باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
بسم الله…
هر چه که دار و دسته هاشمی بر سر مملکت بیارن، دُر غلتانه!!
چی فکر کرده این حسن روحانی با اون گردن کلفتش؟!
جدی فکر می کنه کسی بهش رای می ده؟!
من که به باهنر رای میدم! یه عالمه برام پیامک میفرسته!!
زیباکلام حرف های بی اساس زیاد داره، اما هر از گاهی یه حرف های خوبی هم می زنه.
یکی از حرف های خوبی که اخیرا زده، این بوده که: “حسن روحانی، دو میلیون رای داره.”
مگر دیوونه ایم که برگردیم به گذشته و خودمون رو اسیر دست مرفه های بی دردی چون حسن روحانی کنیم؟!!
ببخشید “سلمنا” یعنی چی؟ بگین که حداقل بقیشو بفهمم…
دلخون؛
سلمنا یعنی: ما تسلیمیم، یا حق با شماست.
البته بعضی وقت ها مثل این متن، به صورت طعنه به کار برده میشه.
ف. طباطبایی؛
ممنون… الان متوجه شدم…
دلمه (گفت و شنود)
گفت: سایت کلمه وابسته به سران فتنه که از اروپا بارگزاری می شود به نقل از خاتمی نوشته است«اگر صحنه را خالی کنیم، ظالمان عرصه را پر می کنند»!
گفتم: مگر خاتمی جدیدا هم با جرج سوروس، سرمایه دار یهودی آمریکایی تماس داشته است؟ چون توصیه سوروس به سران فتنه این بود که باید در صحنه باشند تا بتوانند حضور مسلمانان انقلابی را تضعیف کنند!
گفت: یعنی خاتمی خیال می کند که اگر در توصیه های دیکته شده جرج سوروس جای عبارت «مسلمانان انقلابی» را با کلمه «ظالمان» عوض کند، کسی متوجه نمی شود که ایشان از کجا دستور می گیرد؟! و توصیه های چه کسی را تکرار می کند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو از لپه بدش می آمد، رفیقش در یک مهمانی دلمه بادمجان برایش آورد. وقتی بادمجان را کنار زد و لپه درون دلمه را دید با عصبانیت به رفیقش گفت؛ خیال کردی اگر پالتو تنش کنی نمی شناسمش!
آقای حسن روحانی! ما اگر دنبال رفاه و آرامش مد نظر شما بودیم، از اساس انقلاب نمی کردیم…
بر ما بسی لبخند گذشت از کاریکاتور محمد خاتمی!
🙂
سلام؛
آقا میتینگ ۲۹ فروردین رو بچسبید!
پریشب داشتم می رفتم روضه، توی یکی از بزرگراه ها روی یک بیلبورد بزرگ، تبلیغ همایش یکصد هزار نفری جریان انحرافی رو زده بودن. شعارش هم این بود: لبیک یا خامنه ای!!!
فدات بشم آقا… اینقدر مظلومی که هر کس و نا کسی داره از شما خرج میکنه.
ملت ایران تکنوکرات ها را (با عرض پوزش) استفراغ کرده اند…
چند روز پیش داشتم خنده های شرور انگلیسی رو می دیدم. واقعا وحشیانه بود و البته موذیانه و در عوضش دقتی هم که به خنده های روحانی کردم دیدم خنده هاش احمقانه است. واقعا این تصویر رو توی مدرسه که بچه تخس ها این بچه کم هوش ها رو دست مینداختن، توی اونجا فقط دیده بودم. انصافا با همون نگاه اول فکرم رفت همونجا.
اگر چه بی بی سی پرستان با این عکس، کلی اعتماد به نفس و غرور ملیشون میره بالا، ولی هر کس از ملت ایران! این عکسو ببینه، قید حسن روحانی و رفاه و توسعه و کوفت و زهرمار رو میزنه.
داش حسین دمت گرم. یه خواهشم داشتم. اگه صلاح می دونی نظرات مخالف رو هم چاپ کن تا هم سرگرم بشیم هم شاید دو تا آدم دنبال حقیقت رو بشه جذب کرد و البته بعضی ها رو هم کوبید.
هر چند که حرف بعضی از این سیاسیون ما بیشتر آدم را به خنده وامیدارد؛ اما حرص هم می خوریم از حرف شان! من برای تان عکس های حرم را می گذارم تا آرام بشوید. (و این حرصه تلافی بشه)
http://ir2up.ir/up19/48b13660653591.jpg
http://ir2up.ir/up19/48b13660653592.jpg
http://ir2up.ir/up19/48b13660653603.jpg
خطرناکه، حسن!!
امثال حسن روحانی، لیاقت امام جماعت شدن تو یک دبستان دخترانه رو هم ندارند، چه برسه به کاندیدای ریاست جمهوری. اون باید کاندیدای دریافت آبنبات بلورین، از دست جک استراو بشه!!
ممنون داداش حسین؛
نیاز دارد افکار جامعه، به این روشنگری ها و تحلیل ها!
بعضی ها برای اینکه خیانت هایشان فراموش شود، فقط و فقط سعی در سیاه نماییِ اوضاع فعلی دارند.
اما شکر خدا ما فراموش نکردیم و نمی کنیم فشارهایی که در زمان بعضی ها بر سر آرامش و رفاه مردم بود!
مردم فراری اند از امثال شما جناب روحانی و دروغ هایتان!
به به از این بند آخر… به به…
همه حرف ما همین است.
تکبیر….
“باید به حضرات تکنوکرات گفت: اگر مرادتان از گفتمان آرامش و رفاه، آرامش و رفاه خود و خاندان تان است، که در آن غوطه ورید”
قشنگ گفتید!
“آقای حسن روحانی!
.
.
.
حقوق سر برج شما عقب نیفتد! ما خوب واقف ایم به حق و حقوق خود. هیهات اگر عوض کنیم تابوت فاطمیون را با تعدادی آب نبات چوبی!”
.
.
.
چه اعتماد به نفسی دارد مردک تکنوکرات!!!
هنوز عرایض مزخرف خودش و دورو بری هاش را در مورد قطعنامه و پایان جنگ فراموش نکرده ایم!!!
اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است/ اشک کباب موجب طغیان آتش است!
جناب قدیانی!
برگ برنده این انتخابات دست هاشمیه، با این گندی که محمود زد! شک نکن… حالا یا خودش میاد، یا همین حسن روحانی.
سلام دوست عزیز
جشنواره وبلاگ نویسی بهار با جوایز ارزنده و نفیس شروع بکار کرد. شما هم می تونید توی این مسابقه شرکت کنید و از برندگان این مسابقه باشید، در ضمن در این مسابقه به شرکت کنندگان در نظر سنجی نیز جوایز نفیسی اهدا خواهد شد. برای کسب اطلاعات بیشتر و شرکت در مسابقه به آدرس سایت ما مراجعه کنید:
http://www.baharblog.com
اگه یه گرسنه دور و برتون بود برادر، از این غلطا نمى کردید. شکم سیرید دم از انرژى هسته اى مى زنید
این روزها آر کیو ۸۸ را مجددا مطالعه میکنم.
احوالات این ایام خیلی پر سوژه تر از آن روزها ست.
حالا چرا داداش حسین کم کار شده و ما را بی نصیب میگذارد، نمی دانم.
امید که این متن آغازی برای فیوضات باشد.
بی ربط:
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=20&lid=8421
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=6&lid=8471
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=8464
وطن امروز/ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
یعنی چه؟ یعنی یک ماه دیگه این مقاله قراره چاپ بشه!؟
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشر گردید.
http://www.ammarname.ir/link/20786
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید.
موفق و پیروز باشید.
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
سلام علیکم
فتنه پر- تکنوکراتی پر- انحرافی پر
فقط سعیدجلیلی
راستی؛ انصافا حال کردی از حضور آقا محمود تو سمنان و حضورش در جمع جوانان و بالا رفتن این شعار:
جلیلی… احمدی نژاد ۸۴
سلام حاج حسین
با “اخلاق٬ گمشده ی سیاست!” به روزم!
بدک نیست سری هم به “انقلاب سوم” بزنید و نظر خودتون رو بیان کنید.
التماس دعا
نفوذ بیشتر آمریکا در شرق آسیا….
دعوتین….
آخ که قراره چی بکشن این “نوبران سیاست” از دست داداش حسین و نوشتههاش…
البت بعضیهاشون “تهلنجی سیاست” هم نیستن…!
———-
در مرتبه هر چند که از هم دورند
آئینه و آفتاب از یک نورند…
http://dolateslami.blog.ir/1392/01/26/agha-havapeyma
بر خامنهای رهبر خوبان صلوات
“حسن روحانی در این وادی ها، هر چه جان بکند، تازه می شود کاریکاتور محمد خاتمی.”
عجب جمله ای!
مهتاب؛
سلام… گرسنگی یه عده و مشکلات اقتصادی به خاطر دفاع از حق مسلممون یعنی انرژی هسته ای نیست بلکه به خاطر وابستگی اقتصادمون به نفته. و این وابستگی، اهرم فشاری برای دشمنان می باشد و تا وقتی ما با حمایت از تولید داخلی و پیشرفت علمی و صنعتی، اقتصادمون رو از وابستگی نجات ندهیم، این اهرم فشار همیشه در دست عده ای بی فرهنگ زورگو خواهد ماند. صرف نظر کردن از حق انرژی صلح آمیز هسته ای در مقابل رفع تحریم ها و بازگشت دوباره به وابستگی اقتصادی، هیچ مشکلی حل نمی کند جز اینکه علاوه بر اهرم فشار اقتصادی، اهرم فشار سیاسی دیگری به نام انرژی هسته ای و سوخت ۲۰ درصد مورد نیاز دشمن رو بهش دادیم.
ملت ایران عاقل تر از این است که برگ برنده خود را در مقابل کارت سوخته دشمن خرج کند.
من به قالیباف رای می دهم. کارنامه اش در جبهه و نیروی انتظامی و شهرداری تهران عالی است. رهبری هم فرمودند: مدیر دست بالا…
سلام
کجا بودین؟ نبودین
زیارت قبول
من هر چی هم وب گردی و سایت گردی کنم گیجم
هیچ جا قطعه نمیشه …
بنویسید
برای ما بیان کنید
خطوط رو مشخص کنید
مواضع دشمن
نفودی ها رو…
بتازید…
این میدان دوباره مرد کم آورده است…
سلام دوست عزیز؛ جشنواره وبلاگ نویسی بهار با جوایز ارزنده و نفیس شروع به کار کرد.
شما هم می تونید تو این مسابقه شرکت کنید و از برندگان این مسابقه باشید. برای کسب اطلاعات بیشتر و شرکت در مسابقه به آدرس سایت ما مراجعه کنید:
http://www.baharblog.com
غول به چراغ جادو بر نمی گردد! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/920128/2.htm#other200
آقای قدیانی! می توانید از طرف خودتون حرف بزنید نه از طرف ملت… بعدشم دعوا بر سر رفاه نیست، دعوا بر سر حداقل هاست. شما انقلابی ها نسل ما رو سوزوندید، از بین بردید… متولد ۶۴ لیسانس بیکار… بترس از روزی که آتشی روشن بشه، که این مقالات شما نتونه اون رو خاموش کنه. بعدش اگر روحانی منحرف و سست عنصر و ذلت پذبر است پس چرا در حساسترین پست در نظام کار میکنه؟ می دونید مسئولیت ایشون چیه؟ بعدش هم می دونی هزینه های نظام و مردم برای انرژی هسته ای چقدره؟
میشه بگید این رفاه و آرامش رو کی قراره بده؟ انقلابی تر از احمدی نژاد که نداشتید… برید نظرات گذشته نه چندان دور خودتون رو در مورد احمدی مرور کنید… نظرات بزرگانی چون مصباح و دیگران؟
حرکت! (گفت و شنود)
گفت: محمدرضا خاتمی گفته است باید در انتخابات شرکت کنیم تا قدرت اجتماعی خود را نشان بدهیم!
گفتم: ولی مدعیان اصلاحات طی چند سال گذشته در هر انتخاباتی که شرکت کرده اند با بی اعتنایی مردم روبرو شده اند. ایشان از کدام قدرت اجتماعی حرف می زند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! «آرش-س» یکی از اصلاح طلبان فراری هم خطاب به وی گفته است «آقا رضا! اگر جبهه اصلاحات قدرت اجتماعی داشت به این حال و روز نمی افتاد. لطفا از این شوخی های خنده دار دست بردار».
گفتم: پلیس وارد زیرزمینی شد که در آن تعدادی تریاکی مشغول دود و دم بودند و فریاد زد بی حرکت! یکی از افیونی ها در حالی که به وافورش پک می زد گفت؛ ای بابا! کو حرکت؟!
اعتراض دانشجویان آذربایجانشرقی به تعطیلی زود هنگام دانشگاهها
http://tabrizu-motalebe.blogfa.com/
من به قالیباف رای نمیدم. یکی باید بیاد که مدیریت کنه این فرهنگ رو به ویرانی را!
http://www.khabaredagh.com/OrderDetails.aspx?Id=492
دم داداش مون گرم…
سپاس بابت روشنگری هایتان.
خدا قوت.
امیدوارم با مشورت و کمک گرفتن از عقل و تجربه جمعی، بتوانیم فرد لایقی را انتخاب کنیم.
در همین زمینه یادداشتی نوشتم.
http://softthreat.blogfa.com/
یاعلی
با سلام
با شروعی مجدد منتظر نظرات شما هستم
http://aleefbaa.blogfa.com
عجب تزی! خسته نباشید آقای روحانی 🙂
اگه فقط به فکر بدست آوردن آسایش و راحتی بودیم (به هر قیمتی) که اینجا نبودیم! که شیعه نبودیم!!
سلام
چه اینوری چه اونوری ملت و شهید و شهدا رو به نفع خودشون مصادره کردن… بله شما فرزند شهید، اما نماینده ملت که نیستی… حسن روحانی شکم سیر… خاتمی خائن… موسوی فتنه چی… خودتونو خیلی عالم می دونین؟!…
سلام
دوست من دهه ۶۰ اینا بعد از ۳۳ سال حکومت نتیجه کارشون این شده که می بینی…………
بی ربط:
به مادر قول داده بود که برمی گرده.
چشم مادر که به پیکر بی سر شهیدش افتاد، لبخند تلخی زد و گفت: بچه ام سرش می رفت، قولش نمی رفت.
چرا سانسور می کنی؟! اینجا هم تاب تحمل حقیقت رو ندارین… دیدی گفتم شما صداقت ندارین؟!
امروز در ورزشگاه آزادی مراسم تجلیل از خادمین سفر های نوروزی اون هم با پول بیت المال می گیرن… مراسمی که سال های گذشته در حد یک سالن با هزینه مناسب گرفته می شد چرا امروز باید با یه هزینه ای نزدیک به ۵۰-۶۰ میلیارد گرفته بشه؟؟ آقایانی که ادعای ولایت دارن و دولتشون رو دولتی بدون اسراف می دونستند چرا حالا باید همچین هزینه ای اون هم با پول بیت المال خرج مراسمشون کنند؟؟
جالبه با پول بیت المال مراسم می گیرن بعدش هم شعار زنده باد بهار سر میدن و میگن ما منتظر ظهور هستیم… کدوم ظهور؟؟ چه اسباب ظهور رو زیبا فراهم می کنن..آفرین به این دولت عدالت محور….
مرگ بر فتنه و انحراف
رای من “بابا پنجعلی”، با شعار “بخوابونم دهنش”
واقعا به کی دیگه میشه اعتماد کرد؟؟ خدا عمر رهبر رو زیاد کنه
که اگر نباشه، این منافق صفتان گردن کلفت، مردم رو درسته قورت میدن!
بی ربط:
شعار انتخاباتی زنده باد بهار به زنده باد ناهار تبدیل شد! 🙂
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/207947
حسین آقا!
چرا حرفهای منو نگذاشتی؟؟؟؟
با سلام
این مطلب در قسمت لینکستان پایگاه خبری فرهنگ نیوز منتشر شد.
خیلی عالی بود؛ الحق که در روشنگری مثل پدر بزرگوارتون شجاعید ولی اینها مواضع شون مشخص هست و تقریبا ملت آشنا هستند، مشکل الان ملت ما بیشتر از دست دوستان ایجاد شده به قولی:
هر کس به طریقی دل ما می شکند … بیگانه جدا دوست جدا می شکند … بیگانه اگر می شکند حرفی نیست … از دوست بپرسید که چرا می شکند؟!
خانم سمیه! ایشون اصلا شجاع نیستن.. اگر شجاع بودن نظرات دیگران رو سانسور نمی کردن.. ایشون مثل بقیه دوستاشون فقط بلدن حرف تو خالی بزن.. صداقتی تو کار نیست.. اگر صداقتی بود باید تو این ۳۳ سالی اثری می گذاشت.. کجای حرف های ایشون روشنگرانه است؟؟ غیر از فرا فکنی چیزی نداره…
بازم دوست داشتی سانسور کن!
نچ! خبری نیست. داداش حسین! نیستی؟ کجایی؟ ۹۲ رو با تنبلی شروع کردیا… آپ کن حال بهار و پاییز و تابستون رو بگیر! سید ساکت شدیا. چیزی بگو حرفی بزن. حاج حسین! تو نباشی، بر و بچ ام نیستن. رونق قطعه ای داداش.
سلام
با مطلب “سیمای ناجوانمرد!” به روزم
وبلاگ عاشقان ولایت
گیرم حسن روحانی بد، کاش شما از رای خودتان می گفتید به جای اینکه مدام به این و آن بند کنید. برای من آن حسین قدیانی که از شهدا و انقلاب و ولی فقیه به صورت ایجابی مطلب و دل نوشته می نویسه، ارزشی تره. من به آن قدیانی درود می فرستم.
اونایی که میگن آقای قدیانی نماینده ملت نیست؛
یعنی واقعا شما حاضرید آسایش مادی داشته باشید؛ اما یکی مثل “یزید” حاکمتون باشه؟!!!
نکنه خیال میکنید امریکا از یزید بهتره!!
اصلا نیستین انگار جناب قدیانی!
ما متن جدید می خواهیم تو این گیر و دار.
از کجا میدونید؟
شاید مشغول آماده کردن کتابهاشون هستند؛ انشاءالله!
در هرحال ما برای آسون شدن همهی کارهاشون دعا میکنیم.
کاروان زیارتی “بازی دراز” به همراه جمعی از فعالان جبهه فرهنگی و رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس بر آن است سه شنبه شب (۳/ ۲/ ۹۲) تا جمعه از تهران، سفری به قله های همیشه سرافراز بازی دراز داشته باشد…
“باز هم موسم انتخابات شد…
حسن روحانی بنا دارد رئیس جمهور شود! نامزد انتخابات شده و گفته؛ «اینکه تحریم نباشیم هم حق مسلم ماست. اینکه فشاری بر ملت نباشد و زندگی توام با آرامش و رفاه هم حق مسلم ماست. ما می خواهیم به همه این حق ها برسیم، نه اینکه فقط انرژی هسته ای حق مسلم ما باشد».
سلمنا!… گیرم که آرامش و رفاه حق مسلم ما باشد
با دریوزگی و خودباختگی و خمودگی و تسلیم، کدام ملت به آرامش و رفاه رسیده که ما دومی آن باشیم؟!
رسیدن به رفاه و آرامش، اگر چه غایت اصلی ما نیست، اما همین سرمنزل میانی هم راه خود را دارد. و راه آن، ایستادگی منطقی، محکم و درست روی اصول و ارزش هاست.
آقای حسن روحانی!
ما خوب واقف ایم به حق و حقوق خود. هیهات اگر عوض کنیم تابوت فاطمیون را با تعدادی آب نبات چوبی!”
ما کی می خوایم از شر امثال این روحانی (جسمانی)! راحت بشیم؟!
دمت گرم! حق این یارو همین بود! شیخ تکنوکرات!
ایستگاه (گفت و شنود)
گفت: در مراسم روز پنج شنبه استادیوم آزادی، آقای میم شرکت نکرده بود.
گفتم: کلک مرغابی زده بودند. اول وانمود کردند که قرار است شرکت کند تا شرکت کردن او تبدیل به خبر شود و اسم طرف مطرح شود ولی بعدا شرکت نکرد تا شرکت نکردنش خبری شود!
گفت: احتمالا از فردا می گویند؛ حالا دیدید که مراسم به خاطر معرفی او نبود؟! و از این طریق سعی می کنند باز هم نام طرف را خبرساز کنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! راننده اتوبوس به مسافری که بدون بلیط سوار شده بود گفت؛ لطفا بلیط! و طرف گفت؛ من ایستگاه قبلی سوار شده بودم. راننده گفت؛ مرد حسابی! ما اصلا ایستگاه قبلی نگه نداشته بودیم و یارو با قیافه حق به جانب گفت؛ فلان فلان شده چرا نگه نداشتی؟ من می خواستم سوار شوم!
یک نویسنده با وجدان و کاربلد داریم، اونم شمایی.
امید داریم که با وجدان بمونی و در راه ولایت باشی.
همه خودشون رو بهترین می دونن.
هزار طیف و دسته و گروه شدن.
این روزها بیشتر از تمام سه سال گذشته، به قلمت احتیاج داریم داداش حسین.
خیالمون راحته قلمتو به هیچ قیمتی به کسی نمی فروشی.
پس التماس دعا داریم حاج حسین…
دوستان محترم؛
قطعه ۲۶ تا ساعاتی دیگر با متنی حماسی، مهم و مطول درباره مسائل روز به روز می شود…
می خوامت حاجی!
ما هستیم، در خدمت اسلام و مسلمین.
انشالله زین پس بیشتر شاهد مطالب داداش حسین هستیم… دعا بفرمائید…
سید! شرط می بندم که الان داداشت گیر می ده به جبهه پایداری ها 🙂
ما منتظریم و البته دلمون هم تنگ شده برای نوشته های قطعه…
قطعه ۲۶ی ها بخوانند!
گزیده ای از سخنان بهشتی
http://ingholt.ir/?p=654
جالب بود حسین آقا؛
به روزم…
http://sandiskhor.blog.ir/
بی ربط:
اصول رقابت سیاسی در بیانات حضرت آقا:
http://sangariha.com/i/attachments/1/1366355322774766_large.jpg
سلام. این متن رو از تالار گفتگوی سایت دانشگاهمون برداشتم. ولی ننوشته که متن برای خودشه یا از جایی آورده؛ به هر حال جالبه:
*********************************************
تایتانیک و فتنه!
بعد از ۳ سال از گذشت فتنه ما متوجه شدیم که هنوز هم که هنوز است درست و حسابی نفهمیدیم که تایتانیک دختره بود یا پسره. فلذا مشتری گرامی! پس از وارد کردن رمز، گزینه ی مورد نظر خود را انتخاب کنید:
– ساکتین فتنه
– صاحبین فتنه
– قائلین فتنه
– قاعدین فتنه
– عاقلین فتنه
– قانعین فتنه/ شرح: کسانی که به فتنه قانع هستند و چیزی بیشتر از آن نمی خواهند.
– عاشقین فتنه/ شرح: کسانی که عاشق فتنه هستند.
تبصره: اینها با آنهایی که بر اثر فتنه عاشق هم می شوند و کارشان به امر خیر می کشد تومنی ده تومن تفاوت دارند.
– غالبین فتنه
– قالبین فتنه/ شرح: کسانی که فتنه را قالب می کنند.
– طالبین فتنه
– تاجرین فتنه/ شرح: افرادی که از راه فتنه نان می خورند.
– قاصدین فتنه/ شرح: رسانه های فتنه که خبر را می بردند و می آوردند.
تبصره: … میره و برمی گرده، شاپرک خسته می شه، بال هاشو زود می بنده، روی گلها می شینه، شعر می خونه می خنده!
– عاجزین فتنه
– فاتحین فتنه/ شرح: با غالبین فتنه فرقی ندارد. این گزینه برای افرادی که سواد ندارند و معنی غالب را نمی دانند، ذکر شده است.
– شاخصین فتنه
– شاغلین فتنه/ شرح: کسانی که به فتنه مشغول شده اند و کار و زندگی ندارند.
– واردین فتنه/ شرح: کسانی که در فتنه وارد می شوند.
– خارجین فتنه/ شرح: کسانی که از فتنه خارج می شوند و در را هم پشت سرشان می بندند که داخل یخ نکند.
– اون یکی واردین فتنه/ شرح: کسانی که در فتنه کردن وارد هستند.
– ذاکرین فتنه
– مادحین فتنه/ شرح: کسانی که از فتنه تعریف می کنند و از آن خوششان می آید، چطوری به پاریکال تی تاپ بدهند حال می کند؟ همانطوری.
– قابضین فتنه/ شرح: کسانی که با وزش باد فتنه، قبض را می گیرند.
– شارعین فتنه/ شرح: شارع در اینجا به معنی خیابان است. منظور کسانی هستند که در خیابان پهن می شوند.
– شاعرین فتنه/ شرح: مشتری گرامی، عملیات درخواستی شما امکان پذیر نمی باشد(!)
– زارعین فتنه/ شرح: کسانی که کاشت، داشت و برداشت فتنه را بر عهده دارند.
– نائمین فتنه/ شرح: کسانی که در فتنه خواب هستند یا خودشان را به خواب می زنند یا چون خوابشان نمی برد برای بقیه لالایی می گویند.
تذکر یک: در صورتی که مشمول هیچ کدام از گزینه ها نمی باشید، مبلغ یارانه بهمن ماه خود را به شماره حساب نویسنده وبلاگ واریز کرده و منتظر تکمیل ظرفیت باشید.
تذکر دو: انتخاب رشته صرفاً اینترنتی می باشد. لطفاً از مراجعه حضوری و یا تماس تلفنی بطور جت لی خودداری کنید.
*****************************************
منبع: http://vu.hadith.ac.ir/forum/default.aspx?g=posts&t=19591
گلابی! (گفت و شنود)
گفت: سایت گویانیوز معروف به «سیانیوز» به اصلاح طلبان توصیه کرده که به دو علت نباید در انتخابات نامزد معرفی کنند.
گفتم: چرا؟! کدام دو علت؟!
گفت: نوشته اول آن که اگر نامزد معرفی کنند اعتراف کرده اند که ادعای تقلب در انتخابات ۸۸ دروغ بوده است و دوم این که نامزد آنها رأی نمی آورد و معلوم می شود که پایگاه اجتماعی ندارند.
گفتم: خب! حالا این سایت وابسته به «سیا» چه پیشنهادی برای اصلاح طلبان ارائه کرده؟
گفت: پیشنهاد کرده انتخابات را تحریم کنند!
گفتم: آنها انتخابات مجلس نهم را تحریم کرده بودند ولی ۶۵ درصد مردم در آن شرکت کردند، یعنی خیلی بیشتر از انتخابات قبلی.
گفت: پس با چه پشتوانه ای اینهمه رجز می خوانند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می گفت؛ من نمی دونم چرا به گلابی میگن گلابی؟ چون نه گله، نه آبی؟!
«احمدی نژاد فقط یک خط قرمز دارد و آنهم هر گونه فساد، اعم از فساد سیاسی و فساد اقتصادی است»!… عجب!
عجب! خیلی عجب! کارت به کجا رسیده قدیانی؟ یعنی احمدی نژاد فاسد سیاسی است و هم فاسد اقتصادی؟ از کجا به کجا رسیدی که رییس جمهور مملکت رو متهم میکنی و به تمسخر میگیری؟
با این افکار پوسیده چون دوستت دارم میگم که تا دیر نشده برگرد. هر چی صفار بهت گفت رو کاغذ نیار.
یه نگاه بنداز دور و برت، تنهای تنهایی. کجاست اون روزایی که از صبح تا شب هزارتا کامنت داشتی؟ مردم بوی بی ایمانی از هزار فرسنگی می شنوند.
خودت موندی و سید و چند تای دیگه که دیر یا زود اونا هم میرن مثل ما که رفتیم. ما قطعه ۲۶ رو دوست داریم، نوشته هات رو هنوزم می خونیم، چون قلمت تازگی داره، بی انصاف نیستم که کتمان کنم خوب می نویسی.
حسین! با آخرتت بازی نکن.
سلام بر برادر حسین و دوستان
با مطلبی با عنوان “نگران محبوبیت نامزد اصلح نباشیم” به روزم.
التماس دعا
ممنون که متنم سانسور شد… در جواب یکی از دوستان که حرف یزید و تحمل و رفاه آوردن عرض می کنم که رفاه نخواستیم، حداقل ها رو خواستیم… اگر انرژی هسته ای حق مسلم ماست، نون و قلم هم حق مسلم ماست…
جناب قدیانی
کاش همه ی آدم ها را غیر از موافقین خودتان کودک نادانی محسوب نمی کردید که باید اشتباهاتش را بگیرید و امر و نهی اش کنید! کاش اینقدر که می گویید کمی همی می شنیدید. کاش فقط در شعار نمی گفتید که بله ما انتقاد پذیریم! کاش تفاوت عقده گشایی را با نقد دلسوزانه می دانستید! کاش هیچگاه شهرت و قدرت باعث محو بصیرت نمی شد! کاش همان جوان نویسنده کتاب ۹ دی می ماندید که از مردم و با مردم بودید! ساده بودید! کاش وبلاگتان تنها پوسته ای نمی شد برای نمایش مردمی بودن! کاش شهرت و قدرت ما را از محتوا خالی نمی کرد! اگر این است کاش همیشه گمنام بمانیم! اگر این است ما مردم مقصریم که با دستان خودمان مخلصترین آدم ها را به سقوط می کشانیم! اگر این است باید توبه کنیم ما مردم! حال شما باز هم بیایید نقد ما را با حب و بغض به این و آن تفسر کنید اما کاش نه در شعار بلکه در باور می پذیرفتید که بین تفکرات سوم تیری ها و اصول گراهای کیهانی و سایرین تفاوتی نیست و شیطان است که بر روی لغات و کلمات مانور تفرقه می رود! مانور می رود که با گیر دادن های بیجا هرکسی به سوی برود! و نمی دانم این چه فتنه ای بود! احمدی نژاد را می گویم! که از وقتی آمد ابزار خالصی ها و ناخالصی ها شد و من کاری به این ندارم که خودش چه بود و چه شد! کاش غرور شیطانیمان را با توجیهات نفسانی غرور مقدس جا نمی زدیم! کاش کمی حواسمان به ذهن حیله گرمان بود! راستی جناب قدیانی به استاد قلم شریعتمداری که خودم را شاگرد راه دورش می دانم نمی آید که با همه مواضعتان موافق باشد! نمی دانم چرا شده اید فروارد هی توپ تفرقه شوت می کنید و چرا همه دوستان را حریف می بینید! قبلا هم مشفقانه گفته ام و باز هم می گویم تغییر خوب است اما نه به سمت ناکجاآبادها…
و شما تغییر کرده اید!!!!!
سلام
شما کاربران محترم می توانید با عضویت در بخش خبرنگار افتخاری ما را از مطالب خود بهره مند و سایر دوستانتان را از عقاید خود مطلع نمایید.
همچنین با عضویت در خبرنامه می توانید آخرین اخبار را بلافاصله پس از قرار گرفتن بر روی سایت در ایمیل خود دریافت نمایید.
ما را از نظرات ارزشمند خود از طریق صفحه تماس با ما مطلع فرمایید.
ما را با لینک “بصیرت قرآنی”به دوستان خود معرفی کنید.
با تشکر
http://basirat14.ir/
من لازم میدونم واسه بعضی دوستان بهظاهر قدیمی درکل محترم! یادآور بشم یه مطلبی رو؛
دوستان! ضربالمثل حرف مرد یکیه، اگه سطحی نگاهش کنیم، هیچگونه ضمانت اجرایی نداره! اصل حرف قدیانی ۸۸ با اصل سخن قدیانی ۹۲ ذرهای تفاوت نداشته… آزادگی داداشحسین امتحانپسدادهست.
شما یه چک بکن ببین “دوست قدیمی ۸۸” که اون موقع جدید بوده، با “دوست قدیمی ۹۲” چه فرقی کرده!
زمانی که شما داشتی «رفاه» می کردی، مادر شهید صبوری به تصویر روی «رف» نگاه می کرد و «آه» می کشید… هنوز هم می کشد… پس «انرژی هسته ای» که جای خود دارد؛ دیگر حق مسلم ملت ما «شهادت» است. حقوق سر برج شما عقب نیفتد! ما خوب واقف ایم به حق و حقوق خود. هیهات اگر عوض کنیم تابوت فاطمیون را با تعدادی آب نبات چوبی!
……………………………………
و سلام نام خداست
شیر مادر گوارای وجودت داداش حسین
خیلی با این بند آخر حال کردم
اللهم الرزقنی شهادت فی سبیلک
سلام علیکم
انشأاللھ قلمتون سرشار از خدا باشھ
برادر جان دریاب یاران جبھھ پایداری رو
آقای باقری لنکرانی بعنوان کاندیدای جبھھ پایداری معرفی شدن
خدا خیرتون بدھ
(خدا با ماست انشااللھ ما ھم با خدا باشیم)
حسین آقا
من نه شما رو می شناسم نه دوستاتونو. جبهه هم نبودم اما می فهمم که درست میگی و دلسوزی. حقیقت به ذائقه ی بعضی ها خوش آیند نیست. موفق باشی
سلام علیکم و رحمت الله
خسته نباشید
از طریق همسرم با کتاب قطعه ۲۶ آشنا شدم و چند روزی میشه که دارم میخونمش
همین شد که مصمم شدم به وبلاگتون هم سری بزنم
و البته از قبل مقاله هاتون رو می خوندم؛ اگه اشتباه نکنم در هفته نامه ۹ دی
سلام آقای قدیانی.
فرموند: تحلیل کنید هر چند غلط.
فرمودند: دانشجو موذن جامعه است. خواب بماند، نماز امت قضا می شود.
عرض کردیم: ما دانشجویان بیدار تحلیل می کنیم، هر چند غلط.
و این شد: تحلیل انتخاباتی از نظرگاه دانشجویی
jomhouryat.blogfa.com
اگر موافق بودید لینکمان کنید.
دهه ۶۰؛
انرژی هستهای این وسط مهم نیست. نبود هم نبود. مهم مقاومت در برابر امریکاست.
شما هنوز متوجه نشدید؟!
.
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
چشمیـم و به پاس عاشقــی بیداریم
اَبریــــم و به پای لاله ها می باریـــــم
عشق آمده ، در گوش دلم میخـوانـــد
برخیـز کـه گـــام ِ محکمی بــرداریــــم
حذف ِ آثار شهــدا و پدیده ی شوم ِ تجارت در اماکن ِ مقـدس،
به “راهیــان ِ نور” هـــم رسیـد …
[گل]
.
ماکارونی (گفت و شنود)
گفت: سایت انتخاب نوشته است علت مخالفت خاتمی با نامزدی خود این است که می گوید اگر رد صلاحیت بشوم وجهه بین المللی انتخابات ایران زیر سؤال می رود!
گفتم: مگر همین خاتمی نبود که همه تلاش خود را به کار گرفت تا حماسه عظیم انتخابات ۸۸ را با ادعای تقلب! زیر سؤال ببرد! حالا چی شده که نگران وجهه بین المللی انتخابات است؟!
گفت: اتفاقا رد صلاحیت کسانی که وطن فروشی کرده اند نشانه اقتدار نظام، احترام به رأی مردم و سلامت انتخابات است.
گفتم: اصلا، خاتمی می تواند فقط یک نمونه از اقدامات خود را در جریان فتنه ۸۸ نشان بدهد که قبلا دستور آن از سوی مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس صادر نشده باشد!
گفت: شاید هم جرج سوروس صهیونیست دستورالعمل جدیدی به وی داده است!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می گفت، من تا چند سال پیش فکر می کردم که ماکارونی را هم مثل برنج می کارند! پرسیدند یعنی حالا متوجه شده ای؟ گفت؛ آره! تازه فهمیده ام که ماکارونی میوه یک درخت است!
این خاندان همان آل فتنه هستند.
به خدا من که همش چشمم به این قطعه ست
من به شما رای میدم آقا معلم
………..
کلا یه کم خیلی زیاد تو سیاست گیج می زنم.
پایان بزرگراه با احتیاط برانید!
http://www.kayhan.ir/920203/2.htm#200
ماشالله به حاج حسین شریعتمداری و این یادداشت روز!
خیلی روان و واضح و شفاف حرفشان را زدند؛ ای کاش پاسخ معقولی وجود داشت!
“تجربه آزاد اشتراک لینک”
آزاد اندیشی برای بهتر دیده شدن، بهتر خوانده شدن، با نام و لوگوی خودتان.
مرجع اشتراک لینک فارسی کرمان راه اندازی شد.
منتظر لینک های شما هستیم.
(azadmehr.com)
سلام بر برادر حسین و دوستان؛
به روزم…
التماس دعا
برف و آفتاب: میشه شما ما رو متوجه کنید که قرار چکار کنید؟ ما متوجه نمی شیم دلیل این همه تحمل فشار رو… این همه دزدی تو بیت المال میشه چه ربطی به امریکا داره؟ این همه پول حیف و میل میشه.. چرا مشکل بی کاری حل نمیشه. اگر غرب بلاد کفره چرا آقا زاده ها و پاپای حزب اللهی، عاشق تفریحات شرعی توی اون بلاد هستن؟ می خوای بازم بگم؟ راستی تو رو خدا سانسور نکنید!
سلام حسین
این اولین باره که به سایتت اومدم. راستش میونه ای با فضای مجازی ندارم. من قلم و کاغذ رو شدیدا می پسندم. خیر سرم شاعرم. مردم منو به عنوان شاعر شهدا می شناسن. اهل رامسرم (که تو «نه ده» حسابی از خجالتش در اومدی! ولی تو یه بخش جبران کردی) تو خیلی از یادواره ها شعر خوندم و می خونم. زبان سرخ دارم، واسه همین مردم دوستم دارن و مسئولین نه خیلی. اجتماع فاطمیون رامسر شعر خوندم و امام جمعه رامسر منو انگلیسی خطاب کرد و گفت دست شعرهای انگلیسی باید قطع بشه. حسین! تو شعرم میگم: «سید روح الله کجایی پیرمرد، کاش می شد که بیایی پیرمرد؛ آی سید! خوبهایت بد شدند، توی کنکور ولایت رد شدند». امام جمعه رامسر میگه این شعرت توهین به رهبره! منظورت اینه که رهبر بلد نیست رهبری کنه. (قضیه خمینی را نگه نداشتی…..) خلاصه حسابی روزهای غریبانه ای دارم؛ اونقدر غریبانه که تجربه کردی. شبهام رو هم باز خوانی «نه ده» پر می کنه. هیچ کسی حاضر نشد اتفاق اون روز رو منعکس کنه، همه می ترسن… امید وارم تو کمکم کنی. بچه های ولایی اینجا غریبن، غریب حسین. (غریب حسین) و اما چند بیت از مثنوی جنگم:
یاد مردانی که بارانی شدند/ پیرو پیری جمارانی شدند
یاد گلهای بهاری در خزان/ یاد فهمیده جوانی نوجوان
آسمان باران خود را پس نگیر/ جاده ایمان خودرا پس نگیر
اندک اندک قلبها تاریک شد/ جاده سرخ خدا باریک شد
آسمان باران خود را پس گرقت/ ناگهان باران خار خس گرفت
کرمها از خاک بیرون آمدند/ فوج زالو در پی خون آمدند
حرمت خون شقایقها شکست/ تیر شهوت در دل گلها نشست
یا علی گوها که میدان دیده اند/ نقد جان در وقت جولان دیده اند
زندگی بر روی شان لبخند زد/ نفسشان راحت بگویم گند زد
قصر های پر شکوهی ساختید/ چفیه ها را پشت سر انداختید
حرمت سجاده را باور کنید/ باز یک شب مثل ما بد سر کنید
پای من ولله بی ارزش نبود/ توی مغز مصطفی ترکش نبود
شهر را با درد تزیین می کنید/ اسب خود را تا کجا زین می کنید
شهر زیبا می شود اما نشد/ قطره دریا می شود اما نشد
وعده هاتان عاقبت اجرا نگشت/ این دل لامذهب ما وا نگشت
شیعه آیا غیرتا تو شیعه ای/ زیر ریشت داری آیا ریشه ای
ریش یعنی ظاهرم مولایی است/ ریشه یعنی غیرتم زهرایی است
ای که پشت میزها جایت شده/ میز حالا ارث بابایت شده
ریش داری میز داری ای رییس/ جای دیگر نیز داری ای رییس
ریش باشد میز باشد مرد باش/ بیخود اینجا هوو نکن خونسرد باش
با سیاست پول سازی می کنی/ هرکجا یک نقش بازی می کنی
ای حرامت باد این پول حرام/ ای دو صد لعنت بر این سبک و مرام
جان من این سبک یک آزاده نیست/ پشت رهبر بودن اینجا ساده نیست
………………….
خداحافظ
بحث ما در مورد این بود که انرژی هستهای رو ترجیح میدیم یا رفاه رو.
من گفتم که کوتاه اومدن در مقابل امریکا تو انرژی هستهای، مثل زبونم لال قبول کردن حکومت یزید میمونه. چون انرژی هستهای فقط یه بهانهست. امریکا سرنگونی حکومت ما رو میخواد؛ که البته انشاءالله به گور میبره آرزوش رو. حاضریم از رفاهمون بگذریم اما نذاریم امریکا هیچ غلطی بکنه.
الان میشه شما بگید ربط دزدی از بیت المال و پررویی آقازادهها به این بحث چیه؟!!
چون آقازاهها زورشون به خیلی از مسئولین میرسه؛ چون مسئولین ما کمکاری میکنند و خون به دل امام خامنهای میکنند؛ پس امریکا بد نیست و خیرخواه ماست؟!!!
در ضمن؛ مگه ما میگیم ایران بهشته؟ اگه ایران بهشت بود که دیگه امام زمان میخواستیم چیکار!
مجلس ختم (گفت و شنود)
گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری در سایت بالاترین خطاب به مدعیان اصلاحات نوشته است؛ باید باور کنیم که مردم ما را نمی خواهند.
گفتم: خب! حرف حساب زده.
گفت: نوشته است؛ نباید تصور کنیم که اعتراض مردم به احمدی نژاد نشانه آن است که اعتراض سال ۸۸ ما به او را قبول دارند و مثلا با عبور از او به ما روی آورده اند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: نوشته؛ این حرف کیهان را قبول دارم که می گوید مردم به آن بخش از مواضع احمدی نژاد اعتراض دارند که شبیه اصلاح طلبان است.
گفتم: ای ول! دیگه چی نوشته؟
گفت: خطاب به اصلاح طلبان نوشته؛ باور کنید اصلاحات مرده، پس دیگر حالش را نپرسید.
گفتم: یارو از دوستش پرسید؛ راستی! حال مادرت چطوره؟ و دوستش گفت؛ مگه نمی دونی مادرم فوت کرده و خودت هم توی مجلس ختمش شرکت کرده بودی. و طرف که بدجوری خیط کاشته بود گفت؛ منظورم اینه که هنوز توی همون قبرستونه؟!
برف و آفتاب!!
“اگه ایران بهشت بود که دیگه امام زمان میخواستیم چیکار!”!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه چی میگیا!
کلا دلم میخواد تو این وبلاگ باشم و فقط بخونم و بخونم!
خیلی نگرانم ولی امید دارم چون همیشه انتخابات ما رو به پیشرفت بوده. امید دارم چون همیشه تخریب اثر معکوس داشته. امید دارم ولی باز هم نگرانم …
“دل این قلم می سوزد برای این بصیرت”
احتمالش هست هاشمی بیاد داداش حسین؟!
چیه مگه!
یه حدیثی شنیدم که منبعش یادم نیست؛ که قبل از ظهور، هر گروهی برای مدتی به حاکمیت میرسه؛ تا ثابت بشه که فقط امام زمانه که میتونه دنیا رو آباد کنه.
با عقل هم جور درمیاد. اگه کسی غیر از امام زمان (عج) میتونست ایران رو بدون هیچ مشکلی اداره کنه، اینطوری منتظر ظهور میشدیم؟
بارک الله مومن.
منو یاد سخنان حاج سعید قاسمی درباره شیخ حسن روحانی انداختی.
پوتین رئیس جمهور روسیه، پس از اولین دیدار با رهبر عزیز ما گفت: من تازه معنی ولایت فقیه را فهمیدم؛و پس از بازگشت به روسیه پیغامی به سران اروپا ارسال کرد که، من در ایران رهبر حکیم و فرزانه ای را دیدم و با اطمینان می گویم: تا ایشان در راس ایران هست، شما هیچ کاری نمی توانید انجام دهید.
آیا این جمله برای یک ایرانی غیر از یک شکوه و غرور چیز دیگری هست؟
آیا این رهبر چیزی جز نعمت است؟ که امان از آن روزی که اگر خدای ناکرده کفران این نعمت را کنیم چه می شود…
همشیره! (گفت و شنود)
گفت: مصطفی تاجزاده از درون زندان نامه ای فرستاده و ضمن حمایت از مشایی نوشته است «شورای نگهبان باید صلاحیت مشایی را تایید کند»!
گفتم: از اول هم معلوم بود که دست اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ با حلقه انحرافی در یک کاسه است.
گفت: اگر این سند و ده ها سند دیگر که پیوند آنها را نشان می دهد هم لو نمی رفت، مواضع و عملکرد آنها تردیدی باقی نمی گذاشت یک جریان بیشتر نیستند.
گفتم: یارو از این که فلان رفیقش شیره ای شده بود ناراحت شده و رفت که به برادر او خبر بدهد تا چاره ای بیندیشد. اما، وقتی که وارد خانه برادر طرف شده و مشاهده کرد هر دو برادر کنار هم نشسته و مشغول شیره کشی هستند با تعجب گفت؛
«برخلاف طبیعت و سیره
دو برادر شدند همشیره»!
سلام
سرم داغ شده بود از بحثهای انتخاباتی و بد و بیراه های بصیرت گونه ای! که دوستان به ما زدند فقط به جرم حمایت از قالیباف! می گویند ما متصل شده ایم به کانون های قدرت و ثروت!
گفتم به قطعه شما بیایم تا کمی بخوانم و آرام شوم!
خدا نگذرد از آن کسانی که باعث تفرقه بین حزب اللهی ها شدند! کارشان به جایی رسیده که قالیباف را با مشایی مقایسه می کنند!
گر چه اصولگراها زیاد هستند اما تمام توان پایداریها نه فتنه و انحراف بلکه مقابله با قالیباف شده است!
عجب بصیرتی شده و عجب زمانه ای! فقط خدا این چند روز را بخیر بگذراند!
خدا را شکر سفری به کربلا در پیش داریم! می گویند آنجا هم انتخابات است و البته نا امن!
دعاگوی تان هستیم!
اعتراض دانشجویان به تغییر زمان امتحانات/ احتمال تحصن یا تحریم امتحانات
http://tabrizu-motalebe.blogfa.com/
دوست خوب بچهها هم رفت…
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920205000745
سلام امیرخان! شما زنده ای، چون قصه زنده است…
تسلیت میگیم آقای قدیانی. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.
قطعه ۲۶ و امیرحسین فردی…
http://www.ghadiany.ir/?p=135
http://www.ghadiany.ir/?p=10961
روحش شاد…
انا لله و انا الیه الراجعون…
چند هفته پیش، یکی از روزنامه ها عکس حسین قدیانی را انداخته بودند که سرش باندپیچی شده بود. حسین، پسر اکبر… شهید اکبر قدیانی. تو او را خوب می شناختی، بعد از شهادتش دو تایی برایش مطلبی در همین روزنامه کیهان نوشتیم. همان طور که شهید حسن جعفربیگلو و شهید حبیب غنی پور را می شناختی.
اگر یادت باشد وقتی حسین به دنیا آمد شهید اکبر در حوزه چه قدر خوشحالی کرد…
http://bookfriend.blogfa.com/post-2421.aspx
۴۴۴* حضرت امام صادق علیه السلام در پاسخ به این پرسش که آیا مؤمن از جان کندن خود ناراحت می شود؟ فرمودند: نه! به خدا زمانى که فرشته مرگ براى ستاندن جانش می آید، او بیتابى می کند، اما عزرائیل به او می گوید: اى دوست خدا! بیتابى مکن؛ زیرا سوگند به آن که محمد صلى الله علیه و آله و سلم را برانگیخت، من از پدر مهربانى که به بالینت بیاید، با تو خوش رفتارتر و مهربانترم. چشمت را باز کن و بنگر. حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل آنها علیهمالسلام، در برابرش نمایان می شوند و به او گفته می شود: این رسول خدا و … رفیقان و همرهان تو هستند. در این هنگام، چیزى براى او خوش تر از این نیست که جان از بدنش جدا شود و به منادى بپیوندد…
(منتخب میزان الحکمة/ ۵۲۰)
با توجه به فساد گسترده خاندان هاشمی، از همین جا به رئیس محترم قوه قضائیه اعلام می کنیم که در صورتیکه حکم مهدی هاشمی رفسنجانی با این همه فساد اقتصادی و امنیتی که در حد مفسد فی الارض می باشد را، با چند سال حبس و جریمه نقدی صادر کنند، ما مردم انقلابی خودمان بصورت مستقل و بصورت انقلابی و اجرای حکم انقلابی وارد عمل خواهیم شد.
لاسیف الا ذوالفقار
دوستان محترم؛
مراسم تشییع پیکر امیرحسین فردی:
فردا ساعت هفت و نیم صبح از مسجد جوادالائمه/ و ساعت ۱۰ از حوزه هنری
سلام حاج حسین؛
ممنون از مطالب قشنگت. از مطالبت در سایتمون استفاده می کنیم.(البته با ذکر منبع)
راستی لینکتون کردم!
http://www.rahberey.com/Links
دعا کن برای ما…
یاعلی مدد
سیداحمد! کجا دفنش می کنن؟
به خدا از روزی که کتابتونو خوندم داغون شدم… با هر خطش گریه کردم… تو رو خدا نظرمو ثبت کنید.
حرف منم حرف دل شماست ولی…
سلام؛
خسته نباشید.
اگه ممکنه لطفا لوگوی وبلاگ
http://www.navayejamkaran.blogfa.com
رو هم در سایتتون قرار بدید.
برای من و شخصی نیست… برای امام زمانه.
یا مهدی
۴۴۵*رسول خدا صلی الله علیه و آله:
کسی که جنازهای را تشییع کند؛ هر قدمی که برمیدارد تا زمانی که برگردد، صد هزار هزار حسنه خواهد داشت و صد هزار هزار گناه از او محو میشود و صد هزار هزار درجه نزد خدا بدست میآورد و اگر بر میت نماز هم بخواند؛ موقع مرگش صد هزار هزار ملائکه او را تشییع میکنند که همه آنها برای او استغفار میکنند و اگر در دفن میت حاضر شود؛ خداوند صد هزار هزار ملائک را مأمور میکند تا روز قیامت برای او طلب مغفرت کنند…
(وسایل الشیعه، ج۳، ص۱۴۳)
علیرضا؛
قطعه هنرمندان بهشت زهرا…
بعد از نماز مغرب و عشا، نماز لیله الدفن، برای عزیز سفر کرده مان، فراموش نشود. روحش شاد…
.
رکعت اول سوره ی حمد و آیه الکرسی، و رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره ی قدر و بعد از سلام نماز: «اللهم صل علی محمد و آل محمد. و ابعث ثوابها الی قبر امیرحسین فردی».
به یاد امیرحسین فردی و مهربانیهایش
از این خیل زخمی بیفتاد مردی
دلیری سواری یلی همنبردی
دلی مثل آیینه در مهربانی
که ننشسته بر وی نه زنگی نه گردی
نگاهش به رنگ افقهای روشن
به آیین محرابها لاجوردی
نمییابی از جنس لبخندهایش
جهان را اگر بارها درنوردی
نیندوخت از سرد و گرم جهان هیچ
بجز داغ و دردی مگر آه سردی
نلغزید و بر خود نلرزید هرگز
نه چون اشک سرخی نه چون برگ زردی
دل دردمندش چه زود از تپش ماند
تو ای عشق با قلب فردی چه کردی!
محمدرضا ترکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باغبان بچهها
«فردی»ی مهربان رفت
آقای باغبان رفت
باغبان بچه ها از
«کیهان بچهها» رفت
«فردی» به مثل گل بود
فردی ز جمع و کل بود
میان ما و کتاب
او راه وصل و پل بود
«فردی» که سادهزیست بود
فارغ ز هست و نیست بود
عمرش گذشت به سختی
کارنامه پر ز بیست بود
«فردی» برفت و از او
ماند نام نیک به هر سو
وز آسمان یادش
دارد ستاره سوسو
علیرضا چخماقی
حسین شریعتمداری در گفت وگو با فارس: «فردی» معتقد بود فرزندان انقلاب باید پرچم هویت خود را همواره برافراشته نگاه دارند.
http://www.kayhan.ir/920207/10.htm#1005
پس از یک عمر خدمت صادقانه پیشکسوت ادبیات داستانی انقلاب، پیمانه به پیمان برد.
http://www.kayhan.ir/920207/10.htm#1006
گچ (گفت و شنود)
گفت: یکی از سران فتنه در جمع تعدادی از مدعیان اصلاحات گفته است نباید برای نامزد شدن من اصرار کنید.
گفتم: نگفته است چرا؟!
گفت: پرسیده است؛ اگر صلاحیت من رد شود آنها که به آمدن من امید بسته بودند چه حالی پیدا خواهند کرد؟!
گفتم: همان حالی که جرج سوروس صهیونیست و امیر عبدالله سعودی و شیمون پرز و نتانیاهو و اوباما و منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها بعد از شکست فتنه ۸۸ پیدا کردند.
گفت: اصلا به روی خودشان هم نمی آورند که دست به وطن فروشی و جنایت زده اند.
گفتم: چه عرض کنم؟! شاگرد تنبل کلاس از شاگرد زرنگ و در س خوان پرسید؛ چی شده که آقا معلم به من نگاه می کند و پشت سر هم با گچ به تخته می زند؟! شاگرد درس خوان گفت؛ برای اینکه مبادا چشمت بزنند!
http://upit.ir/uploads/a0081ad885861.jpg
http://upit.ir/uploads/b7d1c953df6e2.jpg
عکس اول امشب نیست!
با اهدای ۱۵ کمک هزینه سفر عتبات عالیات برگزار می شود:
دومین مسابقه ادبی هنری «لبیک یا امام» با موضوع «حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی»
به مناسبت نامگذاری سال ۱۳۹۲ به نام «حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی» از طرف امام خامنه ای، پایگاه اینترنتی بسیج دومین مسابقه لبیک یا امام را در سه بخش پوستر، کاریکاتور و شعر و متن ادبی برگزار می کند.
http://basij.ir/main/index.php?Page=definition&UID=4919882
متن پیام رهبر انقلاب، به مناسبت درگذشت مرحوم فردی، به شرح زیر است:
باسمه تعالی: درگذشت تأسف بار هنرمند و نویسندهی متعهد و مجاهد، آقای امیرحسین فردی رحمةاللهعلیه را، به همهی اصحاب ادبیات و هنر انقلاب و به خانواده و بازماندگان و یاران همراه ایشان، تسلیت عرض میکنم.
این هنرمند مؤمن و سختکوش، از پیشکسوتان در عرصهی فعالیتهای ادبی دوران انقلاب و از بنیانگذاران هستههای جوانان هنرمند انقلابی، و در شمار برجستگانی بود که نهال پرطراوت هنر انقلاب را، در برابر دشمنان عنود و همراهان سست عنصر، با انگیزه و ایمان راسخ خویش، پاسداری کردند و به شکوفایی و باروری امروز رساندند.
رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانهاش.
سیدعلی خامنهای
۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
بر خامنهای رهبر «خوبان» صلوات
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=22392#168263
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=22394
سلام. جای همه خالی بود. به اتفاق سردار قاسمی رفتیم بازی دراز.
یاعلی
بی ربط:
مرگ بر اسراییل…
.
.
.
این اشک ها…
http://sangariha.com/i/attachments/1/1367068456895261_large.jpg
۴۴۶* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
زشت ترین راستگویى، تعریف انسان از خودش مى باشد…
(غررالحکم، ج۲، ص۳۸۸)
تکلیف (گفت و شنود)
گفت: همه نامزدهای ریاست جمهوری اعلام کرده اند که برای نامزدی خود احساس تکلیف کرده اند!
گفتم: چه احساس مسئولیت لطیف و عمیق و مردم دوستانه ای؟!
گفت: همه آنها هم می گویند به نفع هیچکس کنار نخواهند رفت!
گفتم: این هم نشانه اوج فداکاری آنهاست که نمی خواهند و حاضر نیستند وظیفه و تکلیف خود را روی دوش دیگران بگذارند!
گفت: همه آنها هم ادعا می کنند در نظرسنجی ها از بقیه نامزدها جلوتر هستند!
گفتم: این هم نشانه صداقت آنهاست که حاضر نیستند حتی یک کلمه دروغ هم بر زبان خویش جاری کنند!
گفت: مرد حسابی! چرا پرت و پلا می گویی؟! اگر راست می گویند چرا هر جا که پای ریاست در میان است احساس تکلیف می کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! در دوران جنگ از شخصی پرسیدند؛ چرا هنوز پایت به جبهه نرسیده، برگشتی؟ و یارو گفت؛ به من گفته بودند مملکت در خطر است ولی وقتی به جبهه رفتم متوجه شدم که جان خودم در خطر است و برگشتم تا به تکلیف واقعی خود که حفظ جان است عمل کرده باشم!
سلام همسنگر؛
به روزیم…
یا زهرا (س)
آب هم از آب تکان نمی خورد! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/920209/2.htm#N200
امسال نمایشگاه کتاب، منتظر کتاب جدیدی باشیم؟!
سلاله؛
معلوم نیست…
سلام علیکم.
حسن روحانی؟ حسن روحانی؟… آها از تنظیم کنندگان قرارداد ترکمانچای نبود ایشون؟ نه نه قرارداد ترکمانچای شرف داشت به ننگ نامه سعدآباد که توسط این موجود امضا شد.
الحمدلله مردم از همه جلوتر هستند و بصیرتر این را میشه از سفرهای استانی(انتخاباتی) اخیر واستقبال ها فهمید.
من متاسفم اما…
به امید اینکه مقبول گردد.
به روز هستم…
عکس هایی از شهید کریم برادرم
http://uploadtak.com/images/o348_____________.docx
حاج حسین جان!
ما به راهنمایی های شما نیاز داریم.
دریاب ما رو اخوی…
دعوا (گفت و شنود)
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به انگلیس پناهنده شده است در صفحه فیسبوک خود نوشته است، مشکل اصلی اصلاحطلبان این است که همه خودشان را ژنرال تصور میکنند و حاضر به سربازی نیستند.
گفتم: خب! دیگه چی؟!
گفت: نوشته است؛ متاسفانه هیچکدام از آنها هم در حد و اندازه ژنرال نیستند ولی این واقعیت را قبول نمیکنند!
گفتم: بنده خدا حرف حساب زده… دیگه چی؟!
گفت: نوشته است سردمداران جبهه اصلاحات در عالم خیال برای خودشان پست و مقام در نظر میگیرند و به خاطر همین پست و مقام خیالی با یکدیگر دعوا هم میکنند.
گفتم: یارو با دو تا بچهاش توی پیادهرو قدم میزد، یکی از بچهها گفت؛ اگر حساب بانکی بابا برنده جایزه اتومبیل بشه، من روی صندلی جلو مینشینم! و برادرش گفت؛ نخیر! من جلو مینشینم و سر همین با هم دعواشون شده بود که پدرشون برگشت و گفت؛ اگر به دعوا ادامه بدهید، ترمز میکنم و هردوتون رو پیاده میکنم!
سلام!
🙁
از دست این اینترنت، و سرعت داغونش، کلافه ایم به خدا!
پیشاپیش میلاد حضرت زهرا رو هم تبریک می گم به همگی. 😀
میلاد خانم حضرت زهرا، بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد…
اَللهُمَ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها
عَدَدَ عِلمِ الله
زِنَةَ عَرشِ الله
باقیةً بِبَقاءِ الله
دائِمَةً بِدَوامِ مُلکِ الله
عَدَدَ ما خُلِقَ و ما یُخلَق
وَ العَن اَعدائَهُم کَذالِک
http://up.toca.ir/images/pchyd9oru1o4nebua09.mp3
http://up.toca.ir/images/3eifr28wfuf06zefx9h0.mp3
سر بزنید؛ خوشحال میشم.
دلم می سوزد هنوز مظلومیت عباس صدایم می زند…
هنوز در یاد دارم که تاسوعا شبی را به مهیای بزم عاشورا نشستند تا در هلهله و کف ببرند همه نادانیشان را…
حضور ننگینشان را هنوز عده ای به طلب نشسته اند که ای کاش نیایند که این بار اگر لولاگر را بلرزانند، تکه تکه انداممان می شود غلام کبیری… نه برای باختن که برای تاختن…
این بار این من هستم که سید را به خواب هر شبم می بینم و با این خواب و خیال خوابشان را بر هم می زنم…
که صدایم می زند بیا و هنوز لبخند آخرش را به یاد دارم که گفتم آقاجان ما نیز طلب زیارتتان را نه تا هور که آخر با خود به گور می بریم…
هنوز صدایم می زند مظلومیتش که میگفت «أین عمار؟»
و امروز که همه خواب هستیم و او هر شب بسان جدش تا در منزل هایمان می آید و می گوید أین عمار…
سلام آقای قدیانی؛
خوشحال میشم من رو هم در جمع بصیرتون قبول کنید، صفر کیلومترم می خوام تربیت شم برا سربازی آقا.
وبلاگ ندارم اما خوشحال میشم برام ایمیل بفرستید. نسبت به افراد و سردمداران جاهلم. روشنم کنید.
عید بر همه دوستان، و به طور ویژه بر خانم های بیست و شیشی مبارک باد.
دعا کنیم که فاطمی باشیم…
سلام؛
استاد رحمت الله صدیق سروستانی درگذشت…
روحش شاد…
روز مادر مبارک…
از طرف ما هم به مادرتون تبریک بگین آقای قدیانی…
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است
تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان
این واژهها اگر به تغزل بدل شده است
مادر! حضور نام تو در شعرهای من
لطف خداست شامل حال غزل شده است
غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است
سیارهای که زهره نشد آه میکشد
آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است
زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینهام ز روز ازل لم یزل شده است
با نام تو هوای غزل معنوی شده است
بیاختیار وارد این مثنوی شده است
هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم میآوری
نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است
از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت
نور قریش! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم
عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است
از این شکوه، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیت را مرور کرد
چون زندگیت سادهتر از مختصر شده است
پیش تجملات، جهازت سپر شده است
آیینهای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری
اشک شما عذاب بهشت است، خنده کن
لبخندت آفتاب بهشت است، خنده کن
دنیای ما نبوده برازندهی شما
هجده نفس زمین شده شرمندهی شما
آیینهای نهاده خدا بین سینهام
حس میکنم مزار تو را بین سینهام
مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید
{سیدحمیدرضا برقعی}
روز همهی فاطمیون -علیالخصوص مادران بزرگوار- مبارک.
سکوت (گفت و شنود)
گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری در سایت بالاترین خطاب به گروههای اپوزیسیون نوشته است؛ مگر از اپوزیسیون در داخل و خارج کشور غیر از فحش و بد و بیراه به رژیم چه کار دیگری ساخته است؟
گفتم: خب! حرف حساب زده! دیگه چی؟
گفت: پیشنهاد کرده که اپوزیسیون به جای فحش دادن یک ماه سکوت کند و با بررسی همه جوانب، یک راهکار موثر پیدا کند.
گفتم: مثلا چه راهکاری؟!
گفت: چه عرض کنم؟! فکر نمیکنم غیر از فحاشی کار دیگری از آنها ساخته باشد!
گفتم: یارو به رفیقش میگفت؛ هر وقت خیلی عصبانی شدی، ده دقیقه سکوت کن! حتما فحشهای آبدارتری به یادت میآید!
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا (س)
یا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ
یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ
یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ
یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَ تَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ
وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا
یا وَجیهَةً عِنْدَ اللّهِ
اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ
……………
چقد دیر به روز میشی؟ زودی یکی پست دیگه بیا!
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
با سلام و احترام؛
با مقالۀ:
«تقدیم به پدرم که قربانی شیمیائی…» به سوگ نشسته ام.
حضور شما تسلی بخش خاطر غمزده ام است.
بابا اکبر من هم به جمع شهیدان بی عنوان پیوست!!!
زنده باشید– داغ نبینید!
ققنوس ۱۹؛
از طرف اهالی قطعه ۲۶ تسلیت عرض می کنم خدمتتان.
انشالله با سیدالشهدا محشور شوند…
سنگ پا (گفت و شنود)
گفت: معاون رئیس جمهور در سازمان میراث فرهنگی گفته است؛ «به من انگ میزنند که متوهم هستم اما، باز هم میگویم حکم خود را از امام زمان(عج) گرفتهام و احمدینژاد صرفاً آن را ابلاغ کرده است»!
گفتم: ایول!
گفت: ایول به چی؟!
گفتم: ایول به این همه پرروئی!… میگویند شخصی ادعای خدایی کرده بود. او را دستگیر کرده و نزد قاضی بردند. قاضی به او گفت؛ میدانی که سال گذشته یک نفر ادعای پیغمبری کرد و ما او را اعدام کردیم و یارو که خیلی پررو بود گفت؛ خیلی کار خوبی کردید جناب قاضی! چون من سال گذشته هیچ پیغمبری نفرستاده بودم!
تقدیم به استاد قطعه ۲۶ و همه “معلم- اهالی قطعه”؛
۴۴۷* پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:
اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند؛ برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است…
(الحیاه، ج۱، ص۶۹۲)
سلام؛
خداقوت
مقام معظم رهبری:
معلم کسی است که انسان را آنچنان پرداخت می کند که گوهر وجود و نورانیت او، تلالو کند و خود را نشان دهد.
روزتون مبارک…
“کسی که خود را پیشگوی حوادث ۸۸ عنوان می کند و می گوید “من گفتم، من بیانیه دادم” در حقیقت پیشگویی نکرده است، ما اطلاعات دقیقی داریم که این آقا در فتنه دست داشته است.”
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/211526/روایت-وزیر-اطلاعات-از-نقش-هاشمی-رفسنجانی-و-خاتمی-درفتنه-سال-۸۸
سلام و عرض ادب؛
با افتخار لینک شدید.
دعوتین.
پوستر/ حماسه…
عارفان علم، عاشق می شوند
بهترین مردم، معلم می شوند
عشق با دانش متمم می شود
هر که عاشق شد معلم می شود
روز معلم رو به معلم خوبمون آقای قدیانی تبریک می گم.
آرزوی موفقیت و سربلندی برای شما دارم.
دلمون برای داداش حسین تنگ شده. به کی باید بگیم آخه! 🙁
تقدیم به همه:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920212000019
http://www.farsnews.com/media.php?nn=13920212000032
پوستر «حضرت آیت الله! ما با اسرائیل سر جنگ “داریم”»
http://hezr85.blog.ir/post/27
«عنکبوت صبر» تارش پاره شده آقا. از «ثور غیبت» بیرون بیا. رحمی کن به ما. گناه داریم. ما طفل معصوم بشریتیم و بیتو که آقای مایی، چون میمانیم به کودکان یتیم.
ما طفل معصوم بشریتیم. گناه داریم. دستمان به جایی بند نیست. صدایمان به جایی نمیرسد. زودتر بیا آقا.
اگر دست خدا بر سر ما نبود و خامنهای رهبر ما نبود، دلتنگی غروب آدینه میکشت ما را. زودتر بیا آقا. قول میدهیم تکذیبت نکنیم…
http://www.ghadiany.ir/?p=1039
درود! آپ کنید… مطلب جدید… روز معلمه؛ به خانم قوتی یه تبریک خشک و خالی بگید… روز مادر بود… مادرتون الگوی مادران و همسر شهیدن چیز کمی نیست… چرا هیچ چی نگفتید؟؟ کجایید؟؟
سلام علیکم؛
بنده اجازه دارم تیکه هایی از متن “اردیبهشت گمانه زنی” رو در ویژه نامه ای که قراره برای انتخابات توی اعتکاف پخش کنیم چاپ کنم؟
چه کسی باید شرمنده باشد؟! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/920214/2.htm#N201
به زودی در قطعه ۲۶؛
یک سینه سخن/ خاطرات دیرین حسین قدیانی از امیرحسین فردی
.
.
.
باری امیرخان می گفت: حسین! باور می کنی هنوز هم از پدربزرگت می ترسم!!
. . .
خدابیامرز مادرم کلی دعوا کرد؛ پس چرا خبر شهادت اکبر را به ما ندادی؟!
. . .
من یک سانت از کاغذ پوسیده، بی خود، به درد نخور، زبر و کاهی کیهان را به این ورق ترگل ورگل روزنامه های زنجیره ای نمی دهم!!
. . .
چون هرگز دروغ نمی گویم، از خیر وام ۱۵ میلیونی گذشتم!!
. . .
اصلا ممکن نیست یک شبانه روز بر من بگذرد، و در آن دقایقی یاد پدرت نباشم!!
. . .
شیطنت را پدرت می کرد… اون وقت، خودش می رفت بالای تیر چراغ برق، پدربزرگت بنا می کرد دنبال من!!
. . .
امیرخانی که من می شناسم، بابااکبری که من می شناسم، الان دارند با هم گل کوچک بازی می کنند!! بی هیچ هراسی از گیر دادن های پدربزرگ!!
. . .
یک بار در حمام سالن ورزشی کیهان، به امیرخان گفتم: الان کسی اینجا نیست، بده پشتت را لیف بکشم!!… گفت: تا به حال زیر دوش آب گرم، گریه نکرده بودم که کردم!! یادش به خیر! حمام نسترن، من پشت اکبر را لیف می کشیدم، اکبر پشت مرا!! محسن مخملباف داشت از حسودی می مرد!!
. . .
اکبر پشت تیر چراغ برق قائم شده بود، کتکش را من از پدربزرگت خوردم!! فردایش، سر کوچه، همین که اکبر را دیدم، باز رفت پشت تیر چراغ برق قائم شد!! تا رفتم دنبالش، دیدم تیر را گرفته و دارد می رود بالا!!
. . .
روزی که تو به دنیا آمدی، آمد حوزه… و خوب یادم هست دستش شیرینی ناپلئونی بود!!
.
.
.
امیرخان آمد حوزه و خبر شهادت پدرت را به رسول (ملاقلی پور) و مجید مجیدی داد. خدا رحمت کند رسول را… اتفاقا نشسته بود روی همین سکو که پیکر امیرخان را گذاشته اند. بنا کرد بلند بلند گریه کردن. جوشی بود و تاب همچین خبرهایی را نداشت. بعد نمی دانم چه شد بنا کرد بلند بلند خندیدن!! خنده در حد قهقهه… امیرخان گفت: هیچ معلومه چه مرگته رسول؟! رسول گفت:……………………….. شوخی های مرحوم ملاقلی پور، بدی اش همین است دیگر!! نمی شود نوشت!! پای جماعت حورالعین در میان است!! البته نه فقط پا!! کلا دارم می گویم!!
. . .
امیرخان در “اسماعیل” از خال علی خالدار نوشت، اما خال صورت خودش چیز دیگری بود… اصلا امیرخان همیشه می زد توی خال!! و مگر غیر از این است که در آستانه چندمین سالگرد رفقای اردیبهشتی اش، از بابااکبر گرفته تا مسعود رضوان، آسمان اردیبهشت را به این زمین جهنمی ترجیح داد و رفت؟! امیرخان و تنگی نفس؟! گند بخورد به این تنظیم خبرتان!! قفس امیرخان تنگ بود، نه نفسش!! نفسش حق بود… و حقا که به خال زد…
. . .
به “آیلار” پسر امیرخان گفتم: نمردیم و دیدیم بالاخره یک هنرمند در “قطعه هنرمندان” آرام گرفت!! یک “هنرمند اللهی”…
***
با آن ۲ تا عصایی که زیر بغلم بود، خب! نا نداشتم. گوشه ای ایستاده بودم و خیلی آرام، خیلی آهنگین نجوا می کردم؛ “امیرحسین فردی!… خداحافظ”، اما حقش بود بلند بگویم؛ “امیرحسین فردی!… خداحافظ”.
پدرم رفت، او نوشت… او رفت، پدرم باید بنویسد… من پدرم درمی آید بخواهم از امیرخان بنویسم. روزی به امیرخان گفتم: چرا همه به شما “امیرخان” می گویند؟! رندی کرد و گفت: من “امیرخوانم”، نه “امیرخان”!! در سفره من، نون و پنیر نیست، نون و القلم است!! نون و القلم و مایسطرون…
۴۴۸* حضرت امام صادق علیه السلام:
دل، به نوشتن آرام مى گیرد…
(کافی، ۱/۵۲/۸)
——————
منتظر می مانیم برای به روز شدن قطعه مقدس ۲۶…
شعر (گفت و شنود)
گفت: یکی از نامزدهای احتمالی جبهه اصلاحات گفته است اگر رئیس جمهور بشوم اقتصاد کشور را ظرف چند ماه سر و سامان میدهم.
گفتم: یکی دیگر از همین جبهه گفته است؛ گرانیها را در فاصله کوتاهی مهار میکنم.
گفت: از عملکردشان در دورههای اصلاحات و سازندگی پیداست که الان هم دارند لاف میزنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! به لاکپشت گفتند؛ شعر بخوان گفت؛ دویدم و دویدم، سر کوهی رسیدم!!
………. …
پدرم رفت، او نوشت…
او رفت… پدرم باید بنویسد!…
من پدرم درمی آید از امیرخان بنویسم…
…………………………………………………….. …
قفس امیرخان تنگ بود… نه نفسش!!…
“امیرخوان”، نه “امیرخان”!!…
نفسش حق بود!…
………. …
کی متنو می نویسید؟
۴۴۹* حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
نشانه انسان صبور در سه چیز است: ۱- اینکه کسل نمیشود ۲- دل تنگ نمیشود ۳- از پروردگارش شکایت نمی کند، چرا که وقتی کسل شود؛ حق را ضایع و تباه خواهد کرد و هنگامی که دلتنگ شد؛ سپاسگزاری نمی کند و وقتی که از پروردگارش شکایت کند؛ گناه خواهد کرد…
(بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۶)
سلام
ما که هنوز میان این نامزدها اصلحی نمی بینیم. با بلایی که محمود سرمون آورد از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسیم!