما از بیان عریانش بیم داشتم که مبادا امیدی را ناامید کرده باشم. فی الحال لا به لای این داستان واره جای خوبی برای طرح بحث است.

چهار/ ۱: بنا به «استدلال» و «دقت حرفه ای در بیان» امام زادگان معلوم النسب تر ما همین ۴ امام زاده ای اند که ذکرشان رفت؛ حضرت معصومه، شاهچراغ، عبدالعظیم حسنی و علی بن باقر. بالطبع اصل و نسب مابقی امام زاده ها بر اساس «منابع تاریخی/ روایی» به محکمی و مستندی این ۴ تن نیست.

چهار/ ۲: به ۲ نکته دقت شود.

اولا؛ اینکه می گوییم این ۴ امام زاده نسبت به سایر امام زادگان، معلوم النسب ترند، ناظر بر «دانسته های موجود» و «داشته های کنونی» ما درباره تاریخ است، نه اینکه نعوذبالله بر شان و مقام سایر امام زادگان خدشه ای وجود داشته باشد. بعید نیست امام زاده ای از لحاظ اصل و نسب، نیز رتبه و جایگاه، نزد خداوند، از شمار دیگری از امام زاده ها، حتی این ۴ تن، بالاتر باشد، لیکن اشراف ما نسبت به این اصل و نسب و رتبه و جایگاه، قلیل یا اصلا هیچ باشد. لذا سخن بر سر منابعی است که در دست داریم و الا ما را چه علم به عالم بالا؟! فی المثل؛ بر اساس همین منابع در اختیار، «صحیفه سجادیه» از نظر سندیت، حتی نسبت به «نهج البلاغه» هم محکم تر است، اما چه کسی شک دارد که کلام حضرت ابوتراب ابوالائمه نسبت به سایر امامان برتری دارد؟!

ثانیا؛ شماری از امام زاده ها قطعا اصل و نسب شان کم و بیش در منابع هست، اما به قوت این ۴ تن نیست. مثل امام زاده صالح تجریش یا امام زاده آقا علی عباس (ع) در شهر بادرود که دست بر قضا خیلی هم با دایره ترسیمی ما فاصله ندارد و به عبارتی همسایه شرقی دایره است.

چهار/ ۳: درباره امام زاده ها همواره شاهد ۲ دیدگاه افراطی و تفریطی هستیم. منبعث از دیدگاه افراطی، خرافی مآبانه، خام اندیشانه و عوام محور، شاهدیم که هر از چندی مسئولان اداره اوقاف عاجزانه اعلام می دارند؛ زین پس از پذیرش هر نوع امام زاده جدید خودداری می کنیم!! طبعا فلان سید مرحوم که آدم خوبی بوده و احیانا شجره نامه نصف و نیمه ای هم داشته، نمی تواند عنوان «امام زاده» را به معنای دقیق و درست کلمه یدک بکشد و صاحب گنبد و بارگاه شود. زیاد کردن عدد امام زاده ها، من یکی را که یاد این بیت می اندازد؛ «گر همه شب، شب قدر بودی، شب قدر، بی قدر بودی». دیدگاه تفریطی اما از ناقص بودن منابع موجود، نتیجه گیری ناصحیح می کند و گمان می برد جز ۴ امام زاده فوق الذکر، مزار الباقی امام زادگان، فقط جای دنجی برای شب نشینی و خوش گذرانی یا غم گذرانی عوام الناس است. طبعا هر ۲ دیدگاه، غلط و نافی مسلمات عقلانی است.

چهار/ ۴: درباره اصل و نسب شماری از امام زاده ها، هر چقدر حرف مستند و موثق کم است، مع الاسف یاوه سرایی و خیال پردازی غوغا می کند. محور اغلب این حماسه نمایی ها، خواب است و رویا. من البته به حرمت دل پاک و سینه زلال توده های مسلمان، نه فقط ورود در مصادیق این قبیل امام زاده ها نمی کنم، بلکه حرف حسابم اتفاقا چیز دیگری است؛ گیرم فلان امام زاده، همسر ایرانی یکی از شهدای کربلا نباشد، و گیرم بهمان امام زاده، برادر تنی امام رضا (ع) نباشد، اصلا برادر امام رئوف ما نباشد؛ مگر مردم در این زیارتگاه ها مرتکب چه خبط و خطایی می شوند که علی الدوام، متاثر از دیدگاه های تفریطی، بر سر آحاد ملت مسلمان، چماق ساخته می شود؟! روشن اندیشی و معرفت افزایی و کسب بصیرت دینی، گمانم راهش این نیست. این درست که به خلق باید راست گفت و راستش را گفت، اما مگر چقدر آسیب به دین داری آگاهانه می زند که حالا بعضی خیال کرده باشند سر یکی از شهدای دشت کربلا، مدفون در فلان زیارتگاه شمال شهر تهران باشد؟! آیا جز این است که حتی با همین تصور -گیرم تصور غلط- ملت آنجا می روند و نمازی می خوانند و دقایقی با خدای خود راز و نیاز می کنند؟! ایراد این کار کجاست؟! مشکل این کار چیست؟!

چهار/ ۵: بعله! یک وقت امام زاده دوستی به درخت پرستی و طواف گرد درخت منجر می شود! آنجا باید جلوی خرافه ایستاد، اما ایستادن جلوی خرافات نیز قاعده خودش را دارد و الا خود می شود «خرافات فاضلانه» یا «خرافات روشنفکرانه». دقیقا از همین زاویه است که روزنامه جمهوری اسلامی هر از چندی علیه مسجد مقدس جمکران مطلب می نویسد و این جمع بیکران را به بهانه خرافه ستیزی می نوازد. تو با بهارنمایان انحرافی مشکل داری یا با آن بقعه مقدس بهاری که هر از چندی میزبان نماز و راز و نیاز رهبر انقلاب است؟! تو با نامه های انداخته شده در دل چاه مشکل داری یا با خود حضرت ماه؟! من حالا بنا ندارم وسط این معرکه گل آلود، ماهی بگیرم و خطاب به آقایان دست اندرکار روزنامه جمهوری اسلامی بگویم؛ «هاشمی پرستی هم برای خود خرافه بدی است»، و الا… باید متن جداگانه ای بنگارم! آدم از این جا مانده و از آنجا رانده ای، با یک دل داغان، می آید جمکران و بعد از کلی نماز و راز و نیاز، حرف هایش را روی کاغذ می نویسد و نامه را، ناله را روانه چاه می کند، بدین امید که شاید حضرت دید و خواند! من البته منکر این نیستم که از این شکیل تر هم می توان با امام زمان (عج) سخن گفت، و اصولا امام حی ما بی نیاز به کاغذ و چاه، حرف ما را می داند و می بیند و می خواند و به غم و غصه ما آگاه است، لیکن مگر نه این است که با خلق عاصی و گرفتار باید کمی مهربانانه تر سخن گفت؟! البته تر، عریضه نویسی و عریضه را درون چاه یا آب انداختن، به شرط آنکه شورش درنیاید و از حد نگذرد، نه خرافه، بلکه سنتی دیرین است. بدعت نیست؛ از جنس بیعت است. بیش از آنکه مخل عقل باشد، کاری برخاسته از احساسات دل است. با این همه، نقد حرکتی در گوشه مسجد جمکران که فکر می کنیم خرافه است کجا و از اساس این مسجد را خرافه دانستن کجا؟!

چهار/ ۶: دکتر شهیدی، نیز شمار دیگری از مورخین، آنجا که سخن از «تاریخ تشیع» گفته اند، ناظر بر برخی منابع متقن، تحلیل های منطقی و داشته های صحیح دست به دست چرخیده، معتقدند؛ بعضی امام زاده ها اصطلاحا خیلی هم «علیه السلام» نیستند! یعنی: شاید امام زاده باشند، اما رفتار و گفتارشان چندان تناسبی با «امام» نداشته است. شکی نیست در همین ایران خودمان هم از این دست امام زاده ها، مزار پیدا می شود، اما راه علاج، پرهیز از هر گونه افراط و تفریط است. می توانیم بگردیم و امام زادگان معلوم النسب تر را (هم نسب جسمی و هم نسب اعتقادی) برای زیارت اختیار کنیم. می توانیم رجوع کنیم به بزرگانی نظیر امام خمینی و امام خامنه ای، ایضا مراجع آگاه و علمای راستین که به کدام امام زاده رجوع بیشتری داشته و دارند. با این همه، فرض کنید زائر امام زاده ای هستید که خیلی هم «علیه السلام» نیست! اگر شما برای او نمازی می خوانید، یا اگر برای خودتان، اگر پولی در ضریح می اندازید یا از مفاتیح، دعایی می خوانید، و اگر آیاتی از کلام الله را تلاوت می کنید و لحظاتی را به فکر و ذکر و راز و نیاز می گذرانید، این همه هیچ کدام خرافه نیست؛ خواه نسب آن امام زاده هر چه باشد!

پنج: برگردیم درون دایره خودمان. اغلب امام زادگان این خطه، از آقا علی عباس بادرود (همسایه شرقی دایره) گرفته تا علی بن محمدباقر اردهال، مرگی جز شهادت، و شهادتی جز شهادت غریبانه و لب تشنه نداشته اند. در ورودی مشهد اردهال نوشته اند؛ «به کربلای ایران خوش آمدید». من و ما در اعتقادی درست و بنیادی، خاک شلمچه و فکه و جبهه جنوب و غرب را «کربلای ایران» می دانیم، لیکن در مانایی «سنت شهادت» در این مرز و بوم، هرگز نمی توان منکر نقش ویژه امام زادگان شهید شد. اینکه گفتم؛ «امام زاده های این منطقه اغلب به شهادت رسیده اند»، مشخصا درباره حضرت سلطانعلی اردهال، ناظر بر ۳ استناد است.

۱: منابع محکمی چون مجموعه گرانقدر «بحارالانوار» و دیگر کتب متقن مثل «منتهی الآمال» و «ریاض العلما» و…

بحارالانوار، جلد ۶۰ صفحه ۲۱۵ روایت ۳۶؛ بعد از جنگ جمل، زمانی که امیرالمومنین به پیروزی رسید و از بصره خارج شد، خطبه ای به این مضمون ایراد فرمودند؛ «…حسنی صاحب طبرستان با انبوهی از سواران و پیادگان خروج کند و تا نیشابور بیاید و آن را فتح کند، پس از آن به جانب اصفهان و قم آید و زود باشد که او را با اهل قم واقعه ای عظیم دست دهد که در آن خلق بسیار کشته شوند. پس از قتل و غارت، مردم قم به کوهی که به آن اردهال گویند، پناه ببرند… بر شما باد توجه به قم و اطراف آن و اردهال».

تذکره امام صادق؛ امام جعفر بن محمد الصادق می فرمایند: «هر کس برادرم علی را در اردهال زیارت کند، همانند کسی است که جدم حسین را در کربلا زیارت کرده باشد».

بحارالانوار، جلد ۶۰ صفحه ۲۱۴ روایت ۲۷؛ امام علی بن موسی الرضا می فرمایند: «چه خوب مکانی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک پیدا کن».

۲: تایید علما و مراجع نامی. به عنوان نمونه می توان به این ۲ جمله رهبر انقلاب درباره جناب علی بن محمد باقر اشاره کرد؛ «من به همه امام زادگان علاقه دارم، حضرت علی بن محمد الباقر (ع) که جای خود دارند» و «امام باقر فرزند خودشان را به این منطقه گسیل کردند برای توجه دادن مردم و پاسخگویی به احساسات ارادتمندانه آنان به ساحت اهل بیت که همین جناب علی بن محمد باقر است که در مشهد اردهال مدفونند». علاوه بر رهبر عزیزمان، علمایی در تراز شیخ طوسی، شیخ مفید، مقدس اردبیلی و… تصریح کرده اند؛ علی بن باقر فرزند بلافصل امام پنجم و برادر امام ششم است و نائب خاص امام باقر و امام صادق. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که پدر جناب سلطانعلی یعنی امام باقر، تنها امامی است که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر، منتسب به شجره امامت است. پدر: حضرت سجاد، پسر امام حسین. مادر: فاطمه (ام عبدالله) دختر امام حسن.

۳: نقل های ماندگار و درست سینه به سینه و نسل به نسل، و متاثر از این مسئله، آئین های باشکوه و همچنان پابرجایی نظیر «مراسم قالی شویان» که جمعه دوم مهر ماه هر سالی هم زمان با ایام شهادت علی بن باقر در مشهد اردهال برگزار می شود. این مراسم، تنها آئین مذهبی است که در ایران به تاریخ شمسی برگزار می شود چرا که روز شهادت علی بن باقر، بر خلاف اغلب امام زاده ها، معلوم و مشخص است.

شش: در دایره رسم شده، بسی نکته های ناب و دیدنی نهفته است. به یک نکته دیگر اشاره کنم و الباقی را بگذارم برای بعد. هم امام خمینی و هم حضرت آقا هر ۲ از این ناحیه برخاسته اند. امام خمینی که اصلا متولد شهر خمین در جنوب غرب شهر محلات است. در شهر تفرش واقع در شمال این دایره (قرینه قم روی نقشه) نیز امام زاده ای هست به نام «امام زاده محمد افطسی». ایشان جد اعلای رهبر عظیم الشان انقلاب است. کسانی که کتاب «شرح اسم» را خوانده اند، حتما به اسم «سلطان العملا» معروف به «سلطان سیداحمد» برخورده اند که با ۵ واسطه به امام سجاد می رسد. سلطان العلما فرزند امام زاده محمد مدائنی افطسی مدفون در تفرش است که بالطبع با ۴ واسطه به امام زین العابدین می رسد. با این حساب، عجب دایره مقدسی برای تان کشیدم! گفت: «در دایره قسمت، ما نقطه تسلیم ایم، لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی».

هفت: در برنامه های این چنینی، قصه را طوری چیده ام که لااقل سالی ۲ بار به زیارت حضرت سلطانعلی بروم. باری برای مراسم حقیقتا عظیم قالی شویان، و باری هم ایام نوروز که خوش آب و هوایی دارد اردهال دیدنی. کلا این جناب سلطانعلی و حرم تکیه داده به کوهش به دلم خوش نشسته. یک بار چند سال پیش، قبل از نماز صبح، همراه چند تن از بستگان، از کوه مجاور حرم سلطانعلی، ابتدا به سمت قتلگاه ایشان که خود بقعه متمایزی دارد حرکت کردیم. پیاده روی ما حدودا ۲۰ دقیقه شد. در قتلگاه نماز را خواندیم و آنگاه با اندکی جهت یابی روانه شمال شدیم. راه، گاهی کوهی می شد، گاهی کوهپایه ای، تا این اواخر که کلا صاف و هموار شد. راه سختی نیست و بیشتر به پیاده روی می ماند تا کوه نوردی. دم دمای اذان مغرب بود که از دوردست، گنبد و گل دسته ای به چشمان مان خوش نشست. آنچه اندک اندک به مای پیاده و خسته، امید می داد و نزدیک و نزدیک تر می شد، مسجد مقدس جمکران بود. از دعای عهد و دعای فرج و غزل و قصیده و… «ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر»، هر آنچه در حافظه داشتیم، می خواندیم و گریه کنان به جمکران نزدیک تر می شدیم. هیچ وقت مثل آن غروب تماشایی، راحت و ساده با حضرت صاحب الزمان سخن نگفته ام. جمکرانی بود! آن شور را بی گمان مدیون جناب سلطانعلی ام و مشهد اردهال. هنوز مانده تا ما امام زمان، خلاصه همه امامان و عصاره همه انبیا را بشناسیم؛ خرمای ظهور بر نخیل روزگار است و دست ما چه کوتاه! بیاییم ببینیم که بود همین علی بن باقر. مهاجر بود، چون از مدینه به سمت ناحیه فین و کاشان هجرت کرد. مجاهد بود، چون به شهادت رسید. امام حسینی بود، چون با لب تشنه، سر از بدنش جدا کردند و سر مبارک را به دارالسلطنه قزوین فرستادند. فقیه و محدث و مدبر و کامل و عالم و شریف بود، چرا که وقتی در سال ۱۱۳ هجری قمری، «عامر بن ناصر فینی» همراه تنی چند از مردم ناحیه کاشان به مدینه نزد امام محمد باقر رفتند تا حضرت، یکی از بهترین فرزندان شان را جهت ولایت و تبلیغ راهی دیار مرکزی ایران کند، امام پنجم شباهنگام در عالم رویا، جدشان رسول گرامی اسلام را می بینند؛

– «دوستان ایرانی ام از راه دور آمده اند. خسته اند. تقاضای مبلغ نموده اند. شما، فرزندم، پاره تنم، جگرگوشه ام “علی” را برای راهنمایی و هدایت ایشان بفرست».

روز بعد امام باقر فرزند خود علی را که جوانی حدودا ۳۰ ساله بود، و بعد از امام صادق، از نوادر و اکابر اولادش شمرده می شد، همراه عامر بن ناصر، عازم دیار کاشان می کند. حضرت علی بن باقر مدت ۳ سال در منطقه ایران مرکزی (قم و کاشان و فین و اردهال و…) به ارشاد مردم مشغول می شود و کلاس درس و منبر بحثش آنچنان گرم می شود که مردم از همه جای ایران، گروه گروه برای دیدن نائب امام باقر راهی کاشان می شوند. این حرارت، همچنان شعله می کشد تا اینکه به هشام بن عبد الملک گران می آید. هشام به ارقم شامی ملعون نامه می نویسد که؛ «از شام به کاشان عازم شو و تا بیش از این، خطر شیعیان ایران جدی نشده، جان علی بن باقر را بگیر». سال ۱۱۶ هجری قمری، ارقم شامی با سپاهی فراوان رهسپار کاشان می شود و علی بن محمد باقر را همراه ۱۰۰ تن از یاران باوفایش در منطقه اردهال محاصره می کند. حضرت سلطانعلی همراه یارانش در جنگی نابرابر همچون جد مظلومش اباعبدالله الحسین (ع) با لب تشنه به شهادت می رسند. عناصر مشترک ظاهری و باطنی در حماسه کربلا و حماسه مشهد اردهال، آنقدر زیاد است که چندی بعد از شهادت حضرت سلطانعلی، مردم ایران، مشهد اردهال را «کربلای ایران» نامیدند و فوج فوج برای زیارت علی بن باقر عازم این ناحیه مقدس شدند.

هشت: قصه مراسم دیرینه قالی شویان به همان زمان شهادت جناب سلطانعلی برمی گردد که پیکر مطهر اما قطعه قطعه شده ایشان در یک قالیچه گذاشته و حمل می شود و بدون غسل، دفن می گردد. آن زمان گروهی از مردم ولایی روستای خاوه به یاری علی بن باقر می شتابند و شماری شان به فیض شهادت در رکاب امام زاده لازم التعظیم نائل می شوند. چندی بعد، گروهی از اهالی فین و کاشان و خاوه به خونخواهی علی بن باقر برمی خیزند و با نازل ترین سلاح ممکن یعنی تکه ای چوب موفق می شوند تعدادی از قاتلین حضرت سلطانعلی و یارانش را رهسپار درکات دوزخ کنند. از آن زمان به بعد، به پاس این خونخواهی، نیز زنده نگه داشتن خون سرخ علی بن باقر، همه ساله در دومین جمعه مهرماه مراسم قالی شویان برگزار می شود. مراسمی بس باشکوه که همین سال ۹۱ به ثبت جهانی رسید. در ابتدای این مراسم، اهالی فین کاشان، چوب به دست، با ذکر «حسین حسین»، وارد حرم علی بن باقر می شوند و از مردم ولایی خاوه، قالیچه ای پیچیده شده را تحویل می گیرند و آن را سمت نهری می برند که مقابل حرم شاهزاده حسین بن زین العابدین قرار دارد. آنجا قالی را درون آب می اندازند و می شویند. سپس قالی را دوباره به داخل حرم علی بن باقر برمی گردانند. علاوه بر این، همه ساله در سومین جمعه ماه مهر، اهالی روستای نشلج، به یاد هفتمین روز شهادت حضرت سلطانعلی، مراسم تعزیه خوانی برگزار می کنند و به نمایش کیفیت شهادت علی بن باقر می پردازند که از اصیل ترین و دقیق ترین تعزیه های کشور عزیزمان است. در شکوه این ۲ مراسم، همین بس که گاهی تعداد شرکت کنندگان آن، بالغ بر ۲۰ یا ۳۰ هزار نفر می شود.

نه: مثل اغلب زیارتگاه های درست و درمان، حرم علی بن باقر نیز دارای سردابه است. سردابه ای اعجاب انگیز. سال ۱۳۴۱ شمسی به امر مستقیم حضرت آیت الله مرعشی نجفی، درب سردابه گشوده می شود و باز هم به امر ایشان، تعدادی از معتمدین وارد سردابه می شوند و چگونگی وضعیت داخل سردابه را به خدمت آن مرجع تقلید فرزانه می رسانند. بنا بر روایت معتمدین و تایید قطعی آیت الله مرعشی، داخل سردابه حدود ۱۰۰ تخته تابوت وجود دارد که ۳ تا ۳ تا روی هم چیده شده اند. روی ۳ تا از تابوت ها باز و بدن ها تازه و سالم است. در دیواره انتهای سردابه نیز، قطعه سنگی وجود دارد که روی آن نوشته شده؛ «سیدرکن الدین مسعود به سال ۹۵۴ هجری قمری». مرحوم مشهدی مسیب همدانی، آخرین بازمانده از معتمدینی است که به دستور آیت الله مرعشی وارد سردابه شدند. ایشان که تا همین چند سال پیش در قید حیات بود، نقل می کند؛ «… اجساد تابوت های بالایی پیدا و سر بعضی از اجساد، جدای از بدن بود. در هنگام رفتن به انتهای سردابه، دیدم دستی از تابوتی بیرون افتاده. من آن دست را درون تابوت گذاشتم، اما برگشتنی دیدم که دست به همان صورت اول، بیرون از تابوت قرار دارد. قطر بازوی دست مذکور، اندازه قطر ران من بود…». و باز هم طبق روایت معتمدین آیت الله مرعشی، بدن مطهر حضرت علی بن محمدباقر در سردابه ای بعد از این سردابه قرار دارد که هیچ اطلاعی از چگونگی سردابه مخصوص جناب سلطانعلی در دست نیست. این را هم بگویم که بعد از آن ماجرا، باز هم به امر آیت الله مرعشی، درب سردابه مسدود شد.

گفت: «حریم حـضرت سلطانعلی صفا دارد، نسیم تربت او عطر کربلا دارد؛ به پای بوسش اگر با نیاز روی آری، خدا به عزت او حاجتت روا دارد؛ گشوده بر قدم زائران خود آغوش، چقدر عاشق دیدار آشنا دارد؛ ز بارگاه تو یا سیدی جَعَـلْتُ فداکْ، کجا روم که دلم کار با شـما دارد؛ حدیث غربت تو در دل زمان جاری است، هـنوز جلوه به قالی و چوب ها دارد؛ به آب دیده بشوییم گرد قالی را، که هر چه دارد از آن قطعه بوریا دارد؛ بسان چشمه فین اهل خاوه می گریند، حساب گریه ما را فقط خدا دارد؛ به کربلای علی بن باقر از سر درد، “کمیل”! نای دلم شـور نینوا دارد».

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤  ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نوروز ۹۲ به میانه رسیده بود که یک هفته ای رفتیم مشهد اردهال، روستای غیاث آباد. نام «غیاث آباد» برگرفته از اسم عموزاده جناب سلطانعلی «حضرت غیاث الدین» است که حکایت نشانه گذاشتن امام سجاد بر قبر سیدالشهدا، علی الظاهر، ایشان هم روی سنگ مزار علی بن باقر نشانه ای گذاشته اند. ما در مشهد اردهال، میهمان دختر عمه ام فاطمه سادات شعبانی بودیم که از طرف پدربزرگ پدری یعنی پدر شهید حاج سیدابراهیم شعبانی، خانه باغی برایش به ارث رسیده. روستای غیاث آباد فی الحال چسبیده به مشهد اردهال و در واقع بخشی از آن است. اواسط اسفند بود که فاطمه سادات، ما و شماری دیگری از اقوام نزدیک را دعوت کرد که عید، چند روزی مشهد اردهال باشیم. به سبب اردهالی بودن شوهر عمه شهید، مشهد اردهال برای من لطف مضاعفی دارد. از آنجا که فاطمه سادات و شوهرش حمید و دختر ۳ ساله شان باران نیز مثل ما ساکن تهران اند، این دعوت را به شرطی قبول کردیم که کلیه مخارج سفر، دانگ دانگ حساب شود. و با اینکه ۷ روز، خیلی خوب خوردیم و خریدیم و دیدیم و رفتیم و عشق و حال کردیم، حساب ۲۴ نفرمان، دست آخر، فقط نفری ۴۵ هزار تومان شد (اندر مزایای زندگی های دسته جمعی در قدیم) که البته سهم مرا جناب مادربزرگ داد.

از این حرکت «عزیز» بسی خوش مان آمد! مثل آن روز سیزده به در که با زور، عزیز بنده خدا را با ۷۸ سال سن، مجبور کردیم بیاید با ما نوه نتیجه ها «وسطی» بازی کند. دقایقی آمد. خیلی خوش گذشت و تنها کاری که کرد، «بل» دادن به من بود!! کلا حضرت مادربزرگ به خوبی این را جا انداخته که سایر نوه نتیجه ها نسبت به این محبت مضاعف، حسادتی، خورده حسابی، چیزی نداشته باشند!!

من هنگام بازی وسطی روزهای ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و به ویژه ۱۳ فروردین و هنگام بازی «یک دو سه چهار پنج… هب!» و هنگام «گل یا پوچ» و کلا هنگام همه این بازی هایی که کردیم، متوجه شدم خانم ها کمپلت (به استثنای عزیز!) نه فقط از آقایان احساسی ترند، بلکه جرزن تر هم هستند!! من از بازی وسطی بدم می آید! خانوم ها وسط اند، یک قانون برایش وضع می کنند، وقتی می خواهند با توپ بزنند، باز هم قانون را می پیچانند سمت خودشان!! از این طنز/ طعنه که بگذریم، درست کردن غذا با خانم ها بود، شستن ظرف و ظروف با ما مردها، الا وقتایی که غذا می بایست روی منقل آتش و مردانه درست می شد. مثل آن جوجه روز اول، یا آن کبابی که عمومحسن در اوج خلاقیت، گوشت چرخ شده و ورز داده شده را به سیخ کشید، یا آن میرزا قاسمی که سرخ کردن بادمجانش با ما مردها بود.

یک بار غذا آش ماست بود، محصول مشترک عمه خانوم و مادرم و مادربزرگ و زن عمومحسن، که داشتیم انگشت های مان را هم با آش می خوردیم، از بس خوش مزه شده بود! جای تان خالی هنگام صبحانه به صرف شیر محلی و سرشیر و مربای توت فرنگی و نان داغ روستایی. آبشار نیاسر هم رفتیم و مقداری عرقیجات خریدیم. گلاب را اما گذاشتیم برای یک ماه دیگر، در فصل گلابگیری که تازه باشد.

روزی طبق برنامه رفتیم کاشان و سری به بازار سنتی آنجا زدیم. روزی رفتیم محلات و بر سر اینکه آبگرم برویم یا نه، بحث مان شد! در میدان ورودی محلات اما عجب قورمه سبزی مشتی خوردیم! خیلی جاها رفتیم و خیلی خوش گذشت. شب ها می نشستیم پای مشاعره که… «د» بده! «ر» بده! و تازه فهمیدیم که بی تلویزیون و اینترنت، چقدر قشنگ تر می توان زندگی کرد.

یادش به خیر! غروب هایی که برای نماز می رفتیم حرم حضرت سلطانعلی… و کلی عشق و حال می کردیم. شبی کنار مزار سهراب سپهری در حیاط حرم، زدم زیر آواز… علی آقای داماد هم همراه شد و بلندتر از من بنا کرد سهراب خواندن. یک آن دیدیم جماعتی دارند همراه ما، عاشق و شیدا «به سراغ من اگر می آیی» می خوانند.

وه که چه مردم باصفایی داریم ما. وه که ایران عزیز، چقدر زیبا و دلرباست. باور می کنید هنوز هم تامین آب خانه باغ اهالی روستای غیاث آباد، با وجود آب انبارهای قدیمی، احتیاجی به لوله کشی ندارد؟! واقعا آبگوشت دور همی، کنار یک سفره دور و دراز + ترشی چقدر می چسبد! یا مثلا کتلتی که نمی دانی دقیقا دست پخت کیست؛ فقط می دانی خوش مزه و خوش طعم از آب درآمده. راستی! چقدر چسبید الویه ای که روز آخر، ناهار خوردیم… و چقدر این مسافرت، ببین عالی شده بود که وقت خداحافظی، همه، از مادربزرگ گرفته تا صالحه پدرصلواتی، داشتیم در آغوش هم گریه می کردیم… بعد از مدت ها، رسما شده بودیم یک خانواده بزرگ، شلوغ و پر جمعیت… یک خانواده چند خانواده ای…

ممنون فاطمه سادات! هنوز هیچی نشده، دلم برای ونگ ونگ نیمه شب باران و صالحه تنگ شده… حتی برای دیواری که عکس توی قابش تو بودی و پدر و پدربزرگ و سقفی چوبی و… کلی بگو بخند…

چه زود گذشت ۷ روز زندگی که عجیب «جریان» داشت.

۱۰ متن آخر صفحه «۰۶ : ۲۰» وبلاگ «قطعه ۲۶»

{«جانباز شیمیایی» و «شهید عشقیایی»… وطن امروز}
{گفت و گو با حجت الاسلام رحیمیان… وطن امروز}
{چپ راست، تند و تیز علیه آقای چیز… کیهان}
{سر کدام تقاطع، محل قرار؟!… وطن امروز}
{تقدیم به دکتر حسن حبیبی… وطن امروز}
{سلام از شماست رسول خدا… جوان}
{از هنگ ربیع تا آهنگ حاج صادق… وطن امروز}
{سابقه سرگشاده… وطن امروز}
{زلال، مثل طالقانی… وطن امروز}
{منبر؛ چه تیتر قشنگی… وطن امروز}

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. ف. طباطبایی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    ظاهرا عیدانه است!

  3. چشم انتظار می‌گوید:

    رسیدن بخیر داداش…

  4. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    به به مشهد اردهال!

    “من به تمام امامزادگان علاقه مندم، حضرت علی بن محمد الباقر علیه السلام که جای خود دارد.”

    امام خامنه ای

  5. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۴۴۲* حضرت امام صادق علیه السلام:

    هر کس برادرم علی بن باقر(ع) را در اردهال زیارت کند؛ مانند کسی است که جدم حسین(ع) را در کربلا زیارت کرده باشد… هر که توان زیارت اجدادم را ندارد؛ به “باریکَرَسف” رود و برادرم سلطانعلی را زیارت کند.

    هر که شب های جمعه و شب های متبرکه را در مزار برادرم به سر برد و به عبادت و تلاوت قرآن بگذراند؛ بی گمان در روز قیامت با ما اهل بیت(ع) محشور خواهد شد.

    ** حضرت امام رضا علیه السلام:

    چه خوب جایی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک نمایید.

  6. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین، خسته نباشی. سال پرکاری داشتی. هر چند که احتمالا ۵۰ درصد سفرهای تفریحی شما، کاری است. راستی با همان ماشین بندری رفتید یا نه؟!

  7. صبا می‌گوید:

    همیشه به سفر ان شاالله!
    خصوصی

    “سبزاسبز نیاسر”؟
    “حالا کمی کم و بیش” کمی اضافه نیست؟

  8. صبا می‌گوید:

    ساعت دو نیمه شب همین امشب!
    خواستم ضریح هم پیدا باشه؛ دلتون بره!
    http://ir2up.ir/up19/a6413651172081.jpg

  9. سیداحمد می‌گوید:

    بحث خوبی مطرح کردید پیرامون امام زاده ها و افراط و تفریط ها؛
    اما سپاس ویژه بابت بند “چهار/ ۵”

    ممنون سالار…

  10. دلخون می‌گوید:

    من تا حالا نرفتم. 🙁

  11. مجنون می‌گوید:

    سلام
    سال نو مبارک………………

  12. آرزومند کربلا می‌گوید:

    مرحوم آیت الله بهجت (ره):
    گشتیم و گشتیم ذکری بالاتر از “صلوات” پیدا نکردیم.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  13. قاصدک منتظر می‌گوید:

    حــریم حــضرت سلطانعلی صـفا دارد
    نــسیــم تـربـت او عطـر کـربــلا دارد

    بـه پایبوسش اگـــر با نــیاز روی آری
    خـــدا بـه عــزت او حــاجتـت روا دارد

    گشوده بر قدم زائـــران خود آغــوش
    چــقــدر عـاشــق دیـــدار آشـنـا دارد

    ز بارگاه تو یا سیدی (جَعَـلْـتُ فـِــداکْ)
    کـجا روم که دلم کــار با شـمــا دارد

    حدیث غربت تو در دل زمان جاریست
    هـنــوز جــلــوه به قالی و چوبها دارد

    به آب دیـده بــشوییم گـرد قـالـی را
    که هر چه دارد از آن قطعه بوریا دارد

    بسان چشمه فین اهل خاوه می گریند
    حـسـاب گــریه ی مــا را فقــط خدا دارد

    به کـــربلای عــلــی بن باقر از سر درد
    «کمیل»! نـای دلــم شـور نـیـنـوا دارد

  14. سیداحمد می‌گوید:

    خواندنی و آموزنده و پر نکته؛
    آموختیم و لذت بردیم از توصیف لحظات خوش شما!

  15. ناجی می‌گوید:

    تعطیلات تمام شد!

    ذکر دل امشب ملت: مکن ای صبح طلوع!!

  16. صهبا می‌گوید:

    بسیار دلچسب بود. من هم مدتهاست به این نتیجه رسیده ام که بی تلویزیون و اینترنت، چقدر قشنگ تر می توان زندگی کرد.
    خیلی ممنون

  17. یک 26 ی می‌گوید:

    داداش حسین! سال نو مبارک. این متن زیبایتان من را یاد این ۲ شعر انداخت. یاد قدیما؛

    شمع محفل حسین قدیانی ….. خوب و خوشگل حسین قدیانی
    همه جا می شود سرش پیدا ….. چون ایرانسل حسین قدیانی
    توی یاهو حسین قدیانی ….. توی گوگل حسین قدیانی
    تند و تیز است نثر این قطعه ….. مثل فلفل حسین قدیانی
    می کند له دماغ شیخی را ….. مثل دعبل حسین قدیانی
    له کند زیر پا مهندس را ….. نیست بزدل حسین قدیانی
    زده بر نام بی بصیرت ها ….. مهر باطل حسین قدیانی
    با تمام رسانه های غرب ….. کرده دوئل حسین قدیانی
    افسر جنگ نرم می باشد ….. هست قابل حسین قدیانی
    خوش به حال حسین قدیانی ….. نیست غافل حسین قدیانی

    “حسن، وبلاگ توتیای بصر”

    پاسخ شما به این شعر؛

    بی دعای شما ستاره های قشنگ ….. نیست کامل حسین قدیانی

    . . . . . . .

    تا حدودی عجیب جا کرده
    بین هر دل، حسین قدیانی
    می کند هر شب از کتاب دلش
    آیه نازل، حسین قدیانی
    در گلوی اهالی فتنه
    شد هلاهل، حسین قدیانی
    کلماتی کنار هم چیده
    مثل پازل، حسین قدیانی
    انتقادی نوشت و یکباره
    شد اراذل! حسین قدیانی
    عکس او دیدنی ست، با نمک است
    بچه خوشگل، حسین قدیانی
    بین کار صحیح و کار خطا
    حد فاصل، حسین قدیانی
    خبر آمد که بازداشت شده
    دل غافل، حسین قدیانی
    زیر پرونده ی خواص، زده
    مهر باطل، حسین قدیانی
    در سفر هاش عکس می گیرد
    از منازل! حسین قدیانی
    آن طرف لشگری سیاهه نویس
    در مقابل، حسین قدیانی
    نه ده را نوشت و فهمیدم
    هست فاضل، حسین قدیانی
    پدرش شد شهید و حرفش را
    کرده کامل حسین قدیانی

    “محمد محمدی”

  18. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی خوشم آمد از آن دایره که با پرگار ترسیم کردید و نکته هایی که راجع به منطقه گفتید.
    الحق که خوب و در شأن این منطقه بود!

  19. صبا می‌گوید:

    ساعت قطعه رو به روز نمی کنید؟

  20. سیداحمد می‌گوید:

    صبا؛

    به زودی درست می شود… هر چند ۶ ماه بعد، خود به خود به روز می شود!!!

  21. سیداحمد می‌گوید:

    خدا را شکر بابت این همه زیبایی!
    “این همه لطف خدا به ما و ایران ما، سجده می خواهد خدایی اش.”

    http://uploadtak.com/images/f92_201303281003.jpg
    http://uploadtak.com/images/m4634_201304051099.jpg
    (دیروز و امروز!)

  22. دلخون می‌گوید:

    …………………

  23. ف. طباطبایی می‌گوید:

    شناخت خوبی نسبت به امامزاده های اون منطقه نداشتم. ولی با خوندن متن شما هم آگاهیمون بیشتر شد و هم تصمیم گرفتیم به زودی زیارتشون کنیم. خیلی خوب وصف کردید همه چی رو.

    ممنون آقای قدیانی.
    خدا قوت.

  24. به جای امیر می‌گوید:

    گرونه! (گفت و شنود)

    گفت: در یکی از جلسات مدعیان اصلاحات گفته شده است که اگر چه می دانیم خاتمی پایگاه مردمی ندارد و رد صلاحیت هم می شود ولی باید روی نامزدی او تبلیغ کنیم!
    گفتم: خب! که چی؟!
    گفت: در این جلسه گفته شده مقصود اصلی از تبلیغ روی نامزدی خاتمی این است که او در اذهان عمومی به فراموشی سپرده نشود.
    گفتم: چه حرفها؟! مگر می شود که مردم وطن فروشی و خیانت خاتمی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ را فراموش کنند؟
    گفت: البته یکی از افراد حاضر در جلسه این روش تبلیغاتی را آبکی دانسته و گفته است؛ در خیلی از موارد بهانه این تبلیغات مضحک به نظر می رسد و همه می فهمند که تحمیلی و دستوری است!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به دوستش گفت؛ تازگی ها یک ماشین خریده ام. دوستش پرسید مدلش چیه؟ یارو گفت؛ قرمزه! و دوستش گفت؛ گرون خریدی!

  25. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    عکس مدینه را که به دیوار می زنم
    پشت بقیع می روم و زار می زنم
    حالا که شعر آمد و بغض مرا شکست
    حرف از نگفته های تو بسیار می زنم
    شکرانه ی نفس زدن بین روضه ها
    هر لحظه نام فاطمه را جار می زنم
    هرجاکه، مادری به زمین می خورد فقط
    با دست چاره بر سر ناچار می زنم
    وقتی که صحبت از در و دیوار می شود
    دیوانه وار بر در و دیوار می زنم
    حس می کنم شکستگی سینه تورا
    سینه میان کوچه که هر بار می زنم
    حجم تمام سینه من تیر می کشد
    وقتی گریز روضه به مسمار می زنم
    گاهی کبوترانه به قم پرکشیده و
    از دوری مزار شما زار می زنم
    http://hadi857952.persiangig.com/audio/2مادرم%۲۰زهرا.jpg

  26. چشم انتظار می‌گوید:

    نمی خوام بگم؛ شکوه همه ی متنتان یک طرف، شکوه بوسه ی مادر بزرگ، بر گونه ی دلبند، یک طرف. ولی می خوام بگم؛ شکوه همه ی متنتان یک طرف، شکوه بوسه ی مادر بزرگ بر گونه ی دلبند، یک طرف! 🙂

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    ممنون که در این مسافرت، غذایی هم با فامیل ما خورده، و حتما هم به یاد ما بودید!! فقط حیف که میرزا نیستم… 🙁

  28. یوسف حسینی می‌گوید:

    دل از غم فاطمه توان دارد، نه
    و ز تربتِ او کسی نشان دارد، نه
    آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری
    جز مهدی صاحب الزمان دارد، نه

  29. احمد می‌گوید:

    سلام؛
    سفرنامه تصویری سرزمین نور با کاروان صیاد دلها در
    http://karamad.info/?p=1292
    مشاهده نمایید و اگر صلاح دیدید به دیگران هم توصیه کنید.

  30. عمار می‌گوید:

    تجربه عید امسال و پارسال نشان داد که زندگی بدون تلویزیون و اینترنت، واقعا زیباست.

  31. م.طاهری می‌گوید:

    عجب دایره با برکتی است.

  32. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    شرمنده آقا…!
    یا صاحب الزمان! غم هجرانت را موکول میکنم به بعد؛ شنیدم این روزها حاله مادرتان خراب است… شنیده ام این روزها با یک دست قنوت می گیرد… شنیده ام روی از علی می گیرد… شنیده ام این شب ها حسن خواب های پریشان می بیند… شنیده ام این شب ها حسن در خواب می گوید: نـــــزن مـــادرم بـــی گــنــاه اســت…

  33. سیداحمد می‌گوید:

    زیارت حضرت فاطمة الزهرا (س)
    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
    بسم الله الرحمن الرحیم

    یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ

    صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ

    صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ

    إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ

    السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

    صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏

    أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ

    سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا

    رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ

    صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

    وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

    لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

    أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى

    مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ

    عَادَیْتِ‏ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ

    حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً.

    http://uploadtak.com/images/j7167_kocheshologh.mp3

  34. آزاد اندیش می‌گوید:

    سلام،
    با “حسین(ع) نقطه اتصال رنگ ها”
    http://shafagh313.persianblog.ir/post/192/
    به روز هستم.
    یا فاطمه

  35. آزاد اندیش می‌گوید:

    هنوز متن بعد از دایره رو نخوندم، از پرگار و دایره ی روی نقشه، کلی به وجد اومدم، جدا آقای قدیانی چه خلاقیتهایی دارید!

  36. آزاد اندیش می‌گوید:

    “خانم ها کمپلت (به استثنای عزیز!) نه فقط از آقایان احساسی ترند، بلکه جرزن تر هم هستند!!”
    خب به خاطر بعضی تردستی های آقایون بعضی خانوم ها مجبورن، وگرنه اصلا اینطوری نیست! 😐
    خیلی دلمان تنگ شد برای سفرهای جمعیتی خاله دایی و نوه ها و…، همون ۲۰، ۳۰ نفری سیزده بدر کوه های زکریا (مشهد) یا اگه نمی رفتیم حیاط مادربزرگ و آش ذغالی…
    اصلا دلم برای بازی شیطون فرشته تو حیاط مامان جونم تنگ شده!

  37. امیر می‌گوید:

    …………..

  38. برف و آفتاب می‌گوید:

    سلام سال نو مبارک!
    براتون سوغاتی از جمکران آوردم؛ دو تا کبوتر!

    http://parizzz.persiangig.com/image/kabutare-jamkaran1.jpg

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    آقا سید احمد عزیز؛
    این زیارت نامه ی زیبای مادر مظلومه تان، حضرت صدیقه ی طاهره (س)، با صدای ملکوتی حاج منصور عزیز، حقیقتا” روح بخشه.
    تقدیم به بچه های عزادار قطعه ی مقدس ۲۶
    .
    نسیم می وزد و بوی یار می آید
    دل رمیده ی ما را، قرار می آید…
    http://uploadyar.com/s1/1365350566.mp3

  40. چشم انتظار می‌گوید:

    سالروز شهادت بسیجی عارف، وحید شادیفر گرامی باد…
    http://www.casebook.parsiblog.com

  41. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    متاسفانه مادربزرگ داداش حسین (عزیز) دیشب به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان بستری شده اند.

    برای شفای مادر شهید اکبر قدیانی دعا کنید…

  42. آزاد اندیش می‌گوید:

    🙁
    حمد شفا

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

    اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ

    اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ

    اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ

    صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

    غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ

  43. آزاد اندیش می‌گوید:

    برف و آفتاب؛
    کبوترها کجا بودن؟ خارج کادر؟ یا من ندیدم؟ یا اینکه من متوجه نشدم منظورتون رو؟

  44. سیداحمد می‌گوید:

    آزاد اندیش؛

    نقطه اتصال لوستر به سقف را در نظر بگیرید، حالا کمی بیاید پایین؛ جایی که زنجیر تموم میشه، دو تا کبوتر نشسته! کمی دقت کنید، پیدا می کنید!

  45. به جای امیر می‌گوید:

    هول! (گفت و شنود)

    گفت: کارکنان یک سایت شخصی این روزها پشت سر هم برای صاحب سایت نوشابه باز می کنند و به تعریف و تمجیدهای آنچنانی مشغولند!
    گفتم: خب! پس انتظار داشتی نان صاحب سایت را بخورند و از دیگران تعریف کنند!
    گفت: مثلا نوشته اند ایشان همواره «بن بست شکن»! و «فرشته نجات»! و… بوده است و از او خواسته اند بار دیگر به میدان بیاید و کشور را نجات بدهد!
    گفتم: یارو توی معبد نشسته بود که متوجه شد مرد ثروتمندی دارد دعا می کند و می گوید؛ حضرت بودا…! همه چیز به من داده ای، حالا یک مدیر لایق و شجاع و کاردان و فداکار هم برای اداره املاک و ثروتم بفرست… یارو که این دعا را شنید، در حالی که یواش یواش به طرف مرد ثروتمند می رفت، بلند بلند می گفت؛ حضرت بودا چشم! خودم دارم میرم، دیگه هولم نده!

  46. صاعقه گمنام می‌گوید:

    استاد پناهیان صحبت هایی درباره انتخابات داشتند…

  47. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید. «وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله» هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.
    “حاج اسماعیل دولابی”

  48. شهسواری می‌گوید:

    احسنت به این قلم متفاوت و خواندنی.

  49. محمدیه می‌گوید:

    …………

  50. چشم انتظار می‌گوید:

    از پیامبر اکرم (ص)، روایت شده که فرمودند: از دو فرشته در شگفت شدم! که از آسمان به زمین آمدند و بنده ى مؤمن درستکارى را در جاى نماز خویش، که همواره در آن نماز مى گذارد، جستند تا براى وى، عمل آن شب و روزش را بنویسند؛ امّا وى را در مصلاى خویش نیافتند. پس به آسمان بازگشتند و گفتند: پروردگارا! فلان بنده ى مؤمنت را، در مکان نمازش جستیم تا براى وى عملش را در آن روز و شب بنویسیم، ولى او را نیافتیم و او را در بندِ (بیمارى) تو دیدیم. پس خداوند (عزوجل) (به آنان) فرمود: تا زمانى که بنده ام در بندِ من است؛ براى او در هر شب و روز، همانند آنچه در دوران تندرستى اش ‍ انجام مى داده است، بنویسید. بر من است هنگامى که او را، از آنچه در دوران تندرستى انجام مى داده، بازداشته ام، براى وى پاداش همان را بنویسم.
    .
    دعا برای رفع بیماری ها، بخصوص شفای عاجل ام الشهید، اکبر قدیانی:

    یا مَنِ اِسمُهُ دَواء و ذِکرُهُ شفاء یا مَن یَجعَلُ الشَّفاءَ فیما یَشاءُ مِنَ الاشیاء
    صل علی محمد و ال محمد واجعَل شَفائها مِن هذا الدّاء فِی اسمُکَ هذا،
    یااللهُ یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله.
    یا ربِ یا رب یارب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب.
    یا ارحم الراحمینَ یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین.
    آمین یا رب العالمین.

  51. مسعودساس می‌گوید:

    سلام؛
    دلمون براتون تنگیده بود.

  52. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    برنامه مراسم عزاداری ایام فاطمیه در بیت رهبری:
    http://www.ammarname.ir/link/20482

  53. چشم انتظار می‌گوید:

    سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم “سید مرتضی آوینی” و سردار سرتیپ “صیاد شیرازی” گرامی باد…

  54. برف و آفتاب می‌گوید:

    عزیز با بصیرت و مهربون قطعه بهتره ان شاء الله؟

  55. سیداحمد می‌گوید:

    برف و آفتاب؛

    شکر خدا بهتر هستند و به “بخش” منتقل شده اند…

  56. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
    الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
    مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
    اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ
    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ

  57. hajiagha می‌گوید:

    ماکت دفاع مقدس را ساختم………

  58. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    یکی از اهل علم به روستایی رفته بود و به این نتیجه رسیده بود امامزاده شون از همان گروهی است که داداش حسین تذکر دادن و البته ایشون به همون دلیلی که داداش حسین ایضا تذکر دادن این موضوع را “رسانه ای” نکرده بودن… بعد از چند روز یه نامه از یک شخص اصفهانی به دستش میرسه که “حاج اقا! پس تکلیف اون پنجاه تومن که ما انداختیم تو ضریح ایشون چی می شد؟ از کی باید بستونیم؟”

  59. به جای امیر می‌گوید:

    باغ بهشت (به جای گفت و شنود)

    در سالروز شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این ستون را به چند پیامک از انبوه پیامک هایی که خیل دلسوختگان حضرتش در سوگ، «ام ابیها» به تسلیت برای یکدیگر می فرستند، اختصاص می دهیم.
    ¤¤¤
    خون است که روی خاک خشت افتاده است
    داغ است به قلب سرنوشت افتاده است
    خیزید و فرشته ها به بیرون ببرید
    آتش به در باغ بهشت افتاده است
    ¤¤¤
    ای نور خدا سرشته با آب و گلت
    ای مهر علی، راز هویدای دلت
    این ذکر هزار سالۀ مهدی توست
    ای یاس نبی «بأی ذنب قتلت»؟
    ¤¤¤
    از فاطمه اکتفا به نامش مکنید
    نشناخته، توصیف مقامش مکنید
    هر کس که در او محبت زهرا نیست
    علامه اگر هست، سلامش مکنید

  60. سید می‌گوید:

    اهل فینم، سرزمین من دیار یکدلی است
    افتخار مردمانش حضرت سلطان علی است

    با سلام، همه ی مشخصاتم تواین بیت خلاصه می شود…
    با سرچ به مطلب شما رسیدم.

  61. عمار می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

    اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ

    اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ

    اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ

    صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

    غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ

  62. نهضت سرخ می‌گوید:

    چه عشق و حالی…عالی…
    “حریم حـضرت سلطانعلی صفا دارد، نسیم تربت او عطر کربلا دارد؛ به پای بوسش اگر با نیاز روی آری، خدا به عزت او حاجتت روا دارد…”

    اللهم عجل لولیک الفرج

  63. نهضت سرخ می‌گوید:

    استاد مدتیه کمتر قلم میزنن!!؟؟

    ایشالا که خیره

    هرجا هستن زیر سایه امام زمان موفق باشن

  64. سیداحمد می‌گوید:

    آجرک الله یا بقیة الله

    صل الله علیک یا اُماه… یا زهرا…
    http://up.toca.ir/images/b807f44e4bakxme02gl.mp3

    http://up.toca.ir/images/5qyb7vqf8yh3tqsv69d.mp3

  65. کورش می‌گوید:

    لطفا از نتایج فرم های نظرسنجی بازدید نمائید. با تشکر

    http://iran-election2013.blogfa.com/

  66. ب. ح می‌گوید:

    جد ما چند پس و پیش فاصله می رسد به مشهد اردهال
    ما و اکثر طالقانی ها از نوادگان ایشان هستیم… اگر به یک پشت فاصله آیت الله طالقانی و جلال آل احمد را هم به شجره نامه ی نصبی خود اضافه کنیم، بنابراین این دو بزرگوار هم از نوادگان ایشان محسوب می شوند
    حالا بحث اینجاست که از فضل پدر، مارا چه حاصل؟ جز شرمندگی؟

  67. سیداحمد می‌گوید:

    “عالیجناب آب نبات”

    دوستان محترم؛ قطعه ۲۶ فردا به روز می شود…

  68. چشم انتظار می‌گوید:

    چه تیتر هیجانیی!!

  69. آزاد اندیش می‌گوید:

    این عکس رو در تشییع پیکر شهدای دیروز گرفتم

    شهدا برای نسل ها…
    http://media.afsaran.ir/siPpWz_535.jpg

  70. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    آقا قسم به جان شما خوب می شوم
    باور کنید آخرش به خدا خوب می شوم
    حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
    با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
    این روزها ز دست دل خویش شاکیم
    قدری تحملم بنما خوب می شوم
    من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
    کی از دعای اهل بکا خوب می شوم
    جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
    من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم
    من بدترین غلام حقیر ولایتم
    ای بهترین امام بیا خوب می شوم
    با این همه بدی به ظهورشما قسم
    با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم

  71. به جای امیر می‌گوید:

    آبگوشت! (گفت و شنود)

    گفت: روزنامه شرق پیشنهاد کرده است که خاتمی و هاشمی هر دو کاندیدا شوند و خاتمی بعد از رد صلاحیت به نفع هاشمی تبلیغ کند.
    گفتم: ولی حمایت خاتمی از لیست اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم باعث شد که هیچیک از آن ۳۰ نفر رأی نیاورند.
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: حمایت سینه چاک خاتمی از نامزدی هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ هم باعث پیروزی هاشمی نشد.
    گفت: باز هم چه عرض کنم؟!
    گفتم: حمایت مشترک هاشمی و خاتمی و آمریکا و اسرائیل و انگلیس و ملک عبدالله سعودی و همه گروهک های ریز و درشت از موسوی در انتخابات ۸۸ هم نتوانست باعث رویکرد مردم به او بشود.
    گفت: پس روزنامه شرق چی میگه؟!
    گفتم: چه می دونم؟! یارو می گفت؛ اگر گوشت داشتیم، نخود و لوبیا هم داشتیم، پیاز هم داشتیم، دیگ همسایه رو قرض می گرفتیم و یه آبگوشت بار میذاشتیم. بعدش کمی فکر کرد و گفت اما حیف که نونشو نداشتیم!

  72. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    انشالا مادر بزرگ عزیز هر چه سریعتر سلامتیش رو بدست بیاره.
    با ۳۰ روز تاخیر عیدتون هم مبارک!

  73. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    قطعه ۲۶ تا ساعاتی دیگر با متنی حماسی، مهم و مطول درباره مسائل روز به روز می شود…

  74. حسین می‌گوید:

    سلام مومن خدا
    تا مشهد اردهال اومدی، از وسط شهر نراق رد شدی هیچ اشاره ای به نراق نکردی؟ دمت گرم بابا… به ما افتخار نمیدی یا نراق مار ا لایق معرفی نمی دونی؟
    دست مریزاد

  75. آسیه طالبیان می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی؛
    سفرنامه مشهد اردهال رو خیلی زیبا پرورانده اید…

  76. ... می‌گوید:

    چه سفرنامه‌ی خوبی بود… انگار خودمون رفته بودیم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.